کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

مصاحبه با آقای دکتر احمدی

‏ ‏

مصاحبه با آقای دکتر احمدی

 

جایگاه و نقش الگو در نظام تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن و رابطۀ نقش الگوهای تربیتی با امامت و ولایت چیست؟

‏󠆿‏‏ بسم‌الله الرّحمن الرّحیم. قال‌الله تبارک و تعالی: لَقَدْ کان لَکُمْ فی رَسول الله اُسْوةٌ حَسَنَةٌ. خداوند متعال در قرآن کریم شیوۀ منحصر به فردی را همیشه و یا شاید در اکثر موارد به کار برده است، و آن اینکه مطلبی را بیان فرموده، برای آن نمونه آورده و گاهی هم اصلاً یک شخص را مطرح کرده و آنچه را که می‌خواسته بیان کند در قالب فرد و در شخصیت او بیان نموده است. ‏

‏ذهن انسان آن قدر که با امور محسوس و متخیّل مأنوس است و از آنها تأثیر می‌پذیرد، به آن اندازه تحت تأثیر مسائل انتزاعی و تجریدی قرار نمی‌گیرد. به همین جهت قرآن کریم همواره سعی می‌کند در قالب ابراهیم، موسی، عیسی و سایر پیغمبران مطالب خود را بیان کند. در قصۀ اصحاب کهف، افرادی را که از باطل گریزانند و به‏‏‌‏‏سوی حق پناه می‌برند، آن چنان ترسیم می‌کند که انسان تحت تأثیر فراوان قرار می‌گیرد. در توصیف یاران پیامبر(ص) می‌فرماید: ‏

‏ «‏مُحَمَّدٌ رَسُولُالله وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّٰاء عَلَی الْکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ تَرَبٰهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ‌الله وَ رِضْوٰاناً سیما هُمْ فی وُجُوهِهِم ْمِنْ اَثَرِ السُّجُودِ‏...» ‏

‏چهره‌شان را چنان ترسیم می‌کند که در برابر چشمان انسان تجسّم می‌یابد: «‏ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْریةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَطَ فَاسْتَوی عَلی 


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 243
سُوقِهِ‏...» ‏‎[1]‎

‏آنها را به کشتزاری که بوته‌هایش مستقیم شده و بالا آمده و به بار نشسته تشبیه می‌کند. این شیوه بیان مطالب در تربیت انسان بسیار مؤثر است. ‏

‏قرآن ابتدا نمونه‌ها را توصیف می‌کند و سپس می‌فرماید: ‏

‏ «‏اُولئِکَ الَّذینَ هَدَی‌اللهُ فَبِهُدیهُم اقتَدِه...‏» ‏‎[2]‎

‏و توضیح می‌دهد که ما مطالب خود را به‏‏‌‏‏صورت تمثیل، تصویر و ذکر نمونه‌ها بیان می‌کنیم: ‏لَعَلَّهُمْ یَتَفکّرُون‏، ‏لَعَلَّهُمْ یَعْقِلُون‏، ‏لَعَلَّهُمْ‏... ‏

‏ ‏

علت یا فلسفۀ گرایش انسانها به الگو و تأثیر شگفت انگیزی که الگوها در تعلیم و تربیت افراد دارد، چیست؟

‏󠆿‏‏ اصولاً انسانها همواره از یکدیگر اثر می‌پذیرند: «‏الجنسُ مَعَ‌الجنس یَمیل‏». به همین جهت هم در روایت آمده است: «‏کونُوا دعاة‌النّاس بغیر اَلْسِنتکم‏.» حرف زدن و تکلم شاید آن قدر اثر نداشته باشد که شیوۀ سلوک و رفتار آدمی. ‏

‏ ‏

پس منشأ تقلید در کودکان و نفوسی که به کمال بالاتر نرسیده‌اند همین تأثیر پذیری است؟

‏󠆿‏‏ حتی نفوسی هم که به کمال بالاتر رسیده‌اند، از داشتن الگو بی‌نیاز نیستند. آنها هم همواره پیغمبر اکرم را الگو قرار می‌دهند: ‏

از اول سیّد ما گشت سالار  همو اول همو آخر در این کار

‏او الگوی همیشگی است. ‏

‏ ‏

تأکید عرفا در شیوۀ سیر و سلوک و تعلیم و تربیتشان به پیر و مرشد ریشه در همین نکته ندارد؟

