تأثیر فرهنگ عاشورا و نمودهای عینی آن
در اندیشه و زندگانی امام خمینی(س)
حسین رزمجو
حسن مطلع سخن را با نام و یاد آن اسوه فضیلت و شجاعت که وجودش تبلوری از ارزشهای متعالی فرهنگ عاشورای حسینی است، آغاز میکنیم و به او که قیامش در برپائی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، الگوئی بود از عاشورا: «روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان» درود میفرستیم:
... مشیت الهی بر این تعلق داشت که: «سرانجام، در واپسین ساعات غمرنگ شبانگاه 14 خرداد سال 1368 شمسی، بلند آفتاب دین، در سیّال ارغوانی شفق ابدیت به خاموشی گرائید و «روح خدا» چونان پرندهای سبکبال، از آشیان خاک به اوج افلاک پر کشید و به ملکوت اعلی پیوست.» رضوانالله تعالی علیه.
با غروب وجود او، گویی طبیعت را حال و هوایی دیگر فرا گرفت. زمان در معبر پرشتاب خود درنگ کرد، چهره آسمان را غباری از اندوه پوشاند. زمین در سوگش به ماتم نشست، و ابر و گل و نسیم در عزای او گریستند.
آیا به واقع میتوان در ظرف محدود کلمات، و به یاری قلم که در بیان رمز و رازهای جان، ناتوان و نارساست؛ از چگونگی «مرگ خورشید» و وصفالحال مشتاقی و مهجوری او- آنچنان که در خرمن امید عاشقانش شرر زده است- گزارشی به دست داد؟! و «زین آتش نهفته که در سینه من است» بیخبران از سوز هجرانش را خبردار کرد؟! بیگمان:
قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز ورای حدّ تقریر است، شرح آرزومندی
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 65
لذا با اذعان به نارسایی قلم و ناتوانی زبان، در عبارات ذیل سایه روشنی از احساسات و علائق نسلی از بندرسته را نسبت به مرشد و مرادی بزرگ به رشته تحریر میآوریم که به رهبری او، فراز و نشیبهای دوران پرماجرای چهل ساله اخیر را پسِ پشت نهاده است و به دم گرم مسیحائیش جانی تازه یافته و با تولدهای دیگر، زمینهساز انقلاب شکوهمند اسلامیمان گشته است:
- او به منزله «آفتاب» حیاتبخشی بود که در سیاهترین روزگار ستمگری طاغوتیان، و دوران خفقان حکومت ستمشاهی، بر قلبهای افسرده محرومان نور امید پاشید و آنان را به پیکار با تاریکیها برانگیخت، تا جامعه شرق و غربزده ما را از ظلمت به سوی نور و از «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنان هائل» به سواحل امن و جمع سبکباران آزاده، هدایت کرد.
- سراسر زندگی و لحظه لحظه از عمر پربرکت او در راه تحقق آرمانهای والای اسلامی و اجرای قوانین الهی و مبارزه با ظلم و ظالم گذشت.
- او پیشرو بیدارگران اقالیم قبله و شاخصترین چهره تاریخ پس از انبیاء و معصومین (علیهمالسلام)، بتشکن تاریخ توحید، تندیس استقامت و صبر، مظهر صلابت و سازشناپذیری با دشمنان خدا و خصم مستکبران جهانخوار بود.
- وی، ایمان و فرزانگی جدّش –خاتم پیامبران، که درود خدا بر او و خاندانش باد- شجاعت و سختکوشی پدرش- علی(ع): پیشوای پرهیزگاران- و جوانمردی و ایثارگری کاروانسالار شهیدان کربلا را به همراه داشت.
- دلش مالامال از عشق، و سرش آکنده از شور عدالتخواهی و فضیلتجوئی بود.
- او به گونۀ آتشفشانی گدازان، از کانون جوشان حوزهها، و از بستر خروشان تودههای ظلمستیز دادخواه برآمد و چونان صخرهای عظیم و استوار بر سر بدخواهان فضیلت و آنان که به واسطۀ جمود فکری و تحجّر ذهنی، همیشه سدّ راه ترقی اسلام و اسلامیان بوده و در طول تاریخ، در لباس «شریح قاضی»ها و مفتیان همکاسه و همسوی با طاغوتها، آب به آسیای دشمنان دین ریختهاند؛ فرود آمد و در فرخنده ایام بهمن 1357، به یاری مردم قهرمان ایران کاخ پوشالی دو هزار و پانصد ساله ستمشاهی را درهم کوبید.
