در این چند روز، آقای مطهری صحبتهای زیادی در مورد داییجان داشتند. در یکی از شبها، جلسهای داشتیم که آقای مطهری بودند، من بودم، دکتر یزدی بود، مرحوم شهید عراقی بود، آقای خوئینیها بود، مرحوم لاهوتی بود و احتمالا هم آقای موسوی اردبیلی (مورد اخیر را دقیقاً در خاطر ندارم)! شب خیلی زیبایی بود. یک جمع خیلی صمیمی تشکیل شده بود و درباره مسائل انقلاب گفتگو میکردیم. آنجا آقای مطهری خیلی یاد آقای صدر کردند. جلسه با این بحث آغاز گردید که حرکت مردم ایران دیگر متوقفشدنی نیست. صحبت از این بود که اگر خدای نکرده امام را ترور کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. حرفهای زیادی زده شد و آخر به این نتیجه رسیدیم که این حرکت دیگر نخواهد خوابید. علت عمدهای که ذکر شد آن بود که مذهب به دانشگاه آمده است و اکنون قیام مذهبی و سیاسی مردمی به رهبری امام از منشا دانشگاه به خیابانها و مساجد و در نتیجه به میان تودههای ملت راه یافته است. به همین جهت هم میگفتند که نیازی نیست تا حرکت مسلحانهای انجام گیرد. تعبیر من این بود که ما بجای اینکه ارتش جدیدی درست کنیم، ارتش موجود را تسخیر خواهیم کرد. بحث که به اینجا رسید، آقای مطهری شروع کردند به غبطه خوردن از اینکه آقا موسی در صحنه نیست. میگفتند که اگر آقا موسی الآن بود، چون دنیا را دقیقاً میشناخت، میتوانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی،
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 169
احکام، موضوعات و نیازها را بگوید و در خدمت امام و انقلاب باشد! ایشان تاکید داشتند که احکام فقهی ما واضح هستند و اشکال همه ماها در عدم شناخت موضوعات است. بعد وارد یک سری خصوصیات شدند. گفتند که آقا موسی یک ادیب تمام عیار است. در شعر اینجوری است، در تاریخ ادب و عبارتپردازی رودست ندارد. در موسیقی ذوق و تبحر دارد. زبان فرانسه بلد است و از منابع، مستقیم استفاده میکند. به سیاست وارد است. میداند که با هرکس چگونه صحبت کند. اگر با دو سیاستمدار مخالف دیدار کند، خواسته خودش را بر هر دو تحمیل میکند. اینها را گفتند تا به فلسفه رسیدند. گفتند که ایشان بر موضوعات پیچیده منظومه تسلط عجیبی داشتند و اضافه کردند که ایشان از بهترین افرادی است که حرفهای ملاصدرا را به درستی فهمیدهاند، اگر آن جلسه را به یاد آقایانی که حضور داشتند بیاوریم، شاید مطالب بیشتری هم در ذهن داشته باشند. در یکی از شبها آقای مطهری میگفتند، در صورت پیروزی انقلاب خدا کند کسانی که میتوانند روی مسائل فکری کار کنند، اسیر امور اجرایی نشوند. در اینجا باز از آقا موسی اسم بردند و گفتند: کسی که امروز در تبیین موضوعات به درد میخورد آقا موسی بود. شاید در همان موقع بود و یا در وقتی دیگر، که حتی اشک در چشمشان جمع گردید! دستی به محاسنشان کشیدند، بر زانوی خود زدند و گفتند: افسوس! شما هنوز نمیدانید که ما چه کسی را از دست دادیم. ما یکی از بزرگترین ارکان فکری و سیاسی انقلابمان را از دست دادیم.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 170