کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

بررسی «عماء» از دیدگاه عرفانی امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

بررسی «عماء» از دیدگاه عرفانی امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمدرضا غفوریان

عماء (ابر باران زای)

‏به دنبال بحث از آنچه در زبان عرفان «غیب ذات حق» گفته می شود و نیز «احدیّت»‏‎ ‎‏که  نخستین تعیّن می باشد، عارفان مطلب دیگری را پی می گیرند. بررسی این مفاهیم‏‎ ‎‏برای  دریافت درست مقصود اهل عرفان ضروری است. واژۀ «عماء» نخستین بار در‏‎ ‎‏روایات به کار رفته است و سپس اهل عرفان، هر یک به فراخور توان خویش دربارۀ آن‏‎ ‎‏سخن گفته اند.‏

‏آنچه برای ما مهم می نماید این است که هم نقش و جایگاه این مفهوم و بحث از آن را‏‎ ‎‏نیک دریابیم و هم دیدگاه های عارفان را در این باره بکاویم و به ویژه از آراء بلند کسانی‏‎ ‎‏چون مرحوم امام آگاه شویم.‏

‏دربارۀ جایگاه و نقش این مفهوم، شایسته است که به نکته ای فراگیرتر اشاره کنیم؛‏‎ ‎‏بسیاری از واژه ها و مفاهیم را در دانش هایی چون عرفان و فلسفه می توان یافت که‏‎ ‎‏سرچشمۀ پیدایش آن ها در قرآن یا روایات است. بی گمان پیدایش بسیاری از مفاهیم در‏‎ ‎‏باب توحید و رستاخیز و راه یابی آن ها به گسترۀ پژوهش های فلسفی و عرفانی، ریشه در‏‎ ‎‏آیات کتاب خداوند و روایات معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ دارد. اگر در آیات، به خداوند بزرگ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 473
‏ویژگی هایی چون واحد، احد، سمیع، بصیر و... نسبت داده نمی شد، انبوه بحث های‏‎ ‎‏موجود در این مسائل به گونه ای که اکنون می بینیم، در فلسفه و عرفان پیدا نمی شد؛ اگر‏‎ ‎‏تعبیرهای بلند موجود در خطبه های‏‏ نهج البلاغه ‏‏و روایات امامان شیعه، منبع الهام بخش‏‎ ‎‏فیلسوفان و عارفان نمی گردید، پس در کدام منبع باید سرچشمۀ پیدایش و گسترش این‏‎ ‎‏بحث ها را جست؟‏

‏حال آن که برخی کم مایگان و گروهی از غربیان و مستشرقان، این سرچشمه ها را در‏‎ ‎‏دیدگاه های اشراقی پیش از اسلام و عرفان های هندویی و بودایی و مانند آن ها می جویند.‏

‏گرچه بررسی شایستۀ این مطلب، نیازمند کاوش بیش تر و نگارش نوشته ای خاص در‏‎ ‎‏همین موضوع است، ولی یک بررسی نه چندان عمیق آماری دربارۀ اصطلاحات و‏‎ ‎‏مباحث موجود در گسترۀ فلسفه و عرفان اسلامی، به خوبی نشان می دهد که انبوه این‏‎ ‎‏واژه ها و مباحث چه اندازه رنگ قرآنی و روایی دارند و تنها اندکی از اصطلاحات و‏‎ ‎‏مباحث را در جاهای دیگر نیز می توان یافت؛ که تازه آن هم نه عجیب است و نه منحصر‏‎ ‎‏به فلسفه و عرفان؛ مگر در دانش های دیگر، هیچ جای پایی از اصطلاحات و بحث های‏‎ ‎‏دیگر نیست؟ مگر در دانش هایی که در فرهنگ های دیگر، که همسانند و پیش کسوتانی‏‎ ‎‏دارند، هیچ داد و ستدی انجام نگرفته است؟ آیا تبادل دانش و فرهنگ، خجسته ترین‏‎ ‎‏گونه های داد و ستد نیست؟!‏

‏حقیقت آن است که این گونه داوری ها بیش تر از سرِ کم مایگی پیدا شده است و البته‏‎ ‎‏در برخی موارد نیز رنگ و بوی انگیزه های دیگری را می توان یافت.‏

‏این انگاره ها حتی در درون اندیشمندان مسلمان نیز دیده می شود. آنان که با سبک و‏‎ ‎‏روش فلسفی و عرفانی در دین پژوهی همراه نیستند، همین داوری خام را بازگو می کنند.‏

‏با این همه، الهام گیری فیلسوفان و عارفان مسلمان از سرچشمه های قرآن و ‏‏نهج البلاغه‏‎ ‎‏و دیگر روایات به اندازه ای روشن است که پذیرش آن، نیازمند بررسی گسترده و عمیق‏‎ ‎‏هم نیست.‏

