کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

اسلام ناب در پرتو عرفان ناب از منظر امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

اسلام ناب در پرتو عرفان ناب از منظر امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام علی اصغر مرادی

مقدمه

‏دین مبین اسلام، بی گمان از ادیان کهن آسمانی است که از دیر باز در جوامع بدوی و‏‎ ‎‏متمدن وجود داشته و به نحوی با زندگی مردم گره خورده است؛ اما ـ جز در برهۀ‏‎ ‎‏کوتاهی ـ در طول زمان، تفسیرها و قرائت های گوناگونی از آن شده و این تفسیرها، حالتی‏‎ ‎‏به میان آورده که در طول تاریخ، گاهی دین چنان دچار ضعف و ناتوانی شده است که‏‎ ‎‏زرمداران و زورمندان دشمن دین، به راحتی توانسته اند دین را مسخ کنند و آن را در جهت‏‎ ‎‏رسیدن به آرمان های دنیوی خود، همراه و از صحنه زندگی مردم خارج سازند؛ و متأسفانه‏‎ ‎‏گاهی این امر با لباس، زبان و ابزار دینی انجام پذیرفت.‏

‏با این همه، در هر قرن مردان بزرگی ظهور کرده و زنگارهایی را که بر چهرۀ پرفروغ‏‎ ‎‏اسلام نشسته بود، زدوده و جامعه را در جهت دست یازی به هویت خویش، رهنمون‏‎ ‎‏ساخته اند. از جملۀ این بزرگان، امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بود. این شخصیت بزرگوار، همین  که اسلام‏‎ ‎‏را با چهره ای کاملاً منسوخ، در دست دیوصفتان ضد دین دید، با اندیشه و  عملِ جوشیده‏‎ ‎‏از عرفان ناب توانست آینۀ شفاف اسلام ناب را از هر زنگار و برچسبی  بزداید.‏

‏پیچیدگی ابعاد شخصیتی امام ‏‏رحمه الله‏‏ باعث شده است تا گروه های متعدد، با طرز فکرهای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 487
‏متفاوت، هر کدام به یک بُعد از شخصیت ایشان توجه نمایند و قلم فرسایی کنند؛ برخی در‏‎ ‎‏بُعد حوزوی ـ به ویژه فقه و اصول ـ وارد شده و از ژرفای آگاهی های او پیرامون علوم‏‎ ‎‏نقلی سخن می گویند، گروهی از فراست و روشن بینی اش می نویسند، جمعی به تدبیر و‏‎ ‎‏مدیریت سیاسی ایشان خیره شده اند، و سالکان طریقت عشق، وی را شیخ و مرشدی راه‏‎ ‎‏یافته می دانند. خلاصه آن که هر کس با کور سوی شمع خود، راهیِ دیار یار شده است.‏

‏ولی به نظر می رسد در میان کمالات ایشان، آنچه بیش از همه تبلور دارد، جهان بینی‏‎ ‎‏عرفانی او است که با سیر و سلوک عملی در آمیخته و از ایشان، انسانی کامل ساخته است.‏‎ ‎‏گویا این بُعد از شخصیت ایشان، پیش از ابعاد دیگر شکل گرفته و چون چراغی فروزان و‏‎ ‎‏دست مایه ای گران، سر لوحۀ شکل گیری ابعاد دیگر شده و از او مسلمانی مؤمن، شجاع،‏‎ ‎‏مدیر، مدرّس، مرجع تقلید، حاکم، سیاستمدار و سالک الی الله ساخته است.‏

‏گواه صادق ما تألیفات عرفانی ایشان، نظیر ‏‏شرح دعای سحر، شرح فصوص الحکم ‏‏و ‏‏مصباح‏‎ ‎‏الانس‏‏، آن هم در عُنفوان جوانی و نیز اشعار عرفانی در سال های پایان عمر ایشان  است.‏

‏در هر حال، این نوشته ـ در حد امکان ـ می کوشد تا بُعد عرفانی شخصیت امام را پایه و‏‎ ‎‏اساس قرار داده و تعریف ایشان از اسلام ناب را از این دریچه بنگرد.‏

‏هدف اصلی مقاله، اولاً، درک صحیح آموزه های اسلام از راه عرفان حقیقی و مثبت‏‎ ‎‏امام؛ ثانیاً، بررسی ویژگی های عرفانی معظّم له؛ و ثالثاً، ارائۀ پاسخی مثبت برای این پرسش‏‎ ‎‏است که آیا عرفان امام، با ویژگی های خاصی که دارد، می تواند راهکاری صحیح در جهت‏‎ ‎‏شناخت عمیق اسلام ناب باشد؟‏

بخش اوّل: کلیات

گفتار اول: تعریف

‏عرفان ‏‎(Mystic)‎‏ بر گرفته از واژۀ یونانی ‏‎(Mistikos)‎‏ یا ‏‎(MyatLxo,s)‎‏ به معنای مرموز،‏‎ ‎‏پنهانی و مخفی است‏‎[1]‎‏ و در لغت عرب، از ریشۀ «عَرَفَ» به معنای شناختن می باشد.‏‎[2]‎‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 488
‏شناختن در معنای عام، یعنی آگاهی به دقایق و رموز چیزی؛ در برابر علم سطحی و‏‎ ‎‏قشری؛ و در معنای خاص، به یافتن حقایق اشیاء، به طریق کشف و شهود گویند.‏‎[3]‎

‏عرفان در اصطلاح، به جهان بینی دینی خاصی اطلاق می گردد که امکان ارتباط‏‎ ‎‏مستقیم، شخصی و نزدیک ـ و حتی پیوستن و وصل آدمی ـ را با خداوند، از طریق آنچه‏‎ ‎‏اصطلاحاً شهود، تجربه، باطن و حال نامیده می شود، جایز و ممکن الوصول می سازد؛‏‎[4]‎‎ ‎‏ولی در اصطلاح امام ‏‏رحمه الله‏‏ از هویّت بهتری برخوردار است؛ زیرا ایشان عرفان را طریقی در‏‎ ‎‏جهت رسیدن به حقیقت می داند؛ به گونه ای که هم حقیقت را بیان می کند و هم راه‏‎ ‎‏حقیقت را نشان می دهد. در نگرش امام، گرچه راه های فراوانی وجود دارد؛ اما همگی از‏‎ ‎‏یک حقیقت پرده بر می دارند؛ چنان که خود معظّم له در یکی از ابیات عرفانی خویش‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏ ‏

‏مسجد و صومعه و بتکده و دیر و کنیس‏   ‏هر کجا می گذری یاد دل آرای من است‏‎[5]‎

‏ ‏

‏همین طور در تفسیر سورۀ حمد می فرماید:‏

‏...احتمال دوم این است که حمد ‏‏[‏‏در الحمد‏‏]‏‏ حمد مطلق باشد، حمد مطلق یعنی حمد‏‎ ‎‏بی قید...‏‏[‏‏یعنی‏‏]‏‏ برای این که هیچ کمالی در عالم نیست، الاّ کمال او و هیچ جمالی در عالم‏‎ ‎‏نیست الاّ جمال او؛ خودشان چیزی نیستند... همۀ موجودات همان جلوۀ خدا هستند... و چون‏‎ ‎‏جلوه هست و مدح هم برای کمال است، هیچ مدحی برای غیر او واقع نمی شود.‏‎[6]‎

‏پس همۀ راه ها، حمدها، کمال و جمال ها به حضرت حق رهنمون و برای او واقع‏‎ ‎‏می شود. بنابراین، عرفان در منظر امام، شناختن حضرت حق، اسماء و صفات او است و‏‎ ‎‏فانی ساختن اِنّیت خویش در حقیقت مطلق و در نهایت، رسیدن به جاودانگی، یعنی‏‎ ‎‏معرفت به هستی مطلق و حقایق عالم وجود است که از طریق مشاهدۀ حضوری حاصل‏‎ ‎‏می شود؛‏‎[7]‎‏ همان گونه که ابن عربی دانش عرفان را از نوع علم حضوری می داند و معتقد‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 489
‏است که آنچه عارف بدان دست می یازد، عین واقع و حقیقت است.‏‎[8]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏، دربارۀ اسلام ناب می فرماید:‏

‏اسلام ناب محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، اسلام ائمۀ هدی ‏‏علیهم السلام‏‏، اسلام فقرای دردمند، اسلام پا برهنگان.‏‎[9]‎

‏اسلام برای این انسان که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الهیت‏‎ ‎‏مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام.‏‎[10]‎

‏در برابر این اسلام، اسلام ابزاری (آمریکایی) است؛ که اسلام رفاه و تجمل، التقاط و‏‎ ‎‏انحراف، سازش و فرومایگی و اسلام مرفّهین بی درد است.‏‎[11]‎

‏حضرت امام در ادامه می فرماید:‏

‏فرهنگ اسلام آمریکایی، به اسلام به عنوان مجموعه ای از اندیشۀ انسانی نگریسته که تعهد‏‎ ‎‏و مسئولیت در آن راهی ندارد.‏‎[12]‎