‏󠆿‏‏بله، در این هیچ تردیدی نیست، و این است که در بعضی روایات آمده – حالا سندش صحیح است یا نه، بحث دیگری است – که وقتی نماز می‌خوانی: «‏اِجْعَلْ


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 244
اَحَدَ الائمة نصب عَیْنَکَ‏. و عده‌ای فکر کرده‌اند که منظور صورت پیر و مرشد و اینهاست و به متصوفه تاخته‌اند؛ ولی منظور این است که وقتی نماز می‌خوانی امیرالمؤمنین(ع) را نصب‌العین خودت قرار بده، ببین او چطور نماز می‌خواند، نه اینکه صورت او را در نظر بگیر؛ و این تنها در نماز نیست؛ در حج هم همین‏‏‌‏‏طور است، در روزه هم اینطور است؛ در جهاد و سایر کارها. ‏

‏ ‏

﷼ فلسفه و رمز تأکید شیعه بخصوص بر امامت و ولایت شاید در همین جاست؟

‏󠆿‏‏ بله، این خیلی مهم است، و در روایت آمده که: ‏بنی الاسلام عَلیٰ خمس، علی صلٰوة و زکوة... وَ مٰا نُودِیَ بشیءٍ مثل ما نودِیَ بالولایة‏. این در حقیقت رمز پایداری آنهاست؛ رمز جان دادن و حیات دادن به بقیه است، بخصوص وقتی آنها را معصوم بدانیم. ‏

‏ ‏

بنابراین، شما رکن تحول در نظام تعلیم و تربیت را در شیوۀ تعلیم و تربیت یا در متون درسی جستجو نمی‌فرمایید، بلکه عمده‌ترین سهم را به شخصیتهای اسوه و الگو می‌دهید؟

‏󠆿‏‏ البته متون می‌توانند آن شخصیت را برای ما ترسیم کنند. اگر متن گویا و جان داری باشد که چنین شخصیتی را در ذهن ما آن طور که شاید و باید تصویر کند، طبیعی است که آن متن به ما الگو داده است، الگوی شایسته بر شخصیت ما تأثیر می‌گذارد و گفتار و کردار ما را هماهنگ با شخصیت و فکر و رفتار خود جهت می‌دهد؛ یعنی محاکات پیدا می‌شود. اصلاً معنای تشیع همین است. شیعۀ کسی بودن یعنی پیرو او بودن، یعنی او آن الگوی فکری و عملی انسان باشد. ‏

‏رسول خدا(ص) شاخص‌ترین الگوست. نه‌تنها ما تحت تأثیر آن بزرگوار هستیم، دیگران حتی غیر مسلمانها هم مجذوب شخصیت ایشان هستند؛ شخصیتهایی چون جرج جرداق، سلیمان کتانی و... ‏

‏ ‏

چه ویژگیهایی باعث شده حضرت علی و سیدالشهدا و اهل بیت – علیهمالسلام – از الگوهای دیگر برجسته‌تر شوند؟


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 245
‏󠆿‏‏ در امیرالمؤمنین(ع) که کافی است شما به تعبیر شاعر: «‏جمعت فی صفاتک الاضداد فلهذا قلّت لک الانداد‏» توجه کنید. زاهد، ناسک، حلیم، شجاع... شما در امیرالمؤمنین(ع) هیچ چیز کم ندارید. همان آدمی که کشاورزی می‌کند و حاصلش را در راه خدا وقف می‌کند، همان کسی که نماز شب می‌خواند، و همان است که در روز خندق و بدر و حُنین و... آن طور در راه خدا دفاع می‌کند و هموست که وقتی کودک یتیمی را می‌بیند می‌فرماید: «‏مٰا أِن تعوقت من شئٍ فزعت به کَما تعوقت للاطفال فی الصّغری قد ماتوالدهم مَن کان یکفلهم‏.» این آدم بالاخره این جور زانویش می‌لرزد، حق برای او همه چیز است. آن گفتۀ ‏ابن‌ابی‌الحدید‏ را به‏‏‌‏‏خاطر بیاوریم که: همه آنچه از فضایل در عالم اسلام است، بعد از رسول خدا(ص) همه به امیرالمؤمنین(ع) بازمی‌گردد؛ از فقه و فصاحت و بلاغت و علم کلام و حقوق و علم نحو و الهیات و فلسفۀ الهی... و تقوا، بردباری، شرف... ‏

