کتاب زکات

احکام دیگر زکات

احکام دیگر زکات

مسأله 1 ـ‏ توزیع زکات بر تمامی اصناف هشتگانه واجب نیست، اگرچه در صورت‏‎ ‎‏گنجایش داشتن زکات و وجود همۀ اصناف مستحب است. پس اختصاص دادن زکات به‏‎ ‎‏بعضی از اصناف جایز است؛ و همچنین در هر صنفی واجب نیست بر همۀ افراد آن تقسیم‏‎ ‎‏شود، و اختصاص دادن آن به بعضی افراد صنف جایز است.‏

مسأله 2 ـ‏ در ادای زکات، نیّت واجب است، ولی در نیّت بیش از قصد قربت و تعیین‏‎ ‎‏زکات واجب نیست و قصد وجوب و استحباب لازم نیست اگرچه احوط (استحبابی)‏‎ ‎‏است؛ پس اگر به گردن کسی مثلاً هم زکات باشد و هم کفّاره، واجب است هنگام‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 386
‏پرداختن، یکی از آن ها را تعیین کند، بلکه اقوی همین است نسبت به زکات مال و زکات‏‎ ‎‏فطره (که باید یکی را معیّن کند). البته تعیین جنسی که زکات آن را می دهد، مانند‏‎ ‎‏چهارپایان، طـلا، نقره و غلاّت لازم نیست، بلکه صرف (قصد) زکات بودن آن کفایت‏‎ ‎‏می کند. لیکن این مطلب در صورتی است که آنچه را می دهد از غیر جنس زکوی بوده و‏‎ ‎‏به عنوان قیمت آن باشد که به نسبت بر آن ها تقسیم می شود. و اما اگر (آنچه را می دهد) از‏‎ ‎‏یکی از اجناس زکوی باشد به خودی خود به همان منصرف می شود (و زکات آن جنس‏‎ ‎‏محسوب می شود) مگر آن که قصد کند که بدل از جنس دیگر و یا قیمت آن باشد. البته اگر‏‎ ‎‏چهل گوسفند و پنج شتر داشته باشد و یک گوسفند بدون تعیین (این که زکات کدام باشد)‏‎ ‎‏بدهد بین هر دو تقسیم می شود، مگر در صورتی که به طور مردّد نیّت کند که یا زکات‏‎ ‎‏شترها و یا زکات گوسفندها باشد که ظاهراً صحیح نیست. و حاکم شرع از جانب کسی که‏‎ ‎‏از پرداخت زکات امتناع ورزد نیّت می کند. و اگر کسی را در ادای زکاتش وکیل کند و مالی‏‎ ‎‏را هم که زکات آن را می دهد نزد وکیل باشد و خود وکیل زکات آن را بپردازد خود وکیل‏‎ ‎‏هم نیّت می کند، اما اگر مالک، مقدار زکات را به دیگری بدهد که به موردش برساند بر‏‎ ‎‏خود مالک واجب است نیّت کند که آنچه را وکیل به فقیر می رساند زکات باشد و کافی‏‎ ‎‏است که این نیّت در خزانۀ نفس مالک باقی بماند اگرچه در زمان پرداختن (به فقیر)‏‎ ‎‏تفصیلاً آن را در ذهنش حاضر ننماید. و اگر بدون نیّت مال را به فقیر بدهد، تا وقتی عین‏‎ ‎‏مال موجود   می تواند تجدید نیّت زکات کند هرچند بعد از زمانی طولانی باشد، اما‏‎ ‎‏اگر تلف شده باشد و گیرنده ضامن باشد و ضمان از جهت معصیت خداوند نباشد مالک‏‎ ‎‏می تواند آن را مثل سایر بدهکاری ها زکات حساب کند. و اما اگر ضمان از جهت معصیت‏‎ ‎‏باشد جایز نیست آن را زکات حساب کند؛ چنان که در صورت تلف شدن به نحوی که‏‎ ‎‏فقیر ضامن آن نباشد دیگر جایی برای چیزی که آن را زکات حساب کند نیست.‏