‏از این رو استعمار نو، برای مقابله با عرفان، زهد و اسلامِ جهاد و مبارزه، همواره اسلام‏‎ ‎‏اشرافیت و اسلام صوفی نمایان و بی دردان اهل سازش و تسلیم را به رخ می کشد.‏

‏به طور کلی مشخصات و ویژگی های اسلام آمریکایی و ابزاری عبارتند از:‏

‏1. نمایش وارونۀ اسلام؛ چنان که امام علی ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود: «زمانی می رسد که اسلام،‏‎ ‎‏پوستین وارونه به تن  کند»؛‏‎[13]‎

‏2. اتکا به سرمایه و سرمایه داری؛‏‎[14]‎

‏3. رفاه طلبی و بی تفاوتی؛‏‎[15]‎

‏4. فرصت طلبی؛‏‎[16]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 490
‏5. تمسک به ظاهر دین برای حذف حقیقت دین و توجیه ظلم و حذف حکومت دینی‏‎ ‎‏از متن دین و  قرآن؛‏‎[17]‎

‏6. مخالفت با جهاد و مبارزه.‏‎[18]‎

‏از دیدگاه امام، اسلام ناب، اسلام پاک طینتان عارف و عارفان مبارزه جو است؛‏‎[19]‎‎ ‎‏بنابراین رکن اصیل آموزه های اسلام ناب، بر گرفته از عرفان ناب و واقعی است و عرفان‏‎ ‎‏صوفی گری و دروغین، تنها در خدمت اسلام ابزاری قرار دارد.‏

گفتار دوم: موضوع عرفان

‏هر علمی دارای موضوعی است که دربارۀ آن بحث می کند. مشهور آن است که عرفان،‏‎ ‎‏بر خلاف فلسفه، از «موجود مطلق» سخن نمی گوید، بلکه دربارۀ ذات و صفات ازلی و‏‎ ‎‏اسماء حضرت احدیّت بحث می کند.‏‎[20]‎‏ اما از دیدگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏موضوع عرفان، در واقع همان‏‎ ‎‏شناخت اسماء و صفات حق تعالی است، نه شناخت ذات خداوند؛ اما چون اسماء و‏‎ ‎‏صفات، حجاب های نوری حقیقت خداوند می باشند‏‎[21]‎‏ و تصور اسماء و صفات خداوند،‏‎ ‎‏بدون ذاتش، امکان پذیر نیست، آن را جزء موضوع قرار داده اند.‏

‏ ‏

‏مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز‏

‏ ‏‏ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست‏‎[22]‎

‏ ‏

‏به نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ علم و عرفان با هم تفاوت اساسی دارند و حتی موضوعشان نیز متفاوت‏‎ ‎‏است؛ چرا که به تعبیر ایشان:‏

‏علم در اصل لغت مخصوص به کلیات است و معرفت مخصوص به جزئیات و شخصیات. و‏‎ ‎‏گویند عارف بالله ، کسی است که حق را به مشاهدۀ حضوریه بشناسد و عالم بالله کسی است‏‎ ‎‏که به براهین فلسفیه، علم به حق پیدا کند. و بعضی گویند: علم و عرفان از دو جهت تفاوت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 491
‏دارند: یکی از جهت متعلق... .‏‎[23]‎

‏این سخن امام ‏‏رحمه الله‏‏ بیانگر این مقولۀ کاملاً پذیرفته شده است که شناسایی حق می تواند‏‎ ‎‏از دو راه باشد: یکی از راه استدلال از اثر به مؤثر، از فعل به صفت، و از صفات به ذات؛ که‏‎ ‎‏این ویژۀ علما است؛ دوم، از طریق تصفیۀ باطن، تخلیۀ سرّ از غیر و تحلیۀ روح؛ که نگرش‏‎ ‎‏معرفت خاصۀ انبیا، اولیا و عرفا است؛ و آن، تنها برای مجذوب مطلق میسّر است.‏

گفتار سوم: هدف عرفان

‏از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ هدف اصلی و غایی عرفان، وصول به حقیقة الحقائق و نور الانوار از راه‏‎ ‎‏علم حضوری و مکاشفه، بلکه فنای وجود خود در وجود خداوند و باقی ماندن بر بقای‏‎ ‎‏وی و دست یافتن به مقام جمع الجمع است که از آن مرتبه، به عنوان «صحو ثانی»‏‎[24]‎‎ ‎‏(=  هوشیاری پس از سُکر و مستی) نیز نام  برده اند.‏

‏ ‏

‏ـ همۀ می زدگان هوش خود از کف دادند‏   ‏ساغر از دست روان بخش تو هشیارم کرد‏‎[25]‎

‏ـ همچو پروانه بسوزم بَرِ شمعش همه عمر‏  ‏   محو چون می زده در روی نکویش باشم‏‎[26]‎

‏ ‏

‏منظور امام ‏‏رحمه الله‏‏ از «محو» همان فنای کثرت در وحدت و یا محو جمع می باشد که به‏‎ ‎‏بقای به حق، بعد از فنای خلق می انجامد.‏‎[27]‎

‏به طور کلی عرفان از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ شناختی است نسبت به حضرت حق، اسماء و صفات‏‎ ‎‏او و فانی ساختن اِنّیت خویش است در حقیقت مطلق و رسیدن به هستی مطلق از راه‏‎ ‎‏مشاهدۀ حضوری است؛ که با زدودن رذایل اخلاقی و ملکه سازی فضایل و مکارم اخلاقی،‏‎ ‎‏امکان پذیر است. و بی گمان چنین عرفانی، زمینه ساز گسترش اسلام ناب خواهد بود.‏

‏ ‏

‏ـ ای دوست! هر آنچه هست نور رخ توست‏   ‏فریاد رس دل، نظر فرّخ توست‏‎[28]‎

‏ـ تا از دیار هستی در نیستی خزیدیم‏   ‏ از هر چه غیر دلبر، از جان و دل بُریدیم‏‎[29]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 492

‏ ‏

عرفان نظری و عرفان عملی

‏در مکتب امام ‏‏رحمه الله‏‏ عرفان عملی و نظری در غایت، به هم آمیخته اند. در اعتقاد امام،‏‎ ‎‏اندیشه بدون تجلّی در اعمال، و عمل بدون آگاهی، انسان را به سر منزل مقصود و حقیقت‏‎ ‎‏مطلق نخواهد رساند. خود امام، در زمرۀ عارفان راستینی بود که به میزان کافی و وافی، در‏‎ ‎‏سیر و سلوک عرفانی پا گذاشته، از عرفان علمی و علوم برهانی نیز بهرۀ کافی اندوخته و با‏‎ ‎‏درآمیختن این دو، به اشراقات ربّانی رسیده و به مقام کمّل نایل آمده بود. بنابراین عرفان‏‎ ‎‏امام، عرفان مثبت و پویایی است که از انسان خاکی و ناسوتی، موجودی آسمانی و لاهوتی‏‎ ‎‏می سازد. و این جز از معجون علم و عمل ساخته نیست. امام ‏‏رحمه الله‏‏ علم و عمل را بهترین‏‎ ‎‏وسیلۀ سفر می داند و می فرماید:‏

‏پس ای عزیز! بدان که یک سفر پر خطر لازمی در پیش است که عُدّه و عِدّۀ آن، و زاد و راحلۀ‏‎ ‎‏آن، علم و عمل نافع است...‏‎[30]‎

‏و در فرازی دیگر به این آمیختگی نگاهی انداخته و فرموده است:‏

‏انسان تا به قدم فکر و استدلال، طالب حق و سائر الی الله است، سیرش سیر عقلی و علمی‏‎ ‎‏است و اهل معرفت و اصحاب عرفان نیست، بلکه در حجاب اعظم و اکبر واقع است.‏‎[31]‎

‏با این حال، امام ‏‏رحمه الله‏‏ راه های سلوک را منحصر ندانسته و راجع به آن فرمود:‏

‏اهل سلوک معتقدند که سالک را چاره ای نیست که رهبری داشته باشد تا او را به راه سلوک‏‎ ‎‏رهبری کند... که  راه های سلوک باطنی به شماره در نیاید و به عدد نَفَس هایی که مردم‏‎ ‎‏می کشند، راه برای سلوک الی الله  هست.‏‎[32]‎

گفتار چهارم: پیام عرفان

‏از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ پیام اصلی عرفان عبارت است از: تکامل تدریجی انسان تا بی نهایت؛ یعنی‏‎ ‎‏انسان با عبور کردن از رذایل، به دست آوردن فضایل و ملکات انسانی، و در نهایت فانی‏‎ ‎‏ساختن اِنّیت خویش در حقیقت مطلق، لحظه به لحظه به تکامل و مرحلۀ وصال نزدیک‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 493
‏می شود، تا سرانجام به وحدت حقیقی برسد. و این برگرفته از سخن گهربار نبوی است که:‏

«مَن استویٰ یوماهُ، فهو مَغبون»؛‎[33]‎

‏هر که دو روزش مساوی است، زیان کرده است.‏

‏در منظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ پیام عرفان، با پیام اسلام ـ که همان تسلیم در برابر خداوند است ـ به‏‎ ‎‏وحدت می رسد؛ یعنی تجلّی اسلام و درک صحیح از اسلام ناب، در پرتو شناخت عرفان‏‎ ‎‏فراهم می آید.‏

