یکی از اموری که بایسته است نسبت به
حضورج. 9صفحه 154
آن پژوهشها و تحقیقات گسترده و عمیقی صورت گیرد، فلسفه سیاسی اسلام است. فلسفه سیاسی به معنی اعم و اندیشه سیاسی بطور اخص، به ویژه از این نظر که اگر درست عرضه شود و مورد قبول جامعه قرار گیرد، میتواند موجد و موجب نظم سیاسی مطلوب باشد، از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار است. با توجّه به این نکته، مقاله حاضر عهدهدار ارائه وجوهی از اندیشه سیاسی که توسط امام خمینی(ره) احیا شده است و در سرانجام به ایجاد حکومت اسلامی منجر گشته است، خواهد بود.
فرضیه مهم نگارنده در این مقاله آن است که بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، قیام و نهضت اسلامی خویش را با احیای اندیشه سیاسی اسلام، به ویژه احیای تئوری حکومتی اسلام، آغاز کرد و این در واقع یکی از تفاوتهای اساسی نهضت بیدارگرانه و حیات بخش آن امام راحل(ره) نسبت به دیگر نهضتهای
اسلامخواهانه قرون اخیر در جهان است و همین تفاوت اساسی یکی از عوامل مهم موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی شد. امام خمینی(ره) علاوه بر مبارزه برای نفی استعمار و استبداد به ارائه فلسفه سیاسی اسلام پرداخت و در واقع به این دو پرسش اساسی مهم فلسفه سیاسی که «چه کسی باید حکومت کند؟» و «چگونه باید حکومت کند؟»، پاسخهای صریح و روشنی داد و در عمل نیز به پیاده کردن این اندیشه اهتمام ورزید. آزمون ادعای فوق را در ادامه این مقاله پی میگیریم.
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)
با نگاهی به تاریخ اندیشه سیاسی اسلام به این نتیجه میرسیم که در میان متفکران و عالمان مسلمان، که در جهت تبیین اندیشه و نظام سیاسی اسلام تلاش کردهاند، بطور عمده چهار گرایش و طرز فکر عمده و قابل ملاحظه است:
حضورج. 9صفحه 155
1ـ اندیشه سیاسی فلسفی: اندیشهای است که توسط فلاسفه پی نهاده شده است و مانند دیگر شعب فلسفه، از نحلههای قدیم و از مبانی کتاب و سنت، هر دو، استفاده کرده است. کتابهایی همچون «آراءُ اهلِ المدینة الفاضله»، «السیّاسات المدیّنه»، «التّنبیه علی سبُلِ السَّعادة» از فارابی، «سیاسیّات شفا» از ابن سینا، «تدبیر المتوحّد» از ابن باجّه، نبوّات و سیاسات «مبدأ و معاد» و «الشواهد الربوبیّه» از ملاصدرا و... از این قسم است. ماهیت، حقیقت و واقعیت سیاست محور اصلی بحث و بررسی در این گرایش است. در مرتبۀ بعد از زاویه حکمت عملی که همان «عمل به حکمت» است، به ارائه ویژگیهای «انسان کامل» میپردازند و چون «انسان کامل» نمیتواند به کمال برسد، مگر در مدینه فاضل و کامل، به ارائه ویژگیهای مدینه فاضله و رئیس و رهبر آن و نحوۀ تدبیر حیات بشر در آن پرداختهاند.
2_ اندیشه سیاسی اجتماعی: این سنخ از اندیشه، عمدتاً از جانب مصلحان اجتماعی معاصر ارائه شده است. از چهرههای برجسته این شعبه از اندیشه میتوان از سید جمالالدین اسدآبادی، سیّد عبدالرحمن کواکبی، شیخ محمد عبده، سید امیر علی هندی، سید عبدالله ندیم مصری، محمد اقبال لاهوری، شیخ محمد خیابانی، سید عبدالحسین شرف الدین لبنانی و شیخ
حضورج. 9صفحه 156
محمد حسین کاشف الغطا یاد کرد. افکار این گروه در مکتوباتی همچون مجله «العروة الوثقی» و کتابهای «طبایع الاستبداد»، «تفسیر المنار»، «دیوان اقبال»، «الفصول المهمّة فی تألیف الأمّة»، «المثل العُلیا فی الاسلام لا فی بحمدون» و... دریافتنی است.
