ایثار و شهادت
از دیدگاه حسینی(ع)
﷼محمدتقی سالمی
درآمد
شهادت مقولهای معنوی و فوزی الهی است، با آدم زاده شده و با خاتم به کمال نشسته است. آنگاه که خداوند، آدم را آفرید و آفرینش بشری آغاز گردید، قابیل هابیل را بکشت و شهادت در همان اوان آفرینش آغازید:
در جهانبینی اسلامی، شهادت هلاکت و نابودی نیست، حیات و زندگی است، و این در قرآن چند بار آمده است: «کسانی را که در راه خدا کشته میشوند مرده نخوانید که زندهاند و نزد پروردگار برخوردار». (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربّهم یرزقون). «به کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید که اینان زندهاند و شما درنمییابید». (و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون).
میگویند در جنگ «بدر» چهارده تن از مجاهدان کشته شدند که شش تن از آنها از مهاجران بودند و هشت نفر از انصار. مردم مکّه میگفتند چه شد و چهها شد! فلانی به جهاد و غزوه رفت و برنگشت و فلانی رفت و کشته شد و فلانی هلاک و نابود شد. آیه نازل شد که چنین نگویید: «ایشان مردگان نیستند بلکه زندگاناند و به نزدیک خداوندشان شادان و نازان و طعام و شراب و بهشت بیحساب به ایشان میرسد ولکن شما نمیدانید».
شیخ اشراق (شهاب الدین یحیی سهروردی) که خود شهید بزرگی است و شهید
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 157
حکمت و فضیلت است، در رساله «الواح عمادی» همین را میگوید. به بیانی دیگر، بقای نفس را از شهادت اخذ میکند و حجت میآورد که:
«... و اگر نفس باطل شدی به بطلان تن بایستی که ضعیفترین اعراض مقوّم وجود جوهری بودی، و این محال است، و چون که جوهر فارق که علت اوست در کم است و در محل نیست، باید که به بقای او باقی ماند. و از قرآن آیتی چند گواهی میدهد بر بقای نفس: یکی آن است که گفت: «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربّهم یرزقون».
مپندارید کسانی که ایشان را در راه خدا بکشتند، مردهاند بلکه ایشان زندهاند و در حضرت حقتعالی زنده به ذوات مدرک ایشان».
سهروردی جهت و حیّز زمانی و مکانی و شواغل جهانی را از شهید بری میداند، و شهید را موجودی برین میداند که روزی و رزق او از انوار الهی است نه از نعم مادی و حطام دنیاوی. شهید خود از انوار الهی است و به نعم علوی و معنوی و قدسی شاد و خرسند و مسرور است. «فرحین بما آتیٰهم الله من فضله». و آیتی دیگر گفت: «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» یعنی مگویید در حق کسانی که ایشان را کشتهاند ایشان مردهاند بلکه زندهاند لکن شما درنمییابید».
شیخ مقتول در رساله «عقل سرخ» نیز اشارهای به شهادت دارد در راه عشق و در طلب حق سلوکی شرح، سرخ از نور محض (Pure Light) رخشان درخشنده همچون سپیدهدم (فجر) که تاریکی را از هستی خاکی میزداید، و مرگ سرخ از این است که عزیز و مقدس است.
سهروردی ضمن سخن از سلوک و تلاش در رسیدن به چشم زندگانی و «ناکجا آباد» میگوید:
«گفتم ای پیر این چشمه زندگانی کجاست؟ گفت در ظلمات، اگر آن میطلبی خضروار پای افزار در پای کن و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی. گفتم از کدام جانب است؟ گفت از هر طرف که روی، اگر راه روی راه بری. گفتم نشان ظلمات چیست؟ گفت سیاهی، و تو خود در ظلماتی اما تو نمیدانی».
حکیم اشراق آنگاه میگوید:
«اکنون اگر کسی به این مقام رسد، از اینجا تواند بود که پیش رود. مدعی چشمه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 158
زندگانی در تاریکی بسیار سرگردانی بکشد. اگر اهل آن چشمه بود، به عاقبت بعد از تاریکی روشنایی ببیند. پس او را پی آن روشنایی باید گرفتن که آن روشنایی نوری است از آسمان. بر سر چشمه زندگانی، اگر راه برد و بدان چشمه غسل برآورد، از زخم تیغ بَلارَک ایمن گشت.
به تیغ عشق شد کشته که تا عمر ابد یابی که در شمشیر بو یحیی نشان ندهد کسی احیا
... هر که معنی حقیقت یافت بدان سرچشمه رسید».
صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) حکیم مجدِد و فیلسوف بزرگ اسلام و ایران نیز بر همین نظر دارد، آنجا که گوید:
آنانکه ره دوست گزیدند همه در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکۀ دوکون فتح از عشق است هرچند سپاه او شهیدند همه.
این شهادت در راه خداست و بازگشت و مآل آن هم به سوی اوست و برای اوست، سالک هم از اوست و شهید هم از او.
ولولا کم فاعرفنا الهوی ولو لا الهوی ما عرفناکم
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی چندین سخن نغز که گفتی که شنودی؟
گر باد نبودی که سر زلف ربودی رخسارۀ معشوق به عاشق که نمودی؟
اسلام و سنت شهادت
آیین شهادت در اسلام با ادیان و مکاتب دیگر فرق دارد. شهادت در اسلام فوزی عظیم و عروجی برین است. شهید در اسلام زنده است، چون به راه حق قیام کرده است و در نزد پروردگار منعَم است. چون به حق پیوسته است و این اندیشه مبتنی بر نصوص دینی و سنن عرفانی است.
این زنده خواندن شهید در جهانبینی اسلامی، امر عجیبی نیست. این از آن روست که شهید با ایثار جان خویش، با فداکاری و از خودگذشتگی، با سوختن و خاکستر کردن خود قیام به آگاهی و قیام به قسط میکند. به حقیقت درحال فراموشی و غفلت جان و حیات میبخشد. خود از جهان خاکی میرود، اما به حیات دنیوی و معقول درمیآید.
نیما یوشیج (1338 – 1275 هـ. ش) تمثیل جالبی دارد روش عمیق و پرمعنی خود:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 159
(ققنوس). ققنوس این پرنده اسطورهای از محنت زندگی جانوری به تنگ آمده و حس میکند که اگر چون دیگر مرغان آرزوی او در همین حیات حیوانی خلاصه و تمام شود به رنجی جانکاه و توانفرسا تواند بود. این است که تلاش میکند از مرحله حیوانی بگذرد و از زندگی خود و خواب برهد و به نشئه دیگر رود و دیگر شود. از رنجهای درونی مست و بیخود خود را به روی آتش میافکند، میسوزد! اما از خاکستر او جوجههایش شکفته میشوند.
