کتاب مکاسب و متاجر

مقدمه‏ ای مشتمل بر چند مسأله

مقدمه ای مشتمل برچند مسأله

مسأله 1 ـ‏ کسب کردن با تمام انواع اعیان نجس جایز نیست. البته در عمومیّت (حکم‏‎ ‎‏عدم جواز نسبت به همۀ نجاسات) اشکال است؛ لیکن در مورد خرید و فروش آن ها و‏‎ ‎‏این که آن ها را ثمن در بیع و اجرت در اجاره و عوض برای عمل در جعاله قرار دهند؛ بلکه‏‎ ‎‏در مورد هر نوع معاوضه نمودن برآن ها ولو به این که آن ها را مهر، یا در طلاق خلعی‏‎ ‎‏عوض قرار دهند و مانند آن احتیاط ترک نشود، بلکه بخشیدن آن ها و صلح نمودن بر آن ها‏‎ ‎‏بدون عوض، جایز نیست. بلکه کسب کردن با آن ها جایز نیست اگرچه منفعت حلال‏‎ ‎‏مقصود داشته باشد، مانند کود قراردادن غائط. البته آب جوش آمده انگور، قبل از رفتن دو‏‎ ‎‏ثلث آن، بنابر این که نجس باشد و تمام اقسام کافر حتی مرتد فطری، بنابر اقوی و سگ‏‎ ‎‏شکاری و بلکه سگ گلّه و زراعت و باغ و خانه از حکم بالا استثنا هستند.‏

مسأله 2 ـ‏ اعیان نجس ـ غیر از آنچه که استثنا شد ـ اگرچه شرعاً با آن ها معاملۀ اموال‏‎ ‎‏نمی شود، لیکن کسی که آن ها در دست و تحت استیلای او است، حقّ اختصاص متعلق به‏‎ ‎‏آن ها، برایش ثابت است. و این حق، یا از حیازت و یا از جهت این که اصل آن ها مال او‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 561
‏بوده و مانند آن ناشی می شود، مانند وقتی که حیوانش بمیرد و میته گردد یا انگور او شراب‏‎ ‎‏شود. و این حق با ارث و غیر آن قابل انتقال به غیر است. و برای هیچ کس تصرف در این‏‎ ‎‏اعیان بدون اذن صاحب حق جایز نیست. پس صحیح است که روی این حق بدون عوض‏‎ ‎‏مصالحه کند. لیکن عوض قرار دادن آن خالی از اشکال نیست، بلکه بعید نیست که داخل‏‎ ‎‏در کسب ممنوع باشد، ولی اگر مالی را به او ببخشد برای این که دست از آن (عین نجس)‏‎ ‎‏بردارد و از آن اعراض کند و سپس بخشندۀ مال، آن را حیازت کند، سالم از اشکال‏‎ ‎‏می شود، مانند بذل نمودن مال به کسی که در جاهای مشترک، مانند مسجد و مدرسه‏‎ ‎‏پیش تر جا گرفته، برای آن که دست از آن جا بردارد و بخشندۀ مال ساکن آن شود.‏

مسأله 3 ـ‏ بدون اشکال فروش آنچه از اجزاء میته که حیات در آن حلول نکرده و دارای‏‎ ‎‏منفعت حلال مقصود است جایز می باشد، مانند مو و پشم میته، بلکه و شیر آن اگر قائل به‏‎ ‎‏طهارت آن باشیم. و در جواز فروش میتۀ پاک، همچون ماهی و مانند آن در صورتی که‏‎ ‎‏دارای منفعت باشد ولو این که منفعت از روغن آن باشد، اشکال است که نباید احتیاط‏‎ ‎‏ترک شود.‏

مسأله 4 ـ‏ در صورتی که فضله های حیوانات دارای منفعت باشد، هیچ اشکالی در‏‎ ‎‏این که فروش آن ها جایز است نیست. و اما فروش بول های پاک: پس بدون اشکال فروش‏‎ ‎‏بول شتر جایز است؛ و اما غیر آن، جایز بودن فروشش دارای اشکال است، که در صورت‏‎ ‎‏داشتن منفعت حلال مقصود، جایز بودن آن بعید نیست.‏

مسأله 5 ـ‏ اشکالی نیست در این که فروش چیز متنجس که قابل تطهیر است جایز است.‏‎ ‎‏و همچنین است متنجس غیر قابل تطهیر در صورتی که انتفاع بردن از آن با همان صفت‏‎ ‎‏نجاستش در حال اختیار، جایز باشد، مانند روغن متنجس که انتفاع از آن در روشن کردن‏‎ ‎‏چراغ با آن و مالیدن به کشتی ها ممکن است، و (مانند) رنگ و گل متنجس و صابون و‏‎ ‎‏مانند آن. و اما آنچه که قابل تطهیر نباشد و جواز انتفاع از آن متوقف بر طهارتش باشد،‏‎ ‎‏مانند سکنجبین نجس و مانند آن، فروش آن و معاوضه نمودن بر آن جایز نیست.‏

