کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

حجاب‌های نورانی و ظلمانی

‏ ‏

‏ ‏

حجاب های نورانی و ظلمانی

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی 

‏ ‏

‏ ‏

‏موضوع سیر و سلوک، شناخت فاصله های بین انسان و خدای متعال، و حالات،‏‎ ‎‏درجات، منزل ها و مقامات، و تلاش در جهت کم نمودن این فاصله است. برای این‏‎ ‎‏حرکت و سلوک معنوی، اولین قدم، عبارت از شناخت موانع و حجاب ها و راه خرق و‏‎ ‎‏عبور از آن ها است. در اسفار چهارگانۀ عقلی و عرفانی نیز شناخت حجاب های نورانی و‏‎ ‎‏ظلمانی، جایگاهی رفیع دارد؛ و بلکه می توان ادعا کرد که تمام اخلاق و عرفان، یا مقدمه‏‎ ‎‏برای رفع حجاب بین انسان و خدا است، یا نتیجه و فرع آن است؛ مخصوصاً وقتی توجه‏‎ ‎‏شود که در دین، هیچ مطلبی مهم تر از توحید نیست و شناخت حجاب ها و راه رفع و خرق‏‎ ‎‏حجب، مقدمۀ وصول به توحید است.‏‎[1]‎‏ بنابراین می توان ادعا کرد که در علوم معنوی،‏‎ ‎‏بحثی لازم و ضروری تر از این مسأله وجود ندارد.‏

‏یکی از مهم ترین دغدغه های امام خمینی نیز، در طول حیات عارفانۀ خود، همین‏‎ ‎‏مسأله بوده است؛ به طوری که تقریباً در قدیمی ترین آثار مکتوب ایشان ـ که به دست ما‏‎ ‎‏رسیده است ـ مسأله حجاب بودن علوم ـ حتی علم عرفان ـ تذکر داده شده و انباشتن‏‎ ‎‏مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، حجاب های ظلمانی دانسته شده و صرف کردن عمر در راه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 393
‏آن ها، موجب هلاکت و خسران و محرومیت ابدی معرفی گشته است.‏‎[2]‎‏ حضرت امام در‏‎ ‎‏آخرین ماه های عمر خود نیز از «در حجاب بودن» خود شکوه و گلایه کرده است.‏‎[3]‎‏ و در‏‎ ‎‏درس های اخلاق، فلسفه، عرفان و حتی در سخنرانی های عمومی و مکاتبات خود، غالباً‏‎ ‎‏به مسأله حجاب های نورانی و ظلمانی توجه داده است.‏

‏نگارنده تلاش دارد در این مقاله، برخی از حجاب های نورانی و ظلمانی را از دیدگاه‏‎ ‎‏حضرت امام معرفی کند و راه رفع حجاب ها را نیز با تکیه بر کلمات ایشان، بیان نماید.‏

بخش اول: کلیات

مقدمه

‏کلمۀ «حجاب» در لغت به معنای پوششی است که مانع و حایل بین بیننده و آنچه‏‎ ‎‏می خواهد ببیند، باشد؛ و هر آنچه مانع چشم از دیدن باشد «حجاب» نامیده می شود. و‏‎ ‎‏چون این کلمه مصدر است و به معنای اسم فاعل به کار رفته، پس «حجاب» یعنی منع‏‎ ‎‏کردن؛ ولی به معنای منع کننده استعمال شده است.‏‎[4]‎

‏در آیات شریفۀ قرآن ـ که تقریباً هشت مرتبه کلمۀ «حجاب» و مشتقات آن به کار‏‎ ‎‏رفته  ـ و نیز در روایات زیادی، کلمۀ «حجاب» به معنای مانع و آنچه جلوگیری از دیدن یا‏‎ ‎‏فهمیدن چیز دیگری باشد، به کار رفته است.‏

‏کلماتی از قبیل «غطاء»، «قفل بر قلب»، «ستر»، «اکنّه» و «طبع» نیز مترادف با حجاب‏‎ ‎‏استعمال شده اند. ضمناً «حجال» به معنای عروس نیز ـ چون غالباً عروس، پرده نشین و‏‎ ‎‏دارای حجابی است تا نگاه نامحرم به او نیفتد ـ معنای حجاب را می فهماند.‏

‏کشف، شهود، معاینه، ابصار و بصیرت نیز به عنوان ضد حجاب شناخته شده اند. مثلاً‏‎ ‎‏می توان ادعا کرد: کسی که به کشف و شهود رسیده است، حجاب ندارد؛ و همۀ آنان که در‏‎ ‎‏حجابند، از مشاهدۀ جمال حق محروم می باشند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 394

‏بردار حجاب از میان تا یابد‏    ‏راهی به رخ تو چشم بیگانۀ من‏

‏بردار حجاب تا جمالش بینی‏   ‏تا طلعت ذات بی مثالش بینی‏‎[5]‎

‏ ‏

‏نجم الدین رازی در تعریف حجاب فرموده:‏

‏حجاب عبارت از موانعی است که دیدۀ بنده بدان از جمال حضرت جلّت، محجوب و ممنوع‏‎ ‎‏است.‏‎[6]‎

‏مرحوم سیدعلیخان کبیر نیز فرموده است:‏

‏حجاب ـ و جمع آن حُجُب ـ به معنای پوشش بوده و اصل آن، جسمی است که مانع بین دو‏‎ ‎‏جسم دیگر باشد. و در غیر معنای جسم نیز به کار رفته است؛ مثلاً گاهی گفته می شود: ناتوانی‏‎ ‎‏حجابی است بین انسان و رسیدن به مقصود، یا معصیت حجاب بین عبد و پروردگارش‏‎ ‎‏می باشد... و حقیقت حجاب بین انسان و خدا این است که انسان سالک، مقامات و درجاتی‏‎ ‎‏دارد که هر کدام ـ قبل از رسیدن به خدای متعال ـ حجاب او هستند. و چون مقامات انسان‏‎ ‎‏بی نهایت است، مراتب حجاب ها نیز بی نهایت است.‏‎[7]‎

فصل اول: تعداد حجاب ها

‏ ‏

‏زان که هفتصد پرده دارد نور حق‏   ‏پرده های نور دان چندین طبق‏‎[8]‎

‏ ‏

‏تعداد حجاب ها غیر از بیان «انواع حجاب ها» است. در آینده، انواع حجاب ها مورد‏‎ ‎‏اشاره قرار خواهد گرفت؛ ولی اکنون به صورت اجمالی و گذرا، تعداد حجاب های بین‏‎ ‎‏انسان و خدا را ذکر می کنیم.‏

‏درجات بین انسان و خداوند ـ که در سیر و سلوک مورد بحث قرار می گیرند ـ ممکن‏‎ ‎‏است در یک درجه خلاصه شود؛‏‎[9]‎‏ و ممکن است آن ها را یازده درجه دانست؛‏‎[10]‎‏ و احتمال‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 395
‏دارد آن ها را سی وشش درجه به حساب آورد؛‏‎[11]‎‏ و احتمال دارد آن ها را صد‏‎[12]‎‏ و بلکه هزار‏‎[13]‎‎ ‎‏و بلکه بی نهایت دانست.‏‎[14]‎‏ و این عددها هیچ تعارض و تهافتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا‏‎ ‎‏تفاوت به اجمال و تفصیل و کلی و جزئی است.‏

‏حجاب های بین انسان و خداوند نیز این گونه است و عدد خاصی ملاک نیست. به‏‎ ‎‏عنوان مثال:‏

‏الف . چون هر گناه کبیره ای یک حجاب است، پس حجاب های غلیظ ظلمانی بین‏‎ ‎‏انسان و خداوند، هفتاد عدد است.‏

‏ب . اگر هر شاغل و مانع از حق را در نظر بگیریم، تعداد حجاب ها بی نهایت است.‏

‏ج . اگر هر اسمی را یک حجاب بدانیم، هفتاد و دو حجاب وجود دارد که قابل خرق‏‎ ‎‏می باشند؛ و یک حجاب دیگر نیز وجود دارد که قابل خرق نیست.‏

‏د . اگر هر اسم و صفتی را یک حجاب بدانیم، حجاب ها هزار عدد می باشند.‏

‏ه . اگر معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ حجاب های حق متعال باشند، به تعداد آنان حجاب های نورانی‏‎ ‎‏وجود دارد؛ و اگر هر کدام از فرشتگان را حجاب بدانیم، عدد حجاب ها بی نهایت‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏و . اگر هر کدام از غیب و شهادت، یا ملک و ملکوت، یا نور و ظلمت را یک حجاب‏‎ ‎‏بدانیم، تعداد حجاب ها دو عدد است.‏

‏از این جا است که دلیل تفاوت روایات روشن می گردد.‏

حدیث اول: ‏شخصی از امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ دربارۀ «حُجُب» سؤال نمود، حضرت در‏‎ ‎‏پاسخ او فرمود:‏

‏حجاب اول خود، هفت حجاب است؛ حجاب دوم هفتاد حجاب است و بر هر کدام هفتاد هزار‏‎ ‎‏فرشته حاجب است؛ و حجاب های مختلفی چون سرادقات جلال و سرادقات کبریا و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 396
‏سرادقات جبروت است؛ پس از آن ها نور ابیض و پس از آن، سرادق وحدانیت و پس از آن،‏‎ ‎‏حجاب اعلی است.‏‎[15]‎

‏سپس حضرت علی ‏‏علیه السلام‏‏ مسیر برخی از این حجاب ها را نزدیک به پنج میلیارد سال‏‎ ‎‏بیان کرده است.‏‎[16]‎

حدیث دوم: ‏در احادیث معراج آمده است:‏

‏جبرئیل به پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود: بین خداوند و خلق، نود هزار حجاب است. بین من و‏‎ ‎‏اسرافیل ـ که نزدیک ترین خلق به خداوند هستیم ـ چهار حجاب وجود دارد: حجاب نور،‏‎ ‎‏حجاب ظلمت، حجاب غمام و حجابی از آب.‏‎[17]‎