‏امیرالمؤمنین(ع) یک اقیانوس است؛ هر سمتش می‌روی می‌بینی لبریز است و به همین خاطر هم همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ‏

‏ ‏

حضرتعالی در زمینۀ فلسفۀ غرب و فیلسوفان غربی تجربیات و تحقیقات ارزنده‌ای دارید. اگر معصومین(ع) را با شخصیتهای برجستۀ دنیای غرب مقایسه کنیم، وجه تمایز را به‌نظر شما در چه چیزهایی می‌توان دانست؟

‏󠆿‏‏ من اصلاً اینها را قابل مقایسه نمی‌دانم. بسیاری از آنها از لحاظ اخلاقی و  رفتاری آدمهای نااهلی بودند. بعضی هم – مثل کانت – افراد خوبی بوده‌اند، اما همین شخصی که بنده او را فیلسوف خوبی می‌دانم، یک روز فرض کنید زهدش را نشان بدهد و نان خود را به دیگران بدهد، یا به یتیمی رسیدگی کند... خیر؛ تنها قدری به خواهرش که زن نسبتاً مستمندی بوده کمک می‌کرده است. اصلاً‌ به هیچ وجه با هم قابل مقایسه نیستند. ‏

‏امّا در مورد امام حسین(ع)، انسانها وقتی به حادثۀ عاشورا نگاه می‌کنند، حتی افرادی که خیلی اهل روزه و نماز و... نیستند و پایبندی چندانی هم ندارند، امّا به قول خودشان در حادثۀ عاشورا چیزی وجود دارد که مرگ قلب آنها را می‌لرزاند، و آن شجاعت امام حسین است؛ آن زیر بار ظلم نرفتن است که آدمهای سلیم النفس و منیع الطبع وقتی نسبت به امام حسین(ع) به قضاوت می‌نشینند، واقعاً «‏بِاَبی اَنْت و اُمّی‏» می‌گویند. مظلومیت ‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 246
‏سیدالشهدا(ع) امّا زیر بار ظلم نرفتن او، هر دلی را می‌لرزاند. ‏

‏ ‏

‏امام حسین(ع) در روز عاشورا سه تا رجز دارد. رجزها از بلند آنها شروع می‌شود: «‏انا ابن علی: الخیر من آل هاشم کفانی بهذا مفخراً حین افخر‏»؛ از اینجا شروع می‌کند و فضایل را یک به یک برمی‌شمارد تا آخر که به آن رجزهای کوتاه می‌رسد، و معلوم است که دیگر نای رجز خوانی بلند ندارد، تا آنجا که می‌فرماید: «‏الموت اَوْلیٰ مِنْ رکوب العار‏.» ‏ابن مرجانه‏ گمان کرده که من با او دست بیعت می‌دهم؛ «‏هیهات منّا الذلة، یأبی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون و حجورٌ طابت و طهرت...»‏. اینها هر پهلوانی، هر قهرمانی و هر آدم شریفی را تکان می‌دهد و هیچ احتیاج به تبلیغ هم ندارد و خود به‏‏‌‏‏خود تحسین همه را برمی‌انگیزد. ‏

‏ ‏

در غیر متدیّنین هم شخصیتهای قهرمان و شجاع دیده می‌شوند، شجاعت ناپلئون بناپارت یا هیتلر در جنگ جهانی دوم، ولی باز در ابا عبدالله الحسین(ع) راز و رمزی هست که در آنها نیست. این بهخاطر چیست؟

‏󠆿‏‏ بنده فکر می‌کنم به هیچ وجه اینها را با هم مقایسه نکنید. آن راز و رمز اساسش دین خداست که اینها هیچ کدام این جنبه را نداشته‌اند. شعار هیتلر این بود که: «آلمان فوق همه» و بعد هم آن همه انسان را بی‌جهت به کشتن داد و آن همه ویرانی به بار آورد که هنوز که هنوز است پیامدهای آن تمام نشده و آخر هم خودکشی کرد. این خیلی تفاوت دارد با کسی که برای خدا قیام کند و احیای دین الهی را رسالت و تکلیف خود بداند. ‏