مسأله 6 ـ‏ فروش تریاقی که مشتمل بر گوشت های افعی ها است با ثابت نشدن این که‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 562
‏آن ها خون جهنده دارند جایز است، و در صورت مستهلک شدن گوشت در تریاق‏‎ ‎‏ـ چنان که غالب بلکه متعارف چنین است ـ استعمال و انتفاع از آن جایز است. اما تریاقی که‏‎ ‎‏مشتمل برشراب باشد فروش آن جایز نیست؛ زیرا قابل تطهیر نمی باشد و انتفاع از آن با‏‎ ‎‏همان صفت نجاست در حال اختیار که معیار (جواز بیع) است ـ نه جواز در حال اضطرار ـ‏‎ ‎‏حلال نیست.‏

مسأله 7 ـ‏ فروش گربه جایز است و پول آن بدون اشکال حلال می باشد. و اما غیر آن از‏‎ ‎‏انواع حیوانات درنده در صورتی که دارای منفعت حلالی که مقصود عقلا است باشند،‏‎ ‎‏ظاهر آن است که فروش آن ها جایز است. و همچنین است حشرات؛ بلکه حیوانات مسخ‏‎ ‎‏شده نیز در صورتی که اینچنین (دارای منفعت حلال مقصود) باشند. بنا بر این، معیار در‏‎ ‎‏تمام انواع حیوانات همین (منفعت حلال مقصود) است. پس در فروش زالو که خون‏‎ ‎‏فاسد را می مکد و کرم ابریشم و زنبور عسل اشکالی نیست اگرچه از حشرات می باشند. و‏‎ ‎‏همچنین است فیل که از سوار شدن بر آن و عاج آن انتفاع می برند اگرچه از حیوانات مسخ‏‎ ‎‏شده می باشد.‏

مسأله 8 ـ‏ فروش هر چیزی که وسیلۀ حرام باشد، به طوری که منفعت مورد نظر از آن‏‎ ‎‏منحصر در حرام باشد ـ مانند آلات لهو، مثل عود و نی و بربط و مانند آن ها و آلات قمار،‏‎ ‎‏مانند نرد و شطرنج و مانند این ها ـ حرام است. و چنان که خرید و فروش آن ها حرام است،‏‎ ‎‏ساخت و اجرت بر آن ها (هم) حرام می باشد؛ بلکه شکستن و تغییر دادن شکل آن ها‏‎ ‎‏واجب است. البته فروش مادۀ اصلی آن ها که مثلاً چوب و برنج می باشد بعد از شکستن‏‎ ‎‏جایز می باشد، بلکه (فروختن مادۀ اصلی آن ها) قبل از شکستن هم در صورتی که بر‏‎ ‎‏مشتری شرط کند که آن ها را بشکند، یا مادۀ اصلی آن ها را به کسی بفروشد که اطمینان‏‎ ‎‏دارد آن ها را می شکند، جایز است و در صورتی که آن گونه که ذکر شد نباشد، مورد اشکال‏‎ ‎‏است. و فروش ظروف طـلا و نقـره برای زینت و نگهداشتن جایز است.‏

مسأله 9 ـ‏ معامله با درهم ها (و پول هایی) که از اعتبار خارج شده، و یا درهم های قلابی‏‎ ‎‏که جهت فریب مردم ساخته شده است، حرام می باشد و آن ها را عوض یا معوض قرار‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 563
‏دادن در معاملات در صورتی که طرفی که به او داده می شود آن را نداند حرام است، بلکه‏‎ ‎‏در صورتی که بداند و اطلاع داشته باشد، نیز بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، چنین‏‎ ‎‏است، مگر این که معامله بر مادۀ آن ها واقع شود و بر طرف شرط کند که آن ها را بشکند یا‏‎ ‎‏به او اطمینان باشد که آن ها را می شکند؛ زیرا بعید نیست که جهت دفع مادّۀ فساد اتلاف‏‎ ‎‏آن ها واجب باشد ولو این که با شکستن آن ها باشد.‏

