مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی

قدمت و ثبات نظریه ولایت مطلقه فقیه در سیره امام خمینی(س)

قدمت و ثبات نظریه ولایت مطلقه فقیه در سیره امام خمینی(س)

‏بهرام اخوان کاظمی‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله 

‏پس از پیروزی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی با وجود مشکلات و‏‎ ‎‏معضلات فراوان داخلی و خارجی، هر روز ثبات و استحکام بیشتری یافت.‏‎ ‎‏افزایش این ثبات و بروز مسایل مستحدثه و آماده شدن شرایط و مقتضیات‏‎ ‎‏زمانی و مکانی، این امکان را به وجود آورد که امام در طول ده سال رهبری نظام،‏‎ ‎‏به شکل روز افزونی زوایای مختلف نظریه ولایت مطلقه فقیه را آشکارتر سازند.‏‎ ‎‏اوج این تصریحها و تفصیلات، پیام ایشان در 16 دی ماه 1366 بود که می توان‏‎ ‎‏آن را فصل الخطابی در تبیین این نظریه به شمار آورد. از این پیام تاکنون تلقی های‏‎ ‎‏مختلفی صورت گرفته است. یکی از این تلقیها، اعتقاد به ظهور یکپارچۀ نظریه‏‎ ‎‏مزبور ـ نظریه ولایت فقیه ـ در این تاریخ است.‏

‏نتیجه بلافصل چنین باور یا انگاره این است که نظریه ولایت مطلقۀ فقیه‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ دارای انسجام و ثبات نبوده است، بلکه نظریه ای پرگسست و‏‎ ‎‏افتراق می باشد که بعد از انقلاب به دلیل شرایط خاصی در 16 دی ماه به یکباره‏‎ ‎‏عرضه شده است. این تحقیق در پی ارزیابی و دستیابی به صحت و سقم این‏‎ ‎‏تلقیها و بررسی و اثبات این فرضیه است که «نظریه ولایت مطلقه فقیه» در سیره‏‎ ‎‏نظری و عملی امام خمینی‏‏(س)‏‏ دارای قدمت، ثبات و انسجام قطعی است و‏‎ ‎‏ارائه و اعلام کامل آن، به خاطر رعایت مصالح اسلام و مردم مسلمان، و با توجه‏‎ ‎‏به مقتضیات زمانی و مکانی، به شکل تدریجی صورت گرفته است.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 17
مقدمه

‏پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357، یکی از کهن ترین نظامهای‏‎ ‎‏سلطنتی را از میان برد و بر ویرانه های سلطنت و «اندیشه سیاسی شاهی» جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی را بر پایه «نظریه ولایت مطلقه فقیه» امام خمینی‏‏(س)‏‏ بنا نهاد.‏

‏نظریه ولایت فقیه، در فقه شیعی از قدمتی هزار ساله برخوردار است‏1‏ و اگر چه‏‎ ‎‏بسیاری از فقها دربارۀ اختیارات ولی فقیه، دارای اجماع نظر نبوده اند، امام اندیشمندی‏‎ ‎‏است که به تفصیل در اینباره نظریه پردازی کرده است. ویژگی نظریه ولایت مطلقه فقیه‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(س)‏‏، اعتقاد ایشان به اطلاق و گستردگی اختیارات ولی فقیه و هم طرازی آن با‏‎ ‎‏اختیارات حکومتی پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه ‏‏علیه السلام‏‏می باشد و این نوع نگرش در تمام آثار‏‎ ‎‏شفاهی و مکتوب ایشان آمده است. کتاب کشف الاسرار (1323 ه .ش) را می توان به‏‎ ‎‏عنوان مبدأ و یکی از شواهد خوب این نظریه به حساب آورد.‏

‏پس از پیروزی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی با وجود مشکلات فراوان داخلی و‏‎ ‎‏خارجی، هر روز ثبات و استحکام بیشتری یافت؛ افزایش این ثبات و بروز مسایل متعدد،‏‎ ‎‏شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، این امکان را به وجود آورد که رهبر انقلاب در طول‏‎ ‎‏ده سال رهبری نظام، به شکل روز افزونی زوایای مختلف نظریه ولایت مطلقه فقیه را‏‎ ‎‏آشکار سازند. اوج این آشکاری، پیام ایشان در 16 دی ماه 1366 بود که می توان آن را‏‎ ‎‏فصل الخطابی در تبیین این نظریه به شمار آورد. از این پیام تا کنون تلقی های ویژه و نادری‏‎ ‎‏نیز صورت گرفته است. یکی از عمده ترین این تلقی ها، اعتقاد به ظهور یکباره نظریه‏‎ ‎‏مزبور در این تاریخ است؛ نتیجه مستقیم چنین باوری این است که نظریه ولایت مطلقه‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(س) ‏‏دارای انسجام و ثبات نبوده، بلکه نظریه ای پرگسست و افتراق می باشد‏‎ ‎‏که بعد از انقلاب به دلیل شرایط خاصی در 16 دی ماه 1366 به یکباره عرضه شده‏‎ ‎‏است.‏

‏این نوشتار در پی ارزیابی و دستیابی به صحت و سقم این قبیل برداشتها و تلقی ها‏‎ ‎‏است، سؤال اصلی این مقاله این است که «آیا نظریه ولایت مطلقه فقیه، در سیره نظری و‏‎ ‎‏عملی امام خمینی‏‏(س)‏‏ دارای قدمت، ثبات و انسجام قطعی است؟» فرضیه اصلی این‏‎ ‎‏مقاله نیز این است که: «نظریه ولایت مطلقه فقیه، در سیرۀ نظری و عملی امام خمینی‏‏(س)‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 18
‏دارای قدمت، ثبات و انسجام قطعی است و ارائه و اعلام کامل آن، به خاطر رعایت‏‎ ‎‏مصالح اسلام و مردم، و با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، به شکل تدریجی صورت‏‎ ‎‏گرفته است.»‏

‏فرضیه های فرعی نیز قابل تصور است که اثبات یا نفی آنها به ارزیابی صحت و سقم‏‎ ‎‏فرضیه اصلی کمک شایانی خواهد نمود، این فرضیه ها بدین قرارند:‏

‏1ـ نظریه ولایت مطلقه فقیه، ناشی از استنباط و اجتهاد فقهی، به شیوه «لازم» امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ است و جزیی از این مجموعه به حساب می آید. با اثبات قدمت چنین شیوۀ‏‎ ‎‏اجتهادی در سیرۀ نظری و عملی ایشان، قدمت و ثبات و انسجام نظریه ولایت مطلقه‏‎ ‎‏فقیه، ثابت می شود.‏

‏فرضیه های فرعی بعدی به بررسی نقش و ویژگیهای «مردم»، «روحانیت» و «اوضاع و‏‎ ‎‏احوال کشور» در ارائه تدریجی نظریه ولایت فقیه، توسط امام می پردازد و از آن عوامل به‏‎ ‎‏عنوان عناصر در زمان و مکان ارائه این نظریه، بحث می نماید.‏

‏2ـ مردم با ویژگیها و قابلیتهای خاص و مقطعی خویش، در ارائه و اعلام تدریجی‏‎ ‎‏نظریه ولایت مطلقه فقیه مؤثر بوده اند.‏

‏محوری بودن نقش مردم در سیرۀ نظری و عملی امام خمینی‏‏(س)‏‏ و اهمیت به پذیرش‏‎ ‎‏و خواست عمومی و بلوغ فکری و سیاسی مردم، عامل اساسی در ارائه تدریجی نظریۀ‏‎ ‎‏ولایت مطلقه فقیه بوده است. کما اینکه قابلیتهای مقطعی و بالندۀ مردم از حیث میزان‏‎ ‎‏آگاهیها و بینش مذهبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، سطح آمادگی عملی و انقلابی آنها‏‎ ‎‏در این امر نقش اساسی داشته است.‏

‏3ـ روحانیت و حوزه ها با ویژگیها و قابلیتهای خاص و مقطعی خویش، در ارائه و‏‎ ‎‏اعلام تدریجی نظریه ولایت مطلقه فقیه مؤثر بوده اند.‏

‏رخوت، استعمارزدگی، بی ایمانی و دنیازدگی، نافهمی، تقدس مآبی و تحجراندیشی‏‎ ‎‏پاره ای از روحانی نمایان و اشکال و مانع تراشی و تهمتهای پاره ای از آنها نسبت به نهضت‏‎ ‎‏و حرکت امام خمینی‏‏(س)‏‏ و به طور کلی رکود و آفت زدگیهای مقطعی حوزه ها، از عوامل‏‎ ‎‏تأخیر و تدریج ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه بوده است. همچنان که همیاری و همکاری‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 19
‏روحانیت اصیل و مبارز با این نهضت، تفصیل نظری و تحقق عملی این نظریه را پیش‏‎ ‎‏انداخته است.‏

‏4ـ وضعیت بحرانی و اضطراری کشور، خصوصاً در سالهای اولیه انقلاب و ایام دفاع‏‎ ‎‏مقدس و ضرورت حفظ نظام اسلامی، و آرامش سیاسی کشور و پرهیز از طرح مسایل‏‎ ‎‏مناقشه پذیر، از عوامل تأثیرگذار بر نحوۀ ارائه تدریجی نظریه ولایت مطلقه فقیه بوده‏‎ ‎‏است.‏