حدیث سوم: ‏رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ فرمود:‏

‏خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد.‏‎[18]‎

‏در برخی احادیث نیز عددهای دیگری برای حجاب های بین خداوند و خلق، بین‏‎ ‎‏خداوند و پیامبر اکرم، بین خداوند و عرش، و بین خداوند و فرشتگان، بیان شده است؛‏‎ ‎‏از جمله هفتاد حجاب،‏‎[19]‎‏ هفت حجاب،‏‎[20]‎‏ هیجده حجاب،‏‎[21]‎‏ نود حجاب،‏‎[22]‎‏ هیجده هزار و‏‎ ‎‏سیصد و شصت هزار حجاب،‏‎[23]‎‏ و بلکه بی نهایت.‏‎[24]‎

‏شاید آسان ترین و سالم ترین راه آن باشد که این اعداد را کنایه از کثرت و زیادی‏‎ ‎‏حجاب ها بدانیم و عدد دقیق آن را به خدای متعال و اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ واگذار کنیم؛ گرچه از‏‎ ‎‏نظر عرفانی، بیان و شمارش دقیق آن ها مشکل نخواهد بود.‏

‏از نظر امام خمینی تعداد حجاب ها را می توان دو عدد به یک اعتبار، سه عدد به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 397
‏اعتباری دیگر، چهار عدد به جهتی دیگر، هفت عدد از منظری دیگر، و بلکه هزاران عدد‏‎ ‎‏یا هفتاد هزار دانست.‏‎[25]‎

‏ایشان می فرمایند:‏

‏انسان اعجوبه ای است دارای دو نشئه و دو عالَم: نشئه ظاهریه ملکیۀ دنیویه که آن بدن او‏‎ ‎‏است؛ و نشئه باطنۀ غیبیۀ ملکوتیه که از عالم دیگر است. و نفس او که از عالم غیب و ملکوت‏‎ ‎‏است دارای مقامات و درجاتی است که به طریق کلی، گاهی تقسیم کرده اند آن را به هفت‏‎ ‎‏قسمت، و گاهی به چهار قسمت، و گاهی به سه قسمت، و گاهی به دو قسمت. و از برای هر‏‎ ‎‏یک از مقامات و درجات آن، جنودی است رحمانی و عقلانی، و شیطانی و جهلانی.‏‎[26]‎

‏به عقیدۀ حضرت امام می توان گفت، انسان دارای دو بُعد ظاهر و باطن است؛ و از‏‎ ‎‏جهتی دارای سه مقام مُلک و برزخ و عقل است؛ و از جهت مراتب عقل نظری و عملی،‏‎ ‎‏هر کدام دارای چهار مرتبۀ عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل، و عقل مستفاد، و نیز‏‎ ‎‏تخلیه و تحلیه و تجلیه و فنا است؛ و از جهتی دیگر، انسان دارای هفت بُعد طبع، نفس،‏‎ ‎‏قلب، روح، سرّ، خفیّ و اخفی است و حجاب های سه یا چهار یا هفت گانه همین است.‏

‏آن گونه که لباس، ساتر و حجاب بدن است، بدن مادی ساتر بدن برزخی است، و بدن‏‎ ‎‏برزخی ساتر نفس و نفس ساتر قلب، و قلب ساتر روح و روح ساتر سرّ، و سرّ ساتر لطیفۀ‏‎ ‎‏خفیه است.‏‎[27]‎

فصل دوم: اقسام و انواع حجاب ها

‏ماده، حجاب مجرد است و شهادت، حجاب غیب؛ چنان که بسط حجاب قبض و‏‎ ‎‏قبض حجاب بسط، هشیاری حجاب مستی است و مستی حجاب هشیاری، صحو‏‎ ‎‏حجاب محق است و محق حجاب صحو، روز حجاب شب است و شب حجاب روز،‏‎ ‎‏جود حجاب بخل است و بخل حجاب جود است، خلوت حجاب جلوت است و جلوت‏‎ ‎‏حجاب خلوت؛ هر کس با خلوت انس گیرد جلوت را از دست می دهد و هر کس جلوت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 398
‏را به دست گیرد؛ خلوت را از دست می دهد. و شاید یک معنای «‏مَن مات، فقد قامت‎ ‎قیامته‏» این باشد که هر کس از جلوت بمیرد، خلوت او آشکار می گردد.‏

‏در روایات، انواع بسیار زیادی برای حجاب ها ذکر شده است، مثل: حجاب های‏‎ ‎‏نورانی، حجاب های ظلمانی، حجاب عزت، حجاب عظمت، حجاب رُعب، حجاب‏‎ ‎‏ملکوت، حجاب آب، حجاب آتش، حجاب کبریا، حجاب جلال، حجاب شفاعت،‏‎ ‎‏حجاب قدرت، حجاب قدس، حجاب حیرت، حجاب غیب، حجاب سریانی، هندی،‏‎ ‎‏رومی، عبری، عجمی، عربی، حجاب اعظم و حجاب اعلی.‏

‏در کتاب های عرفانی نیز از حجب کیائیه، حجاب عزت (که مخصوص زنان است) و‏‎ ‎‏حجب عنایت و شفقت بر خلق، بحث شده و بین حجاب خداوند از خلق با حجاب خلق‏‎ ‎‏از خداوند، تفاوت گذاشته شده است.‏‎[28]‎

‏اما چون این اصطلاحات در کلمات حضرت امام خمینی کم تر به کار رفته، ما نیز تنها‏‎ ‎‏به شرح و تفسیر حجاب های نورانی و ظلمانی که مورد تأکید فراوان ایشان بوده است‏‎ ‎‏می پردازیم.‏

بخش دوم: حجاب های ظلمانی

مقدمه

‏در حدیث معروفی آمده است:‏

«إنّ لله سبعین ألف حجاب من نور و ظلمة»؛‎[29]‎

‏خدای متعال هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد.‏

‏به مقتضای این حدیث شریف، عرفای بزرگ به بحث از حجاب های نورانی و ظلمانی‏‎ ‎‏پرداخته اند تا پس از معرفی و شناخت این حجاب ها، به خرق و کنار زدن آن ها‏‎ ‎‏اقدام  نمایند.‏

‏و چون کلمۀ «هزار» از نظر عرفا کنایه از کلی است، گویا که هر کلی، هزار مصداق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 399
‏جزئی دارد و یک روز کلی نزد خداوند، هزار سال جزئی دنیوی نزد ما است، بنابراین اگر‏‎ ‎‏هفتاد حجاب نورانی و ظلمانی به عنوان حجاب های کلی ذکر شود، در واقع مصداق‏‎ ‎‏حدیث فوق بیان شده است.‏

‏حجاب های ظلمانی، مصداق «‏الظلم ظلمات یوم القیامة‏» می باشند؛ همان طور که کثرت‏‎ ‎‏حجاب از وحدت است و عوالم ظلمانی حجاب از عالم نور و قدس است، این حجاب ها نیز‏‎ ‎‏انسان را محدودبه مادیات و محسوسات می نمایند و از توجه به ملکوت عالم غافل می سازند.‏

‏به عبارت دیگر، حجاب، یا حسی است یا معنوی، و حجاب حسی به لطیف و کثیف‏‎ ‎‏تقسیم می شود. حجاب حسی لطیف آن است که ماورای آن دیده می شود، و کثیف آن‏‎ ‎‏است که چشم به ماورای آن نفوذ نمی کند. و به عبارت دیگر، حجاب یا نور محمّدی است‏‎ ‎‏یا نور ابوجهلی. نور محمّدی حجاب لطیف و جمیل و غیرمادی است، و نور ابوجهلی‏‎ ‎‏حجاب کثیف و زشت و مادی است.‏

‏در این جا بر اساس کلمات حضرت امام خمینی برخی از حجاب های ظلمانی توضیح‏‎ ‎‏داده می شود.‏

فصل اول: حجاب علم

‏شاید کسی تصور کند که حجاب بودن علم به جهت آن است که حایل و فاصلۀ بین‏‎ ‎‏عالم و معلوم می باشد. وقتی بین علم و عشق مقایسه شود روشن می گردد که در عشق‏‎ ‎‏هیچ حجابی نیست و عشق، اتصال و پیوند عاشق و معشوق، بلکه فنا و ذوب شدن عاشق‏‎ ‎‏در معشوق است؛ لذا مانع و پرده ای وجود ندارد؛ به خلاف عالم که همیشه با عینک علم‏‎ ‎‏نظر می کند. البته علم، عینکی شفاف و لطیف است؛ از این رو باید علم را جزو حجاب های‏‎ ‎‏نورانی دانست.‏

‏اما صحیح آن است که علم و استدلال و برهان حجاب های ظلمانی هستند. امام خمینی‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏کثرت اشتغال به علوم برهانی سبب ظلمت و کدورت قلب است.‏‎[30]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 400
‏و در جای دیگر فرموده:‏

‏دلیل، خود پرده است، و تا پرده هست فاصله هست، و تا فاصله هست وصل حاصل‏‎ ‎‏نمی شود.‏‎[31]‎

‏کسی که صرفاً مقداری از اصطلاحات و مفاهیم علوم دینی را فراگیرد و تصور کند که‏‎ ‎‏بر اثر دانستن این اصطلاحات، به مقام و درجه ای رسیده است و خود را برتر از دیگران‏‎ ‎‏بداند، علم او حجاب ظلمانی و مانع از رسیدن به خدای متعال می باشد. حقیقتاً تفاوتی بین‏‎ ‎‏آن که چند اصطلاح «مقدمۀ واجب»، «اجتماع امر و نهی»، «اصالة الوجود» و «اعیان ثابته» را‏‎ ‎‏فراگرفته، و بین آن که چند اصطلاح در زمین شناسی، هواشناسی، نجّاری یا آهنگری‏‎ ‎‏می داند، وجود ندارد و نباید یکی را بر دیگری ترجیح داد.‏