مسأله 3 ـ‏ اگر مالی داشته باشد که نزدش نیست و به مقدار زکات آن به فقیر بدهد به‏‎ ‎‏نیّت آن که اگر آن مال باقی است زکات آن باشد و اگر نیست صدقه مستحبی یا رد مظالم‏‎ ‎‏باشد صحیح و کافی است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 387
مسأله 4 ـ‏ احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، آن است که (اخراج) زکات در مثل غلات‏‎ ‎‏که وقت وجوب آن مغایر با وقت تعلّق است، جایز نیست به تأخیر بیفتد ولو با کنار‏‎ ‎‏گذاشتن آن در صورت امکان، بلکه همچنین است در چیزهایی که گذشتن سال معتبر‏‎ ‎‏است؛ چون احتمال دارد وقت وجوب (اخراج) همان وقت استقرار زکات (برمالک) به‏‎ ‎‏سبب گذشتن سال باشد. بلکه احتیاط (مستحب) آن است که پرداختن زکات و رساندن‏‎ ‎‏آن را با وجود مستحق، تأخیر نیندازد؛ اگرچه اقوی آن است که تأخیر آن تا دو ماه یا بیشتر‏‎ ‎‏در طول سال جایز است خصوصاً اگر در انتظار مستحق معیّن یا افضل باشد. و احتیاط آن‏‎ ‎‏است که از چهار ماه بیشتر تأخیر نیفتد، و اگر بدون عذر تأخیر بیندازد و تلف شود ضامن‏‎ ‎‏است. و مقدّم داشتن زکات پیش از وقت وجوب، جایز نیست مگر به عنوان قرض دادن به‏‎ ‎‏مستحق، که در این صورت وقتی زکات واجب شد آن را زکات حساب می کند به شرط‏‎ ‎‏آن که شخص مستحق بر صفت استحقاق باقی باشد و قرض دهنده و مال هم بر شرایط‏‎ ‎‏وجوب باقی باشند. و می تواند از او پس بگیرد و به دیگری بدهد، اگرچه در این صورت‏‎ ‎‏احتیاط (مستحب) آن است که زکات حساب کند.‏

مسأله 5 ـ‏ افضل، بلکه احتیاط (مستحب) آن است که در زمان غیبت، زکات را به فقیه‏‎ ‎‏بدهند خصوصاً وقتی که فقیه آن را مطالبه کند؛ زیرا او به موارد مصرف آن آشناتر است؛‏‎ ‎‏اگرچه اقوی آن است که دادن آن به فقیه واجب نیست، مگر وقتی که حکم کند که به خاطر‏‎ ‎‏مصلحت اسلام و مسلمین به او بپردازند، که در این صورت، پیروی از او واجب است‏‎ ‎‏هرچند مقلّد او نباشد.‏

مسأله 6 ـ‏ مستحب است خویشاوندان را بر دیگران ترجیح دهد و همچنین اهل فضل‏‎ ‎‏و فقه و عقل را بر غیر آنان، و فقیری را که سؤال (گدایی) نمی کند بر فقیری که سؤال‏‎ ‎‏می کند (ترجیح دهد).‏

مسأله 7 ـ‏ کنار گذاشتن زکات و تعیین آن در مال مخصوصی جایز است حتی در‏‎ ‎‏صورتی که مستحق هم موجود باشد و تعیین آن در غیر جنس زکوی محل اشکال است؛‏‎ ‎‏اگرچه خالی از وجه نیست. و بعد از جدا کردن و تعیین، در دست او امانت است‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 388
‏و ضامن آن نیست مگر این که در آن تعدی کند یا در نگهداری آن کوتاهی نماید و یا‏‎ ‎‏با وجود مستحق تأخیر بیندازد، و بعد از جدا کردن نمی تواند آن را به چیز دیگری‏‎ ‎‏تبدیل کند.‏

مسأله 8 ـ‏ اگر زکاتی را که کنار گذاشته کسی تلف کند، پس اگر چیزی که موجب ضمان‏‎ ‎‏است ـ مانند تأخیر مثلاً ـ در میان نباشد پس ضمان آن تنها بر تلف کننده است وگرنه بر‏‎ ‎‏مالک هم هست؛ اگرچه استقرار آن (در نهایت) بر تلف کننده است.‏

مسأله 9 ـ‏ اگر با مالی که برای زکات کنار گذاشته تجارت کند خسارت بر مالک و سود‏‎ ‎‏آن برای فقرا است در صورتی که تجارت به مصلحت زکات باشد و ولیّ امر (معامله را)‏‎ ‎‏اجازه دهد. و همچنین است بنابر اقرب تجارت کردن به نصاب قبل از پرداختن زکات آن.‏‎ ‎‏و اما اگر با زکات و یا نصاب برای خودش تجارت کند و معامله را بر عین خارجی واقع‏‎ ‎‏نماید پس در هر دو صورت تصحیح آن با اجازۀ (حاکم شرع) محل اشکال است، بلکه در‏‎ ‎‏فرض اول (که با زکات معامله نموده) تمام آن و در دوم (که با نصاب معامله کرده) به‏‎ ‎‏نسبت مقدار زکات باطل است. ولی اگر معامله را بر ذمّه انجام دهد و از زکاتی که کنار‏‎ ‎‏گذاشته و یا از نصاب بپردازد ضامن است، لیکن سود، ملک خود او می شود، مگر آن که در‏‎ ‎‏زمان انجام معامله تصمیم داشته باشد که از زکات یا نصاب بدهد که در این صورت معامله‏‎ ‎‏محل اشکال است.‏