- وی با دین به دنیا فروشان بیبصر از خدا بیخبر و: «روحانینماهای ریاکار» همچنین با شیطان بزرگ و چپاولگران بیفرهنگ و ضدبشر شرق ملحد و غرب فاسد و: «همآخورهای اسرائیل جنایتکار» مبارزهای بیامان کرد، و در این رهگذر توان ابرقدرتهای جنایتکار را در هم شکست. و
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 66
جامعۀ اسلامی را به هویت اصلی و به خویشتن خویشش بازگرداند و سرانجام با اعمال سیاست: «نه شرقی نه غربی، بل اسلامی» بندهای بردگی و رعب و ترس از استعمارگران جهانخوار را از دست و پای مردم مظلوم خود باز کرد و به استقلالشان رسانید.
او به مردان جامعۀ از بند رستۀ ما، اعتماد به نفس و شهامت بخشید، و زنان مسلمان را از سقوط به منجلاب فسادی که مزدوران غربزدﮤ بیگانه- به دست خاندان فاسد پهلوی- برای تباهیشان فراهم آورده بودند، نجات داد. و با برقراری سنت اسلامی حجاب، عفت و پاکی رأی و دامن را برای آنان تأمین کرد و با شرکت دادن ایشان در صحنههای زندگی فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، به نیمی از پیکرﮤ اجتماعمان حیاتی تازه بخشید و از این رهگذر حقوق طبیعی و انسانی زنان را تضمین کرد.
- تحمل بازداشتها، تبعیدها، دربدریها، زخمزبان شنیدنهای آن قائد بزرگ از خناسان زمان و اندر بلاهای سخت بودن او که منجر به «فرّ و بزرگمردی و سالاریش» گردید، قصهای است پر غصه، و مبارزات خستگیناپذیر وی در راه دفاع از حقوق مستضعفان و اعتماد و اتکاء دائمیاش به الطاف حق و کوشش در تأمین رضای خداوند و پیروی از رهبران راستین دین، قولی است که جملگی برآنند.
- برجستهترین ابعاد روح متعالی امام خمینی(س): اخلاص، ایمان راسخ به حق و بیاعتنائی به زخارف فریبای دنیا بود و بدین دلیل قدرتهای مادی و ظاهری را همواره حقیر میشمرد و تکیه کلام همیشگیاش این حدیث نورانی نبوی بود که: «حبّ الدّنیا رأس کل خطیئة».
- او در رعایت فرمانهای الهی و امانتداری مصداق و مثل اعلای این کلام خداوندی بود که فرموده است: «مَن المؤمنین رجالٌ صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه» و در عین حال که ارادهای به استواری و توانمندی یک سردار شجاع و نظامی داشت- و در مقام فرماندهی کل قوا- همواره چونان بنیانی مرصوص در برابر دشمنان شرف و آزادی پای میفشرد و در مواقع لازم به سرکوبی آنان فرمان میراند، احساس و عاطفهای به رقّت یک عارف داشت و دلش به مانند قلب عاشقی پاک باخته، آکنده از شور و شوق و عشق به حقیقت بود، چنانکه این ویژگیهای روحی او را از مجموعه اشعاری که در دیوان مستطابش گرد آوردهاند، از جمله از غزل عارفانه و زیبای ذیل که در آن ضمن بیان درد مهجوری و شرح آرزومندی خود- لسانالغیبوار- راز گشائیها فرموده است، به خوبی میتوان دریافت:
آید آن روز که خاک سر کویش باشم ترک جان کرده و آشفتۀ رویش باشم
ساغر روح فزا از کف لطفش گیرم غافل از هر دو جهان، بستۀ مویش باشم
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 67
سر نهم بر قدمش بوسهزنان تا دم مرگ مست تا صبح قیامت ز سبویش باشم
همچو پروانه بسوزم بر شمعش همه عمر محو، چون میزده در روی نکویش باشم
رسد آن روز که در محفل رندان سرمست رازدار همه اسرار مگویش باشم
یوسفم گر نزند بر سر بالینم سر همچو یعقوب دل آشفتۀ بویش باشم
... استقبال بینظیر تاریخی که به هنگام ورود او به خاک وطن- پس از پانزده سال تبعید- در دوازدهم بهمنماه سال 1357، از طرف میلیونها انسان مشتاق بیقرار به عمل آمد، و سیل میلیونی امّت عزادار سوگوار همراه با طوفانی از ضجه و ناله و اشک، در لحظات وداع با پیکر پاکش در مصلای بزرگ تهران و در مراسم تشییع و تدفین او که در شانزدهم خرداد 1368 جاری و برپا شد، خود نشانهای است از محبوبیت بیهمال و خصال شایستۀ وی و بر حق بودن مکتبی که به عشق آن زیست و برای سربلندی و گسترش آن مبارزه کرد و با عشق آن جان سپرد».
