کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

بررسی حقیقت اسم اعظم از دیدگاه امام خمینی (ره)

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

بررسی حقیقت اسم اعظم از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

حجة الاسلام محمد عیسی جعفری

مقدمه

‏اسماء الهی، علایم و نشانه های حق تعالی است. بی تردید، شناخت اسماء ما را به‏‎ ‎‏شناخت او ـ عزّوجلّ ـ به مقداری که اسماء، قابلیت نشان دادن او را دارند، رهنمون‏‎ ‎‏می شود؛ از این رو بحث از اسماء الهی، جایگاه والا و اهمیت ویژه ای در خدا شناسی دارد.‏‎ ‎‏حقیقت مقدس حق به حسب ‏‏«‏کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأنٍ‏»‏‎[1]‎‏ دارای شئونات و تجلیاتی در مراتب‏‎ ‎‏الهی می باشد و به حسب همین شئونات و تجلیات، اسماء متعددی دارد که به اعتبار این‏‎ ‎‏اسماء، در مراتب وجودی تجلّی نموده است. در بین اسماء الهی، برخی اسماء نسبت به‏‎ ‎‏برخی دیگر، از مقام و مرتبۀ بالاتری برخوردارند و این برتری، به شمولیت و عمومیت‏‎ ‎‏آن ها مربوط می شود. هر اسمی که شمولیت و عمومیت بیش تری نسبت به اسماء دیگر‏‎ ‎‏داشته باشد، مقام و مرتبۀ بالاتری دارد. بر این اساس، اسماء الهی از پایین منتهی می شود به‏‎ ‎‏یک یا چند اسم خاصی که پایین تر از آن دیگر اسمی وجود ندارد و از طرف بالا شروع‏‎ ‎‏می کند به وسعت و عمومیت تا برسد به اسمی که از همۀ اسماء الهی بالاتر و وسیع تر و‏‎ ‎‏دارای شمول بیش تری است به طوری که به تنهایی، تمامی حقایق اسماء را در بر دارد و‏‎ ‎‏آثار اسماء، همگی به او منتهی می شود؛ این اسم، همان اسم الله اعظم  است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 125
‏در این نوشتار سعی بر این است که به این سؤال اساسی پاسخ داده شود: «حقیقت اسم‏‎ ‎‏اعظم چیست؟»‏

‏و پاسخ اولیه (فرضیه) که در طول تحقیق تلاش می شود با روش توصیفی ـ تحلیلی‏‎ ‎‏محتوا به اثبات برسد، این خواهد بود: «اسم اعظم به حسب مراتب و تجلّی ذات حق‏‎ ‎‏تعالی، دارای مراتب و شئون متفاوت است.»‏

اهمیت و ضرورت‏: در اعتقادات دینی، ایمان به خداوند متعال اساس همه اعتقادات‏‎ ‎‏است. بر همین اساس، بحث از شناخت حق تعالی از جایگاه ویژه و اهمیت والایی‏‎ ‎‏برخوردار است و از آن جا که شناخت ذات غیبی حق تعالی برای احدی از مشتاقان لقاء،‏‎ ‎‏میسر نیست و ذات مقدسش همواره در حجاب اسماء و صفات پنهان است و از طرفی‏‎ ‎‏اسماء محل تجلّی این ذات اقدس است، از این رو اهمیت پرداختن به اسماء، آشکار‏‎ ‎‏می گردد و با توجه به گستردگی مباحث مربوط به اسماء و عدم امکان پرداختن به آن در‏‎ ‎‏امثال این نوشتار (که در آن، بنابر اختصار است)، تنها یکی از اسماء الهی، یعنی اسم‏‎ ‎‏اعظم،  مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و برای آن که این بحث به نتیجه مناسب تری‏‎ ‎‏منتهی شود، آن را با نظر یکی از صاحب نظران علوم عقلی، نقلی و ذوقی (امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏)‏‎ ‎‏قرین می کنیم. از این رو تحقیق حاضر بر اساس محوریت نظر ایشان شکل می گیرد؛ هر‏‎ ‎‏چند برای تبیین هر چه بهتر موضوع، از آراء دیگر صاحبان رأی و نظر نیز استفاده‏‎ ‎‏خواهیم  برد.‏

فایده‏: رفتارهای هر فرد را عقاید و باورهای وی شکل می دهد؛ از این رو هر آنچه که‏‎ ‎‏موجبات این باورها و عقاید صحیح و سودمند را فراهم آورد، از لحاظ عملکرد و رفتار‏‎ ‎‏فرد مفید خواهد بود. بدیهی است که تقویت عقاید و باورهای الهی، رفتارهای الهی گونه‏‎ ‎‏را ایجاب می کند و بحث حاضر نیز در راستای تقویت همین باورها طرح می شود.‏

هدف‏: در این نوشتار، هدف اصلی، بررسی حقیقت اسم اعظم است که خود شامل این‏‎ ‎‏اهداف می شود: بررسی تکوینی یا تشریعی بودن اسم اعظم، بررسی تعلیم پذیری اسم‏‎ ‎‏اعظم و بررسی آثار و خواص آن.‏

پیشینه بحث‏: هر چند بحث از اسم اعظم ـ همان طور که از روایات بر می آید ـ از همان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 126
‏آغاز پیدایش اسلام، سینه به سینه و به طور دهان به دهان بین مسلمانان مطرح بوده است‏‎ ‎‏اما به صورت مکتوب، اولین بار در کتاب ‏‏الاسماء الحسنی‏‏ اثر بیهقی مطرح شده است. پس از‏‎ ‎‏وی متکلمان دیگر و نیز عرفا به این بحث پرداخته اند و هر کدام با شیوه متناسب با مشرب‏‎ ‎‏خود بدان پرداخته اند. تقریباً در تمامی آثار، شیوه بدین گونه بوده که این بحث استطرادی‏‎ ‎‏و در ضمن بحث های دیگر مطرح شده و به همین لحاظ بحث های مذکور جامعیت کامل‏‎ ‎‏و مناسب را ندارند. ‏

‏تحقیق حاضر این امتیاز و ویژگی را دارد که با استفاده از آثار حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏، به‏‎ ‎‏بررسی همه جانبه ای در خصوص این اسم و آثار و خواص آن پرداخته است و با‏‎ ‎‏بررسی های انجام شده تحقیقی در این خصوص انجام نشده است.‏

سازماندهی تحقیق‏: مطالب این نوشتار طی سه بخش جداگانه ارائه می شود:‏

بخش اول‏: در این بخش تعاریف مربوط به اسم غیریت یا عینیت، اسم با مسمّی،‏‎ ‎‏تقسیم اسماء به اسماء ذات، صفات و افعال و همچنین ادعیه و روایاتی که به اسم اعظم‏‎ ‎‏اشاره دارند، مورد بحث قرار می گیرد.‏

بخش دوم‏: در این بخش حقیقت اسم از دیدگاه های مختلف مورد بررسی‏‎ ‎‏قرار  می گیرد.‏

بخش سوم‏: در این بخش به آثار و خواص اسم اعظم و همین طور به تعلیم پذیری آن‏‎ ‎‏پرداخته می شود.‏

بخش اول: کلیات

تعاریف اسم‏: در لغت، «اسم» از مادۀ «سَم، سِم، سُم یا سَما» به معنای علامت آمده‏‎ ‎‏است و برخی هم آن را از مادۀ «سمو» به معنای رفعت گرفته اند.‏‎[2]‎

‏اما اهل فن هر کدام به حسب فن مورد نظر خود اصطلاح و تعریف خاصی را از اسم‏‎ ‎‏ارائه داده اند:‏

‏حکما موجودی را که وصف در آن معتبر نیست اسم گفته اند؛ مانند زید، عمرو، بکر،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 127
‏حجر، شجر و مانند آن.‏‎[3]‎

‏متکلمین در تعریف اسم گفته اند:‏

إنّه اللفظ الموضوع للدلالة علی المسمّی.‎[4]‎

‏عرفا اسم را این گونه تعریف کرده اند:‏

الاسم عبارة عن الذات مع صفة معیّنة من صفاته، و تجلٍّ من تجلّیاته؛ فإنّ الرحمن‎ ‎ذات متجلّیة بالرحمة المنبسطة؛ و الرحیم ذات متجلّیة بالتجلّی الرحمة، التی هی بسط‎ ‎الکمال؛ و المنتقم ذات متعیّنة بالانتقام.‎[5]‎

‏بر اساس این تعریف، اسماء اعیان خارجی هستند و الفاظ آن ها، اسماء اسماء.‏

عینیت یا غیریت اسم با مسمّی

‏در ذیل تعاریف اسماء، بحث دیگری مطرح است که با مباحث این نوشتار ارتباط دارد‏‎ ‎‏و در روایات نیز بدان اشاره شده است و تبیین آن، این امکان را فراهم می کند که بدانیم‏‎ ‎‏اسم مورد نظر در چه ساختار و قالبی ـ قالب عینیت اسم با مسمّی یا غیریت آن با مسمّی ـ‏‎ ‎‏قرار می گیرد و از آن جا که متن حاضر صبغه عرفانی دارد بدیهی است که نظر عرفا‏‎ ‎‏تعیین  کننده این ساختار خواهد بود و آن بحث این است که «آیا اسم عین مسمّی است یا‏‎ ‎‏غیر  آن؟».‏

‏فخر رازی‏‎[6]‎‏ این بحث را در تفسیر ‏‏«‏بِسْمِ الله ِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‏»‏‏ مطرح کرده و غزالی که‏‎ ‎‏خود از متکلمین است نیز در ‏‏شرح اسماء الحسنی‏‏ از آن سخن گفته است و بزرگان اهل ذوق و‏‎ ‎‏عرفان نیز بعضاً به فراخور بحث اسماء، به آن پرداخته اند.‏

‏غزالی، اسم را غیر از مسمّی می داند‏‎[7]‎‏ و پس از آن که به تفصیل در اثبات مدعایش‏‎ ‎‏سخن می گوید، بحث را کم فایده و لفظی می داند؛‏‎[8]‎‏ گویا تعریفی که متکلمین از اسم ارائه‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 128
‏داده اند او را به این نتیجه گیری رسانده است.‏

‏اما عرفا که نسبت به متکلمین تعریف متفاوتی از اسم دارند، در غیریت اسم با مسمّی،‏‎ ‎‏با متکلمین همراه نیستند و بیان متکلمین را در تحریر محل نزاع نارسا می دانند و معتقدند‏‎ ‎‏که آن ها در نقد و ابرام به بیراهه رفته و مقصود عرفا را درنیافته اند.‏‎[9]‎

‏به عقیده عرفا، اسماء ملفوظه، اسم نیستند بلکه اسماء اسماء هستند؛ به همین اعتبار،‏‎ ‎‏عینیت اسم با مسمّی در حیطه الفاظ قرار نمی گیرد بلکه به حقیقت اسماء مربوط می شود‏‎ ‎‏که همان ذات با صفات معین یا تجلّی خاص است و برگشت همه این اسماء به همان ذاتِ‏‎ ‎‏واحده است و همین ذات است که در همه اسماء ساری و جاری است و تمامی نسبت‏‎ ‎‏اسمائیه را می پذیرد؛ چنان که شیخ اکبر در فص شیثی به آن اشاره نموده است.‏‎[10]‎

