کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

فیض اقدس و فیض مقدس

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فیض اقدس و فیض مقدس

‏ ‏

حجة الاسلام و المسلمین احمد اسدی

‏ ‏

‏ ‏

‏قبل از آن که وارد بحث پیرامون فیض اقدس و مقدس شویم، به دو مطلب می پردازیم:‏

‏اول، تفسیر «فیض» و شرح آن بنابر اصول عرفانی.‏

‏دوم، اشاره ای اجمالی به برخی اصطلاحات رایج بین ارباب فن عرفان؛ اصطلاحاتی‏‎ ‎‏چون احدیّت، واحدیّت، اعیان ثابته، حضرات خمس و... .‏

بیان عرفانی اصل فیض

‏صدرالدین قونوی، بزرگ ترین شارح آراء و افکار محیی الدین عربی، چنین گفته است:‏

‏فیضی که از حق تعالی به غیر او برسد، عبارت است از صورت و حقیقت صفت «اکملیّت»‏‎ ‎‏خداوند که صفتی است زاید و مغایر اصل کمال ذاتی. حقیقت الهی به لحاظ ذات، واجد همۀ‏‎ ‎‏کمالات است؛ اما به ملاحظۀ این که این کمالات ذاتی، در قالب های امکانی ظهور و بروز‏‎ ‎‏می نمایند، «فیض» نامیده می شوند. ملاحظۀ اول را صفت «کمال ذاتی» گویند و ملاحظۀ دوم‏‎ ‎‏را صفت «اکملیّت» خوانند.‏

‏در مقام تشبیه، مانند ظرفی است که کمال ذاتی آن، پُر بودن آن است؛ اما لب ریز شدن این‏‎ ‎‏ظرف، صفت «اکملیّت» آن می باشد. فیض ایجادی نیز چنین است؛ لکن «جلّ ذلک الجناب‏‎ ‎‏عن الظرفیه؛ مقام بلند الهی برتر و والاتر است از ظرفیت و مظروفیت».‏

‏«امتلاء» و پُری در باب حق تعالی، همان غنای ذاتی از نظر وجوب الوجود و بی نیازی از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 11
‏ماسوی و صمد بودن او است؛ زیرا ذات حق تعالی خالی و فارغ از کمالی از کمالات نیست. آری‏‎ ‎‏ذاتی این چنین، کمال دیگری دارد به نام کمال اسمائی و صفاتی و این همان صفت اکملیّت‏‎ ‎‏است که از پُری کمالات جوشش می کند و خیر فایض بر جمله عالم می گردد.‏

‏سپس در دنبالۀ کلام خود می فرماید:‏

فالإیجاد ثمرة کماله، لا أنّ إیجاده مثمر للکمال؛

‏ایجادگری او ثمره و نتیجۀ کمال و غنای ذاتی او است؛ نه این که ایجادگری باعث کمال‏‎ ‎‏او  گردد.‏

کمل سبحانه، فأوجد؛ لم یوجد لیکمل؛

‏ذات الهی کامل بود، پس آفرینش نمود؛ یعنی ایجاد و خلقت، فرع کمالات او است؛ نه این که‏‎ ‎‏ایجاد و آفرینش او برای تکمیل خود باشد. پس کمالات اسمائی، در مقابل کمالات ذاتی،‏‎ ‎‏صفاتی هستند برای ذات از حیث تعیّناتی که آن ذات پیدا می کند. این صفات به صوری‏‎ ‎‏درآمده اند و هر یک، حالی از احوال ذاتیۀ او را نشان می دهند و آن ها موجب ظهورات و تنوعات‏‎ ‎‏و شئون مختلف آن ذات می گردند.‏‎[1]‎

فیض به معنای نزول وجود

‏فیض الهی تعبیر دیگرش «نزول» است. جلوه گری ذات در مَجالی امکانی و تجلّی‏‎ ‎‏نمودن در قالب های عینی، تفسیر «نزول» می باشد.‏

‏البته نزول وجود، مانند نزول چیزی از مکانی به مکان دیگر یا از مرتبه ای به مرتبۀ دیگر‏‎ ‎‏نیست؛ به نحوی که لازمۀ آن نزول، خالی بودن مرتبه ای از حقیقت باشد؛ که این نقصان‏‎ ‎‏مرتبۀ اعلا است. بلکه نزول، به طریق فیض صورت می گیرد و نسبت فیض به مفیض،‏‎ ‎‏نسبت عکس است به عاکس؛ که با فیض، نه چیزی از مفیض کاسته می شود، و نه چیزی بر‏‎ ‎‏او افزوده می گردد. و در دعا آمده است:‏ «یا من لاتزیده کثرة العطاء إلاّ جوداً و کرماً»‏؛‏‎ ‎‏چنان که صورت در آینه باعث کم شدن چیزی از صاحب عکس و یا زیادی چیزی به او‏‎ ‎‏نیست. حکیم سبزواری در این زمینه فرموده است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 12
الإفاضة صدور المفاض من المفیض، بحیث لاینقص من کماله شیء إذا صدر عنه،‎ ‎و  لایزید فی کماله شیء إذا رجع إلیه؛ کوقوع الظلّ من ذی الظلّ، والعکس من‎ ‎العاکس.‎[2]‎

‏بنابراین، نزول و فیض از مرتبۀ غیب الغیوبی و گنج مخفی به مرتبۀ اسماء و صفات،‏‎ ‎‏نزولی است (فیض اقدس)؛ و نزول از مرتبۀ اسمائی به عینی خارجی، نزول دیگری است‏‎ ‎‏(فیض مقدس).‏

‏از این رهگذر، به معنا و تفسیر تجلّی می رسیم که خود، قابل دقت است و نباید مفهوم‏‎ ‎‏غلطی از آن تصور نمود.‏

تفسیر تجلّی

‏مراد اهل معرفت و منظور ارباب عرفان از «تجلّی» تلوّن حق به اَلوان ممکنات‏‎ ‎‏و  اتصاف او به صفات خلقی و تجسّم و تقدّر واجب الوجود بالذات نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏مراد  از  تجلّی و ایجاد، انکشاف شمس حقیقت وجود و ظهور نور او در مظاهر‏‎ ‎‏خلقیه  است. و نتیجۀ تجلّی و ظهور، خروج ممکنات از ظلمتکدۀ عدم به عالم نور و‏‎ ‎‏وجود  و سریان در حقایق فعل حق است؛ بدون تنزل ذات از مقام غیب مغیب، و بدون‏‎ ‎‏تجافی ممکن و یا صعود آن از مقام فقر به مرتبۀ غنای ذاتی و انقلاب ممکن به‏‎ ‎‏واجب  بالذات.‏

‏در ذات حق، تحول و انقلاب امکان ندارد و تجلّی او در مظاهر خلقیۀ مختلفه به این‏‎ ‎‏معنا نیست که گاهی متحول به صورت عقل گردد و گاهی به صورت روح و گاهی به‏‎ ‎‏صورت دیگر، بدون حفظ مقام ذات. بلکه مراد آن است که فیض لازم ذاتی حق و کرم‏‎ ‎‏ازلی لاینفکّ او، به حسب ترتیب وجودی، از شمس وجود بر قابلیات نازل می شود و هر‏‎ ‎‏عینی را که مستعد قبول وجود است ـ و آن عین نیز از تجلّی به فیض اقدس است ـ بهره مند‏‎ ‎‏می نماید.‏‎[3]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 13

احدیّت و واحدیّت

‏بعد از آن که «فیض»، «نزول وجود» و «تجلّی» به اجمال گذشت، عرفا این معنا را به‏‎ ‎‏مراتب و مراحلی بیان کرده اند:‏

‏ذات واجب الوجود گاهی ملاحظه می شود به نحو «لابشرط»؛ یعنی بدون اعتبار صفتی‏‎ ‎‏از صفات ـ نفیاً و اثباتاً ـ مثل وجوب و وحدت و مبدئیت و امثال آن؛ حتی بدون ملاحظۀ‏‎ ‎‏اطلاق و لا اطلاق.‏

‏ ‏

‏مطلق از اطلاق و لا اطلاق هم‏   ‎ ‎‏بی نیاز از وصف جفت و طاق هم‏

‏ ‏

‏در این ملاحظه، نه اسمی هست و نه رسمی. این مرتبه را غیب الغیوب و گنج مخفی‏‎ ‎‏گویند و با لفظ «هو» به آن اشاره می کنند.‏

‏و گاهی ذات «بشرط لا»، یعنی با عدم صفتی از صفات ملاحظه می شود. در این مرتبه،‏‎ ‎‏اسماء و صفات امتیاز ندارند؛ نه از یکدیگر و نه از ذات؛ بلکه در این مرتبه، ملحوظ یک‏‎ ‎‏تعیّن بیش نیست و آن، ظهور ذات است برای ذات. و تمام اسماء و صفات، مندمج در ذات‏‎ ‎‏می باشند و با همین تعیّن، از غیب الغیوب ممتاز می گردد. از این مرتبه و ملاحظه، تعبیر به‏‎ ‎‏«احدیّت» می نمایند و گاهی آن را مقام «جمع الجمع» یعنی جمع وجودی و مفهومی نامند؛‏‎ ‎‏به معنای آن که صفات، نه به حسب وجود از یکدیگر امتیاز دارند، نه به حسب مفهوم.‏

‏ ‏

‏بود اعیان جهان بی چند و چون‏    ‎ ‎‏ز امتیاز علمی و عینی مصون‏

‏نی به لوح علمشان نقش ثبوت‏ ‎   ‎  ‎      ‎‏نی ز فیض خوان هستی خورده قوت‏

‏نی ز حق ممتاز و نی از یکدگر‏    ‏غرقۀ دریای وحدت سر به سر‏

‏ ‏

‏و برخی «عماء» را به مقام «احدیّت» تفسیر کرده اند.‏‎[4]‎

‏و گاهی ذات «بشرط شی ء» ملاحظه می شود؛ یعنی ذات با جمیع اسماء و صفاتی که‏‎ ‎‏لازمۀ ذات است. در این مرتبه، صفات از ذات و همچنین از یکدیگر به حسب مفهوم‏‎ ‎‏ممتاز هستند، نه به لحاظ وجود و مصداق. این ملاحظه را «واحدیّت» نامیده اند.‏‎[5]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 14
‏پس صفات به حسب وجود و مفهوم، با یکدیگر، و با ذات در مقام احدیّت متحدند؛‏‎ ‎‏اما در مقام واحدیّت در وجود متحدند، نه در مفهوم.‏

‏و به عبارتی، مقام احدیّت، اجمال واحدیّت و باطن او است؛ چنان که واحدیّت، تفصیل‏‎ ‎‏و ظاهر احدیّت است و فرق آن ها در وحدت و کثرت می باشد.‏

‏مقام بحت و بسیطِ خالی از هر کثرتی ـ حتی کثرت مفهومی ـ را احدیّت می نامند؛ اما‏‎ ‎‏ذات به ملاحظۀ کثرات مفهومی اسمائی را واحدیّت خوانند. و ممکن است همین فرق‏‎ ‎‏باعث تفاوت بین قضاء و قدر باشد؛ که «قضاء» اشاره به مقام احدیّت و «قدر» به مقام‏‎ ‎‏واحدیّت  است.‏‎[6]‎‏ در قرآن نیز چنین آمده است:‏

‏«‏کِتَابٌ اُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ‏»‏‏.‏‎[7]‎

‏جندی در فرق بین احدیّت و واحدیّت چنین گفته است:‏

‏اگر ذات را ملاحظه کنیم، از آن نظر که عالِم به خود است و خود، واجد همۀ کمالات است، اما‏‎ ‎‏این تعیّنات کمالی را اعتبار ننماییم ـ یعنی ذات «بشرط لا»ی از این اسماء و صفات کمالی ـ‏‎ ‎‏در این فرض، ملاحظه کرده ایم مقام احدیّت را.‏

‏و اگر اعتبار کردیم ذات را با ملاحظۀ همۀ نسبت هایی که با ماسویٰ دارد و اضافه و ارتباطی که‏‎ ‎‏با  تمام اسماء و صفات دارد ـ یعنی لحاظ ذات بشرط شی ء ـ مرتبۀ واحدیّت ملاحظه‏‎ ‎‏شده  است.‏‎[8]‎

‏پس گرچه ذات الهی، متعالی، مطلق و برتر از هر تشخص و تمایزی است، اما در سطح‏‎ ‎‏نخستین تعیّن ذاتی خویش، دارای اسماء و صفات می شود و حالت یگانگی مطلق خدا‏‎ ‎‏برتر از همۀ صفات است؛ و به همین جهت این مرتبۀ یگانگی و تقسیم ناپذیری و بدون‏‎ ‎‏شرط بودن، «واحدیّت» نامیده می شود.‏

‏ولی در مرتبۀ یکی بودن، کیفیات یا صفاتی وجود دارند که همۀ صفات وجود یا‏‎ ‎‏حالات معرفت، از آن متفرع می شوند. به این ترتیب، خداوند از همۀ صفات برتر است و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 15
‏در عین حال، از آن ها تهی نیست. از همین جا این کلام معروف صوفیانه پیدا شده است که‏‎ ‎‏«صفات حق نه او است، و نه جز او».‏

‏شهادت «‏لا إله إلاّ الله ‏» نیز همین ارتباط های ظاهراً متناقض را در بردارد؛ از یک طرف‏‎ ‎‏هر صفت و هر شکل الهیت از «الله » نفی می شود و او برتری مطلق دارد؛ و این همان است‏‎ ‎‏که «تنزیه» نامیده می شود؛ از طرف دیگر، همین شهادت مستلزم آن است که هیچ صفتی‏‎ ‎‏نمی تواند مجزّای کامل از صفت الهی باشد؛ و در نتیجه، هر صفتی باید انعکاسی از یک‏‎ ‎‏حقیقت الهی باشد که با آن مقایسه می شود؛ و این همان است که «تشبیه» نامیده  می شود.‏

‏با آن که صفات حق از شماره بیرون است، در وحی اسلامی به صورت یک دسته‏‎ ‎‏اسامی خاص ذکر شده که خداوند در قرآن کریم به آن اسامی توصیف شده است. این‏‎ ‎‏نام ها اسبابی هستند که خداوند به وسیلۀ آن ها خود را در جهان متجلّی می سازد؛ درست‏‎ ‎‏همان گونه که خود را در قرآن به آن ها وصف می کند.‏

‏به این ترتیب، اسماء الهی، طرقی می شوند که به حق می رسند و اسبابی می شوند که به‏‎ ‎‏وسیلۀ آن ها، آدمی می تواند به معرفت وحدانی حقیقت الهی برسد.‏‎[9]‎

فرق احد و واحد

‏بنابر آنچه گفته شد، فرق بین «احد» و «واحد» روشن می گردد؛ ذات اگر بدون هیچ گونه‏‎ ‎‏کثرتی ملاحظه شود و حقیقت محض و صرف مدّ نظر باشد، «احد» می باشد؛ که حضرت‏‎ ‎‏امیر فرموده است:‏

«کمال التوحید نفی الصفات عنه».‎[10]‎

‏اما «واحد»، ذات حق به اعتبار کثرت اسمائی و صفاتی و مظاهر خلقیه و ملاحظۀ‏‎ ‎‏تفصیلی هر یک از کمالات الهی است.‏

اعیان ثابته

‏«اعیان ثابته» اصطلاحی عرفانی است که حکما از آن با واژۀ «ماهیت» یاد‏‎ ‎‏می کنند.  بنابراین، صور علمی اشیاء در ذات تعالی، اعیان ثابته اند به اصطلاح‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 16
‏عرفا،  و  ماهیاتند به اصطلاح حکیمان.‏

‏به عبارتی دیگر، اشیاء خارجی، قبل از تحقق در عین و خارج، در علم حق تعالی‏‎ ‎‏متحقق هستند. این وجود علمی در مقابل وجود عینی را «اعیان ثابته» گویند.‏‎[11]‎

‏عین ثابت هر موجودی منشأ پیدایش آثار وجودی او و محل قابل گرفتن فیوضات‏‎ ‎‏باری تعالی می باشد.‏‎[12]‎‏ و به عبارتی دیگر، وجود علمی هر چیزی که در علم باری تعالی‏‎ ‎‏هست و در خارج وجود ندارد و معدوم است، «عین ثابت» نام دارد.‏‎[13]‎‏ و باز به زبانی دیگر،‏‎ ‎‏هر یک از اسماء و صفات، مظهر خاصی را اقتضا می کنند؛ پس مظاهر به تبعیت اسماء و‏‎ ‎‏صفات حاصل می شوند؛ و عرفا مظاهر را ـ چه کلی و چه جزئی ـ «اعیان ثابته» نامند. ولی‏‎ ‎‏حکما برای کلیات آن ها «ماهیات» و برای جزئیات «هویّات» را وضع کرده اند.‏

