مقدمه و شرح از استاد سید جلال الدین آشتیانی

گفتار در ثبوت اعیان

‏از «نور» یازدهم از «مشکوة» دوم، پرداخته اند به تحقیقی رشیق در نحوۀ ثبوت‏‎ ‎‏اعیان به تبع اسماء و صفات؛ و تحریر این حقیقت که ظهورْ خاص حضرت ذات‏‎ ‎‏است و حق از طریق اسماءْ متجلی به اسم کلی «الظاهر» است؛ و تقریر کلام معجز‏‎ ‎‏نظام حضرت موسی بن جعفر، علیهماالسلام که‏

‏ ‏

لَیْسَ بَیْنَهُ و بَیْنَ خَلْقِهِ حجابٌ مَسْدولٌ و لا غطاءٌ مَضْروبٌ؛ و احْتَجَبَ بِغَیْرِ حجابٍ محجوبٍ و اسْتَتَرَ بِغیر سِترٍ مستورٍ. 

 

و حقیقة الحق مع کونها فی حجاب عزة و مع اتصافها بالغیب المطلق متجلی و ظاهر در حقایق علمیه و عینیه است. و مما یؤید المقام و ینور المرام أنه تعالی قال: «هو الأوَّلُ و الآخِرُ و الظَّاهِرُ و الباطنُ. » و قال أیضاً: «الله نورُ السَّمَاواتِ و الأرْضِ» و «هوالّذی فی السَّماءِ إلهٌ و فی الأرْضِ إلهٌ.» و قال: «لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ و هو السَّمیعُ البَصیرُ[1] و هو السَّمیعُ العلیم.» در کلیۀ آیات مذکوره تنزیه و تشبیه و تنزیه در عین تشبیه مشهود است؛ و در مقام غیب الغیوب نه تشبیه است و نه تنزیه[2]؛ و حق در مراتب 


کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 95
‏تجلی و ظهور در حقایق اکوان به وحدت حقۀ اطلاقیه لا یخلومنه شیء من الأشیاء؛ ‏‎ ‎‏چنانکه کلام معجز نظام ‏«و هو مَعَکُمْ أَینَمَا کُنْتُمْ»‏ بر این معنا دلالت دارد. و هوالموجود‏‎ ‎‏فی کل مکان و المعبود فی کل أوان. وحدت حق، عز شأنه، وحدت اطلاقی و سعی‏‎ ‎‏است؛ و هیچ موجودی در مقام اطلاق ذاتی تحقق ندارد؛ و وجود مطلقِ مقید به‏‎ ‎‏اطلاقْ فعل حق است که ساری در جمیع اشیاست؛ لذا هیچ از حیطۀ احاطۀ‏‎ ‎‏قیّومیۀ حق وسعۀ وجودی او خارج نیست، و هرگز در عرض وجود او امری متصور‏‎ ‎‏نیست؛ و آیاتی نظیر ‏«أَلا إنَّه بِکُلِّ شَیْءٍ محیطٌ»‏ و ‏«إنَّه عَلَی کُلِّ شَیءٍ شهیدٌ.»‏ بدین معنا‏‎ ‎‏ناطق است. و فی الکتاب الإلهی الجامع لجمیع الحقائق الکلامیة من جهة إطلاقه و‏‎ ‎‏بطنه و حدّه و مطلعه: ‏«لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالوا إنَّ الله ثالثُ ثَلاتةٍ. » ‏و فیه أیضاً: ‏«ما یَکونُ مِن‎ ‎نَجْوَی ثَلاثَةٍ إلاّ هُوَ رابِعُهُمْ و لا خمسةٍ إلا هو سادِسُهُمْ.»

برخی از باب تمثیلْ عدد واحد را، که داخل در اعداد نمی باشد (یعنی عادّ ندارد) آیت حق دانسته اند. به این معنی، همان طوری که عدد داخل در اعداد نیست ولی از تکرر و ظهور آن، اعداد تحقق یابند و متقوم به عدد واحد می باشند،  حقیقت مبدأ المبادی با آنکه منزه از نقایص بل مبرا از کمالات خاص ممکنات است، از تجلی و ظهور، بلکه از تجلیات او، کثرات ممکنه تحقق یابند، و در عین تحقق متقوِّم به حق اندخلاصة الکلام، أن الحق المنزه عن نقائص الإمکان، بل عن کمالات الأکوان، هوالخلق المشبّه؛ و إن قد تمیز الخلق من الخالق بإمکانه و فقره و نقصه عن الخالق بوجوبه و شرفه. و قد وردعن بعض ساداتنا و ائمتنا من العترة الطاهرة: لَنا مَعَ الله حالاتٌ. هو هو، و نحن نحن، و هو نحن، و نحن هو. 

و ما ذکرناه فی المقام خلاصة لما حققه المصنف العلام، قدوة عصره فی المعارف الذوقیة و المتمهر فی الکشف عن مقاصد أهل الحق،[3] و الجامع لشتات العلوم، مع توضیح منی، غفرالله له. مقصود آنکه آنچه ذکر شد مشتمل 


کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 96
‏است بر تنزیه و تشبیه و تنزیه در عین تشبیه در کلمات قوم ‏موافقاً لما هوالمذکور فی‎ ‎الصحیفة الإلهیة و المأثورات النبویة و الولویة. 

 

کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 97

  • ـ مع أن الحق أجل من أن یکون غیره سمیعاً و بصیراً، مع هذا یسمع بسمع کل سمیع؛ و یسمع ببصر کل بصیر. و لصفاته مراتب و درجات. و منها «المشیئة الذاتیة» و الإرادة الذاتیة، مع کونهما عین الحق فی مقام الذات،  کالکلام الذاتی. و لهما ظهورات و تنزلات فی مراتب الوجود، نه به نحوتجا فی، بلکه در مقام سریان. علم نیز همین حکم را داراست و نافذ در اقطار وجود است. دستانسرای عالم لاهوت مترنم به این مقال است که اللهم إنی أسألک بأنفذه، و کل علمک نافذ.
  • ـ در مقام «احدیت»، که تمام حقیقت واجب است، تنزیه صرف است؛ و آنچه دلالت بر تنزیه نماید، از آیات باهرات و مأثورات نبویه و ولویه، محمول بر مقام احدیتِ بشرط لا نسبت به تعینات امکانیه می باشد، که از آن به مقام ظهور ذات للذات، و ظهور الحق بذاته و فی ذاته تعبیر کرده اند. رایحۀ تشبیه در حضرت ارتسام و ظهور حق در اعیان ثابته و صور معلومیت ذات و شهود المجملات مفصلاً استشمام می شود.
  • ـ بندرت عالمی نحریر و استادی مسلم در حکمت متعالیه و مبرز در عرفان نظری و عملی و محققی عظیم در فقه و اصول فقه طی اعصار و قرون می توان سراغ کرد. صاحب استعداد خارق العاده می تواند عرشی و فرشی باشد.  مرحوم امام، أعلی الله قدره، شخصی خودساخته بود، و در ترقی علمی و ادارۀ حوزۀ تدریس بینظیر و به خود متکی بود. ذوق علمی او در چهار فن ممتاز (فقه، اصول، عرفان، حکمت متعالیه) و زبردستی او در این علوم موجب حیرت صاحبان ذوق بود. کلّ میسر لما خلق له.