
این انگشتر برای مرد حرام است
پس از فوت آیتالله کاشانی، عدهای از اقشار مختلف مردم تهران، برای دیدن حضرت امام به قم آمدند. آنها با صدای بلند میگفتند: الکاشانی رَجَع اِلَینا مَرجَعاً. یعنی اگر کاشانی رفت، ولی به جای ایشان خمینی به ما برگشت در حالی که مرجع بود.
یعنی فردی به ما داده شده است که تمام خصوصیات کاشانی را دارد به اضافۀ این که مرجع هم است؛ در صورتی که آیتالله کاشانی مرجع نبود.
در همان مجلس یک نفر که جلو آمد تا دست امام را ببوسد، انگشتری طلا در دست داشت. در همان حال که میخواست دست امام را ببوسد، امام دست او را نگه داشت و فرمود:
عزیزم! این انگشتر برای مرد حرام است. شما این انگشتر را در بیاورید و انگشتر دیگری دست کنید.
آن آقا هم گفت: سمعاً و طاعتاً و همان جا انگشتر را درآورد و در جیبش گذاشت.
از این واقعه به سادگی میتوان فهمید که امام در همه حال، وظیفۀ خود میدانستند که امر به معروف کنند و چنانچه موردش پیش میآمد، در همان جا و همان لحظه، این کار را میکردند.
حجتالاسلام علی اکبر مسعودی: پا به پای آفتاب، ج4، ص 150
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 209صفحه 5