جایگاه شهادت در
تعالیم امام خمینی(س)
حسن ملکی
مقدمه
شهادت اوج و نقطه نهایی کمال انسان در زندگی دنیوی است. به فهم این رویداد عظیم الهی در زندگی بشر، نمیتوان دست یافت، مگر اینکه تأملی در ماهیت انسان داشته باشیم. انسان چه ویژگیها و صفاتی دارد که در مرحلهای از حیات طیبه خود از تمام هستی خود میگذرد و رضایت الهی را از همه رضایتها و مزیتهای غیرالهی برتر میشمارد و جان خود را تقدیم میکند تا به جانان برسد؟
در این مقاله برآنیم تا مقام شهید و شهادت را در تعالیم حضرت امام(ره) بررسی کنیم. براین اساس ابتدا شرایط کمال انسانی از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب مورد مطالعه قرار میگیرد، تا جایگاه شهادت بر مبنای ماهیت انسان و کمال او مفهوم واقعی خود را پیدا کند.
حضرت امام خمینی(س) «طبیعت» را نقطه آغازین و الوهیت را مرتبه عالی کمال انسان معرفی مینمایند. از زمانی که روح الهی در کالبد آدمی دمیده میشود، این سفر آغاز میشود تا به تدریج روح به مراتب بالاتر دست یابد و اگر شرایط تربیتی فراهم باشد، به عالیترین درجه خود که همان الوهیت است برسد.
«انسان از این نقطه اول طبیعت تا آن آخری که یک موجود الهی میشود، مراتب انسان است؛ یعنی یک انسان میتواند سیر بکند از عالم طبیعت تا ماوراءطبیعت و از ماوراءطبیعت تا مرتبه الوهیت سیر بکند تا برسد به اینکه آنجا را ادراک بکند...»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 209
در فراز دیگری از فرمایشات ایشان، حقیقت انسان یک حقیقت الهی که جز ذات مقدس حق چیزی و کسی را نمیشناسد نامیده شده است. برای آدمی راهی معقولتر، منطقیتر و مناسبتر از راه خدا وجود ندارد.
«انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنایی که انسان است، جز ذات مقدس حق و آنهایی که ملهماند به الهام او، کسی نمیشناسند. ملائکه ایراد گرفتند که این مُفسد را چرا خلق میکنی؟ خدا فرمود: شما نمیدانید. بعد که تعلیم اسماء کرد و هیچکس نمیتواند حمل اسماء بکند الّا انسان و حمل امانت کند الّا انسان... وقتی که اسماء را به او تعلیم کرد فرمود که عرض کن بر این ملائکهای که اشکال داشتند، همه عاجز ماندند ملائکه هم عاجز ماندند...».
در میان همه موجودات تنها انسان است که میتواند حمل اسماء کند و صفات مطلق حضرت باریتعالی را به طور نسبی در وجود خود تجلی بخشد. این از افتخارات خلقت انسان است که خداوند قابلیت مثل خدا شدن را تنها در سرشت او مقدر فرموده است.
«... این موجودی که قابل این است که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویتها را در خودش ایجاد بکند با تربیتهای صحیح و برسد به یک مقامی که حتی فوق مقام ملائکةالله باشد، احتیاجات انسان یک همچو احتیاجی است. انسان مثل یک حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و خوابیدن باشد. انسان یک موجودی است که خدای تبارک و تعالی تا حالا او را خلق کرده است برای اینکه همه جهاتی که در عالم هست در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است و این استعدادها باید فعلیت پیدا کند».