حکمای متصوفه هم گفتهاند: «موتوا قبل ان تموتوا» ، و به گفته حکیم سنایی
بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما
در سنت سقراطی نیز از قول افلاطون حکیم آمده است: «مُت بالاراده، تحیی بالطبیعة». به مرگ ارادی بمیر تا در طبیعت زنده گردی از این است که ققنوس نیز چنین میکند؛
ناگاه چون، به جای پرو بال میزند بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ
که معنیش نداند، هر مرغ رهگذر آنگه ز رنجهای درونیش هست
خود را به روی هیبت آتش میافکند باد شدید میدمد و سوخته است، مرغ
خاکسترش را اندوخته است مرغ پس جوجههایش از دل خاکسترش به در.
و شهید هم با ایثار جان خویش، با فداکاری و از خودگذشتگی با سوختن و خاکستر کردن خود به دیگران و به جماعت درحال مرگ تدریجی و زوال، جان و حیات میبخشد، نمیمیرد زندهتر میگردد. و این که شهید مرده نیست بلکه زنده است و اینکه در متون قرآنی و نصوص دینی به شهدا «احیاء» گفته شدهاند، پیوستگی شهید را به حق میرساند؛ شبیه است به آخرین مرحله سیر و سلوک عرفا که فناء فی الله باشد؛ و این فنا در عین بقاست فنای از خود و بقای در حق است. بیجهت نیست که گفتهاند یکی از مهمترین و حیاتبخشترین جلوههای تشیع در تاریخ، شهادت است. ما از وقتی که به گفته جلال آل احمد «سنت شهادت را فراموش کردیم و به شهیدنمایی پرداختیم» مرگ سیاه را گردن نهادیم.
«شهید یعنی حاضر، کسانی که مرگ سرخ را به دست خویش – به عنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقتی که دارد میمیرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 160
بزرگی که دارد مسخ میشود – انتخاب میکنند، شهیدند، حی و حاضرند و شاهد و ناظرند، نه تنها در پیشگاه خدا، که در پیشگاه خلق نیز، و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمینی».
شهادت و فلسفه تاریخ
شهادت، هلاکت نیست، مرگ و نیستی نیست، خود حیاتی دیگر است. و این به حکم فلسفه خلقت و سنت الهی است. از آغاز چنین بوده و حال نیز چنین است. دنیا به کام ستمگران نیست و ظالم نبرد راه به مقصود. در برخوردها و مبارزهها و پیروزیها و شکستها و به طورکلی در مصاف حق با باطل تجربهها و دریافتهایی به انسان میرسد. شکست مرد حق هم – شکست ظاهری – در دل خود پیروزی دارد و این سرّی الهی در فلسفه تاریخ است و انسان طبق این آیین قانونمند از بندهای غریزی و اسارت بار رها میگردد. بدیها و ستمها میروند و صالحها و نیکها میمانند. فساد میرود و صلاح میماند. چنین است آزادی انسان و امانت بزرگ الهی در نزد او. مبارز راه حق با یک شکست از میدان به در نمیرود. شکست او زوال او نیست، اثبات اوست و مقدمه پیروزی اوست.
«اِنْ یَمْسَسْکُم قرح فقد مَسَّ القومَ قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس» اگر زخمی به شما رسد، آن قوم را نیز زخمی چون آن رسیده است، و این روزگار را میان مردم میگردانیم.
همین است که مبارزان دیگر را به مبارزه و ادامه نبرد میخواند و میطلبد تا پیروزی حقّ بر باطل و غلبه نور بر ظلمت.
از دیدگاه اسلامی، خداوند در تاریخ منطوی نیست، آنچنان که رأی «هگل» است، اما تاریخ سرشتی الهی دارد و سیری معقول و هدفی متعالی؛ نهایتاً پیروزی از آن حق است. این قانونی اساسی در فلسفه ترقی تاریخ است، هنجار هستی و سیر آفرینش چنین اقتضا دارد؛ آیین فرهنگ و آرمان بشری این است. در سراسر تاریخ ملتها و جامعهها، این سنت جاری بوده و هست و خواهد بود. حق ماندنی است و باطل رفتنی است «جاء الحَقّ و زهق الباطل اِنَّ الباطلَ کان زهوقاً».
علامه سیدمحمد حسین طباطبایی درباره آیه «وَلاٰ تحسَبن الذین قتلوا فی سبیل الله
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 161
امواتاً بل احیاء» میگوید که در آن التفات از خطاب مؤمنین به سوی رسول الله است.
و این چنین است؛ خطاب از محسوس به معقول، تحول امری جزئی بر امری کلی. گذار از مصداق به مفهوم است و از خطاب به قانون، و از خاص به عام که در همه زمانها و مکانها نافذ باشد؛ هدایت تکوینی است و هم تشریعی. آیین شهادت را در اسلام پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) بنیان نهاد؛ در آیین شهدای «اُحُد».
سید شهیدان احد، حمزه(ع) از مهاجران بود و در یثرب غریب بود. خانه او از خانواده و اهلش خالی بود، کسی بر او نمیگریست و زاری نمیکرد. خانه دیگران از مهاجر و انصار چنین نبود، به کشته و عزیز خویش میگریستند و احترام مینمودند.
پیامبر سنت شهادت را گذاشت که بر هر شهیدی از هر تبار و از هر دیار، چه مهاجر و چه انصار، چه عزیز و چه غریب، چه وضیع و چه شریف باید احترام نمود و آیین حقشناسی از او به جای آورد و در ارتحال او سوگواری نمود و یادش را گرامی داشت؛ که این یادآوری خود تکریم دین و اهداف عالی نهضت اسلامی است و اینچنین بود که شهادت نظام یافت، و پدیدآورنده قانون گردید و جهاد آیین مبارزه گشت و کشته شدن در راه خدا و کلمه حق سنت حسنهای گردید؛ قانون تاریخ و ناموس خلقت و راههای کمال بشریت شد.
حمزه غریب بود و بیخانمان، خود اسوهای گردید در شهادت، اسوه مجاهدان و مبارزان راه حق؛ غریب بود و بیکس، اما به برکت شهادت عزیز و سربلند گردید و سنت شهادت در اسلام نظام گرفت – در مرگ غمانگیز و افتخار آفرید –.
در شهادت جانگداز سالار شهیدان امام حسین(ع) و یاران او، اجساد شهدا قطعهقطعه و لگدکوب ستوران، غریبانه و مظلومانه در بیابان افتادند، همین بیحرمتیها و وهنها به این مردان بزرگ خدا و بزرگان تقوا و فضیلت و جهاد و شهادت موجب عزت آنان گردید و درجه اشتعال شعله انقلاب و شوریدن مردم پاکدل صمیم صحرا گردید. برخاستند و با جاننثاری و شجاعت و احترام تمام اجساد را دفن نمودند. نهضت توابین از همینجا آغازید و این نهضت برکات بسیار در تاریخ اسلام و جهان داشته است. مبدأ بسیاری از نهضتها و انقلابها بوده است و کمترین اثر آن، قیامها و شورشهایی بوده است که به سرنگونی خلافت ستمگر اموی انجامیده است.