سید جمالالدین اسد آبادی، به عنوان پرچمدار این جریان، معضلات اساسی جهان اسلام را مطرح نمود و بدنبال ارائه راه حلهایی به تکاپو و تلاش، اقصی نقاط جهان اسلام و غیراسلام را زیر پا گذاشت. سئوالهایی که سیّد مطرح کرد از این قبیل بود که: «چرا مسلمانان ذلیل شدند؟ چرا دین اسلام ضعیف شد؟ کفار چرا غالب گردیدند؟ این پریشانی از کجاست و خرابی از چه راه است؟» و توصیفش از جهان اسلام این بود که: «مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته و اموالشان غارت شده و بیگانگان به اغلب کشورهای این جامعه مسلط هستند و سرزمینهای آنها را قطعه قطعه، در میان خود تقسیم میکنند... چنان ذلیل و خوار گشتهاند که پادشاهان و امرای باقی مانده این امت صبح خود را با مصائب شروع میکنند و روز نویش را با رنج و مشقت به شب میرسانند، ترس از بیگانگان بر وجود آنان مستولی شده و یأس بیش از امید، بر روح آنان غلبه کرده است.»
آنچه از سوی سید، به عنوان موانع داخلی
و خارجی عزّت و سربلندی جهان اسلام، مطرح شد، دستمایۀ دیگر اندیشمندان در این گرایش گشت. اهم این مشکلات از این قرار بود: ترک فضایل اخلاقی و رسوخ اوصاف رذیله، فاصله گرفتن از اسلام اصیل و نفوذ خرافات و بدعتها در عقاید مسلمین، قومیتگرایی و تعصبات قومی و نژادی، تفرقه و جدایی و در نتیجه عدم همکاری میان علما و زمامداران و مسلمین شهرهای مختلف و عدم آشنایی نسبت به هم، جدایی دین از سیاست و تبدیل خلافت به سلطنت، استبداد حکام خودکامه در کشورهای اسلامی، جهل و بیخبری و عقب ماندگی جوامع اسلامی از دانش و علوم بشری، نفوذ و استیلای بیگانگان بر کشورهای اسلامی، تهاجم گسترده فرهنگی غرب برای نابودی دین اسلام و... با اذعان به این مطلب که
حضورج. 9صفحه 157
سید و دیگر رهروان او در شناخت مشکلات جهان اسلام توفیق شایانی کسب کردند، اما در ارائه راه حل و درمان نتوانستند نسخهای موفّقیتآمیز ارائه دهند: و این همان نکتهای است که امام خمینی(ره) به آن توجّه کرد، که در ادامه این پژوهش به آن اشاره خواهد شد.
3_ اندیشه سیاسی کلامی: از آنجا که یکی از بحثهای اساسی کلام، بحث «امامت» است، متکلّمان مسلمان قسمت عمدۀ مباحث خود را به بحث دربارۀ نیاز جامعه اسلامی به امام و خصائص و شرایط وی اختصاص دادهاند و از این نظام سیاسی مطلوب خود را ارائه کردهاند. کتابهایی از قبیل «الشّافی فی الامامة» از سیّد مرتضی علم الهدی، «تجرید العقاید» از خواجه نصیرالدین طوسی، «التّمهید» از قاضی ابوبکر باقلانی، «الارشاد» از امام الحرمین جوینی، «المغنی» از قاضی عبدالجبّار همدانی، نمونههایی هستند که میتوانند
شاهدی بر اینگونه اندیشهها باشند. دانش کلام پیوسته در معرض مسایل جدید است، از این رو وقتی به دورۀ شکوفایی علم کلام مینگریم، گرایشات کلامی شیعی اثنا عشری، زیدی و...، گرایشات کلامی اشعری، معتزلی، گرایشات کلامی مرجئه و... قابل مشاهده است اما سوگمندانه در تاریخ معاصر، که جهان اسلام و به ویژه ایران مورد تهاجم و بلکه شبیخون فرهنگی دشمنان اسلام قرار گرفته و هنوز هم قرار دارد، این دانش و اندیشمندان آن از صحنه علمی به دور بودهاند و پاسخگوی معارضات جدید نبودهاند. مهمترین اقدام و بلکه یگانه اقدام مؤثر از سوی حضرت امام خمینی(ره) با طرح «ولایت فقیه» صورت گرفت که به بررسی آن خواهیم پرداخت.
