مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی

پیوند دموکراسی و حکومت اسلامی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

پیوند دموکراسی و حکومت اسلامی 

‏سیدهادی خسروشاهی‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله 

‏دموکراسی مفهوم گسترده ای است که در عمل در قالب های گوناگون ظاهر‏‎ ‎‏شده و اشکال متفاوتی به خود گرفته است. اما آنچه ویژگی مشترک همۀ‏‎ ‎‏دموکراسیها محسوب می شود عبارت است از «حکومت مردم» و «انتخابات»‏‎ ‎‏نسبت اسلام و دموکراسی همواره حل نزاع و اختلاف اندیشمندان و متفکران‏‎ ‎‏مسلمان و غیر مسلمان بوده است. در مقایسه اسلام و دموکراسی یک نکته‏‎ ‎‏ظریف وجود دارد و آن این است که اسلام دینی الهی است و دموکراسی روشی‏‎ ‎‏است بشری؛ بنابراین مقایسه می بایست میان «نظام اسلامی» و «نظام‏‎ ‎‏دموکراتیک» انجام شود. زیرا این در صورت عملی و تعیّن یافته اسلام و‏‎ ‎‏دموکراسی محسوب می شوند.‏

‏وجوه مشترک نظام اسلامی و نظام دموکراتیک عبارتند از: اصالت قانون،‏‎ ‎‏جمهوریت، تفکیک قوا و تضمین حقوق و آزادیهای عمومی از قبیل آزادی بیان،‏‎ ‎‏عقیده، اجتماعات و تحزّب. به عقیده نویسنده در نظام جمهوری اسلامی اصول‏‎ ‎‏فوق مدّنظر قرار گرفته و از این جهت نظام اسلامی یک نظام دموکراتیک است.‏‎ ‎‏مشارکت مردم در تعین سرنوشت شان از طریق انتخابات و مراجعه به آراء‏‎ ‎‏عمومی اعضای شوراهای محلی، نمایندگان مجلس، رئیس جمهور و اعضای‏‎ ‎‏مجلس خبرگان همگی با رأی و نظر مردم انتخاب می شوند.‏

‏قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی‏‎ ‎‏شهروندان را تضمین می کند و اصل نظارت بر قدرت را به منظور جلوگیری از‏‎ ‎‏هرگونه خودکامگی مدنظر قرار داده است. در مورد رهبری نیز شرط عدالت و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 477
‏تقوی به عنوان مکانیسم درونی نظارت مدنظر قرار گرفته و مجلس خبرگان نیز بر‏‎ ‎‏عملکرد رهبری نظارت دارد. سایر نهادهای قدرت از جمله مجلس، ریاست‏‎ ‎‏جمهوری و قوه قضاییه نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم تحت نظارت مردم قرار‏‎ ‎‏دارند.‏

‏بر اساس آنچه گفته شد می توان گفت نظام اسلامی در مورد حفظ حقوق و‏‎ ‎‏منافع ملت و تحقق مشارکت مردم گوی سبقت را از نظامهای مبتنی بر‏‎ ‎‏دموکراسی ربوده است.‏

‏ ‏

‏دموکراسی مفهوم گسترده ای است که برخی از متفکرین آنرا بنا نهادند و بسیاری از‏‎ ‎‏اندیشمندان و صاحبنظران سیاسی در طی قرنها آن را گسترش دادند. از مفهوم‏‎ ‎‏دموکراسی تعابیر و تفاسیر متعدد و متنوعی ارائه شده و همین امر موجب گردیده است‏‎ ‎‏دموکراسی در عمل به صور گوناگون ظاهر شود. اما بین این اشکال و مضامین مختلف‏‎ ‎‏وجه مشترکی وجود دارد که به منزله رکن اصلی و اساسی دموکراسی به شماره می آید و‏‎ ‎‏این رکن در دو کلمه خلاصه می شود: حکومت مردم. حکومت مردم نیز مفهوم وسیعی‏‎ ‎‏است و راه کارها و ابزارهای متعدد که بارزترین و شایسته ترین آنها انتخابات و مراجعه به‏‎ ‎‏افکار عمومی است.‏