جمهور مورخان و دانشمندان اسلامی اعتقاد دارند که عمدهترین نهضتها و قیامهای
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 162
انقلابی از سال 61 هجری (از عصر عاشورا) تا سال 260 هجری (قرن سوم هجری) همگی یا برای خونخواهی سیدالشهدا و شهدای کربلا بوده است یا در راه آن و متأثر از آن. و این است سرّ خون خدا. سرور آزادگان جهان، امام حسین «ثارالله» است، یعنی خون خداست، چنانکه پدر نیز ثارالله است. – شهید محراب و شهید راه حق و قسط و عدل است – آنچنان که در زیارت وارث آمده است: «یا ثارالله وابن ثاره» ای خون خدا و ای پسر خون خدا و حقا که چنین است.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
از این برهه، همه نهضتهای انقلابی، چه نهضتهای اجتماعی و چه سنتهای فکری و عقیدتی و آرمانی همگی متأثر از نهضت حسینی است، همه از برکات آیین شهادت در اسلام است. قیام به شهادت رهآورد آیین اسلام است به جهان بشری. در قیام به شهادت انگیزه شخصی و مصالح فردی مطرح نیست، قیام دینی و انگیزهها الهی است. چنانکه امام حسین(ع) طرح و خطوط قیام خود را چنین ترسیم نمود:
اِنّی لم اخرج اشرا ولا بطراً ولا مفسداً و لا ظالماً و اِنّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی. اُرید اَن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی بن ابیطالب.
«من هرگز به خاطر هوسرانی و خودکامگی خروج نکردم. هدف من از این نهضت و قیام، فسادانگیزی و ستمگری نیست. من برای سامان دادن به وضع نابسامان امّت اسلامی قیام نمودم. میخواهم امر به معروف و (قیام به عدل و قسط) کنم و نهی از منکر (نفی ظلم و ستم) و بر همان سیره پیامبر(ص) و پدرم علی(ع) دعوت به حق و مبارزه با فساد نمایم و در همین مسیر پیش بروم». قیام سیدالشهدا، قیام شهادتطلبانه است. سالار شهیدان به هنگام حرکت به همراهان چنین میگوید:
«فمن کان منکم یصبر علی ضرب السیوف و طعن الاسنةِ فلیقُم معنا و الا فلینصرف». هرکه شکیبا و پذیرای زخمهای شمشیر و نیزه است با ما بیاید وگرنه برگردد.
و در روز عاشورا فرمود:
«صبراً بنی الکرام فی الموت الا قنطرة تعبر بکم عن البوس و الضرار الی الجنان الواسعة و النعیم الدائمه فایکم یکره ان ینتقل من سجن الی قصر و ما هو لا عدائکم الا کمن ینتقل من قصرٍ الی سجنٍ و عذاب».
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 163
شکیبا و با استقامت باشید ای گرامیان! مرگ نیست جز پلی که شما را از ناراحتیها و رنجها عبور میدهد و به سوی بهشت پهناور و نعمتهای جاودان میبرد. کدامیک از شما گذار از زندان را به قصر ناخوشایند میدارد؟ و دشمنانتان چناناند که گویی از قصر به زندان و عذاب میروند.
سالار شهیدان در شب عاشورا، شب شهادت نیز، در آستانه خطر بزرگ و قیام سترگ خود آیاتی از قرآن شریف را میخواند:
«ولا یحسبنّ الذین کفروا انما نُملی لهم خیرٌ لاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلیٰ لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین. ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب».
آنان که کفر ورزیدند گمان نبرند مهلتی که به آنان میدهیم به نفع آنهاست، بلکه به آنان مهلت میدهیم تا به گناهان (سرکشی) خود بیفزایند و برای آنان عذابی مذلتبار است. خداوند مؤمنان را در این وضعی که هستند به خود وا نمینهد بلکه بد را از نیک و ناپاک را از پاک جدا میسازد. (تمیز حق و باطل میکند و حق را به حقدار میدهد و باطل را سرنگون و خوار میدارد).
و این درس بزرگی است در فلسفه تاریخ. حسین بن علی(ع) این را از قرآن شریف آموخته است و را به مؤمنان یادآور میگردد. باطل ماندنی نیست، گرچه به ظاهر خود را آراسته و پرتوان نشان دهد، این چند روزه فساد و تباهی و ظلم و طغیان رفتنی است. کاخ ستم پوشالی است، بنایی مستحکم و استوار نیست با یک توفان و نهضت از بیخ کنده و واژگون میشود.
گرفتار آمدن در جامعۀ فساد و ظلم، گرفتار آمدن بشریت است در پلیدی و نیروهای اهریمنی و این مسئله دوام ندارد. حرکتی طبعی و موافق فطرت بشری نیست، بلکه حرکتی مخالف ذوق سلیم آدمی است. امری وجودی نیست بلکه عدمی است. به هرحال باطل شکسته میشود و پیروزی از آن حق است. تبار انسانی به هرحال نمیتواند ظلم و ستم را برتابد و بر خود بپذیرد، بر آن میشورد، چهرههای ستمکاره را با همه نقابها و حفاظها میدرد، رسوا میکند و از میان برمیدارد.
هگل (1821 – 1770 م) فیلسوف ژرفاندیش و عمیق میگوید:
«آدمی، انسانیت خود را «محقق» نمیکند مگر آنکه جانش را به پیروی از آزادی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 164
انسانی خویش به خطر اندازد. در این خطر کردن و با این خطر کردن است که همچون واقعیتی که ذاتاً از واقعیت حیوانی متفاوت است خود را محقق میکند؛ یعنی خود را نشان میدهد و ثابت و محرز میکند و به حقیقت خویش دلیل میآورد. بدین جهت، سخن گفتن از اصل «خودآگاهی» ناگزیر سخن گفتن از به خطر انداختن جان (در راه هدفی ذاتاً غیرحیاتی) است».
این به خطر انداختن جان در راهی غیر زندگی روزمره و عادت زیستی مألوف که «هگل» مطرح میکند، تحقق نمییابد مگر در راه هدفی بلند و آرمانی ارجمند. اگر هدف عالی نباشد، اگر مقصد معنوی و راه مقدس نباشد ترجیح این وضع بر آن وضع روا نباشد. گویی تنها ایثار جان به راه آرمان جانان معنی دارد، اما «هگل» طراز دیگری سخن را رانده است و میگوید:
«آدمی با جانبازی در راه برآوردن آرزوی انسانی خود یعنی آرزویی که بر آرزوی دیگر تعلق یافته است، انسانیت خود را محقق میکند». نکته اینجاست، نکتهای بسیار ظریف، عمیق و لطیف که وجود انسانی نمیشود مگر به موجب آرزویی آنهم آرزویی که موضوعش آرزوی دیگری باشد. همان که در قاموس ما و در فرهنگ اسلامی «ایثار» گفته میشود، و در عرف علمی «دیگرخواهی» (Alterism)
در اندیشه و بینش اسلامی فداکاری فردی برای فردی دیگر چندان ارزشی نیست، فداکاری در راه خداست که پرارزش است، فداکاری فردی در راه دیگری هم نهایتاً بازگشت آن به اوست؛ همه اوست. یکی «سیر من الخلق الی الحق» است و ثانی «سیر من الحق الی الخلق» است، بدایت و نهایت از اوست:
کسی کز معرفت نور صفا دید ز هر چیزی که دید اول خدا دید
در فرهنگ اسلامی شهادت، ایثار جان است در راه جانان و نه هیچ چیز دیگر و همه برکات آن ناشی از همین است. سیر از خلق است به سوی خالق و هم از خالق به خلق، اصل اوست و ما سوای فرعی از فروع بیش نیست.
