مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی

نقد و تفسیر دموکراسی و آزادی از دیدگاه امام خمینی(س)

نقد و تفسیر دموکراسی و آزادی از دیدگاه امام خمینی(س) 

‏بهرام اخوان کاظمی‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله

‏مقالۀ حاضر به مبحث دموکراسی و آزادی در اندیشه امام‏‏(س)‏‏ می پردازد. به‏‎ ‎‏نظر نگارنده مقالاتی که تاکنون دربارۀ این موضوع نگاشته شده اند، بعد تحلیلی‏‎ ‎‏ضعیفی دارند و عموماً حالت طرح آرای امام و نقل صرف آنها را دارند. در حوزه‏‎ ‎‏مبحث مستقل دموکراسی هم، بسیاری از شارحین اندیشه های امام‏‏(س)‏‏، این‏‎ ‎‏موضوع را در خلال مباحث نقش و جایگاه مردم مورد لحاظ قرار داده اند و از این‏‎ ‎‏وادی به موضوع نگریسته اند.‏

‏نویسنده در مقالۀ خود تفسیر دوباره ای ارائه می دهد:‏

‏به نظر ایشان، اندیشه و نوع رژیم سیاسی دموکراسی غربی در اندیشه‏‎ ‎‏امام‏‏(س) ‏‏واژه مطلوبی نبوده و فاقد ارزش ذاتی است و به همین دلیل این واژه به‏‎ ‎‏میزان بسیار ناچیزی به نسبت کاربرد کلمات «مردم» و «ملت» در بیانات ایشان به‏‎ ‎‏کار رفته است. به نظر نویسنده امام هم منتقد اصل و اساس دموکراسی غربی‏‎ ‎‏بوده و هم رژیمهای دموکراتیک غربی را از واقعیت دموکراسی اصیل بیگانه‏‎ ‎‏می شمرد، و آنها را منطبق با آرمانهای مورد ادعای فلسفه دموکراسی نمی دانسته‏‎ ‎‏است. به یقین مشخص است که باور امام بر مبنای امتناع تحقق دموکراسی غربی‏‎ ‎‏در جامعه دینی است و بارها ایشان برتری حکومت اسلامی را بر دموکراسی‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 53
‏یادآور شده و آن را دموکراسی حقیقی و درست، به شمار آورده اند. به نظر وی‏‎ ‎‏نقد و انتقاد شدید امام از دموکراسی به معنای نفی صددرصد آن نیست بلکه‏‎ ‎‏ایشان موارد مثبت دموکراسی و سایر رژیمهای سیاسی را قابل بهگزینی‏‎ ‎‏می دانستند.‏

‏ ‏

مقدمه

‏اعلام یکصدمین سالگرد تولد امام خمینی‏‏(س)‏‏ به عنوان سال امام، در حقیقت فرصت‏‎ ‎‏مغتنمی را فراهم آورده است که ابعاد مختلف اندیشه ها و سیره نظری و عملی ایشان‏‎ ‎‏بیشتر مورد مداقه و تبیین واقع شود.‏

‏یکی از موضوعات قابل بررسی در اندیشه امام، مبحث جدال برانگیز دموکراسی و‏‎ ‎‏آزادی است. سؤالات بسیاری در این زمینه قابل طرح است که بخشی از آنها به شرح زیر‏‎ ‎‏می باشد:‏

‏ـ واژه های دموکراسی و آزادی چقدر در بیانات امام بکار رفته است؟ آیا کمیت و‏‎ ‎‏کیفیت این کاربردها یکسان بوده و اساساً از چه اهمیتی برخوردارند؟‏

‏ـ تغییر مقاطع زمانی چه تأثیری در به کارگیری این واژه ها داشته است؟‏

‏ـ آیا نگاه امام به دموکراسی، نگرشی خوشبینانه بوده یا بدبینانه؟ و آیا ایشان در‏‎ ‎‏استناد به دموکراسی، برای آن اصالت ذاتی قائل بوده اند و یا فرعاً و از باب محاجه و‏‎ ‎‏قاعده الزام و امثال آن بدان توسل جسته اند؟‏

‏ـ آیا ایشان شکل فعلی و یا آرمانی حکومت اسلامی را دموکراتیک می دانستند یا‏‎ ‎‏اینکه جزء نقادان شدید دمکراسی به عنوان نظام مطلوب اداره جامعه بودند؟ اساساً‏‎ ‎‏امکان یا امتناع تحقق دموکراسی در جامعه دینی از نظر امام چگونه بوده است؟‏

‏هم اینک با هیمنه و رونق فلسفه و نظام سیاسی دموکراسی ـ مردم سالاری ـ در‏‎ ‎‏عرصه جهانی و بروز تحولاتی مانند انتخابات دوم خرداد و طرح ضرورت افزایش بیشتر‏‎ ‎‏مشارکت مردم، ورود به اینگونه مباحث و ایضاح لازم در پاسخ به پرسشهای اینچنینی از‏‎ ‎‏الزام و بایستگی بیشتری برخوردار است و کوشش این مقاله هم در این راستاست.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 54
نگرشی اجمالی به پیشینۀ پژوهش

‏منابع متعددی به زبان فارسی در حول و حوش مباحث دموکراسی و آزادی در‏‎ ‎‏اندیشه امام به رشته تحریر درآمده است که یا به شکل مستقل و یا به صورت توأم، هر‏‎ ‎‏دو موضوع را مورد عنایت قرار داده است. بسیاری از این منابع بیشتر در قالب مقالات‏‎ ‎‏روزنامه ها و مجلات به رشته تحریر درآمده و بعد تحلیلی آنها ضعیف است و عموماً‏‎ ‎‏حالت طرح آراء امام و نقل صرف آنها را دارد. در حوزه مبحث مستقل دموکراسی هم،‏‎ ‎‏بسیاری از شارحین اندیشه های امام، این موضوع را در خلال مباحث نقش و جایگاه‏‎ ‎‏مردم مورد لحاظ قرار داده اند و از این وادی به موضوع نگریسته اند.‏

‏یکی از جدی ترین پژوهشها در این باره، مربوط به مطالعه رابطه دموکراسی و تکلیف‏‎ ‎‏در اندیشه امام خمینی‏‏(س)‏‏ است. در این پژوهش آمده است: ‏

«در آراء امام خمینی، دموکراسی به مفهوم دخالت مردم در سرنوشت خویش‎ ‎است و مواردی چون انتخاب نماینده مجلس، رئیس جمهور و امثال آن، تبلورهای‎ ‎عالی این دخالت به شمار می رود. اما این دموکراسی هرگز مفهومی ابتدا به ساکن‎ ‎نیست، بلکه متکی بر مفروضات است که آن مفروضات در جهت حفظ و حمایت از‎ ‎کیان و بنیانهای دینی، فعالیت دارند؛ استعدادِ مردم داری اسلام و همچنین طبع‎ ‎ناآلوده و بیدار مردم، از دو سوی، سازوکاری را شکل می دهند که امکان مشارکت‎ ‎مردم را در امور سیاسی ـ اجتماعی فراهم می سازد ولی همۀ این مشارکتها یا حتی‎ ‎در برخی از موارد، عدم مشارکتها، محدود به تکلیفی است که انسان برای خود‎ ‎تشخیص می دهد. این تکلیف، اولویت و مرجعیت را از حالت انتخاب کننده و رأی‎ ‎دهندۀ صرف خارج کرده، رابطه ی طولی میان انتخاب و مشارکت با تکلیف برقرار‎ ‎می سازد.»1

‏در ادامه این نوشتار ضمن نقد و تفسیر دموکراسی و آزادی از دیدگاه امام راحل، به‏‎ ‎‏نقد و بررسی تحقیق پیش گفته هم مبادرت می شود.‏

‏ ‏

گفتار اول ـ بحثی پیرامون دموکراسی و آزادی

الف) دموکراسی

‏دموکراسی کلمه ای یونانی است و کاربرد اجتماعی و سیاسی آن به معنای «حاکمیت‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 55
‏مردم» یا «حق همگان برای شرکت در تصمیم گیری در امور همگانی» از نیمه دوم قرن‏‎ ‎‏پنجم قبل از میلاد از آتن آغاز شد.‏

‏این واژه، به عنوان یک اندیشه سیاسی و نیز نوعی مکانیسم و نظام اداره جامعه، از‏‎ ‎‏معدود مفاهیم سیاسی دیرپای فلسفه سیاسی بوده است و به ویژه در دو سدۀ اخیر‏‎ ‎‏شاهد رونق و ترویج این فلسفه و نظام سیاسی می باشیم. این مفهوم به مثابه یکی از‏‎ ‎‏استوارترین مفاهیم سیاسی در عمر طولانی خویش، تحولات و فراز و نشیبهای بسیار به‏‎ ‎‏خود دیده است ولی همچنان محل تعاطی افکار و الگوی آرمانی حداقل بخش وسیعی‏‎ ‎‏از مردم جهان است و به قاطعیت می توان گفت بشریت مدرن هنوز در استفاده از این‏‎ ‎‏مفهوم جنجال برانگیز به اجماع نظر و توافق دست نیافته است. و به قول دیوید هلد ـ‏‎ ‎‏شارح معروف دموکراسی ـ «تاریخ اندیشه دموکراسی بغرنج و تاریخ دموکراسیها گیج‏‎ ‎‏کننده است». بسیاری از اندیشمندان ـ حتی در غرب ـ دموکراسی را نظامی واجد معایب‏‎ ‎‏می دانند اما بر این باورند که در بین سایر نظامهای سیاسی، این شکل از حکومت «کم‏‎ ‎‏عیب ترین» است و به همین دلیل می بایستی در تأسی بدان و آسیب شناسی در مورد آن‏‎ ‎‏اقدام نمود و هر روز آن را از معایبش پیراسته تر کرد.‏

‏از دموکراسی دو دسته ایراد گرفته اند؛ انتقادات دسته اول راجع به اصل و اساس‏‎ ‎‏دموکراسی است. خرده گیران از این دست، ضد دموکراسی هستند، دسته دوم برخلاف‏‎ ‎‏گروه اول می گویند که به ندرت می توان رژیم دموکراتیکی پیدا کرد که منطبق با «ایده آل»‏‎ ‎‏و تئوری دموکراسی باشد. این دسته، پیشنهادهایی می کنند که متضمن راه حلهایی نیز‏‎ ‎‏هست. مطالعه تاریخی نشان می دهد که محققان متوالیاً و به تناوب برخی موضع اولی و‏‎ ‎‏بعضی رویه دوم را انتخاب کرده اند.‏

‏برخی از معایب و یا به تعبیری ناشایستگیهای دموکراسی در آراء اندیشمندان‏‎ ‎‏اینگونه بیان شده است: مبهم بودن ماهیت و مبانی دموکراسی، امکان بروز استبداد‏‎ ‎‏اکثریت، خطر فریب افکار عمومی و نفوذپذیری آن، خطر غلبۀ نخبه گرایی مفرط، امکان‏‎ ‎‏خطا و عدم صلاحیت اکثریت در تصمیم گیریهای سیاسی، صوری بودن اصل تفکیک‏‎ ‎‏قوا، تعارض روشهای وصول به دموکراسی با مبانی دموکراسی، تضاد بین اراده همگانی‏‎ ‎‏و آزادیهای فردی، محدودیت موانع و دشواری مشارکت سیاسی واقعی، تردید درباره‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 56
‏اصل نمایندگی، برتری منافع محلی بر منافع ملی، حکمرانی عوام، بی ثباتی حکومت،‏‎ ‎‏و... .‏2

‏طرفداران دمکراسی نیز معترف به بسیاری از این معایب هستند ولی ادعا می کنند که‏‎ ‎‏اگرچه دموکراسیهای غربی با تئوری دموکراسی محض فاصله زیادی دارند؛ اما دست کم‏‎ ‎‏به اهدافی که توده های مردم در طول تاریخ مد نظر داشته اند و به جامعه ای که انسانها از‏‎ ‎‏نظر مادی در آرزوی رسیدن به آن بوده اند نزدیک تر هستند.‏

‏اما اصل آزادی چه جایگاهی در بنیانهای دموکراسی دارد؟ در پاسخ باید گفت که با‏‎ ‎‏وجود تعاریف متعدد دموکراسی، درواقع مشارکت سیاسی شهروندان برای اتخاد‏‎ ‎‏تصمیم، مفروض اساسی دموکراسی و تعریف آن است ولی عمدتاً سه اصل آزادی،‏‎ ‎‏برابری و مشارکت در اتخاد تصمیمهای سیاسی را به عنوان مبانی آن ذکر می کنند و‏‎ ‎‏برخی هم این اصول را شامل سه اصل 1ـ مشروعیت، 2ـ برابری، 3ـ آزادی و تبعات آن‏‎ ‎‏می دانند.‏

‏در نگرش کلان به دموکراسی نیز جایگاه آزادی از اهمیت شایانی برخوردار است: با‏‎ ‎‏این ملاحظه برخی در دیدگاهها اصول اساسی دموکراسی را اینگونه تعبیر نموده اند: ‏