‏در این نوشتار سعی شده تا در راستای آزمون مدعاهای پیش گفته، برخی از‏‎ ‎‏اساسی ترین جنبه های اندیشه های سیاسی امام نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.‏

‏ ‏

کلیاتی پیرامون نظریه ولایت مطلقه فقیه 

1ـ بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی «ولایت»

‏به طور اجمالی باید گفت که کلمه «ولایت»، از ریشه «ولی، یلی، ولیاً» می باشد و از‏‎ ‎‏نظر لغوی به معنی قرب و نزدیکی به چیزی و پشت سرهم قرار گرفتن است. در‏‎ ‎‏مجمع البیان، «ولی» تحت عنوان صاحب، صدیق، رفیق و موافق معنی شده است.»‏2‎ ‎‏بعضی دیگر گفته اند که کلمه «ولایت» به کسر «واو» و فتح «واو»، چند معنی دارد که‏‎ ‎‏عبارتند از: المحبه، النصرة، الحکومة.‏

‏«ولایت» به معنای دوستی (المحبة) جزء فرایض و ارکان اسلام به شمار می رود و‏‎ ‎‏عبارت از علاقه و دوستی نسبت به رسول الله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه معصومین ‏‏علیهماالسلام‏‏ و دوستداران‏‎ ‎‏آنها است. این نوع ولایت برحسب نص صریح قرآن‏3‏ شمرده شده است.‏

‏معنای دیگر «ولایت»، نصرت یا یاری کردن است و معنای سوم آن، حکومت و‏‎ ‎‏سرپرستی است. «ولایت» به دو معنای اول، یعنی محبت و نصرت و یاری کردن موضوع‏‎ ‎‏بحث ولایت فقیه نیست و محل بحث، مسأله ولایت به معنای حکومت است. در تأیید و‏‎ ‎‏تکمیل این مطلب می توان به تعریف بحرالعلوم از این واژه اشاره کرد: ‏

در اصطلاح، «ولایت» به معنی سرپرستی و سلطه داشتن بر فرد یا افراد معین‎ ‎می باشد و در حقیقت بیانگر نوعی حق دخالت و اعمال نظر در امری برای شخص‎ ‎خاص است. مصطلح فقها آن است که «ولایت» ـ به کسر واو ـ سلطه بر غیر به حکم

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 20
عقل یا شرع، در بدن یا مال و یا هر دو می باشد. این سلطه می تواند اصالتاً یا عرضاً‎ ‎ملحوظ گردد.4

‏با چنین تبیینی، ولایت بیانگر قدرت تسلط و سرپرستی فرد بر اشخاص حقیقی یا‏‎ ‎‏دیگر افراد است. چنین سلطه ای دارای ابعاد و مراحل مختلفی است که آشنایی با هر‏‎ ‎‏کدام از آنها نیاز به بحث و تحقیق مفصلی دارد. شرط این سلطه در تمام ابعادش، حفظ‏‎ ‎‏مصلحت و منافع حقیقی افراد تحت ولایت می باشد. همچنین در تعبیر اسلامی، از مقام‏‎ ‎‏و منصب زعیم و رهبر سیاسی کشور اسلامی که واجد صفات لازم است، با عنوان‏‎ ‎‏ولایت امر، یا ولی امر یاد می کنند.‏

‏در کتاب «ولایت فقیه» امام، ولایت اینگونه معنا شده است:‏

«ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس.»5

‏ ‏

2ـ مفهوم «اطلاق» ولایت فقیه

‏یکی از اساسی ترین مباحث دربارۀ ولایت فقیه، حدود اختیارات «ولی فقیه»‏‎ ‎‏می باشد. از دید امام راحل‏‏(س)‏‏، ولی فقیه دارای کلیه اختیارات حکومتی پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏می باشد و حکومت وی شعبه ای از ولایت مطلقۀ رسول الله  ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و یکی از احکام اولیه‏‎ ‎‏اسلام است که بر تمام احکام فرعی، حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و به تعبیری دیگر‏‎ ‎‏«کلیۀ امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه ‏‏علیه السلام‏‏ مقرر شده، در مورد‏‎ ‎‏فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی توان فرقی میان این دو قایل شد.»‏6

‏درباره «مطلقه بودن» ولایت فقیه، توهمات متعددی می تواند صورت گیرد، مثلاً‏‎ ‎‏ممکن است عده ای گمان کنند که اختیارات ولی فقیه، صرفاً همان موارد یازده گانه ای‏‎ ‎‏است که در اصل 110 قانون اساسی آورده شده است. به زعم این گروه، عبارت ولایت‏‎ ‎‏مطلقه فقیه در اصل 57، با اختیارات محدود اصل 110 تخصیص خورده و منحصر به‏‎ ‎‏آنها می گردد؛ در حالیکه این تصور نادرست است، زیرا اختیارات یاد شده از باب حصر‏‎ ‎‏نبوده و فقط هدف ذکر مصادیقی از وظایف ولی فقیه بوده است.‏

‏آیت الله عمید زنجانی در پاسخ این توهم می گویند:‏

«مطلقه بودن ولایت فقیه در اصل 57 حاکم است بر اصل 110، آنهایی که

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 21
استناد می کنند به اصل 110، می گویند: یازده اختیار بیان شده پس معنایش این‎ ‎است که دوازدهمی را ندارد، اینها باید توجه کنند به این مطلب که برای اینکه‎ ‎دوازدهمی و سیزدهمی پیش نیاید کلمه «مطلقه» آورده شده است، پس در تعارض‎ ‎بین اصل 57 و اصل 110، حکم اصل 57 است. اصل 57 بیان کنندۀ این است که‎ ‎نیازی برای اختیارات مازاد نیست... بنابراین بر اساس اصل 57؛ ولایت مطلق‎ ‎است و یازده بندی بودن اصل 110، انحصار را نمی رساند، چون هر حصری‎ ‎احتیاج به مفهوم مخالف دارد ـ به تعبیر حقوقی ـ و اصل 57 مطلق است... اکنون‎ ‎می توان تصریح کرد که به استناد اصل 57، «ولایت مطلقه» حاکم بر اصول قانون‎ ‎اساسی است و یازده بندی بودن اصل 110، حصر را نمی رساند.»7

‏توهمی دیگر، این است که ولایت مطلقه فقیه به معنای انحصار قدرت اجرایی و عدم‏‎ ‎‏تفویض آن است، در حالیکه چنین نیست. امام در کتاب «البیع»، تفویض قسمتی از قدرت‏‎ ‎‏اجرایی توسط فقیه را مایۀ توانمندی وی در ادارۀ امور می دانند و معتقدند تدبیر امور‏‎ ‎‏کشور می بایستی در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب‏‎ ‎‏بصیرت انجام گیرد، همانگونه که در زمان علی ‏‏علیه السلام‏‏ نیز تمام کارها به دست خود ایشان‏‎ ‎‏انجام نمی گرفت.‏8

‏از سویی نباید تصور کرد که ولایت مطلقه به معنای ولایت رها و بی قید و شرط و‏‎ ‎‏بدون ضابطۀ فقیه است که بخواهد بدون در نظر گرفتن معیارهای اسلامی و مصالح‏‎ ‎‏عمومی کاری را انجام دهد، در این حکومت، شخص حقیقی ولی فقیه نیست که‏‎ ‎‏حکومت می کند بلکه شخصیت فقیه و مقام فقاهت، ولایت و حکومت دارد. به عبارت‏‎ ‎‏دیگر شخصیت حقوقی او که همان فقاهت، عدالت و کفایت است، حکومت می نماید.‏

‏این نوع ولایت در حقیقت مظهر اجرایی ولایت الهی است، به همین خاطر، اعتبار آن‏‎ ‎‏مربوط به شخص خاصی نیست بلکه به شخصیت ویژه او مرتبط است.‏

‏با وجود همسانی اختیارات حکومتی ولی فقیه با اختیارات حکومتی پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و‏‎ ‎‏ائمه ‏‏علیه السلام‏‏، می توان به ترسیم حدودی برای اعمال ولایت مطلقه فقیه پرداخت. باید گفت‏‎ ‎‏که اساساً «اطلاق» ولایت مطلقۀ فقیه در برابر ولایت نسبی مطرح می شود: یعنی نباید‏‎ ‎‏اختیارات ولی فقیه را محدود و مقید به امور خاصی دانست، مانند آنکه گفته شود فقیه‏‎ ‎‏صرفاً در قضاوت و تعیین قاضی حق دخالت دارد، اما در تعیین فرماندۀ جنگ حق‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 22
‏دخالت ندارد. لذا هیچ محدودیتی جز محدودۀ مصالح مردم و قوانین الهی و موازین و‏‎ ‎‏ضوابط اسلامی در زمینه اختیارات فقیه عادل وجود ندارد.‏