‏هر یک از اعیان ثابته، به زبان استعداد خود، وجود خارجی را طلب می کنند. واجب‏‎ ‎‏تعالی چون جواد علی الاطلاق است و بخل از ساحتش دور، به هر یک، به اندازۀ قابلیت و‏‎ ‎‏استعدادش، اعطای وجود می کند.‏‎[14]‎‏ مثل این که چون اشجاری در زمین غرس کنیم، هر‏‎ ‎‏درختی به حسب استعداد، طلب آب می کند؛ و چون آبیاری کردیم، بر حسب استعداد،‏‎ ‎‏درختی میوۀ تلخ، و دیگری میوۀ شیرین می دهد. پس اختلاف میوه ها به نسبت استعداد‏‎ ‎‏اشجار است؛ وگرنه آب همان آب است.‏

‏ ‏

‏باران که در لطافت طبعش خلاف نیست‏   ‎ ‎‏در باغ، لاله روید و در شوره زار خس‏

‏ ‏

‏و بر همین قیاس، وجودی که از واجب تعالی صادر می شود واحد است؛ ‏‏«‏مَا أمْرُنَا إلاَّ‎ ‎وَاحِدَةٌ‏»‏‎[15]‎‏ و نیز ‏‏«‏مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمـٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ‏»‏‎[16]‎‏و برگشت اختلاف آثار موجودات، به‏‎ ‎‏اختلاف استعداد آن ها است، نه به وجود آن ها:‏

‏ ‏

‏ـ این همه عکس می و نقش مخالف که نمود‏   ‎ ‎‏یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 17
‏ـ همه عالم صدای نغمۀ اوست‏   ‏که شنید این چنین صدای دراز‏

‏ ‏

‏و چون از بیان فوق معلوم شد که اعیان ثابته، تابع اسماء و صفاتند، و اسماء و صفات‏‎ ‎‏نیز تابع ذات، بنابراین واجب تعالی همچنان که عالم است به ذات خود، عالم است به‏‎ ‎‏لوازم ذات؛ از اسماء و صفات و اعیان ثابته و موجودات خارجیه.‏‎[17]‎

حضرات وجودیه

‏این بحث از بحث های مهم عرفانی است و در بحث فیض اقدس و مقدس و این که در‏‎ ‎‏کدامین حضرت از حضرات جای دارند، دخیل است. جامی گوید:‏

‏بعضی از حقایق کلی همچون محلّ هایند مر ظهور سایر حقایق کلی و جزئیات و لوازم ایشان‏‎ ‎‏را؛ چنان که هر حقیقتی چند کلی یا جزوی یا متبوع یا تابع، به یکی از آن مَحال متعلّق باشند،‏‎ ‎‏«بحیث لو قدّر ظهورها یکون تحت حکم ذلک المحلّ، و یکون ظهورها بحسبها» و ایشان را‏‎ ‎‏«مراتب و عوالم و حضرات» خوانند.‏‎[18]‎

‏و سپس چنین گوید:‏

‏کلیات این مراتب در پنج حضرت منحصر است: مرتبة الغیب، مرتبة الارواح، مرتبة المثال،‏‎ ‎‏مرتبة الحسّ و الشهاده که عالم اجسام است، و آخرین آن ها مرتبۀ انسان کامل است که جامع‏‎ ‎‏جمیع مراتب است.‏‎[19]‎

‏برخی حضرات را در شش حضرت منحصر نموده اند؛ از این جهت که حضرت‏‎ ‎‏هاهوت را به حساب آورده اند. اما آن ها که آن را مقام نفی تعیّنات و رفض تمام قیود و‏‎ ‎‏کثرات دانسته اند، در عداد حضرات نیاورده اند و تنها لاهوت و جبروت و ملکوت و‏‎ ‎‏ناسوت و کَوْن جامع انسانی را معرفی کرده اند.‏‎[20]‎

‏بحث حضرات ـ به تعبیری ـ در صدد آن است که سلسله های گوناگون جهانی را به‏‎ ‎‏مبدأ آن ها مربوط کند و نشان دهد که چگونه عوالم گوناگون، همه، تعیّنات مبدأ هستند.‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 18
‏این تعیّنات را از چند راه می توان مورد نظر قرار داد؛ ممکن است دربارۀ آن ها همچون‏‎ ‎‏هفتاد و دو هزار حجاب معروف نور و ظلمت اندیشید که رخسار محبوب را می پوشاند؛‏‎ ‎‏یا آن که آن ها را به چند حالت معدود اصلی باز گرداند که در خود، مراتب عمدۀ عالم‏‎ ‎‏هستی را مندرج دارد.‏

‏ممکن است آن ها را به ترتیب صعودی چنین خلاصه کرد:‏

‏1. عالم صور بشری و جسمانی یا ناسوت.‏

‏2. عالم انوار لطیف و جواهر نفسانیه یا ملکوت، که آن را عالم خیال و صور معلّقه و‏‎ ‎‏عالم مثال نیز گفته اند.‏

‏3. عالم وجود روحانی ماورای عالَم صور یا جبروت.‏

‏4. عالم و مرتبۀ وجود الهی که خود را در صفات کامل خویش آشکار می سازد، و‏‎ ‎‏یا  لاهوت.‏

‏5. و بالای همۀ این ها، عالم ذات الهی یا هاهوت قرار دارد که از هر تعیّنی برتر است.‏

‏این عوالم ـ که به اعتبار تحقق و وصول به معرفت «حضرات» خوانده می شوند ـ همۀ‏‎ ‎‏مراتب و درجات عالم هستی را که عبارت از تجلیات جسمانی و نفسانی و روحانی است،‏‎ ‎‏فرا می گیرند و به این ترتیب، مرزهای این عوالم تعیین می شود. بنابراین، برای رسیدن به‏‎ ‎‏وصال ـ که هدف عارفان است ـ از این تعیّنات باید گذشت.‏‎[21]‎

فیض اقدس و فیض مقدس

‏این دو اصطلاح، از اصطلاحات رایج در علم عرفان نظری است و از ارکان اساسی آن‏‎ ‎‏به شمار می آیند و آگاهی نسبت به آن ها، در فهم بسیاری از مسائل عرفانی، مفید و مؤثر‏‎ ‎‏است. بنابراین، پرداختن به این موضوع برای کسانی که بخواهند اصولی از عرفان اسلامی‏‎ ‎‏را بدانند، بسیار مناسب است.‏

‏چنانچه مبسوط به آن اشاره خواهد شد، عرفا برای خداوند دو تجلّی قائل می باشند:‏‎ ‎‏یکی تجلّی علمی، و دیگری تجلّی عینی خارجی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 19
‏تجلّی اول عبارت است از تجلّی ذات بر ذات خود که باعث تحقق اسماء و صفات‏‎ ‎‏می گردد. و این را «فیض اقدس» گویند.‏

‏تجلّی دوم ـ که تجلّی خارجی و عینی است ـ تجلّی اسمائی و صفاتی است که موجب‏‎ ‎‏پیدایش ممکنات و حقایق موجود در عالم می شود و از آن، تعبیر به «فیض مقدس»‏‎ ‎‏می نمایند.‏

‏به عبارتی دیگر، فیض الهی بر دو قسم است:‏

‏فیض اقدس که با آن اعیان ثابته و استعدادهای آن ها در علم ربوبی حاصل می شود.‏‎ ‎‏اصطلاح «اعیان ثابته» ـ همان گونه که در آینده خواهد آمد ـ همان وجود علمی ماسوی در‏‎ ‎‏ذات باری تعالی است.‏

‏و دیگری فیض مقدس که به وسیلۀ آن، اعیان ثابته در خارج و عالم کَوْن با آنچه از‏‎ ‎‏لوازم و توابع آن ها است،‏‎[22]‎‏ حاصل می شوند.‏

‏وجه نام گذاری فیض اقدس به این دلیل است که «أقدس عن الإمکان ولواحقه، والکثرة‏‎ ‎‏و توابعها»؛‏‎[23]‎‏ منزّه است از حالت امکانی و لواحق آن، و از کثرت و آنچه از توابع آن است؛‏‎ ‎‏چرا که فیض اقدس ملاحظۀ اسماء و صفات الهی است بدون حالت امکانیه ـ که خود‏‎ ‎‏نقص است ـ در ممکنات خارجی. و فیض مقدس ملاحظۀ حقایق خارجی است از آن‏‎ ‎‏نظر که حقایق وجودیه اند و هر یک مجلی و مظهری از اسماء و صفات الهی می باشند،‏‎ ‎‏بی شایبۀ نقایص و حدود عدمی آن ها.‏‎[24]‎

‏خلاصه آن که مراد از فیض اقدس، حصول اعیان ثابته و استعدادات اصلی آن ها در علم‏‎ ‎‏باری تعالی است؛ و مراد از فیض مقدس، حصول آن اعیان در خارج است با لوازم و‏‎ ‎‏توابع  آن ها.‏‎[25]‎

‏منظور عارفان اسلامی از این دو اصطلاح، همان اصطلاح حکیمان، یعنی «عالم امر» و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 20
‏«عالم خلق» است که از قرآن کریم اخذ کرده اند؛ آن جا که فرموده است:‏

‏«‏ألاَ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأمْرُ‏»‏‏.‏‎[26]‎

‏«عالم امر» حقایق وجودی مجرد از ماده اند که نحوۀ فنای آن ها در حق تعالی آشکارتر‏‎ ‎‏است. و «عالم خلق» منشأ جهان مادی و طبیعی است که کثرت بر آن ها غالب است. عالم‏‎ ‎‏امر به مرتبۀ علمی نزدیک تر است، و عالم خلق به مرتبۀ خارجی و عین.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چنین فرموده است:‏

‏گرچه مراد هردو عارف و حکیم یک چیز است، اما عارف چون وحدت بر او غالب است، از‏‎ ‎‏کثرت ها محجوب است و غرق توحید شده است؛ اما بر حکیم، کثرت غلبه دارد ؛ که او را از‏‎ ‎‏اظهار حقیقت وحدت باز می دارد و حاجب او است از وصول به کمال توحید.‏‎[27]‎

‏علامه قیصری در این زمینه فرموده است:‏

الفیض الأقدس، الذی هو التجلّی بحسب أوّلیة الذات و باطنیتها؛ والفیض المقدّس،‎ ‎الذی هو التجلّی بحسب ظاهریتها و آخریتها؛

‏فیض اقدس تجلّی حق است به حسب ظهور اوّلیت و باطنیت (در این مقام دو اسم «یا ظاهر»‏‎ ‎‏و «یا باطن» حضور دارند و در این مقام است که فیض به اسماء و صفات می رسد). و فیض‏‎ ‎‏مقدس تجلّی الهی است بر حسب صفت «ظاهر» و صفت «آخر».‏‎[28]‎

‏و به عبارتی، مرکز فیض اقدس، اوّلیت و باطنیت است؛ چنان که مرکز فیض مقدس،‏‎ ‎‏آخریت و ظاهریت می باشد.‏

‏آیۀ شریفۀ ‏‏«‏هُوَ الْأوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٍ‏»‏‎[29]‎‏ در زمینۀ اول و باطن‏‎ ‎‏بودن فیض اقدس، و آخِر و ظاهر بودن فیض مقدس است؛ زیرا به ملاحظۀ اوّلیت و‏‎ ‎‏باطنیت، هیچ گونه کثرتی منظور نیست، الاّ کثرت اسمائی و صفاتی مفهومی (فیض اقدس).‏‎ ‎‏اما با ملاحظۀ ظاهریت و آخریت، کثرت وجودی و ماهوی در نظر می آید (فیض مقدس).‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 21
‏و ضمیر «هو» در صدر آیه، قابل دقت است که این چهار صفت، همه شئون آن ذات بحت‏‎ ‎‏بسیط می باشند که از آن تعبیر به «هاهوت» می نمایند. این مقام هیچ گونه ارتباطی به ماسوی‏‎ ‎‏ندارد و آن را مقام «لا اسم له و لا رسم» نامیده اند؛ و آن، همان گنج مخفی است که در‏‎ ‎‏حدیث قدسی مشهور چنین آمده است:‏

«کنتُ کنزاً مخفیاً، فأحببتُ أن اُعرف؛ فخلقتُ الخلق لکی اُعرف».

‏و حق تعالی به حسب حبّ ذاتی و معروفیت اسماء و صفات و تجلّی ذاتی در مقام‏‎ ‎‏احدیّت، حقایق کُوْنیه را از مقام احدیّت به مقام واحدیّت، و از مقام واحدیّت به مقام عین‏‎ ‎‏و خارج، به زینت هستی آراست.‏

‏ ‏

‏در صورت هر چه گشت موجود‏   ‏بنمود جمال خویش ظاهر‏

‏در عین ظهور گشت مخفی‏   ‎ ‎‏در عین خفا نمود اظهار‏‎[30]‎

‏ ‏

اسامی دیگر فیض مقدس

‏نخستین موجودی که افق صبح ازل را شکافت و تجلّی خود را یکی پس از دیگری‏‎ ‎‏آغاز نمود و حجاب های اولیه را دَرید، مشیّت مطلقه و ظهور غیر متعیّنی بود که از آن،‏‎ ‎‏گاهی به «فیض مقدس» تعبیر می شود؛ زیرا از امکان و ملحقات آن و کثرت و پیامدهای آن‏‎ ‎‏مقدس است. و گاهی «وجود منبسط»اش گویند از آن جهت که بر هیاکل آسمان جان ها و‏‎ ‎‏زمین تن ها منبسط است.‏‎[31]‎‏ و گاهی «نفس رحمانی» و «نسیم ربوبی»اش خوانند و از آن به‏‎ ‎‏مقام «رحمانیّت» و مقام «رحیمیّت» و به مقام «قیّومی» و به «حضرت حجاب اقرب» هم‏‎ ‎‏تعبیر می آورند.‏‎[32]‎‏ و از فیض اقدس، گاهی تعبیر به «حضرت عماء»، «حجاب اقرب»،‏‎ ‎‏«هیولای اُولی»، «برزخیت کبرا» و مقام «تدلّی» و مقام «أو أدنی» تعبیر می شود.‏

فیض مقدس؛ مجلس حضور حق تعالی

‏از آن جا که حضرت مشیّت (فیض مقدس) ظهور حضرت جمع است، به احدیّت‏‎ ‎‏جمع خود، جامع همۀ اسماء و صفات می باشد؛ و این مقام عبارت است از تجلّی علمی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 22
‏در نشئه ظهور و عین. در این مقام است که هیچ ذره ای از موجودات، خارج از علم او‏‎ ‎‏نیست و همۀ مراتب وجود، مقام علم و قدرت و اراده و دیگر اسماء و صفات او است؛‏‎ ‎‏بلکه همۀ مراتب وجود، اسماء حق می باشند. حق تعالی با تقدسی که دارد، در همۀ اشیاء‏‎ ‎‏ظاهر است؛ و با این که ظهور دارد، از همۀ اشیاء مقدس است:‏

فالعالم مجلس حضور الحقّ، والموجودات حضّار مجلسه.