از فرازهای فوق این نتیجۀ مشخص را میتوان گرفت که در میان موجودات و مخلوقات عالم تنها انسان است که در بین دو بینهایت قرار دارد. در یک طرف راه انحطاط و خارج شدن از مدار رشد و کمال قرار دارد که در قرآن این مسیر انحرافی تحت عناوین گوناگون از قبیل: «اولئک کالانعام بل هم اضلّ»، «اسفل سافلین»، «یخرجونهم من النور الی الظلمات»، «اولئک اصحاب النّار» و غیره ذکر شده است. در بینهایت دیگر، رشد، اعتلا، تقرب و کمال انسانی قرار دارد که تعبیر «خلافت الهی» زیباترین و کاملترین تعبیری است که میتوان برای توصیف این مسیر به کار برد. حضرت امام(ره) با استفاده از سوره عصر، انسان کامل را «عصاره هستی» میدانند که مصادیق بارز آنها وجود مبارک حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت ولی عصر(عج) و ائمه اطهار علیهم السّلام میباشند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 210
چنین مقامی که برای انسان مقدر شده است، تحت شرایطی حاصل میشود. هم باید جامعه دارای شرایطی باشد که چنین کمالی را امکانپذیر سازد و هم فرد با شناخت و اراده الهی به صفات الهی نایل شوند. در اندیشۀ حضرت امام(ره) کمال انسانی چند شرط دارد:
وارستگی از دنیا
دنیا به علت جلوههای عینی و مادی که داراست، غرایز و امیال انسان را تحریک میکند. اگر رابطه با دنیا به طور معقول و براساس دستورات شریعت الهی تنظیم نگردد، انسان عبد دنیا میشود و برای حفظ آن همه ارزشهای الهی و انسانی را قربانی میکند. به همین دلیل وارستگی از دنیا شرط کمال است.
«آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی حاصل شود».
اخلاص در عمل
معنای اخلاص آن است که انسان کارها را فقط برای رضای خدا انجام دهد و خود را برای او خالص گرداند. کسب این صفت، تلاش و مراقبت زیادی میخواهد، ولی جز این راهی برای پیشرفت معنوی نیست.
«خوشا به حال بندهای که پروردگارش را به خاطر خود او عبادت کند و خالص برای او شده باشد و به جز او منظوری نداشته باشد و شهوتهای دنیوی و مقامات اخروی را خریدار نباشد».
همین اخلاص در عمل است که عرفان مثبتی به وجود میآورد و در سیر الیالله معرفت سالک را تکمیل میکند.
دنیا را جلوه حق دیدن
سالک راه خدا همه چیز را آیت حق میداند و در آیینه دنیا چهره جهان حق را میبیند. به همین دلیل تحمل نمیکند که غبار این آیینه را کدر و تیره کند. به همین دلیل با عوامل کدرکننده دنیا مبارزه میکند. به عبارت دیگر سالک در دنیا خود را مسافری میداند که به سوی هدفی متعالی در حرکت است. کدام مسافر عاقلی است که برای آبادانی راه
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 211
نیندیشد؟ به تعبیر حضرت امام، باید در دنیا حرکت انعطافی داشت نه حرکت استقامتی.
«باری صاحبدلان در عالم دنیا حرکت انعطافی دارند که مقدمه تکمیل آنان است نه حرکت استقامتی که به فرموده شیخ عارف ما – دام ظله – پدر ما آدم میخواست چنین حرکتی را داشته باشد.
آنان در دنیا مانند مسافری هستند که آماده کوچ و مهیای مسافرت است. نظر آنان به دنیا از آن روست که دنیا نقشی است از آنچه در عالم غیب است، چنانکه امام صادق – علیهالسلام – بنابر آنچه روایت شده است فرمود: من هرچه دیدم خدای را پیش از آن و به همراه آن و بعد از آن دیدم. سالکی که به این مقام برسد، همه چیز را نشانی بیند از آنچه در غیب است، زیرا همه موجودات حتی جماد و نبات کتاب الهی است که سالک الیالله و مجاهد فی سبیلالله از صفحات آن کتاب، اسماء و صفات الهی را به اندازه ظرف وجودی خود میخواند».
احساس مسؤلیت
انسان موجودی اجتماعی است و به طور انفرادی قادر به زندگی نیست. اگر شرایط اجتماعی سالم و مولّدی بر او محیط شد، سالم رشد میکند و اگر انحطاط حاکم شد منحط میشود. بنابراین حیات فرد به حیات جامعه وابسته است. به همین دلیل هرکسی در مقابل جامعه مسئولیت دارد و باید در مقابل عوامل و رویدادهایی که در حرکت تکاملی جامعه مانع یا انحراف ایجاد میکنند به مبارزه برخیزد. در نظام اعتقادی اسلام از آنجا که انسان خلیفه خداوند است و هدایت جامعه فعل خداوند است، انسان نیز وظیفه هدایت و احساس مسؤلیت در سرنوشت جامعه را دارد.
مسؤلیت انسان در دیدگاه حضرت امام(ره) چیزی فراتر از مسئولیت ظاهری است. انسان در مقابل همه چیز حتی اندیشه و تصوری که در ذهن دارد مسئول است.