و طرفه اینکه «هگل» هم در سیر عقلانی خود، بهویژه در فلسفۀ تاریخ، پیروزی را مرد حق میداند نه مرد ظلم. وجود انسانی در مبارزه و نبرد بین ظلم و عدل و عادل و ظالم شکل میگیرد. وجود انسان چیزی نیست جز حضور مستمر و پرشتاب او در این مبارزه و درگیری. و این روند گرچه ممکن است دیری به طول انجامد و در برخی برههها پیروزی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 165
ظاهری با ظالم باشد، اما در واقع محکوم خود اوست، پیروزی از آن او نیست (پیروزی از آن خدای یگانه است.) بلکه پیروزی از آن مظلوم (از آن بندگان به تعبیر او)است. و به بیان روشنتر پیروزی از آنِ ستمدیدهای است که بر ستم و ستمگر میشورد (برداشت هگلیهای جوان).
گرچه در بادی امر، پیروزی او مشهود نیست، اما در واقع و نهایتاً چنین است. برخی مجالها و فرصتها که جامعه و تاریخ به اربابان زر و زور میدهد و برخی مهلتها که به ستمگران داده میشود در طغیان و تجاوز به حریم حق، ظاهری است. ظالم در باطن پوسیده و ساقط است. پیروزی نهایتاً از آنِ حق و حقطلبان است. و این است سرّ این کلام بزرگ: «یوم المظلوم علی الظالم اشدُ من یوم الظالم علی المظلوم».
و این نبرد همچنان ادامه دارد، و این روند همچنان پیش میرود، در همه زمانها و همه مکانها: «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا»، تا آنگاه که خدا بخواهد، و جهان پر از عدل و داد گردد.
آینده بشریت تابناک و جهان در نهایت امر، جهان داد و دادگستری است. به گفته حافظ:
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
نهضت حسینی و ایثار
ابوالکلام آزاد (1958 – 1888 م) که مردی انقلابی و همرزم مهاتما گاندی و دانشمندی مبارز و متفکری اسلامی است و در شهادت حسینی هم تعمّق و تحقیق نموده است، بر این باور است که بعد از ریاست پیامبر، آن کار کارستان که بیشترین اثر را در تاریخ اسلام و حیات معنوی و مذهبی و سنت مبارزاتی مسلمانان داشته است همین شهادت و قیام سیدالشهدا است.
او میگوید:
«این اغراق نیست اگر گفته شود که هیچ رویداد اسفباری تاکنون در جهان نبوده است که اینچنین اثری بر انسان گذاشته باشد و اینهمه بر آن اشک ریخته باشند. بیش از سیزده قرن از این رخداد جانسوز در تاریخ اسلام میگذرد و هنوز که هنوز است در ماه محرم این ناگوار به یاد هر مسلمانی میآید و یاد ایثار و فداکاری ناب حسینی. اما شگفتا که
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 166
رویدادی چنین نیرومند و اندوهبار (تراژیک) با آن همه تأثیر شگفتی که داشته است بیشتر جنبه روایی و ذکر آن ملحوظ بوده است تا جنبه فلسفه تاریخی و فکر آن».
ابوالکلام آزاد به قیام امام حسین(ع) از نظر انقلابی و خصلتهای مبارز و ستمستیز آن توجه دارد. او به صراحت در جای جای کتاب خود «شهادت حسینی» (The martyrdom of Husain) بر این تأکید دارد که امام حسین(ع) آغازگر قیام به شیوۀ شهادتطلبانه بوده است و از توصیههای دوستان و خویشان و گرایش عمومی مسلمانان بیدار زمان که او را از مبارزه برحذر میداشتهاند، دوری میجسته است.
این دانشمند مبارز، اصرار امام را در مبارزه و شهادت یادآور میگردد، از جمله درباره آغاز حرکت حضرت امام حسین(ع) از حجاز به سوی شهادتگاه مینویسد:
«همه نیکخواهان، دوستان و خویشاوندان که از نیت حضرت امام حسین(ع) آگاه شدند، سخت آشفته شدند و او را از این کار منع نمودند و حضرت را به پیمانشکنی و بیوفایی و نااستواری کوفیان یادآور گردیدند و خصال خیانتبار بنیامیه را که از پیش میشناختند متذکر شدند و به حضرتش پیشنهاد کردند که سفر معهود به کوفه را به تعویق اندازد.
ـ عبدالله بن عباس گفت: مردم از بابت سفر امام به عراق خیلی نگرانند، موضع درست شاید از ایشان باشد.
ـ حضرت امام حسین(ع) پاسخ داد: «من تصمیم جدی در این باره گرفتهام و امروز یا فردا راهی کوفه خواهم شد.»
ابن عباس گفت: «خدا شما را حفظ کند! به میان جماعتی میروید که امیر(ع) را تنها و بییاور گذاشتند، مگر معاندان را سرکوب کردهاید و رهبری جامعه را در دست گرفتهاید؟ اگر چنین کردهاید میتوانید شادمانه به کوفه روید و اگر نه، دعوت کوفیان از شما همان و جنگ همان. من بیم آن دارم که کوفیان به شما خیانت ورزند».
امام حسین(ع) مرد مماشات با جائر و باری به هر جهت زیستن نیست؛ او خود مرد جهاد و شهادت است. نمیخواهد به هر جور که شده زندگی کند. زندگی میکند برای هدف و آرمان الهی. در زندگی این جهانی نمیخواهد از دست ستمگر بگریزد و در گوشهای بنشیند و راحت زندگی کند. او به سراغ ستمگر میرود و خوشگذرانی و راحت نفس را از او میگیرد، شیرینی عشرت را در کام او تلخ و عیش ظالم را منغّض میکند. بر
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 167
کاخ ظلم میتازد و مردمان را علیه ستم و حکام جور میشوراند و بالاخره موفق میگردد از این مبارزۀ سخت در پیشگاه خدا و در صحنه تاریخ سربلند و پیروز بیرون آید.
جان سخن و راه پرسخن او این است:
و ان تکن الابدان للموت أنشأَت فقتل امرءٍ باسیف فی الله اجمل
اگر سرنوشت محتوم انسان مرگ است پس چه بهتر این مرگ در کشاکش مبارزه باشد و در راه حق، انسان بمیرد امّا به مرگ سرخ، چرا تن به ذلت دادن و ننگ ستمزدگی را پذیرفتن، به هر قیمت باید بر آن شورید و چهره ستم را درید.
