نقش اهل بیت امام حسین(ع)
در نهضت عاشورا
﷼ علیرضا انصاری
مقدمه:
حادثه کربلا گر چه در مکان معین و زمان محدود به وقوع پیوست، اما با توجه به ویژگیهای آن، برخلاف رخدادهای اجتماعی و سیاسی دیگر، هیچگاه به فراموشی سپرده نشد، بلکه تحلیلگران و تاریخنگاران، چه با دید مثبت و چه منفی پیرامون آن به بحث و بررسی و اظهار نظر پرداختند و زوایای گوناگون آن را تشریح و تبیین کردند. برخی از صاحبنظران، علت وقوع فاجعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفا و اسارت خاندان بزرگوارش را، پاسخ منفی آن حضرت(ع) در بیعت با یزید بن معاویه دومین خلیفه اموی میدانند. برخی دیگر، دعوت مردم کوفه از امام(ع) را عامل اصلی حرکت آن حضرت به عراق و در نتیجه پیش آمدن حادثه معرفی میکنند. اما گروه سوم، هدف اصلی حضرت حسین بن علی(ع) از هجرت به عراق را، اجرای اصل الهی «امر به معروف و نهی از منکر» و «احیای دین جدش رسول گرامی اسلام(ص)» به شمار میآورند و معتقدند پدیده عظیم و بینظیر عاشورا، ضمن آنکه باعث رسوایی دستگاه جائر و ستمکار یزید و یزیدیان شد، و علاوه بر اینکه اسلام را از خطر فنا و انهدام نجات داد، الگویی برای همه مسلمین بلکه محرومان و مستضعفان جهان به منظور مبارزه با حاکمان جور بود و بیشتر حرکتها و قیامهای بعدی از سوی آزادگان و آزادیخواهان بر ضد کفر و الحاد و نفاق، متأثر از نهضت خونین عاشورای حسینی است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 27
پیرامون چگونگی قیام کربلا و کیفیت شهادت حضرت ابا عبداللهالحسین(ع) و یارانش، بیش از هر رخداد تاریخی دیگر قلمفرسایی شده است. اما مقاله حاضر میکوشد تا به نقش اهل بیت امام حسین(ع) در این حادثه تا سرحد امکان بپردازد.
نهضت کربلا بیتردید در احیای اسلام و ارزشهای اسلامی، نقشی کارساز و حیاتی داشت و به گفته حضرت امام خمینی(س): «اسلام را سیدالشهدا(ع) زنده نگاه داشته است.»
ترسیم خط سرخ شهادت و آزادی: «هیهات منا الذلة» و «کل یومٍ عاشورا و کل ارض کربلا» پیام جاویدان و ماندگار نهضت حسینی است. اما برای ابلاغ این پیام و به دیگر سخن، تکمیل و به ثمر رساندن قیام عاشورا، به پیام رسانانی نیاز بود تا ضمن آگاه کردن تودههای عصر خویش، حقایق نهضت را که بر اثر تبلیغات گسترده دستگاه بنیامیه در پردهای از ابهام قرار داشت، برای ثبت در تاریخ و آگاهی آیندگان برملا سازند، و این رسالت عظیمی بود که پس از حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بر عهده اهل بیت آن حضرت قرار گرفت که در رأس آنان، حضرت علیبن الحسین سیدالساجدین(ع) و شیرزن کربلا حضرت زینب کبری سلامالله علیها قرار داشتند و این رسالت را به گونهای ایفا کردند که با گذشت زمانی کوتاه از حادثه کربلا، حقیقت ماجرا روشن شد و بسیاری از مردم به هدف مقدس حضرت امام حسین علیهالسلام از قیام و نیز چهره منافقانه یزید و هواداران خود فروخته و دنیاپرستش بهخوبی پی بردند و بدین ترتیب زمینههای مساعدی برای قیامهای بعدی به وجود آمد و کاخ پوشالی امویان را از بیخ و بن برکند.
آنچه جامعه کنونی پس از گذشت پانزده قرن از حادثه کربلا شاهد آن بود، انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(س) و نشأت گرفته از نهضت عاشورای حسینی است. امام راحل ـ رضوان الله تعالی علیه ـ با الهام از اهداف مقدس حضرت حسین بن علی(ع) و نهضت عاشورا، رهبری انقلاب اسلامی را برعهده گرفتند و آن را به پیروزی رساندند و بار دیگر، اسلام را که در خطر تحریف و هدم واقع شده بود احیا کردند و در نتیجه شعار الهی «لا اله الا الله» در اقصی نقاط جهان طنین افکند و پرچم مقدس اسلام در دورترین نقطه گیتی به اهتزاز درآمد و موجب بیداری همه مسلمین، که محرومان و ستمدیدگان تاریخ و قیام و اقدام آنان علیه ستم و ستمگری شد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 28
با این امید که انقلاب اسلامی ایران به رهبری شاگرد و جانشین فرزانه و شایسته امام راحل(س)، حضرت آیتالله خامنهای به نهضت مقدس حضرت صاحب زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف بپیوندد، به این نوشتار و نخستین بخش آن: «برنامههای حکومت اسلامی برای تحریف قیام حسینی» ادامه میدهیم.
گفتار اول
برنامههای حکومت یزید برای تحریف قیام حسینی
یزید بن معاویة بن ابی سفیان، دومین خلیفه غاصب و تحمیلی اموی، میدانست که سرکوب قیام امام حسین(ع) و شهادت او و سپس تحریف حقایق این رخداد، به خاطر برخورداری فرزند عزیز علی(ع) و فاطمه(س) از موقعیت سیاسی و اجتماعی خاص در میان جامعه، کار چندان آسانی نیست. هنوز بسیاری از افرادی که از زبان پیامبر گرامی اسلام(ص) شنیده بودند که: «حُسَیْن مِنّی وَ اَنَا مِنْه احبّ الله مَنْ احبّ حسیناً» ـ حسین از من است و من از او، و خدا آن کس را دوست میدارد که حسین را دوست بدارد ـ حضور داشتند. هنوز کسانی بودند که شهادت بدهند، که پیامبر(ص) فرمود: «حسن و حسین دو جوان بهشتیاند». بنیامیه بهخوبی به این واقعیتها وقوف داشت؛ چنانکه معاویه میگفت: «فو الله مٰا اَریٰ فیهِ مَوْضعاً للعیب» ـ به خدا سوگند، هیچ عیبی در حسین نمیبینم ـ ولید، فرماندار مدینه نیز پس از آنکه پیام خلیفه (یزید) برای بیعت گرفتن از امام حسین(ع) و یا کشتن او را دریافت کرد، آشکارا از این فرمان سرپیچید و گفت: «اگر ثروت و سلطنت جهان را بر من ببخشند، هیچگاه حسین را نخواهم کشت».
شخصیت امامان معصوم سلام الله علیهم به گونهای نبود که دشمنانشان بتوانند آن را انکار کنند. منصور دوانقی، وزیر مأمون خلیفۀ عباسی دربارۀ حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام میگفت: «هٰذا الشجیٰ المعترض فی الحلق» ـ ابوجعفر، مثل استخوانی در گلوی من گیر کرده است!
جایگاه و مقام والای امام حسین(ع) موجب شد که یزید بن معاویه برای تثبیت حکومت خود و موجه جلوه دادن آن از ایشان بیعت بخواهد. او میخواست به این وسیله، هم مانعی برای ادامه حکومت غاصبانه موروثی نداشته باشد و هم از بیعت گرفتن از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 29
حسین(ع) به عنوان ابزاری برای مشروعیت و مردمی جلوه دادن خلافتش استفاده کند و در عین حال، جلوی هرگونه قیام و نهضت احتمالی بعدی را بگیرد. به دیگر سخن، یزید در حقیقت، بیعت کردن حضرت حسین بن علی(ع) را به عنوان شاخصترین و محبوبترین شخصیت زمان، به مثابه بیعت همه مسلمانان میدانست. زمانی هم که از بیعت کردن فرزند بزرگوار علی(ع) و فاطمه(س) مأیوس شد، درصدد برآمد با هر شیوه ممکن، او را شکست دهد و حتی به قتل برساند، که ما فعلاً درصدد بیان ابعاد نظامی ماجرا نیستیم، بلکه محور بحث ما، بُعد فرهنگی مسئله است.
دربار حکومتی یزید، پیش از هر اقدام، تبلیغات گسترده و سوئی را بر ضد امام حسین(ع) به راه انداخت و از ایراد هرگونه تهمت و افترا علیه آن حضرت(ع) دریغ نکرد. پیش از پرداختن به اصل ماجرا، ذکر این نکته را ضروری میدانیم که ایراد اتهام و افترا به اهل بیت عصمت و طهارت ـ سلامالله علیهم ـ منحصر به امام حسین(ع) و در عصر یزید بن معاویه نیست، بلکه پیش از آن و در زمان حضرت امام (علی) و معاویة بن ابیسفیان نیز این امر، رواج کامل داشت. مرحوم علامه امینی در اثر جاودانهاش الغدیر در این باره مینویسد: «سبّ و لعن به علی(ع) و خاندان وی مانند یک سنت شده بود. هفتاد هزار منبر در عصر امویان نصب شده بود که بر بالای تمامی آنها امیرالمؤمنین علی(ع) را لعن میکردند.»