* * *
و اما بررسی: «تأثیر فرهنگ عاشورا و نمونههای عینی آن در اندیشه و زندگانی امام خمینی(ره)» که موضوع مقالت حاضر است، از مطالعۀ اجمالی قیام آن بزرگمرد علیه رژیم فاسد پهلوی، با توجه به اهداف متعالی و رهبری ایشان در جریان انقلاب اسلامی ایران که فراهم شدن زمینۀ آن به سالها قبل از رویداد 15 خرداد 1342 میرسد، قابل توجیه و تبیین است. چه بیگمان میان افکار و مقاصد و عملکرد امام خمینی(رض) با اهداف و آرمانهای مقدس و شیوﮤ رفتار حضرت امام حسین (علیهالسلام) در قیام عاشورا، همسانیها و همسوئیهای آشکاری وجود دارد و به تعبیری دیگر، شاید به جرأت بتوان گفت: که این در واقع حماسۀ بزرگ کربلاست که الهامبخش، تواندهنده و انگیزﮤ اصلی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ایجاد حرکتهای ضد طاغوتی و مبارزات ایشان با سلسلۀ پهلوی و مالاً براندازی حکومت دوهزار و پانصد سالۀ ستمشاهی ایران در 22 بهمن ماه 1357 میباشد.
توجه به رخدادی که ذیلاً از تاریخ خونین کربلا نقل میگردد، شاید ما را در روشنگری و تحلیل موضوع مذکور، راهنما و مددکاری بایسته باشد:
حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام)، پس از نخستین دیداری که با حرّ بن یزید ریاحی – فرستاده و پیش قراول لشگر عبیدا...بنزیاد، حاکم کوفه – در محل «بیضه» دارند، و طی خطبهای تکاندهنده که با این عبارات آغاز میشود، ظلم ستیزی خود و دلیل نهضت و مخالفتشان را در برابر حکومت
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 68
یزیدبن معاویه، چنین اظهار میفرمایند:
«ایّها النّاسُ اِنّ رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: مَن رای سلطاناَ جائراً مستحلاًًّ لحرم الله ناکثاً لعهد الله مخالفاً لسنّة الله یعمل فی عبد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر ما علیه بفعلٍ و لا قولٍ، کان حقاً علی الله اَن یُدخِله مَدخَلَه»: [ای مردم! رسول اکرم- که درود خداوند بر او و خاندانش باد- فرموده است: اگر کسی زمامدار ستمگری را ببیند که به حقوق الهی و احکام دین تجاوز میکند و پیمان خداوند را میشکند و با سنت پیامبر(ص) مخالفت میورزد و با بندگان خدا به ظلم و گناه رفتار مینماید، و او برای تغییر و براندازی چنین زمامدار بیدادگری، با گفتار و کردار خود اقدام نکند، حقاً خداوند وی را به همان جایی خواهد برد که آن ستمکار را میبرد. ]
و به دنبالۀ عبارت مذکور، ضمن بیان این حقیقت که: «الا و انّ هولاءِ قدلزموا طاعة الشّیطان و ترکوا طاعة الرّحمّن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالفیء و احلّوا حرام الله و حرّموا حلاله، و انا احقّ مِن غیّر... فانا الحسین بن علیّ و ابن فاطمة بنت رسولالله(ص)... فلکم فیّ اسوة... الخ»: [ آگاه باشید! همانا اینان (عمّال حکومت یزید) پیروی شیطان را نصبالعین و برنامۀ خود قرار دادهاند و اطاعت خداوند را ترک کرده و فساد را آشکار ساخته و مروّج آن شدهاند و حدود مقررات دین را تعطیل نموده و خزانه کشور اسلامی را به خود اختصاص داده، حرام خدا را حلال و روای آن را ناروا ساختهاند و من از هر کسی شایستهترم که وضع نابسامان موجود را تغییر دهم... من حسین، فرزند علی(ع) و پسر فاطمه، دختر رسول خدا هستم... پس لازم است که شما از روش من - در مبارزه با حکومت ظلم- پیروی کنید. زیرا عمل من برای مسلمانان حجت و سرمشق است... الخ]
لذا آن امام همام با ایراد خطبۀ مزبور، احساس مسئولیت و ایفای وظیفه و یا تکلیف شرعی خویش را علیه یزید- به منظور پاسداری از حریم دین خداوند و احیای سنتهای سنیۀ پیامبر اکرم(ص) و از بین بردن بدعتهایی که توسط خاندان بنیامیّه و خلیفه غاصب زمان و حامیان او به وجود آمده بود، اعلام میدارند و مسلمانان را به مبارزﮤ با او تحریض میکند.