‏البته همۀ این سخنان بدین معنا نیست که آنچه فیلسوفان و عرفای ما گفته اند، بی هیچ‏‎ ‎‏کم و کاستی، همان چیزی است که در پیام آسمانی یا سخن معصوم آمده است، بلکه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 474
‏مقصود، الهام بخشی و سرچشمه بودن این منابع است. البته سرشت کار علمی، تلاش‏‎ ‎‏منصفانه برای رسیدن به حقیقت می باشد و پیدایش لغزش در این راه، گریزناپذیر است.‏‎ ‎‏همواره بخشی از کوشش ارزشمند پژوهشگران نیز به زدودن همین خطاها بر می گردد.‏

‏به هر روی، سخن را کوتاه کرده و در این باره سفارش می کنیم که دوست داران‏‎ ‎‏می توانند به نوشته های پر بار مرحوم شهید مطهّری بنگرند. ایشان در مقدّمۀ جلد پنجم‏‎ ‎‏اصول فلسفه و روش رئالیسم‏‏ و اوایل بخش دوم ‏‏سیری در نهج البلاغه ‏‏ و درس سوم از درس های‏‎ ‎‏آشنایی با عرفان از کتاب ‏‏آشنایی با علوم اسلامی‏‏ در این زمینه، سخنان سودمندی دارند. در‏‎ ‎‏کتاب سوم، حتی از مستشرقان و غربیانی چون نیکولسون و ماسینیون در تأیید دیدگاه‏‎ ‎‏خویش، اعتراف های روشنی را نقل می کند که آنان نیز منبع اصلی عرفان اسلامی را قرآن و‏‎ ‎‏سنّت می دانند.‏

‏***‏

‏گفتیم که واژۀ «عماء» از روایات به مباحث عرفانی راه یافته است. تا آن جا که ما‏‎ ‎‏جسته ایم، این روایت در یک منبع شیعی و چند منبع اهل تسنّن موجود است. در تنها منبع‏‎ ‎‏شیعی این روایت،‏‏ عوالی اللئالی‏‏، آمده است:‏

روی فی حدیث أبی رزین العقیلی بروایة حمّاد بن سلمة، أنّه سأله ‏صلی الله علیه و آله‏‏ أین کان‏‎ ‎‏ربّنا  قبل خلق السماوات و الأرض؟ فقال ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏: کان فی عماء؛ ما فوقه هواء و ما‏‎ ‎‏تحته  هواء؛‏‎[1]‎

‏در حدیث ابی رزین عقیلی که حمّاد بن سلمه آن را نقل کرده، آمده است که از پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏پرسید: پروردگار ما پیش از آفرینش آسمان ها و زمین در کجا بود؟ حضرت فرمود: در عماء؛ نه‏‎ ‎‏فراتر از آن هوایی بود و نه در زیر آن.‏

‏در منابع اهل تسنّن نیز همین متن با اندکی تفاوت در ‏‏سنن ترمذی‏‎[2]‎‏ با سندی معتبر آمده و‏‎ ‎‏نیز در مقدمۀ ‏‏سنن ابن ماجه ‏‎[3]‎‏ و ‏‏مسند احمد حنبل‏‎[4]‎‏ نیز آمده است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 475
‏البته سند این روایت در منبع شیعی یاد شده معتبر نیست؛ زیرا هم رجال سند‏‎ ‎‏ناشناخته اند، و هم حمّاد بن سلمه که از او در سند نام برده شده، مجهول است. در میان‏‎ ‎‏نویسندگان رجال، تنها مرحوم آیة الله خویی‏‎[5]‎‏ از او نام آورده و او را دارای تنها یک روایت‏‎ ‎‏در ‏‏تفسیر قمی‏‏ معرفی کرده است.‏

‏بدین سان این روایت از طریق ما دارای سند معتبری نیست؛ گر چه اگر هم معتبر بود،‏‎ ‎‏در این گونه مباحث، تنها به عنوان راهنما برای جهت گیری ذهن و بحث پژوهشگران به‏‎ ‎‏کار می آمد، نه این که از روی تعبّد آن را بپذیرند. چنین پذیرشی هر چند به کار باور داشتن‏‎ ‎‏به محتوای روایات می آید، ولی نه به عنوان یک مطلب فلسفی یا عرفانی؛ زیرا در این‏‎ ‎‏دانش ها باید فهمید و دریافت. بنابراین اگر از سرِ تعبّد به روایتی معتبر، به چیزی باور پیدا‏‎ ‎‏کنیم، تا آن گاه که آن را به شیوۀ فلسفه و عرفان نکاویم، مسأله ای فلسفی یا عرفانی نخواهد‏‎ ‎‏بود. البته این باور در جای خویش دارای اهمیت و ارزش می باشد. این مطلب دربارۀ همۀ‏‎ ‎‏نصوصی که در دانش های عقلی از آن ها یاد می شود، صادق است.‏

‏بنابراین، مهم آن است که ببینیم «عماء» که به دنبال این روایت به عرفان راه یافته، چه‏‎ ‎‏جایگاهی در تبیین هستی شناسی عرفانی دارد.‏