‏علمی ارزش است که علم دینی باشد؛ اما نباید فریب خورد و نام فراگیری اصطلاحات‏‎ ‎‏را «علم دینی» گذاشت و آن را مستمسک نمود. بلکه علم دینی آن است که اولاً، هر چه‏‎ ‎‏انسان بیش تر فرا گیرد، زهد او نسبت به دنیا بیش تر شود؛ و ثانیاً، آن گونه که قرآن خبر داده‏‎ ‎‏است، تمامی علما از خداوند ترس دارند، و چون کلمۀ «العلماء» جمع با الف و لام است،‏‎ ‎‏مفید استغراق می باشد و معنایش این است که تمامی علما از خداوند می ترسند؛ پس اگر‏‎ ‎‏کسی در علمی ـ هر علمی که قابل تصور باشد ـ رشد نمود اما از خداوند ترسی نداشت، او‏‎ ‎‏از نظر قرآن، عالم نیست؛ چنین کسی نه تنها عالم نیست و به خداوند نزدیک نشده است،‏‎ ‎‏بلکه واقعاً علم او ظلمات می باشد و سبب دوری از خداوند است. حضرت امام‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏ای طلبۀ مفاهیم، ای گمراه حقایق! قدری تأمل کن ببین چه داری از معارف؟ چه اثری در‏‎ ‎‏خود از حق و صفاتش می بینی؟ علم موسیقی و ایقاع شاید از علم تو دقیق تر باشد؛ هیئت و‏‎ ‎‏مکانیک و سایر علوم طبیعی و ریاضی در اصطلاحات و دقت، با علم تو همدوش است؛‏‎ ‎‏همان طور که آن ها عرفان بالله نمی آورد، علم تو هم ـ تا محجوب به حجاب اصطلاحات و‏‎ ‎‏پردۀ مفاهیم و اعتبارات است ـ نه از او کیفیتی حاصل شود، نه حال.‏

‏بلکه در شریعت، علم، علوم طبیعی و ریاضی، از علوم شما بهتر است؛ زیرا که آن ها نتیجۀ خود‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 401
‏را می دهد و از شما بی نتیجه یا به عکس نتیجه می دهد! مهندس نتیجۀ هندسه را و زرگر‏‎ ‎‏نتیجۀ صنعت خود را می برد، شما از نتیجۀ دنیایی باز مانده، به نتیجۀ معارف هم نرسیدید.‏

‏بلکه حجاب شما غلظتش بیش تر است؛ تا صحبت احدیّت در پیش می آید، یک ظلمت‏‎ ‎‏بی انتهایی تصور می کنید! و تا از حضرت اسماء و صفات سخنی می شنوید، یک کثرت‏‎ ‎‏لایتناهی در نظر می آورید!‏

‏پس راهی به حقایق و معارف از این اصطلاحات پیدا نشد و خود، سرمایۀ افتخار و تکبر بر‏‎ ‎‏علمای حقّه گردید. معارفی که کدورت قلب را بیفزاید معارف نیست. وای بر معارفی که عاقبت‏‎ ‎‏امر، صاحبش را وارث شیطان کند! کبر از اخلاق خاصۀ شیطان است؛ او به پدر تو آدم کبر کرد،‏‎ ‎‏مطرود درگاه شد؛ تو که به همۀ آدم و آدم زاده ها کبر می کنی نیز مطرودی.‏‎[32]‎

‏آری کسی که علم را به جمع کردن اقوال و کتب و نقد سخنان علمای بزرگ و در‏‎ ‎‏نتیجه، اتلاف عمر در قیل و قال و جمع اصطلاحات و فخرفروشی بر دیگران می داند، او‏‎ ‎‏در واقع در حجاب غلیظ و ظلمانی علم و اصطلاحات و مفاهیم قرار گرفته است. این گونه‏‎ ‎‏کلمات در آثار حضرت امام فراوان است.‏‎[33]‎

‏ضمناً هدف این سخنان آن نیست که علم و دانش، به صورت کلی ترک شود و کنار‏‎ ‎‏نهاده شود؛ بلکه مقصود این است که تکیه و اعتماد بر این علوم صحیح نیست؛‏‎[34]‎‏ بلکه‏‎ ‎‏بدون ورود در حجاب، خرق آن ممکن نیست و به گفتۀ حافظ:‏

‏ ‏

‏تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است‏  ‏راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش‏

‏ ‏

‏غزالی می فرماید:‏

‏اگر شنیدی که علم حجاب است، آن را انکار مکن؛ زیرا کسی که راه جدل را می پیماید علم او‏‎ ‎‏حجاب است؛ همچنین است کسی که علم، باعث دل مشغولی او گردد و به خیالات و‏‎ ‎‏محسوسات روی می آورد. اما کسی که از این پندار بیرون آید، علم حجاب وی نباشد.‏‎[35]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 402
‏امام خمینی می فرماید:‏

‏هر چه این مفاهیم، در قلب سیاه و غیر مهذّب انباشته گردد، حجاب زیادتر می شود. در نفسی‏‎ ‎‏که مهذّب نشده علم، حجاب ظلمانی است؛ «‏العلم هو الحجاب الأکبر‏»؛ لذا شرّ عالِم فاسد‏‎ ‎‏برای اسلام، از همۀ شرور خطرناک تر و بیش تر است. علم، نور است؛ ولی در دل سیاه و قلب‏‎ ‎‏فاسد، دامنۀ ظلمت و سیاهی را گسترده تر می سازد. علمی که انسان را به خدا نزدیک می کند،‏‎ ‎‏در نفس دنیاطلب باعث دوری بیش تر از درگاه ذی الجلال می گردد. علم توحید هم اگر برای‏‎ ‎‏غیر خدا باشد، از حجب ظلمانی است؛ چون اشتغال به ما سوی الله است. اگر کسی قرآن کریم‏‎ ‎‏را با چهارده قرائت «لما سوی الله » حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دوری از حق تعالی،‏‎ ‎‏چیزی عاید او نمی شود... .‏‎[36]‎

‏به هر حال، درس خواندن لازم است؛ ولی تحصیل این علوم، مقدمه برای تهذیب‏‎ ‎‏نفس و تخلّق به اخلاق کریمه است؛ اما متأسفانه برخی افراد، تا آخر عمر در مقدمه مانده‏‎ ‎‏و ذی المقدمه را فراموش کرده اند!‏

فصل دوم: حجاب تقیّدات

‏هر چیزی که توجه به آن، انسان را از خدای متعال بازدارد، حجاب ظلمانی‏‎ ‎‏است.  تعیّنات جزو حجاب های نورانی می باشند و تقیّدات از حجاب های ظلمانی به‏‎ ‎‏شمار می آیند.‏

‏امام خمینی معتقد است که اولین چیزی که برای هر طلبه لازم است، تهذیب و اصلاح‏‎ ‎‏نفس است. امور بسیاری وجود دارد که انسان را بیچاره می کند و از تهذیب و تحصیل باز‏‎ ‎‏می دارد و او را مقیّد می سازد؛ چه بسا برای برخی افراد، ریش و عمامۀ بزرگ، حجاب شده‏‎ ‎‏و او را از تحصیل باز دارد.‏‎[37]‎

‏صدرالمتألهین برخی از این حجاب ها و راه برطرف کردن آن ها را این گونه بیان‏‎ ‎‏کرده  است:‏

‏در تهذیب نفس، سالک باید با حجاب های درونی و بیرونی به مبارزه برخیزد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 403
‏این حجاب ها عبارتند از:‏

‏1. حجاب مال، که آن را می توان با بخشش مال از میان برد.‏

‏2. حجاب مقام، که آن را می توان با دوری جستن از مناصب دنیوی نابود ساخت. تواضع و‏‎ ‎‏دوری از شهرت جویی نیز کمک به از میان بردن حجاب مقام می کند.‏

‏3. حجاب تقلید، که با مجاهدۀ علمی صحیح و دوری از مجادله، قابل اصلاح است.‏

‏4. حجاب معصیت، که با دوری از گناه و توبه قابل درمان است.‏‎[38]‎

‏وقتی انسان مورد توجه مردم قرار گرفت و مراجعات دینی و دنیوی به او زیاد شد و‏‎ ‎‏صدای کفش هایی از پشت سر شنیده شد، در این صورت بیش ترین زمینۀ حجاب های‏‎ ‎‏ظلمانی پدید آمده است. خود بزرگ بینی و برتر دانستن خود نسبت به مردم، از‏‎ ‎‏حجاب های غلیظ ظلمانی است که انسان را از کمال تحصیل علم و معرفت و تهذیب‏‎ ‎‏بازمی دارد و در آخرت، او را به هلاکت ابدی وارد می کند:‏

‏پردۀ عُجب و حجاب غلیظ خودپسندی، مانع شود از آن که انسان بدی های خود را ببیند.‏‎[39]‎

‏در این جا برخی دیگر از حجاب های ظلمانی را ذکر می کنیم. هر چند آن ها را‏‎ ‎‏اصطلاحاً تحت عنوان «حجاب تقیّدات» نمی توان قرار داد، ولی مقصود ما از عنوان‏‎ ‎‏«حجاب تقیّدات» اشتغال به هر چه ما سوی الله است، می باشد. توحید حقیقی، اسقاط‏‎ ‎‏کردن اضافات و تقیّدات و تعیّنات است؛ و چون هر چه غیرخدا، می تواند پای بند انسان‏‎ ‎‏شود و او را محدود به عالم طبیعت و ماده نماید، لذا ما همۀ این حجاب های مادی را تحت‏‎ ‎‏عنوان «حجاب تقیّدات» قرار می دهیم.‏

حجاب کبر: ‏گاهی انسان، کمالی را در خود توهّم می نماید و به سبب آن، خود را برتر‏‎ ‎‏از دیگران می پندارد و این توهّم، حجاب انسان می شود و او را از خداوند دور می سازد.‏‎ ‎‏حضرت امام می فرماید:‏