ترفند ستمگران و دشمنان آزادی و آزادیخواهی بر این پایه است که شیوهها و ابزار تبلیغاتی خود را متناسب با شرایط و موقعیتهای فرهنگی و اجتماعی جامعه و عقاید دینی و مذهبی مردم عصر خویش برگزینند تا بتوانند از تأثیر آن بهره بیشتری بگیرند. بر این اساس، شیوههای انتخابی دستگاه حکومتی یزید برای تبلیغ سوء علیه حضرت امام حسین(ع) به گونهای بود که متأسفانه با شرایط و مقتضیات جامعه اسلامی آن روز تناسب داشت و روی عقاید و افکار مردم تأثیر گذاشت. از این رو، انجام اقداماتی به منظور خنثی کردن تبلیغات ناجوانمردانه یزیدیان ضروری بود. استاد شهید مطهری درباره رسالت قیام حسینی مینویسد:
«ابا عبدالله(ع) اهل بیت خودش را حرکت میدهد، برای اینکه در تاریخ عظیم رسالتی را انجام دهند؛ برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند، با قافله سالاری زینب(س)، بدون آنکه از مدار خودشان خارج شوند.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 30
دستگاه حکومت یزید برای تحریف افکار و عقاید مردم و توجیه کشتن امام حسین(ع) و تخریب انقلاب عاشورا به شیوههای گوناگونی تمسک جُست که به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
1ـ جبرگرایی:
بنیامیه با تظاهر به دینداری و با چهرهای مذهبی بر مسلمانان حکومت میکرد و بر مبنای یک نظام عقیدتی، آن را ادامه میداد. به عبارت دیگر، دستگاه خلافت نمیتوانست بدون اینکه مردم را برای اقدامات جنایتبارش توجیه کند، به حکومت خود ادامه دهد. بر این اساس نباید تصور کرد که یزید و مشاورانش آنقدر ناآگاه بودند که سرهای شهیدان کربلا و در واقع سرهای فرزندان پیامبر(ص) را بر نیزه کنند، بیآنکه اقدامی در جهت توجیه این اقدام خائنانه و ضد انسانی خود انجام دهند، بلکه تمام تلاش آنان بر این مسئله مبتنی بود تا مردم را توجیه کنند که وضع موجود بهترین وضع است!
بدیهی است چنین اقدامات و توجیهاتی باید در میان عدهای مردم مذهبی، رنگ و بوی مذهبی داشته باشد. بر همین اساس است که از عنصر خود فروخته و دنیاپرستی به نام «شریح قاضی» استمداد میکنند، تا بتوانند با اسلحه دین و متناسب با افکار و اندیشههای تودههای نا آگاه و در عین حال احساساتی به جنگ فرزند علی(ع) و فاطمه(س) بروند، و با کمال تأسف باید گفت، این طرح و ترفند خائنانه تا عصر عاشورا کارساز بود. حضرت امام محمد باقر ـ علیهالسلام ـ در این زمینه میفرمایند:
«سی هزار نفر در کربلا جمع شده بودند برای کشتن پسر پیغمبر(ص) ـ وَ کُلُّ یَتَقَرَّبُون الیالله عزّ و جلّ ـ و همه آنها به قصد قربت آمده بودند، به حسین بن علی(ع) شمشیر میزدند برای آنکه به بهشت بروند...!»
دستگاه یزید برای رسیدن به قدرت، کشتن امام حسین(ع)، اسارت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از یک سو و منحرف کردن عقاید مردم، مکتب «جبرگرایی» را مطرح میکند که حتی خودش نیز به آن عقیده ندارد!
هنگامی که یزید بن معاویه، سر مقدس امام حسین(ع) را در برابر خود دید، خطاب به سرِ مقدس فرزند فاطمه(س) گفت: «میدانید چرا حسین به این روز افتاده است و حال آنکه جدّ و مادر او از جدّ و مادر من بهتر بودند؟ این بدان جهت بود که حسین، آیه «قُل
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 31
اللهمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤتی المُلک مَنْ تَشاء وَ تنْزِعُ المُلک مِمَّنْ تَشاء وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاء وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء» را نخوانده است!»
شگفتا! یزید شرابخواره، سگباز و فاجر، قرآن را میفهمد، اما امام حسین(ع) که اهل بیت نبوت، معدن رسالت و محل نزول ملائکه و تربیت یافته مکتب قرآن است، قرآن را نخوانده است! در همین جاست که زینب کبری(س) دختر رشید علی(ع)، بدون توجه به اقتدار و شوکت ظاهری یزید، در کاخ سبز و با شکوه او با خواندن خطبهای غرّا، پاسخی دندان شکن به پسر معاویه میدهد و این آیه را تلاوت میکند:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ أَساؤا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ الله وَ کانوا بِها یَسْتَهِزِؤُنَ»
(عاقبت کار آنهایی که بد عمل کردند و آیات الهی را تکذیب نمودند، کف دستشان گذاشته خواهد شد).
اگر برداشت یزید درست باشد، نباید بدکاران و ستمکاران به سزای اعمالشان برسند؛ چه آنکه خواست خدا بر آن بوده است. و حال آنکه قرآن وعده عذاب میدهد.
هنگامی که «ابن زیاد» در مسجد کوفه خطبه میخواند و میگوید: «خدا را شکرگزارم که یزید را بر حسین پیروز کرد.» و زمانی که در مقابل زینب کبری ـ سلامالله علیها ـ قرار میگیرد و میگوید: «دیدی خدا با برادرت حسین چه کرد؟» آن چنان با موضعگیری منطقی و کوبنده بانوی شجاع و قافله سالار خاندان حسینی، مبنی بر نفی جبرگرایی روبهرو میشود که سرافکنده و شرمسار میگردد.
گرچه کلمات و خطبههای حضرت زینب سلامالله علیها کوتاه بود، و ضمناً برخی از مردم، مفاهیم و مضامین آن را درک نمیکردند، امّا ثبت این مواضع متین و استوار در تاریخ و نیز در جهت نفی جبرگرایی تأثیر فراوان داشت. شهید استاد مطهری در این زمینه میگوید:
«این یکی از خصوصیات اهل بیت بود که با منطق جبرگرایی که در دنیا جبر است و در عین جبر، عدل است؛ یعنی بشر در این جهان وظیفهای برای تغییر و تبدیل و تحول ندارد و آنچه هست آن است که باید باشد و آنچه نیست همانی است که نباید باشد، و بنابراین بشر نقشی ندارد، مبارزه کرد.»
2 – آشوبگری و اختلاف انگیزی:
یکی از شیوههای مبارزه حکومت یزید و بنیامیه بر ضد امام حسین(ع)، ترویج و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 32
تبلیغ این موضوع بود که حسین(ع) فردی آشوبگر و عامل تفرقه امت، اسلامی است و به امنیت جامعه اسلامی لطمه میزند!
تردید نیست که وحدت امت اسلامی مورد علاقه و قبول همه مسلمانان است و هرکس که بخواهد این وحدت را بر هم بزند و یا اختلالی در آن به وجود آورد، بر دیگر مسلمانان است که از او جلوگیری کنند و در صورت لزوم سرکوب او را نمایند. اما آیا حضرت امام حسین(ع) چنین افکاری داشت؟ مسلم است که پاسخ این پرسش منفی است و آنانی که حسین بن علی(ع) را میشناسند و میدانند که او پرورده دامان رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است، بر این اصل معتقدند که آن حضرت بیش از هر کس به وحدت امت اسلامی علاقه داشت و اصولاً حرکت و قیام او بر ضد دستگاه جور و ستم یزید به منظور احیای دین جدش بود که این کار جز با اتحاد و یگانگی همه مسلمانان امکان نداشت. با این وجود، یزید که همچون پدرش معاویه پایههای حکومت خود را با خدعه و نیرنگ و نفاق بنیان نهاده بود و بدون توسل به آنها، ادامه خلافت خائنانه و غاصبانهاش را ناممکن میدید، برای ایراد اتهام و افترا به فرزند پاک رسولالله(ص) به زشتترین و غیر انسانیترین ترفندها و شیوهها متوسل میشد، که یکی از این ترفندها، استناد به احادیث و روایتهای جعلی و یا تأویل و تحریف آنها بود. دستگاه نیرنگباز و ستمگر یزید، برای پیشبرد اهداف پلید و مسموم خود، حتی از تحریف احادیث و منسوب به رسول خدا(ص) نیز ابایی نداشت. خودفروختگان جیره خوار بارگاه یزید، کار را به جایی رساندند که ضمن نقل این حدیث منسوب به پیامبر اکرم(ص) که: «مَنْ اَرٰادَ اَنْ یفرقُ امر هٰذِه الاُمَّة وَ هُوَ جمیع فاضربوه بالسیف کائناً مَنْ کان» ـ هر کس بخواهد میان امت اسلامی ایجاد اختلاف کند، او را با شمشیر سرکوب کنید؛ هر کس که میخواهد باشد ـ آن را مستمسکی برای سرکوب قیام امام حسین(ع) و حتی کشتن او قرار دادند و بر قتل فرزند عزیز فاطمه(س) فتوا دادند.
مبلّغان به ظاهر مسلمان، اما خود فروخته دستگاه خلافت یزید، این گونه به مردم القا میکردند که امت اسلامی تحت رهبری نوه ابوسفیان از وحدت مطلوبی برخوردار است و حفظ این وحدت از هر جهت ضرورت دارد، اما حسین بن علی(ع) این وحدت را بر هم میزند و در میان مردم به فتنهانگیزی میپردازد! آنان برای توجیه گفتههای خود به موارد زیر اشاره میکردند:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 33
الف) هنگامی که امام حسین(ع) به عزم مکه و سپس حرکت به عراق از مدینه خارج شد، عمرو بن سعید از آن حضرت خواست به مکه بازگردد، اما امام(ع) این پیشنهاد را نپذیرفت و با خویشان و بستگانش به سوی عراق حرکت کرد. عمرو به امام حسین(ع) گفت: «اما تتقیالله تعالیٰ تخرج مِنَ الجماعة و تفرق بَیْنَ هذه الامّة» ـ آیا از خدا نمیترسی که از جماعت مسلمان جدا میشوی و بین امت تفرقه میاندازی؟ ـ.
ب) هنگامی که مسلم بن عقیل، نماینده اعزامی حضرت امام حسین(ع) توسط عبیدالله بن زیاد، حاکم عراق دستگیر شد، ابن زیاد به او گفت: «ای پسر عقیل! تو در میان مردمی آمدی که با هم متحد بودند تا بین آنان تفرقه و اختلاف ایجاد کنی!»
ج) یزید بن معاویه، نامه اعتراضآمیزی در مورد روابط امام حسین(ع) با شیعیان کوفه به ابن عباس نوشت و تأکید کرد: «ای ابن عباس! لازم است حسین را ملاقات کنی و او را از ایجاد اختلاف بازداری و نگذاری این امت در فتنه بیفتد!»
