منگنه ذلت یا شهادت و
اهداف کلی قیام عاشورا
﷼ سید صادق حقیقت
امامان شیعه در کردار و گفتار برای مردم، نمونه و اسوهاند. در این زمینه تفاوتی بین معصومین(ع) وجود ندارد؛ هرچند برخی موفق به تشکیل حکومت نشدند، برخی سیاستهای قهرآمیز برگزیدند و بعضی با توجه به وضع و موقعیت ویژهای، صلح را پذیرا شدند. امام حسین ـ سلام الله علیه – آشکارا ما را به پیروی از هدفهای قیام عاشورا فرامیخواند:
«لَکُمْ فیَّ اُسوة – من برای شما نمونهام».
و آن جا که در حالِ از دست دادنِ همه یاران خویش، ندای «هَل مَنْ ناصِرِ یَنْصُرنی؟» و «هَلْ مُعین یرجو مٰا عِندالله فی اعانتنا» سر میدهد، در واقع با تمامی حقجویان در همه زمانها و مکانها سخن میگوید. و از آنان برای یاری رساندن به حق و حقیقت استمداد میکند. پنداری که دو حرکت حق و باطل از «هابیل و قابیل» تا قیام آل محمد(ص) در برابر هم، صف کشیدهاند. شیعه در طول تاریخ به وجود این تضاد توجه دارد و همواره خود را در مقابل ظالمان و ستمگران قرار میدهد؛ همچنان که در «زیارت عاشورا» میخوانیم:
«اِنّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»
(هماره در صف دوستداران شما و در برابر دشمنان شما قرار خواهم داشت).
حضرت حسین بن علی(ع) نماینده انسانیت بود و به زمان و مکان خویش تعلق نداشت:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 111
«کشته شدن حسین(ع) یک فاجعه بود، اما فاجعهای استثنایی. و بعد از چهارده قرن، یک تاریخ نگار بیطرف، آن فاجعه را به شکل کوهی طولانی و مرتفع میبیند که فاجعه جنگهای دیگر در پشت آن پنهان است و به چشم نمیآید».
شعار «کُلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا» به این معناست که نبرد حق و باطل، امری واقعی است و سلطهگران به خاطر فسادآور بودن قدرت، نمیتوانند ندای ستمدیدگان را بشنوند، این بدان جهت است که «قدرت» به شکل تئوریک، نسبت به هرگونه جهتگیری مثبت یا منفی، بیرنگ و خنثی است، اما در عمل، همواره به فساد میگراید. و همانگونه که گفتهاند، قدرت فساد میآورد، و قدرت مطلق، فساد مطلق، ثروت نیز میتواند عامل صلاح یا فساد در زندگی انسان تلقی شود، اما عملاً و بالقوه مایه شرّ و فساد است: «اَلْمالُ مادّةُ الشَّهوٰات».
قیام عاشورا به منظور دفاع از یکتاپرستی، رفع ستم و احیای ارزشهای دینی و اسلامی به وقوع پیوست، و از این جهت نه تنها با اهداف صلح امام حسن مجتبی(ع) و صلح «حدیبیه» و نیز رأفت عیسوی در تضاد نیست، بلکه مؤید و لازم و ملزوم یکدیگرند.
همه انبیا و معصومان – سلام الله علیهم – در خط واحد اسلام (در معنای عام خود) قرار داشتهاند، و اگر واکنشهای متفاوتی از آنان در برگهای تاریخ به ثبت رسیده، در ارتباط با موقعیتها و مقتضیات زمان و مکان آنها بوده است:
«الحسن والحسین(ع) امامان قاما او قعدا – امام حسن و امام حسین – سلام الله علیهما – در حال حرکت و قیام یا نشستن (از جنگ) برای شما الگو و امامند».
تأثیر پیام عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران
هدف مشترک قیامهای انبیا و معصومان(ع) تقویت و حفظ کلمه توحید، احیای ارزشهای الهی و انسانی، تعالی بشر و اقامه عدل و قسط در جامعه است. اگر از این ابعاد به نهضت حسینی بنگریم، بیتردید بهترین و والاترین تأثیر آن بر انقلاب اسلامی ایران را شاهد خواهیم بود. حرکتهای مردمی و انقلابی ملت ایران و رهنمودها و عملکرد حضرت امام خمینی – قدس سرّه الشریف – به عنوان رهبر و بسیجکننده مردم، دلیل مثبتی بر این مدعاست.