«نشأت گرفتن قدرت و قانون از اراده مردم، آزادی افکار عمومی و اتکاء‎ ‎حکومت به آن، وجود مکانیسمهای مشخص برای ابراز افکار عمومی از جمله‎ ‎احزاب سیاسی، اصل حکومت اکثریت عددی در مسایل مورد اختلاف در افکار‎ ‎عمومی مشروط به وجود تساهل و مدارای سیاسی، محدودبودن اعمال قدرت‎ ‎حکومتی به رعایت حقوق و آزادیهای فردی و گروهی، تکثر و تعدد گروهها و منافع‎ ‎و ارزشهای اجتماعی، امکان بحث و گفتگوی عمومی و مبادله آزاد افکار دربارۀ‎ ‎مسایل سیاسی، قوت جامعه مدنی، اصل نسبیت اخلاقی و ارزشی، تساهل نسبت‎ ‎به عقاید مختلف و مخالف، برابری سیاسی گروههای اجتماعی از لحاظ دسترسی به‎ ‎قدرت، امکان تبدیل اقلیتهای فکری به اکثریت از طریق تبلیغ نظرات گروهی،‎ ‎استقلال قوۀ قضائیه در راستای تأمین و تضمین آزادیهای مدنی افراد و گروهها،‎ ‎تفکیک قوا یا استقلال حداقل سه قوه از یکدیگر و امکان ابراز مخالفت سازمان‎ ‎یافته و وجود اپوزیسیون قانونی»3


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 57
ب) آزادی

‏بی مناسبت نیست که نخست نظری به تعاریف آزادی در فلسفه سیاسی غرب‏‎ ‎‏بیفکنیم. تألیفات و نوشته های راجع به این موضوع آکنده از معانی متعدد هستند و به‏‎ ‎‏گفتۀ «آیزابرلین» دویست تعریف در این باره تاکنون مطرح شده است.‏4‏ هابزدر‏‎ ‎‏«لویاتان»، آزادی را دال بر غیبت مخالفت می داند؛ همچنانکه لاک آن را قدرتی می داند‏‎ ‎‏که انسان برای انجام یا احتراز عملی خاص داراست. از نظر کانت، آزادی عبارت از‏‎ ‎‏استقلال از هر چیز سوای فقط قانون اخلاقی است.‏5

‏در فلسفه سیاسی غرب مفهوم آزادی هم در مورد رابطه آدمیان (شهروند و حاکم) و‏‎ ‎‏هم در مورد شرایط کلی زندگی سیاسی بکار رفته است. دو دیدگاه کلی «ابزاروار» و‏‎ ‎‏«اندام وار» دولت هم درباره معنا و ماهیت و حدود آزادی تفاسیر جداگانه و متفاوتی‏‎ ‎‏عرضه نموده اند. در دیدگاه ابزاروار دولت، آزادی به معنای فقدان اجبار و سلطۀ خارجی‏‎ ‎‏بر فرد تفسیر می شود که همان مفهوم آزادی منفی است. این مفهوم را به بهترین وجه‏‎ ‎‏می توان در رساله «آزادی» جان استوارت میل یافت. ‏

‏اما در برداشت اندام وار، آزادی به معنی پذیرش عقل یا اراده کل جامعه و دولت تلقی‏‎ ‎‏شده و فرد با شرکت در نظم اخلاقی که مبتنی بر اراده عمومی است، به آزادی راستین‏‎ ‎‏دست می یابد. بنابراین آزادی نه در تبعیت از اغراض و امیال شخصی بلکه در تبعیت از‏‎ ‎‏اراده اخلاقی جامعه تحقق می یابد. این معنا از آزادی شبیه معنایی است که از آزادی‏‎ ‎‏مثبت مطرح شده است.‏

‏اما آزادی از دیدگاه اسلامی به چه معنایی است؟ از آنجا که اساس تشریع و‏‎ ‎‏قانونگذاری در اسلام، توحید و یکتاپرستی و اخلاق فاضله انسانی است و حیطه دامنه‏‎ ‎‏تشریع و قانونگذاری نیز کلیه شؤون فردی و اجتماعی انسان است، آزادی به معنای‏‎ ‎‏منفی آن در اسلام فاقد جایگاه است. بلکه آزادی در این دیانت مبین عبارت است از‏‎ ‎‏«رهایی انسان از قید عبودیت و بندگی ماسوی الله ». لذا این واژه در مفهوم اسلامی آن‏‎ ‎‏ریشه در تمایلات و خواسته های غریزی و مادی انسانها ندارد، بلکه خاستگاه آن‏‎ ‎‏خصائص و ویژگیهای فطری و نهاد و سرشت و طینت پاک انسانی و تلائم و تطابق با‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 58
‏تشریع و تکوین است و اساس آن، عنصر و حقیقت انسانی است که رشد و کمال آدمی را‏‎ ‎‏ایجاب می کند. ‏

از دیدگاه اسلام انسان در مسیر و شکوفایی و رشد و تعالی استعدادهای ویژه‎ ‎خود آزاد است و از آنجا که کمال آدمی منحصراً در تقرب معنوی او به ذات اقدس‎ ‎حق و کمال مطلق است، این آزادی جز با عبودیت و بندگی او حاصل نمی گردد.6

‏از نگاه قرآن، آزادی مقدمه حیات و ضامن حیات اصیل و ارجمند مادی و معنوی‏‎ ‎‏است و این آزادی در پرتو رهایی از بند طواغیت نفسانی و غیرنفسانی و انقیاد و تبعیت از‏‎ ‎‏شریعت اسلام پدید می آید.‏

‏ ‏

گفتار دوم ـ تحلیل آماری کاربرد واژگان دموکراسی وآزادی در بیانات امام

‏مجموعه بیست و دو جلدی صحیفه امام یگانه منبعی است که از طریق آن می توان به‏‎ ‎‏تحلیل آماری میزان کاربرد کلمات دموکراسی و آزادی در بیانات امام راحل پرداخت. این‏‎ ‎‏مجموعه که دربردارندۀ سخنان، پیامهای شفاهی و مکتوب و مصاحبه های امام از اوایل‏‎ ‎‏سالهای دهه چهل شمسی است، به نقطه نظرات ایشان در سایر آثار مکتوبشان اشاره ای‏‎ ‎‏ندارد هرچند در سایر آثار هم می توان در این زمینه بررسیهای مفیدی را انجام داد.‏

‏در صحیفه امام، کلید واژه های مختلف مانند دموکراسی و آزادی به دو شکل مورد‏‎ ‎‏شمارش قرار گرفته اند. از یک طرف کتابی تحت عنوان «مفتاح صحیفه امام» تدوین گشته‏‎ ‎‏و از طرف دیگر نرم افزار کلید واژه های صحیفه امام توسط سازمان اسناد و مدارک‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی تهیه شده است. دو مرجع مذکور دو آمار متفاوت از میزان کاربردی دو‏‎ ‎‏واژه مذکور در اختیار می گذارند. زیرا به ظاهر مفتاح صحیفه امام‏7‏، فقط منتخبی از کلید‏‎ ‎‏واژه ها را ارائه نموده است در حالیکه در نرم افزار کامپیوتری می توان به کلیه اشارات امام‏‎ ‎‏به واژۀ دلخواه دست یافت. همین امر باعث شده است که کسانی در مبحث تحلیل‏‎ ‎‏داده های آماری مرتبط با کاربرد واژۀ دموکراسی در آراء امام ـ با تکیه به کتاب مفتاح‏‎ ‎‏صحیفه امام ـ دچار اشتباه شده و تحلیلهای ناقص و غلطی را ارائه نمایند. نگارندۀ اصل‏‎ ‎‏مقاله «دموکراسی و تکلیف» نیز ناخواسته در این اشتباه درغلطتیده و متأسفانه به دلیل‏‎ ‎‏داده های آماری نادرست تحلیلهای غیرمعتبری را عرضه نموده است.‏8


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 59
‏در کتاب مفتاح صحیفه امام، میزان کاربرد واژه دموکراسی 26 مورد عنوان شده که با‏‎ ‎‏دو مورد تکراری، عدد 24 بدست می آید. در حالیکه در نرم افزار کامپیوتری، میزان‏‎ ‎‏کاربرد مزبور 72 مورد است که با حذف دو مورد تکراری سابق، رقم صحیح 70 مورد‏‎ ‎‏حاصل می شود. بدین ترتیب ملاحظه می شود که برخی از تحلیل گران، ناخواسته 46‏‎ ‎‏مورد استفاده امام از واژه دموکرسی را در تحلیلهای خود نادیده گرفته اند. 24 مورد ـ‏‎ ‎‏3 / 34% ـ از بیانات و پیامهای امام که واجد لفظ دموکراسی است خطاب به خارجیان بیان‏‎ ‎‏شده است. از 24 مورد مذکور، 20 مورد متعلق به مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات و‏‎ ‎‏رادیو تلویزیونهای خارجی و همچنین مصاحبه با حامد الگار و اوریانا فالاچی است و‏‎ ‎‏یک مورد اختصاص به بیانات امام در جمع گروهی از جوانان فرانسوی دارد و سه نمونه‏‎ ‎‏نیز در اظهارات به نماینده و هیأتهای سیاسی سه کشور خارجی ذکر گشته است.‏

‏از سوی دیگر 46 مود ـ 7 / 65% ـ بهره گیری امام از واژه دموکراسی در بیانات داخلی‏‎ ‎‏ایشان بوده و جالب آن است که 64 مورد ـ 4 / 91% ـ از این کاربردها در سالهای 1357 و‏‎ ‎‏1358 صورت گرفته است. در جدول و نمودار زیر میزان استفاده واژه یادشده، برحسب‏‎ ‎‏مقاطع زمانی، مورد اشاره قرار گرفته است:‏

جدول شماره 1 ـ میزان بکارگیری کلمه دموکراسی

‏در مقاطع زمانی مختلف توسط امام‏

 

‏سال‏

‏میزان بکارگیری کلمه دموکراسی‏

‏درصد فراوانی‏

‏1354‏

‏1‏

‏43 / 1%‏

‏1356‏

‏2‏

‏86 / 2%‏

‏1357‏

‏31‏

‏28 / 44%‏

‏1358‏

‏33‏

‏14 / 47%‏

‏1362‏

‏1‏

‏43 / 1%‏

‏1367‏

‏1‏

‏43 / 1%‏

‏1368‏

‏1‏

‏43 / 1%‏

‏مجموع‏

‏70‏

‏100%‏

‏ ‏

2ـ نمودار میزان کاربرد دموکراسی در بیانات امام


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 60
‏اما در مورد میزان کاربرد کلمه آزادی باید گفت که 672 بار این واژه در بیانات امام‏‎ ‎‏تکرار شده است.‏9‏ عام بودن این کلمه و نقش بیشتر آن در ادبیات مبارزه از دلایل کثرت‏‎ ‎‏استعمال آن است. البته باید خاطر نشان نمود که اوج تکرار این کلمه در اظهارات امام‏‎ ‎‏ـ همانند کلمۀ دموکراسی ـ در همان سالهای 57 و 58 است. ‏

‏باید افزود که ایشان تمایل چندانی نداشته اند که برای نشان دادن اهمیت و مدخلیت‏‎ ‎‏نقش مردم در سیاست و حکومت اسلامی از کلمۀ دموکراسی استفاده کنند و در عوض‏‎ ‎‏ترجیح می داده اند که مستقیماً به خود الفاظ ملت و یا مردم متوسل شوند. در بیست و دو‏‎ ‎‏مجلد صحیفه امام 1523 مورد لفظ «ملت» و 1212 مورد لفظ «مردم» تکرار شده است‏‎ ‎‏که با توجه به کاربرد غالباً مترادف و متعامل آنها توسط امام، در مجموع 2735 بار این دو‏‎ ‎‏لفظ تکرار شده اند. در حالیکه استعمال کلمه دموکراسی در سیره امام 5 / 2% (70 مورد)‏‎ ‎‏این میزان است. ضمن آنکه نسبت بکارگیری کلمه مردم به دموکراسی، 2 / 94% به 8 / 5%‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏ ‏

گفتار سوم ـ آزادی از دیدگاه امام

‏در ابتدای این بحث شاید یادآوری این نکته مفید باشد که نمی توان انتظار داشت، در‏‎ ‎‏سیرۀ نظری امام راحل دربارۀ هر واژۀ سیاسی مباحث کاملاً مستوفایی همانند فلاسفه‏‎ ‎‏سیاسی وجود داشته باشد. امام در مسئولیت فقیه و مرجعی مبارز و رهبری فهیم که‏‎ ‎‏نهضتی چند دهساله را هدایت نمود، به فراخور نیاز، اشاراتی هم به تبیین موضوعات و‏‎ ‎‏واژه هایی مانند آزادی و دموکراسی نموده اند و تا آنجا که مجال توضیح داشته اند در این‏‎ ‎‏حوزه ها وارد گشته اند. اما انتظار تکمیل و تتمیم قاموس واژگان سیاسی از ایشان چندان‏‎ ‎‏مقرون به صحت نیست زیرا اساساً معظم له چنین قصدی نداشته اند. اما با این وجود‏‎ ‎‏نظرات ایشان در باب موضوعات مذکور از عمق و گستردگی بسیاری برخوردار است.‏

‏بنابراین این درست است که امام خمینی‏‏(س)‏‏ در ساحت اندیشه و نظر، دست کم برای‏‎ ‎‏آموزۀ اسلامی و فرهنگی بومی ـ ایرانی، اهمیت بسیار دارد، ولی قرار گرفتن ایشان در‏‎ ‎‏رأس نهضتی که در 22 بهمن 1357 پیروز شد، از پردازش مطلوب مفاهیم و مقولات،‏‎ ‎‏آنگونه که نزد فلاسفه و اندیشمندان سیاسی، معنا و مفهوم می یابد، جلوگیری می کند.‏10