‏بدیهی است چنین نگرش و عرفان والایی، همواره مورد هجمۀ صاحبان زر و زور و‏‎ ‎‏تزویر باشد؛ از این رو امام ‏‏رحمه الله‏‏صریحاً به جهانیان اعلام می دارد:‏

‏اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همۀ دنیای آنان‏‎ ‎‏خواهیم  ایستاد.‏‎[34]‎

‏و تنها این عرفان، با اسلام ناب هماهنگ است؛ زیرا با انزوا طلبی، تحجّر، سازش در‏‎ ‎‏برابر ظلم و ظالم، و تسلیم در مقابل زرمداران و زورمندان، در ستیز است؛ در حالی که‏‎ ‎‏اسلام ابزاری، این گونه نیست و هرگز به حرکت، تکامل و پویایی منتهی نخواهد شد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ به عنوان یک محیی، عرفان ناب را دوباره به دنیا معرفی کرد و از اسلام نابی که‏‎ ‎‏در گذر زمان به انحرافات والتقاط ها آلوده شده بود، دفاع کرد. عارفی که امام به تصویر‏‎ ‎‏کشید، مسلمانی است که به کمال اسلام راه یافته و تمامی آموختنی هایش از اسلام، ریشه‏‎ ‎‏در عرفان او دارد.‏

‏ایشان معتقد است که در وجود آدمی، دو لشکر رحمان و شیطان همواره در ستیزند و‏‎ ‎‏برای راندن و شکست دادن لشکریان شیطان و حاکم شدن جنود خداوند، مبارزه ای‏‎ ‎‏بی امان لازم است.‏‎[35]‎

‏در واقع، پیامی که امام به انسان های متفکر داد، این بود که پردۀ غفلت را بدرند و‏‎ ‎‏خورشید حقیقت خود را به نظاره بنشینند. همان گونه که خداوند گنج پنهان بود‏‎[36]‎‏ و با‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 494
‏آفرینش عالم هستی، حقیقت خود را آشکار کرد، انسان نیز با پی بردن به حقیقت پنهان‏‎ ‎‏وجود خویش و آراستگی به اخلاق خداوندی، می تواند کمالات خویش را به مرحلۀ‏‎ ‎‏ظهور رساند و نقش جانشینی را به نحو احسن ایفا نماید.‏

‏ ‏

‏حدیث کنتُ کنزاً را فرو خوان‏   ‏که تا پیدا ببینی گنج پنهان‏‎[37]‎

‏ ‏

بخش دوم: رابطۀ اسلام ناب با عرفان ناب

گفتار اول: اسلام از عرفان جدا نیست

‏نتیجۀ قطعی بر آمده از مباحث گذشته، پیرامون عرفان و اسلام ناب، این است که میان‏‎ ‎‏عرفان و اسلام، پیوند عمیق و انیقی وجود دارد؛ به گونه ای که تمامی آموزه های اسلام بر‏‎ ‎‏پایه های قویم عرفان استوار است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ سعی وافر داشته تا از جمیع تعالیم اسلام،‏‎ ‎‏تعبیری عارفانه ارائه دهند و عرفان را مترادف اسلام معرفی کنند. حتی تشکیل حکومت و‏‎ ‎‏پذیرش رهبری آن در عصر غیبت امام زمان ‏‏علیه السلام‏‏، با همۀ دشواری هایش، از چشمۀ جوشان‏‎ ‎‏عرفان ناب آن عارف کامل فوران نموده است. از این رو، در نگاه ایشان هیچ گونه تفاوتی‏‎ ‎‏نمی توان میان مسلمان و عارف مشاهده کرد؛ عارف واقعی، مؤمنِ متقی، آگاه و هوشیاری‏‎ ‎‏است که در برابر کفر و طغیان استکبار، مردانه ایستاده و سرسختانه می جنگد و از پای‏‎ ‎‏نمی نشیند؛ همچنان که در برابر خداوند، خاشع، خاضع و مسکین است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر اساس‏‎ ‎‏همین تربیت عرفانی، به مبارزه و سیاست نگاه کرد و معتقد بود که برانداختن طاغوت،‏‎ ‎‏یعنی قدرت های سیاسی ناروا، یک وظیفۀ همگانی و بر هر مسلمانی فرض است. ایشان‏‎ ‎‏در این باره می فرمایند:‏

‏... این علل و دلایل و جهات ‏‏[‏‏تشکیل حکومت‏‏]‏‏ موقتی و محدود به زمانی نیستند ودر نتیجه،‏‎ ‎‏لزوم تشکیل حکومت همیشگی است... چون در گذشته برای تشکیل حکومت و بر انداختن‏‎ ‎‏تسلط حکام خائن و فاسد به طور دسته جمعی و بالاتفاق قیام نکردیم و بعضی سستی‏‎ ‎‏به خرج دادند... نفوذ و حاکمیت اسلام در جامعه کم شد، ملّت اسلام دچار تجزیه و ناتوانی‏‎ ‎‏گشت... استعمارگران برای اغراض شوم خود به دست عمّال سیاسی خود، قوانین خارجی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 495
‏فرهنگ اجنبی را در بین مسلمانان رواج دادند و مردم را غرب زده کردند.‏‎[38]‎

‏از سوی دیگر، حضرت امام، اسلام رساله ای را منشأ پیداش مراجعی می دانست که‏‎ ‎‏جدا از احکام طرح شده در رساله، قدرت پرداختن به سایر امور سیاسی و اجتماعی را‏‎ ‎‏ندارند. پس اسلام بدون عرفان، اگر به آخرین نقطۀ آموزش های دینی هم برسد، باز‏‎ ‎‏محدود و بدون تحرک خواهد بود.‏

گفتار دوم: پیوند عرفان با ظواهر دینی

‏دین و آموزه های دینی دارای ظاهر و باطنی است که هر کس به فراخور معرفت و‏‎ ‎‏آگاهی اش، به یک یا هر دوی آن ها می رسد؛ اما تنها با عبور از ظواهر دین و شریعت است‏‎ ‎‏که می توان به حقیقت و عرفان دست یافت.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ با این که خود از عارفان کمّل به شمار می آمد، هماهنگی شریعت، طریقت و‏‎ ‎‏حقیقت و التزام به آداب ظاهری اسلام را مدّ نظر داشت و ترک شریعت را به هر بهانه ای،‏‎ ‎‏حتی به بهانۀ رسیدن به حقیقت، مردود می دانست و بر این باور بود که میان ظاهر و باطن،‏‎ ‎‏و طریقت و شریعت، رابطه ای ناگسستنی وجود دارد و تنها راهی که می تواند انسان را به‏‎ ‎‏باطن و حقیقت رهنمون سازد، آراستگی ظاهری به التزامات شرعی است و اگر کسی با‏‎ ‎‏عمل به احکام شریعت و رعایت مسائل ظاهری، به باطن راه نیابد، بداند که در انجام آن‏‎ ‎‏تکالیف قصور کرده است.‏‎[39]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ التزام به موازین شرع را مقدمه ای برای طریقت می شمردند و حصول طریقت‏‎ ‎‏را تنها با ریاضت صحیح و لازم، امکان پذیر می دانستند. به طور کلی، به نظر ایشان هیچ‏‎ ‎‏انسانی، در هیچ زمانی، از التزام به شریعت و طریقت، برای رسیدن به حقیقت، بی نیاز‏‎ ‎‏نمی گردد؛ چنان که پیامبر و ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏چنین  بوده اند.‏

‏بنابراین، هرگاه ظواهر دینی را مترادف اسلام بدانیم، به پیوند عمیق و انیق عرفان و‏‎ ‎‏اسلام نایل خواهیم شد؛ چرا که تنها با عبور از ظواهر دینی و پوستۀ شریعت است که‏‎ ‎‏می توان به کُنه و حقیقت دین رسید. عرفان در واقع، همان مغز و حقیقت اسلام است، که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 496
‏همه چیز آن هم به شمار می آید و امام راحل، به خوبی پیوند مزبور را پیدا کرد و آن را به‏‎ ‎‏اثبات رسانید؛ چرا که بی نیازی از شریعت و ظواهر دینی ـ آن چنان که برخی از صوفیان‏‎ ‎‏مدعی هستند ـ را هرگز شعار خویش قرار نداد، بلکه همواره کوشیـد تا التزام به شریعت را‏‎ ‎‏با تدوین فقه، رسالۀ عملیه و سخنرانی های اخلاقی، به مریدان گوشزد کند. ایشان‏‎ ‎‏شریعت، طریقت و حقیقت را نام هایی  بر حقیقت واحده ـ که همان شرع محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏است ـ با اعتبارات مختلف، تلقی نمود. به نظر ایشان خلاصۀ شریعت، عبادت و خلاصۀ‏‎ ‎‏طریقت، حضور و عصارۀ حقیقت، مشاهده می باشد؛ این مراتب سه گانه در قرآن کریم نیز‏‎ ‎‏با عناوین مرتبۀ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین آمده است که با موارد شریعت،‏‎ ‎‏طریقت و حقیقت مطابقت دارد.‏‎[40]‎‏ نگرش این گونۀ امام راحل به ظواهر دینی، نشان‏‎ ‎‏دهندۀ  پیوند عمیق عرفان با ظواهر دینی و ریشه دار بودن اسلام ناب امام در عرفان‏‎ ‎‏ناب وی است.‏

