کت آبی
صفورا نیّری
مادر برایم یک کُتِ آبی
بافته بود. نقشهی خیلی قشنگی
داشت. دو تا بچه طرف راست و دو
تا بچه هم طرف چپِ سینهی کُتم بافته
بود. بچههای هر طرف، دستِ هم را
گرفته بودند. وقتی که دکمههای کتُم.
را میبستم، دو تا بچهی وسط سینهام،
دستِ هم را میگرفتند وآن وقت
چهارتایی دست در دست، کنارِ هم
میایستادند.
شلوارشان سبز بود و بلوزشان راه راهِ
سفید و صورتی. کلاه گرد کوچکی به رنگ
قهوهای بر سر داشتند. روی کلاهِ هر
کدام از آنها هم کمی برف نشسته
پاییز و جنگلهای دراز نو گرگان پاییز
مجلات دوست کودکانمجله کودک 263صفحه 31