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 61
‏هرچند که بی درنگ باید اضافه کرد، شأن و ساحت عملی و تجربی ایشان در مقام رهبری‏‎ ‎‏و بنیانگذاری جمهوری اسلامی، جاذبه های بسیاری برای پژوهش آرای ایشان فراهم‏‎ ‎‏می آورد.‏

‏ ‏

الف) تعریف آزادی و مرزها و مبانی آن

‏اوریانا فالاچی خبرنگار مشهور ایتالیایی در مصاحبه اش با امام از ایشان می خواهد که‏‎ ‎‏تعریف ساده ای از آزادی ارایه نمایند؛ امام در جواب می فرمایند:‏

«آزادی یک مسأله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است،‎ ‎کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید، کسی الزام به‎ ‎شما نمی کند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی کند که باید این را‎ ‎انتخاب کنی، کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه‎ ‎شغلی را انتخاب کنی، آزادی یک چیز واضحی است.»11

‏در بیان سلبی از آزادی نیز می فرمایند: ‏

«معنی آزادی این نیست که کسی بخواهد توطئه کند یا حرفهایی را بزند که‎ ‎شکست ملت است، شکست نهضت است. این آزادی نیست. در چهارچوب این‎ ‎نهضت انقلاب اسلامی همه مردم آزاد هستند. کسانی که حرف دارند حرفهایشان را‎ ‎می زنند. حتی هر فرقه ای هم که باشند. اما اگر بخواهند توطئه کنند و بخواهند اسلام‎ ‎را بشکنند؛ بخواهند نهادهایی را که الان مشغول فعالیت اسلامی هستند اینها را‎ ‎بشکنند یک همچو چیزی نمی شود.»12

‏با توجه به این بیان امام خمینی‏‏(س)‏‏ دو مرز مهم جهت آزادی و حتی آزادی بیان قابل‏‎ ‎‏استنتاج است، اول عدم اخلال در مبانی دینی، دوم عدم اخلال در دولت و نهادهای‏‎ ‎‏مدنی.‏

‏در سیرۀ امام، آزادی دارای منشأ طبیعی و فطری است و می توان آن را از حقوق اولیه‏‎ ‎‏انسانی دانست که اسلام و قوانین اسلامی آن را به رسمیت شناخته است و اصول دین‏‎ ‎‏به ویژه توحید، الهام بخش آن است. از این منظر آزادی دارای دو مبنای شرعی و قانونی‏‎ ‎‏است.‏13

‏به تعبیر امام، کسی حق سلب آزادی دیگری را با کبرورزی خود ندارد و آزادی انسان‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 62
‏تنها می بایستی در قید و بند اطاعت الهی باشد و این موضوع مستنتج از اصل توحید‏‎ ‎‏است.‏14

‏امام در مقام محاجّه با شاه و ردّ ادعاهای پوچ حقوق بشری کارتر، اساس دموکراسی‏‎ ‎‏را آزادی مردم و حق تعیین سرنوشت آنها بدست خود می دانند و اضافه می نمایند که این‏‎ ‎‏ادعاها فریبی بیش نیست چون شاه و حامیان امریکایی وی این حق را از مردم‏‎ ‎‏گرفته اند.‏15

‏ ‏

ب) آزادی به عنوان هدف مبارزه

‏آزادی در ادبیات مبارزه ای امام همواره یکی از اهداف مهم بوده و همواره در‏‎ ‎‏مبارزات قبل از انقلاب، این کلمه در بیانات ایشان مکرراً ذکر شده است.‏16

‏امام در وصیت نامه خویش به ملتهای کشورهای اسلامی توصیه می کند که انتظار‏‎ ‎‏نداشته باشند که از خارج کسی به آنها در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن‏‎ ‎‏احکام اسلامی است کمک کند و خود آنها باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را‏‎ ‎‏تحقق می بخشد قیام کنند.‏17

‏به باور امام امضاءکنندگان حقوق بشر و از جمله آمریکا، اصلی ترین پایمال کنندگان‏‎ ‎‏این حقوق در ایران و سایر کشورهای اسلامی هستند و همین کشورها به عنوان مهد‏‎ ‎‏تمدن و دموکراسی و آزادی، بیشترین آزادی را از ملل مسلمان سلب کرده اند. لذا ایشان‏‎ ‎‏در بیانات متعددی کذب ادعاهای آزادیخواهی و دموکراسی طلبی غربیها بخصوص‏‎ ‎‏آمریکا را برملا نموده و اذناب داخلی آنها را چه در ایران و چه در سایر بلاد اسلامی در‏‎ ‎‏این زمینه همپالکی اربابانشان به شمار آورده اند.‏18

‏ ‏

ج) تقیید و محدودیتهای آزادی بی حد و حصر

1ـ آزادی تا مرز منکرات و فساد

‏امام معتقدند که اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران‏‎ ‎‏حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشاء و حتی هم جنس بازی و از این‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 63
‏قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلاء با آن مخالفند. گرچه غرب و شرق زدگان‏‎ ‎‏با تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند.‏19

‏ایشان به شدت از طرح اعطای آزادی به زنان توسط شاه انتقاد می نمایند و آن را در‏‎ ‎‏حقیقت سالب آزادی آنها به شمار می آورند و اینگونه تعبیر می کنند که اسلام هیچگاه‏‎ ‎‏مخالف آزادی زنان نبوده و به عکس با مفهوم زن شی ء شده و به عنوان شیئی، مخالفت‏‎ ‎‏کرده است.‏20

2ـ آزادی در چهارچوب قوانین الهی و بر معیار عقل و عدل

‏امام معتقد بودند که می باید «آزادی در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به‏‎ ‎‏بهترین وجه تأمین شود.»‏21

‏و از سوی دیگر آزادی مورد تأیید خود را آزادی با صبغه اسلامی و برخاسته از‏‎ ‎‏اسلام به شمار می آوردند.‏22

‏یکی دیگر از معیارهای دینی و مطلق آزادی از این منظر، عقل و عدل است که مذکور‏‎ ‎‏در وصیت نامه امام می باشد.‏23‏ از دیگر ملاکها و حدود آزادی، عدم اضرار به مردم است‏‎ ‎‏و ایشان معتقد بودند که «آزادی به همه کس تا آنجا که به ضرر ملت نباشد داده خواهد‏‎ ‎‏شد.»‏24

3ـ هشدار به آزادی بی حد وافسار گسیختگی مطبوعات

‏هشدارهای امام به خطر مطبوعات افسار گسیخته بسیار فوق العاده است و به نظر‏‎ ‎‏می رسد که ایشان از این مسأله احساس خطر بسیاری برای ثبات و بقای انقلاب‏‎ ‎‏می نمودند‏25‏ ‏‏و حتی در وصیت نامه خویش نیز این هشدار را مجدداً تکرار کرده اند.‏26

4ـ ممنوعیت آزادی توطئه و براندازی نظام

‏امام در بسیاری از بیانات و پیامهایشان آزادی را مقید به عدم توطئه نموده اند و بارها‏‎ ‎‏ذکر کرده اند که ملت ما طرفدار آزادی است. طرفدار همه جور آزادی است ولیکن‏‎ ‎‏طرفدار توطئه نیست، طرفدار تباهی نیست.‏27 ‏همچنانکه در مصاحبه با فالاچی ذکر‏‎ ‎‏می کنند که ما ابتدا به مخالفین پنج ماه آزادی مطلق دادیم ولی توطئه و خرابکاری دیدیم‏‎ ‎‏به همین دلیل مجبور به تقیید این آزادی گشتیم.‏28


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 64
5ـ آزادی عقیده و بیان حتی برای دگراندیشان و مخالفین

‏به باور امام، «در اسلام، دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام هم در بیان‏‎ ‎‏عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد و مسایلی را عنوان نکنند که نسل‏‎ ‎‏ایران را منحرف بکنند.»‏29

‏نکته بسیار جالب در اعتقاد امام به اعطای آزادی جهت مخالفین آن است که ایشان‏‎ ‎‏گرچه به تعبیر خودشان می دانستند که مارکسیستها در آتیه محارب نظام خواهند بود و از‏‎ ‎‏پشت به نهضت خنجر می زنند اما آزادی اظهار عقیده این دسته را تضمین می نمایند.‏30

6) ممنوعیت تفتیش و تحمیل عقیده

‏از سوی دیگر همانطور که در قانون اساسی ـ اصل بیست و سوم ـ تفتیش عقاید‏‎ ‎‏ممنوع شده، امام هم بر این ممنوعیت جز در موارد مقابله با توطئه ها، پافشاری می کنند و‏‎ ‎‏حتی تحمیل عقیده را رد می نمایند:‏

«احکام اسلام در تمام ابعادش باید پیاده شود یعنی نه جاسوسی شود و نه‎ ‎تفتیش عقاید31... در جمهوری اسلامی جز در موارد نادری که اسلام و حیثیت‎ ‎نظام در خطر باشد، آنهم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچکس‎ ‎نمی تواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند و خدا آن روز را نیاورد.»32

7ـ آزادی دینی اقلیتها

‏از مصادیق آزادیهای فردی آزادی در انجام اعمال عبادی و مراسم مذهبی یا سنتی‏‎ ‎‏ادیان و مذاهب رسمی است. امام این نوع آزادی و حمایت از اقلیتهای دینی را از ویژگیها‏‎ ‎‏و مسلّمات جمهوری اسلامی ایران می داند.‏33

8ـ تضمین آزادیهای فردی در حوزه رفتار و عمل

‏برای آزادیهای فردی تقسیماتی ذکر شده است که از میان آنها امنیت، آزادی و‏‎ ‎‏مصونیت مسکن، تعرض ناپذیری مکاتبات، آزادی رفت و آمد، آزادی انتخاب شغل و‏‎ ‎‏تغییر آن و... را می توان نام برد. همه این قبیل آزادیها در اندیشه امام ملحوظ است و‏‎ ‎‏ایشان جز مواردی که با امنیت کشور و توطئه های دشمنان انقلاب مرتبط می شود در بقیه‏‎ ‎‏موارد سلب آزادی فردی را مطرود اعلام کرده اند.‏34


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 65
9ـ آزادی احزاب و گروههای سیاسی 

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ آزادی احزاب را به امور زیر مقید ساخته اند:‏

«احزاب، گروهها، جمعیتهای سیاسی و مذهبی آزادند مادامی که اعمالشان بر‎ ‎ضد جمهوری اسلامی و اسلام و نقض حاکمیت ملت و نقش ملیت و کشور‎ ‎نباشد.»35

10ـ عدم منافات آزادیهای مدنی با اطلاق ولایت فقیه

‏برخی مخالفان ولایت مطلقه فقیه در برخی استدلالهایشان به تعارض این نظریه و‏‎ ‎‏حقوق و آزادیهای مدنی استناد جسته اند.‏36 ‏اما این تصور از دید حضرت امام باطل و‏‎ ‎‏موهوم است، زیرا نباید تصور کرد که ولایت مطلقه به معنای ولایت رها و بی قید و شرط‏‎ ‎‏و بدون ضابطۀ فقیه است که بخواهد بدون در نظر گرفتن معیارهای اسلامی و مصالح‏‎ ‎‏عمومی کاری را انجام دهد، در این حکومت، شخص حقیقی ولی فقیه نیست که‏‎ ‎‏حکومت می کند بلکه شخصیت فقیه و مقام فقاهت، حکومت می نماید. این نوع ولایت‏‎ ‎‏در حقیقت مظهر اجرایی ولایت الهی است. به همین خاطر، اعتبار آن مربوط به شخص‏‎ ‎‏خاصی نیست بلکه به شخصیت ویژه او مرتبط است.‏

‏بنابراین با وجود همسانی اختیارات حکومتی ولی فقیه با اختیارات حکومتی‏‎ ‎‏پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏و ائمه‏‏(س)‏‏ ــ و نه همپایی مقام معنوی آنها، می توان به ترسیم حدودی برای‏‎ ‎‏اعمال ولایت مطلقه فقیه پرداخت که همان مقیدات آزادی اسلامی است.‏

‏باید گفت که اساساً «اطلاق» ولایت مطلقه فقیه در برابر ولایت نسبی مطرح می شود؛‏‎ ‎‏یعنی نباید اختیارات ولی فقیه را محدود و مقید به امور خاصی دانست، مانند آنکه گفته‏‎ ‎‏شود فقیه صرفاً در قضاوت و تعیین قاضی حق دخالت دارد، اما در تعیین فرمانده جنگ‏‎ ‎‏حق دخالت ندارد. لذا هیچ محدودیتی جز محدودۀ مصالح مردم و قوانین الهی و موازین‏‎ ‎‏و ضوابط اسلامی در زمینۀ اختیارات فقیه عادل وجود ندارد و مفهوم اطلاق آن به معنای‏‎ ‎‏نسبی نبودن ولایت برای فقیه در چهارچوب مقررات اسلامی است.‏

