کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)

خطوط اصلی اقتصاد اسلامی از دیدگاه حضرت امام خمینی (س)

خطوط اصلی اقتصاد اسلامی از دیدگاه حضرت امام خمینی(س) 

 

 مرتضی عزتی

‏ ‏

‏1 - مقدمه ‏

‏هر نظام اقتصادی دارای چارچوب مشخصی است که این چارچوب مبتنی بر اصول‏‎ ‎‏مکتبی است که این نظام از آن نشات گرفته است. اصول اساسی ای که چارچوب نظام‏‎ ‎‏اقتصادی در هر مکتبی بر آن استوار است را می توان خطوط اصلی اقتصاد در آن مکتب‏‎ ‎‏نامید. این خطوط اصلی، آن بخشی از «بایدها» و اهدافی است که بنابر عقاید مکتبی باید‏‎ ‎‏نظام اقتصادی بار تحقق تمامی یا قسمتی از آنها را بر دوش بکشد. این خطوط را می توان به‏‎ ‎‏صورت سه اصل زیر عنوان کرد: ‏

‏1 - هدف از حیات بشر‏

‏2 - محور نظام ‏

‏3 - جهتگیری اقتصاد ‏

‏اینک به توضیح هریک می‏‏ ‏‏پردازیم:‏

‏ ‏

‏1 – 1 - هدف از حیات بشر ‏

‏مقصد و نهایتی که انسانها از دیدگاه مکتب، باید بدان برسند و به عبارت دیگر، غایت‏‎ ‎‏آمال انسانی و آن‏‏ ‏‏چه را که انسان برای رسیدن به آن خلق شده است «هدف از حیات بشر»‏‎ ‎‏می نامیم. این هدف، ایده‏‏ ‏‏آل انسانها و بالاترین رتبه ای است که انسانها می توانند بر اساس‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 275
‏نوع دیدگاه مکتبی به دست بیاورند. ‏

‏به طور کلی هر انسانی باید برای حیات خود هدفی داشته باشد. زندگی و حیات بدون‏‎ ‎‏هدف، به پوچی مطلق می رسد و امکان تداوم آن از نظر روحی برای فرد وجود نخواهد‏‎ ‎‏داشت. از آنجا که این هدف، غایت و نهایت مقصودی است که انسانها از حیات خود به‏‎ ‎‏دنبال آن هستند، باید همۀ حرکتها و فعالیتهای زندگی خود را متوجه دستیابی به آن کنند؛ و‏‎ ‎‏چون فعالیتهای اقتصادی نیز جزئی از فعالیتهای بشر هستند، باید این فعالیتها نیز، تلاشی‏‎ ‎‏در جهت نیل به این مقصود باشد. ‏

‏ ‏

‏1 - 2 - محور نظام ‏

‏دستیابی به هدف غایی، نیازمند مقدماتی است. مهمترین این مقدمات را که شرط‏‎ ‎‏لازم و ضروری برای دستیابی به هدف است «محور نظام» می نامیم. به طور صحیحتر‏‎ ‎‏محور نظام، آن اصلی است که نظام برای استحکام آن تشکیل شده است و قوانین آن برای‏‎ ‎‏برقراری و تحقق آن تدوین می شوند. از آنجا که تحقق این اصل در جوامع با مشکلاتی‏‎ ‎‏مواجه می شود، جوامع بشری برای تحقق آن، نظام اجتماعی تشکیل می دهند. این نظام‏‎ ‎‏برای رفع مشکلات و کمک به افراد در جهت نیل به هدف شکل می گیرد. لذا می توان گفت‏‎ ‎‏کلیت چرخ نظام حول این محور می چرخد تا انسانها بتوانند به هدف و غایت خود برسند. ‏

‏محور نظام را می توان انگیزۀ تشکیل نظام نیز گفت. به معنی آن انگیزه ای که موجب‏‎ ‎‏ایجاد و شکل گیری نظام از دید مکتب می شود؛ و به عبارت ساده تر علت و هدف تشکیل‏‎ ‎‏نظام با تمام جوانب آن است. ‏

‏ ‏

‏1 - 3 - جهتگیری اقتصاد ‏

‏یک نظام اجتماعی کامل از اجزایی تشکیل شده است که این اجزا را نظامهای‏‎ ‎‏اجتماعی جزء می گویند (مانند نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام آموزشی و...) هر یک از‏‎ ‎‏نظامهای جزء بعدی از ابعاد نظام کل اجتماعی را تشکیل می دهد تا مجموعۀ نظام‏‎ ‎‏اجتماعی بتواند در جهت تحقق هدف و غایت انسانی موفق باشد. حلقۀ واسطه ای این‏‎ ‎‏ابعاد را محور نظام می نامیم. هر یک از نظامهای جزء قسمتی از بار تحقق اصل محوری‏‎ ‎‏نظام را بر دوش می کشد لذا این نظامها هر کدام باید حول محور نظام در جهتی عمل کنند‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 276
‏که برآیند عمل مجموع آنها در عین تحقق اصل محوری نظام، موجب نیل به مقصود شود.‏‎ ‎‏لذا می توان گفت جهتگیری نظام اقتصادی - که یکی از اجزای کل نظام اجتماعی است –‏‎ ‎‏در عین حالی که از لوازم تحقق اصل محوری است موجبات دستیابی انسانها به هدف را‏‎ ‎‏فراهم می آورد. ‏

‏ ‏

‏1 - 4 - رابطۀ خطوط اصلی اقتصاد با نظام اقتصادی ‏

‏جهتگیری اقتصادی از دید عقیدتی آن جهتی است که باید بر تمام قوانین، مقررات و‏‎ ‎‏فعالیتهای اقتصادی جامعه و به عبارت بهتر، بر تمامی اجزای نظام اقتصادی حاکم باشد تا‏‎ ‎‏حرکت نظام اقتصادی در راستای اصل محوری نظام موجبات دستیابی به هدف غایی را‏‎ ‎‏فراهم آورد. و اگر حاکمیت نباشد، تحقق اصل محوری و دستیابی به هدف دچار‏‎ ‎‏نقصان خواهد شد. پس می توان گفت جهتگیری اقتصاد، هدف واسطه ای برای دستیابی به‏‎ ‎‏هدف نهایی و شرط لازم برای تحقق اصل محوری است. این سه اصل باید با هم هماهنگ‏‎ ‎‏باشند تا انسانها بتوانند در سایۀ این هماهنگی به غایت و هدف خود دست یابند. در این‏‎ ‎‏راستا اصل محوری نظام و جهتگیری اقتصاد هر مکتبی بر هدف از حیات بشری است.‏‎ ‎‏توضیح اینکه: چون هدف از حیات، هدف غایی انسانهاست؛ پس هر فعالیتی که انسان‏‎ ‎‏انجام می دهد باید کمکی به او برای دستیابی به این هدف باشد. فعالیتهای اقتصادی نیز‏‎ ‎‏جزئی از فعالیتهای بشر هستند که در نتیجه باید این فعالیتها نیز راهی برای سهولت‏‎ ‎‏بخشیدن به هدف باشند؛ و چون هر فعالیتی با هر شکل و جهتی می تواند به نتیجۀ‏‎ ‎‏جداگانه‏‏ ‏‏ای منجر شود، فعالیتهای اقتصادی که در یک نظام برای دستیابی به هدف نهایی‏‎ ‎‏مشخصی صورت می گیرند باید شکلی منطبق و هماهنگ با آن غایت را داشته باشند، لذا‏‎ ‎‏شکل و جهت فعالیتهای اقتصادی تحت تأثیر کمال و همه جانبۀ هدف بشر از حیات است. ‏

