کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

عرفان پویا در نگاه امام خمینی (ره)

‏ ‏

‏ ‏

عرفان پویا در نگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین دکتر رضا رمضانی

پیش گفتار

‏پدیده و واقعیت عرفان، با متن حضور انسان در این نشئه، پیوندی عمیق و ناگسستنی‏‎ ‎‏دارد و از این جهت، بحث و فحص در علم عرفان، فقط در صورتی فایده بخش و مطابق‏‎ ‎‏غرض اصلی این علم می باشد که در حوزۀ انسانی و در بستر حضور انسان در عالم انجام‏‎ ‎‏پذیرد. با این نگرش، جست و جوی این حقیقت در متون تاریخی، فایده عملی ندارد‏‎ ‎‏گرچه در مجموع، نتایج علمی ای در بر خواهد داشت.‏

‏به هر حال، از زمانی که عرفان به عنوان یک راه و روش مورد توجه قرار گرفت،‏‎ ‎‏همواره مورد رد و پذیرش و نقض و ابرام متفکران اسلامی و غیر آن ها بوده است. عده ای‏‎ ‎‏مسیر افراط را طی کرده و راه نجات بشر را منحصر در همین راه دانستند و نسبت به هر‏‎ ‎‏پدیده ای، تفسیر باطنی کردند و ارزش و بهایی به ظواهر ندادند. این امر موجب شد تا‏‎ ‎‏آنان، وظایف خود را از دین داران جدا نمایند و پیامبران الهی را فقط برای عوام لازم بدانند‏‎ ‎‏و برای خود، اقطاب و رهبران دیگری برگزینند.‏

‏برخی دیگر، در برابر این گروه قرار گرفتند و به شدت با عرفان به مخالفت برخاستند و‏‎ ‎‏آن را بزرگ ترین عامل انحراف و سبب تحریف دین بر شمردند.‏

‏دستۀ سوم کسانی بودند که راه اعتدال در پیش گرفتند. اینان توجه به ظواهر و بواطن را‏‎ ‎‏از ضروریات حیات انسانی می دانستند و معتقد بودند که توجه به ظاهر، نباید غفلت از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 243
‏معرفت حاقّ و باطن ایجاد کند و حالت بازدارندگی نسبت به تعمق در باطن دین به وجود‏‎ ‎‏آورد؛ و بالعکس، توجه به معنا و باطن، نباید موجب رها کردن ظواهر و بی توجهی بدان‏‎ ‎‏گردد. ابونصر سراج (م 378 ق) در کتاب ‏‏اللمع‏‏ که از متون قدیمی عرفان است، در‏‎ ‎‏این باره  می نویسد:‏

‏عده ای در فضیلت عرفان به راه افراط و غلوّ رفته و آن را از حد خود بالاتر برده اند، و گروهی‏‎ ‎‏آن را نوعی لهو و لعب و بی مبالاتی نسبت به جهل و نادانی دانسته اند؛ و عده ای دیگر، عرفان‏‎ ‎‏را ناشی از تقوا و پرهیز و پشمینه پوشی و سخت گیری در روش سخن گفتن و لباس پوشیدن و‏‎ ‎‏غیره می دانند؛ و جماعتی در طعن و بدگویی، زیاده روی کرده تا حدی که عرفا را به زندقه و‏‎ ‎‏ضلالت نسبت داده اند. ‏‎[1]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از جمله عارفانی است که بین ظاهر و باطن و شریعت و حقیقت، جمع‏‎ ‎‏نموده و عرفان را در صحنۀ اجتماع و برای هدایت انسان ها حاضر کرده و از این حضور،‏‎ ‎‏برای تقویت و تثبیت نظام سیاسی مبتنی بر شریعت و احکام فقه بهره برده است.‏

‏باید دانست که شناخت و یا اظهار نظر دربارۀ حقیقت عارف کار آسانی نیست؛ چه بسا‏‎ ‎‏زمینی ماندن روح آدمی، بستر انکار مقامات عارفان را فراهم کند؛ در صورتی که انسان‏‎ ‎‏خردمند چیزی را که احتمال می دهد و دلیلی بر ردش ندارد، نباید انکار کند. ابن سینا در‏‎ ‎‏این باره می نویسد:‏

إنّ للعارفین مقامات و درجات یخصّون بها ـ و هم فی حیاتهم الدنیا ـ دون غیرهم؛‎ ‎فکأنّهم و هم فی جلابیب من أبدانهم قد نضّوها و تجرّدوا عنها إلی عالم القدس؛ و لهم‎ ‎اُمور خفیّة فیهم، و اُمور ظاهرة عنهم، یستنکرها من ینکرها و یستکبرها من یعرفها. ‎[2]‎

‏عارفان در زندگی و حیات دنیوی خود، دارای درجات و مقاماتی هستند که مخصوص به خود‏‎ ‎‏آنان است و در غیر آن ها یافت نمی شود. آنان همچنان که در پوشش بدن ها و اجسام‏‎ ‎‏خویشند، گویی آن قالب ها و پوشش ها را در هم شکافته و به عالم قدس به پرواز در آمده اند.‏‎ ‎‏حالاتی پنهان و نهان در درونشان است؛ و از اموری که از آنان ظاهر و پدیدار می گردد،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 244
‏برخوردارند. ناآشنایان به مقامات آن ها، توجه بدان ندارند و ارجی برای آنان قائل نیستند، و‏‎ ‎‏لذا در صدد انکار بر می آیند؛ اما آشنایان این راز، به آن ها ارج می نهند و بزرگشان می شمارند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ عارفی بود که قلبش مملوّ از محبت الهی بود. در حقیقت، سراسر وجود‏‎ ‎‏و هستی اش خدایی بود؛ فکر و ذکر و اخلاق و عمل و سیاستش الهی بود؛ خدا در تمام‏‎ ‎‏لحظات حیاتش، بزرگ جلوه می نمود و به همین خاطر، حرمت ادب او را در همه جا‏‎ ‎‏مراقبت می کرد؛ در نزد او غیر حق، هر چه و هر که بود، کوچک بود:‏

«عظم الخالق فی أنفسهم، فصغر ما دونه فی أعینهم».‎[3]‎

«سبحانک ما أعظم شأنک... و ما أصغر کلّ عظیمة فی جنب قدرتک!»‎[4]‎

‏مقالۀ حاضر به عنوان «عرفان پویا از دیدگاه امام خمینی» به طور اختصار، به بعضی از‏‎ ‎‏ابعاد عرفانی بنیان گذار جمهوری اسلامی می پردازد. امید است که توشه ای برای روز‏‎ ‎‏«‏لاَ  یَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ * إلاَّ مَنْ أتَی الله َ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ‏»‏‎[5]‎‏ گردد. خداوند مقام امام راحل ‏‏رحمه الله‏‏ را‏‎ ‎‏متعالی فرماید.‏

تعریف عرفان

‏برای «عرفان» تعاریف زیادی ذکر شده است. تنوع و تعدد این تعاریف، بیش تر به‏‎ ‎‏حالات و مقامات عارفان و نیز منازل، مربوط می گردد و در هرکدام، بُعدی از ابعاد این‏‎ ‎‏حقیقت بازگو می شود. اینک به بعضی از این تعاریف اشاره می گردد و سپس به تعریفی که‏‎ ‎‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از عرفان ارائه کرده اند، پرداخته  می شود.‏

‏الف. تعریف ابن سینا:‏

«العرفان» مبتدئ من تفریق و نفض و ترک و رفض ممعنٌ فی جمع، هو جمع صفات‎ ‎الحقّ للذات المرید بالصدق، منتهٍ إلی الواحد، ثمّ وقوفٌ؛‎[6]‎

‏آغاز عرفان، جداسازی ذات از شواغل و تکان دادن آثار آن شواغل و رها کردن همه چیز و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 245
‏درگذشتن و عمیق شدن در جمع صفات حق، برای ذات مرید صادق و وصول به حقیقت واحد،‏‎ ‎‏آن گاه وقوف به کمال است.‏‎[7]‎

‏ب. از ابو محمّد جریری از عرفان سؤال نمودند، در جواب گفت:‏

الدخول فی کلّ خُلق سنی، و خروج عن کلّ خُلق دنیّ؛

‏داخل شدن در اخلاق نیکو و خارج شدن از هر خلق پست.‏

‏ج. سهروردی می گوید:‏

‏اقوال مشایخ ـ قدّس الله ارواحهم ـ در معنای تصوّف افزون آید بر هزار قول که نوشتن آن‏‎ ‎‏دشوار باشد؛ اما این اختلاف در لفظ باشد و نه در معنا.‏

‏آن گاه این تعریف را می آورد:‏

‏صوفی آن باشد که دائم سعی کند در تزکیۀ نفس و تصفیۀ دل و تجلیۀ روح.‏‎[8]‎

‏د. عطار نیشابوری در وصف عارفان می گوید:‏

‏مردمانی که خدای را بر همه چیز بگزینند؛ و خدای ایشان را بر همه بگزیند.‏‎[9]‎

‏ه . همچنین او در بیانی دیگر در تعریف عرفان می نویسد:‏

‏صافی کردن دل است از مراجعت خلق، و مفارقت از اخلاق طبیعت، و فرو میرانیدن صفات‏‎ ‎‏بشریت، و دور بودن از دواعی نفسانی، و فرود آمدن بر صفات روحانی، و بلند شدن به علوم‏‎ ‎‏حقیقی، و به کار داشتن آنچه اَولی تر است، الی الابد، و خیر خواهی به همۀ امت، و وفا به جای‏‎ ‎‏آوردن بر حقیقت، و متابعت پیغمبر کردن در شریعت.‏‎[10]‎

‏ابن سینا در نمط نهم، از عارف تعریفی ارائه می دهد که لازمۀ آن، دست یابی به چنین‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 246
‏تعریفی از عرفان خواهد بود:‏

‏عرفان علمی است که انسان را همواره متوجه قدس جبروت می سازد؛ به گونه ای که روشنایی‏‎ ‎‏نور الهی همیشه بر سرّ و باطن او می تابد.‏‎[11]‎

‏و. محقق قیصری می گوید:‏

‏عرفان عبارت است از علم به حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش، و علم به‏‎ ‎‏احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که‏‎ ‎‏همان ذات احدی حق تعالی است، و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس‏‎ ‎‏از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نفس اطلاق‏‎ ‎‏و کلّیت.‏‎[12]‎

عرفان از منظر امام رحمه الله

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در تعریف عرفان می فرماید:‏

‏عرفان عبارت است از معرفت خدا و شئون ذاتی و تجلیات اسمائی و افعالی او در حضرت‏‎ ‎‏علمیه و غیبیه با یک نوع مشاهدۀ حضوری؛ همچنین علم حضوری داشتن به کیفیت صفاتی‏‎ ‎‏و مراودات و نتایج الهی در حضرات اسمائی و اعیانی.‏‎[13]‎

‏و در جای دیگر، در بیانی کوتاه و زیبا فرمودند:‏

‏عرفان علم به کمال جلاء و کمال استجلاء می باشد. و کمال جلاء یعنی ظهور حق در مرآت‏‎ ‎‏اتمّ؛ و کمال استجلاء یعنی شهود حق، خود را در آن مرآت.‏‎[14]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد است که وصول به چنین معرفتی از طریق علم حصولی ممکن نیست؛‏‎ ‎‏زیرا در چنین علمی، غیریّت و کثرت علم و عالم و معلوم مطرح است و آن، با روح توحید‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 247
‏سازگار نیست. به علاوه آن که در علم حصولی باید عالم از معلوم تصوری داشته باشد و‏‎ ‎‏حال آن که از خدای متعال تصور و صورتی برای هیچ کس حاصل نمی شود. تصور کردن‏‎ ‎‏معلوم، از ویژگی های علم حصولی است؛ ولی کدام عالم می تواند بر معلومی همچون‏‎ ‎‏حق تعالی احاطه یابد؟!‏

‏پس راه وصول، منحصر به معرفت حضوری و شهودی است و آن، بدون تجلّی‏‎ ‎‏حق تعالی بر انسان ممکن نخواهد بود. هر انسانی به اندازۀ تجلّی ای که از جانب حق به او‏‎ ‎‏افاضه شده، می تواند از این معرفت برخوردار گردد. البته اکتناه بر ذات، برای هیچ کس‏‎ ‎‏ممکن نخواهد بود؛ چنان که مولی الموحدین و العارفین، علی بن ابی طالب ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«الحمد لله الذی لا یدرکه بُعد الهمم، و لا یناله غوص الفِطَن».‎[15]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏فکر و علم حصولی نمی توانند وجود را معرفی نمایند؛ زیرا فکر، ترتیب اموری است برای‏‎ ‎‏وصول به امور دیگر؛ لذا فکر به عالم کثرت و غیریّت مربوط می باشد و راهی در باب توحید و‏‎ ‎‏نفی کثرت ندارد. اما علم شهودی و شناخت حضوری، ایجاد وحدت می نماید؛ بر خلاف علم‏‎ ‎‏حصولی که ویژگی کثرت آفرینی دارد و ملاک آن غیریّت است. در علم حضوری، ملاک هو‏‎ ‎‏هویّت و نفی غیریّت و دوگانگی است، و همۀ تعیّنات زدوده می شود.‏

‏ ‏

‏پس عدم گردم، عدم چون ارغنون‏     ‏ ‏‏گویدم انّا الیه راجعون‏‎[16]‎

‏ ‏

‏این عارف بزرگ معتقد است که فقط از راه علم حضوری ـ که نوعی تجلّی ظاهر در‏‎ ‎‏مَظهر است ـ می توان به کمال معرفت خدا راه پیدا کرد و فانی در او شد و از تجلّی او بهره‏‎ ‎‏جست. قلب انسان کامل، ظرف تجلیات حق تعالی است و سالک با قدم عارفانۀ خود، به‏‎ ‎‏مقامی نایل می شود که دیگر فعل خود را نمی بیند. در چنین حالی، از تجلّی افعالی‏‎ ‎‏حضرت حق بهره مند می شود و سپس از حجاب افعال خواهد گذشت و حق تعالی با‏‎ ‎‏اسماء صفاتی بر قلب او تجلّی می نماید؛ که در این صورت، منشأ خبرهای او از اسماء‏‎ ‎‏و  صفات خواهد بود. و آن گاه که از این مرحله نیز بگذرد، از مرتبۀ فنا که بالاترین‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 248
‏مقام  عرفانی است برخوردار خواهد گشت؛ که حق با اسماء ذاتی اش بر او تجلّی‏‎ ‎‏می نماید.‏‎[17]‎‏ و بدین طریق، به پیشگاه دوست راه می یابد و از محبت او توشه می گیرد.‏‎ ‎‏مولوی می گوید:‏

‏ ‏

‏هیچ کس را تا نگردد او فنا‏    ‏نیست ره در بارگاه کبریا‏

‏گرچه آن وصلت، بقا اندر فناست‏   ‏لیک در اول فنا اندر بقاست‏

‏چیست مواج فلک؟ این نیستی‏   ‏عاشقان را مذهب و دین نیستی‏

‏نیستی هستت کند ای مرد راه‏  ‏نیست شو تا هستی گردی از اله‏‎[18]‎

‏ ‏

‏و در جای دیگر می گوید:‏

‏ ‏

‏تا تو پیدایی خدا باشد نهان‏  ‏تو نهان شو تا که حق گردد عیان‏

‏چون بر افتد از جمال او نقاب‏   ‏از پس هر ذره تابد آفتاب‏‎[19]‎

‏ ‏

موضوع و فایدۀ عرفان

‏از آنچه گذشت، موضوع عرفان نیز روشن می گردد؛ زیرا در عرفان، از ذات حق و‏‎ ‎‏صفات و اسماء و تجلیات و ظهورات او بحث می شود.‏

‏چند چیز می تواند فایده و غرض عرفان باشد:‏

‏1. شناخت خدای سبحان از جهت اسماء و صفات و مظاهر آن؛‏

‏2. معرفت احوال مبدأ و معاد؛‏

‏3. معرفت حقایق عالم و کیفیت بازگشت آن ها به حقیقتی واحد، یعنی ذات احدیّت؛‏

‏4. معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رهاسازی نفس از تنگناها و قید و بندهای‏‎ ‎‏جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلّیت.‏

‏وقتی این معارف برای سالک به دست آید، او قدرت، عظمت، اراده و علم الهی را در‏‎ ‎‏همه جا مشاهده می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 249

عرفان نظری و عرفان عملی

‏عارفان، این علم را به دو بخش تقسیم می نمایند: عرفان نظری و عرفان عملی.‏

‏در عرفان نظری، عارف با ابزار خاص این علم ـ یعنی وجدان و شهود ـ به تفسیر‏‎ ‎‏هستی می پردازد و دربارۀ خدا و تجلیاتش بحث می کند. این بخش از عرفان «مانند فلسفه»‏‎ ‎‏موضوع، مبادی و مسائل را معرفی می کند؛ با این تفاوت که در فلسفه، تکیه گاه و روش‏‎ ‎‏بحث، استدلالی است؛ اما در عرفان، روش کشف و شهود مطرح است.‏

‏در عرفان عملی، همّت عارف آن است که خود را به مقام فنا و توحید برساند و به‏‎ ‎‏دنبال بایدهای عملی است؛ بدین معنا که در پی آن است که ریاضت خود را از کجا آغاز‏‎ ‎‏نماید و به کجا خاتمه دهد تا به سر منزل نهایی نایل گردد.‏

‏گرچه این بخش از عرفان، مانند اخلاق در مورد بایدها است، اما باید به این اختلاف‏‎ ‎‏توجه داشت که در عرفان عملی، آنچه اهمیت دارد، به دست آوردن روابط انسان با خود،‏‎ ‎‏جهان و خدا است؛ اما در بایدهای اخلاقی، ضروری نیست که دربارۀ رابطۀ انسان با خدا‏‎ ‎‏سخنی آورده شود؛ مگر آن که سیستم اخلاقی، مذهبی و دینی باشد. استاد شهید مطهری ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏در بیان فرق بین عرفان عملی و اخلاق می فرماید:‏

‏اولاً، عرفان دربارۀ روابط انسان با خودش و با خدا بحث می کند و عمده نظرش دربارۀ‏‎ ‎‏روابط  انسان با خدا است؛ و حال آن که همۀ سیستم های اخلاقی ضروری نمی بینند که‏‎ ‎‏دربارۀ  روابط انسان با خدا بحث کنند؛ فقط سیستم های اخلاقی مذهبی این جهت را‏‎ ‎‏مورد  عنایت و توجه قرار می دهند.‏

‏ثانیاً، سیر و سلوک عرفانی ـ چنان که از مفهوم این دو کلمه پیدا است ـ پویا و متحرک است؛ بر‏‎ ‎‏خلاف اخلاق که ساکن است. یعنی در عرفان، سخن از نقطۀ آغاز است و از مقصدی و از‏‎ ‎‏منازل و مراحلی که به ترتیب، سالک باید طی کند، تا به سر منزل نهایی برسد. از نظر عارف،‏‎ ‎‏واقعاً و بدون هیچ شائبۀ مجاز، برای انسان، صراط وجود دارد و آن صراط را باید بپیماید و‏‎ ‎‏مرحله به مرحله و منزل به منزل طی نماید، و رسیدن به منزل بعدی، بدون گذر از منزل قبلی‏‎ ‎‏ناممکن است. لهذا از نظر عارف، روح بشر مانند یک گیاه و یا یک کودک است و کمالش در‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 250
‏نموّ و رشدی است که طبق نظام مخصوصی باید صورت گیرد.‏

‏ولی در اخلاق، سخن صرفاً از یک سلسله فضایل است؛ از قبیل: راستی، درستی، عدالت،‏‎ ‎‏عفّت، احسان، انصاف، ایثار و غیره؛ که روح باید به آن ها مزیّن و متجلی گردد. از نظر اخلاق،‏‎ ‎‏روح انسان مانند خانه ای است که باید به یک سلسله زیورها و زینت ها و نقاشی ها مزیّن‏‎ ‎‏گردد؛ بدون این که ترتیبی در کار باشد که از کجا آغاز شود و به کجا انتها یابد.‏

