عشق مردم به امام

مردم فقط به امام نگاه می کردند

‏در روزهای ملاقات شاهد حضور قشرهای مختلف از مردم سراسر ‏‎ ‎‏کشور و بعضی کشورهای خارجی بودیم. گاه می‌دیدیم افرادی صبح زود ‏‎ ‎‏برای ملاقات به جماران می‌آمدند و ما هم به اجبار به دلیل سرما مجبور ‏‎ ‎‏بودیم زودتر از موعد مقرر آنها را به داخل حسینیه بفرستیم آنها سه ‏‎ ‎‏ساعت در حسینیه می‌نشستند با خیره شدن به بالکن حسینیه، در انتظار ‏‎ ‎‏ورود امام بودند.‏

‏کسانی که در حسینیه با امام دیدار داشتند به گونه‌ای به امام ‏‎ ‎‏می‌نگریستند که انگار چند چشم قرض گرفته‌اند تا حرکات و سکنات ‏‎ ‎‏ایشان را زیر نظر داشته باشند. آنها فقط به چهره امام نگاه می‌کردند و ‏‎ ‎‏اصلا توجهی به افرادی که در اطراف ایشان ایستاده بودند نداشتند. به ‏‎ ‎‏نمونه‌ای اشاره می‌کنم.‏

‏ یک بار با آقای حاج محمدعلی انصاری که خیلی نزدیک به امام و ‏‎ ‎‏همیشه در کنار ایشان بود و امام گاهی علاوه بر فرزندشان، بعضی از ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 133
‏کارهای خود را به او محول می‌کردند. از جماران به قصد اصفهان خارج ‏‎ ‎‏شدیم تا در مراسم چهلمین روز شهادت فرمانده محترم لشکر امام ‏‎ ‎‏حسین(ع) شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی‌پور و جمعی از یاران او ‏‎ ‎‏شرکت کنیم. آقای انصاری سخنران آن مراسم بودند. از تهران که به ‏‎ ‎‏سمت اصفهان می‌رفتیم، بیشتر روز را در حرکت بودیم. در چند محل ‏‎ ‎‏برای استراحت پیاده ‌شدیم اگرچه مردم به ما اظهار لطف می‌کردند ولی ‏‎ ‎‏کسی ایشان را نمی‌شناخت. من توقع داشتم که اگر مردم آقای انصاری را ‏‎ ‎‏ببینند به گرد اتومبیل ما حلقه بزنند و اظهار لطف ‌کنند چون تلویزیون ‏‎ ‎‏همیشه تصویر ایشان را در هنگام ملاقات‌ها در کنار امام نشان می‌داد ولی ‏‎ ‎‏با کمال تعجب می‌دیدم اینگونه نیست. وقتی علت را از آقای انصاری ‏‎ ‎‏پرسیدم گفتند: علت اینکه کسی مرا نمی‌شناسد این است که وقتی مردم ‏‎ ‎‏به حسینیه می‌آیند به جز امام به کس دیگری نگاه نمی‌کنند. ایشان ‏‎ ‎‏درست می‌گفت.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 134