کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

کلیات مراتب، مظاهر و حضرات وجود در عرفان

‏ ‏

‏ ‏

کلیات مراتب، مظاهر و حضرات وجود در عرفان

‏ ‏

حجة الاسلام دکتر ابوالفضل کیا شمشکی

‏ ‏

‏یکی از اساسی ترین مباحث عرفان نظری در زمینۀ هستی شناسی، بحث از مراتب،‏‎ ‎‏مظاهر و حضرات وجود است؛ چرا که در نگاه عارفان، هستی حقیقی و حقیقت هستی‏‎ ‎‏عبارت است از وجود حضرت حق که خویش را در مراتب و منازل و مرائی جهان باز‏‎ ‎‏می نماید و به تجلّی می گذارد.‏

‏به هر حال، حق ـ سبحانه ـ از حیث حقیقت و ذات و گوهر خویش، در حجاب و پردۀ‏‎ ‎‏عزّت و جلال خویش مستغرق است و به گفتۀ عارف بزرگ نیشابور، عطار، هیچ نسبتی‏‎ ‎‏میان او و ما سوای او نمی باشد: ‏

‏ ‏

‏دائماً او پادشاه مطلق است‏   ‏در کمال عزّ خود مستغرق است‏

‏او به سر ناید ز خود آن جا که اوست‏   ‏کی رَسد عقل وجود آن جا که اوست‏

‏ ‏

‏از این رو، توجه به حضرتش و اشتیاق طلب ساحتش، جز تضییع وقت و طلب امر‏‎ ‎‏ناممکن نیست. نهایت چیزی که می توان اظهار داشت آن است که در ورای انّیات متعیّن‏‎ ‎‏و  موجودات ممکن، حقیقتی نامتعیّن و نامتناهی هست که در آینۀ آن ها ظاهر گشته و‏‎ ‎‏نمایان شده است؛ و در پس پرده و حجاب تقیّدات و مقیّدات، حقیقت مطلقی است که‏‎ ‎‏از  پس پرده رُخ نموده است؛ به همین دلیل است که حضرتش از سَر مهر و رحمت و‏‎ ‎‏هدایت فرموده است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 335
‏«‏وَ یُحَذِّرُکُمُ الله ُ نَفْسَهُ وَ الله ُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ‏»‏‎[1]‎

‏و بدین سان، با نهایت رأفت، خلق را از طلب ناممکن بازداشته است.‏

‏ولی برای همین وجود مطلق و مستغرق و غیب، از جهت تنزل و تجلّی و ظهور در‏‎ ‎‏مظاهر، مراتب و مرائی اسماء و صفات الهی ـ که همان اعیان ثابتۀ ممکناتند ـ نمود و‏‎ ‎‏بروزی است که در پی خود، احکام و تفاصیلی دارد که زمینه ساز معرفت حضرتش‏‎ ‎‏می گردد و هر سخنی از حقیقت حق بیان شود، بازگشت به همین تعیّنات می یابد و مطلق و‏‎ ‎‏نامتعیّن را در پرده و حجاب همین مقیّدات بازگو می نماید؛ زیرا دربارۀ هویّت غیبی‏‎ ‎‏حضرت حق، نه زبانی که گویای مطلبی باشد، یافت می شود؛ و نه خطاب و سخنی که‏‎ ‎‏تفصیل یافته ها را بازگوید؛ بلکه سخن از آن مقام و مرتبه، جز ابهام و اجمال نیفزاید.‏

الف. بیان شیخ کبیر، صدر الدین قونوی، در باب حضرات و مراتب وجود

‏شیخ کبیر، صدرالدین قونوی، در کتاب ‏‏نفحات‏‏ کلیات مراتب و مرائی وجود را پنج‏‎ ‎‏مرتبه بیان داشته است که از آن ها به «حضرات خمس» تعبیر می شود. سخن او این است‏‎ ‎‏که حق ـ سبحانه ـ وی را در مشهد شریفی آگاهانده که مراتب اصلی وجود، در حضرات‏‎ ‎‏پنج گانۀ الهی منحصر می باشند:‏

‏نخست، حضرت غیب مطلق که در برگیرندۀ اسماء و صفات، و اعیان امکانی و معانی مجرّده و‏‎ ‎‏تجلّیات علمی می باشد؛‏

‏دوم، که درست در مقابل حضرت غیب مطلق است، حضرت شهادت مطلقه و حس و ظهور و‏‎ ‎‏اعلان است؛‏

‏سوم، حضرت وَسط که جامع و برزخ بین طرفین غیب مطلق و شهادت مطلقه است و‏‎ ‎‏اختصاص به کَوْن جامع، یعنی انسان دارد؛‏

‏چهارم، حضرت ارواح و روح اعظم و مسطورات قلم اعلی، که متوسط میان غیب مطلق و  کَوْن‏‎ ‎‏جامع است؛‏

‏پنجم، حضرت مثال مقیّد و محل استقرار صُحُف و کتب الهی که متفرّع بر کتاب ربّانی است.‏‎[2]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 336
‏توضیح سخن این عارف کامل این که، هر چند در هستی، جز وجود واحدی که عین‏‎ ‎‏وجود حق است، یافت نمی شود و هستی محض نیز فقط او است، با وجود این، برای‏‎ ‎‏هستی مذکور تجلّیاتی در مراتب و مظاهر و مقامات وجود صورت پذیرفته که گرچه‏‎ ‎‏جزئیات آن نامتناهی و شمارش ناپذیر است، ولی کلیات مراتب یاد شده در پنج حضرت و‏‎ ‎‏مرتبه منحصر است و به تبع آن ها، عوالم کلی نیز پنج عالَم خواهد بود؛ چه این که‏‎ ‎‏«حضرت» یعنی حضور و ظهور حق در مظاهر، و «عالَم» یعنی مَظهر و مرتبه ای خاص‏‎ ‎‏برای حقیقت وجود حق که حاضر و ظاهر می گردد. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تعلیقات خویش‏‎ ‎‏بر‏‏ شرح فصوص الحکم ‏‏می فرماید:‏