4ـ اندیشه سیاسی فقهی: که از آن به عنوان «فقه سیاسی» نیز یاد میشود، نظام ویژهای است که فقهای مسلمان در باب حکومت و سیاست، در خلال ابواب فقهی
حضورج. 9صفحه 158
عرضه کردهاند. اثر مشهور آیةالله نائینی به نام «تنبیه الأمة و تنزیه اعله...» و نیز مباحث فقهی حکومتی که از سوی فقیهانی همچون شهید اول، شهید ثانی، محقق کرکی، شیخ محمد حسن نجفی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و... مطرح شده است از این قبیل است. گو اینکه در آثار فقها بیشتر به مباحث سلبی حکومت پرداخت شده است تا مباحث ایجابی و ایجادی و یا وجوبی و وجودی، در این زمینه نیز امام راحل(ره) تحوّلات عظیم و مطابق با زمان ایجاد کرد که فرصت پرداختن مستقل به آن به عهدۀ مقاله دیگر این نگارنده است.
امام خمینی(ره) تجربه بیش از یک قرن شکست و ناکامی مسلمانان در مقابله با جهانخوران را به خوبی تحلیل و تبیین کرد. مشکلات و معضلات اساسی را دریافت و در یک تحلیل دقیق، شیوه و روشی بدیع در تبیین مسایل فقهی، کلامی و فلسفی ـ عرفانی اسلام را پیش گرفت، در حالی که در این راه جوّ غالب از آن تفکر جدایی دین از سیاست، گریز از حکومت و بیتوجّهی به مسایل جهانی و منطقهای بود و چه فریادها و دردها که امام از جوّ و محیط داشت و...
آری، امام خمینی(ره) اندیشه سیاسی اسلام را، در وضعیّتی دشوار، در خلال مباحث فقهی مطرح کرد. اما اینگونه نبود که از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشوند،
بلکه ضرورت ایجاد «حکومت اسلامی» به رهبری ولی فقیه را در کلام ثابت کرد و آنگاه فقه را با این اندیشه مشروب ساخت. در این مورد آیةالله جوادی آملی نظر روشنی دارند که به لحاظ اهمیّت آن عیناً نقل میشود. «ابتکار امام خمینی در دین و فقهشناسی نه مانند اخباریون بود که از روزنۀ زبون تحجر و ثقبۀ کم نور جمود و خمول به آن مینگرند و نه مانند سایر اصولیون بود که از تنگنای مباحث الفاظ و اصول عملیه در آن نظر مینمایند و نه همتای سایر حکیمان و عارفان بود، ... بلکه دینشناسی او در «فقه اصغر» و «اوسط» و «اکبر» تابع دینشناسی امامان معصوم(ع) بوده است، که آن ذوات مقدس دین را در همۀ زوایای غیب و شهودش میشناختند و درصدد اجرای همه آن بودند و تنها راه عملی نمودن آن تأسیس
حضورج. 9صفحه 159
حکومت اسلامی است.»
کاری که امام(ره) کرد، این بود که «بحث ولایت فقیه مظلوم را از قلمرو فقه بیرون آورد و به جایگاه اصلیش که مسأله کلامی است نشاند. آنگاه با براهین عقلی و کلامی این مسأله را شکوفا کرد. و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد.»
امام خمینی(ره) با نگارش «کشف الاسرار» در سال 1323 ش، ضمن پاسخگویی به اتهاماتی که نویسندۀ «اسرار هزار ساله» و دیگران به اسلام زده بودند، حمله به رژیم پهلوی را نیز به نحو بارزی آغاز کرد. در همین کتاب آورده بودند: «خدای عادل هرگز تن دادن به حکومت ظالمان را نمیپذیرد. تنها حکومتی که خرد و شرع آن را حق میداند، حکومت خدا، یعنی حکومت قانون الهی است؛ و این نوع حکومت اگر به دست فقیه هم نباشد، باید حکومت با اساس و قانون الهی که صلاح کشور و مردم در آن است، اداره شود و چنین حکومتی بدون نظارت فقها امکانپذیر نیست.»