گفتار سوم: رابطۀ اسلام و عرفان با تکنولوژی و مدنیت

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏، بر خلاف سنّت گرایان، میان سنّت و تجدّد آشتی برقرار کرد و بر عقل، علم،‏‎ ‎‏تمدن، نوآوری، تجدّد و ضرورت اخذ و اقتباس از نقاط مثبت و مفید تمدن غرب، نظیر‏‎ ‎‏علوم و تکنولوژی، تأکید فراوان کرد و فرمود:‏

‏تمدن را به درجۀ اعلایش، اسلام قبول دارد و کوشش می کند برای تحققش و لهذا‏‎ ‎‏حکومت هایی که در اسلام بوده اند، یک حکومت هایی بوده اند که همه جور تمدنی در آن ها‏‎ ‎‏بوده است.‏‎[41]‎

‏در فرازی دیگر گفته اند:‏

‏نویسندگان غیر مسلمان، با شواهد زنده، ثابت نموده اند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و‏‎ ‎‏مسلمانان در این امور پیش قدم بوده اند.‏‎[42]‎

‏و همچنین فرموده اند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 497
‏اسلام پیشرفته ترین حکومت را دارد و به هیچ وجه حکومت اسلام با تمدن مخالفتی نداشته‏‎ ‎‏و ندارد؛ اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است.‏‎[43]‎

‏اسلامی که بیش ترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همۀ‏‎ ‎‏خرافات و اسارت قدرت های ارتجاعی و ضد انسانی دعوت می کند، چگونه ممکن است با‏‎ ‎‏تمدن و پیشرفت و نوآوری های مفید بشر که حاصل تجربه های او است، سازگار نباشد؟!‏‎[44]‎

‏راستی، این کدام اسلام است که این گونه از تمدن، نوآوری و جنبه های مثبت مدرنیته‏‎ ‎‏سخن می گوید، جز اسلام نابی که ریشه در عرفان ناب دارد؟‏

‏این عرفان امام است که به جای پذیرش مطلق غرب و یا رد مطلق آن، اقتباس از علوم‏‎ ‎‏جدید و تکنولوژی های موجود در غرب را، بدون قبول نقاط استعماری آن، پذیرفته و‏‎ ‎‏اسلام را یک مذهب ترقّی خواه تلقی نموده است.‏

‏نتیجه آن که امام ‏‏رحمه الله‏‏ به عنوان یک مصلح و احیاگر دین و تفکر دینی، اندیشه ای متفاوت‏‎ ‎‏از محافظه کاران و سنّت گرایان داشت و با جهل و جمود، تحجّر و کهنه پرستی و همچنین‏‎ ‎‏تنگ نظری، به شدت مخالف و خواهان به کارگیری عقل، آزاد اندیشی، عدالت، معنویت،‏‎ ‎‏نوآوری و توسعه در ابعاد گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود.‏

‏بنابراین، از آن جا که تکنولوژی و تمدن می توانست مستمسکی در جهت تخدیر‏‎ ‎‏عرفان اسلامی باشد و چنین ادعا شود که اسلام، چون دین آن جهانی است، با پیشرفت و‏‎ ‎‏هر گونه توسعۀ این جهانی مخالف است وسعی دارد تا به حداقل امکانات دنیوی قانع و‏‎ ‎‏این جهان را، نه به عنوان مزرعۀ آبادی در راستای پیوستن به مواهب آن جهان، بلکه تنها‏‎ ‎‏پلی بی روح برای عبور دانسته است، امام راحل بر آن شدند تا  تمامی آموزه های اسلام را با‏‎ ‎‏عرفان ناب و حقیقی تطبیق دهد و روح حماسی، حرکت و پویایی بر آن  بدمد.‏

‏امام با کشف ارتباط میان عرفان حقیقی و اسلام واقعی و بیرون کشیدن عرفان از انزوا و‏‎ ‎‏مردم گریزی، ثابت کرد که اسلام، یا بهتر بگویم: عرفان اسلامی، در عین آن که با هر گونه‏‎ ‎‏سر سپردگی به چشم اندازهای زودگذر، دروغین و تهی از هویّت ناب بشری دنیای غرب،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 498
‏مخالف بوده و سر ناسازگاری دارد، هیچ گاه با پیشرفت و تمدن و حرکت مخالف نبوده و‏‎ ‎‏نخواهد بود. از این رو، پس از بر پایی حکومت اسلامی در ایران، همواره سفارش می کرد‏‎ ‎‏تا کشوری آباد داشته باشیم. تدابیر خوب ایشان در تشکیل جهاد و سازندگی و بنیادهای‏‎ ‎‏خیریه، در جهت رفع محرومیت از جامعۀ مسلمان، خود گواه صادقی بر این ادعا است که‏‎ ‎‏با تمدن و تکنولوژی می توان کشور و دینی مستقل داشت.‏

بخش سوم: ویژگی های عرفانی امام

گفتار اول: ویژگی های عارف

1. آگاهی و بینایی: ‏در واقع، علم و یادگیری الفاظ و اصطلاحات، مقدمه ای در جهت‏‎ ‎‏بصیرت و شناخت حضوری خداوند متعال است. از این رو امام ‏‏رحمه الله‏‏ همواره به آموختن‏‎ ‎‏علم تشویق و توصیه می فرمود؛ ولی سفارش می کرد که نباید در علم ماند، بلکه باید از آن‏‎ ‎‏عبور کرد؛ چرا که علم، حجاب اکبر در مسیر معرفت الهی است. ایشان در این باره فرموده:‏

‏الفاظ و عبارات، همه حجاب های حقایق و معانی هستند و عارف ربّانی را چاره ای نیست از آن‏‎ ‎‏که حجاب الفاظ و عبارات را پاره کرده و به دور افکند و با نور دل به حقایق غیبی بنگرد؛‏‎ ‎‏هر چند همین الفاظ و عبارات، در ابتدای امر برای عموم مردم مورد نیاز است و همین الفاظ‏‎ ‎‏بذر حقایق است.‏‎[45]‎

‏این امر در برخی از اشعار عرفانی نیز مشهود است:‏

‏ ‏

‏ـ از درس و بحثِ مدرسه ام حاصلی نشد‏   ‏کی می توان رسید به دریا از این سراب‏‎[46]‎

‏ـ آنان که به علمِ فلسفه می نازند‏     ‏بر علم دگر به آشکارا تازند‏ 

‏ترسم که در این حجاب اکبر آخر‏    ‏       سرگرم شوند و خویشتن را بازند‏‎[47]‎

‏ ‏

2. شجاعت و مبارزه: ‏عارف از کسی جز خدا نمی ترسد؛ و از طرفی با نفس خود در‏‎ ‎‏جهاد اکبر است، و از سوی دیگر با دشمنان بیرونی و ظالمان به جهاد اصغر می پردازد و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 499
‏این همان عرفان مثبتی است که قدرت مطلق را از خداوند می داند و در مقابل ستمگران‏‎ ‎‏خاموش نمی نشیند. و به راستی امام ‏‏رحمه الله‏‏ این گونه بود؛ او بی هیچ واهمه ای در برابر‏‎ ‎‏قدرتمندان ایستاد و گفت:‏

‏ابر قدرت ها، از آمریکا که در رأس مفاسد همۀ عالم است گرفته تا شوروی و فرانسه... باید‏‎ ‎‏بدانند که با ادامۀ این حمایت های علنی و تلویحی از صدام، کینۀ یک ملت انقلابی و استوار...‏‎ ‎‏در سرتاسر جهان را علیه خود بر می افروزند.‏‎[48]‎

3. انقطاع از دنیا: ‏دنیا برای عارف، بی ارزش است و او همواره در حال انقطاع از آن‏‎ ‎‏است؛ اما انقطاع می تواند مثبت و یا منفی باشد؛ ترک دنیا و مردم و انزوا طلبی صوفیانه،‏‎ ‎‏انقطاعی است منفی، و عارف واقعی هرگز چنین نیست؛ او انقطاع از دنیا را در عدم‏‎ ‎‏دل بستگی به زخارف و زیبایی های آن می بیند و این، مهم ترین ویژگی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏بود. او در اوج قدرت و توانایی، دل بسته نبود؛ از متن جامعه برخاست و پس از تحمل‏‎ ‎‏سختی های فراوان حبس و تبعید، بار دیگر به آغوش جامعه بازگشت؛ او نه تنها خود، بلکه‏‎ ‎‏عامّۀ مردم را به افق هدایت سوق داد؛ چنان که سعدی سروده است:‏

‏ ‏

‏صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه‏    ‏بشکست عهد صحبت اهل طریق را‏

‏گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود‏   ‏    ‏‏تا اختیار کردی از آن این فریق را‏