‏حضرات خَمس را «حضرت» می نامند، به این اعتبار که در مظاهر، حضور دارند و مظاهر نزد‏‎ ‎‏آن ها حاضرند؛ زیرا عوالم، محضر ربوبیت و مظهر ربوبیت می باشند و به همین دلیل بر ذات‏‎ ‎‏حق بما هو، حضرت گفته نمی شود؛ چون ظهور و حضوری در محضر و یا مظهری ندارد.‏‎[3]‎

‏البته از این بیان چنین استفاده می شود که قرار دادن حضرت ذات و غیب الغیوب و‏‎ ‎‏عنقای مغرب و مقام «لا اسم له و لا رسم له» در شمار حضرات، امری نادرست و ناروا است،‏‎ ‎‏همان طور که شارح مقدمه قیصری بیان داشته است؛‏‎[4]‎‏ زیرا در اندیشۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏مرتبۀ ذات،‏‎ ‎‏غیب محض می باشد و حضرت به حساب نمی آید.‏

‏بنابراین، عالَم ملک و ناسوت، مظهر عالم ملکوت و عالم مثال مطلق می باشد، و این‏‎ ‎‏عالَم به نوبۀ خود، مظهر عالم جبروت و مجردات است، و این نیز خود، مظهر عالم اعیان‏‎ ‎‏ثابته، که به اعتباری مظهر اسماء الهیه در حضرت واحدیت به شمار می رود، می باشد، و‏‎ ‎‏حضرت واحدیت نیز مظهر حضرت احدیت است.‏‎[5]‎

‏با توجه به مطالب قیصری در ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏ استفاده می شود که «حضرات» نزد‏‎ ‎‏ایشان در حقیقت، به همان بیان قونوی در ‏‏نفحات‏‏ باز می گردد؛ با این تفاوت که «حضرت‏‎ ‎‏غیب مطلق» نزد قونوی، حضرت واحدیت جامع اسماء و صفات و اعیان ثابته است، و نزد‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 337
‏قیصری فقط شامل اعیان ثابته، بدون اسماء و صفات می باشد که گاهی از آن به «عاَلم‏‎ ‎‏معانی» و «ارتسام» تعبیر می شود.‏

ب. بیان عارف کامل، سعید الدین سعید فرغانی، دربارۀ حضرات خمس

‏عارف کامل، فرغانی، در شرح فارسی خویش بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض، بر همین‏‎ ‎‏سیاق مشی کرده است؛ با این تفاوت که او حضرت غیب مطلق را شامل هر دو مقام‏‎ ‎‏احدیّت و واحدیّت، یا تعیّن اول و تعیّن ثانی فرض کرده است. این عارف بزرگ در ‏‏مشارق‏‎ ‎‏الدراری‏‏ در این باره چنین می نگارد:‏

‏اول (از حضرات خمس) را حضرت و مرتبۀ غیب و معانی گویند و آن حضرت ذات است به‏‎ ‎‏تجلّی و تعیّن اول و ثانی و آنچه تحت شمول و حیطۀ آن دو است از شئون و اعتبارات اوّلاً، و‏‎ ‎‏حقایق الهی و کونی ثانیاً.‏

‏و دوم را که در مقابل او است مرتبۀ شهادت و حس خوانند و آن از حضرت عرش رحمانی است‏‎ ‎‏تا به عالَم خاک و آنچه در این میان است از صور اجناس و انواع و اشخاص عالم.‏

‏و سوم را که تلوِ مرتبۀ غیب است متنازلاً، مرتبۀ ارواح گویند.‏

‏و چهارم را که تلوِ عالم حس است متصاعداً، عالم مثال و خیال منفصل خوانند.‏

‏و پنجم که جامع ایشان است تفصیلاً، حقیقت عالم است و اجمالاً صورت عنصری انسان.‏‎[6]‎

‏عارف مذکور، در شرح عربی خویش بر تائیه که ‏‏منتهی المدارک‏‏ نامیده شده است،‏‎ ‎‏کلیات مراتب را منحصر در پنج مرتبه دانسته و ششم آن ها را حضرت جامعه که همان‏‎ ‎‏«انسان کامل» است، قرار داده است به این بیان:‏

‏کلیات مراتب، منحصر در پنج مرتبه است که دو مرتبه از آن ها منسوب به حق‏‎ ‎‏ـ سبحانه ـ ،  و  سه مرتبۀ دیگر منتسب به کون و عالَم می باشند، و ششم آن ها جامع میان‏‎ ‎‏ایشان است.‏

‏توضیح این که چون مراتب مذکوره مظاهر و مجالی حق می باشند، از این اقسام خارج‏‎ ‎‏نیستند:  یا این که مجلی و مظهری هستند که فقط برای حق ظاهر می شوند و نه برای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 338
‏موجودات امکانی؛ و یا این که مظهری هستند که هم برای حق و هم برای موجودات امکانی‏‎ ‎‏ظاهر می شوند...‏‎[7]‎

‏از مجموع مطالب این عارف فرزانه، چنین استفاده می شود که حضرات خمس‏‎ ‎‏عبارتند از:‏

‏نخست، مرتبۀ اول غیب که همان تعیّن اول و حضرت احدیّت جمع است.‏

‏دوم، مرتبۀ دوم غیب که عبارت است از تعیّن دوم و عالم معانی (اعیان ثابته) که از آن به‏‎ ‎‏حضرت واحدیّت تعبیر می شود. و از این دو مرتبۀ غیب، به حضرت لاهوت تعبیر می شود؛‏

‏سوم، مرتبۀ ارواح که از آن به حضرت جبروت و عالم عقول تعبیر شده است.‏

‏چهارم، مرتبۀ مثال که به حضرت ملکوت و عالم نفوس معروف است.‏

‏پنجم، مرتبۀ حس و عالم شهادت مطلقه و عالم اجسام که از آن به عالم ناسوت تعبیر‏‎ ‎‏می شود.‏

‏ششم، کَوْن جامع و انسان کامل که جامع همۀ مراتب مذکور است اجمالاً، و از این رو،‏‎ ‎‏عالَم اکبر نیز نامیده می شود.‏