‏برخی برای کنترل «اطلاق» رهبری ولی فقیه، موارد کنترل کننده ای را برشمرده اند که‏‎ ‎‏از جمله آنها؛ کنترل صفاتی، کنترل قانونی، کنترل مالی، کنترل به وسیلۀ مشورت رهبر‏‎ ‎‏است. از این دیدگاه رهبر حکومت اسلامی ناگزیر از مشورت با متخصصین و‏‎ ‎‏کارشناسان مسایل مختلف، جهت اخذ تصمیم مقتضی است.‏‏بنابراین «ولایت مطلقه‏‎ ‎‏به معنای سرپرستی و دخالت در تمامی امور کشور است که معمولاً با مشورت عده ای‏‎ ‎‏صاحبنظر انجام می گیرد.»‏10‏ البته در حقیقت، کنترلهای یاد شده رادع و مانع تخلف‏‎ ‎‏احتمالی ولی فقیه است و به طور مستقیم اطلاق اختیارات وی را تحدید نمی کند. ‏

‏ ‏

3ـ محدودیتهای ولایت مطلقه از دیدگاه امام راحل‏(س)‏

الف) اعتباری بودن ولایت مطلقه فقیه

‏از دید امام همسان بودن اختیارات حکومتی فقها با اختیارات حکومتی پیامبر و ائمه‏‎ ‎‏عظیم الشأن به معنای همپایی مقام معنوی آنها نیست و باید گفت که «جعل خلافت برای‏‎ ‎‏فقها در رتبۀ جعل آن برای ائمه نیست و بر خلاف آنچه بعضی گمان برده اند، این دو نوع‏‎ ‎‏خلافت در عرض یکدیگر قرار ندارد.»‏11

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ با تقسیم خلافت به 1ـ خلافت اعتباری و قراردادی و 2ـ خلافت‏‎ ‎‏تکوینی الهی به تشریح دقیق این مطلب می پردازند و ضمن معتبر شمردن اختیارات‏‎ ‎‏پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه ‏‏علیه السلام‏‏ برای فقهای عادل و همسنگ دانستن آنها، فقط اجازه جهاد‏‎ ‎‏ابتدایی را خارج از حیطۀ وظایف ولی فقیه می دانند.‏12‏ از این دیدگاه پیامبر و ائمه‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیهماالسلام‏‏دارای دو شکل خلافت پیش گفته هستند و خلافت تکوینی الهی تنها‏‎ ‎‏مختص آنها است و فقها در خلافت اعتباری و قراردادی با ایشان مشابه بوده و میراث‏‎ ‎‏دارشان می باشند.‏13‏  البته ذکر این تفاوت از باب حصر نیست و اختلافات دیگری نیز در‏‎ ‎‏این زمینه وجود دارد.‏

ب) ولایت مطلقه فقیه در چهارچوب قوانین الهی

‏حکومت اسلامی، حکومت قانون است و همه مجریان و دست اندرکاران آن مطیع‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 23
‏قانون هستند، حتی «ولایت مطلقه فقیه» نیز با اختیارات گسترده اش تابع قانون و مقررات‏‎ ‎‏اسلامی است، قانونی که با کوچکترین رفتار مستبدانه ای در هر شکل و صورت و‏‎ ‎‏عنوانی، شدیداً مخالف است. امام راحل‏‏(س)‏‏ در آبان 58، بلافاصله پس از تصویب قانون‏‎ ‎‏اساسی و اصل ولایت فقیه، ضمن تصریح به این مطلب، همه را اعم از پیامبر، فقیه و غیر‏‎ ‎‏فقیه، تحت حاکمیت قانون می دانند.‏14

‏از دید ایشان «اسلام بنیانگزار حکومتی است که در آن نه شیوۀ استبداد حاکم است‏‎ ‎‏که آرا و تمایلات یک تن، بر سراسر جامعه تحمیل شود، و نه شیوه مشروطه و جمهوری‏‎ ‎‏متکی بر قوانین باشد که گروهی از افراد جامعه برای تمامی آن وضع می کنند، بلکه‏‎ ‎‏حکومت اسلامی نظامی است ملهم و منبعث از وحی الهی که در تمام زمینه ها از قانون‏‎ ‎‏الهی مدد می گیرد، و هیچ یک از زمامداران و سرپرستان امور جامعه حق استبداد رأی‏‎ ‎‏ندارند، تمام برنامه هایی که در زمینۀ زمامداری جامعه و شؤون و لوازم آن، جهت رفع‏‎ ‎‏نیازهای مردم به اجرا در می آید، باید بر اساس قوانین الهی باشد. این اصل کلی حتی در‏‎ ‎‏مورد اطاعت از زمامداران و متصدیان امر حکومت نیز جاری و ساری است.‏15‏ البته‏‎ ‎‏همانطور که بعداً نیر ذکر خواهد شد امام حکومت اسلامی را از اهم احکام الهی و یکی‏‎ ‎‏از احکام اولیه اسلام که مقدم بر تمام احکام فرعیه است می دانستند.‏

ج) ولایت مطلقه فقیه در چهارچوب مصلحت عمومی

‏اطلاق ولایت ولی فقیه دارای شرطی اساسی بوده و آن این است که باید به سود و در‏‎ ‎‏جهت منافع حقیقی افراد تحت ولایت باشد. بدین ترتیب رعایت مصالح و منافع عامه و‏‎ ‎‏تأکید بر منافع جمعی به جای منافع فردی از لوازم اعمال ولایت مطلقه فقیه می باشد. از‏‎ ‎‏این دیدگاه مصالح فرد در مصالح عامه فانی می گردد. این مضمون در کتاب «ولایت فقیه»‏‎ ‎‏بدین صورت آمده است:‏

«کسی که بر مسلمین و جامعه بشری حکومت دارد، همیشه باید جهات عمومی‎ ‎و منافع عامه را در نظر بگیرد، و از جهات خصوصی و عواطف شخصی چشم‎ ‎بپوشد، لهذا اسلام بسیاری از افراد را در مقابل مصالح جامعه فانی کرده است،‎ ‎بسیاری از اشخاص را در مقابل مصالح بشر از بین برده است.»16

‏بر همین منوال امام در کتاب «البیع» ایفای اختیارات ولی فقیه بر مبنای مصالح کلی‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 24
‏مسلمانان را منافی استبداد به رأی می دانند:‏

«حاکم جامعه اسلامی می تواند در موضوعات، بنابر مصالح کلی مسلمانان یا بر‎ ‎طبق مصالح افراد حوزه حکومت خود، عمل کند. این اختیار هرگز استبداد به رأی‎ ‎نیست، بلکه در این امر مصلحت اسلام و مسلمین منظور شده است؛ پس اندیشه‎ ‎حاکم جامعه اسلامی نیز، همچون عمل او، تابع مصالح مسلمین است.»17

‏از بعد از پیروزی انقلاب نیز چنین نظری در بیانات متعدد امام به خوبی قابل مشاهده‏‎ ‎‏است.‏18‏ بدین ترتیب مشخص می شود که «ولایت مطلقه به معنای تصرف در همه امور‏‎ ‎‏کشور لدی المصلحه می باشد»‏19‏؛ البته باید اذعان داشت که بر حسب نظر ایشان، ولایت‏‎ ‎‏فقیهی که بر خلاف مصلحت جامعه عمل می کند، ساقط است.‏20‏ پس ملاحظه می شود‏‎ ‎‏که رعایت مصالح عمومی، شرط عمده در تجویز اعمال ولایت مطلقه فقیه است.‏

د) عملکرد «ولایت فقیه» به معنای نظارت و کنترل فعال، و نه حکومت حاکم بر‎ ‎محکومین

‏از دید امام؛ حکومت ولی فقیه به معنای «نظارت و اشراف بر امور» است و فقیه‏‎ ‎‏نظارت می کند نه حکومت؛ یعنی بر اجرای قوانین اسلامی کنترل دارد و اساساً در نظام‏‎ ‎‏اسلامی، حکومت به معنای استیلا و «تغلّب» حاکم بر محکومین وجود ندارد. ولی فقیه‏‎ ‎‏نه جزء دولت است و نه خارج از آن، بلکه به شکلی فعال هدایتگر جامعه و مجریان‏‎ ‎‏کشور در مسیر صحیح اسلامی است و دولت و نظام سیاسی، به واسطۀ این نوع دخالت‏‎ ‎‏و کنترل فقیه، مشروعیت می یابد. امام عقیده داشت که:‏

«ما باید به مردم ارزش بدهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها‎ ‎نظارت کنیم.»21

‏ ‏

4ـ ویژگی کلامی ـ فقهی ولایت مطلقه فقیه

‏در فقه سیاسی مکتب تشیع، نظریه ولایت فقیه، از قدمت دیرینه ای برخوردار است و‏‎ ‎‏به قول مرحوم نراقی:‏

«ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچکس فی الجمله در‎ ‎ولایت فقیه، از فقها اشکال نکرده است.»22

‏و به تعبیر آیت الله یوسف صانعی:‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 25
«تا جایی که ما می دانیم یکی دو نفر بیشتر نگفته اند که فقیه به هیچ وجه ولایت‎ ‎ندارد.»23