«ما در همه امور، در همه کارهایی که انجام میدهیم، در اموری که در افکار ما میگذرد، در محضر حقتعالی هستیم. تمام عالم محضر اوست. جنجالهایی که در قلوب همه میگذرد، در محضر اوست...»
در فراز دیگری حضرت امام انسان را امانتداری معرفی میکند که روح و حیات امانت اوست.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 212
«جدیت کنیم که این امانتی که خدای تبارک و تعالی به ما سپرده است و آن امانت روح است، امانت زندگی است، امانت حیات است، امانت اسلام است، امانت قرآن است، اینها را پاسداری کنیم».
موانع کمال
راه کمال بدون مانع نیست. آنانی که در سیر الیالله پیشرفت میکنند با موانع درمیافتند و خود را در مسیر عبودیت نگه میدارند. ارزش کمال نیز در همین نکته است که آسان به دست نمیآید. بعضی موانع بیرونی هستند و برخی درونی. موانع بیرونی را شرایط اجتماعی – فرهنگی نامطلوب میسازند. این شرایط نیز زاییده نظامهای حکومتی غیرالهی است.
حضرت امام(ره) برای از بین بردن این قبیل موانع حکومت اسلامی را مطرح فرمودند و به ثمر رساندند. اگر حضرت امام سالها تبعید و مصایب را به جان خریدند و مردم را برای قیام علیه نظام طاغوتی رهبری نمودند، همه برای این بود که موانع بیرونی کمال را از بین ببرند و یک نظام «انسانساز» تأسیس کنند. منتها با این همه تأکیدی که برای محو نظام اجتماعی نامطلوب میفرمودند، خود فرد را نیز در اعتلا و یا انحطاط خود مسئول میدانستند و یکی از موانع کمال را «حبّ نفس» و «حبّ دنیا» میدانستند.
«بپرهیزید از اینکه خدای نخواسته حبّ دنیا و حبّ نفس به تدریج در شما رو به فزونی نهد و کار به آنجا رسد که شیطان بتواند ایمان شما را بگیرد. گفته میشود تمام کوشش شیطان برای ربودن ایمان است...»
وقتی کسی که هنوز حجابهای ظلمانی را پاره نکرده، کسی که تمام توجه او به عالم طبیعت است – و العیاذ بالله – منحرف عن الله میباشد و اصولاً از ماورای دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و «منکوس الی الطبیعه» است و هیچگاه در مقام برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروی روحانی و معنوی در خویشتن ایجاد نماید و پردههای سیاهی که روی قلب او سایه افکنده کنار زند».
شهید اسوه کمال
شهید نمونه بارز و مصداق اکمل کمال انسانی است. آنچه که به عنوان شرایط کمال
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 213
برشمردیم همه در وجود «شهید» وحدت یافتهاند. او وابستگی خود را از دنیا میگسلد تا دنیای بهتر و انسانسازی را برای دیگران ایجاد کند. او با خون خود دنیایی را شهادت میدهد که انبیا برای تأسیس آن مبعوث شدهاند. شهید در انجام این رسالت به قدری مصمم و متعهد است که از همه لذات و تعلقات دنیوی خود را آزاد میسازد و با اخلاص تمام در این راه قدم مینهد.
اوج اخلاص، خلاص شدن از گرایشهای غیرالهی است و این صفت در قربانی راه حق جلوه کامل پیدا میکند. او خود را در مقابل امت اسلام مسؤل میبیند. دایره وجودی او به قدری گسترده است که حس مسئولیت در برابر هستی را دریافته است. بعضی خود را در برابر خانواده خود مسئول میدانند، بعضی غم همسایگان و نزدیکان را میخورند، برخی از انسانها تا حد شهر و روستایی که زندگی میکنند احساس مسئولیت مینمایند، تعدادی به ارزشهای ملی میاندیشند، ولی شهید ارزشهای الهی را اصل میداند و تنها راه خدا را برای انسانها راه مناسب و قابل رفتن معرفی میکند. یعنی او خود را برای گسترش ارزشهای اصیل انسانی – الهی که با فطرت بشر همسویی دارد مسئول میداند. در اثر کمالی که یافته است خود را در برابر هستی، صاحب رسالت محسوب میکند.