‏می توان گفت، آنچه فرغانی در ‏‏مشارق الدراری‏‏ بیان داشته است، بازگشت به همان‏‎ ‎‏مطلب ‏‏منتهی المدارک ‏‏می نماید؛ با این تفاوت که دو مرتبۀ غیب در ‏‏مشارق الدراری‏‏ یک مرتبه‏‎ ‎‏به شمار آمده است. از این رو، کلیات مراتب وجود پنج مرتبه شده اند.‏

ج. دیدگاه عارف کامل، عبد الرزّاق کاشانی، در باب حضرات خمس

‏عارف کامل، کمال الدین عبد الرزاق کاشانی، در کتاب ‏‏اصطلاحات الصوفیه‏‏ مجالی کلی و‏‎ ‎‏مطالع و منصات را پنج مجلی، و مراتب کلی را شش مرتبه می داند؛ از این رو، میان مَجلی و‏‎ ‎‏مرتبه فرق گذاشته و مرتبه را اعمّ از مجلی به شمار آورده است. ظاهر سخن او این است‏‎ ‎‏که «مَجلی» همان است که در حضرات خمس به عنوان «حضرت» بیان شد که مستلزم‏‎ ‎‏حضور و ظهور و جلوه است؛ بر خلاف «مرتبه» که از آن و از مقام غیر ظاهر و متجلّی‏‎ ‎‏وجود، عام تر می باشد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 339
‏این عارف بزرگ در بیان اصطلاح «المجالی الکلّیه و المطالع و المنصّات» چنین بیان‏‎ ‎‏داشته است:‏

‏این ها مظاهر مفاتیح غیوبند که برای آن ها قفل های ابواب بستۀ هستی، میان دو اسم باطن و‏‎ ‎‏ظاهر گشوده شده است، و این «مجالی» پنج قسم می باشند:‏

‏اول، مجلای ذات احدی و عین جمع و مقام «أو أدنیٰ» و الطامة الکبری و حقیقة الحقائق، که‏‎ ‎‏این قسم، غایة الغایات ‏‏[‏‏عروج‏‏]‏‏ است.‏

‏دوم، مجلای برزخیت اُولی و مجمع البحرین و مقام «قابَ قوسین» و حضرت جمعیت‏‎ ‎‏اسماء  الهی.‏

‏سوم، مجلای عالم جبروت و انکشاف و ظهور ارواح قدسی.‏

‏چهارم، مجلای عالم ملکوت و مدبّرات آسمانی و بر پادارندگان امر الهی که در عالم‏‎ ‎‏ربوبیت  هستند.‏

‏پنجم، مجلای عالم مُلک که منکشف به انکشاف صوری بوده و نیز عجایب عالم مثال و‏‎ ‎‏مدبّرات کونیه که در عالم سفلی تحقق دارد.‏‎[8]‎

‏به نظر نگارنده، می توان بیان مذکور دربارۀ مجالی و حضرات را به آنچه شارح نخست‏‎ ‎‏تائیه در شرح عربی بیان داشته، بازگرداند؛ چه این که مجلای ذات الهی، همان تعیّن اول، و‏‎ ‎‏مقام «قاب قوسین»، همان تعیّن ثانی است.‏

‏شیخ کامل، کاشانی، در کتاب ‏‏اصطلاحات الصوفیه‏‏ در بیان اصطلاح «المراتب الکلّیه»‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏مراتب کلی، شش مرتبه است: نخست، مرتبۀ ذات اَحدی؛ و دوم، مرتبۀ حضرت الهی و‏‎ ‎‏حضرت واحدیّت؛ و سوم، مرتبۀ ارواح مجرده؛ و چهارم، مرتبۀ نفوس عالمه که همان عالم‏‎ ‎‏مثال و ملکوت است؛ و پنجم، مرتبۀ عالم ملک و شهادت؛ و ششم، مرتبۀ کون جامع و انسان‏‎ ‎‏کامل که جلوه گاه همه و صورت جمعیت آن ها است.... و سایر مراتب همه، جلوه های انسانند؛‏‎ ‎‏چه باطنی و چه ظاهری. و تجلّی گاه احدیّت ذات جز انسان کامل نمی باشد.‏‎[9]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 340
‏کاشانی در این کتاب نیز دارد:‏

‏«احد» اسم ذات است به اعتبار انتفای تکثّر و تعدد صفات و اسماء و نِسَب و تعینات از آن. و‏‎ ‎‏نیز «احدیّت» عبارت است از اعتبار ذات با اسقاط همۀ تکثرات مذکور، و هم «احدیّت جمع»‏‎ ‎‏اعتبار ذات است «من حیث هی هی»، بدون لحاظ اسقاط تکثرات و یا اثبات آن ها به نحوی‏‎ ‎‏که نِسَب حضرت واحدیّت در آن گنجانده شود.‏‎[10]‎

‏وی در همان کتاب، حقیقة الحقائق را به ذات احدیِ جامع جمیع حقایق تفسیر نموده‏‎ ‎‏که حضرت جمع و حضرت وجود نیز خوانده می شود،‏‎[11]‎‏ و نیز بیان داشته که:‏

‏برزخ جامع، همان حضرت واحدیّت و تعیّن اول است که اول همۀ برازخ است؛ به همین دلیل‏‎ ‎‏برزخ اول و اعظم و اکبر نامیده می شود.‏‎[12]‎

‏روشن است که حضرت واحدیّت در اصطلاح مشهور و معروف، تعیّن ثانی است نه‏‎ ‎‏تعیّن اول.‏

‏به هر حال، از مطالب نقل شده از ‏‏اصطلاحات‏‏ کاشانی، این نتیجه به دست می آید که‏‎ ‎‏مراتب کلیۀ وجود عبارتند از:‏

‏1. ذات احدی یا غیب الغیوب که از آن به غیب هویّت و عنقای مغرب تعبیر می شود و‏‎ ‎‏مقام «لا نَعتَ فیه و لا رسم» کنایه از آن است.‏

‏2. احدیّت جمع که به لحاظ انتفای تعدد و تکثر اسمائی و صفاتی، اعتبار ذات است،‏‎ ‎‏در عین این که به نحو اندکاک و استهلاک، مشتمل بر جمیع اسماء است و از آن به مقام «أو‏‎ ‎‏أدنی» و حقیقة الحقائق تعبیر  می شود.‏