مسأله 10 ـ‏ فروش انگور و خرما برای آن که شراب بسازد، و (فروش) چوب مثلاً،‏‎ ‎‏برای این که بت یا آلت لهو یا قمار و مانند آن درست کند حرام است؛ به این که بگویند که‏‎ ‎‏در حرام به کار رود، و در عقد هم ملتزم به آن گردند؛ و یا هردو بر آن توافق نمایند ولو به‏‎ ‎‏این که مشتری به صاحب انگور مثلاً بگوید: «یک من انگور به من بفروش تا شراب بسازم»‏‎ ‎‏و او هم بفروشد. و همچنین اجاره دادن مسکن ها به منظور آن که شراب در آن فروخته و‏‎ ‎‏نگهداری شود، یا بعضی از چیزهای حرام در آن ساخته شود، حرام است. و اجارۀ‏‎ ‎‏کشتی ها یا حیوانات باربر جهت حمل شراب و مانند آن ـ به یکی از دو صورت گذشته ـ‏‎ ‎‏حرام است. و همان طور که بیع و اجاره در مواردی که ذکر شد حرام می باشد، فاسد هم‏‎ ‎‏می باشد، پس ثمن و اجرت برایش حلال نمی باشد. و همچنین است فروختن چوب به‏‎ ‎‏کسی که می داند او از آن صلیب یا بت درست می کند، بلکه چنین است فروختن انگور و‏‎ ‎‏خرما و چوب به کسی که می داند او آن ها را شراب و آلت قمار و بربط می کند و (همچنین)‏‎ ‎‏اجاره دادن مسکن به کسی که می داند او در آن جا، آنچه را که ذکر شد درست می کند یا‏‎ ‎‏می فروشد و امثال این ها بنابر وجهی قوی و مسأله از ناحیۀ نصوص جداً مشکل است و‏‎ ‎‏ظاهر آن است که این نصوص معلّل است.‏

مسأله 11 ـ‏ فروش سلاح به دشمنان دین در حال جنگ آن ها با مسلمین بلکه در حال‏‎ ‎‏قطع رابطه (آتش بس) آنان با مسلمانان به طوری که از آن ها بر مسلمین ترس باشد، حرام‏‎ ‎‏می باشد. و اما در حال صلح با آنان یا در زمان وقوع جنگ بین خود کفار و جنگ بعضی از‏‎ ‎‏آنان با بعض دیگر، حتماً باید در فروش سلاح به آنان مصالح اسلام و مسلمین و اقتضای‏‎ ‎‏روز، رعایت شود، و تصمیم در مورد آن موکول به نظر والی مسلمین است و غیر او حق‏‎ ‎‏ندارد که در آن به نظر خود اتکاء کند. و کسی که از سایر فرق اسلامی باشد و با فرقۀ حق‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 564
‏دشمنی کند (در اینجا) ملحق به کفار می شود؛ و بعید نیست که به راهزنان و نظایر آنان،‏‎ ‎‏تعدّی شود. بلکه بعید نیست که از فروش سلاح به فروش غیرسلاح به دشمنان دین از‏‎ ‎‏آنچه که سبب قوت گرفتن آنان بر اهل حق است تعدّی شود؛ مانند زاد و راحله و حیوانات‏‎ ‎‏باربر و مانند آن ها.‏

مسأله 12 ـ‏ تصویر نمودن صاحبان روح از انسان و حیوان در صورتی که به صورت‏‎ ‎‏مجسّمه باشد حرام است؛ مانند آنچه که از سنگ ها و فلزات و چوب ها و مانند این ها‏‎ ‎‏درست می شود. و اقوی آن است که در صورتی که مجسّم نباشد جایز است؛ اگرچه‏‎ ‎‏احتیاط (مستحب)، ترک آن است. و تصویر غیرصاحبان روح مانند درخت ها و گل ها و‏‎ ‎‏مانند این ها ولو این که مجسّم باشد جایز است. و بین اقسام تصویر، از نقش کردن و بافتن‏‎ ‎‏و دوختن و تراشیدن و غیر این ها فرقی نیست. و تصویر متداول در زمان ما با وسایل‏‎ ‎‏متداول جایز است، بلکه ظاهر این است که این کار جزء تصویر نیست. و همان طور که‏‎ ‎‏عمل صورت سازی از صاحبان روح به صورت مجسّمه حرام است، کسب کردن با این کار‏‎ ‎‏(صورت سازی) و گرفتن اجرت بر آن حرام می باشد. این تمامش در درست کردن‏‎ ‎‏صورت ها بود و اما فروختن و نگهداشتن و استعمال کردن آن ها و نگاه به آن ها، اقوی آن‏‎ ‎‏است که همۀ این ها حتی مجسّمه ها جایز است، البته نگهداشتن آن ها در خانه‏‎ ‎‏مکروه است.‏

