آغاز جنگ تحمیلی

استقرار در روستای محمدیه

‏یک شب ساعت ده به اتفاق آقا رحیم و شهید حسین خرازی و آقای ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 24
‏دوستی و ابراهیم زارع و چند نفر دیگر که شهید شدند در بین ‏‎ ‎‏نخلستان‌ها و رو به سمت دشمن به راه افتادیم، تااگر بشود محلی را‏‎ ‎‏برای استقرارمان معین کنیم. شبانه پس از ساعت‌ها پیاده‌روی و بدون ‏‎ ‎‏هیچگونه چراغی به محلی که حدود بیست دقیقه با روستای محمدیه ‏‎ ‎‏فاصله داشت، رسیدیم. آن منطقه بعد از دارخوین به محمدیه و سلمانیه ‏‎ ‎‏معروف بود. مردم روستا خانه‌هایشان را خالی کرده و از آنجا رفته بودند. ‏‎ ‎‏با رفتن روستائیان از روستا، مرغهای زیادی که در خانه‌ها بودند، تخم ‏‎ ‎‏زیادی گذاشته بودند. بااینکه تعداد زیادی تخم مرغ در خانه‌های ‏‎ ‎‏روستائیان جمع شده بود اما کسی به آنها دست نمی‌زد. کسی حتی از پتو ‏‎ ‎‏و یا ملحفه و لحاف و زیرانداز روستائیان استفاده نمی‌کرد. بچه‌هااستفاده ‏‎ ‎‏از آنها را شرعا حرام می‌دانستند. همان شب در بین نخلستان‌ها در نهر ‏‎ ‎‏خشک آبی که در جهت غرب به شرق و رو به دشمن بود، مستقر شدیم.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 25