‏واژۀ «عماء» در لغت به معنای ابر باران زا یا ابر مرتفع است. عارفان هنگامی که از بحث‏‎ ‎‏غیب ذات می گذرند و تعیین نخستین یا احدیّت را مطرح می کنند، سخن از «عماء» به‏‎ ‎‏میان  می آورند.‏

‏مناسبت این جایگاه با این واژه از چند سوی جالب است:‏

‏از سویی عماء در روایت به مرتبه ای گفته شده که هنوز آفرینشی انجام نگرفته است و‏‎ ‎‏در اصطلاح عارفان، همۀ مراحل پیش و پس از احدیّت تا بعد از واحدیت و تعیّن اعیان‏‎ ‎‏ثابته، همگی مربوط به مرحلۀ پیش از آفرینش می باشند.‏

‏از سویی دیگر، همۀ مراحل پیش از آفرینش به یک معنا مراحل بطون، کمون، غیبت و‏‎ ‎‏خفا نامیده می شوند و عماء هم از آن روی که به معنای ابر ـ خواه باران زا و خواه مرتفع ـ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 476
‏است، اشاره به پنهان بودن و بطون حق تعالی پیش از آفرینش دارد. از دیگر سوی هم،‏‎ ‎‏آفرینش که از مراحل پس از این آغاز می شود، چونان بارش باران است که از ابر‏‎ ‎‏سرچشمه می گیرد.‏

‏این نکته ها را می توان در عبارت های بزرگان عرفان و دیدگاه هایشان به روشنی دید.‏

‏البته به گمان ناچیز ما آنچه در این بحث مهم می نماید آن است که در شناخت فراز و‏‎ ‎‏نشیب هستی و  مراحلی که وجود از بطن و کمون ذات پنهان حق تعالی تا پایین ترین‏‎ ‎‏مراحل پیدایی و ظهورش در ماده و طبیعت، چه فراز و فرودهایی دارد؛ و گرنه تبیین یک‏‎ ‎‏واژه و بیان مناسبت های معنایی آن، چندان مهم  نیست.‏

‏این واژه چون در روایات آمده و بزرگان اهل معرفت از آن یاد کرده اند، رسم بر این‏‎ ‎‏شده که آن را در مجموعۀ این فراز و نشیب جای دهند و مناسبتی هم برای آن در نظر‏‎ ‎‏بگیرند. این در حالی است که نبود بحث از احدیّت یا واحدیت یا اعیان ثابته و مانند آن ها‏‎ ‎‏به روند واقعی هستی شناسی آسیب می رساند. باید تبیین وجود در فراز و فرودش کامل و‏‎ ‎‏منطقی و بی شکاف باشد و کمبود هر یک از این عناصر در مجموعۀ دستگاه هستی شناسی‏‎ ‎‏یک عارف، شکاف و کاستی آن به شمار می آید.‏

‏اما تبیین مسألۀ عماء از چنین جایگاهی برخوردار نیست؛ زیرا این واژه در روایتی که‏‎ ‎‏گذشت، آشکارا دربارۀ خداوند بزرگ، پیش از آفرینش موجودات، مطلبی را گوشزد کرده‏‎ ‎‏و عرفا هم بر تبیین آن همّت گماشته اند.‏

‏مهم این است که تبیین مراحل بطون تا ظهور هستی و فراز و نشیب واقعی آن را‏‎ ‎‏درست دریابیم و تبیین کنیم و اگر چنین باشد، واژه ها و مناسبت های لفظی و معنایی،‏‎ ‎‏ارزش ذاتی نخواهند داشت. البته این نکته ها می تواند نشانگر توانمندی و لطافت سلیقۀ‏‎ ‎‏یک اندیشمند باشد.‏

‏بر همۀ این ها این نکته را باید افزود که این روایت، دارای سند معتبری هم نیست. اگر‏‎ ‎‏روایت معتبر بود، از آن جا که محتوای آن، پیام آسمانی و معصومانه به شمار می آمد، باز‏‎ ‎‏هم تبیین ژرف و کاوش بیش تر آن می توانست راه گشاتر باشد. ای بسا نکته ها که در قرآن‏‎ ‎‏یا روایات معتبر با تکیه بر واژه ها آمده اند که روزگاری دراز، پرده از راز آن ها برنیفتاد، ولی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 477
‏چون سخن حق بود، ذهن فیلسوفان و عارفان ما را همواره برای رازگشایی مشغول‏‎ ‎‏می کرد؛ تا سرانجام پژوهشگری توانا به بخشی از رازهای آن می رسید.‏

‏به یقین بسیاری از نوآوری های صدرالمتألهین نتیجۀ همین دغدغه های ذهنی در‏‎ ‎‏رازگشایی پیام های آسمانی بود که تا پیش از او بدین ژرفا شناخته نشده بود.‏