‏واژه دموکراسی مضامین فلسفی، عقیدتی و سیاسی را در برمی گیرد که با رکن آن‏‎ ‎‏یعنی «حکومت مردم» در ارتباط است. این مضامین فلسفی و ایدئولوژیک به‏‎ ‎‏موضوعاتی چون حاکمیت ورهبری و مشروعیت و غیره برمی گردد، و مفاهیم سیاسی آن‏‎ ‎‏با ابعاد راهبردی حکومت ارتباط تنگاتنگ دارد. در اینجا مسأله نسبتِ میان دموکراسی و‏‎ ‎‏نظام اسلامی پیش می آید، که از مسایل مناقشه برانگیزی است که ذهن بسیاری از‏‎ ‎‏اندیشمندان اسلامی اعم از اسلام گراها و صاحبان نظریات تلفیقی و لائیکها را به خود‏‎ ‎‏مشغول کرده است.‏

‏اشکال عمده ای که می توان بر چنین مقایسه ای گرفت این است که اسلام «دین الهی»‏‎ ‎‏و دموکراسی «روشی سیاسی مادی» و بنابراین مقایسۀ میان آنها اشکال برانگیز است.‏‎ ‎‏یادآوری این نکته حائز اهمیت است که طرح این مسأله به صورت مقایسه اسلام و‏‎ ‎‏دموکراسی از نظر منطقی درست به نظر نمی رسد. مقایسه بایستی بین دو مفهوم یا دو‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 478
‏مصداق که از یک جنس می باشند صورت گیرد، پس این مقایسه می باید بین «نظام‏‎ ‎‏دموکراتیک» و «نظام اسلامی» صورت گیرد، چرا که نظام اسلامی صورت‏‎ ‎‏تطبیقی(وعملی) قانون اسلامی می باشد و نظام های فرعی متعددی را در بر می گیرد که‏‎ ‎‏بارزترین آنها، نظام سیاسی اسلام و نظام اقتصادی اسلام و نظام اجتماعی اسلام و غیره‏‎ ‎‏می باشند و اینها نظام هایی هستند که برخی از آنها تکامل یافته و چه بسا در بسیاری از‏‎ ‎‏مناطق اجراشده باشد.‏

‏اگر مفاهیم فلسفی و نظری دموکراسی را نه به عنوان روشی سیاسی که در محیط‏‎ ‎‏اجتماعی ویژه ای ایجاد شده و اندیشمندان از دیدگاههای خاص خود آن را بررسی‏‎ ‎‏کرده اند، بلکه به عنوان ابزاری در برپایی حکومت در نظر بگیریم، وجوه اشتراک و‏‎ ‎‏هماهنگی بسیاری میان دموکراسی و نظام سیاسی اسلام خواهیم یافت. البته تمامی ابعاد‏‎ ‎‏این حکومت اسلامی لزوماً دموکراتیک نیست، زیرا حکومت اسلامی ابزار اجرایی‏‎ ‎‏خاص خود را دارد که برخی از این ابزار با ابزار حکومت دموکراتیک یکسان بوده و‏‎ ‎‏برخی دیگر متفاوت هستند.‏

‏اما همین وجوه اشتراک و مطابقت را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:‏

1ـ اصالت قانون 

‏نظامهای اسلامی و دموکراتیک در ادارۀ امور جامعه بر اصالت و برتری قانون تأکید‏‎ ‎‏دارند. البته نباید اختلاف موجود در منشأ قانون در دو نظام (اسلامی و دموکراتیک) را‏‎ ‎‏نادیده بگیریم.‏

‏دموکراسی، اصولی را جهت تضمین قانونمندی حکومت وضع نموده که مهمترین‏‎ ‎‏آنها عبارتند از: وجود قانون اساسی که متضمن حقوق و تکالیف متقابل دولت و ملت‏‎ ‎‏است، تفکیک قوا، نظارت قضایی و حمایت از حقوق و آزادی فردی و به خصوص‏‎ ‎‏حقوق و آزادیهای سیاسی. ‏

