خاطراتی دیگر از حضرت امام

عنایت امام نسبت به محرومین

‏در سال 1363 که با یکی از دوستان در مکه مشرف بودیم از اوضاع مردم ‏‎ ‎‏محل‌شان ـ مسعودیه، افسریه ـ خبر می‌داد و می‌گفت مردم آن محل ‏‎ ‎‏خیلی فقیر هستند. ایشان می‌گفت: ما ساختمان پنج اتاقه‌ای را اجاره و ‏‎ ‎‏تبدیل به درمانگاه کرده‌ایم و روزانه سه ساعت پزشکی را به آنجا ‏‎ ‎‏می‌آوریم تا بیماران را مداوا کند. و عجیب این است که وقتی پزشک ‏‎ ‎‏برای بیماران نسخه می‌نویسد، آنها حتی پولی برای تهیه دارو ندارند. به ‏‎ ‎‏همین جهت به بعضی از اهالی محل اعلام کرده‌ایم که هر کس در ‏‎ ‎‏منزلش داروی مازاد و دست نخورده‌ای دارد آن را بیاورد تا در داروخانه ‏‎ ‎‏نگه‌داری کنیم و در موقع لزوم از آن استفاده نماییم. ایشان می‌گفت: ‏‎ ‎‏فلانی، اگر بشود این ساختمان را بخریم، خیلی به مردم محل کمک ‏‎ ‎

کتابتشنه و دریاصفحه 189
‏می‌شود. گفتم: چشم. اجازه بده برویم ایران، ببینیم برای حل این مساله ‏‎ ‎‏چه می‌توان کرد. وقتی به ایران آمدیم، مساله را با یکی از اعضای دفتر ‏‎ ‎‏که کارش جمع‌آوری وجوهات بود، در میان گذاشتم. قرار شد چند نفر ‏‎ ‎‏که وجوهات بدهکار باشند را به محضر امام بیاوریم و ایشان اجازه ‏‎ ‎‏بدهند وجوهاتی که از آنها گرفته می‌شود، در این راه خرج شود. نفر اول ‏‎ ‎‏را که آوردیم وجوهاتش را که داد، امام صد و پنجاه هزار تومان اجازه ‏‎ ‎‏دادند. کم کم این مبالغ تا ششصد هزار تومان رسید و ساختمان را ‏‎ ‎‏خریدیم که الحمدلله به صورت یک درمانگاه فعال در آنجا راه‌اندازی ‏‎ ‎‏شد.‏

‏حدود یک سال که گذشت و از دوستم خبری نشد، یک دفعه پیدایش ‏‎ ‎‏شد. پرسیدم: آقای قشلاقی، در این مدت کجا بودی؟ گفت: در رابطه با ‏‎ ‎‏درمانگاه مشکلاتی پیدا کرده‌ایم و دچار بی‌پولی شده‌ام. او می‌گفت: اداره ‏‎ ‎‏درمانگاه همچنان با مشکل بی‌پولی مواجه است و کسانی که به درمانگاه ‏‎ ‎‏مراجعه می‌کنند، اکثراً فقیر و بی‌پول هستند. وقتی پزشک نسخه ‏‎ ‎‏می‌نویسد علاوه بر این که ویزیت‌شان رایگان است باید پول داروی ‏‎ ‎‏مریض را هم بدهیم. می‌گفت: اگر دکتر به مریض بگوید تو دچار ‏‎ ‎‏کم‌خونی هستی و باید جگر بخوری، چون او پولی در اختیار ندارد که ‏‎ ‎‏جگر بخرد، ما باید پول تهیه جگرش را هم بدهیم. ایشان می‌گفت: من ‏‎ ‎‏برای اداره درمانگاه، حدود سیصد هزار تومان کم آورده‌ام. بعد گفت: ‏‎ ‎‏برادرم وجوهاتی دارد و می‌خواهد از امام اجازه بگیرد تا بخشی از این ‏‎ ‎‏وجوهات را به این کار بدهد.‏

کتابتشنه و دریاصفحه 190