‏ثالثاً، عناصر روحی اخلاقی محدود است به معانی و مفاهیمی که غالباً آن ها را می شناسند؛ اما‏‎ ‎‏عناصر روحی عرفانی، بسی وسیع تر و گسترده تر است. در سیر و سلوک عرفانی، از یک‏‎ ‎‏سلسله احوال و واردات قلبی سخن می رود که منحصراً به یک «سالک راه» در خلال‏‎ ‎‏مجاهدات و طی طریق ها دست می دهد؛ و مردم دیگر از این احوال و واردات بی بهره اند.‏‎[20]‎

مرز عرفان و فلسفه

‏مرز بین این دو، هم در موضوع و هم در غایت و هم در روش، ظهور می نماید.‏‎ ‎‏موضوع فلسفه، واقعیت به طور کلی یا «موجود بما هو موجود» می باشد؛ اما موضوع‏‎ ‎‏عرفان، حق تعالی و صفات و تجلیاتش می باشد.‏‎[21]‎‏ عرفان، چگونگی ارتباط حق تعالی با‏‎ ‎‏آفرینش را روشن می سازد. البته حقیقت و کُنه حق تعالی، کنز مخفی است که دارای اسم و‏‎ ‎‏رسم نیست و به هیچ وجه قابل تحقیق و معرفت نیست؛ لذا در عرفان نظری از ذات اقدس‏‎ ‎‏به اعتبار اسماء و صفات بحث می شود.‏

‏تفاوت روش فلسفه و عرفان به این است که در فلسفه، روش تعقلی است؛ ولی در‏‎ ‎‏عرفان، روش شهودی است. در فلسفه، حکیم به آفرینش و آفریننده شناخت حصولی‏‎ ‎‏پیدا می کند؛ اما در عرفان به شناخت حضوری و شهودی نایل می شود.‏

‏مرز غایات این دو علم آن است که حکیم سعی می کند با شناخت حصولی، مبادی‏‎ ‎‏عالیه را و خصوصاً مبدأ المبادی را بشناسد و موجودات را از وهمیات تمییز دهد.‏‎[22]‎‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 251
‏حضرت استاد جوادی آملی می فرماید:‏

‏غایت فلسفۀ نظری آن است که مشابه نظام علّی جهان خارج، به صورت نظام علمی در نفس‏‎ ‎‏آدمی منقّش گردد...‏‎[23]‎‏ غایت فلسفه و حکمت عملی، استفاده از آن، جهت مباشرت عملی در‏‎ ‎‏اموری است که به دلیل اختیار عقل، «خیر» نامیده می شوند؛ و این مباشرت باید به گونه ای‏‎ ‎‏باشد که بُعد عقلانی نفس بر بُعد جسمانی آن پیروز و مسلط شود، به گونه ای که بدن و غرایز‏‎ ‎‏بدنی، مستفاد و مطیع عقل و دستورات فطری آن گردد.‏‎[24]‎

‏اما غایت عرفان، وصول به مقام شهود و کشف واقعیات است؛ لذا عارف در صدد‏‎ ‎‏است با چشم دل، این حقایق را مشاهده و مکاشفه نماید.‏

مرز عرفان و فقه

‏تفاوت بین فقه و عرفان از جهت موضوع به این است که در عرفان، از حق و تجلیات‏‎ ‎‏او سخن گفته می شود و در فقه، از فعل مکلّف سخن به میان می آید. فقیه کسی است که‏‎ ‎‏علم تفصیلی به احکام شرعی دارد و مکلف را از تحیّر و اضطراب در عمل در می آورد. اگر‏‎ ‎‏فعل از واجبات توصّلی باشد، کار فقیه فقط مشخص کردن صورت عمل است؛ و اگر از‏‎ ‎‏واجبات تعبدی باشد، غیر از مشخص نمودن صورت عمل، از نیت ـ که به عنوان رکن آن‏‎ ‎‏است ـ بحث می کند؛ زیرا در این صورت، نیت از شرایط صحت عمل شمرده خواهد شد.‏‎ ‎‏اما در کتب فقهی هیچ گاه از درجۀ عمل و مقبولیت آن سخن گفته نمی شود.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ توجه به ظواهر شریعت را شرط اساسی سیر و سلوک می داند. به همین جهت،‏‎ ‎‏ایشان با وجود احکام شرع که توسط امین وحی بر بشر ابلاغ شده، تعیین و ترتیب منازل و‏‎ ‎‏مقامات را به شیوه ای که بسیاری از عرفا ذکر نموده اند، لازم نمی دانند. ایشان خود را در‏‎ ‎‏عرفان عملی به صد منزل یا هزار منزل و یا کم تر و بیش تر ـ که عرفا ذکر کرده اند ـ مقیّد‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 252
‏ندانستند و در سلوک معنوی خویش، از گنجینۀ ولایت اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ بهره جسته و خود را‏‎ ‎‏به قله و اوج مقام بندگی رساندند و بندۀ مخلص درگاه ربوبی شدند.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ لزوم توجه به شریعت، برای رسیدن به منازل و مقامات عرفانی‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود، مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر‏‎ ‎‏شریعت. و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقّه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به‏‎ ‎‏حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار‏‎ ‎‏شریعت از برای او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز‏‎ ‎‏متأدّب به آداب ظاهره خواهد بود. و از این جهت، دعوی بعضی باطل است که به ترک ظاهر،‏‎ ‎‏علم باطن پیدا شود یا پس از پیدایش آن، به آداب ظاهره احتیاج نباشد؛ و این از جهل گوینده‏‎ ‎‏است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت.‏‎[25]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در دو کتاب ‏‏آداب الصلاة ‏‏و ‏‏سرّ الصلاة‏‏ به بیانی زیبا، شریعت و طریقت را به‏‎ ‎‏یکدیگر پیوند می دهد و حقیقت عرفان را در احکام شریعت جاری می کند. آن عارف‏‎ ‎‏واصل در این باره می نویسد:‏

‏و محصَّل مقصود ما از این فصل آن است که نماز، بلکه جمیع عبادات، را غیر از این صورت و‏‎ ‎‏قشر و مجاز، باطن و لُبّ و حقیقتی است. این از طریق عقل معلوم است و از طریق نقل،‏‎ ‎‏شواهد کثیره دارد.‏‎[26]‎

‏مرز دیگر بین عرفان و فقه، در روش می باشد؛ زیرا چنان که دانسته شد، در عرفان، از‏‎ ‎‏شهود و حضور و یافته ها بهره می جویند؛ اما در فقه، روش به دست آوردن احکام‏‎ ‎‏شریعت، آیات الاحکام و سنّت و اجماع و عقل است.‏

‏مرز دیگر بین این دو علم، از جهت غایت و نتیجه است؛ زیرا در عرفان، وصول به‏‎ ‎‏معارف شهودی و حضوری به اندازۀ سعۀ وجودی سالک و عارف است؛ اما در فقه،‏‎ ‎‏صلاح و رستگاری به واسطۀ به جا آوردن دستورات الهی است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 253

پیوند عرفان و فقه

‏آنچه ضرورت دارد، پیوند دادن فقه و عرفان است؛ که در بین دانشمندان، تنها عدۀ‏‎ ‎‏کمی توانستند این ارتباط را برقرار نمایند. در بین علمای سلف، به ندرت افرادی یافت‏‎ ‎‏می شوند که چون مرحوم محمّد حسین غروی اصفهانی «فقیه الفلاسفه» و «فیلسوف‏‎ ‎‏الفقهاء» لقب گرفته باشند. اما امام راحل ‏‏رحمه الله‏‏ به حق، صدرنشین این حلقه است و لقب «فقیه‏‎ ‎‏العرفاء» و «عارف الفقهاء» برازندۀ ایشان است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ در منصب مرجعیت فقهی و در‏‎ ‎‏مقام افتا، به عنوان یک فقیه اصولی، مسائل ظاهری مربوط به اعمال را استخراج می کرد و‏‎ ‎‏به مسائلی از قبیل این که در نماز، چگونه باید وضو گرفت؟ و چگونه و با چه شرایط و‏‎ ‎‏اجزایی باید نماز را به جای آورد؟ و واجبات و ارکان نماز چه تعداد است؟ و...‏‎ ‎‏می پرداخت. اما این برنامه های عبادی، غیر از احکام، آدابی دارد که بخشی از آن به عنوان‏‎ ‎‏مستحبات، در کتب فقهی و روایی آمده است و بخشی دیگر در کتب اخلاقی ذکر شده‏‎ ‎‏است؛ ولی بخش مهم آن مربوط به اسرار عبادات است که در واقع، روح و باطن عبادت‏‎ ‎‏می باشد و در حقیقت، همین است که با روح و باطن انسان مرتبط می باشد و حشر او در‏‎ ‎‏قیامت، با این باطن خواهد بود.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ به عنوان یک فقیه الهی در رسالۀ عملیه اش کیفیت ظواهر احکام را ـ که شرط‏‎ ‎‏اساسی در سلوک عرفانی است ـ مشخص می کرد؛ و به عنوان یک عالم اخلاقی که متخلّق‏‎ ‎‏به اخلاق الهی بود، در آثاری چون ‏‏آداب الصلاة‏‏، آداب بعضی از احکام شریعت را تبیین‏‎ ‎‏می فرمود؛ و از سویی دیگر، به عنوان یک عارف، به اسرار عباداتی چون نماز ـ که نقش‏‎ ‎‏عمیق و بسیار مهم و سازنده ای در تکوین شخصیت انسانی دارد ـ می پرداخت و با مباحث‏‎ ‎‏بسیار عمیق، آنچه را که مربوط به سرّ و روح و جان عبادات است، بازگو می نمود. چنین‏‎ ‎‏جمعی، آن هم با نظر عمیق و دقیق، نگاهی بنیادین و اساسی را نسبت به عبادات فرا روی‏‎ ‎‏سالکان و مؤمنان قرار می دهد.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 254

رابطۀ عرفان و شریعت

‏«شریعت» دو معنا دارد: در معنای عام، مجموعۀ آموزه های الهی است که از طریق‏‎ ‎‏وحی برای سعادت انسان مقرر گردیده است. و در معنای خاص، مجموعۀ بایدها و‏‎ ‎‏نبایدها در حوزۀ عملی است. ‏

‏در واقع، شریعت در هر دو معنایش، برای تأمین نیازهای درونی و فطری انسان‏‎ ‎‏می باشد. در کمون و نهاد آدمی گرایش های مقدسی سازماندهی شده و هیچ انسانی از‏‎ ‎‏آن ها بی بهره نیست و دین در صدد جهت دهی این گرایش ها به سمت واقعی خود می باشد.‏‎ ‎‏دین، آدمی را در بُعد بینش ها به اوج بینش توحیدی رهنمون می شود؛ و در حوزۀ اخلاق‏‎ ‎‏نیز او را به سمت تحقق ملکات اخلاقی و صفات الهی می کشاند، و در حوزۀ عملی هم،‏‎ ‎‏اعمالی را که با باورهای فطری انسان همگون و همساز است، فرا روی او قرار می دهد.‏

‏بنابراین، قوانین دینی در همۀ عرصه ها (بینش ها و گرایش ها) با فطرت الهی انسان‏‎ ‎‏هماهنگ است و پیوند وثیقی بین آن دو حاکم است. از این رو، حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که‏‎ ‎‏عقاید، اخلاق و احکام دینی، موافق با فطرت سلیمۀ انسان طراحی شده و در صدد رشد آن‏‎ ‎‏استعدادها است، و حضور انبیای الهی هم برای برقراری این انطباق است. لذا مردم را دعوت‏‎ ‎‏به غبار روبی جان می نمایند؛ زیرا با زدودن این غبارها ـ که حجاب راه و رهزنند ـ خود‏‎ ‎‏به خود این پیوند و رابطه بین دین و انسان برقرار می شود. ایشان در این زمینه می فرمایند:‏

‏پس باید دانست که از فطرت های الهی، یکی بر اصل وجود مبدأ ـ تعالی و تقدس ـ است؛ و‏‎ ‎‏دیگر فطرت بر توحید است؛ و دیگر فطرت بر استجماع آن ذات مقدس است، جمیع کمالات‏‎ ‎‏را؛ و دیگر فطرت بر یوم معاد و روز رستخیز است؛ و دیگر فطرت بر نبوّت است؛ و دیگر فطرت‏‎ ‎‏بر وجود ملائکه و روحانیت و انزال کتب و اِعلام طرق هدایت است. که بعضی از این که ذکر‏‎ ‎‏شد، از احکام فطرت، و برخی دیگر از لوازم فطرت است. و ایمان به خدای تعالی و ملائکه و‏‎ ‎‏کتب و رسل و یوم قیامت، دین قیّمِ محکمِ مستقیم حق است در تمام دورۀ زندگانی عایلۀ‏‎ ‎‏سلسلۀ بشر...‏‎[27]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 255
‏با توجه به این نکته، روشن می گردد که چگونه عرفان ـ که همان حضور و شهود و‏‎ ‎‏یافتن است ـ بر تمام تعالیم دینی سایه می افکند و روح شاکلۀ انسانی را تشکیل می دهد.‏‎ ‎‏حقیقت عرفان ـ چه در بُعد نظر و چه در بُعد عمل ـ فطری است؛ و لذا با وحیی که منطبق با‏‎ ‎‏فطرت است، کاملاً هماهنگی دارد. هر کس به اندازۀ معرفت خود، از حقایق دین بهره مند‏‎ ‎‏می شود و خود را با حقیقت آن پیوند می دهد. در واقع، این ویژگی ـ یعنی دعوت به باطن‏‎ ‎‏و وصول به حقیقت ـ در دعوت همۀ انبیای الهی و خصوصاً در بعثت نبی مکرّم اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏به زیباترین صورت جلوه نموده است. امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏مسأله بعثت یک تحوّل علمی عرفانی در عالم ایجاد کرد؛ که آن فلسفه های خشک یونانی را‏‎ ‎‏که به دست یونانی ها تحقق پیدا کرده بود ـ و ارزش هم داشت... و دارد ـ مبدل کرد به یک‏‎ ‎‏عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود.‏‎[28]‎

آموزش های عرفانی در تعالیم انبیا

‏اکنون نوبت آن رسیده که با نگاه عرفانی دینی، به تعالیم انبیا نظر افکنده شود، تا جولان‏‎ ‎‏و پویایی این تعالیم در همۀ حرکات بشری ظهور و بروز نماید. البته همواره تنها افراد‏‎ ‎‏معدودی می توانند بین این امور جمع کنند و شریعت را از طریقت و حقیقت جدا نسازند‏‎ ‎‏و این ارتباط دقیق را به لحاظ فکری در خود متحقق نمایند، و با همۀ این دریافت، رهبری‏‎ ‎‏جامعه را با این دیدگاه عهده دار گردند؛ جمعی که هم عارف را از عزلت بیرون کشند، و هم‏‎ ‎‏فیلسوف را از غوطه وری در عقل و کلیات نجات دهند؛ هم فقیه را در متن جامعه حاضر‏‎ ‎‏نمایند، و هم شعایر دین را به لحاظ مفهومی، پر معنا و پر محتوا گردانند. چنین عرفانی،‏‎ ‎‏جاودانه، پویا، ابدی، سازنده، و حرکت زا است و به متن زندگی، جلا و صفا می بخشد و‏‎ ‎‏آدمی را با دنیایی از محبت و عشق و خدمت به خلق، اُنس می دهد. اگر دین با این حقیقت‏‎ ‎‏در همۀ ابعادش، در میان مردم حضور یابد و انسان ها در انجام امور، خدای منّان را معتقد و‏‎ ‎‏مقصود خود قرار دهند، در این صورت، آیا باز هم جنگ و خون ریزی بین انسان ها‏‎ ‎‏خواهد بود؟‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 256
‏بی شک ادیان الهی برای این نیامدند که مردم را به نزاع و جدال با یکدیگر دعوت کنند؛‏‎ ‎‏بلکه حضورشان برای این بوده است که انسان ها را از این کثرت به وحدت بازگشت دهند‏‎ ‎‏و همۀ اختلافات را از نظام بشری و انسانی ریشه کن کنند. انبیای الهی از همان ابتدا،‏‎ ‎‏دعوت به توحید و یکتاپرستی و دوری از طاغوت و زشتی ها را سرلوحۀ کار خود قرار‏‎ ‎‏دادند و هیچ گاه بنای جنگ و خون ریزی نداشتند. البته اگر مشاهده می کردند که عده ای به‏‎ ‎‏استثمار و استعمار مردم می پردازند، در برابر آنان ایستادگی می کردند تا آزادی روحانی و‏‎ ‎‏معنوی و به تعبیر دیگر، آزادی واقعی در حوزۀ انسانی را به انسان ها بازگردانند.‏

‏با این همه، انبیا همواره به خاطر انحراف انسان ها غمگین بودند که چرا عده ای مسیر‏‎ ‎‏خود را نشناخته و یا اگر شناخته اند، اما به درستی طی نمی کنند و خود را از کرامت و عزت‏‎ ‎‏و حکمت دور می نمایند. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه می فرمایند:‏

‏انبیا غصه می خوردند برای کفار، غصه می خوردند برای منافقین؛ که چرا باید این ها این طور‏‎ ‎‏باشند.‏‎[29]‎‏ انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند، الاّ برای آن ها که علاجی ندارند‏‎ ‎‏جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را.‏‎[30]‎

‏آن ها در صدد بودند انسان را که عصارۀ هستی است. از همۀ ناهنجاری ها مراقبت کنند.‏‎ ‎‏از این رو انسان ها را به یکی شدن، صفا، یک دلی، وحدت و معنویت فرا می خواندند.‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این زمینه می فرمایند:‏

‏آن چیزی که انبیا می خواستند، آن بود که همۀ امور را الهی کنند؛ تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد‏‎ ‎‏انسان را که خلاصۀ عالم است، عصارۀ عالم است، انبیا برای این آمدند که همۀ این ها را‏‎ ‎‏الهی  کنند.‏‎[31]‎

‏مهم آن است که دین، نه در حاشیه، که در متن و محتوای زندگی و حیات بشری‏‎ ‎‏حضور شایسته داشته باشد. اگر احکام دین برای شکوفا کردن استعدادهای آدمیان و به‏‎ ‎‏فعلیت رساندن استعدادهای آنان آمده است، پس چرا با اجرای احکام دین، این توانایی ها‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 257
‏را به کمال نرسانیم و خود را احیاء نکنیم.‏

‏اگر دین به باطن زندگی انسان راه یابد آدمی به دین قوام می یابد و استوار می شود؛ و‏‎ ‎‏آن گاه برای نجات بشریت قیام خواهد کرد؛ در این صورت، موعظۀ جاودانۀ الهی را جانانه‏‎ ‎‏آویزۀ گوش خود قرار می دهد که فرمود: ‏‏«‏أنْ تَقُومُوا لله مَثْنیٰ وَ فُرَادیٰ‏»‏‏.‏‎[32]‎

‏لذا در اسلام راستین، برخورد شدید با کفار در حقیقت، هم برای خود آنان و هم برای‏‎ ‎‏انسان های دیگر، مرحمت است؛ زیرا باعث می شود که یا به خود برگردند و کرامت انسانی‏‎ ‎‏خود را پاس دارند، و یا این که جلو ظلم و تعدّی بیش تر گرفته شود. امام ‏‏رحمه الله‏‏می فرماید:‏

‏منطق انبیا این است که «اشدّاء» باید باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین‏‎ ‎‏خودشان هم «رحیم» باشند؛ و آن شدت هم رحمت است.‏‎[33]‎