شهادت خواهی مردم در پیش و پس از انقلاب اسلامی به پیروی از مشی سالار
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 112
شهیدان – حضرت حسین بن علی(ع) – بوده است. شعارهای توده مردم در جریان انقلاب اسلامی و بویژه به آغوش مرگ رفتن آنان در جبهههای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بیانگر تأثیر ژرف عاشورا بر فرهنگ اصیل آنان است. اوج راهپیماییها و تظاهرات مردم و نقطه عطف بسیج مردمی و مبارزه بر ضد رژیم ستمشاهی در دو روز تاسوعا و عاشورای سال 1357 بود، همچنان که حضرت امام خمینی(س) نیز نهضت عظیم خویش علیه رژیم را از روز دوازدهم ماه محرم آغاز کرد. خود معظم له، در این باره میفرمایند:
«... محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم، و حق در مقابل باطل قیام کرد، و به اثبات رسیده است که در طول تاریخ همیشه حق بر باطل پیروز شده است».
در جای دیگر درباره اهداف قیام حسینی خاطرنشان میسازند که:
«قیامشان، انگیزهشان نهی از منکر بود، و اینکه هر منکری باید از بین برود، و از جمله حکومت جور باید از بین برود».
امام امت(ره)، انگیزه نهضت عاشورا را «نجات مکتب اسلام» میدانند:
«حضرت امام حسین – سلام الله علیه – تمام اصحاب و جوانان، همه مال و منال، و هرچه داشتند در راه خدا دادند، و برای تقویت اسلام و مبارزه با ظلم قیام کردند و با فداکاری بینظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را بهوجود آورند که کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات داد».
تأثیرگذاری قیام کربلا بر انقلاب اسلامی ایران را با عنایت به موارد زیر میتوان مورد بررسی قرار داد:
الف – اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و شباهت آنها با قیام عاشورا، از جمله آزادگی، احیای دین، برقراری عدالت اجتماعی، پیوند دیانت و سیاست و...
ب – عملکرد رهبر انقلاب اسلامی ایران در بسیج تودهها با توجه به اهداف حرکت احیاگرانه حضرت حسین بن علی(ع).
ج – سمبلها و شعارهای مردم به هنگام انقلاب و اوج گیری قیام آنها در زمانهای ویژهای همانند تاسوعا و عاشورا.
با وجود وجوه تشابه بین اهداف قیام عاشورای حسینی و انقلاب اسلامی ایران، از تفاوتهای میان این دو حرکت عظیم اسلامی – انسانی نباید غافل بود، که در مقاله حاضر به مهمترین آنها اشاره خواهیم کرد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 113
ذلت یا شهادت
همانگونه که پیش از این گفتیم، هدف کلی و مشترک معصومین – علیهم السلام – در مبارزه علیه حاکمان جور زمان خویش، تقویت و حفظ اسلام، احیای ارزشهای دینی، تعالی انسانها و اقامه قسط و عدل در جوامع بشری است، اما اوضاع و موقعیتهای زمان و مکان، ضرورت اتخاذ شیوههای مناسب و گاه – در ظاهر – متضاد را ایجاب میکرده است. برای مثال، اگر حضرت امام حسن مجتبی – سلام الله علیه – در موقعیتی همچون برادر بزرگوارش از نظر زمانی و مکانی قرار داشت، به طور مسلّم و بیهیچ شک و تردیدی راه شهادت را برای خود و یارانش برمیگزید.
در اهداف والای ائمه اطهار – سلام الله علیهم – از نظر کلی و اصولی و در نهایت، هیچگونه تضادی وجود ندارد. آنچه در راه حصول به این اهداف مقدس در درجه اول اهمیت قرار دارد، گزینش راه صحیح و درستی است که سرانجام به مصلحت اسلام و جامعه اسلامی باشد.