‏گفت آن گلیم خویش به در می برد ز موج‏   ‏وین جهد می کند که بگیرد غریق را‏‎[49]‎

‏ ‏

4.مردن پیش از مرگ: ‏از آن جا که عارف برای موجودات این جهان استقلالی قائل‏‎ ‎‏نیست و همه چیز را از آنِ خداوند متعال می داند ـ چرا که وجود از خداوند است و‏‎ ‎‏سرانجام همۀ اَعراض به وجود باز خواهند گشت ـ پیش تر از اجل مقرّر خود، به وجود‏‎ ‎‏اصلی بر می گردد؛ او پیش از مرگ، مرده است؛ چنان که در حدیث آمده است:‏

«موتوا قبل أن تموتوا».‎[50]‎

‏پیش از مردن، دل بستگی های دنیوی را از خود بر کَنید و نفس خود را بمیرانید. امام هم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 500
‏در برخی از سخنان و اشعار عرفانی خود، به این امر اشاره دارند که اگر خدا را می خواهی،‏‎ ‎‏باید در او فانی شوی و از همۀ دل بستگی ها انقطاع یابی و محو جمال او گردی؛ و گرنه‏‎ ‎‏دل باختۀ امور مادی، لیاقت نوشیدن شراب عشق و محبت خدا را ندارد:‏

‏ ‏

‏ـ از هستی خویشتن گذر باید کرد‏    ‏زین دیو لعین صرف نظر باید کرد‏

‏گر طالب دیدار رُخ محبوبی‏    ‏از منزل بیگانه سفر باید کرد‏‎[51]‎

‏ـ تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی‏   ‏خود را به رهِ دوست فنا باید کرد‏‎[52]‎

‏ ‏

5. عشق به ولایت: ‏از ویژگی های عارف، جدا نبودن عرفان واقعی وی از عشق به‏‎ ‎‏ولایت ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏است؛ چرا که ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏راهبر مردم به سوی مقصد هستند؛ بنابراین عرفان‏‎ ‎‏بی عشق به اولیای الهی ‏‏علیهم السلام‏‏ از خدا دور شدن است. قرآن کریم در این باره می فرماید:‏

‏«‏یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله َ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏»‏‏؛‏‎[53]‎

‏ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا داشته باشید و به وسیلۀ پیروی از اولیای حق، به خدا‏‎ ‎‏توسل جویید و در راه او جهاد کنید؛ باشد که رستگار شوید.‏

‏امام در بخشی از کتاب شریف ‏‏مصباح الهدایه‏‏ از قول پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏این که فرمود« اگر ما‏‏[‏‏اهل بیت‏‏]‏‏ نبودیم خدای تعالی آدم را نمی آفرید» از آن جهت‏‎ ‎‏است که‏‎ ‎‏آنان واسطه های میان حق و خلقند و روابط فیما بین حضرت وحدت محض و کثرت تفصیلی‏‎ ‎‏هستند... بلکه رحمت رحمانیه، خود مقام ولایت آن ها است... پس دایرۀ وجود به وسیلۀ آنان‏‎ ‎‏تمام می شود، و غیب و شهود به واسطۀ آنان ظهور می یابد، و فیض الهی در نزول و صعود به‏‎ ‎‏دست آنان جاری می شود.‏‎[54]‎

6. نظم عارف: ‏عارف واقعی با نظم و برنامه ریزی، از تمامی لحظات عمر خویش در‏‎ ‎‏جهت رسیدن به کمال مطلق، یعنی خداوند، بهره می جوید. می توان گفت که این ویژگی‏‎ ‎‏در میان ویژگی های حضرت امام، بیش تر به چشم می آید؛ ایشان با همۀ مشکلاتی که اداره‏‎ ‎‏و مدیریت حکومت و رهبری داشت، به تمامی کارهای شخصی خود و مشکلات سیاسی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 501
‏رسیدگی می کردند و به استفتائات شرعی پاسخ می دادند. نظم کاری امام طوری بود که‏‎ ‎‏نزدیکان ایشان، ساعات کاری وی را از بَر بوده اند؛ هر روز سه بار، به مدت نیم ساعت،‏‎ ‎‏ورزش می کردند و اغلب روزنامه ها را از نظر می گذراندند و بیش تر رادیوها را گوش‏‎ ‎‏می کردند و تمام اعمال مستحبی یومیه را نیز انجام می دادند.‏‎[55]‎

گفتار دوم: مسیر رشد عرفانی امام

‏بسیاری از عارفان، پیش از آن که عارف شوند، به تحصیل علوم مصطلح می پردازند و‏‎ ‎‏عالم می شوند، جز در موارد استثنایی که به مکتب نرفته بینا و بصیر شده اند. این علوم ـ که‏‎ ‎‏اغلب به جمع و حفظ اصطلاحات شبیه است تا علم ـ خود مقدمه ای است در جهت ورود‏‎ ‎‏به برخی از ملکات عرفانی؛ ولی هرگز به مثابۀ دست یابی به حقایق نخواهد بود؛ چنان که‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏معتقد بود از راه علم، فلسفه و حتی عرفان مصطلح، نمی توان به حقایق دست‏‎ ‎‏یافت. ایشان در فرازی از سخن خود می فرماید:‏

‏عرفان و توحید اگر برای انباشتن اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است،‏‎ ‎‏سالک را به مقصد نزدیک نمی کند... و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است ـ که بسیار نادر‏‎ ‎‏است ـ چراغ راه است و نور هدایت.‏‎[56]‎

‏در واقع، منظور آن است که اصل اوّلی در علم، حجاب اکبر بودن آن است؛ ولی‏‎ ‎‏می توان با ریاضت های شرعی و تهذیب و تزکیۀ نفس، مسیر آن را تغییر داد و مبدّل به نور‏‎ ‎‏کرد، تا به هر کجا خدا خواهد بتابد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز از این قانون مستثنا نبود و ابتدا به تحصیل علوم مصطلح پرداخت. ایشان‏‎ ‎‏دوره ای را ـ تا حدود 35ـ40 سالگی ـ در تحصیل علوم، تربیت نفس و تحصیل عرفان‏‎ ‎‏سپری کرد و عمدۀ آثار فلسفی، عرفانی و اخلاقی خود، نظیر ‏‏شرح دعای سحر، تعلیقات علی‏‎ ‎‏شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏ را در همان دوره نوشت؛ سپس به ژرف نگری و تعمق‏‎ ‎‏پرداخت و از علم و عرفان مصطلح، فراتر رفت، که مقارن با اوج مبارزات حق طلبانه‏‎ ‎‏ایشان با دستگاه ظلم ستم شاهی شد، که خود، محکی بود در جهت توأم کردن عرفان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 502
‏متعالی با حماسه و مبارزه. و سرانجام در این مسیر عرفانی، به این نتیجه قطعی رسید که‏‎ ‎‏باید از عشق، حضور و شهود، آن هم در ذیل توجهات ائمۀ هدی ‏‏علیهم السلام‏‏ به خدا رسید؛‏‎ ‎‏چنان که خود فرموده اند:‏

‏ ‏

‏در عشق روی او ست همه شادی و سرور‏   ‏در هجر وصل او ست همه زاری و نزار‏‎[57]‎

‏ ‏

گفتار سوم: امام و احیا گری در عرفان

الف. عرفان حماسه و عرفان عزلت

‏از دیر زمان، جدای از عارفان راستین، عده ای از مدعیان دروغین که نه تنها بهره ای از‏‎ ‎‏مقامات روحانی و عرفانی نداشتند، بلکه از هر تاریک دلی گرفتارتر بودند، از سویی سخن‏‎ ‎‏بلند «العلمُ حجابُ الاکبر» را حربۀ خویش ساختند و به عالمان و حکیمان تاختند؛ و از‏‎ ‎‏سوی دیگر، شعار انحرافی «اسقاط تکلیف» را سر لوحۀ عمل خود قرار دادند و خود را از‏‎ ‎‏هر عملی مبرّا ساختند و به عرفان عزلت، انزوا طلبی، سازش، ساکن و مرده روی آوردند.‏‎ ‎‏گرچه اینان از هر اشراقی تهی بودند، ولی در طول زمان، توانستند عوام را همراه خویش‏‎ ‎‏کنند و به تکفیر حکیمان دست زنند. اما همواره عارفانی بوده اند که به این شطحیات گوش‏‎ ‎‏فرا نداده و دل به معبود حقیقی بسته اند. و امام ‏‏رحمه الله‏‏ چنین بود؛ عرفان او، عرفان حماسی و‏‎ ‎‏حقیقی بود، نه تصوّف و عزلت؛ چرا که او پیوسته حالت شوق به لقاء داشت و نه تنها به‏‎ ‎‏تکفیر مدعیان وقعی نمی نهاد، بلکه آن را باعث تعالی خود می دانست:‏

‏ ‏

‏دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد‏    ‏محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد‏‎[58]‎

‏ ‏

‏هنر امام ‏‏رحمه الله‏‏ این بود که توانست عرفان و سلوک را از کوچه های تنگ کشکول به دستان‏‎ ‎‏و کنج عزلتِ عارف نمایان، نجات دهد و درِ میخانه را به روی پیروان حق بگشاید؛ چندان‏‎ ‎‏که عارفان، انگشت حیرت به دندان گیرند. او میخانۀ دروغین را خراب و میخانه ای نو با‏‎ ‎‏مردم بنا کرد و این نیست، مگر روح حماسی عرفان ناب:‏