هماهنگی عرفان با هدف انبیا

‏اگر به مجموعه مباحث و مطالبی که از امام ‏‏رحمه الله‏‏ در دست است دقت شود، روشن‏‎ ‎‏می گردد که ایشان هدف از حضور با کرامت انبیای الهی را معرفة الله می داند؛ و این همان‏‎ ‎‏چیزی است که به عنوان غایت عرفان نظری مطرح است. همچنین ایشان اتصال به دریای‏‎ ‎‏الوهیت را ـ که به عنوان غایت عرفان عملی مطرح است ـ نتیجۀ عملی دعوت و حضور‏‎ ‎‏انبیای الهی می داند.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ قسمت اول می فرماید:‏

‏تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن، معرفة الله .‏‎[34]‎‏ آرمان اصلی وحی این بوده‏‎ ‎‏است که برای بشر معرفت ایجاد کند.‏‎[35]‎

‏و در مورد قسمت دوم می فرماید:‏

‏خودتان را متصل کنید به این دریا؛ دریای الوهیت، دریای نبوّت، دریای قرآن کریم... بیش تر‏‎ ‎‏نالۀ اولیا از درد فراق و جدایی از محبوب است و کرامت او.‏‎[36]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 258

جامعیت علمی و عملی امام رحمه الله

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ با تأسی به خاندان عصمت و طهارت ‏‏علیهم السلام‏‏ از یک جامعیت ویژۀ علمی و‏‎ ‎‏عملی  برخوردار بودند. ایشان به علومی که برای روح و جان و هدایت و سازندگی‏‎ ‎‏انسان  نقش دارند، تا حد تخصص آگاهی داشتند و با جامعیت علمی ای که در علوم‏‎ ‎‏اسلامی گوناگون ـ  مانند: عرفان، فقه، فلسفه، اخلاق، تفسیر، و حدیث و غیره ـ داشتند،‏‎ ‎‏از  جهت عمل نیز به جامعیت عمیقی نایل شدند.‏

‏بی شک نگاه و شناخت انسان نسبت به خدا، عالم و آدم، هر چه بیش تر باشد، دنیای‏‎ ‎‏عمل نیز پرمعناتر خواهد شد. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با شناخت فلسفی نسبت به هستی، خود را‏‎ ‎‏شبیه عالم عین نمود، و با عرفان خود به مقام شهود و حضور نایل شد، و با تخلّق به صفات‏‎ ‎‏الهی، نفس خویش را تربیت کرد. و همۀ این ها در عمل او نیز تأثیر به سزا گذاشت و این‏‎ ‎‏جامعیت را در ایشان به وجود آورد. این جامعیت و همه بُعدی بودن، در پویایی،‏‎ ‎‏تحرک زایی و راه گشا بودن مکتب امام ‏‏رحمه الله‏‏ تأثیر شگرفی بر جای گذاشت و از او شخصیتی‏‎ ‎‏ساخت که توانست در عصر ماشین زدگی دنیای جدید، به احیاگری دینی بپردازد و تفکر‏‎ ‎‏دینی را به پویایی بکشاند.‏

وسعت نگاه علمی مکتب امام رحمه الله

‏یکی از آفاتی که ممکن است دامن گیر طالبان علم و سالکان طریق گردد، تحجّر علمی‏‎ ‎‏یا عملی و جمود در علمی خاص می باشد. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به خاطر جامع نگری ویژه ای که‏‎ ‎‏داشتند، با یک سو نگری علمی یا عملی شدیداً مخالفت می نمودند و خصوصاً در مبحث‏‎ ‎‏خداشناسی و راه های آن، با انحصار ورزی مبارزه می کردند.‏

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقد بودند که گرچه بهترین راه شناخت خدا، راه دل و درون است،‏‎ ‎‏اما شناخت حصولی نیز به اندازه ای که مشکل فکری آدمی را حل کند، ارزشمند است و‏‎ ‎‏باید بدان پرداخته شود. این مسأله در زمینه های مختلف دیگر نیز به چشم می خورد؛‏‎ ‎‏ایشان در عین این که فقیه بودند، متکلم، فیلسوف و عارف نیز بودند؛ و همان طور که به فقه‏‎ ‎‏سنّتی بها می دادند، به تدریس فلسفه نیز اهتمام می ورزیدند؛ و در عین بهادادن به عرفان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 259
‏نظری و در همان حال، با ادعیه و مناجات وارده از معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ مثل مناجات شعبانیه و‏‎ ‎‏دعای سحر و... اُنس داشتند.‏

‏راز این رویکرد امام ‏‏رحمه الله‏‏ آن بود که هر کس درخور ذوق و احساس نیاز خود می تواند‏‎ ‎‏در راه معرفت و خداشناسی قرار گیرد و به اندازۀ توان، آن را بپیماید.‏

‏اصولاً با گستردگی موجود در فضای فکری، اخلاقی، عرفانی و عملی انسان، ادعای‏‎ ‎‏انحصار در هر مرتبه ای، سبب رکود فرد و جامعه خواهد گردید. اگر کسی آنچه را که در‏‎ ‎‏حوزۀ انسانی دارا است، کافی بداند و یا اگر علمی را که از آن برخوردار است، تنها علم و‏‎ ‎‏یگانه راه نجات بشریت بداند و دین و انسان را با آن علم تفسیر نماید، دچار بزرگ ترین‏‎ ‎‏نوع جمود شده است و فرد و جامعه را به انحطاط خواهد کشاند.‏

‏از باب مثال، اگر کسی علم را فقط اخلاق، فقه، فلسفه، فیزیک و یا شیمی و غیره بداند،‏‎ ‎‏چه بسا دچار نوعی خودخواهی شده است و باعث هبوط خود از مقام انسانی می گردد. چنین‏‎ ‎‏پنداری بی شک به جامعیت انسان آسیب خواهد رساند و او را با اشکال جدّی و حل ناشدنی‏‎ ‎‏مواجه می کند و هیچ گاه فرد و جامعه را به سعادت جاودانه و فراگیر رهنمون نخواهد شد.‏

‏از این رو، امام ‏‏رحمه الله‏‏ در حالی که با این تحجّر و جمود، به شدت مبارزه می کردند و آن را‏‎ ‎‏مانع رشد و بالندگی می دانستند، با تکرار سخن در این باره، درصدد رفع این نقیصه بودند.‏‎ ‎‏ایشان در یکی از سخنان خود می فرمایند:‏

‏انسان از باب این که خودخواه است ـ مگر این که از این جلد بیرون برود ـ هر علمی را که یافته‏‎ ‎‏است، ادراک کرده و خوانده، همۀ کمالات را منحصر به آن می داند. فقیه خیال می کند غیر فقه‏‎ ‎‏چیزی نیست در عالم؛ عارف خیال می کند غیر عرفان چیزی نیست؛ فیلسوف هم خیال‏‎ ‎‏می کند غیر فلسفه چیزی نیست؛ مهندس هم خیال می کند غیر هندسه چیزی نیست.‏‎[37]‎

خدا در عرفان

‏تفاوت اساسی متکلمان و حکیمان با عارفان این است که سخن از خدا نزد گروه اول،‏‎ ‎‏نظری می باشد؛ زیرا آنان در صدد اثبات آن حقیقت مقدس و مطلق از طرق گوناگون‏‎ ‎‏هستند. عده ای از راه حرکت و نظم و حدوث و مانند آن اثبات وجود باری می نمایند؛ و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 260
‏برخی از طریق برهان امکان و وجوب، صرف الوجود، برهان صدّیقین و امثال آن خدای‏‎ ‎‏یگانه را اثبات می کنند، و عقل را قانع می نمایند که عالم را مدیرِ مدبّر و خالقِ قادر و عالمی‏‎ ‎‏اداره می کند و هیچ چیز به صُدفه آفریده نشده؛ بلکه ایجادگری، هستی را پدید آورده‏‎ ‎‏است. آنان از راه برهان «إنّ مطلق» که در آن از ملازمات عامه استفاده می شود،‏‎[38]‎‏ در صدد‏‎ ‎‏اثبات آن وجود ازلی می باشند. برهان «إنّ» قسم اول، که به آن دلیل می گویند، نیز در این جا‏‎ ‎‏راه ندارد؛ زیرا سلوک از معلول به علت می باشد و مفید یقین نیست. همچنین برهان «لمّ»‏‎ ‎‏در این جا راه ندارد؛ زیرا برهان «لمّ» سلوک از علت به معلول است و خدای متعال، علّتی‏‎ ‎‏ندارد. در الهیات عقلی نیز، خدا یک حقیقت نظری است و از این جهت در صدد اثباتش‏‎ ‎‏بر می آیند.‏

‏اما در نظر عارفان، خدا یک امر بدیهی است و بر همه چیز و همه کس حاضر و ناظر‏‎ ‎‏است. لذا در کتب عرفانی به هیچ وجه ادلّه ای برای اثبات وجود خدا ذکر نمی شود؛ زیرا‏‎ ‎‏چیزی را لایق و شایسته برای اثبات آن حقیقت مطلق نمی دانند. توضیح این که وقتی بنا‏‎ ‎‏باشد برای اثبات چیزی از قیاس برهانی استفاده شود، ناگزیر باید مقدماتی را با چینش‏‎ ‎‏منطقی ردیف نمود. آنچه که جان قیاس را تشکیل می دهد و نقش تعیین کننده و اساسی‏‎ ‎‏بر نتیجۀ قیاس می گذارد، همان حدّ وسط است که در صغرا و کبرا تکرار شده است.‏‎ ‎‏حدّ  وسط باید از اموری باشد که دارای وضوح بیش تری است تا بتوان از آن در‏‎ ‎‏نتیجۀ  قیاس، «حدّ اکبر» را برای «حدّ اصغر» اثبات نمود. به عنوان مثال به این قیاس‏‎ ‎‏توجه  کنید:‏

اصغر‏     ‏حد وسط حد وسط‏     ‏اکبر اصغر‏    ‏اکبر

العالم متغیر‏  ‏کلّ متغیرحادث فالعالم حادث

‏صغرا‏  ‏کبرا‏  ‏نتیجه‏

‏در این مثال، برای اثبات «حدوث عالم» از دو مقدمه استفاده گردیده و با حذف حدّ‏‎ ‎‏وسط که در هر دو مقدمه تکرار شده، «حدّ اکبر» (حادث) برای «حدّ اصغر» (عالم) اثبات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 261
‏می شود. از این رو، لازم است که حدّ وسط (تغیّر) از اموری باشد که دارای وضوح‏‎ ‎‏بیش تری نسبت به نتیجه است. بنابراین، تنها کسی خدا را از راه برهان اثبات می کند که‏‎ ‎‏معتقد است امری واضح تر از گزارۀ «خدا موجود است» وجود دارد، تا بتواند حدّ وسط‏‎ ‎‏برای اثبات این گزاره واقع گردد. در صورتی که عارفان معتقدند چیزی واضح تر و‏‎ ‎‏روشن تر از خود حق تعالی از جهت حضور نیست.‏

‏سیّد العارفین حسین بن علی ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکون هو المُظهر لک؟! متی غبت حتّی‎ ‎تحتاج إلی دلیل یدلّ علیک؟! و متی بعدت حتّی تکون الآثار هی التی توصل إلیک؟!‎ ‎عمیت عین لا تراک علیها رقیباً»؛‎[39]‎

‏آیا برای غیر تو ظهوری هست که در تو نباشد؛ تا این که بتواند تو را آشکار نماید و نشان دهد؟!‏‎ ‎‏تو کی از نظرها پنهانی تا نیاز به دلیل و برهان داشته باشی؟! و کی از ما دور شدی تا آثار و‏‎ ‎‏مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟! کور است چشمی که تو را نبیند.‏

‏ ‏

‏دوری نکرده ای که شوم طالب حضور‏   ‏غایب نگشته ای که هویدا کنم تو را‏

‏ ‏

‏عارف، عالم را جلوۀ او می بیند و در همه چیز و با همه چیز، او را مشاهده می کند و غیر‏‎ ‎‏خدا را ظلمت و تاریکی می داند:‏

‏در غیر حق تعالی نور نیست؛ همه ظلمتند.‏

‏عارف، شایسته نمی داند که آدمی به غیر حق دل ببندد و از ذات مقدس خداوند ـ که‏‎ ‎‏همه چیز او است ـ غافل باشد.‏

‏خداشناسی عارف، غیر از خداشناسی متکلم و یا حکیم است؛ او احساس حضور و‏‎ ‎‏شهود می نماید و خدا را از خود به خود نزدیک تر و حاضرتر می داند و زمزمۀ مشاهدۀ او‏‎ ‎‏را با چشم دل، در همه جا دم می زند و می گوید:‏

‏ ‏

‏به دریا بنگرم، دریات بینم‏    ‏به صحرا بنگرم، صحرات بینم‏

‏به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت‏   ‏   ‏‏نشان از قامت رعنات بینم‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 262

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ موجودات را تجلّی حق تعالی می داند و در مورد نحوۀ رابطۀ خدا با‏‎ ‎‏انسان  می فرماید:‏

‏اساس فهم بعضی از این مسائل این است که انسان رابطۀ مابین حق و خلق را بداند که این‏‎ ‎‏چه نحو رابطه ای است... این ربط موجودات به حق تعالی این طور نیست که موجودی به یک‏‎ ‎‏موجود دیگری ربط داشته باشد، مثل ربط پدر به پسر، پسر به پدر. این یک ربطی است که‏‎ ‎‏موجودی مستقل به موجودی مستقل ‏‏[‏‏دارد‏‏]‏‏... ربط شعاع شمس به شمس هم ـ با این که‏‎ ‎‏یک مرتبۀ بالاتری است ـ باز هم شعاع شمس با شمس یک غیریّتی دارد و ربط موجودی به‏‎ ‎‏یک موجود دیگر است. ربط قوای نفس مجرد به نفس هم یک مرتبۀ بالاتر از ربط شعاع‏‎ ‎‏شمس به شمس است... اما ربط موجودات به مبدأ وجود، به حق تعالی را نمی شود از هیچ یک‏‎ ‎‏از این انواع ربطی که عرض کردم، حساب کرد.‏‎[40]‎

‏و در جای دیگر می فرماید:‏

‏اصلاً به حسب واقع، غیر حق تعالی چیزی نیست، هر چه هست او است؛ جلوه هم جلوۀ او‏‎ ‎‏است. نمی توانیم یک مثال منطبق پیدا کنیم. «ظلّ» و «ذی ظلّ» ناقص است. شاید‏‎ ‎‏نزدیک تر از همۀ مثال ها، موج دریا باشد؛ موج نسبت به دریا. موج از دریا خارج نیست؛ موج‏‎ ‎‏دریا است؛ نه دریا، موج دریا. این موج هایی که حاصل می شود، دریا است که متموّج می شود؛‏‎ ‎‏اما وقتی ما به حسب ادراکمان تصور بکنیم، کأنّه به نظر ما می آید که دریا و موج ‏‏[‏‏دو چیزند در‏‎ ‎‏حالی که‏‏]‏‏ موج یک معنای عارضی است برای آن. واقع مطلب ‏‏[‏‏این است که‏‏]‏‏ غیر دریا چیزی‏‎ ‎‏نیست، موج دریا همان دریا است. عالم یک موجی است. البته مثال باز هم همان طور است‏‎ ‎‏که قائل گفته است که: «خاک بر فرق من و تمثیل من» مثال ندارد.‏‎[41]‎

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ در این زمینه بیانی بسیار زیبا دارد؛ می فرماید:‏

«إنّ روح المؤمن لأشدّ اتّصالاً بروح الله من اتّصال شعاع الشمس بها»؛‎[42]‎

‏ارتباط و اتصال جان مؤمن به خدا، از شعاع آفتاب به خود آفتاب بیش تر است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 263

سفرهای چهارگانه سلوک

‏در مکاتب الهی، چهار سفر برای انسان مطرح شده است و مرحوم صدرالمتألهین،‏‎ ‎‏کتاب ارزشمند خویش، یعنی ‏‏اسفار اربعه ‏‏را بر اساس این سفرهای چهارگانه تنظیم‏‎ ‎‏نموده  است:‏

‏اول، ‏«سیر من الخلق الی الحقّ»‏ که سالک از خلق به سوی حق سفر می کند و حق را‏‎ ‎‏می شناسد و باور می کند؛‏

‏دوم، ‏«سیر فی الحقّ بالحق»‏ که سیر و سفر در اسماء حسنی و اوصاف حق است؛‏

‏سوم، ‏«سیر من الحقّ الی الخلق بالحقّ»‏ که از خدا به سوی خلق حرکت می کند و خلق‏‎ ‎‏را با دیدۀ الهی می شناسد؛‏

‏چهارم، ‏«سیر فی الخلق بالحقّ»‎[43]‎‏ که در این مرحله، در کثرت، با دید وحدت سفر می کند.‏

‏این سفرها برای کسی که بخواهد به کمال برسد، ضروری است. عده ای با فکر و نظر،‏‎ ‎‏این سفرها را طی می کنند و برخی با دل و بصر آن را می پیمایند. صاحب نظران، با تعقل،‏‎ ‎‏اندیشه و فهم و صاحب بصران، با قلب و چشم دل این مسیر را می پیمایند. فرق این دو‏‎ ‎‏گروه آن است که آنچه را صاحب دل می بیند، اندیشمند می فهمد و آنچه را اندیشمند‏‎ ‎‏می فهمد، صاحب دل می بیند؛ یکی با سلاح فکر و اندیشه در میدان هدایت قدم می گذارد‏‎ ‎‏و دیگری با بال شهود و حضور، در آسمان هدایت به پرواز درمی آید. موفقیت هر کدام به‏‎ ‎‏اندازۀ توشه ای است که در اختیار دارند؛ و آن که از هر دو بهره مند شده، موفق تر است. در‏‎ ‎‏عصر حاضر، امام ‏‏رحمه الله‏‏از سردمداران چنین هدایتی بود و آنان که اهل فکر، حکمت و عرفان‏‎ ‎‏هستند، از او به بزرگی و عظمت یاد می کنند.‏

‏ ‏

منازل سلوک از نظر امام رحمه الله

‏عارفان در عرفان عملی بر این باورند که باید منزل ها را به ترتیب طی نمود تا به شهود‏‎ ‎‏و حضور و حقیقت توحید نایل گشت؛ و چنین سیری یک امر ضروری است. بر این‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 264
‏اساس، آنان در صدد شناخت منازل و آن گاه پیمودن آن ها هستند. عده ای عدد این منازل را‏‎ ‎‏دو منزل، بعضی سه، چهار، هفت، هزار و عده ای بیش تر می دانند. خواجه عبد الله انصاری‏‎ ‎‏در کتاب ‏‏منازل السائرین‏‏ و کتاب ‏‏صد میدان‏‏ صد منزل را ذکر کرده و بر این باور است که چون‏‎ ‎‏این منازل ترتّبی هستند، ـ یعنی با طیّ هر منزلی، منزل دیگر تولید می شود ـ باید این ها را به‏‎ ‎‏ترتیب پیمود.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ اختلاف در تعدد این منازل را اعتباری می دانند و می فرمایند:‏