‏این انگیزه در جایی که متن مورد بحث از اعتبار سندی برخوردار نباشد، چندان‏‎ ‎‏چشم گیر نیست و مسألۀ عماء از این گونه است.‏

‏با این همه، دیدگاه ها و سخنان اهل عرفان در این زمینه دربردارندۀ نکته های‏‎ ‎‏سودمندی است که آن ها را مرور می کنیم:‏

‏شیخ اکبر، محیی الدین عربی در باب سیزدهم ‏‏فتوحات مکّیه،‏‏ باب معرفت حَمَلۀ عرش،‏‎ ‎‏دربارۀ عماء چنین می گوید:‏

اعلم: أنّ اللّٰه تعالی قبل أن یخلق الخلق، و لا قبلیة زمان و إنّما ذلک عبارة للتوصیل،‎ ‎تدلّ علی نسبة یحصل بها المقصود فی نفس السامع، کان ـ جلّ و تعالی ـ فی عماء، ما‎ ‎تحته هواء و ما فوقه هواء، و هو أوّل مظهر إلهیّ سریٰ فیه النور الذاتی، کما ظهر فی‎ ‎قوله تعالی: ‏«‏اللّٰهُ نُورُ السَّمٰوَاتِ وَالأْرْضِ‏»‏‏.‏‎[6]‎ فلمّا انصبغ ذلک العماء بالنور، فتح فیه‎ ‎صور الملائکة المهیّمین الذین هم فوق عالم الأجسام الطبیعیة، و لا عرش و لا مخلوق‎ ‎تقدّمهم. فلمّا أوجدهم تجلّی لهم فصار لهم من ذلک التجلّی غیباً کان ذلک الغیب روحاً‎ ‎لهم؛ أی لتلک الصور... فلمّا شاء أن یخلق عالم التدوین و التسطیر، عیّن واحداً من‎ ‎هؤلاء الملائکة الکرّوبیین، و هو أوّل ملک ظهر من ملائکة ذلک النور، سمّاه العقل و‎ ‎القلم... فاشتقّ من هذا العقل موجوداً آخر سمّاه اللوح...؛‎[7]‎

‏بدان که خداوند بزرگ پیش از آفرینش آفریدگان، در عماء بود. البته این پیشی زمانی نیست،‏‎ ‎‏بلکه این ها تعبیرهایی است برای رساندن نفس شنونده به مقصود. این عماء که نه بر فرازش‏‎ ‎‏و نه در فرودش هوایی نبود، نخستین مظهر الهی است که نور ذاتی در آن جریان یافت؛ چنان‏‎ ‎‏که در این سخن خداوند هویدا شد: «خداوند نور آسمان ها و زمین است». هنگامی که این‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 478
‏عماء، رنگ آن نور را به خود گرفت، نقش ملائکۀ مهیّمین در آن گشوده شد که از عالم اجسام‏‎ ‎‏طبیعی برترند؛ این در حالی بود که نه عرش بود و نه آفریده ای که پیش از آن ملائکه باشد. آن‏‎ ‎‏گاه که آنان را به وجود آورد، بر آنان جلوه گر شد و از این تجلّی برایشان غیبی حاصل شد که‏‎ ‎‏روح آن ملائکه گردید... هنگامی که خواست عالم تدوین و تسطیر را بیافریند، یکی از این‏‎ ‎‏ملائکۀ پاک را برگزید و او نخستین فرشته ای بود که از فرشتگان آن نور پدیدار شد و آن را‏‎ ‎‏«عقل» و «قلم» نامید... از آن عقل هم موجود دیگری برکشید که آن را «لوح» نام نهاد.‏

‏او در باب سی و چهارم نیز دربارۀ عماء سخن گفته است. چکیدۀ سخن پدر عرفان‏‎ ‎‏نظری، که گاهی تعبیرهایی ویژه و مغایر با دیگر عارفان هم دارد، این است که عماء، همان‏‎ ‎‏مقام احدیّت ذات می باشد که پیش از هر تعیّن و ظهور دیگری قرار دارد.‏

‏به گمان ما بعید نیست که دیدگاه محیی الدین و مرحوم امام یکی باشد و چون‏‎ ‎‏عبارت های مرحوم امام به خوبی گویا است، توضیح بیش تر را به آینده و زمانی که دیدگاه‏‎ ‎‏ایشان را می آوریم، وا می گذاریم.‏

‏کمال الدین عبدالرزّاق کاشانی در ‏‏اصطلاحات ‏‏ چنین می گوید:‏

«العماء» هی الحضرة الأحدیة عندنا؛ لأنّه لایعرفها أحد غیره؛ فهو فی حجاب الجلال.‎ ‎و قیل:  هی الحضرة الواحدیة التی هی منشأ الأسماء و الصفات؛ لأنّ العماء هو الغیم‎ ‎الرقیق، و الغیم هو الحائل بین السماء و الأرض، و هذه الحضرة هی الحائلة بین سماء‎ ‎الأحدیة و بین أرض الکثرة الخلقیة...‎[8]‎‏؛‏

