روز دوم ارتحال یادگار امام تعداد زیادی از خانمها به جماران آمده بودند. در حسینیه شماره دو جماران جایی برای نشستن نبود. زمستان بود و زمینها خیس و برفی و یخبندان. مردم به ناچار روی زمین مینشستند. ساعت ده صبح به من گفتند خانم امام با شما کار دارد. خدمتشان رفتم از پشت پرده با من صحبت کرده و فرمودند: لااقل مقداری موکت بیاورید تا مردم روی زمینهای سرد و برفی ننشینند. گفتم چشم خانم. تا از خدمتشان مرخص شدم دوباره مرا خواستند و با توجه به رعایت بیتالمال گفتند: لازم نیست بروید و موکت نو بخرید، همین موکتهایی را که دارید بیاورید.
روحشان شاد، خانم خوبی بود. با وفا بود و با وقار. متواضع بود و خاکی. کمتر کسی میتوانست ایشان را در کوچه یا خیابان ببیند و بداند این همان همسر امام بزرگوار و رهبر عظیمالشان انقلاب اسلامی است.
کتابتشنه و دریاصفحه 95
در همسرداری نمونه بودند. با اینکه در خانه کارگر داشتند اما بیشتر کارهای شخصی و خریدهای منزل را خودشان انجام میدادند.
کتابتشنه و دریاصفحه 96