امام حسین در مکه، حج را نیمه تمام گذاشت و به سوی شهادت شد. در راه عده زیادی به کاروان او پیوستند تا نزدیکیهای بینالنهرین. آنجا به امام(ع) خبر رسید که وضع دیگر شده و اوضاع پس است. با این همه امام به راه و حرکت خود ادامه داد و تنها تاکتیک و روش مبارزه را عوض کرد نه استراتژی آن را. اوضاع بد بود و ایام ناگوار بود. امام یاران را فراخواند و به آنان گفت: به امید زندگی خوش و مال و منال با او نباشند، تنها مردان مرد، مردان مصفا که از چاه طبیعت به در آمدهاند بمانند و همراهی کنند. «من کان باذلاً نفسه».
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی که صفایی ندهد آب تراب آلوده
مردانی مرد، پاک و نستوه ماندند برای فداکاری بزرگ و رفتن به سوی شهادت. هنگامی هم که نامه حاکم کوفه به امام حسین(ع) رسید، امام هیچ از اهداف خود عقبنشینی نکرد، بلکه پیشتر هم رفت و دعوت خود را به شهادتطلبی آشکارا سردارد.
در میان یاران بپاخاست و قطعهای در نهایت فصاحت و بلاغت ادا نمود و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:
«همانا کار ما به اینجا رسید که میبینید و دنیا از ما رو گردانید، جرعه زندگانی به آخر رسیده و مردم دست از حق برداشتهاند و بر باطل جمع شدهاند. هر که ایمان به خدا و روز جزا دارد، باید که از دنیا روی برتابد و مشتاق لقای پروردگار خود گردد، زیرا که شهادت در راه حق مورث سعادت ابدی است، زندگی با ستمکاران و استیلای ایشان به مؤمنان به جز محنت و عنا ثمری ندارد».
قیام به مبارزه یعنی همین؛ آغاز به شهادت یعنی این، ایثار جان یعنی این، امام خود میخواهد به سوی شهادت رود و اگر دشمن را نمیشکند او را رسوا کند و در آینده او را
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 168
بشکند و براندازد.
تمام عظمت قیام حسینی در تنهایی او، بیباکی او و در قیام به شهادت اوست؛ انتخاب مرگ سرخ در برابر مرگ سیاه است. و همین است مایه تداوم نهضت او در همیشه تاریخ.
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
فلسفه شهادت او این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است، و این درسی بزرگ است به همه بشریت در همه عصرها و همه نسلها. اگر نیک بنگریم در همه نهضتهای آزادیبخش و در همه قیامهای حقطلبانه این اندیشه حضور دارد و این خون جاری است، این راه هم خون راههای مبارزان حق و آزادی است.
نه بقا کرد ستمگر نه به جا ماند ستم ظالم از دست شد و ناله مظلوم به جاست
امام حسین(ع) و شهادت او، معیار حق و باطل است و مصباح هدایت و نجات امت است. زنده است و زندگیساز، راهگشاست و راهنما، راهبر انقلابیون و حقطلبان عالم و مسلمانان انقلابی است. پیام او جهانی و قیام او دایمی است. هر روز در زمانه پرآشوب عاشورا است و هر جا در جهان تباهی کربلاست.
سالار شهیدان و یاران به راه حق رفتند و راه به حضرت دوست یافتند و به او پیوستند که «عند ربهم یرزقون» باشند و دنیاطلبان و اهل عیش و عشرت و زندگی نکبتبار و پرخیانت و مذلت به راه زندگی حیوانی و پستتر از حیوانی رفتند و از نعیم الهی محروم ماندند و به جحیم جهنم درآمدند.
با شکر عشق تو مرا پیکار است تا کشته شوم که کشته را مقدار است
گر کشته دست را دیت دینار است مر کشتۀ عشق را دیت دیدار است
شهادت حسینی، اسوهای انقلابی
راز ایثار و شهادتطلبی امام حسین(ع) همانا احیای دین و حفظ کیان دیانت اسلامی است. او خود میگوید: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» (اگر دین محمد(ص) جز با کشته شدن من بر پای نمیماند، پس ای شمشیرها مرا دربرگیرید).
امام حسین(ع) براساس وظیفه امامت خود و مبارزه دایم و مستمر اسلام با ظلم و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 169
فساد قیام کرد. این که امام حسین براستی میخواسته خود را در ابتلا با خطری بزرگ اندازد و پایداری مردانه نماید، تا به اهداف انقلابی رسد شکی نیست – ولو در این راه کشته و شهید شود – اما آنچه امام حسین(ع) را وامیدارد که آن خطر بزرگ را نماید و پیآمدهای ناگوارش را تاب آورد همانا کیان امت اسلامی و میراث ارزشمند آن است. این سودای نیکویی است که مرد خدا خود و اهل و خانمانش را برای پاسداری از آن فدا کند. او هرگز تردید به خود راه نمیدهد در اینکه همه علایقش را برای دفع آفت کفر و ظلم که خطر جدی برای اسلام و جامعه مسلمانان خواهد بود فدا کند، زیرا او حافظ ارزشهای ناب اسلامی است.
سالار شهیدان، نبرد مقدس را علیه رژیم ستمگر اموی از جان و دل، و جان و مال و خانمان و همه هستی خویش آغاز نمود و از بیعت با چنین حکومت جائری سر باز زد و این میراث مقدس را به آیندگان سپرد که مسلمانان هرگز نباید امر حکمرانی و شریعت را به قدرتهایی که بیاعتنایی به سنن و ارزشهای الهی دارند، بسپرند. در نبردی چنین هرچه دشمن عِدّه و عُدّه داشته باشد نمیتواند سرنوشت مبارزه را به سود خود تغییر دهد.