این اتهامات ناروا ـ بیآنکه ابعاد گوناگونش مورد توجه قرار گیرد ـ تأثیر سوئی در میان مردم ناآگاه داشت. علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد:
«هنگام ورود قافله اسرا به شام، پیرمردی خطاب به اسیران گفت: «الحمدلله الّذی قَتَلَکُمْ وَاَهْلکُم وَقَطَعَ قَودة الفِتْنَة» ـ سپاس خدایی را که شما و اهلتان را کشت، و ریشه فتنه را قطع گردانید ـ آنگاه حضرت امام سجاد(ع) فرمود: آیا آیه «قُلْ لاٰ اَسْئَلکُم عَلَیْهِ اجراً اِلاّ المَوَدَّة فی القربیٰ» را خواندهای؟ پیرمرد، تحت تأثیر کلام منطقی حضرت سجاد(ع) قرار گرفت و سه بار توبه کرد...»
واقعیت این است که اگر خطبهها، خطابهها، عزاداریها، مرثیه سراییها و شعرخوانیها در مدح و منقبت و نیز در رثای اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نبود، دستگاه تبلیغاتی یزید، با ترفندهای شیطانی خود، حتی پس از شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یارانش همچنان به ایراد اتهام و افترا نسبت به آل الله ادامه میداد و شاید آن را به چند برابر گسترش میداد. اما بازماندگان واقعه جانسوز کربلا و بویژه امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) با وجودی که در اسارت یزید و یزیدیان بودند، همچنان به افشای جنایتها و خیانتهای امویان و دار و دسته آنها پرداختند و در نهایت شجاعت و شهامت، یزید و یزیدیان را رسوا ساختند و بدین ترتیب تبلیغات دستگاه جابر و جائر خلافت را در شام، کوفه، مدینه و... خنثی کردند و به گفتههای جعلی و خود ساخته عاملان و تبلیغاتچیان پسر
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 34
معاویه خط بطلان کشیدند، که انشاءالله در گفتار بعد به چگونگی آن خواهیم پرداخت.
امام حسین(ع) با شناخت دقیق از شیوههای شیطانی یزید و یزیدیان، پیش از حرکت به عراق، اهداف و انگیزه خود را برای قیام در برابر حاکمان غاصب و ستمگر در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش بیان کرد. همین وصیتنامه بود که پس از شهادت آن حضرت(ع)، بسیاری از سوژههای تبلیغاتی را از دشمن گرفت و اهل بیت ایشان توانستند براساس مفاد آن، فریاد مظلومانه و حقطلبانه خود را به گوش مردم برسانند و آن را در تاریخ ثبت کنند.
در وصیتنامه حضرت حسین بن علی(ع) که در اصل، پاسخی به اتهامات وارده بعد از شهادت ایشان است، چنین آمده است:
«اِنّی لَمْ اَخْرج اشراً وَلا بطراً وَلا مفسداً وَلا ظالماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصلاح فی اُمَّة جَدّی(ص) اُریدُ اَن آمُرَ بِالْمَعروفِ وَ أَنهیٰ عَنِ المُنْکَر وَ أَسیر بسیرة جَدّی و اَبی»
در این وصیتنامه به تمام اتهامات پاسخ داده شده است. جامعهای که بنی امیه؛ این «شجره ملعونه» به فساد کشانده و حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال کرده و سنتهای پیامبر اسلام(ص) را از بین برده، جامعهای فاسد است، و در حالی که امت اسلامی در معرض سقوط اخلاقی قرار گرفته است، بیش از هرچیز به اصلاح نیاز دارد. به دیگر سخن، ولایت و رهبری بنیامیه، خود بزرگترین منکر، فساد و فتنه است، و بدین جهت است که امام حسین(ع) خطاب به معاویه فرمود: «وَ اِنّی لا اَعْلَم فتنة اعظم عَلیٰ هذه الامة مِنْ ولایتک علیها» و نیز آن حضرت(ع) درباره حکومت یزید فرمود: «... و عَلیالاسلام السّلام اِذْ قَدْ بلیت الاُمَّة بَراعٍ مِثْل یزید»
آری، اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ باید این اهداف را از حلقوم بریده امام حسین(ع) به مردم برسانند، و جلوی هرگونه تحریف نهضت را بگیرند و خطاب به فریب خوردگان بگویند: نهضت حسین(ع) برای اصلاح جامعه است، نه ایجاد فتنه بر جامعه اسلامی و اختلاف و فتنهگری علیه امنیت و وحدت امت اسلامی.
3 – خروج از دین:
یکی دیگر از شیوههای تبلیغاتی هیأت حاکمه، علیه حضرت امام حسین علیهالسلام، ایراد اتهام و افترای خروج امام(ع) از دین اسلام بود! خروج از دین، از دیدگاه بنیامیه ـ که خود، هیچ ایمان و اعتقادی به دین نداشتند ـ براساس این مقدمات و عوامل، طرحریزی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 35
شده بود:
الف) جبرگرایی؛ دستگاه تبلیغاتی یزید، به ویژه وعاظ السلاطین میگفتند: عزت و شرفی که به یزید داده شده، به خواست خدا بوده است.
ب) فتنه انگیزی و ایجاد اختلاف در امت اسلامی حرام است.
ج) خروج علیه ولی امر مسلمین حرام است، ولو اینکه ولی امر، فاسق باشد!
متأسفانه این تفکر در فتاوی برخی از علمای اهل سنت نیز دیده میشود، چنانکه «محمدمهدی شمس الدین» مینویسد: «وَقالَ الباجوری فی حاشیة علیٰ شرح الغزی: فَتَجِبُ طاعةالامام وَلَو جائراً. و فی شرح مسلم: یحرم الخروج علی الامام الجائر اجماعاً»
«... وَ یدلّ لذلک قَوْل المُصَنِّف فی شرح مسلم: اِنَّ الخروج علی الائمة و قتالَهُم حرام باجماع المسلمین و اِنْ کانوا فسقة ظالمین»
مسلم است که حکومت جبار اموی با چهرهای مذهبی، این دیدگاهها را با شیوههای مرموزانهای به نفع خود و بر ضد حضرت امام حسین(ع) و نهضت خداییش به کار میبست، و این همان شعار «مذهب علیه مذهب» است که حکومتهای ستمگر به ظاهر مسلمان برای رسیدن به اهداف شوم خویش مورد بهرهبرداری قرار میدهند. نمونههای زیر، چگونگی برخورد حکومت جائر و منافق یزید با اهل بیت رسولالله(ص) را نشان میدهد:
مرحوم حر عاملی مینویسد: «با اهل بیت، همانند اسیران کافر برخورد کردند.»
هنگامی که یزید فاسق با زینب کبری(س) دختر بزرگوار امام علی(ع) صحبت میکند، میگوید: «اِنه خَرَجَ من دینِ ابیک و اخیک». حسین از دین پدر و برادرت خارج شده!
زمانی که سرهای بریده شهدای کربلا را بر سر نیزه به سوی شام میبردند، میگفتند: «هذا رأس خارجی علیٰ یزید بن معاویه»، این سرِ خارجی است که بر ضد یزید شوریده است!
عمروبن حجاج زبیدی به منظور ترغیب سپاهیان کفر بر ضد حضرت امام حسین(ع) میگفت: «یا اهل الکوفه! الزموا طاعتکم و جماعتکم وَلا ترتابوا فی قتل من مرق من الدین و خالف الامام!»
استاد شهید مطهری پیرامون شیوههای تبلیغاتی بنیامیه علیه سالار شهیدان مینویسد: «دولت اموی تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است؛ حتی نیروی مذهب را. به این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 36
ترتیب که محدثین از خدا بی خبر را استخدام کرده و به آنها پول میدهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. میگویند، یک عالم اموی گفته است: اِنَّ الحسین قتل بسیف جدّه ـ حسین با شمشیر جدش کشته شد! منظور این بوده است که حسین به حکم دین جدش کشته شد.»
در پاسخ این اتهامات باید گفت: تردیدی نیست که یکی از شرایط رهبری امت اسلام، مسلمان بودن اوست، و حال آنکه طبق صریح اشعاری که از یزید در کتب اهل سنت و تشیع ثبت شده، او به وحی و نبوت اعتقاد نداشته است. او در حالی که سرِ مبارک امام حسین(ع) را رو بروی خود قرار داده است، میگوید:
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحیٌ نزل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل
یعنی: محمد ـ العیاذ بالله ـ با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان داشت و نه وحیی بر او نازل شده بود. و من از اهل خندف نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم!
بر همین اساس است که زینب کبری سلامالله علیها هنگام ایراد خطبه در مجلس یزید، این آیه از قرآن را تلاوت میکند:
«وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَروا أَنَّما نُملی لَهُمْ خَیْراً لِاَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»
(و البته آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها میدهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه مهلت میدهیم برای امتحان تا بر سرکشی و طغیان خود بیفزایند، و آنان را عذابی رسد که به آن سخت خوار و ذلیل شوند.)
و بدین ترتیب، یزید را به عنوان یکی از مصادیق بارز «کافر» معرفی میکند.
ابوالحسن علیبن حسین المسعودی، مورخ بزرگ قرن چهارم هجری (متوفی 346 هجری) در مروج الذهب مینویسد: «یزید مرد عیاشی بود، و دارای حیوانات شکاری و سگها و بوزینهها بود، و همواره شراب مینوشید.»
ابن جوزی حنبلی درباره یزید مینویسد: «از شواهدی که بر کفر و زندقه یزید گواهی میدهد، اشعاری است که به خوبی از کار وی سخن میگوید.»
علاوه بر اینها، مسئله موروثی بودن خلافت یزید است که هم برخلاف مبنای شیعه و هم برخلاف مبانی اهل سنت است. جرجی زیدان، نویسنده و محقق مشهور مصری میگوید: «برای اولین بار، معاویه خلافت اسلامی را خلافت موروثی قرار داد.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 37
با توجه به آنچه گذشت، یزید بن معاویه برای خلافت مسلمین به هیچوجه دارای مشروعیت نبود که خروج علیه او حرام باشد، بلکه او غاصب مقام ولایت، و سلطان جائری بود که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میدانست و از این رو، طبق دستور رسول گرامی اسلام(ص) قیام بر ضد او واجب بود. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
«اَیُّهَا النّاس! مَنْ رأیٰ سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلاً لحرم الله ناکثاً لِعَهْدِالله مُستاثراً لفیٴ الله مُتعدیاً لحدودالله فَلَمْ یغیر علیه بقول و فعل کان حَقّاً عَلَی الله اَنْ یدخله مدخله، الا و ان هؤلاء القوم قَدْ احلّوا حرام الله و حرموا حلاله...»