شایان ذکر است که آن حضرت، قبل از واقعۀ غمانگیز نینوا، در جایی دیگر نیز ضمن نگارش نامهای به بزرگان بصره، اوضاع زمانه و عملکرد سوء حکومت یزید را از لحاظ پدیدار کردن بدعتها و از بین بردن راه و روش پیامبر(ص) اینگونه توجیه کرده و حجت را بر دینباوران غیرتمند تمام فرموده بودند: «فانّالسّنة قد اُمیتَت و انّ البدعة قد اُحییت.» [همانا طریقه پیامبر(ص)- در روزگار ما- مرده است و رسمها و عقاید تازﮤ بر خلاف دین به وجود آمده است. ] و در واقع زبان حالشان از بیان
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 69
این واقعیت تلخ آن است که میخواهند بگویند: ناگزیر هدف من از قیام علیه پسر معاویه از بین بردن این بدعتها و زنده کردن اسلام راستین و سنتهای پسندیده جدّم خاتم پیامبران محمدبن عبدالله(ص) است.
بر این قیاس، در زندگی سیاسی و اندیشههای مذهبی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران –حضرت امام خمینی(ره)- و مبارزاتی که معظمله از دوران جوانیشان علیه یزید زمان خود – محمدرضا پهلوی- آغاز کردند، دقیقاً همین احساس وظیفه و نمودهای عملی اهداف سالار شهیدان کربلا مشاهده میشود، زیرا ایشان در برابر حکومتی به پا خاستند که با ارائه و کاربرد بدعتهایی چون کشف حجاب، رواج بیبندوباریها در معاشرت زنان با مردان، دائر کردن مراکز فحشاء و فساد و شرب خمر و دیگر منکرات، وضع قوانین خلاف دین، به باد دادن خزانۀ کشور از طریق ولخرجیها، عیاشیها و حیف و میلهایی نظیر برپایی جشنهای دوهزار و پانصدمین سال حکومت ستمشاهی و تاجگذاری و ترویج فرهنگ مبتذل غرب و... در واقع رهسپار همان راه ضلالت و شیطانی بود که یزیدبن معاویه و هواداران او- به روزگار امام حسین (علیهالسلام)- در آن گام برمیداشتند.
به گواهی اسناد موجود در تاریخ معاصر ایران و مشاهدات عینی نسلی که دوران چهل سالۀ اخیر را درک کرده و شاهد بر رویدادها و حوادث سیاسی بوده که در کشورمان پیش آمده است، حکومت خودکامۀ محمدرضا پهلوی- به پشتیبانی شیطان بزرگ (آمریکا) و دولت اسرائیل غاصب و ارتشی که تا بن دندان به سلاحهای آمریکایی و انگلیسی مسلح و مجهز بود و توسط مستشاران آمریکایی اداره میشد- هر فریاد تظلم و اصلاح طلبی را که به منظور دفاع از حق و جانبداری از دین و حمایت از مردم مظلوم، از طرف مصلحی کشیده میشد، در گلوی او خفه میکرد و روشنفکران غیرتمند ظلمستیز را اسیر سیاهچالها و زندانهای مخوفی کرده بود که به دست دژخیمان سازمان به اصطلاح اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) اداره میشد. حکومتی که حضرت امام خمینی از سران آن، اینگونه یاد کردهاند: «استبداد محمدرضا و پدر روسیاهش، روی سلاطین مستبد را سفید کرده است. این پدر و پسر جنایتهائی در ایران کردهاند که ما نمیتوانیم عشر آن، حتی صدیک آن را بیان کنیم. اینها ملت ما را به اسارت کشیدند، قبرستانهای ما را آباد و شهرهایمان را خراب کردند. لذا اگر ایران بخواهد اصلاح شود، محمدرضا و سلسلۀ خبیثۀ پهلوی باید از میان برود و دست سه ابرقدرت جنایتکار: آمریکا، روسیه و انگلستان باید از ایران قطع گردد.»