‏نظام اسلامی از زمان تأسیس بر اجرای این اصول که با مبانی اولیه اسلام در آمیخته،‏‎ ‎‏همت گمارده است، یعنی ابتدا ملت قانون اساسی پایداری را به واسطه خبرگانی که آنها‏‎ ‎‏را به همین منظور برگزیده بود، پی ریزی نمود، سپس به قانون اساسی رأی داد. در قانون‏‎ ‎‏اساسی تفکیک قوا مدنظر قرار گرفته و مبدأ برتری قانون و درجه بندی قوانین و بر‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 479
‏حمایت از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی تصریح شده است. همچنین نهادهای‏‎ ‎‏قانونی لازم برای پاسداری از اصول شرع و قانون اساسی تشکیل گردید.‏

‏و شاید اصل 107 از قانون اساسی که اشاره می کند: (رهبر در برابر قانون با تمامی‏‎ ‎‏افراد جامعه برابر است) نمونه ای بارز از برتری «قانون» در حکومت اسلامی به عنوان‏‎ ‎‏مرجع و داور نهایی باشد.‏

2ـ جمهوریت 

‏دو نظام اسلامی و دموکراتیک در مفهوم عام جمهوری، که به معنای دخالت مردم در‏‎ ‎‏ایجاد حکومت و برگزیدن شکل و محتوای آن است، با هم اشتراک دارند. با این تفاوت‏‎ ‎‏که نظام اسلامی قید (اسلامی بودن) را برای جمهوری قرار داده است، زیرا (اسلامی‏‎ ‎‏بودن) مفهومی واقعی برای جمهوریت از نقطه نظر اسلام می باشد. پس «جمهوریت»‏‎ ‎‏نحوه و شکل حکومت اسلامی و «اسلامی بودن» مضمون و محتوای آن بوده، وانتخاب‏‎ ‎‏نام «جمهوری اسلامی» خواسته و هدفی است که مردم در دوران انقلاب اسلامی بر آن‏‎ ‎‏تأکید نمودند و شعار آنرا سر دادند و اولین انتخابات عمومی بعد از انقلاب به آن رأی‏‎ ‎‏دادند.‏

3ـ تفکیک قوا 

‏این اصل یکی از مهمترین اصول دموکراسی است که پایه گذاری آن را به متفکر‏‎ ‎‏فرانسوی، مونتسکیو، منسوب می نمایند. بعد از منتسکیو تفکیک قوا همواره از لوازم‏‎ ‎‏ضروری دموکراسی به شمار آمده و حکومتهای دموکراتیک آن را پذیرفته اند. این اصل‏‎ ‎‏در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مورد تأکید قرار گرفته است. اصل 57 قانون‏‎ ‎‏اساسی جمهوری اسلامی ایران می گوید: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران‏‎ ‎‏عبارت اند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت‏‎ ‎‏امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»‏‎ ‎‏همچنین قانون اساسی قدرت امام امت را برتر از این قوا می داند، بدون اینکه این قدرت‏‎ ‎‏بر حرکت حکومت اشراف داشته باشد اما این قدرت را برتر از قانون قرارنداده است.‏‎ ‎‏وجود قدرت ناظر بر قوای سه گانه، امری فوق العاده حائز اهمیت حتی در مقیاسهای‏‎ ‎‏بشری است، این امری است که حتی طرفداران دموکراسی نیز با توجه به عدم تناسب و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 480
‏ناهمگونی قوای سه گانه، ضرورت آن را احساس می کنند.‏

4ـ حقوق وآزادیهای عمومی:

‏برخی دیدگاهها از اختلاف بین اندیشمندان سیاسی پیرامون ریشه های آزادی و‏‎ ‎‏حقوق و قانونگذاری آنها و قانونمند بودن آنها حکایت می کند، اما آنها به هنگام رسیدن‏‎ ‎‏به مرحله ای معین با یگدیگر توافق دارند و اسلام در پایه گذاری این حقوق و آزادیها‏‎ ‎‏پیشی گرفته است و تجربه (انقلاب) معاصر به وجود آمد تا تحولی را که اسلام قانون آن‏‎ ‎‏رادر این زمینه(حکومت) طرح ریزی نموده است اجرا کند.‏