البته این قاعدۀ عالم است که هر چیزی که کمال یابد بر محیط خود تأثیر بیشتری میگذارد. دانهای را در نظر بگیرید که از زمین تغذیه میکند و به تدریج رشد میکند و به سنبلی تبدیل میشود. هم برای موجودات هستی از جمله انسان شرایط حیات را فراهم میسازد و هم به زمینی که از آن تغذیه شده است بازمیگردد. شاخه گلی را به خاطر آورید که طراوت میگیرد، رشد میکند و به اطراف خود زیبایی میبخشد. آن زیبایی را که گل در هستی به وجود میآورد در شأن کمالی است که در وجود او مقدر شده است.
اگر در موجودات عالم تأملی کنیم خواهیم دید که میزان اثر بخشی آنها در هستی با حدّ کمال موجودات همسویی دارد. یعنی هر قدر موجود کاملتر، اثر او نیز در کمالدهی به موجودات دیگر بیشتر. انسان که در میان موجودات از وجود کاملتری برخوردار است و با احسن تقویم خلقت یافته، کمال او نیز گستره وسیعی در عالم دارد. هرقدر کمال بیشتری پیدا کند، به همان اندازه خود را در اثر بخشی به هستی مخصوصاً جامعه انسانی متعهدتر میداند. چرا انبیای عظام و ائمه اطهار(ع) بیش از دیگران غم دیگران را میخورند و برای استقرار جامعه توحیدی تلاش مینمودند؟ چرا اکثر آنان با شهادت دنیای مادی را ترک
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 214
نمودهاند؟ علت آن بود که آنان نمیتوانستند وضع نامطلوبی را که انسانها را از مسیر فطرت خارج مینماید تحمل کنند. آنان سر تا پا رسالت بودند تا ارزشها را حاکمیت ببخشند.
بنابراین شهید انسان کمال یافتهای است که تعهد و مسئولیت برای انسان و جامعه انسانی وجود او را احاطه کرده است. حضرت امام(ره) زیباترین توصیفها را از شهید و شهادت دارد:
«درباره شهید آنقدر از اسلام و از اولیای اسلام روایات وارد شده است در فصل شهادت که انسان متحیر میشود. من بعضی از یک روایت را برای شما ترجمه میکنم تا بدانید که شما در خدمت چه اشخاصی هستید و بنیاد شما ]بنیادشهید[ چه ارزشی دارد.
در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که برای شهید هفت خصلت است که اولی آن عبارت است از اینکه اول قطرهای که از خون او بر زمین بریزد، تمام گناهانی که کرده است آمرزیده شود و مهم آن آخرین خصلتی است که میفرماید که: «شهید نظر میکند به وجهالله» و این نظر به وجهالله راحت است برای هر نبی و هر شهید. شاید نکته این باشد که حجابهایی که بین ما و حق تعالی هست و وجهالله است و تجلیات حقتعالی هست، تمام این حجابها منتهی میشود به حجاب خود انسان... اگر چنانچه کسی فی سبیلالله و در راه خدا این حجاب را داد، این حجاب را شکست، و آنچه که داشت، عبارت از حیات خودش بود تقدیم کرد، همه حجابها را شکسته است، خود را شکسته است... شهدایی که برای خدای تبارک و تعالی و در سبیل خدای تبارک و تعالی جان خودشان را تقدیم میکند و آنچه که در دستشان است و بالاترین چیزی است که آنها دارند تقدیم خدا میکند. در عوض خدای تبارک و تعالی این حجاب که برداشته شد جلوه میکند برای آنها، تجلی میکند برای آنها. چنانچه برای انبیا هم چون همه چیز را در راه خدا میخواهند و آنها خودی را نمیبینند و خود را از خدا میبینند و برای خودشان شخصیتی قائل نیستند حشمتی قائل نیستند، در مقابل حقتعالی از آنها هم حجاب را برمیدارند...
شهید هم به حسب این روایتی که وارد شده است، نظیر انبیا وقتی که شهید شد، چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارک و تعالی جلوه میکند به او و آن هم ینظر الی جلوه خدا، الی وجهالله. این آخر چیزی است که برای انسان، آخر کمالی است که برای انسان هست».
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 215
نکته بسیار اساسی که در فراز فوق آمده، آن است که شرط کمال خودشکنی است و شهدا خودشکنی میکنند و نتیجتاً به آخرین مرحله کمال که دیدن جلوه خداست نایل میشوند. مطابق قاعدهای که در مطالب گذشته بیان شد، اثرگذاری شهید در جامعه بیش از دیگر افرادی است که به نوعی به حرکت جامعه یاری میرسانند. بر همین اساس حضرت امام(ره) میفرمایند:
«خون شهیدان، اسلام را بیمه کرده است».