‏همۀ عالم مجلس است برای حضور و شهود حق تعالی؛ و هر یک از موجودات، حاضر و شاهد‏‎ ‎‏در این مجلس می باشند.‏‎[33]‎

فیض مقدس؛ نور سماوات و ارض

‏ظهور ذات احدی در هیکل ممکنات، به اندازۀ استحقاق آن ها؛ و بروز جمال سرمدی‏‎ ‎‏در آینۀ کاینات به قدر صفای هر یک می باشد. و این جمال الهی است که به واسطۀ همین‏‎ ‎‏آینه ها، جامۀ امکان در بر نموده و به لباس اکوان در آمده است. و این همان است که در‏‎ ‎‏قرآن فرموده است:‏

‏«‏الله ُ نُورُ السَّمٰواتِ وَالْأرْضِ‏»‏‏.‏‎[34]‎

‏نور آسمان ها و زمین، همان حقیقت الهیه است که تعیّن پیدا کرده است؛ چون‏‎ ‎‏وجودات امکانی، فنای ذاتی در ذات احدیّت دارند و مندک در حضرت الوهیّت‏‎ ‎‏می باشند.‏‎[35]‎‏ و این همان وجود عینی است که تفسیر فیض مقدس می باشد. لذا حق تعالی به‏‎ ‎‏اعتبار فیض اقدس، حقایق موجود در عین وجود را به ظهور علمی تفصیلی اظهار نمود.‏‎ ‎‏در این مقام، اعیان و ماهیات به لسان ذات، طلب ظهور نمودند. حق تعالی حقایق را به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 23
‏اعتبار مظهریت اعیان نسبت به اسماء، از حد علم و تقدیر، به عالم عین ظاهر نمود:‏

‏ ‏

‏در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد‏    ‏عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد‏

‏ ‏

‏منشأ عشق حق به ذات، و ظهور ذات برای ذات، با شئون ذاتی اسماء و صفات و اعیان‏‎ ‎‏ثابته به اعتبار وجود علمی، همان تجلّی غیب اول است که مستلزم اسماء اربعه و مفاتیح‏‎ ‎‏الغیب است.‏‎[36]‎

‏در این زمینه برخی چنین فرموده اند: ظهور حق سبحانه و تعالی ازلاً، درحضرت علم‏‎ ‎‏خودش به صورت اعیان و قابلیت ها و استعداد آن اعیان می باشد. و منشأ این تجلّی،‏‎ ‎‏محبت ذاتیۀ حق است به ذات خود و برای ذات مقدس خود؛ چنان که فرموده است:‏‎ ‎«فأحببتُ أن اُعرف»‏. پس از آن که صور حقایق اعیان را ظهوری در علم، به نفس ظهور‏‎ ‎‏علمی حاصل گشت، به واسطۀ ظهور آن صور حقایق، اشیاء به سبب تجلّی دوم ـ که از آن‏‎ ‎‏تعبیر به «فیض مقدس» کرده اند ـ در خارج موجود می گردد. مراد از «فیض مقدس»، ظهور‏‎ ‎‏وجود حق سبحانه و تعالی است منصبغ به احکام و آثار اعیان خارجیه. و این تجلّی ثانی،‏‎ ‎‏مترتب بر تجلّی اول و مظهر کمالاتی است که به تجلّی اول در قابلیات و استعدادات اعیان،‏‎ ‎‏اندراج یافته بود.‏‎[37]‎

‏بنابراین، ذات الهیه را دو تجلّی است: یکی تجلّی علمی که در آن اعیان ثابته و‏‎ ‎‏استعدادهای آن ها و اسماء و صفات ـ که ملزومات اعیان هستند ـ حاصل می گردند.‏‎ ‎‏دیگری، تجلّی عینی خارجی است؛ که همان وجود ممکنات و تحقق عالم کثرات‏‎ ‎‏خارجی  می باشد.‏

‏و به عبارتی دیگر، با تجلّی اول، مراتب الهیه محقق می گردند که آن را «فیض اقدس»‏‎ ‎‏نامند؛ چنان که با تجلّی دوم، مراتب خلقیه صورت می یابند که آن را «فیض مقدس» گویند.‏

‏در همین راستا است که جامی فرموده است:‏

فإنّ الفیض الإلهی ینقسم إلی الفیض الأقدس والفیض المقدّس. و بالأوّل تحصل

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 24
الأعیان و استعداداتها الأصیلة فی العلم؛ و بالثانی تحصل تلک الأعیان فی الخارج مع‎ ‎لوازمها و توابعها... .‎[38]‎

‏فیض الهی دو قسم است: فیض اقدس و فیض مقدس. با اوّلی اعیان ثابته، با همۀ‏‎ ‎‏استعدادهای اصلی آن ها در علم (علم الهی) حاصل می شوند؛ چنان که با دومی همۀ اعیان‏‎ ‎‏ثابته، با تمام لوازم و توابع آن ها در خارج و ظرف عین حاصل می گردند.‏

‏بنابراین، حضرت ذوالجلال والاکرام ـ که جواد علی الاطلاق و فیّاض علی الدوام‏‎ ‎‏است  ـ نخست بر حسب فیض اقدس به صورت استعدادها و قابلیات تجلّی فرمود و خود‏‎ ‎‏را در مرتبۀ علم، به رنگ همۀ اعیان نمود؛ و پس از آن، فیض مقدس اعیان را «علیٰ قدر‏‎ ‎‏استعداداتهم» خلعت وجود بخشید و لباس هستی پوشانید.‏

فالقابل لا یکون إلاّ من فیضه الأقدس، والمقبول إلاّ من فیضه المقدّس.

‏ ‏

‏آن یکی جودش گدا آرد پدید‏   ‏آن دگر بخشد گدایان را مزید‏

‏ ‏

‏و بعد از اتصاف اعیان به وجود، هر حالی از احوالشان، پس از حالی دیگر است؛ و هر‏‎ ‎‏کمالی ممدّ کمال دیگر. تا ابد استعدادها در افزایش است و کمالات، طبق استعدادها، در‏‎ ‎‏نمایش؛ نه استعدادات را غایتی و نه کمالات را نهایتی است.‏

‏ ‏

‏تعالی الله زهی دریای پرشور‏   ‎ ‎‏کز او بر تشنه آرد تشنگی زور‏

‏گر از وی تشنه ای صد جرعه نوشد‏  ‎     ‎‏برای جرعه ای دیگر خروشد‏

‏گذشت این جست وجوی از چون و از چند‏  ‎ ‎‏نه آب آخر شود، نی تشنه خرسند‏

‏ ‏

جلاء و استجلاء

‏«جلاء و استجلاء» در اصطلاح عرفا همان فیض اقدس و مقدس است. ابن ترکه در‏‎ ‎‏این باره فرموده است:‏

و هذا (الفیض الأقدس) هو المعبّر عنه بالاستجلاء؛‎[39]‎

‏این فیض اقدس همان است که از آن تعبیر می کنند به «استجلاء».‏

‏چون حرکت حبّی عشقی موجب تنزل از مقام اجمال و استجنان، به مرتبۀ ظهور و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 25
‏بروز و تکاثر و تمایز علمی است، بدون تغییر در ذات مقدسش (و این تنزل به نحو تجلّی‏‎ ‎‏و فیضان است، که این تنزل را «فیض اقدس» نامند)، پس در مرتبۀ علم الهی، کثرت و‏‎ ‎‏تمایز پیدا شد و این مرتبه را «جلاء» نامند؛ چون ظهور تفصیلی علمی پیدا کرده اند.‏

‏از باب تنظیر، علوم و معلومات بسیاری به نحو اجمال مستجن و مندرج در عقل و‏‎ ‎‏ذهن انسان است؛ سپس به اراده و مشیّت، همۀ آن ها به نحو تفصیل به زبان و عبارت‏‎ ‎‏در می آیند، بدون آن که تغییری در عقل و قوّۀ عقلیه صورت گیرد.‏

‏پس از این مرتبه ـ که مرتبۀ تفصیل علمی است ـ این صورت علمیۀ الهی از‏‎ ‎‏موطن  غیبی به موطن عینی و خارج و عالَم شهادت تنزل پیدا می کند؛ که این را‏‎ ‎‏«فیض  مقدس» نامند.‏

‏پس تنزّل و تجلّی ذات که منجر به تفصیل علمی می گردد، فیض اقدس است؛ و تنزل و‏‎ ‎‏تجلّی از این کثرت علمی اسمائی و صفاتی به خارج و کثرت شهودی را فیض مقدس‏‎ ‎‏گویند و در این مرتبه است که «استجلاء» حاصل می گردد.‏

‏در آیۀ شریفۀ ‏‏«‏ألَمْ تَرَ إلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ‏»‏‏،‏‎[40]‎‏ «ظلّ» فیض است و «مدّ» و کشش آن،‏‎ ‎‏نزول و تجلّی و انبساط او است در غیب و شهادت.‏‎[41]‎

‏و به زبانی دیگر، مراد از «جلاء»، تجلّی و ظهور ذات حق سبحانه است در مقام‏‎ ‎‏وحدت؛ که ذات از مرتبۀ استجنان و موطن اجمال ـ که مقام احدی، بلکه مرتبۀ تعیّن اول‏‎ ‎‏جامع بین احدیّت و واحدیّت است ـ به مرتبۀ ظهور و بروز و تکاثر و تمایز علمی، بدون‏‎ ‎‏تغییر در ذات، بلکه به تجلّی و فیضان مسمّی به فیض اقدس، تنزل نموده است؛ تنزلی‏‎ ‎‏بدون تجافی و از مرتبۀ غیب الغیوبی.‏

‏چنان که انسان از مقام روح به مقام قلب ـ که آن، مقام اندماج و استجنان است؛ و‏‎ ‎‏این،  مرتبۀ تفصیل و تمیّز، بدون تجافی مقامی و تنزل مرتبه ای و یا ترفّع مرتبه ای‏‎ ‎‏است  ـ  نزول می کند. و «استجلاء» دلالت بر ظهور و تجلّی بیش تر دارد که «کثرة‏‎ ‎‏المبانی  تدلّ علی کثرة المعانی» و آن عبارت است از ظهور حق، برای ذات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 26
‏خود  در  تعیّنات؛ یعنی در تعیّنات خلقیه.‏

‏پس جلاء در مقام ذات است و استجلاء در مراتب کثرت تعیّنات خارج از ذات؛ البته‏‎ ‎‏خارج بدان نحو که در نزد کمّل محقق است.‏‎[42]‎

‏نکته ای که قابل توجه است این که این دو نوع فیض، خارج از مرتبۀ تعیّن اول‏‎ ‎‏می باشند؛ چون تعیّن اول، جامع مقام احدیّت و مقام واحدیّت است و گاهی از آن به‏‎ ‎‏«وحدت ذاتیه» و گاهی به «هویّت مطلقه» تعبیر می کنند. در تعیّن اول هیچ گونه کثرتی‏‎ ‎‏نیست، بلکه وحدت مطلقه حاکم است؛ چون احکام بطون و وجود، بر احکام ظهور و‏‎ ‎‏اظهار غالب است.‏

‏بنابراین، در این مقام از معانی اسمائی و صفاتی به نحو کثرت، هیچ خبری نیست؛ اما‏‎ ‎‏در این دو فیض، کثرت به نحوی نهفته است؛ در فیض اقدس، کثرت مفهومی و علمی و‏‎ ‎‏در فیض مقدس، کثرت وجودی و خارجی.‏‎[43]‎

‏آری در حرکت حبّی الهی که تعیّنات آغاز می گردد، اولین آن ها فیض اقدس است؛‏‎ ‎‏چون تعیّنات اسمائی و صفاتی مقدم می باشند؛ و در مرتبۀ دوم فیض مقدس صورت‏‎ ‎‏می گیرد که تحقق حقایق خارجی است. و مجموع این دو تعیّن اسمائی و کَونی، نفس‏‎ ‎‏رحمانی است.‏‎[44]‎

فیض و عطایای الهی

‏اولین مرتبۀ عطای ذاتی، فیض اقدس است؛ چون عطایای ذاتی مراتبی دارد؛‏‎ ‎‏اولین  آن ها فیض اقدس است که از ذات حق بر ذاتش فایض می شود و از این فیض،‏‎ ‎‏اعیان  و استعداداتش حاصل می گردند. در مرتبۀ دوم، بر طبایع کلیۀ خارجیه فایض‏‎ ‎‏می شود. و در مرتبۀ سوم، از آن طبایع بر اشخاص موجوده بر حسب مراتبشان‏‎ ‎‏فایض  می شود.‏‎[45]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 27

وجه نام گذاری

‏در بیان این که فیض اقدس و مقدس را به چه سبب چنین نام نهاده اند، جناب عارف‏‎ ‎‏کامل، ابن ترکه اصفهانی چنین گوید:‏

الفیض الأقدس، أی الأقدس من أن یکون المستفیض غیر المفیض و الإفاضة... .‎[46]‎

‏از این روی فیض اقدس گویند، که منزّه است از این که مستفیض غیر مفیض و افاضه باشد.‏

‏چون در این اعتبار، وحدت کامل غالب است و هیچ شایبۀ کثرت وجودی نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏ملاحظۀ ذاتی است که دارای تمام کمالات الهی است و تمام اسماء و صفات کمالی را‏‎ ‎‏دارد. در این زمینه، غیریت بین مفیض و مستفیض نیست و در آن مقام، به هیچ وجه کثرت‏‎ ‎‏راه ندارد، مگر کثرت اعتباری:‏

‏ ‏

‏ای خوش آن روزی که پیش از روز و شب‏   ‎ ‎‏فارغ از اندوه خالی از تعب‏

‏متحد بودیم با شاه وجود‏    ‎       ‎‏نقش غیریت به کلی محو بود‏‎[47]‎

‏ ‏

‏عارف بی بدیل، آقا محمدرضا قمشه ای فرموده است:‏

الفیض الأقدس من الأقدسیة عن السوائیة؛

‏این مقام را «فیض اقدس» گویند، چون منزّه و مبرّا است از سوائیه.‏

‏و نیز فرموده است:‏

‏فیض مقدس گرچه منزّه است از نقایص و شرور و اعدام، اما مستلزم سوائیت است.‏‎[48]‎

‏در هر صورت، منشأ ظهور حقایق در موطن علم تفصیلی و ظهور اسمائی و صفاتی،‏‎ ‎‏فیض اقدس است؛ که آن مقام مبرّا است از سوائیت و جدایی مفیض و مفاض و فیض. و‏‎ ‎‏این همان مرتبه و مقام جلاء است. علامه قیصری در این باب چنین فرموده است:‏

الأقدس عن شوائب الکثرة الأسمائیة و نقائص الحقائق الإمکانیة؛‎[49]‎

‏فیض اقدس را به این نامند، چون منزّه است از شایبۀ کثرت اسمائی و نقایص امکانی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 28

اولین سؤال در پهنه تکوین

‏آقا جلال الدین آشتیانی فرموده است:‏

‏بعض الاکابر‏‎[50]‎‏ چنین فرموده اند: ‏أوّل سؤالٍ وقع فی دار الوجود، هو استدعاء الأسماء و‎ ‎الصفات الإلهیة بلسان مناسب لمقامها، و طلب الظهور فی الحضرة الواحدیة من‎ ‎حضرة الغیب المطلق. و أجابها بإفاضة الفیض الأقدس... فظهرت الأسماء و الصفات.‎[51]‎

‏اول سؤالی که در دار هستی صورت گرفت، استدعای اسماء و صفات الهی بود که به زبان‏‎ ‎‏مناسب مقام خود، ظهور در حضرت واحدیّت را از حضرت غیب مطلق خواستند. و این سؤال،‏‎ ‎‏اجابت و پاسخ داده شد به افاضۀ فیض اقدس؛ به این معنا که اسماء کمالی از ذات غیب‏‎ ‎‏الغیوب و غیب مطلق ـ که جامع جمیع اسماء و صفات کمالی بود ـ اقتضا و استدعای بروز و‏‎ ‎‏ظهور داشتند؛ که با تجلّی ذات بر ذات، این کمالات به صورت کثرت اعتباری و مفهومی پیدا‏‎ ‎‏شدند؛ و این همان فیض اقدس است. و در مرتبۀ دوم، این کثرت علمی مفهومی در خارج‏‎ ‎‏تحقق می یابد؛ که این فیض مقدس است.‏

فیض اقدس؛ خلیفۀ کبرا

‏فیض اقدس ـ که نمایانگر حقایق الهیه است ـ در واقع، خلیفه ای است از سوی خدا که‏‎ ‎‏بزرگ تر از او نیست. این خلافت از اعظم شئون الهیه و از اکرم مقامات ربوبیه، و باب‏‎ ‎‏همۀ  ابواب ظهور و وجود، و کلید همۀ مفاتیح الغیب و شهود است؛ و آن را مقام‏‎ ‎‏«عندیّت»  گویند. تمام خلفا در مراتب نازلۀ وجود، از این خلیفه ناشی می گردند و از او مدد‏‎ ‎‏می گیرند و خلافت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏از آن بهره مند است. فیض اقدس، اصل و قلب خلافت‏‎ ‎‏محمّدیه است.‏‎[52]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ فرموده است:‏

قالت العرفاء الکاملون: إنّ الذات الأحدیة تجلّی بالفیض الأقدس؛ أی الخلیفة الکبری

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 29
فی الحضرة الواحدیة، و ظهر فی کسوة الصفات و الأسماء.‎[53]‎

‏عارفان کامل گفته اند: ذات احدیّت، تجلّی نموده با فیض اقدس، ـ یعنی با خلیفه کبرا ـ در‏‎ ‎‏حضرت واحدیّت و ظهور کرده در کسوت صفات و اسماء. ‏

‏و خلیفۀ کبرا بودن به این لحاظ است که در این مقام، حقایق مستجن و پنهان در ذات‏‎ ‎‏الهی جلوه می کند و از این مقام می توان کمالات نهفته در ذات را شناخت.‏