‏ ‏

‏امام خمینی(س) واقعاً پروردۀ ائمه(ع) بود؛ یعنی از آنها خوب الگو گرفته بود، و اینکه این انقلاب در عالم اسلام و در میان شیعه رُخ داد و نه در جای دیگر، علت اساسیش در این نکته است. درست است که اهل سنت هم از ائمه الگو می‌گیرند؛ اما فرق است بین اینکه انسان از کسی به‏‏‌‏‏عنوان امام واجب الاطاعه پیروی کند تا اینکه او را فرد خوبی در ردیف دیگر خوبها بداند. در حقیقت زندگی امام خمینی(س) مرتبۀ نازلۀ زندگی ائمه(ع)، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین – علیهم السلام – بوده و آن شجاعت در حقیقت‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 247
‏تبلوری است از یک تشیع راستین در وجود ایشان. به همین جهت هم ایشان به مسئله عاشورا خیلی حساس بود؛ و می‌توانیم بگوییم که انقلاب اسلامی نیز یک نازلۀ وجودی از حادثۀ عاشوراست. ‏

‏ ‏

در قلمرو عشق الهی ما شخصیتهای برجسته‌ای داریم مانند حافظ، مولوی، تا حدودی محیی‌الدین که این عشق در آثارشان متجلی است. در زمینۀ فقاهت، شیخ اعظم انصاری و صاحب جواهر را داریم. در حوزۀ تعقل و جمع بین تعقل و عرفان، ملاصدرا چهرۀ برجسته‌ای است؛ ولی در عین حال باز می‌بینیم که امام(س) دارای ویژگیهایی است که از این بزرگان متمایز می‌شود. آیا ریشۀ این وجوه تمایز را می‌توان در حادثۀ عاشورا جستجو کرد؟

‏󠆿‏‏ امام(س) همۀ اینها را با هم جمع کرده بود. در واقع امام هم فقاهت دارد و هم اهل جهاد است. مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری(ره) که همۀ ما و حتّی امام ریزه‌خوار خوان فقاهت او هستیم، از نظر زهد و تقوا و فقه و اصول شخصیت بزرگی است. امام همۀ اینها را دارد، ولی در عین حال برایش مسئله جهاد مطرح است. دیده که از رضا خان و قبل از رضاخان و بعد از رضاخان چه بر سر ما آمده است. اینجاست که شجاعت ایشان متبلور می‌شود؛ عرفان مطرح می‌شود. مرحوم شیخ مرتضی(ره) مقام بلندی دارد، امّا آن فلسفه، آن عرفان و آن سیر و سلوک امام را ندارد. ‏

‏ ‏

وجه تمایز میان عرفان حضرت امام(س) و عرفان محی‌الدین، حافظ یا ملاصدرا(ره) را در چه می‌بینید؟

‏󠆿‏‏ ‏محی‌الدین‏ مرد بزرگی است، امّا همین محی‌الدین با مغولان معاصر است (وفات در سال 638). مولوی نیز در سال 604 به‌دنیا آمد و در سال 672 از دنیا رفت؛ واقعاً هم اینها انسانهای دردمندی بودند، امّا اینکه حرکتی و جهادی انجام دهند، هیچ کدام واجد چنین بُعدی نبوده‌اند. امّا آن جامعیّت متوازن که در عین حال که فلسفه می‌خواند و به ‏گورباچف ‏دربارۀ ‏شیخ اشراق‏ و ‏ملاصدرا‏ و ‏محی الدین‏ آن مطالب را می‌نویسد، فقیهی است که یک سرِ مو از ضوابط فقهی عدول نمی‌کند، جهادش چنین است و عرفانش چنان... تنها‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 248
‏در امام دیده می‌شود. ‏

‏این جامعیتی است که امام از ائمه(ع) گرفته و سایر عرفا بخصوص عرفای اهل سنت یا هیچ کدام یا اکثرشان این گونه نیستند. البته در بین آنها هم بوده‌اند بزرگانی که وقتی مغولان به بخارا حمله کردند، لباس رزم پوشیدند و به شهادت رسیدند و بنده ارادتی که به علمایی که در آنجا به شهادت رسیدند دارم، هیچگاه به صاحب ‏مرصاد العباد‏ ندارم. زیرا صاحب مرصاد العباد می‌گوید، وقتی دیدم وضع چنین است، گریختم! چنین فردی هرگز برای بنده الگو نمی‌شود؛ شاید ده صفحه از کتابش را هم نخوانم. ‏