‏3. حضرت واحدیّت که محل ظهور تعدد اسمائی و صفاتی و اعیانی است و از آن به‏‎ ‎‏«قاب قوسین» تعبیر شده است.‏

‏4. مرتبۀ ارواح و عقول مجرده که به عالم جبروت معروف است.‏

‏5. مرتبۀ مثال مطلق منفصل که عالم ملکوت نامیده می شود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 341
‏6. مرتبۀ موجودات حسی جسمانی که عالم شهادت مطلقه بوده و عالم ناسوت‏‎ ‎‏نام  دارد.‏

‏7. مرتبۀ انسان کامل که به کَوْن جامع معروف است.‏

‏بنابراین، به نظر نگارنده، وجه این که عارف مذکور، مراتب را در شش مرتبه بر شمرده،‏‎ ‎‏این است که ایشان دو حضرت «احدیّت جمع» و «واحدیّت» را به اعتبار این که واحدیّت‏‎ ‎‏همان تفصیل و ظهور احدیّت می باشد، یک مرتبه در نظر گرفته است، و تفاوت این دو‏‎ ‎‏حضرت فقط از روی اعتبار محض است؛ همان گونه که در ‏‏مشارق الدراری‏‏ نیز گذشت.‏

‏و اما دلیل این که «مجالی» منحصر در پنج مَجلی است آن است که اولاً، مرتبۀ نخست از‏‎ ‎‏مراتب مذکور ـ یعنی غیب الغیوب ـ به جهت عدم ظهور، در شمار مجالی نیست؛ ثانیاً،‏‎ ‎‏مرتبۀ اخیر نیز چون در بردارندۀ سایر مراتب است، در شمار مجالی نخواهد بود. از این‏‎ ‎‏رو، مجالی شامل پنج مجلی، و مراتب، شامل شش مرتبه است. چنانچه این تکلّف را‏‎ ‎‏نپذیریم، مراتب، هفت مرتبه و مجالی، شش مجلی خواهد بود.‏

‏به هر تقدیر، سخن در باب حضرات خمس فقط در مراتبی است که به گونه ای ظهور و‏‎ ‎‏بروز دارند. به همین خاطر، مرتبۀ غیب الغیوب از شماره خارج است. اما سایر مراتب،‏‎ ‎‏پس چنانچه احدیّت جمع و واحدیّت را دو حضرت در نظر بگیریم، حضرات بر شش‏‎ ‎‏نوع خواهند بود؛ آن طور که از ‏‏منتهی المدارک ‏‏نقل شد. در غیر این صورت، پنج حضرت‏‎ ‎‏خواهیم داشت؛ چنان که از ‏‏مشارق الدراری‏‏ و قیصری، شارح ‏‏فصوص الحکم‏‏ نقل گردید.‏

د. دیدگاه امام خمینی رحمه الله در باب حضرات خمس

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تعلیقۀ خویش بر ‏‏شرح فصوص‏‏ قیصری مطلبی دربارۀ حضرات خمس بیان‏‎ ‎‏داشته‏‎[13]‎‏ که خلاصۀ فرمایش ایشان چنین است:‏

‏اولاً، ایشان میان حضرات و عوالم فرق گذاشته اند؛ به این صورت که حضرات را به‏‎ ‎‏وجهۀ الهی نسبت داده اند و عوالم را به وجهۀ کَوْنی؛ یا اول را به جهت حقّی و دوم را به‏‎ ‎‏جهت خلقی؛ زیرا حضور، در انحصار حق است و مظهریت و محضریت از ویژگی های‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 342
‏خلق. در نتیجه، پنج حضرت تحقق یافته، همان طور که پنج عالَم.‏

‏ثانیاً، چون عالَم به معنای «ما یُعلم به الشی ء» است، پس هر یک از عوالم، محل ظهور و‏‎ ‎‏بروز یکی از اقسام حضرات می باشند و بدین سان، تطابق و توافق دارند.‏

‏ثالثاً، با توجه به آنچه گفته شد، حضرات به ذات و اسماء باز می گردند و عوالم به اعیان‏‎ ‎‏ثابتۀ علمیه و عینیه برگشت می کنند.‏

‏و رابعاً، حضرات عبارت خواهند بود از:‏

‏نخست، حضرت غیب مطلق یا احدیّت ذاتیه که وجهۀ غیبیۀ اسم اعظم است.‏

‏دوم، حضرت احدیّت جمع که وجهۀ ظاهرۀ اسم اعظم است.‏

‏سوم، حضرت غیب مضاف که وجهۀ غیبیۀ اسمائیه است و می توان از آن به واحدیّت‏‎ ‎‏غیبی تعبیر کرد.‏

‏چهارم، حضرت شهادت مضافه که وجهۀ ظاهرۀ اسمائیه است و می توان از آن به‏‎ ‎‏واحدیّت غیبی تعبیر  کرد.‏

‏و پنجم، حضرت شهادت مطلقه که وجهۀ ظاهرۀ فیض اقدس و مقدس می باشد.‏

‏به این ترتیب، حضرات خمس عبارتند از: احدیّت غیبی، احدیّت ظهوری، احدیّت‏‎ ‎‏غیبی، واحدیّت ظهوری و فیض اقدس و مقدس. عوالم پنج گانه نیز عبارت خواهند بود‏‎ ‎‏از:  وجهۀ خاص یا سرّ وجودی، کون جامع یا انسان کامل، جهت غیبی اعیان ثابته،‏‎ ‎‏جهت  ظهوری اعیان ثابته و اعیان ثابتۀ علمیه و اعیان موجودۀ عینیه؛ که در این‏‎ ‎‏صورت،  عالم اول، مظهر حضرت اول، و عالم دوم، مظهر حضرت دوم... تا آخر حضرات‏‎ ‎‏و عوالم.‏

‏نگارنده معتقد است که مبنای بیان امام ‏‏رحمه الله‏‏ در باب حضرات و عوالم این است که مراد‏‎ ‎‏از «حضرت»، همان حضور است که وصف حق است، نه خلق. پس جز وجود حق،‏‎ ‎‏ظاهر  و حاضری نخواهد بود. از این رو، همۀ حضرات باید به حضرت لاهوت و مرتبۀ‏‎ ‎‏الوهیت بازگردند.‏