به این ترتیب، اندیشه تأسیس حکومت اسلامی از آغاز مبارزات مورد نظر حضرت امام(ره) بود، ولی اولویّت با ساختن و تربیت عناصر «آگاه» و یاران «همدل» بود. کاری که در جوّ آن روز هم «شجاعت» میخواست و هم نیاز به زمان داشت. بعد از حادثه فیضیه، در 22 فروردین 1342،
ضمن معرفی دولت به عنوان تشکیلاتی که اساساً مخالف اسلام است و برای دشمنی با قرآن با اسرائیل و ایالات متحده وحدت کرده است.» فرمود: «باید این راه ادامه یابد، هر چه میشود بشود ولو بلغ ما بلغ.»
فکر تأسیس حکومت اسلامی اوّلاً امام(ره) و پیروانش را در مقابل نظام ستمشاهی پهلوی قرار میداد و ثانیاً مانع از آن میشد تا شکستهایی نظیر آنچه در نهضت مشروطه و غیر آن اتّفاق افتاد، دوباره تکرار شود. این همه، در کنار لزوم ارائه یک فلسفه سیاسی در مقابل فلسفه سیاسی نظام حاکم، سبب شد تا از سوی حضرت امام خمینی(ره) در اول بهمن سال 1348، در اثنای بحث فقهی «مکاسب» موضوع «ولایت فقیه» محور تدریس قرار گیرد. در این درس بود که فرمود: «بر تمام مسلمانان و پیشاپیش آنان بر علمای روحانی و طلاب حوزههای علمیه اسلامی واجب است که
حضورج. 9صفحه 160
علیه سمپاشیهای دشمنان اسلام، به هر وسیله ممکن، قیام کنند، تا اینکه بر همگان آشکار شود که اسلام برای اقامۀ حکومتی عدل گستر آمده است.»
انتشار این دروس در قالب کتاب «ولایت فقیه» و یا «حکومت اسلامی» و یا عناوین دیگر مبارزات را وارد مرحله جدیدی کرد و در سطح وسیعتر تحوّل عمیقی در حوزۀ اندیشه سیاسی اسلام به وجود آورد و زمینه را برای طرحهای مختلف در ابعاد مختلف حکومتی فراهم آورد.
برای پرهیز از تفصیل، به چند نکته اساسی که در این درسها مطرح شد، به اختصار اشاره میکنیم. در مورد لزوم برپایی حکومت اسلامی متذکر شده بودند که: «احکام اسلامی، اعم از قوانین اقتصادی و سیاسی و حقوقی، تا روز قیامت باقی و لازم الاجرا است. ... این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب میکند که اعتبار و سیاست این احکام را تضمین کرده، عهدهدار اجرای آنها شود، چه، اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکانپذیر نیست.»
درباره اهداف حکومت فرمودهاند: «لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهیترین امور است، بی آنکه بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و
آن کشور فرقی باشد.»
و نتیجه میگیرند که:
«پس اقامۀ حکومت و تشکیل دولت اسلامی بر فقیهان عادل، واجب کفایی است.»
و بدینگونه بود که در اندیشه امام(ره) فقها مکلّف بودند برای «تحصیل» حکومت تلاش کنند و البته «اگر یکی از فقیهانِ زمان به تشکیل حکومت توفیق یافت، بر سایر فقها لازم است که از او پیروی کنند.»
در مقابل اندیشه سیاسی حضرت امام(ره)، که با قیام 15 خرداد زمینههای فراگیر شدن آن فراهم شده بود، رژیم غیرقانونی و فاقد مشروعیت پهلوی، با توسل به انواع و اقسام راهها و حیلهها، درصدد حفظ «سلطنت» خویش بود. تأسیس و تقویت ساواک، گسترش واحدهای پلیسی و اطلاعاتی، وابستگی هر چه بیشتر و بیشتر به
حضورج. 9صفحه 161
امریکا، عوامفریبی و اتکاء بر «ناسیونالیسم افراطی» از اهمّ این شیوهها بود.