مسأله 13 ـ‏ انجام دادن و شنیدن غنا و کسب کردن با آن حرام است. و غنا، تنها زیبا‏‎ ‎‏کردن صدا نیست، بلکه عبارت از کشیدن و گرداندن صدا با کیفیت خاصی است که‏‎ ‎‏طرب آور و مناسب مجالس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ادوات موسیقی باشد. و بین‏‎ ‎‏استعمال آن در کلام حق ـ مانند قرائت قرآن و دعا و مرثیه ـ و بین غیر آن از شعر یا نثر‏‎ ‎‏فرقی نیست، بلکه اگر آن را در چیزی که خداوند متعال به آن اطاعت می شود استعمال کند‏‎ ‎‏عقابش مضاعف می گردد. البته گاهی غنای زنان آوازه خوان در عروسی ها استثنا شده و آن‏‎ ‎‏بعید نیست. و احتیاط (واجب) ترک نشود که به زفاف عروس و مجلسی که جلوتر یا بعد‏‎ ‎‏از آن برای زفاف گرفته می شود اکتفا شود؛ نه هر مجلسی، بلکه احتیاط (مستحب) این‏‎ ‎‏است که مطلقا اجتناب شود.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 565
مسأله 14 ـ‏ کمک به ظالمین در ستم آنان، بلکه در هر حرامی بدون اشکال حرام‏‎ ‎‏می باشد، بلکه از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏وارد شده است که فرمود: «کسی که به سوی ظالمی برود تا‏‎ ‎‏او را کمک کند در حالی که می داند او ظالم است، همانا از اسلام خارج شده است» و از‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏است که: «وقتی روز قیامت برپا شود، منادی ندا می کند که کجا هستند‏‎ ‎‏ستمگران و دستیاران ستمگران، حتی کسی که برای آنان قلمی را تراشیده و لیقۀ دواتی را‏‎ ‎‏برایشان مهیا نموده است؟ فرمود: پس همه در تابوتی از آهن نهاده می شوند سپس به‏‎ ‎‏جهنم انداخته می شوند». و اما کمک به آنان در غیر محرمات، ظاهراً جایز است، مادامی که‏‎ ‎‏جزء اعوان و حاشیه نشینان و منسوبین ایشان حساب نشود؛ و اسمش در دفتر و دیوان‏‎ ‎‏آن ها نوشته نشود و این کمک، موجب زیاد شدن شوکت و قوت آن ها نگردد.‏

مسأله 15 ـ‏ حفظ کردن کتب ضلال و استنساخ و خواندن و درس گرفتن و تدریس‏‎ ‎‏آن ها اگر هدف صحیحی در آن نباشد ـ مثل این که قصد اشکال و ابطال آن ها را داشته باشد‏‎ ‎‏و برای این هدف، صلاحیت داشته باشد و ایمن از گمراهی باشد ـ حرام است و اما مجرد‏‎ ‎‏آگاهی یافتن از مطالب آن ها برای غالب مردم عوامی که بر آنان ترس گمراهی و لغزش‏‎ ‎‏هست، جزء اغراض صحیح که مجوّز حفظ آن ها است نمی باشد، پس بر چنین مردمی‏‎ ‎‏لازم است از کتاب هایی که مشتمل بر مطالبی است که مخالف عقاید مسلمین است‏‎ ‎‏خصوصاً کتاب هایی که مشتمل بر شبهات و مغالطه کاری هایی است که از حلّ و دفع آن ها‏‎ ‎‏عاجزند اجتناب ورزند. و برای ایشان، خرید و نگهداری و حفظ آن ها جایز نیست، بلکه‏‎ ‎‏بر آنان واجب است آن ها را از بین ببرند.‏

مسأله 16 ـ‏ جادو کردن و یاد دادن و یاد گرفتن و کسب کردن با آن، حرام می باشد؛ و‏‎ ‎‏منظور از جادوگری آن است که با نوشتن یا سخن گفتن یا دود نمودن یا با تصویر یا دمیدن‏‎ ‎‏یا گره زدن و مانند این ها انجام می گیرد که در بدن شخص سحر شده یا قلب او یا عقل او‏‎ ‎‏اثر می کند، پس در احضار او یا خواب کردن یا بیهوش کردن یا به دوستی و یا دشمنی‏‎ ‎‏واداشتن او و مانند این ها تأثیر می نماید. و به خدمت گرفتن فرشتگان و حاضر کردن جن و‏‎ ‎‏تسخیر آن ها و احضار ارواح و تسخیرشان و امثال این ها به جادوگری ملحق است. بلکه‏‎ ‎‏«شعبده» به آن ملحق می شود یا قسمی از آن است؛ و آن عبارت است از این که به سبب‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 566
‏حرکت سریع، غیر واقع را واقع نشان دهد. و همچنین است «کهانت»؛ و آن عبارت است‏‎ ‎‏از این که خبر بدهد از آنچه در آینده واقع می شود، به اعتقاد این که بعضی از جن ها خبر‏‎ ‎‏آن را به او القاء می کنند، یا به زعم این که امور را با مقدمات و اسبابی که با آن بر زمان وقوع‏‎ ‎‏آن ها استدلال می کند می داند. و همچنین است «قیافه شناسی»؛ و آن عبارت است از این که‏‎ ‎‏با نشانه های خاصی استناد کند در این که بعضی از مردم را به بعضی دیگر ملحق نماید و‏‎ ‎‏بعضی را از بعضی دیگر سلب کند؛ برخلاف آنچه که شارع مقدس آن را میزان ملحق شدن‏‎ ‎‏و نشدن قرار داده است که عبارت از بودن و نبودن فراش است. و همچنین است «تنجیم»؛‏‎ ‎‏و آن عبارت است از خبر دادن یقینی و جزمی از حوادث جهان هستی، از ارزانی و گرانی و‏‎ ‎‏کم حاصلی و پرحاصلی و زیادی باران و کمی آن و غیر این ها از خیر و شر و نفع و ضرر به‏‎ ‎‏استناد حرکات فلکی و نظرات ستاره شناسی و اتصالات کوکبی و معتقد باشد که این امور‏‎ ‎‏فلکی در این عالم به طور مستقل یا با شرکت با خداوند ـ که بالاتر است از آنچه ظالمین‏‎ ‎‏می گویند ـ مؤثر می باشند، نه (اعتقاد به) هر تأثیری ـ ولو (اعتقاد) به این که خدای متعال آن‏‎ ‎‏اثر را به آن ها عطا کرده باشد ـ در صورتی که (این اعتقاد) از روی دلیل قطعی باشد (که در‏‎ ‎‏این صورت اشکال ندارد). و خبر دادن به گرفتن خورشید و ماه و به اول هرماه و به‏‎ ‎‏نزدیکی کواکب و جدا شدن آن ها، در صورتی که از روی اصول و قواعد درستی ناشی‏‎ ‎‏باشد، جزء تنجیم حرام نیست. و اشتباهی که احیاناً از آن ها واقع می شود، مانند سایر علوم،‏‎ ‎‏از خطای در حساب و به کارگیری قواعد، سرچشمه می گیرد.‏