‏امام راحل هم در بیاناتشان و هم در آثار مکتوب خود، بوضوح مرزهای اختیارات‏‎ ‎‏ولی فقیه را در چهارچوب قوانین الهی‏37 ‏و مصالح عمومی تعریف‏38‏ و ترسیم نموده اند‏‎ ‎‏که همان مرزهای آزادی است.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 66
‏از سوی دیگر ولایت مطلقه فقیه از دید امام، به معنای نظارت و کنترل فعال، و نه‏‎ ‎‏حکومت حاکم بر محکومین است و اساساً در نظام اسلامی، حکومت به معنای استیلا و‏‎ ‎‏«تغلّب» حاکم بر محکومین وجود ندارد. ولی فقیه نه جزء دولت است و نه خارج از آن،‏‎ ‎‏بلکه به شکلی فعال هدایتگر جامعه و مجریان کشور در مسیر صحیح اسلامی است و‏‎ ‎‏دولت و نظام سیاسی، به واسطه این نوع دخالت و کنترل فقیه، مشروعیت می یابد. ایشان‏‎ ‎‏بر این باور بودند که «ما باید به مردم ارزش بدهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و‏‎ ‎‏شر کارها نظارت کنیم».‏39

11ـ انتقاد شدید از تهمت نبود آزادی در کشور

‏امام راحل همیشه میزان آزادی در کشور را بالا و بالنده و در خور ستایش می دانستند‏‎ ‎‏و به شدت از کسانی که جمهوری اسلامی را فاقد این نعمت بزرگ می دانستند انتقاد‏‎ ‎‏می نمودند و حتی این مطلب را در وصیت نامه خویش مورد تصریح قرار داده اند.‏40

‏ ‏

گفتار چهارم ـ دموکراسی از دیدگاه امام 

‏بحث امکان یا امتناع تحقق دموکراسی در جوامع اسلامی از دیرباز حتّی در یکی دو‏‎ ‎‏سده اخیر همواره مطرح بوده‏41‏ و اندیشمندان بسیاری در این زمینه به ارائه نظراتشان‏‎ ‎‏پرداخته اند. از جمله برخی از روشنفکران مذهبی و روحانیون موافق با دموکراسی دین‏‎ ‎‏سالارانه، با رویکرد درون دینی در چند محور زیر برای وفاق اسلام و دموکراسی تلاش‏‎ ‎‏داشته اند:‏

‏1ـ سازگاری و بدیل یابی نهادها و کنشهای دموکراتیک موجود با نهادهای مدنی صدر‏‎ ‎‏اسلام (همانند شورا، بیعت و...)،‏

‏2ـ انطباق فلسفه سیاسی دموکراسی با فلسفه سیاسی حکومت در اسلام،‏

‏3ـ مشروط و محدودکردن دموکراسی غربی و تلقی آن به مثابه زیر مجموعه ای از‏‎ ‎‏آیین اسلام و مندرج در آن،‏

‏4ـ پذیرفتن دموکراسی به مثابه یک نوع روش حکومت در اسلام،‏

‏5ـ تأویل مجدد مفاهیم دموکراتیک در سنت اجتهادی و تحلیل زبانی اسلام،‏

‏از شارحان برجسته این نظریات، در جهان اهل سنت، کواکبی، عبده، حسن البناء و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 67
‏در جهان شیعه آیت الله علامه نایینی را می توان نام برد.‏42‏ نایینی از سوی برخی از‏‎ ‎‏صاحبنظران جامعه مدنی دینی، همانند سید محمّد خاتمی به عنوان عمده ترین‏‎ ‎‏نظریه پرداز این جامعه به شمار آمده است. در مقابل اشخاصی مانند ابوالاعلی مودودی‏‎ ‎‏و منیرالحسینی به شدت با هرگونه چهارچوب نظری تبیین دموکراتیک حکومت دینی‏‎ ‎‏مخالفت می ورزند.‏43

‏اما اندیشه امام خمینی‏‏(س)‏‏ در این زمینه واجد چه معنا و آرایی است؟ در این باره‏‎ ‎‏نظرات مختلفی مطرح گشته است مثلاً گفته شده «جمع بندی نهایی مابین اسلام و‏‎ ‎‏دموکراسی که در بعدهای ساختاری، اجرایی و نظری جامه عملی به خود می پوشد‏‎ ‎‏همانا نظریه ولایت فقیه امام خمینی‏‏(س)‏‏ است که جمهوریت و اسلامیت نظام را دو بال‏‎ ‎‏تفکیک ناپذیر حکومت اسلامی می دانند.‏44

‏پژوهشگر دیگری با تحلیل محتوای موارد استفاده کلمه دموکراسی در سیره امام، بر‏‎ ‎‏این باور است که در یک تقسیم بندی کلان، وی دوگونه برداشت از این مفهوم داشته‏‎ ‎‏است. «در یک گونه، ایشان از دموکراسی بیشتر به نحو جدلی و در محکوم کردن مدعیان‏‎ ‎‏دموکراسی در کشورهای بزرگ و قدرتمند، اعم از شرقی و غربی و البته بیشتر غربی و‏‎ ‎‏همچنین دعاوی مخالفان داخلی، استفاده کرده و در گونۀ دیگر، واژۀ دموکراسی به‏‎ ‎‏صورت ایجابی و مثبت و گاه همچون مقوله ای مورد پذیرش اسلام به کار رفته است‏45‏... .‏‎ ‎‏همچنین کاربرد زیاد دو واژۀ متسامح «ملت» و «مردم» را برخی یادآور نوعی دموکراسی‏‎ ‎‏پوپولیستی ریشه ای می دانند که وجه بارز آن تکیه وافر به مردم و حق رأی آنهاست.‏46‏ به‏‎ ‎‏عقیده مؤلفی دیگر:‏

«امام خمینی دموکراسی را نه به مفهوم غربی آن بلکه به معنای کارآمدی‎ ‎حکومت با اتکاء بر خواست و تأیید اکثریت مردم می پذیرد.»47

‏در هر حال اگرچه امام راحل به عنوان فقیهی زمان شناس، با لحاظ مقتضیات زمانی و‏‎ ‎‏مکانی مختلف، در هفتاد مورد کلمه دموکراسی را به انحاء متنوعی استفاده نموده اند اما‏‎ ‎‏موضع ایشان در این باره از وضوح و شفافیت خاصی برخوردار است که به شرح زیر‏‎ ‎‏ارائه می شود:‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 68
الف ـ تعریف دموکراسی

‏در بیانات امام، به طور غیرمستقیم تعاریفی از این مفهوم ذکر شده که وجه بارز آن این‏‎ ‎‏است که مردم بواسطه ابزارهایی مانند انتخابات بتوانند سرنوشت خود را در دست‏‎ ‎‏بگیرند.‏

‏در اندیشه ایشان دیکتاتوری وجه مقابل دموکراسی شمرده شده است که ممیزۀ آن‏‎ ‎‏تحمیل عقیده و مخالفت با خواست ملت است.‏48

‏ ‏

ب ـ قاعده الزام و استفاده جدلی از مفهوم دموکراسی

‏واقعیت دارد که بسیاری از استنادات امام به واژه دموکراسی از باب قبول آن و قائل‏‎ ‎‏شدن ارزش ذاتی و اصیل برای این مفهوم ــ بویژه در شکل غربی آن ــ نبوده است و‏‎ ‎‏درواقع اوج تصریحات ایشان در این باره بخصوص در سالهای 57 و 58 از باب قاعده‏‎ ‎‏الزام ــ و الزموهم با الزموا علیه انفسهم ــ‏49‏ و مجادله و محاجه به نحو احسن با مخالفین‏‎ ‎‏داخلی و خارجی و جلب نظر مخاطبین و ارائه چهره ای ملایم و انسانی و صلح طلب از‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی بوده است.‏

‏تکیه به قاعده الزام در سیره امام راحل کاملاً مسبوق به سابقه است و استنادات ایشان‏‎ ‎‏در کتابهایی مانند «کشف الاسرار» به قانون اساسی مشروطه و... از این باب بوده و این‏‎ ‎‏نیت را دربرداشته که مدعیان رژیم سابق را بدانچه خود را مدعی و ملزم به آن می دانند،‏‎ ‎‏الزام نماید.‏50 ‏عدم درک درست این قاعده باعث شده که برخی مانند یان ریشار به اشتباه‏‎ ‎‏از پذیرش محدود سلطنت توسط امام در کشف الاسرار یاد کنند.‏51

‏در قضیه دموکراسی هم ایشان از این قاعده استفاده می کنند ضمن آنکه بر داعیه هایی‏‎ ‎‏که ایران را قابل دموکراسی نمی دید و یا چهره ای خشن از اسلام ترسیم می کرد مهر باطل‏‎ ‎‏می زدند و مخالفان و روشنفکران مدعی آزادی و دموکراسی را خلع سلاح می نمودند.‏

‏نقل قول زیر حاوی همین مطلب است:‏

«شیاطین می خواهند منعکس کنند که ایران قابل دموکراسی نیست، ایران قابل‎ ‎عدالت نیست. ایران قابل آزادی نیست. باید ای برادران من نگذارید که این مسایل‎ ‎پیش بیاید و این گفتارهای نامربوط گفته شود52... ما احتیاجی نمی دیدیم در این

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 69
مسألۀ رفراندم ‏[‏جمهوری اسلامی‏]‏. لکن چون برای قطع بعضی حرفها و بهانه ها‎ ‎بنابراین شد که رفراندم بشود و بهانه گیرها فهمیدند به اینکه مسأله آنطور که خیال‎ ‎می کردند نیست و ملت با اسلام است... .»53

‏به عنوان نمونه ای دیگر، امام در مقابل مخالفت با مجلس خبرگان و نتیجۀ رأی آنها،‏‎ ‎‏مخالفین را ملزم به تبعیت از رأی اکثریت مردم و دموکراسی مورد اعتقاد آنها می کند و‏‎ ‎‏اظهار می دارد که:‏

«دموکراسی این است که آراء اکثریت و آنهم اینطور اکثریت معتبر است.‎ ‎اکثریت هرچه گفتند آرایشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد.»54

‏شایان ذکر است تا قبل از پیروزی انقلاب نیز، ایشان در مبارزه با رژیم پهلوی، شاه و‏‎ ‎‏اربابانش را به نقض دموکراسی و نابودی اصولی آن بارها متهم نموده اند.‏55

‏ ‏

ج ـ مساوی دانستن دموکراسی غربی و شرقی با دیکتاتوری و فریبکاری و نفی آن

‏در سیره امام، نفی دموکراسی غربی و تأکید بر فریبکاری آن قدمت دیرینه ای دارد‏‎ ‎‏همچنانکه در کشف الاسرار ضمن تأکید بر حکومت اسلامی و مشروعیت انحصاری آن‏‎ ‎‏در بین سایر اشکال حکومتی می فرمایند:‏

«هیچ فرق اساسی میان مشروطه و استبداد و دیکتاتوری و دموکراسی نیست،‎ ‎مگر در فریبندگی الفاظ و حیله گری قانونگذاریها، آری شهوترانها و استفاده چیها‎ ‎فرق می کند.»56

‏در سایر اظهار نظرهای ایشان همین موضع مجدداً آشکار و به کرات تکرار شده‏‎ ‎‏است. امام در بیانی به وزیر خارجه ترکیه (21 / 3 / 58) اظهار می دارند:‏

«مع الاسف در ممالک غرب که بیشتر دم از دموکراسی می زنند و در ممالک ما‎ ‎که باز آنها هم دم از دموکراسی می زنند خبری از دموکراسی نیست. غربیها با این‎ ‎افسون می خواهند ما را خواب کنند و بهره برداری از ما بکنند و ما هم در تحت لوای‎ ‎اسلام نباشیم. دموکراسی را نمی توانیم آنطوری که صحیح است به آن عمل‎ ‎بکنیم.»57

‏امام به صراحت در پیامشان بعد از رفراندم جمهوری اسلامی ایران از دموکراسی‏‎ ‎‏غرب و شرق با عنوان دیکتاتوریهای عظیم یاد می کنند‏58 ‏و در جای دیگر قیام ملتهای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 70
‏اسلامی و مظلومان علیه باطل، و «دیکتاتوری در شکل دموکراسی و جلادی در پوشش‏‎ ‎‏انساندوستی و...» را به خواست خداوند متعال به شمار می آورند.‏59

‏ایشان در طول مبارزه شعار کاذب دموکراسی خواهی و آزادی طلبی را از زمینه های‏‎ ‎‏سوءاستفاده و توطئه چینی و خیانتهای نهانی به حساب می آورند و شکل غربی‏‎ ‎‏دموکراسی را نفی می کنند.‏60

‏جالب اینجاست که امام راحل بشدت این ادعا را که مردم مسلمان در خلال انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی نهضتی دموکراتیک داشته و خواهان دموکراسی بوده، نفی و تقبیح می کنند و بر‏‎ ‎‏اسلامیت این حرکت صحۀ مؤکد می گذارند.‏61

‏به تعبیر امام، چنین مردمی هیچگاه برای شکم و امور مادیشان، تن به این زحمات و‏‎ ‎‏از جان گذشتگی ها نداده اند بلکه مقاصد عالی و الهی مد نظرشان بوده است.‏62

