ورود به سپاه

شوق جوانان کشور به عضویت در سپاه

‏پس از پیروزی انقلاب تعداد داوطلبان جهت خدمت به انقلاب بسیار ‏‎ ‎‏زیاد بود. داوطلبان با وجود سختی‌های مراحل گزینش در ارگان‌های ‏‎ ‎‏انقلاب خصوصا سپاه به رغم اینکه می‌دانستند در اکثر نقاط کشور با ‏‎ ‎‏ضدانقلاب درگیری، و احتمال شهادت و مجروحیت‌شان وجود دارد، باز ‏‎ ‎‏هم به عضویت در سپاه اصرار می‌کردند.‏

‏ گزینش سپاه، حجم بالای نیروی داوطلب عضویت در سپاه را به ‏‎ ‎‏بهانه‌های مختلف رد می‌کرد. چاره‌ای هم نداشت. ظرفیت سازمانی سپاه ‏‎ ‎‏محدود بود و جذب و به کارگیری آن همه نیرو مشکل می‌نمود. در دوره ‏‎ ‎‏آموزش عدۀ زیادی از داوطلبان را رد کردند. دو روز که از دوره آموزش ‏‎ ‎‏ما گذشته بود یکی از مسئولین پادگان که از مبارزین دوران شاه بود و ‏‎ ‎‏حبیب‌الله خلیفه سلطانی نام داشت، برای داوطلبان سخنرانی کرد و گفت: ‏‎ ‎‏شماها بهتر است به جای پاسدار شدن بروید و در نهادهای دیگر مثل ‏‎ ‎‏جهاد سازندگی، نهضت سوادآموزی، معلمی، کشاورزی و صدها کار ‏‎ ‎‏دیگری که کمک به انقلاب است مشغول شوید. این حرف به مذاق ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 10
‏خیلی از داوطلبین که آمده بودند با ورود به سپاه از انقلاب اسلامی‌شان ‏‎ ‎‏دفاع کنند، خوش نیامد. جلسه سخنرانی تبدیل به بحث و انتقاد شد. ‏

‏برادری که از استان چهارمحال و بختیاری بود، به نمایندگی از جمع ‏‎ ‎‏بلند شد و به او گفت: ما به امر شما به اینجا نیامده‌ایم که به دستور شما ‏‎ ‎‏برویم. این انقلاب صاحب دارد و صاحب آن هم آقا امام زمان و نائب ‏‎ ‎‏بر حقش امام خمینی هستند و بهتر است شما برای ما نسخه نپیچید. بعد ‏‎ ‎‏گفت: بنده که الان در اینجا هستم بنا به تکلیف شرعی که احساس ‏‎ ‎‏کرده‌ام به اینجا آمده‌ام. هم معلم هستم و هم کشاورز و نصف قرآن و کل ‏‎ ‎‏نهج‌البلاغه را هم از حفظ هستم. دیگران هم که اینجا نشسته‌اند ‏‎ ‎‏همین‌طور هستند.‏

‏ در پایان این صحبتها، عده‌ای لباس آموزش را از تن خارج کرده و به ‏‎ ‎‏قصد انصراف و خارج شدن از پادگان به مسئولین مراجعه کردند. جناب ‏‎ ‎‏آقای ادیب که از مسئولین پادگان بود جمعیت را با بلندگو به میدان ‏‎ ‎‏صبح‌گاه جمع کرد و گفت: سوء تفاهم شده و برادرم، آقای حبیب‌الله ‏‎ ‎‏خلیفه سلطانی که خود از انقلابیون و شکنجه‌شدگان و زندانیان رژیم ‏‎ ‎‏ستمشاهی است منظور خاصی نداشته است. منصرفین که حدود سی نفر ‏‎ ‎‏می‌شدند این حرف‌ها را نپذیرفته و از پادگان خارج شدند. برادر عزیز ‏‎ ‎‏پاسدار، حبیب‌الله خلیفه سلطانی بعدا به درجه شهادت نائل شد.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 11