‏قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصول 19تا21 خود بر حق مساوات و برابری‏‎ ‎‏تأکید نموده و اصول 23تا27 به حقوق و آزادیهای سیاسی اشاره دارد و اصول 34تا36‏‎ ‎‏بر حق دادخواهی و اصل 29 بر حق التزام و امنیت اجتماعی و دو اصل 46و47 بر حق‏‎ ‎‏مالکیت خصوصی دلالت دارد. در زمینه حقوق و آزادیهای سیاسی و مشارکت سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی در قانون اساسی آمده است: التزام و حدود آزادیهای سیاسی و اجتماعی از‏‎ ‎‏طریق قانون مشخص می شود. تعریف و ترسیم حد و مرز آزادیهای سیاسی و اجتماعی‏‎ ‎‏از ضروریات یک حکومت اسلامی است.‏

‏همچنین لازم است که امور کشور با مراجعه به آراء مردم اداره شود. که در نظام‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی در قالب انتخاب رئیس جمهوری اسلامی و اعضای مجلس شورای‏‎ ‎‏اسلامی و اعضای دیگر مجالس شورا و غیره...، و یا از طریق همه پرسی عمومی تحقق‏‎ ‎‏می یابد.‏

‏بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی «حاکمیت مطلق برجهان و انسان از آن‏‎ ‎‏خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس‏‎ ‎‏نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب نماید و یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص‏‎ ‎‏قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال می کند.»‏‎ ‎‏قانون اساسی اسلامی دیدگاهش را نسبت به حقوق اولیه و آزادیهای سیاسیِ مشروع‏‎ ‎‏روشن می سازد، و آن را به چند دسته تقسیم می کند،که مهمترین آنها عبارتند از:‏

‏1ـ آزادی عقیده: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف پای بند‏‎ ‎‏بودن به عقیده ای خاص مورد تعرض قرار داده و مؤاخذه نمود.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 481
‏2ـ آزادی تشکیل احزاب و گروهها: فعالیت احزاب، جمعیتها و انجمنهای سیاسی و‏‎ ‎‏صنفی و انجمن های اسلامی و اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته شده، آزاد می باشد.‏‎ ‎‏مشروط به این که با اصول استقلال و آزادی و وحدت ملی و ارکان اسلامی و پایه های‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی مخالفت نداشته باشد. به طوریکه نمی توان هیچ کس را از اشتراک در‏‎ ‎‏آنها منع نمود ویا اینکه آنها را به شرکت در دیگری مجبور ساخت.‏

‏3ـ آزادی بیان: انتشارات و مطبوعات در بیان مواضع و دیدگاهها آزادند، تا زمانی که‏‎ ‎‏به مبانی اسلام و حقوق دیگران خدشه ای وارد نکنند.‏

‏4ـ آزادی اعتراض و راهپمائیها: تشکیل اجتماعات و انجام راهپیمایی بدون حمل‏‎ ‎‏سلاح آزاد است.‏

‏اینها صور و اشکالی از آزادیها و حقوقی است که دموکراسی نیز آنها را تصدیق‏‎ ‎‏می کند.‏

‏اگر به نتایجی که مفهوم جامعه مدنی ـ جدا از مضامین فلسفی ـ ارایه می دهد و یا به‏‎ ‎‏ساختار جامعه غربی که آن را به وجود آورده، نگاه کنیم، درمی یابیم که این نتایج به‏‎ ‎‏دست آمده با آنچه که قانون اساسی ارایه داده، مطابقت دارد. مضامینی همچون برتری‏‎ ‎‏قانون وبرابری افراد در مقابل آن، وجود سازمانهای جامعه مدنی که مردم در مقابل‏‎ ‎‏جامعه سیاسی تشکیل داده اند، توسعه سیاسی و آزادی و نظم اجتماعی و غیره.‏