‏البته از دیر باز تا کنون در زمینۀ محدودۀ اختیارات فقیه جامع الشرایط، نظرات‏‎ ‎‏متفاوتی بین فقها مطرح گشته است. امام نیز به رواج بحث ولایت فقیه و اختلاف آرای‏‎ ‎‏آنها در حدود اختیارت ولی فقیه، اذعان نموده اند و در کشف الاسرار بر این اعتقادند که‏‎ ‎‏ولایت مجتهد، هم در اصل داشتن ولایت و نداشتن وهم در حدود ولایت و دامنه‏‎ ‎‏حکومت، از روز اول میان خود مجتهدین مورد بحث بوده است.‏24

‏در باب اختیارات ولی فقیه و حاکم اسلامی، فقهای معظم اصولاً دو مبنا را‏‎ ‎‏برگزیده اند؛ عده ای از آنها معتقدند که ولایت فقیه تنها در مواردی که دلیل شرعی‏‎ ‎‏مشخصی وجود دارد؛ ثابت است. از نظر این دسته از فقها، برخی از موارد مذکور با‏‎ ‎‏توجه به دلایل قطعی شرعی عبارتند از:‏

‏1ـ حفظ و سرپرستی اموال یتیمان و سفیهان و دیوانگان.‏

‏2ـ حفظ و سرپرستی اموال غایبان؛ یعنی کسانی که به دلیل عدم حضور، امکان‏‎ ‎‏سرپرستی اموال خود را ندارند.‏

‏3ـ برخی از امور مربوط به زناشویی، مثل تزویج سفیهان و ....‏

‏4ـ حفظ و سرپرستی اموال امام ‏‏علیه السلام‏‏، مثل نیمی از خمس، اموال مجهول المالک و‏‎ ‎‏ارثیه بدون وارث.‏

‏برخی دیگر از فقها، مانند امام اعتقاد دارند که بر اساس دلایل عام ولایت فقیه، در‏‎ ‎‏تمام اموری که پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و امام معصوم ‏‏علیه السلام‏‏، ولایت و اختیارات داشته اند، فقیه نیز‏‎ ‎‏دارای ولایت و اختیارات است، مگر آنکه ادلۀ شرعی وجود داشته باشد که امری از این‏‎ ‎‏اختیارات را استثنا و خارج نماید.‏

‏در هر حال باید به این واقعیت اعتراف کرد که در فقه شیعی تا کنون کسی بحث‏‎ ‎‏حکومت اسلامی و نظریه ولایت مطلقه فقیه را قبل از امام مبسوطتر طرح نکرده است و‏‎ ‎‏مباحث ایشان در این زمینه مستوفی بوده و از گستردگی، جامعیّت، تفریعات و عمق‏‎ ‎‏کاملی بهره مند است. یکی از دلایل این ادعا آن است که «اگر فقهایی نظیر مرحوم نراقی‏‎ ‎‏مسأله ولایت فقیه را طرح می نمودند، در همان محور فقه مطرح می کردند و یکی از‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 26
‏مسایل فقهی را به عنوان ولایت فقیه به شما می آوردند.»‏25 ‏ضمن آنکه «باید اعتراف کرد‏‎ ‎‏علامه نراقی بحث ولایت فقیه را با یأس از تشکیل حکومت اسلامی و در دوران اختناق‏‎ ‎‏حکومتهای طاغوتی به رشته تحریر درآورده است.»‏26‏ در حالیکه امام «بحث ولایت فقیه‏‎ ‎‏مظلوم را از قلمرو فقه بیرون کشید و به جایگاه اصلیش که مسأله کلامی است نشانده،‏‎ ‎‏آنگاه با براهین عقلی و کلامی این مسأله را شکوفا کرد.‏27‏ و بداهت عقلی آن را آشکار‏‎ ‎‏نمود؛ به تعبیر بهتر «امام امت اولاً؛ مسأله ولایت فقیه را به دنبال امامت قرار داد. ثانیاً؛‏‎ ‎‏امامت و ولایت را در جای خود نشاند. ثالثاً این درخت برومند امامت و ولایت را شکوفا‏‎ ‎‏کرد؛ رابعاً؛ آن را بر سراسر ابواب فقه سایه افکن کرد.»‏28‏ و بدین ترتیب با ارائه نظریه‏‎ ‎‏ولایت مطلقه فقیه و عملی کردن آن «مجددالمذهب در قرن پانزدهم»‏29‏ گردید.‏

‏ ‏

برخی علل ایجاد توهم گسست نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏دربارۀ اعتقاد به گسست در نظریه ولایت مطلقه فقیه، عواملی وجود دارد که در‏‎ ‎‏حقیقت می توان آنها را علل به وجود آورنده و زمینه ساز این توهم به حساب آورد. به‏‎ ‎‏عنوان نمونه، تحول و تغییر جایگاه حقوقی نظریه ولایت مطلقۀ فقیه، در قانون اساسی و‏‎ ‎‏طرح تدریجی و تکاملی این نظریه در قانون از علل ایجاد این شبهه است. در تبیین این‏‎ ‎‏مطلب باید گفت که در گذشته در مورد قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران در اصل‏‎ ‎‏16 پیش نویس قانون اساسی مصوب 1358 از ولایت فقیه نامی برده نشده است و‏‎ ‎‏ارتباط سه قوه را رئیس جمهور برقرار می کند. اما در اصل 15 پیشنهادی گروه بررسی‏‎ ‎‏اصول در همین سال، قوه رهبری به عنوان قوای پنجم و برقرار کننده ارتباط بین سایر قوا‏‎ ‎‏ذکر می شود. سپس در اصل  57 قانون اساسی مصوب سال 1358 کلمه «ولایت امر»‏‎ ‎‏جایگزین قوه رهبری گشته است. از سوی دیگر شاهد آنیم که در اصل 57 قانون اساسی‏‎ ‎‏بعد از بازنگری سال 1368، «ولایت مطلقه امر» به جای کلمه ولایت امر جایگزین شد.‏

‏همچنین برای برخی، وجود اختیارات یازده گانه ولی فقیه در کنار عبارت «ولایت‏‎ ‎‏مطلقه فقیه» اصل 57، به این توهم کمک می کند. از دید این دسته، وجود اختیارات‏‎ ‎‏محدود اصل 110 در تقابل با اختیارات مطلق ولی فقیه در اصل 57 قانون اساسی 1368‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 27
‏است و تازگی اصل مزبور، این تصور را ایجاد می کند که نظریه ولایت مطلقه امام‏‎ ‎‏نظریه ای مستدام نبوده است.‏

‏از سویی نفس پیچیدگی و ندرت نظریه ولایت مطلقه فقیه، در پیشینۀ فقه سیاسی‏‎ ‎‏علمای شیعی و عدم اجماع فقها و مراجع و روحانیون عالی مقام دربارۀ میزان اختیارات‏‎ ‎‏ولی فقیه و عدم بحث کافی آنها در این زمینه و عدم اطلاع عمومی از آن، از عواملی است‏‎ ‎‏که باور برخی را نسبت به تداوم این نظریه در سیره امام تضعیف یا محو می کند. موجد‏‎ ‎‏دیگر این شبهه، برداشتهای متفاوت از اسلام و بدبینی نسبت به اختیارات مطلقه فقیه‏‎ ‎‏است، از این دیدگاه، چنین حکومتی با توجه به الگوهای غرب، استبدادی و ضد‏‎ ‎‏دموکراسی است. القای چنین تصوری در صحنۀ عمومی باعث شده است که بعضی با‏‎ ‎‏توجه به رهبری الهی و مردمی امام راحل‏‏(س)‏‏، جهت پیراستن  چنین خدشه هایی، چندان‏‎ ‎‏به نظریه ولایت فقیه ایشان و تداوم آن اصرار و استناد نورزند.‏

‏شایان ذکر است که بسیاری از تاریخ نویسان انقلاب اسلامی و مؤلفین به درستی و‏‎ ‎‏صراحت به نقطۀ آغازین نظریه ولایت مطلقۀ فقیه اشاره نکرده اند؛ زیرا 1ـ به جای‏‎ ‎‏مبدأیابی نظریه ولایت مطلقۀ فقیه، تنها به زمان پیدایش نظریه «ولایت فقیه» توجه‏‎ ‎‏نموده اند؛ 2ـ بدون روشنگری لازم، این دو واژه را به شکل مترادف و همسان به کار‏‎ ‎‏برده اند؛ 3ـ آغاز طرح حکومت اسلامی و ولایت فقیه را به سال 1348 ه.ش. ـ یعنی‏‎ ‎‏تاریخ ارائه درسهای ولایت فقیه در نجف ـ نسبت داده اند. البته منظور بعضی از این‏‎ ‎‏صاحبنظران از ارائه چنین مبدأی آن بوده است که از این تاریخ، طرح جدی و پیگیر و‏‎ ‎‏تفصیلی حکومت اسلامی و تلاش در جهت تحقق ولایت عینی فقیه آغاز گشته است؛ اما‏‎ ‎‏به هر حال چنین افرادی حتی اگر در مواردی به قدمت نظریه امام در اینباره و قبل از این‏‎ ‎‏مقطع ـ 1348 ـ عقیده داشته باشند، به شکل صریح و مقتضی آن را مورد تأکید همه‏‎ ‎‏جانبه و توضیحات فراگیر قرار نداده اند.‏