‏از طرف دیگر، چون نظام اقتصادی جزئی از نظام اجتماعی کامل، و محور اصلی‏‎ ‎‏اجتماع واحد است، محور نظام مستقیماً محور اصلی نظام اقتصادی (و سایر نظامهای‏‎ ‎‏جزء اجتماع) است و باید جهتگیری اقتصادی نیز به دنبال تحقق این اصل محوری در‏‎ ‎‏راستای تحقق هدف غایی باشد. لذا شرط محوری خود مستقیماً جهتگیری نظام اقتصادی‏‎ ‎‏را شکل می‏‏ ‏‏دهد؛ و از آنجا که محور نظام در هر تفکری خود نشأت گرفته از هدف غایی در‏‎ ‎‏آن تفکر است. هدف غایی از این طریق نیز بر روی جهتگیری اقتصاد اثر می گذارد. و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 277
‏گفتیم که جهتگیری اقتصادی نیز مشخصه ای است که باید نظام اقتصادی و همۀ فعالیتهای‏‎ ‎‏اقتصادی جامعه آن را در خود داشته باشند. ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که کل نظام اقتصادی در هر مکتبی کاملاً تحت تأثیر این سه اصل (هدف از‏‎ ‎‏حیات بشر، محور نظام و جهتگیری اقتصاد) است؛ و این سه اصل (خطوط اصلی) تعیین‏‎ ‎‏کنندۀ شکل فعالیتها در یک نظام اقتصادی می‏‏ ‏‏باشد. سایر قوانین،ضوابط و اصول‏‎ ‎‏اقتصادی نیز مبتنی بر اینهاست؛ زیرا همۀ اجزای نظام اقتصادی باید به دنبال تحقق این سه‏‎ ‎‏اصل یا هدف اساسی باشند. ‏

‏ ‏

‏2 - خطوط اصلی اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیسم ‏

‏امروزه سه مکتب مشخص در جهان وجود دارند که هر یک بر قسمتی از جهان‏‎ ‎‏حکومت می کنند: اسلام، سرمایه داری و سوسیالیسم. (گرچه دوران حاکمیت سوسیالیسم‏‎ ‎‏به سرآمده است، اما هنوز اصول نظری آن، قابلیت بحث و بررسی علمی را دارد).‏‎ ‎‏چارچوب نظام اقتصادی اسلام هنوز به شکل منسجم برای استقرار در شرایط امروزین‏‎ ‎‏جهان تبیین نشده، اما چارچوب نظام اقتصادی سرمایه داری - و تا حدّ بسیار زیادی‏‎ ‎‏سوسیالیسم - به صورت مدون و همچنین در تجربۀ عملی به جهانیان معرفی شده است. ‏

‏برای روشن شدن چارچوب نظام اقتصادی اسلام و پی ریزی اقتصادی بر این اساس‏‎ ‎‏باید ابتدا به تبیین این سه اصل اساسی که همان اهداف اقتصادی اسلام است، پرداخت.‏‎ ‎‏زیرا برای تعیین و تدوین هر برنامه و نظامی باید ابتدا بدانیم که این برنامه و یا نظام، به‏‎ ‎‏دنبال چه هدف یا اهدافی است تا آن نظام را طوری تدوین کنیم که موجب تحقق اهداف‏‎ ‎‏آن شود، در مورد نظام اقتصادی اسلام نیز باید گفت، تدوین آن بدون مشخص شدن این‏‎ ‎‏سه اصل (حداقل برای خود تدوین کنند.) بیراهه رفتن است. در مقابل، با مشخص شدن‏‎ ‎‏این سه اصل می توان امیدوار بود که امکان تدوین نظام اقتصادی اسلام فراهم تر است. ‏

‏به هر حال ما در اینجا ابتدا اشاره ای به خطوط اصلی یا اهداف نظام اقتصادی‏‎ ‎‏سرمایه‏‏ ‏‏داری و سوسیالیسم می‏‏ ‏‏کنیم، سپس این اصول را در مکتب اقتصادی اسلام بر‏‎ ‎‏اساس دیدگاه حضرت امام(س) تبیین می کنیم. ‏

‏2 - 1 - خطوط اصلی اقتصاد سرمایه داری ‏

‏نظام اقتصادی سرمایه داری، نظامی است که هدف غایی بشر از حیات، پس از قطع‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 278
‏گرایش مردم این جوامع از معنویات و گرایش به مادیات به صورت هدفی مادی دستیابی‏‎ ‎‏به رفاه و آسایش دنیوی معرفی شد. اصل محوری و جهتگیری اقتصاد نیز بر اساس آزمون و‏‎ ‎‏تجربه و پس از چندین تغییر، در نهایت تحت عناوین «آزادی» و «کسب منفعت» که‏‎ ‎‏زمینه های لازم و ضروری تحقق هدف و رفاه و آسایش دنیوی است تبیین شد لذا اصول‏‎ ‎‏اساسی نظام اقتصادی سرمایه داری عبارتند از: ‏

‏1 - هدف از حیات: دستیابی به بیشترین رفاه و آسایش مادی توسط هر فرد برای خود. ‏

‏2 - محور نظام: آزادی در همۀ ابعاد. ‏

‏3 - جهتگیری اقتصاد: کسب منفعت توسط افراد برای خود. ‏

‏ ‏

‏2 - 2 - خطوط اصلی اقتصاد سوسیالیستی ‏

‏اصول اقتصاد سوسیالیستی نیز با همان دیدگاه مادی تبیین شده است. اما اصول این‏‎ ‎‏نظام بر اساس آزمون و تجربه به دست نیامده اند، بلکه بر اساس یک نظریۀ علمی فلسفی –‏‎ ‎‏تاریخی تبیین یافته‏‏ ‏‏اند. بر اساس این نظریه، جوامع بشری مراحلی را به صورت جبری طی‏‎ ‎‏خواهند کرد؛ که یکی از این مراحل سرمایه داری است. پس از آن نظام جامعه به‏‎ ‎‏سوسیالیستی تغییر می کند. این نظام درصدد فراهم آوردن موقعیت ایده‏‏ ‏‏آل برای بشر است.‏‎ ‎‏این موقعیت ایده‏‏ ‏‏آل، مرحلۀ بعدی سیر تکامل تاریخی نظام جوامع بشری است که بر آن‏‎ ‎‏«کمون» نام نهاده اند، کمون شکلی از نظام اجتماعی است که در آن «هر کس به مقدار‏‎ ‎‏توانش کار می کند و به مقدار نیازش از منافع (تولیدات) بهره‏‏ ‏‏مند می شود». بر اساس این‏‎ ‎‏نظریه، شرایط تحقق این هدف الغای مالکیتهای فردی و برقراری مالکیت اشتراکی با‏‎ ‎‏حاکمیت پرولتاریا و کار و تلاش همۀ نیروهای جامعه برای به دست آوردن و کسب بیشترین‏‎ ‎‏منفعت ممکن برای اجتماع است. پس در نظام سوسیالیستی: ‏

‏1 - هدف نهایی بشر رسیدن به «کمون» ‏

‏2 - محور نظام «ایجاد مالکیت اشتراکی» در همۀ اموال، و‏

‏3 - جهتگیری اقتصادی «کسب منفعت برای اجتماع» است. ‏

‏ ‏

‏3 - خطوط اصلی اقتصاد اسلامی ‏

‏اسلام یک مکتب الهی است. در این مکتب، راه زندگی بشر توسط خدا مشخص و‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 279
‏اصول حاکم بر اجتماع از سوی آن یگانۀ مطلق تعیین شده است. تعیین این اصول هیچ‏‎ ‎‏ارتباطی به آزمون و تجربه و یا علم فلسفه و تاریخ و... ندارد؛ بلکه اهدافی دستوری از سوی‏‎ ‎‏خداست که بر همۀ رموز حیات بشر آگاه است، و بهتر از بشر سعادت او را می داند و راه‏‎ ‎‏تحقق این سعادت را نیز به بهترین نحو می شناسد و مشخص کرده است. ‏

‏قبل از ورود به بحث پیرامون خطوط اصلی اقتصاد اسلامی، لازم است بدواً ببینیم آیا‏‎ ‎‏در اسلام سرمایه داری و سوسیالیسم پذیرفته شده اند یا خیر؟ حضرت  امام(س) در این مورد‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏«اسلام یک همچون عنوان سرمایه داری [را] به آن معنا که هست نمی پذیرد، اسلام‏‎ ‎‏قواعد دارد.»‏‎[1]‎‏ ‏

‏«اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بیحساب و محروم کنندۀ توده های تحت ستم و‏‎ ‎‏مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند؛ و مخالف‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی می داند... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است‏‎ ‎‏که با مالکیت فردی مخالف و قایل به اشتراک می باشد بلکه اسلام، یک رژیم معتدل با‏‎ ‎‏شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف که اگر‏‎ ‎‏بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمۀ یک‏‎ ‎‏رژیم سالم است تحقق می یابد»‏‎[2]‎‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که آن حضرت بصراحت نظام سرمایه‏‏ ‏‏داری و همچنین سوسیالیسم را از نظر‏‎ ‎‏اسلام مردود می دانند و نه تنها اعلام می دارند این دو مکتب مورد قبول نیستند، بلکه می فرمایند:‏