فیض اقدس؛ رهگذر کثرات

‏کثرتی که در حضرت واحدیّت و مرتبۀ الوهیت واقع شده، از رهگذر تجلّی فیض اقدس‏‎ ‎‏است که در صور اسماء و صفات هدیه گردیده است. فیض اقدس، فانی در ذات احدیّت‏‎ ‎‏است؛ چنان که اسماء و صفات، حقایقی هستند متکثر در مقام علم ربوبی و فانی در ذات.‏‎[54]‎

‏از همین روی گفته اند: هر اسمی که افقش نزدیک تر به افق فیض اقدس باشد،‏‎ ‎‏وحدتش تمام تر و جهت غیبی آن شدیدتر و محکم تر و جهات کثرت و ظهور در آن اسم،‏‎ ‎‏ناقص تر خواهد بود. و هر اسمی که از فیض اقدس دورتر و از مقام قرب بازمانده تر باشد،‏‎ ‎‏کثرت در او ظاهرتر و جهات ظهور در او بیش تر است.‏

‏از این جا است که بر دل عارف روشن ضمیر کشف می گردد و هر سالک عارفی درک‏‎ ‎‏می کند که اسم اعظم ـ که مستجمع همۀ اسماء و صفات است ـ با آن که همۀ کثرت ها را‏‎ ‎‏شامل و همۀ رسوم و تعیّنات را جامع  است، به افق وحدت نزدیک تر است. و این اشتمال‏‎ ‎‏بر کثرات از جهتی منزّه از کثرت حقیقی است، بلکه حقیقت اسم اعظم، فیض اقدس و‏‎ ‎‏مقام غیب آمیخته با ظهور است. و اختلاف اسم اعظم با فیض اقدس، اختلافی است‏‎ ‎‏اعتباری، مانند اختلافی که مشیّت و فیض مقدس با تعیّن اول ـ که در اصطلاح حکما از آن‏‎ ‎‏به «عقل اول» تعبیر می شود ـ دارد.‏‎[55]‎

‏به هر صورت، تمام اسماء از مقام فیض اقدس ناشی می گردند و فیض اقدس «مهتد» و‏‎ ‎‏منبع تمامی اسماء است و هر اسمی که جامعیت آن بیش تر باشد و نمایندگی او از ذات‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 30
‏بیش تر باشد، به آن نزدیک تر است؛ حتی اسم اعظم ـ با آن همه دارایی ـ از فیض اقدس که‏‎ ‎‏منبع وحدت است، مدد می گیرد؛ گرچه اسم اعظم از نظر حقیقت و باطن، با فیض اقدس و‏‎ ‎‏مقام غیب الغیوب متحد است.‏

فیض اقدس؛ حجاب غیب مطلق

‏حقیقت غیبیه که «لا اسم له و لا رسم» است هیچ گونه ارتباطی به ما سوی ـ حتی مقام‏‎ ‎‏اسماء و صفات ـ ندارد؛ چون صرف هستی با هیچ تعیّنی است و در هر ارتباطی، نحوی‏‎ ‎‏تعیّن معتبر است. بین آن ذات بحت و این اسماء و صفات، حجابی از نور است. حتی اسم‏‎ ‎‏اعظم الهی «مندکّ الإنّیه» در آن ذات است و حجابی بزرگ بین این دو مقام است که فیض‏‎ ‎‏اقدس عبارت از او است.‏‎[56]‎

دو تجلّی فیض اقدس 

‏اولین تجلّی فیض اقدس، اسم اعظم است؛ و تجلّی دوم او اعیان ثابته می باشند؛ که‏‎ ‎‏همان تجلّی الوهیت در حضرت علمیه است. فیض اقدس بی واسطه، تجلّی اسم اعظم است‏‎ ‎‏و نسبت به اعیان ثابته به واسطۀ اسم اعظم تجلّی می کند.‏‎[57]‎‏ پس اسم اعظم را می توان اولین‏‎ ‎‏مظهر فیض اقدس دانست، از آن نظر که این اسم، مشتمل بر تمام اسماء و صفات الهی است.‏‎[58]‎

وجود منبسط و فیض اقدس 

‏وجود منبسط، سایه ای از سایه های اصل حقیقت وجود است؛ چون مبدأ و تعیّن ظهور‏‎ ‎‏و وجود منبسط، فیض اقدس است.‏

‏وجود منبسط ـ که از آن تعبیر به فیض مقدس و نفس رحمانی و حق مخلوق به شده‏‎ ‎‏است ـ ناشی از فیض اقدس است. و فیض اقدس نیز از تعیّن اول واحدی و مقام «رؤیة‏‎ ‎‏المجمل مفصّلاً» و تعیّن علمی ظاهر شده است.‏

‏پس فیض مقدس و وجود منبسط بر اعیان ثابته و ماهیات و مقام خلق، ناشی از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 31
‏دو  تجلّی یا دو تعیّن است. وجود منبسط نسبت به ذات تقیید دارد؛ چون ذات ـ‏‎ ‎‏چنان  که  گذشت ـ تعیّن ندارد و حتی از قید اطلاق هم عاری است. و وجود خارجی اعیان‏‎ ‎‏و وجود ذهنی ماهیات، ناشی از تجلّی حق به صورت وجود منبسط و فیض‏‎ ‎‏مقدس  است.‏‎[59]‎

فیض اقدس؛ منشأ اعیان ثابته

‏اعیان ثابته و حقایق علمی نیز وجودات خاصه ای هستند که مستهلک در احدیّت‏‎ ‎‏وجود می باشند و به حسب فیض اقدس در مقام واحدیّت، به صورت مظهر اسماء و‏‎ ‎‏صفات درآمده اند؛ و به اعتبار فیض مقدس، مظهر خارجی اسماء و صفات حق‏‎ ‎‏می گردند.‏‎[60]‎

‏و به تعبیری دیگر، اعیان ثابته نظر به باطن آن ها و «وجه الحقّی»، اسماء وصفات هستند‏‎ ‎‏و نظر به «وجه الخلقی»آن ها، موجودات و  حقایق عینی هستند.‏

‏پس فیض اقدس عبارت است از تجلّی ذات به صورت اعیان و استعدادات آن ها. و در‏‎ ‎‏آن تفاوت بسیار است؛ چه بعضی از آن اعیان، صورت اسماء جزئیه اند ـ علی اختلاف‏‎ ‎‏درجاتها ـ و بعضی صورت اسماء کلیه ـ علی تفاوت طبقاتها ـ و بعضی صورت اسمی‏‎ ‎‏هستند که جامع جمیع جزئیات و کلیات است.‏

‏پس حق تعالی را دو تجلّی است:‏

‏یکی تجلّی ذاتی غیبی که مفیض اعیان ثابته «مع استعداداتها الکلّیه» می باشد و بی شک،‏‎ ‎‏سعه و احاطۀ استعداد «متجلّی له» به مقدار سعه و احاطۀ آن است.‏

‏و دیگری تجلّی وجودی شهادی است و آن، تابع استعداد «متجلّی له» است و به‏‎ ‎‏حسب سعه و احاطۀ آن می باشد.‏‎[61]‎

‏پس «اعیان»، حاصل از فیض اقدس است؛ چنان که موجودات خارجی در عالم‏‎ ‎‏شهادت، حاصل فیض مقدس می باشند. و از همین رو است که فیض مقدس را مترتب بر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 32
‏فیض اقدس می دانند. قیصری در شرح خود بر ‏‏فصوص ‏‏فرموده است:‏

... فالفیض المقدّس مترتّب علی الفیض الأقدس.‎[62]‎

فیض اقدس و تعیّن اول

‏حقیقت وجود صرف به نحو «لا بشرط مقسمی» به اعتبار اتصاف به وحدت حقیقیه،‏‎ ‎‏مقتضی تعیّنی است که ائمه عرفان از آن تعبیر به احدیّت و تعیّن اول و حقیقت محمّدیه و‏‎ ‎‏مقام جمع الجمع نموده اند. و به مقام ظهور فیض اقدس نیز تعبیر شده  است.‏

‏از تجلّی حق در مقام احدیّت مرتبۀ واحدیّت که مقام ظهور حق را به اسماء و صفات‏‎ ‎‏است «تعیّن» پیدا می شود. ‏

‏در فیض اقدس، تعیّن و تکثر وجودی خارجی نیست؛ چون وحدت غالب است. اما به‏‎ ‎‏لحاظ کثرات و تعیّنات عینی ـ که گاهی تعبیر به «ظهور المجمل مفصّلاً» می کنند، که‏‎ ‎‏وحدت در کثرت است ـ فیض مقدس مطرح می گردد.‏

‏براین اساس، فرق بین احدیّت و واحدیّت به اجمال و تفصیل است و واحدیّت، تعیّن‏‎ ‎‏احدیّت است؛ و هر تعیّنی ظاهر است، و باطن آن تعیّن ندارد؛ چنان که مقام ذات، باطن و‏‎ ‎‏واحدیّت، ظاهر آن است؛ همان طوری که مقام خلق و فعل نسبت به واحدیّت، ظاهر و‏‎ ‎‏واحدیّت، باطن آن است.‏

‏روی این اصل، فرق بین فیض اقدس با مقام ذات، به اجمال و تفصیل و اطلاق و تقیید‏‎ ‎‏است؛ و فیض مقدس نیز همان تعیّن فیض اقدس است؛ نظیر فرقی که بین واحدیّت و‏‎ ‎‏احدیّت است.‏‎[63]‎

‏پس فیض اقدس در سلسلۀ تعیّنات، اولین آن ها می باشد؛ که گاهی آن را مقام‏‎ ‎‏«أوأدنی»  نامند؛ و تعیّن ثانی که مقام «قاب قوسین» است، همان مقام اسماء و صفات‏‎ ‎‏می باشد. و سپس مرتبۀ عقول عرضیه و طولیه و عالم مثال و عالم شهادت و طبیعت‏‎ ‎‏قرار  دارند.‏‎[64]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 33

گنج پنهان

‏تجلّی ذات بر ذات الهی موجب تعیّن اول می شود. در این ملاحظه، ذات، منبع همۀ‏‎ ‎‏اسماء و صفات کمالی است و اسماء و صفات از این اعتبار و به این اعتبار پیدا می شوند. ‏

‏پس اسماء و صفات، ملزومات اعیان ثابته اند و اعیان، لوازم آن ها. و گفته شد که فیض‏‎ ‎‏اقدس همان ملاحظۀ ذات متصف به اسماء و صفات کمالی است؛ از این رو، تمام اعیان‏‎ ‎‏ثابتۀ ممکنات، از ملاحظۀ فیض اقدس ناشی می گردند.‏

‏پس منشأ ظهور اعیان، تجلّی حق به فیض اقدس است؛ و علت تجلّی اول ـ که تجلّی‏‎ ‎‏در احدیّت است ـ حبّ ذاتی حق به ذات خویش است؛ و به همین جهت است که علامه‏‎ ‎‏قیصری چنین فرموده است:‏

‏فیض اقدس عبارت است از تجلّی حبّی ذاتی که موجب وجود اشیاء می گردد؛ در موطن علم‏‎ ‎‏حق اولاً، و سپس وجود آن ها در خارج از علم، کما قال: ‏«کنت کنزاً مخفیاً، فأحببتُ أن‎ ‎اُعرف...؛‎[65]‎‏ گنج پنهان بودم، خواستم که شناخته شوم...»‏

‏این حدیث قدسی مشهور، از دو جمله ترکیب شده است:‏

‏اول، جملۀ «‏کنت کنزاً مخفیاً...‏» که اشاره به ذات حق است که از ملابس تعیّنات و‏‎ ‎‏کثرات مفهومی و وجودی عاری است. و دنبالۀ آن چنین است: «‏فأحببتُ أن اُعرف‏» که‏‎ ‎‏اشاره به ذات است در مقام تجلّی در احدیّت؛ که از آن عالم واحدیّت ظهور پیدا نموده و‏‎ ‎‏این همان است که «فیض اقدس» نامند.‏

‏و اما جملۀ دوم؛ یعنی «‏فخلقت الخلق لکی اُعرف‏» اشاره به ظهور و تجلّی حق در مظاهر‏‎ ‎‏و اعیان خلقی است؛ و این همان فیض مقدس است.‏‎[66]‎

فیض اقدس؛ منشأ قابلیت ها و شایستگی ها

‏ماهیات، صور اسماء الهیه اند که با استعداد ذاتی خود ـ که جهات قابلی است ـ در مقام‏‎ ‎‏واحدیّت و به واسطۀ فیض اقدس ظاهر شده اند. و چون اعیان به لسان ذات، طلب ظهور‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 34
‏خارجی نموده اند و اسماء الهیه طالب تجلّی در اعیان هستند، از اجتماع این دو مطلب، هر‏‎ ‎‏عین ثابتی به وجود خاص خود موجود شده است. و چون قوابل امکانی از تجلّی حق در‏‎ ‎‏مقام واحدیّت به فیض اقدس حاصل شده است، شیخ اکبر محیی الدین عربی، در ‏‏فصوص‏‎ ‎‏الحکم‏‏ گفته است:‏

و القوابل لایکون إلاّ من فیضه الأقدس.‎[67]‎

‏مفاتیح الغیب الهی، طالب ظهور تفصیلی اسماء و اعیان بود. این طلب در مقام اول،‏‎ ‎‏مربوط و ناشی از اسم «اوّل» و اسم «باطن» است؛ چون اوّلیت و باطنیت از برای اعیان، به‏‎ ‎‏وجود علمی در حضرت علمیه که جنبۀ بطون و تقدم دارد، ثابت است.‏

‏و چون اعیان، طلب وجود خارجی نمودند و ظهور خارجی، تأخّر از وجود علمی‏‎ ‎‏دارد، و علاوه بر این، وجود خارجی، تعیّن و صورت و ظهور وجود علمی است، علت‏‎ ‎‏وجود خارجی اعیان و ظهور و تجلّی اعیان در اشخاص و مظاهر خارجی، مستند به اسم‏‎ ‎‏«آخر» و اسم «ظاهر» است؛ و قهراً نشئه خارج متأخّر از نشئه علم حق است و تا اشیاء به‏‎ ‎‏وجود علمی محقق نگردند، وجود خارجی پیدا نخواهند نمود. پس این که قابلیت های‏‎ ‎‏قابل ها همه از مقام شامخ فیض اقدس است، واضح می گردد.‏‎[68]‎

استعدادهای قلبی

‏برای واصلین به مقام قرب، در ابتدای تجلیات ـ گرچه تجلیات حبّیه باشد ـ یک‏‎ ‎‏دهشت و هیمانی است که قلوب صافیۀ آن ها را تحت انوار تجلّی عظمت متزلزل و مندک‏‎ ‎‏می کند و اگر قلوب را استعداد و طاقت نباشد، تا ابد در همان هیمان و دهشت می مانند؛‏‎ ‎«إنّ أولیائی تحت قبائی، لایعرفهم غیری». ‏در ملائکه نیز صنفی است که آن ها را ملائکه‏‎ ‎‏«مهیّمه» گویند.‏

‏و اگر استعداد قلوب ـ که از عطیات ابتدائیۀ فیض اقدس است ـ زیاد باشد، از این‏‎ ‎‏حیرت و هیمان و دهشت و وحشت و غلق و اضطراب و محو و غشیان و صعق و محو،‏‎ ‎‏کم کم حالت سکون و بیداری و طمأنینه و صحو و هشیاری دست دهد؛ تا آن که حالت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 35
‏صحو تامّ حاصل شود. و در این مقام ـ که مقام علّیین است ـ لایق تجلیات عالی تری‏‎ ‎‏می گردند. همین طور تجلیات به مناسبت قلوب آن ها واقع شود، تا به منتهای قرب و‏‎ ‎‏کمال، واصل آیند. و اگر از کمّل باشند، حالت برزخیت کبرا برای آن ها دست دهد.‏‎[69]‎

‏امام خمینی در این زمینه چنین فرموده است:‏

‏شخص سالک اگر وعاء قلبش تنگ باشد و مقام قابلیتش ـ که به حسب تجلّی به فیض‏‎ ‎‏اقدس در حضرت علمیه عطا شده ـ ناقص باشد، در همان غشوه و محو کلی، ازلاً و ابداً، باقی‏‎ ‎‏بماند و به حال صحو برنگردد. و اگر قلبش وسیع باشد و مورد تجلّی فیض اقدس شده باشد،‏‎ ‎‏در این حالت محو نماند و از این غشوه به تجلیات لطیفه، افاقه حاصل کند.‏‎[70]‎