مسأله 17 ـ‏ غش به وسیلۀ آنچه که مخفی می باشد، در خرید و فروش حرام است،‏‎ ‎‏مانند مخلوط کردن شیر با آب و مخلوط نمودن گندم خوب با نامرغوب و ممزوج نمودن‏‎ ‎‏روغن با پیه یا با روغن نباتی و مانند این ها، بدون آن که طرف را آگاه کند. و معامله، با غش‏‎ ‎‏باطل نمی شود؛ اگرچه کارش حرام است و موجب خیار فسخ برای طرف معامله بعد از‏‎ ‎‏اطلاع از آن می گردد. البته اگر غش به این صورت باشد که چیزی را برخلاف جنسش‏‎ ‎‏نشان دهد، مانند فروش چیزی که آب (طلا یا نقره) داده شده به عنوان این که طلا یا نقره‏‎ ‎‏است و مانند آن، اصل معامله باطل می شود.‏

مسأله 18 ـ‏ گرفتن اجرت برای چیزی که انجام دادن آن بر او واجب عینی است حرام‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 567
‏می باشد، بلکه اگرچه واجب کفایی باشد، بنابر احتیاط (واجب) در مورد آن؛ مانند غسل و‏‎ ‎‏کفن و دفن اموات. البته اگر واجب توصلی باشد، مانند دفن (میّت) و مال به خاطر اصل کار‏‎ ‎‏دفن بذل نشود، بلکه به خاطر این که عمل خاصی (و دفن مخصوصی) اختیار شده است،‏‎ ‎‏اشکالی ندارد، پس آنچه که حرام است، گرفتن اجرت برای اصل دفن می باشد و اما اگر‏‎ ‎‏ولیّ، جای خاص و قبر مخصوصی را انتخاب کند و مال را برای کندن آن مکان مخصوص‏‎ ‎‏بدهد ظاهر آن است که مانعی ندارد. چنان که مانعی ندارد که پزشک برای حاضر شدن نزد‏‎ ‎‏مریض اجرت بگیرد اگرچه گرفتن اجرت برای اصل معالجه، اشکال دارد، ولی اقوی جایز‏‎ ‎‏بودن آن است. و اگر عمل، تعبّدی باشد که در آن قصد قربت شرط است، مانند غسل دادن‏‎ ‎‏(میّت) پس اجرت گرفتن برای آن به هرحال جایز نیست. البته گرفتن اجرت برای بعضی‏‎ ‎‏از امور غیرواجب اشکال ندارد، همان گونه که در غسل میّت گذشت. و از چیزهایی که بر‏‎ ‎‏انسان واجب است، یاد دادن مسائل حلال و حرام است، پس گرفتن اجرت برای آن جایز‏‎ ‎‏نیست. و اما اجرت گرفتن برای تعلیم قرآن، چه رسد به غیر آن، مانند کتابت و خواندن‏‎ ‎‏خط و غیر این ها مانعی ندارد. و منظور از واجباتی که گفته شد (که اخذ اجرت بر آن حرام‏‎ ‎‏است) آن واجبی است که بر خود اجیر واجب باشد و اما آنچه برغیر او واجب باشد و‏‎ ‎‏مباشرت در آن معتبر نباشد، گرفتن اجرت برآن، حتی در عباداتی که نیابت در آن ها‏‎ ‎‏مشروع است مانعی ندارد، بنا بر این اجیر گرفتن برای اموات در مورد عبادات مانند حج و‏‎ ‎‏روزه و نماز اشکالی ندارد.‏