‏مشارکت ملت در نظام اسلامی، یا میزان نقشی که مردم در حیات سیاسی و اجتماعی‏‎ ‎‏و در قلمرو دولت اسلامی ایفاء می کنند، یکی از نکات قابل توجه است. در اسلام‏‎ ‎‏مشارکت مردم در شکل بسیار خاصی تجلی یافته که حتی در بین نظامهای مبتنی بر‏‎ ‎‏دموکراسی نیز نادر است و این همان چیزی است که اسلام آن را در مفهوم «شوریٰ»‏‎ ‎‏خلاصه می کند و هیچ مفهوم دیگری از روشهای متداول مشارکت ملی به پای آن‏‎ ‎‏نمی رسد. برای اینکه سخن در چهارچوب نظری محصور نشود، به نمونه های تطبیقی و‏‎ ‎‏عملی آن در مشارکت ملی جمهوری اسلامی در طی 20 سال گذشته می پردازیم:‏

‏1ـ کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رأی گیری برای تعیین نظام‏‎ ‎‏حکومتی به شکل همه پرسی عمومی صورت گرفت و 2 / 98% از شرکت کنندگان به نظام‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی رأی دادند.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 482
‏2ـ ملت پس از آن، نمایندگان خود را در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب کردند،‏‎ ‎‏که وظیفۀ تدوین قانون اساسی و وضع و تقریر آن را به عهده گرفتند.‏

‏3ـ 5 / 99% از شرکت کنندگان در نظرسنجی به قانون اساسی رأی مثبت دادند، که‏‎ ‎‏پیش از آن مضمون آن را، برای تمامی گروههای ملت توسط روزنامه ها و مجلات و در‏‎ ‎‏دانشگاهها و مساجد و خیابانها و به کمک وسایل ارتباط جمعی، تشریح کرده بودند.‏

‏4ـ مردم تاکنون پنج رئیس جمهور را در هفت دوره انتخابات، برگزیده اند، که آخرین‏‎ ‎‏آنها انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود که جهان را به شگفتی واداشت و بیش از 80%‏‎ ‎‏کسانی که حق رأی داشتند در آن شرکت نمودند و این نسبت (شرکت کننده) در بین‏‎ ‎‏تمامی انتخابات واقعی در کشورهایی که دارای نظام دموکراسی می باشند، کم نظیر است.‏

‏5ـ مردم تا کنون در پنج دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نموده اند.‏

‏6ـ ملت نمایندگانش را در مجلس خبرگان (رهبری) طی سه دوره برگزیده است که‏‎ ‎‏وظیفۀ این مجلس عزل و نصب رهبر و نظارت بر عملکرد اوست.‏

‏7ـ پس از موافقت همه مردم با رهبری امام خمینی‏‏(س)‏‏، جانشین او را نیز با انتخابات‏‎ ‎‏غیر مستقیم برگزیدند، بدین صورت که مردم اعضای مجلس خبرگان رهبری را انتخاب‏‎ ‎‏کردند و این مجلس نیز در دوره دوم خود آیت الله سیدعلی خامنه ای را در سال 1968م‏‎ ‎‏انتخاب نمود.‏

‏8ـ مردم در طی ماههای گذشته نمایندگان خود را در شوراهای محلی ـ به عنوان یکی‏‎ ‎‏از مهمترین مجاری مشارکت سیاسی ـ انتخاب نمودند و این انتخابات از جمله مراحل‏‎ ‎‏نهایی حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان می باشد و مطابق با ساختاری است که نظام‏‎ ‎‏اسلامی آن را مطرح می نماید.‏

‏مشارکت سیاسی وسیع و همه جانبه مردم در نظام اسلامی کاملاً آشکار می کند که‏‎ ‎‏این نظام اهمیت فراوان برای این اصل قائل است چرا که پیکرۀ سیاسی آن بر این مبنا‏‎ ‎‏استوار است و این قاعده ای است که، پشتوانۀ قدرتمندی برای دولت و ولایت فقیه‏‎ ‎‏محسوب می شود. پس ولایت فقیه عمود و پایۀ حکومت اسلامی است، در حالیکه شورا‏‎ ‎‏اساس و قاعدۀ آن است. شورا به عنوان ابزار اجرایی حکومت همۀ جوانب حاکمیت‏‎ ‎‏اسلامی را دربردارد به طوری که آن را با تمامی اجزاء نظام اسلامی اعم از مجلس، قوۀ‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 483
‏قضاییه و مجریه، به هم پیوسته می بینیم در حقیقت این شوراها مراکزی هستند که مردم‏‎ ‎‏از طریق آنها حضورشان را در تمامی سازمانهای حکومتی ابراز می کنند و ارادۀ خود را‏‎ ‎‏در تعیین سرنوشت خویش در چهارچوبی که اسلام مقرر فرموده، اعمال می کنند. از‏‎ ‎‏بالاترین نمودهای شورا در جمهوری اسلامی می توان به موارد زیر اشاره نمود:‏