‏مدعیان غربی دموکراسی در سالهای آخر حیات امام نیز از انتقادهای تند ایشان بی‏‎ ‎‏بهره نمانده اند. حقیقت آن است که امام معتقد بود که پدیدۀ دموکراسی و آزادی غربی،‏‎ ‎‏پدیده ای مصنوع و دست ساز توسط خود آنها و در راستای منافعشان است و ایشان‏‎ ‎‏همواره و فریبکارانه این واژگان را به نفع خود تأویل و تفسیر می نمایند که نمونه آن‏‎ ‎‏حمایت از سلمان رشدی و رفع ومنع حجاب زنان مسلمان به اسم دموکراسی و آزادی و‏‎ ‎‏تمدن است. علت این امر به باور امام «جز این است که تفسیر و تأویل آزادی و استفاده از‏‎ ‎‏آن در اختیار کسانی که با اساس آزادی مقدس مخالفند؟»‏63

‏ ‏

‏د ‏ـ مجهول بودن و ابهام دموکراسی

‏ناقدین دموکراسی در گذشته و حال یکی از معایب بزرگ دموکراسی را ابهام در تار و‏‎ ‎‏پود، اصول و مبانی و ماهیت آن دانسته اند. در حقیقت تنوع و تکثر انواع دموکراسیها مانع‏‎ ‎‏ایجاد وحدت نظر در بسیاری از اساسی ترین مفاهیم این اصطلاح گردیده و بعضاً به‏‎ ‎‏تعارضهای موجود در آن دامن زده است. به عنوان مثال گفته می شود که دموکراسی در‏‎ ‎‏سه مفهوم متفاوت «حکومت اکثریت»، «حکومت قانون» و «تعدد گروههای قدرت» بکار‏‎ ‎‏رفته است. به عقیده برخی میان این سه برداشت تعارضاتی وجود دارد که موجب ابهام‏‎ ‎‏در معنای دموکراسی شده و همین ابهام زمینه تعابیر گوناگون از دموکراسی در قرن بیستم‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 71
‏را فراهم آورده است.‏64‏ از سوی دیگر دموکراسی مفهومی پیچیده و چند بعدی است و‏‎ ‎‏ابهامی که در معنای آن وجود دارد، ناشی از تأکیدی است که صاحب نظران و هواداران‏‎ ‎‏دموکراسی بر وجوه خاصی از آن می کنند... این که حکومتهای گوناگون خود را‏‎ ‎‏دموکراتیک می خوانند به دلایلی چندان شگفت آور نیست. نخست این که سنت اندیشه‏‎ ‎‏دموکراتیک بسیار گسترده و مشحون از اندیشه های متفاوت و حتی متعارض درباره‏‎ ‎‏مبانی پیدایش دولت، نهاد انسان، کار ویژه های حکومت و غیره است.‏65‏ دوم آنکه اساساً‏‎ ‎‏تعریف دموکراسی ــ حکومت به وسیله مردم ــ مفهومی سرشار از ابهام است و‏‎ ‎‏عرصه های عدم توافق بر سر تحلیل اجزای این تعریف گسترده است... به عنوان مثال‏‎ ‎‏«اندرو وینسنت» معتقد است که در اندیشه حاکمیت مردم، تعریف مردم پیوسته در حال‏‎ ‎‏دگرگونی بوده است.‏66

‏برخی منتقدین دموکراسی تا بدانجا پیش رفته اند که این نظام و واژه را مبتنی بر‏‎ ‎‏مفهومی آشفته می دانند و به تعبیر یکی از مدافعین دموکراسی ـ کارل کوهن ـ ، در نتیجه‏‎ ‎‏بی بند و باری لفظی، آشفتگی فکری، و حتی اندکی فریبکاری عمدی، اصطلاح‏‎ ‎‏دموکراسی تا حد زیادی معنی خود را از دست داده است و در جهان سیاست تقریباً به‏‎ ‎‏هر چیزی اطلاق می شود و کار به جایی رسیده است که تقریباً هیچ معنایی ندارد.‏67

‏بعد از ذکر این مقدمه، شایان تصریح است که امام راحل نیز به فراست معتقد به‏‎ ‎‏ابهام، تغیّر و تلوّن مفهوم و رژیم دموکراسی بودند و با لحاظ برتری و وضوح اسلام‏‎ ‎‏نسبت به این شکل و اندیشه حکومتی، آن را نفی می نمودند. ایشان در مصاحبه با حامد‏‎ ‎‏الگار (7 / 10 / 58) ضمن شرح تلاشهای ناموفق مخالفین در حذف صفت اسلام از نام‏‎ ‎‏نظام و جای گذاری «جمهوری دموکراتیک» یا «جمهوری اسلامی دموکراتیک» بجای آن،‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

«ملت ما این را قبول نکرد. گفتند ما همان آنکه ما می فهمیم اسلام را می فهمیم.‎ ‎از جمهوری هم می فهمیم چیست! اما دموکراتیکی که در طول تاریخ پیراهنش‎ ‎عوض کرده، هر وقت یکی را. الان این دموکراتیک در غرب یک معنا دارد، در شرق‎ ‎یک معنا دارد و افلاطون یک چیز می گفت و ارسطو یک چیزی می گفت. این را ما‎ ‎نمی فهمیم. ما یک چیزی که نمی فهمیم چه ادعایی داریم که ذکرش بکنیم و رأی‎ ‎بتوانیم به آن بدهیم آنی که می فهمیم. ما اسلام را می دانیم چه هست یعنی می دانیم

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 72
رژیم عدل است.... این عدالت است در آن از احکامی که در صدر اسلام بودند مثل‎ ‎علی بن ابی طالب، فهمیدیم چه کاره است چه می کند و جمهوری هم معنایش را‎ ‎می فهمیم که باید ملت رأی بدهند. اینها را قبول داریم. اما آن دموکراتیکش را حتی‎ ‎پهلوی اسلامش بگذارید ما قبول نداریم...»68

ه ـ برتری اسلام نسبت به دموکراسی و ترادف آن با دموکراسی حقیقی

‏در بیانات امام راحل بارها بر جامعیت و کمال اسلام و نظام سیاسی آن نسبت به سایر‏‎ ‎‏نظامهای سیاسی و از جمله دموکراسی تأکید شده است. ایشان در مقابل تهمتها و یا‏‎ ‎‏حساسیتهایی که معطوف به ضدیت حکومت اسلامی با تمدن و دموکراسی بود بارها‏‎ ‎‏می فرمودند:‏

«رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست رژیم عادلانه ای است که‎ ‎شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است‎ ‎دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی هایی که در غرب هست مشابه باشد اما آن‎ ‎دموکراسی ای که ما می خواهیم بوجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسی‎ ‎اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است.»69

‏از این دیدگاه:‏

«حکومت اسلامی حکومتی نمونه است و با حکومتهای دیگر فرق دارد. چون‎ ‎حکومتهای خوب دیگر فقط به دنبال مصالح مادی مردم هستند و سعی می کنند‎ ‎خرابکاری نکنند اما حکومت اسلامی شعار اصلیش انسان سازی است.»70

‏امام معتقد است که همه وظیفه دارند در راستای نهضت بکوشند تا با عملی شدن‏‎ ‎‏اسلام، همگان بتوانند نظاره نمایند که چگونه آزادی و دموکراسی مورد ادعای دیگران،‏‎ ‎‏در اسلام محقق شده است.‏71

‏ایشان ضمن رد تبلیغات سوء علیه اسلام و از جمله ناکارآمدی آن بر این باورند که‏‎ ‎‏دموکراسی ممتاز و واقعی توسط حکومت اسلامی قابل ارائه است و در جمع جوانان‏‎ ‎‏فرانسوی (18 / 8 / 57) اظهار می دارند:‏

«ما می خواهیم اسلام را لااقل حکومتش را به یک نحوی که به حکومت صدر‎ ‎اسلام شباهت داشته باشد اجرا بکنیم تا شما معنی درست دموکراسی را به آن‎ ‎حدی که هست بفهمید و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام است با این

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 73
دموکراسی معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهور و سلاطین ادعا می کنند‎ ‎بسیار فرق دارد.»72

‏و از جمله این فرقهای فاحش، بعد انسان سازی و معنویت طلبی حکومت اسلامی در‏‎ ‎‏کنار تأمین مصالح مادی افراد است. چنین ویژگی حکومت، باعث ترقی و بالندگی تمدنی‏‎ ‎‏و موافقت با مظاهر آن است. همچنانکه ایشان در پاسخ به سؤال شکل حکومت اسلامی‏‎ ‎‏می گویند که: ‏

«حکومت، جمهوری است مثل سایر جمهوریها و احکام اسلام هم احکام‎ ‎مترقی و مبتنی بر دموکراسی پیشرفته و با همه مظاهر تمدن موافق ‏[‏می باشد‏]‏73

‏افکار عالیه امام حاوی این مضمون است که حتی اگر غربیها اسلام و حکومت مترقی‏‎ ‎‏آن را متوحش بدانند چون اکثریت مردم خواهان آنند ایشان چاره ای جز تن دادن به آن‏‎ ‎‏ندارند.‏74‏ ‏‏گرچه غربیها و مخالفین تمام سعی خود را نمودند که لفظ اسلامیت را از نام‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی بزدایند و آن را تبدیل به جمهوری دموکراتیک نمایند و به تعبیر امام‏‎ ‎‏علت آن بود که اینها از این لفظ واهمه داشته و از نفس جمهوریت نمی هراسیدند.‏75‎ ‎‏ایشان به طور کلی انضمام کلمه دموکراتیک به نام جمهوری اسلامی را مایه وهن اسلام و‏‎ ‎‏اهانت به آن می دانند و در همین راستا در توجیه نامگذاری جمهوری اسلامی به حامد‏‎ ‎‏الگار (8 / 10 / 58) می فرمایند:‏

«جمهوری هم معنایش را می فهمیم که باید ملت رأی بدهند. اینها را قبول‎ ‎داریم. اما آن دموکراتیکش را حتی پهلوی اسلامش بگذارید ما قبول نداریم... اینکه‎ ‎ما قبول نداریم برای اینکه اهانت به اسلام است؛ شما این را پهلویش می گذارید‎ ‎اسلام دموکراتیک نیست و حال آنکه از همه دموکراسیها بالاتر است. ما از این‎ ‎جهت این را قبول نمی کنیم. اصلاً شما پهلوی این را بگذارید مثل این است که‎ ‎بگویید که جمهوری اسلامی عدالتی. این توهین به اسلام است برای اینکه عدالت‎ ‎متن اسلام است از این جهت این را هم ملت ما قبول نکردند... .»76

‏امام تجلی دموکراسی واقعی را به کرات در سیر و سلوک پیامبر و حاکمان صدر‏‎ ‎‏اسلام ـ علی ‏‏علیه السلام‏‏ و خلیفه دوم ـ با توده های مردم مورد اشاره قرار داده اند و تکرار چنین‏‎ ‎‏نمونه هایی را در تاریخ دموکراسیها بی سابقه می دانند.‏77


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 74
وـ مقارنت عدالت و آزادی با دموکراسی حقیقی

‏امام راحل به دفعات در شرح دموکراسی واقعی و مورد قبول اسلام، حکومت عادله‏‎ ‎‏اسلامی را مطرح نموده اند حکومتی که تمایزی بین اقشار قائل نیست و بنا به‏‎ ‎‏استحقاقهای ایشان به آنها امتیاز داده و در سلسله مراتب مختلف جای می دهد. ایشان در‏‎ ‎‏پیامی به مناسبت قیام مردم یزد (29 / 2 / 57) اظهار می دارند تا زوال حکومت پهلوی و‏‎ ‎‏برپاکردن حکومت عدالتگر اسلامی دست از مبارزه برنمی دارند تا حکومت دموکراسی‏‎ ‎‏به معنی واقعی جایگزین دیکتاتوریها و خونریزیها شود.‏78‏ همچنین در مصاحبه با‏‎ ‎‏روزنامه تایمز لندن (6 / 9 / 57)، حکومت اسلامی را «حکومت مبتنی بر عدل و‏‎ ‎‏دموکراسی متکی به قواعد و قوانین اسلام» معرفی می کنند.‏79‏ از دید ایشان:‏

«برنامه جمهوری اسلامی این است که یک دولتی بوجود بیاید که با همه قشرها‎ ‎به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها را ندهد مگر به امتیازات انسانی که خود آنها‎ ‎دارند. ما اگر موفق بشویم و جمهوری اسلامی را با محتوای اسلام پیاده کنیم و یک‎ ‎حکومت اسلامی به تمام معنا در ایران بپا کنیم این الگو خواهد شد از برای همه‎ ‎کشورهاکه معنی دموکراسی را به آن معنای حقیقی نه به آن معنایی که برای اغفال‎ ‎دیگران است.»80

‏از سوی دیگر مواردی نیز وجود دارد که امام، دموکراسی را در تقارن و تعامل با‏‎ ‎‏آزادی مورد مداقه قرار داده اند. به عنوان مثال ایشان در مصاحبه با اوریانا فالاچی‏‎ ‎‏(29 / 6 / 58) و در پاسخ به آن سؤال وی که هدف مبارزه ملت ایران برای کسب آزادی‏‎ ‎‏بود یا تحقق اسلام؟ چنین پاسخ داده است که هدف، اسلام بود و البته اسلام دربرگیرندۀ‏‎ ‎‏همه معانی ای است که به آن دموکراسی می گویند. به تعبیر دیگر، آزادی و دموکراسی را‏‎ ‎‏هم معنای هم به کار برده و این با تفسیر یاد شدۀ قبلی که دموکراسی، حق مردم در‏‎ ‎‏انتخاب سرنوشتشان از طریق انتخابات است، سازگاری دارد.‏81