‏بنابراین اگر اسم بر نفس ذات، از آن جهت که ذات متصف به صفت می شود، اطلاق‏‎ ‎‏شود این اسم، عین ذات است از حیث وجودی و هویت، و غیر ذات است از حیث معنا و‏‎ ‎‏مفهوم؛ به همین لحاظ، صفات خداوند به اعتبار اول، عین ذات حق تعالی و به اعتبار دوم،‏‎ ‎‏غیر ذات وی است و اسماء ملفوظه هم اسماء اسماء هستند.‏‎[11]‎

‏به بیان دیگر، وجود بدون تعیّن، «مسمّی» و وجود با تعیّن، «اسم» است و نفس تعیّن،‏‎ ‎‏«صفت» است از این رو «اسم» با اعتبار تعیّن، عین «مسمّی» و بدون اعتبار تعیّن، غیر‏‎ ‎‏«مسمّی» است.‏‎[12]‎‏ حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به همین معنا اشاره دارد آن جا که می فرماید: اسماء و‏‎ ‎‏صفات و لوازم آن، یعنی اعیان ثابته و لوازم لوازم آن تا آخر بلکه فیض مقدس و ظل‏‎ ‎‏منبسط به یک اعتبار، نزد حق تعالی از باب حضور ذات نزد ذات، حاضر است و از باب‏‎ ‎‏انکشاف ذات برای ذات، برای وی منکشف است، بدون همراهی تکثّر و تعیّن؛ زیرا‏‎ ‎‏«اسم»، عین «مسمّی» و صورت اسماء یعنی اعیان، عین «اسم» و «مسمّی» است و ظل‏‎ ‎‏منبسط، عین حقیقت کلی و مستهلک در او است...‏‎[13]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 129
‏بنابراین آنچه که دیگران بر سر آن مناقشه کرده اند نزد عرفا اسم الاسم است و این غیر‏‎ ‎‏از مسمّی است و آنچه را که عرفا اسم می دانند همان ذات با همراهی وصف است که عین‏‎ ‎‏«مسمّی» است.‏

تقسیم اسماء به اسماء ذات، صفات و افعال

‏هر چند برای اسماء به اعتبارات مختلف، تقسیمات متعددی ذکر شده، ولی آنچه که به‏‎ ‎‏این مقال مربوط می شود، تقسیم اسماء به اسماء ذات، صفات و افعال است؛ البته همه‏‎ ‎‏اسماء به یک اعتبار اسماء ذاتند؛ به اعتبار آن که ذات حق تعالی در همه اسماء سریان دارد؛‏‎ ‎‏چنان که در بحث قبل به آن اشاره شد. اما این تقسیم بر اساس برخی ملاکها و معیارها‏‎ ‎‏انجام می شود؛ از جمله این که اگر ذات، در اسماء، ظهور داشته باشد، آن را اسماء ذات و‏‎ ‎‏اگر صفات در آن ها ظهور داشته باشد آن را اسماء صفات و اگر افعال در آن ها ظهور داشته‏‎ ‎‏باشد آن را اسماء افعال می نامند.‏

‏اسماء ذات، صلاحیت قبول صفات متباینه را دارد و حقایق لازم وجودند؛ مثل حیات،‏‎ ‎‏علم، اراده، قدرت، موجودیت و نوریت. اسماء صفات با نوعی کثرت، ملازمت دارد و‏‎ ‎‏تکثر از آن صفات است، و اگر از اسماء، معانی فعلی نظیر تأثیر، ایجاد، احیا، اماته،‏‎ ‎‏اذهاب،  تجلّی، حجاب، کشف، ستر و مانند آن مفهوم شود، آن را اسماء فعلیه نامند.‏‎ ‎‏گاهی  ممکن است یک اسم با دو یا سه اعتبار همراه شود که هر یک از اعتبارات، اسمی‏‎ ‎‏خواهد بود. ‏

‏این نوع تقسیم را شیخ اکبر در ‏‏انشاء الدوائر‏‎[14]‎‏ ذکرنموده و ابن فناری در ‏‏مصباح الانس‏‎[15]‎‏ و‏‎ ‎‏قیصری در ‏‏شرح فصوص‏‎[16]‎‏ از او نقل نموده اند. اما این معیار تقسیم برای اسماء نزد امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏مقبول نیفتاده و آن را مطابق ذوق عرفانی ندانسته و خود، معیار دیگری بر اساس سیر‏‎ ‎‏تکاملی سالک ذکر نموده است و پس از نقل کلام شیخ می گوید:‏

‏این مطلب ‏‏[‏‏معیاری که شیخ ذکر کرده‏‏]‏‏ در مذاق نویسنده درست نیاید و مطابق ذوق عرفانی‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 130
‏نشود بلکه آنچه در این تقسیم به نظر می رسد آن است که میزان در این اسماء آن است که‏‎ ‎‏سالک به قدم معرفت پس از آن که فنای فعلی برای او دست داد، حق تعالی تجلیاتی که به‏‎ ‎‏قلب او می کند تجلیات به اسماء افعال است و پس از فنای صفاتی، تجلیات صفاتیه و پس از‏‎ ‎‏فنای ذاتی، تجلیات به اسماء ذات برای او می شود. و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از‏‎ ‎‏صحو، آنچه که از مشاهدات افعالیه خبر دهد، اسماء افعال است و آنچه که از مشاهدات‏‎ ‎‏صفاتیه، اسماء صفات و هکذا اسماء ذات و این مقام را تفصیلی است که در این اوراق نشاید و‏‎ ‎‏آنچه را در ‏‏انشاء الدوائر ‏‏مذکور شده مطابق میزانی که خود دست داده، صحیح نیست؛ چنانچه‏‎ ‎‏در نظر به اسماء واضح شود.‏‎[17]‎

‏بنابراین، معیار تقسیم اسماء در این مورد، از نظر امام ‏‏رحمه الله‏‏ به حسب مشاهداتِ اصحاب‏‎ ‎‏شهود و تجلیات به قلوب ارباب قلوب است. ‏

‏طرح این بحث از آن جهت ضروری نمود که در بحث از مرتبه فعل دریابیم که چه‏‎ ‎‏اسمی اعظم است.‏

تعریف اسم اعظم

‏در این جا به تعریف اجمالی که از اسم اعظم شده می پردازیم. شیخ اکبر می گوید:‏

الاسم الاعظم الذی لا مدلول سوی عین الجمع، و فیه الحیّ القیوم.‎[18]‎

‏و حضرت امام می فرماید:‏

‏اسم اعظم عبارت از آن اسمی است و آن علامتی است که واجد همه کمالات حق تعالی است‏‎ ‎‏به طور ناقص؛ و به طور ناقص یعنی نقص امکانی و واجد همه کمالات الهی است نسبت به‏‎ ‎‏سایر موجودات به طور کامل. این موجوداتی که دنبال آن اسم اعظم می آیند، این ها هم واجد‏‎ ‎‏همان کمالات هستند منتها به اندازه سعه هستی خودشان، به اندازه سعه وجودی خودشان،‏‎ ‎‏تا برسد به همین موجودات مادی.‏‎[19]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 131

بخش دوم: بررسی حقیقت اسم اعظم

‏دراین بخش ابتدا آراء و نظرات موجود درباره «اعظم» را مطرح کرده، سپس دیدگاه‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ را به طور مبسوط بیان می کنیم.‏

اسم اعظم از دیدگاه متکلمین

‏در بین متکلمان، بیهقی (م 458 ق) اولین کسی است که از اسم اعظم بحث کرده است‏‎ ‎‏اما این بحث در حد نقل روایات باقی می ماندو تحلیل علمی در این باره انجام نمی گیرد. بر‏‎ ‎‏اساس این روایات، وی «الله » را اسم اعظم می داند.‏‎[20]‎‏ غزالی متکلم و دانشمند پرآوازه نیز‏‎ ‎‏«الله » را اعظم اسماء الهی می داند، با این برهان که این اسم بر ذات دلالت می کند و جامع‏‎ ‎‏جمیع اسماء و صفات است و اسماء دیگر چنین نیستند و این اسم، اخص اسماء است و‏‎ ‎‏قابل اطلاق بر اسماء دیگر نیست، در حالی که اسماء دیگر بر او اطلاق می شوند.‏‎[21]‎‏ بعداً‏‎ ‎‏خواهیم گفت که نزد عرفا هر یک از اسماء به تنهایی جامع جمیع اسماء و صفاتند و فقط‏‎ ‎‏در مقام ظهور، به یکی از مظاهر صفاتی اختصاص می یابند و سایر صفات در حجاب آن‏‎ ‎‏یک وصف پنهان می مانند.‏

‏فخر رازی (م 606 ق) که نسبت به غزالی، مبسوط تر به این بحث پرداخته، تنها به بازگو‏‎ ‎‏کردن نظرات و آراء نحله های مختلف درباره اسم اعظم پرداخته است‏‎[22]‎‏ و از تحلیل و نقد‏‎ ‎‏آن و نیز اظهار نظر در خصوص این اسم، خودداری ورزیده، خواننده را در حیرت بین‏‎ ‎‏آراء دیگران رها می سازد. این نشان می دهد که حقیقت این اسم، نزد ایشان مکشوف‏‎ ‎‏نگشته و همچنان مجهول باقی مانده است. از آن جا که آراء مطرح شده توسط ایشان‏‎ ‎‏بیش تر متکی به مکتب های کلامی است، پرداختن به آن ها از حوصله این مختصر‏‎ ‎‏خارج  است. ‏

‏دیدگاه های متکلمان درباره اسم اعظم، مبتنی بر تعریفی است که آن ها از اسم اعظم‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 132
‏ارائه داده اند و اختلاف آن ها با عرفا در این خصوص، مبنایی است. از این رو ما نیز از‏‎ ‎‏پرداختن بیش تر به این دیدگاه ها خودداری می ورزیم و به این حداقل ممکن اکتفا می کنیم.‏‎ ‎‏اما از فلاسفه، کسی که از دید فلسفی به بررسی اسم اعظم پرداخته باشد یافت نشد و اگر‏‎ ‎‏برخی از اهل حکمت متعالیه (نظیر فیض کاشانی، ملا هادی سبزواری، علامه طباطبائی و‏‎ ‎‏برخی دیگر از پیروان مکتب صدرایی) به آن پرداخته اند، بیش تر متکی بر عرفان بوده اند تا‏‎ ‎‏فلسفه، و مسأله را از دید عرفانی مورد ارزیابی قرار داده اند. افزون بر این، تفکیک عرفان‏‎ ‎‏از فلسفه در این مکتب بسیار دشوار می نماید؛ بنابراین عنان سخن را به سوی عرفا، یعنی‏‎ ‎‏کسانی که مقصود اصلی این مقالند سوق می دهیم.‏

