با عاشورا
(اندیشۀ اصلاحی و بر پایۀ آن تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی)
احمد آکوچکیان
ای ایستاده در وادی صلاح
وادی آدم
وادی دعوت
حسین من!
ای تواناترین مظلوم
با توام همراه
ای استوار نیک
ای چشمانداز روشن خدا
به سوی زندگی، به سوی مرگ
با تو زندهایم
با تو میمیریم
خدای کند چونان تو بزییم
خدای کند چونان تو بمیریم
عاشورا تجلیگاه سترگ رخ نمود بالاترین و والاترین ارزشها و تعالیم متعالی انسانی و اجتماعی است که مردمان را همواره به شناخت آن تعالیم و ارزشها و باور به آنها و تعهد نسبت به
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 277
آنها و زندگی با آنها، فراخوانده است و فراخواهد خواند؛ عاشورا عرصۀ جاودانه تجلی پیوند حیات و عدل، حماسه و رسالت، ایمان و پایداری، آزادگی و شرف، اعتقاد و جهاد، نماز و عدالت، دیانت و آدمیت، عینیت و عرفان، در همه عصرها و تاریخ آدمی است.
محتوای حرکت عاشورای حسینی، تبلور عینی یک الگوی راهبردی است برای: احیای دین در اندیشهها و جانها و زندگیها و تربیت و سازندگی انسانی و مدیریت و سازندگی اجتماعی، که هرگاه این محتوا، به درستی تبیین شود و با شناخت درست واقعیات جاری حیات انسانی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه و نیز با اصول درست پیادهسازی چارچوبهای کاربردی الگوی مطلوب حیات دینی، همراه گردد، تربیت و مدیریت است در دو عرصۀ فرد و جامعه.
فرهنگ عاشورا، مجموعۀ بینشها، ارزشها و هنجارهای جای گرفته در رخداد عاشوراست که به استنباط درمیآیند و میتوانند در قالب یک الگوی فکری، روحی و رفتاری و یک الگوی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به جامعه، ارائه شود.
تحلیل ساختار درونی فرهنگ عاشورا راهنمای ما به اصل فکر اصلاحی به عنوان اصل زیرساز و مبنای نظری در تحلیل فلسفه و هدف نهضت عاشورا و دو دستاورد برآمده از این فکر اصلاحی، یعنی سازندگی فردی و سازندگی اجتماعی است. بر پایۀ این نظریه میتوان مجموعۀ آموزههای عاشورا را در قالب سه اصل اساسی، دریافت و تبیین کرد:
ـ اول اصل اندیشۀ احیأ و فکر اصلاحی در حوزۀ شناخت دینی و انسان و جامعه
ـ دوم اصل تربیت انسانی
ـ سوم اصل مدیریت تغییرات و تحولات اجتماعی
تحقیق پیشنهادی حاضر ـ به قدر مجال این مقالۀ کوتاه ـ از منظر رویکرد عقلانی به این رخداد عظیم، عهدهدار تبیین مضمون دریافتی نگارنده از فرهنگ عاشورا و اصول یاد شده، میباشد.
تحقیق در یک مدخل و سه فصل سامان یافته است:
1ـ مدخل تحقیق، تبیین برخی مبانی نظری برگزیده در تحلیل فرهنگ عاشورا، را دربردارد:
ـ در دیدگاه معرفتشناختی تحلیل رخداد عاشورا، به طور خاص به نسبت فهم کلامی و بینش اجتماعی از نهضت عاشورا، امکانپذیری تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین به معنای تفسیر روشمند و سیستماتیک سیال و مستند آن تعالیم، افزونی رخ نمود نگرش عقلانی و دو خصلت کلام رویکرد عقلانی نو به فرهنگ عاشورا، نظر افکنده شده است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 278
ـ در تحلیل زیرساز روششناختی تحقیق، کاربرد منطق سیستمی در تحقیق از تعالیم عاشورا و نیز ویژگی خاص واقعیت تاریخی و روش شناخت تاریخی، اندکی تحلیل شده است.
ـ فرهنگ عاشورا به عنوان الگوی فرهنگی رشد انسانی ـ اجتماعی، به کوتاهی مورد تحلیل قرار گرفته و مضمون درونی این فرهنگ، یعنی ساخت فکری به مثابه جوهرۀ فرهنگ عاشورا، معرفی شده است.
ـ در آخرین فراز چارچوب کلی تحلیل مورد نظر خویش را به دست دادهایم. اندیشۀ اصلاحی مدار نظریۀ پیشنهادی بر گرفته شده که بر این اساس فرایند تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی شکل میگیرند.
2ـ در فصل اول، فکر اصلاحی به عنوان چارچوبۀ کلان تحلیل نهضت عاشورا و زیر ساز نظری فرهنگ عاشورا مورد بررسی قرار گرفته است. در این فصل، ابتدا اندیشه اصلاحی در نگرۀ دینی و امامت شیعی و رسالت اصلاحی امامت شیعی با زبان ایشان تبیین شده است. سپس به ساختار فکر اصلاحی در آموزههای عاشورا، نظر افکنده شده است و دو حوزۀ اصلاحگیری نهضت امام حسین بن علی(ع)، یکی حوزه اصلاح فکر دینی و دیگری حوزۀ اصلاح انسانی ـ اجتماعی، بازشناسی شده است. در حوزۀ اصلاح فکر دینی دو دستاورد اصلی عاشورا، یکی اصل خالصسازی و نابسازی فکر دینی و دیگری توانمندسازی فکری دینی به قصد زمینهسازی جریانیابی فکر دینی در عرصه واقعیتهای انسانی و اجتماعی، مورد توجه قرار گرفته است و در حوزه اصلاح اجتماعی دو اصل مشروعیت و کارآمدی نظام اجتماعی معرفی شده است.
تربیت و مدیریت دو بهرۀ شکل گرفته بر پایۀ فکر اصلاحی در فرهنگ عاشورا است.
3ـ فصل دوم، «با عاشورا در عرصۀ سازندگی و تربیت انسانی» است. بر پایۀ فکر اصلاحی برآمده از فرهنگ عاشورا، اصل تربیت انسانی اولین دستاورد آموزشی فرهنگ عاشوراست. در این فصل، جریان تعالیم تربیتی عاشورا در حوزۀ امر انسانی مورد بررسی قرار گرفته است. سه بعد و ساحت وجودی انسانی، بعد فکری، روحی و رفتاری و جریان رویش انسانی در مراحل شناختی، روحی، رفتاری تا مرحلۀ عرفان و دعا دانسته شده و بر این اساس، جریان آن تعالیم، در این ساحتها و جریان تربیتی، مرور شده است:
ـ در وجهۀ فکری، جریان بالنده بینش و شعور و شناخت: خداشناسی، انسانشناسی، دنیاشناسی، جامعهشناسی و... با عاشورا و آموزههای آن فهرست شده است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 279
ـ در وجهۀ روحی برخی آموزههای عاشورا در زمینههای روحی مانند: اخلاق، محبت، ایمان، پایداری، نشان داده شده است.
ـ در وجهۀ رفتاری نیز، برخی تعالیم رفتاری عاشورا در رابطۀ رفتاری با خداوند (رفتار عبادی)، رابطۀ رفتاری با خود (رفتار اخلاقی)، رابطه رفتاری با دیگران (رفتار حقوقی: با نزدیکان، با محرومان، با دشمنان و...)، اندکی مرور شدهاند.
ـ تحلیلی کوتاه از رتبۀ عرفان و دعا در فرهنگ عاشورا به مثابه درونیترین و انسانیترین مضمون این فرهنگ، فراز دیگر این فصل است؛ مرحلهای که جریان سازندگی انسانی در بستر ناب بالندگی توحیدی خویش جای گرفته است.
ـ در آخرین فراز این فصل، اشارتی به توبه و جایگاه عظیم آن در تربیت انسانی رفته است.
انسانسازی با عاشورا (و به ثمر رسانیدن فرد) در این جریان عظیم به جامعهسازی (و به ثمر رسانیدن جامعه) دست میدهد و عناصر درونی جریان پویا و شکوفای اجتماعی را سامان میبخشد.
سیدالشهداء(ع) و یاران او با پندار و گفتار و کردار خویش این الگو را تبیین کردند و با زندگی خویش تجسم این تبیین بودند.
4ـ فصل سوم تحقیق، «با عاشورا در عرصۀ مدیریت اجتماعی» است؛ در این فصل ابتدا، اشارتی به دیدگاه عمومی ما در این وجهه از تحلیل نهضت حسینی رفته است. تحلیل ساختار و فرایند درونی فکر اجتماعی با عاشورا، فراز اول این فصل است. در این فراز به تعریف اندیشه اجتماعی و ساختار و فرایند درونی آن نظر افکنده شده و سپس لایهها و بخشهای اصلی فکر اجتماعی در مقولۀ حیات جمعی از دیدگاه تعالیم عاشورا در سه بخش حوزۀ اندیشههای نظری اجتماعی، حوزۀ اندیشهها و علوم اعتباری جامعهشناختی و حوزه اندیشهها و علوم تجربهپذیر جامعهشناختی، اندکی تحلیل شدهاند. حوزههای یاد شده اساس علمی سه بخش تحقیق و مدیریت اجتماعی یعنی شناخت وضعیت موجود، شناخت وضعیت مطلوب و شناخت راهبردهای تحول را تغذیه میکنند. فراز دوم فصل تعالیم جاری عاشورا در حوزۀ مدیریت حرکت اجتماعی است. حوزۀ تحقیقات دین شناختی هنجاری توسعه، اصلیترین حوزۀ قابل استنباط از تعالیم عاشورا است که بخش تبیین و توجیه نظری دیدگاههای ارزشی و هنجاری و بخش طراحی سیستم مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، دو رکن این حوزۀ پژوهشیاند. تصویر مطلوب نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از دیدگاه تعالیم عاشورا، در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد. حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی،
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 280
حوزه دیگر تحقیق و مدیریت اجتماعی است که در نگاه عاشورا در دو قسمت نقد و تحلیل وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و نیز الگوی تبدیل وضعیت اجتماعی رو به جامعه آرمانی، فهرست شده و اندکی توضیح گرفتهاند. بررسی و تحلیل ژرف از بینش نقدی و توصیفی عاشورا نسبت به وضعیت اجتماعی جامعۀ عصر عاشورا به ضمیمه الگوی مطلوب پیشنهادی این نهضت، راهبردهای پیشنهادی سیدالشهداء(ع) در مدیریت تحولات اجتماعی عصر خویش و عصرها و نسلهایی که درگیر با همان مختصات کلان اجتماعیاند، را قابل تفسیر و دریافت میسازد.
رخداد عاشورا تبلور عینی این دیدگاه پیشنهادی است.
مدخل
مبانی نظری برگزیده در تحلیل فرهنگ عاشورا
هر موضع نظر درباره موضوع شناخت دارای خاستگاهی تئوریک میباشد. برخی عناصر پایگاه تئوریک تحلیل عاشورا در این مجال، مرور میشود:
1ـ دیدگاه کلان معرفتشناختی برگزیدۀ تحقیق
1ـ1ـ علم و عصمت امام از زمرۀ موضوعات دیدگاه کلامی نسبت به رخداد عاشورا است که در نگرۀ پیشنهادی ما بینش و دیدگاه روانشناختی، جامعهشناختی و تاریخی نسبت به این رخداد در طول این منظر کلامی قرار دارد. بینش اخیر از این منظر به رخداد عاشورا مینگرد که امام معصوم و یاران او در عرصۀ معادلات روانشناختی، طبیعی و اجتماعی پیرامون خویش همانند بشر زیستند، با همه احکام و قانونمندیهایی که حاکم بر عالم طبیعت و اجتماع است. در ادبیات مرتکز دانشوران دینی از این منظر، پژوهشگر اخذ به ظاهر میکند. در این دیدگاه میان مقولۀ علم و عصمت امام با مقولۀ طبیعی و انسانی بودن نهضت و به تعبیری میان دیدگاه لاهوتی و مابعدالطبیعی نسبت به نهضت با دیدگاه طبیعتشناختی و اجتماعی نسبت به آن، تهافتی نیست.
دستاورد و بهرۀ این نقطهنظر معرفتشناختی از جمله این است که میتوان تعالیم عاشورا را به مثابه یک الگوی فرهنگی تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی، ارائه داد.
1ـ2ـ تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین، تصویربخشی سیستماتیک این تعالیم نسبت به وضعیت آرمانی فرد و جامعه و راهبردهای نیل به آن، بر اساس دیدگاه روششناختی برگزیده ـ به ویژه به مدد علم اصول (منطق استنباط) به عنوان منطق خاص محتوای تحقیق و روششناسی دیدگاه سیستمی به عنوان منطق عام محتوای تحقیق ـ است؛ به گونهای که الگوی راهنمای حیات عینی فردی
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 281
و اجتماعی، در سطح موضوع نظر دین ـ براساس نگرش و برداشت از گوهر و حقیقت دین ـ باشد. الگوهای سیستماتیک مزبور در پروسۀ تحول مستمر اندیشۀ دینی، سیالند و در مرحلۀ تصویربخشی و طراحی کلیت مدل، ساختار صلبی ندارند. تعالیم عاشورا، آموزههایی چندبـُعدی و فراگیر ابعاد اصیل و اساسی حیات فردی و اجتماعی آدمیان است. در راستای پاسخگویی به نقش دین در زندگی بشر امروز، شناخت و تنظیم و ارائه تعالیم دین و از این رهگذر تعالیم عاشورا، در پاسخ به پرسشهای امروز و به زبان نسل امروز در قالبی سیستماتیک و منسجم، ضرورت دارد.
مقالۀ حاضر در این تحقیق، بر اساس این برداشت از تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین، تحلیل برگزیدۀ خویش از تعالیم عاشورا را، به دست میدهد.
1ـ3ـ تاریخ فرهنگ دینی در رویکرد به عاشورا، در طول چند دهۀ اخیر، شاهد یک دگرگونی عمده است. این دگرگونی عبارت از افزونی نگرش عقلانی به رخداد و تعالیم عاشورا در برابر رویکرد عاطفی بوده است. مضمون این دگرگونی، تغییر موضع نظر از بینش صرف کلامی درآمیخته با باورهای ایمانی و تعبدی به بینشی عمدتاً اجتماعی ـ سیاسی، میباشد؛ تغییری که آثار علمی و روانی بسیاری را در سطح جامعۀ عالمان دینی به ویژه حوزههای علمی ایجاد کرد. این جریان تغییر هنوز آن گونه که باید و شاید از موضع نظر معرفتشناختی حتی از سوی صاحبنظران اندیشههای جدید پیشنهادی، مورد تحلیل و ارزیابی قرار نگرفته است.
مقاله، این موضع معرفتشناسانه را مدّ نظر دارد و در راستای این موضع نظر، دیدگاه تحلیلی خود را پیشنهاد میکند.
1ـ4ـ صبغۀ عمومی دیدگاه عقلانی نو در تحلیل عاشورا و فرهنگ و تعالیم آن، صبغهای است که به ویژه در حوزۀ اندیشۀ اجتماعی و سیاسی ـ و عمدتاً در قالب نظریه حکومتخواهی ـ نزج و نمود یافته است. چشماندازِ امروزینِ در پیش رویِ رویکرد عقلانی به فرهنگ و تعالیم عاشورا، دو خصلت کلان را نشان میدهد:
1ـ گسترش حوزۀ اندیشهای نسبت به تعالیم عاشورا تا مرحلۀ فراگیری و تلائم حوزه اداراکات نظری ـ کلامی و اداراکات ارزشی ـ حقوقی (به ویژه فقهی) و ادراکات تجربهپذیر. به معنای آنکه عاشورا هم موضوع شناخت همۀ حوزهها به تناسب ساخت ادراکیشان قرار گیرد و هم این حوزههای شناختی و ادراکی در یک نظام کلان فکری با یکدیگر به نسبتی هماهنگ برسند.
تعمیق و گسترش نظاموارۀ حوزه بینش اجتماعی در چارچوبۀ تمامیت ساختار و فرایند منطقی
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 282
فکر اجتماعی (در همۀ بخشهای ادراکی یادشده) چه در الگوی کلان فکری و چه در ابعاد و لایههای گوناگون آن، نسبتیابی اندیشۀ کلامی با زیربنای تئوریک انواع بخشهای اجتماعی و تاریخی تحلیل نهضت از حیث رابطۀ طولی و نه به عنوان نگرشی در عرض دیگر اندیشهها و بینشها، و اعتناء افزونتر به رخداد عاشورا به عنوان یک مستند جامع فقهی به ویژه در حوزۀ فقه اجتماعی، سه بهرۀ اولیۀ این شاخصهاند.
2ـ گسترش منسجم نگرش کاربردی و عملیاتی به این تعالیم و فرهنگ در دو بخش تربیت و سیاست.
فکر دینی دههای است پیش روی خود دغدغۀ ضرورت هماهنگی اصل خلوص با اصل توانمندی فکر دینی را دارد. این دغدغه در نسبت با تعالیم عاشورا نیز جای دارد. مقاله پیشنهادی در راستای نیل به این چشمانداز، نگارش یافته است.
2ـ دیدگاه کلان روششناختی برگزیدۀ تحقیق
2ـ1ـ روششناسی سیستمی در تحلیل فرهنگ عاشورا
تعالیم عاشورا در قالب یک الگو و مدلشناختی، قابل تبیین است و روششناسی دیدگاه سیستمی مددیار ما در شناخت ساختار این الگو و فرایند معرفتی درون آن، در قالب یک مدل شناختی میباشد و بر اساس آن ابزاری برای به دست دادن الگوهای شناختی، هنجاری، تصمیمگیری و آیندهنگری قابل استنباط از سنت امام حسین بن علی(ع) و یاران عاشورایی او، در تصویربخشی از تعالیم عاشوراء است.
اندیشه سیستمی در حوزه مطالعات دینی، یکی دید سیستمی و دیگری یک نظریه ساختمان سیستم به دست میدهد.
ـ در دید مجموعهنگرانه از جمله، تأکید بر کلیت نظاموارۀ رخدادها و تعالیم عاشورا، هدفداری نهضت مبتنی بر یک فلسفه و انگیزش که جاری در کل روابط پایدار درونی اجزاء این تعالیم میباشد و نیز تأکید بر مطالعات میانرشتهای درباره تعالیم عاشورا، میرود.
ـ بر اساس نظریۀ ساختمان سیستم، تعالیم عاشورا ـ به ویژه در بخش تعالیم اجتماعی آن ـ را مدل میکنیم تا به وسیلۀ آن این رخداد عظیم را به گونهای نظامواره درک کنیم و زمینۀ تئوریک جریان کارآمد این تعالیم را در عینیت انسانی و اجتماعی امروز، به دست دهیم. برای این منظور در راستای دید مجموعهنگرانه، برداشتها و مطالعات خود را از نهضت عاشورا در قالب یک الگو یا مدل ارائه
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 283
میدهیم. الگوها و مدلهایی که میتوان در شناخت و تبیین تعالیم عاشورا به کار برد، چهار دستهاند:
ـ الگوی شناختی، برای شناخت و تبیین تعالیم عاشورا و به ویژه ساخت فکری درون آن
ـ الگوی هنجاری برای ارائه تصویر از سیستم و وضعیت مطلوب فردی و اجتماعی انسان و جامعه به مدد آن تعالیم
ـ الگوی پیشبینی کننده برای آیندهنگری دربارۀ سیستم جامعه و پیشبینی رفتار در نظام اجتماعی در یک موقعیت شخصی
ـ الگوی تصمیمگیری، برای فراهمسازی امکان اخذ تصمیمات مطلوب در زندگی فردی و اجتماعی خویش در جهت تعالیم عاشورا
2ـ2ـ عاشورا، رخدادی تاریخی و بستر جریان حیات و اندیشه
تاریخ، بستر رخدادهای بشری پیوستهای است که میتوان با بینش و اندیشه و باوری روحانی، از آن عبور کرد؛ عبرت آموخت و با آن عبرت، به فهمها و باورها و زندگی برتر و پاکیزهتری رسید و اصول تربیت انسانی و مدیریت مناسبات اجتماعی را به گونهای ملموستر آموخت و به کار گرفت. عاشورا قطعهای تاریخی از تبلور عینی حیات دینی و به عینیت در آمدن ساز و کار درونی حیات مستمر دینی است.
نکتهای که گفتیم، باید اندکی به مدد علم و فلسفۀ تاریخ، توضیح گیرد تا در ادامه بتوان روششناسی درست و کارآمد در شناخت تاریخی رخداد عاشورا را روشنبینانه دریافت و به کار بست. پس باید «واقعیت تاریخی»، «آگاهی تاریخی» و «عبرت» معنی شوند:
واقعیت تاریخی بخش ممتازی از واقعیت اجتماعی است؛ یعنی بخشی از پدیدارهای اجتماعی کلان در کوران تحولات و تغییرات اجتماعی و نیز بخشی از ساختها و آثار و اوضاع و احوالی است که گزارشگر پدیدارهای اجتماعیاند. شناخت تاریخی، به طور خاص، بر خلاف شناخت اجتماعی، به یکی ساختن واقعیت اجتماعی معطوف است. شناخت مزبور صورت نوعی پدیدارهای اجتماعی تام و ساخت آنها و نیز آثار تمدنی را در مینوردد و پیوستگی و اتصال رخدادهای تکرارناپذیر را تشدید کرده، مایهور میسازد. از لحاظ روش، شناخت تاریخی، رابطۀ میان ساختهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و پدیدارهای اجتماعی تام ـ نه یک حادثه و رخداد جزئی شخصی ـ را تبیین میکند. زمان و مکان نیز که آگاهی تاریخی به آن نظر دارد و بدان میپردازد، ماهیت و مختصات خاصی دارد. زمان تاریخی، زمانی است که به سر رسیده و به گذشته پیوسته؛ ولی به مدد
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 284
بینش و روش تاریخی، دوباره ساخته شده و در زمان حال و حتی آینده حاضر میشود و زمان حال نیز به گذشته برده میشود تا اندیشه، در شناخت وضع حال و پیشبینی وضع آینده، از گذشته عبور کند. در این زمان، تسلسل علّی و قوانین علّی، در عرصۀ رخدادهای تکرارناپذیر و جانشینناپذیر، جریان مییابند و چراییها و چگونگیها و زمینهها و عوامل و فرجامها و رخدادها و رابطهها و... تحلیل و تبیین علّی میشوند. در حقیقت، زمانهای مورد مطالعه و شناخت تاریخی، زمانهای سر آمدهای هستند که توسط علم تاریخ متکی بر مجموعهای از مبانی تئوریک و ارزشی خاص و برگزیده، بازفهمی و بازسازی میگردند؛ این بازفهمی و بازسازی، بر حسب خصایص جامعهها و طبقات و گروههای معاصر مورّخان است و بر پایۀ مبانی تئوریک ـ معرفت شناختی، فلسفی و کلامی ـ و مبانی ارزشی برگزیدۀ مورخان، تحلیلها و تبیینهای گونهگونی میگیرند. از این روست که جامعهها و دانشوران و اندیشمندان آن جوامع، همواره به طور مستمر، تاریخ خود را بازمیفهمند و بازمیسازند و بازمینویسند؛ گذشته را حاضر میکنند و امروز را نقد میکنند و آینده را پیشبینی میکنند و حیث عقیدتی بدان میبخشند. مورّخ در شناخت تاریخی، زمانهای سرآمده را تنها به این قیمت زنده میکند که «حاضر» را در «گذشته» مورد مطالعه بیفکند و «گذشته» را به حال بکشاند و در آینده تصویر کند. این گذار از «حاضر» به «گذشته» و از «گذشته» به «حاضر»، از منظر دینشناسی، هرگاه از سر «بصیرت» و «خرد ناب» و احساس فروتنی نسبت به حقیقت مطلق و حالت روحانی در برابر پدیدهها «خشیت» باشد، «عبرت» است. «عبرت» گذر خودآگاهانه و از سر بصیرت و خرد ناب و خشیت اندیشۀ انسانی از موضوعات شناختی ـ هستیشناختی و تاریخی ـ برای پندآموزی و تربیتآموزی و درست و پاکیزه زیستن است.
واژه «عبرت» در قرآن کریم، آنچه را از شناخت تاریخی گفته شد و در بیان مفهوم «عبرت» گذشت، در خود دارد.
با آنچه از «واقعیت تاریخی»، «آگاهی تاریخی» و «عبرت» دانستیم، دربارۀ «عاشورا ـ کربلا» میگوییم که رخداد عاشورا ـ کربلا، یک واقعیت تاریخی است و شناخت آن، یعنی دوبارهسازی یا بازفهمی و بازسازی آن، و حاضر کردن آن و همۀ آموزههایش در زمان حال، و گذر از حال به آن برهۀ عظیم درسال 60 و 61 هجری. و در این گذار از امروز به آن برهه و از آن برهه به امروز، نگاهی نقّادانه و راهبردی به فردا و تحلیل علّی چراییها و چگونگیهای این رخداد داشتن و عبرتآموزی و برگرفتن دانایی و بصیرت و خشیت، برای سرشاری زندگی امروز و فردای خویش از
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 285
معانی ناب دینی.
3ـ فرهنگ عاشورا، الگوی فرهنگی سلوک انسانی و مدیریت اجتماعی
تعالیم دینی ـ و به این قرار تعالیم عاشورا ـ در بردارندۀ مجموعهای از توصیفها و بایدها و نبایدهای راهبر جریان وجود انسانی و جامعۀ بشری به سوی آرمانهای پیشنهادی خویش است. این نظریه که سنت و کلام و زندگانی و سلوک امام معصوم برای ما درس زندگی و اندیشه و اخلاق و اجتماع و مدیریت است به معنای آن است که به نقش فرهنگ عاشورا به مثابۀ یک الگوی فرهنگی حیات فردی و اجتماعی استدلال میکنیم. هرگاه عناصر درونی تعالیم عاشورا را بکاویم، عناصر دخیل در تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی را، از قبیل عناصر شناختی، ارزشی، رفتاری، فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی، درمییابیم؛ عناصر مزبور به هر حال دارای روابط خاصی میان خویش هستند و ساختار فرهنگی خاصی را به دست میدهند که نوعی تغییر و تحول فردی و اجتماعی خاصی را اگر حتی تجویز نکنند میتوانند نفی کنند. عناصر اصلی و نهایی فرهنگ، شناختها و ارزشها و هنجارهاست که دین ـ و به این قرار عاشورا ـ حاوی همین عناصر شناختی، ارزشی و هنجاری میباشد.
سنت، قول و سیره (فعل و تقریر) معصوم (پیامبر و امام) است که برای مردمان؛ الگو و سرمشق حیات و راهنمای زندگی است. قرآن کریم دربارۀ پیامبر(ص) میگوید:
«لقد کان لکم فی رسولالله أسوةٌ حسنة.»
و امام حسین(ع) نیز دربارۀ خود میفرماید: «و لکم فیَّ أسوة.»
جایگاه فرهنگی عناصر دینی در فرایند تربیت انسانی و تغییر و تحول اجتماعی در تحقیقات فراوان روانشناختی و جامعهشناختی، مورد بررسی قرار گرفته است.
مجموعه تعالیم عاشورا در بردارندۀ عناصر فرهنگی، تربیت انسانی و مدیریت اجتماعیاند که میتوانند به مدد روششناسی سیستمی در قالب یک الگوی شناختی ـ هنجاری سامان یابند و راهنمای ما به آیندهنگری و تصمیمگیری نیز قرار گیرند.
4ـ دیدگاه تحلیلی برگزیده از فرهنگ عاشورا
تا کنون، تحلیلهای گونهگونی از عاشورا ـ کربلا، بسته به دیدگاههای گوناگون دینشناختی، انسانشناختی و جامعهشناختی و تاریخی تئوریپردازان آن، به دست داده شده است. برخی دیدگاهها بر علم و عصمت امام تکیه دارند و از منظری کلامی و بعضاً فقهی، بر اساس دو اصل علم امام و
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 286
عصمت امام به واقعه کربلا نظر میکنند و برخی حکومتخواهی امام حسین(ع) را مدار اصلی تحلیل عاشورا و تبیین آن گرفتهاند. شهادتطلبی امام حسین(ع)، مدار یک نظریۀ دیگر است. رای دیگر نیز با نظریه امر به معروف و نهی از منکر نام کرده شده است. مجموعۀ دیدگاههای مزبور هر کدام عناصری از رای صواب را دارند؛ در عین حال که بر برخی دیگر از ابعاد تئوریهای یاد شده نقدهایی رواست.
دیدگاه کلان ما نسبت به مسأله، دیدگاهی دینشناختی است. در این دیدگاه، دین اسلام دارای جریانی مستمر در دو عرصۀ توأم و پیوسته با یکدیگر، یعنی قلمرو انسانی و قلمرو اجتماعی، تعریف میشود. در عرصۀ امر انسانی دارای جریان تربیت و سازندگی انسانی است و در عرصۀ امر اجتماعی نیز دارای جریان سیاسی برای مدیریت مناسبات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعۀ انسانی، میباشد. این جریان دوبـُعدی در واقع در مرحلۀ تحقق و عینیت، یکی هستند با دو وجهه. به این قرار هدایت دینی و جریان دینداری، انسانسازی و به ثمر رسانیدن فرد است به منظور ساختن جامعه، و جامعهسازی و به ثمر رسانیدن جامعه است به منظور ساختن و به ثمر رسانیدن فرد.
در راستای این بینش کلان به دین، حیات دینی و جریان دینداری، دارای دو برهۀ «رسالت» و «امامت»، و به تعبیری دیگر، برهۀ حیات وحیانی دین (یعنی برهۀ نزول وحی بر رسول خدا(ص) یا برهۀ عرضۀ تعالیم وحی از سوی معصوم بر آدمیان) و دیگری برهۀ حیات عینی دین (یعنی برهۀ پیادهسازی دین و تحققیابی دین در حوزۀ تربیت و سیاست یا امر انسانی و امر اجتماعی) میباشد.
برهۀ حیات وحیانی دین را رسول خدا(ص) با بعثتش شکل میدهد و برهۀ حیات عینی دین، در گرو امامت است؛ چه امامت رسول(ص) و چه امامت اولیاء معصومین(ع) و چه راهبری مصلحان دینی؛ تا جریان دین در درون جانها و جوامع و در دو وجهۀ انسانسازی و جامعهسازی، راهبری شود. مسؤولیت امام در این برهه و در برابر حیات عینی دین، یکی تفسیر سره و بر صواب دین و دیانت و احیاء و زنده داشتن مستمر آن، و دیگری تربیت انسان و جامعه یا انسانسازی و جامعهسازی و اصلاح مستمر جامعۀ دینداران، بر پایۀ آن تفسیر از دین و دیانت، و در این راستا، پاسداری از کیان دین و کیان تربیتی و اجتماعی آن و پاسداری از جریان درست و کارآمد دین در همۀ شؤون زندگی، چه فردی و چه اجتماعی، یعنی پاسداری از جریان تأثیر گذاری دین بر همه مناسبات انسانی و اجتماعی است. از این دیدگاه، اصل امامت در اندیشۀ شیعی، به مثابه عنصر درونزای پاسداری از حیات عینی دین، تلقی میشود که فراگیر حوزۀ اندیشه دینی و عینیت دینی، میباشد. اصلاح فکر دینی و اصلاح
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 287
جامعۀ دینداران، همان شاخصۀ روزآمدی عنصر درونزای حیات مستمر و عینی دین و به سخن دیگر، عنصر درونزای پاسداری از جریان مستمر دین در حوزههای اندیشۀ انسان و جامعه است.
در این تحقیق، نهضت عاشورا ـ کربلا از این دیدگاه دینشناسانه تحلیل میشود. در این دیدگاه، مجموعۀ نهضتها و حرکتها و اقدامهای ائمۀ معصومین، از امام علی(ع) و زهرای مرضیّه(س) تا حضرت اباصالح(عج)، در یک چارچوبۀ هماهنگ، تحلیل میشوند و برای مثال اساساً نیازی به بینشهای جزئیگرایانه نمیافتد که موضعی حکومتخواهانه یا شهادتطلبانه و یا...، جدای از موضع دیگر امامان شیعی مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، برای تحلیل عاشورا ـ کربلا برگزید. از این منظر، شهادت امام حسین(ع)، حرکت صلحجویانۀ امام حسن(ع) یا حکومتداری امام علی(ع) یا نهضت علمی امام صادق(ع) ابعاد و مراحل و یا لایههای آن نهضت اصلاحی است. شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و یا ایجاد حکومت در تحلیل برخی نظریهپردازان نیز، ابزار این نهضت اصلاحی است و نه علّت و فلسفۀ نهضت حسینی. نهضت عاشورا ـ کربلا با توجه به مجموعۀ مختصات و وضعیت عصر قیام، نشانگر روشنی از ماهیت آن عنصر درونزا و جایگاه و نقش و کارکرد آن در دورۀ حیات عینی دین و دینداری است.
ویژگیهای خاص نظریۀ برگزیدۀ ما آن است که:
1ـ اساس و فلسفه و هدف نهضت عاشورا همانا احیاء و اصلاح در دو وجهۀ نظری (اصلاح فکر دینی) و وجهۀ کاربردی (اصلاح انسانی ـ اجتماعی) است که با نام «نظریۀ اندیشۀ اصلاح» از آن یاد میکنیم.
2ـ جمع و ترکیب بینش مابعدالطبیعی و بینش روانشناختی و اجتماعی ـ تاریخی به نهضت عاشورا، ویژگی دیگر این نظریه است. نظریه پیشنهادی، عرصۀ جایدهی مجموعۀ این وجوه و ابعاد ادراکی در چارچوبۀ یک الگوی کلان تحلیلی، میباشد.
3ـ دیدگاه برگزیده از منظر عقلانی در وضعیتی از جریان تاریخی تفکرها و تئوریها در تحلیل عاشورا ایستاده است که بر اساس اصل اندیشۀ اصلاحی، آموزههای عاشورا را در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی و در قالب یک الگوی دینشناسانۀ حیات فردی و اجتماعی، پیشنهاد میکند.
4ـ نظریۀ پیشنهادی در تحلیل نهضت امام حسین(ع)، بخشی نظامواره از نظریۀ کلان پیشنهادی در تفسیر سیستماتیک تعالیم دین و نظریۀ دینشناسانۀ تربیت انسانی و توسعۀ اجتماعی، میباشد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 288
5ـ ساختار تنظیم و زبان بیان دیدگاه پیشنهادی، در پاسخ به پرسش محوری امروزین پیش روی فکر دینی، یعنی نقش دین در زندگی امروز بشر و پرسشهای متنوع پیرامون آن، شکل گرفته است.
آنچه گفتیم با اندکی تفصیل در سه فصل آینده، خواهد آمد.
فصل اول
فکر اصلاحی، زیرساز نظری فرهنگ و اندیشۀ عاشورا
زیرساز تئوریک فرهنگ و اندیشۀ عاشورا و به تعبیری مبنای نگرش تحلیلی به عاشورا، احیاء دین و اصلاح اندیشه و جامعۀ دینی است. این برداشت، اندکی تحلیل میطلبد.
1ـ اندیشۀ اصلاح در نگرۀ دینی و امامت شیعی
اصلاح، شأن امام و راهبر دینی در برهۀ حیات عینی دین ـ دورۀ جریانیابی دین در فرد و جامعه ـ است و فراگیر حوزۀ مفهومی گستردهای است که در ادبیات دینی ـ قرآن و حدیث ـ ابعاد گوناگون معنوی آن، تعریف شده است. در واژگان فرهنگ دینی و شیعی، «اصلاح» به سازی وضع موجود است رو به آرمانها و هنجارها و ارزشهای اسلامی که فراگیر انواع تغییرات ـ سطحی یا دگرگونی بنیادی ـ میباشد که از یک سو کوشش فردی یا جمعی در تفسیر و عرضۀ آموزههای ناب دینی (از کتاب و سنت معصومین(ع)) است و از سویی دیگر، جریاندهی دین و آموزههای دینی در حیات فردی و اجتماعی جامعۀ انسانی، بر پایۀ آن تفسیر سره از تعالیم دین، به گونهای خالص و سره و توانمند و کارآمد در هدایت انسان و جامعه میباشد. واژگان: «بیدارگری» و «احیاء» در ادبیات دینی، معادل و مترادف «اصلاح» گرفته شدهاند.
قرآن کریم آموزگار ماست که راهبران دینی ـ پیامبران و امامان و منذران ـ انسانها و مردمانیاند که:
1ـ خود بر پایۀ ایمان و باور و گرایش توحیدی، به صلاح رسیدهاند و خود، صالحند و رستگار.
2ـ و در برابر جامعۀ خویش و مردم خود و انسانهای مخاطب خویش، رسالتشان و شأنشان هدایت و اصلاح خلق رو به آرمانهای والای دینی (سعادتآفرینی و عدالتگستری و انسانگرایی و زندگیسازی و کرامتبخشی و نجاتآوری آن) در انسانسازی و جامعهسازی است. و در یک کلمه، جریان دادن دین راستین خدا که برنامۀ آن، تربیت انسان مؤمن آگاه است و ساختن جامعۀ قائم بالقسط در درون جانها و جوامع، رسالت و مسؤولیت این مصلحان و راهبران میباشد. و از آن رو که
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 289
پس از عصر حیات وحیانی دین اسلام، دیانت خاتم باقی است تا قیامت، حیات عینی دین، تا آن برهۀ فرجامین بشر و عالم، پاسداری مستمری میطلبد. از آن رو، امامت جاودانۀ معصوم و حضور پاسداران حماسۀ جاوید نبوی – علوی به نیابت آخرین سلاله از عصمت، ضروری مینماید. به این قرار و از این منظر، امامت شیعی همواره پیشگام و پرچمدار نهضت اصلاحی است. سخنان و سیرۀ امامان معصوم(ع) خود، بیانگر شأن و مسؤولیت اصلاحی آنان در برابر دین، فکر دینی و جامعۀ دینداران میباشد.
1ـ امام علی(ع)، سر سلسلۀ امامان معصوم(ع)، نقش خویش را و امامت شیعی را در استمرار حیات عینی دینی و جامعۀ بشری، با اصلاح و بیدارگری، توضیح میدهد.
1ـ1ـ «خدایا! تو خود میدانی که هدف ما (آنچه کردیم،) رقابت برای به دست گرفتن قدرت و نیز خواستاری افزونی مال دنیا نبود؛ بلکه چنان میخواستیم که نشانههای دینت را باز گردانیم و در سرزمینهای تو آشکار دست به اصلاح زنیم، تا بندگان ستمدیدهات ایمن شوند و حدود و اوامر تعطیل شدهات دوباره راه افتد. خدایا! من نخستین کسم که به آستان تو روی آورد و سخن حق را شنید و پذیرفت.»
سخن امام(ع)، به ویژه با توجه به فرازهای قبلی و بعدی آن، گزارشگر چند نکتۀ برداشتی است که به طور خاص، بر فرآیند درونی اندیشۀ اصلاحی، تأکید دارد:
ـ یکی نقد وضعیت موجود جامعۀ عصر خویش از ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.
ـ دیگری به دست دادن الگوی کلان اصلاح و بیدارگری.
ـ و دیگری موضع معین و خاص امام(ع) به عنوان یک مصلح بیدارگر در برابر آن وضعیت.
1ـ2ـ امام علی(ع) در جایی دیگر، همانند قرآن، پیامبران را مصلحان میخواند، همچنانکه از زبان شعیب پیامبر میگوید که:
«من جز این منظوری ندارم که میخواهم جامعه را تا آن حد که بتوانم، اصلاح کنم. توفیق من در این راه مقدس که طی میکنم، با خداوندگار است. من بر او توکل کردهام و روی دل به سوی او دارم.»
امام علی(ع) اصلاحگری را مسؤولیت اصلی خویش در برابر دیانت و جامعۀ اسلامی تحلیل
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 290
میکند.
2ـ امام حسین(ع) نیز در فرازهای گوناگون خطبهها و پیامها و نوشتههایش شأن اصلاحی و احیاگری خویش را توضیح میدهد:
2ـ1ـ در میان جمع بزرگی از کبار صحابه در ایام حج در زمان معاویه عبارتی قریب به مضمون سخنان پدر خویش ـ که از زبان شعیب پیامبر گذشت ـ میآورد و نقش خود را در برابر رخدادها و وضعیت اسفبار جامعۀ دینداران، همان اصلاحگری، میشمرد.
2ـ2ـ در وصیتنامۀ خویش به برادرش، محمد حنفیه، به گاه خروج از مدینه به سوی مکه، خود را «مصلح» معرفی میکند و موضع خود را در برابر وضعیت جامعۀ مسلمانی، موضعی اصلاحی، توضیح میدهد:
«قیام من قیام فردی جاهطلب یا کامجو یا آشوبگر یا ستمگر نیست؛ و تنها این است که از سر خواهانی اصلاح امت جدم (پیامبر(ص)) به پا خواستهام و بر آن هستم تا این مسؤولیت را با امر به معروف و نهی از منکر و رفتار و حرکت بر سیرت و شیوۀ جدم و پدرم علی بن ابیطالب، به انجام رسانم.»
2ـ3ـ در ضمن نامهای که در آن از بزرگان بصره یاری خواسته است و نیز در فرصتهای گوناگون، به هدف خود اشاره میکند و میگوید:
«فإنّ السّنّةَ قد أُمیتتْ و البدعةَ قد اُحیِیَتْ.»
«پس بیگمان این سنت [پیامبر] است که میرانده شده است و این بدعت است که به زندگی پای گذاشته است.»
و مسؤولیت خویش را میراندن بدعت و احیاء و زندهسازی دوبارۀ سنت و دین معرفی میکند.
2ـ4ـ «خدایا! تو میدانی که قصد ما رقابت برای دست یافتن به قدرت یا زیادتخواهی مال دنیا نبود؛ بلکه برای آن بود که نشانههای دین تو را به دیگران بنمایانیم و با قدرت دست به اصلاح سرزمینها زنیم؛ تا بندگان ستمدیدهات ایمن شوند و به واجبات و مستحبات و احکام دین تو عمل شود. پس ای مردم! اگر شما به یاری ما برنخیزید و داد ما را ندهید، این ستمگران بر شما چیره خواهند گشت و در خاموش کردن نور پیامبر (و از میان بردن احکام قرآن) خواهند کوشید. البته خدا ما را بس است؛ ما بر او توکل کردیم و به آستان او روی آوردیم؛ که بازگشت همه به سوی اوست.»
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 291
3ـ امام کاظم(ع) موضع اصلاحی و اصلاحگری و بیدارگری را شیوۀ همۀ امامان معصوم(ع) و پیروان درستکار آنان، بیان میدارد و به یکی از یاران خویش میگوید:
«بهتحقیق من برای تو گفتهای را میگویم که همۀ پدران من (اجداد من) که درود خدا بر آنان باد، بر آن تأکید ورزیدهاند و آن اینکه: به درستی که همواره حق را هوادارانی است و باطل را نیز هوادارانی است. اما حقمداران، کسانی هستند که طلب و سوز و اشک به درگاه خداوند دارند برای اصلاح جامعۀ مسلمانان به وسیلۀ ما و اینکه خداوند ما را همچون رحمتی برای پشتیبانی ناتوانان و تودههای مردم برانگیزد. اینان که اصلاح اجتماعی را به راهبری و هدایت ما، از خدا میطلبند، از پیروان راستین ما و از نزدیکان و از حزب و تشکیلات ما و از پذیرندگان ولایت ما هستند.»
در جایجای سخنان و سیرۀ امامان معصوم میتوان دریافت که اصلاح و بیدارگری در حوزۀ فکر دینی متکی بر دو اصل است: یکی اصل خلوص و نابی فکر دینی و دیگر اصل توانمندی فکر دینی برای حضور در عرصههای گونهگون سلوک انسانی (انسانسازی) و مناسبات اجتماعی (جامعهسازی)؛ و نیز اینکه اصلاح و بیدارگری در حوزۀ جامعۀ دینداران متکی بر دو پایه است: یکی اصل مشروعیت و حقانیت نظام اجتماعی و جریان عدالت و قسط اجتماعی و استواری نظام اجتماعی و مدیریت و حکومت بر پایۀ نبوت و وصایت و دیگری اصل کارآمدی نظام در گرهگشایی خودکفای معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش و تأمین جریان بالندۀ رشد همهجانبۀ انسانی ـ اجتماعی جامعۀ اسلامی.
آهنگ و عزم اصلی امامت شیعی و مصلحان دینی در رویکرد اصلاحی خویش، هدایت و اصلاح فراگیر جامعۀ مخاطب خویش در راستای سیرۀ پیامبر(ص) و امام علی(ع) است و از آن رو که احیاء و بیدارگری و اصلاح در دو حوزۀ تفکر دینی و جامعۀ دینداران لازم و ملزوم یکدیگرند، هیچگاه نمیشود که عزم احیاء و بیداری و اصلاح جامعۀ مسلمانی را داشت؛ بیاینکه به حوزۀ فرهنگ آن جامعه و کانونیترین مضمون آن یعنی ساخت فکری جامعه اعتنایی داشت و به اصل تفک دین نپرداخت.
2ـ چارچوبۀ تحلیل پیشنهادی قیام عاشورا
شأن امامت، اصلاح و زنده داشتن مستمر و بردوام اندیشه و جامعۀ دینداران در برهۀ حیات عینی دین است. اصلاح و بیدارگری دینی فراگیر دو حوزۀ علم و عمل یا اندیشه و جامعۀ دینی و تغییرات و بازسازیهای سطحی یا دگرگونیهای بنیادین، است. از منظر همین اندیشۀ اصلاحی
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 292
میتوان برپاخیزی عاشورا و کربلا را تحلیل کرد.
1ـ وضعیت جامعۀ عصر عاشورا
پس از تغییرات وسیع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از زمان رحلت رسول اکرم(ص) تا دوران حکومت یزید، اندیشه و جامعۀ مسلمانی به وضعیتی رسیده است که:
ـ هم دیانت به منزلۀ یک نظام عقیدتی ـ معرفتی یعنی فهم تفسیری دین یا تفکر دینی با بدعت درآمیخته و سنت رسول میرانده شده است و اسلام را لباس تحریف پوشاندهاند و خرافهها و گرایشها و باورها و سلوک دیگری را به نام اسلام مطرح کردهاند و دین توحید و عدل به نظام طاغوتی و اشرافیمنش بدل گشته است. به جای توحید و عدل انکار وحی بود و شره ظلم. یزید در آن هنگامههای تاریک میسراید:
لعبت هاشمُ بِاُلمُلک و لا ـ ـ لیت أشیاخی ببدرٍ شهدوا
در نگاه یزید، عاشورا دنبالۀ جنگ بدر و رویارویی با اسلام و رسالت و حکومت دینی است. ولید بن یزید بن عبدالملک مروان به وقت خلافتش قرآن کریم را به تیر میبندد و خطاب به آن میگوید: «هنگامی که نزد خدا رفتی بگو ولید مرا با تیر پارهپاره کرد.» قرآن در آن دورۀ جاهلیت دوباره، این چنین از عرصۀ انسان و زمان کنار گذاشته شده بود.
ـ و هم جامعۀ دینداران پس از گذار از یک دوران نسبتاً طولانی حاکمیت مدیریت نامشروع حاکمان پیش از علی(ع) و در دوران حیات و حکومت او و دوران حکومت و زندگانی امام حسن(ع) به مردگی افتاده است.
فهم رایج از دین در میان بیشتر مردم و نیز حاکمیت در آن دوره درآمیخته با امور بیگانه از دین شده است، حقیقت دین مخفی مانده و تفسیرهای ناصواب و وارونۀ از دین، مذهب و گرایش دیگری را به نام دین، در مقابل دیانت ناب نشانده و پارههای بسیاری از تعالیم و آموزههای دین مغفول و متروک مانده و جوانب انسانساز و جامعهساز آن متروک و مجهول افتاده و فهمی و تفسیری ناقص و معوج و ممسوخ در دست و ذهن و فرهنگ مردم جاری است. تا به جایی که در توانایی دیانت نیز خلل افتاده و سطحیبینی و قشرینگری و پرهیز از اجتهاد درست در فروع و شناختهای عمیق منطقی و برهانی از اصول عقاید، سکۀ رایج گردیده، و حاکمیت ارزشها و روش مدیریت خویش را از بیگانه وام میکند. جامعۀ مسلمانی نیز در حوزۀ فرهنگ به ابتذال و در حوزۀ سیاست به حاکمیت سلطه و تباهی و در حوزۀ اقتصاد به فقر و نابرابری و تکاثر و بیعدالتی، رسیده است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 293
و این است که میگویند: عاشورا، دنبالۀ جنگ بدر بود؛ یعنی جهاد با جاهلیت دوباره زنده گشته؛ جاهلیت سلطۀ اموی به نام حکومت دینی. در زیارت ابوالفضل العباس آمده است:
«من خدا را گواه میگیرم که تو ای شهید بزرگوار! همان راهی را رفتی که شهیدان جنگ بدر رفتند.»
این است که امام(ع) دو دغدغۀ بزرگ دارد: هم دغدغۀ اصلاح فکر دینی و هم دغدغۀ اصلاح جامعۀ مسلمانی.
2ـ شأن امام حسین(ع) در این هنگامه
حرکت امام حسین(ع) برای آن است تا دین خدا باقی بماند و همواره در درون اندیشهها و جانها و باورها و سلوکها و زندگیها زنده باشد. و امام حسین(ع)، این راهبر آدمیت، اینک در راستای مسؤولیت اصلاحی خویش به پا میخیزد:
هم به عزم احیای فکر دینی و تصفیه و تقویت نظام دینی و تفسیری درست و بر صواب آموزههای دین در برابر آن بدعتها و انحرافهای شناختی در حوزۀ فکر دینی به پا میخیزد؛ با عزم و همتی فراگیر بر پیرایش و پالایش معارف ناب شریعت از تفسیرهای زشت بیگانه با حقیقت دین برای بازگردانیدن خلوص آن به آن و هم معرفی دوبارۀ بخشهای واگذارده شدۀ دین برای بازگردانیدن تمامیت آن به آن و نیز تبیین این حقیقت که دین توانمند جریانیابی در عرصههای گوناگون زندگی بشری است؛
و هم به عزم اصلاح جامعۀ دینداران و بازسازی فرهنگ و همۀ شؤون زندگی ملت و پاکسازی و تقویت جامعۀ مسلمانی برای بازگردانیدن اصل مشروعیت و کارآمدی به نظام اجتماعی جامعۀ مسلمانی، در برابر آن انحرافها و انحطاطهای انسانی ـ اجتماعی، به پا میخیزد؛ با عزم و همتی فراگیر عنصر تربیت – انسانسازی و جامعهسازی – و عنصر سیاست و مدیریت اجتماعی برای راهبری مردم خویش رو به آرمان عدالت و صلاح و قسط و نیکبختی.
در راستای این رویکرد اصلاحی، سنت و زندگانی و شهادت امام حسین(ع) و همراهان و یاران عاشورائی او، دارای دو وجهۀ اصلی ماندگار در تاریخ اندیشه و بشریت است:
1ـ وجهۀ اول: به دستدهی اندیشه و نظریۀ دینی ـ شیعی اصلاح در چارچوبۀ یک نظریۀ جامعهشناختی از دین و دیانت و فکر و اندیشۀ دینی و نیز الگوی دینشناسانۀ حیات فردی و اجتماعی.
2ـ وجهۀ دوم: به دست دادن نمونهها و تبلور عینی اندیشه و دیدگاه پیشنهادی خویش با
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 294
زندگی و انتخاب مرگ خویش و یاران خویش و عاشورائیان تاریخ پس از وی.
فلسفه و هدف برپاخیزی عاشورا را باید از همین موضع اندیشۀ اصلاحی جستجو کرد. هدف حرکت امام حسین(ع) و عاشورائیان همراهش اصلاح در ارکان فکر دینی و جامعۀ دینداران در همۀ ابعاد و اصول است. اینان همۀ زندگانی و حتی مرگ خویش را بر سر این آرمان نهادند. عاشورا در منزلتی فراتر از مرز شهادت و اسارت، جای در رسالت بلند اصلاحی امام حسین(ع) دارد؛ رسالت احیای دین و تربیت و نجات انسان و هدایت و مدیریت زمان.
مفهوم درونی اندیشۀ اصلاح، ابعاد آن و اصول اصلاح فکر دینی و جامعۀ دینی و وجوه و مراحل درونی آن (ارائۀ دیدگاه و تبلور عینی بخشیدن به آن دیدگاه)، الگوی خاص تحلیل نهضت عاشورا ـ کربلا را به دست میدهند.
جمعبند دیدگاه و نظریۀ برگزیدۀ ما در تحلیل عاشورا آن است که:
1ـ هدف و فلسفه و انگیزۀ نهضت عاشورا ـ کربلا، همانا اصلاح جامعۀ مسلمانی استدر حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. و از آنجا که اصلاح و احیاء جامعۀ دینداران بدون اصلاح فرهنگ و ساخت فکری جامعه و احیاء فهم درست و توانمند دینی، ممکن نیست، نهضت امام حسین(ع)، نهضتی اصلاحی، فراگیر دو حوزۀ فکر دینی و جامعۀ دینداران میباشد.
2ـ امام حسین(ع) و نهضت او و یاران عاشورائیاش در راستای هدف اصلاحی و احیاگری خویش، دیدگاه درست در تفسیر سره و توانمند دین را و الگوی (شیوه و چگونگی) سلوک بر اساس آن را در دو حوزۀ تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی به دست میدهند. امام(ع) و نهضت او در این به دستدهی دیدگاه و الگوی مزبور (دیدگاه در شناخت دین و الگوی دینشناختی تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی)، به تمامیت دین و به تمامیت ابعاد دینشناسانه و دینمدارانۀ انسان و اجتماع نظر دارند.
3ـ فراخوانی یزید از امام(ع) به پذیرش بیعت با او و دعوت کوفیان، زمینۀ اجتماعی حرکت اصلاحی امام(ع) را ایجاد میکند و امام در راستای آن هدف و فلسفۀ مذکور و در چارچوبۀ آن الگوی دینشناختی، تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی حرکت خویش را شکل میدهد. و باری، هدف او، نه شهادت است و نه حکومت؛ بلکه پیادهسازی آن هدف اصلاحی است هم در حوزۀ تفسیر خالص و توانمند دین و هم اصلاح جامعۀ مسلمانی از هر دو وجهۀ تربیتی و اجتماعی. زمینه و شرایط
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 295
هر گونه باشند، آن هدف اصلاحی بر جای خویش است و روش امام نیز همانا امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در سو و سمت آموزههای پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) است.
او از سویی همۀ امکانات و ابزار لازم برای مقابله با حکومت و نظام و اندیشۀ منحط و بدعتگذار اموی و برخی پیشینیان، شناسایی کرده و به کار میبندد و حتی برای حفظ مشروع و منطقی جان خود و خانوادهاش و یارانش میکوشد و با تصویری که از امامت بر حق به دست میدهد و با مقایسههایی که میان خویش و یزید برای مردم دارد و اینکه او در مقایسه با یزید، بر خلافت و بیعت سزاوارتر است، نشان میدهد که الگوی پیشنهادی امام در نهضت اصلاحیاش، حتی تا مرحلۀ حکومت را نیز پوشش میدهد و شکلگیری حکومت مشروع ـ بر فرض تحقق ـ نیز، تبلوری از همان الگوی پیشنهادی امام(ع) است.
و از سویی نیز، امام به خوبی شرایط را میدیده و میدانسته است. در نامهای به برادرش محمد بن حنفیه تحلیلی از شرایط میدهد که:
«هر کس به من بپیوندد، شهید میشود و هر کس روی گرداند، پیروزی را در نمییابد.»
در آن شرایط و وضعیت، امام(ع)، با آن بینش اجتماعی پیشنهادیاش و آن شعور بلند اجتماعی خویش، بهخوبی میداند که شرایط به گونهای است که قدرت و حکومت ماندگاری برای امام حسین(ع) نمیتواند پای بگیرد و هم اینکه در نسبت با رسالت اصلاحی وی، نقش تعیینکننده و ابدی ندارد؛ بلکه آن حقیقت جاودانه و ارجمند آن است که دیدگاه و الگویی پیشنهاد شود که فراگیر افقهای دوردست بشریت باشد؛ الگویی فراتر از مقتضیات زمانی معیّنی که راهبر شرایط و وضعیتها و مقتضیات دیگر نتواند باشد.
بلی، الگوی پیشنهادی امام(ع) در نهضتش، حکومت عدل مشروع کارآمد برای مدیریت صالح و شایستۀ اجتماعی را نیز شامل است؛ اما با آن شناخت از شرایط و پیمانشکنی کوفیان، بر خود او نیز، معلوم است که با اینان نمیتوان حکومتی شکل داد. پذیرای حکومت سیدالشهداء(ع) تنها همان یاران و همراهان او بودند.
و نیز باری، آهنگ امام، برای شهادت نیست؛ بلکه برای اصلاح مردمان است؛ با همۀ هستیاش و حتی با مرگش. و بر عزم و آرمان خویش ایستادن؛ همان آرمان دینخواهی؛ حتی اگر به جز با شهادت خویش و با انتخاب مرگ خویش نتوان تفسیرگر دیانت ناب و تربیتکنندۀ بشر و راهبر خلق به سوی نیکی و عدالت و حکومت صالح و شایسته و انسانی و شکنندۀ کفر و فسق و ظلم، بود.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 296
3ـ ابعاد جریان اندیشۀ اصلاحی با عاشورا
قیام امام حسین(ع) از جنبۀ معرفتی و شناختی، همانا بر اساس دیدگاه و موضع اصلاحی خویش، به دست دادن دیدگاه و تصویری سره و خالص و توانمند از دین و نیز ارائۀ دیدگاهی دینشناسانه از مجموعۀ مقولات و موضوعات شناختی دستاندرکار زندگی فردی و اجتماعی آدمیان میباشد. در سنت امام حسین(ع) (سخن و سلوک و سیرۀ او) و عاشورائیان همراهش، میتوان این دیدگاه و تصویر را شناخت و آن را استنباط کرد و در قالب یک الگو و مدل شناختی آن را ارائه داد. جنبههای عمده و اصلی اندیشۀ اصلاح این گونهاند که:
ـ «مفهوم اندیشۀ اصلاح»، فراگیر دو اصل خلوص و توانمندی در حوزۀ فکر دینی و دو اصل مشروعیت و کارآمدی در حوزۀ نظام اجتماعی جامعۀ دینداران است.
ـ «ابعاد اندیشۀ اصلاح»، هم شامل شناخت دینی و هم جامعۀ دینداران است و هم شامل نظریه و عمل یا توصیف و رفتار راهبر و مصلح دینی، میباشد.
ـ شیوهها و شکلهای اصلاح، که در بخش اصلاح و احیاء و بیداری فکر دینی، روشهای خالصسازی و توانمندسازی و در بخش اصلاح جامعۀ مسلمانی، روشهای شکلدهی مشروعیت نظام و کارآمدی آن، مورد نظر هستند، و امام و عاشورائیان همراهش در نهضت اصلاحی خویش این اصل و شیوهها و شکلها را تبیین کرده و بهدست میدهند.
ـ وجهۀ دیگر قابل شناخت در اندیشۀ اصلاحی عاشورا، همانا مراحل و فرآیند درونی نهضت اصلاحی عاشوراست که از مراحل انتظار و تقیه پیش از شکلگیری قیام تا مراحل ارائۀ الگوی نهضت اصلاحی خود، تا تربیت نیروهای انسانی همراه و سازماندهی و حرکت آگاهانه با آخرین و نهائیترین مقدورات در راستای آن الگوی کلی اصلاحی، را در خود دارد.
بر پایۀ این دیدگاه اصلاحی، مضمون آموزشی ـ تربیتی و اجتماعی عاشورا، درستتر و بهتر شناخته میشود. بر این اساس، با عاشورا یکی رابطۀ میان انسان و مذهب و دیگری رابطۀ جامعه و مذهب، تفسیری درست و بالنده و عینی زندگیساز و کرامتآفرین و عزتبخش، میگیرد.
از جنبۀ انسانی اصلاح، با عاشورا، اصل انسانسازی و تربیت انسانی شناخته میشود: یکی دیدگاه دینی امام حسین(ع) و عاشورا در مقولۀ تربیت و انسانسازی و دیگری: وجهۀ تربیتی عاشورا و نمونههای عینی تربیت دینی با عاشورا، دریافته میشود.
از جنبۀ اجتماعی اصلاح نیز، با عاشورا، اصل جامعهسازی و مدیریت اجتماعی شناخته
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 297
میشود: یکی دیدگاه دینی امام و عاشورا به مقولۀ مدیریت تحول اجتماعی و دیگری وجهۀ اجتماعی و جامعهشناختی و مدیریتی نهضت عاشورا و نمونههای عینی اصل مدیریت اجتماعی با عاشورا، دریافته میشود.
فصل دوم
با عاشورا در عرصۀ تربیت انسانی
1ـ عاشورا و ساحتهای وجودی آدمی
وجود انسان دارای سه بعد و ساحت دانستن (قابلیت برای شناخت موضوعات) و خواستن (قابلیت برای گزینش و گرایش یا انتخاب و احساس و عاطفه) و توانستن (قابلیت برای اقدام و عمل) است و تربیت یعنی جهتدهی و راهبری جریان تحول ابعاد یاد شدۀ وجودی انسان رو به آرمانهای برگزیده در قالب و چارچوبۀ یک سیستم و نظام معیّن؛ و به تعبیری دیگر، تربیت، شکوفا نمودن استعدادها و قابلیتهای وجودی انسان ـ قابلیتهای شناختی، احساسی، رفتاری و اجتماعی انسان ـ میباشد.
عاشورا، نظام تربیتی عظیمی را به دست میدهد که اهداف، شکلها، روشها و مراحل تربیت، الگوهای تربیتی و عناصر و مبنای نظام تربیتی دین را در خود دارد.
عاشورا هم تفسیری خالص و توانمند از نظام تربیتی دین به دست میدهد و هم این تفسیر را در نمونههای عینی تربیتیافتۀ عاشورائی پیشنهاد میکند.
نکتۀ محوری در این میان آن است که در باور خویش پذیرفته باشیم که امام حسین(ع)، زینب کبری(س) و دیگر عاشورائیان هنگامۀ کربلا بر گونۀ خاصی زندگی داشتند و دارای ساختار و محتوای شخصیتی خاصی بودند که آن گونه مرگ خویش را انتخاب کردند و پذیرا شدند تا با مرگ خویش نیز راهبر بشریت به سوی دیانت و آدمیت باشند. و باز نهضت عاشورا، فراخوان ماست به باور داشتن اینکه شیعۀ حسین(ع) یعنی شیعۀ 57 سال زندگی و مرگ حسین(ع) و شیعۀ زینب(س) یعنی شیعۀ 55 سال زندگی زینب و به تعبیر یاران همراه امام در عاشورا، شیعۀ حسین(ع) یعنی کسی و جامعهای که با او زندگی داشته باشد و آن گونه که او زندگی داشت، در آن راستا و راه زندگی کند و با او نیز و همچون او و در راه او از مرگ خویش نیز وسیلهای بسازد تا ادامۀ جریان بالندگی خویش و تربیت جامعۀ خویش را تأمین کند و دشمنسوز باشد. و بیچاره بسیاری از ما و هم افسوس بر بسیاری از ما که تنها سینهزن و اشکخوار لحظۀ حضور امام در قتلگاه خویش هستیم؛ اما زندگیهایی داریم
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 298
خالی از آموزههای ناب تربیتی او و دیگر عاشورائیان؛ شناختها و باورهایی غریب و خالی از حضور او؛ عشقها و عاطفههایی بیگانه از حضور او و سلوکها و رفتارهایی واافتاده از سنت و زندگانی او.
و زینب کبری(س) پیامآور زندگانی عاشورائی حسین(ع) و یاوران و خود خویش است. عاشورای حسینی خود هنگامهای و تبلوری از یک عمر حسینی زیستن و زینبی زیستن است. چگونه است که بی اینکه شیعۀ زندگانی آن آموزگارهای نماز و شهادت و عدالت و رسالت و آدمیت و صلابت و حماسه و تربیت و سیاست، باشیم، میتوان از ما پذیرفت که شیعۀ لحظههای تبناک و سخت شهادت او میتوان بود؟
بگذار گریه کنم؛ نه برای تو
نه، نه، بل برای خوبیها و عاطفههایی که نیستند
تو بلندی
تو شادی از رسالت خویش
بر تو گریه کنم؟
بر خویش گریه میکنیم
و برای یکرنگیها و همدلیهایی که نیستند
گریه میکنیم برای فهمها، عشقها و زندگیهایی که نیستند
ما نشستگان، بر خود خویش میگرییم
نه بر شادی حسین.
از ابعاد و جنبههای گوناگون نظام تربیتی پیشنهادی عاشورا، گزارشی کوتاه از مراحل و ابعاد رشد انسانی با عاشورا، گفتنی است.
سه بعد تربیت و رشد انسانی، رشد فکری و شناختی، رشد ایمانی و گرایشی و رشد رفتاری است و مراحل رشد انسان نیز از رشد شناختها و آگاهیها آغاز میشود تا شکلگیری جریان بالندگی گرایشهای انسانی و باورها و احساسات تا شکلگیری سلوک و رفتار و زندگانی او و رابطههای رفتاری او با خود و خدا و جامعه و طبیعت تا مراحل فراتر رشد انسانی تا عرفان ناب.
سنت امام(ع) و زندگانی عاشورائیان، تمامی این فرایند را در خود دارد؛ هم، خود، آموزگار این جریان عظیم انسانیاند و هم پیشتر، با زندگیشان تبلور این آموزههایند.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 299
2ـ آموزههای عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی فکری
اولین گام جریان تربیت و نخستین بعد رشد وجودی انسان، تربیت فکری و شکلگیری بر صواب آگاهیها و رشد شناختها و بینشها و شعورهای انسانی است که عاشورائیان خود، آموزگار آنند؛ شناختهایی که با خودآگاهی و روشنبینی پیوند خوردهاند و جهتدهندۀ گرایشهای انسانی ما هستند. فرایند عظیم خودآگاهی، انسانشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، جامعه و تاریخشناسی، شناخت دنیا، آخرت و قیامت، شناخت زندگی و بسیاری شناختهای دیگر، از زمرۀ اولین آموزههای عاشوراست؛ مانند:
2ـ1ـ یک درس عاشورا، خودآگاهی است؛ تا خود را بشناسیم و مقدورات و استعدادها و نیازهای اصیل انسانی و کمبودها و آرمانها و نقش و رسالت و مسوولیت خویش را در پیوند با خود و خدا و هستی و جامعه و تاریخ دریابیم.
2ـ2ـ درس دیگر عاشورا، انسانشناسی است:
از رویارویی امام حسین(ع) و یاران ایشان با یزیدیان میتوان به تصویری روشنبینانه و واقعبینانه از انسان رسید. آدمی که میتواند دو کس باشد با دو زندگی، دو حیات و دو فرجام متفاوت بسته به انتخاب خویش.
انسان موجودی با قوه و فطرت و مقتضای طبعی که در صحنۀ تاریخ به گونههای متفاوت و حتی نقطه مقابل یکدیگر بروز کرده و مجسم شده است.
2ـ3ـ و در کانونیترین و بالاترین و والاترین شناختها به شناخت خدا و حاکم و پروردگار خویش میرسیم، که او ما را آفریده و با ما مهربان است و بینیازمان کرده و قدرتمان داده و بر سلوک و زندگانی ما بیناست و در ما آگاهی و عشق به خیر و خوبی را گذارده و ما را به آدمیت و عبودیت فراخوانده:
«خدایا! تو در هر غم و اندوهی پناهگاه، و در هر پیشامد ناگواری مایۀ امید منی و در هر حادثهای پشتیبان و سلاح منی. چه بسیار غمهای کمر شکنی که دلها در برابرش آب و راه هر چاره در مقابلش مسدود میگردند ـ غمهای جانکاهی که با دیدن آنها دوستان دوری جسته و دشمنان زبان به شماتت میگشایند ـ در چنین هنگامههایی تنها به پیشگاه تو شکایت آورده و از دیگران قطع امید نمودهام و تنها تو بودی که به داد من رسیده و این کوههای غم را برطرف کردهای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیدهای. خدایا! تویی دارندۀ هر نعمت و تویی آخرین مقصد و مقصود من.»
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 300
2ـ4ـ بینش و شعور و شناخت باورساز به نبوت و رسالت و وصایت و ولایت، آموزۀ دیگر عاشوراست:
«خداوند محمد(ص) را از میان مردم برگزید و با نبوتش بر وی کرامت بخشید و به رسالتش برگزید؛ سپس در حالی که او وظیفۀ پیامبری را به خوبی انجام داد و بندگان خدا را هدایت و راهنمایی نمود، به سوی خویش فراخواند (و قبض روحش نمود) و ما، خاندان او و اولیاء و اوصیاء و وارثان وی، و شایستهترین افراد نسبت به مقام او از میان تمام امت بوده و هستیم.»؛
«... ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت؛ خاندان ماست که عرصۀ آمد و شد فرشتگان و جایگاه نزول رحمت خداست؛ خداوند با خاندان ما دیانت و حقانیت را شروع و افتتاح نموده و تا آخر نیز همگام با خاندان ما به پیش خواهد برد.»
2ـ5ـ و نیز با عاشورا، جهان را و جامعه را و تاریخ را میشناسیم و جایگاه خود را در عرصۀ هستی درمییابیم تا نقش و رسالت خویش را و واقعیتهای اجتماعی را خودآگاهانه فهم کنیم و عبرتآموزی از تاریخ داشته باشیم.
2-6- و هم با عاشورا دنیا و آخرت و قیامت را درمییابیم:
سیر در دنیا و حضوری از سر تربیت و تدبیر در آن در گرو شناخت درست دنیا، زندگی دنیا و رخدادها و آدمها و عناصر آن است.
تصویر امام حسین(ع) از دنیا و رابطۀ انسان و دنیا، تصویری از سر حکمت و درایت و پختگی و جهاندیدگی و دنیادیدگی است. یکی از آموزههای او این است که: «آدمیان هماره بندگان دنیایند.»
دنیا عرصه خوشیها و ناخوشیها و سودها و زیانهاست. خوشیها و سودها و نفعها و بهرهها از دنیاست؛ همان گونه که بدیها و ناخوشیها و ضررها از دنیایند. نمیتوان یکی را خواست و دیگری را از دنیا و از واقعیت ملموس زندگی دنیا گمان نزد؛ خوشیها و همواریها را تنها از دنیا دانست و بدیها و ناخوشیها و دردها را از بدبیاری دنیا و نامرادی و ناهمواری و ناهمراهی دنیا، همه از دنیایند. باری نباید گمان زد آدمیان تنها برای سود مطلق به دنیا آمدهاند.
امام(ع) در شعری میخواند: «زندگی این جهان گرچه از نظر عدهای نفیس و پربهاست؛ ولی جهان آخرت و جزا ارجمندتر و پـُربهاتر است.»
«ای دنیا این چه دوستی است که تو با مردمان داری، صبحگاهان و عصر گاهان چه قدر از
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 301
دوستان و خواهانت را به کشتن میدهی و به عوض هم قناعت نمیورزی. حقیقت آن است که کارها به خدای بزرگ محوّل است و هر زندهای سالک این راه است.»
«پدرم از رسول خدا(ص) برای من نقل نمود که میفرمود: دنیا برای مؤمن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مؤمن را به بهشتشان میرساند و آن گروه کافر را به جهنّمشان.»
2ـ7ـ و با عاشورا زندگی را و مرگ را هم درست و راست بشناسیم که از جمله مفاهیم اصلی سخنان و سیرۀ امام حسین(ع) و دیگر یاران او از مدینه تا کربلاست. امام(ع) میگوید:
«گویی مرگ به لطافت بوییدن گلی است در سپیدهدم؛ خواستنی و دوستداشتنی؛ مثل گردنبند بر گردن دختری جوان.»
و نیز:
«... هنگامۀ غریبی است؛ آیا نمیبینید نه به حق عمل و نه از باطل رویگردانی میشود؟ چه شایسته است که در چنین هنگامهای اهل ایمان جان خویش به کف گرفته و وضع موجود را تغییر دهند تا به فیض دیدار پروردگارشان درآیند. من در چنین وضعیتی مرگ را جز سعادت و زندگی را جز رنج و نکبت نمیبینم.»
مرگ آراستگی جان است. عاشورا تبیین حقیقت مرگ و زندگی است برای بشریت؛ دغدغهای که با جان هر انسانی پیچیده شده است. گویی که حتی شناخت حقیقت زندگی نیز در گرو شناخت حقیقت مرگ است. مرگ و زندگی همواره دو پرسش و دو دغدغۀ بزرگ در تاریخ اندیشۀ بشری است؛ از سقراط و پیش و بعد از او.
«ای بزرگزادگان! صبر و شکیبایی به خرج دهید؛ که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن میرساند. چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد؟ و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجهگاه منتقل گردند.»
انسان عاشورائی، یا شیعۀ حسین(ع)، آن گونه بینش و شعور و شناختی دارد که امام حسین(ع) و رهروان راه او در دیدها میگذارند و پیشنهاد میکنند و این، اولین بعد رشد انسانی و تربیت وجودی آدمی است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 302
3ـ آموزههای عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی روحی
دومین بعد تربیت انسانی، تربیت خواهانیها و احساسات و عواطف انسانی است. بـُعد دوم رشد انسانی، رشد روحی و اخلاقی و گرایشی است که عاشورا آموزگار آن با ماست.
در کنار و به همراه بسیاری تعالیم گوناگون معرفتی، اخلاقی، رفتاری و اجتماعی رخداد کربلا به مثابه یک حادثۀ تاریخی یک آموزۀ بزرگ انسانشناختی نیز با ما دارد و آن اینکه انسان میتواند با فطرتی و انسانیتی واحد، با دو انتخاب، دو زندگی متفاوت، دو شخصیت متفاوت، بیابد.
با عاشورا، دو گونه زندگی و دو گونه مرگ، دو گونه انسان، دو گونه انتخاب پیش روی آدمی در لحظه لحظۀ عمرش نشسته است که کدام را برگزیند. آیا زندگانی حسینی را یا زندگانی اموی و عباسی و یزیدی را؟ مرگ حسینی و علوی را یا مرگ اموی را؟ انسان حسینی را یا انسان اموی را؟ انتخاب عزت و فلاح و دیانت و پاکیزگی و توحید و عدالت و کرامت و نجات را یا انتخاب سلطه و کفر و فسق و ظلم و تباهی و سیاهی و زشتی را؟ همراه آن بینشها و شناختها و شعورها، با به دست آوردن معیار انتخاب و میزان حق، و مقایسۀ این دوئیتها، نوبت به انتخاب راه و روش زندگی میرسد و انسانی که حبّ الخیر در ساخت وجود او ریشه دارد، با آن دیدگاههای شکل گرفته راه و آرمان حسین را بر میگزیند تا شیعۀ او باشد. انسان عاشورائی یا شیعۀ حسین(ع)، انسانی است که آرمان و راه او را در زندگی و مرگش برگزیده است. امام(ع) در طول حرکت کاروان بارها مردمان همراهش را میگذارد تا خود راه خویش را بر گزینند.
و انسانی که احساس و عاطفه و روح و قلب و عشق با وجود او و در ساخت غریزی و فطری او عجین است، با آن بینشها و شناختها و شعورها و این انتخاب درست، آن احساسها و عواطف و دوستداشتنها در وجودش جهتی درست میگیرد رو به عشق و باور به خداوند، وحی، پیامبران، امامان، انسان، غیب، قیامت، قرآن، ملائکه و انسانیت و رستگاری. ایمان همین عشق و باور به آرمانهای بلند الهی و انسانی و در راه خدا و برای او و نفرت و بغض در راه او و به خاطر اوست. ایمان به خداوند، انسان، نبوت و امامت، غیب، ملائکه، قیامت، شاخص مکتبهای دینی است. ایمان، پل میان دو حوزه عالم عقل و عالم مافوق عقل، پیوند دو بعد زندگی دنیایی و عینی و اخروی، پیوند میان بینشها و شناختها و شعورها با تصمیم و عمل و اقدام است؛ حضور با زندگی و با قلب و عشق در عرصهای است که عوالم قابل تجربۀ حسی و عقلانی را و هم عوالم غیر قابل آزمون تجربی و عقلانی را، یکسره فراگیر است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 303
حسین(ع) و عاشورائیان و کربلا، خود، تبلور این ایمان سرشارند و آموزگار آنند که چگونه عشقها نفرتهای خویش را جهت دهیم و راهبری کنیم تا در همۀ وجودمان جریان یابد و در دست و گوش و چشم و فکر و خیال و رفتار و سلوک ما راه بیابد و عمل و سیره و سلوک ما تبلور ایمان ما، باشد. عاشورا برهۀ زمانی جریانیابی عشق و ایمان و کربلا عرصه و جغرافیای سرشاری این ایمان و عشق در همۀ زندگانی ماست.
نقش ایمان عاشورایی در تربیت انسانی به ویژه در حوزۀ اخلاق و سلوک مانند پایداری و خیر خواهی و ایثار و از خودگذشتگی و... و در جهتگیریهای اجتماعی مانند نفی سلطهورزی، ایمان و وحدت جامعۀ اعتقادی، تعاون تکاملی فرد و جامعه، حرکتهای سازندۀ فرد و اجتماع، ارتباط تکاملی میان فرد و نظامهای حاکم، شکلگیری شخصیت و موجودیت اجتماعی مؤمن و...، برخی بهرههای این ایمان ماورائیاند که تحلیل آن مجالی دیگر میطلبد.
4ـ تعالیم عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی رفتاری
امام(ع) و یارانش در آن زمان و هر زمان، در آن جغرافیا و هر کجا، با زندگیشان و با مرگشان، آموزگار زندگی پاکیزه (حیاب طیبه)اند و فراخوان ما به تقوا؛ و این سومین بعد تربیت انسانی و عاشورائی است؛ یعنی تربیت و راهبری و هدایت رفتار و روابط رفتاری ما بر پایۀ بینشها و باورهای بالنده و وسعت روحی و ایمان است که تقوا، عمل صالح (اصلاح خویش و اصلاح جامعه) بر پایۀ ایمان است و زندگی پاکیزه نیز با همین عمل صالح بر پایۀ ایمان شکل میگیرد.
رفتار انسان الگو(حسین(ع) و دیگر عاشورائیان) بر مدار همان آرمان و عزم و در راستای آن ایمان و وسعت روحی شکل میگیرد و اینهمه از سر تکلیف است، تا به عنوان یک نمود ملموس عینی، اینان(عاشورائیان) نشان دهند که برای دستیابی به آرمانها و تحقق انگیزههای برگزیدۀ خویش برای نهضت، به تناسب ظروف و شرایط گوناگون انسانی و اجتماعی و زمان و مکان و آدمیان و جامعۀ انسانی، عهدهدار تکلیفهای گوناگونند؛ در برههای تقیه و آمادهباش پنهانی، در برههای هجرت، در برههای شهادت، در وضعیتی اسارت، در برههای پیامرسانی در برههای خلوت و اشک و دعا و در برههای حماسه و فریاد و اعتراض.
زندگی و سلوک انسانی سه وجهه و سه بعد دارد و عاشورا ـ کربلا در همین ابعاد با آموزههای انسانساز عاشورائیان، حاضر است:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 304
در وجهۀ اخلاقی زندگی ـ رفتار و ارتباط رفتاری با خود ـ حسینیان، زندگی را با صداقت و صلابت و استواری و صبوری و شجاعت و حماسه و ایثار و فتوت و زهد و... مالامال میکنند و به ما میآموزند.
در وجهۀ عبادی زندگی ـ ارتباط رفتاری با خدا ـ عبادت را و سلوکها و رفتارهای در ارتباط با پرستش و نیایش را ـ سرّ آنها را و آداب آنها را و جایگاه و نقش آنها را ـ به ما با زندگی خودشان میآموزند؛ با نماز، با امر به معروف و نهی از منکر، با جهاد و...
وجهۀ حقوقی زندگی را نیز یعنی ارتباط رفتاری با جامعه را، با خانواده (فرزند، همسر و دیگر اعضاء خانواده) و با دیگران (با جامعۀ خودی و با بیگانگان) از عاشورا میتوان آموخت. آن دلاوران با زندگی و مرگشان، این وجهۀ حیات انسانی را نیز آموزگارند.
نمونهای از پیوند و رفتار خانوادگی یک عاشورایی، رابطۀ امام حسین(ع) با همسر و دختر خویش است، الگوی همۀ همسران: برداشت حسین از همسرش ـ رباب ـ و دخترش ـ سکینه ـ این است که «به جانت سوگند خانهای را دوست دارم که رباب و سکینه در آن باشند، آن دو را دوست دارم، و هر چه دارم نثار آنان میکنم...»
و برداشت رباب از شویش در مرثیهای، اینکه: «آن کس که خود نور بود و از او نور میگرفتند در کربلا شهید شده است و پیکرش بر خاک مانده است. ای نوۀ پیامبر، خداوند تو را پاداش نیکو دهد از سوی ما، و از خسران قیامت به دور دارد. تو برای من به مثابه کوهی بودی که هماره به آن پناه میجستم. تو با ما به مهر و دیانت رفتار میکردی، پس از تو، چه کسی یار یتیمان و فقیران باشد؟ چه کسی درماندگان را در پناه گیرد؟ پس از تو، همواره تنها خواهم ماند، تا آنکه در میان خاک و گل قرار گیرم.»
نمونهای دیگر از سلوک جمعی عاشورائی، رفتار امام حسین(ع) با محرومان است: در واقعۀ عاشورا زخمی کهنه بر پشت امام حسین دیدند، از امام زینالعابدین پرسیدند که این چیست؟ فرمود این زخم، جای انبانی است که بر پشت خود حمل میکرد و به در خانۀ بیوهزنان و یتیمان و مستمندان میبرد.
یک درس بزرگ عاشورا این است که اقدامهای بزرگ علاوه بر خردمندی، عشق و شجاعت نیز میطلبند. عاشورا نمونه یک آزمون بزرگ و منبعی و مرجعی برای آنهایی است که تن به کارهای خطیر میسپرند که در هنگامههای دشوار و خطیر که آدمی بر آن است تا تن به کارهای بزرگ بسپرد،
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 305
چه مبادی و مقدماتی را باید تحصیل کند؛ چه شرایطی باید داشته باشد.
5ـ تعالیم عاشورا در وجهۀ عرفانی
و باری عاشورا ادامۀ جریان وجودی انسان را تا مراحل نایب عرفان مثبت (مراحل فنا و انقطاع تا اعتصام و استعانت و توکل و تفویض و رضا و تسلیم)، در خود دارد و ما را راه میبرد تا اوج فلاح و رستگاری.
عرفان با عاشورا، ترس از تعقل و به کار بستن شناختها و تحلیلهای عینی و استدلال و برخورد آگاهانه با واقعیتهای ملموس نظری اجتماعی و سیاسی نیست. عرفان با گریز از اندیشه، عقل و تدبیر به دست نمیآید؛ بلکه پس از گذار از قله و اوج عقل و اندیشه و حضور در میدان جهاد و عبور از حوزۀ محدودیت عقل و اندیشه و تعقل و نظر و حتی در مرتبۀ عبور از عشق و با عمل صالح، به دست میآید. عرفان محصول شجاعت و دلیری و پهلوانی و عشق و احساس و ایمان است.
نجوای آخرین لحظههای امام(ع) با خدای خویش مضمون ژرف عرفان ناب دینی را نشان میدهد:
«خدای من!... در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم؛ ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست؛ ای فریادرس دادخواهان که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست! بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم. ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد! ای همیشه زندهای که پایان ندارد! ای زندهکنندۀ مردگان! ای خدایی که هر کسی را با اعمالش میسنجی! در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی.»
و آنگاه که صورت به خاک میگذاشت، گفت:
«بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملّة رسول الله.»
6ـ آموزههای عاشورا با دعا
یک آموزۀ بزرگ عاشورا این است که در کنار عقل و معرفت و شناخت و عشق و ایمان و شجاعت و دلیری و حماسه، باید دعا را نیز در کنار خود داشت و با آن همراه بود. آنها که هستی و زندگیشان را در «رفتنها» و هجرت و عشق و جهاد، دیدهاند و ماندن را گندیدن و پوسیدن، اینها در این جریان، در این حرکت، با مانعها و درگیریهایی روبهرو میشوند که تصمیم و اقدام به عمل را تنها
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 306
با تکیه بر عقل و عشق، دشوار میسازد. این درگیریهای مستمر ناچار بحرانها، التهابها و اضطرابهایی به وجود میآورند و روحها، پیوندهای امنی میطلبند. و باز اینها در جریان رویش و رستگاری ناب خویش، پس از گذر و گذار از وسعت بینش و عشق و عمل، به دید و برداشتی از خود و خواستهها و دغدغهها و نیازهای خود میرسند و با زبانی همراه شدهاند که شناختها و احساسات و سلوک و نیازها و ادامۀ جریان وجودی خویش را در سطحی و با ادبیاتی فراتر از سطح معمول شناختها و عقاید، مییابند و میخواهند و تبیین میکنند.
سرچشمه آن پیوند امن و این بینش و درخواست و اقدام بلند، دعاست.
با عاشورا، دعا نیز جایگاه خود را در جریان فلاح و رویش انسانی، مییابد:
ـ دعا به عنوان وسیلهای همراه دیگر مقدورات و امکانات مادی و معرفتی و روحی و رفتاری و اجتماعی و شناختها و اقدامها، که با تمام وسیلهها نیز التهاب و اضطراب هست و عرفان و طلب و ژرفایی ضروری است.
ـ دعا به عنوان وسیلهای در هنگامهای که همۀ مقدورات و وسیلهها ماندهاند، شکستهاند، برای پیوند خوردن با وسیلهساز امیدآفرین.
ـ دعا به عنوان عرصه و میدان نیل به مقصد و بیان آن، تا با جملهای از فقر و نیاز خویش و از توجه و لطف و قرب و بخشش و استغناء و کبریاء و ربوبیت او، گفته شود و با یک جمله اینهمه را نشان دهد، و از این ربط و پیوند و از این وجود ربطی و وابسته نشانی بدهد و غنا و قرب و سمع و اجابت او را یکجا امضا کند.
دعای عرفۀ امام حسین(ع)، نجواها و مناجاتهای شبهای محرم، نماز شب یازدهم کاروان عشق در سکوت خروشان خیمههای سوزان و آخرین مناجات حسین بن علی در واپسین لحظههای زندگیاش نمود و تبلور و آموزگار این دعا با این جلوهها و ابعاد ژرف اوست.
7ـ و با عاشورا، توبۀ نصوح
همپای این تعالیم عاشورائی برای جریان بالندگی انسانی، توبه و بازگشت از بدیها و نادرستیها به خوبیها و درستیها را هم با عاشورا شاهدیم که چگونه میتوان به بینش از خوبیها و درستیها رسید و هم به بینش از گناه و نادرستیها رسید و راه و شیوۀ توبه را در پیش گرفت و با توبه به حرّیت و آزادگی در آمد و جبران زشتیها کرد تا خدا کوتاهیها و گناهان را به خوبیها و درستیها تبدیل کند. حر بن یزید ریاحی و برخی دیگر مانند زهیر بن قین نمونۀ این آموزه بزرگاند.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 307
توبۀ نصوح آنقدر معنای عظیمی را در خود دارد که یاری امام(ع) و دین را هم فراگیر است. امام حسین(ع) به عبدالله حر جعفی میگوید: «میخواهی بازگشتی به خود داشته باشی که تمام گناهان و نارواییهای جانت از بین برود و محو شود؟ این توبه آن است که ما را یاری کنی.»
فصل سوم
با عاشورا در عرصۀ جامعه و مدیریت اجتماعی
عاشورا ـ کربلا، همان گونه که از موضع تربیت انسانی ـ به مثابه تبلوری از یک اندیشه و الگوی تربیت انسانی ـ کمتر موضوع نظر و تحقیق و تبیین بوده است، همان گونه نیز از منظر علمالاجتماعی ـ در مفهوم عام علم و به مثابه تبلوری از یک اندیشۀ اجتماعی و الگوی مدیریت اجتماعی ـ کمتر شناخته و تبیین شده است. نوع شناختها و بررسیها، با تصویری تفصیلی از اندیشۀ اجتماعی و مقولۀ مدیریت تحول اجتماعی به رخداد عاشورا ننگریستهاند. از این رو با کمال تواضع در آستانۀ دانشوران سختکوش معاصر و سدههای پیشین، باید گفت تحلیلها و تبیینهای اجتماعی آنان به طور عموم صبغهای جزئینگرانه دارد و از یک تحلیل همهجانبۀ جامعهشناختی خالی است.
دیدگاه ما در این وجهه از تحلیل نهضت حسینی آن است که:
مجموعۀ تحلیلها و سلوک امام(ع)، زینب کبری(س) و دیگر یاران و همراهان، گزارشگر دو آموزۀ بزرگند:
الف ـ از سویی در راستای اندیشۀ اصلاحی نهضت، تعالیم عاشورا گزارشگر ساخت و ماهیت اندیشۀ اجتماعی دینی و ارائهدهندۀ تئوری و الگوی کلان مدیریت اجتماعی ـ پیوند جسته با اصل تربیت انسانی ـ است. الگوی مزبور بر اساس فکر اجتماعی دینی ساخت یافته بر اساس دو اصل نابی و توانمندی، در راستای به کاربندی اصل مشروعیت نظام اجتماعی و سیاسی، چارچوبۀ کاربردی تحقق کارآمد نظام اسلامی را پیشنهاد میکند.
ب ـ حرکت عینی خود را در قالب یک گروه اجتماعی نمونه در چارچوبۀ این الگو نظم و سامان میبخشند و اصول روش راهنمای تحقق عینی همۀ عناصر درونی الگوی مزبور را به صورت عینی، ملموس و کاربردی با زندگی و شهادت و اسارت خویش، به دست میدهند و در هر مجالی و شرایطی در چارچوب آن الگوی پیشنهادی، سلوک راهبردی خویش را جهت میبخشند و نمودهای عینی آن را در دید تاریخ مینشانند.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 308
1ـ ساختار و فرایند درونی فکر اجتماعی با عاشورا
اندیشۀ اجتماعی جریان فکری در شناخت و تبیین امور و شؤون اجتماعی انسان و حیات جمعی آدمیان (مانند پدیدههای اجتماعی و عمل اجتماعی، گروهها و اجتماعات و پیدایش و ثبات و تحول آنها و...) از دیدگاههای گوناگون توصیفی ـ تحلیلی (در شناخت وضعیت موجود)، ارزشی و هنجاری (در تصویردهی از وضعیت مطلوب اجتماعی) و راهبردی (در ارائه سیاستها و برنامههای انتقال از وضع موجود به وضعیت مطلوب) در حوزههای گوناگون ادراکی (تجریدی، اعتباری و تجربی) است. ساختار درونی اندیشۀ اجتماعی نیز، عبارت از مجموعۀ روابط پایدار میان اجزاء اندیشه اجتماعی است و فرایند درونی اندیشه اجتماعی نیز، عبارت از نحوۀ جریان متداول اندیشه اجتماعی در عرصههای یاد شده، میباشد.
اولین آموزۀ اجتماعی و جامعهشناختی فرهنگ عاشورا در راستای اندیشه اصلاحی، به دست دادن تصویری سره و کار آمد از جریان فکر دینی اجتماعی یا وجهۀ اجتماعی تعالیم دین است.
اندیشه اجتماعی در تحلیل ساختاری ـ فرایندی از آن، دارای سه لایۀ عمومی کلان میباشد:
ـ لایه توصیفات و ادراکات حقیقی نظری برآمده از مکتب شناختی مورد پذیرش
ـ لایه توصیفات و ادراکات ارزشی در تصویردهی از الگوی مطلوب اجتماعی و زیر مجموعههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن
ـ لایه بر آوردهای کاربری مدیریت تحول و تغییر اجتماعی (الگوی عملی، سیاستها و برنامههای توسعۀ اجتماعی در چارچوب الگوی مطلوب برگزیدۀ اجتماعی)
اندیشۀ اجتماعی پیشنهادی در تعالیم عاشورا فراگیر انواع حوزههای ادراکی نظری، ارزشی و کاربردی در مقولۀ حیات جمعی است و ارکان لایههای شناختی یاد شده را دربردارد.
1ـ1ـ حوزۀ اندیشههای نظری اجتماعی در تعالیم عاشورا
1ـ1ـ1ـ اندیشهای فلسفی ـ کلامی در فرهنگ عاشورا
اندیشههای اجتماعی عاشورا در بخش اندیشههای فلسفی ـ کلامی بر پایۀ مبانی هستیشناختی و در راستای این مبانی گزارشگر مجموعهای از اندیشههای نظری در بارۀ ابعاد گوناگون حیات اجتماعی میباشند. هر اقدام اجتماعی، هدفگذاری، برنامهریزی در زمینۀ حیات اجتماعی همواره مستلزم وجود مبنای فلسفی یاد شده است. نمونهای از این مبانی در تعالیم عاشورا عبارتند از:
1ـ1ـ1ـ1ـ فلسفه و کلام اجتماعی که عبارت از مجموعه آراء و نظریات فلسفی در زمینۀ
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 309
حیات جمعی است، و تعالیم عاشورا در این بخش اندیشههایی را پیشنهاد میکند؛ مثل: پیشگویی و پیشبینی درست واقعیت پیش روی اجتماعی، قانونمندی جامعه و حرکت اجتماعی، سنتهای الهی در تدبیر جامعه نظام قانونمند پدیدارهای اجتماعی. گفتگوی امام(ع) با فرزدق نمونهای از این دیدگاه فلسفی ـ کلامی است:
«مقدرات در دست خداوند است و او هر روز فرمان تازهای دارد.»
بر پایۀ مبانی فلسفۀ اجتماعی پیشنهادی اندیشۀ عاشورا، حوزههای فلسفۀ سیاسی، فلسفۀ اقتصاد و فسلفۀ فرهنگ در آن اندیشه، شکل میگیرند. تحلیل تفصیلی و نشاندهی نمونهها در مجال این مقاله نمیگنجد.
1ـ1ـ1ـ2ـ اندیشه فلسفۀ سیاسی عبارت از پارهای آراء فلسفی دربارۀ وضعیت سیاسی، تشخیص علل راهبردهای مدیریت و جامعۀ سیاسی آرمانی است. فرازهای بسیاری از سخنان امام حسین در این حوزۀ شناختی جایگیرند، مانند: اصل مشروعیت نظام اجتماعی و رژیم سیاسی بر پایۀ امامت بر حق و حقانیت و عدالت:
«امام کسی است که مطابق قرآن رفتار کند و عدالت را اجراء نماید و حق را بپاید و بر خود ناظر بداند.»
1ـ1ـ2ـ اندیشههای غیرمتافیزیکی ـ غیر علمی با عاشورا
برخی تعالیم عاشورا در حوزۀ شناختهای اجتماعی از مقولۀ قضایا و اندیشههایی هستند که گرچه علمی و تجربی نیستند و مابعدالطبیعی و متافیزیکی نیز نیستند؛ بلکه در میان این دو حوزۀ معرفتی جای دارند. این حوزۀ میان رشتهای به مثابه خادم و معرفت ابزاری برای شناختای تجربهپذیر تلقی میشوند و در اختیار نهندۀ ابزار برای کاوشهای اجتماعی میباشند. در عرصۀ کاوشهای دینی و اندیشههای مزبور موجب پیوند عمیقی میان مبانی کلامی ـ فلسفی دیدگاه اجتماعی اسلام با کاوشهای تجربهپذیر میباشند. حوزۀ معرفتی مزبور از سویی گزینشی است (مانند حوزۀ علوم تجربی) و از سویی تجربهناپذیر است(مانند حوزۀ اندیشۀ فلسفی). برخی نمونههای این اندیشهها در تعالیم عاشورا عبارتند از:
ـ اصل فطرت، که امری تجربی نیست و از سویی یک موضع خاص و جزئی میباشد که برای شناختهای انسانی به ویژه کاوشهای روانشناختی راهگشا میباشد.
ـ دیدگاه انسانشناختی دین که به شدت در انسانشناسی تجربی مؤثر میافتد. بسته به اینکه
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 310
برای انسان اصلیترین خصیصههای او را چه میدانیم، سراپای شناختهای تجربهپذیر ما از انسان، آکنده از مباحث متنوّع پیرامون آن خصیصۀ محوری تبیین شده خواهد بود؛ تعابیری مانند: خلافت و گواهی انسان، امانتداری انسان و یا اینکه مجموع روح و بدن است و یا نوع تفسیر ما از اصطلاحات و مفاهیمی مانند: نفس، روح، جان و...
1ـ2ـ حوزۀ اندیشهها و علوم اعتباری جامعهشناختی
اندیشهها و علوم اعتباری جامعهشناختی، جایگیر در حوزۀ علوم و معارف دروندینی به طور خاص و به ویژه علم اخلاق اجتماعی و فقه عمومی یا فقه اجتماعی میباشند. بسیاری از تعالیم عاشورا دربردارندۀ این قبیل اندیشهها هستند و میتوانند منبع ناب استنباط دریافتها و تعالیم اخلاقی و فقهی باشند که به ویژه در بخش فقه اجتماعی، اعتنای بایستهای از سوی دانشوران دینی - مگر انگشتشمار - به این تعالیم به عنوان یک مستند فقهی نشده است.
1ـ2ـ1ـ علم اخلاق اجتماعی
علم اخلاق اجتماعی، دانش ناظر به مقولههای ارزشی و اخلاقی حرکت اجتماعی است و شامل مباحث انسانسازی در زمینۀ جهتگیری اجتماعی مانند خیر و شر در افعال اختیاری و رابطۀ آنها با کمال و سعادت نهایی، روش تربیت و تزکیه، نقش ایمان و عمل و بیان رابطۀ آنها در رشد اجتماعی، تعاون تکاملی فرد و جامعه، ارتباط تکاملی میان فرد و نظام حاکم اجتماعی، موجودیت اجتماعی مؤمن، تأثیر تربیت دینی در رشد اجتماعی، از خودگذشتگی و تکامل اجتماعی، پرورش مظاهر عمومی انسانیت و دیگر نمونههای ارزشی ـ اخلاقی با عاشورا میباشد.
1ـ2ـ2ـ علم فقه اجتماعی
علم فقه اجتماعی، دانش عهدهدار استنباط و تبیین احکام اجتماعی اسلام و شامل مباحث اجتماعی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی آموزههای اسلام است و در برگیرندۀ ابوابی مانند احکام مدنی، احکام اقتصادی، احکام قضایی، احکام جزایی، احکام سیاسی و احکام بینالمللی میباشد. رخداد عاشورا به عنوان یک مستند عظیم فقهی تعالیم بسیاری در این حوزۀ معرفتی در دید ما، میگذارد.
1ـ1ـ3ـ حوزۀ اندیشهها و علوم تجربهپذیر جامعهشناختی
اندیشۀ اجتماعی بر آمده از آموزههای اسلام از مجرای اندیشههای نظری و اعتباری اسلام، در عرصۀ شناختهای تجربهپذیر جریان مییابند. زمینههایی چند نشانگر این فرایند میباشند؛ مانند:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 311
ـ ساخت فلسفی ـ ارزشی زبانشناختهای اجتماعی که نشانگر سیستم مفهومی در مورد جامعه و تحول اجتماعی میباشند؛ واژگانی مانند: قریه، امت، ملت، مؤمن، رشد، امام، رسول، نبی، سنت، حکم، اولواالامر، اطاعت، عبودیت، عدالت، قسط، عصیان، فساد، کافر، منافق و متّقی؛
ـ تصدیقات نظری پیشینی بر گرفته از آموزههای دینی که در تعالیم عاشورا موج میزنند: مانند اعتقاد به قابل شناخت بودن جهان و جامعه، پذیرش نقش عقل، تدبیر، تجربه و... در تفسیر و تبیین جهان خارج و رخدادهای عینی و اجتماعی، اعتقاد و باور به قانونمندی جهان و جامعه، اعتقاد و باور به هدفداری و غایتداری تحول اجتماعی در تاریخ و انسان؛
ـ اندیشههای غیرمتافیزیکی و غیر علمی اجتماعی موجود در تعالیم دین، نمونهای دیگر از زمینههای یاد شده است.
کاوش از اینکه آیا میتوان در حوزۀ اندیشههای اجتماعی اسلام، اندیشههای تجربهپذیر را انتظار برد، موکول به تحقیق معرفتشناختی گستردهای است که در حوصلۀ این مقاله نیست. کوتاه اینکه اندیشههای کابردی اجتماعی بسیاری دربارۀ موضوعات مختلف موجود در علوم انسانی یعنی جامعهشناسی، اقتصاد، علوم تربیتی، علوم سیاسی، روانشناسی، روانکاوی و... را، میتوان در گسترۀ آموزههای کتاب و سنت فهرست کرد که گزارشگر جهتگیری خاص اندیشههای تجربهای اجتماعی میباشند. آیات و روایات بسیاری در تبیین مبانی معرفتشناختی این نظریه، فراخوان به کاربرد عقل تجربیاند.
اندیشههای اجتماعی با عاشورا را نیز میتوان از منظر موضوعات شناخت اجتماعی، تفسیری نظامواره کرد:
ـ یکی شناختها و پژوهشها دربارۀ پدیدارهای اجتماعی در حال گذار و وضعیت موجود اجتماعی و بهتعبیری، شناخت واقعیت موجود اجتماعی؛ آن گونه که هست.
ـ دیگری شناختها و پژوهشها دربارۀ وضعیت آرمانی و مسائل اصولی و هنجاری و ارزشی این وضعیت و به تعبیری، شناخت حیات جمعی آدمیان و جامعۀ انسانی؛ آن گونه که باید باشد.
ـ و سه دیگری آنکه شناختها و پژوهشها دربارۀ اصول و مسائل مدیریت واقعیت موجود اجتماعی رو به سوی وضعیت مطلوب و به تعبیری، شناخت کیفیت گذار جامعه از آن گونه که هست به سوی آن گونه که باید باشد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 312
2ـ تعالیم جاری در حوزۀ مدیریت حرکت اجتماعی
اندیشۀ اجتماعی برخاسته از تعالیم عاشورا و شکل گرفته در حوزۀ علوم و معارف اجتماعی درون دینی بر پایۀ زیرسازهای خاص معرفتشناختی، به طور عام توانمند جریانیابی در سه حوزۀ تحقیق و توسعۀ انسانی ـ اجتماعی (R&D) یا مدیریت تغییر اجتماعی یعنی تحقیقات هنجاری(برآورد وضعیت مطلوب)، توصیفی(بر آورد وضعیت موجود) و تجویزی(برآورد راهبردهای مدیریت وضعیت موجود رو به وضعیت آرمانی برگزیده) میباشد. منطق کارآمدبخشی به نظام اجتماعی در الگوی برداشتی ما از تعالیم عاشورا، در وجهۀ تحقیق و توسعهای آن، به دست داده شده است.
2ـ1ـ حوزۀ تبیین وضعیت مطلوب اجتماعی با تعالیم عاشورا
در حوزۀ تحقیقات دینشناختی هنجاری توسعه، دو بخش اصلی پژوهشی جای دارد که در تعالیم عاشورایی نیز جاری است:
2ـ1ـ1ـ بخش تبیین و توجیه نظری دیدگاههای ارزشی و هنجاری
این بخش عهدهدار کاوش دربارۀ سیستم مطلوب اجتماعی اسلام و زیر سیستمهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن و سازمان، رفتارها و فرایند اجتماعی ما با توجه به اهداف برگزیده برای سیستم اجتماعی اسلام و در قالب آرمانها و ارزشهای اسلامی، میباشد و در مورد حسن و قبح و ارزشداری و یا ضدارزشی بودن هر کدام از موضوعات یاد شده، تحقیق میکند. در این بخش کوشش اصلی بر آن است تا بر مبنای تبیین اهداف و فرایند و نظام حاکم بر کلیت سیستم مطلوب اجتماعی و زیر سیستمهای آن، عناصر، عوامل، جریان کلی و خطوط و روابط و مناسبات ارزشی هماهنگ با آن مبنای برگزیده، بر آورد شده و به دست داده شود. انواع دیدگاههای تجریدی، اعتباری و تجربهپذیر در تعالیم و اندیشۀ دینی که از موضع دفاع از دیدگاه آرمانی دربارۀ جامعۀ دینی ارائه شوند، در این بخش جای دارند. تعالیم امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان در این باره بسیارند که نمونههای آن در بخش ساخت فکری گذشت. مباحث کلامی عاشورا ناظر به توجیه هستیشناختی عناصر ارزشی پیشنهادی عاشورا در حوزۀ امر اجتماعی و نیز مباحث کلامی ناظر به موضوعات فلسفۀ اجتماعی و سیاسی، از این دستهاند.
2ـ1ـ2ـ طراحی سیستم مطلوب اجتماعی
فرایند مدیریت تغیر اجتماعی یا توسعه لزوماً در چارچوب یک سیستم اجتماعی صورت میپذیرد. یک سیستم اجتماعی نیز با عوامل و عناصر بههم پیوسته در رابطۀ معینی شکل میگیرد که
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 313
بر اساس مبنایی مشخص، هدف، جهت، نقش و کارآیی معینی دارد. برآورد از جایگاه مجموعۀ مؤلّفهها و عوامل اقتصادی و غیراقتصادی(فرهنگی و سیاسی) در فرایند توسعه همهجانبۀ انسانی ـ اجتماعی و در نسبت با یکدیگر، ارائۀ یک موقعیت یا جهت حرکت مطلوب در چارچوب مجموعۀ انسانی و در این راستا تبیین دیدگاه اسلامی توسعه، طراحی الگوی عملی توسعهیافتگی و الگوهای ابزاری و سیاستگذاری و تصمیمگیری مدیران توسعه و نیز مدل پایۀ برآورد حرکت پدیدههای واقعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی(موضوعشناسی توسعه)، الزاماً و به ناگزیر بایستی در چارچوبۀ طرح سیستمهای برگزیدۀ اجتماعی(الگوی وضع مطلوب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) انجام پذیرد.
کارکرد بینش سیستمی(در ارائۀ یک دیدگاه سیستمی و یک تئوری برای ساختمان سیستم) در حوزۀ تبیین دیدگاه اسلامی توسعه نظر گیر است. تعالیم دین دربردارندۀ مجموعۀ آموزههایی از ارزشها، قواعد حقوقی، بینشها و شناختها، اهداف، مبانی و روابط توصیفی - از جمله در عرصۀ اندیشۀ اجتماعی - است که از سویی قابل شکلگیری در قالب یک الگوی ساختمان سیستم در تفسیر و توصیف نمونهسازی وضعیت مطلوب اجتماعی میباشد و از سویی دیگر مدل و الگوی مزبور خود میتواند اساس و پایه شکلگیری نظریههای اجتماعی - اقتصادی در چارچوب روشهای علمی و در برآورد و نقد وضعیت موجود سیستم اجتماعی و نیز کارآمد در تنظیم امور اجتماعی باشد. برخی از اصول نظری پایه در تبیین دیدگاه مزبور عبارتند از:
ـ بر آورد شناختی از دین در چارچوب روششناسی دیدگاه سیستمی و بر پایۀ اصل معرفتشناختی قابلیت تعبیر ایدئولوژیک از دین راهبری میشود.
ـ دیدگاه اسلامی طرح سیستم اجتماعی و زیر سیستمهای آن در چارچوب دیدگاه سیستمی کلان فهم دینی یا «تفقّه در دین» شکل میپذیرد.
ـ مشکل روششناختی اساسی ما در حوزۀ تحقیق از دیدگاه اسلامی توسعه به طور خاص و در حوزۀ کلیت نظاموارۀ تعالیم دین به طور عام، عدم اهتمام به بر آورد سیستمی تعالیم دین، به ویژه در حوزۀ اندیشۀ اجتماعی میباشد.
ـ الگوی پیشنهادی موجود در توسعه و چارچوبهای مرتکز فهم دینی، نقطهنظرهای ثابت تلقی نشده و این الگوها بر پایۀ اصل تحولپذیری معرفت و شناخت دینی سیال هستند. تعالیم دین به مثابه منبعی تلقی میشوند که همواره به مدد دستاوردهای تازۀ معرفتی میتوان در پاسخ به پرسشهای ثابت
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 314
و روزآمد جامعۀ انسانی، از این منابع، دریافتها را تنظیم و ارائه نمود.
اندیشههای دروندینی و معارف بیروندینی در چارچوب یک دستگاه کلان ادراکی، فرایند طراحی سیستم اجتماعی و زیرسیستمهای آن در دیدگاه اسلامی تا تدوین الگوی سیاستهای توسعۀ تجربی را هموار میسازد.
فرازهایی فهرستوار از تعالیم عاشورا در تبیین اصول الگوی مطلوب نظام اجتماعی – سیاسی که گزارشگر وضعیت آرمانی جامعۀ مسلمانی است، اینک مرور میشود:
2ـ1ـ2ـ1ـ تصویر مطلوب نظام فرهنگی
با عاشورا، «عبودیت و بندگی خداوند»، مبنا و علت مجموع سیستمهای مستنبط از آموزههای دین به مثابه جوهرۀ دینداری و دیانت تلقی میشود. سیستم فرهنگی (با زیر سیستمهای آن مانند سیستم فکری، سیستم اخلاقی، سیستم تربیتی و...) الگوی ساختمان مجموع اصول و بایدهای بینشی، ارزشی و هنجار بر پایۀ اصل مبنایی عبودیت خداوند میباشد. اصول ثابت سیستم مزبور با این نهضت دریافته میشوند؛ مانند: «اصل کرامت انسان و خلیفة اللهی او»، «منزلت علم و عقل»، «نظمپذیری»، «نظام قانونی»، «دیدگاه طریقی نسبت به دنیا»، «حرمت و منزلت ایمان و تقوا»، «جایگاه ارجمند جریان رشد انسانی»، «همبستگی هدفداری انسان و جهان»، «انسانسازی به منظور جامعهسازی»، «جامعهسازی به منظور انسانسازی»، «بندگی خداوند و نفی تسلط غیر»، «ایستادگی و پایداری در راه ایفای رسالت و مسئولیت»، «فرهنگ شهادتطلبی»، «فرهنگ الگوپذیری»، «فرهنگ حریت» و...
مجموعۀ اصول کلی و قانونمندیهای عمومی نظام فرهنگی در سه بخش نظام هنجارها و ارزشهای فرهنگی، نظام فرهنگ سیاسی و نظام فرهنگ اقتصادی جایگیرند.
2ـ1ـ2ـ2ـ تصویر مطلوب نظام سیاسی
با عاشورا، هدف و خط کلی سیستم سیاسی، جریان ولایت الهی در ایجاد تناسب و نظام فرهنگ و اقتصاد و جریان فهم و ادراک دینی از فرآیند مدیریت نظام اجتماعی است. برخی اصول عمومی و ثابت سیستم سیاسی با عاشورا عبارتند از:
«اصالتمندی ولایت دین در عرصۀ مدیریت نظام»، «ثبات و تعادل سیاسی»، «جریان توزیع قدرت»، «محدودیت اقتدار دولت»، «ضرورت پیوستگی اصل شورا با اصل نص»، «مشارکت سیاسی»، «جریاندهی همهجانبۀ قسط و عدالت»، «قانونیت» و...
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 315
2ـ1ـ2ـ3ـ تصویر مطلوب نظام اقتصادی
با عاشورا هدف و خط کلی سیستم اقتصادی براندازی فقر و تکاثر و انواع مظاهر آن و تأمین قوام جامعه بر پایۀ نفوذ و سریان عدالت و قسط است. «براندازی فقر و تکاثر» و «توزیع متعادل ثروت و درآمد» برخی اصول عمومی سیستم اقتصادی اسلام میباشد که با نهضت عاشورا میتوان به دست داد.
2ـ2ـ حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی در تعالیم عاشورا
حوزۀ مطالعات ارزشی ـ هنجاری خاستگاه جهتبخش مطالعات توصیفی ـ راهبردی است. الگوی کاربردی مدیریت تغییر یا الگوی عملی توسعه، اساس این دسته مطالعات است. اندیشۀ اجتماعی پیشنهادی تعالیم عاشورا از مجرای الگوی یاد شده در حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی جریان مییابد.
الگوی کاربردی مدیریت تغییر یک نظام عبارت است از وضعیتی فرضی از یک نظام که اجزاء معین آن دارای هنجار و مطلوبیت برخاسته از یک الگوی نظامواره بوده که بر اساس هدف غایی (تبیین شده در الگوی نظام مطلوب) و با توجه به تغییرات محیطی پیشبینی شده سازگاری میان موضع و وضعیت نظام و با امید حصول به بروز رفتاری مطلوب از نظام، طراحی میشود. در واقع الگوی توسعۀ نظام، اهداف ساختاری را نشان میدهد. الگوی توسعۀ نظام نهتنها تحت تأثیر شرایط محیطی، شرایط درونی، تغییرات ساختار و رفتار نظام در گذشته، هدف غایی و نظام ارزشی حاکم بر آن میباشد، بلکه سازگاری و تناسب میان اجزاء آن نیز به لحاظ ارتباط نظامیافتۀ اجزاء خود سیستم لازم و ضروری است. اندازهگیری توسعۀ انسانی و هدایت فرایند توسعۀ برگزیده، همواره بر گرد محورها و شاخصهای کلیدی شکل گرفته در قالب الگوی توسعه تمرکز مییابد. شاخصهای متغیر توسعه بر اساس اصول پایه و ثابت توسعه یا قانونمندیهای عمومی شکل گرفته در قالب طرح سیستم اجتماعی و زیر سیستمهای آن ـ سیستمهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ـ، برگزیده و استنباط میشوند و در قالب یک طرح سیستمی خاص، با یکدیگر نسبت نظامواره میگیرند و الگوی توسعه را سامان میبخشند.
با توجه به آنچه گذشت در تعالیم توصیفی ـ راهبردی عاشورا میتوان دو بخش یاد شده را دریافت:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 316
2ـ2ـ1ـ نقد و تحلیل وضعیت اجتماعی عصر سلطه و انحطاط
با آن دیدگاه از نظام مطلوب اجتماعی، نقد امام(ع) از وضعیت موجود اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی عصر خویش، بر اساس آن مبانی نظری و در چارچوبۀ آن الگوی مطلوب، به دست دادن شاخصههای نقد یک جامعۀ منحط میباشد. یک فراز نمونه از سخنان امام حسین(ع) در تحلیل وضعیت موجود از این قرار است: «... آگاه باشید که این زمامداران به پیروی شیطان درآمدهاند و پیروی خداوند رحمان را رها کردهاند، تباهی را رواج دادهاند و حدود خداوند را به کناری نهادهاند؛ بیتالمال را ویژۀ خود ساختهاند؛ حرام خداوند را حلال میکنند و حلال او را حرام.»
ـ در نقد وضعیت سیاسی، امام حسین(ع) به شاخصهای اصلی انحطاط سیاسی، نظر دارد. «بحران مشروعیت و وانهی اصل وصایت و امامت»، «رخنۀ امتیازات قبیلگی و تعصبهای نژادی دورۀ جاهلیت»، «انحراف و تحریف ملاکها و روشهای زمامداری و مدیریت»، «به ضعف گراییدن روح همبستگی»، «سیاستهای نادرست مالی و اقتصادی و فرهنگی»، و...، نمونههایی از این شاخصها، میباشند.
ـ در نقد وضعیت فرهنگی نیز امام(ع) به همان گونه تحلیل میکند و وضعیت مزبور را به نقد میکشد و بسیاری از ویژگیهای آن را نشان میدهد؛ مانند: «در آمدن بدعت»، «در آمیختگی دیانت مردمان با امور بیگانه و زواید دینکش و تفسیرهای ناصواب»، «کنار گذارده شدن سنت پیامبر(ص)»، «هجوم افکار غیر دینی در میان فطرتهای ساده از سوی افکار وارداتی غیردینی و افکار تحمیلی دستساختۀ اموی»، «بروز ذهنیتهای فراموش شدۀ تعصبهای جاهلی مغفول و متروک ماندن جوانب انسانساز و جامعهساز دین»، «خلل افتادن در توانایی دیانت و درماندگی آن»، «جهل و ناتوانی فکری و ایدئولوژیک مدیران و حاکمان پس از پیامبر»، «قشریگری ابتدایی و لاابالیگری فکری بعدی»، «تزلزل ایمان مردم به ارزشها»، «توجیه دینی انحرافات»، «انحطاط هویت» و... نمونههایی از مختصات جامعۀ انحطاط در نگاه تعالیم عاشورا است.
ـ در نقد وضعیت اقتصادی عصر خویش نیز امام(ع) شاخصهای اصولی برآورد وضعیت را به دست میدهد؛ مانند: «در آمیختگی اشرافیت معنوی با اشرافیت مادی»، «تکاثر و انحصار طلبی امکانات اجتماعی»، «تبعیض طبقاتی»، «توزیع نابرابر ثروت» و...
2ـ2ـ2ـ الگوی تبدیل وضعیت اجتماعی رو به جامعۀ آرمانی
و باری عاشورائیان، حرکت خویش را میآغازند در همۀ ابعاد و وجوه تحول اجتماعی با آن
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 317
زیرسازهای انسانی ـ تربیتی ـ که پیشتر گذشت ـ و موضع اصلاحی و راهبری خویش را در برابر نسل خویش و تاریخ بشریت و مردمان آینده، با مقدورات و امکاناتی که در اختیار دارند و شرایطی که در پیش رو دارند، به عرصۀ ظهور و عملکرد میآورند.
عملکرد امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان در راستای تصویر آرمانی پیشنهادیشان از انسان و جامعه، میتواند در قالب الگوی عملی تبدیل وضعیت موجود تفسیری نظامواره بیابد که مجال دیگری میطلبد.
این مرور کوتاه، چارچوب تحلیل پیشنهادی برپاخیزی عاشورا ـ کربلا، را به اجمال به دست داد؛ تبیین تفصیلی و تحلیلی آن را به مجال بایستۀ خویش میگذاریم.
دو شهر پیش شهر شب
نماز میبردند
بیهودگیشان از تاریکی غفلت مایه میگرفت
شبپرستان
به آستانۀ غفلت نماز میبردند
آنک
در میانۀ شب
هفتاد و دو آفتاب
در ادامۀ انتشار کهکشان
از روشنان مشرق عشق بر آمدند
در گذرگاه حادثه ایستادند
پیراهن خستگی را
با بلند نیزه دریدند
پیش هجوم شب
هجوم میزبانان منافق
سینه دریدند
هفتاد و دو آفتاب از ایمان
که قوام زمین
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 318
در قیامشان نشسته بود
اینان به اعتماد خدا
به اعتصام خویش نماز بردند
آنک
کدام صمیمیت
به انتشار مظلومیت شمایان دست زد
که هنوز هم
طوفان از آن زمین
به ناله میگذرد
و ابر به سوگواری
بر آن سایه میاندازد
آه ای بزرگواران! یاران!
عطش ناپیدای شما را
هزار اقیانوس به تمنا نشسته است
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 319
پای نوشتها:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 320