پهلوی در همان حال که به منظور فریب تودۀ مردم میگفت: «نیروئی که دیگران نمیبینند مرا همراهی میکند، یک نیروی عرفانی، وانگهی من پیامهایی دریافت میکنم! پیامهای مذهبی، من خیلی مذهبی هستم. بخدا باور دارم و همواره گفتهام که اگر هم خدا وجود نمیداشت باید اعتراف میکردیم... من از پنج سالگی با خدا زندگی میکنم از زمانیکه الهاماتی به من شده... من حضرت قائم را دیدم من دچار یک حادثه شدم... او خود را میان من و صخره جای داد... کسی که همراهم بود او را ندید.» در همین حال جشنهای 2500 ساله را برگزار کرد، تاریخ هجری را به تاریخ شاهنشاهی برگرداند و با احیاء تاریخ نویسی پادشاهی و تعویض نامها و قانونگذاریها درصدد بود تا ضمن یافتن فلسفه سیاسی قابل اتکایی برای حکومت خود، اسلام را از سر راهش بردارد و هر چه زودتر به چیزی که وی آن را «دروازۀ تمدّن» مینامید، برسد.
در این نبرد نور و ظلمت، حق و باطل و اسلام و کفر، اندیشه اسلام پیروز گشت و 22 بهمن 57 شاهد این پیروزی شد.
تأثیرات اندیشه سیاسی امام خمینی
همانگونه که پیدایش اصل انقلاب اسلامی با احیای اندیشه سیاسی اسلام،
توسط رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) بود، استمرار آن نیز با تداوم این اندیشه خواهد بود و چنانکه بیداری مردم مسلمان ایران با رهبری دینی آغاز شد، بیداری و قیام مردم خارج از این مرز و بوم نیز با هدایت دینی انجامپذیر است و این همان معنای صدور انقلاب است. بنابراین صدور انقلاب به «معنای پاسخ دادن به سئوالهای فکری بشر تشنۀ معارف الهی است.» و این چیزی غیر از تداوم، پویایی و بالندگی اندیشۀ اسلامی به ویژه اندیشه سیاسی اسلام، که امام راحل(ره) احیاگر آن بود، نیست.
در ادامۀ این مقال، تأثیرات و روند این اندیشه را، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سه سطح (ایران، جهان اسلام و نظام بینالملل) مورد اشاره قرار میدهیم.
حضورج. 9صفحه 162
1ـ ایران
اگر قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، برخورد و رویارویی اندیشۀ اسلامی عمدتاً با سلطنت بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسائل دیگری رویاروی اندیشه اسلامی بویژه، اندیشه سیاسی اسلام، قرار گرفت. این رویارویی سبب احیاء و گسترش اندیشه سیاسی اسلامی در حوزههای کلامی، فلسفی، اجتماعی و فقهی گردید. (بررسی مسئله در همۀ این حوزهها نیاز به بحثهای مستقل و مفصّل دارد، بر همین اساس در این نوشته تأکید بر حوزۀ فقهی خواهد بود.) گامهایی که در این گرایشها برداشته شده، بسیار اساسی است و میشود گفت زمینه را برای مطالعات و پژوهشهای بعدی در این حوزهها، فراهم کرده است.
تدریس فلسفه و یادگیری زبان خارجی اگر روزی کفر به حساب میآمد، امروزه اینگونه نیست. اگر روزی جوّ غالب از آنِ گرایش جدایی دین از سیاست بود و به تعبیر امام راحل(ره) «آخوند سیاسی» لقبی نابخشودنی بود، امروز چنین نیست. سخن امام خمینی(ره) در این مورد سندی است که هر پژوهشگری را از تفصیل بینیاز میکند. «وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق نا آگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد... حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. بزعم بعضی افراد، روحانیت
زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سر و پای وجودش ببارد والاّ عالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک کاسهای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسایل رایج حوزهها بود که هر کس راه میرفت، متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک. به شمار میرفت.»