‏1ـ مجمع تشخیص مصلحت نظام: که عالیترین شورای رهبری می باشد و از طریق آن‏‎ ‎‏سیاستهای عمومی در جهت منافع کشور ترسیم می شود، و از مهمترین سران مملکت‏‎ ‎‏تشکیل شده است.‏

‏2ـ مجلس خبرگان رهبری: (که پیشتر به آن اشاره شد.)‏

‏3ـ مجلس شورای اسلامی: که به منزلۀ قوه قانوگذاری است.‏

‏4ـ شورای نگهبان قانون اساسی که به منزلۀ مرجع نظارت بر مصوبات مجلس‏‎ ‎‏شورای اسلامی است.‏

‏5ـ شورای امنیت ملی، که از بزرگان و سران کشور تشکیل شده است و خود، شامل‏‎ ‎‏تعدادی از شوراهای جانبی (فرعی) می گردد.‏

‏6ـ هیئت دولت که به منزلۀ قوۀ مجریه است.‏

‏7ـ شوراهای محلی یا شوراهای شهرها و روستاها.‏

‏در حالی که نظام دموکراتیک، مشارکت سیاسی را به گروههای حزبی محدود‏‎ ‎‏می نماید، نظام اسلامی عرصه را برای تمامی فعالیتهای اجتماعی و فردی مستقل، باز‏‎ ‎‏می گذارد تا جایگاه مطلوب خود را باز یابند.‏

‏هم اکنون دموکراسی از معالجه غده های سرطانی استبداد و دیکتاتوری که در پیکره‏‎ ‎‏آن رشد نموده، ناتوان است، بعد از گروههای حزبی که به خاطر به دست آوردن آراء در‏‎ ‎‏مقابل رقبا، انواع انحصارطلبی های تبلیغاتی و فردی را به کمک انجام تقلب در انتخابات‏‎ ‎‏و انحراف آن از مسیر درست انجام می دهند و در این میان نیز گروههای فشار با نفوذ‏‎ ‎‏وسیع در دستگاههای دولتی و در نهادهای اجتماعی، افکار آنها را تخطئه می کنند.‏‎ ‎‏احزاب سیاسی پس از کسب قدرت به اجرای دستوراتی که برای آنها تنظیم شده‏‎ ‎‏می پردازند و اجرا کننده دستورات نیروهایی هستند که از آنها حمایت می کنند. این‏‎ ‎‏نیروها شامل سازمانهای اقتصادی و کارتل ها و شرکتهای چند ملیتی و یا نیروهای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 484
‏سیاسی عقیدتی پنهان می باشند و همان چیزی است که برخی از متفکرین غربی آن را‏‎ ‎‏«دیکتاتوری اکثریت» یا «طغیان اکثریت» نامیده اند. حقیقت این است که این «اکثریت» ـ‏‎ ‎‏هنگامی که در جریانات سیاسی آنها دقت نظر می کنیم ـ همان اقلیت هستند که احزاب‏‎ ‎‏موجود در دموکراسی بر سر آن جدال می کنند.‏

‏اما در نظام سیاسی اسلامی، همانگونه که تجربه اش در ایران نشان داد، تقسیم قوا به‏‎ ‎‏صورت متوازن است، و این قوا از یک سو ملزم به فرمانبرداری از فقها و از سوی دیگر‏‎ ‎‏تحت نظارت ملت می باشند و بدین صورت امکان هرگونه سلطۀ استبدادی و‏‎ ‎‏دیکتاتوری از میان می رود، چه این سلطه از جانب فقیه باشد و یا از جانب رئیس جمهور‏‎ ‎‏و یا از جانب مجلس و یا قوۀ قضاییه تفاوتی نمی کند و این به برکت ضوابط شرعی‏‎ ‎‏هوشیارانه ای است که در این زمینه وجود دارد. قانون اساسی نیز ضوابط قانونی روشنی‏‎ ‎‏را در این زمینه وضع نموده که هرگونه استبداد و خودکامگی را در قلمرو حکومت‏‎ ‎‏ممنوع می سازد و در اینجا به برخی از مهمترین ضوابط قانون اساسی اشاره می کنیم:‏