‏بدان که چنانچه از برای انسان، مقامات و مدارجی است، که به اعتباری او را دارای دو مقام‏‎ ‎‏دانند: یکی مقام دنیا و شهادت است و دیگر مقام آخرت و غیب؛ که یکی ظلّ رحمان و‏‎ ‎‏دیگری ظلّ رحیم است؛ و به حسب این اعتبار، در ظلّ و مربوب جمیع اسماء ذی ظلّ و ربّ و‏‎ ‎‏در حیطۀ دو اسم «رحمان» و «رحیم» واقع است، چنانچه جمع فرموده در آیۀ شریفۀ ‏‏«‏بِسْمِ‎ ‎الله ِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‏»‏‏ ‏‏و عرفا گویند: «ظهر الوجودَ بسم الله الرحمن الرحیم» و این دو مقام در‏‎ ‎‏انسان کامل از ظهور مشیّت مطلقه از مکامن غیب احدی تا مقبض هیولی یا مقبض ارض‏‎ ‎‏سابع که حجاب انسانیت است، به طریقۀ عرفای شامخین... و به اعتباری دارای سه مقام‏‎ ‎‏است: یکی مقام ملک و دنیا، و دوم مقام برزخ، و سوم مقام عقل و آخرت... و به اعتباری دارای‏‎ ‎‏چهار مقام تواند بود: ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت. و به اعتباری دارای پنج مقام است:‏‎ ‎‏شهادت مطلقه و غیب مطلقه و شهادت مضاف و غیب مضاف و مقام کَوْن جامع... و به‏‎ ‎‏اعتباری دارای هفت مقام است، معروف به هفت شهر عشق و به اعتبار تفصیلی دارای صد‏‎ ‎‏منزل یا هزار منزل است... همین طور از برای نماز که در بین عبادات، سمت جامعیت و‏‎ ‎‏عمودیت دارد، این مقام طابق النعل بالنعل است؛ زیرا که ‏‏[‏‏نماز در بردارندۀ‏‏]‏‏ جمیع مقامات‏‎ ‎‏معنویۀ انسانیه به حسب سفر معنوی او است؛ از منتهی النزول عالم ملکی که بیت مظلمۀ‏‎ ‎‏نفس است، تا غایة القصوای معراج حقیقی روحانی که وصول به فناء الله است.‏‎[44]‎

‏از مطالب فوق، چهار نکته دریافت می شود:‏

‏1. گذر از مقامات و منازل، برای اهل سلوک ضرورت دارد؛‏

‏2. دایرۀ سیر سالک از ظلّ و سایۀ اسم رحمان تا ظلّ و سایۀ اسم رحیم است؛‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 265
‏3. تفکیک مقامات و منازل به صد یا هزار و یا کم تر و بیش تر، اعتباری است و هر کس‏‎ ‎‏از اهل سیر و سلوک را مقامی مختص به خود است؛‏

‏4. نماز واجد جمیع مقامات معنوی و نردبان عروج اهل معرفت است.‏

‏نکتۀ مهم این که امام ‏‏رحمه الله‏‏ همچون سایر عارفان، طیّ منازل را امری ضروری می داند؛ اما‏‎ ‎‏اختلاف آشکاری که بین دو شیوه از طیّ منزل وجود دارد این است که عارفان برای گذر از‏‎ ‎‏این منازل ترتیب خاصی تعیین کرده اند و خود و دیگران را ملزم به رعایت آن می نمایند؛‏‎ ‎‏اما امام ‏‏رحمه الله‏‏ شرط سیر و سلوک و طیّ منازل و مقامات را رعایت دقیق احکام شریعت‏‎ ‎‏می داند و الزام عارفان را نمی پسندد و خود را به آن شیوه مقیّد نمی کند. برای ایشان مهم آن‏‎ ‎‏است که شریعت و احکام آن را همان طور که امین وحی به بشر ابلاغ نموده، مبنای ریاضت‏‎ ‎‏و سیر و سلوک خود قرار دهد، تا به قلبی سلیم ـ که حقیقت توحید فعلی و عملی است ـ‏‎ ‎‏نایل گردد؛ لذا در این باره می فرماید:‏

‏و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر‏‎ ‎‏شریعت...‏‎[45]‎

‏و دربارۀ حقیقت توحید فعلی و درجات آن می فرماید:‏

‏توحید فعلی را ـ که اولْ درجۀ توحید است ـ در قلب با هر وسیله ای است، جایگزین کن و قلب‏‎ ‎‏را مؤمن و مسلم نما به این کلمۀ مبارکه؛ و مُهر شریف ‏«لا إله إلاّ الله »‏ را بر قلب بزن و صورت‏‎ ‎‏قلب را صورت کلمۀ توحید کن و به مقام اطمینان برسان و به او بفهمان که مردم، نفع و ضرر‏‎ ‎‏نمی توانند برسانند؛ نافع و ضارّ خدا است.‏‎[46]‎

برتری مقام عرفانی امام رحمه الله

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در سفر دوم که حضور شهادت طلبانه برای هدایت خلق است، گوی‏‎ ‎‏سبقت را از دیگر عرفا ربوده اند؛ به گونه ای که در تاریخ رهبران الهی، غیر از‏‎ ‎‏معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ توفیق چنین حضوری در این سفرها، خصوصاً در دو سفر اخیر، دیده‏‎ ‎‏نمی شود. قوام این سخن تا بدان پایه است که در این مورد می توان همگان را به تحدّی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 266
‏طلبید، تا اگر فرد دیگری را سراغ دارند، معرفی کنند تا الگوی حرکت های اصلاح طلبانه و‏‎ ‎‏احیاگرانۀ دینی گردد.‏

‏عارفانی بودند که دو مرحلۀ اول سلوک را با توفیق و عنایت ازلی، به عالی ترین وجه‏‎ ‎‏پیمودند و فانی در جلال و جمال خدا شدند؛ اما در دو سفر بعدی ـ که برای هدایت جامعه‏‎ ‎‏و حفظ عزّتمندی بشریت است ـ نتوانستند موفق گردند. البته آنان در مدت عمر خویش،‏‎ ‎‏عدۀ معدودی را نیز از خرمن پر برکت خویش بهره مند ساختند و به هدایت خواص‏‎ ‎‏پرداختند؛ اما هیچ گاه نتوانستند آن معارف را با توجه به مراتبش، در بین عموم مردم‏‎ ‎‏ترویج  دهند.‏

‏از همین جا می توان یکی از شاخصه های ممتاز شخصیت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را مورد توجه قرار‏‎ ‎‏داد؛ ایشان با شجاعت علمی و عملی، درصدد آن بود که درک عرفانی و شهودی خود از‏‎ ‎‏معارف دین را در بین مردم و خصوصاً نسل جوان جامعه ترویج دهد. ایشان در‏‎ ‎‏عرصه های مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن، خداگرایی و خدا محوری را‏‎ ‎‏تبلیغ می کردند. این نوع برداشت امام ‏‏رحمه الله‏‏ که به برکت ‏‏قرآن‏‏ و اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏بود، توانست با‏‎ ‎‏تلقّی و دریافت جامع در روند تکاملی جامعه، تأثیر اعجاب انگیزی در ابعاد گوناگون بر‏‎ ‎‏جای گذارد. مناسب است اشاره ای گذرا به بعضی از این ابعاد گردد تا ره توشه ای برای‏‎ ‎‏حق طلبان و اصلاح جویان باشد:‏

‏در مورد هجرت می فرماید:‏

‏توجه به خدا و هجرت از خود به خدا که بزرگ ترین هجرت ها است، هجرت از نفس به حق و‏‎ ‎‏از دنیا به عالم غیب، شما را تقویت کرد.‏‎[47]‎

‏در ادای رسالت و تکلیف می فرماید:‏

‏به شما می گویم که از هیچ کس نترسید، الاّ خدا؛ و به هیچ کس امید نبندید، الاّ خدای تبارک‏‎ ‎‏و  تعالی.‏‎[48]‎

‏دربارۀ دعوت به خدا می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 267
‏ما باید دعوت بکنیم؛ و دعوت ما به خود نباشد، دعوت به دنیا نباشد؛ دعوت به خدا باشد.‏‎[49]‎

‏دربارۀ مراقبت حق تعالی نسبت به اعمال بندگان می فرماید:‏

‏خدا هست، غفلت نکنید از او؛ خدا حاضر است؛ همۀ ما تحت مراقبت هستیم.‏‎[50]‎

‏دربارۀ انگیزۀ اعمال می فرماید:‏

‏کسی که برای رضای خدا ـ ان شاء الله ـ مشغول انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد‏‎ ‎‏که مورد قبول همه قرار گیرد؛ هیچ امری مورد قبول همه نیست!‏‎[51]‎

‏این تفکر و نگرش که حضور خدای متعال را منعکس می کند، در تمام عبارات امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏مشهود و ملموس است و کسی که اندک آشنایی با آثار ایشان داشته باشد، این حقیقت را‏‎ ‎‏بی تردید تصدیق خواهد  کرد.‏

تأثیر گستردۀ عرفان امام

‏روح جامع نگر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ باعث گردید که جهان بشریت، خود را از آن حقایق‏‎ ‎‏سیراب نماید. اگر به دقت در تحولات جامعۀ جهانی نظر افکنیم و تفکرات نهضت های‏‎ ‎‏آزادی بخش را در جهان کنونی بررسی نماییم، بی تردید می توان به نقش هدایت گر‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏  و الگو پذیری دنیا از ایشان پی ببریم. امام ‏‏رحمه الله‏‏ در قلب مبارزان و مجاهدان لبنان،‏‎ ‎‏فلسطین، آفریقا، اریتره، بوسنی و هرزگوین، چچن و غیره، جایگاه ویژه دارد. اگر به‏‎ ‎‏جامعۀ  خود نظری دقیق افکنیم، معلوم می شود که روح عارفانۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏ در همۀ‏‎ ‎‏آزاد اندیشان، عدالت خواهان و احیاگران، رسوخ و نفوذ کرده و افکار آن ها را از خود متأثر‏‎ ‎‏نموده است.‏

‏چنین حضور مثبتی، آن هم با این گستردگی و توسعه یافتگی، بی ارتباط با تعمّق و‏‎ ‎‏ژرف نگری امام ‏‏رحمه الله‏‏نسبت به جهان ماورای طبیعت نیست. در میان عرفا، گرچه عده ای‏‎ ‎‏مانند علامه قیصری، مرحوم شاه آبادی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و علامه طباطبائی‏‎ ‎‏ـ  قدّس الله اسرارهم ـ نفوذ و تأثیر عمیق و گسترده ای بر دیگران داشته اند، اما این نفوذ،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 268
‏بیش تر در بین خواص و نخبگان بوده و کم تر در آحاد مردم تأثیر گذاشته اند. شاید بتوان‏‎ ‎‏ادعا نمود بعد از انبیا و امامان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ کم تر کسی عرفانش مثل حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در بین‏‎ ‎‏خواص و عوام تأثیر گذار بوده است. حضور عارفانۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏ در متن جامعه و در بین  همۀ‏‎ ‎‏طبقات، از عارفان، حکیمان، فقیهان و متکلمان گرفته تا ادیبان، شاعران و حتی  بازرگانان،‏‎ ‎‏تاجران، کشاورزان، کارگران، زنان، مردان، پیران و جوانان، تأثیر خود را بر جای گذارده‏‎ ‎‏است. چنین تأثیر فراگیری با این وسعت، یا در بین دیگر عارفان نبوده و یا  در حیات‏‎ ‎‏عرفانی آن بسیار نادر بوده است. این تحول و دگرگونی که توسط امام ‏‏رحمه الله‏‏در  همۀ طبقات‏‎ ‎‏اجتماع پدید آمد، از هنرمندی ها و شاخصه های منحصر به فرد عرفان ایشان است.‏

مسئولیت عارفان واقعی

‏عارفان در سیر و سلوک خود، از دو مسئولیت بزرگ سخن می گویند: یکی مربوط به‏‎ ‎‏خود، و دیگری مربوط به جامعه؛ و هم از این رو است که بحث سفرهای چهارگانه را‏‎ ‎‏مطرح می کنند.‏‎[52]‎‏ امام ‏‏رحمه الله‏‏ این سفرها را با بیانی عمیق، در آخر کتاب ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة‏‎ ‎‏و الولایه‏‏ ذکر کرده و فرموده اند:‏

‏این چهار سفر، برای هر صاحب شریعت و رسولی باید وجود داشته باشد؛ گرچه در عین حال،‏‎ ‎‏مراتب آن ها با یکدیگر فرق می کند؛ زیرا بعضی از پیامبران که رسولند، مظهر اسم رحمت‏‎ ‎‏هستند و این ها در سفر اولشان ظهور اسم «الرحمن» را در همۀ عالم مشاهده می نمایند، و در‏‎ ‎‏پایان سفر دوم به دست خواهند آورد که همه چیز در اسم «الرحمن» غرق است؛ لذا به هنگام‏‎ ‎‏بازگشت از این سفر، با رحمت و وجود رحمانی به این جهان باز می گردند و دوره نبوتشان‏‎ ‎‏محدود می شود.‏

‏و به همین صورت است مظاهر دیگر اسماء به حسب اختلافی که در آنان در حضرت علمی‏‎ ‎‏نهفته است. تا این  که به مظهر اسم «الله » می رسد که چنین پیامبر سالکی در پایان سفر اول‏‎ ‎‏مشاهده می کند ظهور حق را با  همۀ شئونش، و هیچ شأنی از حق تعالی او را از شأن دیگر حق‏‎ ‎‏مشغول نمی کند. و انتهای سفر دومش به این  است که همۀ حقایق را در اسم جامع الهی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 269
‏مستهلک می بیند و حتی خود او نیز در احدیّت محض مستهلک  می شود. پس با وجود جامع‏‎ ‎‏الهی به سوی خلق باز می گردد؛ در حالی که نبوّت ازلی و ابدی و خلافت  ظاهری و باطن را‏‎ ‎‏دارا است.‏‎[53]‎

‏آن گاه امام ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمایند که این سفرها برای اولیای الهی نیز حاصل می شود، حتی سفر‏‎ ‎‏چهارم؛ چنانچه برای مولا امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش ‏‏علیهم السلام‏‏ دست داد. بی تردید بعد‏‎ ‎‏از معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ هر کس که به آنان مانندتر و محرم تر است، به اندازه سعۀ وجودی خود،‏‎ ‎‏می تواند از این سفرها برخوردار باشد و صاحب جلوات حق تعالی گردد و به توحید‏‎ ‎‏علمی و عینی نایل شود.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از جمله اولیای الهی بود که پس از مقام معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ به بهترین وجه،‏‎ ‎‏این سفرها را طی نمود و به تعبیر مقام معظم رهبری، جلوه ای از عظمت امامان‏‎ ‎‏معصوم ‏‏علیهم السلام‏‏ را برای ما به نمایش گذاشت و تا مرزهای عصمت پیش رفت. او در دو سفر‏‎ ‎‏اول که برای رسیدن به مقام فنا بود، خود را به جایی رساند که این احساس حضور و‏‎ ‎‏شهود را در تمام مراحل توحید احساس می کرد؛ به طوری که از صاحب نظران و‏‎ ‎‏صاحب دلان گشت. اگر به کتاب ها و سخنرانی های امام ‏‏رحمه الله‏‏ توجه کنیم، شهود الهی او را در‏‎ ‎‏تمام حالات مشاهده می نماییم. امام ‏‏رحمه الله‏‏ لحظه ای از خدا غافل نبود؛ در همه جا، در‏‎ ‎‏شکست ها و پیروزی ها، خوشی ها و تلخی ها، از خدا و جلوات او و عنایات و برکات و‏‎ ‎‏نعمت های او سخن می راند. در شهادت فرزند بزرگشان، آن را از الطاف خفیۀ الهی دانست‏‎ ‎‏و در پیروزی بزرگ فتح خرمشهر فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». نگاهی به بعضی‏‎ ‎‏از توصیه های آن عارف واصل، گویای این مطلب است:‏

‏به خدا متوجه شو تا دل ها به تو متوجه شود.‏‎[54]‎

‏باید به قلبتان برسانید که هر کاری انجام می دهید، در محضر خدا هستید.‏‎[55]‎

‏در اسلام معیار، رضایت خدا است و نه شخصیت ها. ما شخصیت ها را با حق می سنجیم و نه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 270
‏حق را با شخصیت ها. معیار حق، حقیقت است.‏

‏تمام تکالیف الهیه، الطافی است الهی و ما خیال می کنیم تکلیف است.‏‎[56]‎

‏به قلوب محجوب و منکوس خود برسانید که عالم، از اعلی علّیین تا اسفل السافلین، جلوۀ‏‎ ‎‏حق ـ جلّ علا ـ و در قبضۀ قدرت او است.‏‎[57]‎

‏آنی که انسان را از تزلزل بیرون می آورد، آن ذکر خدا است.‏‎[58]‎

‏ما و شما و همه، هر چه داریم از خدا است، و هر چه توان داریم برای خدا باید خرج کنیم.‏‎[59]‎

‏خدای تبارک و تعالی همۀ نعمت ها را عطا فرموده است؛ و آن چیزهایی که عطا کرده در راه او‏‎ ‎‏باید صرف  بکنیم.‏‎[60]‎

‏این کلمات، جلوه ای از جلوات درونی آن عارف به حق است. هر صاحب نظرِ‏‎ ‎‏صاحب دلی با نگاه به این جلوه های کلامی حکم می کند که او به یقین، محو در جلال و‏‎ ‎‏جمال الهی شده است و چون عاشقی دل سوخته، مشتاق وصال محبوب است.‏

اسلام ناب از دیدگاه امام رحمه الله

‏کدام اسلام و با چه تبیینی است که می تواند جامعه را اصلاح کند و بشر را از قید هوا و‏‎ ‎‏هوس و ظلم و ستم برهاند؟ کدام الگو است که توان هدایت و تربیت جان انسان ها را‏‎ ‎‏دارد؟ کدام بیان جامع است که همۀ قوانین مربوط به انسان، در آن تدوین شده باشد؟ و آن‏‎ ‎‏کدام مکتب است که آزادی و استقلال را همراه با عدالت، در کنار عشق به معنویت و‏‎ ‎‏خداجویی و معرفت به بشر هدیه می نماید؟‏

‏در نگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏، اسلام دینی سیاسی است و از ابتدا داعیۀ نجات بشریت را از یوغ‏‎ ‎‏استعمار درون و برون داشته است. اسلام راهکارهای عملی اصلاح، عدالت و معنویت را‏‎ ‎‏فراروی انسان قرار داده و با جهل و نادانی و خرافه پرستی و خودباختگی به شدت مبارزه‏‎ ‎‏نموده و آن را پایه و اساس انحطاط جامعه دانسته است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 271
‏بر این اساس، اگر قوانین روح بخش و معنادار دین الهی، در متن جامعۀ انسانی حضور‏‎ ‎‏یابد، بی شک در مقام انتخاب ارزش ها و تفدیۀ جان، مشکلی نخواهد بود و دین داری در‏‎ ‎‏تمام عرصه های زندگی، با همۀ مشقات و مشکلاتی که ممکن است رو در روی انسان‏‎ ‎‏باشد، پایۀ حیات بشری قرار خواهد گرفت.‏

‏شاخصه های آن اسلامی که امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ بر آن تأکید دارند، با اسلامی که بعضی آن را‏‎ ‎‏باور کرده اند، متفاوت است؛ زیرا در نگاه امام ‏‏رحمه الله‏‏ اسلام، مکتبی است که دارای ویژگی های‏‎ ‎‏ذیل است:‏

‏1. جامعیت برنامه های آن:‏

‏اسلام برای ما همه چیز آورده است. اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است، و نه‏‎ ‎‏دعوتش به خصوص مادیات است؛ هر دو را دارد.‏

‏2. پاسخ گو بودن به نیازهای انسان:‏

‏قوانین اسلام به نیازهای انسان پاسخ می گوید. این قوانین، بسیار صریح و روشن هستند.‏

‏3. تأمین آزادی و استقلال:‏

‏اسلام دین آزادی و استقلال است.‏

‏4. اصالت معنویت و تربیت باطن:‏

‏اسلام هم تربیت باطن می کند، و هم حفظ مصالح دنیوی.‏

‏مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب معنوی است؛ مادیت را در پناه معنویت،‏‎ ‎‏اسلام قبول دارد، معنویات، اخلاق و تهذیب نفس.‏