حسین بن علی(ع) ساز و برگ و نیروی چندانی نداشت، او تنها از پشتیبانی شمار اندکی از مردم انقلابی پرشور و یاران و خویشان غیرنظامی برخوردار بود. اما سرنوشت پیکار و مبارزه را دستهای پرتوان و قدمهای استوار و ایمان پاک پیروان حق و عدالت رقم میزند و ستمگری که به حریم حق تجاوز کرده هرچند تیر و تیغ و سلاح و مزدور جنگی و مردجنگی داشته باشد باز هم محکوم به شکست و دمار است. پیروزی از آن حق است، و ظلم سرانجام منکوب میگردد و ناامیدی و افسردگی در ستمکاران به بار میآورد و با وجود فشارهای سنگین نظامی و پشتیبانی مادی درهم شکسته میشود. «ایاک و الظلم لمن لا ناصر له الا الله»
از ظلم بترس خاصه با مظلومی کاندر دو جهان خدای را دارد و بس
اینجا جایگاه خطیری است، چه بسا آدمیانی در این ورطه خود را میبازند و از حرکت بازمیمانند، تسلیم ملاحظات مصلحتاندیشانه میشوند و در مصاف و ستیز با نیروهای اهریمنی سست میشوند و شیطان، شک و گمان در دلهایشان میافکند که آیا کسب پیروزی در راه حق به بهای ایثار جانهای خود و دیگران میارزد؟ و این پنداری واهی و ناصواب است. نادرستی این پندار پیداست. جدای از نمونههای فراوان در جهادها و
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 170
شهادتها، حادثه کربلا و قیام سیدالشهدا گواه گویا و نمونه نمایان از نبرد مقدّس است با نفراتی اندک بر ضد نیرویی انبوه و تا دندان مسلح. امام حسین(ع) با نبرد و ستیز با ظلم به سوی شهادت رفت و شهید شد، با یاران شهید شد نه فردی، جمعی شهید شد، با کسانی مانند مسلم بن عقیل، و طفلان معصوم، با کسانی مانند مسلم بن عوسجه، با کسانی مانند حبیب بن مظاهر و حرّبنیزید ریاحی، با مردانی بزرگ از تبار انسانیت و شرف و عزت، سالخوردگانی چون حبیب و خردسالانی چون علی اصغر. و هیچ باکی از مرگ و تردیدی در ادامه نبرد در مصاف حق با ناحق نداشت.
هیچکس را یاری آن نیست که به این مقام و درجه رفیع رسد که سیدالشهدا رسید. این است که در شب شهادت مولای متقیان علی(ع) نیز به سنت مرسوم مصیبت حسینی(ع) خوانده میشود.
امام علی(ع) خود راضی به این است که حسین سالار شهدا و افضل شهیدان است. کلمه حق در برابر سلطان جائر است «افضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر».
هر دو بزرگوار آموزگار شهادتند: هر دو ثاراللهاند، اما مبارزه و جهاد در حضرت حسینی به کمال رسیده و همان راه است که به اوج رسیده است.
امام حسین(ع) شهید شد، اما در تاریخ و در پیشگاه حق پیروز و سربلند گردید و این تأثیری بس شگرف و بسیار فزاینده و چشمگیر در نهضتها و نزد انقلابیون داشته است.
افراد ضعیف در مراحل دشوار انقلاب از نهضت جدا میشوند و مردان پاک و مخلص در راه نهضت میمانند با همه سختیها و مرارتهای آن، و راحتطلبان و اهل دنیا از آن به تدریج جدا میشوند.
بزرگترین آرمان یک انسان بزرگ این است که در راه حقیقتی و در راه مقدسی شهید شود، قیام به قسط و عدل نماید و آنگاه شهید شود. چه سعادتی از این بالاتر، و این را امام حسین(ع) در تاریخ بشر احیا نمود و تعالی داد.
امام خمینی و اقتدا به پیشوای شهیدان
گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره بنه دگر هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 171
امام خمینی(ره) آموزگار بزرگ این فن در عصر ما بود، عالمی ربّانی که عارف مشرب، مبارز و انقلابی بود.
یکی از فرازهای عمیق اندیشه عرفانی و اجتماعی امام خمینی(ره) در باب هجرت از خویش و اماته به موت ارادی و موت معهود است، این تأملات گذشته از جنبههای عرفانی آن در فلسفه و نهضتهای انقلابی هم مطرح است. ایشان میگوید:
«هجرت معنای بزرگی است. بالاتر از همه هجرتها، هجرت از خودبینی و انسانیت و هجرت از خود به خداست. هجرت رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه برای این بود که هجرت از خود به خدا را به بشر نشان دهد. تعلیمات انبیا برای این است که ما از تاریکیها و خودخواهیها و نفسانیتها به سوی خدا هجرت کنیم. برای این است که ما به خودمان و به آمال شیطانی خودمان پشت کنیم و به خدای تبارک و تعالی رو کنیم».
امام خمینی در تفسیر آیه شریفه «وَمَنْ یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علیالله» منظور از «بیت» را همان طبیعت میداند. این طبیعت، بیت نفس است که نفس در آن زندانی است. انسان اگر از این بیت خارج شود از آمال دنیایی خود را رهانده است، خود را از بیت ظلمانی به روشنایی و کمال انسانی رسانده است و این هجرت به سوی حضرت باری است.
«در آیه شریفه» و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علیالله محتمل است که بیت، همین طبیعت باشد که بیت نفس است و نفس در آن محبوس است، یعنی کسی که از این بیت نفس خارج شود، از آن چیزهایی که انسان را وادار به توجه به آمال دنیایی میکند خارج شود، از این بیت ظلمانی که ما را از وصول به کمالات انسانی باز میدارد، خارج شود و به سوی خدای تبارک و تعالی و رسول خدا، که آن هم هجرت به خداست هجرت کند، تا آنجا که «یدرکه الموت، فقد وقع اجره علیالله».
تفسیر عرفانی ایشان از درک موت، مرگ اختیاری است که خاص اولیای حق است که دست از آرزوهای پست مادی برداشتهاند و همۀ خود را در حق فانی کردهاند. این است که در این هجرت همان موت معهود را ادراک میکنند.
«یدرکه الموت فقد وقع اجره علیالله... یعنی آن موت اختیاری که برای اولیای خدا هست که از همه آمالشان دست برمیدارند، و در حق تعالی فانی شوند، یا اینکه در این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 172
مهاجرتی که میکنند، همان موت معهود ادراک شود».
«فقد وقع اجره علی الله»... او دیگر اجری جز اینکه خدا به او بدهد، نمیخواهد. برای او دیگر آمالی نیست، فقط خدا را میخواهد.
امام خمینی سپس میگوید:
«این دنیا هرچه باشد، میگذرد. هرچه علاقه بیشتر باشد، سختتر میگذرد. اولیای خدا در عین حالی که این هجرت را کرده بودند، باز فعالیتهایی میکردهاند که برای رضای خدا و رساندن نفع به برادرها و خواهرها بوده است. الآن هر عملی که از ما صادر میشود، عملی است نفسانی و شیطانی و در آن خودبینی است. اگر آن هجرت حاصل بشود و انسان «مهاجراً الی الله و رسول» بشود، آن وقت تمام اعمالی که به جا میآورد، روحانی و الهی است. انبیا هم کارهای مربوط به زندگی و اداره کشور را میکردند، لکن زندگی، الهی بود».
امام راحل(ره) در باب عبادت هم نظر به هجرت از خاک دارد و میگوید: کسانی که گرفتار ظلمت هستند، کارهایشان ولو جالب باشد نورانیت ندارد، شکلی و صورتی از عادت دارد، رفع تکلیف است. محتوا و درونمایهای معنوی ندارد، لذا اینگونه عبادت انسان را از زمین برنمیکند، او را به جهان برین و معقول نمیبرد.
«عبادات باید ما را راه ببرد و مهاجر کند... یک ضربت علی در خندق افضل از عبادات ثقلین است».
