کتاب بیع

مرابحه و مواضعه و تولیه

گفتاری در مورد مرابحه و مواضعه و تولیه

‏آنچه از دو معامله گر در مقام خرید و فروش واقع می شود دو گونه است: یکی از آن ها‏‎ ‎‏این است که از آنان به جز گفتگو و تعیین کردن ثمن و مثمن، بدون ملاحظۀ رأس المال‏‎ ‎‏(اصل مال) و این که در این معامله برای بایع نفع است یا ضرر، چیز دیگری انجام نگیرد؛‏‎ ‎‏پس بیع را بر چیز معلوم در مقابل ثمن معلوم، واقع می سازند، و این بیع به نام «مساومه»‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 618
‏نامیده می شود و آن افضل انواع بیع است.‏

‏و دوم آن ها این است که ملاحظه شود آیا معامله سودآور است یا زیان آور یا نه‏‎ ‎‏سودآور و نه زیان آور و از این جهت، بیع به «مرابحه» و «مواضعه» و «تولیه» تقسیم‏‎ ‎‏می شود. پس اوّلی عبارت است از فروختن به اصل مال با زیاده و دومی فروختن با نقیصه‏‎ ‎‏و سومی فروختن بدون زیاده یا نقیصه است. و حتماً در تحقق این عناوین باید عقدش را‏‎ ‎‏طوری واقع ساخت که یکی از آن ها را بفهماند. و در اوّلی تعیین مقدار سود و در دومی‏‎ ‎‏تعیین مقدار نقیصه (ضرر)، لازم است؛ پس در اوّلی گفته می شود: فروختم به تو به آنچه‏‎ ‎‏خریدم با این قدر سود. و مشتری قبول می کند. و در دومی می گوید: فروختم به تو به آنچه‏‎ ‎‏خریدم با این قدر کمتر. و در سومی می گوید: فروختم به تو به آنچه خریده ام.‏

مسأله 1 ـ‏ اگر بایع در مرابحه بگوید: این را به تو فروختم به صد با سود یک درهم در‏‎ ‎‏هر ده تا؛ و در مواضعه بگوید: با کم کردن یک درهم در هر ده تا، پس اگر مبلغ ثمن و مقدار‏‎ ‎‏آن نزد او معلوم باشد، بنابر اقوی بیع با کراهت صحیح است، بلکه صحت آن با معلوم‏‎ ‎‏نبودن مبلغ ثمن و مقدار آن، بعد از آن که در وقت بیع سود ضمیمه شود و ضرر کم شود،‏‎ ‎‏خالی از قوت نیست.‏

مسأله 2 ـ‏ اگر نقود متعدد باشد و قیمت و صرف آن ها مختلف باشد، باید نقد و صرف‏‎ ‎‏آن را ذکر کند و این که او با کدام نقد خریده و چه مقدار صرف آن بوده است. و همچنین‏‎ ‎‏باید شروط و مدت و مانند آن را که ثمن به خاطر آن ها متفاوت می شود، ذکر کند.‏

مسأله 3 ـ‏ اگر کالایی را به ثمن معیّنی بخرد و کاری که موجب زیادی قیمت می شود در‏‎ ‎‏آن انجام ندهد، پس رأس المال آن همین ثمن است و خبر دادن به غیر آن جایز نیست.‏‎ ‎‏ولی اگر چنین کاری را در آن انجام داده باشد، پس اگر با عمل خودش باشد، ضمیمه‏‎ ‎‏نمودن اجرت کارش به ثمن مسمّی (ثمنی را که اول داده است) و خبر دادن به این که‏‎ ‎‏رأس المال آن اینقدر است یا اینقدر آن را خریده ام، جایز نیست، بلکه عبارت راست آن‏‎ ‎‏این است که بگوید: اینقدر خریده ام ـ و همان ثمن مسمّی را ذکر کند ـ و در آن این کار را‏‎ ‎‏کرده ام. و اگر انجام آن کار با اجیر کردن غیر باشد، جایز است که اجرت اجیر را روی ثمن‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 619
‏بکشد و خبر دهد که این قدر برایم قیمت برداشته است، اگرچه جایز نیست بگوید: آن را‏‎ ‎‏اینقدر خریده ام، یا اصل مال آن اینقدر است. و اگر معیوب را بخرد و برای ارش به بایع‏‎ ‎‏رجوع کند (و آن را بگیرد) می تواند جریان را خبر دهد و می تواند مقدار ارش را از ثمن‏‎ ‎‏بیندازد و باقی مانده را رأس المال آن قرار دهد و به آن خبر دهد و نمی تواند به ثمن مسمّی‏‎ ‎‏بدون کم کردن مقدار ارش خبر دهد. و اگر بایع بعد از بیع قسمتی از ثمن را از روی لطف‏‎ ‎‏تخفیف داد، جایز است به اصل ثمن بدون کم کردن تخفیف، خبر دهد.‏