از آنجا که توصیف وضع نابسامان حکومت و رژیم فاسدی که حضرت امام(ره) با یاری مردم
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 70
قهرمان و شهیدپرور ایران علیه آن قیام کردند، از حوصلۀ نوشتار حاضر خارج است و در واقع به مجال کافی دیگر نیاز دارد، لذا برای پرهیز از اطناب در سخن، شاید بیمناسبت نباشد که تحلیل موضوع مورد بحث را در بیان خاطره و گزارش ذیل خلاصه کنیم و خوانندگان گرامی را به منظور آگاهی از تفصیل آن به کتابها و مقالاتی احالت دهیم که تاکنون دربارﮤ انقلاب اسلامی ایران و حرکت و نهضت امام خمینی(رض) و علل سقوط سلطنت خاندان پهلوی نگاشته شده است:
در نخستین روزهای بهمنماه 1357 شمسی یا در آستانه پیروزی انقلاب و بازگشت امام از تبعید پانزده سالهشان به ایران که نظام ستمشاهی سلسله پهلوی، در حصاری از حکومت نظامی و فضایی آکنده از خون و آتش، آخرین نفسهای حیات نکبتبار خود را میکشید و شاه معدوم چونان غریقی در حال نزع، برای ادامۀ زندگیاش به هر حشیشی چنگ میزد و به هر جنایتی دست مییازید، نگارنده این سطور که مانند میلیونها ایرانی دردمند دیگر، هر لحظه سپری شدن دوران تاریک استبداد و فرارسیدن صبح آزادی را انتظار میکشید، ضمن چکامه گونهای با عنوان «پنجاه سال شوم» -که ابیات ذیل بخشی از آن منظومه است- خطوط برجسته سیمای ظالمانه حکومت محمدرضا را که امام خمینی با الهام از قیام کربلا، در براندازی او همت گماشته بودند چنین ترسیم و توصیف کرده است:
طوفان خشم ملت مظلوم بر کند نخل ستم ز جای و بسوزد بر و برش
ظالم که نقشهها کشد از بهر جان خلق با دست خویش میکند او چه به مغبرش
آه یتیم و نالۀ زندانی اسیر آسان کند اثر، که به خرمن در آذرش
«پنجاه سال شوم» بر این بوم و بر گذشت با حیله و دروغ و تباهی، سراسرش
بس وعدههای پوچ و دروغین بداد و داشت آن گرگ در لباس شبان، خدعه در سرش
روزی به نام غمخوری از «برزگر»، گرفت آب و زمین ز «مالک» و شد فتنه بر درش
در سود «کارخانه» به ظاهر شریک کرد «مزدور» را و کرد تبه، رنج و باورش
بنیاد «علم» و خانۀ «فرهنگ» شد خراب ز آن «دانشی سپاه» ابوجهل پرورش
آزادی و فضیلت و هم مردمی بکشت
دین خوار گشت و «عالم دین» شد به ششدرش
«خائن» به روزگار وی ارج و مقام یافت «فاسد» عزیز گشت و گرامی و سرورش
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 71
«منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا» ز افعال خاندان فرومایه گوهرش
«هر عاقلی به زاویهای گشت ممتحن» هر فاضلی به خاک سیه، جای و بسترش
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 72
آزادگان به بند و به زندان اسیر و خوار فرزانگان حقیر و زبون، در برابرش
... سرمایۀ طبیعی کشور به باد داد از «نفت» و «گاز» و آهن و پولاد و هم زرش
القصه، او هر آنچه به دوران خویش کرد از جهل و از خیانت و سفّاکی و شرش،
چشم زمانه هیچ ندیده است آنچنان در زیر آبی فلک و سقف اخضرش
و در ادامۀ این ابیات، اشارتی چنین شدهاست به قیام پیامبر گونه امام خمینی در براندازی حکومت پهلوی و شکوفائی انقلاب و پیروزی مردم از بند رسته ایران:
اینک به پایمردی نستوه مرد حق فرزند مصطفای «خمینی» که از فرش
دشمن به اضطراب و دل دوست شادمان رایات دین بلند و سرافراز هم، سرش
مردم بسیج گشته و فریاد «انقلاب» آید به گوش، صوت خوش روحپرورش
اینک به پاسداری آزادی و شرف با اتکاء به قدرت خلاق داورش
چون کوه با صلابت و توفنده همچو باد چون بت شکن نیای خود و هم پیمبرش
کاخ ستم به لرزه در آورد و داد خلق بگرفت با عنایت حق از ستمگرش
آری، حضرت امام(ره) با «اتکاء به قدرت خلاق داور» و برخورداری از «عنایت حق» و حمایت مردم تحت ستم ایران، کاخ ظلم یزید زمانه را به لرزه در آورد و زمینه نهضتی همگون و همسو با قیام عاشورا را در کربلای ایران فراهم کرد.
