عشق مردم به امام

نمونه ای از عشق بی پایان مردم به امام

‏به نمونه‌ای اشاره می‌کنم. یک‌بار کسی مشتاقانه شبانه به جماران آمد و ‏‎ ‎‏گفت: می‌خواهم با امام ملاقات کنم. به او گفتیم: امام که شبها ملاقات ‏‎ ‎‏ندارد، شما چرا شب به جماران آمده‌اید؟ گفت: آمده‌ام آنقدر در جماران ‏‎ ‎‏بمانم تا بلکه خداوند توفیق دیدار با امام را نصیب من بفرماید. او ‏‎ ‎‏می‌گفت: من به جز امام و راه امام فکر نمی‌کنم. جالب این بود که این ‏‎ ‎‏فرد با خودش مقداری نان و پنیر و یک شیشه آب و فلاکس چای هم ‏‎ ‎‏آورده و در زیر درختی در کوچه‌ای نزدیک به حسینیه اتراق کرده بود. ‏‎ ‎‏قیافه معصومی داشت و به کسی و چیزی هم کاری نداشت.واقعا به ‏‎ ‎‏عشق دیدار امام به جماران آمده و در آنجا ساکن شده بود. بعضی ‏‎ ‎‏برادران گشت که امثال او را در کوچه‌های اطراف جماران می‌دیدند ‏‎ ‎‏می‌گفتند: نگران این هستیم که نکند اینها برای جمع‌آوری اطلاعات ‏‎ ‎‏خودشان را به این ریخت و قیافه درآورده باشند. اما چنین نبود و ‏‎ ‎‏اگرکسی هم با این فکر می‌آمد مجذوب معنویت امام می‌شد. از عشق ‏‎ ‎‏مردم به امام هر چه بگویم کم گفته‌ام. در این مدت شاهد صحنه‌های ‏‎ ‎‏بسیار زیبایی در ملاقات‌های امام و مردم بودم. زن و مرد پیر و جوان از ‏‎ ‎‏راه‌های دور و گاه با پای پیاده به عشق حضرت امام خود را به جماران ‏‎ ‎‏می‌رساندند.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 132