‏همچنین بعضی، در آثار خویش، بدون دقت و توضیح لازم، از اشاره مجدد و مفصل‏‎ ‎‏امام به ولایت مطلقه در 16 دی ماه 1366، به گونه ای صحبت کرده اند که از آن، ارائه‏‎ ‎‏آغازین این نظریه القا می گردد، این در حالی است که امام خمینی‏‏(س)‏‏ یک ربع قرن پیش‏‎ ‎‏از رسالۀ «ولایت فقیه» در سال 1323 ه.ش. در کتاب کشف الاسرار به اختیارات وسیع‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 28
‏ولایت مطلقه فقیه اشارات اجمالی کرده اند و بعد از آن نیز این نظریه را در آثار و‏‎ ‎‏بیاناتشان تکرار نموده، بر شرح و تفصیل آن افزوده اند. بنابراین، خلط تکامل تدریجی‏‎ ‎‏نظریه مزبور یا انقطاع و گسست آن، اشتباه فاحشی است که باید از آن پرهیز کرد.‏

‏ ‏

برخی برداشتها در مورد گسست نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏توهم گسست نظریه ولایت مطلقه فقیه مورد اعتقاد پاره ای از گروهها و افراد نیز‏‎ ‎‏می باشد. به عنوان نمونه پس از اشارات مجدد و صریح امام خمینی‏‏(س)‏‏ به ولایت مطلقۀ‏‎ ‎‏فقیه ـ در شانزدهم دی ماه 1366 ـ نهضت آزادی به موضعگیری در اینباره پرداخت و‏‎ ‎‏مجموعۀ نظرات خود را در کتابی تحت عنوان «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه»‏30‎ ‎‏گردآوری نمود. نهضت ضمن انتقاد شدید از ولایت مطلقه و بدعت دانستن آن، به‏‎ ‎‏نوظهوری این نظریه تصریح کرده و مبدأ بروز آن را 16 دی ماه 1366 می داند که توسط‏‎ ‎‏امام در منشور صادره در این تاریخ به صورت مکتبی جدید و فقهی و پویا عرضه شده و‏‎ ‎‏فقه سنتی را کنار زده است.‏31‏ ‏‏افراد این گروه با انتساب امام به صنف بازار، در تعلل‏‎ ‎‏پردازش نظریه ولایت مطلقه فقیه، آن را نظریه ای مقطعی و بدیع و پیرو منافع صنف‏‎ ‎‏مزبور به شمار می آورد. از دید این دسته افراد، ظهور نظریه مزبور ناشی از اختلافات‏‎ ‎‏درونی هیئت حاکمه بوده و به خاطر شکستن بن بستهای اجتماعی و اعتقادی، طرح‏‎ ‎‏گردیده است.‏32‏ به همین خاطر می توان گفت که، نهضت آزادی معتقد به گسست و عدم‏‎ ‎‏ثبات در نظریه ولایت مطلقه فقیه است. ‏

‏یکی دیگر از صاحبنظران در همین راستا، نظریه ولایت مطلقه فقیه را مخلوق قانون‏‎ ‎‏اساسی جمهوری اسلامی و ناشی از ادغام دو نظام حقوقی فقه شیعه و حقوق عمومی‏‎ ‎‏سیاسی دول جدید می داند.‏33

‏در عین حال بعضی در گذشته و حال قصد داشته اند که ولایت فقیه را مخلوق مجلس‏‎ ‎‏خبرگان اول، به شمار آورند. از دید این دسته، تأیید اصل ولایت فقیه به خاطر آن بوده که‏‎ ‎‏اکثریت این مجلس به روحانیون اختصاص داشته است و آنها به خاطر تعلقات و منافع‏‎ ‎‏صنفی و طبقاتی خویش، تصویب آن را تحمیل نموده اند. می توان گفت که تا حد زیادی‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 29
‏نظرات «نیکی کدی»  ـ نویسنده زن آمریکایی ـ به چنین باوری نزدیک است.‏34

‏برخی از صاحبنظران جدید هم هستند که برداشتی مغایر از چنین آرایی ارائه‏‎ ‎‏داده اند. به عنوان مثال دکتر حسین بشیریه، نهاد ولایت فقیه را حاصل تحول نگرش‏‎ ‎‏سنتی نسبت به اسلام می داند. از این منظر، نهادهای سنتی مانند امامت، تقلید و ولایت‏‎ ‎‏فقیه به وسیله زمان و تجربه تاریخی صیقل یافته و در قالب نهادهای جدیدی احیا و در‏‎ ‎‏اشکال حقوقی مدرنی نمود یافته اند.‏35

‏ ‏

ولایت مطلقه فقیه در آثار و بیانات امام

‏در این بخش از نوشتار سعی بر این است که با توجه به فرضیه اصلی، قدمت، ثبات و‏‎ ‎‏تداوم نظریه ولایت مطلقه فقیه امام با ارائه شواهدی عینی از آثار و بیانات ایشان ثابت‏‎ ‎‏گردد. در این میان، چهار اثر معروف «کشف الاسرار» «الرسائل»، «ولایت فقیه» و «البیع»‏‎ ‎‏که همگی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآمده اند، مورد بررسی قرار‏‎ ‎‏می گیرند و شواهد آنها به تفصیل بیان می شود.‏

‏ ‏

1ـ ولایت مطلقه فقیه در آثار امام

الف) کشف الاسرار

‏کشف الاسرار اولین اثر مکتوبی است که امام راحل‏‏(س)‏‏ طی آن به ولایت مطلقه فقیه‏‎ ‎‏اشاره نموده اند. این کتاب در سال 1323 ه .ش نگاشته شده و با وجود آنکه مقصود‏‎ ‎‏اصلی نگارش آن، رد شبهات رساله «اسرار هزار ساله» و به عبارتی وهابیت بوده است،‏‎ ‎‏اما در این کتاب به شکل مقتضی به ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه نیز پرداخته شده است.‏‎ ‎‏باید اذعان داشت که بسیاری از صاحبنظران و مؤلفین، از این لحاظ یا اساساً اهمیت این‏‎ ‎‏کتاب را نادیده گرفته اند و یا توجه کافی را به آن مبذول نداشته اند.‏36

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ در این کتاب به تشریح غیر قابل قبول بودن همه حکومتهای غیر‏‎ ‎‏اسلامی و از جمله حکومت مستبدانه رضاخان، و نفی مشروعیت آنها می پردازند و البته‏‎ ‎‏توضیح می دهند که به دلیل عدم امکان اقامه حکومت اسلامی تا آن مقطع و الزام‏‎ ‎‏همیشگی بودن حکومت، علما نیز با ضرورت وجود همین حکومتهای نیم بند غیر الهی‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 30
‏مخالفت نکرده اند و صحبتی از حکومت فقیه به میان نیاورده اند و فقط به وظیفۀ امر به‏‎ ‎‏معروف و نهی از منکر حکام، بسنده کرده اند. ایشان ضمن نفی مشروعیت همه‏‎ ‎‏حکومتهای غیر اسلامی به ترسیم حکومت آرمانی اسلامی و مصداق آن در عصر حاضر‏‎ ‎‏یعنی «حکومت مطلقه الهی اولی الامر»، می پردازند. ایشان می فرمایند:‏

«هیچ فرق اساسی میان مشروطه و استبداد و دیکتاتوری و دموکراسی نیست،‎ ‎مگر در فریبندگی الفاظ و حیله گری قانونگذارها، آری شهوترانها و استفاده چیها فرق‎ ‎می کند.»37

‏«... تنها حکومتی که فرد حق می داند و با آغوش گشاده و چهرۀ باز آن را‏‎ ‎‏می پذیرد ‏‏[‏حکومتی است‏]‏ که همه کارش حق و همۀ عالم و تمام ذرات وجود حق‎ ‎خود اوست. به استحقاق او در هر چه تصرف کند، در مال خود تصرف کرده و از هر‎ ‎کسی هر چه بگیرد، مال خود را گرفته و هیچ کس انکار این سخن را نتواند کرد، مگر‎ ‎آنکه به اختلال دماغ دچار باشد، اینجاست که حال حکومتها همه معلوم می شود و‎ ‎رسمیت حکومت اسلامی اعلام می گردد.»38