‏... مثلاً در علمای عرفان گاهی پدید آید کسی که خود را از اهل معارف و شهود داند و از‏‎ ‎‏اصحاب قلوب و سابقۀ حُسنی انگارد و بر دیگران لاف ترفّع و تعظّم زند، و حکما و فلاسفه را‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 404
‏قشری، و فقها و محدّثین را ظاهربین، و سایر مردم را چون بهایم داند، و به همۀ بندگان خدا‏‎ ‎‏به نظر تحقیر و تعییر نگاه کند. و بیچاره خود لاف از فناء فی الله و بقاء بالله زند و کوس تحقّق‏‎ ‎‏کوبد؛ با آن که معارف الهیه اقتضا می کند خوش بینی به موجودات را. و اگر شمّ معرفت الله کرده‏‎ ‎‏بود، به مظاهر جمال و جلال حق تکبر نمی کرد. چنانچه در مقام بیان و علم، خود او نیز‏‎ ‎‏تصریح به خلاف حالت خود کند. و این نیست جز آن که معارف به قلبش وارد نشده و بیچاره‏‎ ‎‏به مقام ایمان هم نرسیده، دم از عرفان می زند و از عرفان حظّی نداشته، از تحقّق سخن‏‎ ‎‏می راند.‏‎[40]‎

‏حجاب کبر از حجاب های غلیظ عالم ماده و ظلمت است که نه تنها انسان را از خدای‏‎ ‎‏متعال و عالم لاهوت دور می نماید، بلکه او را حتی از ورود به عالم ملکوت نیز باز‏‎ ‎‏می دارد؛ بلکه از تمام حرکت های معنوی جلوگیری می کند:‏

‏خداوندا! حجاب غلیظ و پرده های ضخیم خودپسندی و خودپرستی را پاره کن و ما را به‏‎ ‎‏مجلس قدس راه بده، و این دیوسیرتی و زشت خویی و درشت گویی و خودآرایی و کج نمایی را‏‎ ‎‏از ما برکنار نما.‏‎[41]‎

‏خداوندا! ما اهل حجاب و ظلمتیم، اهل شرک و نفاق؛ ما خودخواه و خودپسندیم؛ تو حبّ دنیا را‏‎ ‎‏از دل ما بیرون کن.‏‎[42]‎

حجاب شهوت: ‏یکی از خطرناک ترین حجاب های ظلمانی، حجاب شهوت است؛ و‏‎ ‎‏بلکه می توان ادعا کرد بزرگ ترین حجاب انسان، حجاب شهوت است. نجم الدین رازی‏‎ ‎‏می گوید:‏

‏شهوت، کامل ترین صفت حیوانی است و بزرگ ترین حجاب از آن خیزد. و دیگر صفات‏‎ ‎‏حیوانی به خوش خوردن و خوش خفتن غلبه گرفت، حجب زیاد شد و اُنس حضرت نقصان‏‎ ‎‏پذیرفت؛ چه به مقدار آنک از لذات و شهوات حیوانی، نفس آدمی ذوق می یابد، با آن انس‏‎ ‎‏می گیرد و بدان مقدار، انس حق از دل او کم می شود.‏‎[43]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 405
‏فرو رفتن در شهوات و انس به آن ها، نه تنها باعث می گردد که اندک اندک به تکذیب‏‎ ‎‏آیات الهی روی آورد،‏‎[44]‎‏ بلکه قلب را وارونه و واژگون‏‎[45]‎‏ و در نتیجه، نگرش انسان نسبت به‏‎ ‎‏خوبی ها و بدی ها را عوض می کند؛ خوبی را بدی می پندارد و زشتی را زیبایی تصور‏‎ ‎‏می کند. امام خمینی می فرماید:‏

‏ای عزیز! اولیا را به خود قیاس مکن و قلوب انبیا و اهل معارف را گمان مکن مثل قلوب ما‏‎ ‎‏است. دل های ما غبار توجه به دنیا و مشتهیات آن را دارد و آلودگی انغمار در شهوات‏‎ ‎‏نمی گذارد مرآت تجلیات حق شود و مورد جلوۀ محبوب گردد. البته با این خودبینی و‏‎ ‎‏خودخواهی و خودپرستی باید از تجلیات حق تعالی و جمال و جلال او چیزی نفهمیم، بلکه‏‎ ‎‏کمالات اولیا و اهل معرفت را تکذیب کنیم و اگر در ظاهر نیز تکذیب نکنیم، در قلوب تکذیب‏‎ ‎‏آن ها نماییم... .‏‎[46]‎

‏از حضرت امام رضا ‏‏علیه السلام‏‏ سؤال شد که چرا خداوند از خلق در حجاب است. فرمود:‏

‏حجاب، از بسیاری گناهان مردم است.‏‎[47]‎

‏پس هیچ حجاب ظلمانی ای جز گناه وجود ندارد. البته باید به عرض عریض و گستردۀ‏‎ ‎‏گناه توجه داشت؛ از خطیئه آدم تا خطیئه ابلیس، بیش از آسمان تا زمین فاصله است.‏

‏ ‏

‏سعدی حجاب نیست، تو آیینه پاک دار‏   ‏زنگار خورده چون بنماید جمال دوست‏

‏تو را تا آینه زنگار باشد‏    ‏حجاب دیدن دلدار باشد‏

‏ ‏

حجاب طبیعت: ‏توجه به هر چه غیرخدا است، حجاب بین انسان و خدای متعال‏‎ ‎‏می باشد؛ ولی اگر توجه انسان به عالم طبیعت و ماده باشد، این حجاب، حجاب ظلمانی‏‎ ‎‏است و اگر توجه به ملکوت و جبروت باشد، این حجاب، نورانی است:‏

‏اگر نفس توانست خود را از این قشر و حجاب طبیعت خلاص کند، دارای بصیرت می شود.‏‎[48]‎

‏آن کس که در زندان طبیعت است، دارای چشمی است که تنها ظاهری از دنیای مادی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 406
‏می بیند؛ اما کسی که از ظاهر دنیا به باطن آن روی آورد، صاحب بصیرت می شود و‏‎ ‎‏می فهمد که رؤیت خداوند یعنی چه.‏

‏امام خمینی پس از شکوه از کسانی که معارف بلند دین را حمل بر اموری ظاهری و‏‎ ‎‏مادی می کنند، می فرماید:‏

‏افسوس که ما بیچاره های گرفتار حجاب ظلمانی طبیعت و بسته های زنجیرهای آمال و‏‎ ‎‏امانی، جز مطعومات و مشروبات و منکوحات و امثال این ها، چیزی نمی فهمیم! و اگر‏‎ ‎‏صاحب نظری یا صاحب دلی بخواهد پرده از این حجب بردارد، جز حمل بر غلط و خطا‏‎ ‎‏نکنیم.  و تا در چاه ظلمانی عالم ملک مسجونیم، از معارف و مشاهدات اصحاب آن چیزی‏‎ ‎‏ادراک ننماییم.‏‎[49]‎

‏در بحث حجاب طبیعت و شواغل حسی می توان ادعا کرد که مراتب نازل وجود،‏‎ ‎‏حجاب مراتب عالی است و چون شیخ اشراق، عالم ماده را ظلمت و فاقد نور می داند،‏‎ ‎‏پس تمام عالم ماده، حجاب ظلمانی به شمار می رود و هر کس انس به طبیعت دارد، گرفتار‏‎ ‎‏چنین حجابی شده است.‏

‏و به تعبیر بهتر، می توان گفت: چون انسان در دامان و دل طبیعت به وجود می آید،‏‎ ‎‏«النفس جسمانیة الحدوث» و طبیعت چون دایه و مادری برای انسان است، بنابراین انس‏‎ ‎‏به طبیعت و دلبستگی و دلدادگی به آن، همانند ازدواج با مادر است که نشانۀ نهایت پستی‏‎ ‎‏و زشتی است.‏

‏و به عبارت دیگر، هر کس نظر استقلالی به عالم ماده داشته باشد، گرفتار بت پرستی و‏‎ ‎‏ثنویت شده و این عالم برای او حجاب ظلمانی است؛ ولی کسی که این جهان را آیه و ظلّ‏‎ ‎‏ببیند و نظر استقلالی به آن نکند، بلکه عالم را ممکن الوجود و فقیر و محتاج به خداوند‏‎ ‎‏بداند و با نگاه به عالم، خداوند را ببیند، این جهان برای چنین انسانی، حجاب نورانی‏‎ ‎‏خواهد بود، چرا که با امکان دیدن دلدار، نگاه به تصویر او در آینه خطا است. امام خمینی‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏کلیۀ امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود باعث حجب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 407
‏ظلمانی می شود. تمام عوالم اجسام، حجاب های ظلمانی می باشد و اگر دنیا وسیلۀ توجه به‏‎ ‎‏حق و رسیدن به دار آخرت ـ که دارالتشریف است ـ باشد، حجاب های ظلمانی به حجب‏‎ ‎‏نورانی مبدّل می گردد.‏‎[50]‎

‏بلکه حضرت امام معتقدند آن کس که «إخلاد إلی الأرض» دارد، او در پست ترین‏‎ ‎‏حجاب ظلمانی یا اسفل السافلین حجاب های ظلمانی، یعنی عالم طبیعت و ماده،‏‎ ‎‏قرار  دارد.‏‎[51]‎

حجاب وقوف: ‏یکی دیگر از حجاب های ظلمانی، حجاب وقوف است. انسان هیچ گاه‏‎ ‎‏«حدّ یقف» ندارد؛ در هر مقام و درجه ای که باشد، باز مقامات و درجات بیش تری‏‎ ‎‏روبه روی او قرار دارد؛ حتی کسی که به مقام فناء و بقاء بالله رسیده است، تازه ابتدای‏‎ ‎‏حرکت در درجاتی است که هرگز به وصف نمی آید. اگر کسی تصور کند که به برخی‏‎ ‎‏درجات و کمالات رسیده است و این تصور واهی و خیال باطل، رهزن او شود و او را از‏‎ ‎‏حرکت باز دارد، این عدم حرکت و وقوف، حجاب ظلمانی او است؛ همچنان که وقوف با‏‎ ‎‏خلق، حجاب از حق است و وقوف با حق، حجاب از خلق.‏