عبادت علی(ع) افضل عبادات ثقلین است، از همین روست و از آنروست که او در محراب عبادت از شدت تقوا و عدل شهید گردید. شهید راه حق شد و فرمود: فزت و ربالکعبه. این است مرگ سرخ در راه حق. او رستگار شد و مقتدای رستگاران گردید.
دکتر علی شریعتی در کنفرانس «هجرت و تمدّن» پس از ذکر صور گوناگون هجرت، به هجرت معنوی میرسد. این هجرت اخیر از نظر او ترک ماهیتی است که انسان در آن است و رفتن به سوی آنچنان انسانی که باید باشد. اسلام همواره در همۀ نسلها و همۀ عصرها پیروانش را میخواند تا از درون و از بیرون خود را به پیش برند و همواره خود را در حرکت بدارند به سوی شدنی معنوی و استکمالی و متعالی.
عالیترین جلوه مهاجرت از خود به سوی خدا همان شهادت است. آنچنان که در حدیث نبوی است: «ما من قطرةٍ احبّ الیالله عزوجل من قطرة دمٍ فی سبیلالله». هیچ
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 173
گوهری در نزد پروردگار عزیزتر از قطره خون در راه او نیست. و این است کمال مهاجرت انسان خاکی، از عالم سفلی به عالم علوی، و از جهان ناسوت به جهان لاهوت. و اینکه پیامبر فرمود: «حسین منی و انا من حسین، احبّ الله من احبّ حسیناً، حسین سبط من الاسباط». حسین از من است و من از حسین، هر که حسین را دوست بدارد خدای او را دوست دارد، حسین فرزندی از فرزندان انبیاست».
این سخن بزرگ از پیامبر بزرگوار اسلام، اتصال معنوی و روحانی و پیوستگی سالار شهیدان را به نهضت انبیا و پیوستگی او به حق را نشان میدهد. و این است راز نهضت حسینی. نهضت حسینی احیاکننده دین نبی و سنت محمد(ص)، اسلام ناب و اسلام انقلابی است. تشیع سرخ علوی در نهضت سرخ حسینی شکوفا گردیده است. و بزرگداشت سنت شهادت حسینی بزرگداشت راه انقلاب و انبیاست.
شخص رسول الله(ص) در جنگ اُحُد میدید زنان بر کشتگان جنگ و بر اجساد شوهران و فرزندان خود میگریند، اما کسی بر جسد حمزه(ع) عموی آن بزرگوار نمیگرید. با اندوه گفت: «ولکن حمزة لا بواکی له» (و اما حمزه گریهکنندگانی ندارد). از همینجا سنت شهادت در اسلام شکل گرفت. زیرا فعل و قول پیامبر که همان سنت باشد بر این تعلق گرفت، بر بزرگداشت شهدا ولو در نزد کسانی که خویشاوند همدیگر نیستند. احترام به شهدا و اسلام و آرمان شهادت و گریستن و زاری به شهدا آیین سراسر تاریخ گردید. این است که عزاداری و به سوگ نشستن در غم ارتحال شهیدان نه تنها مانعی ندارد بلکه مستحب است.
برخی از متقیان درباری و استعماری و وعاظ السلاطین عزاداری و سوگواری مذهبی را موجب حزن و اندوه و مانع شادی و شادمانی و خوشی و خوشحالی خود و اربابان خود میدانند و از آن جلوگیری میکنند. اما در تشیع علوی و اسلام انقلابی چنین نیست، و آیین شهادت و یادآوری شهدا و ذکر حماسههای شهادت مقدس عزیز است. شهادت اصل اساسی در جهانبینی الهی است. چگونه میتوان از آن تحاشی نمود؟ عزاداری بر شهیدان راه حق نیک است و صواب است و ثواب هم دارد.
رسول خدا(ص) اصحاب را از گریه و سوگواری بر کسان از دست رفته منع نمینمودند. با اینکه آنان سوگواریهای هیجانی و پرشور هم میکردند و این خود تقریر و فعل پیامبر را نشان میدهد. این است که امام خمینی(ره) با اقتدا به سنت اسلامی درباره
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 174
ذکر و ذاکرین، در سال 1357 که در پاریس اقامت داشتند، عزاداری سیدالشهدا را در آن دیار برپا داشتند. زیرا رهبر کبیر انقلاب اسلامی میدانستند امام حسین(ع) در بلاد غرب، چندان شناخته نیست و اگر هم شناخته باشد سنت عزاداری برای او رایج نیست. بدین جهت همت در این کار نمودند و در اقامتگاه خود مجلس عزاداری بپا داشتند. و این اهمیت آیین شهادت را در اسلام که سیدالشهدا مظهر بارز و شاخص اوست، در نزد امام خمینی میرساند.
امام راحل درباره نهضت حسینی و تأثیر آن بر نهضتهای اسلامی و قیامهای اجتماعی و انقلابهای مردمی در جهان اسلامی و در بین ملل و امم بر این بود که این خون سیدالشهداست که خون همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد، و عاشورا را سبب قوام و پایداری ملت و کشور ایران میدانست.
«این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.
... عاشورا را زنده نگهدارید که با زنده نگهداشتن عاشورا کشور شما آسیب نخواهد دید».
امام خمینی(ره) درباره نهضت سیدالشهدا(ع) و تداوم آن و آیین سوگواری آن حضرت میگوید:
«سیدالشهدا به داد اسلام رسید. سیدالشهدا اسلام را نجات داد، روضه امام حسین(ع) برای حفظ مکتب امام حسین(ع) است. آن کسانی که میگویند روضه سیدالشهدا نخوان، اینها اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده است؛ٰ نمیدانند یعنی چه؟ این گریهها حفظ کرده است. الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها و با این روضهها و با این مصیبتها ما را حفظ کردهاند.
حرف سیدالشهدا حرف روز است و حرف روز را سیدالشهدا آورده است به ماها داده است. هر مکتبی هیاهو میخواهد باید پایش سینه بزنند».
امام خمینی(ره) در باب سنت عزاداری سیدالشهدا بعد از انقلاب هم میگویند:
«امروز دیگر انقلاب کردیم روضه دیگر لازم نیست، از غلطهایی است که توی دهنها انداختهاند. مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کردهایم، دیگر لازم نیست که نماز
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 175
بخوانیم، انقلاب برای این است. انقلاب کردیم که شعایر اسلامی را زنده کنیم، نه انقلاب کردهایم که شعایر اسلامی را بمیرانیم».
نتیجه گیری و فرجام سخن
شهیدان اقتدا به سرور شهیدان نمودند و رفتند، به فوز شهادت رسیدند و به حضور. و ما نشستیم و ماندیم و تن به حادثات روزگار و تلخی ایام سپردیم.
هر که گریزد ز خراجات شهر بارکش غول بیابان شود
شهادت به گفته امام راحل(ره) هنر مردان خداست.
«هر خوبی بالاتر از او هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت که بالاتر از او نیست. حیات که بالاترین سرمایه است برای او تقدیم کرده است، دیگر از این برّ و خوبی نمیشود که بالاتر باشد».