اسم اعظم از دیدگاه عرفا

‏ابن عربی (م 638 ق): در بین عرفا، وی در این زمینه نیز مانند بسیاری دیگر از مباحث‏‎ ‎‏عرفان نظری، از دیگران گوی سبقت ربوده است. ایشان در موارد متعددی به انحای‏‎ ‎‏مختلف به این موضوع پرداخته است اما مبسوط ترین این بحث ها در ‏‏فتوحات مکیه‏‏ و‏‎ ‎‏مجموعه رسائل‏‏ آمده است. در ‏‏فتوحات‏‏ در جواب این سؤال ترمذی «رأس اسماء الهی که‏‎ ‎‏اسماء دیگر از آن ناشی می شوند، کدام است» می گوید:‏

الاسم الأعظم الذی لامدلول له سوی عین الجمع و فیه الحیّ القیوم و لابدّ. فإن قلت:‎ ‎فهو الاسم الله . قلت: لاأدری؛ فإنّه یفعل بالخاصیة و هذه اللفظة إنّما تفعل بالصدق إذا‎ ‎کان صفة للمتلفظ بها بخلاف ذلک الاسم.‎[23]‎

‏طبق بیان مزبور، اسمی که متضمن «الحیّ القیّوم»، باشد اسم اعظم است و در مورد این‏‎ ‎‏که «الله » همان اسم اعظم باشد، ایشان به «لاأدری» جواب می دهند و این شاید بدان جهت‏‎ ‎‏باشد که وی قصد نداشته، این اسم را مشخص کند چنان که از سخنان بعدی این مطلب‏‎ ‎‏به دست می آید آن جا که می گوید:‏

‏این سوء ادب است که چیزی را که حق از خلق پنهان داشته، آشکار کنند. تنها خاصان به این‏‎ ‎‏اسم آگاهی دارند.‏‎[24]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 133
‏این بیان نشان می دهد که ایشان بر مقام لفظی اسم اعظم نظر داشته است وگرنه در مقام‏‎ ‎‏تکوینی، وی «الله » را اعظم اسماء الهی می داند و به کرّات و با عبارات مختلف بدان اشاره‏‎ ‎‏نموده است؛ جمله آن جا که حقیقت محمدیه را به صورت اسم «الله » و «رب الارباب» و‏‎ ‎‏صاحب اسم اعظم معرفی می کند و می گوید:‏

... فالحقیقة المحمّدیة صورة لاسم الله الجامع لجمیع الأسماء الإلهیة الذی منه الفیض‎ ‎علی جمیعها فهو تعالیٰ ربّه فالحقیقة المحمّدیة التی هی تربّ صورة العالم کلّها بالربّ‎ ‎الظاهر فیها الذی هو ربّ الأرباب؛ فبظاهرها تربّ ظاهر العالم، و بباطنها تربّ باطن‎ ‎العالم؛ لأنّه صاحب الاسم الأعظم، و له الربوبیة المطلقة ...‎[25]‎

‏در این عبارت مرتبه دیگر اسم اعظم، یعنی مرتبه عینیت و انسان کامل نیز بیان شده‏‎ ‎‏است و در تنبیه شانزدهم همین اثر نیز به سه مرتبه از اسم اعظم اشاره نموده است؛ هر چند‏‎ ‎‏وی، این مراتب را با تعبیر «اول الافراد»‏‎[26]‎‏ بیان می کند اما در واقع، همان سه مرتبه (مرتبه‏‎ ‎‏احدیت، واحدیت و عینیت) از اسم اعظم است. وی به مرتبه غیبی اسم اعظم که همان‏‎ ‎‏مقام غیب مطلق باشد، اشاره ای نمی کند؛ شاید به این دلیل که ایشان به وجهه ظهوری این‏‎ ‎‏اسم توجه کرده، وجهه غیبی آن را از آن جهت که همواره در حجاب است مدنظر قرار‏‎ ‎‏نداده است و تعبیر به «اول الافراد» نیز این برداشت را تقویت می نماید و همان طور که بعداً‏‎ ‎‏خواهیم گفت، امام ‏‏رحمه الله‏‏ با استفاده از روایات، مقام غیب مطلق را بالاترین مرتبه اسم‏‎ ‎‏اعظم  می داند.‏

‏قونوی (م 673 ق): طبق آنچه که ابن فناری از ‏‏شرح حدیث اربعین‏‏ نقل می کند، قونوی‏‎ ‎‏اسم «الله » را اعظم اسماء مرتبه الوهیت می داند‏‎[27]‎‏ و در مرتبه افعال نیز، اسم قادر و قدیر را‏‎ ‎‏اعظم اسماء این مرتبه می داند که خالق، باری، مصور، قابض، باسط و مانند آن از سدنه‏‎ ‎‏اسم قادرند.‏‎[28]‎

‏وی در مرتبه الفاظ، از شیخ اکبر تبعیت کرده «الحیّ القیّوم» را از اجزای اسم اعظم ذکر‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 134
‏می کند و حروف این اسم را نیز از شیخ نقل می کند‏‎[29]‎‏ و آن را مرتبه تأثیر این اسم می داند.‏‎ ‎‏وی مرتبه دیگری برای اسم اعظم ذکر می کند که در حیطه تعریف و دلالت قرار می گیرد نه‏‎ ‎‏تأثیر. بر این اساس، هر اسمی که تعریف آن اتم از اسماء دیگر باشد، آن اسم اعظم است.‏‎[30]‎‎ ‎‏سپس اعظمیت به اعتبار تعریف را بر دو قسم لفظی و غیر لفظی تقسیم می کند که غیر‏‎ ‎‏لفظی آن، همان «انسان کامل» است.‏

‏او نیز به مرتبه غیبی اسم اعظم اشاره نمی کند، هر چند مراتب دیگر را ذکر کرده است،‏‎ ‎‏و از آن جا که صاحب ‏‏مصباح الانس ‏‏بدون هیچ تحلیلی دیدگاه قونوی را نقل می کند، می توان‏‎ ‎‏گفت که وی نیز دیدگاه قونوی را قبول دارد.‏

‏جندی (م 690 ق): وی اسم اعظم را به حسب حقایق و معانی و الفاظ و صور‏‎ ‎‏دسته بندی می کند و می گوید:‏

‏اسم اعظم از عالم حقایق و معانی، دارای حقیقت و معنا و از عالم صور و الفاظ، دارای صورت و‏‎ ‎‏لفظ است. اما حقیقت آن، همان احدیت جمع جمعیه حقایق جمیه کمالیه است و معنی آن،‏‎ ‎‏انسان کامل در هر عصر است و صورت آن، صورت همان عصر است؛ اما صورت لفظی آن،‏‎ ‎‏مرکب از اسماء و حروف است و تنها کسانی به آن آگاهی دارند که خداوند، علم به آن را به‏‎ ‎‏آن ها آموخته است.‏‎[31]‎

‏چنان که ملاحظه می شود وی برای اسم اعظم، یک مقام تکوینی و یک مقام لفظی قائل‏‎ ‎‏است و به بیان این که مقام تکوینی آن دارای چه مراتبی است نمی پردازد، هر چند نسبت به‏‎ ‎‏مقام لفظی توضیحاتی ارائه می دهد که ما بعداً در جای خود به ذکرآن خواهیم پرداخت.‏

‏قیصری (م 751 ق) می گوید:‏

‏اسم الله مشتمل بر جمیع اسماء است و این اسم به حسب مراتب و مظاهر الهیه،در سایر‏‎ ‎‏اسماء، تجلّی نموده است و نسبت به آن ها، بالذات و بالمرتبه مقدم است و مظهر او نیز به‏‎ ‎‏حسب مراتبش بر مظاهر سایر اسماء مقدم است.‏‎[32]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 135
‏آن گاه ادامه می دهد:‏

‏این اسم الهی نسبت به سایر دارای دو اعتبار ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏: یکی ظهور ذات این اسم در هر یک از‏‎ ‎‏اسماء و دیگری اعتبار جامعیت و شمولیت این اسم، سایر اسماء را از حیث مرتبه الهیه. به‏‎ ‎‏اعتبار اول، مظاهر اسماء، مظهر این اسم اعظمند؛ چون ظاهر و مظهر از لحاظ وجود یک‏‎ ‎‏چیزند و کثرت و تعددی ندارند؛ این عقل است که آن ها را به دو چیز تفکیک می کند. از این‏‎ ‎‏لحاظ اشتمال و در بر دارندگی این اسم سایر اسماء را مانند در بردارندگی حقیقت واحده است‏‎ ‎‏نسبت به افرادش، و به اعتبار دوم، اشتمال این اسم سایر اسماء را، مانند اشتمال کل‏‎ ‎‏مجموعی است نسبت به اجزایش که این اجزا با همان اعتبار اول، عین این کل است... با‏‎ ‎‏دانستن این مطلب، روشن می شود که حقایق عالم در علم و عین، مظهر حقیقت انسانیه است‏‎ ‎‏که او خود مظهر «اسم الله » است و ارواح آن حقایق نیز همگی جزئیات این حقیقتند.‏‎[33]‎

‏تعابیر بالا در برخی از بیانات حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز به چشم می خورد‏‎[34]‎‏ که به نظر می رسد‏‎ ‎‏ایشان آن را از قیصری گرفته باشد؛ البته قیصری بدون اشاره به مراتب اسم اعظم و‏‎ ‎‏چگونگی آن در این مراتب فقط به برخی ویژگی های آن می پردازد؛ در حالی که امام ‏‏رحمه الله‏‏ به‏‎ ‎‏همه مراتب آن پرداخته است.‏

‏سبزواری(1213 ـ 1289 ق): وی نیز مانند بسیار دیگری از اصحاب ذوق و عرفان به‏‎ ‎‏طور اختصاص از اسم اعظم بحث نکرده است بلکه در موارد مختلف به حسب اقتضای‏‎ ‎‏بحث، اشاراتی به این اسم کرده و بیش ترین بحث در این خصوص در ‏‏«شرح الاسماء»‏‏ آمده‏‎ ‎‏است. او در آن جا به مرتبه غیب مطلق که همان مقام لا اسمی و لا رسمی باشد پرداخته‏‎ ‎‏است؛‏‎[35]‎‏ اما در مورد این که آیا این مقام می تواند یکی از مراتب اسم اعظم باشد یا خیر، نه‏‎ ‎‏در آن جا و نه در جای دیگر چیزی نمی گوید.‏

‏وی در مرتبه واحدیت «الله » را اعظم اسماء الهی و دارای جمیع صفات می داند‏‎[36]‎‏ و در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 136
‏مرتبه عینیت، «انسان کامل» را اسم اعظم می داند.‏‎[37]‎

‏در عبارات ایشان، چگونگی پیوستگی مراتب اسم اعظم به یکدیگر و نحوه ارتباط آن‏‎ ‎‏با سایر اسماء و تجلّی این اسم به حسب مراتب مختلف و نیز مرتبه افعال و الفاظ بیان‏‎ ‎‏نشده است.‏