شایستۀ یادآوری است که سابقه مبارزات حسین گونه امام خمینی(ره) علیه ستم و فساد و بیدینی، به سالها قبل از شکوفائی انقلاب اسلامی بهمن 57 میانجامد و در واقع مراحل عملی آن با نگارش کتاب «کشف الاسرار» - بعد از واقعه شهریور1320 شمسی و سرنگونی رضا خان، با این گونه افشاگریها که: «احکام صادره از سوی رژیم رضا خانی بیاعتبار است و باید به دور ریخته شود»- آغاز میگردد و پس از کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332، در جریان سالهای خفقانزای سلطه حکومت محمدرضا شاه- به ویژه در دهه چهل- که وی با یاری ایادی آمریکا و نیروی جهنمی ساواک، به نام اصلاحات و انقلاب سپید، هدف اصلیاش دینزدائی از فضای فرهنگ و دانشگاههای ایران است، پیکار مقدس امام متناسب با شرایط زمان و مقتضای رویدادهایی که اتفاق افتاد، در مقاطع مختلف به اشکال ذیل ادامه مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 73
مییابد:
- مخالفت با قانون «تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی» که در مهرماه 1341، به تصویب هیئت دولت وقت (کابینه اسدالله علم) رسیده بود و در آن قید «دیانت اسلام» از شرایط
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 74
انتخابکنندگان و انتخابشوندگان در انجمنهای مذکور حذف گردیده و «سوگند خوردن نمایندگان به قرآن» مبدل به قسم ایشان به «کتاب آسمانی» شده بود.
- مخالفت با لوایح ششگانه انقلاب سپید در بهمن ماه 1341، و پرهیز دادن امام، علمای قم را از ملاقات با شاه که قرار بود روز چهارم بهمن همین سال عملی شود و دور داشتن روحانیت از کشیده شدن به منجلاب همکاری با دربار پهلوی.
- اعلام عزای عمومی در نوروز 1342 به عنوان واکنش منفی در برابر هیئت حاکمه وقت، به منظور متوجه کردن افکار عمومی به جنایات و ستمکاریهای رژیم، که این حرکت امام نهضت خونین پانزدهم خرداد را در همین سال در پی دارد.
- تقبیح و مردود دانستن احیای قانون کاپیتولاسیون (Capitulation)- قانونی که برای اتباع خارجی مقیم ایران، مخصوصاً آمریکاییها- حقی را بدین صورت قائل میشد که اگر احیاناً جنایتی را در ایران انجام میدادند، محاکم قضایی یا نظامی کشورمان، حق محاکمه، بازجویی و پیگرد آنان را نداشتند و مآلاً باید در دادگاههای مربوط و وابسته به دولت خود بازخواست میشدند. این قانون در سیزدهم مهر ماه 1342 در کابینه علم تصویب گردید و بعداً به ترتیب: به هنگام نخست وزیری حسنعلی منصور در مرداد 1343 در مجلس سنا و در تاریخ 21 مهرماه همین سال در مجلس شورای ملی به تصویب نمایندگان رسید.