‏ ‏

زـ مقابله با آفتهای رایج نظامهای دموکراتیک (بویژه در عرصه انتخابات)

‏ناقدین دموکراسی معتقدند که خطرها و آفات بسیاری متوجه این نوع رژیم سیاسی‏‎ ‎‏است و نمی توان آن را مفهوم و نظام فاقد عیبی به حساب آورد. خطر فریب افکار و آراء‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 75
‏عمومی و نفوذ برآن از جمله این آفتهاست. مثلاً اینکه رأی مردم در نظام دموکراسی تا‏‎ ‎‏چه حد تعیین کنندۀ اصلی در عرصه های سیاسی است، جای جدلهای فراوانی را باز‏‎ ‎‏می گذارد، و این سؤال به کرات طرح می شود که رأی مردم و نتیجه انتخابات تا چه اندازه‏‎ ‎‏منعکس کنندۀ ارادۀ واقعی مردم است؟ تبلیغات و درامان نبودن رأی دهندگان از خطر‏‎ ‎‏فریب و نفوذ، عضویت در ماشینهای بزرگ سیاسی (اصطلاحی که «ماکس وبر» در مورد‏‎ ‎‏احزاب سیاسی بکار می برد) و حق انتخاب محدود بین چند حزب، تا چه حد به فرد‏‎ ‎‏امکان می دهد خواست واقعی خود را از طریق رأی منعکس کند؟ این سؤالی است که‏‎ ‎‏هنوز پاسخ قطعی بدان داده نشده است.‏

‏همچنین وجود الیتهای (نخبگان) سازمان یافته و نیرومند در دموکراسیهای امروز،‏‎ ‎‏موانعی بر سر راه مشارکت واقعی عمومی در زندگی سیاسی بوجود آورده است تا جایی‏‎ ‎‏که برخی نظریه پردازان معاصر (همانند رابرت دال)، دموکراسی را اصولاً چیزی بیش از‏‎ ‎‏تعدد و رقابت نخبگان به شمار نمی آورند از دید وی «دیکتاتوری، حکومت یک اقلیت و‏‎ ‎‏دموکراسی یا پولیارشی، حکومت چند اقلیت است....»‏82

‏«رابرت میخلز» نیز با آهنین الیگارشی آهنین به توصیف حکومتها و از جمله نظام‏‎ ‎‏دموکراسی نخبه گرایی پرداخته و جوامع را محکوم به قبول حکومت «اقلیت متنفذ»‏‎ ‎‏دانسته است. در دموکراسی نخبگان، آزادی فردی و حکومت اکثریت و برابری به عنوان‏‎ ‎‏درونمایه دموکراسی کلاسیک، جای خود را به دموکراسی به عنوان روش و شیوه ای‏‎ ‎‏برای تشکیل رهبری سیاسی می دهد و دیگر حکومت اکثریت و توده ها نیست بلکه‏‎ ‎‏حداکثر وسیله ای برای مشورت با اکثریت و حفظ منافع اقلیتهاست و بطور کلی با حذف‏‎ ‎‏عملی مردم و بسنده نمودن به رقابت چند الیت، کار توده ها فقط رضایت دادن و نه‏‎ ‎‏حکومت کردن می شود و بدینسان عناصر آرمانی و اخلاقی نظریه کلاسیک دموکراسی‏‎ ‎‏به عنوان عناصر واهی و اسطوره ای طرد می شود و این مفهوم و نظام سیاسی در عمل‏‎ ‎‏نیازمند قدری بی تفاوتی و انفعال از جانب توده ها گشته است.‏

‏ذکر این مقدمه از این باب بود که به این مهم توجه شود که آفات مذکور از دید امام‏‎ ‎‏راحل پوشیده نبوده است و ایشان با فراست کامل در این زمینه بویژه در بحث از‏‎ ‎‏انتخابات، اظهار نظرهای عمیقی نموده اند. امام با دموکراسی نخبه گرا به معنای پیش گفته‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 76
‏که مانع حضور فعال مردم و آرای آنهاست مخالف بودند و ضمن پافشاری بر حضور‏‎ ‎‏متخصصین در انتخابات، مردم را مکلف به حضور آگاهانه در این امر می دانستند و‏‎ ‎‏می گفتند اگر همه گروهها و مجامع صلاحیت کاندیدایی را تأیید کنند، اصل آن است که‏‎ ‎‏صلاحیت وی برای شخص رأی دهنده محرز شود. از سویی امام گروه گرایان را از‏‎ ‎‏ضابطه گرایان جدا می دانستند و ضمن تأکید بر شایسته سالاری، به همه توصیه می کردند‏‎ ‎‏که «اگر کسانی را در غیر گروه یا صنف خود یافتند که از افراد گروهشان لایق تر است او را‏‎ ‎‏کاندید کنند»‏83‏ و شرعاً کاندیداتوری افراد غیرصالح را به خاطر مغایرت با رضای الهی و‏‎ ‎‏منافع عمومی منع می نمودند.‏84 ‏امام برای افزایش تأثیر و صحت انتخاب توسط مردم،‏‎ ‎‏توصیه می کردند که حوزه ای برای حوزه دیگر کاندیدا تعیین نکند و هر کاندیدا، بومی‏‎ ‎‏منطقه خویش باشد تا بدینوسیله دخالت منفی گروهها و جناحها در انتخابات کمتر شود‏‎ ‎‏و آرای مردم بیشتر نافذ شود. ایشان شدیداً مخالف تبلیغات انتخاباتی به شیوه غربی‏‎ ‎‏بودند و هرگونه توهین و افترا و تخریب افراد را در این قضیه نفی می نمودند همچنانکه‏‎ ‎‏انتخابات همراه با تبلیغات سالم و گسترده را ضروری می دانستند. امام در مورد انتخابات‏‎ ‎‏دوم در مجلس شورای اسلامی ضمن ضروری دانستن حضور افراد متخصص و دانشمند‏‎ ‎‏جهت مجلس، در جهان متطور و پرمنازعه امروزی، در همین راستا منشور‏‎ ‎‏هوشمندانه ای برای مقابله با آفات رایج دموکراسی ارائه نموده اند.‏85

‏ایشان در پاسخ به نامه چهارتن از نمایندگان، از رشد سیاسی و دینی مطلوب مردم و‏‎ ‎‏خودآگاهی آنها به عنوان عامل صحت انتخاب ایشان یاد نموده و بر ضرورت آزاد‏‎ ‎‏گذاشتن ملت و عدم تحمیل کاندیداها به آنها یاد می کند.‏86

‏امام در برخوردهای عملی خود نیز امکان انتخاب آزاد را برای مردم ملحوظ‏‎ ‎‏می شماردند و سعی در تحمیل عقیده خویش نسبت به فرد یا افرادی خاص نداشتند.‏87

‏ ‏

ح) جایگاه عالیه مردم و ولایت مطلقه فقیه

‏این توهّم در اندیشه امام ممکن است مطرح شود که آیا اطلاق ولایت فقیه و تولی وی‏‎ ‎‏به منزله تصغیر و ناچیزشمردن نقش مردم در نظام اسلامی نیست و آیا مغایرتی بین این‏‎ ‎‏دو نیست؟ و اساساً سیره ایشان در این باره چگونه بوده است؟ واقعیت این است که از‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 77
‏بررسی سیره نظری و عملی امام یک نتیجه کلی و گویا حاصل می شود و آن این است که‏‎ ‎‏مردم در اندیشه و حیات سیاسی ایشان به طور جدی دارای نقش محوری بوده اند.‏88‎ ‎‏خوشبینی به مردم و توان عظیم آنها و اهمیت به پذیرش و خواست عمومی و بلوغ فکری‏‎ ‎‏ـ سیاسی ملت و تکریم از ایشان، در همۀ آثار معظم له به چشم می خورد. در فقاهت،‏‎ ‎‏سیاست و عرفان امام، نقش عمده مردم قابل رویت است. البته بعد الهی (اسلامی) این‏‎ ‎‏تفکر، بر بعد مردمی، احاطه داشته و جبنۀ مردمی مقید و محصور در آن است. این دو‏‎ ‎‏رکن به تعبیر خودشان بی تردید رمز پیروزی و بقای انقلاب اسلامی به زعامت ایشان‏‎ ‎‏بوده‏89‏ و در حقیقت موفقیت نهضت در همه ادوار بستگی به پذیرش، آمادگی، قابلیتها و‏‎ ‎‏همراهی مردم داشته است و امام هم با اتکال به ذات احدیت و استظهار مردم، نهضت را‏‎ ‎‏رهبری و به ثمر رساندند.‏

‏همانگونه که ذکر شد سیرۀ امام مملو از عبارات «مردم» ــ 1212 مورد ــ و «ملت» ــ‏‎ ‎‏1523 موردــ است و شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ فقیهی در طول تاریخ به اندازۀ‏‎ ‎‏وی، مردم را واجد نقش ندانسته و آنها را مورد خطاب و تکریم و استظهار قرار نداده‏‎ ‎‏است.‏

‏شایان ذکر است بدون هیچ تردیدی نظر ایشان در مورد جایگاه و نقش مردم در تحقق‏‎ ‎‏«ولایت فقیه» مطابق با نظریه ولایت انتصابی است و امامت و رهبری را منصوب الهی و‏‎ ‎‏نه مجعول دست بشر می دانند‏90‏ و اساساً نفس نظریه ولایت مطلقه فقیه امام و همطرازی‏‎ ‎‏و همگونی اختیارات حکومتی فقیه جامع الشرایط با پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه معصومین ‏‏علیه السلام‏‏ و‏‎ ‎‏آبشخور واحد این اختیارات دلالت بر این دارد که منصب حکومت امری الهی است و‏‎ ‎‏اختیارات حاکم نیز منصوب و مجعول از سوی خدای متعال است.‏

‏از سوی دیگر تأکید مکرر امام بر نقش با اهمیت مردم و اعتقاد به ولایت انتصابی‏‎ ‎‏موجد هیچگونه شبهه و توهّمی نیست. زیرا ایشان اگرچه به این نظریه باور قطعی‏‎ ‎‏داشته اند، اما به دلایلی از جمله، احترام و علاقه وافر به مردم و اهمیت بیش از حد به‏‎ ‎‏پذیرش و خواست آنها و ضرورت حفظ اسلام و مصالح عمومی و در نظر گرفتن‏‎ ‎‏موقعیتهای زمانی و مکانی جدید، عملاً «نظریه احتیاطی» را پیش گرفته اند، تا به هر دو‏‎ ‎‏نظریه ولایت انتصابی و انتخابی عمل شود. زیرا عمل به نظریه احتیاطی، عمل به همه‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 78
‏آراء است و بر این دلالت دارد که فقیه در صورتی «ولی امر» می گردد که مردم او را‏‎ ‎‏بپذیرند.‏91‏ بدین ترتیب، امام با علاقه مفرط به مردم و چشم پوشی از حق شرعی‏‎ ‎‏خویش، ضمن رعایت احتیاطهای شرعی در امر زعامت، به مردم نقش بیشتری اعطا‏‎ ‎‏کردند و بدین وسیله بنا به قاعدۀ الزام، حجت را بر همگان با استواری بیشتری تمام‏‎ ‎‏نمودند. لذا نظریه ولایت مطلقه فقیه به تعبیرات مختلف ایشان موجد هیچگونه استبداد‏‎ ‎‏و یا تصغیر و ناچیزشمردن مردم نیست و حتی قضیه برعکس این است. لذا با وجود‏‎ ‎‏انتصاب الهی ولایت فقیه، سیرۀ امام حاکی از آن است که ایشان، رهبری خویش را به‏‎ ‎‏تأیید شارع و قبول مردم مستند کرده اند و با این عمل علاوه بر احترام به مجاهدتهای‏‎ ‎‏مردم، رعایت احتیاط و محکم کاری فقهی و سیاسی را نیز نموده اند همچنانکه اظهار‏‎ ‎‏می دارند:‏

«ما به واسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما الان می بینید و دیدید تاکنون که‎ ‎آرای عمومی با ماست و ما را به عنوان وکالت بفرمائید یا به عنوان رهبری، همه‎ ‎قبول دارند از این جهت ما یک دولت معرفی می کنیم... و بواسطه ولایتی که از‎ ‎طرف شارع مقدس دارم ایشان ‏[‏بازرگان‏]‏ را قرار داده ام، ایشان واجب الاتباع‎ ‎است.»92

‏امام بارها بطور صریح اظهار داشته اند که در جمهوری اسلامی:‏

«ما تابع آرای ملت هستیم»93 و «انتخاب با ملت است»94 و «ملت باید الان همه‎ ‎شان ناظر امور باشند»95 زیرا «اینجا آرای ملت حکومت می کند. اینجا ملت است‎ ‎که حکومت را در دست دارد و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست‎ ‎و امکان ندارد.»96

‏نکته بسیار حائز اهمیت آن است که حتی امام راحل، مردم را ناظر عملکرد ولی فقیه‏‎ ‎‏دانسته و آنها را موظف به تذکّر موارد لازم به وی می داند به فرموده ایشان:‏

«همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک‎ ‎پایم را کنار گذاشته ام، کج گذاشتم ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی‎ ‎خودت را حفظ کن. مسأله، مسأله مهم است، همه ملت موظفند به اینکه نظارت‎ ‎داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است.»97