‏ ‏

‏در میخانه بروی همه باز است هنوز‏   ‏سینۀ سوخته در سوز و گداز است هنوز‏‎[59]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 503

ب . عرفان و آگاهی به زمان

‏در عرفان مترقی، بیدار و محرک، عارف باید همواره به حوادث و رخدادهای زمانه‏‎ ‎‏آگاهی داشته باشد و آن ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد تا از زمان خویش عقب نماند.‏‎ ‎‏از آن جا که امام ‏‏رحمه الله‏‏ نسبت به مسائل جهان اسلام فوق العاده حساس بود، اخبار را به طور‏‎ ‎‏گسترده و در سطح جهانی دنبال می کرد؛ امام ‏‏رحمه الله‏‏از همان عُنفوان جوانی، تا حد امکان، از‏‎ ‎‏طرق مختلف، مسائل سیاسی روز را تعقیب می فرمود.‏

‏گرچه در برهه ای از زمان و در دوران مرحوم آیة الله بروجردی، به رسم احترام،‏‎ ‎‏سکوت اختیار کرد که این نیز از ارزش های روحی انسان کامل است، اما پس از رحلت آن‏‎ ‎‏بزرگ مرجع تقلید، در نخستین واکنش، در فروردین سال 41، مخالفت خود را با آیین نامۀ‏‎ ‎‏انجمن های ایالتی و ولایتی اعلام کرد، که منجر به پس گرفتن این لایحه توسط دولت‏‎ ‎‏وقت شد.‏‎[60]‎

‏نمونۀ دیگر، مخالفت با «کاپیتولاسیون» ـ مصونیت مستشاران آمریکایی ـ در آبان 43 بود‏‎ ‎‏که هیأت حاکمه را بر آن داشت تا ایشان را به ترکیه و سپس به نجف اشرف تبعید کنند.‏‎[61]‎

‏باز معظّم له از پای ننشست و با سخنرانی ها و نوارها، در جزء جزء اوضاع سیاسی‏‎ ‎‏ایران و جهان اسلام قرار گرفت و به تحلیل و بررسی آن ها پرداخت.‏

‏بنابراین، عارف کامل، ضرورتاً آگاه به زمان است و گرنه از عرفان منفی و عُزلت گزینی‏‎ ‎‏نمی توان طرفی بست و مردم را هدایت کرد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ تا زنده بود، توجه به اوضاع و احوال زمان را سرلوحۀ کار خویش قرار داده بود؛‏‎ ‎‏به گونه ای که تأثیر زمان را در مسائل فقهی و حکومتی اجتناب ناپذیر می دانست.‏

ج . عشق و عرفان

‏عشق چون به کمال رسد، قوا و حواس آدمی را ساقط و درخت وجود عاشق را در‏‎ ‎‏تجلّی جمال معشوق محو گرداند؛ ولی به نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏، شرط اساسی عاشق شدن، رَستن از‏‎ ‎‏خود و خودی است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 504

‏اگر دل بسته ای بر عشق جانان، جای خالی کن‏  ‏که این میخانه هرگز نیست جز مأوای بی دل ها‏

‏بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای‏   ‏     ‏‏که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست‏‎[62]‎

‏ ‏

‏و نیز از منظر امام، راه عشق به فنا منتهی خواهد شد که سرانجامِ عارفان کامل است:‏

‏ ‏

‏عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است‏   ‏بی خبر آن که به ظلمتکدۀ ساحل بود‏‎[63]‎

‏ ‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در برخی از تعابیر عرفانی، عشق را در معنی «جهل» به کار برده و آن را تنها راه‏‎ ‎‏وصال به حق  می داند:‏

‏ ‏

‏از دانش و عقل، یار را نتوان یافت‏     ‏از جهل در این راه مدد گیری کن‏‎[64]‎

‏ ‏

‏بنابراین، ویژگی مهم امام ‏‏رحمه الله‏‏ آن بود که عشق را از ظلمتکدۀ مدعیان  دروغین رهایی‏‎ ‎‏داده و به همراهان خود، یعنی مردم معرفی نموده است، چنان که خود در بخشی از سخنان‏‎ ‎‏مسیحایی فرمود:‏

‏حاشا که حل این معمّا جز به عشق میسّر نگردد؛ که بر ملّت ما آسان شده است.‏‎[65]‎

‏به دیگر سخن، امام ‏‏رحمه الله‏‏ عشق و عرفان را از انزوای خصوصی و انحصاری به هم نوایی‏‎ ‎‏اجتماعی و فراگیر ارتقا داده و وظیفه ای همگانی بر اهل عرفان و سلوک بر شمرده است. از‏‎ ‎‏جملۀ این وظایف، خدمت به مردم و احساس مسئولیت اجتماعی است:‏

‏خیال می کردند که کسی که عارف است باید دیگر به کلی کناره گیرد... به مردم دیگر کار‏‎ ‎‏نداشته باشد... این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده‏‎ ‎‏است، لکن نرفتند تو خانه شان بنشینند و بگویند ما اهل سلوکیم و چه کار داریم که به ملت چه‏‎ ‎‏می گذرد... موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی مع ذلک رفت سراغ فرعون و آن کارها را‏‎ ‎‏کرد؛ ابراهیم هم همین طور؛ رسول خدا هم که همه می دانیم.‏‎[66]‎

د . دعا و عرفان

‏دعا و نیایش یکی از جلوه های عبادت است. خود عبادت، یعنی شناختن قوانین‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 505
‏علمی ای که در طبیعت، روح، معنی، اندیشه، تعقل و زندگی بشری وجود دارد و به دست‏‎ ‎‏خداوند نوشته شده و درعالم و آدم، تعبیه شده است و انسان، ارادۀ خود را تابع این قوانین‏‎ ‎‏علمی می کند.‏‎[67]‎‏ به طور کلی دعا، وسیلۀ برقراری رابطۀ معنوی با خداوند متعال، عامل‏‎ ‎‏تقویت ارتباط، سبب توسعۀ بینش و معرفت به بزرگی مقام پروردگار و همچنین پیوند‏‎ ‎‏روحانی میان خلق و خالق است.‏

‏شاید برخی، دعا را عبادتی خشک و بی روح بپندارند؛ ولی دعا و عبادت از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏این گونه نیست، بلکه عشق به معبود است؛ چرا که انسان هرگاه به حقیقت برسد و بزرگی‏‎ ‎‏خالق را درک کند، مقهور عظمت او خواهد شد و او که فطرتاً عاشق کمال است و از‏‎ ‎‏کاستی ها بیزار، وقتی جلوۀ کمال مطلق را مشاهده می کند، به او عشق می ورزد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از راه عرفان ناب توانست رابطۀ دعا و وحی را با عقل و علم، چنان مطرح کند‏‎ ‎‏که از اثبات یکی، نفی دیگری به وجود نیاید. او در نخستین اثر عرفانی خویش (‏‏شرح دعای‏‎ ‎‏سحر‏‏) راجع به دعا می فرماید:‏

‏نباید از این خزائن گران بها که برای تکامل انسان مفید است، غافل بود.‏‎[68]‎

‏و در تعبیر عارفانه ای آن را «قرآن صاعد»‏‎[69]‎‏ نام نهاد که ره توشه ای معنوی در جهت‏‎ ‎‏هدایت سالکان است. ایشان فرموده اند:‏

‏فقط دعا نباشد، دعا به معنای واقعی اش باشد... آن تذکری که نفوس را مطمئن می کند.‏‎[70]‎

ه  . حاکمیت و عرفان

‏حاکمیت مطلق از آنِ خداوند است و این، نتیجۀ منطقی و عرفانی ادلّۀ توحید، یعنی‏‎ ‎‏نخستین اصل اعتقادی اسلام است. این نوع ولایت و حاکمیت مطلقۀ خدا بر جهان‏‎ ‎‏آفرینش، «ولایت تکوینی» است؛‏‎[71]‎‏ ولی در مورد انسان، از راه «ولایت تشریعی»‏‎[72]‎‏ حاکمیت‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 506
‏دارد. در زمان حاضر، حاکمیت خداوند به صورت نیابی از طرف امام زمان ‏‏علیه السلام‏‏ توسط فقیه‏‎ ‎‏جامع الشرائط صورت می گیرد و اطاعت از او، نتیجۀ قبول حاکمیت خداوند است.‏

‏از سوی دیگر، انسان بر سرنوشت خویش حاکمیت دارد‏‎[73]‎‏ و آن، برگرفته از اصل‏‎ ‎‏آزادی و اختیار انسان  است و مسئولیت اعمال سرنوشت ساز خود را، خود بر عهده‏‎ ‎‏دارد؛‏‎[74]‎‏ در عین حال، خداوند از او خواسته است تا از وحی الهی پیروی کند.‏‎[75]‎