‏«چارچوب اسلام ناب محمدی(ص) که در ترسیم قهر و خشم و کینۀ مقدس و‏‎ ‎‏انقلابی علیه سرمایه داری غرب و کمونیسم متجاوز شرق است.»‏‎[3]‎‏ ‏

‏این فرمایش نه تنها نشان می دهد که اسلام، این دو نظام را قبول ندارد؛ بلکه می‏‏ ‏‏گوید‏‎ ‎‏در تضاد کامل با آنهاست.‏

‏ حضرت امام(س) علاوه بر اینکه دو نظام اقتصادی شرق و غرب را مردود می دانند‏‎ ‎‏بلکه در مجموع بیانات خود خطوط اصلی این دو اقتصاد را نیز رد می کنند. ‏

‏ ‏

‏3 - 1 - هدف نهایی بشر از حیات ‏

‏دیدیم که هدف در هر دو نظام سرمایه داری و سوسیالیسم، دستیابی به امکانات مادی‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 280
‏ است؛ و اقتصاد برای رفاه مادی اصل قرار می گیرد. حضرت امام در مورد این هدف‏‎ ‎‏می فرمایند: زیر بنا اقتصاد نیست؛ برای این که غایت انسان اقتصاد نیست انسان زحمتش‏‎ ‎‏برای این نیست که فقط شکمش را سیر کند یا جوانهایش را بدهد شکمش سیر بشود.‏‎ ‎‏حرف است اینها. از اینجا تا لانهایت انسان هست. این انسان مردنی نیست. انسان تا آخر‏‎ ‎‏هست و برنامۀ اسلام این است که این انسان را جوری کند که هم اینجا صحیح باشد و هم‏‎ ‎‏آنجا صحیح باشد. راه مستقیم، نه طرف شرق نه طرف غرب، صراط مستقیم یک سرش‏‎ ‎‏اینجاست، یک سرش هم لانهایت...»‏‎[4]‎‏ ‏

‏در اینجا حضرت  امام بصراحت هدف بودن آسایش اقتصادی و مادی را رد می کنند.‏‎ ‎‏پس، از دید اسلام هدف چیست؟ قبل از تبیین هدف از دید اسلام، بهتر است ببینیم‏‎ ‎‏زیربنای مکتب اسلام چیست. ‏

‏برای توضیح بهتر اشاره ای به زیربنا در اسلام داریم و بعد هدف از حیات بشر را‏‎ ‎‏تشریح می کنیم. ‏

‏ ‏

‏3 - 1 - 1 - زیربنا در اسلام:‏

‏دیدیم که از دیدگاه سرمایه داری و سوسیالیسم، آنچه که اصل و اساس فعالیتها و‏‎ ‎‏مکتب است همان اقتصاد است و خطوط اصلی اقتصاد (و نظام) همگی از بعد مادی‏‎ ‎‏مطرح هستند. در این دو مکتب تمام همّ و کوشش انسان پر کردن شکم و رسیدن به‏‎ ‎‏مطامع حیوانی آسایش و رفاه مادی است. امام اسلام چنین تفکری را نمی پذیرد زیرا از نظر‏‎ ‎‏اسلام، حیات و زندگی انسان به این جهان ختم نمی شود که رفاه و آسایش دنیوی را هدف‏‎ ‎‏قرار دهد. هدف در دو جهان گسترده است. زیرا بر اساس اعتقادات الهی نمی توان محدود‏‎ ‎‏به یک جهان شد. زیربنا نیز توحید است و باید همه چیز به توحید ختم شود. و اگر چیزی‏‎ ‎‏در مسیر دنیوی قرار گیرد اسلامی نخواهد بود. ‏

‏«آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند، آنها از باب‏‎ ‎‏این که انسان را نمی دانند یعنی چه؛ خیال می کنند که انسان هم یک حیوانی است... زیربنا‏‎ ‎‏توحید است. زیربنا عقاید حقۀ الهی است. نه زیربنا شکم باشد. اینهایی که اقتصاد را‏‎ ‎‏زیربنا می دانند اینها منحط کردند انسان را از حد انسانیت به یک حد حیوانی، مثل سایر‏‎ ‎‏حیوانات»‏‎[5]‎‏ ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 281
‏پس زیربنا توحید است و اسلام مکتبی است که بر پایۀ توحید و اعتقاد به خدا بنا شده‏‎ ‎‏است. ‏

‏ ‏

‏هدف از حیات -‏

‏هدف اصلی و اولیه نیز خدا و خداگونه شدن انسان است. انسان برای رسیدن به اعتلا‏‎ ‎‏و سعادت باید به خودسازی بپردازد. اصولاً اسلام برای تعالی معنوی انسان آمده است: ‏

‏اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی و شأن انسانی عطا کند؛‏‎ ‎‏یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحول بخشد و به غنای روحی‏‎ ‎‏انسان یاری دهد».‏‎[6]‎‏ ‏

‏لذا از دیدگاه اسلام، هدف اعتلای بشر است و اعتلای بشر نیز با هدف قرار دادن‏‎ ‎‏کسب منافع مادی و معاش صورت نمی گیرد، «بلکه اعتلا به همان مسائل انسانی است»‏‎[7]‎‎ ‎‏حضرت  امام(س) تأکید دارند که اسلام «برای هدایت انسان به طرف تعالی و سعادت‏‎ ‎‏عمل می کند»‏‎[8]‎‏ یعنی نتیجۀ عمل نظام اسلامی تعالی است و همۀ امور در اسلام در راه‏‎ ‎‏رسیدن به این هدف است. اقتصاد نیز که جزئی از این امور است در خدمت آن معنویات‏‎ ‎‏می باشد: ‏

‏«اسلام مادیات را به تبع معنویات قبول دارد. مادیات را مستقلاً قبول ندارد. اساس‏‎ ‎‏معنویات است. یک کشور به معنویاتش کشور است»‏‎[9]‎‏. ‏

‏این هدف اصلی که دستیابی به معنویات است مهمترین تفاوت اسلام با دو مکتب‏‎ ‎‏سرمایه داری و سوسیالیسم است. به طوری که حضرت  امام(س) می فرمایند: ‏

‏غرب از این معنی بکلی بر کنار است»‏‎[10]‎‏ ‏

‏هیچ یک از رژیمهای دنیا، غیر از این رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان‏‎ ‎‏نبوده است».‏‎[11]‎

‏لذا می توان نتیجه گرفت که در اسلام هدف خداگونه شدن و تعالی انسان به سوی‏‎ ‎‏مقصد توحید است. رابطه بین هدف و اقتصاد در اسلام نیز نیاز به توضیح بیشتری دارد که‏‎ ‎‏به آن می پردازیم. ‏

‏ ‏

‏3 - 1 - 2 - رابطۀ اقتصاد با هدف در اسلام:‏

‏در مکاتب مادی «سرمایه داری و سوسیالیسم» هدف، خود اقتصادی است و لذا‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 282
‏می‏‏ ‏‏توان گفت در آن مکاتب، رابطۀ کامل و بیواسطه ای بین اقتصاد و هدف وجود دارد. اما‏‎ ‎‏از دید اسلام، هدف نهایی اقتصاد نیست؛ هدف خداگونه شدن است که امری معنوی‏‎ ‎‏می باشد. و چون هدف معنوی مشخصی در پیش است همۀ امور از جمله اقتصاد باید در‏‎ ‎‏خدمت هدف باشند. یعنی اقتصاد نه تنها هدف نیست؛ بلکه وسیله است و در خدمت‏‎ ‎‏هدف: ‏

‏«نظر ما به اقتصاد نیست مگر به طور آلت»‏‎[12]‎‏ و نه تنها اقتصاد وسیله است، بلکه‏‎ ‎‏بخودی خود، اصالتی نیز ندارد چه رسد به هدف بودن. یعنی اقتصاد و مادیات در اسلام‏‎ ‎‏تنها در پناه هدف انسان که معنوی است قابل قبول است و به نام اسلام نباید صرفاً به دنبال‏‎ ‎‏کسب ثروت بیشتر برای جامعه بود: ‏

‏«اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست. یک‏‎ ‎‏مکتب مادی معنوی است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد»‏‎[13]‎‏ ‏

‏علاوه بر این، اسلام عقیدۀ «از خدا بودن و برای خدا بودن» را قبول دارد. و لذا‏‎ ‎‏می گوید همه چیز باید در راه خدا و رسیدن به اهداف الهی به کار رود: ‏