‏و البته با توجه به اینکه امام دربارۀ عصر حاضر سخن نمی گویند و سایر بدیلهای‏‎ ‎‏غربی حکومت اسلامی را نفی می کنند و از سویی صبغۀ نحلۀ فکری ایشان بیش از آنکه‏‎ ‎‏انتزاعی باشد انضمامی و در پاسخ به نیازهای زمان است، واضح است که مصداق اجرای‏‎ ‎‏حکومت مطلقه اولی الامر ـ با عنایت به اعتقاد ایشان به ضرورت حکومت در عصر‏‎ ‎‏غیبت ـ کسی جز فقها و ولی فقیه نیست. همچنانکه امام در این کتاب به کرات از وظایف‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی مجتهدین یاد کرده اند. تا جاییکه حتی در پاسخ به تفسیر غلط از‏‎ ‎‏حدیث ‏«و اما الحوادث الواقعه...»،‏ همراه با اشاره به حدوث مسایل جدید در عصر‏‎ ‎‏رضاخان، ضرورت مراجعه به فقهای زنده را مطرح می کنند.‏39‏ البته باید قبول کرد که‏‎ ‎‏شاید عصر آنروز ظرفیت اشارات بیشتر در اینباره را نداشته است. همچنانکه فقهایی‏‎ ‎‏مانند امام خمینی‏‏(س)‏‏ هم مجبور بوده اند به دلایل مختلف زبان اشاره و ایهام هم داشته‏‎ ‎‏باشند. مخصوصاً در کتاب کشف الاسرار که در پاسخ کسانی نوشته شده که فقهای شیعی‏‎ ‎‏را متهم به اتهاماتی مانند داشتن اندیشه آنارشیستی و «فوضوی گری» و نفی حکومت و یا‏‎ ‎‏در سر داشتن خیال رسیدن به قدرت می کرده اند و امام در همین نوشتار (ص 187 ـ‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 31
‏186) این اتهامات را رد کرده است.‏

‏از سویی امام در نفی اولی الامری حکومت رضاخان، به معنای صحیح حاکم‏‎ ‎‏اولی الامر و ویژگیهای او می پردازد، اولی الامری که حکومتش همسان حکومت الهی‏‎ ‎‏پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و این همان تصریح به اطلاق ولایت فقیه است:‏

«اولی الامر باید کسی باشد که در تمام احکام از اول امارتش تا آخر کارهایش‎ ‎یک کلمه بر خلاف دستورات خدا و پیغمبر نگوید و عمل نکند و حکومت او همان‎ ‎حکومت الهی که پیغمبر داشت، باشد، چنانچه از مقارن نمودن اطاعت این سه به‎ ‎هم معلوم می شود که از یک سرچشمه آب می خورند.»40

ب) الرسائل 

‏شاید بتوان گفت که بخش «الاجتهاد و التقلید» کتاب الرسائل، یکی از ناشناخته ترین‏‎ ‎‏آثار امام در زمینه معرفی افکار سیاسی ایشان باشد و اگر عنایتی هم بدان مبذول شده،‏‎ ‎‏بیشتر به خاطر اهمیت فقهی و اصولی آن بوده است. اهمیت اساسی این بحث رسائل آن‏‎ ‎‏است که علاوه بر طرح بعضی آرای فقه سیاسی امام به شکل بارز و بسیار صریح حاوی‏‎ ‎‏نظریه ولایت مطلقه فقیه و طرح آن در تاریخ 1370 ه.ق. ـ 1329 ه.ش. ـ می باشد.‏

‏امام در این نوشته، در بحث از حدیث «العلماء ورثه الانبیا»، در جواب تفسیرهایی که‏‎ ‎‏ارث بردن علما از انبیا را منحصر به علم یا حدیث می دانند، می فرمایند:‏

«مقتضای حدیث علما وارث انبیا هستند این است که برای علما وراثت در هر‎ ‎چیزی، هم شأن پیامبران باشد و از شؤون انبیا حکومت و قضاوت است. پس باید‎ ‎حکومت برای فقها به شکلی مطلق جعل و اعتبار گردد تا این اطلاق و اخبار صحیح‎ ‎واقع شود.»41

‏امام در جای دیگر با استناد به حدیث «مقبوله عمربن حنظله» به اثبات ولایت مطلقه‏‎ ‎‏فقیه پرداخته اند. به فرموده ایشان:‏

«از آنچه بر حق قضاوت، بلکه مطلق حکومت برای فقیه دلالت می کند، مقبولۀ‎ ‎عمربن حنظله است.»42

ج) «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی»

‏این کتاب در نزد بسیاری، مشهورترین نوشتار سیاسی امام در باب ولایت فقیه و‏‎ ‎‏حکومت اسلامی است. ویژگی ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه در کتاب مزبور، صراحت‏‎ ‎‏تبیین و تفصیل بیشتر آن است و همین خصوصیت باعث آن گشته که اکثراً به اشتباه این‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 32
‏کتاب و تاریخ انتشار آن را (1348 ه .ش) را به عنوان سرآغاز طرح حکومت اسلامی و‏‎ ‎‏ولایت فقیه تصور بنمایند، در حالیکه نظریه ولایت فقیه و بیان اطلاق آن در یک ربع قرن‏‎ ‎‏پیش از این مقطع در کتاب کشف الاسرار مورد اشاره قرار گرفته است.‏

‏برخی اشاره های امام راحل‏‏(س)‏‏، به ولایت مطلقه فقیه در کتاب ولایت فقیه به شرح‏‎ ‎‏زیر است:‏

«همین ولایتی که برای رسول اکرم ‏صلی الله علیه و آله‏‏ و امام در تشکیل حکومت و اجرا و‏‎ ‎‏تصدی هست برای فقیه هم هست...‏43‏ این توهم که اختیارات حکومت رسول‏‎ ‎‏اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بیشتر از حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ بود یا اختیارات حکومتی حضرت‏‎ ‎‏علی ‏‏علیه السلام‏‏بیش از فقیه است باطل و غلط است... در این مورد معقول نیست‏44‎ ‎رسول اکرم ‏صلی الله علیه و آله‏‏و امام با فقیه فرق داشته باشد.»‏45

د) البیع

‏یکی از شیوه های بدیع در سیرۀ نظری امام طرح و بسط آرای سیاسی در خلال‏‎ ‎‏مباحث فقهی و اصولی است. علاوه بر کاربرد این روش در کتاب «الرسائل»، می توان‏‎ ‎‏چنین سبکی را در کتاب «البیع» مشاهده کرد. جلد دوم کتاب البیع که حاوی بحث مهم‏‎ ‎‏ولایت فقیه است، در سال 1391ه .ق / 1350ه .ش در نجف به چاپ رسیده است.‏46

‏اشاره های مبسوطی در این کتاب به موضوع ولایت مطلقه فقیه شده است. به عنوان‏‎ ‎‏مثال امام در شرح حدیث امام زمان(عج) نتیجه می گیرند که ائمه ‏‏علیه السلام‏‏ تنها مرجع بیان‏‎ ‎‏احکام اسلامی نیستند، بلکه امام دارای منصب الهی و صاحب ولایت مطلقه است و فقها‏‎ ‎‏نیز از طرف ایشان دارای همین اختیارات هستند، و «مرجع این حقوق جعل ولایت از‏‎ ‎‏جانب خداوند برای امام ‏‏علیه السلام‏‏ و جعل ولایت از جانب امام برای فقیهان است... و به‏‎ ‎‏واسطه این حدیث کلیه اختیارات امام برای فقها ثابت می شود....‏47‏ و این درست، تعبیر‏‎ ‎‏دیگری از ولایت مطلقه در مورد ایشان است.»‏48 ‏همچنین اظهار می دارند:‏

«... ولایت پیامبر یعنی «اولی» بودن حضرتش بر مؤمنین نسبت به خودشان در‎ ‎امور راجع به حکومت و زمامداری، به فقها انتقال می یابد...49 بنابر آنچه گفتیم؛‎ ‎کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر ‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه ‏‏علیه السلام‏‏ مقرر‏‎ ‎‏شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نیز نمی توان فرقی میان این دو قایل‏‎ ‎‏شد.»‏50


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 33
2ـ ولایت مطلقه فقیه در بیانات قبل و بعد از انقلاب اسلامی

‏شاید صریحترین بیان امام در اینباره، در پاسخ نامۀ 16 دی ماه 1366 نهفته باشد‏‎ ‎‏ویژگی اصلی این نامه صراحت و تفصیل بیشتر و اتمام حجت قاطعانۀ امام، پیرامون‏‎ ‎‏اختیارات وسیع ولایت فقیه است. در این منشور ایشان حکومت فقیه را به معنای ولایت‏‎ ‎‏مطلقه ای می دانند که از جانب خدا به نبی اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ واگذار شده و اهم احکام الهی است‏‎ ‎‏و بر جمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد و معتقدند:‏

«حکومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله  ‏صلی الله علیه و آله‏‏ است، یکی از احکام اولیه‏‎ ‎‏اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است....»‏51

‏ذکر بعضی از مصادیق نظری و عملی اعتقاد امام به ولایت مطلقه فقیه، مسبوق به‏‎ ‎‏سابقه بودن این نظریه و ثبات و تداوم آن را در سایر بیاناتشان نشان می دهد. جالب‏‎ ‎‏اینجاست که این مصادیق از ابتدای مبارزه آشکار امام با رژیم گذشته به چشم می خورد؛‏‎ ‎‏به عنوان مثال در قضیۀ مخالفت با انجمن های ایالتی و ولایتی ایشان امر کردند که جهت‏‎ ‎‏اعتراض به رژیم، نماز جماعت در سرتاسر کشور تعطیل گردد. در این مقطع ولی فقیه در‏‎ ‎‏راستای حفظ مصالح عمومی از اختیارات وسیع خود استفاده نموده، حتی دستور‏‎ ‎‏تعطیلی امری که در شرع اسلام مستحب است، می دهند.‏52‏ در جریان همین مبارزات،‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ در آبان ماه 43 طی نطقی علیه کاپیتولاسیون، وکلای مجلس رژیم سابق‏‎ ‎‏را به دلیل موافقت با لایحۀ این موضوع، به حکم خویش عزل و تصویب نامه هایشان را‏‎ ‎‏باطل شمردند.‏53