با توجه به چنین تبلیغات سوء و زهرآگینی است که امام حسین(ع) آگاهانه در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش میفرمایند:
«... انّ الحسین شَهِدَ اَنْ لاٰ الٰهَ الاّالله وحده لاٰ شریک له وَ اَن محمداً عبده و رسوله، جاء بالحق مِنْ عندالحق و اَنّ الجنة حقّ والنّار حق وَ انّ الساعة آتیة لاریب فیها وَ انَّ الله یبعثُ مَن فی القبور...»
گرچه اقرار به مبدأ و معاد و نبوت بر همه مسلمین لازم و واجب است، اما شاید هدف حضرت امام حسین(ع) پاسخی کوبنده به اتهاماتی است که بعد از شهادت مظلومانهاش بر او وارد خواهند کرد. استاد شهید مطهری با اشاره به همین موضوع مینویسد: «حسین(ع) به یگانگی خدا، به رسالت پیغمبر شهادت میدهد، چون امام میدانست که بعد، عدهای خواهند گفت که حسین از دین جدش خارج شده است.»
امام حسین(ع) با استناد به کلام رسول خدا(ص) که فرمود: «الخلافة محرمة علی آل ابیسفیان» قیام کرد، و از این رو است که قیام او برای تمام بشریت اسوه و الگو است: «فلکم فیَّ اسوة» به این معنا که بر همه بشریت است که در قبال حاکم ظالم قیام کند.
در پایان گفتار نخست، اشاره به چند نکته را ضروری میدانیم:
ـ تبلیغات مسموم کننده دشمن به طور یکسان بر مردم اثر نکرد. برخی از مردم با شناختی که از حسین بن علی(ع) داشتند، این تبلیغات را نوعی تهمت و افترا به امام(ع) میدانستند، در حالی که همین تبلیغات روی برخی از افراد ناآگاه و دنیاپرست تأثیر سوء داشت.
ـ شیوههای تبلیغاتی دشمن، تمام آن چیزی نیست که ذکر در مقاله حاضر رفت، بلکه روشهای دیگری نیز داشت که پرداختن به همه آنها در این مقال نمیگنجد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 38
ـ افشاگری اهل بیت(ع) و برملا کردن جنایتها و خیانتهای دستگاه بنیامیه و تشریح و تبیین اهداف شوم و خائنانه یزید و یزیدیان، از اهمیت ویژهای برخوردار بود و تأثیر فراوانی بر جای گذاشت. چه آنکه اگر چنین اقداماتی بهویژه از سوی سیدالساجدین(ع) و زینب کبری(س) صورت نمیگرفت، دستگاه تبلیغاتی دشمن با گسیل نیروهایش به تمامی نقاط، وانمود میکرد که یزید بن معاویه در این جنگ به پیروزی رسید و حسین بن علی(ع) به علت آشوبگری علیه ولی امر مسلمین! شکست خورده و سرکوب شده است، و بدین ترتیب، پرونده نهضت عاشورا همانند بسیاری دیگر از نهضتهای اسلامی برای همیشۀ تاریخ بسته میشد. بدیهی است خون شهیدان کربلا اثر داشت، اما برای تأثیرگذاری بیشتر آن به شرایط و وسایل مناسبی نیاز بود و این رسالتی بود که اهل بیت حسین(ع) پس از شهادت او به انجام رساندند.
ـ یکی از برنامههای دشمن پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش، توجیه قضیه از طریق انحراف افکار عمومی بود. اما اهل بیت حسین(ع) به رغم محدودیتهایی که در اسارت داشتند، با شجاعت و شهامت و با بیان و کلام منطقی خویش، همه نقشههای دستگاه حکومت و تبلیغاتچیان آن را نقش بر آب کردند و همان گونه که در بخش دوم این اثر خواهد آمد، بازماندگان واقعه خونین کربلا یعنی فرزندان رسول الله(ص) در این کار خود بسیار موفق بودند.
گفتار دوم
نقش تبلیغی اهل بیت(ع)
پس از معرفی و تشریح برنامهها، ابزار و شیوههای بنیامیه برای تحریف قیام حضرت حسین بن علی علیهالسلام و فاجعه خونین عاشورا، به بیان وظایف و نقش اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در این حادثه تاریخی میپردازیم، و پیش از آن اشاره به چند مطلب را ضروری میدانیم:
نقش عنصر تبلیغ:
عنصر تبلیغ در قیام حسینی از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از دلایل گزینش
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 39
مکه توسط امام حسین(ع) پس از خروج از مدینه، مد نظر داشتن همین عنصر تبلیغ بوده است؛ چه آنکه مکه، پیش از برگزاری مراسم حج و نیز در ایام حج، یکی از بهترین و مناسبترین مکان برای بیان اهداف و ماهیت قیام و در عین حال، اتمام حجت برای همه مسلمانان به شمار میآمد. «حجاج همانند خبرنگارانیاند که پیام امام(ع) را به مردم برسانند.»
یکی از نویسندگان معاصر در این باره مینویسد: «انتخاب مکه از میان شهرهای دیگر به این دلیل بود که هم حرم امن بود، و هم بهترین جا برای ابلاغ پیام امام برای مسلمانان.»
امام حسین(ع) پس از ورود به مکه با خواندن خطبۀ: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جیدسالفتاة» مردم را از اهداف خویش آگاه ساخت. آن حضرت در تمام مراحل و تا زمانی که حیات داشت از عنصر تبلیغ به بهترین وجه استفاده کرد، اما از بعدازظهر عاشورا، این رسالت عظیم برعهده اهل بیت(ع) به عنوان زبان گویای رهبر قیام واگذار شد.
شیوهها و وسایل تبلیغ:
بیتردید، تبلیغ و پیام رسانی هر نهضتی برحسب شرایط زمان برای خنثی کردن تبلیغات سوء دشمن، شیوهها و ابزار مخصوص به خود را میطلبد. همان گونه که در گفتار پیشین ذکر شد، بنیامیه و دستگاه خلافت غاصب یزید، برای تحریف قیام و شکست آن، شیوههای ویژهای را برگزید که رویارویی با این شیوهها به وسایل و ابزار کافی و خاصی نیاز داشت.
امام حسین(ع) برای انتخاب کاروان تبلیغی بسیار موفق بود. زیرا اگر آن حضرت غیر از اهل بیت، مثلاً عدهای را به عنوان «مبلّغ» به همراه میبرد، به طور مسلم تمامی آنها توسط دشمن تا دندان مسلح، همانند دیگر یاران امام(ع) کشته میشدند، ضمن اینکه موقعیت به گونهای بود که به چنین افرادی ـ به ویژه پس از شهادت حسین و یارانش و اسارت اهل بیت ـ اجازه و امکان تبلیغ نمیدادند. مهمتر از همه اینکه، هیچ مبلّغ و خطیبی قادر نبود همانند اهل بیت و بهخصوص حضرت علیبن حسین، سیدالساجدین(ع) و زینب کبری(س) با کلام آتشین و خطبههای گویا و منطقی خود، مردم را تحت تأثیر قرار
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 40
دهد.
از سوی دیگر، اهل بیت و کاروان اسیران کربلا، در انتخاب روش و ابزار تبلیغاتی ـ چه در گفتار و چه کردار ـ با موفقیت شایان توجهی روبرو شدند، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- خطبه: اهل بیت(ع) در چند شهر مهم خطبه خواندند که پس از این به آن خواهیم پرداخت.
2- شعر: گاهی خود اهل بیت(ع) و گاهی برخی از شاعران دوستدار خاندان نبوت، در تبیین نهضت حسینی اشعاری سرودند و خواندند. از جمله هنگامی که اهل بیت(ع) به مدینه بازگشتند، امام سجاد علیهالسلام به «بشیر بن جذلم» فرمود: بشیر! آیا تو هم مثل پدرت شعر میدانی؟ بشیر عرض کرد: آری. حضرت فرمود: برو و با سرودن شعر، مردم مدینه را از شهادت امام حسین(ع) که «بزرگترین ثلمه بر اسلام است» آگاه ساز. آنگاه بشیر، این اشعار را خواند:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها قتل الحسین فادمعی مدرار
الجسم منه بکربلاء مضرج والرأس منه علی القناة یدار
(ای مردم مدینه! دیگر در این جا نمانید، زیرا حسین(ع) کشته شد. و در شهادت اوست که من این گونه میگریم. بدن مقدس او را در کربلا به خون آغشتند، و سر او را بالای نیزهها در شهرها گرداندند).
هنگامی که «بشیر» این سروده را خواند در مدینه غوغایی بر پا شد.
3- عزاداری: اهل بیت(ع) با برپایی مراسم سوگواری و مرثیه خوانی، ماهیت حکومت جنایتبار یزید را افشا کردند. مثلاً پس از اینکه حضرت زینب سلامالله علیها و امام سجاد علیهالسلام در شام خطبه خواندند، اهل بیت(ع) در کاخ یزید به عزاداری پرداختند.
شاید این پرسش برای برخی از افراد مطرح باشد که پذیرفتن اهل بیت(ع) برای حضور در کاخ دشمن چه معنایی داشت و چرا امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) از رفتن به دربار یزید امتناع نکردند؟ در پاسخ باید گفت که هدف و رسالت اهل بیت(ع) پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش، رسوایی دشمن بود، و چه بهتر اینکه این رسالت در کاخ سبز یزید و به واسطه عزاداری صورت پذیرد، به طوری که حتی زنان آل ابیسفیان از جنایتها و ستمگریهای پسر معاویه آگاه شوند و در ماتم حسین(ع) اشک بریزند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 41
مرحوم شیخ محمد بن حسین عاملی ملقب به بهاءالدین یا شیخ بهایی (متوفای سال 1031 هجری قمری) مینویسد: «هنگامی که زنان اسیر، وارد منزل شدند، زنهای آل ابیسفیان با چشمان پر از اشک از آنان استقبال کردند و دستهای آنها را بوسیدند و سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند.»