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 79
استنتاج

‏اندیشه و نوع رژیم سیاسی دموکراسی غربی در اندیشه امام به عنوان واژۀ مطلوبی‏‎ ‎‏نبوده و فاقد ارزش ذاتی است و به همین دلیل این واژه به میزان بسیار ناچیزی به نسبت‏‎ ‎‏کاربرد کلمات «مردم» و «ملت» در بیانات ایشان به کار رفته است. واقعیت آن است که‏‎ ‎‏امام با توجه به هیمنه و رونق واژۀ دموکراسی و رعایت مقتضیات زمانی و مکانی مجبور‏‎ ‎‏بوده اند که از باب جدل، محاجه، الزام و خلع سلاح مخالفان داخلی و خارجی و ارائه‏‎ ‎‏چهره ای انسانی و ملایم از حکومت اسلامی به این کلمه پرطمطراق و پررونق، به گونۀ‏‎ ‎‏مقید و مشروط استناد نمایند. اوج این استنادها در سالهای 57 و 58 است که مبارزه برای‏‎ ‎‏تحقق جمهوری اسلامی و دفع مخالفتهای علیه آن، از اهمیت و ضرورت بالایی‏‎ ‎‏برخوردار بود. اما پس از تثبیت نظام، توسل ایشان به این واژه از چند مورد، آنهم در‏‎ ‎‏مواردی مانند انتقاد از حمایت دموکراسیهای غربی از قضیه سلمان رشدی و منع‏‎ ‎‏حجاب، تجاوز نمی کند.‏

‏امام با فراست کامل معتقد به ابهام، تغیر و تلون مفهوم و رژیم دموکراسی بوده اند و با‏‎ ‎‏لحاظ برتری و وضوح اسلام و حکومت اسلامی نسبت به این نحلۀ فکری و شکل‏‎ ‎‏حکومتی، آن را نفی می نمودند. به باور ایشان پدیدۀ دموکراسی و آزادیهای غربی،‏‎ ‎‏پدیده ای مصنوع و دست ساز و سیال و در راستای منافع غربیهاست، که همواره و‏‎ ‎‏فریبکارانه این واژگان را به نفع خود تأویل و تفسیر می کنند. بدین ترتیب، امام هم منتقد‏‎ ‎‏اصل و اساس دموکراسی غربی بوده و هم رژیمهای دموکراتیک غربی را از واقعیت‏‎ ‎‏دموکراسی اصیل بیگانه می شمرد و آنها را منطبق با آرمانهای مورد ادعای فلسفه‏‎ ‎‏دموکراسی نمی دانست.‏

‏به یقین مشخص است که باور امام بر مبنای امتناع تحقق دموکراسی غربی در جامعه‏‎ ‎‏دینی است و بارها ایشان برتری حکومت اسلامی را بر دموکراسی یادآور شده و آن را‏‎ ‎‏دموکراسی حقیقی و درست، به شمار آورده اند. در این راستا، اندیشه امام سرشار از‏‎ ‎‏حس خودباوری جوامع اسلامی و اعتقاد و اتکال به جامعیت و کمال حکومت اسلامی‏‎ ‎‏است و حتی انضمام واژۀ دموکراتیک را به نام نظام اسلامی، مایه وهن می دانند.‏‎ ‎‏دموکراسی غربی به نظر امام در بهترین شکل و کارآمدترین صورت، تنها تأمین کنندۀ‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 80
‏مصالح مادی مردم است. در حالی که حکومت اسلامی علاوه بر این، وظیفه اصلی خود‏‎ ‎‏را انسان سازی و بازسازی و ارتقاء امور معنوی مردم به شمار می آورد و خدامداری را‏‎ ‎‏جایگزین فردگرایی و انسان محوری می کند. همچنین اصل نسبیت اخلاقی و ارزشی و‏‎ ‎‏آزادیهای منفی گونه دموکراسی در اندیشه امام و حکومت اسلامی وی جایی نداشته و‏‎ ‎‏مردود است. از سوی دیگر نقد شدید این نوع اندیشه سیاسی و نوع نظام ادارۀ جامعه ــ‏‎ ‎‏دموکراسی ــ به این معنا نبوده که امام راحل به حاکمیت ملت و مردم اعتقادی نداشته،‏‎ ‎‏بلکه عکس این قضیه صادق است و وی بیش از هر فقیه و عالم دینی در طول تاریخ، به‏‎ ‎‏مردم و جایگاه عالیه و نقش محوری آنها در حکومت عنایت داشته اند و از این دیدگاه‏‎ ‎‏اطلاق ولایت فقیه و تولی وی به هیچ وجه به منزلۀ تصغیر و ناچیز شمردن نقش عمدۀ‏‎ ‎‏مردم در نظام اسلامی نیست و اساساً اگر چه امام نظریه ولایت انتصابی را قبول داشته و‏‎ ‎‏ولایت را منصوب الهی می دانستند ولی طبق نظریه احتیاطی عمل نموده و با تفویض‏‎ ‎‏نقش بیشتر به مردم، تحقق و اعمال ولایت امر خویش را عملاً مؤید به پذیرش مردم‏‎ ‎‏می کردند. البته بعد الهی (اسلامی) تفکر امام، بر بعد مردمی آن احاطه داشته و جنبۀ‏‎ ‎‏مردمی، مقید و محصور در آن است. بدین ترتیب، جمهوریت و اسلامیت دو بال‏‎ ‎‏تفکیک ناپذیر حکومت اسلامی می گردند.‏

‏البته برداشت برخی اینگونه بوده که امام چندان قائل به آزادی و حق قطعی مردم در‏‎ ‎‏تعیین سرنوشتشان نبوده و چون صددرصد از تعلق خاطر آنها به اسلام مطمئن بوده‏‎ ‎‏است، حق رأی برایشان قائل گشته و درواقع آنها را شرعاً مکلف به این امر می دانسته‏‎ ‎‏است. این مدعا صورت دیگری از توهم تنافی دین و آزادی و یا مغایرت آزادی با ــ‏‎ ‎‏انجام ــ تکالیف شرعی است. در پاسخ باید گفت که این تلقی علمای اسلامی در اندیشه‏‎ ‎‏امام هم مستور است که انسان اگرچه تکویناً در نظام آفرینش آزاد و مجبور به انتخاب راه‏‎ ‎‏و عقیده ای نیست، اما تشریعاً نیز یله و رها نبوده و مکلف به انتخاب راه حق ــ اسلام ــ‏‎ ‎‏است. بنابراین آزادی تکوینی در کنار وظیفه شرعی قابل تفسیر است. از سوی دیگر‏‎ ‎‏تکلیف شرعی غیر از الزام قانونی است که موجب پیگرد قانونی باشد. همچنانکه «عقل‏‎ ‎‏انسان» وی را ملزم به رعایت اموری می سازد و با این حال انسان خود را اسیر عقل‏‎ ‎‏قلمداد نمی کند و خود را آزاد می داند، الزامات شرعی هم به معنای وجود پیگردهای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 81
‏قانونی یا منع تکوینی و خارجی نیست. این که متشرعان و افراد با ایمان خود را مقید به‏‎ ‎‏شرع می دانند و لذا خیلی از کارهایی که شرعاً حرام است نیز مرتکب نشده و نمی شوند،‏‎ ‎‏هرگز به معنای عدم آزادی آنان نیست.‏98‏ امام گرچه خود در بعضی از مواقع تکالیف‏‎ ‎‏شرعی را در امور حکومتی مورد تمسک قرار می دادند، اما در رفع شبهه بین آزادی‏‎ ‎‏مردم و تکلیف شرعی چنین می فرمودند:‏

«احدی در سرتاسر ایران الزام نکرده است، کسی را که رأی به این بده یا به او‎ ‎بده، الزام به رأی دادن هم نکرده است، لکن شرعی گفته است. ما اگر می گوییم‎ ‎تکلیف شرعی می گوییم والا نه این است که ما الزامشان کنیم. اینها مکلفند شرعاً به‎ ‎این که حفظ بکنند جمهوری اسلامی را و حفظ به این است که در صحنه باشند و‎ ‎حفظ به این است که اختلافات نداشته باشند.»99

‏«خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است‏‎ ‎‏که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بلی ممکن است گاهی وقتها ما یک‏‎ ‎‏تقاضاهایی از آنها بکنیم، تقاضاهایی متواضعانه، تقاضاهایی که خادم یک ملت، از‏‎ ‎‏ملت می کند....»‏100

‏بدین ترتیب توهّم وجود تنافی بین آزادی و تکلیف یا دین و آزادی در اندیشه امام‏‎ ‎‏مطرود است و ایشان ارزش ذاتی برای آرای مردم قائل بوده است اما به عنوان رهبری‏‎ ‎‏دینی و سیاسی نیز وظیفه هدایت مردم و گوشزد وظایف شرعی سیاسی آنها را بر خود‏‎ ‎‏لازم می دانسته است و این به معنای ناچیز شمردن نقش مردم و نفی آزادی و حق رأی‏‎ ‎‏آنها و تحمیل عقیده به ایشان نبوده و نیست. همچنانکه آزادی مورد قبول امام، آزادی‏‎ ‎‏مقید به عدم اخلال در مبانی دینی و عدم اخلال در دولت و نهادهای مدنی و ثبات و‏‎ ‎‏امنیت کشور است. ایشان معتقد به اعطای آزادی به مخالفین و دگراندیشان، در‏‎ ‎‏چهارچوب شرع و مشروط به فقدان سوء استفاده، و توطئه گری از جانب آنها بودند.‏

‏در خاتمه ذکر چند نکته بجاست؛ اول آنکه نقد و انتقاد شدید امام از دموکراسی به‏‎ ‎‏معنای نفی صددرصد آن نیست بلکه ایشان موارد مثبت دموکراسی و سایر رژیمهای‏‎ ‎‏سیاسی را قابل بهگزینی می دانستند. همچنانکه دموکراسی حقیقی را همان حکومت‏‎ ‎‏عادله اسلامی بشمار می آورند. لذا معظم له باب تکامل شیوه های رایج اداره مردم توسط‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را مفتوح می دانند همانطور که می فرمایند: ‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 82
«چه بسا شیوه های رایج اداره مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری‎ ‎برای حل مشکلات خود به مسایل جدید اسلام نیاز پیدا کنند، علمای بزرگوار‎ ‎اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.»101

‏دوم آنکه امکان بهگزینی شیوه اداره حکومت از دموکراسی غربی نباید باعث آن‏‎ ‎‏شود که مدیران حکومتی و سایر اندیشمندان ما، بی محابا و بدون در نظر گرفتن معایب‏‎ ‎‏آن، این لفظ را استعمال و مورد ملاحظه قرار دهند و توجه به آراء امام راحل در این زمینه‏‎ ‎‏بسیار راهگشا است.‏

‏نکته سوم آن است که امام در زمانی که شرق و غرب از ظهور انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏هراسان بودند، با استفاده درایت آمیز از الفاظ مقبول آنان مانند دموکراسی توانستند تا‏‎ ‎‏باب گفتگو را با رسانه های آنان بگشایند و در بیش از یکصد و بیست مصاحبۀ قبل از‏‎ ‎‏انقلاب و در بیانات بعد از پیروزی، نگرانیهای آنان را از رژیم نوظهور فرونشانند و با‏‎ ‎‏ذکاوت خاصی بستر لازم و کم تهدیدتری را جهت تأسیس جمهوری اسلامی تمهید‏‎ ‎‏نمایند؛ هرچند که در باطن اندیشه اسلامی و تفکر، ایشان انتقادات متعددی به این‏‎ ‎‏مفهوم داشتند. به نظر نگارنده اقتدا به این سیره در ادامه و توفیق سیاست تنش زدایی با‏‎ ‎‏غرب و تز گفتگوی تمدنها بسیار مؤثر است و حاکی از لحاظ مناسب موقعیتهای زمانی و‏‎ ‎‏مکانی و اجتهاد سیاسی پویا، راهگشا و متسامح در سیاست خارجی است و می توان با‏‎ ‎‏پیدا کردن مقوله های ــ تا حد امکان ــ مشترک و با لحاظ اصل عالیه عزت، حکمت و‏‎ ‎‏مصلحت به گفتگو با تمدن و دنیای غرب پرداخت و با تنش زدایی، چهرۀ واقعی تر‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را به معرض دید همگان گذاشت و موقعیت کشورمان را در عرصه‏‎ ‎‏بین المللی برتری بخشید.‏

‏همچنین امروزه با رشد و آزادی گسترده مطبوعات و امکان سوء استفاده از این‏‎ ‎‏آزادی، توجه به آرای امام در این دو زمینه بسیار راهگشا است و عمل به سیرۀ ایشان‏‎ ‎‏بی هیچ تردیدی همراهی و وفاق دین و آزادی و آزادی با امنیت را تحکیم می بخشد و‏‎ ‎‏افزونی مشارکت سیاسی و واقعی تر مردم و توسعۀ بیشتر کشورمان را بدنبال خواهد‏‎ ‎‏داشت.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 83
پی نوشتها

‏1ـ حاتم قادری، ‏اندیشه های دیگر‏، (مقاله دموکراسی و تکلیف، مطالعه موردی امام خمینی، تهران،‏‎ ‎‏بقعه 1378، ص 327.‏