‏ایشان  چند روز پس از افتتاح مجلس بررسی نهایی قانون اساسی (28 مرداد 1358)،‏‎ ‎‏طی پیامی به مناسبت حوادث کردستان، به مدیر عامل شرکت نفت دستور می دهند که‏‎ ‎‏یک روز پول نفت را به کردستان اختصاص دهد.‏54

‏امام طی بیانات دیگری در چهاردهم آبان همان سال ـ یعنی تقریباً یک ماه قبل از‏‎ ‎‏همه پرسی قانون اساسی در 11 و 12 آذر 1358، به اختیارات وسیع ولی فقیه در‏‎ ‎‏چهارچوب مصالح عمومی اشاره می کنند و معتقدند که ولی فقیه در این راستا حق‏‎ ‎‏دخالت و تصرف در اموال دیگران را دارد و می تواند آن را محدود کند.‏55‏ ایشان در اواخر‏‎ ‎‏مهرماه 1360 با استفاده از اختیارات وسیع ولی فقیه، به مجلس اختیارات عمده ای در‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 34
‏وضع قوانین بر حسب احکام ثانویه می دهند.‏56‏ چنین احکامی همانند حکم ایشان در‏‎ ‎‏تعطیلی نماز جماعت در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نظر ایشان در پاسخِ نامه 16‏‎ ‎‏دی ماه 1366 است که مبتنی بر تقدم احکام حکومتی بر احکام فرعیه، مانند نماز و روزه‏‎ ‎‏و حج است. مصادیق مشابه در این موارد به فراوانی در سیرۀ نظری و عملی امام قابل‏‎ ‎‏مشاهده است که به ذکر همین حد کفایت می شود. ‏

‏ ‏

اجتهاد و نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏همانطور که یادآور شدیم بنا به یکی از فرضیات فرعی این نوشتار، نظریه ولایت‏‎ ‎‏مطلقه فقیه منتج و ناشی از استنباط و اجتهاد فقهی به شیوه «لازمِ» امام خمینی‏‏(س)‏‏ است‏‎ ‎‏که مبتنی بر لحاظ نقش زمان و مکان می باشد. بدیهی است با اثبات قدمت و ثبات چنین‏‎ ‎‏شیوه اجتهادی و تلازم آن  با نظریه ولایت مطلقه فقیه، در سیرۀ نظری و عملی امام،‏‎ ‎‏قدمت و ثبات این نظریه نیز ثابت می شود.‏

‏شیوه های مختلفی تاکنون در اجتهاد فقهی وجود داشته که دو شیوه آن از اهمیت‏‎ ‎‏بیشتری برخوردار است. این دو شیوه عبارتند از: اجتهاد مصطلح یا رایج و اجتهاد لازم.‏

‏اجتهاد مصطلح که عموماً مورد استفاده فقهای متأخر و معاصر امام خمینی‏‏(س)‏‏ بوده‏‎ ‎‏به علت عدم توجه کافی به نقش زمان و مکان از سوی امام ناکافی شمرده شده است زیرا‏‎ ‎‏به تغییر موضوعات احکام تحت تأثیر این دو عامل عنایت کافی نمی نماید. اما در شیوۀ‏‎ ‎‏اجتهاد مطلوب امام، مهمترین ویژگی، لحاظ نمودن نقش زمان و مکان در اجتهاد است.‏‎ ‎‏چنین اسلوبی در حل مسایل فقهی و حکومتی بسیار بالنده و راهگشا است؛ زیرا در این‏‎ ‎‏روش، هم در مرحله نظری و هم در مرحله عملی، تفریع و تطبیق صورت می گیرد و بعد‏‎ ‎‏از سنجیدن ابعاد قضایا و بررسی ویژگیهای موضوعات در بستر زمان، اجتهاد بر اساس‏‎ ‎‏منابع شناخت انجام می پذیرد و در آن شرایط، زمان و مکان و احوال که در تغییر‏‎ ‎‏موضوعات احکام نقش دارند رعایت می شود و مطابق آنها اجتهاد بر اساس منابع اصلی‏‎ ‎‏استنباط متحول می شود و در نتیجه هیچ رویدادی نیست که با این شیوه بی پاسخ بماند.‏‎ ‎‏به علاوه موجب غنا و گسترش فقه اسلامی از نظر فروع و مصادیق می شود و حکومت‏‎ ‎‏اسلامی را مبسوط الید در همۀ زمینه های اجتماعی و حکومتی نگه می دارد.‏57‏ بدین‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 35
‏ترتیب می توان به این استنتاج رسید که نظریه ولایت مطلقه فقیه، اساساً محصول شیوۀ‏‎ ‎‏اجتهاد امام و ملازم با آن است.‏

‏از نظر امام جامعیت و خاتمیت اسلام با اجتهاد به شیوۀ مذکور، و دارا بودن اختیارات‏‎ ‎‏وسیع حکومتی ولی فقیه، معنی پیدا می کند و لازم و ملزوم یکدیگرند.‏58‏ همچنین اساساً‏‎ ‎‏ماهیت و حقیقت اسلام، با اینگونه استنباط فقهی مکشوف می گردد و عقلاً و نقلاً نیز‏‎ ‎‏ولایت مطلقه فقیه را نیز بدین شکل باید از منابع اسلامی استنباط کرد.‏59

‏با تأملی کوتاه در آثار مکتوب امام (کشف الاسرار، الرسائل، ولایت فقیه، البیع) به‏‎ ‎‏شواهد متعددی دست می یابیم که ثابت می کند امام از دیرباز و حداقل از زمان نگارش‏‎ ‎‏کشف الاسرار دارای شیوۀ اجتهاد یاد شده بوده و در کلیه این آثار ویژگیهای این سبک‏‎ ‎‏اجتهاد به طور ملموس آشکار است. شیوه ای که کاملاً ملازم با اختیارات مبسوط ولایت‏‎ ‎‏فقیه است و اطلاق آن را مد نظر دارد.‏60

‏ ‏

مردم و نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏در این مبحث، قصد بر این است که به یکی از مدعاهای فرعی این نوشتار پرداخته‏‎ ‎‏شود که مردم و قابلیتهایشان و جایگاه آنها را در ارائه و اعلام تدریجی نظریه ولایت‏‎ ‎‏مطلقۀ فقیه مؤثر دانسته است. اثبات این گمانه به اثبات بخش دوم فرضیه اصلی این‏‎ ‎‏تحقیق می انجامد که معتقد است:‏

«ارائه و اعلام کامل نظریه مداوم ولایت مطلقه فقیه، به خاطر رعایت مصالح‎ ‎اسلام و مردم و با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، به شکل تدریجی صورت‎ ‎گرفته است.»

‏«مردم» و «روحانیت» از عناصر عمده این مقتضیات و ظروف مکانی و زمانی هستند‏‎ ‎‏که بر ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه تأثیر گذاشته اند؛ همچنانکه امام، در کتاب ولایت‏‎ ‎‏فقیه (ص 5)، اوضاع اجتماعی مسلمانان و خصوصاً حوزه های علمیه را علت عدم توجه‏‎ ‎‏به ولایت فقیه و احتیاج آن به استدلال ذکر می کنند.‏

‏در حقیقت، مردم در اندیشۀ امام و سیرۀ نظری و عملی ایشان به طور جدی دارای‏‎ ‎‏نقش محوری بوده اند. خوشبینی به مردم و توان عظیم آنها، اهمیت به پذیرش و خواست‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 36
‏عمومی و بلوغ فکری ـ سیاسی ملت و تکریم از ایشان، در همه آثار معظم له به چشم‏‎ ‎‏می خورد. در فقاهت و سیاست و عرفان امام، نقش عمده مردم قابل رؤیت است و مردم‏‎ ‎‏پس از رکن الهی، رکن دوم اندیشه و نهضت وی را تشکیل می دهند. البته بعد الهی‏‎ ‎‏(اسلامی) این تفکر، بر بعد مردمی، احاطه داشته و جنبۀ مردمی مقید و محصور در آن‏‎ ‎‏است. این دو رکن بی تردید رمز پیروزی و بقای انقلاب اسلامی به زعامت ایشان بوده‏‎ ‎‏است و در حقیقت موفقیت نهضت هم در همه ادوار بستگی به پذیرش، آمادگی، قابلیتها‏‎ ‎‏و همراهی مردم داشته است و امام نیز با اتکال به ذات احدیت و استظهار مردم، نهضت‏‎ ‎‏را رهبری و به ثمر رساندند و بی دلیل نیست که سیرۀ نظری و عملی ایشان مملو از‏‎ ‎‏عبارات «مردم» و «ملت» است و شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ فقیهی در طول تاریخ‏‎ ‎‏به اندازۀ وی، مردم را واجد نقش ندانسته و آنها را مورد خطاب و تکریم و استظهار قرار‏‎ ‎‏نداده است.‏61