‏5. توجه کامل به حکومت و سیاست:‏

‏اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد.‏

‏احکام سیاسی اسلام بیش تر از احکام عبادی آن است.‏

‏فعالیت سیاسی یکی از وظایف مذهبی مسلمانان است.‏

‏والله ، اسلام تمامش سیاست است.‏

‏سیاست مُدن از اسلام سرچشمه می گیرد.‏

‏دین اسلام، یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است؛ حتی عبادتش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 272
‏6. ارائه برنامۀ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی:‏

‏اسلام در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، نیازهای مردم را برای ترقی واقعی‏‎ ‎‏برمی آورد.‏‎[61]‎

‏7. ایجاد تحرک و دعوت به قیام و مبارزه:‏

‏اسلام مکتبی است که انسان ها را به گونه ای می سازد که به جز حق و مبدأ خلق، به هیچ‏‎ ‎‏مکتبی تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نگردند.‏‎[62]‎

‏من با اطمینان می گویم: اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلّت می نشاند؛ اسلام موانع‏‎ ‎‏بزرگ  داخل و خارج محدودۀ خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان‏‎ ‎‏را  فتح خواهد کرد.‏‎[63]‎

‏باید با قدرت به پیش برویم و با قدرت با همۀ کسانی که به ما می خواهند تجاوز و تعدّی کنند،‏‎ ‎‏مبارزه کنیم. و زندگی آبرومند نداشتن و زندگی زیر بار بودن، هزار مرتبه از این که انسان بمیرد،‏‎ ‎‏مردن بر او شرف دارد.‏‎[64]‎

سیاست عرفانی امام رحمه الله

‏نکتۀ مهم در بُعد عرفان عملی امام ‏‏رحمه الله‏‏ آن است که او نه تنها شریعت و احکام ظاهری و‏‎ ‎‏عملی دین را با سیاست هماهنگ نمود، بلکه باطن و حقیقت شریعت را با سیاست جمع‏‎ ‎‏کرد. این ویژگی امام ‏‏رحمه الله‏‏ بود که توانست مجموعۀ شریعت، طریقت و حقیقت را یک جا با‏‎ ‎‏هم سازش دهد و در متن زندگی جاری سازد. در واقع، این جمع بالاتر از آنچه بود که‏‎ ‎‏مرحوم شهید مدرّس ‏‏رحمه الله‏‏ می فرمودند که «سیاست ما عین دیانت ماست؛ و دیانت ما عین‏‎ ‎‏سیاست ما است.»‏

‏برتری نگاه عمیق و وسیع امام ‏‏رحمه الله‏‏ موجب شد تا تمام ابعاد دینی، در متن جامعه حضور‏‎ ‎‏یابد و آن را به سوی اهداف و آرمان های بلند الهی جهت بخشد. استاد بزرگوار ما آیة الله ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 273
‏جوادی آملی در خصوص این شاخصۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏ فرمودند:‏

‏امام راحل ‏‏رحمه الله‏‏ شاخصه ای دارد که نه شریعتیان دارند و نه طریقتیان داشتند و نه حقیقتیان از‏‎ ‎‏آن برخوردار هستند؛ چون شریعتیان می گفتند: «شریعت» منهای «سیاست» است؛ و‏‎ ‎‏طریقتیان می گفتند: «طریقت» منهای «سیاست»؛ و حقیقتیان هم باورشان این بود که‏‎ ‎‏«حقیقت» منهای «سیاست» است. ولی امام امت ‏‏رحمه الله‏‏هم سخن مرحوم مدرّس را فرمود که:‏‎ ‎‏«شریعت و دیانت ما، عین سیاست است» و هم بالاتر از مدرّس، آنچه را که ما از مدرّس‏‎ ‎‏نشنیده بودیم، فرمود که: «طریقت» ما هم همان «سیاست» است؛ و بالاتر از آن، سخن‏‎ ‎‏حقیقتیان را هم سیر کرد که «حقیقت» ما عین «سیاست» است. البته سیاست در شریعت به‏‎ ‎‏سبکی، در طریقت نیز سبک دیگر و در حقیقت نیز به روش خاص خود می باشد. امام‏‎ ‎‏راحل ‏‏رحمه الله‏‏ وقتی که به عنوان رهبر جامعه، کشور را اداره می کند، شریعت را با سیاست هماهنگ‏‎ ‎‏کرده و وقتی دستور تهذیب نفس می دهد، طریقت را با سیاست هماهنگ کرده است.‏‎ ‎‏چنان که در تمام سخنرانی هایی که به مناسبت، در عید سعید فطر و قربان ـ که بر جسته ترین‏‎ ‎‏و مهم ترین ایام سال است ـ از امام امت ‏‏رحمه الله‏‏ به یادگار مانده است، اولین سخن، همان‏‎ ‎‏راهنمایی طریقت بود و بعد، مسأله سیاست؛ و البته تهذیب، مقدم بر سیاست بود؛ و ‏‏صحیفۀ‏‎ ‎‏نور‏‏ به خوبی روشن گر این مسأله است. و وقتی خواص یا اخصّ به حضور ایشان بار می یافتند‏‎ ‎‏که فکر می شد آن ها اهل حقیقتند، حقیقت را با سیاست، هماهنگ می کرد.‏‎[65]‎

‏نگاهی که امام ‏‏رحمه الله‏‏ به مسألۀ احکام شریعت، رسالت پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، ولایت علی ‏‏علیه السلام‏‏،‏‎ ‎‏غدیر خم، عاشورا، حج و مانند آن ها داشتند، با رویکرد دیگران بسیار متفاوت بود. او در‏‎ ‎‏همۀ وقایع و حوادث تاریخ معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏تحلیل های سیاسی می نمود و این مسأله در‏‎ ‎‏نوع تبیین و ارائه مفاهیم عمیق معارف دینی، نکتۀ بسیار زیبایی است؛ زیرا می تواند نقش‏‎ ‎‏سازنده ای در ساختار یک جامعۀ پویا، زنده و اصلاح جو ایفا کند.‏

احیای تفکر دینی 

‏ترسیم اسلام با چنین معنایی می تواند جامعۀ مرده را زنده کند و در مسیر الهی شدن‏‎ ‎‏سوق دهد. اگر اسلام از سیاست جدا گردد و از جامعه دور نگه داشته شود، یا غرض‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 274
‏بعثت، تجربۀ دینی انبیا معرفی می شود، و یا وظیفۀ دین داران تنها در پاره ای از امور عبادی‏‎ ‎‏فردی منحصر می گردد و هیچ گاه نمی تواند جامعه را به حرکت و پویایی وادارد و منشأ‏‎ ‎‏رشد و تعالی اجتماع باشد.‏

‏چنین رویکردی نسبت به دین و مفاهیم دینی و تمام احکام آن، اساس و شالودۀ تفکر‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ را تشکیل می دهد. راه گشا بودن و کارسازی این معنا از اسلام موجب آن می گردد‏‎ ‎‏که بتواند عهده دار ادارۀ جامعه گردد و با مبنای عزّتمندی، حکمت مداری و کرامت ورزی،‏‎ ‎‏جامعه را به مدینۀ فاضله سوق دهد.‏

‏با اظهار تأسف، باید گفت بسیاری از مشکلات موجود، بر اثر عدم فهم قرآن و مفاهیم‏‎ ‎‏دینی دامن گیر جوامع مسلمین شده و هر کدام از نگرش های کوته بینانه و یا منحرفانه، در‏‎ ‎‏این رکود نقش بسزایی داشته است. لذا اگر دین را از عرصۀ اجتماع خارج کنیم و احکام‏‎ ‎‏دینی را فقط فردی بدانیم و فقط به ظواهر توجه دهیم و از حقایق و اسرار و باطن، تهی‏‎ ‎‏گردانیم و به تعبیر دیگر، زبان رسایی برای تبیین اندیشۀ دینی نداشته باشیم، بی شک باید‏‎ ‎‏انتظار انحراف در عرصۀ فکر و اخلاق و عمل و سیاست و عرفان و مانند آن را داشته‏‎ ‎‏باشیم. پس باید بعد از ادعای جامعیت مفاهیم دینی، در صدد تبیین آن با زبانی رسا و‏‎ ‎‏روشن باشیم و از کلی گویی پرهیز نماییم.‏

‏ارائه اسلام بدون باطن و حقیقت و سرّ، هیچ گاه نخواهد توانست فرد و جامعه را از‏‎ ‎‏مردگی و تاریکی و ظلمت برون آورد. به همین جهت، عده ای از مصلحان بر این باور‏‎ ‎‏بودند که با شرایط فعلی، اسلام قدرت ادارۀ امور جامعه انسانی را ندارد و یا مفاهیم آن با‏‎ ‎‏محدودیت، نمی توانند اشباع کنندۀ فکر نظام بشری در عصر حاضر گردند.‏

‏با چنین رویکردی باید دو کار اساسی کرد: اول آن که دین را به عنوان بزرگ ترین و‏‎ ‎‏مهم ترین، بلکه تنها راه نجات و خلاصی بشریت از بیگانگی ها و ذلت ها و پندارها معرفی‏‎ ‎‏کرد. دیگر آن که درصدد تبیین درست اندیشۀ دینی بر آمد. همان کاری که دانشمندانی‏‎ ‎‏چون استاد شهید مطهری ‏‏رحمه الله‏‏ انجام دادند و شهید راه پایبندی به تفکر دینی شدند.‏

‏از این رو امام ‏‏رحمه الله‏‏ را می توان سردمدار مبارزه در بُعد تنزیل و تأویل در عصر حاضر‏‎ ‎‏معرفی کرد؛ زیرا اولاً در مقام عمل، به همگان اثبات کرد که در این زمان هم دین توان ادارۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 275
‏جامعه و تشکیل حکومت را دارد. و ثانیاً اسلامی که می تواند بستر امنیت را در همۀ‏‎ ‎‏زمینه ها تمهید و تهیه نماید، اسلامی نیست که از سیاست و طریقت و حقیقت جدا باشد،‏‎ ‎‏بلکه بین متن دین و احکام دینی و سیاست و حقیقت، ربط وثیقی وجود دارد و جدایی هر‏‎ ‎‏یک از این ها موجب بی اثر شدن دیگری خواهد بود. اگر این معنای اسلام، در متن زندگی‏‎ ‎‏انسان ها و در همۀ ابعاد آن حضور یابد و مردم با این شناخت، درصدد تحقق و اجرای‏‎ ‎‏احکام دینی برآیند و خود را به حقیقت دین عرضه نمایند، راه سعادت و نجات را فراروی‏‎ ‎‏خود قرار داده اند. مهم آن است که غبار جهل و نادانی و خرافه، بر حقیقت دین قرار نگیرد‏‎ ‎‏و آن را وارونه جلوه ندهد؛ همان طور که امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید:‏

«أیّها الناس! سیأتی علیکم زمان یکفأ فیه الإسلام، کما یکفأ الإناء بما فیه»؛‎[66]‎

‏ای مردم! روزگاری بر شما خواهد آمد که حقیقت و متن دین را وارونه می نمایند، همان گونه که‏‎ ‎‏یک ظرف وارونه می شود و محتوایش خالی می گردد.‏

‏این خطر، یعنی تهی شدن اسلام از احکام واقعی آن، دست مایۀ کژاندیشان‏‎ ‎‏خواهد  بود  و باعث اختفای حق و انحراف از صراط مستقیم در جامعه می شود.‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏  فرمودند:‏

«و إنّه سیأتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شیء أخفی من الحقّ، و لا أظهر من‎ ‎الباطل، و لا أکثر من الکذب علی الله و رسوله. و لیس عند أهل ذلک الزمان سلعة أبور‎ ‎من الکتاب إذا تلی حقّ تلاوته، و لا أنفق إذا حرف عن مواضعه؛ و لا فی البلاد شیء‎ ‎أنکر من المعروف، و لا أعرف من المنکر»؛‎[67]‎

‏زمانی خواهد آمد که حق، مخفی تر از همه چیز و باطل، آشکارتر از همه چیز گردد و به خدا و‏‎ ‎‏رسولش دروغ بندند و به تحریف دین پردازند و منکر، معروف شود و معروف، منکر جلوه کند.‏

‏این همان زمانی است که اسلام، از قرآن و متن دین جدا گردد و فرهنگ امر به معروف‏‎ ‎‏و نهی از منکر تعطیل و بدعت گذاری شایع و رایج گردد.‏

‏حال که فضای جامعه به جهت پویایی اندیشۀ دینی، نیاز به بازشناسی، بازبینی و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 276
‏بازنگری دارد، باید همّت نمود تا دین را با توجه به جامعیت آن و با دین شناسان واقعی به‏‎ ‎‏اندازۀ ظرفیت وجودی خود درک کرد و در همۀ مراحل زندگی متحقق نمود. چنان که امام‏‎ ‎‏خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دین را با همۀ زوایای پیدا و پنهان آن در خود، متحقق کرده بودند و با این نگاه‏‎ ‎‏وسیع، آن را در جامعه ترویج می دادند:‏

‏امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند.‏‎[68]‎

‏چهرۀ نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایید؛ که اگر این چهره با آن جمالِ جمیل که‏‎ ‎‏قرآن و سنّت در همۀ ابعاد به آن دعوت کرده اند، از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج فهمی های‏‎ ‎‏دوستان، خودنمایی نماید، اسلام جهان گیر خواهد شد.‏‎[69]‎

دعوت عمومی به دنیای عرفان

‏با نگاه به تعلیقاتی که امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر ‏‏فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏ دارند، روشن می شود که‏‎ ‎‏ایشان در عرفان نظری، زبر دست، دقیق و عمیق بودند و در شناخت و باورهایشان از‏‎ ‎‏پیش تازان ارباب معرفت و اصحاب عرفان به شمار می روند و از این مرحله به مقام شهود‏‎ ‎‏و حضور ـ که بالاتر از جزم نظری است ـ راه یافتند. وصول به چنین مقام عرفانی بدون‏‎ ‎‏استاد الهی کم تر نصیب انسان می شود؛ چه این که امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز همچون دیگر عارفان، از‏‎ ‎‏استادان الهی و حاذق بهره جستند. ایشان در کلاس درس استاد بزرگوارشان، عارف عظیم‏‎ ‎‏الشأن مرحوم شاه آبادی ‏‏رحمه الله‏‏این مراحل و مراتب را طی نمود. اما اکتفا به درک عمیق از‏‎ ‎‏معرفت نکرد؛ بلکه در مقام عمل، با عزمی راسخ، عرفان عملی را تا مقام توحید پیمود؛‏‎ ‎‏ولی نه به آن روش که عارفان دیگر با تعیین منازل داشتند، بلکه مبنای سیر و سلوکش را از‏‎ ‎‏مکتب اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ اخذ نمود. امام ‏‏رحمه الله‏‏ با این اوصاف، عارفان و حکیمان دیگر را حرمت‏‎ ‎‏می داشت و مکرر سفارش می فرمود که انکار مقامات اهل معرفت روا نیست؛ زیرا اگر‏‎ ‎‏آدمی به جایی نرسیده، نباید انکار واصلان نماید؛ زیرا نیافتن و ندیدن و نفهمیدن شخص،‏‎ ‎‏دلیل بر نبودن و واقعیت نداشتن نیست.‏

‏نکتۀ مهم آن است که عارفان بر دو دسته اند: عده ای مراحل و منازل را در بُعد نظر و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 277
‏عمل می پیمایند و به اندازۀ سعۀ وجودی خود، از جلوات و ظهورات حق تعالی بهره مند‏‎ ‎‏می گردند؛ اینان خود را فانی در دوست می کنند و مقام توحید را در می یابند و همواره به‏‎ ‎‏یاد دوست هستند و حیات خویش را با نام و یاد او سپری می کنند. برخی دیگر کسانی‏‎ ‎‏هستند که هنرمندانه دیگران را به آنچه یافته اند، دعوت می کنند و به تعبیر دیگر، هر کس را‏‎ ‎‏به اندازۀ قابلیت و ظرفیتش هدایت می کنند و راه و مقصد را به او نشان می دهند. چنین‏‎ ‎‏دعوتی گاه برای عده ای از خواص است و گاه تمام افراد جامعه از این فراخوان برخوردار‏‎ ‎‏می شوند و هر کس به اندازۀ آمادگی اش، به آن پاسخ می دهد. و این نکته بسیار ظریفی‏‎ ‎‏است که در مسیر عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ کاملاً به چشم می خورد و پرواضح است که کم تر کسی از‏‎ ‎‏این هنر، بهره جسته و جامعه را از این معارف ناب بهره مند کرده است و عطش تشنگان‏‎ ‎‏کوی حقیقت را بر طرف ساخته است.‏

نسبت عرفان و حماسه

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ اهل معرفتِ حماسه گرایی بود که در برابر طغیان گری ستمگران کوتاه نمی آمد؛‏‎ ‎‏بلکه وظیفۀ خود می دانست در این عرصه به نحو جدی وارد شود و با هر آنچه که با‏‎ ‎‏کرامت و عزّت انسان ها در تقابل بود و باعث انحراف جامعۀ بشری می شد، درآویزد. البته‏‎ ‎‏این غضب او نیز بر اساس رحمت و لطف و محبت و روح عارفانه اش بود که هنگام‏‎ ‎‏رویارویی با ناهنجاری ها، دفاع و جهاد را بر خود واجب می دانست.‏

‏خدای متعال دو نوع رحمت بر آفریده اش نازل نمود: یکی «رحمت خاصّه» است که‏‎ ‎‏در برابر غضب قرار دارد؛ و دیگری «رحمت مطلقۀ عامّه» است که مقابل ندارد و همۀ‏‎ ‎‏موجودات از آن برخوردارند. هر چه که در نظام آفرینش موجود است، از دایرۀ شمول‏‎ ‎‏رحمت مطلقۀ حضرت حق بیرون نیست و حتی غضب و جهنم و وجود ابلیس، همه و‏‎ ‎‏همه از رحمت عام الهی نشأت گرفته است.‏

‏عارف نیز که مظهر جلال و جمال الهی است، دارای دو نگاه رحمت می باشد؛ با نظر‏‎ ‎‏رحمت عامّش، همۀ مخلوقات خدا را از آن جهت که جلوۀ اویند، دوست می دارد و به‏‎ ‎‏آن ها عشق می ورزد:‏

‏ ‏

‏عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد‏    ‏بوالعجب من عاشق این هر دو ضد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 278

‏اما با نظر رحمت خاصش، تنها کسی و چیزی را خواهان است که مورد نظر خاص حق‏‎ ‎‏تعالی باشد؛ وگرنه با قوۀ غضبیه اش که منشأ حماسه آفرینی او است، با موانعی که در مقابل‏‎ ‎‏سیر و سلوک انسانی قرار می گیرد، مبارزه می کند، تا جامعه در فضایی امن، در مسیر الهی‏‎ ‎‏خود قدم گذارد و زیباترین انواع ارتباط را ـ که همان ارتباط با خدای هستی است ـ در‏‎ ‎‏خود تحقق بخشد.‏

‏نکته ای که در جمع بین این دو فضیلت ـ یعنی حماسه و عرفان ـ در خور توجه است،‏‎ ‎‏این است که شخص عارف با به دست آوردن مقام شهود و حضور خدایی در تمام‏‎ ‎‏صحنه های زندگی، درمی یابد که هیچ قدرت و اراده ای در نظام هستی نیست، مگر آن که‏‎ ‎‏مظهر و مجلای آن قدرت و ارادۀ مطلقه باشد و هر کدام به اندازۀ سعۀ ظهور و وجود‏‎[70]‎‎ ‎‏خود، آن قدرت و ارادۀ مطلقه را نشان می دهد.‏