شیوههای برگزیده از سوی معصومین(ع) ممکن است در برههای از زمان مسالمتآمیز و در زمان مناسب دیگری همراه با قهر و خشونت باشد، که برای افراد عادی و ناآگاه متضاد و متعارض بهنظر آید. بر این اساس، کارشناسان و متخصصان آشنا به فقه اسلامی وظیفه دارند با تبیین موضوع برای شبهههای موجود، پاسخهای مناسب و منطقی بیابند و در هدایت جامعه بکوشند.
اگر پرسش اصلی پیرامون مسئله مهمی تحت عنوان «ذلت یا شهادت» را مطرح کنیم، در نخستین مرحله باید چنین آغاز کنیم که: «چرا وقتی راه پیروزی بر امام حسن مجتبی(ع) بسته شد، راه شهادت را برنگزیدند؟» مغلطههایی که در برخی از نوشتارهای تاریخی وجود دارد، آن است که آن حضرت با اثبات خیانت فرماندهان، کشیدن سجاده از زیر پا و زخمی شدن ران مبارکشان و... لزوم صلح را مورد تأیید قرار دادند، در حالی که برای سبط اکبر رسول الله(ص)، راه شهادت (همانند قیام عاشورا) باز بود! پس بلافاصله پرسش دوم مطرح میشود که: «چرا امام حسن(ع) با همان یاران اندک تا آخرین قطره خون و تا سرحد شهادت نایستادند و مبارزه نکردند؟»
موقعیت زمانی امام حسن(ع) به صورت ماهوی با موقعیت زمانی و مکانی سبط اصغر – حضرت امام حسین(ع) – متفاوت بود. حکومت معاویه، مشروعیتی بیش از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 114
فرزندش یزید داشت، چرا که او به طور علنی به فسق و فجور دست نمییازید. در حالی که یزید، فردی دائم الخمر و ظاهرالفسق بود و به راحتی نمیتوانست در جامعۀ مذهبی باقیمانده از حکومت پیامبر(ص) مشروعیتی کسب کند.
امام حسین(ع) بخش بزرگی از دوران امامتشان را در زمان معاویه گذراندند. هیأت حاکمه نیز اصراری بر گرفتن بیعت از ایشان نداشت و آن حضرت بنا به مصالحی که عمدهترینش حفظ دین جدش رسول خدا(ص) بود، زمان را برای قیامی مسلحانه مناسب نمیدانستند. ضمن اینکه درگیری ظاهری همانند آنچه در کربلا اتفاق افتاد، صورت نگرفت و به بیانی دیگر، حضرت امام حسین(ع) در زمان معاویه هیچگاه در «تنگنای ذلت یا شهادت» قرار نگرفتند که ناگزیر به انتخاب یکی از آن دو باشند.
معاویه بارها به پسرش – یزید – توصیه کرد که مبادا حسین(ع) را در دوراهی بیعت یا شهادت قرار دهی. اما یزید که کیاست پدر را نداشت و راههای نفاق را همچون او نمیدانست، چون بر کرسی خلافت غاصبانه نشست، دستور داد از امام(ع) بیعت بگیرند. در چنین وضعی است که سیدالشهدا(ع) به سخن میآیند و میفرمایند.
«انّا لله و انّا اِلَیْهِ راجعون، و علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید».
(ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم. وای بر اسلام! چرا که امت اسلامی باید به رهبری فردی همچون یزید تن دهد).
این پاسخی است که فرزند عزیز فاطمه(س) در رویارویی با مروان بن حکم – حاکم مدینه – ارائه فرمودند. آیه «استرجاع» در زمانی بر زبان جاری میشود که مصیبت بزرگی حادث شود. و چه مصیبتی بزرگتر و بالاتر از اینکه یزیدبن معاویۀ بیخبر از اسلام و انسانیت بر جایگاه فرزند رسول خدا و امام معصوم(ع) تکیه زند و از او طلب بیعت کند؟
یزید، صاحب موقعیت و مقامی نیست، و براین اساس است که حضرت حسین – سلام الله علیه – با چنین عتابی پیشنهاد بیعت را رد میکنند و تن به ذلت نمیدهند. از اینجاست که معیارها مشخص میشود، و آن اینکه، اگر مؤمنی در دو راهی ذلت یا شهادت قرار گیرد، چارهای جز پذیرفتن و در آغوش گرفتن شهادت نخواهد داشت:
«اَلاٰ وَ اِنَّ الدعی بن الدعی قَدْ رکزنی بین السّلة و الذلّة و هیهات مِنّا الذلة یا بی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت...».