یکی از تحولات مهمی که امام(ره) آن را به وجود آورد، تحوّل در حوزه فقه بود ایشان با این که «در مورد روش تحصیل و تحقیق در حوزهها... معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری» بود و تخلّف از آن را جایز نمیدانست ولی معتقد بود که «این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا» نباشد. بر همین اساس بر نقش دو عنصر زمان و مکان توجه داد: «زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند». مسألهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد.» و از همه مهمتر اینکه حکومت را فلسفه عملی تمامی فقه دانست: «حکومت، در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی
حضورج. 9صفحه 163
بشریّت است. حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.» و ویژگیهای مجتهد واقعی را اینگونه برشمرد: «آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیّون و فرمولهای دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط ضعف... از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.»
با این همه در صورتی که سخن استاد مطهری را به یاد داشته باشیم که فرموده بود: «حق این است که در برابر هر یک رسالۀ عملیّه... دهها رسالۀ عملیه و فکریه و اصولیه و اجتماعیه و اقتصادیه و سیاسیه بر طبق احتیاج و درک و قبول مردم و شأن زمان... نیز نوشته شود.» باید بپذیریم که هنوز در ابتدای راهیم و تا رسیدن به آنچه آرزوی امام(ره) بود فاصله زیادی داریم.
2_ جهان اسلام:
با پیروزی انقلاب اسلامی، چراغ امیدی در قلب امت اسلام روشن شد و مسلمانانی که تا آن هنگام فکر میکردند برای رهایی از یک ابرقدرت باید به ابرقدرت دیگری روی آورند و یا بعضی که گمان میکردند، امکان برقراری حکومت اسلامی در این عصر و
زمانه نیست، اندیشه و فکرشان بطور کلی متحول شد. شاهد این ادعا این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از نفوذ اندیشههای مارکسیستی و غیر آن در میان مسلمانان کاسته شد و در عوض اسلام به عنوان راهنمای عمل انتخاب گردید. بدینگونه فریاد اسلامخواهی مردم لبنان و سودان و الجزایر و مصر و افغانستان و کشمیر و اقصی نقاط جهان متأثر از انقلاب اسلامی و اندیشه امام خمینی(ره) به حساب میآید.
آنچه گفته شد چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. در این مورد حتی بیگانگان نیز به این حقیقت اعتراف کردهاند. اشاره به یک مورد خالی از فایده نیست:
«اسلام تولد مجدد خود را از امام خمینی دارد و او بود که با احیای ارزشهای فراموش شدۀ میلیونها انسان، تعجب رهبران غرب و جهانیان را برانگیخت.»
بدینگونه، پژواک اندیشه انقلاب اسلامی
حضورج. 9صفحه 164
در سطح جهان اسلام، احیاء مذهب و به راه انداختن جنبشهای اسلامی بود. چیزی که به نفوذ این «اندیشه» کمک کرد، آرزوهای امام(ره) در جهت آزادی جهان اسلام از زیر یوغ استعمارگران و طاغوتیان، مجد و عزت مسلمانان، از بین رفتن تفرقههای سیاسی، مذهبی، ملی و قومی در جهان اسلام، آگاهی بخشی به مسلمانان جهان، بازسازی و نجات تفکر دینی و در یک کلام نجات مسلمین بود. در میان فرمایشات ایشان کم نداریم از این قبیل که: «ما امید واثق داریم که ملل اسلامی، در آتیه نزدیکی بر استعمار چیره شود.» و نیز «باید بسیجیان جهان اسلام، در فکر ایجاد حکومت اسلامی باشند و این شدنی است؛ چرا که بسیج، تنها منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد.»
ثمرات عمیق نفوذ و تأثیر اندیشه امام(ره) در حمایت همه جانبه مسلمانان جهان از حکم اعدام سلمان رشدی، که توسط امام خمینی(ره) صادر شد، به خوبی روشن گشت و دشمنان اسلام را بیش از پیش از قدرت جهان اسلام به وحشت انداخت.
3_ نظام بینالملل:
اگر تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گفته میشد که «دین افیون تودههاست.»،
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اندیشۀ دینی در ایران، این سخن به موزههای تاریخ اندیشه سپرده شد. به نظر میرسد یکی از علل عمده غافلگیر شدن تحلیلگران غربی و شرقی در پیشبینی وقوع انقلاب اسلامی، تصورات غلط آنها از دین و اندیشه دینی بود. یکی از روزنامه نگاران غربی طی تحقیقی به بررسی رویدادهای ایران در فاصله زمانی دهسال مانده به انقلاب تا وقوع انقلاب، در 12 روزنامه مشهور جهانی که در سطح بینالمللی منتشر میشوند، پرداخته است. وی در پایان به این نتیجه رسیده است که هیچ کدام از این روزنامهها نتوانسته بودند خوانندگانشان را برای اعلام خبر وقوع انقلاب آماده کنند.