‏گاهی توجه به بی حجاب بودن نیز نوعی حجاب و سبب دوری از خداوند است؛ وقتی‏‎ ‎‏بی حجابی مشغلۀ قلبی و ذهنی عارف گردد، خود این بی حجابی، نوعی حجاب خواهد‏‎ ‎‏بود. به هر حال، تا انسان خود را و یا بی حجابی خود و یا هر چه غیرخدا است را می بیند،‏‎ ‎‏گرفتار حجاب است. وقتی بایزید گفت: «یاربّ! متی أصلُ إلیک؛ خدایا تا کی در آتش‏‎ ‎‏هجران تو بسوزم و کی مرا شربت وصال می دهی؟» ندا آمد که هنوز تویی تو همراه تو‏‎ ‎‏است؛ اگر می خواهی به ما برسی، «دع نفسک و تعال؛ خود را بر در گذار و در آی».‏‎[52]‎

‏در برخی احادیث، غفلت نیز جزو حجاب های ظلمانی شمرده شده و بلکه آن را منشأ‏‎ ‎‏و سرآغاز سایر حجاب ها ذکر کرده اند:‏

«الغفلة سبب کلّ حجاب».‎[53]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 408
‏اگر غفلت، سبب همۀ حجاب های ظلمانی است، می توان ادعا کرد که یاد خدا و رفع‏‎ ‎‏غفلت نیز باعث خرق همۀ حجاب های ظلمانی است:‏

«إذا ذکر الله ارتفع کلّ حجاب»؛‎[54]‎

‏هرگاه خداوند یاد شود و حضور قلبی باشد، همۀ حجاب ها کنار می روند.‏

‏در مناجات شعبانیه نیز «حجاب سهو» ذکر شده است،‏‎[55]‎‏ یک معنای حجاب سهو آن‏‎ ‎‏است که اشتغال نفس به تدبیر بدن، حجاب آن از صعود به ملکوت است.‏‎[56]‎‏ احتمال دیگر‏‎ ‎‏آن است که چون اولین مرحله و اولین قدم در سیر و سلوک، یقظه است، تا کسی از خواب‏‎ ‎‏غفلت بیدار نشود و متوجه عالم معنا و معنویت نگردد، از تمامی مسائل عرفانی و اخلاقی‏‎ ‎‏در حجاب خواهد بود.‏

‏صدر المتألهین در مقام معرفی حجاب هایی که مانع از انکشاف صور علمیه برای نفس‏‎ ‎‏انسان است، می فرماید:‏

‏حجاب ها بر پنج قسم می باشند:‏

‏1. ضعف قوّه و استعداد و نقصان جوهری انسان و بالقوّه بودن او.‏

‏2. کدورت های گناهان و شهوات که گوهر انسانی را کدر می نماید و همچون زنگار آینه، مانع‏‎ ‎‏از ظهور حق می گردند.‏

‏3. روی گردانی انسان از عالم حقایق به زندگی دنیوی و توجه کامل به مباحث فروع دین و‏‎ ‎‏غفلت از معارف اصلی دین.‏

‏4. حجاب هایی که به واسطۀ تقلید و تعصب، از ابتدای تولد همراه انسان بوده و موجب‏‎ ‎‏پذیرفتن اعتقادات باطل گردیده است. این ها همچون دیوار بین آینه و تصاویر، حجاب بین‏‎ ‎‏نفس انسان و فهمیدن حقایق می گردند.‏

‏5. کوچ ننمودن از یک صورت به صورتی دیگر و نرسیدن به هدف اصلی، که همان مشاهدۀ‏‎ ‎‏جمال یار است. نادانی نسبت به اصول معارف و عدم انتقال از صورتی به صورت دیگر باعث‏‎ ‎‏محرومیت است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 409
‏در میان این حجاب ها، چیزی بدتر از اشتغال به غیر حق نیست و کار شیاطین این است که با‏‎ ‎‏چرخیدن به دور قلب مردم، آنان را مشغول به غیر خداوند می نمایند و در نتیجه، آنان را از نظر‏‎ ‎‏به ملکوت محروم می کنند.‏‎[57]‎

‏از دیگر مصداق های حجاب ظلمانی، پشت پا زدن به علم فقه و کم اهمیت جلوه دادن‏‎ ‎‏آن است. توهّم رسیدن به طریقت و حقیقت، حجابی غلیظ است که برخی را از رعایت‏‎ ‎‏آداب ظاهری شریعت و اهمیت فراوان آن، غافل نموده است. این حجاب برای کسانی که‏‎ ‎‏در علوم عقلی و ذوقی کار می کنند، از مهم ترین آفت ها است.‏

‏دوری گزیدن از جامعه و امور مسلمانان و در نتیجه، اندیشۀ جدایی دین از سیاست، از‏‎ ‎‏دیگر حجاب های ظلمانی در دیدگاه حضرت امام است.‏

‏و بالجمله، هوای نفس و اَنانیّت و «من» گفتن و بلکه هر چه موجب ضلالت است، به‏‎ ‎‏نوعی از اقسام حجاب های ظلمانی است.‏

‏آنچه ذکر شد، شمّه ای از حجاب های ظلمانی بین ما و ملکوت عالم بود. اگر توفیق و‏‎ ‎‏لطف الهی یاری کند و این هفتاد هزار حجاب را خرق کنیم، تازه به ملکوت راه خواهیم یافت؛‏‎ ‎‏ولی از ملکوت تا جبروت و از جبروت تا لاهوت، هزاران هزار حجابی وجود دارد که ما نه‏‎ ‎‏نام آن هارا می دانیم و نه امیدی به خرق آن ها داریم؛ گرچه فضل و رحمت الهی بی نهایت است.‏

‎ ‎‏خداوندا! بارالها! ما اهل معصیت و محجوبین از ساحت کبریا چه بگوییم، جز آن که با لقلقۀ‏‎ ‎‏لسان عرض کنیم: رجای ما به مراحم تو است و امید و ثقۀ ما به فضل و مغفرت تو است، و به‏‎ ‎‏جود و کرم آن ذات مقدس است.‏‎[58]‎

بخش سوم: حجاب های نورانی

مقدمه

‏بارالها! این حجب نور که در لسان ائمه معصومین ما متداول است، چیست؟ این معدن‏‎ ‎‏عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال، چه چیزی است که غایت آن بزرگواران است، و ما تا آخر از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 410
‏فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟‏

‏خداوندا! ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت، از چیز‏‎ ‎‏دیگری اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم؛ تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این‏‎ ‎‏خواب، بیدار و از این مستی، هشیار فرما.‏‎[59]‎

‏در بحث حجاب های ظلمانی، سخن از آشکار و ظاهر بودن خداوند است و این که‏‎ ‎‏لازم است انسان، حجاب ها و پرده ها را کنار زند تا خدا را ملاقات نماید؛ پس‏‎ ‎‏حجاب های  ظلمانی باعث شده که خداوند از چشم مردم احتجاب یابد و چشم سر به‏‎ ‎‏محضر او راه نیابد.‏

‏اما در بحث حجاب های نورانی، سخن از باطن و سرّ و غیب بودن خدای متعال است؛‏‎ ‎‏یعنی کُنه ذات مقدس هرگز قابل شناخت نیست و آن کنز مخفی، نه تنها از چشم، بلکه از‏‎ ‎‏بصیرت و قلب مردم نیز اکتناه و احتجاب دارد و او در دنیا و در آخرت، برای همه ـ حتی‏‎ ‎‏برای مقربان و کرّوبیان ـ غیب مطلق و عماء محض است.‏

‏«حجاب نورانی» از واژه های رمزی عرفان است و چون حجاب، مانع از دیدن است و‏‎ ‎‏نور، مکمل آن است، باید گفت که حجاب نورانی یا «نور سیاه» عبارت است از هر مرحله‏‎ ‎‏از مراحل سیر و سلوک روحانی که توقف سالک در آن، مانع از صعود به مراحل بالاتر‏‎ ‎‏باشد. این مراحل عرفانی از یک جهت، مثبت و از جهتی دیگر، منفی خواهند بود؛ از‏‎ ‎‏جهتی نورند و از جهتی حجاب هستند. مثلاً، هر کدام از صفات الهی، برای عامۀ مردم‏‎ ‎‏مصداق اخلاق حمیده است، اما همان ها برای خواص، حجاب نورانی هستند، به نظر‏‎ ‎‏خواص، توجه کردن استقلالی به اسماء و صفات، مانع از توجه به محبوب و مطلوب‏‎ ‎‏حقیقی است؛ توجه به آیات، حجاب از توجه به ذی الآیه است.‏

‏شاید بتوان ادعا کرد که غضب و شهوت و حبّ مال و جاه و غفلت و حرص و بلکه‏‎ ‎‏همۀ افراط ها و تفریط ها در قوای نفسانی، مصداق حجاب های ظلمانی هستند. و توجه به‏‎ ‎‏نماز و عبادت و حج و ذکر و همۀ اوصاف و فضایل اخلاقی، مصداق حجاب های نورانی‏‎ ‎‏می باشند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 411

‏دیدیم نهان گیتی و اصل جهان‏    ‏  ‏‏و ز علت و معلول گذشتیم آسان‏

‏آن نور سیه ز لا نقط برتر دان‏    ‏زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن‏

‏ ‏

‏حجاب های ظلمانی «آیۀ لیلی» می باشند و باید آن ها را محو کرد؛ زیرا سد راه و قطّاع‏‎ ‎‏الطریق انسان های مرید هستند. ولی حجاب های نورانی «آیۀ نهاری» و مبصره می باشند که‏‎ ‎‏حق را نشان می دهند و سبب مشی و پیشرفت هستند؛ ‏‏«‏کُلَّمَا أضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إذَا أظْلَمَ‎ ‎عَلَیْهِمْ قَامُوا‏»‏‎[60]‎‏ مهم آن است که نشان دهیم حجاب های نورانی، گر چه خداوند را نشان‏‎ ‎‏می دهند، اما باید توجه داشت که «من وراء الحجاب» خدا را نشان می دهند و هیچ گاه‏‎ ‎‏معاینه و بدون پرده حق را نمی توان ملاقات نمود؛ زیرا او عروس همیشه پرده نشین غیب‏‎ ‎‏است و هیچ چشم دلی محرم دیدار او نیست. او چنان سبحان و مقدس است که هیچ عقل‏‎ ‎‏و دلی آن طهارت و پاکی را ندارد که معاینۀ جمال و جلال آن قامت رعنا کند.‏