‏بنابراین، اصل حاکمیت انسان و فقیه، به عنوان اصل بنیادین اسلام ناب، از سرچشمه و‏‎ ‎‏آبشخور عرفان ناب مشروب می گردد. امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره معتقد است:‏

‏زمامدار بایستی از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصی‏‎ ‎‏آلوده  نباشد.‏‎[76]‎

‏و اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت ‏‏[‏‏علم به قانون و عدالت‏‏]‏‏ باشد به پاخاست و تشکیل‏‎ ‎‏حکومت داد، همان ولایتی که حضرت رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در امر ادارۀ جامعه داشت، دارا‏‎ ‎‏می باشد و بر همۀ مردم لازم است که از او اطاعت کنند.‏‎[77]‎

‏حضرت امام حاکمیت اعتباری فقیه را به عنوان یک «مقام» تلقی نمی کند، بلکه آن را‏‎ ‎‏«وظیفه» می داند ـ وظیفه ای مهم و سنگین ـ پس توهّم نشود که مقام فقهای جامع الشرائط،‏‎ ‎‏همان مقام ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏ و رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است.‏‎[78]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏، با دید عرفانی، همه چیز را عین دیانت می بیند. در نگاه عارفِ دلسوختۀ ما،‏‎ ‎‏اقتصاد، سیاست، حقوق، اخلاق، فرهنگ، اجتماعیات و... همه و همه عین دین و دیانت‏‎ ‎‏است. و او تنها فقیهی بوده است که توانست حکومت اسلامی را در قالب فلسفه سیاسی،‏‎ ‎‏تئوریزه کرده و ارائه دهد و سپس از مقام تئوری به مقام عمل در آورد. ایشان، حکومت را‏‎ ‎‏فلسفه عملی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت و نشان دهنده جنبۀ عملی فقه، در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 507
‏برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی می داند.‏‎[79]‎

و . عرفان و خدمت به مردم

‏خدمت به مردم، در عین انقطاع از آن ها، یکی از نشانه های عارف کامل است و نیز‏‎ ‎‏نقطۀ تمایزی میان عرفان منفی ـ که جز به عزلت نمی اندیشد ـ و عرفان مثبت و هدفدار به‏‎ ‎‏شمار می آید. امام علی ‏‏علیه السلام‏‏ به عنوان اولین و آخرین عارف جهان، در نامه ای این گونه از‏‎ ‎‏خدمت به مردم سخن می گوید:‏

‏در برابر توده های مردم فروتن باش و با نرمی و ملایمت با آنان معاشرت کن و چهرۀ خویش‏‎ ‎‏به آنان گشاده دار و به مساوات به آنان نظر نما تا بزرگان و گردن کشان از تو توقع بی عدالتی‏‎ ‎‏نداشته باشند و ضعیفان از عدالت و دادگری تو مأیوس نگردند.‏‎[80]‎

‏عارف راستین مقال ما نیز با الگوپذیری از امام متقین علی ‏‏علیه السلام‏‏ تمام زندگی خود را‏‎ ‎‏صرف رهایی مردمی کرد که قرن ها زیر بار شکنجه و خفقان، رنجور شده بودند. او با‏‎ ‎‏اعتقاد به پاکی و خلوص مردم پا برهنه و مؤمن، بزرگ ترین انقلاب دوران معاصر را‏‎ ‎‏سازماندهی و رهبری کرد. وی علاوه بر اعتقاد به مردم، برای آنان احترام خاصی قائل بود.‏‎ ‎‏او بر خلاف بسیاری از رهبران دنیا، مردم را ولی نعمت خود می دانست. ایشان نه تنها بر‏‎ ‎‏مبنای بینش ناب اسلامی خود، بلکه در جریان عمل نیز دریافته بود که مردم در پیش برد‏‎ ‎‏نهضت، نقش اساسی دارند؛ از این رو شکست اولیه و مرحله ای نهضت را صرفاً به دلیل‏‎ ‎‏عدم حضور کامل مردم می دانست.‏

‏آیا رهبری که در اوج قدرت بگوید: «من دست ملت را می بوسم»‏‎[81]‎‏ و یا «به‏‎ ‎‏من  خدمت گزار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید»،‏‎[82]‎‏ جز با عرفان و دل دادگی به‏‎ ‎‏حق،  میسّر و قابل هضم است؟ آیا جز عشق به خدا و خدمت به مردم، انگیزه ای‏‎ ‎‏دیگر  می توانست مردم را بر آن دارد تا از وی چنین استقبال و بدرقۀ باشکوهی داشته‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 508
‏باشند؟ و بالاخره ‏‏«‏هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إلاَّ الإحْسَانُ‏»‏‏؟‏‎[83]‎

‏آنچه در گفتار اول و دوم آمد، بیش تر دربارۀ ویژگی های فردی عارف، به طور کلی‏‎ ‎‏است؛ یعنی خصوصیت هایی که در شالوده ساخت هر عارفی به کار رفته و دخیل است؛‏‎ ‎‏نظیر علم و بصیرت، جهاد و شجاعت، انقطاع از خلق و پیوستن به حق و مانند آن. در‏‎ ‎‏گفتار سوم این نکته را آفتابی کردیم که امام را باید به عنوان احیاگر و متحوّل کنندۀ مفاهیم‏‎ ‎‏عرفانی شناخت. همچنین ویژگی هایی نظیر تحول عرفان از مردم گریزی، به عرفان‏‎ ‎‏حماسی و مردم پذیری، آگاهی به زمان و حوادث اطراف خویش در جهت به دست‏‎ ‎‏گرفتن رهبری جامعه و خلیفة اللهی و در صحنه آوردن واژه هایی نظیر عشق، دعا،‏‎ ‎‏حاکمیت و حکومت و شیفتگی در خدمت به مردم و مانند آن ها، می توانند ایشان را از‏‎ ‎‏دیگر عرفا متمایز سازند.‏

نتیجه کلی

‏نتیجه ای که از مباحث مطرح شده به دست می آید این است که خورشید مشعشع‏‎ ‎‏عرفان، در تک تک آموزه های اسلام ناب سایه افکنده است (دست کم از منظر امام و در‏‎ ‎‏اندیشه و عمل معظّم له چنین است) آن پیر طریقت و مرشد و ره یافتۀ حقیقت، به تنهایی و‏‎ ‎‏با نبود یا کمبود ابزار، توانست عرفان ناب را مبنا و آبشخور تعالیم اسلام ناب محمّدی قرار‏‎ ‎‏دهد و از هر کدام، تعبیری عارفانه ارائه دهد. به راستی اگر معرفی اسلام این گونه باشد،‏‎ ‎‏چقدر دل انگیز و دل نشین است! و اگر مسلمانان بفهمند ورای احکام ظاهری شریعت، چه‏‎ ‎‏مغز و لبّی پنهان شده است، اسلامشان چه فرح بخش خواهد بود!‏

‏به نظر نگارنده، امام گرچه بنیان گذار دین و اخلاق نبوده است، ولی بدون شک، با‏‎ ‎‏رهبری عرفانی خود، بازگشت به دین، خدا محوری، خدا باوری و ارزشی تلقی کردن‏‎ ‎‏اعتقادات را بر کالبد اسلام تزریق نمود و به آن حیاتی دوباره بخشید و به تعبیر خودش،‏‎ ‎‏اسلام ناب را دوباره به منصۀ ظهور و میدان عمل در آورد. او توانست ارزش ها و‏‎ ‎‏هنجارهایی را که به خاموشی گراییده بود، در دل های افراد روشن کرده و آن ها را به جامعه‏‎ ‎‏باز گرداند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 509
‏هنر امام راحل این بود که میان آن ها به طور خدا پسندانه جمع کرد؛ یعنی خدا محوری‏‎ ‎‏و دین داری را امری باطنی دانست و در عین حال، به ظهور و بروز آن در جامعه و جهان‏‎ ‎‏خارج، اعتقاد ژرفی داشت و ثابت کرد که ظاهر سازی دین و حفظ شعایر اسلامی، با‏‎ ‎‏حقیقت دین منافاتی ندارد. ایشان در این امر پیش تاز بود و همواره تلاش وافر داشت تا‏‎ ‎‏چهرۀ واقعی عرفان متعالی را که در گذر زمان، دستخوش انحرافات و سوء استفاده هایی‏‎ ‎‏قرار گرفته بود، پیرایش نماید و به جهانیان و نیز مدعیان بفهماند که عرفان ناب، هرگز با‏‎ ‎‏انزوا طلبی و مردم گریزی سازگار نخواهد بود؛ بلکه عرفان حقیقی با جهاد، حماسه و دفاع‏‎ ‎‏از ارزش های دینی توأمان است. ‏

‏از سوی دیگر، عشق امام به عرفان محیی الدین بن عربی ـ پدر عرفان ـ حکایت گر‏‎ ‎‏عرفان ناب و حقیقی و نیز عدم جدایی عرفان از اسلام است؛ به گونه ای که هیچ گاه‏‎ ‎‏مسلمان از عارف جدا نخواهد بود. بنابراین، عرفان ناب امام عبارت است از: معرفت و‏‎ ‎‏آگاهی، عشق و شیدایی، حرکت و پویایی و سیر عاشقانه به سوی معشوق حقیقی و قدم‏‎ ‎‏برداشتن در جهت رضایت حق. از این رو حرکت، پیام، شور و عشق، شعر، فقه و حتی‏‎ ‎‏انقلاب امام، همه و همه در عرفان او ریشه دارد. و این در حالی است که ایشان، هرگز از‏‎ ‎‏چهارچوب شریعت خارج نشد و آن را همچون طریقت، یار وفادار حقیقت تلقی می نمود.‏