‏«ما مأمور خدا هستیم؛ و خدای تبارک و تعالی همۀ نعمتها را به ما عطا فرموده است. و‏‎ ‎‏آن چیزهایی که عطا کرده در راه او باید صرف کنیم.» ‏

‏پس هدف، خداست و اقتصاد و مواهب الهی که خدا به مردم عطا فرموده باید در راه او‏‎ ‎‏باشد. در نتیجه کلیۀ قوانین و ضوابط نظام اقتصادی اسلام نیز باید این مسیر را داشته‏‎ ‎‏باشند. دولت اسلامی نیز باید این نکته را در نظر داشته باشد. ‏

‏در این مورد گفتنی است که همۀ قوانین و همچنین فعالیتهای اقتصادی باید این شرط‏‎ ‎‏را که تقرب دادن به انسان است، داشته باشند و دارند: ‏

‏«مثلاً قانون مالی در اسلام که برای ادارۀ کشور و احتیاج زندگانی مادی وضع شده،‏‎ ‎‏به‏‏ ‏‏طوری وضع شده است که جنبۀ زندگانی معنوی در آن منظور است و کمک کاری به‏‎ ‎‏زندگانی معنوی می کند. از این جهت در دادن بیشتر مالیاتها، قصد تقرب به خدا که به‏‎ ‎‏واسطۀ آن زندگانی معنوی تأمین و روح انسانی بزرگ می شود شرط شده است».‏‎[14]‎‏ ‏

‏البته باید توجه داشت که اسلام قوانینش کامل است و برای دستیابی به این هدف،‏‎ ‎‏زمینه های دستیابی به لوازم آن را فراهم کرده است. محور و علت تشکیل حکومت و‏‎ ‎‏همچنین جهتگیری خاص اقتصادی زمینه های دستیابی به هدف هستند. تحقق اصل‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 283
‏محوری و جهتگیری خود بخود اقتصاد را به طرفی هدایت می کند که هدف را تامین کند.‏‎ ‎‏باید مجدداً تذکر داد که چون اسلام نظامی جامع و کامل بوده و پیوستگی تامی بین اجزای‏‎ ‎‏آن وجود دارد، نمی توان قسمتی از آن را پیاده کرد و انتظار رسیدن به مقصد و هدف را‏‎ ‎‏داشت؛ لذا دستیابی به اهداف عالیۀ اسلام مستلزم حاکمیت همه جانبۀ اسلام است: امام‏‎ ‎‏امت(س) در این باره می فرمایند: ‏

‏«پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان، بدون حاکمیت همه جانبۀ اسلام میسر نیست.» ‏

‏ ‏

‏3 - 2 - علت و محور تشکیل نظام اسلامی ‏

‏همان‏‏ ‏‏طور که ذکر شد، علت و محور نظام به آن اصلی گفته می شود که نظام به خاطر‏‎ ‎‏تحقق آن ایجاد شده؛ و همۀ ابعاد نظام اجتماعی باید مشروط به آن باشند. بنابراین ما باید‏‎ ‎‏ببینیم از نظر حضرت  امام(س) این محور چیست؟ قبل از ورود به این بحث، مناسب است‏‎ ‎‏ببینیم که نظر آن حضرت در مورد محوریت آزادی و اشتراک - که محورهای نظام‏‎ ‎‏سرمایه داری و سوسیالیستی است - چه می‏‏ ‏‏باشد. همان گونه که قبلاً گفتیم، امام خمینی(س)‏‎ ‎‏در وصیتنامۀ الهی - سیاسی خویش در این زمینه تأکید می فرمایند که: ‏

‏اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بیحساب و محروم کنندۀ توده های تحت ستم و‏‎ ‎‏مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند و مخالف‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی می داند... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است‏‎ ‎‏که با مالکیت فردی مخالف و قایل به اشتراک می باشد. بلکه اسلام یک رژیم معتدل با‏‎ ‎‏شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف است که‏‎ ‎‏اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمۀ‏‎ ‎‏یک رژیم سالم است تحقق می یابد». ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که حضرت  امام(س) می فرمایند، اسلام با سرمایه داری که محوریت بیحساب‏‎ ‎‏را (آزادی مطلق) دارد و همچنین با اشتراکیت سوسیالیسم مخالف است؛ و در همین‏‎ ‎‏مطلب، در مقابل این دو اصل محوری سرمایه داری و سوسیالیسم، اصل عدالت و معتدل‏‎ ‎‏بودن اسلام را مطرح می نمایند. ‏

‏پس می بینیم که آن حضرت در مقابل اصول محوری آزادی و اشتراک (در سرمایه داری‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 284
‏و سوسیالیسم) اصل «عدالت» را برای نظام اسلامی مطرح می نمایند. در اینجا باید ببینیم‏‎ ‎‏که آیا عدالت، علتی برای تشکیل نظام هست و آیا اجزای اصلی نظام این شرط محوری را‏‎ ‎‏دارا هستند یا خیر؟ به این مباحث می پردازیم: ‏

‏ ‏

‏3 - 2 - 1 - علت و انگیزۀ تشکیل نظام در اسلام ‏

‏نظام اسلامی نظامی است که قوانین آن توسط انبیا خصوصاً پیامبر اکرم(ص) برای‏‎ ‎‏بشر فرستاده شده است. لذا ما باید ببینیم انگیزه ای که انبیا برای آن نظام تشکیل دادند چه‏‎ ‎‏بود، تلاش آنان در ایجاد نظام اسلامی برای برقراری چه هدفی بوده است، و اصولاً یک‏‎ ‎‏نظام اسلامی در هر زمانی حول چه محوری و برای برقراری چه هدفی تشکیل می شود. ‏

‏ ‏

‏انگیزۀ تشکیل حکومت انبیا(ص)‏

‏یک جامعه توسط حکومتش اداره می شود و کلیۀ قوانین و مقررات حاکم بر جامعه نیز‏‎ ‎‏توسط حکومت تدوین و اجرا می شود. نوع حکومت نیز مستقیماً از مکتب حاکم بر آن نظام‏‎ ‎‏نشأت می گیرد. لذا انگیزۀ حکومت همان انگیزه نظام خواهد بود. بعلاوه این‏‏ ‏‏که اساساً‏‎ ‎‏حکومت به منظور شکل دهی و ساختن نظام به آن صورتی که مکتب می گوید، ایجاد‏‎ ‎‏می شود. حضرت امام(س) در مورد انگیزۀ تشکیل حکومت توسط انبیا و علت کوشش‏‎ ‎‏رهبران دین در وصیتنامۀ الهی – سیاسی خود می فرمایند: ‏

‏«پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزۀ‏‎ ‎‏بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشتند و حکومت علی بن‏‎ ‎‏ابی‏‏ ‏‏طالب علیه‏‏ ‏‏السلام، نیز با همان انگیزه به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ‏‎ ‎‏است». ‏

‏بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در بخش دیگری از وصیتنامه، خاطر نشان می سازند‏‎ ‎‏که: ‏

‏«و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم‏‏ ‏‏الشأن اسلام، صلی الله علیه و‏‎ ‎‏آله، و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از‏‎ ‎‏والاترین عبادات است». ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 285
‏مشخص است که انگیزه و علت کوشش انبیا چیست؛ و اساساً از دیدگاه حضرت امام‏‎ ‎‏غایت کاری که انبیا در جامعه به دنبال آن بوده اند اجرای عدالت اجتماعی بوده، و هر‏‎ ‎‏وسیله ای نیز برای اجرای آن، مورد نیاز بوده برایشان فرستاده شده و اجازه استفاده از آن‏‎ ‎‏صادر شده است:‏

‏خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به‏‎ ‎‏آنها دادیم، میزان بر ایشان دادیم و فرستادیم ‏«لِیَقُوم النّاس بالْقسطِ»،‏ غایت این است که‏‎ ‎‏مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود: ستمگریها‏‎ ‎‏از بین برود و ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود. دنبالش هم می فرماید:‏‎ ‎«وَ اَنْزَلْنَا الْحدید»‏ تناسب این چیست؟ تناسب این است که با «حدید» باید اینها انجام‏‎ ‎‏بگیرد. با بینات، با میزان و با حدید ‏«فیه بأسٌ شدیدٌ …»‎[15]‎‏ ‏

‏تأکیدات حضرت امام(س) در مورد انگیزۀ بعثت انبیا  و علت تشکیل حکومت از‏‎ ‎‏طرف آنان به همین جا ختم نمی شود. و آن حضرت می فرمایند که انبیا برای برقراری این‏‎ ‎‏اصل با ستمگران به جنگ پرداختند، و برای این جنگ، مردم را بسیج کردند یعنی، این اصل‏‎ ‎‏محوری آن قدر اهمیت دارد که حتی باید برای تحقق آن جنگید و شهید داد: ‏