‏ولی «حضرت» نزد عارفان نامور دیگری که از ایشان یاد نمودیم، همان معنای‏‎ ‎‏«محضر» و «مظهر» می باشد؛ زیرا آنچه از کلمات محققان عرفان نظری همچون:‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 343
‏قونوی،  فرغانی، ابن فناری، کاشانی، جامی و سیدحیدر آملی در این باب به دست می آید،‏‎ ‎‏بیانگر این است که مراد از «حضرت» محضر و مظهر است، نه حضور و ظهور. به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، مقصود از این واژه (حضرت)، همان تعیّنات وجود است که گاهی از آن ها به‏‎ ‎‏مراتب، و گاه نیز به مظاهر و تعیّنات یاد می شود، مانند تعبیر «حضرات». که در این جا از‏‎ ‎‏باب نمونه، فقط عبارتی را از عارف نامور، سعید الدین سعید فرغانی، از ‏‏مشارق الدراری‏‎ ‎‏نقل می کنیم:‏

‏بعضی از حقایق کلی، همچون محل هایند مَر ظهور سایر حقایق کلی و جزئیات و لوازم ایشان‏‎ ‎‏را؛ چنان که هر حقیقتی، چند کلی یا جزوی یا متبوع یا تابع، به یکی از آن مَحالّ متعلّق باشند،‏‎ ‎«بحیث لو قدّر ظهورها، یکونُ تحت ذلک المحلّ و یکون ظهورها بحسبها»‏، و ایشان را‏‎ ‎‏مراتب و عوالم و حضرات خوانند.‏‎[14]‎

‏مطالبی که بیان شد شرح حضرات خمس در اندیشۀ امام بر مبنای ‏‏تعلیقه بر شرح فصوص‏‎ ‎‏قیصری بود؛ اما آنچه از لابه لای عبارات و اشارات ایشان در کتاب شریف ‏‏مصباح الهدایه‏‏ به‏‎ ‎‏دست می آید، این است که مراتب کلی وجود، افزون بر مرتبۀ هویّت غیبیه، غیب الغیوب و‏‎ ‎‏مقام «لا اسم له و لا رسم له و لا نعت» در حقیقت همان شش مرتبه ای است که در کلام‏‎ ‎‏فرغانی در شرح عربی خویش دربارۀ حضرات بیان شده بود؛ چه این که سخن در مراتب‏‎ ‎‏است و نه در مجالی. پس مراتب نزد ایشان عبارت خواهند بود از:‏

‏نخست، مرتبۀ احدیّت ذاتیه یا هویّت غیبیه؛‏

‏دوم، مرتبۀ احدیّت جمع یا اسم اعظم الله و تعیّن اول؛‏

‏سوم، مرتبۀ واحدیّت یا تعیّن ثانی و حضرت علمیه و اعیان ثابته؛‏

‏چهارم، مرتبۀ جبروت و انوار قاهرۀ عقلیه؛‏

‏پنجم، مرتبۀ ملکوت و اَنوار اسفهبدیۀ نفسیه و صور مثالیه؛‏

‏ششم، مرتبۀ ملک و ناسوت و موجودات جسمانیۀ زمانیه و مکانیه؛‏

‏هفتم، مرتبۀ کون جامع یا انسان کامل محمّدی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 344

کیفیت ظهور حق در مراتب و حضرات وجود در نگرش امام رحمه الله

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در کتاب شریف ‏‏مصباح الهدایه‏‏ پس از اشاره به هویّت غیبیه ـ که از آن‏‎ ‎‏به عنقای مغرب و مقام «لا اسم له و لا رسم له» تعبیر می شود ـ بیان می دارد که حقیقت یاد‏‎ ‎‏شده برای احدی از انبیا و رسولان، حتی برای ختم ولایت مطلقه محمّدیه و نبوّت ختمیه،‏‎ ‎‏شناخته نشده است؛ چنان که آن حضرت ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در حق مرتبۀ مذکور فرموده: ‏«ما عرفناک حقّ‎ ‎معرفتک، و ما عبدناک حقّ عبادتک»‏. بلکه اولیای خدا و ارباب معرفت نیز اظهار داشته اند‏‎ ‎‏که  نهایت معرفت اهل مکاشفه ـ تا چه رسد به اهل مباحثه ـ عجز از معرفت حضرت‏‎ ‎‏حق  است.‏

‏آن گاه امام ‏‏رحمه الله‏‏ اظهار می دارد که نخستین تجلّی حق، فیض اقدس است؛ گرچه نخستین‏‎ ‎‏تعیّن حق، حضرت احدیّت می باشد؛‏‎[15]‎‏ همچنان که فیض مقدس، تجلّی است و نه تعیّن.‏

‏پس در اصطلاح خاص ایشان بین تجلّی به معنای ظهور، و تعیّن به معنای مظهر و‏‎ ‎‏مجلی، تمایز و تفاوت وجود دارد؛ از این رو، آن تجلّی فیض است و این تعیّن مستفیض؛‏‎ ‎‏لذا در ‏‏مصباح الهدایه‏‏ می خوانیم که نخستین مستفیض از فیض اقدس، اسم اعظم‏‎ ‎‏«الله »  است.‏‎[16]‎

‏بنابر آنچه از ‏‏شرح فصوص‏‏ قیصری و بلکه متن ‏‏فصوص‏‏ استفاده می شود، فیض اقدس‏‎ ‎‏واسطۀ میان حضرت واحدیّت اسمائی و حضرت علمیه یا عالم معانی و ارتسام است؛‏‎[17]‎‎ ‎‏ولی آنچه از کلمات امام به دست می آید این است که فیض اقدس واسطۀ میان غیب‏‎ ‎‏هویّت و هویّت غیبیه از سویی، و جمیع تعیّنات ذاتی و اسمائی و اعیانی از سوی دیگر‏‎ ‎‏است که از احدیّت غیبیه آغاز، و به عالم معانی و اعیان ثابته می انجامد؛ همان طور که فیض‏‎ ‎‏مقدس واسطۀ بین مقام الوهی و حضرت واحدیّت از سویی، و تعیّنات عینی ممکنات از‏‎ ‎‏طرف دیگر است که از ملائکه مهیّمه شروع، و به عالم مادّه ختم می شود.‏