‏ ‏

آیا نظام آموزشی ما در سطح متوسطه، آموزش عالی و حوزه‌های علمیه براساس الگوهایی که مطرح نمودید حرکت می‌کنند یا نه؟ و اگر مشکلات و نارساییهایی وجود دارد ناشی از چیست و چه شیوه‌هایی را برای اصلاح وضع موجود پیشنهاد می‌کنید؟

‏󠆿‏‏ در واقع مسائل همه به هم پیوسته است؛ در یک نظام همۀ اجزا با یکدیگر تداخل دارند، یعنی تأثیر و تأثر میان آنها وجود دارد. به قول فیزیکدانها مانند ظروف مرتبطه است. چارچوب سیاسی یک نظام، خود در به الگوگیری درست تأثیر دارد. ‏

‏به عقیدۀ بنده معنای «‏اَلنّٰاسُ علیٰ دین ملوکِهِم‏» این است که قبل از اینکه از طرف حکومت چیزی به مردم تحمیل شود قانونی برایشان وضع می‌شود، خود آنها به سران حکومت نگاه می‌کنند و خویش را به آنان شبیه می‌سازند. ‏

‏باید چارچوب سیاسی و چارچوب اقتصادی نظام عادلانه باشد. وقتی یکی در اوج است و دیگری در حضیض، این کارهای آموزشی و امثال اینها آن‌طور که باید و شاید نمی‌تواند مؤثر واقع شود. اگر یک قدم در راه زدودن فقر برداشته شود، می‌بینید مردم خود به‏‏‌‏‏خود جهتگیری می‌کنند و این امر در همه چیز اثر می‌گذارد: در دانشگاه، دانشجو، استاد، کتاب درسی و... همۀ این مسائل مؤثر است. در زمینۀ مسائل تعلیم و تربیت ما راه درازی در پیش داریم که واقعاً نیاز به برنامه‌ریزی بسیار گسترده‌ای دارد، و اکنون قدمهایی برداشته شده است. ‏

‏ ‏

الآن بیشترین امتیاز به مدرک و نمره داده می‌شود و معمولاً در مراکز


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 249
آموزشی و دانشگاهها همان بُعد علمی و عقلانی بیشتر مورد توجه است و تربیت شخصیتهای جامع خیلی مورد عنایت و توجه نیست. 

‏󠆿‏‏ آنها چون علوم کمّی‌اند، بیشتر به درد دنیا می‌خورند. دین را هم نباید خیلی نمره‌ای کرد. امّا اگر اصلاً نمره در کار نباشد، هیچ کس در کلاس حاضر نمی‌شود، ولی استادان باید توجه داشته باشند که رسالت آنها با رسالت دیگران خیلی فرق دارد. بنده وقتی به عنوان یک معلم اخلاق یا معارف در کلاس حاضر شوم، با زمانی که به عنوان معلم فلسفۀ کانت به کلاس بروم فرق دارم. آنجا به صورت کمّی و کیفی درس می‌دهم؛ هر کس هم ردّ شدنی است او را رد می‌کنم، امّا در این کلاسها باید استاد بیشتر با شخصیت و منش و کردار خود درس بدهد و حتی نگران این نباشد که چطور با او رفتار می‌کنند. البته این وظیفۀ دانشگاههاست که اساتید معارف را نسبت به سایرین در جایگاه متمایزی قرار دهند. ‏

‏ ‏

مهم نظام حوزه و دانشگاه در تربیت این گونه اساتید است که با نظرشان وجود مسِ دانشجو را تبدیل به طلا کنند. 

‏󠆿‏‏ حوزه بعد از انقلاب دچار تحولاتی شد و تحولات البته رو به پیشرفت است، ولی حوزه باید سریع‌تر از این خود را با نیازهای جامعه هماهنگ کند. شخصیتهایی چون مرحوم ملا حسینقلی همدانی و مرحوم شیخ مرتضی انصاری و مرحوم آقا شیخ محمد بهاری و بزرگوارانی که با آن درسهای اخلاق تربیت می‌شدند، باید اکنون افزایش پیدا کنند. حتی نگاه به آنها کافی است که افراد تربیت شوند. وقتی اینجا آن مایۀ لازم را به‌دست آورد، به استاد دانشگاه هم سرایت می‌کند و از او به دانشجویش و از آموزگار به دانش‌آموز و... منبع این تحول حوزه است؛ البته تحولی حاصل شده، امّا به‌نظر می‌رسد که کارهای سریع‌تری در این زمینه باید انجام گیرد؛ نه‌تنها در داخل بلکه در خارج هم اکنون نیاز بسیار بسیار مبرمی وجود دارد. ما نباید فراموش کنیم که در قبال ژاپن و... هم وظیفه داریم. آیا حوزه در این موقعیت نباید برای نقاط گوناگون جهان، عالِم ورزیدۀ متخلق به اخلاق اسلامی تربیت کند و به آن مناطق گسیل دارد؟‏