‏«پیغمبر ها تاریخشان معلوم است. اینها آمده اند که بسیج کنند این مستمندان را که‏‎ ‎‏بروند و این غارتگرها را سر جای خودشان بنشانند و عدالت اجتماعی درست کنند».‏‎[16]‎‏ ‏

‏نکتۀ قابل توجه در اینجا این است که اصولاً همۀ زحمت انبیا که جزئی از آن تشکیل‏‎ ‎‏نظام بوده برای ایجاد عدالت بوده است. و نکتۀ دیگر این‏‏ ‏‏که اجرای عدالت که وظیفه‏‎ ‎‏انبیاست هم در بُعد اجتماعی و هم انفرادی باید حاصل شود و این نشان می دهد که این‏‎ ‎‏انگیزه در همۀ شئون حکومتی گسترش یافته است: ‏

‏«همۀ زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در‏‎ ‎‏اجتماع؛ و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد»‏‎[17]‎‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که حضرت  امام(س) می فرمایند، انگیزۀ تشکیل حکومت در همۀ شئون‏‎ ‎‏اجتماعی، بسط عدالت اجتماعی است. ‏

‏ ‏

‏محوریت حکومت اسلامی ‏

‏حضرت  امام(س) علاوه بر این که علت و انگیزۀ بعثت انبیا را اقامۀ عدالت می دانند،‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 286
‏با تأکید خاصی علت ارسال اسلام را برقراری حکومتی عدالت گستر عنوان می کنند و‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏«اسلام برای اقامۀ حکومتی عدل‏‏ ‏‏گستر آمده است».‏‎[18]‎‏ ‏

‏یعنی حکومتی که اسلام برای اقامۀ آن آمده است ویژگی برجستۀ عدل گستری را‏‎ ‎‏داراست؛ و از این هم بالاتر که حکومت اسلامی برابر حکومت عدل است. لذا نمی تواند‏‎ ‎‏محور آن عدل نباشد: ‏

‏«از حکومت اسلامی شما را نترسانند، حکومت عدالت است.»‏‎[19]‎‏ ‏

‏«حکومت اسلامی، حکومت عدل است».‏‎[20]‎‏ ‏

‏به هر حال از نظر حضرت امام(س)، حکومت در اسلام بر اساس نظامی عادلانه‏‎ ‎‏پایه‏‏ ‏‏ریزی شده است: ‏

‏«و … حضرت ولی عصر، علیه‏‏ ‏‏السلام، که عدل را در میان مردمان می گستراند؛ و زمین‏‎ ‎‏را از قسط پر می کند و براساس نظامی عادلانه بر مردم حکم می راند».‏‎[21]‎‏ ‏

‏یعنی پایه و اصل اساسی نظام اسلامی، عدالت است. ‏

‏حضرت امام اصولاً برای حکومت اسلامی دو وظیفه قایل است: یکی سوق دادن‏‎ ‎‏انسانها به سوی هدف که همان انسانسازی است؛ و دیگری اقامۀ عدل: ‏

‏«ما باید دولت اسلامی را - همۀ مردم، همۀ انسانها دولت اسلامی را - تقویت کنند تا‏‎ ‎‏بتواند اقامه عدل بکند؛ و دولت باید جهات معنوی را هم در نظر بگیرد، یعنی چون تابع‏‎ ‎‏اسلام است باید روی رویۀ اسلام باشد. روی رویۀ اسلام به همان دو معنا، به همان دو‏‎ ‎‏راهی که اسلام دارد: حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامۀ عدل بینشان و نجات‏‎ ‎‏دادن مظلومان از دست ظالمان…»‏‎[22]‎‏ ‏

‏همان طور که قبلاً گفته شد هدف اصلی در اسلام، رسیدن به خدا  و خداگونه شدن‏‎ ‎‏است. این هدف معنوی اولیه اسلام است که باید بر تمام شئون از جمله حکومت حاکم‏‎ ‎‏باشد. دومین وظیفۀ دولت که اصولاً حکومت برای آن تشکیل شده، اقامۀ عدل است، و این‏‎ ‎‏آن محوری است که همکاری مردم و دولت (که دو روی سکۀ نظام هستند) نیز باید حول آن‏‎ ‎‏باشد. یعنی محور همکاری دو جزء اصلی نظام عدالت است. ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 287
‏3 - 2 - 2 - شرط و معیار حاکم و قوانین اسلامی: ‏

‏قوانین یک نظام، ضوابطی هستند که برای تحقق اصل محوری نظام وضع می شوند؛‏‎ ‎‏لذا این قوانین باید دارای شرط برقراری آن محور باشند. حاکم نیز که در هر نظام، مجری‏‎ ‎‏این قوانین است باید این اصل را در خود تحقق بخشیده باشد تا بتواند این اصل محوری را‏‎ ‎‏تحقق بخشد. لذا شرطی که حاکم باید داشته باشد همان اصل محوری است؛ و این شرط،‏‎ ‎‏شرطی است که منطقاً نیز باید حاکم دارا باشد. زیرا تلاش او در جهت تحقق این اصل‏‎ ‎‏است. اگر آن شرط اساسی که حاکم اسلامی و قوانین اسلامی - هر دو - باید در بطن خود‏‎ ‎‏داشته باشند را مشخص کنیم در اصل، محور نظام را مشخص کرده‏‏ ‏‏ایم. ‏

‏ ‏

‏- معیار و شرط حاکم اسلامی ‏

‏«چون حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر قانون است، آن هم فقط قانون الهی که‏‎ ‎‏برای اجرای احکام و بسط عدالت در سراسر جهان مقرر شده است زمامدار این حکومت،‏‎ ‎‏ناگزیر باید دو صفت مهم را که اساس یک حکومت الهی است دارا باشد؛ و ممکن نیست‏‎ ‎‏یک حکومت مبتنی بر قانون تحقق یابد، مگر آنکه رهبر و زمامدار آن واجد این دو صفت‏‎ ‎‏باشد: 1) علم به قانون، 2) عدالت...»‏‎[23]‎‏ ‏

‏از این بیان، نکتۀ بسیار صریحی که گرفته می شود این است که، چون حاکم اسلامی‏‎ ‎‏مجری بسط عدالت است باید خود شرط عدالت را دارا باشد. ‏

‏ ‏

‏- معیار و شرط قوانین اسلامی:‏

‏اصولاً در حکومت اسلامی، احکام و قوانین برای اجرای عدالت وضع می شوند:‏‎ ‎‏«اصولاً احکام، مطلوبیت ذاتی ندارند؛ بلکه وسایل و ادواتی هستند که جهت اجرای‏‎ ‎‏صحیح اهداف حکومت اسلامی و گسترش قسط و عدالت در جامعه به کار می روند».‏‎[24]‎‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که اگر احکام ارزش و مطلوبیتی دارند به این است که در جهت تحقق‏‎ ‎‏اهداف نظام اسلامی که اصلیترین آنها عدالت است، قرار گیرند اسلام، این اصل را در‏‎ ‎‏نظر گرفته و هر قانونی می دهد، می باید آن را داشته باشد: ‏

‏ «... دوم مالیات به طور فوق العاده است؛ و آن در وقت انقلاب خارجی یا داخلی‏‎ ‎‏است... البته وقتی گرفته می‏‏ ‏‏شود که مالیات مستقیم از عهدۀ جلوگیری از انقلاب کشور‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 288
‏برنیاید. در این موقع دولت هر قدر احتیاج داشت از مردم می گیرد. اگر صلاح دانست به‏‎ ‎‏عنوان قرض، و الا به عنوان مالیات غیرمستقیم و فوق‏‏ ‏‏العاده، به مقدار نیازمندی کشور. البته‏‎ ‎‏از روی تقسیم عادلانه دریافت آن انجام می گیرد».‏‎[25]‎‏ ‏

‏یعنی از نظر حضرت امام(س) شرط قوانین نیز عدالت و عادلانه بودن آنهاست. ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم که حضرت امام می فرمایند، چنانچه نیاز به وضع حالتی فوق‏‏ ‏‏العاده داشته‏‎ ‎‏باشیم باید شرط عادلانه بودن را رعایت کنیم. این نشان می دهد که برای قوانین، «عدالت»‏‎ ‎‏شرط است. رعایت این شرط در قوانین اسلامی، خود دلیلی بر محوریت اصل عدالت در‏‎ ‎‏نظام اسلامی است، چنانچه حضرت امام خمینی(س) می فرمایند: ‏