‏حجاب های نورانی در عین آن که چون نور، ظاهر و آشکار هستند و بلکه هر چه نور‏‎ ‎‏بیش تر باشد، مرئی را بهتر نشان می دهند، اما وقتی نور بسیار زیاد شود، مرئی قابل دیدن‏‎ ‎‏نخواهد بود؛ البته به جهت ضعف دیدۀ ما، نه به جهت ضعف مرئی. پس می توان ادعا کرد‏‎ ‎‏که در همه جا نور، رفع حجاب است؛ اما در مورد خدای متعال، نور خود، حجاب بین‏‎ ‎‏انسان و خدا است.‏

فصل اول: تیمّن به ذکر چند حدیث

‏برای ما انسان ها، حجاب هایی وجود دارد که حایل بین انسان و ملکوت آسمان ها‏‎ ‎‏می باشند؛ «‏حجبوا من السماوات‏».‏‎[61]‎‏ ولی ملائکه مقربین و رسول خدا و ائمه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏حجابی از آسمان ندارند، بلکه آنان ملکوت و جبروت را پشت سر نهاده اند. البته بین آنان‏‎ ‎‏و ذات مقدس الهی حجاب هایی وجود دارد:‏

«إنّ بینی و بین الربّ لسبعین حجاباً»؛‎[62]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 412
«بینه و بین الملائکة سبعون حجاباً».‎[63]‎

‏و در جای دیگر، تعداد حجاب های بین حضرت رسول و ذات مقدس را نود حجاب‏‎ ‎‏نورانی دانسته است.‏‎[64]‎

«احتجب عن العقول، کما احتجب عن الأبصار؛ و عمّن فی السماء احتجابه کمن فی‎ ‎الأرض».‎[65]‎

‏خداوند از عقل مردم همان گونه حجاب دارد که از چشم مردم حجاب دارد؛ اگر‏‎ ‎‏چشم  حجاب دارد و او را نمی بیند، عقل نیز حجاب دارد و به محضر ربوبی راه‏‎ ‎‏ندارد؛  آسمانیان نیز همانند مردم روی زمین، از خداوند حجاب دارند. و نه تنها این‏‎ ‎‏حجاب، مانع بین عقل مردم و خدای متعال است، بلکه بین آنان و غیب مکنون نیز حجاب‏‎ ‎‏وجود دارد:‏

«حال دون غیبه المکنون حجب من الغیوب».‎[66]‎

‏حجاب های غیبی، پیش از رسیدن هر کس به آن درگاه، مانع انسان ها می گردند.‏

«إنّ بین الله و بین خلقه تسعین ألف حجاب»؛‎[67]‎

‏بین خداوند و خلق نود هزار حجاب وجود دارد.‏

‏حجاب های بین خداوند و بین مخلوقات مادی است؛ ولی رسول خدا از هفتاد هزار‏‎ ‎‏گذشته است.‏‎[68]‎‏ البته هر کدام از این حجاب ها عرض گسترده ای دارند و به چندین حجاب‏‎ ‎‏دیگر تقسیم می شوند.‏‎[69]‎

‏در برخی روایات، اسماء الهی، مخلوق نخستین، و ملائکه، و پیامبر اکرم و ائمه‏‎ ‎‏اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏ به عنوان حجاب های خداوند ذکر شده اند، مثل:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 413
«بالاسم الذی احتجبت به»؛‎[70]‎‏ «محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ حجاب الله »؛‏‎[71]‎‏ «الإمام حجاب الله و آیة‏‎ ‎الله »؛‎[72]‎‏ «هم حجاب الله الأعظم»؛‏‎[73]‎‏ «أمر الله بعض الملائکة حتّی یحجبوه»؛‏‎[74]‎‏ «أوّل ما‏‎ ‎خلق الله حجبه»؛‎[75]‎‏ «بنا احتجب عن خلقه»؛‏‎[76]‎‏ «حجبتکم... بأسماء الله »؛‏‎[77]‎‏ «هذا إسرافیل‏‎ ‎حاجب الربّ».‎[78]‎

‏در روایات، اصطلاحات حجاب اول، ثانی، ثالث، رابع، خامس و حجاب اعلی،‏‎ ‎‏حجاب من نار، حجاب من ماء، حجاب من ریح، حجاب المجد، حجاب القدره، حجاب‏‎ ‎‏الغمام، حجاب رعب، حجاب شفاعت، حجاب هیبت، حجاب جلال، حجاب رفعت،‏‎ ‎‏حجاب عزت، حجاب کبریا، حجاب الحمد، حجاب العظمه، حجاب جبروت، حجاب‏‎ ‎‏قدس، حجاب حیرت و... آمده است. حتی مفهوم اکثر این حجاب ها، و بلکه هیچ کدام از‏‎ ‎‏این ها را نگارنده نمی فهمد؛ معلوم نیست ما تا کی باید در این حجاب غفلت و جهل و‏‎ ‎‏ظلمت بمانیم! اگر روزی خداوند لطف کند و این اصطلاحات را فرا گیریم و از حجاب‏‎ ‎‏غفلت و جهل بگذریم، تازه به حجاب غلیظ مفاهیم و اصطلاحات گرفتار می شویم؛ گویا‏‎ ‎‏ارزش و استعداد ما بیش تر از آن نیست که غیر از حجاب ظلمانی، از چیز دیگری با خبر‏‎ ‎‏شویم؛ تا چه رسد به عملی یا خرق حجاب های نورانی!‏

‏خداوندا! قلب ما در حجاب است؛ عقل ما در حجاب است؛ چشم ظاهر و بصیرت ما‏‎ ‎‏در حجاب است؛ محبوبا! شعله ای از آتش عشقت بفرست و نه تنها اَنانیّت و هوای نفس،‏‎ ‎‏بلکه اِنّیت و هستی ما را بسوزان، شاید یک حجاب از هزاران هزار حجاب بین ما و‏‎ ‎‏ملکوت کم شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 414
‏آری، «تا خویشتنی به وصل جانان نرسی».‏‎[79]‎

‏ ‏

‏ـ بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای‏   ‏که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست‏‎[80]‎

‏ـ ما در این ره حجاب خویشتنیم‏           ‏ورنه روی تو در برابر ماست‏

‏ ‏

فصل دوم: بیان برخی از حجاب های نورانی

حجاب اسماء: ‏اسماء بر دو قسم می باشند؛ برخی همۀ آن ها نور است، یعنی اسمائی که‏‎ ‎‏دلالت بر امور وجودی دارند؛ و برخی دیگر اسمائی است که دلالت بر تنزیه دارند.‏

‏این اسماء حجاب هایی هستند که اگر برطرف شوند، احدیّت ذات مقدس آشکار‏‎ ‎‏می گردد؛ زیرا اسماء، مرتبۀ واحدیّت را نشان می دهند و کنار رفتن آن ها به معنای ظهور‏‎ ‎‏مرتبۀ احدیّت است. وقتی احدیّت ظهور یافت، دیگر هیچ چیزی وجود نخواهد داشت؛‏‎ ‎‏«کیست که با هستی اش نام هستی برد».‏

‏وقتی چیزی موجود است که این اسماء موجود باشند؛ پس ممکنات وقتی وجود‏‎ ‎‏دارند که اسماء موجود باشند؛ ولی در مرتبۀ احدیّت ـ که خبری از اسم های خاص و متعین‏‎ ‎‏نیست ـ اشیاء نیز وجود ندارند.‏‎[81]‎‏ و شاید معنای این حدیث شریف که می فرماید: «خداوند‏‎ ‎‏هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد که اگر آن ها کنار روند، هر چه در برابر او است‏‎ ‎‏سوخته و نابود می شود» همین باشد که در مرتبۀ احدیّت، هیچ موجودی وجود نخواهد‏‎ ‎‏داشت. و معنای «سبحات الوجه» احتمالاً انوار تنزیه است؛ یعنی سلب آنچه که سزاوار‏‎ ‎‏مقام ذات مقدس نیست، یعنی امور عدمیه. این سبحات وجه، سبب نابودی همۀ‏‎ ‎‏موجودات دیگر امکانی می شوند.‏

‏بنابراین، اسماء الهی همه، حجاب هایی لطیف می باشند که با وجود هفتاد هزار حجاب‏‎ ‎‏نورانی، در عین حال، «او از رگ دل ـ نه رگ گردن ـ به ما نزدیک تر است».‏

‏آری غایت قرب، حجاب است؛ همچنان که غایت بُعد نیز حجاب دیگری است. امام‏‎ ‎‏خمینی معتقد است که:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 415
‏هر تعیّنی حجاب است؛ و لذا اسم نیز حجاب است. خداوند هفتاد هزار حجاب نور و ظلمت‏‎ ‎‏دارد. این حجاب ها هم حجاب هستند و هم ظهور حق؛ مثل واحد که محجوب در اعداد است‏‎ ‎‏و هم ظاهر به آن ها است؛ مثل کلی طبیعی و لابشرط که ظهورش در تعیّن متعیّنات است.‏‎[82]‎

انسان کامل و حجاب های نورانی: ‏آیا در کشف تام محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ حجاب وجود دارد یا‏‎ ‎‏خیر؟ قبلاً در روایاتی که ذکر شد، بین رسول خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و خدای متعال، سخن از نود هزار‏‎ ‎‏حجاب نورانی بود؛ ولی آیا این احادیث، حجاب های بین مرتبۀ ناسوتی آن انسان کامل و‏‎ ‎‏ذات مقدس را بیان می کند، یا حتی مقام روحی و عقل اول آن حضرت ـ که صادر نخستین‏‎ ‎‏و نفس رحمانی است ـ نیز دارای حجاب است؟‏