مسأله 19 ـ‏ حرفه قرار دادن صرّافی و فروش کفن و طعام مکروه است. و همچنین‏‎ ‎‏است فروش برده، که همانا بدترین مردم کسی است که مردم را بفروشد. و همچنین‏‎ ‎‏(مکروه) است شغل قرار دادن سر بریدن حیوانات و نحر کردن شتر. و همچنین است‏‎ ‎‏شغل جامه بافی و حجامت. و همچنین است کسب کردن به ضراب فحل (جفت شدن‏‎ ‎‏حیوان نر)، که حیوان نر را به این منظور اجاره دهد ـ و آن را با یک مرتبه و چند مرتبۀ معیّن‏‎ ‎‏کند و یا با مدت تعیین نماید ـ یا به غیر اجاره باشد. البته گرفتن هدیه و بخشش برای این‏‎ ‎‏جهت، مانعی ندارد.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 568
مسأله 20 ـ‏ شکی نیست که کسب کردن و به دست آوردن اسباب گذران زندگی با‏‎ ‎‏کوشش و زحمت، نزد خدای متعال محبوب است و به تحقیق از پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ و ائمۀ‏‎ ‎‏اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ترغیب و تحریک بر آن به طور عموم، و بر تجارت و زراعت و نگهداری‏‎ ‎‏گوسفند و گاو به طور خصوص، روایات زیادی وارد شده است؛ البته از زیاد کردن شتر،‏‎ ‎‏نهی وارد شده است.‏

مسأله 21 ـ‏ بر هر کسی که به تجارت و سایر انواع کسب مشغول است، واجب است‏‎ ‎‏احکام و مسائل مربوط به آن را یاد بگیرد تا صحیح آن را از فاسدش بشناسد و از ربا سالم‏‎ ‎‏بماند. و مقدار لازم آن است که حکم تجارت و معامله ای را که انجام می دهد در همان‏‎ ‎‏موقع انجام دادن ـ ولو از روی تقلید ـ بداند، بلکه ولو این که بعد از واقع شدن معامله بداند،‏‎ ‎‏در صورتی که فقط شک در صحت و فساد باشد (نه در حرمت و جواز). و اما اگر حکم آن‏‎ ‎‏از جهت حرمت و حلیّت مشتبه باشد، نه فقط از جهت صحت و فساد، اجتناب از آن‏‎ ‎‏واجب است؛ مانند موارد شک در ربوی بودن معامله، بنابر این که خود معامله هم حرام‏‎ ‎‏باشد، همان طوری که بنابر احتیاط (واجب) اینچنین است.‏

مسأله 22 ـ‏ برای تجارت و کسب کردن، آداب مستحب و مکروهی است. اما مستحب‏‎ ‎‏آن؛ پس اهم آن: اجمال و اقتصاد داشتن در طلب مال است به طوری که نه کوتاهی کند و نه‏‎ ‎‏آن که حریص باشد. و از آن ها این است که: اگر کسی در خرید و فروش پشیمان شد و‏‎ ‎‏درخواست اقالۀ آن را کرد، قبول کند. و از آن ها این است که: در قیمت، بین خریداران‏‎ ‎‏یکسان عمل کند، که فرقی میان کسی که چانه می زند و غیر او نگذارد که قیمت را برای‏‎ ‎‏اولی (که چانه زده) کم و برای دومی زیاد کند. البته اگر به سبب فضیلت و دیانت و مانند‏‎ ‎‏این ها فرق بگذارد ظاهراً اشکال ندارد. و از آن ها این است که: جنس را برای خود کمتر‏‎ ‎‏بگیرد و (به دیگران) بیشتر بدهد.‏