چرا این همه تأثیر عظیم در خون شهید مقدر شده است؟ در اینجاست که باید به رابطه کتاب تکوین و کتاب تشریع بیندیشیم. کلّ عالم هستی کتاب تکوین خداوند است. فصلی از این کتاب با محتوای غنیتر و با نگارش زیباتر نوشته شده است. احسن تقویم که در خلقت انسان به کار رفته، اشاره به همین قوام و استحکام سرشت آدمی دارد. استعدادهای فطری الهی که خاص خلقت انسان است، با دست خداوند متعال در سرشت انسان تقدیر شده است. در مقابل کتاب تشریع قرار دارد که همان شریعت الهی است که توسط نبی مکرّم ابلاغ و اعلام شده است. کتاب شریعت برای پرورش و کمال کتاب تکوین تنظیم شده است. جز قانون الهی چیزی نمیتواند فطرت را شکوفا سازد. فطرت که شکوفا گشت و استعدادهای فطری از قوه به فعل آمدند، انسان کامل بروز و ظهور مییابد و تأثیر چنین انسانی، بیمه کردن اسلام است. انسان کمال یافته وقتی که به شهادت رسید، به اوج کمال کتاب تکوین رسیده است. به همین دلیل کاملترین تأثیر از او سر میزند و آن بیمه شدن اسلام است.
در همین جا میتوان به این نتیجه رسید که برای بقای اسلام باید به تربیت انسانهای کمالگرا همت گماشت. هر قدر انسانها از مسیر کمال دور افتند و به زندگی روزمره مشغول شوند به همان اندازه اسلام ضعیف میشود.
در جای دیگر حضرت امام(ره) رنجها، فداکاریها و جاننثاریهایی که مجاهدان و شهدا تحمل میکنند و از خود نشان میدهند، مناسب بزرگی مقصود و هدفی میدانند که در پیشروست. مکتب توحید با چیزی جز جاننثاری باقی نمیماند. چون هدف بزرگ است باید جان مؤمنان تقدیم شود.
«... یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه، به ملت شریف ایران وصیت میکنم که در جهان، حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جاننثاریها و محرومیتها مناسب
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 216
حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است. آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپا خاستید و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است و آن در مکتب – محمدی صلیالله علیه و آله وسلم – به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده و کوشش تمام انبیای عظام – علیهمالسّلام – و اولیای معظم – سلامالله علیهم – برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بینهایت جز با آن میسر نگردد، آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه برای خاکیان از سر در آن حاصل میشود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و علن حاصل نشود».
حضرت امام(ره) قلمها را شهیدپرور میدانند. آنچه که باعث میشود نوجوان و جوان رشد پیدا کند و برای دفاع از ارزشها تا پای جان بایستد، نویسندگان صاحب رسالتی است که معارف الهی را نشر میدهند و موجب تربیت الهی انسانها میشوند. شاید سرّ «ن والقلم و ما یسطرون» نیز همین باشد.
قلم و آنچه که مینگارند جانها را پرورش میدهند. با توجه به تأثیر عظیم قلم است که حضرت امام نویسندگان و گویندگان غافل از ارزش شهادت را مورد انتقاد و سؤال قرار میدهند.
«... وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحبعقدگان آن است که، به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید... با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید با وجدان خود خلوت کنید و انگیزه باطنی خود را که بسیار میشود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا با کدام معیار و با چه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده را در جبههها و در شهرها نادیده میگیرند و با ملتی که میخواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری میخواهد آن را حفظ کند به جنگ اعصاب برخاستهاید و به اختلافانگیزی و توطئههای خائنانه دامن میزنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز میکنید».
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 217
امام حسین(ع) اسوه شهدا
در تعالیم حضرت امام(ره)، حضرت سیدالشهدا – علیهالسّلام – برترین موقعیت را داراست و در رهبری نهضت اسلامی بیشترین الهام از نهضت عاشورا گرفته شده است. در قیام عاشورا فداکاری و ایثارگری در راه اسلام در کاملترین و زیباترین شکل خود جلوهگر شده است. بنا به فرمایش حضرت امام:
«... اسلام را تا جایی که شما میبینید اینجا نشستهایم سیدالشهدا زنده نگهداشته است. سیدالشهدا سلامالله علیه تمام این چیز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال هرچه بود، هرچه داشت (مال و منال که نداشت) هرچه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت در راه خدا داد و برای تقویت اسلام».