نبوّت از فیض اقدس 

‏«اصطفا» به حسب حضرت فیض الله اقدس است و از نِعَم و عطیات ابتدائیه‏‎ ‎‏می باشد؛  چه که مقام فنای عبودیت در الوهیت ـ که حقیقت ربوبیت و جوهرۀ عبودیت‏‎ ‎‏است ـ به سلوک حاصل شود. ولی اصطفای حق و اکتسا به کسوۀ اصفیا ـ که مقام تخلّع‏‎ ‎‏به  خلعت نبوّت است ـ از تحت سلوک عبودیت، خارج و در تحت اصطفای ربوبیت،‏‎ ‎‏داخل است.‏‎[71]‎

‏و از همین روی در علم کلام ثابت شده است که نبوّت و امامت، انتصابی است و به‏‎ ‎‏انتخاب مردم ربطی ندارد و تنها انتخاب خدا دخیل است. و با عبادت و ریاضت نمی توان‏‎ ‎‏به مقام امامت و نبوّت رسید؛ گرچه عبادت و مجاهدت های نفسانی از شرایط امام و نبیّ‏‎ ‎‏است و آن ها خالی از این فضایل نیستند. امام خمینی می فرماید:‏

‏در این مقام اسنیٰ، سلوک سالک را به هیچ وجه اثری نیست؛ و قدم عبودیت به کلی منقطع‏‎ ‎‏است. و از این جهت، عارف معنوی اشاره به این دارد آن جا که گفته است:‏

‏ ‏

‏از عبادت می توان الله شد‏   ‎ ‎‏نی توان موسی کلیم الله شد‏

‏ ‏

‏در مصرع اول، اشاره به مقام اهل سلوک و اصحاب وصول فرموده؛ که قدم عبودیت را در آن‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 36
‏دخیل است. و در مصرع دوم اشاره به حالت صحو بعد المحو نموده؛ که از افق عبودیت به کلی‏‎ ‎‏خارج است و به لسان بعض اهل معرفت اشاره به این تجلّی فیض اقدس است؛ آن جا که‏‎ ‎‏گفته است: «همه از آخر می ترسند و من از اول می ترسم».‏‎[72]‎

فیض اقدس؛ رابطۀ بین ذات و اسماء

‏فیض اقدس که در مقام کثرت مفهومی حقایق عینی است، رابط بین ذات بحت و‏‎ ‎‏بسیط، و اسماء و صفات می باشد. در این زمینه امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ چنین فرموده است:‏

‏فیض اقدس رابطۀ بین ذات و اسماء ذاتیه یا غیب و اسماء صفاتیه است. در آیۀ ‏‏«‏قُلْ هُوَ...‏»‏‎ ‎‏گویا چنین فرموده: ای محمد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏! که از افق کثرت و تعیّن منسلخ شده ای و به قدم‏‎ ‎‏عشق  و  محبت، رفض غبار کثرت اسماء و صفات و تعیّنات کرده ای، به مقام تجلّی به‏‎ ‎‏فیض  اقدس در غیب هویّت و وحدت صرف بگو: «هو» و آن اشاره به مقام ذات، یا غیب‏‎ ‎‏هویّت، یا اسماء ذاتیه و آن، با آن که غیب مطلق است، «الله » است؛ که مقام جمع اسماء‏‎ ‎‏و  حضرات و احدیّت است. و این کثرت اسمائی را با وحدت و بساطت تنافی نیست؛ پس‏‎ ‎‏او  «احد» است. و با آن که کثرت کمالی در آن راه دارد، بلکه آن، مبدأ کثرت است،‏‎ ‎‏«صمد»  است و منزّه از مطلق نقایص. پس برای او ماهیت و امکان و جوف نیست؛ پس از‏‎ ‎‏او  چیزی منفصل نشود، و جمیع دار تحقق به او منتهی شود؛ «ظهوراً و تجلّیاً» و فانی در‏‎ ‎‏ذات  و  اسماء و صفات او هست؛ «وجوداً و صفةً و فعلاً» و از برای او مثل و مثال و کفو و‏‎ ‎‏شریک  نیست.‏

‏پس «هو»مقام غیب است ؛ چنان که در حدیث نیز وارد شده است. و «الله » مقام اسماء کمالی‏‎ ‎‏و واحدیّت است که مقام اسم اعظم (فیض اقدس) می باشد؛ و از احد تا آخر سوره، اسماء‏‎ ‎‏تنزیهیه.‏‎[73]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 37

فیض مقدس

‏ضمن مباحث قبل معلوم شد که فیض مقدس در رتبۀ بعد از فیض اقدس قرار دارد؛‏‎ ‎‏همان که گاهی او را «وجود منبسط» می نامند، گاهی «ظلّ ممدود» خوانند، و گاهی دیگر‏‎ ‎‏«نفس رحمانی»‏‎[74]‎‏ گویند، و برخی چون امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ فیض مقدس را همان مشیّت‏‎ ‎‏می دانند و آن را عبارت از مجلس حضور حق تعالی شمارند.‏‎[75]‎‏ ایشان در جایی دیگر، فیض‏‎ ‎‏مقدس را «نور سماوات و ارض» نام نهادند.‏‎[76]‎‏ و احیاناً گفته می شود که فیض مقدس، حد‏‎ ‎‏عینی اشیاء است؛ چنان که فیض اقدس، حد علمی اشیاء می باشد.‏

‏در کتب عرفان، «رحمت امتنانیه» به معنای فیض مقدس است؛ چون حق تعالی حقایق‏‎ ‎‏را به اعتبار مظهریت اعیان نسبت به اسماء به فیض مقدس و رحمت امتنانیه وجود‏‎ ‎‏خارجی را در آن ها از حد علم و تقدیر به عالم عین ظاهر نمود.‏‎[77]‎

‏ ‏

‏در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد‏   ‏عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد‏

‏ ‏

‏و از فیض مقدس به نام تجلّی دوم یاد می کنند، در مقابل تجلّی اول که فیض اقدس‏‎ ‎‏است؛ که با آن اعیان ثابته و لوازم آن ها صورت می گیرد؛ چنان که با دومی مراتب خلقیۀ‏‎ ‎‏خارجیه تحقق می یابد.‏‎[78]‎‏ برخی از اکابر، فیض مقدس را به مقام «عماء» تفسیر کرده و آن را‏‎ ‎‏منطبق بر تعیّن ثانی نفس رحمانی دانسته اند.‏‎[79]‎

‏این فیض مقدس دو مقام دارد: یکی مقام بی تعیّنی و وحدت و بی ظهوری؛ و دیگری‏‎ ‎‏مقام کثرت و تعیّن به صورت خلق و امر.‏

‏این مشیّت و فیض برحسب مقام اولش مرتبط است با حضرت غیب که مقام فیض اقدس‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 38
‏است، و بر حسب این مقام او را هیچ ظهوری نیست؛ و بر حسب مقام دوم عبارت است از‏‎ ‎‏ظهور همۀ اشیاء، بلکه در این مقام عبارت است از همۀ اشیاء در آغاز و انجام و ظاهر و باطن.‏

‏این جهان کثرت وجودی، گرچه به اعتباری تعدد و کثرت در آن دیده می شود، اما به‏‎ ‎‏اعتباری دیگر، خالی و عاری از هرگونه کثرتی است و آن اعتبار، فنای ذاتی ای است که‏‎ ‎‏ممکنات در واجب الوجود دارند؛ که با هستی او هیچ کس و هیچ چیز، حق هستی ندارد:‏

‏ ‏

‏همه هر چه هستند از آن کم ترند‏   ‎ ‎‏که با هستیش نام هستی بَرَند‏‎[80]‎

‏ ‏

اسم رحمان و فیض مقدس

‏اسم «رحمان» جامع جمیع اسماء است؛ نظیر اسم «الله » که او نیز همین جامعیت را‏‎ ‎‏دارد؛ چرا که اسمی است برای صورت وجود الهی، به اعتبار ظهور آن به نفس حقیقت‏‎ ‎‏خود. اسم «رحمان» به اعتبار انبساط و ظهور در ممکنات، نفس رحمانی و وجود منبسط و‏‎ ‎‏فیض مقدس است؛ ولی از آن جایی که اسم جلاله وضع شده است برای حقیقت جامع‏‎ ‎‏وجود به انضمام تعیّن جامع، جمیع تعینات اسم رحمان در تحت حیطۀ این اسم واقع‏‎ ‎‏شده اند؛ لذا تابع اسم «الله » است.‏

‏فرق بین اسم «الله » و اسم «رحمان»، نظیر فرق بین عقل اول و حقیقت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏است. حقیقت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ چون مظهر اسم «الله » است، متجلّی در جمیع مظاهر است؛ لذا‏‎ ‎‏عقل اول از تجلیات حقیقت محمّدیه می باشد.‏‎[81]‎

‏نفس رحمانی غالباً به فیض مقدس و وجود منبسط اطلاق شده است و اگر در برخی‏‎ ‎‏موارد ـ مثل عبارت شیخ قونوی در تفسیر فاتحه ـ به فیض اقدس اطلاق شده، شاید از این‏‎ ‎‏جهت باشد که فرق بین فیض اقدس و مقدس، اعتباری است؛ چون فیض اقدس، باطن‏‎ ‎‏فیض مقدس است؛ و فیض مقدس، تعیّن فیض اقدس. کما این که فرق بین ذات حق و‏‎ ‎‏فیض اقدس و فیض مقدس، به اعتبار تعیّن و عدم تعیّن است؛ هر مطلقی نسبت به مقیّد لا‏‎ ‎‏تعیّن است. چنان که مقام واحدیّت، صورت مقام احدیّت است، فیض مقدس نیز صورت‏‎ ‎‏و اولْ تعیّن فیض اقدس است.‏‎[82]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 39

فیض مقدس؛ آب حیات

‏چنان که گذشت، فیض مقدس، تعیّن و تشخص فیض اقدس است و گویا آینه ای است‏‎ ‎‏برای فیض اقدس و به اعتباری می توان فیض مقدس را زبان او دانست. به این لحاظ است‏‎ ‎‏که فیض مقدس را آب حیات می دانند و غواصین اقیانوس معرفت و سیّاحین بحر‏‎ ‎‏حکمت، باطن آیۀ ‏‏«‏وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ‏»‏‎[83]‎‏ را بر فیض مقدس حمل کرده اند و آیۀ‏‎ ‎‏«‏أنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا‏»‏‎[84]‎‏ را در همین زمینه دانسته اند؛ چون «ماء» وجود‏‎ ‎‏عالم و هستی مطلق منبسط بر کل اشیاء است و تحقق و بقای هر یک از آن ها، منوط و‏‎ ‎‏مربوط است به آن؛ پس او حیات هر موجود زنده است. بنابراین، عالم وجود عینی، عین‏‎ ‎‏فیض مقدس است که در مَثَل، مانند آب، سرچشمۀ حیات است.‏‎[85]‎

فیض مقدس؛ اولین مخلوق

‏از تعریف های سابق معلوم شد که تعیّن خارجی ـ در مقابل تعیّن علمی ـ فیض مقدس‏‎ ‎‏است؛ یعنی خلقت آن ها، پس از آن که در علم حق تعالی تعیّن پیدا کرده بودند. پس آنچه‏‎ ‎‏به آن مخلوق گفته می شود، همان فیض مقدس است که به عبارتی، کثرت عینی می باشد.‏‎ ‎‏در برخی روایات چنین آمده است:‏

«أوّل ما خلق الله العقل»؛‏ اولین خلق خدا، عقل است.‏

‏و در برخی دیگر: ‏

«أوّل ما خلق الله اللوح»؛‏ لوح، اولین خلق خدا است.‏

‏و همچنین وارد شده است:‏

«أوّل ما خلق الله درّة بیضاء»‏؛ اولین آفریده، گوهری نورانی بوده است.‏

‏و نیز در حدیث فرموده اند:‏

«أوّل ما خلق الله القلم»‏؛ قلم، آغازین خلایق است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 40
‏و به این صورت هم فرموده اند:‏

‏«‏أوّل ما خلق الله نوری»‏؛ اول چیزی که خدا آفرید، نور من (رسول اکرم) بود.‏

‏همۀ این ها عبارات مختلفی است از یک حقیقت واحد، و همۀ این امور، القاب یک ذات‏‎ ‎‏و یک نور می باشند که به اعتبارات مختلفه، از او تعبیرات مختلفه ای شده است و از قبیل:‏

‏ ‏

عباراتنا شتّی و حسنک واحد   و کلّ إلی ذاک الجمال یشیر

‏ ‏

‏می باشند. و آن حقیقت، عبارت از فیض مقدس و نفس رحمانی و حقیقت محمّدیه‏‎ ‎‏است. از آن حقیقت مقدسه از جهت آن که واسطه در تسطیر و ترقیم کلمات الهیه و احرف‏‎ ‎‏وجودیه در دفتر وجود و سجل کَون است، حکایت می کنند، به «قلم اَعلی» تعبیر می کنند؛‏‎ ‎‏همچنان که قلم ظاهری، واسطه در کتابت ارقام و حروف لفظیه است، و به جهات دیگر‏‎ ‎‏ـ  که در جای خود گفته شده ـ از او تعبیر به عقل و لوح و درّة البیضاء و نور گردیده است.‏‎[86]‎

‏پس اولین مخلوق در صفحۀ وجود، فیض مقدس است. البته اوّلیتی که دومی ندارد؛‏‎ ‎‏همان که گاهی از او به «وجود منبسط» یاد می کنند؛ وجودی که بر همۀ هیاکل ماهیات‏‎ ‎‏انبساط پیدا کرده و روشنی بخش همۀ قالب های قابل است.‏

‏در این باره عبارتی از بابا رکنا شیرازی راه گشا است؛ ایشان فرموده است:‏

‏به اصطلاح این طایفه، فیض اقدس آن باشد که از عین ذات به حکم محبّت، فایض گردد و‏‎ ‎‏آن وجود بخش است.‏

‏و فیض مقدس آن باشد که از اسماء و صفات به حکم تربیت، فایض گردد. و هر آینه تا اول‏‎ ‎‏موجودی به وجود موصوف نگردد، تربیت به آن مترتب نگردد؛ کما قال الله تعالی: ‏‏«‏الْحَمْدُ لِلّٰهِ‎ ‎رَبِّ الْعَالَمِینَ‏»‏‏؛ فهم مَن فهم.‏‎[87]‎

‏بیان بابا، تفسیری است از آنچه قبلاً گفته شد که فیض مقدس، خارجیت اشیاء عالَم‏‎ ‎‏است که از مقام بالاتر ـ یعنی فیض اقدس ـ نازل گشته است؛ چون فیض اقدس وجود‏‎ ‎‏بخش است و فیض مقدس وجودپذیر؛ و به عبارتی، فیض اقدس دهش دارد و فیض‏‎ ‎‏مقدس، پذیرش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 41
‏در شرح کلام فوق، شاید این عبارت روشنگرتر باشد: «وجود بخشی» به‏‎ ‎‏معنای  مصدری، منطبق است بر فیض اقدس؛ و به معنای اسم مصدری، مطابق فیض‏‎ ‎‏مقدس است.‏

خلقت در حوزۀ فیض اقدس

‏آنچه تاکنون گفته شد، خلقت به معنای متعارف، یعنی وجود خارجی و تکوینی بود که‏‎ ‎‏در مورد فیض مقدس صادق بود. اما خلقت به معنای تقدیر و اندازه گیری علمی قبل از‏‎ ‎‏تحقق خارجی نیز صحیح است؛ بنابراین، خلقت در حوزۀ فیض اقدس هم فرض دارد. و‏‎ ‎‏بر همین اساس در لسان آیات و احادیث، خلقت به دو معنا استعمال شده است:‏

‏اول، خلق تکوینی به معنای مطلق ایجاد اشیاء و خارج نمودن آن ها از کتم عدم و‏‎ ‎‏لیسیّت ذاتیه یا دهری و سرمدی و یا زمانی، به عرصۀ وجود و هستی خارجی.‏

‏دوم، خلق تقدیری به معنای تقدیر نمودن قاطبۀ اشیاء در موطن علم به تقدیر و تفصیل‏‎ ‎‏علمی، قبل از ایجادشان در خارج، سپس موجود نمودن آن ها در خارج بر طبق آن تقدیر‏‎ ‎‏علمی، چنان که در آیۀ مبارکۀ ‏‏«‏هُوَ الله ُ الْخَالِقُ البَارِئُ المُصَوِّرُ...‏»‏‎[88]‎‏ به این معنا استعمال‏‎ ‎‏شده  است.‏