‏«عماء» نزد ما همان حضرت احدیّت است؛ چرا که هیچ چیز جز او آن حضرت را نمی شناسد؛‏‎ ‎‏پس همواره در پردۀ جلال به سر می برد. گفته شده که «عماء» همان حضرت واحدیت است‏‎ ‎‏که سرچشمۀ اسماء و صفات می باشد؛ چرا که عماء به ابر نازک و غیر انبوه گفته می شود و ابر،‏‎ ‎‏چونان پرده ای است میان آسمان و زمین؛ حضرت واحدیت نیز پرده ای میان آسمان احدیّت‏‎ ‎‏و زمین کثرت های آفریده شدگان می باشد.‏

‏ابن فناری در مقام هشتم از فصل اول در ‏‏تمهید جملی ‏‏از ‏‏مصباح الانس‏‏ بر این دیدگاه‏‎ ‎‏کاشانی پنج اشکال وارد کرده و آن گاه دیدگاه خود را بیان کرده و عبارت قونوی را نیز در‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 479
‏متن ‏‏مفتاح غیب الجمع و الوجود ‏‏هماهنگ با دیدگاه خود دانسته است.‏

‏برای دریافت درست و دقیق سخن ابن فناری باید به عبارت او مراجعه کرد؛ ولی‏‎ ‎‏چکیدۀ آن را می توان این گونه بیان کرد: تعیّن نخستین حق تعالی در بردارندۀ دو تجلّی‏‎ ‎‏است: یکی تجلّی ذاتی احدی است که بر خویش ظاهر می شود و شهود ذات با همۀ شئون‏‎ ‎‏و اعتبارات حاصل می شود، و دیگری تجلّی برانگیخته شدۀ دیگری است برای ظهور‏‎ ‎‏کمال اسمائی. این تجلّی در بردارندۀ مرزبندی ها و تمیّز حقایق و مراتبی است که در‏‎ ‎‏حضرت تعیّن نخستین مستهلک بوده و به منزلۀ صورت تجلّی نخست و ظلّ آن می باشد.‏

‏پس از این عبارت ها به توضیح عماء در ارتباط با تجلّی دوم می پردازد و می گوید:‏

باعتبار البرزخیة الحاصلة بین الوحدة و الکثرة، لاشتمالها علی هذه الحقائق الکلّیة‎ ‎الأصلیة من حیث صلاحیة إضافتها إلی الحقّ أصالةً، و إلی الکون تبعیةً، و انتشاء‎ ‎أنواعها و جزئیاتها منها مفصّلةً، یسمّی بالحضرة العمائیة؛‎[9]‎

‏[‏‏این تجلّی دوم‏‏]‏‏ به جهت برزخ و فاصله بودن میان وحدت و کثرت، از آن روی که در بردارندۀ‏‎ ‎‏حقایق کلی و اصلی است و از آن جهت که اصالتاً به حق تعالی و بالتبع به آفریدگان برمی گردد‏‎ ‎‏و نیز به دلیل پیدایش گونه های جزئی و گستردۀ آن ها، حضرت عماء نامیده می شود.‏

‏به گمان ما سخن ابن فناری از بیان مناسبت های واژگانی و بیان مطلبی که بنیاد و روح‏‎ ‎‏آن، تحقیق یک مسألۀ عرفانی نیست، فراتر رفته و نکته های مهمی را در بر گرفته است.‏‎ ‎‏تطبیق واژۀ «عماء» را در سخن او بپذیریم یا نپذیریم، تحلیل او دربارۀ تعیّن نخستین و‏‎ ‎‏نسبت دادن دو تجلّی به آن مرتبه، جای درنگ شایسته است.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ هم بر عبارت های این مقام در ‏‏تعلیقه‏‏ توضیح و خرده گیری آرامی را‏‎ ‎‏افزوده که برای تکمیل بحث باید به همۀ عبارت ها مراجعه کرد.‏

‏مرحوم حاج ملاّ هادی سبزواری هم در حاشیه اش بر ‏‏اسفار‏‎[10]‎‏ بر سخن کاشانی خرده‏‎ ‎‏گرفته است و از عبارتش چنین بر می آید که عماء را به معنای مرتبۀ واحدیت گرفته است.‏‎ ‎‏البته برای به دست آوردن دیدگاه مرحوم سبزواری باید دیگر آثار او را کاوید؛ ولی ما‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 480
‏تاکنون با جست و جوی کتاب های در دسترس ایشان، چیزی در این باره نیافته ایم.‏

‏از جمله کسانی که عماء را همان مرتبۀ احدیّت می داند، مرحوم صدرالمتألهین است.‏‎ ‎‏او در ‏‏اسفار‏‎[11]‎‏ عین عبارت قیصری را در مقدمۀ ‏‏شرح فصوص‏‏ می آورد. در جای دیگری از‏‎ ‎‏اسفار‏‏ چنین آورده است:‏

