شخصیت یادگار گرامی حضرت امام

نگرانی همسر امام بر بالین فرزندشان

‏در روزهای اولی که این اتفاق افتاد وقتی خانم به بالین فرزندشان ‏‎ ‎‏می‌رفتند شاهد بودم چند دقیقه‌ای می‌ماندند و ذکری می‌گفتند و می‌رفتند ‏‎ ‎‏ولی دوباره مثل اینکه دلشان جان می‌گرفت، بر می‌گشتند و دوباره به ‏‎ ‎‏چهره فرزندشان نگاهی می‌کردند. این کار شاید در یک ساعت چند بار ‏‎ ‎‏تکرار می‌شد.‏

‏خانم حواس‌شان به همه کارها و رفت و آمدها بود. در روز اول که ‏‎ ‎‏عده‌ای از مسئولین و دوستان یادگار امام در اتاقی در بیمارستان جمع ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 92
‏شده و نگران حال ایشان بودند، یک دفعه خانم با دیدن آنها گفت: پس ‏‎ ‎‏آقا کجاست؟ چرا کسی به ایشان خبر نداده؟ ما که جز ایشان کسی را ‏‎ ‎‏نداریم. در همان وقت جناب آقای ناطق‌نوری به من گفت: به خانم ‏‎ ‎‏بگویید آقا از ماجرا باخبر شده و در بین راه هستند و دارند به جماران ‏‎ ‎‏می‌آیند.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 93