مسأله 10 ـ‏ منتقل کردن زکات از شهر خود (به جایی دیگر) جایز است؛ چه مستحقّی‏‎ ‎‏در شهرش باشد و چه نباشد و اگر تلف شود در فرض اول (با وجود مستحق) ضامن است‏‎ ‎‏و در فرض دوم (که مستحق نباشد) ضامن نیست؛ چنان که مخارج انتقال در هر دو صورت‏‎ ‎‏بر مالک است.‏

مسأله 11 ـ‏ اگر فقیه به عنوان ولایت بر گرفتن زکات، آن را بگیرد ذمّۀ مالک بری‏‎ ‎‏می شود؛ اگرچه در نزد او به سبب کوتاهی کردن یا غیر آن تلف شود و یا اشتباهاً آن را به‏‎ ‎‏غیر مستحق بدهد. و اگر به عنوان وکالت از مالک بگیرد ذمّۀ مالک بری نمی شود مگر بعد‏‎ ‎‏از آن که در مورد خودش مصرف و پرداخت شود.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 389
مسأله 12 ـ‏ اجرت کسی که کیل و وزن می کند و اجرت کیل و مانند آن بر مالک است.‏

مسأله 13 ـ‏ کسی که در ذمّۀ او یا در ترکه اش زکات است و مرگ او فرارسد، بر او‏‎ ‎‏واجب است وصیت کند که زکات را از ترکه اش بپردازند؛ و همچنین است سایر حقوق‏‎ ‎‏واجب. و اگر ورثه مستحقّ زکات باشند وصی می تواند زکات را از مال میّت به ورثه بدهد؛‏‎ ‎‏و همچنین اگر وصی مستحقّ زکات باشد می تواند زکات میّت را برای خودش بردارد اگر‏‎ ‎‏قرینه ای بر انصراف وصیت از او و پرداختن به دیگران نباشد، و اگر می خواهد به ورثه‏‎ ‎‏بدهد مستحب است مقداری از آن را به غیر ورثه بدهد.‏

مسأله 14 ـ‏ برای مالک کراهت دارد که از فقیر بخواهد آنچه را به عنوان صدقه ولو‏‎ ‎‏صدقۀ مستحبی به او داده به ملک او درآورد؛ خواه مجّانی به ملکش درآورد و خواه در‏‎ ‎‏مقابل عوض. و اگر فقیر ـ پس از آن که نزد هر کسی که مایل بود قیمت گذاری کرد ـ‏‎ ‎‏بخواهد آن را بفروشد، مالک به خرید آن از دیگران سزاوارتر است؛ ولی برطرف شدن‏‎ ‎‏کراهت معلوم نیست. البته اگر صدقه جزئی از یک حیوان باشد که فقیر نتواند از آن بهره ای‏‎ ‎‏ببرد و غیر از مالک کس دیگری آن را نخرد و یا آن که با خرید دیگری بر مالک زیان وارد‏‎ ‎‏شود، مالک می تواند ـ بدون کراهت ـ آن را بخرد.‏

مسأله 15 ـ‏ اگر شخصی زکات خود را به کسی بدهد که آن را در مورد فقرا به مصرف‏‎ ‎‏رساند یا خمس مال خود را بدهد که در مورد سادات مصرف کند و مورد مخصوصی را‏‎ ‎‏معیّن نکند و خود آن شخص که مال را گرفته مورد مصرف (زکات یا خمس) باشد، و‏‎ ‎‏عبارت مالک از او منصرف نباشد، می تواند به اندازۀ یکی از آنان (فقرا یا سادات) و نه‏‎ ‎‏بیشتر برای خود بردارد، و نیز می تواند آن را خرج عیالات خود کند، مخصوصاً اگر مالک‏‎ ‎‏بگوید این ها برای فقرا و یا برای سادات است یا (بگوید) این مال، مصرفش فقرا یا‏‎ ‎‏سادات است؛ اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که برای خود برندارد مگر با اذن صریح‏‎ ‎‏مالک. و همچنین است حکم، اگر مال دیگری به او داده شود که در طایفۀ خاصی مصرف‏‎ ‎‏کند و خود او دارای همان صفت و خصوصیت باشد.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 390