فصل دوم : فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و دانشجویی

خاطرات شیرین جلسات انجمن اسلامی

‏ما در شهر آخن چند کمیسیون آموزشی برای اعضاء داشتیم از جمله کمیسیون عقیدتی، کمیسیون سیاسی و چندتای دیگر. من و آقای کیارشی معروف به پیراشکی‏‎[1]‎‏عضو کمیسیون سیاسی بودیم. منزل ایشان در هِرلن‏‎[2]‎‏ هلند در نزدیکی با آلمان واقع بود که تا آخن ده دوازده کیلومتر فاصله داشت. ما پنج ـ شش نفر از دوستان شب های شنبه ‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 117
‏می رفتیم منزل ایشان و بحث می کردیم. در یکی از شب ها ایشان عدسی پخته بود. آورد و خوردیم دیدیم چیز خوبی است قرار شد این کار در جلسات بعد هم تکرار شود. یک روز با یکی از دوستان رفتیم به یکی از عمده فروشی ها و یک گونی بزرگ عدس خریدیم. شبی که می خواستیم برویم هرلن گونی را پشت ماشین گذاشتیم. سر مرز معمولاً یک پیرمردی لمیده بود وقتی ماشین های نمره آخن را می دید با دست یا سر، اشاره می کرد که بروید. آن شب اتفاقاً جوان دیگری آن جا بود، پرسید چی در ماشین دارید؟ ما صندوق عقب را باز کردیم. دید یک گونی بزرگ آنجاست. گفت این چیه؟ گفتم عدس. پرسید با این همه عدس می خواهید چه کار کنید؟ قیافه های ما هم مشخص بود که آلمانی و اروپایی نیستیم، گفتم ما یک عدسی پارتی داریم!‏

‏همانگونه که گفتم علاوه بر کنگره سالانه که جنبه تشکیلاتی داشت یک یا دو سمینار سراسری نیز با شرکت همه واحدها و حتی المقدور کلیه اعضاء (نه فقط نمایندگان واحدها) تشکیل می شد. بدین منظور خانه جوانان را اجاره می کردیم. در امر تدارک و پذیرایی و چیدن میز غذا و خوراک و نیز برای شست وشو و تمیز کردن ظروف تقسیم کار می شد، یک بار یادم هست که من و آقای قطب زاده و آقای شبستری مسوول شست وشوی ظرف های بعد از ناهار بودیم. ما آستین بالا زدیم و پیش بند بستیم و شروع کردیم به ظرف شستن، یک نفر از دوستان آمد و سوالی از آقای شبستری کرد، آقای شبستری مشغول گفتگو با او شد. من هم با قطب زاده بر سر اهانتی که یکی از دوستان به آقای بنی صدر کرده بود صحبت می کردم. یک پنج یا شش دقیقه ای به این منوال گذشت و دوباره شروع کردیم به شست وشو. بعد از اتمام جلسه بعدازظهر امیر ناطقی که ناظم تدارکات جلسه بود باز هم اسم ما سه نفر را اعلام کرد برای شستن ظرف های بعد از غذای شب. گفتیم که ما ظهر در لیست شست وشو بودیم، گفت بله، آنجا آشپزخانه است محل رفع اختلافات نیست، شما سه نفر جریمه شده اید، که آنجا پنج دقیقه وقت خودتان را صرف کار دیگری کرده اید، و لذا جلسه بعدازظهر پنج دقیقه دیرتر شروع شده و وقت پنجاه ـ شصت نفر را گرفته اید، شصت ضربدر پنج دقیقه می شود سیصد دقیقه، شما سیصد دقیقه وقت افراد را گرفته اید. بابت این کار جریمه ‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 118
‏می شوید. اصولاً امیر ناطقی که معمولاً عهده دار نظم و تدارکات سمینارها بود، جوانی بسیار منظم، دقیق و پرجذبه بود. واقعاً هم بچه ها سعی می کردند کاری نکنند که بی نظمی تلقی شود و در لیست مجرمین که توسط او تنظیم می شد قرار نگیرند.‏

‏از این جهت این جریمه شدن را برای ظرف شویی دوباره ما هم با طیب خاطر پذیرفتیم، این هم برای دیگر افراد جوان و تازه وارد یک جنبه تربیتی خوبی داشت که احساس بکنند که بین آقای شبستری و من و بقیه، هیچ فرقی نیست، همه در همه این کارها هستیم و کارهای مشترک را با هم انجام می دهیم.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 119

  • . محمد کیارشی یکی از فعالان اتحادیه بود که در شهر آخن به تحصیل در رشته شیمی اشتغال داشت. دوستان  بر حسب شوخی به وی عنوان پیراشکی را اعطا کرده بودند زیرا چندان تمایلی به آن نداشت. از خاطرات  شیرین ما با آقای « پیراشکی » ماجرای «پارتی عدسی » است که در جای خود به آن اشاره کرده ام. از جمله  مسئولیتهایی که آقای کیارشی به هنگام مهاجرت امام به پاریس عهده دار بود تصدی آشپزخانه و تامین غذا و  میوه امام تا زمانی که شهید عراقی به امام پیوست، بود.
  • . Heerlen.