أوّل ما نشأ من الوجود الواجبی، الذی لا وصف له و لا نعت إلاّ صریح ذاته المندمج فیه‎ ‎جمیع الحالات و النعوت الجمالیة و الجلالیة بأحدیته و فردانیته، هو الوجود المنبسط‎ ‎الذی یقال له «العماء» و مرتبة الجمع و حقیقة الحقائق و حضرة أحدیة الجمع...؛‎[12]‎

‏وجود واجب تعالی که نه آن را وصفی است و نه نعت و ویژگی، جز خود ذات که همۀ حالات و‏‎ ‎‏صفات جمال و جلال را در خود داراست، این همه را در عین احدیّت و فردانیت دارد؛ نخستین‏‎ ‎‏چیزی که از این وجود سرچشمه گرفته همان وجود منبسط و گسترده است که آن را «عماء»‏‎ ‎‏می گویند و نیز مرتبۀ جمع و حقیقة الحقائق و حضرت احدیّت جمع.‏

‏چکیدۀ همۀ عبارت هایی که آورده ایم پذیرش نکته هایی است که پیش تر گفته ایم؛ همۀ‏‎ ‎‏این اندیشمندان به مرتبۀ غیب الذات باور دارند؛ مرتبه ای که نمی توان از آن سخنی گفت و‏‎ ‎‏خبری داد. اینان همگی برآنند که تعیّن نخست، همان مرتبۀ احدیّت است و در این مرتبه‏‎ ‎‏هنوز تعیّن اسماء و صفات هم از یکدیگر جدا و مشخص نگردیده اند و پس از آن، مراتب‏‎ ‎‏دیگری چون واحدیت قرار دارد. در این عبارت ها می کوشیدند تا «عماء» را بر همان مرتبۀ‏‎ ‎‏احدیّت منطبق کنند و چنین بر می آید که معروف همین است. گر چه در عبارت مرحوم‏‎ ‎‏عبدالرزاق کاشانی نکته های درخور درنگ دیگری هم به چشم می خورد که بررسی آن به‏‎ ‎‏درازا می کشد و ما را نیز از مقصودمان دور می سازد.‏

‏در این میان آنچه از محیی الدین در ‏‏فتوحات‏‏ آورده ایم در بردارندۀ مطالب ویژه ای است‏‎ ‎‏که بعید نیست دیدگاه مرحوم امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ هماهنگ با آن باشد.‏

‏از آن جا که در نوشته های امام بزرگوار دربارۀ عماء، مطالب بلند و شایان دقتی آمده،‏‎ ‎‏عبارت های ایشان را نیز مرور می کنیم:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 481
‏در‏‏ شرح دعای سحر‏‏ که نخستین تألیف او در این زمینه است، دیدگاه خود را به گونه ای‏‎ ‎‏اجمالی مطرح کرده و توضیح بیش تری نداده است؛ چرا که هدف اصلی بحث در آن‏‎ ‎‏کتاب، چیز دیگری می باشد. عبارت چنین است:‏

«الوجود بشرط عدم الأشیاء معه، المعبّر عنه بالوجود بشرط لا و المرتبة الأحدیة و‎ ‎التعیّن الأوّل و الهویة الغیبیة و مرتبة العماء، علی قول.‎[13]‎

‏وجود به شرط نبود هیچ چیز با او که از آن تعبیر می شود به وجود بشرط لا و مرتبۀ احدیّت و‏‎ ‎‏تعیّن نخستین و هویّت غیبی و مرتبۀ عماء، بنابر یکی از دیدگاه ها.‏

‏در دو کتاب مهم دیگر، دربارۀ عماء مطالب بسیار مهم و شایان درنگی آمده است، ولی‏‎ ‎‏به دلیل قطعی نبودن تقدم و تأخر این دو کتاب باید برای یافتن دیدگاه نهایی ایشان، با تکیه‏‎ ‎‏بر شواهد موجود داوری کرد. البته شواهد چنین نشان می دهند که ‏‏تعلیقۀ شرح فصوص الحکم‏‎ ‎‏پس از ‏‏مصباح الهدایه ‏‏نگاشته شده است؛‏‎[14]‎‏ از این روی نمی توان ‏‏مصباح‏‏ را دیدگاه نهایی‏‎ ‎‏ایشان در همۀ مسائل مطرح شده به شمار آورد. با این همه از نوشته های ایشان چنین بر‏‎ ‎‏می آید که مطالب موجود در ‏‏مصباح الهدایه‏‏ در موضوع خود، سخن نهایی آن عارف ژرف‏‎ ‎‏اندیش می باشد.‏

‏از همۀ این ها گذشته، او خود در تعلیقه ای بر عبارت ابن فناری در ‏‏مصباح الانس ‏‏در‏‎ ‎‏خصوص مسألۀ عماء، مطلب ‏‏مصباح الهدایه ‏‏را دیدگاه نهایی خویش بر شمرده است و‏‎ ‎‏نگارش این تعلیقه به یقین پس از کتاب ‏‏مصباح الهدایه‏‏ انجام گرفته است؛ چرا که تعلیقه را‏‎ ‎‏در سال 1355 قمری آغاز کرده و کتاب یاد شده در سال 1348 قمری به پایان رسیده بود.‏‎ ‎‏به هر روی در ‏‏تعلیقۀ مصباح الانس ‏‏گفته است:‏