ابو جعفر محمد بن جریر طبری از فقیهان و مورخان بزرگ اسلامی در قرن سوم و چهارم (متوفی به سال 310 هجری قمری) مینویسد: «زنان اسیر حسین(ع) از منزل یزید خارج نشدند و برای سوگواری به منزل او رفتند، و هیچ زنی از آل ابی سفیان باقی نماند مگر در نزد آنان آمدند و در آنجا سه روز اقامه عزا کردند.»
عزاداری اهل بیت(ع) در خانه یزید و دارالاماره، آنچنان تأثیری کرد که مردم تصمیم گرفتند به خانه یزید بریزند و او را بکشند. و این همان نقش و رسالت اهل بیت(ع) در حفظ و پاسداری از قیام حسینی و افشای حکومت غاصب یزید است.
حکومت و اهل بیت:
یکی از مباحث در خور توجه این است که حکومت یزید چه برنامهها و اهدافی برای اهل بیت(ع) داشت. قدر مسلم این است که مشاوران پسر معاویه در بردن بازماندگان فاجعه خونین عاشورا به سوی شام و کوفه، به تدوین طرح و برنامههایی پرداخته بودند، اما خوشبختانه با شکست مواجه شدند. زیرا سیاست انتخابی حکومت در قبال اهل بیت، سیاستی شکستخورده و غیر منطقی بود. عاملان ستمگر خلیفه اموی بعد از به شهادت رساندن امام حسین(ع) و یاران و همراهانش، خیمهگاه آنان را به آتش کشیدند و خاندان او را با وضع دلخراشی به اسارت بردند. چنین اقدامات ددمنشانهای در هیچیک از جنگهای صدر اسلام سابقه نداشت و اسیر کردن خاندان نبوت و فرزندان پیامبر اکرم(ص) آن هم برای دستگاهی که به اسم اسلام حکومت میکرد، کاملاً اشتباه و رسواگر بود. دشمن برای انتخاب چنین سیاستی احتمالاً دو هدف را دنبال میکرد:
ارعاب مخالفان: سیاست حکومتهای ستمگر بر آن است که برای ارعاب مخالفان و جلوگیری از نهضتهای احتمالی بعدی از هر وسیله ممکن استفاده کنند. حکومت یزید نیز پس از فاجعه عاشورا برای ایجاد رعب و وحشت بین مردم، اهل بیت را با وضع دلخراشی اسیر کرد و در شهرهای مهم اسلامی (کوفه و شام) برد و گرداند. شبیه این کار غیرانسانی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 42
پس از شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه توسط عبیدالله بن زیاد، پیش از این صورت گرفته بود. بدنهای این دو، پس از شهادتشان در کوچه و خیابانهای کوفه گردانده شد. همچنان که سرهای مبارک امام حسین(ع) و دیگر شهیدان کربلا را بر بالای نیزه کردند و در معرض تماشای مردم قرار دادند. اما این بار، چنین سیاستی به خاطر افشاگریهای اهل بیت(ع) با شکست مواجه شد. اهل بیت امام حسین(ع) با وجود تحمل شهادت دهها تن از عزیزانشان، در مقابل دشمن تسلیم نشدند. آنها زانوی غم دز بغل نگرفتند و خود را همچون شکستخوردگان به نمایش نگذاشتند، بلکه با خطبههای آتشین و سخنرانیهای مهیج و اتخاذ شیوهای منطقی، علاوه بر رسوا کردن حکومت یزید و یزیدیان به تودههای ناآگاه همه شهرهایی که از آن میگذشتند، درس آزادی و آزادگی دادند و بدین ترتیب بود که نطفه نهضتهای بعدی همچون «قیام توابین» به وجود آمد و بار دیگر، شعارهای امام حسین(ع) عملاً در فضای تمامی شهرها طنین افکن شد و مردم این شعار فرزند بزرگوار علی(ع) و فاطمه را که: «انّی لا اری الموت الاّ السعادة ولا الحیاة مع الظالمین الا برما» مجدداً به یاد آوردند و آن را تکرار کردند.
حسّ انتقامجویی:
کینه بنی امیه از بنیهاشم، سابقهای بس طولانی داشت که به بحثی جداگانه نیاز دارد. دشمن میاندیشید با کشته شدن امام حسین(ع) پرونده قیام او برای همیشه بسته شده است، پس چه بهتر که خاطرههای انتقامجویی را تجدید کند. از این رو، وقتی سرهای شهدا را در مقابل یزید قرار دادند، یزید در حالی که تمامی اسرا حضور داشتند، شعری به این مضمون خواند:
«کاش بزرگان قوم من که در بدر کشته شدند زنده میبودند و میدیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیرها و نیزههای ما به فریاد آمدند تا آنکه از خوشحالی فریاد برآورند و بگویند: ای یزید! دست تو شکسته مباد! ما بزرگان بنیهاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم... و من از نسل خندف نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»
دکتر شهیدی در این باره مینویسد: «در این بیتها، سخنی از پیغمبر و دین و قرآن در میان نیست، آنچه میبینیم تجدید خاطره خونهای جاهلی است. خون را به خون
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 43
شستیم.»
اما اهل بیت(ع) با پاسخی دندان شکن، یزید را به انفعال و رسوایی کشیدند. زینب کبری(س) در این مجلس فرمود:
«ای یزید! این جنایتها را انجام دادی، آنگاه خود را گناهکار نمیدانی و میگویی ای کاش پدران من زنده بودند و شادمانه میگفتند، ای یزید! دست تو شکسته مباد!... و تو دست خود را به خون فرزندان پیامبر(ص) آغشته ساختی و ستارگانی از آل عبدالمطلب را خاموش کردی و پدران خود را صدا میزنی. به زودی تو به آنان میپیوندی و در آن جا آرزو میکنی که ای کاش دستانم شکسته و زبانم لال بود و نمیگفتم آنچه را که گفتم، و نمیکردم آنچه را که انجام دادم...»
این کلمات آتشین، اشاره به انتقامگیری حضرت باریتعالی از یزید و یزیدیان است.
امام سجاد(ع) در همین مجلس، با شجاعتی بینظیر، پس از معرفی حضرت رسول اکرم(ص)، مردم را به یاد تاریخ صدر اسلام انداخت و با کلماتی به یزید و جماعتی که حضور داشتند فهماند که بنیامیه همان کسانیاند که سالها بر ضد اسلام و پیامبر خدا(ص) پیکار کردند و سپس خطاب به پسر معاویه گفت: تو، ای یزید! درصدد انتقامجویی از اهل بیت پیامبری، غافل از اینکه خداوند انتقام ما را از تو و بنیامیه خواهد گرفت.
همان گونه که میبینیم، اهل بیت امام حسین(ع) در قبال اهداف و سیاستهای حکومت به خوبی عمل کردند و با سخنان خود، یزید را به شکست کشاندند و مسئولیت و رسالتی را که برعهده داشتند، به گونهای مطلوب ایفا کردند. استاد شهید مطهری مینویسد:
«مقام شامخ زینب(س) در تبلیغ او بروز کرد. شما ببینید اهل بیت امام حسین(ع) چه ماهرانه تبلیغ کردند. دو سه نکته است که تا انسان به آنها توجه نداشته باشد به ارزش تبلیغ اهل بیت و در واقع به ارزش سفر تبلیغاتیشان پی نمیبرد. کار ابا عبدالله(ع) حساب شده بود؛ یعنی در این سفر به دست خود دشمن، برای او رسوایی به بار آورد. دشمن به خیال خودش اسیر حمل میکند، اما در حقیقت دارد مبلّغ میفرستد.»
وظایف اهل بیت(ع)
پس از بیان چند مطلب مقدماتی در گفتار دوم، اینک به وظایف و نقش اهل بیت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 44
عصمت و طهارت علیهمالسلام در حادثه «طفّ» میپردازیم.
همان گونه که گفتیم، اهل بیت(ع) وظیفه پیام رسانی و تبلیغ را که در نهضت حسینی برعهده داشت، به طور شایستهای انجام داد و در ایفای مسئولیت خود به توفیق بزرگی دست یافت و بزرگترین تأثیر را بر جای گذاشت و به قول دانشمند ارجمند ـ دکتر شهیدی ـ: «اثری که سخنان خواهران امام حسین(ع) در اجتماع کوفه و شام نهاد، کمتر از اثر کشته شدن خود او نبود.»
اگر نهضت کربلا را به کبوتری تشبیه کنیم که به سوی هدفی پرواز میکند، بیتردید یکی از بالهای او اهل بیت است که نقشی بزرگ در این پرواز داشتند. امام حسین(ع) تا عصر عاشورا با اتخاذ سیاست اصولی و منطقی مثل پذیرفتن دعوت مردم کوفه، بیعت نکردن با یزید و سپس با نثار خون خود و عزیزانش به عنوان چهره نخست انقلاب، بسیار خوب عمل کرد. اما از بعداز ظهر عاشورا، چهره دوم انقلاب یعنی پیام رسانی اهداف نهضت توسط اهل بیت(ع) به نمایش گذاشته شد که آنان نیز در کار خود بسیار موفق بودند.
پیش از بیان محور تبلیغات اهل بیت(ع) ذکر چند نکته ضروری است:
1- منظور از وظایف اهل بیت، چیزهایی است که از گفتار و رفتار آنها استفاده میشود.
2- محل تبلیغات اهل بیت در چند شهر مهم اسلامی (کوفه، شام و مدینه) که در آن مقطع زمانی از هر جهت مناسب بودند برگزیده شد.
3- چگونگی انجام تبلیغات در این شهرها متفاوت بود و بر حسب اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر شهر صورت میگرفت.
4- تبلیغات، گاهی با صراحت تمام بود و زمانی امر تبلیغ با استفاده از کنایهها و استعارهها انجام میشد. مثلاً هنگامی که امام سجاد(ع) در شام به معرفی پدر بزرگوارش – امام حسین(ع) – میپردازد با صراحت تمام سخن میگوید، ضمن آنکه در لابهلای سخنانش، جنایتها و خیانتهای بنیامیه و یزید بن معاویه را نیز تشریح میکند.