‏اما آداب مکروه چند چیز است؛ از آن ها این است که: فروشنده، کالای خود را تعریف‏‎ ‎‏کند. و از آن ها این است که: خریدار، آنچه را که می خرد، مذمت کند. و از آن ها این است‏‎ ‎‏که: سوگند راست بر خرید و فروش بخورد. و از آن ها این است که: فروش در جایی که‏‎ ‎‏عیب در آن جا مخفی می ماند واقع شود. و از آن ها این است که: از مؤمن سود گرفته شود‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 569
‏مگر در صورتی که ضرورت باشد، یا خرید برای تجارت باشد، یا آن که کالایی را که او‏‎ ‎‏می خرد بیشتر از صد درهم باشد؛ که اگر قوت روزش را از او سود ببرد مکروه نیست. و از‏‎ ‎‏آن ها این است که: از کسی که وعدۀ احسان به او داده، سود ببرد، مگر در صورت‏‎ ‎‏ضرورت. و از آن ها این است که: بین الطلوعین کالایش را عرضه کند. و از آن ها است: اول‏‎ ‎‏(همه) وارد بازار شدن و آخر (همه) بیرون رفتن. و از آن ها است: خرید و فروش با‏‎ ‎‏فرومایگان که نسبت به آنچه می گویند و آنچه به آن ها گفته می شود باکی ندارند. و از آن ها‏‎ ‎‏است: عهده دار شدن نسبت به پیمانه یا وزن کردن یا شمردن یا مساحت نمودن، در‏‎ ‎‏صورتی که از انجام آن به خوبی برنیاید. و از آن ها است: خواستار پایین آوردن قیمت شدن‏‎ ‎‏بعد از عقد. و از آن ها است، بنابراظهر: داخل در معامله مؤمن شدن، و گفته شده که حرام‏‎ ‎‏است؛ و در جایی که کالا در مزایده است اگر بیشتر (از دیگری) بدهد مکروه نمی باشد. و‏‎ ‎‏از آن ها است: به استقبال سواره ها و قافله ها رفتن و از آن ها استقبال نمودن تا پیش از‏‎ ‎‏رسیدن به شهر جنسی به آن ها بفروشد یا از آن ها بخرد؛ و گفته شده که (این عمل) حرام‏‎ ‎‏است، اگرچه خرید و فروش صحیح است و احتیاط (مستحب) همین است، ولی اظهر‏‎ ‎‏کراهت آن است. و البته (این کار) با چند شرط مکروه می باشد: یکی از آن ها این که: بیرون‏‎ ‎‏رفتن از شهر به این قصد باشد. دوم آن ها این که: به قدری خارج شود که گفته شود از شهر‏‎ ‎‏خارج شده است. سوم آن ها این که: کمتر از چهار فرسخ باشد، پس اگر در چهار فرسخی‏‎ ‎‏یا بیشتر به آن ها برسد حکم کراهت ثابت نمی شود، بلکه سفر تجارتی است. و بنابر اقوی‏‎ ‎‏معتبر نیست که قافله قیمت شهر را ندانند. و آیا این حکم شامل غیر از خرید و فروش،‏‎ ‎‏مانند اجاره و مثل آن می شود؟ دو وجه است.‏

مسأله 23 ـ‏ احتکار حرام است؛ و آن عبارت است از این که طعام را حبس و جمع کند و‏‎ ‎‏انتظار بکشد که گران شود در حالی که مسلمین به آن احتیاج دارند و برای آن ها ضروری‏‎ ‎‏است و کسی هم نیست که به قدر کفایتشان، برای آن ها بذل نماید. البته تنها حبس کردن‏‎ ‎‏طعام و انتظار بالا رفتن قیمت آن را کشیدن، با این که برای مردم ضرورت ندارد و بذل کننده‏‎ ‎‏هم هست، حرام نمی باشد گرچه مکروه است. و اگر در زمان گرانی برای مصرف کردن در‏‎ ‎‏احتیاجات خود ـ نه برای فروش ـ آن را حبس نماید نه حرام است و نه مکروه. و اقوی آن‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 570
‏است که احتکار تحقق پیدا نمی کند مگر در غلاّت چهارگانه (گندم و جو و خرما و‏‎ ‎‏کشمش) و روغن (حیوانی) و روغن زیتون. البته جمع کردن مطلق آنچه که مردم به آن نیاز‏‎ ‎‏دارند، امری است که از آن اعراض شده است (و مطلوب نیست). و لیکن برای غیر آنچه‏‎ ‎‏که ذکر شد، احکام احتکار ثابت نیست. و باید شخص محتکر به فروختن اجبار شود و‏‎ ‎‏بنابر احتیاط (واجب) قیمت برای او تعیین نمی شود، بلکه حق دارد به هر قیمت که‏‎ ‎‏می خواهد بفروشد مگر آن که اجحاف کند، پس او را مجبور می کنند که قیمت را پایین‏‎ ‎‏بیاورد ـ بدون آن که برایش تعیین قیمت نمایند ـ و اگر او تعیین قیمت نکرد، حاکم شرع‏‎ ‎‏قیمتی را که مصلحت می بیند، معیّن می کند.‏