‏عارف با چنین دریافت و وجدانی، خدا را در تار و پود هستی حاضر و ناظر می بیند و‏‎ ‎‏بدون تردید، با اتکا به چنین قدرتی، هیچ گاه احساس ضعف و کاستی در برابر دیگران‏‎ ‎‏نمی کند و به هیچ وجه ترس و هراسی در او راه پیدا نمی کند. وقتی کسی در ارادۀ خدا فانی‏‎ ‎‏گردد، بالضروره هیچ خوف و اضطرابی در او راه پیدا نمی کند. حماسه گرایی عارفان،‏‎ ‎‏نشانه ای از جلال الهی است؛ از این رو، کسانی که در تقابل با او هستند، همیشه احساس‏‎ ‎‏خطر و آسیب پذیری می کنند.‏

‏به شهادت دوست و دشمن، این حقیقت در وجود امام راحل ‏‏رحمه الله‏‏ کاملاً مشهود بود، که‏‎ ‎‏ایشان جز خدا، از هیچ کس هراسی به دل راه نمی دادند. ایشان خود می فرمودند:‏

‏من به غیر از حق تعالی از احدی نمی ترسم.‏

‏چه بسیار اتفاق می افتاد که با موضع گیری قاطع او، دشمنان مضطر می شدند و تمام‏‎ ‎‏نقشه هایشان نقش بر آب می شد. این قدرت و هیبت الهی به حدی در امام ‏‏رحمه الله‏‏ظهور پیدا‏‎ ‎‏نمود که در مقابل جنایت کارترین قدرت حاکمۀ زمان فرمود:‏

‏آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.‏‎[71]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 279
‏باید به این نکته توجه داشت که گفتن چنین جمله ای دربارۀ آمریکا، از نظر دیپلماسی‏‎ ‎‏سیاسی چه تبعاتی را به دنبال دارد؛ اما برای امام ‏‏رحمه الله‏‏ که به مسائل، نگاه تکلیفی و ادای وظیفه‏‎ ‎‏می نماید، صحّت چنین برخوردی بسیار بدیهی و روشن است. به اعتقاد ایشان فداکاری و‏‎ ‎‏مجاهدت در راه دین، امری ضروری است و مبارزه در راه خدا اجتناب ناپذیر است و به‏‎ ‎‏همین جهت می فرمودند:‏

‏آن مذهبی که جنگ در آن نیست، ناقص است. ‏

‏خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام مبارزه کنیم. ‏

‏ما تا آخرین نفس ایستاده ایم. ‏

‏تکلیف ما این است که در مقابل ظلم بایستیم.‏‎[72]‎

‏روشن است که این ظهور قدرت خدای سبحان است که موجب می شود انسانی چنین‏‎ ‎‏حماسه گرایانه با ناهنجاری ها مقابله کند. احساس خدامحوری، خداگرایی و خداشهودی‏‎ ‎‏است که چنین قدرتی را به انسان عطا می فرماید و انسان را همچون آن قادر‏‎ ‎‏شکست ناپذیر، در برابر ملحدان و کافران و موجودات چند چهره قرار می دهد.‏‎ ‎‏فرمایش های حماسی امام نظیر این که می فرمود: «با اتکال به خدای قادر، مجهز شوید به‏‎ ‎‏سلاح و صلاح؛ که خدای بزرگ با شما است»‏‎[73]‎‏ در حقیقت، تفسیر آیاتی همچون ‏‏«‏إنَّ  مَعِیَ‎ ‎رَبِّی سَیَهْدِینِ‏»‏‎[74]‎‏ و ‏‏«‏إنَّ الله َ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ‏»‏‎[75]‎‏ و ‏‏«‏إنَّ الله َ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَ الَّذِینَ هُمْ  مُحْسِنُونَ‏»‏‎[76]‎‏ و‏‎ ‎‏مانند آن ها است؛ و روشن است که تحقق این حقایق در وجود آدمی، نگاه  او را به جهان‏‎ ‎‏تغییر خواهد داد و انسان را در همۀ امور زندگی، خدا محور خواهد نمود.‏

‏از دیدگاه عارفان، دست یابی به چنین قدرتی، فقط با ظهور جلوه های حق تعالی میسر‏‎ ‎‏خواهد بود و ظهورهای الهی نیز در ظرفی متحقق می شود که قابلیت تلقّی و دریافت آن ها‏‎ ‎‏را داشته باشد. وقتی که ملتی با نگاه الهی به همه چیز هستی می نگرند، قابلیت چنین‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 280
‏ظهوری را پیدا خواهد کرد؛ و این باعث می شود که آن ملت، عزیز و شکست ناپذیر گردد؛‏‎ ‎‏و تا هنگامی که از این قابلیت برخوردار باشند، شکست ناپذیری آنان ادامه خواهد داشت.‏‎ ‎‏اگر ارادۀ ملت، ظهور ارادۀ حق تعالی باشد، سرانجامِ چنین جامعه ای به شکست منجر‏‎ ‎‏نخواهد گشت؛ زیرا در هر صورت، پیروزی و سرافرازی نصیب آنان خواهد شد و به‏‎ ‎‏«اِحدی الحسنَیَین» دست خواهند یافت؛ یا پیروزی ظاهری و یا شهادت در راه حق.‏

‏مروری بر موضع گیری های مقتدرانه و فرمان های حماسی حضرت امام در جریان‏‎ ‎‏نهضت بزرگ اسلامی و در بر پایی نظام جمهوری اسلامی و بعد از آن، در جنگ تحمیلی و‏‎ ‎‏دفاع مقدس، علیه استکبار جهانی، ابعاد حماسی امام را به بهترین وجه نشان می دهد.‏‎ ‎‏خصوصاً سال های پایانی عمر مبارک امام، سرشار است از حرکت ها و پیام هایی که هر‏‎ ‎‏یک، نماد مقاومت، مبارزه و حماسه است؛ مثل فرمان قتل سلمان رشدی مرتد، پیام قبول‏‎ ‎‏قطع نامه، پیام برائت از مشرکین در حج ابراهیمی، پیام سال روز تشکیل بسیج مستضعفین‏‎ ‎‏و... امام ثابت کرد که عرفان نه تنها در تعارض با مبارزه طلبی و حماسه آفرینی نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏چنان که سید العارفین، حضرت سید الشهدا ‏‏علیه السلام‏‏ نشان دادند، حماسه گرایی و ظلم ستیزی،‏‎ ‎‏لازمۀ عرفان ناب شیعی است.‏

برخورد امام با عارف نمایان

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ با عارف نمایان نیز به مقابله برخاستند؛ یعنی آنان که برای خود، دکانی باز‏‎ ‎‏کردند و با کشکول گدایی، عزلت گرایی منفی را ترویج می دادند، و همواره خود را از زمرۀ‏‎ ‎‏عارفان خارج می کردند؛ لذا می فرمود:‏

‏ ‏

‏از صوفی ها صفا ندیدم هرگز‏    ‏زین طایفه من وفا ندیدم هرگز‏‎[77]‎

‏ ‏

‏علت و سرّ مخالفت امام با عارف نمایان این بود که آنان مردم را به رکود، جمود و‏‎ ‎‏گوشه نشینی ترغیب می کردند؛ در حالی که نتیجۀ این تعالیم، چیزی جز ظلم پذیری و قبول‏‎ ‎‏سلطۀ طاغوت و در نتیجه، بیرون رفتن از ولایت خدا نیست. اساساً عرفان با این ادعا‏‎ ‎‏مناسبتی ندارد و برای سلوک معنوی، نیازی به تظاهر کلاه و کشکول و تبرزین نیست. عرفان،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 281
‏در متن زندگی جاری است و ارتباطی با این امور ندارد؛ زیرا حقیقت عرفان عبارت است‏‎ ‎‏از خود را ندیدن و در همه حال، خدا را دیدن. امام در یکی از سروده هایش می فرماید:‏

‏ ‏

‏صوفی صافی اگر هستی بکن این خرقه را‏   ‏دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد؟‏

‏بر فراز دار فریاد «أنا الحقّ» می زنی‏   ‏مدعی حق طلب، «اِنّیت و انّیٰ» چه شد؟‏

‏ ‏

‏امام در مبارزه با عرفان منفی، به ترویج عرفان حماسی همت می گماردند؛ چنان که در‏‎ ‎‏بعضی از پیام هایشان، بسیجیان و رزمندگان اسلام را مورد تمجید قرار می دادند:‏

‏شما بسیجیان، یک شبه راه صد ساله را پیمودید. بسیج شجرۀ طیّبه و درخت پر ثمری است‏‎ ‎‏که بوی بهار وصل و حلاوت یقین می دهد.‏

‏و دربارۀ شهدای راه دین می فرماید:‏

‏شهید نظر می کند به وجه الله . شهدا در قهقهۀ مستانه شان ‏‏«‏عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقُونَ‏»‏‎[78]‎‏اند. خوشا‏‎ ‎‏به حال آنان که با شهادت رفتند! شهادت هنر مردان خداست.‏

‏در عین حال امام، خرده گیران اهل حق را نیز مورد عتاب قرار می دهد و این شیوۀ‏‎ ‎‏برخورد با عارفان بالله را به هیچ وجه نمی پسندند؛ زیرا عارفان واقعی، راه بیداری دل را‏‎ ‎‏برای بشریت می نمایند و بستر حضور در عالم معنا و دریافت فیض را هموار می سازند. از‏‎ ‎‏این رو، امام ‏‏رحمه الله‏‏ انکار نمودن بزرگان معرفت را مورد مذمت و نکوهش قرار می دادند و به‏‎ ‎‏خرده گیران می فرمودند:‏

‏ ‏

‏گر اهل نه ای، ز اهل حق خرده مگیر‏   ‏ای مرده، چه خود، زنده دلان مرده مگیر‏

‏برخیز از این خواب گران ای مهجور‏    ‏      ‏‏بیدار دلان، خواب گران پرده مگیر‏‎[79]‎

‏ ‏

شاخصه های عرفان امام خمینی رحمه الله 

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ از جمله عارفانی است که پس از معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ با جلوه های حضور ربّانی خود‏‎ ‎‏توانست جهان وسیعی را به روی دین داران و دین باوران بگشاید و حیاتی دیگر به جان‏‎ ‎‏آدمیان بخشد. ایشان در همۀ عرصه ها با نگاه جامع گرایانۀ خود، حیات آدمی را معنادارتر‏‎ ‎‏نمود. از این رو عرفان این شخصیت عظیم الشأن با عرفان آنان که دایرۀ حضورشان بسیار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 282
‏محدود بود، قابل مقایسه نیست و قیاس عرفان گستردۀ امام ‏‏رحمه الله‏‏ با عرفان محدود دیگران‏‎ ‎‏«قیاس مع الفارق» است.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ حقایق نهفته ای را که در همۀ آدمیان وجود دارد، آشکار نمود و باورهای کارآمد‏‎ ‎‏حوزۀ انسانی را حیاتی دیگر بخشید. ایشان همچون عارفانی نبود که حضور مدبّرانۀ خود‏‎ ‎‏برای اصلاح و تدبیر جامعه را در شأن و منزلت عارفان نداند و آن را منافی با سلوک عرفانی‏‎ ‎‏قلمداد کند؛ بلکه برای تکمیل مراحل و مراقبت عرفانی، چنین حضوری را در متن جامعه‏‎ ‎‏با آن گستردگی، لازم و ضروری می دانستند. البته چنین مجموعه ای از مقامات و کرامات،‏‎ ‎‏بدون توفیق حضرت پروردگار نبوده و همواره عنایت ازلی را به دنبال داشته است.‏

‏در این مختصر که چکیده ای از مباحث گذشته نیز می باشد، نگاهی هر چند گذرا به‏‎ ‎‏شاخصه های عرفانی امام انداخته شده است و پویایی عرفان حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ روشن تر‏‎ ‎‏می گردد. باشد که توشه ای برای رهروان طریق عرفان ناب قرار گیرد.‏

1. تمسک به ولایت انسان کامل

‏خدای سبحان، مقام «ولایت مطلقه» را واسطۀ فیض و افاضۀ خویش قرار داده است و‏‎ ‎‏از طریق آن مقام است که فیوضات و برکات خود را بر همۀ موجودات و بر انسان ها نازل‏‎ ‎‏می فرماید. و از آن سو نیز به وساطت ولایت مطلقه است که همۀ موجودات ـ و از جمله‏‎ ‎‏انسان ـ به سوی پروردگار صعود می یابند. به تعبیر دیگر، چه در قوس نزول و چه در قوس‏‎ ‎‏صعود، انسان کامل که دارای مقام رفیع ولایت مطلقه است، وساطت می کند.‏

‏حامل ولایت مطلقه، خلیفۀ اعظم حق تعالی و آدم حقیقی و انسان کبیر می باشد، که‏‎ ‎‏مسجود سجود ملائکۀ الهی است. او در حقیقت، مخلوق اول حق تعالی است که گاهی از‏‎ ‎‏آن به «قلم اَعلی» و گاهی به «عقل» و گاهی به «روح اعظم» تعبیر شده است. پیامبر‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و سایر معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ صاحبان و حاملان واقعی این ولایت مطلقۀ الهیه اند و آنچه‏‎ ‎‏که در زیارت جامعۀ کبیره آمده که: «‏بکم یفتح الله و بکم یختم؛ بکم ینزّل الغیث من‎ ‎السماء...»‎[80]‎‏ ناظر به این حقیقت است که واسطۀ نزول و صعود و مجرای اصلی فیض‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 283
‏رحمانی، امامان معصومند. همچنین در دعای ندبه دربارۀ امام زمان ‏‏علیه السلام‏‏ که از صاحبان و‏‎ ‎‏حاملان ولایت مطلقه است می خوانیم: «‏أین السبب المتّصل بین الأرض و السماء؟»‎[81]‎‏ و در‏‎ ‎‏قسمت دیگری از آن آمده است: «‏أین باب الله الذی منه یؤتیٰ؟»‎[82]‎

‏با این مقدمه روشن گردید که طیّ هر مرحله و مقامی، بدون تمسک به مقام رفیع‏‎ ‎‏ولایت ممکن نخواهد بود. از این رو، در سیر و سلوک عرفانی نیز تمسک به اولیای‏‎ ‎‏کامل  الهی، از ضروریات شمرده می شود و در تمام مراحل سلوک علمی و عملی، به‏‎ ‎‏واسطۀ آن ولیّ مطلق است که انسان عارف و سالک، از عنایت خاص باری تعالی‏‎ ‎‏برخوردار می گردد. داشتن این ولایت، اصلی ترین رکن در طیّ مراحل سلوک است؛ چه‏‎ ‎‏این که در روایات از پیامبر اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نقل شده است که اسلام بر پنج رکن بنا نهاده شده:‏‎ ‎‏نماز، زکات، حج، روزه و ولایت؛ که مهم ترین پایۀ آن، ولایت است. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در‏‎ ‎‏کتاب‏‏ آداب الصلاة‏‏ با بیانی دقیق، لطایف معنای ولایتی نماز را ذکر فرموده اند؛ که فهم آن،‏‎ ‎‏دلی پاک و قلبی سرشار از عشق و محبت اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ را می طلبد. ایشان در سرّ نوشتن‏‎ ‎‏کلمات «لا إله إلاّ الله ، محمّد رسول الله و علی امیرالمؤمنین» بر همۀ موجودات، از عرش‏‎ ‎‏اَعلی تا انتهای ارضین، می فرماید:‏

‏نکتۀ عرفانیه آن است که حقیقت خلافت و ولایت، ظهور الوهیت است و آن، اصل وجود و‏‎ ‎‏کمال آن است. و هر موجودی که حظّی از کمال دارد، از حقیقت الوهیت و ظهور آن ـ که‏‎ ‎‏حقیقت خلافت و ولایت است ـ حظّی دارد؛ و لطیفۀ الهیه در سر تا سر کائنات ـ از عوالم غیب‏‎ ‎‏تا منتهای عالم شهادت ـ بر ناصیۀ همه ثبت است؛ و آن لطیفۀ الهیه، حقیقت «وجود منبسط»‏‎ ‎‏و «نفس الرحمن» و «حق مخلوق به» است که بعینه باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقۀ‏‎ ‎‏علویه است. و از این جهت است که شیخ عارف شاه آبادی ـ دام ظلّه ـ می فرمود که شهادت‏‎ ‎‏به ولایت در شهادت به رسالت منطوی است؛ زیرا که ولایت، باطن رسالت است. و نویسنده‏‎ ‎‏گوید که در شهادت به الوهیت، شهادتین منطوی است جمعاً و در شهادت به رسالت، آن دو‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 284
‏شهادت نیز منطوی است؛ چنانچه در شهادت به ولایت، آن دو شهادت دیگر منطوی است.‏‎[83]‎

‏با عنایت به حضور علمی و عینی حضرات معصومین ‏‏علیهم السلام‏‏ که حاملان واقعی آن ولایت‏‎ ‎‏مطلقه اند، ضرورت تمسک به آنان در سیر و سلوک علمی و عملی نیز روشن خواهد‏‎ ‎‏گردید. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از جمله عارفان کم نظیری است که در شناخت مصادیق کُمّل خلیفۀ‏‎ ‎‏اعظم که هم اکنون در وجود مقدس امام زمان ‏‏علیه السلام‏‏متبلور است، راه صواب را به درستی و‏‎ ‎‏کمال شناختند و بر همان اساس، طیّ طریق نموده و در تمام مراحل به آن مجرای اصلی‏‎ ‎‏فیض توجهی عمیق داشته است، و این مطلب به راحتی از کلمات آن عارف بزرگ‏‎ ‎‏استفاده  می شود.‏‎[84]‎

2. جمع بین شریعت و طریقت

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از عارفانی است که جدایی بین این دو را باعث هلاکت می داند و‏‎ ‎‏بی اعتنایی به ظواهر شریعت را تا انتهای سلوک ـ که جدایی از نشئۀ ملکی و دنیایی است و‏‎ ‎‏تا لحظۀ مرگ ادامه دارد ـ جایز نمی شمردند؛ بلکه خود به عنوان فقیهی صاحب نظر و‏‎ ‎‏صاحب فتوا، تحیّر و سرگردانی را از مقلدان رفع کرد و راه عملی سلوک را که توجه به‏‎ ‎‏واجبات الهی و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است، فراروی آنان قرار دادند و‏‎ ‎‏جدایی از آن احکام و بی اعتنایی از شریعت نبوی و هدایت علوی را لحظه ای روا‏‎ ‎‏نمی دانستند. در این میان، ایشان گوی سبقت را از دیگر عارفان ربوده بودند و به بهترین‏‎ ‎‏وجه، توفیق این جمع را داشتند.‏

3. سالک سفرهای چهارگانه

‏عارفان در سیر اول که وصول به مقام شهود صفاتی و افعالی است، مواجه با مشکلی‏‎ ‎‏جدی نیستند. آنچه که در این سیر مهم است، پانهادن بر هواهای نفسانی و قدم گذاشتن در‏‎ ‎‏کوی دوست و فانی شدن در او و همۀ امورات زندگی را به آن حکیم علی الاطلاق تفویض‏‎ ‎‏نمودن است. نخست باید موانع سیر و سلوک را که اَنانیت و خودبینی و رکود و توقف در‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 285
‏منزل است، خوب شناسایی کرد و با توفیق الهی در برابر این موانع قیام نمود. چه بسا لازم‏‎ ‎‏گردد برای مبارزه، هجرتی به سوی حق نماید و مجاهدانه در این راه تلاش کند و با‏‎ ‎‏راه زنان به مقابله برخیزد، تا به صحنه و عرصۀ حضور و شهود راه یابد. بسیاری از سالکان‏‎ ‎‏در دو سفر اول، در حد ظرفیت و قابلیت خود، توفیق حضور پیدا می کنند.‏