محور تبلیغات اهل بیت(ع) بر موارد زیر استوار بود:
الف) معرفی اسلام و پیامبر اکرم(ص)، ب) نکوهش مردم کوفه، ج) معرفی حضرت علی علیهالسلام، د) معرفی امام حسین(ع) و اهل بیت، هـ) معرفی بنیامیه و تشریح جنایتها و ستمگریهای آنان، و) جلوگیری از تحریف واقعیتهای نهضت عاشورا.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 45
تبلیغات اهل بیت در کوفه:
کوفه از نظر اوضاع سیاسی – اجتماعی و فرهنگی با مدینه و شام متفاوت بود. این شهر، مدت چند سال مرکز حکومت حضرت علی(ع) بود و وجود شخصیتهایی مثل «حجر بن عدی» و... در رشد سیاسی و فرهنگی مردم و نیز معرفی اسلام واقعی تأثیر فراوان داشت. مردم کوفه به خاطر اِعمال سیاستهای غیراصولی و غیرمنطقی معاویه نسبت به اسلام و جامعه، از او ناراحت بودند و بدین جهت بنیامیه چندان پایگاهی در این شهر نداشت. بر اثر همین نارضاییها بود که مردم در جنگ علی(ع) و معاویه از حضرت علی(ع) حمایت کردند.
میزان ناراحتی و نارضایی مردم از معاویه و بنیامیه به حدی بود که همواره انتظار مرگ معاویه را میکشیدند تا فرصت مناسبی بهدست آورند. از این رو پس از مرگ معاویه و غصب خلافت از سوی یزید، با نوشتن نامههای متعدد به امام حسین(ع) به عنوان لایقترین فرد، از او برای امامت و رهبری جامعه دعوت کردند. البته همه دعوتکنندگان، درد دین نداشتند و دلشان برای اسلام نمیسوخت، بلکه نارضاییهای آنان جنبه سیاسی و اقتصادی داشت. یکی از عواملی هم که پیشتر مردم کوفه، پس از مدت کوتاهی دست از حسین(ع) کشیدند و بعداً نیز بزرگترین جنایت و خیانت را نسبت به ایشان روا داشتند، همین بود که آنان برای خدا از حسین(ع) دعوت نکرده بودند. به همین جهت، مردم کوفه واقعاً سزاوار سرزنش بودند. بدیهی است پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) نحوه تبلیغ اهل بیت(ع) در کوفه با چنین مردمی با دیگر شهرها متفاوت بود.
از سوی دیگر، دشمن پس از شهادت امام حسین(ع) و عزیزانش، اهل بیت(ع) را همراه سرهای شهدا وارد کوفه کرد. ابن طاووس در این باره مینویسد:
«هنگامی که کاروان اسیران به نزدیک کوفه رسیدند، مردم برای تماشای آنها جمع شدند و یکی از زنان گفت: شما از چه خاندانی هستید؟ پاسخ شنید، ما اسرای آل محمدیم.»
و هنگامی که «سهل» وارد کوفه شد، وضع شهر را غیر عادی دید. از پیرمردی پرسید «در شهر چه خبر است؟ پیرمرد گفت: برخی از مردم به خاطر پیروزی یزید خوشحالند و برخی نیز به خاطر شکست حسین(ع) اظهار ناراحتی میکنند.»
دو نمونه فوق حاکی از این نکته است که عدهای از کوفیان، اهل بیت را میشناختند،
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 46
اما گروهی نیز اصلاً با آنان آشنایی نداشتند. بر این اساس است که اهل بیت(ع) برای معرفی خود، وظیفه سنگینی داشتند و در این میان، زینب کبری(س) بیش از همه، احساس وظیفه میکرد و هر چند دارای شرایط اجتماعی و سیاسی مناسبی نبود، اما لازم میدید با مردم کوفه سخن بگوید و آنان را از خواب غفلت بیدار کند و تبلیغات گسترده دستگاه غاصب خلافت درباره آنان را خنثی نماید و در عین حال، به معرفی فرزندان پیامبر(ص) و تشریح حادثه خونین عاشورا و رفتاری که عمال یزید و بنیامیه با آل الله کردند، بپردازد.
ابن طاووس میگوید: زینب کبری(س) ابتدا فرمان سکوت داد: «اَوْ مأتَ الی الناس ان اسکتوا فارتدَّت الانفاس و سکنت الاجراس» و آنگاه فرمود:
«... ای مردم کوفه! ای اهل فریب و خیانت! آیا برای ما گریه میکنید؟ هنوز چشمان ما گریان است و نالههای ما خاموش نشده است. مَثَلِ شما مَثَل آن زنی است که رشته میبافد و سپس خود آن را پاره میکند. شما هم به پیغمبر(ص) ایمان آوردید، اما با این گناه عظیم، آن را دوباره از بین بردید... شما همانند گیاهی هستید که بر مزبله بروید؛ نه قابل خوردن است و نه موجب نفع... شما مستوجب عذاب خدایید. پس از آنکه ما را کشتید بر ما گریه میکنید؟! آری به خدا قسم که باید بسیار گریه کنید و کم بخندید. هر آینه ننگ و عار این جنایت، دامان شما را گرفته که با هیچ آبی نمیتوانید این لکه را بشویید. چگونه شسته میشود قتل پسر پیامبر و سید جوانان اهل بهشت؟ شما کشتید کسی را که پناهگاه نیکانتان و دادرس شما به هنگام مصیبت بود. وای بر شما ای مردم کوفه! میدانید کدام پاره جگر پیامبر(ص) را شکافتید؟ و کدام پردهنشینان عصمت را از پرده بیرون آوردید؟ آیا میدانید چه خونی از پیغمبر(ص) بر زمین ریختید و چه حرمتی را از او هتک کردید؟ شما گناهی عظیم انجام دادند؛ گناهی که زمین را پر کرده و آسمان را فرا گرفته است. آیا تعجب میکنید اگر از آسمان خون ببارد؟ هر آینه عذاب خداوند در آخرت ذلتآور و سختتر است، درحالی که آن روز شما یاری نمیشوید. اکنون که خداوند به شما مهلت داده خوشدل نباشید، چه آنکه خداوند در مجازات عجله نمیکند. و بدانید که پروردگار شما در کمینگاه است.»
٭ ٭ ٭
دختر بزرگوار علی علیهالسلام، این خطبه آتشین را آنچنان عالی و کوبنده بیان کرد که «حزیم اسدی» میگوید: «وَلَمْ ارحضرة والله النطق منها کانها تفرغ من لسان امیرالمؤمنین
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 47
علی بن ابیطالب(ع).» یعنی: به خدا قسم، من زنی را در نهایت عفت ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید، آن گونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابیطالب(ع) شنیده میشود.
این سخنان که با عبارتهایی چنین شیوا از دلی سوخته برمیآمد و از دریای مواج از ایمان به خدا نیرو میگرفت، همه را دگرگون کرد، به گونهای که شنوندگان، دستها را بر دهان نهاده و دریغ میخوردند.
واکنش مردم کوفه چنان بود که نوشتهاند:
«فَوَ الله لَقَدْ رَأیتُ النّاسَ یَومئذٍ حیاری یبکونَ وَ وَضَعُوا اَیْدیهم فی افواههم.» یعنی: به خدا قسم در آن روز مردم کوفه را دیدم که بهت زده اشک میریختند و از شدت اندوه، دستها را بر دهان گرفته و انگشتان خود را میگزیدند.
هر کلمه از خطبه زینب کبری(س) همچون بمبی بر کاخ ستم یزید فرود میآمد، در حالی که بر قلوب بسیاری از مردم کوفه نور میپاشید. پیرمردی که پیش از خوانده شدن خطبه، شاید اهل بیت عصمت و طهارت و فرزندان حسین بن علی(ع) را به عنوان افراد خارجی میپنداشت، پس از قرائت خطبه گفت:
پدر و مادرم به قربان شما. پیرمردان شما بهترین پیرمردان، جوانان شما بهترین جوانان، و ذریه شما بهترین نسل است، و شما خانواده بزرگوار و با فضل و کرامتی هستید.»
هر آیه در صحایف علوی به وصف نازل بر انبیا شده در شأن زینب است
در خطبهاش که کوفه از آن شد سکوت محض گویی که ممکنات به فرمان زینب است
ابن زیاد، خائف و رسوا و مفتضح در بارگاه خویش ز عنوان زینب است
و درباره چنین خاندانی است که حضرت علی(ع) فرمود: «لا یُقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد» از این امت، هیچ کس را نمیتوان با آل محمد(ص) قیاس کرد.
محور تبلیغات:
1ـ سرزمین مردم کوفه: همان گونه که ذکر آن رفت، حضرت زینب کبری(س) مردم کوفه را سرزنش میکند و این بدان جهت است که همین مردم، امام را دعوت کردند و از سوی همین مردم به ظاهر مسلمان کوفه با فرزند پیامبر خود و یاران او همان کردند که با کافران میکردند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 48
همین مردم از امام حسین(ع) دعوت کردند و در سرزمین کربلا با او نماز خواندند، و پس از آن در همان مکان، او را با فجیعترین شکل کشتند. اگر امام(ع) دعوت مردم را نمیپذیرفت و با کوفیان اتمام حجت نمیکرد، تاریخ و تاریخنویسان او را ملامت میکردند که چرا به ندای مردمی آماده قیام پاسخ مثبت نداد. و امام این بهانه را از دست تاریخنگاران گرفت. هم اکنون این مورخاناند که مردم کوفه را سرزنش میکنند، که واقعاً نیز سزاوار سرزنشاند و نکوهش زینب کبری(س) از آنان، امری عقلایی و منطقی است.
2ـ معرفی امام حسین و اهل بیت(ع): تبلیغات گسترده یزیدیان در کوفه نیز بیتأثیر نبود. شاید بسیاری از جوانان و نوجوانان کوفه، امام حسین(ع) را به خوبی نمیشناختند و نمیدانستند که او جگر گوشه پیامبر(ص) و کشتن او با شکافتن قلب رسول خداست. آنها نمیدانستند که او برای چه امری قیام کرده است و یا دست کم این پرسش برایشان مطرح بود که علل قیام او چه بود، دشمنان او چه کسانی بودند و چرا او را بیرحمانه کشتند. از این رو، ضرورت داشت تا عدهای با سخنان خود، امام و اهل بیت او را معرفی کنند.
بیتردید اگر انگیزه قیام امام حسین(ع) را «امر به معروف و نهی از منکر» بدانیم، پس از شهادت او چه کسانی باید مردم کوفه را امر به معروف و نهی از منکر میکردند؟ بدون شک، یکی از مصادیق بارز «معروف» همانا معرفی امام و اهل بیت او بود، و یکی از مصادیق بارز «منکر» حکومت و جنایتهای او به شمار میآمد که باید معرفی میشد، و از بعدازظهر عاشورا، انجام چنین رسالتی برعهده اهل بیت بود که آنان نیز این وظیفه را به بهترین وجه انجام دادند.
3ـ جلوگیری از تحریف نهضت: نقش اهل بیت در جلوگیری از تحریف حقایق و واقعیتهای نهضت عاشورا، نقشی کلیدی بود. تشریح اصل واقعه کربلا و چگونگی شهادت حضرت امام حسین(ع) و یاران و نزدیکان باوفای او و نیز ماجرای اسارت اهل بیت(ع) و جنایتهای بنیامیه از سوی امام سجاد علیهالسلام و زینب کبری سلامالله علیها در تاریخ ثبت شده است. دشمن که پیش از وقوع حادثه عاشورا، جواز قتل امام(ع) را صادر کرده بود، پس از شهادت او مُهر سکوت بر لب زد! آیا حکومت میتوانست تمام جنایتهای خود را انکار کند؟ اگر یزید میتوانست لکه ننگی را که بر دامنش نشسته است، پاک کند به هر وسیله ممکن و با صرف هر هزینهای که میشد، این کار را میکرد. شاید هم درصدد انجام چنین اقدامی بود، اما اهل بیت(ع) با ایفای رسالتی که برعهده داشتند، کاری
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 49
کردند که نه تنها مردم کوفه بلکه نسلهای آیندۀ جهان ضمن آگاهی از واقعیتها، ایثار حسین علیهالسلام و یارانش و نیز جنایتهای یزید و یزیدیان را بدانند و تاریخ، بر این کار شهادت دهد.
هنگامی که اسیران را به کاخ ابن زیاد – حاکم کوفه – بردند، او خطاب به زینب کبری(س) گفت: «کَیْفَ رأیت صُنع الله بِاَخیکِ» ـ آیا دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ و زینب در پاسخ گفت: «من از خدا درباره برادرم جز خوبی ندیدم. برادرم و یاران او به راهی رفتند که خدا میخواست. آنان شهادت با افتخار را میخواستند و به این نعمت رسیدند. اما تو، پسر زیاد! خود را برای جواب دادن به آنچه که کردهای آماده کن که خداوند بین تو و آنان حکم خواهد کرد.»
نمونه فوق، بیانگر این نکته است که دشمن درصدد تحریف واقعیتهای قیام امام حسین(ع) است، اما زینب کبری(س) با سخنان کوبندهاش از آن جلوگیری میکند؛ سخنانی که به عنوان سند معتبر در تاریخ جهان ثبت میشود.
مرحوم آیتی مینویسد: «در بررسی حادثهای که هفتاد و سه مرد از جان گذشته آن را به وجود آوردند و زنان و کودکان داغدیده و سوگوار آن را به نتیجه رساندند، خواهیم دید که خطبهها و سخنان اهل بیت(ع) و گفتار آن گویندگان شجاع، فصیح و بلیغ چگونه در سینههای مردم جا گرفت و دلهای آنان را تکان داد و پردههای گمراه کننده را بالا زد و تشخیص مردم را بکلی تغییر داد و آنان را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تغییر چهره این واقعه تاریخی را از دست دشمن گرفت و هر چه را دشمن گفت و نوشت و هر چه سبکی و هرزگی نشان داد، همه را تاریخ ثبت کرد...»
تبلیغات اهل بیت در شام
شام که پیش از این، تحت سیطره امپراتوری روم بود، در سال 14 هجری جزو قلمرو حکومت اسلامی شد. مردم شام به خاطر حکومت طولانی امرایی همانند «خالد بن ولید» و «معاویة بن ابیسفیان» در آن منطقه، شناخت چندانی از پیامبر اکرم(ص) و معارف بلند اسلام نداشتند. استاد جعفر شهیدی در این باره مینویسد:
«... از مردم دمشق، نه کسی پیغمبر را دیده بود و نه سخن او را شنیده بود و نه اسلام را آنچنانکه در مدینه رواج داشت میشناخت. نتیجه آنکه جوانان – آنان که در سن یزید
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 50
بودند – از اسلام حقیقی چیزی نمیدانستند... اینان حتی نمیدانستند خویشان پیامبر(ص) چه کسانیاند...»
«بنیامیه آنقدر مردم را در فقر فرهنگی قرار داده بودند که حتی وقتی معاویه، نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند، هیچ کس چیزی نگفت!»
داستان ناقه و جمل نیز حاکی از فقر فرهنگی همین مردم است.
بنیامیه با تبلیغات گسترده خود، وضعی به وجود آورده بودند که مردم شام، اهل بیت پیامبر(ص) را یا نمیشناختند و یا تصور دیگری درباره آنان داشتند.
مرحوم آیتی مینویسد: «من تصور میکنم که بیشتر مردم شام تا آن روز نمیدانستند که «سید الشهدا» در اسلام، فردی به نام «حمزة بن عبدالمطلب» است، و یا رسول خدا(ص) درباره حسن و حسین علیهما السلام گفته است که: اینان سروران بهشتیاند...»
معاویه پسر ابیسفیان، آنچنان علیه حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام در شام تبلیغ کرده بود که مردم، سبّ و لعن او را به عنوان سنت و ارزش اجتماعی به حساب میآوردند.
«کار اطاعت مردم از معاویه به جایی رسیده بود که سبّ علی سنت شده بود و کودکان بر آن سنت متولد میشدند و بزرگان بر آن روش میمردند.»
«بنیامیه براساس سخنان علی فتوا نمیدادند... و بردن نام «علی» ممنوع بود. شخصیتهای بزرگ مسلمانان از علی به نام مستعار «شیخ» اسم میبردند.»
«بر بالای منبرها و بعد از نمازهای جمعه، این شخصیت الهی لعن میشد.»
بدون شک، بنیامیه، دشمن و فتنهای برای اسلام و جامعه اسلام بودند و حضرت علی(ع) فرمود:
«اَلاٰ و انْ اخوف الفتن عندی علیکم فتنة بنیامیه فانّها فتنة عمیاء مظلمة»
با توجه به خطر بنیامیه بر ضد اسلام است که امام حسین(ع) فرمود:
«اِنْ کانَ دین محمد(ص) لَمْ یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی»
تبلیغات گسترده بنیامیه، آنچنان بر افکار مردم شام اثر گذاشته بود که آنان هنگام ورود اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به این شهر، لباس نو پوشیدند و شهر را به بهترین شکل آذین بستند و به آواز خوانی پرداختند.
با توجه به چنین وضعی است که تبلیغات اهل بیت(ع) در شام با کوفه و مدینه تفاوت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 51
دارد. اگر چه اهل بیت، اسیر و ظاهر پر و بال شکسته بودند، اما آنها زبان علی(ع) در کام و مسئولیت حسین(ع) بر دوش داشتند و بدین جهت به گونهای شایسته، رسالت خود را به انجام رساندند. آنها وظیفه سنگینی بر عهده داشتند، زیرا میبایستی علاوه بر معرفی امام حسین(ع) و اهل بیت و تشریح جنایتهای بنیامیه، به معرفی و شناساندن پیامبر اسلام(ص) و شرح مظلومیت علی(ع) نیز میپرداختند.
محور تبلیغات:
محور تبلیغات اهل بیت(ع) را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
الف) معرفی پیامبر اسلام(ص)، ب) معرفی حضرت علی(ع)، ج) معرفی امام حسین(ع) و یارانش، د) تشریح جنایتهای بنیامیه و حکومت یزید، هـ) تبیین واقعیتهای حادثه کربلا.
در مجلسی که با حضور یزید بن معاویه، سران حکومت، مردم و اهل بیت(ع) در مسجد جامع شام برقرار شد، یزید در حالی که سرهای شهدا را در مقابل خود داشت و نسبت به سر مبارک امام حسین(ع) اسائه ادب میکرد، به خطیب دستور داد بالای منبر برود و به ایراد سخن بپردازد. خطیب بالای منبر رفت و به خاندان عصمت و طهارت، علیهم السلام، ناسزا گفت. امام سجاد علیهالسلام از فرصتی که دشمن با دست خود فراهم کرده بود بهترین استفاده را کرد و فرمود: «وَیْلُکَ اَیُّهَا الخاطب! اشتریت مرضات المخلوق بسخط الخالق فتبوأ مقعدک من النّار» آن حضرت سپس رو به یزید کرد و گفت: «یا یزید! ائذن لی حتی اصعد هذه الاعداد فأتکلم کلمات الله فیما رضاه و لهؤُلاءِ الجلسا فیما اجر و ثواب.»
امام سجاد(ع) با این سخنان که هر واژهاش دنیایی معنا و ارزش داشت، افکار مردم را به خود جلب کرد و آنگاه بعد از حمد و ثنای پروردگار چنین فرمود:
«... ای مردم! خداوند به ما خاندان، شش فضیلت داده، و ما را با پنج ویژگی بر دیگران برتری داده است. شش فضیلت ما عبارتند از اینکه: خدا به ما علم، حلم، فصاحت، بخشش، شجاعت و محبوبیت در دل مؤمنین عنایت فرموده است.
پنج ویژگی ما آن است که: پیامبر برگزیده خدا از ماست، علی(ع)، جعفر طیّار، و دو سبط این امت، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از ماست.»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 52
امام سجاد(ع) در مقام فخر، به طور اجمال، خاندان عصمت را معرفی میکند، تا به بنیامیه، مردم و تاریخ بفهماند که همه خوبیها از ماست: «جعفر طیّار که در راه اسلام به شهادت رسید، از ماست. اما بنیامیه همانهایی بودند که تا آخرین نفس بر ضداسلام پیکار کردند. همانهایی بودند که ابوسفیان در مورد اسلام و حکومت گفت: «حکومت ملک است، بهشت و دوزخ همه دروغ است. نگذارید این توپ (حکومت) از تیپ شما خارج بشود، بلکه به یکدیگر پاس بدهید و نگذارید از میان شما خارج شود و آن را موروثی کنید...»