غلبه انسانهای کیفی بر کمیت انسانها:
در نگاه سطحی این طور به نظر میرسد که در صحنۀ نبرد آن جبههای پیروز است که از افراد زیاد و از سلاح و امکانات بیشتر برخوردار است. قیام عاشورا و تمام قیامهایی که از فرهنگ عاشورا درس آموختهاند این فرض را بهم زدند و قاعده دیگری را به اثبات رساندند. آن قاعده این است که در نبرد و درگیریها آن جبههای پیروز است که از مبارزان و رزمندگان کیفی و تربیت شده برخوردار باشد. صلاحیتها پیروزی میآورد، نه تعداد و امکانات، وقتی که انسان در سایه دستورات دینی رشد میکند و استعدادهای فطری او به فعلیت میرسد، قدرت و تأثیر فوقالعادهای کسب مینماید. در قرآن مجید راجع به حضرت ابراهیم(ع) آمده است اِنَّ ابرٰاهیمَ کٰانَ اُمَّةً، ابراهیم به تنهایی یک امت بود. شبیه این تعبیر را حضرت امام در مورد شهید مظلوم آیتالله بهشتی فرمودند: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما».
وقتی که انسان با هدایت وحی تربیت یافت، قدرتی معادل قدرت جامعه به دست میآورد و آثار گفتار و عملش در زمانها و مکانها گسترش پیدا میکند. یکی از مصادیق اتم انسانهای کیفی حضرت امام حسین(ع) و یاران صادق و صدیق ایشان در قیام عاشورا هستند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این خصوص میفرمایند:
«... سیدالشهدا با این فداکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی وارد شد و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنیامیّه شد، علاوه بر این در طول تاریخ آموخت به
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 218
همه که راه همین است. از قلّت عدد نترسید. عدد کار پیش نمیبرد. کیفیت اعداد، کیفیت جهاد اعدا مقابل اعدا آن است که کار را پیش میبرد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیّت ناقص باشند یا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز».
در فراز دیگری میفرمایند:
«تکلیف ما را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است. در میدان جنگ از قلّت عدد نترسید، از شهادت نترسید، هر مقدار که عظمت داشته باشد مقصود و ایدۀ انسان به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند».
ظلمستیزی
یکی از عواملی که انسان و جامعه اسلامی را از مسیر رشد و کمال باز میدارد، حاکمیت ظلم و ستمگری است. به همین دلیل انبیای عظام رفع ستم و استقرار عدالت اجتماعی را هدفِ واسطی خود قرار دادهاند. آنان زمینه را برای قیام به قسط از طرف مردم فراهم ساختند، تا غل و زنجیر از دست و پای مردم بگشایند و شرایط مساعد برای پرورش استعدادهای عالی فطری انسانها فراهم سازند.
حضرت امام حسین(ع) در عصری امامت امت را عهدهدار بودند که ستم در بدترین شکل آن حکومت میکرد؛ زیرا که ستمگر، مشرک و کافر که از بیرون بر جامعه اسلامی حملهور شود نبود، بلکه خائنان داخلی بودند که با خدعه و نیرنگ بر مقام زعامت جامعه اسلامی تکیه زده بودند و در پشت قرآن و سنت رسولالله(ص) جنایات خود را مشروعیت میبخشیدند. زمانی بود که نفاق به طور تمام قد حاکمیت داشت. در چنین شرایطی، نه تبلیغ، نه نوشتن و سخنرانی و نه عامل دیگر مؤثر نبود جز خون که از پیکرهای انسانهای مقرّب و پاکباخته بر زمین بریزد.
حضرت امام این رسالت عظیم را چنین تحلیل میفرمایند:
«... سیدالشهدا چون دیدند اینها دارند مکتب اسلام را آلوده میکنند، با اسم خلافت اسلام خلافکاری میکنند و ظلم میکنند و این منعکس میشود در دنیا که خلیفه رسولالله است، دارد این کارها را میکند، حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را...»
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 219
در فراز دیگر ضرورت قیام مسلمان در مقابل حاکم جائر را چنین بیان میفرمایند:
«... سیدالشهدا – سلام الله علیه – وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت میکند، تصریح میکند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت میکند، ظلم به مردم میکند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که میتواند با چند نفر یا چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود».