- مخالفت امام با برگزاری جشنهای مبتذل دوهزار و پانصد سالۀ ستمشاهی، در سال 1349 و تقبیح باستانگرائیهای شاه، از جمله تبدیل تاریخ هجری اسلامی به تقویم واهی شاهنشاهی، همچنین غیرقانونی شمردن حزب رستاخیز که به فرمان او در سال 1352 تشکیل گردید.
- صدور پیامهای انقلابی و ایراد سخنرانیهای شورانگیز امام در دوران پانزده ساله تبعیدشان از ایران، که به صورت نوارها، اطلاعیهها، شبنامهها، به سرعت در میان مردم پخش میشد و هر کدام از آنها عامل مؤثری بود در روشنگری و برانگیختن آنها به مقابله با کجرویهای رژیم و...
اما بیگمان، اوج شکوفایی و تبلور کامل فرهنگ ظلم ستیز عاشورا را، قبل از انقلاب در سخنرانی تاریخی که امام عصر روز عاشورای سال 1342ش یا دهم محرم 1383ق پس از حادثه حمله دژخیمان رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در قم ایراد کردهاند، میتوان مشاهده کرد. در عظمت این سخنرانی انقلابی و عمق و میزان تأثیری که در اذهان عمومی میگذارد، همین بس که از هنگام ایراد آن، صفت «بتشکن بزرگ تاریخ» از طرف مردم حقشناس ایران برای آن عبد صالح، بر صحایف
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 75
تاریخ انقلاب، جاودانه، ثبت شد و در واقع این رویداد فرخنده به منزلۀ آیینهای گردید که نمودهای عینی تأثیر قیام عاشورا را در افکار و شخصیت امام، به روشنی میتوان در آن ملاحظه کرد.
عبارات ذیل، بخشی از این نطق تاریخی متهورانه و سرنوشتساز:
«بسم الله الرحمن الرحیم. الان عصر عاشوراست. گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر میگذرانیم، این سئوال برایم پیش میآید که اگر بنیامیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین(ع) جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در آن روز نسبت به زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟! زنان و کودکان او چه تقصیر داشتند؟! طفل شش ماهه حسین(ع) چه کرده بود؟!
به نظر من آنها با اساس کار داشتند. بنیامیه و حکومت یزید با خاندان پیغمبر(ص) مخالف بودند. بنیهاشم را نمیخواستند، و غرض آنها از بین بردن این شجرﮤ طیبه بود. همین سئوال این جا مطرح میشود که اگر دستگاه حکومت جبار ایران با مراجع سر جنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چه کار داشتند که در روز حمله به مدرسه فیضیه آن را پاره پاره کردند؟! به مدرسه فیضیه و به طلاب علوم دینیه چه کار داشتند؟! به این نتیجه میرسیم که اینها با اساس، کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمیخواهند این اساس موجود باشد.
اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما زنده باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد، نمیخواهد در این کشور علما و احکام اسلام باشد... اسرائیل میخواهد آن چیزهایی که سدّ راه هستند از سر راه برداشته شود. قرآن سد راه است باید برداشته شود. روحانیّت سدّ راه است باید شکسته شود. مدرسۀ فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سدّ راه است باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سدّ راه بشوند باید کشته شوند، از پشت بام پرت شوند، باید سر و دست آنها شکسته شود، برای اینکه اسرائیل به منافعش برسد، دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند.
شما اهالی محترم قم! ملاحظه فرمودید که آن روز که آن رفراندوم غلط، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت- رفراندومی برای تأیید تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و دام فسادی که از طرف رژیم به نام به اصطلاح حقوق زنان و تشکیل جامعۀ آزاد زنان، برای آنان گسترده شده بود- آن رفراندومی که بر خلاف مصالح ملت ایران بود و با زور سرنیزه اجرا شد. در کوچهها و خیابانهای قم، در مرکز روحانیت، در جوار حضرت معصومه علیها سلام، مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند، در
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 76
اتومبیلها نشاندند و گفتند: مفتخوری تمام شد! آیا این طلاب علوم دینیه که سراسر عمرشان را، مواقع نشاطشان را در این حجرات میگذرانند و ماهی چهل الی صدتومان بیشتر ندارند، مفت خورند؟! یا آنهایی که یک قلم درآمدشان هزارمیلیون تومان است؟! مفت خور کسانی هستند که بانکهای دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشتهاند، کاخهای عظیم را بنا کردهاند و در عین حال باز هم ملت را رها نمیکنند، باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسرائیل برسانند. باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفت خور کیست؟!