‏اما در بهره دهی این حضور؛ و به تعبیر دیگر، در سفر سوم و چهارم، شاید این توفیق،‏‎ ‎‏آن هم به نحو فراگیر، به همه دست ندهد. اگر چه با شرایط لازم در آن عصر و زمانه،‏‎ ‎‏عده ای از فیوضات آنان بهره مند می شوند، اما این که به نحو جدّی در دو سفر بعدی ـ که‏‎ ‎‏سفرهای پایانی عارف است ـ توفیق داشته باشند و جامعه را از معارف یافته و چشیدۀ‏‎ ‎‏خود بهره مند سازند، کم تر دیده می شود. امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این دو سیر پایانی نیز گوی‏‎ ‎‏سبقت را از دیگران ربودند و به حق به زیباترین صورت، این منازل را طی کردند.‏

4. عدم تقیّد به منازل عرفا

‏عارفان بالله برای سیر و سلوک عرفانی، منازلی را در کتب خود معرفی کرده اند؛ که از‏‎ ‎‏دو منزل گرفته تا هزار منزل و بلکه بیش تر ذکر شده است. آنان بر این باور بودند که طیّ‏‎ ‎‏این منازل باید به ترتیب صورت گیرد؛ زیرا بدون طی نمودن منزل قبلی، ورود به منزل‏‎ ‎‏بعدی امکان پذیر نیست. بی شک چنین تفسیری از منازل عرفانی، راه را بر بسیاری از‏‎ ‎‏سالکان می بندد و حضور در میدان عرفان را تنها برای عده ای خاص باز می گذارد که‏‎ ‎‏می توانند وقتی را در محیط خاصی بگذرانند. امام ‏‏رحمه الله‏‏ با عدم تقیّد و پایبندی به منازلی که‏‎ ‎‏عرفا ذکر نموده اند، راه ورود به عرصۀ عرفان عملی را برای همۀ اقشار و طبقات باز کردند‏‎ ‎‏و به شکلی زیبا و لطیف، عرصۀ حضور را از آن فضای تنگ و محیط بسته به یک فضای‏‎ ‎‏باز و فراگیر تبدیل نمودند؛ و این، هنر ممتازی بود که امام ‏‏رحمه الله‏‏ از خود نشان داد.‏

5. جامعه گرایی عرفان امام

‏بسیاری از عارفان بر این باورند که عارف باید اهل عزلت و گوشه گیری باشد، و از این‏‎ ‎‏طریق جامعه را هدایت کند و آنان را با معارف الهی و شهودی سیراب نماید. عده ای نیز بر‏‎ ‎‏این باور بودند که حضور عارفان در صحنۀ سیاست و ادارۀ امور جامعه، با شأن و منزلت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 286
‏آنان سازگاری ندارد؛ لذا همواره تا آخر عمر، عزلت را بر چنین حضوری ترجیح می دادند‏‎ ‎‏و آن را لازم می دانستند.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ با تعالیم عالیۀ اسلام که نشأت گرفته از تفسیر اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ بود، بر این باور‏‎ ‎‏بودند که چنین عزلتی زیبندۀ عارفان نیست؛ بلکه اگر محیط و بستر فراهم گردد یا آن که‏‎ ‎‏بتوان بستر سازی نمود، باید  نتیجۀ این ارتباط شبانگاهی و وصول به حضرت دوست را‏‎ ‎‏برای هدایت جامعه مورد بهره برداری قرار داد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر خلاف بعضی از عارفان، حضور در جامعه و صَرف وقت برای تدبیر امور‏‎ ‎‏دنیوی مردم را نه تنها دون شأن نمی دانستند، بلکه چنین حضوری را برای اصلاح جامعه‏‎ ‎‏لازم می دیدند. ایشان بهره گیری از نعمت حقیقی عرفان را به این می دانستند که عارف، در‏‎ ‎‏ادای تکلیف، کارآمدترین فرد در اصلاح امور جامعه بشری باشد.‏

6. پیوند سیاست و عرفان

‏یکی از شاخصه های عرفانی امام، پیوند بین سیاست و عرفان بوده است. در تاریخ‏‎ ‎‏اسلام، به جز دورۀ پر برکت حکومت نبیّ اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ در مدینه و امیر المؤمنین و امام‏‎ ‎‏حسن ‏‏علیهماالسلام‏‏ هیچ گاه حکومت به تمام معنای کلمه در دست صالحان قرار نگرفت.‏‎ ‎‏محجوریت رهبران الهی و نخبگان و شایستگان، از حکومت، اندک اندک این تصور غلط‏‎ ‎‏را به وجود آورد که حکومت و سیاست متعلق به بی دین ها است و دین داران از آن‏‎ ‎‏گریزانند. تبلیغات حکومت های جایر بر اندیشۀ جدایی دین از سیاست بیش از پیش دامن‏‎ ‎‏زد و شرایطی به وجود آورد که به تعبیر حضرت امام، آخوند سیاسی، مساوی با آخوند‏‎ ‎‏بی دین شده بود و می رفت که حتی به عنوان یک باور، در بین دین داران و‏‎ ‎‏روحانیان  درآید.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در چنین وضعیتی نهضت اسلامی را آغاز کرد و در تداوم آن، حکومتی‏‎ ‎‏بر پایۀ اسلام بنیان گذاشت و ده سال در مسند حکومت و سیاست، به هدایت و ارشاد‏‎ ‎‏جامعه پرداخت. امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر خلاف عرفای دیگر که ورود در دنیای سیاست و حضور در‏‎ ‎‏متن جامعه را برای هدایت و تدبیر عموم، با منزلت و شأن عرفانی عارفان سازگار‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 287
‏نمی یافتند، این حضور را لازم می دانستند؛ زیرا معتقد بودند در دنیای سیاست، باید آن‏‎ ‎‏شوق و انگیزه و عشق و محبت در تمام مراحل اصلاح جامعه حضور یابد؛ و چون تودۀ‏‎ ‎‏مردم از ظرفیت های گوناگونی برخوردار هستند، باید آن را تنزّل داد، تا هر کس به اندازۀ‏‎ ‎‏سعۀ وجودی و قابلیت خود، از آن حقایق برخوردار شود. ایشان با این شیوه توانستند‏‎ ‎‏به گونه ای که به کرامت و معجزه نزدیک است، در همۀ اقسام مردم، عارف تربیت کنند؛‏‎ ‎‏طلبه، دانشجو، دانش آموز، استاد، کشاورز، تاجر، بازرگان، کارگر، کارمند، نوجوان، جوان،‏‎ ‎‏پیر، زن، مرد و حتی در میان آنان که از دانش تهی بودند، عارف و اهل دل و صفا بپروراند.‏‎ ‎‏و این بهترین نوع ورود در عرصۀ سیاست برای اصلاح جامعه بشری است.‏

7. پیوند حماسه و عرفان

‏روح حماسی به معنای واقعی آن از دیگر ویژگی های عارفان الهی است. عرفا به واسطۀ‏‎ ‎‏جهت بخشی به قوّۀ غضبی خود، مظهر غضب و خشم الهی در برابر کفر، الحاد، نفاق،‏‎ ‎‏پستی و زبونی می شوند و با ارتباط با آن قدرت لایزال و مبدأ ازلی و ابدی، هراس و ترسی‏‎ ‎‏به خود راه نمی دهند؛ زیرا برای غیر حق تعالی قدرتی را معتقد نیستند. آنان با این باور به‏‎ ‎‏مقام شهود و حضور نایل می شوند و دست خدا را در همه جا ناظر و حاضر می بینند. این‏‎ ‎‏نکته، رمز فهم زیباترین صحنۀ حماسی عارفان، یعنی حماسۀ عاشورا است که عمیق ترین‏‎ ‎‏پیوند حماسه و عرفان را به منصۀ ظهور رساند و این پیوند جاودانه، آن حقیقت را برای‏‎ ‎‏همیشه زنده نگه داشته و در هر زمان برای اِحقاق حق و ابطال باطل، الگو گردیده است.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ به شکل عملی، همگان را به این باور رساند که تکرار صحنه های حماسی ای‏‎ ‎‏نظیر عاشورا امری ممکن است و اولین قدم آن است که رویارویی با ظلم و ظالمان را با‏‎ ‎‏اتکا به قدرت لایزال الهی، امری ممکن و قریب الوقوع بدانیم.‏

8. توجه به قرآن صاعد

‏دعاها و مناجات های مأثوره که در حقیقت، قرآن صاعد هستند، نقش بسیار عمیقی را‏‎ ‎‏در سازندگی و رشد معنوی انسان ایفا می کنند. گرچه توجه به ذکر و ورد در عرفان نظری‏‎ ‎‏از اهمیت ویژه ای برخوردار است، اما در کتب عرفانی مانند ‏‏فصوص الحکم، مصباح الانس،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 288
‏تمهید القواعد‏‏ و مانند آن، کم تر به چنین سفارش هایی برخورد می کنیم. لذا برای ورود در‏‎ ‎‏فضای دعا و مناجات با حضرت دوست، توجه به مناجات های مأثوره از معصومان ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏ضرورت دارد؛ زیرا باید ادب سخن گفتن با دوست را از آنان که به مقام وصل و قرب الهی‏‎ ‎‏رسیده اند، یاد گرفت. آن بزرگواران در این دعاهای مأثوره ـ مانند مناجات شعبانیه، دعای‏‎ ‎‏کمیل، دعای ابوحمزه ثمالی، دعای سمات، دعای ندبه، دعای توسل و مانند آن ـ شیوۀ‏‎ ‎‏سخن گفتن و نوع درخواست از محبوب حقیقی را به انسان ها می آموزند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در کتب عرفانی خود ـ مانند ‏‏شرح دعاء السحر‏‏ و ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص‏‎ ‎‏الحکم و مصباح الانس‏‏ ـ و در سخنرانی های خود، مکرر از دعا سخن به میان آورده اند. به‏‎ ‎‏میدان آوردن دعا و جمعی خواندن دعاهایی چون دعای کمیل و دعای عرفه به نحو‏‎ ‎‏فراگیر، از تعلیمات این عارف بزرگ بوده است که بعد از انقلاب، ملت مسلمان و عاشق ما‏‎ ‎‏از آن بهره مند گردیدند و به حمد الله مجامع و مجالس جمعی دعا رونق خاصی به مساجد،‏‎ ‎‏حسینیه ها، تکایا و منازل داده است. امام در ضرورت توجه به ادعیه می فرماید:‏

‏این ادعیه، انسان را از این ظلمت بیرون می برد. وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، انسانی‏‎ ‎‏می شود که برای خدا کار می کند؛ کار می کند، اما برای خدا؛ شمشیر می زند برای خدا؛ مقاتله‏‎ ‎‏می کند برای خدا؛ قیامش برای خدا است. نه این است که ادعیه انسان را از این کار‏‎ ‎‏بازمی دارد.‏‎[85]‎

‏چنین نگاهی به دعا که در تمام ابعاد زندگی، نقش مهم خود را می تواند ایفا کند، بسیار‏‎ ‎‏کارگشا است. از این رو، فرهنگ دعا و مناجات باید در جامعۀ ما و خصوصاً نسل جوان،‏‎ ‎‏عمومی و فراگیر شود، تا جامعه از برکات حضور دعا برای اصلاح خود، بیش ترین بهره را‏‎ ‎‏ببرد. امام می فرماید:‏

‏در هر صورت، ظرایفی در این ادعیۀ مبارک هست که سابقه ندارد؛ این ها را توجه بکنید؛‏‎ ‎‏انسان را این ادعیه می تواند حرکت بدهد.‏‎[86]‎‏ ‏

‏این ادعیه، در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان، این ها مقدمه و آرایش است‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 289
‏که انسان به حسب قلب خودش می کند، برای این که مهیا شود برود مهمانی، مهمانی خدا.‏‎[87]‎

9. توسل به اهل بیت علیهم السلام

‏با توجه به آنچه در بحث پیشین گذشت، توسل و استشفاع از صاحبان آن مقام، برای‏‎ ‎‏دریافت فیض و سلوک عملی، ضروری خواهد بود؛ زیرا عارف چه در شناخت حضوری‏‎ ‎‏و چه در عبادات عملی، بدون مجرای فیض، کار به جایی نخواهد برد. امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ در‏‎ ‎‏بیانی نورانی می فرماید:‏

«بنا عرف الله ، و بنا عبدالله ، و لولانا ما عرف الله و ما عبدالله ».‎[88]‎

‏سالک مجذوب یا مجذوب سالک برای وصول به هر مقام معنوی و درک هر اسم از‏‎ ‎‏اسماء الهی باید از مظاهر و مجالی آن استمداد کند و استعانت جوید. امامان معصوم ‏‏علیهم السلام‏‎ ‎‏که معادن کلمات الهی و ارکان توحید الوهی اند و از نشانه ها و مقامات الهی برخوردارند،‏‎ ‎‏واسطۀ برخورداری از رحمت رحیمیه و رحمانیۀ حق تعالی در قوس صعودند؛ چنان که‏‎ ‎‏در قوس نزول، واسطۀ فیض بودند. در دعای رجبیه است:‏

«فجعلتهم معادناً کلماتک، و أرکاناً لتوحیدک و آیاتک و مقاماتک التی لا تعطیل لها فی‎ ‎کلّ مکان. یعرفک بها من عرفک؛ لا فرق بینک و بینهما إلاّ أنّهم عبادک و خلقک، فتقها و‎ ‎رتقها بیدک، بدؤها منک و عودها إلیک»؛

‏خدایا! قرار دادی (اهل بیت) را معادن کلمات و ارکان توحید و آیات و مقامات خویش، که در‏‎ ‎‏هیچ مکانی تعطیل بردار نیستند. هر کس تو را شناخت، به واسطۀ معرفت آنان شناخته است،‏‎ ‎‏بین تو و آن ها فرق نیست، مگر این که آنان بنده و مخلوق تو هستند، از تو آغاز و به سوی تو‏‎ ‎‏بازمی گردند.‏

‏به همین جهت است که معرفت، محبت و اطاعت از آنان، یک وظیفۀ عمومی و شرط‏‎ ‎‏سلوک است. اطاعت از آنان، اطاعت از حضرت حق و معصیت و نافرمانی آنان، معصیت‏‎ ‎‏او و دوستی آنان، دوستی با حق متعال و دشمنی با آنان، دشمنی با حضرت ذوالجلال‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 290
‏است. و این نکتۀ ظریف در زیارت جامعه عنوان شده است:‏

«من والاکم فقد والی الله ؛ من عاداکم فقد عاد الله ؛ و من أحبّکم فقد أحبّ الله ؛ و من‎ ‎أبغضکم فقد أبغض الله ».

‏وسیله جویی حضرات معصومین در تشخیص راه و رسیدن به مقصد ـ که به اصطلاح‏‎ ‎‏سیر در قوس صعود است ـ برای وصول به قرب باری تعالی، امری بسیار بدیهی و روشن‏‎ ‎‏است و تمامیت و کمالیت نعمت خدای متعال بر بشریت که در آیۀ شریفۀ ‏‏«‏اَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ‎ ‎دِینَکُمْ‏»‏‏ مطرح شد، به همین معنا است. خدا به واسطۀ این ولایت است که نعمت و‏‎ ‎‏حجّت  را بر همه و خصوصاً سالکان کوی طریقت، تمام نموده و راه بهانه را از هر دری‏‎ ‎‏بسته  است.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در مقام توسل به اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ زبانزد خاص و عام بود. حضور‏‎ ‎‏شبان گاهی ایشان در حرم حضرت امیرالمؤمنین ‏‏علیه السلام‏‏ در ایامی که در نجف اشرف بودند و‏‎ ‎‏توسلات مکرر و اشک و سوز در مصائب اهل بیت ‏‏علیهم السلام‏‏ ـ خصوصاً سیّدالعارفین، حضرت‏‎ ‎‏ابی عبد الله الحسین ‏‏علیه السلام‏‏ و بانوی ولایت حضرت زهرا ‏‏علیهاالسلام‏‏ ـ از بارزترین جلوه های زندگی‏‎ ‎‏معنوی امام بود. امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر این باور بودند که ارتباط با این بزرگواران ضروری است و در‏‎ ‎‏جدایی از آنان، انحراف، گمراهی و هلاکت است.‏

10. نگاه ابزاری به علوم و معارف بشری

‏برخی از صاحبان علوم، اولاً فقط به علم خود می نگرند و برای علوم دیگر، یا ارزشی‏‎ ‎‏نمی نهند و یا بهای کم تری قائلند. و ثانیاً نگاه ابزاری به آن علم ندارند و به نوعی، آن را‏‎ ‎‏هدف و همه چیز خود می دانند.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ با این اندیشه به شدت مبارزه می نمایند و کسانی را که فقط به علم خود‏‎ ‎‏می نگرند، صاحبان حجاب می دانند. امام معتقد بود علم و اندیشه، متعدد و بی نهایت است‏‎ ‎‏و تلقّی نادرست از علم، باعث رکود و انحطاط علمی خواهد گردید. دیگر آن که به همۀ‏‎ ‎‏علوم نگاه ابزاری داشتند؛ زیرا علوم، متکفّل تأمین بینش های انسان برای مرتبط نمودن به‏‎ ‎‏عالم معنا و قرب به سوی پدیدآورنده است؛ لذا نگاه به هر پدیده با هر علمی، باید او را به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 291
‏پدیدآورنده مرتبط و متصل گرداند.‏

‏توضیح مطلب آن که عوالم، دارای سه نشئه و مرتبه است: عقل، مثال و ماده. انسان به‏‎ ‎‏عنوان شریف ترین و نیکوترین موجود، از هر سه نشئه بهره ای دارد؛ لذا می توان انسان را‏‎ ‎‏موجود سه طبقه ای دانست: اول، طبقۀ عنصری که بدن است. دوم، طبقۀ مثالی که‏‎ ‎‏نمونه اش در خواب ظهور می یابد. سوم، طبقۀ عقل.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ معتقدند که علوم باید تأمین کنندۀ این سه نشئه باشد و از او یک جامع برتر‏‎ ‎‏بسازد، تا مظهر جلال و جمال الهی گردد.‏

‏ایشان از علومی که درصدد تأمین بخش اول است، با توجه به حدیث شریفی از پیامبر‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به «سنّت قائمه» تعبیر می نمایند، مانند علم فقه که در بخش عمل، بایدها و‏‎ ‎‏نبایدهای انسان را مشخص می کند و قالب عمل را به نحو وجوب و استحباب و غیره‏‎ ‎‏تعیین می نماید.‏

‏از آن علومی که به شکوفایی طبقۀ مثالی می پردازد، تعبیر به «فریضۀ عادله» می نمایند‏‎ ‎‏که در حقیقت، متکفّل تربیت نفس می باشد. علوم تربیتی و اخلاقی و روان شناسی و مانند‏‎ ‎‏آن، که مربوط به تربیت و شکوفایی قلب و نفس آدمی است، از مصادیق فریضۀ عادله‏‎ ‎‏شمرده می شود.‏

‏از آن بخش از علوم که تأمین کنندۀ خواسته های نشئه عقل است، به «آیۀ محکمه» تعبیر‏‎ ‎‏می نمایند.‏

‏همۀ این علوم نشانه ای محکم برای حکایت گری از آن ذات لایزال می باشد. از این رو،‏‎ ‎‏هر علمی که چنین نقشی را ایفا کند ـ مانند علم کلام، فلسفه، عرفان، فیزیک، شیمی،‏‎ ‎‏ریاضی و غیره ـ می تواند از مصادیق علم شمرده شود. و چه بسا درجات کلی بهشت و‏‎ ‎‏درکات جهنم، مربوط به این سه طبقه باشد؛ چه این که حضرت امام در بعضی از کتب‏‎ ‎‏متعرض این نکته شده اند و به بهشت عقاید، بهشت اخلاق و بهشت اعمال اشاره دارند.‏‎[89]‎

‏مهم، توجه به این نکته است که امام ‏‏رحمه الله‏‏ به همۀ علوم، نگاه ابزاری می نمود؛ لذا معتقد‏‎ ‎‏بودند هر علمی اگر به عنوان هدف تلقّی شود، انسان را از مسیر منحرف می کند و چه بسا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 292
‏او را به جهنم روانه کند. امام در این باره فرمودند:‏