‏روشن است که بین انسان کامل در کشف تام محمّدی و واحدیّت، و بلکه احدیّت، و‏‎ ‎‏حتی مقام جمع، حجابی وجود ندارد؛ اما باید بین او و مقام عماء، حجاب نورانی اسم‏‎ ‎‏مستأثر را پذیرفت. امام خمینی معتقد است:‏

‏در عالم مثال و بالاتر، حجاب نیست اصلاً؛ و حجاب با ورود به عالم ماده حاصل می شود. لذا‏‎ ‎‏در آن عوالم، سعید و شقی مساوی هستند؛ ولی این جا حجاب هست. وقتی کسی به فنای تام‏‎ ‎‏برسد و وفای به عهد کند ـ عهد به توحید حقیقی و ولایت کبری ـ بقاء بالله پیدا می کند.‏‎ ‎‏مقصود از «خسران» در آیۀ شریفۀ ‏‏«‏إنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ‏»‏‎[83]‎‏ نیز همین حجاب های مادی‏‎ ‎‏است. و کسی که ایمان به مقام ولایت مطلقه و به توحید بیاورد، حجاب ندارد.‏‎[84]‎

‏مقام جمع، حجاب مقام فرق است و مقام فرق، حجاب مقام جمع. «مقام جمع» یعنی‏‎ ‎‏معرفت ذات مقدس در مقام الوهیت و تجلّی ذات مقدس به اسماء و صفات. و «مقام‏‎ ‎‏جمع  الجمعی» یعنی مقام فرق پس از جمع، که ظهور صور اعیان موجودات در مرآت‏‎ ‎‏حق  تعالی است.‏

‏ولی امام خمینی جمع الجمع را در صورتی می پذیرد که مقام جمع، حجاب مقام‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 416
‏فرق  نباشد، و فرق حجاب، از جمع نباشد؛ یعنی در کشف تام محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ این حجاب‏‎ ‎‏وجود  ندارد.‏‎[85]‎

‏باید توجه داشت که مقصود امام خمینی از این که «در عالم مثال و بالاتر، حجاب وجود‏‎ ‎‏ندارد» این است که در ملکوت و جبروت، حجاب ظلمانی و شواغل حسی وجود ندارد؛‏‎ ‎‏ولی در آن جا نیز حجاب های نورانی وجود دارند؛ بلکه اصل و منبع حجاب های نورانی،‏‎ ‎‏همان عالم است.‏

‏انسان کامل در کشف تامّ، حجاب ندارد؛‏‎[86]‎‏ ولی عبادت او در حجاب اعلی و اعظم قرار‏‎ ‎‏دارد. امام خمینی می فرماید:‏

‏هر عبادتی دائماً در حجاب اسماء و صفات است؛ حتی عبادت انسان کامل. با این تفاوت‏‎ ‎‏که  انسان کامل، اسم اعظم «الله » را می پرستد؛ ولی دیگران به حسب مقام و درجۀ خود،‏‎ ‎‏سایر  اسماء را می پرستند. عبادت در ابتدای سیر و سلوک، محجوب به اسماء است و‏‎ ‎‏محجوب  به اعیان.‏‎[87]‎

‏به عبارت دیگر، بین انسان کامل و اسم مبارک «الله » حجابی نیست؛ ولی بین او و مقام‏‎ ‎‏عماء یا «هو» هزاران حجاب نورانی وجود دارد. به گفتۀ حاجی سبزواری:‏

‏آن چنان که بین دال و یاء در «عبادی» حجابی نیست، بین انسان گنهکار و رحمت خداوند،‏‎ ‎‏حجابی وجود ندارد.‏‎[88]‎

‏اما نبودن حجاب بین انسان و رحمت خداوند، هرگز قابل مقایسه با نبودن حجاب بین‏‎ ‎‏او و الله نیست. امام می فرماید:‏

‏... در این حال بین روح مقدس سالک و حق، حجابی جز اسماء و صفات نیست. و از برای‏‎ ‎‏بعضی از ارباب سلوک ممکن است حجاب نوری اسمائی و صفاتی خرق گردد و به تجلیات‏‎ ‎‏ذاتی عینی نایل شود و خود را متعلّق و متدلّی به ذات مقدس ببیند و در این مشاهده، احاطۀ‏‎ ‎‏قیّومی حق و فنای ذاتی خود را شهود کند و بالعیان وجود خود و جمیع موجودات را ظلّ حق‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 417
‏ببیند. و چنانچه برهاناً بین حق و مخلوق اول ـ که مجرد از جمیع مواد و علایق است ـ حجابی‏‎ ‎‏نیست، بلکه بین مجردات مطلقاً حجاب نیست برهاناً، همین طور، این قلبی که در سعه و‏‎ ‎‏احاطه، هم افق با موجودات مجرد شده، بلکه قدم بر فرق آن ها گذاشته، حجابی نخواهد‏‎ ‎‏داشت... .‏‎[89]‎

دنیای ممدوح: ‏دنیایی که وسیلۀ رسیدن به آخرت باشد نیز یک نوع حجاب نورانی‏‎ ‎‏است. امام می فرماید:‏

‏اگر دنیا وسیلۀ توجه به حق و رسیدن به دار آخرت باشد، حجاب های ظلمانی به حجب نورانی‏‎ ‎‏مبدّل می گردد. و کمال انقطاع آن است که تمام حجب ظلمانی و نورانی پاره و کنار زده شود،‏‎ ‎‏تا به مهمان سرای الهی که معدن عظمت است بتوان وارد گردید.‏‎[90]‎

حجاب احدیّت: ‏«احدیّت» پردۀ عزتی است که هرگز کنار نمی رود و نباید کسی طمع‏‎ ‎‏خرق این حجاب را داشته باشد. البته این آخرین حجاب نیست، بلکه پس از آن نیز‏‎ ‎‏حجاب های دیگر نورانی وجود دارد. اسم مستأثر حجابی نورانی است که همه نسبت به‏‎ ‎‏آن نامحرم می باشند و «غیرتش غیر در جهان نگذاشت».‏

حجاب عشق: ‏به نظر حضرت امام:‏

‏جمع بین شریعت و طریقت اقتضا می کرد که ابراهیم، هم فرزند و هم قوچ را ذبح کند؛ ولی‏‎ ‎‏شدت محبت ابراهیم و عشق او، حجاب او شد از جمع، و خواست فرزند را ذبح کند. پس‏‎ ‎‏شدت  محبت و عشق می تواند یکی از حجاب های نورانی باشد و حجاب است؛ زیرا مانع‏‎ ‎‏جمع  است.‏‎[91]‎

‏برخی دیگر از حجاب های نورانی عبارتند از:‏

‏دیدن حجاب، حجاب است؛ همچنان که توجه به بی حجابی نیز نوعی حجاب است.‏‎ ‎‏هر کدام از ملکوت، عرش، عبادت، جنّت، عقل، آیات و اسماء حسنی، حجاب هایی‏‎ ‎‏هستند و امام خمینی در مورد آن ها سخنانی دارد، که به جهت طولانی شدن مقاله از ذکر‏‎ ‎‏آن ها صرف نظر می شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 418

فصل سوم: محجوبان

‏قبلاً ذکر کردیم که از نظر امام خمینی، حجاب اکبر همان علوم رسمی و مفاهیم و‏‎ ‎‏اصطلاحات و غرق شدن در آن ها است؛ علمی که ایمان نیاورد، علمی که افزایش آن،‏‎ ‎‏تلازمی با افزایش خوف از خداوند نداشته باشد، چنین علمی حجاب اکبر و کثیف ترین‏‎ ‎‏حجاب است. در میان محجوبان نیز بیش ترین ستر و پرده را چنین عالمانی دارند و آن ها‏‎ ‎‏هستند که دورترین انسان ها از خداوند می باشند.‏

‏به عقیدۀ امام، مجردات و ساکنان ملکوت و جبروت، محجوب نیستند؛ محجوب را‏‎ ‎‏باید در آنان که در این خراب آباد ناسوت دل خوش کرده اند، مشاهده نمود.‏

‏برخی محجوب «بالحق عن الخلق»اند؛‏

‏گروهی دیگر محجوب «بالخلق عن الحقّ»اند؛ اینان مصداق ‏‏«‏بَلْ هُمْ أضَلُّ‏»‏‎[92]‎‏ هستند؛‏

‏گروه سوم محجوب «بالخلق عن الخلق» می باشند.‏

‏اما کسی که در کشف جامع باشد و حق را در خلق و خلق را در عین حق ببیند‏‎ ‎‏محجوب نیست.‏

فصل چهارم: کشف حجاب

‏وقتی همۀ حجاب ها کنار رود، آن گاه «معاینه» رخ می دهد.‏‎[93]‎‏ صاحب مقام تلوین در‏‎ ‎‏حجاب است و آن که به تمکین و جذبه رسیده و سالک مجذوب شده، کشف حجاب  دارد.‏

‏سالک کسی است که در مسیر ریاضت و مجاهده باشد و از آثار اسماء و صفات،‏‎ ‎‏دلالت بر ذات مقدس و معرفت به آن یابد.‏

‏مجذوب، بالاتر از او است؛ زیرا از کشف و شهود بهره می برد؛ و لذا پایان راه سالک،‏‎ ‎‏آغاز راه مجذوب است.‏

‏اگر سلوک منتهی به شهود گردد، یعنی سیر از خلق به حق باشد، آن را سالک مجذوب‏‎ ‎‏گویند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 419
‏اگر از اول و با عنایت الهی، وصول به حق حاصل شد و در همان قدم اول به مقصد‏‎ ‎‏رسید و پس از آن به سلوک راه برگشت و راهی را که بدون مجاهده طی کرده بود، دوباره‏‎ ‎‏سلوک نمود ـ یعنی سیر از حق به خلق داشت ـ چنین کسی را مجذوب سالک گویند.‏

