ملاقات های تلخ و شیرین

تفتیش وزیر

‏در روزهای ملاقات مردم با امام وقایع تلخ و شیرین زیادی وجود ‏‎ ‎‏داشت. یک روز وقتی به پست‌ها سر می‌زدم در گیت بازرسی دوم که ‏‎ ‎‏شخصیت‌هایی مثل وکلا و وزرا، نمی‌بایست بازرسی شوند برادری سر ‏‎ ‎‏پست بود که هنوز نسبت به شرایط شناخت کافی پیدا نکرده بود. من از ‏‎ ‎‏پشت سر او را نگاه می‌کردم و می‌دیدم وزیری را بازرسی می‌کند. وزیر ‏‎ ‎‏انگشتری در دست داشت، برادرمان به او می‌گفت: تا انگشترت را ‏‎ ‎‏تحویل ندهی نمی‌گذارم داخل بشوی!. ‏

‏وزیر هم با آرامش خاصی به او گفت: برای حل این مشکل دو راه ‏‎ ‎‏وجود دارد، یکی اینکه خدمت امام نرسم که امکان ندارد. دوم اینکه کمی ‏‎ ‎‏کف صابون بیاورید تا انگشترم را از دستم در بیاورم. هرچه از دور به ‏‎ ‎‏برادر پاسدارمان اشاره می‌کردم که در مورد انگشتر وزیر اصرار نکند و ‏‎ ‎‏ادامه ندهد متوجه نمی‌شد، لذا ناچار شدم با صدای بلند به وزیر بگویم: ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 173
‏حاج آقا تشریف ببرند. وزیر گفت: آقای رضایی اشکالی ندارد، بگذار ‏‎ ‎‏کارشان را انجام بدهند. ایشان آقای سید محمد خاتمی وزیر ارشاد ‏‎ ‎‏بودند.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 174