‏حسین همدانی درود آبادی (م 1344 ق): وی به مراتب تکوینی اسم اعظم اشاره کرده،‏‎ ‎‏می گوید که این اسم از جنس حرف و صوت نیست بلکه همان خلق اول است که دارای‏‎ ‎‏مراتب شئون است و یکی از مراتب آن، مرتبه ای است که خداوند نزد خود در علم غیبش‏‎ ‎‏نگه داشته است که هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی را بدان راهی نیست.‏‎[38]‎

‏این اولین دیدگاهی است که به مرتبه غیب الغیوبی اسم اعظم اشاره می کند و علت‏‎ ‎‏توجه به این مرتبه نیز، استفاده ایشان از روایات‏‎[39]‎‏ مربوط است. و همان طور که بعداً‏‎ ‎‏خواهیم دید، این دیدگاه، از این جهت و این که برای این اسم دو اعتبار قائل است، به نظر‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏شباهت دارد. ‏

‏به اعتبار این که این اسم محیط بر تمامی اسماء و منزه و مطلق از قیود آن ها است، از این‏‎ ‎‏جهت هیچ اسمی جز خلق اول اسم اعظم نیست؛ اما به اعتبار این که در همه اسماء داخل‏‎ ‎‏است، نه آن گونه که با آن ها ممزوج باشد و نه آن گونه که از آن ها جدا باشد، تمام الاسماء‏‎ ‎‏است و از این لحاظ هر اسمی اسم اعظم است و روایات مختلف هم بر همین معنی حمل‏‎ ‎‏می شوند.‏‎[40]‎

‏علامه طباطبائی (م 1364 ش): ایشان اسم اعظم را اسمی می دانند که اسماء، همگی به‏‎ ‎‏آن منتهی می شوند و جمیع آثار وجودی اسماء را در بر دارد و اسماء همگی از آن ناشی‏‎ ‎‏می شوند. وی می گوید:‏

‏اسماء همگی حقیقت هایی از کمالات وجودی اند که با ترتیب خاصی متفرع بر یکدیگرند؛‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 137
‏برخی از آن ها از برخی دیگر نشأت می گیرند. روشن است اسمی که اسم دیگری از آن نشأت‏‎ ‎‏می گیرد، دارای شمولیت بیش تر، شأن بالاتر و آثار بزرگ تری نسبت به آن اسم است. این‏‎ ‎‏ترتیب و تنزل چنانچه از پایین به بالا دنبال شود به اسمی می رسد که همه اسماء به او‏‎ ‎‏منتهی می شوند و او اعظم اسماء الهی است و تمامی آثار وجودی که اسماء در عالم وجود‏‎ ‎‏دارند به او برمی گردند.‏‎[41]‎

‏آنچه از مجموع آراء و نظرات مطرح شده بر می آید، بیان اجمالی از اسم اعظم است که‏‎ ‎‏در آثار مختلف به صورت متفرقه از سوی اهل شهود و اصحاب قلوب بیان شده است.‏‎ ‎‏هیچ یک از دیدگاه های مزبور به بررسی حقیقت این اسم، آن طور که شایسته آن است،‏‎ ‎‏نپرداخته اند. مراتب مختلف اسم اعظم به طور کامل در هیچ دیدگاهی بیان نشده و برخی‏‎ ‎‏مراتبِ مطرح شده نیز کوتاه و مجمل بیان شده اند. چگونگی ارتباط این اسم با اسماء‏‎ ‎‏دیگر، ترتیب مراتب آن، نحوه پیوند این مراتب به یکدیگر و آثاری که در هر یک از‏‎ ‎‏مراتب، وجود دارد به خوبی توضیح داده نشده است. از این جا اهمیت و امتیاز بیانات‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ (که در ادامه این مقال متعرض آن خواهیم شد) آشکار می گردد؛ چه آن که‏‎ ‎‏ایشان علاوه بر بیان همه موارد فوق، به نکاتی پرداخته اند که تا به حال در جای دیگری‏‎ ‎‏مطرح نشده یا کم تر مجال طرح را یافته اند.‏

بررسی حقیقت اسم اعظم از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏حقیقت اسم اعظم از دیدگاه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از دو جهت قابل بررسی است: جهت‏‎ ‎‏تکوین، و جهت تشریع. اما از جهت تکوینی؛ اسم اعظم به حسب آن، دارای مراتبی است‏‎ ‎‏که حقیقت آن به اعتبار این مراتب، متفاوت می شود؛ یعنی اسم اعظم به حسب حقیقت‏‎ ‎‏غیبی یک حقیقت، به حسب مقام الوهیت یک حقیقت، به حسب عینیت یک حقیقت و به‏‎ ‎‏حسب مقام فعل حقیقت جدایی دارد. ما ابتدا به بررسی یکایک این موارد پرداخته، سپس‏‎ ‎‏از جهت تشریع یا مقام الفاظ و عبارات به بررسی حقیقت این اسم در این مرتبه‏‎ ‎‏می پردازیم. ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 138

حقیقت اسم اعظم به حسب حقیقت غیبی

‏حقیقت غیبی و مجهول مطلق، بالاترین مقام ذات اقدس حق تعالی است که همواره در‏‎ ‎‏حجاب اسماء و صفات، پنهان است و دست آمال اهل عرفان و آرزوی اصحاب قلوب از‏‎ ‎‏نیل به آن ساحت قدسی کوتاه است؛ از این رو هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی را بدان جا‏‎ ‎‏راهی نیست و هیچ گاه معبود عابدان و مقصود سالکان قرار نمی گیرد و اصحاب معرفت و‏‎ ‎‏اهل یقین همواره از شناخت آن محرومند. از این رو حضرت ختمی مرتبت فرمود: ‏«ما‎ ‎عرفناک حقّ معرفتک، و ما عبدناک حقّ عبادتک»‎[42]‎‏ از نظر حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ این مقام، بالاترین‏‎ ‎‏مرتبه اسم اعظم است که طبق روایات،‏‎[43]‎‏ همان حرف هفتاد و سوم از این اسم است که‏‎ ‎‏خداوند آن را برای خود در علم غیبش نگه داشته است.‏‎[44]‎

‏از این مرتبه، به اسم مستأثر نیز تعبیر شده است و این که حضرت امام در برخی مقال،‏‎ ‎‏اسم مستأثر را دارای ظهور و مظهر نمی داند، شاید به همین اعتبار باشد: ‏

‏تمامی اسماء الهی اعم از ذاتی و غیر ذاتی در مظهر اتم ظهور دارند جز اسم مستأثر که در واقع‏‎ ‎‏از اسماء نیست و به همین لحاظ، هیچ ظهور و مظهری ندارد؛ ولی سایر اسماء ذاتی، حتی‏‎ ‎‏هویت صرف و غیب احدی، دارای ظهورند.‏‎[45]‎

‏اما اطلاق اسم بر این مقام که مقام لااسمی و لارسمی است از آن باب است که ذات،‏‎ ‎‏خود، اسم برای ذات است و حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز به همین معنا اشاره دارد آن جا که‏‎ ‎‏می فرماید:‏

فإن عثرت علی إطلاق الاسم فی بعض الأحیان علی هذه المرتبة التی هی عماء و غیب‎ ‎ـ کما هو أحد الاحتمالات فی الاسم المستأثر فی علم غیبه، کما ورد فی الأخبار و اُشیر‎ ‎إلیه فی الآثار، الذی یختصّ بعلمه الله ؛ و هو الحرف الثالث و السبعون من حروف‎ ‎الاسم الأعظم المختصّ علمه به تعالی... ـ فهو من باب أنّ الذات علامة للذات

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 139
بالذات؛ فإنّه عالم بذاته لذاته.‎[46]‎

‏می تواند به اعتبار مقام «احدیّت» اثر و مظهر برای اسم مستأثر باشد که این مظهر همانند‏‎ ‎‏خود اسم مستأثر است و بیان امام ‏‏رحمه الله‏‏می تواند اشاره به آن باشد که فرمود: «اسم مستأثر اثر‏‎ ‎‏دارد و اثر آن مانند خود اسم مستأثر است».‏‎[47]‎‏ و همین مقام اسم مستأثر است که منتها و‏‎ ‎‏غایت سیر سالک قرار می گیرد و مقام غیب مطلق از آن جهت که برای احدی قابل‏‎ ‎‏دسترسی نیست منتهای سیر سالک قرار نمی گیرد. بنابراین اسم مستأثری که نهایت مقصد‏‎ ‎‏سایرین الی الله قرار می گیرد، همان مقام احدیت غیبی خواهد بود، چنان که حضرت‏‎ ‎‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در ‏‏شرح چهل حدیث‏‏ بدان اشاره نموده و از آن به مقام «أو أدنی» تعبیر نموده اند.‏‎[48]‎

‏بنابراین اسم مستأثر در مقام غیب مطلق هیچ اثر و مظهری ندارد و در مقام احدیت‏‎ ‎‏دارای اثر و مظهر است اما این اثر و مظهر مانند خود آن اسم، مستأثر است و این بحث از‏‎ ‎‏اختصاصات حضرت امام است که تا به حال کسی این گونه بدان نپرداخته است. اسم‏‎ ‎‏مستأثر در مقام غیب مطلق، بالاترین مرتبه اسم اعظم در عالم تکوین است.‏

حقیقت اسم اعظم به حسب مقام الوهیت

‏همان طور که ذکر شد حقیقت غیبیه، اجلّ از آن است که دست احدی از مشتاقان حق‏‎ ‎‏به حضرتش نایل آید و هیچ یک از اسماء و صفات از آن جهت که تعین دارند، نمی توانند‏‎ ‎‏محرم راز او شوند؛ از این رو برای ظهور و بروز اسماء و کشف اسرار نهان این ذاتِ غیبی،‏‎ ‎‏باید خلیفه ای باشد تا در ظهور در اسماء جانشین وی شود و نور او را در مرائی اسماء‏‎ ‎‏منعکس نماید؛ از این رو از مصدر غیب با لسان غیبی به حجاب اکبر و فیض اقدسِ انور‏‎ ‎‏فرمان صادر شد که در ملابس اسماء و صفات ظهور نماید و این امر مطاع افتاد.‏

‏حجاب اکبر و فیض اقدس از آن جهت که رو به حقیقت غیبی دارد هیچ گاه بروز و‏‎ ‎‏ظهور نمی یابد و از آن جهت که رو به اسماء و صفات دارد در مرایای آن ها و حضرت‏‎ ‎‏واحدیت جمعیه ظهور می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 140
‏حقیقت اسم اعظم در این مقام که مقام ظهور فیض اقدس و تجلّی خلیفه کبرا است و‏‎ ‎‏از آن به مقام الوهیت، واحدیت، مقام احدیتِ جمع اسماء و مقام جمع الجمع تعبیر‏‎ ‎‏می شود، آن اسمی است که همه اسماء الهی را در بردارد و حضرت امام این جامعیت را به‏‎ ‎‏جامعیت هسته نسبت به درخت یا فوج و افراد نسبت به لشکر تنظیر می کند.‏‎[49]‎

