حفاظت از امام در اوج ترورها

دست نگهبان شکسته شد

‏یک روز که آقایان مسئولین به خدمت امام مشرف شده بودند موتورسوار ‏‎ ‎‏پیشروی آیت‌الله موسوی اردبیلی با یکی از پست‌های نگهبانی درگیر شد ‏‎ ‎‏و از آن پست گذشت و در پست بعدی به گونه‌ای نگهبان که جلوی او ‏‎ ‎‏را گرفته بود، هول داد که نگهبان به زمین افتاد و دست او شکست‌. ‏‎ ‎‏ماجرا را به من خبر دادند. از منزل بیرون آمدم نزدیک نماز مغرب بود. ‏‎ ‎‏هر چه گشتم موتورسوار را پیدا نکردم. مساله را با فرماندهی در میان ‏‎ ‎‏گذاشتم و گفتم: این طور که نمی‌شود کار کرد. هر روز یک دردسر تازه ‏‎ ‎‏پیش می‌آید. ایشان دستور داد هر طور شده موتورسوار را پیدا کنیم. ‏‎ ‎‏همان موقع به من اطلاع دادند هر کاری می‌کنیم خودرو حاج‌آقا که قرار ‏‎ ‎‏بوده ایشان را پیاده کند و برگردد از منطقه بیرون نمی‌رود. مجدداً ماجرا ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 155
‏را با فرماندهی در میان گذاشتم. گفت: خودرو او را با جرثقیل از آنجا ‏‎ ‎‏ببرید. وقتی به راننده گفتم چنین تصمیمی اتخاذ شده است باز لجبازی ‏‎ ‎‏کرد و از آنجا بیرون نرفت. مجبور شدیم با زحمت زیاد، خودرو را با ‏‎ ‎‏راننده آن به پارکینگ منتقل کنیم. ملاقات که تمام شد حاج آقا موسوی ‏‎ ‎‏اردبیلی آمد ولی نه از ماشین او خبری بود و نه از ماشین اسکورت ‏‎ ‎‏ایشان. به حاج آقا گفتم: بهتر است شما با اتومبیل آقای مهندس موسوی ‏‎ ‎‏نخست‌وزیر بروید، چون فعلاً ماشین شما اینجا نیست. محافظین موضوع ‏‎ ‎‏را به حاج آقا گفتند.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 156