‏2ـ برای اطلاع بیشتر در این باره ر.ک به: بهرام اخوان کاظمی، «‏نقدهایی بر دموکراسی از دیدگاه‎ ‎اندیشمندان غرب‏»،‏ دانشگاه اسلامی‏، سال دوم، شماره ششم، پاییز 77، ص 35ـ22. همچنین ر.ک به:‏‎ ‎‏عبدالرحمن عالم،‏ بنیادهای علم سیاست‏، تهران، نشر نی، 1373، ص 311ـ304.‏

‏3ـ ر.ک به: حسین بشیریه، «تاریخ اندیشه ها و جنبشهای قرن بیستم، اندیشه های لیبرال دموکراتیک»،‏‎ ‎اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ‏مرداد و شهریور 74، شماره های 96ـ95، ص 41.‏

‏4ـ ر.ک به: آیزابرلین،‏ چهار مقاله درباره آزادی‏، محمدعلی موحد، تهران،، خوارزمی، چ اول،‏‎ ‎‏1368.‏

‏5ـ برای اطلاع بیشتر از اینگونه تعاریف، ر. ک. به: ‏تحلیلی نوین از آزادی‏، جلال الدین اعلم، تهران،‏‎ ‎‏امیرکبیر، 1370، ص 50ـ13.‏

‏6ـ ابراهیم حاج محمدی، آزادگی و آزادی؛ حق یا وظیفه، ‏اطلاعات‏، شماره 21675، 29 / 4 / 78، ص‏‎ ‎‏6.‏

‏7ـ ‏مفتاح صحیفه امام‏، راهنمای صحیفه امام، دوره 22 جلدی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار‏‎ ‎‏امام خمینی، چ اول، پاییز 1372.‏

‏8ـ برای مثال ر.ک به: قادری، ‏پیشین‏، مبحث داده های آماری، ص 318ـ314.‏

‏9ـ این رقم مستند به آمار موجود در نرم افزار صحیفه امام است و گرنه در «مفتاح صحیفه»، میزان‏‎ ‎‏استعمال کلمه «آزادی» 166 و لفظ «آزادی بیان» 3 مورد است. (ر.ک به: ‏مفتاح صحیفه،‏ پیشین، ص 93.)‏

‏10ـ همان، ص 313.‏

‏11ـ ‏صحیفه امام،‏ ج 9، ص 88 (تاریخ مصاحبه 21 / 6 / 1358).‏

‏12ـ همان، ج 12، ص 103.‏

‏13ـ همان، ج 2، ص 67.‏

‏14ـ همان، ج 4، ص 166.‏

‏15ـ همان، ج 2، صص 176ـ175 (بیانات مورخ 29 / 7 / 57).‏

‏16ـ همان، ج 3، ص 95 (مصاحبه 19 / 8 / 57)‏

‏17ـ امام خمینی، ‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی‏، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خرداد 68، ص‏‎ ‎‏47.‏

‏18ـ ‏صحیفه امام‏، ج 2، صص 269ـ268 (بیانات مورخ 11 / 8 / 57).‏

‏19ـ ‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی‏، پیشین، ص 23.‏

‏20ـ همان، ص 44.‏

‏21ـ همان، ج 22، ص 283.‏

‏22ـ همان، ج 6، ص 270.‏

‏23ـ ‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی‏، ص 21.‏

‏24ـ ‏صحیفه امام‏، ج 22، ص 169.‏

‏25ـ همان، ج 7، صص 18ـ17، (بیانات مورخ 8 / 3 / 58)‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 84
‏26ـ ‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی‏، ص 57.‏

‏27ـ ‏صحیفه امام‏، ج 10، ص 234 (مصاحبۀ مورخ 5 / 9 / 58).‏

‏28ـ همان، ج 9، مصاحبه با فالاچی، ص 96ـ85.‏

‏29ـ همان، ج 4، ص 234 (مصاحبه مورخ 25 / 10 / 57)‏

‏30ـ همان، ج 2، صص 46ـ45، مصاحبه با لوموند در نجف اشرف، (مورخ 16 / 2 / 57).‏

‏31ـ همان، ج 17، ص 118.‏

‏32ـ همان، ج 21، ص 21.‏

‏33ـ همان، ج 3، ص 103، 95.‏

‏34ـ همان، ج 17، ص 106.‏

‏35ـ همان، ج 10، ص 248.‏

‏36ـ برای نمونه ر.ک به: جلال الدین مدنی، ‏حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی‎ ‎ایران‏، تهران، نشر همراه، چ سوم، 1367، ص 268.‏

‏37ـ همان، ص 53 (بیانات مورخ 3 / 8 / 58).‏

‏38ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏ولایت فقیه‏، قم، آزادی، بی تا، ص 95، و ‏شؤون و اختیارات ولی فقیه،‎ ‎ترجمه مباحث ولایت فقیه از کتاب البیع‏، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1365، ص 21.‏

‏39ـ ‏صحیفه امام،‏ ج 18، ص 206، مورخ 27 / 5 / 64.‏

‏40ـ امام، ‏وصیت نامه الهی ـ سیاسی،‏ پیشین، ص 49.‏

‏41ـ آرین نوذری، امکان یا امتناع تحقق دموکراسی در جامعه دینی موجود، ‏ایران‏، شماره 1270،‏‎ ‎‏14 / 4 / 78، ص 10.‏

‏42ـ مجید خدوری،‏ گرایشهای سیاسی در جهان عرب‏، عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات‏‎ ‎‏وزارت خارجه، چ دوم، 69.‏

‏43ـ عبدالهادی حائری،‏ آزادیهای سیاسی و اجتماعی از دیدگاه اندیشه گران مسلمان‏، مشهد، جهاد‏‎ ‎‏دانشگاهی، 1374.‏

‏44ـ نوذری، ‏پیشین.

‏45ـ قادری، ‏پیشین‏، ص 319.‏

‏46ـ همان.‏

‏47ـ عبدالحسین خسروپناه، امام خمینی و چالشهای نظری حکومت ولایی، ‏دانشگاه اسلامی‏، شماره‏‎ ‎‏ششم، پاییز 77، ص 18.‏

‏48ـ ‏صحیفه امام‏، ج 11، ص 198ـ189، بیانات مورخ 14 / 10 / 58.‏

‏49ـ «آنها را به آنچه که خود را بدان ملزم می دانند، الزام نمایید».‏

‏50ـ امام صریحاً در سال 1341 دربارۀ علت استناد به قانون اساسی می فرمایند: ‏«این نکته لازم است‎ ‎یادآوری شود که استناد و تکیه ما روی قانون ساسی از طریق «الزموهم بما الزموا علیه انفسهم»‎ ‎می باشد نه اینکه قانون اساسی از نظر ما تمام باشد».‏ (ر.ک به: نیکی آرکدی، ‏ریشه های انقلاب ایران‏،‏‎ ‎‏عبدالکریم گواهی، ته00000000، چ اول، 1369، ص 309).‏

‏51ـ یان ریشار، ‏تفکر معاصر شیعی‏، (ر. ک به: نیکی آرکدی، ‏ریشه های انقلاب ایران‏، عبدالکریم‏‎ ‎‏گواهی، تهران، قلم، چ اول، 1369، ص 309).‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 85
‏52ـ ‏صحیفه امام‏، ج 5، صص 81ـ82، (بیانات مورخ 26 / 11 / 57).‏

‏53ـ همان، ص 235، (پیام بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی، مورخ 12 / 1 / 58).‏

‏54ـ همان، ص 8 و 243، (بیانات در جمع نمایندگان مجلس خبرگان، مورخ 22 / 5 / 58).‏

‏55ـ همان، ج 2، صص 269، 268، 144، 142، 102، 101، 100.‏

‏56ـ امام خمینی،‏ کشف الاسرار‏، ‏‏[‏‏بی جا‏‏]‏‏، نشر ظفر، ‏‏[‏‏1323‏‏]‏‏، ص 10.‏

‏57ـ ‏صحیفه امام‏، ج 7، ص 74.‏

‏58ـ همان، ج 5، ص 235 (بیانات مورخ 12 / 1 / 58).‏

‏59ـ همان، ج 18، ص 239ـ227 (بیانات مورخ 22 / 11 / 62).‏

‏60ـ همان، ج 10، ص 143ـ139 (بیانات مورخ 14 / 8 / 58).‏

‏61ـ همان، ص 281ـ273، (بیانات مورخ 21 / 9 / 58).‏

‏62ـ همان.‏

‏63ـ همان، ج 21، ص 101ـ88، (پیام مورخ 3 / 2 / 67) و ص 110ـ107 (پیام مورخ 2 / 1 / 68).‏

‏64ـ حسین بشیریه، ‏دولت عقل‏، تهران: علوم نوین، چ اول، 1374، ص 22.‏

‏65ـ همان، ص 42.‏

‏66ـ اندرووینست، ‏نظریه های دولت‏، حسین بشیریه، تهران، نشر نی، ص 171.‏

‏67ـ کارل کوهن،‏ دموکراسی،‏ فریبرز مجیدی، تهران، خوارزمی، چ اول، 1373، ص 14.‏

‏68ـ ‏صحیفه امام‏، ج 11، ص 124.‏

‏69ـ همان، ج 3، ص 13 (مصاحبه با رادیو تلویزیون هلند، مورخ 14 / 8 / 57).‏

‏70ـ همان، ج 6، ص 232 و 224، (بیانات مورخ 31 / 2 / 58).‏

‏71ـ همان.‏

‏72ـ همان، ج 3، صص 84ـ85.‏

‏73ـ همان، ج 4، صص 209ـ210.‏

‏74ـ همان، ج 8، ص 243.‏

‏75ـ همان، ج 9، ص 231ـ229، (بیانات مورخ 8 / 7 / 58).‏

‏76ـ همان، ج 11، ص 124.‏

‏77ـ همان، ج 3، ص 9ـ10، (بیانات مورخ 14 / 8 / 57) و ج 5، ص 88ـ83 (مورخ 27 / 11 / 57).‏

‏78ـ همان، ص 64ـ62.‏

‏79ـ همان، ج 3، ص 267ـ268.‏

‏80ـ همان، ج 8، ص 114 (بیانات در جمع هیأت یوگسلاوی، مورخ 23 / 4 / 58).‏

‏81ـ قادری، پیشین، ص 320.‏

‏82ـ حسین بشیریه، ‏جامعه شناسی سیاسی،‏ تهران، نشر نی، 1374، ص 76.‏

‏83ـ صحیفه امام، ج 18، ص 231ـ232 (22 / 11 / 62).‏

‏84ـ همان.‏

‏85ـ همان.‏

‏86ـ همان، ج 20، ص 101.‏

‏87ـ همان، ج 18، ص 271.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 86
‏88ـ برای اطلاع بیشتر به عنوان نمونه، ر.ک به: اخوان کاظمی، پیشین، ص 159ـ129.‏

‏89ـ امام خمینی، ‏وصیت نامه سیاسی ـ الهی‏، ص 8.‏

‏90ـ شواهد اعتقاد امام به ولایت انتصابی بسیار است به عنوان مثال در کتاب ولایت فقیه می فرمایند:‏‎ ‎«لازم است که فقها اجماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام، حکومت شرعی تشکیل‎ ‎دهند. این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد، واجب عینی است وگرنه واجب کفایی است،‎ ‎درصورتی هم که ممکن نباشد ولایت ساقط نمی شود، زیرا از جانب خدا منصوبند».‏ (امام خمینی،‏‎ ‎ولایت فقیه‏، پیشین، ص 57).‏

‏91ـ اعتقاد امام به نظریه احتیاطی و عمل مطابق آن مورد تأیید بسیاری از صاحب نظران از جمله‏‎ ‎‏حضرات آیات یوسف صانعی و مرحوم آذری قمی است. برای نمونه ر. ک به: یوسف صانعی، ‏ولایت فقیه‏،‏‎ ‎‏تهران، بنیاد قرآن، امیرکبیر، چ دوم، 1364، ص 31ـ30؛ احمد آذری قمی،‏ ولایت فقیه از دیدگاه فقهای‎ ‎اسلام‏، قم، دارالعلم، چاپ اول 1371، صص 168ـ169.‏

‏92ـ ‏در جستجوی راه از کلام امام، (دفتر ششم)، رهبری انقلاب اسلامی، ‏تهران، امیرکبیر، چ دوم،‏‎ ‎‏1366، ص 136، (مورخ 17 / 11 / 57).‏

‏93ـ ‏صحیفه امام‏، ج 10، ص 181، (مورخ 19 / 8 / 58).‏

‏94ـ همان، ج 3، ص 145، (مورخ 22 / 8 / 57).‏

‏95ـ همان، ج 13، ص 70، (مورخ 19 / 6 / 59).‏

‏96ـ‏ در جستجوی راه از کلام امام (دفتر نهم) ملت، امت،‏ تهران، امیرکبیر، 1362، ص 343.‏

‏97ـ ‏صحیفه امام،‏ ج 7، ص 33ـ34، (مورخ 9 / 3 / 58)‏

‏98ـ قاضی زاده، پیشین، ص 314.‏

‏99ـ صحیفه امام، ج 18، ص 271.‏

‏100ـ همان، ج 10، ص 181، (بیانات مورخ 19 / 8 / 58).‏

‏101ـ همان، ج 21، ص 100، (پیام مورخ 3 / 12 / 67).‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 87

‎ ‎

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 88

  • )) دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران.