مقایسه بین مفهوم شهادت در مسیحیت و اسلام
ابوالفضل عزتی
فداکاری در شکل آمادگی برای دادن جان، از ویژگیهای انسان نیست. ما میبینیم و میدانیم که بسیاری از حیوانات، برای دفاع از نوزادان خود، خطر نابودی خود را با کمال اشتیاق میپذیرند. در حیوانات اجتماعی این آمادگی تا مرحله دفاع از همنوعان (علاوه بر نوزادان) نیز گسترش مییابد. بنابراین، فداکاری جانی هر چند مورد احترام است، ولی به تنهایی کافی برای نشان دادن ویژگی انسانی نیست. ویژگی انسان، نسبت به حیوانات از این نظر است که انسان، فداکاری را، در شکل آمادگی برای دادن جان، از سطح دفاع از فرزند، خانواده و جامعه فراتر میبرد و حاضر است آن را تا مرحله دفاع از معنویات گسترش دهد؛ ولی دفاع و فداکاری جانی ویژگی انسان، بر اساس ایمان به حقیقت استوار است و این اصل بر دو پایه «ایمان» و «حقیقت» بیان شده است. در این جا لازم است توجه شود که دفاع از معنویات، ویژه انسانهای دینی نیست و بنابراین، فداکاری و شهادت در انحصار پیروان ادیان قرار ندارد. ما میدانیم که یکی از مهمترین خصوصیات تعهد معنوی و اصول اساسی، آمادگی برای جانبازی در دفاع از این اصول است.
سقراط حاضر شد که جان خود را در راه دفاع از این اصل فدا کند و بنابراین، شهید فلسفه خود شد و در نتیجه به «فیلسوف شهید» شهرت یافت. نمونههای دفاع جانی از این اهداف، در تاریخ بسیار دور فراوان است. فلاسفۀ رواقی از این نظر پیشروتر بودند. تعدادی از فلاسفه باستان در راه دفاع از نظرات، اهداف و معنویات خود جان خود را فدا کردند.
حتی دفاع از مال و امور غیرمعنوی نیز، تا مرحله دادن جان در تاریخ فراوان است. تقریباً بسیاری از قوانین معاصر، این دفاع را کاملاً قانونی و مشروع میدانند. بعضی از ادیان نیز اینگونه
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 169
جانبازی را هم «شهادت» معرفی کردهاند. بسیاری از مکاتب سیاسی نیز دفاع از اهداف سیاسی را مقدس و جانبازی در راه آنها را «شهادت» میدانند. حتی بعضی مکاتب سیاسی کاملاً مادی نیز، به این شهادت معتقد میباشند؛ ولی ویژگی انسان در آمادگی برای جانبازی در دفاع از معنویات و اهداف، مستقیماً، غیر مادی است. مکاتب مادی که جانبازی در راه اهداف سیاسی مادی را درست و مشروع میدانند، در حقیقت اهداف معنوی را به لباس مادی در میآورند و از آنها دفاع میکنند و در راه آنها جانبازی را تجویز میکنند، در حقیقت، شهادت در راه دفاع از اهداف معنوی را تجویز میکنند. اگر چگوارا(cheguavara) و طرفداران اسطورهای وی، مانند: تانیا (Tanya) در چهارچوب ایدئولوژی مادی کمونیستی جانبازی کردند، در حقیقت، در فکر انسانی خود، برای این ایدئولوژی مادی، توجیه ایدئولوژیکی غیر مادی و معنوی داشتند تا توانستند جان خود را در راه دفاع از این هدف معنوی- که دفاع از شرف، عزت و آزادگی انسانها بود- فدا کنند. انسانهای بزرگ، از آن نظر که انسانند، تنها جانبازی در راه دفاع از امور غیرمادی را درست میدانند؛ و گرنه هیچگونه توجیهی برای جانبازی در راه اهداف غیرمادی، برای آنان وجود نداشت و ندارد.
در این جا لازم است یادآوری شود که اهداف معنوی قابل دفاع و جانبازی ضرورتاً لازم نیست، عیناً اهداف دینی باشد. معنویات قابل دفاع در چهارچوبهای ایدئولوژی غیردینی نیز قابل فهم است. نباید تصور کرد که معنویات در انحصار ادیان و یا ادیان رسمی میباشند.
داستان خودکشی حدود دویست نفر از پیروان یک فرقه نوخاسته در کشور گیانا، در اواسط دهه هفتاد، در راه دفاع از ایدههای خود، این مطلب را روشن میکند. جانبازی بسیار از پیروان مکتب مارکسیستی در راه دفاع از اهداف خود در بسیاری از مناطق دنیا، در زمان معاصر، نمونههای دیگری از این جانبازی در راه معنویات به ظاهر مادی را به ما نشان میدهند.
با توجه به آنچه گفته شد، فداکاری جانی نه مخصوص انسان و نه مخصوص پیروان ادیان است. البته ادیان هر نوع فداکاری را شهادت نمیدانند؛ ولی در برابر، مکاتب غیردینی نیز، هر نوع شهادت را فداکاری نمیدانند. به هر صورت، اصطلاحی که ادیان برای فداکاری به کار میگیرند «شهادت» است. در این مقطع از بحث لازم است یادآوری شود که شهادت در انحصار دین اسلام نیست. ادیان دیگر، بویژه مسیحیت نیز شهادت را تایید میکند و تاریخ مسیحیت از شهدای فراوان یاد میکند. در حقیقت اصطلاحی که در مسیحیت معاصر برای شهادت به کار گرفته میشود، حتی با معنای لفظی «شهادت» تطبیق میکند. این اصطلاح مارتیردوم (Martyrdom) که به معنی لفظی شهادت
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 170
(گواهی، دیدار، نظاره) است و اسم فاعل آن مارتیر (Martyr) به معنای شاهد، ناظر، گواه و «شهید» است.
کلمه مارتیر Martyr شهید، شاهد، گواه که در مسیحیت به کار میرود، اصلاً یک کلمه یونانی است و در یونانی مرادف بود با گواه Witnees در معنای قانونی و مشاهده.
این کلمه ابتدا به وسیله حواریون در مورد عیسی(ع) به کار گرفته شد. این کلمه یونانی بعداً هم چنین اطلاق شد و به کار گرفته شد در مورد افرادی که در صدر مسیحیت و پس از صلیب کشیدن عیسی(ع)، مرگ داوطلبانه را بر ترک دین و ایمان خود ترجیح دادند و از این راه بر اعتماد به حقیقت و ایمان خود گواهی دادند. کلمه مارتیر (شهید) یا ویتنس (گواه) برای اوّلینبار به وسیله حواریون در مورد عیسی(ع) به کار رفت؛ هر چند مسیحیت، به طور کلی عیسی(ع) را مصلوب میداند و نه شهید. در مسیحیت شهیدان به سه گروه تقسیم میشوند:
1- شهیدان اراده، ایمان و عمل مانند: استفن مقدس.
این گروه کسانی بودند که با اراده، مرگ را پذیرفتند؛ از دین و ایمان خود دفاع کردند و عملاً کشته شدند.
2- شهیدان اراده و ایمان و نه عمل مانند: لوچیای مقدس.
این گروه کسانی بودند که از مرگ نجات یافتند.
3- شهیدانی که اراده و فداکاری نداشتند و مرگ را آگاهانه انتخاب نکردند، ولی به خاطر دین خود به مرگ رسیدند.
به هر صورت لیستی از تغییر و تحوّل این کلمه فقط در مورد افرادی که بر اساس ایمان و اراده خود به مرگ رسیدند به کار رفت. همانطور که یادآوری شد با ازدیاد تعداد شهیدان در مسیحیّت، کتابهای مهم و فراوانی در شرح حال شهدا به رشته تحریر درآمد و این کار «شهیدشناسی» یا مارتیرلوژی martyrology نام گرفت در کلیسای کاتولیکی 14000 نفر به عنوان شهید شناخته میشوند و مورد احترام رسمی میباشند. تاریخ بزرگداشت شهدای مسیحیت به قرن دوم میلادی منتهی میشود.
آرامگاه شهدا از احترام خاص برخوردار بود و محل دعا و نیایش گردید.
سپس کلیساها بر فراز مزار آنان برپا شد که به مارتیریوم martyrium یا «شهادتگاه» شهرت یافت.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 171
این نکته قابل توجه است که همانطور که کلمه شهید در اسلام به معنای گواه و الگو نمونه هر دو به کار رفته است، در مسیحیت نیز مارتیرها گواه و الگو، هر دو، شناخته میشدند و مسیحیان شهیدان خود را نمونههای کامل مسیحیت میدانستند. رنگ سرخ، که رنگ خون بود، شعار شهادت معرفی شد و در کلیسای کاتولیکی تا سال 1969 شعار شهادت و رنگ سرخ مورد توجه و احترام خاص بود. روز شهادت شهیدان، روز آغاز زندگی جاودانه آنان تلقی میشد و به همین جهت به عنوان جشن میلاد آنان شناخته میشد.
در ادبیات کاتولیکی، شهدا بر اولیا تقدم داشتند.
برای مقایسه مفهوم شهادت در اسلام و مسیحیت، لازم است ابتدا، به اختصار، نقشی را که این پدیده در این دو دین داشته است و سپس نقاط اشتراک و اختلاف این دو دین را در این مورد، بررسی کنیم. بررسی اصطلاح کاملاً مشابهی که این دو دین برای این پدیده انتخاب کردهاند، تا حد وسیعی یگانگی پایگاه این دو دین را در مورد شهادت نشان میدهد.
در این مورد لازم است خاطر نشان شود که همانگونه که کلمه شهادت (از ریشه ش هـ د) بر دو معنای دیدن، نظارت و گواهی ظاهری (به وسیله حواس) و باطنی (به وسیله دل و درون) به کار میرود و کلمه شهادت بر اساس معنای لغوی آن یک اصطلاح شرعی اسلامی شده است، کلمه مارتیردوم martyrdom نیز چنین تحولی را پیموده است.
کلمه مارتیر دیدن و گواهی دادن در عهد جدید، مکرراً به معنای دیدن و گواهی دادن بر یک واقعه (نه ایده) به کار رفته است (واقعه حضرت عیسی). در این رابطه یوحنا john چنین مینویسد:
«آنچه را ما با چشمان خود دیدهایم، آنچه را مشاهده کردهایم و آنچه را با دستان خود لمس کردهایم به شما نیز اعلام میداریم.»
نه عهد قدیم و نه عهد جدید، شهادت و گواهی Witness را در غیر معنای ظاهری دیدن و گواهی به کار نبردهاند. از این نظر، شهادت دارای مفهومی قانونی است (شاهد شدن و گواهی دادن).
تحول مفهوم شهادت در مسیحیت و انجیل در حد وسیعی تحت تأثیر مفهوم آن در یهودیت و تورات میباشد. در یهودیت عهد تورات و پس از آن، شهادت، عمل انفرادی مبتنی بر تقوا و مقاومت در برابر شیطان تلقی میشد. هدف از شهادت در یهودیت، تکامل و تقویت مبانی اخلاقی و معنوی مردم و جامعه بود. این تحول در هدف شهادت در یهودیت، نسبتاً، رشد یافته و دوره بعد به وجود آمد و مسیحیت در این رابطه از مفهوم شهادت تکامل یافته در دوران یهودیت رشد یافته متأثر شد. پس
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 172
از آنکه مسیحیت شهیدان فراوانی را عرضه کرد، این مفهوم حتی تکامل بیشتری یافت. شهیدان مسیحیت، خود را مقلد عیسی تلقی میکردند و در تحمل رنج و مشقت و پذیرش شهادت از او تقلید میکردند. یکی از شهدای اولیه مسیحیت ایگناتیوس Ignatius، اسقف انطاکیه (متوفی 108 میلادی) بود. در نظر وی، شهید کسی بود که از عیسی، در تحمل مشقت، تقلید کند.
لازم است توجه شود که چون مفهوم تکاملیافته شهادت در چهارچوب ایدئولوژیکی قابل پذیرش است و از آنجا که عیسی در مسیحیت خدای فرزند God the Son تلقی میشود و بنابراین شهادت در مسیحیت به معنای فداکاری جانی در راه عیسی و برای تقرب به وی و جلب رضایت وی بوده است.
به هر صورت، با زیاد شدن تعداد شهدا در مسیحیت، فرهنگ و ادبیات شهادت در مسیحیت به وجود آمد و رشد کرد. در نتیجه، مقابر شهدای مسیحیت مورد احترام وسیع در مسیحیت بعدی قرار گرفت و شکل شهیدپرستی به خود گرفت. رشد فرهنگ خاص شهادت سبب شد که روز شهادت شهدا، روز تولد آنان تلقی شود. این نظریه که شهدا هرگز نخواهند مرد، بلکه برای همیشه زندهاند نیز در مسیحیت مورد توجه بود و شاید به همین دلیل بود که روز شهادت آنان روز تولدشان تلقی میشد. البته شاید در فرهنگ بتپرستی نیز روز مرگ بسیاری از اسطورهها روز جشن و سرور بود و شاید مسیحیت از این نظر که روز شهادت را روز تولد جدید و روز سرور تلقی میکرد، از فرهنگ بتپرستی متأثر بود.
خون شهید و در خون غلطیدن شهید یک نوع غسل تعمید دومbaptism تلقی میشد. جانبازان یا کسانی که از قتل رهایی مییافتند مورد احترام فوقالعاده قرار میگرفتند و از امتیازات ویژهای برخوردار میشدند. بدون تردید پرستش مردگان در فرهنگ بتپرستی قبل از مسیحیت، در مسیحیت تأثیر فراران گذاشت و سبب شد که نوعی پرستش شهدا در مسیحیت به وجود آید. به همین علت بود که یکی از مسایل مورد اختلاف و درگیری بین مسیحیت کاتولیکی و مسیحیت پرتستایی همین مسأله پرستش شهدا بود. در دوره اصلاحطلبی مسیحیتReformation به وسیله پرتستانها این مسأله پرستش بسیار جدی تلقی میشد. به همین دلیل بود که مسیحیت کاتولیکی به طور مکرر در صدد تبیین مفهوم صحیح شهادت و شهید برآمد.
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، روشن میشود که پدیده و مفهوم شهادت در انحصار اسلام نیست؛ بلکه ادیان دیگر، مخصوصاً ادیان جهانی، بویژه مسیحیت نیز دارای این پدیده و مفهوم میباشد. در اینجا لازم است توجه شود که پدیده، مفهوم و فرهنگ شهادت در مسیحیت، مخصوصاً، با مفهوم،
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 173
پدیده و فرهنگ شهادت در اسلام شیعی شباهت فراوان دارد.
در قسمت اول بحث نشان دادیم که فداکاری جانی ویژۀ انسان نیست و در حیوانات نیز وجود دارد؛ بنابراین نمیتواند به تنهایی مفهوم شهادت را تشکیل دهد و تعریف کند.
در قسمت بعد بحث نشان داده شد که فداکاری جانی برای دفاع از معنویات نیز، به تنهایی نمیتواند عامل تشکیلدهنده پدیده شهادت شود؛ زیرا بسیاری از مکاتب مادی نیز فداکاری جانی را برای دفاع از معنویات، در لباس مادی، پذیرفتهاند. بنا بر این نتیجه گرفته شد که فداکاری جانی در دفاع از معنویات باید بر اساس ایمان به حقیقت باشد (اصل ایمان و حقیقت). در قسمت بعد روشن شد که چون ادیان مختلف، بویژه مسیحیت فداکاری جانی در دفاع از معنویات را، بر اساس ایمان به حقیقت، پذیرفتهاند، ولی چون حقیقت را با شبه حقیقت اشتباه کردهاند و چون عیسی(ع) را خدای فرزند تلقی کرده و تنها برای وصول به حقیقت (که از نظر آنان عیسی است) و برای رضای وی و نزدیکی به او فداکاری را انجام میدهند، نمیتوان این فداکاری را، حقیقتاً، شهادت شناخت. ضمناً در مسیحیت، چون شهادت بر اساس ارزش خود رنج و تحمل مشقت صورت میگیرد، در کیفیت فداکاری نیز اشتباه صورت گرفته است؛ اما در اسلام، شهادت عبارت است از:
1- فداکاری جانی در دفاع از حقیقت، بر اساس ایمان به آن و تنها برای جلب رضایت حق.
2- کیفیت این فداکاری نیز باید همان باشد که با حقیقت سازش داشته باشد، نه تضاد. بنابراین هدف وسیله را توجیه نمیکند و هر نوع فداکاری جانی هر چند بر اساس ایمان به حقیقت باشد، شهادت شناخته نمیشود و مثلاً انتحار بر اساس ایمان به حقیقت، شهادت شناخته نمیشود.
3- هدف از شهادت باید تنها دفاع از حق و حقیقت باشد، نه رنج بردن و کشته شدن (چنانکه در مسیحیت است) و نه اهداف دیگر. شهدای مسیحیت کسانی بودند که تحت شکنجه انفرادی برای حفظ دین انفرادیِ خود جان دادند؛ ولی شهدای اسلام کسانی هستند که در نتیجه جهاد در راه خدا جان دادند.
4- بررسی تطبیقی تاریخ شهادت در مسیحیت و اسلام ما را به این فرضیه رهبری میکند که شهدای مسیحیت افرادی بودند که برای حفظ دین انفرادی خود (بجز در جنگهای صلیبی که جنبه سیاسی داشت) به مرگ تن دردادند و اکثر شهدای اسلام افرادی بودند که در جریان جهاد و مبارزه در راه استقرار عدالت، حق و صلح، شهید شدند.
البته در اسلام نیز شهدای انفرادی که برای حفظ دین شخصی خود جان دادند، بودند؛ مانند:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 174
سُمیّه که اولین شهید اسلام و زن بود و بلال که اولین شهید اسلام و سیاهپوست بود.
با این ترتیب در حالی که شهادت در مسیحیت قبل از رسمیت یافتن و جهانی شدن مسیحیت شکل گرفت، شهادت در اسلام پس از آن که اسلام به صورت نظام کامل دینی، سیاسی و اجتماعی در آمد شکل گرفت و شاید به این علت است که برای شهادت در مسیحیت معاصر نقشی وجود ندارد در حالی که شهادت در اسلام، تا زمان معاصر، اهمیت خود را کاملاً حفظ کرده است.
5_ جهاد، شهادت و جنگ در اسلام بیش از آن که مسائلی صرفاً ایدئولوژیکی باشند، به صورت مسایل حقوقی و فقهی در آمدند، به صورتی که فقها و حقوقدانان مسلمان، مسایل، پیامدها، ویژگیها، آثار، شرایط و احکام آنها را تعیین کردند. این مسأله در مورد جهاد و جنگ، کاملاً روشنتر است. با توجه به این که شهادت در مسیحیت، بیشتر، جنبه ایدئولوژیکی صرف دارد و از بعد حقوقی بر خوردار نیست میتوان نتیجه گرفت که جهاد و شهادت و جنگ در اسلام و همچنین امر به معروف و نهی از منکر، که در حقیقت زیربنای آنهاست، مسایلی حقوقی، اجتماعی، سیاسی میباشند نه صرفاً مذهبی- ایدئولوژیکی و برای تحمیل دین، مذهب و ایدئولوژی.
شهادت در اسلام
با توجه به آنچه گفته شد، فداکاری ویژه انسانها نیست؛ شهادت به مفهوم گسترده (جان نثاری) ویژه مکاتب مذهبی و ادیان نیست؛ شهادت به مفهوم بسته آن، ویژه اسلام و حتی تشیع نیست. ولی اسلام، مخصوصاً تشیع، از ابتدا اهمیّت فراوانی برای شهادت در استوار کردن و دفاع از حق و حقیقت قائل شد. بسیاری از صحابه و بستگان پیامبر و تمام پیشوایان بلافصل تشیع به درجه رفیع شهادت در راه تأمین این هدف نایل آمدند. در حدیثی آمده است: «تمام ما (ائمه) یا مسموم شدیم و یا مقتول.»
شهادت نقش بسیار حساسی در تاریخ اسلام و تاریخ امت مسلمان داراست. این مطلب از ابتدای ظهور اسلام تا زمان معاصر صادق است. شاید به این جهت بوده است که بسیاری از اسلامشناسان غیر مسلمان، به علت تشویق اسلام به جهاد با جان و نفس برای برقراری و دفاع از حق و حقیقت و به علت علاقۀ فراوان مسلمانان برای استقرار عدل و ریشهکنی ظلم و به علت فداکاریهای همهجانبه رهبران اسلامی و امت مسلمان در تفهیم اسلامی و برپایی صلح واقعی، مسلمانان را فناتیک، بنیادگرا و اسلام را دین شمشیر معرفی کردهاند.
به هر صورت، شهادت مانند مسائل دیگر اسلامی بر اصول ایدئولوژیکی اسلامی استوار است و اعتبار آن را میتوان از قرآن و سنت اسلامی به دست آورد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 175
در درجۀ اوّل، اسلام، از ریشه س ل م (سلم) به معنی صلح و تسلیم است. تسلیم کامل و همهجانبه در برابر تمام حقیت (الله) و آمادگی برای هرگونه فداکاری در استقرار حاکمیت این حقیقت. بنابراین، شهادت اعتبار و ارزش اساسی خود را مدیون اصل اساسی «توحید» است.
در درجۀ دوّم، شهادت عبارت است از جاننثاری بر اساس جهاد و مبارزه.
بسیاری از اسلامشناسان غیر مسلمان به اشتباه جهاد را به «جنگ مقدس مذهبی» که ترجمه اصطلاح «هولی وار»Holy War است تعریف کردهاند ؛ در حالی که ممکن است اصطلاح «جنگ مذهبی» در مسیحیت به کار رود و به کار بردن آن در مورد اسلام، قطعاً، بر اساس مقایسه آن با مسیحیت است و درست نیست؛ زیرا اسلام هرگز جنگ را برای تحمیل دین و مذهب تجویز نکرده است و علاوه، جهاد دارای مفهومی، کاملاً گستردهتر از جنگ نظامی است و تمام مبارزه در راه استقرار حق و عدالت و صلح را فرا میگیرد . این اسلامشناسان ضد اسلام، شهادت و جهاد را نفهمیدهاند.
مفهوم «شهادت» در اسلام، تنها در صورتی فهمیده میشود که مفهوم «جهاد» درست فهمیده شود و مفهوم «جهاد» نیز به نوبه خود، تنها در صورتی درست درک میشود که مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر» درست فهمیده شود و مفهوم امر به معروف و نهی از منکر نیز، در صورتی فهمیده میشود که معروف و منکر، درست و نادرست، صحیح و غلط، حق و باطل، عدل و ظلم، حقیقت و حقیقتنما درست فهمیده شود. مفهوم شهادت در اسلام – مانند مفاهیم دیگر اسلامی- بایستی در چهارچوب کل اسلام تجزیه و تحلیل شود. مقایسه مفهوم شهادت در اسلام با مفهوم شهادت در مسیحیت با ادیان دیگر، در حالی که بسیار مفید است، ولی در مقابل، ممکن است محقق را به این اشتباه رهبری کند که تصور کند این دو یکی است. بدون تردید اصطلاحات: شهادت، جهاد و جنگ در اسلام دارای مفاهیم ویژهای میباشند که کاملاً با ادیان دیگر و با مسیحیت متفاوت میباشند.
شاید علت اصلی اشتباه اسلامشناسان غیرمسلمان در مورد مفاهیم شهادت، جهاد و جنگ در اسلام، عبارت است از مقایسه سطحی این مفاهیم اسلامی با مشابه آنها در ادیان دیگر، مخصوصاً، مسیحیت.
به همان نسبت که ترجمه جهاد به جنگ مقدس، (هولی وارHoly War ) نادرست است، ترجمه شهادت به مفهوم آن در مسیحیت نیز نادرست است؛ زیرا:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 176
1 – جهاد منحصر به جنگ نیست.
2- در قرآن جهاد با مال، اکثراً، با جهاد نفس همراه است.
3- جهاد جانی (جنگ) در اسلام مقدمه جهاد نفسانی است؛ به گونهای که اولی جهاد اصغر و دومی جهاد اکبر شناخته شده است.
4- جهاد از فروع امر به معروف و نهی از منکر است و به تنهایی فرعی مستقل از فروع دین نیست؛ در حالی که جنگ مقدس در مسیحیت، بر این اساس استوار نیست.
5- جهاد به معنای جنگ نیز منحصر در جنگ دینی نیست؛ چه جنگیدن برای استقرار عدل، حقیقت، حفظ امت اسلامی، دفاع از ناموس، مال و جان، دفاع از حکومت اسلامی و بسیاری جنگهای دیگر، جهاد و دفاع اسلامی شناخته میشوند و جان دادن در راه حفظ این اهداف و اهداف دیگر شهادت است. با این ترتیب، مجاهد، شهید زنده است و شهید، مجاهد جان سپرده. اگر آنچه در زندگی کسی صورت میگیرد جهاد شناخته شود (هر چند جنگ نظامی نباشد) جاننثاری ناشی از آن شهادت است؛ هرچند به صورت کشته شدن نباشد.
کلمه شهید و مشتقات دیگر از ریشۀ ش هـ د، در حدود پنجاه بار در قرآن به کار رفته است. در اکثر این موارد، این کلمه در معانی متفاوت به معنای گواه، نمونه و ناظر به کار رفته است. از آن جا که رابطه بین شهید و شهادت، به معنای اصطلاحی و جهاد و مجاهد در اسلام و قرآن بسیار روشن است، لازم است یادآوری شود که کلمه جهاد و مشتقات دیگر ج هـ د در قرآن، در حدود چهل بار به کار رفته است.
مجدداً، در اکثر این موارد، این کلمه به معانی متفاوت کوشش و مبارزه به کار رفته است. کلمه جهاد نیز مانند کلمه شهادت، با مرور زمان به صورت اصطلاح دینی درآمد (منقول شرعی)؛ یعنی با این که دو کلمه جهاد و شهادت در معنای متفاوت لغوی به کار میروند، همزمان به صورت اصطلاح ویژه دینی نیز به کار میروند.
به هر صورت، شهادت در معنای لغوی قرآنی عبارت است از دیدن، گواهی دادن و نمونه و الگوسازی. معنای شهید کسی است که میبیند، گواهی میدهد و نمونه میشود. از آن جا که رابطه بین معنای لغوی و اصطلاحی در اصطلاحات و منقولات شرعیه و دینی همیشه مراعات میشود، به نظر میرسد که شهید حقیقت را میبیند و مشاهده میکند و با جهاد و زندگی خود به آن گواهی میدهد و با شهادت و جاننثاری خود الگو میشود و برای امت سرمشق و نمونه کامل انسان
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 177
حقیقتشناس میشود.
کلمۀ شهادت و شهید در قرآن به معنای اصطلاحی به کار نرفته است. کلمهای در که قرآن در معنی شهادت و شهید به معنای اصطلاحی به کار رفته است، قتل و مقتول فیسبیلالله است (کشته در راه خدا). شاید علت این است که قرآن نخواسته است شهادت و شهید را تنها در مبارزه منتهی به مرگ به کار برد.
کلمهای که در قرآن برای جنگ به کار گرفته شده است «حرب» و قتل (محاربه و مقاتله) است. بررسی بیلانی و کیفیت رشد اصطلاحات شهادت، جهاد و جنگ در اسلام، ما را به این حقیقت رهبری میکند که جهاد در اسلام، اصلاً، به معنای جنگ مقدس (هولی وارHoly War ) برای تحمیل ایدئولوژی و دین نیست؛ چه این موضوع در چهارچوب ایدئولوژیکی اسلام جایی ندارد و با آزادی عقیده دینی، که خاص اسلام است، سازش ندارد و قرآن آن را طرد میکند.
همچنین تصور این جهاد عبارت است از جنگ در راه تحمیل اسلام و شهادت عبارت است از جاننثاری در راه تحمیل اسلام و عقیده، کاملاً غیراسلامی است.
همانگونه که در فقه اسلامی برای جهاد شرایط فراوان قرار داده شده است، برای شهادت نیز شرایطی لازم است:
1. شهادت میبایستی یک انتخاب مبتنی بر جهاد باشد، هر چند خود جان دادن لازم نیست انتخابی باشد. به هر صورت شهادت نمیتواند تصادفی و اتفاقی و خارج از چهارچوب صورت گیرد. این انتخاب در حقیقت انتخاب جهاد است نه مرگ. شهید با مرگ میجنگد و مبارزه میکند و از آن فرار میکند.
2. این انتخاب میبایستی بر معرفت و شناخت جهاد، اهداف و کیفیت آن استوار باشد. فداکاری جانی تنها در چهارچوب جهاد قابل توجیه است. بنابراین، بعضی اعمال به ظاهر انتحاری نیز، در حقیقت شهادت هستند.
3. جهاد و شهادت هر دو بایستی اهدافی را خارج از خود مرگ، برای مرگ تعقیب نمایند. در این رابطه مرگ بدون جنگ نیز، در موارد خاص، شهادت شناخته میشود.
4. این اهداف باید اهدافی مقدس و مورد تأیید اسلام باشد و شهادت و جهاد باید در راه تأمین این اهداف صورت گیرد. بنابراین باید هم وسیله (جهاد و شهادت) و هم اهداف هر دو از تأیید اسلامی برخوردار باشد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 178
5. در اسلام هدف وسیله را توجیه نمینماید و بنابراین هر گونه مبارزه و مرگطلبی جهاد و شهادت نیست.
6. جهاد و شهادت هر دو باید بر اساس نیت خاص نهایی تقرب به خدا و جلب رضایت او باشد. بر اساس این شرایط و شرایط دیگر است که شهادت از مرگ غیرشهادتی متفاوت میشود؛ زیرا شهادت مرگ نیست.
مرگ بر گونههای مختلف است:
1. مرگ طبیعی ناشی از علل طبیعی، چون کهولت.
2. مرگ تصادفی ناشی از تصادفات، چون بیماریهای واگیر، زلزله، سیل و تصادفهای شغلی و صنعتی.
3. مرگ جنایی ناشی از قتل.
آنچه در این سه نوع مرگ، مشترک است این است که انتخاب در این مرگها راه و نقشی ندارد و شهادت از این نظر با این گونه مرگها متفاوت است.
4. مرگ انتحاری، مرگ انتخابی است، ولی تنها بر اساس پایان دادن به زندگی (نه هدف دیگر) صورت میگیرد. در این گونه مرگ، انتخاب وجود دارد، ولی شرایط دیگر شهادت وجود ندارد.
5. مرگ شهادتی، مرگی است که بر اساس تمام شرایط لازم در شهادت صورت میگیرد.
آنچه شهادت را در اسلام اهمیت داده است، نه مرگ است و نه مرگ انتخابی؛ زیرا نه مرگ و نه حیات به تنهایی و به خودی خود، نه خوب است و نه بد. مرگ چیزی جز پایان حیات نیست و حیات غیرمفید چیزی جز مرگ نیست. آنچه زندگی را ارزشمند میکند جهاد و مبارزه برای استقرار و تحکیم حقیقت، عدل و خوبیهاست. بنابراین، آنچه حیات و مرگ را ارزشمند میکند ارزشی است که در هر یک از زندگی و مرگ وجود دارد. کسی که زندگی خود را در راه تأمین هدفی مقدس مصرف میکند و با فداکاری، مبارزه و ایثار زندگی میکند، در زمان حیات مجاهد است و اگر در این راه جان سپارد شهید است. مجاهد، شهید زنده است و شهید، مجاهد کشته. مجاهد برای تأمین هدف مقدس زندگی میکند و شهید با تأمین این هدف، به زندگی ابدی میرسد.
شاید به این علت است که شهید همیشه زنده است و جهاد هرگز شکستپذیر نیست.
شاید به همین جهت است که امام حسین(ع) با شهادت خود هدفی را تأمین کرد که با ادامه حیات خود در آن شرایط امکان تأمین نداشت.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 179
شهید کسی است که یکی از دو انتخاب را که به طور مساوی ارزشمند است اختیار کرده است؛ بدون آنکه لازم باشد به مرگ برسد.
اگر فردی به اجبار در جریان مبارزه خود، بدون قدرت انتخاب کشته شود، ما میتوانیم وی را شهید در راه دفاع از حق بدانیم و نه جهاد در راه حق. به هر صورت عامل انتخاب نهانی در جهاد و شهادت ضروری است.
مبارزه بر دو نوع است:
1. جهاد و مبارزه برای استقرار حقیقت.
2. دفاع در راه حفظ حقیقت.
در جهاد احتمال پیروزی ظاهری بسیار ضرورت دارد. در صورتی که در دفاع این احتمال چندان ضروری نیست.
برای درک مفهوم جهاد و شهادت در اسلام، لازم است توجه شود که انسان موجودی سه بعدی است:
1. حیوانیت.
2. انسانیت.
3. روحانیت.
امکانات جسمانی، حیوانیت وی را تقویت میکند و امکانات حیوانی وی انسانیت وی را رشد میدهد و امکانات انسانی وی روحانیت وی را تحکیم میبخشد.
همیشه امکانات قبلی امکانات بعدی را تکامل میبخشد و سرانجام هدف اصلی از رشد انسانها وصول و تأمین اهداف عالی روحانی و معنوی است.
در بسیاری موارد جهاد و دفاع صلحجویانه و مسالمتآمیز است و مرگ را، ضرورتاً، به دنبال ندارد. شهدا تنها کسانی نیستند که در میدان جنگ از پای در میآیند. علی(ع) پس از ضربت در بستر جان سپرد.
منابع و ادبیات اسلامی، گروههای مختلفی را شهید معرفی کرده است از جمله:
1. کسی که در راه دفاع از شرف خود و خانواده کشته شود.
2. کسی که در دفاع از مال و ناموس خود کشته شود.
3. کسی که در دفاع از دین خود کشته شود.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 180
4. کسی که در دفاع از حقوق خود کشته شود.
5. کسی که در دفاع از جان خود و خانواده خود کشته شود.
6. کسی که در دفاع از عدل و مبارزه با ظلم کشته شود.
7. کسی که در مهاجرت در راه خدا کشته شود.
8. کسی که در دفاع و مبارزه در راه حق کشته شود.
9. کسی که با ایمان کامل از دنیا برود.
10. کسی که با حب اهلالبیت جان سپارد.
11. کسانی که در انتظار حاکمیت الله و استقرار عدل (فرج) جان سپارند.
12. کسی که در حال تحصیل و تعلیم و تعلم جان سپارد.
13. کسی که در غربت جان سپارد.
14. کسی که در جهاد و دفاع مجروح شود و سپس جان سپارد.
15. زنانی که در جریان بارداری و وضع حمل جان سپارند.
16. کسی که در طهارت کامل و خلوص و اخلاص کامل جان سپارد.
17. کسی که در جریان انجام یک تکلیف دینی جان سپارد.
18. کسی که در جریان امر به معروف و نهی از منکر جان سپارد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 181
پای نوشتها:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 182