آنگاه حضرت سجاد(ع) به سخنانش چنین ادامه داد:
«... من فرزند مکه و منی، زمزم، صفا و مروهام، من فرزند محمد مصطفی(ص) هستم. من فرزند آن کسم که او را به معراج بردند. من پسر آن کسی هستم که در آسمانها با ملائکه نماز خواند. من پسر بهترین فردی هستم که احرام بست. من فرزند بهترین مردمانم...»
حضرت علی بن حسین علیهالسلام با این سخنان به مردم و تاریخ نشان داد که فلسفه قیام حسین(ع) در راستای احیای اسلام و زنده نگه داشتن سنت پیامبر اسلام(ص) است که بنیامیه آنها را از بین بردهاند، و بدین جهت است که امام حسین(ع) فرمود: «وَعَلَی الاسلام السّلام اِذْ قد بلیت الامة براع مثل یزید.»
«اَلاٰ تَرَوْنَ انَّ الحق لا یُعمل به وَ انَّ الباطل لا یتناهیٰ عنه...»
امام سجاد(ع) در عین حال به مردم فهماند که: گر چه یزید با اسم اسلام حکومت میکند، اما خود به آن هیچ اعتقادی ندارد؛ آنچنان که گفته است:
لعبت هاشم بالملک فلا خبرٌ جاءَ ولا وَحْیٌ نَزَل
فرزند بزرگوار امام حسین(ع) در حالی که در اسارت بنیامیه بود، در ادامه خطبهاش فرمود:
«من پسر علی مرتضایم. من پسر آن کسی هستم که با گردنکشان مقابله کرد تا آنکه به «لاالهالاّالله» زبان گشودند. من پسر آن کسی هستم که در رکاب پیامبر(ص) با دو شمشیر و دو نیزه جهاد کرد، و دو بار هجرت و دو بار با رسول خدا بیعت کرد... و در یک چشم بر هم زدن به خدا کفر نورزید. من پسر کسی هستم که پشتیبانش جبرئیل و یاورش میکائیل است. من پسر آن کسی هستم که حامی مسلمانان و قاتل منافقین، ناکثین و قاسطین و جهادگر با دشمنان خداست. من پسر آن کسی هستم که از همه مؤمنان زودتر به پیامبر(ص) ایمان آورد...»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 53
امام سجاد(ع) با بیانی زیبا، تبلیغات چندین ساله بنیامیه بر ضد علی(ع) را خنثی کرد. مگر در همین شهر شام، برخی از مردم در نماز جمعه، پس از برگزاری نماز علی را لعن نمیکردند؟ مگر مردم شام و مخصوصاً طبقه جوان میدانستند که علی(ع) یک لحظه کفر نورزیده است؟ مگر گذاشته بودند که مردم، این جمله رسولالله(ص) درباره حضرت علی(ع) را بشنوند که: «یک ضربه علی در روز خندق، بالاتر از هفتاد سال عبادت است.» اما اکنون امام سجاد(ع) با سخنان آتشین خود، علی(ع) را معرفی میکرد تا مردم بیندیشند که آیا این علی با آن علی که بنیامیه معرفی کرده است قابل قیاس است؟
گر چه، سخنان امام(ع) کوتاه بود و در فرصت اندکی ایراد شد، اما کلام امام(ع) همچون خود او نور است و بر قلبهای مردم نور میبخشد.
امام سجاد(ع) سپس به معرفی امام حسین(ع) و اهل بیت و تشریح جنایتهای بنیامیه پرداخت و فرمود:
«من فرزند آن کسی هستم که او را به ستم کشتند و سرِ او را از قفا بریدند. او را با لب تشنه شهید کردند و سپس بدن او را بر زمین افکندند و او را به خاک نسپردند. من پسر آن کسی هستم که لباسهایش را به غارت بردند. من پسر آن شهیدی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند. من پسر آن کسی هستم که سرش را بالای نیزه کردند. من فرزند آن کسی هستم که زنان و کودکان او را از عراق تا شام به اسارت بردند.»
امام سجاد(ع) واقعه سوزناک و دلخراش شهادت امام حسین(ع) و چگونگی اسارت اهل بیت را به گونهای بیان کرد که تأثیر فراوانی بر مردم گذاشت. مرحوم آیتی در این باره مینویسد:
«... امام چهارم(ع) پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها فرو ریخت و شیون از میان مردم برخاست، و فرزند امام حسین(ع) ضمن خطابه خویش، جای اهل بیت را در حوزه اسلامی نشان داد و پرده از روی چهره تابناک فضایل و مناقب آنان برداشت...»
یزید بن معاویه هیچگاه تصور نمیکرد که اسیران دست بستهای در مرکز حکومتش بتوانند او را رسوا کنند و واقعیتهای حادثه کربلا را برای مردم تشریح نمایند و به گونهای سخن بگویند که تاریخ آینده جهان نیز بر او لعنت فرستد. اما امام سجاد(ع) برای مردم ثابت کرد که یزید، فرزند پیامبر(ص) را کشته و اهل بیت رسول خدا را اسیر کرده است. این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 54
خطبه آنچنان در مردم تأثیر گذاشت که «ابن جوزی» مینویسد:
«به خدا قسم در بین مردم کسی نبود مگر آنکه به خاطر کشتن حسین به یزید ناسزا میگفت و او را توبیخ میکرد و از او فاصله میگرفت.»
نفرت و انزجار عمومی از یزید بن معاویه تا آن حد بود که او قتل امام حسین(ع) را به ابن زیاد نسبت داد.
حال، این پرسش مطرح است که اگر این خطبهها نبود، دشمن این قیام را تحریف نمیکرد؟ واقعیت این است که اگر خطبهها و سخنرانیهای امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) در شام و کوفه نبود، بسیار مشکل بود که جریان شهادت امام حسین(ع) و یارانش به صورت کنونی بر صفحات تاریخ ثبت شود، بلکه دست تحریف و خیانت بنیامیه، نهضت عاشورا را برخلاف آنچه که بود منعکس میکرد.
تبلیغات در مدینه
مدینه مرکز حکومت پیامبر اسلام(ص) و محل تبلیغ رسالت بود و در میان مسلمین بعد از مکه، جایگاه ویژهای داشت. مسلمانان پس از برگزاری مراسم حج به منظور زیارت قبر رسول خدا(ص) از تمام شهرهای جهان اسلام به این شهر میآمدند، و بدین جهت بهترین مکان برای پیام رسانی هم برای مردم مدینه و هم برای بقیه مسلمانان بود، تا از اهداف قیام و شهادت امام حسین(ع) و جنایتهای حکومت بنیامیه آگاه شوند و بدین ترتیب نهضت عاشورا از تحریف محفوظ بماند و این رسالت برعهده اهل بیت(ع) بود.
حکومت یزید که بر اثر تبلیغات اهل بیت در شهرهای کوفه و شام، شاهد نفرت و انزجار مردم از بنیامیه بود، کوشید تا اسرا را به مدینه بفرستد. دشمن فکر میکرد که آنان هنگام بازگشت به خانهها و کاشانههایشان ساکت خواهند نشست و پرونده قیام حسینی پس از آن بسته خواهد شد. غافل از اینکه اهلبیت، همانهایی هستند که در شام و کوفه، حکومت را با خطبهها و خطابههایشان رسوا کردند و در عین حال، زمینه را برای انقلابهای دیگری فراهم ساختند و در این شهر نیز به تبلیغات خود ادامه خواهند داد و قیامهایی مانند «قیام مردم مدینه» را به وجود خواهند آورد و نهضت کربلا را برای همیشۀ تاریخ زنده نگه خواهند داشت.
اهل بیت امام حسین(ع) در مدینه نیز همانند کوفه و شام با خواندن خطبه، به راه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 55
انداختن مراسم عزاداری و برگزاری مراسم شعرخوانی، رسالت خود را برای زنده نگهداشتن قیام عاشورا به بهترین وجه ایفا کردند.
نوشتهاند؛ هنگامی که اهل بیت به نزدیک مدینه رسیدند، امام سجاد(ع) دستور داد، خیمهها را بپا دارند و آنگاه به «بشیر» فرمود، به مدینه برو و خبر شهادت امام حسین(ع) و یارانش را به مردم برسان. بشیر پس از آمدن به مدینه به مسجد رسول الله(ص) رفت و در اجتماع مردم این شعر را خواند:
یا اهل یثرب! لامقام لکم بها قتل الحسین فادمعی مدرار
الجسم منه بکربلا مضرج والرأس علی القناة یدار
در این هنگام، زنان و مردان مدینه، گریه کنان از شهر بیرون آمدند و پیرامون خیمه امام سجاد(ع) اجتماع کردند. امام سجاد(ع) با استفاده از فرصت، بعد از حمد و ستایش خداوند فرمود:
«ای مردم! سپاس خدای را که ما را مورد آزمایش قرار داد به مصیبتهای بزرگ و ثلمهای عظیم که در اسلام واقع شد. همانا امام حسین و یاران او را کشتند و فرزندان او را اسیر کردند و سر نازنین آنها را بالای نیزه نمودند و در شهرها گرداندند، و این مصیبت است که مثل و مانند ندارد. ای مردم! کدامیک از مردان شما پس از این مصیبت دلشاد خواهد شد. و کدام قلبی از غم و اندوه خالی خواهد ماند، و کدام چشمی از ریختن اشک خودداری خواهد کرد؟
ای مردم! کدام قلبی است که شیفته آن حضرت نشود؟ و کدام گوشی است که بتواند این مصیبت را بشنود. ای مردم! ما را پراکنده ساختند و از شهرها دور کردند. گویا ما اهل ترکستان و کابل هستیم، بدون آنکه مرتکب گناهی شده باشیم و یا تغییری در اسلام داده باشیم. به خدا سوگند، اگر رسول خدا به این جماعت به حمایت از ما وصیت میکرد و فرمان جنگ با ما را میداد، بیش از این نمیتوانستند کاری بکنند...»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 56
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 57