‏اول اشاره به تقدیر علمی اشیاء در حضرت لاهوت، و مقام واحدیّت به فیض اقدس‏‎ ‎‏است؛ و دوم اشاره به ایجاد آن ها بر وفق آن تقدیر به فیض مقدس، و کلمۀ «کن» در سجل‏‎ ‎‏وجود و صفحۀ خارج می باشد؛ و سوم اشاره به مرتب نمودن صور و فعلیات آن ها به‏‎ ‎‏احسن نظام و ترتیب و نازل نمودن آن ها در صفحات و حضرات وجود، به قدر معین و‏‎ ‎‏مقام معلوم، به حکم ‏‏«‏ثُمَّ تُنَزَّلُ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‏»‏‏.‏‎[89]‎

شب و روز عرفانی

‏بنابر آنچه از تعریف های متعدد دو نوع فیض دانستیم، فیض اقدس مقام اطلاقی است‏‎ ‎‏و فیض مقدس تعیّن آن مطلق. و در آن مقام ارفع، همۀ امور، مندکّ و مندمج و به وجود‏‎ ‎‏جمعی حاصل می باشند. و در مقام نازل تر، همۀ اشیاء تفصیل پیدا می کنند و به‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 42
‏وجود  «فرقی» متحقق می گردند. از این جهت، گاهی به فیض اقدس «شب» و به فیض‏‎ ‎‏مقدس «روز» اطلاق می نمایند. شیخ محمود شبستری، عارف سالک، به همین معنا اشاره‏‎ ‎‏کرده است:‏

‏ ‏

‏تو بستی عهد عقد بندگی دوش‏   ‏ولی کردی به نادانی فراموش‏

‏ ‏

‏این، تعبیری از تجلّی اقدس است که معیِّن اعیان و استعدادات است که از تجلّی ذاتی‏‎ ‎‏حق به «روز» تعبیر فرموده است؛ چنان که همین شاعر گفته است که «در آن روزی که گل ها‏‎ ‎‏می سرشتند» چون آن تجلّی ذاتی، بدون اسماء است  و هنوز ملبّس به لباس اسماء و‏‎ ‎‏صفات نگشته است، پس اقدس از شوائب کثرت اسمائیه می باشد.‏

‏و از مرتبۀ واحدیّت ـ که مقام علم و امتیاز اسماء و اعیان است ـ تعبیر به «شب» کرده و‏‎ ‎‏فرموده است: «تو بستی عهد عقد بندگی دوش»؛ چرا که از کمال ظهور اطلاقی ذاتی که به‏‎ ‎‏مثابۀ «روز» بود تنزل نموده و محتجب به حجاب اسماء و صفات گشته است. یعنی: تو که‏‎ ‎‏انسانی و دوش عقد عهد بندگی ـ یعنی در مقام واحدیّت و علم ـ بر میان جان بسته ای و‏‎ ‎‏عُهدۀ عهد «الست» را به قبول «بلی» اجابت کرده و به ربوبیت حق قائل شده ای... و این‏‎ ‎‏مستلزم معرفت رب است. ولی آن عهد که در مرتبۀ وجود علمی بسته ای (فیض اقدس)‏‎ ‎‏در وجود عینی به واسطۀ غلبۀ احکام و اسماء جلالیه ـ که موجب احتجاب به حجب‏‎ ‎‏ظلمانی طبیعی و علایق و عوایق جسمانی و انغماس در لذات شهوات نفسانی است ـ‏‎ ‎‏فراموش کرده و از فطرت غافل شده ای و نمی دانی که می دانی. و چون تفکر به جهت‏‎ ‎‏ادراکِ ادراک است، نه نفس ادراک، فرموده که:‏

‏ ‏

‏کلام حق بدان گشتست منزل‏   ‎ ‎‏که تا یادت دهد آن عهد اول‏‎[90]‎

‏ ‏

فیض اطلاقی و تقییدی

‏همان گونه که اشاره شد، نسبت فیض اقدس به فیض مقدس، نسبت مطلق است به‏‎ ‎‏مقید؛ چون حقیقت وجود «من حیث هو» به حسب نفس ذات، مطلق و عاری از هر قیدی‏‎ ‎‏ـ حتی از قید اطلاق ـ است؛  ولی به اعتبار ظهور در غیر و پیدایش حکم سوائیت و تجلّی‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 43
‏فعلی، به صورت وجود منبسط و فیض مقدس، به تعیّن ممکنات، تعیّن پیدا می نماید. و‏‎ ‎‏چون هر مطلقی مقوّم مقید است و هیچ مقیدی خالی از مطلق نیست، معیّت اصل وجود با‏‎ ‎‏متعینات، معیّت قیّومی است.‏

‏از طرفی، هیچ مقیدی خالی از مطلق نیست؛ «لکلّ مقیّد وجه إلی الإطلاق»؛ لذا عارف‏‎ ‎‏کامل صدرالدین قونوی چنین فرموده است:‏

‏نیست در عالم وجود موجودی که توصیف به اطلاق گردد، مگر این که وجهی به تقیید دارد؛‏‎ ‎‏گرچه این تقیید از ناحیۀ تعیّنی باشد که با تعقل عاقلی صورت گیرد. و نیز موجودی در عالم که‏‎ ‎‏متصف به تقیید گردد نیست، مگر این که وجهی و رویی به اطلاق دارد. و این امر را‏‎ ‎‏نمی شناسد، مگر آن که اشیاء را شناخته باشد؛ شناختی تام و کامل، بعد از شناخت کامل‏‎ ‎‏حق تعالی. و کسی که به این مرحله از معرفت نرسیده باشد، در معرفت چگونگی خلق و خالق‏‎ ‎‏عاجز خواهد بود.‏

‏لذا وجود منبسط ـ که فعل سریانی حق است با وحدت اطلاقی ذات ـ با هر مقیدی موجود‏‎ ‎‏است. و وجودش با مقیدات، قادح در وحدت ذاتش نمی باشد؛ به همین جهت است که‏‎ ‎‏گفته اند: «حقِ منزّه به حسب ذات، به اعتبار سریان فعلی، عین هر شی ء است». و از  این‏‎ ‎‏اتحاد، کمّل اهل تحقیق به اتحاد «شی ء و فی ء» و یا «حقیقت و رقیقت» تعبیر نموده اند.‏

‏اتحاد او با ممکنات و اتصاف او به صفات امکانیه، به اعتبار ظهور و سریان فعلی است؛ و به‏‎ ‎‏اعتبار اطلاق و مقام «غنیّ عن العالمین» متمیّز از اشیاء است.‏

‏معرفت «أمر بین الأمرین» که از مصدر عصمت و طهارت صادر شده است، توقف بر فهم این‏‎ ‎‏مسأله دارد و آیات و روایات ظاهر و نص در تنزیه، ناظر به حاقّ مقام اطلاق و صرافت وجود‏‎ ‎‏حق. و آیات و روایات دالّه بر تشبیه، اشاره ای به مقام ظهور فعلی و سریان و تجلّی حق در‏‎ ‎‏ممکنات می باشد.‏‎[91]‎

‏و این ها همه، شرح حوزۀ فیض مقدس است که مرتبۀ خلقیه نامیده می شود. و‏‎ ‎‏شناخت و معرفت و اسرار آن، بسیار غامض است و همیشۀ تاریخ، مورد بحث و کاوش‏‎ ‎‏فلاسفه و عارفان بوده است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 44
‏حوزۀ فیض اقدس در افق بالاتری است که مرتبۀ الهیه نام گرفته است و اسرار آن مقام،‏‎ ‎‏پیچیده تر و حیرت انگیزتر است؛ در آن جا فکر و اندیشه علیل است و تنها با صفای باطن و‏‎ ‎‏اشراقات قلبی و تجلیات الهی، برای عارفان حقیقی، آن هم تا حدی نه چندان وسیع فهم‏‎ ‎‏آن میسور شده است.‏

‏ ‏

‏ای دوست حدیث عشق دیگرگون است‏   ‏وز گفت و شنید این سخن بیرون است‏

‏گر دیدۀ دل بازگشایی نَفَسی‏    ‏معلوم شود که این حکایت چون است‏

‏ ‏

تجلّی اقدس و مقدس

‏در همین زمینه عارف شبستری چنین سروده است:‏

‏ ‏

‏چو نیکو بنگری در اصل این کار‏    ‏هم او بیننده هم دیده است دیدار‏

‏ ‏

‏شارح ‏‏گلشن راز‏‏، عارف لاهیجی می فرماید:‏

‏چون در اصل این کار ـ که هستی مطلق، حق است و غیر او موجود نیست ـ نیکو بنگری و‏‎ ‎‏تأمل و تدبر نمایی که غیر حق نیست «بیننده» که شخص نگرنده مراد است و «دیده» که‏‎ ‎‏انسان است و «دیدار» که روی او است که در آینه نموده است که عکس باشد، بلکه آینۀ دیگر‏‎ ‎‏که اعیان ثابته اند همه یکی است و حق است که به جمیع صور ظاهر گشته و هر جا تجلّی‏‎ ‎‏دیگر نموده؛ چه در تجلّی اقدس به صور اعیان ثابته که صور معقولۀ اسماء الهیه اند که در‏‎ ‎‏علمند به صفت قابلیت، ظهور یافته، و چه به تجلّی مقدس که تجلّی شهودی مراد است، به‏‎ ‎‏صورت آن اعیان به حسب استعدادهای ایشان در عین ظاهر شده است.‏

‏ ‏

‏عشق هر دم ظهور دیگر داشت‏   ‎ ‎‏زان کند نقش مختلف پیدا‏

‏هر دم از کَوْن سر برون آرد‏   ‎ ‎‏روی دیگر نماید از هر جا‏‎[92]‎

‏ ‏

فیض و اسم اعظم

‏در صحف عرفانی، ارتباط نزدیکی بین فیض اقدس و اسم اعظم الهی دیده می شود؛‏‎ ‎‏لذا اشاره ای به آن بی تناسب نیست.‏

‏اصولاً اسم اعظم ـ به هر معنا که تفسیر گردد ـ آیا از حوزۀ فیض اقدس است، یا از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 45
‏فیض مقدس، یا از حیطۀ هر دو؟ و چون حقیقت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بنا به اعتباری اسم اعظم‏‎ ‎‏است، همین سؤال در آن مطرح می گردد.‏

‏برخی حقیقت مستفاض از حضرت فیض اقدس را مقام اسم اعظم می دانند، به اعتبار‏‎ ‎‏مقام تعیّن آن به استجماع جمیع اسماء و صفات و ظهور آن در جمیع مظاهر و آیات. تعیّن‏‎ ‎‏اول مفاض از مقام لاتعیّن، جامع جمیع تعیّنات است.‏

‏هیچ کدام از اسماء نمی توانند با مقام صرافت وجود ارتباط پیدا کنند، مگر توسط‏‎ ‎‏اسم  اعظم. حقیقت اسم اعظم نیز به اعتبار آن که خالی از تکثّر نمی باشد، ممکن نیست‏‎ ‎‏مرتبط به حق شود و حق واحد صرف بی تعیّن، بدون هیچ واسطه ای، منشأ ظهور این‏‎ ‎‏اسم  گردد.‏

‏تنها موجودی که هیچ واسطه ای ندارد، خلیفۀ واقعی حق است؛ که اسم «الله » از تعینات‏‎ ‎‏این حقیقت کلیه می باشد. این حقیقت عبارت است از فیض اقدس و از آن به «حقیقت‏‎ ‎‏محمّدیه» تعبیر می نمایند. این اسم به اعتبار آن که جامع جمیع اسماء است، در جمیع‏‎ ‎‏اسماء تجلّی می کند. پس اسماء، ظهور و صورت این اسم اعظم می باشند و این اسم، باطن‏‎ ‎‏و غیب اسماء است. ‏

‏ناچار، اول حقیقتی که از تجلّی فیض اقدس در عالم ربوبی تعیّن پیدا می کند، اسم‏‎ ‎‏اعظم «الله » است و از ظهور این اسم کلی سایر اسماء ظهور پیدا می کنند. و چون این اسم،‏‎ ‎‏اول تعیّن حق است و از تجلّی آن، جمیع اسماء ظاهر می شوند، بالذات تقدم بر سایر‏‎ ‎‏اسماء دارد.‏‎[93]‎

‏باطن حضرت محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و مقام معنوی و جامعیت روحانی آن نازنین و اصل و ریشۀ‏‎ ‎‏این شجرۀ مبارکه، همان است که عرفا به آن فیض اقدس گویند.‏‎[94]‎‏ و به همین جهت حد‏‎ ‎‏ندارد. مقام ولایت، مقام فیض و اثر ساری در حقایق و اعیان است و حد، از شئون‏‎ ‎‏مستفیض است. مقام احدیّت و واحدیّت که مقام و مرتبۀ انسان کامل است، فوق مقام خلق‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 46
‏است؛ هیچ یک از اسماء الهیه حد ندارند؛ به همین اعتبار، حقیقت محمّدیه، وجه الله باقی‏‎ ‎‏بعد از فنای اشیاء است؛ و فنا از لوازم تعیّن است.‏‎[95]‎

‏قیصری در این زمینه چنین فرموده است:‏

أوّل ما فاض بالفیض الأقدس من الأعیان، هو عینه الثابتة. و أوّل ما وجد بالفیض‎ ‎المقدّس فی الخارج من الأکوان، روحه المقدّس؛ کما قال: «أوّل ما خلق الله نوری»؛‎[96]‎

‏اولین فیضی که به وسیلۀ فیض اقدس از اعیان ثابته فایض گشت، عین ثابتۀ حضرت‏‎ ‎‏محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بود؛ چنان که اول چیزی که به فیض مقدس در خارج وجود یافت، روح مقدس آن‏‎ ‎‏جناب بود؛ چنان که فرموده است: «اول چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بوده است».‏

‏فیض اقدس منشأ تعیّن و ظهور حق به صورت اسماء و صفات می گردد و از طلوع‏‎ ‎‏این  حقیقت، حق به تعیّنات اسماء جلالیه و جمالیه متعیّن می شود و در صور حقایق‏‎ ‎‏ظاهر  می گردد.‏

‏پس فیض اقدس دو نسبت دارد:‏

‏نسبتی و ارتباطی به حقیقت غیب مطلق و وجود صرف و محض واجبی. به این اعتبار،‏‎ ‎‏ظهور ندارد و متصف به تعیّنی از تعیّنات نمی شود.‏

‏و نسبتی به اسماء و صفات و متمایزات در مقام واحدیّت دارد. به این اعتبار متجلّی در‏‎ ‎‏اسماء و صفات است و به کسوت اسماء و صفات در مقام واحدیّت و جمع وجود‏‎ ‎‏درمی آید.‏

‏و به همین منوال می توان گفت: تعدد دو فیض، اعتباری است؛ فیض حق به اعتبار آن که‏‎ ‎‏منشأ تعیّن اسماء و صفات است، فیض اقدس است و سوائیت در این مقام ظاهر نشده‏‎ ‎‏است؛ همین فیض به اعتبار تجلّی در اعیان ثابته و مبدئیت آن برای اسماء و صفات، فیض‏‎ ‎‏مقدس است.‏‎[97]‎

‏به طور کلی، تمام عناوینی که در کتب عرفانی و فلسفی آمده ـ از قبیل ذات و اسم و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 47
‏صفت و یا مرتبۀ اُولی و مرتبه ثانیه و مقامات الهیه ـ در مقابل مقامات خلقیه و یا احدیّت و‏‎ ‎‏واحدیّت و غیر آن، اعتباری است، نه حقیقی متأصّل که هر یک «ما بحذاء» عینیِ خارجی‏‎ ‎‏داشته باشند. البته «اعتباری» نه به معنای خیالی است که هیچ نوع حقیقتی نداشته باشد و به‏‎ ‎‏تعبیر رایج، اعتباری «أنیاب أغوالی» و نیش غولی نیست؛ بلکه «اعتبار» به معنای ملاحظۀ‏‎ ‎‏جهات گوناگون که مصحّح وحدت و کثرت و خلق و خالق باشد. مثلاً احدیّت، مقام‏‎ ‎‏سقوط کافۀ اعتبارات و تعیّنات است؛ و واحدیّت، مقام ظهور ذات در ملابس اسماء و‏‎ ‎‏صفات. متعلق احدیّت، بطون ذات است؛ چون تجلّی در احدیّت «بما هی احدیّت» محال‏‎ ‎‏است؛ و متعلق واحدیّت، اعتبار اندراج نسب و تعینات غیر متناهیه در اول رتبۀ ذات و‏‎ ‎‏ظهور تفصیلی تعیّنات در مرتبۀ متأخر است. از آن جایی که در این مرتبه، کثرت حقیقی‏‎ ‎‏بالفعل منتفی می باشد، فرق بین دو مرتبه به اعتبار و منشأ تعیّن واحدیّت، همان تعیّن علمی‏‎ ‎‏ابهامی «رؤیة المفصّل مجملاً» در احدیّت است؛ و «رؤیة المجمل مفصّلاً» ناشی از‏‎ ‎‏احدیّت و فرق اعتباری است.‏