(آگاه باشید که آن فرزند خوانده پسر فرزند خوانده، مرا بین ذلت و شهادت قرار داده
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 115
است، ذلت و خواری برای ما، رسول خدا و مؤمنان پاکدامن محال است).
حضرت امام حسین – سلام الله علیه – در مقامی دیگر میفرمایند:
«لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولا اقر اقرار العبید»
«من زیر بار ذلت نخواهم رفت، و هرگز همچون بردگان به سیادت شما اقرار نخواهم کرد).
شایان توجه است که اگر امام حسین(ع) میتوانستند از این تنگنا رهایی یابند، بیشک راه شهادت را برنمیگزیدند، و بر این اساس بود که راه سومی به یزید پیشنهاد کردند: مطرح نشدن مسئله بیعت از سوی یزید و رفتن امام به شهری مانند مدینه.
پس از آنکه سیدالشهدا(ع) در محاصره نظامی حر بن یزید ریاحی قرار گرفتند، اعلام کردند که خواهان بازگشت به سرزمین حجاز هستند. این مسئله با مخالفت شدید حر روبه رو شد و پس از مشاجره لفظی بین آن دو، به پیشنهاد «حر» قرار شد، امام(ع) از راهی فرعی غیر از راه کوفه حرکت کنند تا او در این زمان با نوشتن نامهای به ابن زیاد، از او کسب تکلیف کند.
زمانی که امام(ع) بار دیگر در محاصره ارتش چهار هزار نفری عمربن سعد قرار گرفتند، بسیار کوشیدند تا قرار ترک خصومت بین طرفین بهوجود آید و از خونریزی جلوگیری شود و خود به حجاز بازگردند. بدین منظور حضرت امام حسین(ع) تا روز عاشورا چند بار با لشکر جور، وارد مذاکره شدند، اما دستور پسر معاویه آن بود که اگر امام به بیعت (مشروعیت دادن به حاکمیت یزید) تن ندادند، ایشان را به شهادت برسانند.
با مقایسه شرایط قیام عاشورا با واقعه صلح امام حسن(ع) به این نتیجه میرسیم که آن حضرت در تنگنای دوراهی قرار نگرفتند، زیرا معاویه نه به صراحت و نه به طور ضمنی از امام حسن(ع) درخواست مشروعیت دادن به حکومت جور یا قبول شهادت نکرد. بدین جهت، وقتی امام حسن(ع) نتوانستند از نظر ظاهری پیروز شوند، با قرارداد صلحی رو به رو شدند که بیشتر مواردش به نفع حضرت بود، و لااقل میتوانست افکار عمومی را که تا به حال به سود معاویه بود تغییر دهد.
افکار عمومی زمان معاویه به گونهای بود که اگر امام مجتبی(ع) راه شهادت را برمیگزیدند، این پرسش برای مردم مطرح میشد که: معاویه ظاهرالصلاح است، خواستار جنگ هم نیست، قرارداد صلحی هم تنظیم کرده که بیشتر موادش به سود امام است و با
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 116
اینکه میتواند به جنگ ادامه دهد، پیشنهاد صلح میکند، پس چرا امام حسن(ع) اصرار بر جنگ دارند؟
جان کلام اینکه امام حسین(ع) به دلیل قرار گرفتن در تنگنای ذلت یا شهادت، چارهای جز، در آغوش گرفتن مرگ سرخ نداشتند، در حالی که راه سومی (صلح با حاکم بدون پذیرفتن مشروعیت حکومت) پیش روی امام مجتبی(ع) باز بود.