‏اسم الله اعظم اولین اسمی است که به اعتبار جامعیت و به اعتبار تعین اول (که تعین‏‎ ‎‏اول برای حقیقت لامتعین، کل تعینات و ظهورات است) از خلیفه کبرا و مقام فیض اقدس،‏‎ ‎‏کسب فیض کرده و سایر اسماء به واسطه او به این مقام ربط می یابند و به کسوت ظهور در‏‎ ‎‏می آیند؛ چنان که حضرت امام در ‏‏مصباح الهدایه‏‎[50]‎‏ بدان تصریح کرده اند و به همین اعتبار‏‎ ‎‏اسماء دیگر مظهر این اسم و محکوم به حکومت وی هستند و او بالذات بر همه آن ها‏‎ ‎‏تقدم دارد. در این مقام، این اسم جز برای خودش و بندگانی که مرضی خداوند قرار‏‎ ‎‏گرفته اند، تجلّی نمی کند؛ زیرا هیچ یک از مرائی اسماء و صفات به لحاظ کدورت و ضیق‏‎ ‎‏مرآت و صفا و وسعت مرئی، صلاحیت و توان انعکاس نور او را ندارند. طبق بیان امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏تنها مرآتی که صلاحیت انعکاس نور این حقیقت را دارد، حقیقت محمّدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و اولیایی‏‎ ‎‏که در روحانیت با وی متحدند می باشد.‏‎[51]‎

‏شاید بیان ابن عربی نیز به همین معنا اشاره داشته باشد آن جا که می گوید:‏

‏روح وی ‏‏[‏‏محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏]‏‏ اولین موجودی است که از فیض اقدس بهره مند شده است.‏‎[52]‎

‏بحث دیگری که در این جا قابل طرح است اتحاد ذاتی اسماء با یکدیگر است. پیش تر‏‎ ‎‏از غزالی نقل کردیم‏‎[53]‎‏ که وی الله را مستجمع جمیع اسماء و صفات می دانست و چنین‏‎ ‎‏شأنی را برای اسماء دیگر قائل نبود؛ در حالی که عرفا هر یک از اسماء را به تنهایی‏‎ ‎‏مستجمع جمیع اسماء و صفات می دانند؛ بنابراین ذات اسماء با ذات مقدس حق اتحاد‏‎ ‎‏دارد و اسماء همه با یکدیگر اتحاد ذاتی دارند و فقط در مقام ظهور است که هر کدام از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 141
‏اسماء به مظهر خاص خودشان اختصاص می یابند و صفات مقابل شان در کمون باقی‏‎ ‎‏می مانند و تنها اسم اعظم الهی است که در نهایت استقامت و اعتدال است و مقام برزخیت‏‎ ‎‏کبرا را دارد؛ نه جمالش بر جلالش غالب است و نه جلالش بر جمالش؛ نه ظهورش بر‏‎ ‎‏بطونش حاکم است و نه باطن بر ظهورش. در مقام ظهور اسماء دیگر هر یک به تنهایی‏‎ ‎‏اقتضا دارند که کمال ذاتی خود را به طور مطلق در مسمای خود اظهار نمایند و این سبب‏‎ ‎‏احتجاب اقتضائات اسماء دیگر می شود؛ اما اسم اعظم که رب الارباب اسماء و حاکم‏‎ ‎‏مطلق بر آن ها است با تجلّی به دو اسم «الحکم العدل» به عدل بین آن ها حکم می کند و‏‎ ‎‏ظهور هر کدام به حسب اقتضای عدل جریان می یابد و اختصام در ملأ اعلیٰ پایان می یابد‏‎[54]‎‎ ‎‏و هر اسم به آنچه که حق او است اختصاص می یابد.‏

اسم اعظم به حسب مقام مألوهیت و عینیت

‏هر یک از اسماء الهی برای اظهار کمال ذاتی خود احتیاج به مظهر دارند و مظهر اسماء،‏‎ ‎‏اعیان ثابته است که در لسان حکما از کلیات آن به «ماهیات» و از جزئیات آن به «هویات»‏‎ ‎‏تعبیر می شود. این اعیان ثابته صور علمی حضرت حقند، و تحقق خارجی اعیان ثابته به‏‎ ‎‏تجلّی فیض اقدس از مجرای فیض مقدس می باشد؛ زیرا برای فیض اقدس و خلیفه کبرا‏‎ ‎‏دو تجلّی موجود است؛ با تجلّی اول آن، اسماء و صفات الهی ظاهر می شوند و با تجلّی‏‎ ‎‏دوم آن که به وسیله فیض مقدس در مرائی اعیان صورت می پذیرد، اعیان ثابته در خارج‏‎ ‎‏تحقق می یابد که آن را صور خارجی اسماء می نامند و بدین ترتیب فیض الهی با تجلّی اول‏‎ ‎‏از حضرت ذات به اسماء و اعیان آن ها و سپس با تجلّی دوم به اسماء و اعیان خارجیه‏‎ ‎‏آن ها می رسد. با ظهور فیض اقدس در کسوت اسماء، هر یک از اسماء به حسب مقام‏‎ ‎‏ذاتش، لازم خود را از اعیان ثابته اقتضا می نماید و اسم اعظم اولین اسمی است که حضرت‏‎ ‎‏اعیان را اقتضا می نماید و به صورت عین ثابت انسان کامل، ظهور می یابد و واسطه ظهور‏‎ ‎‏اسماء دیگر الهی قرار می گیرد؛ به همین اعتبار عین ثابت انسان بر سایر اعیان سیادت دارد؛‏‎ ‎‏چون اسم الله اعظم به وسیله این عین ثابت انسانی در اعیان دیگر ظهور می کند. از این رو،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 142
‏حقیقت انسان در جمیع اسماء تجلّی می کند و از تجلّی او جمیع مظاهر و اعیان، تعین‏‎ ‎‏پیدا  می کند.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در تفصیل و تبیین این حقیقت، با تمسک به آراء و اقوال ارباب معرفت و‏‎ ‎‏اصحاب قلوب می فرماید:‏

‏از برای هر یک از اسماء الهیه در حضرت واحدیت صورتی است تابع تجلّی به فیض اقدس در‏‎ ‎‏حضرت علمیه، به واسطه حب ذاتی و طلب مفاتیح غیب التی لا یعلمها إلاّ هو‏‎[55]‎‏ و آن صورت را‏‎ ‎‏«عین ثابت» در اصطلاح اهل الله گویند و به این تجلّی به فیض اقدس اولاً تعینات اسمائیه‏‎ ‎‏حاصل آید و به نفس همین تعینِ اسمی، صور اسمائی که اعیان ثابته است، محقق گردد. اول‏‎ ‎‏اسمی که به تجلّی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیۀ واحدیه ظهور یابد و مرآت آن‏‎ ‎‏متجلّی گردد، اسم اعظم جامع الهی و مقام مسمای «الله » است که در وجه غیبیه، عین تجلّی‏‎ ‎‏به فیض اقدس است و در تجلّی ظهوریِ کمال جلاء و استجلاء عین مقام جمع واحدیت به‏‎ ‎‏اعتباری و کثرت اسمائیه به اعتباری است. و تعین جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت‏‎ ‎‏انسان کامل و در حقیقت محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است؛ چنانچه مظهر تجلّی عین فیض اقدس، فیض‏‎ ‎‏مقدس است و مظهر تجلّی مقام واحدیت، مقام الوهیت است، و مظهر تجلّی عین ثابت‏‎ ‎‏انسان کامل روح اعظم است. و سایر موجودات اسمائیه و علمیه و عینیه مظاهر کلیه و جزئیه‏‎ ‎‏این حقایق و رقایقند.‏‎[56]‎

‏شیخ اکبر در ‏‏فصوص‏‎[57]‎‏ و قیصری در ‏‏شرح‏‎[58]‎‏ نیز این معنا را به اجمال بازگو کرده اند که‏‎ ‎‏وافی به مقصود به نظر نمی رسد، بنابراین به بیان حضرت امام، اسم اعظم در این مقام (به‏‎ ‎‏حسب حقیقت عینیه) همان انسان کامل و خلیفة الله فی العالمین است و او همان حقیقت‏‎ ‎‏محمدی ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است که عین ثابتش با اسم اعظم در مقام الهیت اتحاد دارد. سایر اعیان ثابته‏‎ ‎‏بلکه سایر اسماء الهیه از تجلیات این حقیقتند؛ زیرا اعیان ثابته تعینات اسماء الهی اند و‏‎ ‎‏تعین در خارج، عین متعین و در عقل غیر آن است. از این رو اعیان ثابته، عین اسماء‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 143
‏الهیه اند. پس این عین ثابت، یعنی حقیقت محمدیه، عین اسم الله اعظم است و سایر اسماء‏‎ ‎‏و صفات و اعیان از مظاهر و فروع این حقیقتند و به اعتبار دیگر از اجزای آن هستند. پس‏‎ ‎‏این حقیقت محمدی است که در تمامی عوالم، از عالم عقل تا عالم هیولی، تجلّی کرده‏‎ ‎‏است و عالم همه، ظهور و تجلّی این حقیقت است و هر ذره ای از مراتب وجود، تفصیل‏‎ ‎‏این صورت است. و این همان اسم اعظم است که به حقیقت خارجی خود عبارت از‏‎ ‎‏ظهور مشیّتی است که خود تعین ندارد و حقیقت صاحبان حقیقت به آن است و با هر‏‎ ‎‏متعینی تعین دارد. و این بنیه که نامش محمد بن عبدالله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ است و از عالم علم الهی برای‏‎ ‎‏رهایی زندانیان طبیعت، به عالم ملک نازل شده است، مجمل این حقیقت کلیه است و‏‎ ‎‏جمیع مراتب در او منطوی است به انطوای عقل تفصیلی در عقل بسیط اجمالی منطوی.‏‎[59]‎

اسم اعظم به حسب مقام فعل

‏قونوی، «قادر» و «قدیر» را اسم اعظم در مرتبه افعال می داند.‏‎[60]‎‏ معیار برای این‏‎ ‎‏مرزبندی، همان است که قبل از این در بخش اول، در تقسیم اسماء به اسماء ذات، صفات‏‎ ‎‏و افعال ذکر شد و این معیار را شیخ اکبر در ‏‏انشاء الدوائر‏‏ ذکر کرده است و قیصری و‏‎ ‎‏ابن فناری نیز آن را پذیرفته اند. اما حضرت امام، آن معیار را برای تقسیم اسماء نپذیرفته و‏‎ ‎‏خود معیار دیگری را بر اساس سیر سالک ذکر نموده است و بر اساس همان معیار، مشیت‏‎ ‎‏را اسم اعظم در مرتبه افعال می داند که سالک با خرق حجب و ترک انانیت و در پرتو‏‎ ‎‏تجلّی ولایت علوی بدان می رسد.‏‎[61]‎