مبارزه برای اسلام، نه چیز دیگر
اصل دیگری که از قیام عاشورا میتوان آموخت این است که فرد مسلمان و جامعه اسلامی باید در همه شرایط برای حفظ اسلام مبارزه کند و نگذارد هواپرستان و قدرتطلبان دین خدا را وسیله دستیابی به مقاصد خودشان قرار دهند.
حضرت سیدالشهدا در عاشورا با سه عامل جنگید: نژادپرستی، ملیتپرستی و قدرتپرستی. حضرت امام(ره) در فرازههای مختلف به مقابله و مبارزه امام حسین(ع) و یاران باوفایشان با این عوامل اشاره کردهاند:
«آنها (بنی امیّه) میخواستند اصل اسلام را از بین ببرند و یک مملکت عربی درست کنند و این کار (سیدالشهدا) اسباب این شد که عرب و عجم و همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه غربیت و فارسیت و اینها نیست، قضیۀ خدا و اسلام است».
«مکتبی که میرفت با کجرویهای تفالۀ جاهلیت و برنامههای حساب شدۀ احیای ملیگرایی و عروبت با شعار «لاٰ خَبَرٌ جٰاءَ وَ لاٰ وَحْیٌ نَزَل» محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیا علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بینظیر و نهضت اسلامی خود واقعه بزرگی را بهوجود آورد...».
بنابراین آنچه که امام حسین(ع) را وادار نمود که همه چیز خود را قربانی کند، حفظ اسلام بود. لذا جهان اسلام از این ذخیره عظیم فرهنگی و قوّه محرکه تاریخی و اعتقادی باید الهام بگیرند و در عرصه پیکار با قدرتمندان عالم، حسینوار در عرصه جهاد و شهادت به مبارزه برخیزند.
مبارزه و جهاد در راه ارزشهای الهی امر بسیار مقدسی است، ولی خود به خود اصالت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 220
ندارد. هدف مبارزه است که به مبارزه قداست میبخشد. باید مراقب بود که هدف جای وسیله را نگیرد. این مهم در نهضت عاشورا به کاملترین شکل خود به وقوع پیوسته است. براین اساس است که نقل میشود در روز عاشورا هرقدر ظهر عاشورا نزدیک میشد چهره امام برافروخته میگشت. این برافروختگی حاصل نزدیک شدن به هدف بود.
حضرت امام در فراز ذیل به این ویژگی قیام عاشورا اشاره دارند:
«سیدالشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت که ظهر شده است. فرمود که یاد من آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد در همان جا نماز خواند، نگفت که ما میخواهیم جنگ بکنیم، خیر، جنگ را برای نماز کردند...».
نتیجهگیری
با قاطعیّت میتوان گفت که نظام اسلامی با فرهنگ شهادت و ایثار پایدار میماند. در غیر این صورت نیز ممکن است بماند، ولی در باطن به تدریج هویت اصیل دینی محو میشود. به اعتقاد نگارنده، نظام لائیک زمانی بهوجود میآید که فرهنگ دینی که فرهنگ شهادت است تقویت نگردد و زمینه برای فرهنگ روزمرگی و راحتطلبی حاکمیت پیدا کند، در هیچ زمانی دین حق بدون دشمن نیست. در عصر ما نیز دشمنان فطرت بشر راحت ننشستهاند و به طریق مختلف با فطرت و اندیشه انسانها بازی میکنند. فقط با انسانهای ارزشگرا و آرمانگرا میتوانیم در مقابل عوامل انحطاط مقاومت کنیم. بنابراین در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان باید هدفهای آرمانی را به طور معنادار و مشخص در همه سطوح تربیتی با هدفهای علمی و آموزشی پیوند زنیم. باید در برنامههای صدا و سیما فرهنگ دینی و ارزشهای فرهنگ شهادت غلبه بیشتری داشته باشد. در هر جا که نقش تربیتی و فرهنگی انجام میپذیرد، باید برمبنای دین بنا شود. فرهنگ شهادت یعنی مجموعه نظام ارزشی و اعتقادی که «شدن» را و «کمال» را برای آدمی محقق سازد. اگر با نظام تربیتی و تعلیمی بتوانیم به تعداد انسانهای «متکامل» و «موحّد» بیفزاییم، فرهنگ شهادت را تقویت کردهایم.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 221
پی نوشتها:
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 222