آیتالله شیخ فضلالله محلاتی نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شخصیتی بسیار وارسته بودند. خلق و خوی این روحانی مبارز بسیار دوستداشتنی بود هر کس که با او مواجه میشد به خود جذب میکرد. ارادت خاصی به امام داشتند. به مسأله حفاظت از جان امام بسیار اهمیت میدادند و به آن توجه خاصی داشتند. وقتی به جماران میآمدند به دقت به حرفهای ما گوش میدادند.
گاهی که ایشان برای ملاقات امام به جماران میآمد، با توجه به کمبودهایی که داشتیم فرصت را مغتنم شمرده و قدمزنان از درب بزرگ تا سهراه بیت با او صحبت میکردم و نیازها و کمبودهای برادران پاسدار را یادآور میشدم. ایشان هم با حوصله خاصی به حرفهایم گوش میداد و مرا راهنمایی میکرد. یک روز که از وضعیت غذای نامناسب برادران پاسدار محافظ امام در جماران به ایشان گلایه کردم فرمودند: در یک جا بنشینیم و در این زمینه با هم صحبت کنیم. ایشان را به دفتر فرماندهی دعوت کردم تا در حضور بقیه مسئولان و فرماندهان مشکلاتمان را مطرح کنیم. به دفتر فرماندهی تشریف آورده و روی صندلی نشستند.
مسائل را خدمتشان عرض کردیم. با توجه به اینکه چیزی برای پذیرایی از ایشان جز چای نبود با مشورت دوستان قرار شد با خربزهای که خدمتکار امام برای منزل ایشان خریده بود از آقای محلاتی پذیرایی کرده و بعد با پول خودمان خربزهای را جایگزین آن کنیم. وقتی خربزه را جلوی حاج آقا محلاتی گذاشتیم، نگاهی به آن کرده وگفتند: از پذیرایی
کتابتشنه و دریاصفحه 122
شما بسیار ممنونم. بعد با شوخی گفتند: الحمدلله مثل اینکه وضع شما خوب است! در جبههها همین هم نیست. همه ما حیران مانده بودیم که به ایشان چه جوابی بدهیم واقعیت را بگوییم یا نگوییم. دیدیم کار، بهتر که نشد، بدتر هم شد! از طرفی چون نمیشد گفت خربزهای که الان جلوی شماست متعلق به منزل حضرت امام است، با شوخی گفتیم: حاج آقا این خربزه را از منزل امام کش رفتهایم.
کتابتشنه و دریاصفحه 123