کتاب زکات

فصل دوم: در زکات طلا و نقره

فصل دوم: در زکات طلا و نقره

‏در زکات «نقدین» (یعنی طلا و نقره) علاوه بر شرایط عمومی که دانستی اموری‏‎ ‎‏معتبر است:‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 364
اول‏: نصاب است، و آن در طلا «بیست دینار» است و زکات آن «ده قیراط» است که‏‎ ‎‏معادل نصف دینار می باشد و یک «دینار» یک مثقال شرعی است، و مثقال شرعی سه‏‎ ‎‏چهارم مثقال صیرفی است. پس بیست دینار، پانزده مثقال صیرفی است و زکات آن یک‏‎ ‎‏چهارم مثقال و یک هشتم مثقال (یعنی سه هشتم مثقال) است. و در کمتر از بیست دینار‏‎ ‎‏زکات نیست و در مقداری که به بیست دینار اضافه می شود زکات نیست، تا وقتی که این‏‎ ‎‏مقدار به چهار دینار برسد ـ و «چهار دینار» سه مثقال صیرفی است ـ که زکات آن دو قیراط‏‎ ‎‏است، چون هر دیناری بیست قیراط است. و به همین منوال است هر وقت چهار دینار‏‎ ‎‏اضافه شود (که دو قیراط زکات آن است). و در کمتر از چهار دینار چیزی (به عنوان‏‎ ‎‏زکات) نیست، اما نه به این معنی که اصلاً زکات به آن تعلّق نمی گیرد مانند قبل از بیست‏‎ ‎‏دینار (نصاب اول)، بلکه منظور از این که از مقدار مابین دو نصاب عفو شده این است که‏‎ ‎‏آنچه از یک نصاب اضافه باشد تا به نصاب بعدی نرسد همان وجوب سابق به آن تعلق‏‎ ‎‏می گیرد. پس بیست دینار آغاز نصاب اول است تا بیست و چهار، و این نصاب متعلق‏‎ ‎‏واجب اول یعنی نصف دینار است، و زمانی که به بیست و چهار دینار برسد دو قیراط (بر‏‎ ‎‏زکات آن) اضافه می شود، تا بیست و هشت دینار که (بـاز) دو قیراط اضافه می شود، و به‏‎ ‎‏همین منوال.‏

‏و نصاب نقره «دویست درهم» است، و (زکات) در آن پنج درهم است و بعد از آن‏‎ ‎‏هرگاه «چهل درهم» اضافه شود در آن یک درهم (زکات) است تا هر مبلغی که برسد. و در‏‎ ‎‏کمتر از دویست درهم چیزی (به عنوان زکات) نیست، و همچنین است در کمتر از چهل‏‎ ‎‏درهم، اما به همان معنایی که در طلا گذشت. و یک درهم، شش «دانگ» یعنی نصف مثقال‏‎ ‎‏شرعی و یک پنجم آن است (یعنی هفت دهم مثقال شرعی)، چون هر ده درهم هفت‏‎ ‎‏مثقال شرعی است.‏

فایده:‏ قاعدۀ کلی در پرداختن زکات طلا و نقره این است که بعد از آن که به حد نصاب‏‎ ‎‏ـ یعنی بیست دینار یا دویست درهم ـ رسید از هر چهل تا یکی را بدهد، که حتماً آنچه را بر‏‎ ‎‏او واجب شده ادا کرده، اگرچه در بعضی موارد از مقدار واجب اندکی بیشتر می شود و‏‎ ‎‏مانعی ندارد بلکه کار نیکی انجام داده و خیر زیادتری را به جا آورده است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 365
دوم:‏ آن که طلا و نقره باید به سکّه رایج برای معامله از جانب سلطان و مانند آن‏‎ ‎‏منقوش باشند اگرچه تنها در بعضی از زمان ها و مکان ها باشد، به سکّۀ اسلام باشد یا کفر،‏‎ ‎‏با نوشته باشد یا غیر آن اگرچه بعداً در اثر عارضه پاک شده باشند، اما اگر از اول بدون‏‎ ‎‏نقش باشند زکات در آن ها واجب نیست مگر آن که (در معاملات) رایج باشند که بنابر‏‎ ‎‏احتیاط (واجب) زکات آن ها واجب است. و اگر طلا و نقرۀ مسکوک را زیوری جهت‏‎ ‎‏زینت کردن قرار دهد، در آن زکات واجب نیست، چه این کار به قیمتش بیفزاید و چه از‏‎ ‎‏آن بکاهد، و چه به همان وضعی که دارد قابل معامله باشد یا نباشد.‏