‏در بیان ایشان، مشیت، مقام ظهور حقیقت وجود و مراتب تعینات از عقول مقدس و‏‎ ‎‏ملائک مقرب تا قوای طبیعت و فرشتگان زمینی همگی از مراتب مشیت و حدود اراده، در‏‎ ‎‏مقام تجلّی و فعل است.‏‎[62]‎

‏به همین اعتبار که مشیت، اسم اعظم در مرتبه افعال است، دارای دو مقام وحدت و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 144
‏کثرت است که به حسب مقام اول، غیب است و ظهوری ندارد و به حسب مقام دوم و‏‎ ‎‏جهت کثرت، در تمامی اشیاء ظهور دارد و اشیا تماماً به وسیله او ظاهر می شوند‏‎[63]‎‏ و تمام‏‎ ‎‏دار تحقق از غایة القصوای عقول مهیّمۀ قادسه تا منتهی النهایه صف نعال عالمِ هیولی و‏‎ ‎‏طبیعت، ظهور اسم الله اعظم است و مظهر مشیّت مطلقه است که امّ اسماء فعلیه است.‏‎[64]‎

‏بنابراین، حضرت امام با همان ملاکی که خود ذکر کرده، به خلاف بسیاری از بزرگان‏‎ ‎‏اهل ذوق و عرفان، مشیت را اسم اعظم در مرتبه افعال می داند که مقام اطلاق این مشیت‏‎ ‎‏فعلی، همان فیض اقدس است که با اراده ذاتی حق تعالیٰ اتحاد دارد.‏

حقیقت اسم اعظم به حسب مقام تشریع (مرتبه الفاظ و عبارات)

‏پس از آن که حقیقت اسم اعظم به حسب مقام تکوین و مراتب آن بیان شد، اکنون به‏‎ ‎‏بیان حقیقت این اسم به حسب مقام تشریع و مرتبه الفاظ و عبارات می پردازیم:‏

‏شیخ مؤید الدین جندی می گوید:‏

‏صورت لفظی اسم اعظم، مرکب از اسماء و حروف است با ترکیبی که مخصوص این اسم‏‎ ‎‏است و این ترکیب را کسی می داند که خداوند بی واسطه و با رؤیا، کشف یا تجلّی و یا به واسطۀ‏‎ ‎‏مظهر کامل خود، آن را به او تعلیم نموده است. در نحوه ترکیب آن اختلاف است و صحیح آن،‏‎ ‎‏این است که خداوند، علم به این اسم را از بسیاری از این امت به خاطر حکمت ها و‏‎ ‎‏مصلحت هایی، پنهان داشته است و اذن بازگویی آن را به کسی نداده است. پس کمّلی از اولیا‏‎ ‎‏تنها برخی از اسماء و حروف آن را که مشتمل بر ترکیب خاصی است و منجر به انواع‏‎ ‎‏تسخیرات و تأثیراتی چون ولایت، عزل، اماته و احیاء و مانند آن می شود، می دانند. از جمله‏‎ ‎‏اسماء این اسم اعظم ‏«هو الله المحیط و القدیر و الحیّ والقیّوم»‏ است و از حروف آن، ا، د،‏‎ ‎‏ذ، ر، ز، و، است که این را شیخ اکبر در جواب سؤال ترمذی بیان کرده است.‏‎[65]‎

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در توضیح این حروف به نقل از شیخ اکبر می گوید:‏

الألف هو النفس الرحمانی الذی هو الوجود المنبسط، و الدال حقیقة الجسم الکلّی، و

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 145
الذال المتغذی، و الراء الحسّاس المتحرّک، و الزاء الناطق، و الواو حقیقة المرتبة‎ ‎الإنسانیة. و انحصرت حقائق عالم الملک و الشهادة المسمّی بعالم الکون و الفساد فی‎ ‎هذه الحروف.‎[66]‎

‏همان طور که ملاحظه می شود، حروف اسم اعظم، حقایق عالم هستی اند و صرف‏‎ ‎‏الفاظ و اصوات نیستند بلکه مرتبه نازلی از عالم تکوین و بیانگر حقایق عالم ملک‏‎ ‎‏و  شهادتند.‏

‏قونوی دیدگاه خود را ضمن بیان نظر شیخ در خصوص مرتبه لفظی اسم اعظم در‏‎ ‎‏شرح حدیث اربعین این گونه تشریح می کند:‏

‏شیخ ما ‏‏[‏‏ابن عربی‏‏]‏‏ می فرماید: و الحیّ القیّوم در حقیقت، اسمی مرکب از دو اسم دیگر است و‏‎ ‎‏این بعضی از اجزای اسم اعظم است که دارای اثر عام است. همین طور الف، دال، ذال، راء،‏‎ ‎‏زاء، و واو از اجزای این اسم اعظمند؛ و من ‏‏[‏‏قونوی‏‏]‏‏ می گویم: این حروف با الحیّ القیوم، و بقیه‏‎ ‎‏اجزای اسم، مانند آینه ای اند برای معنی قدرت و مانند اسمی اند که بر چیزی بر سبیل‏‎ ‎‏المطابقه دلالت می کند و به همین جهت در هر آنچه که با این اسم به آن توجه شود اثر‏‎ ‎‏می گذارد؛ از این رو دربارۀ آن گفته شده که این اسم از دیگر اسماء مؤثره، اعظم است و این به‏‎ ‎‏خاطر اثر عام آن است که در جمیع انواع و اشخاص اثر می گذارد و مثل دیگر اسماء مؤثره‏‎ ‎‏نیست که در یک نوعِ خاص اثر می گذارند.‏‎[67]‎

‏این که فرمود: «الحیّ القیّوم و بقیه اجزای اسم، مانند آینه ای اند برای معنی قدرت» بر‏‎ ‎‏اساس همان معیاری است که قبل از این، در تقسیم اسماء ذکر شد و صاحب ‏‏مصباح الانس‏‎ ‎‏و بسیاری از بزرگان دیگر بر اساس همان معیار، «قدیر» را اسم اعظم در مرتبه افعال‏‎ ‎‏می دانند؛ از این رو، الفاظ مزبور را به صورت معانی این اسم، یعنی قدرت می دانند. امام ‏‏رحمه الله‏‎ ‎‏درباره حقیقت اسم اعظم به حسب لفظ و عبارت می فرماید:‏

‏اما حقیقت اسم اعظم به حسب لفظ و عبارت؛ این حقیقت را تنها اولیای مرضیین و علمای‏‎ ‎‏راسخین می دانند و این حقیقت از دیگران مخفی و پوشیده است. آنچه که در کتاب های عرفا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 146
‏و مشایخ از حروف اسم اعظم یا کلمات آن نوشته شده از روایات صحیح گرفته شده است یا بر‏‎ ‎‏اثر کشف و ریاضت، هنگام فراغت از دنیا که دار وحشت و ظلمت است، برای آن ها حاصل‏‎ ‎‏شده است.‏‎[68]‎

اسم اعظم در قرآن

‏به مناسبت بحث از مرتبه لفظی اسم اعظم، لازم به نظر می رسد که اسم اعظم در قرآن‏‎ ‎‏نیز مورد اشاره قرار گیرد. در روایت‏‎[69]‎‏ آمده که حروف اسم اعظم در قرآن متفرق است و‏‎ ‎‏امام ‏‏علیه السلام‏‏ آن را می داند و آن را جمع می کند و به آن دعا می کند. این موضوع، گواهی روشنی‏‎ ‎‏است بر این که اسم اعظم در مرتبۀ لفظ، از بسیاری از مردم پوشیده است.‏

‏شیخ عباس قمی ‏‏رحمه الله‏‏ در ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، کلامی را از سیدعلی خان شیرازی در این‏‎ ‎‏خصوص نقل می کند که حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ نیز بدون هیچ توضیحی، آن را در ‏‏شرح دعای سحر‏‎[70]‎‎ ‎‏آورده است و این بدان معنا است که معیاری که سیّد برای اسم اعظم ذکر نموده، مورد‏‎ ‎‏قبول ایشان قرار گرفته است. سید در ‏‏کلم الطیب‏‏ نقل فرموده است:‏‎[71]‎‏ ‏

‏اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او «الله » و اختتام او «هو» است و حروفش نقطه‏‎ ‎‏ندارد و «لا یتغیّر قرائته، اُعرب أم لم یعرب» و این در قرآن در پنج آیه مبارکه از پنج سوره‏‎ ‎‏است... و آن پنج آیه این است: ‏

‏1. ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ الْحَّیُّ القَیُّومُ‏»‏‎[72]‎‏ تا آخر آیة الکرسی؛‏

‏2. ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ * نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ‏»‏‏؛‏‎[73]‎

‏3. ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أصْدَقُ مِنَ الله ِ حَدِیثاً‏»‏‏؛‏‎[74]‎

‏4. ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ لَهُ الْأسْمَاءُ الْحُسْنَیٰ‏»‏‏؛‏‎[75]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 147
‏5. ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ وَ عَلَی الله ِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‏»‏‏.‏‎[76]‎

‏خصوصیتی که سید برای آیات مربوط به اسم اعظم ذکر نموده است، در سوره نمل نیز‏‎ ‎‏آمده است: ‏‏«‏الله ُ لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ‏»‏‏.‏‎[77]‎

‏اما روایاتی که برای اسم اعظم، الفاظ و عباراتی را ذکر کرده اند، در بخش سوم به برخی‏‎ ‎‏از آن ها اشاره می شود.‏

بخش سوم: آثار و خواص اسم اعظم و قابلیت تعلیم پذیری آن

مقام اول: آثار و خواص اسم اعظم

‏اسم اعظم هم در مقام تکوین و هم در مقام تشریع دارای آثار و خواصی است. در‏‎ ‎‏ضمن بحث های گذشته تا حدی روشن شد که اسم اعظم منشأ ظهور وجود تمامی عوالم‏‎ ‎‏است و اگر اسم اعظم نبود هیچ نشانی از عوالم پدید نمی آمد و هیچ اسمی از اسماء الهی به‏‎ ‎‏ظهور نمی رسید و هیچ گاه درهای برکات گشوده نمی گردید و چشمه های خیرات‏‎ ‎‏نمی جوشید و صبح ازل نمی دمید و فیض الهی به هیاکل ماهیات نمی رسید و گنج های‏‎ ‎‏مخفی الهی پدید نمی آمد. از این رو حضرت امام فرمود:‏

‏تمام دار تحقق از غایة القصوای عقول مهیّمۀ قادسه تا منتهی النهایۀ صف نعال عالم هیولی‏‎ ‎‏و طبیعت، ظهور اسم الله اعظم است.‏‎[78]‎

‏بنابراین ظهور تمامی عوالم و ظهور اسماء الهی و تعین آن ها به اعیان ثابته و تجلّی آن ها‏‎ ‎‏در اعیان خارجیه که به پیدایش عالم وجود منتهی می شود همگی از آثار و برکات اسم‏‎ ‎‏اعظم به حسب مقام تکوین است.‏