آنچه که فیلسوفان از روزگاران دیرین گفتهاند در باب عالم و آدم، مدینه فاضله و آرمانشهر، «آدم عالی و عالم مثالی» در اینجا تحقق مییابد.
آدم اندر عالم خاکی نمیآید به دست عالمی از نو بباید ساخت و زنو آدمی
و اسلام تحقق این معنا و بنیانگذار این عالم است و این آدم.
«کنتم خیر امةٍ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عنالمنکر».
به هرحال درگذار ایام و در مسیر تاریخ هر عزت ظاهری و غرور دروغین را ذلت و نگونی است و هر حیاتی را مرگ، و دنیا را آخرت، و هرچه را رقیبی و هماوردی و افول یا عروجی. پس چه بهتر که انسان در کشاکش دهر عمر خود را در مبارزه با ستم و در راه حق گذارد که سرمایه باقی و حیات ابدی او خواهد بود. و این مقام، مقام شهید است که از جان و جاه رهید و به معبود خویش پیوست.
برخی از روشنفکران انقلابی و متفکران اسلامی ایران یادآور شهادت شدهاند و اهمیت آن را در جهانبینی اسلامی و در فلاح و رستگاری جامعه و امت کم و بیش گفتهاند که از آن جملهاند، جلال آل احمد، دکتر علی شریعتی، استاد مرتضی مطهری، آیتالله سیدمحمود طالقانی و... اما امام خمینی(ره) آیین شهادت را در اسلام احیا کرد و بازسازی نمود. شهادت به مسخ و فراموشی سپرده میشد، و امام راحل(ره) آن را زنده و تجدیدبنا کرد.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 176
امیر کبیر (1268 – 1222 هـ. ق) را از ایران میخواستند بردارند، سر به نیست کنند و بکشند، به مرگی مشکوک بکشند. او خود تلاش کرد به مرگ سرخ بمیرد و بعد هم کوشیدند تا مرگ او را مرگ طبیعی و ناشی از مرض موت قلمداد کنند، اما اقتدای او به سیدالشهدا و انتخاب مرگ سرخ در برابر مرگ سیاه، جنایتکاران را افشا کرد و رسوا نمود و این از معجزههای ایثار و شهادت است.
امیر کبیر خود تلاش و سرسختی و مبارزه نموده است، که به مرگ سرخ بمیرد و از جهان خاکی برود. خود پیشنهاد نموده است رگهای او را باز کنند تا زمین را از خون خویش رنگین کند. او مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین میدانسته است، مرگ شرافتمندانه را بهتر از زندگی خیانتکارانه میدانسته است. و این را از امام خود سالار شهیدان(ع) آموخته است. او در حال نزع با انگشتان خونینش به دیوار قتلگاه نوشت: «لا اله الا الله» و چند قطره خون، همین و بس. و او این انقطاع از ماده و زخارف دنیا وی و جاه و جلال و توجه به حیات باقی و فوز شهادت را از سیدالشهدا دارد.
امیرکبیر به سیدالشهدا اقتدا کرد و نخواست گمنام و بیاثر در تاریخ بمیرد، او خواسته است با مرگ سرخ چهره خیانتکاران و جنایتکاران را لکه دار و رسوا سازد. و این قهرمان بزرگ ضداستعماری و ضداستکباری جهان در کربلا و در کنار تربت حسین آرمیده است. مورخان درباری و قلم به مزدها دیگر نتوانستند مسخ واقع نمایند و او را مردهای زار و دقمرگ از حسرت جاه و مال و منال قلمداد نمایند، مرگ سرخ، همه دروغها و توطئههای پیرامون او را افشا و خنثی کرد و حقیقت را به مردم و در پیشگاه تاریخ بازگو نمود. و این از برکت اقتدا به راه و رسم سالار شهیدان بود.
و این فرهنگ را امام خمینی در ایران و جهان اسلام و به یک معنا در جهان امروز زنده کرد.
رهبر فقید انقلاب این را سنت رایج و هر روزه و امروزه مبارزان و انقلابیون ایران و اسلام نمود. اگر امیر نظام یک تن بود، بعد از او هزاران تن شدند؛ همگی بر این بودند: «الهی هب لی کمال اتقطاع الیک». مقام کمال انقطاع همین است؛ نفس خود را کشتن و به سوی حضرت دوست پرکشیدن به سوی رفیق الهی رفتن.
امیرکبیر در یک لحظه درست تصمیم گرفت و درست انتخاب کرد و شهادت را و مرگ سرخ را برگزید؛ یعنی راه زندگی شرافتمندانه جاوید را، و این راه حسینی و آموزه حسینی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 177
(ع) است.
الموت خیرٌ من رکوب العار والعارُ اولی من دخولِ النار
مرا عار آید از آن زندگی که سالار باشم کنم بندگی
شیعیان، محبان و رهروان کوی حسینی در ادعیه و آیینهای مذهبی و سوگواریها همواره آرزو کرده و میکنند که ای کاش ما هم بودیم و به فوز شهادت میرسیدیم: «یا لیتنا کُنّا معک فنفوز فوزاً عظیماً». اما صرف گفتار کافی نیست، رفتار نیز ضروری است. امام خمینی ضمن حفظ سنت عزاداری حسینی(ع) ستیز با ظالمان و مستکبران دوران را در این میان تحقق بخشیدند؛ که ای مسلمانان جهان، ای حقطلبان عالم! مبارزه ادامه دارد، نهضت امری منقضی و تمام شده نیست بلکه استمرار و تداوم دارد، شاهد زمان خود، شهید زمین خود باشید.
نمونه اعلای ایثار و شهادت، همانا سیدالشهدا(ع) است. اما مصادیق و موارد آن در تاریخ و جهان بسیار است. اسوه همچنان اوست تا آنگاه که از سوی پروردگار شهادت بس آید و تا حکومت جهانی حق... و تا آخر الزمان یا دیگر زمان.
بدیهی است که در بین آیندگان و افقهای آینده هرچه روشن و معرفت بشری پیش رود و موانع فرا راه پیشرفت برداشته شود و مردمان بسیارتری با باور و ایقان بیشتری به خود آگاهی و تحقق خودانسانی و خودملکوتی و متعالی بازگردند و در استکمال نفس و تکامل معنوی پیش روند و در کار خودسازی و خودسوزی و کمال وجودی شوند، ایثار باشکوه سالار شهیدان در قربانگاه عشق و در راه خدا روشنتر و پدیدارتر خواهد شد و تجلی و نمود بیشتر خواهد داشت؛ که از اسوه و نمونه اعلای ایثار و شهادت در همه ملل و نحل و عصرها و نسلهاست. حماسۀ داد است در زمین و زمانۀ بیداد، فروغ هدایت و شهید حق بر باطل است. خون خدا و حجت حق است، مرگ او تولد زندگی و خون او خروش حقطلبی است.
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ «لا» چون از میان بیرون کشید از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش «الا الله» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت
ای صبا ای پیک دورافتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 178
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 179
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 180