‏عدم چشم پوشی حضرت امام از واقعیت های موجود در جامعه باعث شد تا ایشان‏‎ ‎‏مردم و جامعۀ اسلامی را به فطرت پاک خویش بخواند و این پیام را به آن ها برساند که‏‎ ‎‏وقتی در صحنۀ حق و باطل نیستی، در هر کجا خواهی باش؛ چه به نماز ایستاده باشی و‏‎ ‎‏چه به شراب، برابر است.‏

‏تقسیم اسلام در سخن امام، به اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی، خود اشاره به‏‎ ‎‏نوع برداشت های گوناگونی است که در دهه های گذشته، در ذهنیت مسلمانان وجود‏‎ ‎‏داشته است.‏

‏این امام بود که توانست با تأثّر از فرهنگ های معاصر، تز اسلام ناب محمّدی را در‏‎ ‎‏برابر اسلام آمریکایی طرح نماید و اتفاقاً مشاهده می کنیم ویژگی های اسلام ناب، نظیر‏‎ ‎‏پرداختن به روح و محتوای اسلام، اهمیت به تعقل و تفکر و تدبّر، حاکم کردن روح‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 510
‏اجتهاد، آمیختگی دین و سیاست و دعوت مردم به عزّت اسلامی و استقلال، اجرای‏‎ ‎‏فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر در متن اسلام، پرخاشگری در برابر ستمکاران و عدم‏‎ ‎‏ظلم پذیری و پویایی و وحدت آفرینی و... همگی عیناً از مشخصات انسان کامل در‏‎ ‎‏عرفان ناب است.‏

‏در هر حال، مقالۀ حاضر تنها یک نظریه از ایشان را مورد بررسی قرار داد و عرفان‏‎ ‎‏حقیقی را در نظر و عمل ایشان به نمایش گذاشت و ثابت کرد که همۀ افکار بلند و‏‎ ‎‏آرمان های والای او، ریشه در عرفان ناب او دارد؛ حتی مبانی فقهی ایشان، نظیر تز «ولایت‏‎ ‎‏فقیه» خوشه چین همین خرمن است.‏

‏امیدوارم مقالۀ حاضر، تا حدی توانسته باشد ویژگی های آن مرد بزرگ را بازگو کند که‏‎ ‎‏این عارف کامل، از سویی در برابر مردم چنان خاضع و خاشع بود که خود را خدمت گزار‏‎ ‎‏آن ها می دانست و آن ها را ولی نعمت، و از طرفی در مقابل صاحبان زر و زور و تزویر،‏‎ ‎‏دلیرانه ستیز کرد. چه کرداری بهتر از این که دستور قرآن کریم است؟ ‏‏«‏مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله ِ وَ‎ ‎الَّذِینَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ  بَیْنَهُمْ‏»‏‏.‏‎[84]‎

‏این از عرفان او است که شجاعانه اعلام می دارد:‏

‏روحانیت تا در همۀ مسائل و مشکلات، حضور فعّال نداشته باشد، نمی تواند درک کند که‏‎ ‎‏اجتهاد مصطلح برای ادارۀ جامعه کافی نیست. حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ‏‎ ‎‏جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهیای‏‎ ‎‏عکس العمل مناسب باشند.‏‎[85]‎

‏پایان سخن، پایان من است؛ او انتها ندارد!‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 511

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏الاسفار الاربعه‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، قم، منشورات مصطفوی.‏

‏2. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1983 م.‏

‏3. ‏‏تاریخ تحلیلی نهضت امام خمینی‏‏، حمید زیارتی.‏

‏4. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410 ق.‏

‏5. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏6. ‏‏جامع الاسرار و منبع الانوار‏‏، سید حیدر آملی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 ش.‏

‏7. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏8. ‏‏دیوان حافظ‏‏، تصحیح بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات نیلوفر، 1374 ش.‏

‏9. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏10. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏11. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381 ش.‏

‏12. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375 ش.‏

‏13. ‏‏شرح گلشن راز‏‏، محمد لاهیجی، انتشارات سعدی، 1371 ش.‏

‏14. ‏‏شرح مثنوی شریف‏‏، بدیع الزمان فروزانفر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1347 ش.‏

‏15. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏16. ‏‏الفتوحات المکّیه‏‏، محیی الدین عربی، قاهره، المکتبة العربیه، 1972 م.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 512
‏17. ‏‏فرهنگ دیوان امام‏‏، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏18. ‏‏کشکول‏‏، شیخ بهائی، دار الکتاب اللبنانیین،‏

‏19. ‏‏لسان العرب‏‏، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.‏

‏20. ‏‏مبانی عرفان‏‏، محمد حسین بیات، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، 1374 ش.‏

‏21. ‏‏مجموعه آثار، علی شریعتی‏‏، انتشارات قلم، 1367 ش.‏

‏22. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1376 ش.‏

‏23. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏24. ‏‏ولایت فقیه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 513

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 514

  • )) اسلام در ایران، ص 329.
  • )) لسان العرب، واژه«عرف»؛ المنجد؛ لغت نامه دهخدا.
  • ))  مبانی عرفان، ص 1 ـ 2.
  • )) اسلام در ایران، ص 329.
  • )) فرهنگ دیوان امام، ص 276.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 118.
  • )) ره عشق، ص 30.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 1، ص 139.
  • )) صحیفۀ امام، ج 21، ص 145.
  • )) همان، ج 4، ص 9.
  • )) ر.ک: همان، ج 21، ص 145.
  • )) همان، ج 20، ص 194.
  • )) نهج البلاغه، ص 157، خطبۀ 108.
  • )) صحیفۀ امام، ج 21، ص 11.
  • )) همان، ج 21، ص 86.
  • )) همان، ج 14، ص 525.
  • )) همان، ج 1، ص 116.
  • )) همان، ج 21، ص 279.
  • )) همان، ج 21، ص 11.
  • )) کشکول، ص 490.
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 24.
  • )) دیوان حافظ، ص 73.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 621.
  • )) شرح فصوص الحکم، ص 739.
  • )) فرهنگ دیوان امام، ص 300.
  • )) همان، ص 285.
  • )) ر.ک: شرح مثنوی شریف، ص 1179.
  • )) دیوان امام، ص 196.
  • )) همان، ص 164.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 151.
  • )) همان، ص 525.
  • )) مصباح الهدایه، ص 88.
  • )) بحار الانوار، ج 68، ص 220.
  • )) صحیفۀ امام، ج 20، ص 325.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 5.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 2، ص 110؛ بحار الانوار، ج 84، ص 199.
  • )) شرح گلشن راز، ص 109.
  • )) ولایت فقیه امام، ص 31 ـ 32.
  • )) ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 201.
  • )) جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 345.
  • )) صحیفۀ امام، ج 8، ص 415.
  • )) همان، ج 18، ص 90.
  • )) همان، ج 5، ص 204.
  • )) همان، ص 409.
  • )) مصباح الهدایه، ص 20.
  • )) فرهنگ دیوان امام، ص 180.
  • )) دیوان امام، ص 209.
  • )) صحیفۀ امام، ج 20، ص 199.
  • )) کلیات سعدی، ص 86.
  • )) بحارالانوار، ج 72، ص 59.
  • )) دیوان امام، ص 204.
  • )) همان، ص 203.
  • )) مائده (5): 35.
  • )) مصباح الهدایه، ص 78.
  • )) مجله پیام زن، ش 10، ص 6.
  • )) ره عشق، ص 25.
  • )) دیوان امام، ص 120.
  • )) همان، ص 83.
  • )) همان، ص 126.
  • )) تاریخ تحلیلی نهضت امام خمینی، ج 1، ص 145.
  • )) همان، ص 717.
  • )) فرهنگ دیوان امام، ص 233.
  • )) همان، ص 235.
  • )) همان، ص 239.
  • )) صحیفۀ امام، ج 20، ص 196.
  • )) همان، ج 20، ص 116.
  • )) مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، ج 19، ص 340.
  • )) شرح دعای سحر، ص 37.
  • )) صحیفۀ امام، ج 18، ص 481.
  • )) همان، ص 480.
  • )) یس (36): 82.
  • )) نساء (4): 59.
  • )) رعد (13): 11.
  • )) انسان (76): 3.
  • )) نساء (4): 59؛ انفال (8): 24.
  • )) ولایت فقیه، ص 38.
  • )) همان، ص 40.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 21، ص 289.
  • )) نهج البلاغه، ص 383، نامۀ 27.
  • )) همان، ج 10، ص 219.
  • )) الرحمن (55): 60.
  • )) الرحمن (55): 60.
  • )) فتح (48): 29.
  • )) صحیفۀ امام، ج 21، ص 292.