مسأله 4 ـ‏ جایز است که کالایی را بفروشد سپس آن را با زیاده یا نقیصه بخرد در‏‎ ‎‏صورتی که بر مشتری شرط نکرده باشد که آن را به او بفروشد اگرچه قصدشان این باشد و‏‎ ‎‏با این شیوه چه بسا کسی که بخواهد اصل مال را بیشتر از آنچه خریده قرار دهد حیله کند،‏‎ ‎‏به این ترتیب که آن را مثلاً به پسرش با ثمن بیشتر می فروشد سپس آن را به همان قیمت‏‎ ‎‏می خرد برای آن که در مرابحه، به آن اخبار کند؛ و این شخص در صورتی که خرید و‏‎ ‎‏فروش جدّی با پسرش نموده باشد، اگرچه در رأس المال آن دروغ نگفته و معامله اش به‏‎ ‎‏هر حال صحیح است، لیکن این کار خیانت و غش است، پس ارتکاب آن جایز نیست.‏‎ ‎‏البته اگر این کار با هماهنگی و به قصد حیله گری نباشد جایز است و محذوری‏‎ ‎‏در آن نیست.‏

مسأله 5 ـ‏ اگر دروغ فروشنده در خبر دادن به رأس المال آشکار شود، بیع صحیح است‏‎ ‎‏و خریدار بین فسخ آن و امضای آن با تمام ثمن مخیّر است؛ و از این جهت فرقی نیست‏‎ ‎‏بین این که عمداً دروغ گفته باشد و یا آن که از روی غلط یا اشتباه باشد. و آیا این خیار با‏‎ ‎‏تلف، ساقط می شود؟ دارای اشکال است و بعید نیست که ساقط نشود.‏

مسأله 6 ـ‏ اگر تاجر، کالایی را به دلال بدهد تا برایش بفروشد و آن را برای دلال به ثمن‏‎ ‎‏معیّنی قیمت بگذارد و مازاد بر آن را برای او قرار دهد، به این که به او بگوید: «آن را به ده‏‎ ‎‏ـ رأس المال آن ـ بفروش و آنچه بر آن اضافه شد، مال خودت باشد». برای دلال جایز‏‎ ‎‏نیست به طور مرابحه بفروشد به این که رأس المال را به قیمتی که تاجر برایش قرار داده با‏‎ ‎‏مقداری به عنوان سود بر آن بیفزاید، بلکه لازم است یا به طور مساومه بفروشد یا آنچه را‏‎ ‎


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 620
‏که واقع قضیه است بیان کند که آنچه تاجر برای من قیمت گذاشته است این مقدار است و‏‎ ‎‏من هم اینقدر منفعت می خواهم، پس در این صورت اگر آن را با زیاده بفروشد، زیادی‏‎ ‎‏مال خود او است. و اگر آن را به مقداری که تاجر برایش قیمت گذارده بفروشد بیع صحیح‏‎ ‎‏است و ثمن مال تاجر است و دلال چیزی را استحقاق ندارد، اگرچه احتیاط (مستحب) آن‏‎ ‎‏است که تاجر، او را راضی کند. و اگر آن را به کمتر (از قیمت تاجر) بفروشد فضولی‏‎ ‎‏می باشد که متوقف بر اجازۀ تاجر است.‏

مسأله 7 ـ‏ اگر شخصی کالایی یا خانه ای یا چیز دیگری را بخرد جایز است که دیگری‏‎ ‎‏را در آن به آنچه خریده است شریک کند به این که «بالمناصفه» با نصف ثمن، یا «بالمثالثه»‏‎ ‎‏به یک سوم آن و به همین منوال، او را شریک نماید. و جایز است آن را با لفظ تشریک‏‎ ‎‏(شریک کردن) واقع سازد به این که بگوید: «تو را شریک کردم در این کالا نصف آن را به‏‎ ‎‏نصف ثمن، یا یک سوم آن را به یک سوم ثمن مثلاً» سپس او بگوید: «قبول کردم». و اگر‏‎ ‎‏(شریک کردن را) به طور مطلق بگذارد، بعید نیست که انصراف به نصف نمودن آن داشته‏‎ ‎‏باشد. و آیا این بیع است یا عنوان مستقلی است؟ هر کدام آن ها مورد احتمال است و بنابر‏‎ ‎‏این که بیع باشد، بیع تولیه است.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 621