ای شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست از این اعمال و رویه بردار! من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند. من نمیخواهم تو مثل پدرت بشوی!
سازمان امنیت میگوید: از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید، آیا بهنظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی و یهودی است؟! آقای شاه! شاید اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند تا من بگویم تو کافری و از ایران بیرونت کنند؟! و به تکلیفت برسند؟! تو نمیدانی که اگر یک روز صدایی دربیاید و ورق برگردد، هیچ کدام از اینها که اکنون دور تو را گرفتهاند، با تو رفیق نخواهند بود. اینها رفیق دلارند، اینها دین و وفا ندارند. دارند همه چیز را به گردن توی بیچاره میگذارند.
.. مطالب زیاد است، بیشتر از آن است که شما تصور کنید، حقایقی در کار است، مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی که در شرف تکوین است سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، این مملکت خراب، از وضع این هیئت دولت و از وضع سردمداران حکومت نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم.»
با این تفصیل، آنچه مسلم است این است که امام خمینی(رض) در سراسر عمر پربرکت خود، با استفاده از هر فرصت مناسب و بهرهمندی از سنگر خطابه و اسلحه قلم و بیان، قاطبه مسلمانان- به ویژه ملت مسلمان ایران- را به ادامه راه و روشی که شهیدان کربلا در مقابله با حکام جابر بنیامیه اتخاذ کردند، فراخواند و با تکیه دائمی بر این واقعیت که: «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» و بیان این حقیقت که هر چه داریم از امام حسین علیهالسلام و عاشورای عبرتآموز انسانساز اوست، و این: «محرم و صفر است که اسلام را تاکنون نگه داشته است» مردم را به قیام علیه حکومت خاندان پهلوی و ایادی مزدور و خائن دربار آنان و حامیان بیگانهشان برانگیختند. انگیزش و نهضتی که در فرجام به طوفان عظیم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 منجر شد، و شعلههای خشم برخاسته از این طوفان، کاخ ستم طاغوتیان را سوزانید و سرنشینان آن را به زبالهدان
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 77
تاریخ افکند.
* * *
اینک با ارائه عبارتی از سخنان امام خمینی درباره قیام مقدس حسینی که ضمناً ارتباطی تنگاتنگ با نمودهای عینی دارد که در رفتار و شخصیت ایشان از فرهنگ عاشورا متجلی است، مقاله حاضر را حسن ختام میبخشیم و از خداوند بزرگ برای همۀ فضیلتجویان ظلمستیز- به ویژه برای مسئولان و برگزارکنندگان محترم «کنگره بینالمللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا» - موفقیت روزافزون را در راه نشر ارزشهای این فرهنگ متعالی مسئلت داریم:
«سیدالشهداء (سلامالله علیه)، از همان روز اول که قیام کردند، چون انگیزهشان اقامه عدل بود، فرمودند: میبینید که به «معروف» عمل نمیشود و به «منکر» عمل میگردد. انحرافات همه از منکرات است. جز خط مستقیم توحید هر چه هست «منکرات» است و باید از بین برود. بنابراین، ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان در زندگی چه وضعی داشتند. قیامشان، انگیزهشان نهی از «منکر» بود و این که هر «منکر»ی باید از بین برود، و از جمله «حکومت جور» باید از بین برود.»
«حضرت امام حسین(ع)، تمام اصحاب و جوانان خود، همه مال و منال و هر چه را داشتند، در راه خدا دادند و برای تقویت اسلام و مبارزه با ظلم قیام کردند و با فداکاری بینظیر و نهضت الهی خود واقعه بزرگی را به وجود آوردند که کاخ ستمکاران را فروریخت و مکتب اسلام را نجات داد... و اگر شهادت جوانمردانه ایشان نبود، اسلام در خفقان رژیم ظالمانه بنیامیه وارونه معرفی میشد و زحمات نبی اکرم(ص) و اصحاب فداکارش از بین میرفت».
«محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم، و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسیده است که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.»
«سلام بر حسین بن علی (علیهالسلام) که با یاران معدود خویش، برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت به پاخاست. و از ناچیز بودن عِدّه و عُدّه به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد، و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد: «هیهات منّا الذلة»اش را به گوش حقطلبان رسانید.»
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 78
پای نوشتها:
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 79