‏گاهی علم توحید، انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم عرفان، انسان را به جهنم‏‎ ‎‏می رساند؛ گاهی علم فقه، انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم اخلاق، انسان را به جهنم‏‎ ‎‏می فرستد. با علم درست نمی شود؛ تزکیه می خواهد.‏‎[90]‎

‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ توجه به ابزاری بودن این علوم را همواره گوشزد می نمود؛ زیرا اگر‏‎ ‎‏چنین نگاهی نسبت به این علوم نباشد و بلکه به عنوان هدف و مطلوب بالذات قرار گیرد،‏‎ ‎‏همه رهزن و حجاب خواهد بود. حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در مورد پرهیز از حجاب علم، خصوصاً‏‎ ‎‏فلسفه، خطاب به بعضی از نزدیکانش، راهنمایی ها و هشدارهایی در قالب شعر دارد که‏‎ ‎‏مروری بر آن خالی از لطف نیست:‏

‏ ‏

‏فاطی که به علم فلسفه می نازد‏    ‏بر علمِ دگر به آشکارا تازد‏

‏ترسم که در این حجاب اکبر آخر‏   ‏غافل شود و هستی خود را بازد‏‎[91]‎

‏ ‏

‏هر کجا که خدا حضور داشته باشد، نورانیت دارد و هر کجا که غفلت از او جایگزین‏‎ ‎‏حضور گردد، ظلمت است؛ گرچه کلاس درس توحید باشد:‏

‏ ‏

‏فاطی که فنون فلسفه می خواند‏    ‏از فلسفه فاء و لام و سین می داند‏

‏امید من آن است که با نور خدا‏    ‏     ‏‏خود راز حجاب فلسفه برهاند‏‎[92]‎

‏ ‏

‏و در جای دیگر می فرماید:‏

‏ ‏

‏فصلی بگشا که وصف رویت باشد‏    ‏آغازگر طرّۀ مویت باشد‏

‏طومار علوم فلسفه درهم پیچ‏   ‏یارا نظری که ره به سویت باشد‏‎[93]‎

‏ ‏

امام و اشعار عرفانی

‏یکی از جنبه های پویایی عرفان امام ‏‏رحمه الله‏‏ اشعار ایشان است که در هر کوی و برزن، بر‏‎ ‎‏زبان عاشقانش جاری است. اصولاً علت سرودن اشعار عرفانی، خصوصاً غزل، از فردی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 293
‏چون حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ دو چیز است: یکی شدت دل دادگی و شور عرفانی بود؛ زیرا پس از‏‎ ‎‏ادعیۀ مأثوره از معصومان ‏‏علیهم السلام‏‏ هیچ زبان و عبارت و مضمونی گویاتر، رساتر، شیواتر و‏‎ ‎‏شیرین تر از غزل برای اظهار عجز و عرض نیاز نیست. علت دیگر، خط دادن و سد شکنی‏‎ ‎‏برای آشنا کردن مردم به عشق حق و ایجاد ذوق عرفانی در وجود پیروان و ره پویان‏‎ ‎‏خویش بود. او در غزلی می فرماید:‏

‏ ‏

‏پرده بردار ز رخ چهره گشا ناز بس است‏

‏ ‏‏عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است‏

‏دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت‏

‏ ‏‏تا من دل شده را یک رمق و یک نفس است‏

‏همه خوبان برِ زیباییت ای مایۀ حسن‏

‏ ‏‏فی المثل در برِ دریای خروشان چو خس است‏

‏مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار‏

‏ ‏‏عرصه جولانگه زاغ است و نوای مگس است‏

‏داد خواهم غم دل را به کجا عرضه کنم‏

‏ ‏‏که چو من دادستان است و چو فریادرس است‏

‏این همه غلغل و غوغا که در آفاق بود‏

‏ ‏‏سوی دلدار روان و همه بانگ جرس است‏‎[94]‎

‏ ‏

‏در جای دیگر با او به رسم دل دادگی چنین می سراید:‏

‏ ‏

‏آن که سر در کوی او نگذاشته آزاده نیست‏

‏ ‏‏آن که جان نفکنده در درگاه او دلداده نیست‏

‏نیستی را برگزین ای دوست اندر راه عشق‏

‏ ‏‏رنگ هستی هر که بر رخ دارد، آدم زاده نیست‏

‏راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و توست‏

‏ ‏‏آن که هشیار است، بیدار است، مست باده نیست‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 294
‏سر نهادن بر در او پا به سر بنهادن است‏

‏ ‏‏هر که خود را هست داند، پا به سر بنهاده نیست‏

‏سال ها باید که راه عشق را پیدا کنی‏

‏ ‏‏این ره رندان میخانه است، راه ساده نیست‏

‏خرقۀ درویش همچون تاج شاهنشاهی است‏

‏ ‏‏تاج دار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده نیست‏

‏تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی‏

‏ ‏‏هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست‏‎[95]‎

‏ ‏

‏و در جای دیگر می فرمایند:‏

‏ ‏

‏بردار حجاب تا جمالش بینی‏   ‏تا طلعت ذات بی مثالش بینی‏

‏خفاش! ز جلد خویشتن بیرون آی‏   ‏  ‏‏تا جلوه خورشید جلالش بینی‏‎[96]‎

‏ ‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ به ره پویان خویش می آموزد که نه به طمع حور و غلمان و ثواب، و نه به امید‏‎ ‎‏بهشت و نعمت های اخروی، بلکه به شوق لقاء حق، به درگاه الهی بشتابند و به فرمان حق‏‎ ‎‏ـ عزّ اسمه ـ گردن نهند:‏

‏ ‏

‏عشق نگار سرّ سویدای جان ماست‏   ‏ما خاکسار کوی تو تا در توان ماست‏

‏با خلدیان بگو که شما و قصور خویش‏   ‏    ‏‏آرام ما به سایۀ سرو روان ماست‏

‏فردوس و هر چه هست در آن قسمت رقیب‏ ‏   ‏‏رنج و غمی که می رسد از او، از آنِ ماست‏

‏با مدعی بگو که تو و جنت النعیم‏   ‏ ‏ ‏     ‏‏دیدار یار حاصل سرّ نهان ماست‏

‏ساغر بیار و باده بریز و کرشمه کن‏  ‏        ‏‏کین غمزه روح پرور جان و روان ماست‏

‏این باهشان و علم فروشان و صوفیان‏   ‏ ‏‏می نشنوند آنچه که ورد زبان ماست‏‎[97]‎

‏ ‏

آثار عرفانی امام

‏در انتهای مقاله به نظر رسید، اشاره ای به آثار عرفانی امام ‏‏رحمه الله‏‏ گردد، شاید در تأملی دیگر‏‎ ‎‏بر این اندیشۀ ناب و خالص، باب الگوپذیری در نسل ما وسیع تر و نهادینه تر گردد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 295
‏ـ مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه:‏‏ این کتاب در 24 اسفند سال 1309 ش، مطابق با‏‎ ‎‏25  شوّال 1349 ق، پایان یافت و یکی از مهم ترین کتاب های عرفانی است که به زبان‏‎ ‎‏عربی نوشته شده و با مقدمۀ بسیار مفصل و جامع استاد سیدجلال الدین آشتیانی، توسط‏‎ ‎‏مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ به چاپ رسیده است. این اثر با ترجمۀ فارسی‏‎ ‎‏آقای سیداحمد فهری زنجانی در 222 صفحۀ رقعی، به وسیلۀ انتشارات پیام آزادی‏‎ ‎‏چاپ  شده است.‏

‏ـ سرّ الصلاة، معراج السالکین و صلاة العارفین:‏‏ این کتاب به زبان فارسی و در بیان اسرار و‏‎ ‎‏لطایف نماز نگاشته شده است و پایان تألیف آن 21 ربیع الثانی 1358 ق (19 خرداد‏‎ ‎‏1318  ش) می باشد.‏

‏ـ آداب الصلاة:‏‏ حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این کتاب، با بیانی ساده و همه فهم، به شرح بعضی‏‎ ‎‏از نکات کتاب های ‏‏اربعین، تعلیقۀ فصوص و مصباح الهدایه‏‏ پرداخته و در آن، سوره های حمد،‏‎ ‎‏توحید و قدر، به گونه ای عرفانی و مفصل، تفسیر شده است.‏

‏ـ جهاد اکبر یا مبارزه با نفس:‏‏ این کتاب در حقیقت، تقریر بیانات اخلاقی حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏در نجف اشرف است و چاپ ششم این کتاب در سال 1376 از سوی مؤسسۀ تنظیم و‏‎ ‎‏نشر آثار امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ انجام گرفت. این اثر به زبان های اردو، ترکی استانبولی و آذری و‏‎ ‎‏بریل نیز ترجمه شده است.‏

‏ـ تعلیقة علی شرح فصوص الحکم:‏‏ کتاب ‏‏فصوص‏‏ از غلیظ ترین کتاب های عرفانی قرن هفتم‏‎ ‎‏هجری قمری است که ابن عربی آن را نوشته و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ این تعلیقه را در مدت‏‎ ‎‏هفت سالی که این کتاب را در محضر آیة الله شاه آبادی تلمّذ می کرده، تألیف کرده است و‏‎ ‎‏با تصحیح آقای حاج شیخ حسن ثقفی و خط زیبای آقای محمد حسن رحیمیان، در سال‏‎ ‎‏1406 در قم، به چاپ رسیده است.‏

‏ـ تعلیقة علی مصباح الانس: ‏‏کتاب ‏‏مصباح الانس بین المعقول و المشهود‏‏، نوشتۀ محمّد‏‎ ‎‏بن حمزه فنّاری رومی حنفی، شرح کتاب ‏‏مفتاح غیب الجمع و الوجود‏‏ اثر صدر الدین‏‎ ‎‏محمّد  بن اسحاق قونوی می باشد و یکی از مهم ترین متون عرفانی است. حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏  تعلیقاتی بر این کتاب دارند که همراه با تعلیقات امام بر کتاب ‏‏شرح فصوص ‏‏به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 296
‏سال  1406 ق در قم، به چاپ رسیده است.‏

‏ـ ره عشق:‏‏ این کتاب، نامه ای است اخلاقی و عرفانی از حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به خانم فاطمه‏‎ ‎‏طباطبائی، همسر مرحوم حجة الاسلام سید احمد خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ که چاپ پنجم آن را مؤسسۀ‏‎ ‎‏تنظیم و نشر آثار امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در سال 1375 عهده دار شد.‏

‏لازم به ذکر است در کتب دیگر امام ‏‏رحمه الله‏‏ مطالب عرفانی فراوانی به چشم می خورد؛ مانند‏‎ ‎‏آنچه که در ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، قدر، علق و یا در کتب مربوط به حدیث مانند: ‏‏اربعین حدیث ‏‏و‏‎ ‎‏شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح دعای سحر‏‏ و دیگر کتب می باشد؛ اما چون آن کتاب ها‏‎ ‎‏مختص مسائل عرفانی نبود، از ذکر آن ها در خصوص کتب عرفانی امام خودداری گردید.‏

‏امید است خدای سبحان توفیق بهره گیری از این معارف ناب و سرچشمۀ زلال را به‏‎ ‎‏همۀ ما عنایت فرماید.‏

‏در خاتمه، طول عمر پر برکت مقام معظم رهبری، حضرت آیة الله خامنه ای ـ زید عزّه‏‎ ‎‏العالی و متّع الله المسلمین ببقائه الشریف ـ را از خدای بزرگ مسألت می نمایم. ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 297

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.‏

‏2. ‏‏آشنایی با علوم اسلامی‏‏، مرتضی مطهری.‏

‏3. ‏‏اصول فلسفه و روش رئالیسم‏‏، سیدمحمدحسین طباطبائی، قم، صدرا، 1374 ش.‏

‏4. ‏‏الاسفار الاربعه‏‏، محمد بن ابراهیم صدرالدین الشیرازی، قم، مکتبة مصطفوی.‏

‏5. ‏‏الاشارات و التنبیهات‏‏، حسین بن عبدالله بن سینا، تهران، دفتر نشر کتاب، 1403 ق.‏

‏6. ‏‏بنیان مرصوص‏‏، عبدالله جوادی آملی، قم، نشر اسراء، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏تذکرة الاولیاء‏‏، فرید الدین عطار نیشابوری، تهران، انتشارات زوّار، 1355 ش.‏

‏8. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، مؤسسه پاسدار اسلام،‏‎ ‎‏1410 ق.‏

‏9. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏10. ‏‏حاشیه اسفار‏‏، سیدمحمدحسین طباطبائی.‏

‏11. ‏‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.‏

‏12. ‏‏رحیق مختوم‏‏، عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء، 1375 ش.‏

‏13. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏14. ‏‏سیمای معصومین در اندیشۀ امام خمینی‏‏، تبیان، دفتر دوازدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی.‏

‏15. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 298
‏16. ‏‏شرح مقدمه قیصری‏‏، سیدجلال الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370 ش.‏

‏17. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏18. ‏‏عوارف المعارف‏‏، شهاب الدین سهروردی، ترجمه عبدالمؤمن اصفهانی.‏

‏19. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏20. ‏‏کلمات قصار‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏21. ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، شیخ عباس قمی، ترجمه موسوی دامغانی، قم، انتشارات فاطمة الزهراء،‏‎ ‎‏1398 ق.‏

‏22. ‏‏اللّمع فی التصوّف‏‏، ابونصر سراج طوسی، تصحیح نیکلسون، 1914 م.‏

‏23. ‏‏مصباح الانس‏‏، محمد بن حمزة الفناری، تهران، انتشارات مولوی، 1374 ش.‏

‏24. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه‏‏، امام خمینی، تهران، انتشارات پیام آزادی.‏

‏25. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 299

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 300

  • )) اللمع، ص 21.
  • )) الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 363.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 184، ص 612.
  • )) همان، خطبۀ 108، ص 327.
  • )) شعراء (26): 88 ـ 89.
  • )) الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 388.
  • )) گرچه از ابن سینا به عنوان یک حکیم و فیلسوف یاد می شود، اما در کتاب اشارات از نمط هفتم تا دهم، خصوصاً نمط نهم، مباحث بسیار عمیق عرفانی را ذکر کرده است؛ به طوری که فخر رازی، شارح و منتقد معروف فلاسفه، در فصل هجدهم از نمط نهم ـ که به عنوان «مقامات العارفین» نام دارد ـ می نویسد: «إنّ هذا الباب أجلّ ما فی هذا الکتاب؛ فإنّه رتّب فیه علوم الصوفیة، ترتیباً ما سبقه إلیه من قبله، و لا لحقه من بعده؛ این باب مهم ترین و با ارزش ترین مطالب این کتاب است؛ زیرا ابن سینا در آن علوم و معارف صوفیه را به نحوی مرتب نمود که پیش از او چنین نکرد و بعد از او نیز کسی بر آن نیفزوده است».
  • )) عوارف المعارف، باب 5.
  • )) تذکرة الاولیاء، ج 1، ص 133.
  • )) همان، ج 2، ص 32.
  • )) همان، ص 369، «و المنصرف بفکره إلی قدس الجبروت مستدیماً لشروق نور الحقّ فی سرّه، یخصّ باسم العارف».
  • )) رسالۀ توحید و نبوت و ولایت قیصری، مقدمه فصل اول.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 55.
  • )) در جای دیگر «کمال استجلاء» را چنین معنا کرده اند: «فظهور الحقّ فی المرآة الأتمّ کمال الجلاء؛ و شهود نفسه فی تلک المرآة کمال الاستجلاء؛ شهود حق نفس خود را به اسم جامعش در مرآت اتمّ ـ که همان انسان کامل باشد ـ را کمال استجلاء گویند». (ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 252)
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 1، ص 39.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم ومصباح الانس، ص 273.
  • )) ر.ک: همان، ص 21؛ آداب الصلاة، ص 284؛ شرح چهل حدیث، ص 525.
  • )) مثنوی معنوی.
  • )) همان.
  • )) آشنایی با علوم اسلامی، کلام و عرفان، ص 73.
  • )) مصباح الانس، ص 13.
  • )) مرحوم علامه طباطبائی در مقدمه کتاب های بدایة الحکمه و نهایة الحکمه متعرض این بحث شده اند؛ که از مجموع این دو مقدمه، سه نتیجه به دست می آید: 1. تمییز و تشخیص امور واقعی از پنداری؛ 2. اثبات موضوع علوم؛ 3. شناخت مبادی عالی وجود و مبدأ المبادی. فایدۀ دیگری نیز ذکر شده که همان کلّیت و قطعیت قوانین علّی است. (ر.ک: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 11)
  • )) رحیق مختوم، ج 1، ص 124.
  • )) همان، ص 125.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 8.
  • )) سرّ الصلاة، ص 6.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 157.
  • )) کلمات قصار، ص 22.
  • )) همان، ص 23.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 22.
  • )) سبأ (34): 46.
  • )) کلمات قصار، ص 23.
  • )) همان، ص 17.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 142.
  • )) مرحوم علامه طباطبائی این برهان را «شبه لمّ» می داند و می گوید: این برهان، اَشبه به «لمّ» است. (ر.ک: حاشیه اسفار، ج 6، ص  13)
  • )) مفاتیح الجنان، دعای عرفۀ امام حسین علیه السلام.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 132.
  • )) همان، ص 160.
  • )) کافی، ج 2، ص 166.
  • )) اسفار، ج 1، ص 17.
  • )) سرّ الصلاة، ص 19 ـ 21.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 8.
  • )) همان، ص 53.
  • )) کلمات قصار، ص 18.
  • )) همان، ص 19.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 42.
  • )) مصباح الهدایه، ص 210.
  • )) همان.
  • )) کلمات قصار، ص 20.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 21.
  • )) همان، ص 20.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 21.
  • )) شماره های یک تا شش، ر.ک: کلمات قصار، ص 28 ـ 30.
  • )) صحیفۀ امام، ج 15، ص 447.
  • )) همان، ج 20، ص 325.
  • )) همان، ج 17، ص 497.
  • )) بنیان مرصوص، ص 88.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 103، ص 150.
  • )) همان، خطبۀ 147، ص 204.
  • )) کلمات قصار، ص 35.
  • )) همان، ص 33.
  • )) تعبیر به «ظهور» در لسان عرفا و «وجود» در اصطلاح حکما.
  • )) کلمات قصار، ص 156.
  • )) همان، ص 162.
  • )) همان، ص 163.
  • )) شعراء (26): 62.
  • )) عنکبوت (29): 69.
  • )) نحل (16): 128.
  • )) دیوان امام، ص 217.
  • )) آل عمران (3): 169.
  • )) دیوان امام، ص 216.
  • )) مفاتیح الجنان، زیارت جامعۀ کبیره.
  • )) کجا است سید و مولای من که بین زمین و آسمان را ارتباط می دهد و واسطه ای است که فیض آسمانی از طریق او به زمین و اهل آن می رسد؟
  • )) کجا است سید و مولای من؛ آن باب الهی که از آن باید به خدا و جوار قدسی او روی آورد؟
  • )) آداب الصلاة، ص 141.
  • )) ر.ک: سیمای معصومین علیهم السلام در اندیشۀ امام خمینی، تبیان، دفتر دوازدهم.
  • )) کلمات قصار، ص 52.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) به وسیلۀ ما اهل بیت، خدا شناخته می گردد و پرستیده می شود؛ و اگر ما نبودیم، خدا نه شناخته می شد و نه عبادت می گردید.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ح 3 و 4 و 24.
  • )) کلمات قصار، ص 67.
  • )) دیوان امام، ص 205.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 53.
  • )) همان، ص 70.
  • )) همان، ص 247.
  • )) همان، ص 55.