تنگنای ذلت یا شهادت و آرمانهای انقلاب اسلامی
اینک با عنایت به اهداف کلی قیام عاشورا و تبیین معیارهایی که ذکر آنها رفت، میتوان به تطبیق بین نهضت سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی(ع) و انقلاب اسلامی ایران پرداخت. اگر فرض کنیم که انقلاب اسلامی ایران با تهدید دوگانه ذلت یا شهادت در نظام بینالملل رو به رو شود، براساس استنتاجی که صورت گرفت، چارهای جُز مبارزه تا سرحد شهادت (و حتی در خطر قرار گرفتن اصل نظام) باقی نمیماند. اما با توجه به موقعیتهای جهانی از یک سو، و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در جامعه بینالملل، وقوع چنین احتمالی بسیار بعید به نظر میرسد. انقلاب اسلامی ایران هرچند با تهدیدهای مهمی از سوی استکبار جهانی بویژه ایالات متحده امریکا رو به رو بوده، اما معمولاً راه سومی نیز پیش روی خود داشته است.
دکترینهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تنگنای ذلت یا شهادت
در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چهار دکترین قابل ارائه است: «بدواً به تعریف و مقتضیات هر یک از دکترینها اشاره میکنیم و آنگاه ارتباط آنها را با تنگنای ذلت یا شهادت بررسی خواهیم کرد.
1. دکترین پراگماتیسم مطلق: هواداران این ایده معتقدند ارزش هر واقعیتی به عمل و مشاهده آن مربوط است و هر حکم و قضیهای وقتی اهمیت دارد که عملی بر آن مترتب باشد. مبتکر این نظریه، «ویلیام جیمز» فیلسوف مشهور امریکایی است.
معتقدان به عملگرایی در قالب اسلام را میتوان «پراگماتیستهای مطلق» خواند. آنها به بهرهگیری یک ملت از همه امکانات برای حیات و رشد کشور در جامعه بینالمللی اعتقاد دارند و بدین سبب استفاده از هر وسیله و ایدئولوژی را جهت کسب و ازدیاد قدرت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 117
ملی مجاز میدانند. این گروه عقیده دارند که هدف از تمسک به اسلام، در واقع قدرتمند کردن دولت و نظام موجود است و اهداف برونمرزی اگر در این راستا قرار گیرند قابل توجیهاند.
بدیهی است چنین نظریه سودجویانهای با روح اسلام سازگار نیست. قدر متیقنی در مسئولیتهای فراملی (وظایف برونمرزی) دولت اسلامی وجود دارد که با هیچگونه توجیهی نمیتوان آنها را تعطیل کرد.
«المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد ان اشتکی شیئاً منه و جدالم ذلک فی سائر جسده»
2. دکترین ملی گرایی: اهداف این دکترین از پراگماتیسم مطلق فاصله میگیرد، اما از سوی دیگر، رسالت خود را خدمت به وطن از طریق اسلام معرفی میکند:
«خداوند عزیز از هیچیک از رسولان خود و از هیچ امام و امتی نخواسته است بیش از دفاع شخصی و قومی و فراتر از ارشاد و احسان و یا خدمت به نوع ناس، دستپاچگی در دستگاه خلقت به خرج داده، کفر ستیزی پیشه نمایند، یا به نابودی شیطان و کافران و قلع و قمع تعرضی مستکبرین، طاغوتیان و شیطانیان بپردازند، یا خود را موظف به پاک کردن جهان از ظلم و ظالمها و به استقرار قسط و عدل در دنیا، پیش از ظهور امام زمان بدانند».
نقد مختصری که در دکترین پیشین طرح شد در اینجا نیز قابل طرح است.
3. دکترین صدور مطلق انقلاب: براساس این نظریه که میتوان آن را «جهان گرایی محض» نامید، وظیفه دولت اسلامی کمک به مظلومین و مستضعفین و هدف فرعی آن، رفع نیازهای داخلی است. جهان گرایان محض، امید دارند که مجموع اقدامات برونمرزی در درازمدت اثر شایان توجهی در پیشبرد مقاصد و اهداف کلی مکتب و ایدئولوژی داشته باشد.
این دکترین در سیاست خارجی دولت اسلامی ممکن است با توجه به این نکته که ما موظف به «نتیجه» نیستیم، مورد حمایت قرار گیرد. آنچه باید مدنظر قرار گیرد، اجرای فرامین الهی بدون توجه به عدالت و نتایج آن است. وظیفه امام حسین(ع) نیز مبارزه با ظلم و جور یزیدی بود و توجه خود را به انجام «وظیفه» معطوف میکرد.