‏اما آثار و خواص اسم اعظم در مقام تشریع یا مرتبه الفاظ و عبارات، همان است که در‏‎ ‎‏ادعیه و روایات به آن اشاره شده است و حضرت امام نیز در ‏‏شرح دعای سحر‏‏ در همان آغاز‏‎ ‎‏بحث از اسم اعظم، به برخی از این آثار اشاره می کند.‏‎[79]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 148
‏در دعای سمات وارد شده که اگر اسم اعظم بردرهای بسته آسمان خوانده شود، باز‏‎ ‎‏می شوند و اگر برای گشایش تنگناهای زمین خوانده شود به فراخی می گراید و اگر بر‏‎ ‎‏دشواری ها خوانده شود، آسان می گردند و اگر برای زنده شدن مردگان خوانده شود‏‎ ‎‏زنده  می شوند.‏‎[80]‎

‏حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ به جوان درمانده ای فرمودند:‏

‏آیا می خواهی دعایی را که پیامبر خدا ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ به من تعلیم نموده به تو یاد بدهم که در آن، اسم‏‎ ‎‏الله أکبر الأعظم العزیز الأکرم است و با خواندن آن، دعا مستجاب و سؤال، عطا می شود، اندوه‏‎ ‎‏برطرف و گرفتاری رفع می شود، غم از بین می رود، مریض شفا می یابد، شکستگی پیوند‏‎ ‎‏می خورد، فقیر غنی می شود، دین ادا و گم شده پیدا می شود، گناهان بخشوده و عیب ها پوشیده‏‎ ‎‏می گردند، خائف از شیطانِ اغواگر و دشمن ستمگر امنیت می یابد. اگر بندۀ فرمانبردار خدا،‏‎ ‎‏این دعا را بر کوه بخواند، کوه از جایش کنده می شود. اگر بر مرده بخواند، خداوند او را زنده‏‎ ‎‏می گرداند و اگر بر آب بخواند، روی آن راه خواهد رفت و این در صورتی است که عُجب او را‏‎ ‎‏فرا  نگیرد.‏‎[81]‎

‏امام باقر ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود: ‏

‏اسم اعظم هفتاد و سه حرف دارد تنها یک حرف آن نزد آصف بود. با خواندن آن، زمین بین او‏‎ ‎‏و تخت بلقیس در هم نوردیده شد و او توانست تخت را بردارد. آن گاه زمین به حال اولش‏‎ ‎‏بازگشت و این در کمتر از یک چشم به هم زدن بود و نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم‏‎ ‎‏است و یک حرف آن را خداوند در علم غیبش برای خود نگه داشته است...‏‎[82]‎

‏این روایت علاوه بر این که گویای آثار اسم اعظم است، به مقام غیبی این اسم نیز‏‎ ‎‏اشاره دارد و حضرت امام در ‏‏شرح دعای سحر‏‎[83]‎‏ از این روایت و روایات مشابه‏‎[84]‎‏ در تبیین‏‎ ‎‏مرتبه غیبی اسم اعظم مدد جسته است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 149
‏روایات در خصوص اسم اعظم و بالتبع، آثار و خواص آن فراوان است به طوری که‏‎ ‎‏ادعای تواتر آن شده است‏‎[85]‎‏ و ما علاقه مندان را به محل خود ارجاع می دهیم و این مختصر‏‎ ‎‏را بیش از این نشاید که در این وادی سخن برانیم و تنها توجه به این نکته را ضروری‏‎ ‎‏می دانیم که صدور این آثار و خواص، به مقام، مرتبه و حالات عرفانی شخص گوینده‏‎ ‎‏بستگی دارد و برای هر شخصی به حسب مقامش اسم اعظمی است که با آن اگر دعا کند‏‎ ‎‏مستجاب می شود و آثار و خواص بر آن مترتب می گردد و با خواندن اسم اعظم بدون‏‎ ‎‏تناسب مقام شخص، این آثار و خواص صادر نمی شود؛ هر چند برخی از مراتب این اسم،‏‎ ‎‏اثر عام دارد، از آن جهت که خود این اسم، عمومیت دارد و در بردارندۀ تمامی آثار اسماء‏‎ ‎‏دیگر است؛ چنان که ابن عربی در ‏‏فتوحات‏‎[86]‎‏ بدان تصریح نموده است که در هر شرایطی و با‏‎ ‎‏هر مقامی که گوینده دارد چنانچه آن را بخواند، آثار و خواص بر آن مترتب می شود؛ اما‏‎ ‎‏دسترسی به آن همان طور که حضرت امام و دیگران فرمودند برای همگان میسر نیست و‏‎ ‎‏خداوند به خاطر مصالح و حکمت هایی آن را از بندگان پوشیده داشته است که از جمله‏‎ ‎‏این حکمت ها عدم ظرفیت و توانایی در تحمل آن است. ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏به همین لحاظ از تعلیم‏‎ ‎‏آن مراتب حتی به نزدیک ترین اصحاب، خودداری می ورزیدند.‏‎[87]‎

مقام دوم: قابلیت تعلیم پذیری اسم اعظم

‏از بحث گذشته تا حدی این موضوع روشن شد و در روایات زیادی نیز به این مسأله‏‎ ‎‏اشاره شده است که مسلمانان از پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و یا از ائمه ‏‏علیهم السلام‏‏ درخواست می کردند که اسم‏‎ ‎‏اعظم را به آنان تعلیم نماید و گاهی آن ها خود به دیگران، آن را می آموختند، و گاهی نیز از‏‎ ‎‏تعلیم خودداری می ورزیدند.‏

‏امّ سلمه از پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ درخواست نمود که اسم اعظم را به او یاد بدهد؛ پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏اعراض نمود و سکوت کرد. پس از مدتی پیامبر وقتی بر او وارد شد، دید امّ سلمه در حال‏‎ ‎‏سجده می گوید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 150
اللهمّ إنّی أسألک بأسمائک الحسنی، ما علمت منها و ما لم أعلم، و أسألک باسمک‎ ‎الأعظم الذی إذا دعیت به أجبت... .

‏پیامبر اکرم فرمود: امّ سلمه! خدا را به اسم اعظم خواندی.‏‎[88]‎

‏امام صادق ‏‏علیه السلام‏‏ به یکی از اصحاب فرمود:‏

‏آیا می خواهی اسم الله الاعظم را به تو یاد بدهم؟ بعد فرمود: «الحمد لله » و «قل هو الله » و آیة‏‎ ‎‏الکرسی و «إنّا أنزلنا» را بخوان سپس رو به قبله کن و آنچه دوست دارای درخواست کن.‏‎[89]‎

‏عمرو بن حنظله می گوید:‏

‏به ابو جعفر ‏‏علیه السلام‏‏ عرض کردم: پندارم بر این است که مرا نزد شما ارج و منزلتی است.‏‎ ‎‏فرمود: همین طور است. عرض کردم: به شما حاجتی دارم. فرمود: آن حاجت چیست؟‏‎ ‎‏عرض کردم: اسم اعظم را به من تعلیم نمایید. فرمود: آیا توان آن را داری؟ عرض کردم:‏‎ ‎‏بلی. فرمود: برو داخل خانه. امام وارد خانه شد و دستش را بر زمین گذاشت. خانه تاریک‏‎ ‎‏شد. مرگ را نزدیک دیدم. امام فرمود: چه می گویی؟ آیا می خواهی تعلیمت نمایم؟ گفتم:‏‎ ‎‏نه. آن گاه امام دستش را برداشت و خانه به حال اول بازگشت.‏‎[90]‎

‏از روایات، به دست می آید که اسم اعظم قابلیت تعلیم و تعلم را دارد اما این قابلیت به‏‎ ‎‏حسب مقام افراد، متفاوت است و نسبت به این مقام، مراتب مختلفی از این اسم برای هر‏‎ ‎‏کدام قابل تعلیم است؛ از این رو به آن ها گاهی با زبان خودشان و گاهی با زبان عصمت،‏‎ ‎‏مراتب نازله و مناسب حالشان تعلیم شده است و این که در برخی موارد از تعلیم‏‎ ‎‏خودداری می شد (نظیر آنچه از عمرو بن حنظله نقل کردیم) بدان جهت بود که این افراد،‏‎ ‎‏خواهان تعلّم مقام بالاتر و عمومیت اسم اعظم بودند که توان و صلاحیت فراگیری آن را‏‎ ‎‏نداشتند؛ چنان که امام ‏‏علیه السلام‏‏ اثر کوچکی از این اسم را برای آن ها آشکار می کردند و آن ها‏‎ ‎‏توان تحمل آن را نداشتند. نیز با توجه به روایات روشن می شود که اسم اعظم دارای‏‎ ‎‏لفظ  خاص و عبارت معینی نیست، بلکه به حسب حالات و مقامات افراد، این الفاظ و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 151
‏عبارات متفاوت می شود. از این رو به افراد مختلف، عبارات متفاوتی از این اسم‏‎ ‎‏تعلیم  شده است و هر کدام از این الفاظ و عبارات، تعینات این اسم در این مراتب است.‏‎ ‎‏اما  آثاری که این اسم در همه مراتب، ظهور و بروز می دهد مربوط به حقیقت این اسم‏‎ ‎‏است که افراد به حسب مقام خود با این الفاظ به آن حقیقت متوسّل می شوند و به این‏‎ ‎‏آثار  دست می یابند.‏‎[91]‎

‏همان طور که حضرت امام اشاره دارد‏‎[92]‎‏ مقام اطلاق اسم اعظم نمی تواند با اطلاق و‏‎ ‎‏سریانی که دارد در قالب این الفاظ و عبارات بیاید؛ هر چند تعینات با مطلق اتحاد دارند‏‎ ‎‏ولی مطلق با سریانی که دارد نمی تواند با مقید همراه باشد؛ از این رو تعینات این اسم در‏‎ ‎‏هر مرتبه ای متفاوت از مراتب دیگر است اما حقیقت این اسم که منشأ آثار این اسم نیز‏‎ ‎‏هست، در همه یکی است و آثار و خواص به اعتبار این حقیقت ظهور می یابند. این‏‎ ‎‏حقیقت به اعتبار قبول آن تعینات متفاوت، آثار آن متفاوت می شود؛ بلکه یک عبارت به‏‎ ‎‏حسب مقامات افراد، آثار متفاوتی را ظاهر می سازد که ناشی از مقام تعین اسم به تعین‏‎ ‎‏گوینده آن است. بنابراین اسم های خاص که اثرات مخصوص دارند و به تناسب حاجات‏‎ ‎‏افراد تأثیر می کنند و به حسب مقامات افراد متفاوت می شوند از شئونات و مراتب اسم‏‎ ‎‏اعظم هستند. هر اسمی که افقش به وحدت نزدیک تر باشد نسبت به دیگر اسماء پایین تر‏‎ ‎‏از خود اسم اعظم است و به همان میزان اثر عام تر دارد تا برسد به اسم اعلیٰ مرتبه اسم‏‎ ‎‏اعظم که اثر آن از همه اسماء عام تر است و تمامی آثار و برکات به آن منتهی می شود و به‏‎ ‎‏تنهایی تمامی آثار و خواص را دارد.‏