‏علم حق به تعینات اسمائیه و صفاتیه و اعیان ثابتۀ امکانیه و ظهور خارجی اشیاء به وجود‏‎ ‎‏خاص خود، نشأت گرفته از احدیّت است؛ لذا وجود منبسط، بالذات مرتبط با احدیّت، و‏‎ ‎‏بالعرض به واحدیّت است. و فرق بین فیض اقدس و فیض مقدس، اعتباری خواهد بود.‏

‏و وجود منبسط که فعل حق است، بالذات مرتبط با فیض اقدس است، و بالعرض‏‎ ‎‏مرتبط با فیض مقدس. چون در این مقام، ظهور و تجلّی، مندمج، و مفاض و مفیض و‏‎ ‎‏مستفیض تعیّن تام ندارند، فیض را «فیض اقدس» نامیده اند.‏‎[98]‎

دو نوع فیض در مراتب وجودیه

‏یکی از بحث های قابل دقت، پاسخ به این پرسش است که این دو قسم فیض اقدس و‏‎ ‎‏مقدس در رابطه با مراتب وجود چه وضعی دارند؟ ‏

‏برای وجود و مظاهر آن، مراتب و مراحلی است که ذیلاً به نحو اجمال به آن ها‏‎ ‎‏اشاره  می کنیم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 48
‏حقیقت وجود سه مرتبه و یا سه اعتبار دارد:‏

‏1. وجود محض و صرف، که همان مرتبۀ ذات حقیقت وجود است. این مرتبه، مقام‏‎ ‎‏لاتعیّن و غیب ذات و کنز مخفی و غیب الغیوب و عنقای مُغرب و مقام «لااسم له و لارسم»‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏2. وجود اطلاقی و وجود منبسط و حق مخلوقٌ به و همان که بنابر بحث های گذشته،‏‎ ‎‏آن را فیض مقدس نامند؛ که به عقیدۀ عرفا، صادر از حق اول، همین وجود است. سریان و‏‎ ‎‏اطلاق این وجود، سریان و اطلاق و عموم خارجی است که «بوحدته» تمام مرائی و مجالی‏‎ ‎‏را از تعیّن علمی و مفهومی، خارج و به وجودات خاصۀ خود موجود می نماید.‏

‏مراتب خارجیه از همین وجود منبعث می شوند. این مرتبه از وجود، اگر چه به واسطۀ‏‎ ‎‏تعیّن اطلاقی از مرتبۀ واجبی منحط و مقام صرافت محض حقیقت وجود را ندارد و به‏‎ ‎‏همین لحاظ فعل حق است، و لکن از جهتی که با حق متحد است (اتحاد حقیقت و‏‎ ‎‏رقیقت) مقید به ماهیات امکانیه هم نیست و از حدود ماهویه ـ که حاکی از نقص وجودی‏‎ ‎‏می باشد ـ مبرّا و معرّا است. روی همین اصل، کمّل همین را مجعول بالذات می دانند.‏

‏3. مرتبۀ وجودات مقیّده است که از آن به «اثر» تعبیر می کنند و گفته اند که نفس حقیقت‏‎ ‎‏وجود، حق است و وجود مطلق، فعل و وجود مقید، اثر او است.‏

‏این وجودات مقیّده با وجود مطلق از جهتی متحدند و از جهتی متحد نیستند. از آن‏‎ ‎‏جایی که تقوّم مقید به مطلق است، در این مرتبه اتحاد دارند؛ ولی چون مطلق در مقام ذات،‏‎ ‎‏عاری از قیود است، در مرتبۀ مطلق، اتحاد ندارند.‏

‏و وجود مطلق که فیض مقدس است، با فیض اقدس ـ که منشأ اعتبار اعیان ثابته و مقام‏‎ ‎‏اسماء و صفات می باشد ـ واحدند و اختلاف آن ها به اجمال و تفصیل است و آنچه که‏‎ ‎‏بالذات ارتباط به حق دارد، همان فیض اقدس است و وجود مطلق، تقدّم رتبی بر‏‎ ‎‏وجودات مقیّده دارد و به اعتبار نفس ذات، ماهیت ندارد و وجود صرف است. ولی‏‎ ‎‏تعینات ماهوی، عارض بر این فعل اطلاقی می باشند؛ لذا گفته شده است:‏

‏ ‏

‏من و تو عارض ذات وجودیم‏   ‏مشبّک های مرآت شهودیم‏‎[99]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 49

‏ ‏

حضرات الهیه و فیضین

‏همان گونه که در بحث های عرفانی «مراتب وجود» جایگاه خاصی دارد، در کتب‏‎ ‎‏عرفانی با «حضرات الهیه» نیز بسیار مواجه می شویم و جایگاه دو نوع فیض اقدس و‏‎ ‎‏مقدس در آن ها قابل توجه است. البته به یک اعتبار، هر دو یک بحث می باشند و تعبیر‏‎ ‎‏به  «مراتب و مراحل» و یا به «حضرات» موجب تفاوت نمی گردد؛ گرچه ممکن است‏‎ ‎‏دیدگاه ها و ملاحظه ها سبب یک نحو تفاوت بشود؛ اما نهایتاً تفاوت و اختلافی‏‎ ‎‏جوهری  ندارند.‏

‏گاهی نیز از آن ها تعبیر به «کتب الهیه» می کنند و اولین کتاب الهی که جامع جمیع کتب و‏‎ ‎‏مطلع همۀ صفات عالم وجود و حاکی از ارقام و منقوش به صفحۀ اعیان است، مقام‏‎ ‎‏احدیّت وجود است که از آن تعبیر به مقام «أو أدنی» و افق اعلی و حقیقت محمّدیه ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و‏‎ ‎‏طامۀ کبرا و مقام جمع الجمع و مرتبۀ تعیّن اول نموده اند. و این همان مقام علم احدی ذاتی‏‎ ‎‏جمعی قضائی است، که نه تعیّن می پذیرد و نه کسی از آن نام دارد و نه نشانی.‏‎[100]‎

‏کتاب دوم از کتب الهیه، مقام تعیّن ثانی و حضرت واحدیّت و مرتبۀ «قاب قوسین» و‏‎ ‎‏برزخ دوم و حقیقت محمّدیه بیضائیه و حضرت عمائیه است. این مرتبه، مجلای دوم از‏‎ ‎‏حروف بسیطۀ الهی است. کلمات تامّۀ الهی و نقوش و ارقام عالیات حضرت حق، به‏‎ ‎‏واسطۀ رحمت ذاتی و صفاتی حق، در این صفحۀ نوریه به فیض اقدس و تجلّی ارفع اَعلی‏‎ ‎‏نوشته شده است.‏

‏مرتبه و کتاب سوم، فیض مقدس است که حق به تجلّی ایجادی و رحمت امتنانیه و‏‎ ‎‏کلمۀ «کُن» وجودی و مشیّت ساریه و رحمت واسعۀ حق مخلوقٌ به در این موطن تجلّی‏‎ ‎‏نموده است. حق در این مقام به صورت اسماء و صفات، به ظهور عینی خارجی، ظهور‏‎ ‎‏نموده است:‏

‏ ‏

‏پرتو حسن او چو پیدا شد‏    ‎ ‎‏عالم اندر نَفَس هویدا شد‏

‏وام کرد از جمال او نظری‏    ‏حسن رویش بدید و پیدا شد‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 50
‏با توجه به آنچه ذکرشد، کتاب تکوینی، شامل مرتبۀ احدی و واحدی و مرتبۀ فیض‏‎ ‎‏مقدس است و مراتب کتبی را که در ‏‏شرح قیصری‏‏ ذکر نموده، از عقل اول تا هیولای اُولی،‏‎[101]‎‎ ‎‏مراتب ظهور مرتبۀ سوم کتب الهی است.‏‎[102]‎

آخرین و جامع ترین تعریف

‏بحث فیض اقدس و مقدس را ختم می کنیم با تعریفی شامل و کامل که حکیم و عارف،‏‎ ‎‏ملاهادی سبزواری بیان کرده است:‏

... إنّ فیض الله المقدّس ـ أعنی الوجود المنبسط ـ لاجوهر و لا عرض؛ و مع ذلک‎ ‎انبسط علی جمیع ماهیات الجواهر و الأعراض... و فیضه الأقدس الذی یظهر به،‎ ‎بوحدته کلّ التعیّنات فی المرتبة الواحدیة؛‎[103]‎

‏فیض الله مقدس، وجود منبسط است؛ آن که در ذات خود، نه جوهر است و نه عرض؛ درعین‏‎ ‎‏حال گسترده شده بر تمام ماهیات جوهری و عرضی... اما فیض اقدس آن است که ظاهر‏‎ ‎‏می شود به آن، با وحدتی که دارد، همۀ تعیّنات در مرتبۀ واحدیّت.‏

‏از عبارت فوق استفاده می شود که فیض مقدس، همان وجود منبسط است؛ چنان که‏‎ ‎‏فیض اقدس، مرتبۀ واحدیّت می باشد که مرتبۀ اسماء و صفات الهیه است.‏

‏به عبارت دیگر، فیض مقدس آن حقیقت و مرتبۀ الهیه ای است که ظهور کرده‏‎ ‎‏در  ماهیات؛ و مرتبۀ وجودی که در قالب های ماهیات در عالم کثرت خارجی جلوه گر‏‎ ‎‏است. چنان که فیض اقدس عبارت است از ظهور همان حقیقت الهیه در اسماء و صفات‏‎ ‎‏و تجلّی حقیقت وجودیه در مرتبۀ کثرت اسمائی و صفاتی در مرتبۀ پیش از کثرت عینی‏‎ ‎‏و  خارجی.‏

‏ایشان در جایی دیگر، مطلب فوق را چنین شرح فرموده است:‏

الفیض المقدّس هو التجلّی الأفعالی الذی هو ظهور الذات المتعالیة فی المظاهر التی‎ ‎هی الماهیات الإمکانیة الموجودة بوجود الخارجیة فی کلٍّ بحسبه.


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 51
والفیض الأقدس هو التجلّی الأسمائی والصفاتی الذی هو ظهور الذات بالأسماء و‎ ‎الصفات الملزومة للأعیان الثابتة فی المرتبة الواحدیة ؛ لزوماً غیر متأخّر فی الوجود.

‏فالکلّ موجودة بالوجود الواحد. والمراد بالتعیّنات فی المرتبة الواحدیة هی الصور‏‎ ‎‏العلمیة التفصیلیة.‏‎[104]‎

‏فیض مقدس تجلّی افعالی حق تعالی است؛ که آن ظهور ذات متعالی است در مظاهر؛ که‏‎ ‎‏ماهیات امکانی موجود به وجود خارجی هستند؛ هر کدام به حسب قالب وجودی خود.‏

‏فیض اقدس تجلّی اسمائی و صفاتی است که ظهور ذات است در اسماء و صفات؛ که اسماء و‏‎ ‎‏صفات دنبال دارد اعیان ثابته را و مستلزم آن ها است؛ استلزامی غیر متأخر در وجود. پس‏‎ ‎‏همگی موجودند به وجود واحد.‏

‏و خلاصۀ هر دو عبارت نقل شده آن است که اشیاء و موجودات، به اعتبار وجود‏‎ ‎‏علمی آن ها در ذات «فیض اقدس» نامیده می شوند؛ وجود عینی و خارجی آن ها نیز «فیض‏‎ ‎‏مقدس»؛ زیرا وجود عینی تابع و لازم وجود علمی است و وجود علمی ملزوم وجود‏‎ ‎‏عینی. و به عبارت دیگر، لازمۀ ذات، اسماء و صفات است و لازمۀ اسماء و صفات، اعیان‏‎ ‎‏ثابته و لازمۀ اعیان وجود خارجی فیض اقدس، ملاحظۀ ذات است با لوازم او و فیض‏‎ ‎‏مقدس، ملاحظۀ وجود خارجی ممکنات است با لوازم آن ها. ‏

‏حکیم نام برده در توضیح مراد خود چنین فرموده است:‏

إنّ للوجود مراتب: الوجود الحقّ، والوجود المطلق، والوجود المقیّد. فالوجود الحقّ هو‎ ‎الوجود المجرّد عن جمیع الألقاب و الصفات و النعوت ؛ حتّی من هذا الوصف.‎ ‎والوجود المقیّد أثره، کوجود الملک والفلک. والوجود المطلق هو فعله و صنعته و فی‎ ‎کلٍّ بحسبه و بذاته لاعقل و لانفس ولامثال ولاطبع. و لمّا کان بذاته عاریاً عن أحکام‎ ‎الماهیات و الأعیان، یسمّی بالفیض المقدّس؛ کما أنّ ظهور الذات بالأسماء و الصفات‎ ‎فی المرتبة الواحدیة یسمّی بالفیض الأقدس.‎[105]‎

‏از این عبارت نکات ذیل استفاده می شود:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 52
‏اولاً، فیض اقدس و مقدس از مرتبۀ تعینات الهیه است؛ زیرا از حوزۀ وجود مطلق‏‎ ‎‏محسوب شده اند، نه از حوزۀ وجود حق که خالی و عاری و مطلق از هر تعیّن است؛ چنان‏‎ ‎‏اطلاقی که حتی از قید اطلاق هم مطلق است؛ که تعبیر می شود به مقام «لا اسم له‏‎ ‎‏ولا  رسم».‏

‏ثانیاً، فیض مقدس آن حقیقت وجودی است که جلوه در تمام ممکنات کرده است؛ نه‏‎ ‎‏به لحاظ حدود و جهات عدمی آن ها، بلکه به لحاظ حقیقت وجودی آن ها؛ که کثرت و‏‎ ‎‏تعدد پیدا کرده و احیاناً «وجود منبسط» نامیده شده است. و وجه تسمیه به «فیض مقدس»‏‎ ‎‏آن است که این حقیقت، عاری است از نقایص ماهوی و مقدس و منزّه از کثرات و نقایص‏‎ ‎‏ماهوی ممکنات است. ‏

‏ثالثاً، فیض اقدس، ظهور ذات است به کسوت کمالات اسماء و صفات و ملاحظۀ‏‎ ‎‏این که ذات باری تعالی خالی از کمالی نیست و هیچ گونه نقصی در او راه ندارد و همۀ‏‎ ‎‏اسماء و صفات کمال را جامع است؛ که این را مقام «واحدیّت» گویند.‏

‏از این رو محققان از عرفا گویند: حقیقت وجودی که تنزل در مراتب امکانی ندارد، بر‏‎ ‎‏حسب ذات، ممکن است ظهوراتی داشته باشد. اول ظهورش تجلّی ذات بر ذات است با‏‎ ‎‏قطع نظر از تعینات اسمائی و صفاتی که آن را مقام احدیّت و هویّت صرفه و غیب الغیوب‏‎ ‎‏و کنز مخفی و غیب مصون و منقطع الاشارات و غیره نامیده اند. به همین مرتبه اشاره کرده‏‎ ‎‏است جامی:‏

‏ ‏

‏در آن خلوت که هستی بی نشان بود‏   ‎ ‎‏به گنج نیستی عالم نهان بود ‏

‏وجودی بود از قید دویی دور‏    ‎ ‎‏ز گفت وگوی مایی و تویی دور‏

‏وجودی مطلق از قید مظاهر‏    ‏به نور خویشتن بر خویش ظاهر‏

‏ ‏

‏و احیاناً از این مرتبه تعبیر به لفظ «ه»می نمایند؛ زیرا چنان که این لفظ به صورت دایره‏‎ ‎‏و شکلی بسیط است و هیچ گونه ترکیب و تعیّنی در آن نیست، ذات حق به این ملاحظه‏‎ ‎‏هیچ تکثّر و تعیّنی در آن نیست؛ و همین است مرتبۀ احدیّت که بسیط ترین مقامات الهی‏‎ ‎‏است و فوق آن مرتبه ای نیست. و لذا خاتم انبیا، «عبده» گشته است که عبد و بندۀ «ه»‏‎ ‎‏می باشد؛ و این، فوق «عبدالله » است و خداوند فرموده است:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 53
‏«‏سُبْحَانَ الَّذِی أسْرَی بِعَبْدِهِ...‏»‏‏.‏‎[106]‎

‏و نیز فرموده:‏

‏«‏فَأوْحَی إلَی عَبْدِهِ مَا أوْحَی‏»‏‏.‏‎[107]‎

‏آنچه گفته شد، بیان یک تجلّی و ظهور ذات الهی است؛ البته او را ظهورهای دیگری نیز‏‎ ‎‏هست؛ از جمله ظهور به تعینات صفاتی و اسمائی و لوازم آن ها؛ که اعیان ثابته نامیده‏‎ ‎‏می شوند و عبارتند از ماهیات کلیه که لوازم تجلیات اسمائی هستند؛ ملازمه ای جدا نشدنی‏‎ ‎‏مانند لازمه ای که بین هر ماهیت و لازم او است؛ به طوری که اگر اطلاق «ماهیت» بر حق‏‎ ‎‏تعالی جایز باشد، اعیان ثابته از لوازم لاینفک او خواهند بود.‏

‏و این لوازم، متأخر از وجود ملزوم خود نیستند؛ به این معنا که موجودیت آن ها عین‏‎ ‎‏موجودیت ملزوم آن ها است. از همین جهت گفته اند که اعیان ثابته موجود نیستند به‏‎ ‎‏وجود خاص خود، بلکه موجودند به وجود حق «تطفّلاً». و به عبارتی، آن ها موجودند به‏‎ ‎‏وجود حق، نه به ایجاد او. و همین است تفسیر آنچه معروف است که: ‏

الأعیان الثابتة ما شمّت رائحة الوجود قطّ.