و نحن ـ بحمداللّٰه ـ قد حقّقنا الحضرة العمائیة و بسطنا القول فیها فی رسالة ‏مصباح‏‎ ‎‏الهدایة ‏بما لا مزید علیه.‎[15]‎

‏با این همه، چون در ‏‏تعلیقۀ شرح فصوص الحکم ‏‏احتمال ها و مطالب مهمی آمده، آن را هم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 482
‏می آوریم؛ هر چند نظر نهایی ایشان نباشد.‏

فقال بعضهم: إنّه مقام الواحدیة... و قال بعضهم: هو الفیض المنبسط الذی هو برزخ‎ ‎البرازخ، الفاصل بین سماء الواحدیة و أراضی التعیّنات الخلقیة؛ و هذا الاحتمال‎ ‎أنسب بحسب بعض الاعتبارات.

‏و یمکن أن یکون إشارة إلی مقام الفیض الأقدس، إن عمّمنا الخلق حتّی یشمل تعیّنات‏‎ ‎‏الأسمائیة.‏

‏و یمکن أن یکون إشارة إلی الاسم الأعظم، حیث یکون برزخاً بین أحدیة الغیب و‏‎ ‎‏الأعیان الثابتة فیالحضرة العلمیة.‏

‏و هنا احتمال آخر و هو: أن یکون إشارة إلی الذات، و المقصود من کونه فی عماء، أی‏‎ ‎‏فی حجاب الأسماء الذاتیة؛ أو إشارة إلی أحدیة الذات حیث یکون فی حجاب الفیض‏‎ ‎‏الأقدس؛ أو هو حیث یکون فی حجاب الأسماء فیالحضرة الواحدیة؛ أو هی حیث‏‎ ‎‏تکون فی حجاب الأعیان؛ أو الفیض المقدّس باعتبار احتجابه بالتعیّنات الخلقیة.‏‎[16]‎

‏در این عبارت جامع چندین دیدگاه و احتمال دربارۀ عماء مطرح گردیده است که‏‎ ‎‏آن ها را بر می شمریم.‏

‏1. مقام واحدیت که برزخی است میان آسمان احدیّت و زمین ها و نشیب های‏‎ ‎‏آفرینش. این دیدگاه را در عبارتی پیشین، ملاّ عبدالرزاق کاشانی نقل و نقد کرده بود.‏

‏2. فیض منبسط و گسترده که میان آسمان واحدیت و نشیب های تعیّنات آفرینش‏‎ ‎‏فاصله می شود. این دیدگاه از برخی جهات در نظر مرحوم امام، مناسب آمده است.‏

‏3. اگر تعیّن های اسمائی حق تعالی را هم از آفریدگان به شمار آوریم، عماء می تواند به‏‎ ‎‏معنای مقام فیض اقدس باشد. این شرط هم از آن جهت به میان آمده که عماء، مرتبۀ پیش‏‎ ‎‏از آفرینش است و فیض اقدس، سرچشمۀ پیدایش تعیّن های اسمائی؛ پس اگر این تعیّن ها‏‎ ‎‏را آفریده نخوانیم، عماء هم پیش از آن ها نخواهد بود، بلکه آن گاه مرتبه ای پیش از‏‎ ‎‏تعیّن های خلقی است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 483
‏4. اسم اعظم همان عماء است؛ چرا که فاصلۀ میان احدیّت غیب و اعیان ثابته در‏‎ ‎‏حضرت علمی حق تعالی می باشد.‏

‏5. عماء خود ذات است که در پردۀ اسماء ذاتی پنهان می باشد.‏

‏6. احدیّت ذات که در پسِ پردۀ فیض اقدس پنهان می ماند همان عماء است.‏

‏7. خود فیض اقدس از آن روی که در حجاب اسماء در حضرت واحدیت است.‏

‏8. حضرت واحدیت که در پس پردۀ اعیان ثابته پنهان می ماند.‏

‏9. فیض مقدس از آن روی که در حجاب تعیّن های آفریدگان پنهان می ماند.‏

‏این ها دیدگاه ها و احتمال های نُه گانه ای است که در سخن ایشان آمده است و اگر چه‏‎ ‎‏برخی به هم نزدیک می باشند ـ مانند احتمال نهم و دوم یا هفتم و سوم ـ ولی اعتبارها و‏‎ ‎‏زاویه های دید آن ها متفاوت است.‏