‏ ‏

برای حاکمیت دین در دانشگاه‌ چه پیشنهادهایی دارید و از چه عواملی در این زمینه باید استفاده کرد؟


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 250
‏󠆿‏‏ باید برای استادان جلسات مرتبی تشکیل شود تا معایب کار بررسی شود و هر کس که تجاربی دارد به دیگران منتقل کند. خود استادان باید بدانند این کار، کار سختی است. باید برای آن مطالعه کنند و هر روز در کلاس مطلب جدیدی را مطرح کنند و نباید فقط به یک کتاب معارف بسنده کنند. کلاس معارف باید کلاس جان داری باشد. نباید تدریس این درس به عهدۀ هر کسی گذارده شود، بلکه باید افراد سوزدار و دانشمند و دردمند این کار را انجام دهند و حماسی، انقلابی و در عین حال مستدل سخن بگویند. حوزه باید چنین افرادی را تربیت کند. ‏

‏برای تدوین کتاب تلاشهایی کرده‌ایم و دوستان مشغول تدوین کتابهای جنبی هستند، امّا همان طور که امام می‌فرمود که اگر قرآن را هم به یک آدم نااهل بدهید آن را ضایع می‌کند، رکن کار استاد است. استاد خوب به عنوان یک الگو نقش بسیار اساسی در تربیت شاگرد دارد. ‏

‏ ‏

به نظر عده‌ای فقه گرایی در حوزه‌ها و علم‌گرایی در دانشگاه‌ها مهمترین مانع حاکمیت اسلام انقلابی است. رأی شما در این باره چیست؟

‏󠆿‏‏ حقیقت این است که فقه افتخار ماست. فقه راه و رسم زندگی دنیا و آخرت ماست، اما اینکه همۀ طلاب حوزه بخواهند فقه بخوانند این کار ناصوابی است. قدیم ما این همه ادیب داشتیم؛ اکنون ادبیات از بین رفته. کلام، تاریخ، فلسفه، هنر، این همه وجوه مختلف علم، اینها فرو مُرده و ما فقط به فقه پرداخته‌ایم. البته بزرگان گذشته را هیچگاه تخطئه نمی‌کنیم، زیرا زمان آنها اقتضاهای دیگری داشت، نه جمعیت به آن حد بود، نه آگاهی و فراگیری علم مثل حالا بود، اما دیگر زمان آن است که همه دروس مشترکی داشته باشند، اما بعد از آن دروس تخصصی شود و هر کس به‌طور تخصصی به رشته‌ای بپردازد. چرا ما نباید در حوزه متخصص علم کلام، مترجم، رمان‌نویس و... داشته باشیم؟ اینها همه را ما کنار گذاشته‌ایم. حتی در ترجمۀ قرآن، یک ترجمۀ خوب آکادمیک دقیق نمی‌یابیم. ‏

‏ ‏

در دانشگاه هم متأسفانه علم گرایی به قیمت لاغری ابعاد دینی و حماسی و انقلابی و... چاق شده است. 

‏󠆿‏‏ وقتی در حوزه شما وضع را این طور می‌بینید، دیگر توقع نداشته باشید که در‏


مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 251
‏آزمایشگاه شیمی و کشاورزی چنین نباشد. برای آن هم باید برنامه‌ریزی کرد، وگرنه اینها علوم دنیایی هستند و در بطن آنها گرایش دنیایی نهفته است. ‏

‏ ‏

سیاستهای دولت و مسئولین محترم هم رکن است؟

‏󠆿‏‏ البته تا جایی که بنده می‌بینم، سیاستگذاریها عموماً در جهت دینی کردن دانشگاه است و مسئولین ما در این جهت‌اند، منتها باید به یاد داشت که صِرف خواستن یک مسئول همۀ مسائل را حل نمی‌کند؛ باید جاهای دیگر هم با او همراه باشد، و این کار بسیار سنگینی است که امیدواریم حوزه‌ها به آن توجه بیشتری کنند. ‏

مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 252

  • . فتح / 29.
  • . انعام / 90.