مسأله 24 ـ‏ داخل شدن در ولایت ها و منصب ها و شغل ها از طرف ظالم، با اختیار،‏‎ ‎‏جایز نیست؛ اگرچه اصل شغل ـ با قطع نظر از متصدی شدن آن از طرف ظالم ـ مشروع‏‎ ‎‏باشد؛ مانند جمع آوری خراج و جمع نمودن زکات و متصدی شدن منصب های نظامی و‏‎ ‎‏انتظامی و فرمانداری شهرها و مانند آن ها؛ چه رسد به آنچه که به خودی خود مشروع‏‎ ‎‏نباشد، مانند گرفتن ده یک و گمرکی و غیر این ها از اقسام ستم های نوین. البته همۀ این ها‏‎ ‎‏در صورت اجبار و اکراه جایز است، به این معنی که شخصی وی را (بر انجام آن ها) الزام‏‎ ‎‏کند که از تخلف نمودن از آن، بر خود یا عرض یا مال مورد توجّهش بترسد، مگر در مورد‏‎ ‎‏خون های محترم. بلکه در اطلاق جواز (که با اجبار جایز می شود) نسبت به بعضی از انواع‏‎ ‎‏ظلم مانند هتک نمودن نوامیس گروهی از مسلمین و غارت کردن اموال آن ها و اسیر کردن‏‎ ‎‏زنانشان و آن ها را در حرج قرار دادن به خاطر بعضی از مراتب ضعیف ترس بر عرض‏‎ ‎‏خود یا بر مالش در صورتی که در حرج واقع نشود، بلکه در بعضی از آن ها به طور مطلق‏‎ ‎‏اشکال، بلکه منع است. و خصوص قسم اول ـ یعنی وارد شدن در تصدّی امر مشروع ـ را‏‎ ‎‏قیام به مصالح مسلمین و برادران دینی، تجویز می نماید، بلکه اگر به قصد احسان به‏‎ ‎‏مؤمنین و دفع ضرر از آنان متصدی آن شود، راجح می باشد، بلکه چه بسا داخل شدن در‏‎ ‎‏بعضی از شغل ها و منصب ها برای بعضی از افراد احیاناً به حدّ وجوب می رسد، مانند‏‎ ‎‏این که شخصی بتواند به وسیلۀ آن مثلاً مفسدۀ دینی را دفع نماید یا بعضی از منکرات‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 571
‏شرعی را جلوگیری نماید. و با وجود همۀ این ها در این شغل ها خطرات زیادی هست،‏‎ ‎‏مگر برای کسی که خدای متعال او را حفظ فرماید.‏

مسأله 25 ـ‏ آنچه را حکومت (جائر) به عنوان مقرری بر زمین ها ـ با رعایت شرایطش‏‎ ‎‏به صورت جنس یا نقد ـ و بر درختان خرما و سایر درخت ها می گیرد، با آن، همان‏‎ ‎‏معامله ای می شود که با آنچه سلطان (و حکومت) عادل می گیرد، پس دهندۀ آن از خراجی‏‎ ‎‏که اجرت زمین خراجی است و بر عهدۀ او است، بری ء الذمّه می شود. و برای هر کسی‏‎ ‎‏جایز است که آن را بخرد و یا مجاناً و یا با عوض بگیرد و هر نوع تصرفی در آن انجام دهد.‏‎ ‎‏بلکه اگر خود حکومت آن را نگیرد و شخصی را به کسی که خراج بر ذمّۀ او است حواله‏‎ ‎‏دهد که مقداری بگیرد و او آن مقدار را به (همان شخص) حواله گیرنده، پرداخت نماید،‏‎ ‎‏برای او (تصرف در زمین) حلال می شود و کسی که بر او حواله شده است از بدهی خود‏‎ ‎‏بری ء الذمّه می شود. لیکن احتیاط (مستحب) آن است که ـ خصوصاً در مثل این زمان ها ـ‏‎ ‎‏کسی که از این گونه زمین ها استفاده و در آن تصرف می کند، در مورد خراج آن، و همچنین‏‎ ‎‏کسی که از این اموال چیزی به او می رسد، به حاکم شرع هم مراجعه نماید. و ظاهر آن‏‎ ‎‏است که حکم سلطان شیعه مانند مخالف باشد؛ اگرچه رجوع به حاکم شرع در اوّلی،‏‎ ‎‏احتیاطش شدیدتر است.‏

مسأله 26 ـ‏ برای هرکسی جایز است که زمین های خراجی را قبول کند و آن را برای‏‎ ‎‏حکومت، در برابر چیزی ضامن شود و خودش با زراعت یا درخت کاری یا غیر آن، از آن‏‎ ‎‏استفاده ببرد، یا آن را برای دیگری ولو با مقداری زیادی قبول کرده و ضامن شود؛ ولی این‏‎ ‎‏صورت کراهت دارد، مگر آن که چیزی در آن احداث کند مانند کندن نهر و یا در آن کاری‏‎ ‎‏کند که مستأجر را کمک کند، بلکه بنابر احتیاط (مستحب) قبولاندن آن (به دیگری) با‏‎ ‎‏زیاده ترک شود، مگر در مورد مذکور.‏

‏ ‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 572