‏اکنون باز هم بر همان سخن پیشین خود پای می فشاریم که بیان مناسبت های واژگانی‏‎ ‎‏برای چیزی چون عماء چندان مهم نیست؛ مهم تحلیل هستی و چگونگی پیدایش‏‎ ‎‏جلوه های آن در قوس نزول و صعود یا فراز و نشیب های وجود است. این همه احتمال که‏‎ ‎‏در سخن ایشان آمده، نمایانگر توان دریافت و تحلیل و ذهن گردشگر و ژرف کاو این‏‎ ‎‏عارف، آن هم هنگامی که کم تر از سی سال داشت، می باشد.‏

‏اکنون گاه آن فرا رسیده است که دیدگاه نهایی او را ببینیم:‏

یشبه أن یکون حقیقة العماء هی حضرة الفیض الأقدس و الخلیفة الکبری؛ فإنّها هی‎ ‎الحقیقة التی لا یعرفها بمقامها الغیبی أحد. و لها الوساطة (الواسطة ـ خ)‎[17]‎‏ بین الحضرة‏‎ ‎الأحدیة الغیبیة و الهویة الغیر الظاهرة و حضرة الواحدیة التی تقع فیها الکثرة کم شئت.

‏و إنّما لم نحمل علی الحقیقة الغیبیة لأنّ السؤال عن الربّ، و هذه الحقیقة غیر موصوفة‏‎ ‎‏بصفة... و لا علی الحضرة الواحدیة؛ لأنّها مقام اعتبار الکثرة العلمیة‏‎[18]‎‏؛‏

‏چنین بر می آید که حقیقت عماء، همان فیض اقدس باشد که خلیفۀ کبرا و جانشین بزرگ‏‎ ‎‏است. این همان حقیقتی است که هیچ چیز از جهت غیبی اش آن را نمی شناسد و دارای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 484
‏وساطت میان حضرت احدیّت غیبی یا هویت ناپیدا و حضرت واحدیت، که همۀ کثرت ها در‏‎ ‎‏آن واقع می شود، است.‏

‏عماء را از آن روی به معنای حقیقت پنهان حق نگرفته ایم که پرسش از «ربّ» بوده است و‏‎ ‎‏آن حقیقت پنهان، هیچ صفتی را بر نمی تابد... و به معنای حضرت واحدیت هم نگرفته ایم؛‏‎ ‎‏زیرا که واحدیت، مقام پیدایش کثرت علمی است.‏

‏در این عبارت به نکته های مهمی دربارۀ فیض اقدس، خلیفۀ کبرا و مانند آن اشاره شده‏‎ ‎‏است که در جای خود توضیح گسترده تری را می طلبد. دریافت درست این نکته ها در‏‎ ‎‏روشن شدن مجموعۀ سامان مند دیدگاه عرفانی مرحوم امام، نقش مهمی دارد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 485

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اصطلاحات الصوفیه‏‏، ملا عبدالرزاق کاشانی، تهران، کتابخانۀ علمیۀ حامدی، 1354 ش.‏

‏2. ‏‏الاسفار الاربعه،‏‏ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی،‏‎ ‎‏1981 م.‏

‏3. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، قم، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1406 ق.‏

‏4. ‏‏سنن ابن ماجه، ‏‏ابن ماجه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.‏

‏5. ‏‏سنن ترمذی‏‏، محمد بن عیسی بن سورة الترمذی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.‏

‏6. ‏‏شرح دعاء السحر،‏‏ امام خمینی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362 ش.‏

‏7. ‏‏عوالی اللئالی‏‏، محمد بن علی بن ابراهیم احسائی، قم، انتشارات سیدالشهداء، 1403 ق.‏

‏8. ‏‏الفتوحات المکّیه‏‏، محیی الدین عربی، بیروت، دار صادر.‏

‏9. ‏‏مسند احمد حنبل‏‏، احمد بن محمد بن حنبل، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1991 م.‏

‏10. ‏‏مصباح الانس‏‏، محمد بن حمزة الفناری، تهران، انتشارات مولی، 1374 ش.‏

‏11. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه،‏‏امام خمینی، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، مؤسسه‏‎ ‎‏تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏12. ‏‏معجم رجال الحدیث‏‏، سیدابوالقاسم خوئی، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1369 ش.‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 486

  • )) عوالی اللئالی، ج 1، ص 54، ح 79.
  • )) سنن ترمذی، حدیث 3034.
  • )) مقدمه سنن ابن ماجه، حدیث 178.
  • )) مسند احمد حنبل، حدیث 15599 و 15611.
  • )) معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 207.
  • )) نور (24): 35.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 1، ص 148.
  • )) اصطلاحات، ص 157 ـ 158.
  • )) مصباح الانس، ص 74 ـ 75.
  • )) اسفار، ج 2، ص 311.
  • )) همان.
  • )) اسفار، ج 2، ص 331.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 115.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 41 و 182.
  • )) همان، ص 291.
  • )) همان، ص 18 ـ 19.
  • )) در چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، «الواسطة» آمده، ولی «الوساطة» درست تر می نماید.
  • )) مصباح الهدایه، ص 29.