‏از این رو، نزد مشهور اهل عرفان «فیض» عبارت است از وساطت میان حق و خلق به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 345
‏معنای اعیان ثابته علمی و اعیان موجودۀ خارجی که آن را «عالَم»، «سِوی» و «خلق»‏‎ ‎‏می خوانند. اما «فیض» در نزد امام ‏‏رحمه الله‏‏ معنای عام تری دارد؛ زیرا فیض به نظر ایشان عبارت‏‎ ‎‏است از مطلق وساطت و تجلّی بین حق بالمعنی الاخص که همان غیب الغیوب است و‏‎ ‎‏خلق به معنای مطلقِ تعیّن، حتی تعیّنات اسمائی که نزد عموم از ساحت حقّی است و نه‏‎ ‎‏خلقی. پس مستفیض و مفاض به فیض همۀ تعیّنات و حضرات، از احدیّت و واحدیّت تا‏‎ ‎‏جبروت و ملکوت و ناسوت، می باشند؛ به همین خاطر ایشان مرتبۀ تعیّن اول واحدیّت‏‎ ‎‏غیبیه را نیز که مقام اسم اعظم «الله » است، مفاض و مستفیض شمرده اند. به هر روی،‏‎ ‎‏نخستین تعیّن فیض اقدس، حضرت احدیّت بشرط لائیه، که همان اسم اعظم مستجمع‏‎ ‎‏جمیع صفات جمالی و جلالی است، می باشد.‏‎[18]‎

‏پس از تعیّن یاد شده ـ که نخستین تعیّن فیض اقدس است ـ امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مصباح‏‎ ‎‏هیجدهم از ‏‏مصباح الهدایه‏‏ دومین تعیّن فیض اقدس را بیان می دارند که حضرت واحدیّت‏‎ ‎‏جمعیه و حضرت علمیه نام دارد و نخستین تکثر واقع در دار هستی است و منشأ و مبدأ‏‎ ‎‏همۀ کثرات دیگر که در مراتب بعد رخ می نمایند، می باشد.‏‎[19]‎‏ ایشان گاهی از این مرتبه به‏‎ ‎‏مرتبۀ «الوهیت» هم تعبیر می کنند.‏‎[20]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ مرتبۀ دیگر از تعیّنات حقیقت وجود را تعیّنات کونیه به صور اسماء‏‎ ‎‏الهی، که «اعیان ثابته» نامیده می شوند، می دانند. از این مرتبه به حضرت علمیه، مقام ارتسام‏‎ ‎‏و عالم معانی تعبیر می شود.‏‎[21]‎‏ به بیان ایشان، اسماء و صفات الهی دارای لوازم و لواحقی‏‎ ‎‏هستند که حقایق موجودات خارجی را تشکیل می دهند و تحقق آن ها به وجود حق است‏‎ ‎‏نه ایجاد او؛ بدین سبب گفته شده است که «الأعیان الثابتة ما شمَّت رائحة الوجود» و عدم‏‎ ‎‏مجعولیت آن ها نیز به عدم مجعولیت ذات الهی است.‏‎[22]‎

‏از آن جا که اسماء و صفات الهی در محیطیت و محاطیت، کلیت و جزئیت، و اولیت و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 346
‏آخریت مختلف می باشند، تعیّنات آن ها نیز در حضرت علمی مختلف و متفاوت است. از‏‎ ‎‏این رو، همان نِسَب اسمائیه، میان اعیان نیز برقرار است. بدین سبب، امام ‏‏رحمه الله‏‏در‏‎ ‎‏مصباح  الهدایه‏‏ بیان می دارد که نخستین تعیّن در عالم اعیان تعیّن اسم اعظم الله است که‏‎ ‎‏محیط ترین اسماء است؛ زیرا اسم جامع است. و عین ثابت حاصل از تجلّی و تعیّن آن‏‎ ‎‏اسم، عین ثابت انسان کامل می باشد و سایر اعیان، تحت حیطۀ این عین می باشند و فیض‏‎ ‎‏الهی را از مجرای آن می پذیرند.‏‎[23]‎‏ در نتیجه، نسبت عین ثابت انسان کامل به سایر اعیان‏‎ ‎‏ثابته، همچون نسبت اسم اعظم «الله » در حضرت واحدیّت به سایر اسماء الهی است.‏

‏آنچه بیان شد تعیّنات و مراتب کلی وجود حق به اعتبار مرتبۀ ذات حق بود، امام ‏‏رحمه الله‏‏ در‏‎ ‎‏ادامه به بیان تعیّنات امکانی عینی که به موجودات خارجی مربوط می شود، می پردازند، که‏‎ ‎‏این ها خود به عالَم اَمر و عالَم خلق تقسیم می شوند.‏‎[24]‎

‏نخستین ظهور حضرت حق در حضرت عینی، مشیّت مطلقه و وجود عام است که از‏‎ ‎‏آن به فیض مقدس، وجود منبسط، نَفَس رحمانی، نفخ ربوبی، حجاب اقرب، هیولای‏‎ ‎‏اُولی، برزخیت کبرا، مقام تدلّی، مقام «أو أدنی»، مقام محمّدی و علوی و دیگر‏‎ ‎‏اصطلاحات، تعبیر می شود.‏‎[25]‎

‏اولین تعیّن فیض مقدس در عالَم عینی، حقیقت عقلی (به اصطلاح حکیم) و حقیقت‏‎ ‎‏روحی (به اصطلاح عارف) است؛ و عالم آن، حضرت ارواح و عالم جبروت می باشد که‏‎ ‎‏مشتمل بر عقول قاهرۀ طولیه و عقول نوریۀ عرضیه است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏بر اثبات این‏‎ ‎‏مرتبه ـ یعنی حقیقت عقلی ـ برهانی خاص دارند که در ‏‏مصباح الهدایه‏‏ بیان نموده اند.‏‎[26]‎‎ ‎‏نگارنده نیز در رسالۀ ‏‏ولایت در عرفان‏‏، شرح تفصیلی این بحث را ارائه کرده است.‏‎[27]‎