سوم:‏ سال است؛ و لازم است که نصاب طلا و نقره در تمام سال موجود باشد، پس اگر‏‎ ‎‏در بین سال از مقدار نصاب کم شود یا عین جنس نصاب را به جنس خودش و یا به جنس‏‎ ‎‏دیگر یا با آب کردن به غیر مسکوک تبدیل کند، زکات در آن واجب نیست اگرچه به قصد‏‎ ‎‏فرار از زکات باشد؛ هرچند در این صورت زکات مستحب، بلکه مطابق احتیاط است. البته‏‎ ‎‏اگر آب کردن و تبدیل آن به غیر مسکوک، بعد از گذشتن سال و تعلّق وجوب باشد زکات‏‎ ‎‏ساقط نمی شود.‏

مسأله 1 ـ‏ درهم ها و دینارها در رابطه با تحقق یافتن نصاب، برخی از آن ها به برخی‏‎ ‎‏دیگر ضمیمه می شود (تا آن که نصاب محقّق شود) اگرچه در نام و سکه؛ بلکه از جهت‏‎ ‎‏قیمت و رغبت نیز با هم اختلاف داشته باشند، پس «قران ایرانی» به «قران مجیدی» و به‏‎ ‎‏«روپیه» ضمیمه می شود؛ بلکه رایج فعلی به غیر رایج ضمیمه می شود. و اما در رابطه با‏‎ ‎‏پرداخت زکات اگر مالک به میل خود زکات را از مرغوب تر و کامل تر بدهد کار نیکی‏‎ ‎‏انجام داده و کار خیری را اضافه نموده است وگرنه بنابر اقوی از هر کدام به نسبت و‏‎ ‎‏سهمش زکات را ادا می کند، و جایز نیست به کم ارزش ترین آن ها به عنوان زکات همه‏‎ ‎‏اکتفا نماید.‏

مسأله 2 ـ‏ درهم های ناخالص (تقلّبی) که نام نقرۀ خالص حتی نوع پستش بر آن صدق‏‎ ‎‏نکند زکات در آن ها (واجب) نیست تا وقتی که مقدار نقرۀ خالص آن به حد نصاب برسد.‏‎ ‎‏و اگر شک کند که مقدار خالص به حد نصاب رسیده یا نه و راهی برای فهمیدن نباشد‏‎ ‎‏زکات واجب نیست، و احتیاط (مستحب) ـ برای آگاه شدن از مقدار خالص آن ـ تصفیه‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 366
‏کردن و مانند آن است؛ اگرچه بنابر اقوی واجب نیست.‏

مسأله 3 ـ‏ اگر درهم مغشوش ناخالص را به عنوان زکات درهم خالص و یا مغشوش‏‎ ‎‏بپردازد؛ اگر بداند که مقدار خالصی که در آن است به اندازۀ (زکات) واجب هست کفایت‏‎ ‎‏می کند، وگرنه باید تحصیل علم کند ولو به این که آن مقدار از ناخالص بدهد که یقین کند‏‎ ‎‏مقدار خالصی که در آن است از مقدار زکات واجب کمتر نیست.‏

مسأله 4 ـ‏ اگر به مقدار نصاب، مالک باشد و نداند که در آن ناخالصی هست یا نه؟ بنابر‏‎ ‎‏اقوی چیزی واجب نیست. اگرچه احتیاط (مستحب) دادن زکات است.‏

مسأله 5 ـ‏ اگر به مقدار نصاب قرض بگیرد و آن را به همان حال نزد خود نگهدارد تا‏‎ ‎‏سال بر آن بگذرد زکاتش بر قرض کننده است نه قرض دهنده، بلکه اگر شرط کند که‏‎ ‎‏زکات بر قرض دهنده باشد و مقصود این باشد که وجوب زکات بر او باشد (عمل به این)‏‎ ‎‏شرط لازم نیست. البته اگر شرط کند که قرض دهنده تبرّعاً زکاتی را که بر وام گیرنده‏‎ ‎‏واجب است از طرف او بپردازد لازم است به شرط عمل کند و اگر قرض دهنده به شرط‏‎ ‎‏خود وفا نکرد زکات از قرض گیرنده ساقط نمی شود، بلکه بر قرض گیرنده واجب است‏‎ ‎‏آن را بپردازد.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 367