‏ «اسلام برای حکومتی عدل گستر آمده است چه، در این آیین (اسلام) قوانین مربوط‏‎ ‎‏به امور مالیاتی از قبیل مالیات و بیت‏‏ ‏‏المال و شیوه جمع‏‏ ‏‏آوری مالیات از همۀ اقشار و‏‎ ‎‏طبقات جامعه، به طور عادلانه تدوین و تنظیم شده است».‏‎[26]‎‏ ‏

‏حضرت امام به شرط بودن و معیار بودن اصل عدالت در قوانین اکتفا نفرمودند؛ و از‏‎ ‎‏این واضحتر می فرمایند که، علت وضع قوانین نیز عدالت است: ‏

‏ «...قانون الهی، که برای اجرای احکام و بسط عدالت در سراسر جهان مقرر شده‏‎ ‎‏است...»‏‎[27]‎‏ ‏

‏می‏‏ ‏‏بینیم حضرت امام می فرمایند، قانون برای اجرای احکام و بسط عدالت وضع شده؛‏‎ ‎‏یعنی علت وضع قوانین این است گرچه اجرای احکام و بسط عدالت در ظاهر دو مطلب‏‎ ‎‏هستند، اما دیدیم که حضرت امام می فرمایند: خود احکام نیز مطلوبیت ذاتی ندارند و تنها‏‎ ‎‏وسایلی برای گسترش قسط و عدالت هستند؛‏‎[28]‎‏ یعنی، علت وضع قوانین اجرای عدالت‏‎ ‎‏است. ‏

‏پس می توان نتیجه گرفت که علت بعثت انبیا، انگیزۀ تشکیل حکومت توسط آنان،‏‎ ‎‏شرط حاکم اسلامی و هم شرط و هم علت وضع قوانین اسلامی، عدالت است. لذا علت‏‎ ‎‏تمام ابعاد و اجزای نظام اسلامی تحقق عدالت است. پس آنچه به عنوان محور این نظام‏‎ ‎‏است نیز عدالت خواهد شد. ‏

‏ ‏

‏3 - 2 - 3 - تعدیل اقتصادی در اسلام ‏

‏همان‏‏ ‏‏طور که محور نظام اجتماعی اسلام عدالت است، باید اجزای این نظام این‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 289
‏اصل محوری را برآورده سازند. لذا نظام اجتماعی اسلام و نظام اقتصادی که موضوع بحث‏‎ ‎‏ماست نیز باید حول محور تعدیل به گردش درآیند. یعنی آنی که از نظام اقتصادی انتظار‏‎ ‎‏می رود این است که در بطن خود تعدیل را داشته باشد؛ یعنی اقتصاد اسلامی از درون خود‏‎ ‎‏تعدیل می کند. حضرت امام در این مورد می فرمایند: ‏

‏ «... اسلام است که جلوی منافع شخصی را می گیرد. اسلام است که نمی گذارد این‏‎ ‎‏گردن کلفتها زندگی اشرافی بکنند، یک زندگی آن جور که دلشان می خواهد، بکنند، اسلام‏‎ ‎‏تعدیل می کند».‏‎[29]‎‏ ‏

‏تأکیدی که حضرت امام(س) بر کلمۀ اسلام در این عبارت دارند، نشان می دهد که‏‎ ‎‏اصولاً اسلام، خود تعدیل می کند نه این که فرد یا افراد. یعنی اگر اسلام جریان پیدا کند‏‎ ‎‏نخواهد گذاشت ثروتهای کلان در دست عده ای خاص انباشته شوند، و عده ای دیگر فقیر‏‎ ‎‏و محتاج نان شب باشند. ‏

‏در نظام اسلامی تعدیل به چند صورت انجام می‏‏ ‏‏شود: ‏

‏ ‏

1 - محدودیت قایل شدن برای ثروتهای کلان در عین پذیرش ثروت -‏ حضرت امام(س)‏‎ ‎‏در این مورد می فرمایند: ‏

‏«اسلام تعدیل می خواهد، نه جلو سرمایه را می گیرد و نه می گذارد سرمایه آن طور‏‎ ‎‏بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر‏‎ ‎‏داشته باشد و امثال ذالک؛ و این یکی، شب که برود پیش بچه‏‏ ‏‏هایش نان نداشته باشد.‏‎ ‎‏نمی شود؛ این عملی نیست. نه اسلام با این موافق است، نه هیچ انسانی با این موافق‏‎ ‎‏است».‏‎[30]‎‏ ‏

‏ ‏

2 - حرام کردن برخی از طرق کسب ثروت و منفعت –‏ حضرت امام، طرق مختلفی از‏‎ ‎‏کسب ثروت را که حرام هستند، در فتاوی خود، و نیز در کتب فقهی اقتصادی (مکاسب‏‎ ‎‏محرمه، البیع و تحریر الوسیله) به تفصیل بیان داشته اند؛ مانند حرا بودن کسب قاچاق،‏‎ ‎‏حرام بودن انواع ربا و... که همگان به آن آگاهند؛ و در این مقاله نیز جایگاه پرداختن به آن‏‎ ‎‏نیست. ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 290
3 - تعدیل از طریق قوانین مالی –‏ می دانیم که قوانین مالیاتی اسلام به طوری وضع شده اند‏‎ ‎‏که هر چه درآمد و منفعت بیشتر باشد مالیات بیشتری بروز نموده و تعلق می گیرد؛ و لذا‏‎ ‎‏تعدیل صورت می گیرد. در اسلام، همۀ قوانین مالی این ویژگی را دارا هستند و حضرت‏‎ ‎‏امام(س) در این زمینه می فرمایند: ‏

‏«در این آیین و طبقات قوانین مربوط به امور مالی، از قبیل مالیات و بیت‏‏ ‏‏المال و شیوۀ‏‎ ‎‏جمع‏‏ ‏‏آوری مالیات از همۀ اقشار (اسلام) جامعه، به طرز عادلانه ای تدوین و تنظیم شده‏‎ ‎‏است.»‏‎[31]‎‏ ‏

 

4 - تعدیل ثروت از طریق مصادرۀ اموال نامشروع -‏ حضرت امام(س) در این مورد‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏«درست همین مالکان اند که در طول سالها، درآمدهایی را بر هم انباشته بودند بی‏‏ ‏‏آنکه‏‎ ‎‏مقررات اسلام را در خصوص توزیع آنها اجرا نمایند؛ و بدین ترتیب ثروتی را که حق جامعه‏‎ ‎‏بوده و باید به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانین اسلامی ثروتمند شده اند. ‏

‏بنابراین، ما اگر به قدرت برسیم ثروتهایی را که این مالکان بناحق متصرف شده اند ضبط‏‎ ‎‏خواهیم کرد، و براساس حق و انصاف میان محتاجان مجدداً توزیع خواهیم نمود».‏‎[32]‎‏ ‏

‏حضرت امام(س) در مورد مصادرۀ اموال نامشروع بیانات و نوشته های مفصلتری‏‎ ‎‏دارند که چون این مطلب کفاف بحث و اثبات وجود چنین شیوه ای را می کند به آن اکتفا‏‎ ‎‏می کنیم. ‏

‏ ‏

5 - کمک و اعطای وسیله کار به کسانی که توان کار دارند، اما وسیلۀ کار ندارند –‏ قبل‏‎ ‎‏از اینکه افراد به گرفتاری مالی شدید دچار شوند باید دولت به کمک آنها برود، و برای آنها‏‎ ‎‏که توان کار دارند اما وسیله کار ندارند امکانات تهیه وسیلۀ کار را فراهم آورد. ‏

‏ ‏

6 - توزیع عادلانۀ ثروتهای عمومی -‏ حضرت امام(س) یکی از اموری را که به واسطۀ‏‎ ‎‏امر به معروف و نهی از منکر در کتاب ولایت فقیه جزو واجبات اسلامی می شمرند «کوشش‏‎ ‎‏برای این است که ثروتهای عمومی و درآمد جنگی طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود».‏‎[33]‎‏ ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 291
7 – رفع نیاز نیازمندان توسط دولت –‏ «کسانی هستند که زندگی خود را نمی توانند‏‎ ‎‏بچرخانند؛ نه مال به قدر اعاشۀ یک سال دارند و نه قوۀ کسب و کار و منفعت دارند. اینها‏‎ ‎‏فقرا و مساکینی هستند که به واسطۀ پیری یا نقصان اعضا، از کار افتاده می باشند. دولت باید‏‎ ‎‏هر طور صلاح می‏‏ ‏‏داند آنها را اداره کند. یا دارالعجزه تشکیل دهد و یا کوپن بین آنها پخش‏‎ ‎‏کند؛ و از طرف وزارت اقتصاد خبازخانه هایی تشکیل شود و آنها را به طور مناسب،‏‎ ‎‏آبرومندانه از حیث خوراک و پوشاک اداره کند، و یا آن که به خود آنها مخارج سالانه بدهد که‏‎ ‎‏خود را اداره کنند».‏‎[34]‎