در نقد این نظریه باید توجه داشت که: اولاً معنای صحیح «مکلف به انجام وظیفه بودن» آن است که پس از انتخاب استراتژی براساس عقلانیت (دینی) نباید از نتایج
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 118
احتمالی آن هراس داشته باشیم، نه آنکه قبل از پیدا کردن استراتژی به هر نوع شیوهای به این بهانه تن بدهیم.
ثانیاً: همان گونه که ذکر کردیم، اباعبدالله الحسین(ع) در تنگنای ذلت یا شهادت قرار داشتند و بارها کوشیدند خود را از بنبست برهانند. در مورد سیاست خارجی ایران معمولاً راههای سوم یا چهارمی نیز وجود داشته است.
ثالثاً: انجام تکالیف الهی بدون عنایت به عواقب آن، مسئلهای تک بعدی است و تنها از یک زاویه به آمال دولت اسلامی نظر دارد. اگر اعانت مسلمین و کمک به مستضعفین از حکمی فقهی ناشی میشود، باید قاعده «الا همّ فالاهمّ» و قاعده «وُسع» را نیز مدنظر قرار داد. دولت اسلامی همواره با منابعی محدود و وظایفی متعدد روبرو است و با توجه به تواناییهایش باید «اهمّ» را بر «مُهم» مقدم بدارد.
4. دکترین ام القریٰ: این تئوری معتقد است که اگر کشوری در میان بلاد اسلامی، ام القرای دارالاسلام شد، به گونهای که شکست یا پیروزی آن، شکست یا پیروزی کل اسلام به حساب آید، حفظ ام القریٰ بر هر امر دیگری ترجیح مییابد و میتوان در صورت لزوم، حتی احکام اولیه را نیز تعطیل کرد.
صرف نظر از نقاط قوت این نظریه، باید گفت: اولاً وظایف برونمرزی دولت اسلامی، متغیری وابسته نسبت به دو متغیر مستقل «ولایت» و «دفاع» است. ثانیاً قدر متیقن مسئولیتهای فراملی، مقدار وظایف برونمرزی دولت اسلامی است که فارغ از هرگونه مصلحتگرایی باید سرلوحه عمل در سیاست خارجی قرار گیرد.
مخلص کلام در تطبیق فرضیه «تنگنای ذلت یا شهادت» بر دکترینهای سیاست خارجی دولت اسلامی آن است که با اثبات فرضیه تحقیق میتوان کلیت دکترین صدور مطلق انقلاب را زیر سؤال برد.
تکلیفگرایی و عقلانیت
معنای صحیح «مکلف به انجام وظیفه بودن و نترسیدن از عواقب احتمالی و نتیجه» آن است که با عقلانیت (ابزاری و محدود به شرع مقدس) و با عنایت به آمالهای دینی باید استراتژی مناسبی اختیار کرد؛ هرچند که احتمالاً به نتیجه موردنظر دست نیابیم. به بیان دیگر، «فعل» باید معطوف به نتیجه باشد، اما «فاعل» نباید همواره به نتایج بیندیشد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 119
براساس این تفسیر، تکلیفگرایی و عقلانیت ابزاری و حفظ آرمانهای دین هیچگونه تناقضی با هم نخواهند داشت.
اگر پیش از یافتن استراتژی مناسب به تز تکلیفگرایی تمسک شود، خطر این مغالطه وجود دارد که شعار مکلف به انجام وظیفه بودن، مانع کارآیی عقلانیت شود. ما پیش از یافتن راه عقلانی و معقول، مکلف به ایفای وظیفهای نیستیم، بلکه باید گفت، تمسک به این شعار، یک رتبه از انتخاب راهبُرد عقلانی مؤخر است. نرسیدن به نتیجه همانگونه که ممکن است ناشی از حوادث غیرمنتظره باشد، امکان دارد ناشی از جهل ما، در به کارگیری صحیح نبرد عقلانیت تلقی شود.