‏1ـ قانون اساسی شرط عدالت و تقوی را برای رهبر (ولی امر) وضع نموده، و نبود این‏‎ ‎‏شرط بدین معناست که مجلس خبرگان بلافاصله نسبت به برکناری او اقدام می نماید و‏‎ ‎‏عدالت متناقض با ظلم و استبداد و فسق و دیکتاتوری است و همچنین قانون اساسی‏‎ ‎‏مجلس مشورتی را برای رهبر در نظر گرفته به نام (مجمع تشخیص مصلحت نظام) که به‏‎ ‎‏واسطۀ آن ترسیم خط مشی های نظام صورت می گیرد. این دو، نمونه های عملی و‏‎ ‎‏اجرایی ضوابطی که هرگونه امکان استبداد را از سوی رهبر (ولی فقیه) منتفی می کند.‏

‏2ـ رئیس جمهور و به طور کلی قوه مجریه از سوی مجلس شورای اسلامی که مردم‏‎ ‎‏آن را انتخاب نموده اند تحت نظارت قرار دارد. به علاوه عزل رئیس جمهور با رأی‏‎ ‎‏مجلس و بعد از موافقت رهبر امکان پذیر می باشد. به علاوه رهبر، هنگامی که‏‎ ‎‏دیوان عالی کشور رأی به محکومیت رئیس جمهور بدهد، می تواند او را عزل کند. از‏‎ ‎‏طرف دیگر وزرا نیز از سوی مجلس شورا تحت نظارت می باشند و بدین ترتیب امکان‏‎ ‎‏ندارد که رئیس جمهور و هیچ یک از وزرا در تصمیمات خود گرفتار استبداد شوند.‏

‏3ـ از سوی دیگر، مصوبات و قوانین مجلس شورای اسلامی نیز تحت نظارت‏‎ ‎‏شواری نگهبان قرار دارد و مجلس بدون تأیید شورای نگهبان نمی تواند مصوبه یا‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 485
‏لایحه ای را تصویب کند و این نیز ضمانتی است که امکان استبداد قوه مقننه را ـ علی رغم‏‎ ‎‏اختیارات گسترده ای که دارد ـ منتفی می کند.‏

‏4ـ ملت اسلامی وظیفۀ نظارت ملی را بر دولت و قوای آن از طریق ادای واجب‏‎ ‎‏شرعی که همان امر به معروف و نهی از منکر است، به جا می آورد. به این ترتیب نظارت‏‎ ‎‏مردم از طریق این اصل موجب می شود که حکمرانان و صاحبان قدرت چشمان بیدار‏‎ ‎‏مردم را همواره مراقب و نظاره گر اعمال و رفتار خود ببینند و از فساد سیاسی و اقتصادی‏‎ ‎‏دوری کنند.‏

‏در خلال آنچه که گذشت درمی یابیم که نظام اسلامی در اجرای مصالح ملت و در‏‎ ‎‏حمایت از حقوق و آزادیهای آنها و نیز تحقق بخشیدن به مهمترین انواع مشارکت گوی‏‎ ‎‏سبقت را از نظام دموکراسی ربوده، و این به برکت هدف اصلی نظام اسلامی است و نیز‏‎ ‎‏به برکت کسی است که برای هموار نمودن راه این دنیا برای رسیدن به آخرت و دست‏‎ ‎‏یافتن به اجر و پاداش نیک آن، به پاخاست و شاید تأکید بر عدم معیار قرار گرفتن‏‎ ‎‏دموکراسی در برپایی نظام اسلامی، یکی از مهمترین روشهای ثابت شده ای است که‏‎ ‎‏پایبندی به آن بر هر محققِ مسایلِ سیاسی واجب است، چرا که نظام اسلامی در پایه های‏‎ ‎‏اعتقادی و مبانی فقهی و فلسفۀ سیاسی اش کاملاً استقلال دارد و همۀ اینها در مجموع،‏‎ ‎‏واقعیتهای نظام اسلامی و اهداف و غایات الهی آن را بیان می دارد، و این نظام، نه به‏‎ ‎‏خاطر مخالفت با دموکراسی در بعضی عرصه های نظری، زیان می بیند و نه به علت‏‎ ‎‏هماهنگی با دموکراسی در ابزار اجرای حکومت، تقویت می گردد.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

