حضرت امام بر وضعیت دفترشان اشراف داشتند. صبحها که به اتاقشان میآمدند و کارشان را شروع میکردند، اگر لامپی در حیاط از شب روشن مانده بود فوراً تذکر میدادند که آن را خاموش کنند. مدتی بود که امام میدید یک لامپ در روز خاموش نمیشود. پرسیدند: این لامپ از کجاست که همیشه باید روشن باشد؟ خدمت ایشان عرض شد: برق این لامپ از دفتر است. امام فرمودند: این را میدانم، چرا بیهوده روشن است؟ خدمتشان عرض شد: چون آقایان شبها در اینجا تردد میکنند، آن را خاموش نمیکنند. دو سه روز که از این ماجرا گذشت و امام دوباره متذکر مساله شدند، یکی از اعضای دفتر- جناب آقای میریان- گفت: وقتی دیدیم امام از این بابت ناراحت است و اعضای دفتر هم لامپ را خاموش نمیکنند، مجبور شدیم برویم و لامپ را باز کنیم تا جلوی چشم امام نباشد و برای روشنایی آن محدوده از طریق دیگری اقدام کردیم.
کتابتشنه و دریاصفحه 192