‏پس از مرتبۀ عقل و جبروت، عالم مثال و ملکوت قرار دارد که امام ‏‏رحمه الله‏‏ فقط به آن‏‎ ‎‏اشاراتی دارند؛ ولی در مورد آن می توان مباحث ارزشمندی را در کتاب هایی نظیر:‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 347
‏مصباح  الانس‏‏ (ص 179 به بعد)، ‏‏شرح قیصری بر فصوص‏‏ (فصل ششم از مقدمات) و نیز مقدمۀ‏‎ ‎‏نقد النصوص‏‏ جامی (ص 52 به بعد) یافت.‏

‏و اما در خصوص انسان کامل و کَوْن جامع، امام ‏‏رحمه الله‏‏ در جای جای ‏‏مصباح الهدایه‏‏ و‏‎ ‎‏تعلیقات‏‏، مطالب ارزنده ای را به رشتۀ تحریر در آورده اند. از جمله در تعلیقه بر «فصّ‏‎ ‎‏ادریسی» چنین اظهار داشته اند که حاصل آن، تطابق نسبت میان اسم اعظم و سایر اسماء، با‏‎ ‎‏نسبت میان عین ثابت انسان کامل و سایر اعیان ثابتۀ علمیه، و نیز با نسبت میان فیض مقدس‏‎ ‎‏و تعیّنات خلقیۀ عینیه از عرش عقلانی تا فرش هیولانی است؛ زیرا هر سه حقیقت دارای‏‎ ‎‏وحدت حقّۀ حقیقیه هستند؛ یکی اصلی باطنی، و دیگری اصلی ظاهری و سومی ظلّی.‏‎[28]‎

‏بنابراین، مراتب کلی حقیقت وجود ـ که از آن ها به حضرات پنج گانه یا شش گانه و یا‏‎ ‎‏هفت گانه تعبیر می شود ـ و نیز کیفیت ظهور و تجلّی حق ـ که اصل و اساس وجود است ـ‏‎ ‎‏در مراتب مذکور نزد حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به ترتیب ذیل خواهد بود:‏

‏هویّت غیبیه    فیض اقدس (نخستین تجلّی)     حضرت احدیّت (نخستین تعیّن) ‏‎ ‎‎ ‎‏حضرت واحدیّت     عین ثابتِ انسان کامل     عالَم اعیان ثابته     فیض مقدس     عالم‏‎ ‎‏عقل  یا جبروت     عالم مثال یا ملکوت     عالم طبیعت یا ناسوت     انسان کامل (در‏‎ ‎‏قوس  صعود).‏

‏بر اساس دیدگاه میرزا مهدی آشتیانی ـ که در واقع، چکیدۀ نظر برجستگان اهل عرفان‏‎ ‎‏و حکمت است ـ مراتب هستی را می توان کتاب هایی دانست که جلوۀ علم و کلام الهی‏‎ ‎‏هستند. بر این پایه، نخستین مرتبه از مراتب کتب قرآنی الهی ـ که اصل و اساس تمامی‏‎ ‎‏کتب کلی و مبدأ و منشأ همۀ صحایف الهی و الواح حقّی و خلقی است ـ همانا حضرت‏‎ ‎‏احدیّت ذاتیه و مرتبۀ تعیّن اول می باشد که از آن به مقام جمع الجمع، اصل الجمع، حقیقة‏‎ ‎‏الحقائق، البرزخ الاکبر، حقیقت محمّدیه، مقام «أو أدنی» و اُفق اعلیٰ تعبیر می شود.‏

‏دومین مرتبه از مراتب کتب الهی، حضرت واحدیّت و تعیّن ثانی است که پس از مرتبۀ‏‎ ‎‏قبل بوده و به آن، مقام جمع، حضرت عما، برزخیت ثانیه، مقام «قاب قوسین»، رحمت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 348
‏وصفیه، حقیقت محمّدیه بیضاییه، گفته می شود و در فرهنگ قرآنی نیز «اُمّ الکتاب» نامیده‏‎ ‎‏شده است.‏

‏مرتبۀ سوم از مراتب کتب الهی، مرتبۀ تجلّی حق تعالی به تجلّی ایجادی و فیض مقدس‏‎ ‎‏و رحمت عامّۀ امتنانیۀ وجوبیّه است که از آن به کلمه «کُن» وجودی، مشیّت ساری،‏‎ ‎‏رحمت واسعه، نفس رحمانی و حق مخلوقٌ به، تعبیر گردیده است. ثمرۀ این تجلّی، اظهار‏‎ ‎‏آنچه در غیب هویّت حق، پنهان و در نهانخانۀ علم حق و کنز پوشیدۀ ذات باری مختفی‏‎ ‎‏است، می باشد. این مرتبه، کتاب تکوینی نیز نامیده می شود؛ زیرا نتیجۀ کلمۀ «کُن»،‏‎ ‎‏وجودی تکوینی می باشد؛ یعنی نخستین کلمه ای که شنوایی ممکنات را شکافته و آن ها‏‎ ‎‏را  به پیدایش و پیدایی برانگیخته است، همین کتاب و مرتبه است که به دو قسم کتاب‏‎ ‎‏آفاقی و کتاب اَنفسی تقسیم می شود؛ کتاب آفاقی خود به چهار قسم و مرتبه تقسیم‏‎ ‎‏می گردد: کتاب جبروتی عقلی الهی، کتاب ملکوتی اعلایی نفسی، کتاب ملکوتی نفسی‏‎ ‎‏خیالی، و کتاب مسطور در رقّ منشور که همان هیولای اُولی و ذرّۀ هباء است. کتاب اَنفسی‏‎ ‎‏نیز به دو قسم علّیینی و سجّینی تقسیم می شود که علّیینی دارای دو قسم: اَعلی علّیین و‏‎ ‎‏علّیین است.‏