‏به عبارت دیگر، سالک مجذوب کسی است که سلوکش مقدم بر جذبه باشد. مجذوب‏‎ ‎‏سالک کسی است که جذبۀ او بر سلوکش مقدم شده باشد.‏

‏سالک غیر مجذوب آن است که در سلوک مانده و به جذبه نرسیده است.‏

‏مجذوب غیرسالک آن است که در مقام جذبه مانده و به سلوک پس از جذبه‏‎ ‎‏نرسیده  است.‏

‏دو قسم اول، صاحب مقام «تمکین» می باشند و می توانند مردم را دستگیری کنند؛ ولی‏‎ ‎‏دو قسم اخیر، صاحب «تلوین» هستند و چون بین راه مانده اند، شایستۀ هدایت کردن‏‎ ‎‏نیستند.‏‎[94]‎

‏قبلاً اشاره شد که برخی حجاب ها همانند «احدیّت» هرگز برداشته نمی شود. از دیدگاه‏‎ ‎‏امام خمینی راه های رفع حجاب عبارتند از:‏

‏1. ریاضت صحیح؛‏‎[95]‎

‏2. سجده بر تربت سیدالشهدا ‏‏علیه السلام‏‏؛‏

‏3. قرآن خواندن؛‏

‏4. انقطاع الی الله ؛‏

‏5. تقوای تام؛‏

‏6. ذکر «لا إله الاّ الله »؛‏

‏7. یقظه و تذکر محبوب.‏

‏خدا می داند در این رفع حجب چه کرامت هایی است؛ که غایت آمال اولیا و نهایت مقصد‏‎ ‎‏آن ها، همین رفع حجب بوده است.‏‎[96]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 420

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏2. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.‏

‏3. ‏‏تفسیر الصافی‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، قم، دارالمرتضی، 1399 ق.‏

‏4. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏5. ‏‏تقریرات فلسفۀ امام خمینی‏‏، سیدعبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1381 ش.‏

‏6. ‏‏التوحید‏‏، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تصحیح سیدهاشم حسینی‏‎ ‎‏تهرانی، مؤسسة النشر الاسلامی، 1357 ش.‏

‏7. ‏‏جهاد اکبر یا مبارزه با نفس‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373  ش.‏

‏8. ‏‏حافظ نامه‏‏، بهاءالدین خرمشاهی، انتشارات علمی و فرهنگی.‏

‏9. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏10. ‏‏رسائل ابن عربی‏‏، محیی الدین عربی، دار احیاء التراث العربی، 1361 ق.‏

‏11. ‏‏رساله لقاء الله ‏‏، جواد ملکی تبریزی، به کوشش صادق حسن زاده، انتشارات آل‏‎ ‎‏علی ‏‏علیهم السلام‏‏، 1380 ش.‏

‏12. ‏‏ریاض السالکین‏‏، سیدعلی خان مدنی شیرازی، تحقیق سیدمحسن حسینی امینی، قم،‏‎ ‎‏مؤسسة النشر الاسلامی، 1409 ق.‏

‏13. ‏‏شرح الاسماء الحسنی‏‏، ملاهادی سبزواری، تحقیق نجفقلی حبیبی، انتشارات دانشگاه‏‎ ‎‏تهران، 1372 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 421
‏14. ‏‏شرح توحید الصدوق‏‏، قاضی سعید قمی، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ‏‎ ‎‏و ارشاد اسلامی، 1415 ق.‏

‏15. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏16. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات علمی و فرهنگی، 1375 ش.‏

‏17. ‏‏الشواهد الربوبیه‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تصحیح سیدجلال الدین‏‎ ‎‏آشتیانی، مرکز نشر دانشگاهی، 1360 ش.‏

‏18. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏19. ‏‏عرفان و عارف نمایان‏‏، ترجمۀ کتاب ‏‏کسر اصنام الجاهلیه‏‏، ترجمۀ محسن بیدارفر، تهران،‏‎ ‎‏انتشارات الزهراء، 1366 ش.‏

‏20. ‏‏الفتوحات المکّیه‏‏، محیی الدین عربی، تصحیح عثمان یحیی، قاهره،‏

‏21. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏22. ‏‏کیمیای سعادت‏‏، ابوحامد محمد غزالی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361  ش.‏

‏23. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد مولوی، تصحیح نیکلستون.‏

‏24. ‏‏مجمع البحرین‏‏، فخرالدین طریحی، بیروت، مکتبة الهلال، 1985 م.‏

‏25. ‏‏مرصاد العباد‏‏، نجم الدین رازی، به اهتمام محمد امین ریاحی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر‏‎ ‎‏کتاب، 1352 ش.‏

‏26. ‏‏مشارق الدراری‏‏، سعیدالدین سعید فرغانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1379  ش.‏

‏27. ‏‏منازل السائرین،‏‏ خواجه عبدالله انصاری، چاپ قاهره. ‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 422

  • )) صحیفۀ امام، ج 19، ص 284؛ ج 20، ص 439.
  • )) همان، ج 1، ص 6.
  • )) همان، ج 21، ص 274.
  • )) مجمع البحرین، ج 2، ص 34.
  • )) دیوان امام، ص 24.
  • )) مرصاد العباد، ص 310.
  • )) ریاض السالکین، ج 2، ص 29؛ تلخیص الریاض أو تحفة الطالبین، ج 1، ص 142.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 132.
  • )) مثل این که:               بینی و بینک إنّیی ینازعنی          فارفع بلطفک إنّیی من البین
  • )) ر.ک: اشارات، مقامات العارفین.
  • )) ر.ک: اوصاف الاشراف.
  • )) ر.ک: صد میدان.
  • )) در ابتدای منازل السائرین، ص 26 از ابوبکر کتّانی نقل کرده است و خود خواجه عبدالله نیز در این کتاب، در واقع هزار درجه و به ظاهر، صد درجه بیان کرده است.
  • )) ریاض السالکین، ج 2، ص 30.
  • )) توحید صدوق، ص 278، ح 3.
  • )) برای شرح و تفسیر کلمات این حدیث شریف و تأویل آن ر.ک: شرح توحید صدوق، ج 3، ص 587.
  • )) تفسیر صافی، ج 1، ص 954.
  • )) ریاض السالکین، ج 2، ص 30.
  • )) ر.ک: بحار الانوار، ج 58، ص 44 ـ 45؛ ج 8، ص 215.
  • )) همان، ج 85، ص 153.
  • )) همان، ج 9، ص 340؛ ج 10، ص 87؛ ج 58، ص 35.
  • )) همان، ج 16، ص 293؛ ج 18، ص 258.
  • )) مرصاد العباد.
  • )) ریاض السالکین، ج 2، ص 30.
  • )) ر.ک: شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 555.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 5.
  • )) ر.ک: آداب الصلاة، ص 91؛ شواهد الربوبیه، ص 207.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 5، باب 350، ص 312.
  • )) بحار الانوار، ج 55، ص 45.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 544.
  • )) تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 354.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 90.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 20، ص 439؛ ج 1، ص 6.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 544.
  • )) کیمیای سعادت، ج 1، ص 37.
  • )) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 212.
  • )) ر.ک: همان، ص 215.
  • )) عرفان و عارف نمایان، ص 168؛ سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، ص 263.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 58.
  • )) همان، ص 70.
  • )) همان، ص 66.
  • )) همان، ص 71.
  • )) مرصاد العباد، ص 91.
  • )) روم (30): 10.
  • )) کافی، ج 2، ص 214.
  • )) مقاله امام خمینی در آخر کتاب رساله لقاء الله ، ص 257.
  • )) توحید، صدوق، ص 245؛ بحار الانوار، ج 3، ص 15.
  • )) تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 386.
  • )) مقاله امام خمینی در آخر کتاب رساله لقاء الله ، ص 256.
  • )) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 244.
  • )) همان، ص 245.
  • )) حافظ نامه، ج 2، ص 857.
  • )) بحار الانوار، ج 70، ص 110.
  • )) همان، ص 55.
  • )) «و حجبه سهوه عن عفوک».
  • )) شواهد الربوبیه، ص 214.
  • )) همان، ص 254.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 225.
  • )) همان، ص 432.
  • )) بقره (2): 20.
  • )) بحار الانوار، ج 15، ص 261 و نیز آمده است: «کان بینها و بین السماء سبعون حجاباً». (همان، ج 94، ص 56)
  • )) همان، ج 58، ص 44.
  • )) همان.
  • )) همان، ج 59، ص 251؛ ج 16، ص 293؛ ج 18، ص 258، در حدیث دیگری آمده است: «ضرب الله بینی و بینه حجاباً من نور». (همان، ج 8، ص 149)
  • )) تحف العقول، ص 175.
  • )) کافی، ج 1، ص 135.
  • )) بحار الانوار، ج 18، ص 427؛ ج 58، ص 42.
  • )) همان، ج 18، ص 398.
  • )) همان، ج 58، ص 39.
  • )) همان، ج 87، ص 12.
  • )) همان، ج 23، ص 102.
  • )) همان، ج 25، ص 169.
  • )) همان، ج 25، ص 172.
  • )) همان، ج 61، ص 53؛ ج 85، ص 256.
  • )) همان، ج 36، ص 342.
  • )) همان، ج 15، ص 10؛ ج 26، ص 291؛ ج 57، ص 192.
  • )) همان، ج 94، ص 375.
  • )) همان، ج 16، ص 292؛ ج 59، ص 251.
  • )) دیوان امام، ص 6.
  • )) همان، ص 156.
  • )) ر.ک: فتوحات مکّیه، ج 3، ص 164، باب 73.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 555 و نیز ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 79، که اسماء و صفات را حجاب های نورانی دانسته است.
  • )) عصر (103): 2.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 609.
  • )) همان، ص 583.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 55.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 579.
  • )) شرح اسماء حسنی، ص 218.
  • )) مقاله امام خمینی در آخر کتاب رساله لقاء الله ، ص 254.
  • )) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 244.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 618.
  • )) اعراف (7): 179.
  • )) رسائل ابن عربی، ص 44.
  • )) ر.ک: مشارق الدراری، ص 425.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، تعلیقه امام، ص 654.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 432.