نقش اختیار
هرچند در انتخاب ذلت یا شهادت، چارهای جز پذیرفتن شهادت و در آغوش مرگ رفتن نیست، اما اختیاراً نمیتوان در چنین منگنهای وارد شد. اگر راهحل سومی وجود داشته باشد و مفاسد آن به مراتب کمتر از دو راه فوق تلقی شود، توجیهی برای ورود به منگنه ذلت یا شهادت وجود ندارد.
از نظر فقهی نیز میتوان به مسئلهای مشابه این قضیه اشاره کرد. اگر انسان مجبور شود به یکی از دو راه «فاسد» و «افسد» تن دهد، چارهای جُز قبول «اقل المحظورین» وجود ندارد. در عین حال، وارد شدن در مصادیق «قاعده دفع افسد به فاسد» اختیاراً جایز نیست. البته باید به نقاط مشترک این دو مسئله توجه کرد، وگرنه شهادت «احدی الحسنین» است.
وقوع اختیاری در تنگنای ذلت یا شهادت اگر در کوتاه مدت باشد، برای همگان قابل تشخیص است، اما اگر واقع شدن در این دوراهی در طول زمان و با انجام روندهای مشخصی صورت گیرد، به تخصص و عقلانیت نیاز پیدا میکنیم. به طور مثال، اگر مجموعه استراتژیها و اقدامهای سیاست خارجی یک دولت در طول چند سال به واقع شدن در منگنه فوق یا مصداق دفع افسد به فاسد، منجر شود، عقلانیت ابزاری اقتضا میکند که راهبردی دیگر اتخاذ شود.
جمعبندی
نتایج حاصله از مباحث انجام شده به شرح زیر است:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 120
1. اهداف کلی قیام عاشورا قابل انطباق بر اهداف انقلاب اسلامی ایران است.
2. منگنه ذلت یا شهادت، معیاری است که در نهضت کربلا موجود بود، اما در صلح امام حسن(ع) وجود نداشت.
3. قیام سیدالشهدا(ع) از دیدگاه ویژه وجود منگنه ذلت یا شهادت قابل تطبیق بر انقلاب اسلامی ایران نیست.
4. با تطبیق فرضیه فوق بر دکترینهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، این نتیجه به دست میآید که نظریه صدور مطلق انقلاب از پایههای تئوریک قوی برخوردار نیست. اثبات یا رد دیگر دکترینهای سیاست خارجی به فرضیه تحقیق حاضر مربوط نمیشود.
5. تکلیفگرایی (مأمور بودن به انجام وظیفه نه نتیجه) در معنای صحیح خود، با عقلانیت (ابزاری) و دینگرایی تعارضی ندارد. مکلف نبودن به نتیجه، مربوط به نیت «فاعل» است نه هدفداری و عقلانی نبودن «فعل».
6. هرچند هنگام قرار گرفتن در منگنه ذلت یا شهادت، چارهای جز پذیرفتن راه دوم نیست، اما اختیاراً نمیتوان خود را در این منگنه قرار داد.
7. تهاجم دشمن ممکن است شکل نظامی یا غیرنظامی (تهاجم فرهنگی) داشته باشد. در عین حال، آنچه از «شهادت» در فرضیه تحقیق مستفاد میشود، تهاجم نظامی برای براندازی نظام سیاسی موجود است. زیرا اگر با تهاجم فرهنگی، محاصره اقتصادی و امثال آن روبه رو شویم، در حقیقت راه سومی برای مبارزه با دشمن در پیشرو داریم. در اینکه چه شیوهای در چنین موقعیتی میبایست برگزید، مقتضیات مکتب و شرایط زمان و مکان و استفاده صحیح از عقلانیت دخیل است و به هرحال، پاسخ این پرسش خارج از فرضیه مقاله حاضر است.
8. با توجه به بندهای چهارم و هفتم میتوان گفت که نتیجه مقاله حاضر، جنبه سلبی دارد و نمیتواند مثبت نظریات ملی گرایانه محسوب شود. بهرهوری از عقلانیت و نرفتن در «منگنه ذلت یا شهادت» در حالت اختیار، ملزوم عقبنشینی در اهداف و دست برداشتن از ارزشها نیست و به هیچ وجه منافاتی با اهداف کلی قیام عاشورا و حفظ ارزشهای الهی و انسانی ندارد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 121
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 122