‏و به این اعتبار، ظهور وجود را حضرت واحدیه و عالم الاسماء و الصفات و برزخ‏‎ ‎‏البرازخ و مقام جمع و تجلّی اسمائی و فیض اقدس و صبح ازل و مقام عماء و نشئه علمیه‏‎ ‎‏نامیده اند. و مرتبۀ دیگر تجلّی ذات، تجلّی او است در اعیان امکانیه که تجلّی واحد و‏‎ ‎‏ظهور  فاردی است که به حسب هر یک از اعیان، ظهور و بروز متفاوتی پیدا می کند؛‏‎ ‎‏چنان که: ‏

‏ ‏

‏باران که در لطافت طبعش خلاف نیست‏   ‏در باغ لاله روید و در شوره زار خس‏

‏ ‏

‏«‏أنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا‏»‏‏.‏‎[108]‎

‏این مرتبه را فیض مقدس، نفس رحمانی، حق مخلوقٌ به، مشیّت، رحمت واسعه،‏‎ ‎‏حقیقت محمّدیه و وجود منبسط نامیده اند. این وجود، با وحدت و بساطتی که دارد همۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 54
‏عوالم ـ از عالم جبروت تا عالم ناسوت ـ از آن حاصل می آیند.‏‎[109]‎

‏و چون نیک بنگرید، معلوم می شود که حقایق و اعیان ثابته در علم ازلی، قابل و‏‎ ‎‏قالب های فیض وجود عینی و خارجی اند. و آن ها شئون ذاتی و تجلیات اختصاصی و‏‎ ‎‏تعینات علمی حق می باشند. ‏

‏و تجلّی های ذاتی، از این تعینات علمی و حقایق و اعیان شروع می شوند؛ و چون در‏‎ ‎‏حد نسب علمی هستند، با خصوصیاتی که هر یک دارند، از یکدیگرمتمایزند.‏

‏از باب تمثیل، آن کسی که عالم به عدد واحد باشد، عالم به مقدار تنصیف و تثلیث و‏‎ ‎‏رُبعیت و... نیز خواهد بود؛ که هر یک از آن ها تعیناتی هستند مندرج و مندمج در واحد.‏‎ ‎‏همچنین است تعینات وجودی اعیان ثابته که موجود به وجود حق هستند. و این ها همه،‏‎ ‎‏فیض اول است که آن را فیض اقدس نامند.‏

‏و پس از این فیض و تجلّی، حقایق ثابتۀ علمی، اقتضای تحقق خارجی می نمایند؛ که‏‎ ‎‏این تجلّی عینی است مطابق حقایق علمی.‏‎[110]‎

ختام کلام 

‏ ‏

‏عکس روی تو چو در آینۀ جام افتاد ‏   ‎ ‎‏عارف از پرتو می در طمع خام افتاد‏

‏ ‏

‏حافظ با این بیت شعر، به مقاماتی اشاره می کند. «روی» در اصطلاح عرفا عبارت است‏‎ ‎‏از «ذات من حیث هی»، یعنی حضرت وجود مطلق است؛ که جمیع ذرات در پرتو نور او‏‎ ‎‏مضمحل، بلکه مندرج و مندمج می باشند.‏

‏و نیز فرموده: ‏

‏ ‏

‏چو دیدم روی تو گفتم که بُردم گوهر مقصود‏

‏ ‏‏ندانستم که این دریا چه موج بیکران دارد‏

‏ ‏

‏و در جایی دیگر گفته است: ‏

‏ ‏

‏این همه عکس می و نقش مخالف که نمود‏

‏ ‏‏یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 55

‏جمیع تجلیات آثاری و افعالی که به حسب اختلافات ـ چه در ظاهر و چه در‏‎ ‎‏مشاهدات قلبیه ـ برای سالک راه اتفاق می افتد، یک نمونه از ظهور عنایات حق است و به‏‎ ‎‏قول مولوی: «بی نهایت حضرت است این بارگاه». ‏

‏این همه اختلافات که در آفاق و انفس پیدا می شود، یک فروغ رخ ساقی و یک تجلّی‏‎ ‎‏از ذات الهی است که در مرآت قوابل جلوه گر شده (فیض مقدس) و چون آفتاب، اصلاً‏‎ ‎‏رنگ آن به نظر نمی آید؛ همین که پرتو آفتاب بر آن تابید، هر قطعه به لونی و شکلی در نظر‏‎ ‎‏مجسم می شود.‏

‏ ‏

‏من و تو عارض ذات وجودیم ‏

‏ ‏‏مشبّک های مشکاة وجودیم‏‎[111]‎

‏سایۀ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود‏

‏ ‏

‏این بیت اشاره است به حدیث ‏«کنتُ کنزاً مخفیاً فأحببتُ أن اُعرف...».‏ «گنج مخفی»‏‎ ‎‏فیض اقدس است و «سایه افکندن» تجلّی او است در اعیان ممکنۀ خارجیه که فیض‏‎ ‎‏مقدس است.‏‎[112]‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 56

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏اساس التوحید‏‏، مهدی آشتیانی.‏

‏2. ‏‏التعریفات‏‏، سیدشریف علی بن محمد جرجانی، تهران، انتشارات ناصر خسرو،‏‎ ‎‏1370  ش.‏

‏3. ‏‏تعلیقه بر فصوص الحکم‏‏، فاضل تونی.‏

‏4. ‏‏تمهید القواعد‏‏، صائن الدین ابن ترکه اصفهانی، با حواشی محمدرضا قمشه ای، تهران،‏‎ ‎‏انجمن اسلامی حکمت و فلسفۀ ایران، 1360 ش.‏

‏5. ‏‏درر الفوائد‏‏، محمد تقی آملی، قم، انتشارات اسماعیلیان.‏

‏6. ‏‏رسائل حکمیه‏‏، علی اکبر مدرس یزدی.‏

‏7. ‏‏رسائل قیصری‏‏، محمد داود قیصری، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی.‏

‏8. ‏‏رساله قضا و قدر‏‏، (مجموعه یادنامه شهید مرتضی مطهری).‏

‏9. ‏‏سرّ الصلاة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1378 ش.‏

‏10. ‏‏سه حکیم مسلمان‏‏، سیدحسین نصر، ترجمۀ احمد آرام، تهران، شرکت سهامی کتاب های‏‎ ‎‏جیبی، 1354 ش.‏

‏11. ‏‏شرح الاسماء الحسنی‏‏، ملاهادی سبزواری، طبع قدیم.‏

‏12. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، مؤید الدین جندی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد.‏

‏13. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، قم، انتشارات بیدار، 1363 ش.‏

‏14. ‏‏شرح گلشن راز‏‏، محمد لاهیجی، انتشارات سعدی، 1371 ش.‏

‏15. ‏‏شرح رسالة المشاعر‏‏، محمد لاهیجی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 57
‏16. ‏‏شرح مقدمه قیصری‏‏، سیدجلال الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370 ش.‏

‏17. ‏‏شرح منظومه‏‏، ملاهادی سبزواری، افست ناصری، قم، منشورات مصطفوی.‏

‏18. ‏‏لطیفۀ غیبی‏‏، محمد بن محمد دارابی، شیراز، کتابخانۀ احمدی، 1357 ش.‏

‏19. ‏‏مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری،‏‏ تصحیح محمد سرور مولائی، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏توس، 1377 ش.‏

‏20. ‏‏مصباح الانس‏‏، محمدبن حمزة الفناری، تهران، انتشارات مولی، 1374 ش.‏

‏21. ‏‏مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه‏‏، امام خمینی، تهران، انتشارات پیام آزادی.‏

‏22. ‏‏نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص،‏‏مسعود بن عبدالله شیرازی، تهران، دانشگاه تهران،‏‎ ‎‏1359 ش.‏

‏23. ‏‏نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص‏‏، ملاعبدالرحمن جامی، تصحیح ویلیام چیتیک،‏‎ ‎‏تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370 ش.‏

‏24. ‏‏نهج البلاغه‏‏، صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ق.‏

‏25. ‏‏هزار و یک نکته‏‏، حسن حسن زاده آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1377 ش.‏

‏ ‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 4مقالات عرفانی (1)صفحه 58

  • )) مصباح الانس، ص 87.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، ص 192.
  • )) رسائل قیصری، ص 59 ـ 60.
  • )) تعریفات، ص 138.
  • )) ر.ک: رسائل قیصری، رسالة التوحید، ص 8.
  • )) رساله قضا و قدر، مجموعه یادنامه شهید مرتضی مطهری، ص 262.
  • )) هود (11): 1.
  • )) شرح فصوص الحکم، جندی، ص 39.
  • )) ر.ک: سه حکیم مسلمان، ص 130.
  • )) نهج البلاغه، خطبۀ 1.
  • )) هزار و یک نکته، نکتۀ 3.
  • )) ر.ک: شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 20.
  • )) تعریفات، ص 140.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، مقدمه، فصل دوم.
  • )) قمر (54): 50.
  • )) ملک (67): 3.
  • )) تعلیقه بر شرح فصوص، فاضل تونی، ص 30.
  • )) نقد النصوص، ص 29.
  • )) تعریفات، ص 78.
  • )) اساس التوحید، ص 429.
  • )) ر.ک: سه حکیم مسلمان، ص 136.
  • )) جامی گوید: «فإنّ الفیض الإلهی ینقسم إلی الفیض الأقدس والفیض المقدّس. و بالأوّل تحصل الأعیان و استعداداتها الأصلیة فی العلم؛ و بالثانی تحصل تلک الأعیان فی الخارج مع لوازمها و توابعها». (نقد النصوص، ص 42)
  • )) مصباح الهدایه، ص 67.
  • )) همان، ص 92.
  • )) هزار و یک نکته، نکته 3.
  • )) اعراف (7): 54.
  • )) مصباح الهدایه، ص 98.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 21.
  • )) حدید (57): 2.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 44.
  • )) این عبارت در لسان عرفا بسیار دیده و شنیده می شود و مراد، مطلق موجودات مجرد و مادی است.
  • )) مصباح الهدایه، ص 92.
  • )) این تعبیری است که امام خمینی رحمه الله از استاد عارف خود، مرحوم شاه آبادی، نقل می کند و می فرماید: مخالفت حضرت موسی علیه السلام با جناب خضر علیه السلام در آن موارد سه گانه به لحاظ رعایت مجلس حضور حق بود؛ چون گناه، هتک احترام مجلس حق است و انبیا مأمورند به حفظ حضور. اما حضرت خضر علیه السلامدر آن موارد ثلاثه، حاضر و صاحب مجلس را رعایت می کرد؛ چون مقام ولایت و سلوک وی قوی تر بود و چیزی را می دید که حضرت موسی علیه السلام آن را نمی دید.من یار همی جویم و او جلوه گر یار    او خانه همی خواهد و من صاحب خانه همان، ص 94    
  • )) نور (24): 35.
  • )) مصباح الهدایه، ص 96.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 47.
  • )) ر.ک: رسائل حکمیه، ص 38 ـ 39.
  • )) نقد النصوص، ص 42.
  • )) تمهید القواعد، ص 131.
  • )) فرقان (25): 45.
  • )) ر.ک: تمهید القواعد، ص 138.
  • )) ر.ک: هزار و یک نکته، نکتۀ 3.
  • )) تمهید القواعد، ص 142.
  • )) همان.
  • )) ر.ک: نقد النصوص، ص 114.
  • )) تمهید القواعد، ص 131.
  • )) همان، ص 137.
  • )) ر.ک: همان، ص 138.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 65.
  • )) ظاهراً مراد از «بعض الاکابر» امام خمینی است که در شرح مصباح الهدایه چنین عبارتی دارند.
  • )) ر.ک: نقد النصوص، پیش گفتار، ص 33.
  • )) مصباح الهدایه، ص 50 ـ 52.
  • )) همان، ص 48.
  • )) همان، ص 41.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 28.
  • )) همان، ص 68.
  • )) همان، ص 34.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 43 ـ 44.
  • )) همان، ص 35.
  • )) نقد النصوص، ص 203.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 65.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 85 ـ 87.
  • )) همان، ص 96.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ص 65.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 117.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، فص آدمی، ص 64.
  • )) برای توضیح بیش تر ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 184 ـ 185.
  • )) سرّ الصلاة، ص 89.
  • )) همان، ص 92.
  • )) همان، ص 90.
  • )) همان، ص 93. و مراد از «بعض اهل معرفت» خواجه عبدالله انصاری است که جمله معروفش چنین است: «الهی! همه ترسند که فردا چه خواهد شد و عبدالله ترسد که دی چه رفته است». (مجموعه رسائل خواجه عبدالله ، ص 13 و 14)     و نیز چنین گفته است: «الهی! همه از روز جزا می ترسند و عبدالله از روز اول؛ زیرا که آنچه تقدیر کنی در اول، نمی شود در آخر مبدل». (همان، ص 14)
  • )) سرّ الصلاة، ص 87.
  • )) تمهید القواعد، ص 142.
  • )) مصباح الهدایه، ص 94. یکی از اطلاقات فیض مقدس مشیّت است که در لسان غواصین بحر عرفان و حکمت به «مشیّت فعلیه» تعبیر شده است و حدیث شریف ««خلق الله الأشیاء بالمشیّة، و المشیّة بنفسها» اشاره به آن فیض ربانی و وحدت آن فیض سبحانی است. و حدیث مزبور در حقیقت، شارح و مفسر آیۀ «عَلَّمَ بِاْلقَلَمِ»است. (اساس التوحید، ص 216)
  • )) مصباح الهدایه، ص 96.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 47.
  • )) رسائل حکمیه، ص 38 ـ 39.
  • )) مصباح الانس، ص 163.
  • )) مصباح الهدایه، ص 93.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 96.
  • )) ر.ک: همان، ص 89.
  • )) انبیاء (21): 30.
  • )) رعد (13): 17.
  • )) اساس التوحید، ص 216.
  • )) همان، ص 215.
  • )) نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ص 55.
  • )) حشر (59): 24.
  • )) اساس التوحید، ص 292.
  • )) شرح گلشن راز، ص 358.
  • )) شرح مشاعر لاهیجی، ص 182.
  • )) شرح گلشن راز، ص 113.
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 427 ـ 429.
  • )) و بنا به فرمودۀ حقیقت محمّدیه: «أنا و علی من شجرة واحدة، و سائر الناس من شجر شتّیٰ؛ من و علی از یک شجریم و سایر مردم از درخت های گوناگون».
  • )) شرح مقدمه قیصری، ص 540.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، فص محمدی، ص 471.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 426 ـ 427.
  • )) ر.ک: شرح مشاعر لاهیجی، ص 286.
  • )) شرح مشاعر لاهیجی، ص 177.
  • )) مصباح الانس، ص 18.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، مقدمه، ص 28.
  • )) ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 276 ـ 278.
  • )) شرح منظومه، ص 37.
  • )) همان.
  • )) شرح الاسماء الحسنی، ص 7.
  • )) اسراء (17): 1.
  • )) نجم (53): 10.
  • )) رعد (13): 17.
  • )) ر.ک: درر الفوائد، ج 1، ص 122.
  • )) شرح فصوص الحکم، جندی، ص 139.
  • )) لطیفۀ غیبی، ص 80.
  • )) همان، ص 91.