‏ ‏

‏3 - 3 - جهتگیری اقتصاد اسلامی:‏

‏گفتیم که جهتگیری اقتصاد، آن هدف واسطه ای است که در یک مکتب انتظار می رود‏‎ ‎‏اقتصاد آن را بر آورده کند. این اصل در صورت تحقق حول اصل محوری نظام می تواند به‏‎ ‎‏دنبال خود هدف غایی بشر را نصیب او نماید. هدف از تدوین قوانین اقتصادی در یک‏‎ ‎‏نظام و انجام فعالیتهای اقتصادی، فراهم آوردن شرایط دستیابی افراد به هدف نهایی است؛‏‎ ‎‏و لذا قوانین تماماً باید طوری تدوین و اجرا شوند که این جهت را فراهم آورند، به عبارت‏‎ ‎‏ساده، این جهتگیری همان چیزی است که نظام اقتصادی باید طوری طراحی شود تا آن را‏‎ ‎‏تحقق بخشد. ‏

‏جهتگیری اقتصاد در هر نظامی با اصل محوری آن نظام پیوستگی کاملی دارد؛ لذا باید‏‎ ‎‏کاملاً متناسب با آن باشد، و همواره در مکاتب مختلف این هماهنگی موجب استحکام‏‎ ‎‏نظام می شود. چنانچه این دو اصل با هم هماهنگ نباشند نه تنها امکان دستیابی به هدف‏‎ ‎‏را از بین می برند، بلکه ممکن است شرایط اضمحلال نظام را نیز فراهم آورند. چنانچه‏‎ ‎‏مشاهده شد هنگامی که شوروی در بخشی از اقتصاد، آزادی به شیوۀ سرمایه داری را برقرار‏‎ ‎‏کرد؛ و در بخشهای دیگر اقتصاد و همچنین سیاست آن را تحقق نبخشید موجبات‏‎ ‎‏اضمحلال نظام فراهم آمد و آنچه که دیدیم رخ داد. ‏

‏به هر حال،آنچه که مهم است این که باید این جهتگیری کاملاً مشخص شود تا نظام‏‎ ‎‏اقتصادی بر اساس آن تدوین و اجرا شود. حضرت امام(س) این قدم را نیز برداشته اند و‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏«ارائۀ طرحها و اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 292
‏و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزۀ اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت‏‎ ‎‏آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود».‏‎[35]‎‏ ‏

‏چنانچه ملاحظه می شود، حضرت امام(س) با تأکید خاصی (اصولاً) اشاره دارند که‏‎ ‎‏جهتگیری اقتصاد اسلام حفظ منافع محرومین است؛ و تنها آنچه باقی مانده تبیین و اجرای‏‎ ‎‏آن در عمل است. این جهتگیری مشخص می کند که آنچه باید از برآیند نظام اقتصادی‏‎ ‎‏اسلام حاصل شود، حمایت از محرومین و مستضعفین است. ‏

‏در این مورد حضرت امام(س) با تأکید دیگری می فرمایند، گرایش و روح اقتصاد‏‎ ‎‏اسلام این جهتگیری است؛ لذا اگر این روح را از آن بگیریم دیگر جانی در کالبد اقتصاد‏‎ ‎‏اسلامی نخواهد بود، یک تضاد اصلی سرمایه داری (و سوسیالیسم) با این جهتگیری است: ‏

‏بدون شک، جهانخواران به همان میزان که از شهادت‏‏ ‏‏طلبی و سایر ارزشهای‏‎ ‎‏ایثارگرانۀ ملت ما واهمه دارند از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان‏‎ ‎‏در هراسند.»‏‎[36]‎‏ ‏

‏حضرت امام(س) با بیان دیگری به تصریح این مطلب پرداخته و آن سیستمی را که‏‎ ‎‏باید جایگزین سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام (در حال حاضر) شود، از دید‏‎ ‎‏اسلام، سیستمی می دانند که در برگیرندۀ منافع محرومین و پابرهنه ها باشد؛ و این امر را‏‎ ‎‏وظیفۀ علما و کارشناسان اسلامی می دانند: ‏

‏این به عهدۀ علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین‏‎ ‎‏کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه‏‏ ‏‏ های سازنده و‏‎ ‎‏دربرگیرندۀ منافع محرومین و پابرهنه ها را ارائه دهند؛ و جهان مستضعفین را از‏‎ ‎‏تنگنا و فقر معیشت به درآورند».‏‎[37]‎‏ ‏

‏پس، از دید حضرت امام(س)، ارمغان سیستم اقتصادی باید رهانیدن مستضعفین و‏‎ ‎‏مسلمین از تنگنا و فقر معیشت باشد. از دید آن حضرت، این امر در تدوین قوانین و لوایح‏‎ ‎‏نیز باید جهت و سمت حرکت باشد: ‏

‏«نمایندگان محترم مجلس... با طرح قوانین و لوایح به سمتی حرکت کنند که‏‎ ‎‏مشکلات اساسی کشور مرتفع و سیاستهای زیربنایی کشور در امور فرهنگی و اقتصادی و‏‎ ‎‏اجتماعی و سیاسی در راستای کمک به محرومین و رفع استضعاف مدون و به مورد اجرا‏‎ ‎‏درآید.»‏‎[38]‎‏ ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 293
‏حضرت امام(س) دربارۀ این جهتگیری و لزوم تحقق آن تأکید های ویژه ای نموده اند‏‎ ‎‏که در زیر اشاره ای گذرا به قسمتی از فرمایشات حضرت امام(س) در این زمینه ها‏‎ ‎‏می کنیم. ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 1 - رسیدگی و حمایت از محرومین و مستضعفین اراده و خواست خدا: ‏

‏حضرت امام در این مورد می‏‏ ‏‏فرمایند:‏

‏ « خدای تبارک و تعالی است که به ارادۀ خودش می‏‏ ‏‏خواهد که مستمندان مرفه‏‎ ‎‏باشند»‏‎[39]‎‏ ‏

‏«ما باید... برای خدا کار بکنیم؛ و برای خدا کار کردن این است که ببینیم خدا چی‏‎ ‎‏فرموده است چی گفته است؛ ما باید بکنیم. فرموده است که به مستمندان باید برسید... به‏‎ ‎‏مردم فقیر باید برسید.»‏‎[40]‎‏ ‏

‏«پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازۀ خدمت به زاغه‏‏ ‏‏نشینان‏‎ ‎‏فایده داشته باشد.»‏‎[41]‎‏ ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 2 - رسیدگی و حمایت از محرومین سیره و روش انبیا: ‏

‏«و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم‏‏ ‏‏الشأن اسلام ‏‏صلی الله علیه و‏‎ ‎‏آله،‏‏ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش  می کردند، از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از‏‎ ‎‏والاترین عبادات است». ‏

‏«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع‏‎ ‎‏از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد؛ و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و‏‎ ‎‏عنایت بیشتری برخوردار بشوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه‏‎ ‎‏معصومین علیهم السلام سازگار نیست».‏‎[42]‎‏ ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 3 - طریق اسلامی، رسیدگی و حمایت از مستضعفین: ‏

‏«طریق اسلامی این است که مستضعفین را حمایت کنند.»‏‎[43]‎‏ ‏

‏«اسلام آمده است که ضعفا را پرستاری بکند، خدمت به ضعفا بکند، اسلام از توی‏‎ ‎‏ضعفا پیدا شده است.»‏‎[44]‎‏ ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 294
‏ «تبریک دوم، تبریک جمهوری اسلامی [است]، ... اسلامی که طبقات ضعیف را‏‎ ‎‏برومند کند، اسلامی که طرفدار مستضعفین هست.»‏‎[45]‎‏ ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 4 - محرومیت زدایی عقیده و راه و رسم زندگی امام: ‏

