مقدمه و شرح از استاد سید جلال الدین آشتیانی

گفتار در«عروج» و«معراج»

‏در مباحث گذشته از «عروج» و «معراج» سخن به میان آمد؛ و به اختصار‏‎ ‎‏«عروج» به اصطلاح این قوم را بیان کردیم. و اما «معراج» آن است که سرّ‏‎ ‎‏وحدانی الذات، ‏که یَسَعُهُ قَلْبُ عَبْدِهِ المؤمنِ، ‏تعین در مرتبۀ قلبیه است؛ و یا عبد‏‎ ‎‏بالغ به مقام قلب را، که مظهر تجلی اسمائی است اما نه به نحو اطلاق، از این قید‏‎ ‎‏خلاصی دهد و یکی از این سه حالت واقع شود: ‏

‏ ‏

‏حالت اوّل، سرّ وحدانی (تنزل حق در مرتبۀ قلب) بتدریج عروج نماید، و هر‏‎ ‎‏حقیقتی از حقایق را به اصل خویش رساند و در آنجا که خاص آن است قرار دهد: ‏‎ ‎‏جسد را در زمین، و نفس را در عالم نفوس، و عقل را در عالم جبروت، و روح را در‏‎ ‎‏مرتبۀ روحیه که بعد از مقام قلب قرار دارد. و چون بعد از مرتبۀ «روح» مقام «سرّ»‏‎ ‎‏است، سرّ الهی در نور ذاتی‏‏ْ‏‏ مستهلک العین شود، و به مقام «قاب قوسین» و «أو‏‎ ‎‏أدنی» و مرتبۀ اطلاق حقیقی، که مقام جمع بین قرب نوافل (تجلی اسمائی) و قرب‏‎ ‎‏فرایض (تجلی ذاتی) است، نایل گردد. ‏

‏حالت دوم یا قسم دوم، آن است که عبد را پروای طیران نباشد، و لکن در او‏‎ ‎


کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 158
‏خصوصیتی و نیز نحوی استعدادی ذاتی نهفته باشد که حق بدون تجافی و انخلاع، ‏‎ ‎‏به تجلی ذاتی در مرتبۀ عبد آید، و حجاب خلقی و تعینات او را یکسره بسوزاند و نور‏‎ ‎‏الهی سراسر وجود او را فرا گیرد، و مندک و فانی در حق شود و جهت امتیاز از میان‏‎ ‎‏برخیزد. اما باید به این نکته توجه داشت که‏

«خیال کژ مبر اینجا و بشناس  که هر که گم شود در حق خدا نیست»

‏حالت سوم، «مُنازلۀ» اصطلاحی است. و آن اینکه اگر رقیقۀ مناسبتی که بین‏‎ ‎‏مُتحابّین، یا طالب و مطلوب، وجود دارد، سبب انجذاب از دو طرف گردد و التقاء‏‎ ‎‏در وسط واقع شود، به اصطلاح اهل معرفت «منازله» تحقق یابد. ‏

‏این بود خلاصه ای از «معراج» که در صدد بیان آن بودیم. ‏

‏حضرت امام، أعلی اللّه مقامه، در مباحث آخر رساله از نبوت حضرت‏‎ ‎‏ختمی نبوت و ولایت سخن در میان آورده اند؛ و در خلال مباحث به بیان حقیقت‏‎ ‎‏عقل اوّل، که از آن به «حقیقت محمدیه» نیز تعبیر کرده اند، پرداخته اند. این مطلب‏‎ ‎‏از مطالب مهم و عالی عرفانی است که درک آن صعب المنال است، و اوحدی از‏‎ ‎‏ارباب تحقیق در این نوع از مباحث مطلب قابل توجه عرضه داشته اند. ‏

‏حقیقت تنزلات عقل اوّل در قوس نزول بدون انخلاع و تجافی از مقام و رتبۀ‏‎ ‎‏خود از عویصات است. در مباحث گذشته بیان کردیم که عقل از ناحیۀ تنزلات و‏‎ ‎‏سریان در عوالم جبروتی و مثالی و ظهور به صورت بسایط عنصری و حصول ترکیب‏‎ ‎‏از ناحیۀ بسایط، از جهت میل یا حب ذاتیِ بسایط به ترکیب، و حصول حرکت‏‎ ‎‏انعطافی و طی درجات معدنی و نباتی و حیوانی و بلوغ به مقام انسانی، و نیز پس از‏‎ ‎‏نیل به مقام عقل بالفعل، به اصل خود رجوع می کند. و علت این اصل ذکر گردید‏‎ ‎‏که وجود از عقل شروع و به آن ختم می شود که ‏أوّل مَن قرع باب الأحدیة هو العقل. 

‏و عرض شد که مربّی حضرت ختمی مرتبت از ابتدای ظهور در ماده تا استقرار‏‎ ‎‏در رحم و تولد به وجودی انسانی، عین ثابت اوست. چه آنکه این رقیقه ظهور آن‏‎ ‎‏حقیقت است؛ و حقیقت هر شیء عبارت است از نحوۀ تعین آن شیء در علم حق. ‏‎ ‎‏و مظهریت آن حقیقتِ متعین در علم حق نسبت به کلیۀ اسماء الهیه، از باب اتحاد‏‎ ‎‏ظاهر و مظهر و عنایت الهیه به آن حقیقت جامعه مظهریت تام است؛ و پس از دفع‏‎ ‎‏موانع و عوایق و قواسری که مانع از رشد طبیعی این مظهر است، به اصل خود پیوندد‏‎ ‎


کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 159
‏و عین ثابت خود را مشاهده نماید؛ و نهایتاً از بابِ ‏النهایات هی الرجوع إلی البدایات‎ ‎‏به وجود جمعی واحدی و حقیقتی اوسع و اتمْ به ختم نبوت، بلکه خاتم نبوات و‏‎ ‎‏ولایات، ظاهر گردد، و به نغمۀ جاننواز ‏لِی مَعَ اللّه وَقْتٌ لا یَسَعُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِیٌّ‎ ‎مُرسَلٌ ‏مترنم گردد. ‏

 

کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 160