یکی از عواملی که به نفوذ اندیشه سیاسی اسلام (علاوه بر دین اسلام) در سطح نظام بینالملل قوت بخشید و قرآن را به صورت یک اندیشه جهانی، که تمام جهان را به سوی خویش دعوت میکند درآورد، نامه امام(ره)
حضورج. 9صفحه 165
به گورباچف بود، نامهای که یادآور نامههای پیامبر اسلام(ص) به پادشاهان جهان بود؛ در این نامه به صراحت مشکل اصلی کشور شوروی سابق «عدم اعتقاد واقعی به خدا» معرفی شده بود و امام(ره) از گورباچف میخواست که درباره اسلام به طور جدی تحقیق کند.
«آقای گورباچف!... باید به حقیقت روی آورد. مشکل اصلی کشور شما، مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست، مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید... اکنون از شما می خواهم درباره اسلام، به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید؛ و این نه بخاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که میتوان وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریّت را باز کند.»
به این ترتیب، طرح اندیشه دینی و مذهبی در جهان امروز، یکی از ثمرات مهم انقلاب و اندیشه بنیانگذار آن میباشد، چیزی که تا قبل از انقلاب در ردیف مسائل فراموش شده و بلکه تخدیر کنندۀ جوامع به حساب میآمد. گفتنی و قابل توجّه است که مطرح شدن اندیشه اسلامی در سطح جهان از چنان جدیّتی برخوردار است که نظام موجود جهانی را به اعمال واکنش مجبور ساخته
است. طرح تئوریهایی همچون «رویارویی تمدّنها» در این راستا قابل تحلیل است.»
نتیجه
با تأمل در آنچه گذشت به این نکته میرسیم که «اندیشه» و به یک تعبیر «فرهنگ»، اساس هرگونه تحول و دگرگونی است. به تعبیر بسیار زیبای شاعر:
از یک اندیشه که آید در درون
صد جهان گردد به یک دم سرنگون
خلق بیپایان ز یک اندیشه بین
گشته چون سیلی روانه بر زمین
بدین سان تبیین ابعاد مختلف اندیشه اسلامی، که اندیشهای حیاتبخش و نجات دهنده و پاسخگوی معضلات جهان معاصر است، از اولویّت بسیار بالایی برخوردار است. با توجّه به اینکه تبیین اندیشه اسلامی به عهدۀ حوزههای علمیّه و نسل متعهد جامعه است، وظیفه بسیار سنگینی که امروزه بر دوش حوزهها و اندیشمندان مسلمان قرار دارد، قابل کتمان نیست. خوب است این وظیفه را از زبان امام راحلمان بشنویم که فرمود:
«حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوههای رایج ادارۀ امور در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای
حضورج. 9صفحه 166
حلّ مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماء بزرگوار اسلام، از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.»
حوزه امروز برای اینکه بتواند به چنین وظیفهای عمل کند باید عالمانی آگاه به سیاست، فرهنگ و اقتصاد جهانی و... تربیت کند؛ عالمانی که با اشراف بر مکتب نجاتبخش اسلام، تداوم دهندۀ «اصل دعوت»، که توسط امام خمینی(ره) احیا شده باشند و بدانیم که اصل دعوت با تکیه بر «موعظه، حکمت و جدال احسن»، «استقلال فرهنگی» را به بار میآورد. چیزی که بدون آن به تعبیر استاد مطهری حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را به دست آوریم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم.» و بدیهی است که این یکی از بهترین راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن است. به این ترتیب به میزان نفوذ اندیشه اسلامی، که با نهضت فکری امام خمینی(ره) زمینه بسط آن فراهم آمده است، قلمرو اسلامی خواهیم داشت.
یادداشتها
حضورج. 9صفحه 167