‏و نسخۀ جامع تمامی کتب اصلی الهی، کتاب جمع الجمع قرآنی انسانی است که امام‏‎ ‎‏مُبین و کتاب مُبین خوانده می شود. به سبب تطابق و توافق وجود جمعی انسانی با مراتب‏‎ ‎‏و لایه های آیات قرآنی، بطون کتاب قرآنی به تعداد بطون کتاب فرقانیِ انسانی است؛ یعنی‏‎ ‎‏هفت بطن به اعتباری و هفتاد بطن به اعتباری دیگر.‏

‏از این رو، لطایف هفت گانۀ وجود انسان با مراتب هفت گانۀ کتاب هستی نیز منطبق‏‎ ‎‏می باشد؛ به این ترتیب که لطیفۀ طبع در حضرت انسانی، نظیر کتاب مسطور در رقّ منشور‏‎ ‎‏(جهان طبیعت)؛ و لطیفۀ نفس، نظیر کتاب قَدَر و لوح محو و اثبات؛ و لطیفۀ قلب، همچون‏‎ ‎‏لوح محفوظ و کتاب مبین؛ و لطیفۀ عقل، مانند کتاب جبروتی و قلم اعلیٰ؛ و لطیفۀ سرّ،‏‎ ‎‏بسان کتاب لاهوتی و حضرت واحدیّت؛ و لطیفۀ خفی، همانند حضرت احدیّت ذاتی و‏‎ ‎‏کتاب هاهوتی و مقام «أو أدنی»؛ و لطیفۀ اَخفی، نظیر غیب الغیوب و غیب مغیب می باشند.‏

‏بدین سان، لطایف هفت گانۀ انسان کامل ـ که از آن به هفت شهر عشق تعبیر می شود ـ با‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 349
‏بطون هفت گانۀ کتاب تکوینی و نیز کتاب تدوینی قرآنی منطبق و موافق است.‏

‏و از همۀ آنچه بیان شد به دست آمد که تعداد کتب الهی، به عدد حضرات خمس یا‏‎ ‎‏ستّ و یا به عدد سبع مثانی است. علاوه بر این که حضرت انسانی کمالی، ششمین یا‏‎ ‎‏هفتمین آن ها و جامع کلمات و حروف آن ها می باشد. این صحیفۀ الهی گرچه به حسب‏‎ ‎‏صورت و ظاهر جزئی خلقی، آخرین مرتبه از مراتب کتب وجودی است، ولی به حسب‏‎ ‎‏معنا و حقیقت و ظهور جمعی امری، مقدم بر همۀ آن ها می باشد و بلکه اصل و اساس و‏‎ ‎‏تمام و کمال همۀ کتب مذکور، همین صحیفۀ الهیه است.‏

‏ ‏

کوتاه سخن

‏نتیجه این که رجوع به آنچه گفته شد و نیز دقت نظر در نوشته های عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ به‏‎ ‎‏نیکی این نکته را روشن می سازد که ایشان هر چند بهرۀ زیادی از آثار و مکتوبات‏‎ ‎‏برجستگان مکتب عرفانی ـ همچون محیی الدین ـ برده اند، ولی در پرتو روایات‏‎ ‎‏اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ و نیز با وجود استعداد و ذوق خاصی که در زمینۀ عرفان داشته اند، لطایف و‏‎ ‎‏ظرایفی را در مباحث ناب عرفانی تبیین نموده اند که در آثار به جای مانده از بزرگان‏‎ ‎‏عرفان، نظیری برای آن ها یافت نمی شود. از جمله در خصوص حقیقت عماء، هویّت‏‎ ‎‏غیبیه، فیض اقدس، حقیقت محمّدیه و علویه، عین ثابت انسان کامل و بسیاری از‏‎ ‎‏عمیق ترین مباحث حوزۀ عرفان نظری.‏

‏خداوند ایشان را با انبیا و اولیای خود محشور سازد و در پرتو عنایت حضرتش، به ما‏‎ ‎‏نیز توفیق درک معانی بلند عرفانی ـ قرآنی را ارزانی دارد.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 350

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اصطلاحات الصوفیه‏‏، عبدالرزاق کاشانی، قم، بیدار، 1370 ش.‏

‏2. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410 ق.‏

‏3. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، انتشارات‏‎ ‎‏علمی و فرهنگی، 1375  ش.‏

‏4. ‏‏شرح مقدمۀ قیصری‏‏، سیدجلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1365 ش.‏

‏5. ‏‏مشارق الدراری‏‏، سعیدالدین سعید فرغانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1379  ش.‏

‏6. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‏‏، امام خمینی، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، مؤسسه‏‎ ‎‏تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.‏

‏7. ‏‏مفتاح الغیب‏‏، صدرالدین قونوی، ضمن ‏‏مصباح الانس‏‏، تهران، انتشارات مولی، 1374 ش.‏

‏8. ‏‏منتهی المدارک‏‏، سعیدالدین سعید فرغانی.‏

‏9. ‏‏نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص‏‏، عبدالرحمن جامی، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران،‏‎ ‎‏انجمن اسلامی حکمت و فلسفۀ ایران، 1398 ق.‏

‏10. ‏‏ولایت در عرفان‏‏، ابوالفضل کیا شمشکی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 351

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 352

  • )) آل عمران (3): 30.
  • )) مفتاح الغیب، ص 98.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 31.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 450.
  • )) همان، ص 28.
  • )) مشارق الدراری، ص 36.
  • )) منتهی المدارک، ص 25؛ نقد النصوص، ص 29 ـ 39.
  • )) اصطلاحات الصوفیه، ص 112.
  • )) همان، ص 116.
  • )) همان، ص 88.
  • )) همان، ص 105.
  • )) همان، ص 93.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 32.
  • )) مشارق الدراری، ص 36.
  • )) مصباح الهدایه، ص 16 به بعد.
  • )) همان، ص 17.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 65.
  • )) مصباح الهدایه، ص 17.
  • )) همان، ص 18.
  • )) همان، ص 22.
  • )) همان، ص 32.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 22.
  • )) مصباح الهدایه، ص 30 به بعد.
  • )) همان، ص 44.
  • )) همان، ص 45.
  • )) همان، ص 59.
  • )) ر.ک: ولایت در عرفان، ص 283 به بعد.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 108.