نتیجه

‏آنچه که در این مقال با بررسی آراء اهل معرفت و اصحاب قلوب با محوریت دیدگاه‏‎ ‎‏عارف کامل حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏روشن شد، این است که اسم اعظم آن طور که پندار‏‎ ‎‏عامه مردم بر آن است یک لفظ نیست بلکه یک حقیقت و مقام است که با اعتبارات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 152
‏مختلف، مراتب متفاوت دارد و عوالم، همه، از آثار و تجلّی این اسم است. برآیند آراء‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏رحمه الله‏‏ به دست می دهد که بالاترین مرتبه این اسم، حقیقت غیبی ذات حق تعالی‏‎ ‎‏است که همواره در حجاب اسماء و صفات، پنهان است و اسم مستأثر هر چند در این مقام‏‎ ‎‏دارای اثر و مظهر نیست اما در احدیت غیبی، اثر و مظهر دارد که این اثر همانند خود اسم،‏‎ ‎‏مستأثر است. در مرتبه افعال، بر خلاف پیشینیان، امام ‏‏رحمه الله‏‏ بر این نظر است که مشیت، اسم‏‎ ‎‏اعظم و خلق اول است و سایر اسماء به وسیله این اسم خلق شده اند. مرتبه نازله این اسم،‏‎ ‎‏الفاظ و عبارات است که تنها اولیای خاص الهی بدان دسترسی دارند. برخی از مراتب اسم‏‎ ‎‏اعظم گاهی به افراد تعلیم شده ولی بسیاری از امت، صلاحیت فراگیری و توان تحمل‏‎ ‎‏مرتبه عامه و کلی آن را ندارند.‏

‏ ‏

‏والسلام         ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 153

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آداب الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏2. ‏‏انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه‏‏، حسن حسن زاده آملی، قم، انتشارات قیام، 1372 ش.‏

‏3. ‏‏انشاء الدوائر‏‏، محیی الدین عربی، طبع لیدن، مطبعة بریل، 1339 ق.‏

‏4. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق.‏

‏5. ‏‏بصائر الدرجات‏‏، محمدبن حسن فروخ صفار، تحقیق میرزا محسن کوچه باغی، تهران،‏‎ ‎‏الاعلمی، 1404 ق.‏

‏6. ‏‏تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس‏‏، امام خمینی، تهران، مؤسسۀ پاسدار‏‎ ‎‏اسلام، 1406 ق.‏

‏7. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378  ش.‏

‏8. ‏‏تفسیر العیاشی‏‏، محمدبن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، 1380 ق.‏

‏9. ‏‏تفسیر البیضاوی‏‏ (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، عبدالله بن عمر البیضاوی، مطبعة‏‎ ‎‏العثمانیه، 1322 ق.‏

‏10. ‏‏التفسیر الکبیر‏‏، فخرالدین محمد بن عمر رازی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1411 ق.‏

‏11. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏12. ‏‏شرح الاسماء الحسنی‏‏، سیدحسین همدانی درود آبادی، تحقیق محسن بیدارفر، قم،‏‎ ‎‏انتشارات بیدار، 1370 ش.‏

‏13. ‏‏شرح الاسماء الحسنی‏‏، فخرالدین محمدبن عمر خطیب الرازی، القاهره، مکتبة الکلیات‏‎ ‎‏الازهریه، 1976 م.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 154
‏14. ‏‏شرح الاسماء و شرح دعاء الجوشن الکبیر‏‏، حاج ملا هادی سبزواری، انتشارات دانشگاه‏‎ ‎‏تهران، 1375 ش.‏

‏15. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.‏

‏16. ‏‏شرح دعاء السحر‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374  ش.‏

‏17. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمدبن داود قیصری، تهران، انتشارات علمی، 1417 ق.‏

‏18. ‏‏شرح مقدمۀ قیصری‏‏، سیدجلال الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،‏‎ ‎‏1375 ش.‏

‏19. ‏‏علم الیقین فی اصول الدین‏‏، ملا محسن فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، 1317 ش.‏

‏20. ‏‏عوالی اللئالی‏‏، محمد بن علی بن ابراهیم احسائی، قم، انتشارات سیدالشهداء، 1405 ق.‏

‏21. ‏‏عیون اخبار الرضا ‏‏علیه السلام‏‏، ابوجعفر محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی، انتشارات جهان.‏

‏22. ‏‏الفتوحات المکّیه‏‏، محیی الدین عربی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.‏

‏23. ‏‏فصوص الحکم‏‏، محیی الدین عربی، تهران، انتشارات الزهراء، 1365 ش.‏

‏24. ‏‏الکافی‏‏، محمدبن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.‏

‏25. ‏‏لسان العرب‏‏، ابن منظور، بیروت، دارالکتب العلمیه.‏

‏26. ‏‏مجموعه رسائل ابن عربی‏‏، محیی الدین عربی، بیروت، دار المحجة البیضاء ـ دار الرسول‏‎ ‎‏الاکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، 1421 ق.‏

‏27. ‏‏مصباح الانس‏‏، محمد بن حمزة الفناری، تهران، انتشارات مولی، 1374 ش.‏

‏28. ‏‏مجموعة رسائل الامام الغزالی‏‏، محمدبن محمد الغزالی، بیروت، دار الکتب العلمیه.‏

‏29. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1376 ش.‏

‏30. ‏‏مفاتیح الجنان‏‏، شیخ عباس قمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ش.‏

‏31. ‏‏المقصد الأسنی فی شرح الاسماء الحسنی‏‏، ابوحامد الغزالی، بیروت، دار الکتب العلمیه.‏

‏32. ‏‏ممّد الهمم در شرح فصوص الحکم‏‏، حسن حسن زاده آملی، تهران، انتشارات وزارت‏‎ ‎‏فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378 ش.‏

‏33. ‏‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سیدمحمدحسین طباطبائی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1417  ق.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 155

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 156

  • )) الرحمن (55): 29.
  • )) لسان العرب، ذیل مادۀ سما.
  • )) ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 12.
  • )) مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص 48.
  • )) شرح دعای سحر، ص 74.
  • )) تفسیر کبیر، ج 1، ص 109.
  • )) مجموعة رسائل الامام الغزالی، ص 48.
  • )) المقصد الاسنی فی شرح الاسماء الحسنی، ص 7.
  • )) کشکول بهایی، ص 542؛ شرح الاسماء، ص 575.
  • )) فصوص الحکم، ج 1، ص 65.
  • )) علم الیقین، ج 1، ص 144.
  • )) شرح الاسماء، ص 574 ـ 575.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 118 و نیز ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 103.
  • )) انشاء الدوائر، ص 28.
  • )) مصباح الانس، ص 280 ـ 285.
  • )) شرح فصوص الحکم، ص 65.
  • )) آداب الصلاة، ص 258 ـ 259، مشابه این بیان و نقد را بر قیصری، شارح فصوص الحکم نیز دارد، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 22.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 2، ص 120.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 100.
  • )) الاسماء و الصفات، ص 19 و 20.
  • )) المقصد الاسنی فی شرح الاسماء الحسنی، ص 40 و 41.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، ص 18.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 2، ص 120.
  • )) همان، ص 121.
  • )) مجموعه رسائل، ج 5، ص 405 ـ 406.
  • )) همان، ص 414.
  • )) مصباح الانس، ص 289.
  • )) همان، ص 290.
  • )) در بحث از مرتبه لفظی اسم اعظم به دیدگاه وی و شیخ اشاره خواهیم نمود.
  • )) مصباح الانس، ص 290 و 291.
  • )) همان.
  • )) شرح فصوص الحکم، ص 67.
  • )) همان.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 76 ـ 77.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، (پاورقی)، ص 111.
  • )) همان، ص 525.
  • )) همان، (پاورقی)، ص 716.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، ص 43.
  • )) ر. ک: کافی، ج 1، ص 89 و 112؛ بحارالانوار، ج 3، ص 222 و ج 95، ص 232؛ مصباح الانس، ص 311.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، ص 43 و 45.
  • )) الرسائل التوحیدیه، ص 58؛ المیزان، ج 8، ص 360 و 361.
  • )) مرآة العقول، ج 8، ص 146.
  • )) کافی، ج 1، ص 230.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 75 ـ 76.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 304.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 73.
  • )) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص 218.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 625.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 76.
  • )) مصباح الهدایه، ص 16 و 17.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 77.
  • )) مجموعه رسائل ابن عربی، ج 5، ص 405 و 406.
  • )) همان، ص 9.
  • )) برای تفصیل بیش تر ر.ک: مصباح الهدایه، ص 19 ـ 20 و 40 ـ 41.
  • )) اشاره است به آیه مبارکه «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ». (انعام: 59)
  • )) شرح چهل حدیث، ص 234 ـ 235.
  • )) فصوص الحکم، ج 1، ص 50.
  • )) شرح فصوص الحکم، ص 437.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 77 و 78.
  • )) مصباح الانس، ص 290؛ به نقل از شرح حدیث الاربعین.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 100.
  • )) همان، ص 106.
  • )) ر.ک: مصباح الهدایه، ص 46.
  • )) سرّ الصلاة، ص 85.
  • )) مصباح الانس، ص 291.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 86؛ و نیز مصباح الانس، ص 291.
  • )) مصباح الانس، ص 290.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 85 و 86.
  • )) بصائر الدرجات، ج 4، ص 258.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 86.
  • )) مفاتیح الجنان، ص 199.
  • )) بقره (2): 255 ـ 257.
  • )) آل عمران (3): 2 ـ 3.
  • )) نساء (4): 87.
  • )) طه (20): 8.
  • )) تغابن (64): 13.
  • )) نمل (27): 26.
  • )) سرّ الصلاة، ص 85.
  • )) شرح دعاء السحر، ص 75.
  • )) مفاتیح الجنان، ص 128.
  • )) بحار الانوار، ج 95، ص 314.
  • )) کافی، ج 1، ص 230.
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 75 ـ 76.
  • )) ر.ک: کافی، ج 1، ص 230.
  • )) رسائل توحیدیه، ص 59.
  • )) فتوحات مکّیه، ج 2، ص 300. وی در آن جا به چگونگی تأثیر حروف و کلمات نیز اشاره می کند.
  • )) بحار الانوار، ج 27، ص 27.
  • )) همان، ج 9، ص 237.
  • )) همان.
  • )) همان.
  • )) برای آگاهی بیش تر از نحوۀ تأثیر این اسم در عالم کوْن ر.ک: رسائل توحیدیه، ص 59 و 60؛ المیزان، ج 8 ص  360 ـ 361 و فتوحات مکّیه، ج 2، ص 300.
  • )) ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 87 و 89.