منابع و مآخذ

‏1ـ‏ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ‏بند 107، ص 67.‏

‏2ـ دکتر یحیی الجمل،‏ الأنظمة السیاسیه المعاضره،‏ ص 127 و 128.‏

‏3ـ ‏قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،‏ بند 57، ص 47.‏

‏4ـ سرفصل پنجم قانون اساسی، ص 47.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 486
‏5ـ قانون اساسی مسئولیت را از رئیس جمهور سلب نکرده، بلکه تأکید نموده که او مسؤل است و‏‎ ‎‏مورد بازخواست قرار می گیرد، در صورتی که در بسیاری از نظامهای دموکراتیک تقلیدی، رئیس حکومت‏‎ ‎‏(پادشاه یا رئیس جمهور) غیر مسوول می باشند و مورد بررسی و محاسبه قرار نمی گیرند و جایگاه او بالاتر‏‎ ‎‏از قانون قرار می گیرد.‏

‏6ـ با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی، بند 110، ص 168.‏

‏7ـ همان، بند 2، ص 24ـ25.‏

‏8ـ همان، بند 6، ص 27.‏

‏9ـ همان، بند 56، ص 47.‏

‏10ـ همان، بند 23، ص 34.‏

‏11ـ همان، بند 26، ص 35.‏

‏12ـ همان، بند 24، ص 34.‏

‏13ـ همان، بند 27، ص 35.‏

‏14ـ برای اطلاع بیشتر در مورد مواضع مشترک دموکراسی با نظام اسلامی، رجوع کنید به: ‏(النظام‎ ‎السیاسی الاسلامی و خیارات الدیمقراطیه و الیثوقراطیه و الشوری)‏ از علی المؤمن، ص 64 تا 79.‏

‏15ـ پیرامون این موضوع به مقالۀ منتشر شده در مجلۀ (التوحید) تحت عنوان جامعه مدنی رجوع کنید،‏‎ ‎‏شماره 97، سال 1998 م، ص 5 تا 120.‏

‏16ـ ‏قانون اسای جمهوری اسلامی ایران، ‏بند 1، ص 23.‏

‏17ـ همان، بند 110، ص 68.‏

‏18ـ همان، بند 107، ص 67.‏

‏19ـ همان، بندهای 62 ـ 90، ص 67 تا 82.‏

‏20ـ همان، بندهای 91 تا 99، ص 82 تا 86.‏

‏21ـ همان، بند 176، ص 99 تا 100.‏

‏22ـ همان، بندهای 134 تا 138، ص 80 و 81.‏

‏23ـ همان، بند 100، ص 89 و همچنین بندهای 101 تا 105، ص 90 تا 91 و این بندها اختصاص به‏‎ ‎‏تشکیل برخی از مجالس شوری مثل مجلس شورای اسلامی دارد.‏

‏24ـ الکسی دی توکفیل، ‏دموکراسی در آمریکا،‏ ص 536.‏

‏25ـ ‏نظام سیاسی اسلامی، ‏ص 125 تا 129.‏

‏26ـ ‏قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،‏ بند 109، ص 96؛ بند 111، ص 98 و 99.‏

‏27ـ همان، بندهای 88و 89، ص 80 و 81.‏

‏28ـ همان، بند 110، ص 97 و 98.‏

‏29ـ همان، بند 91، ص 82 و 83.‏

‏30ـ همان، بند 8، ص 29.‏

‏31ـ همان، بند 6، ص 28.‏

‏32ـ همان، ‏پیرامون پایه های نظام اسلامی و اهداف آن،‏ ماده های 2 و 3، ص 24 تا 27.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 487

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 488

  • )) تحصیلکرده حوزه و پژوهشگر در جنبشهای اسلامی معاصر.