‏«محرومیت زدایی، عقیده و راه و رسم زندگی ماست.»‏‎[46]‎

‏«ما می خواهیم منافع مملکت ما صرف این فقرا و بیچاره ‏‏ ‏‏ها بشود.»‏‎[47]‎

‏«ما آمدیم این محرومها را از محرومیت در بیاوریم.»‏‎[48]‎‏ ‏

‏«و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم که خیر دنیا و آخرت‏‎ ‎‏شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است.»‏‎[49]‎‏ ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 5 - آرمان و آرزوی ملت و دولت رفع استضعاف و محرومیتها: ‏

‏«همۀ آرمان و آرزوی ملت و دولت و مسئولین کشور ماست که روزی فقر و تهیدستی‏‎ ‎‏از جامعۀ ما رخت بر بندد؛ و مردم عزیز و صبور و غیرتمند کشور از رفاه در زندگی مادی و‏‎ ‎‏معنوی برخوردار باشند.» ‏

‏ ‏

‏3 - 3 - 6 - محرومین و مستضعفین صاحبان کشور: ‏

‏«... قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان‏‎ ‎‏و ستمدیدگان - که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند، و جمهوری اسلامی ره‏‏ ‏‏آورد‏‎ ‎‏آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است – فروگذار‏‎ ‎‏نکنید.»‏‎[50]‎‏ ‏

‏«اگر نبود این همت این محرومان و همت این روستاییان و همت این جنوب شهریها؛‏‎ ‎‏اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم‏‎ ‎‏مقاومت کنیم.‏‎[51]‎‏ ‏

‏«مملکت مال زاغه‏‏ ‏‏نشینان اطراف تهران است.»‏‎[52]‎‏ ‏

‏«مستضعفان و مستمندان و زاغه‏‏ ‏‏نشینان که ولینعمت ما هستند.»‏‎[53]‎‏ ‏

‏«این پایین شهریها و این پابرهنه ها به اصطلاح شما، اینها ولینعمت ماها هستند.»‏‎[54]‎‏ ‏

‏«مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند... نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت».‏‎[55]‎‏ ‏


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 295
‏این تأکید های مختلف و مکرر حضرت امام(س) همگی دلالت بر آن دارند که این‏‎ ‎‏خط اصلی دفاع از محرومین و مستضعفین باید بر اقتصاد حاکم باشد. مجموعۀ نظام‏‎ ‎‏اقتصادی نیز باید در این جهت حرکت کند. لازمۀ این حرکت نیز تدوین و اجرای برنامه ها‏‎ ‎‏با رعایت اصول خاصی است این اصول به دو دسته تقسیم می شود: 1- اصولی که در‏‎ ‎‏تدوین و برنامه ریزی نظام اقتصادی باید حاکم باشد. 2- اصولی که در اجرا بر فعالیتهای‏‎ ‎‏اقتصادی باید حاکم باشد. در اینجا فهرست‏‏ ‏‏وار اشاره ای بر این اصول می کنیم. ‏

‏ ‏

‏اصول حاکم بر تدوین اقتصاد و برنامه ریزی نظام اقتصادی اسلام: ‏

‏1 - تدوین سیستم اقتصادی اسلام (برای اجرا) در جهت رسیدگی و حمایت از‏‎ ‎‏محرومین و مستضعفین.‏‎[56]‎‏ ‏

‏2 - ارائه تمامی طرحها و برنامه ها و سیاستهای زیربنایی کشور در راستای حمایت از‏‎ ‎‏محرومین و مستضعفین.‏‎[57]‎‏ ‏

‏3 - ضربتی و انقلابی عمل کردن در تدوین طرحها و پیشنهادات در جهت حمایت از‏‎ ‎‏محرومین.‏‎[58]‎‏ ‏

‏4 - در رأس برنامه ها قرار دادن رسیدگی و حمایت از محرومین و مستضعفین.‏‎[59]‎

‏ ‏

‏اصول حاکم بر نظام اجرایی اقتصاد اسلامی: ‏

‏1 - در رأس برنامه های اجرایی و بازسازی قرار دادن حمایت از محرومین.‏‎[60]‎‏ ‏

‏2 - اجرای ضربتی و انقلابی طرحهایی که در جهت رسیدگی و حمایت از محرومین و‏‎ ‎‏مستضعفین است.‏‎[61]‎

‏3 - مقدم داشتن محرومین و مستضعفین در عمل و اجرا.‏‎[62]‎‏ ‏

‏4 - کنار نهادن اختلافات فکری در جهت رسیدگی و حمایت از محرومین.‏‎[63]‎‏ ‏

‏5 - رسیدگی و حمایت از محرومین و مستضعفین وظیفۀ همگانی.‏‎[64]‎‏ ‏

‏هر یک از این اصول، نیازمند توضیح مفصلی است که باید در جای خود مقاله هایی‏‎ ‎‏دربارۀ آنها نوشته شود. ‏

نتیجه:‏  سه اصل اساسی که نظام اقتصاد اسلامی باید بر روی آنها استوار شود عبارتند از:‏‎ ‎‏هدف بودن « خدا گونه شدن بشر»، محوریت «عدالت اجتماعی» برای نظام و جهتگیری‏‎ ‎


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 296
‏اقتصاد «برای رسیدگی و حمایت از محرومین و مستضعفین». این سه اصل اساسی باید‏‎ ‎‏بر تمام ابعاد نظام اقتصادی حاکم باشد تا بتوان آن را نظام اقتصادی اسلامی نامید. تبیین این‏‎ ‎‏سه اصل اساسی گامی در جهت تبیین و تدوین کامل نظام اقتصادی اسلام است؛ زیرا‏‎ ‎‏چنانچه این سه اصل اساسی - که اهداف نظام اقتصادی هستند - برای تبیین نظام مشخص‏‎ ‎‏و مسجل باشد می توان با رعایت سایر اصول اقتصادی به تبیین نظام اقتصادی اسلام‏‎ ‎‏پرداخت. به امید چنین روزی. ‏

والسلام 

خرداد ماه 1371


کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 297

فهرست منابع و مآخذ: 

‏1 . امام خمینی(س): صحیفۀ امام، مجلدات 1 تا 21.‏

‏2 . امام خمینی(س): ولایت فقیه،‏

‏3 . امام خمینی(س): کشف‏‏ ‏‏الاسرار.‏

‏4 . امام خمینی(س): ترجمۀ شئون و اختیارات ولی فقیه.‏

‏5 . امام خمینی(س): تحریرالوسیله.‏

‏6 . شهید مطهری: نظری بر نظام اقتصاد اسلام، انتشارات صدرا،  1368.‏

‏7 . فریدون تفضلی: تاریخ عقاید اقتصادی، مجلدات 1و2، دانشگاه شهید بهشتی.‏

‏8 . ویلیام جی باربر - ترجمه حبیب‏‏ ‏‏الله تیموری – سیر اندیشه های اقتصادی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370.‏

‏9 . غلامرضا مصباحی: سیستمهای اقتصادی.‏

‏ ‏

‏ ‏

 

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 298

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 299
‏پاورقی:‏

کتابمنتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی (س)صفحه 300

  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 117.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 444.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 339.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، صص 457 - 458.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، صص 40 - 451.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 242.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 129.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 410.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 533.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 108.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 255.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 85.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 531.
  • - کشف الاسرار.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 213.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 293.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 386.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 20.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 182.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 120.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 46.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 528.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، صص 29 و 30.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 42.
  • - کشف الاسرار، ص 255.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 20.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 29.
  • - «اصولاً احکام مطلوبیت ذاتی ندارند، بلکه وسایل و ادواتی هستند که جهت اجرای صحیح اهداف حکومت اسلامی و گسترش قسط و عدالت در جامعه به کار می روند» (شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 42).
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 547.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8 ص 470.
  • - شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 20.
  • - همان مدرک.
  • - ولایت فقیه، ص 109.
  • - کشف الاسرار، ص 9 – 258.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 340.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 341.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 340.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، صص 50 - 51.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 419.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 204.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 38.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 341.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 196.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 216.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 23.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 341.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 13.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 224.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 445.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 412.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 425.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 402.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 38.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 24.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 327.
  • - ر.ک: صحیفه امام، 20، صص 339 - 340.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج20، صص 339 – 342.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج10، ص 500.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج12، ص 361.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 199.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 12، صص 362 – 364.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 489.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج10، ص 472 و ولایت فقیه ص 43.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج10، صص 473 – 474.