‏اما مردم چه نقشی در تحقق ولایت فقیه دارند؟ پاسخ آن است که بدون هیچ تردیدی‏‎ ‎‏نظر ایشان در مورد جایگاه و نقش مردم در تحقق ولایت فقیه، مطابق با «نظریه ولایت‏‎ ‎‏انتصابی است و امامت و رهبری را منصوب الهی و نه مجعول دست بشر می دانند‏62‏ و‏‎ ‎‏اساساً نفس نظریه ولایت مطلقه فقیه امام و همطرازی و همگونی اختیارات حکومتی‏‎ ‎‏فقیه جامع الشرایط با پیامبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ و ائمه معصومین ‏‏علیه السلام‏‏ و آبشخور الهی واحد این‏‎ ‎‏اختیارات دلالت بر این دارد که منصب حکومت امری الهی است و اختیارات حاکم نیز‏‎ ‎‏منصوب و مجعول از سوی خدای متعال است و نه مردم، و عزل و نصب فقیه متولی،‏‎ ‎‏مطابق «نظریه ولایت انتصابی» به دست مردم نیست.‏

‏از سویی تأکید مکرر امام بر نقش با اهمیت مردم و اعتقاد به ولایت انتصابی موجد‏‎ ‎‏هیچگونه شبهه و توهم و تناقضی نیست زیرا ایشان اگر چه به این نظریه باور قطعی‏‎ ‎‏داشته اند، اما به دلایلی از جمله؛ احترام و علاقه وافر به مردم و اهمیت بیش از حد به‏‎ ‎‏پذیرش خواست آنها و ضرورت حفظ اسلام و مصالح عمومی و در نظر گرفتن‏‎ ‎‏موقعیتهای زمانی و مکانی جدید، عملاً «نظریه احتیاطی» را پیش گرفته اند، تا به هر دو‏‎ ‎‏نظریه ولایت انتصابی و انتخابی عمل شود.‏63

‏عمل به نظریه احتیاطی ـ و یا مصلحتی ـ ، عمل به همۀ آرا است و بر این دلالت دارد‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 37
‏که فقیه در صورتی «ولی امر» می گردد که مردم او را بپذیرند. بدین ترتیب امام با علاقه‏‎ ‎‏مفرط به مردم و چشم پوشی از حق شرعی خویش، ضمن رعایت احتیاطهای شرعی در‏‎ ‎‏امر زعامت، به مردم نقش بیشتری اعطا کرده اند و بدین وسیله در عصری که خواست‏‎ ‎‏مردم در بسیاری از نظامهای سیاسی ملاک و مناط اصلی عملکرد حکومت را تشکیل‏‎ ‎‏می دهد، به مردم و خواست آنها استناد جسته اند و بدینگونه بنا به قاعده‏64‏ «الزام»‏65‏،‏‎ ‎‏همگان را ملزم به پذیرش مطلوب مردم ـ حکومت اسلامی فقیه و توابع آن ـ نموده اند و‏‎ ‎‏حجت را بر همگان با استواری بیشتری تمام کرده اند. ایشان حکومت اسلامی را‏‎ ‎‏برخاسته از آرا و انتخاب مردم دانسته اند و آنها را ناظر بر همه امور و از جمله ولایت فقیه‏‎ ‎‏می دانند و حتی تخلف از این خواست را بر هیچکس و از جمله خودشان جایز‏‎ ‎‏نمی دانند:‏

‏اینجا آرای ملت حکومت می کند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد، و‏‎ ‎‏این ارگانها را ملت تعیین کرده است، و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز‏‎ ‎‏نیست و امکان ندارد.‏66‏ ما تابع آرای ملت هستیم‏67‏، انتخاب با ملت است‏68‏، ملت باید‏‎ ‎‏همه شان ناظر امور باشند.‏69‏ هیچ گروه و شخصی نمی تواند با خواست ملت ایران‏‎ ‎‏مخالفت کند، والا محکوم به نابودی است. ملت ایران خواستار حکومت اسلامی‏‎ ‎‏است.‏70

‏این مطالب تأیید مجددی بر محوریت نقش مردم در اندیشه امام دارد و می توان‏‎ ‎‏اینطور استنتاج نمود که به همین جهت نیز، ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه ـ که عالیترین‏‎ ‎‏بخش نظریه سیاسی ایشان است و احتیاج به قدرت هضم بیشتری دارد ـ در همۀ ادوار،‏‎ ‎‏بستگی به پذیرش، آمادگی، قابلیتها و همراهی مردم داشته است. بنابراین، ارائه این‏‎ ‎‏نظریه، تدریجی و دارای مراتبی بوده است تا با گذشت زمان و انجام روشنگریهای لازم و‏‎ ‎‏افزایش بلوغ فکری مردم، زمینه پذیرش و آمادگی آنها فراهم گردد و این مهم در اواخر‏‎ ‎‏جنگ تحمیلی که مردم رشد و تعالی خود را با رشادتهایشان نشان دادند، حاصل گردید و‏‎ ‎‏امام راحل‏‏(س)‏‏ در شانزده دی ماه سال 1366، طی پاسخی، زوایای بیشتری را از این‏‎ ‎‏نظریه آشکار نمودند.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 38
روحانیت و نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏همانطور که ذکر شد، امام در کتاب «ولایت فقیه»، اوضاع حوزه های علمیه را‏‎ ‎‏خصوصاً از عوامل عدم توجه به موضوع ولایت فقیه شمرده اند و این بیانگر آن است که‏‎ ‎‏مطابق یکی از مدعاهای این نوشتار، وضعیت حوزه ها و روحانیت در ارائه تدریجی‏‎ ‎‏نظریه ولایت مطلقه فقیه مؤثر بوده است.‏

‏می توان اذعان نمود که اساساً روحانیت و نهاد حوزه در تعامل با امام و نهضت‏‎ ‎‏انقلابی ایشان دارای نقش دوگانه ـ مثبت و منفی ـ بوده است. در یک سو روحانیت اصیل‏‎ ‎‏و آگاه با ادامه خط امام و جانفشانیهای بسیار، به عنوان بازوی قدرتمند قیام و حرکت‏‎ ‎‏ایشان عمل نموده است و در تحقق انقلاب و حکومت اسلامی نقش کاملاً مؤثری داشته‏‎ ‎‏است، و در سوی دیگر روحانیونی قرار دارند که شامل صنوف مختلفی هستند و نسبت‏‎ ‎‏به این حرکت یا بی تفاوت بوده و یا با ابزارهای مختلف سعی نموده اند که آن را منکوب و‏‎ ‎‏متوقف سازند. خطرناکترین صنف این دسته، جماعت مقدس مآبان و متحجرین هستند‏‎ ‎‏که بیشترین مقابله را با نهضت امام خمینی‏‏(س)‏‏ انجام داده و می دهند و ایشان بارها تحذیر‏‎ ‎‏و احساس خطر خویش را از آنها اعلام کرده است.‏71

‏صف بندی و مواضع تقابلی بخشی از روحانیون مقدس نما و متحجر دربارۀ‏‎ ‎‏نواندیشی های سیاسی فقهی و شیوه اجتهادی امام بر کسی پوشیده نیست. به عنوان مثال‏‎ ‎‏شریعتمداری را می توان در این صف بندی و مواجهه با امام مشاهده کرد که مستقیماً به‏‎ ‎‏موضع گیری علیه نظریه ولایت مطلقه فقیه و اختیارات مبسوط وی پرداخت.‏72

‏امام در پیام تاریخی اسفند سال 67 به مراجع و روحانیون سراسر کشور به خوبی‏‎ ‎‏علیه این صنف از روحانیون هشدار داده و از رویه و کارشکنی های آنها به شدت انتقاد‏‎ ‎‏می نمایند. از جمله می فرمایند:‏

«آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر‎ ‎دیگر نخورده است و نمونۀ بارز آن، مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام‏‏ که در‏‎ ‎‏تاریخ روشن است... ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان‏‎ ‎‏باز است و شیوۀ مقدس مأبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان‏‎ ‎‏دیروز سیاست بازان امروز شده اند... امروز می گویند: مسئولین نظام، کمونیست‏‎ ‎‏شده اند! تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان را برای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 39
ظهور امام زمان(عج) مفید و راهگشا می دانستند؛ امروز از این که در گوشه ای‎ ‎خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وااسلاما سر‎ ‎می دهند!... راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و‎ ‎حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی‎ ‎صادر می شود؟ از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟ فریاد‎ ‎تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار‎ ‎طعنها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام، کار کیست؟ عوام یا خواص؟ خواص از‎ ‎چه گروهی؟ به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها‎ ‎نتیجۀ نفوذ بیگانگان در جایگاه و فرهنگ حوزه هاست وبرخورد واقعی هم با این‎ ‎خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»73

‏به نظر نگارنده، آنچه مسلم است، دوران پرالتهاب ده ساله رهبری امام ـ در جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ـ مساعد طرح نهایی مسایل مناقشه پذیری مانند نظریه ولایت مطلقه فقیه نبود،‏‎ ‎‏زیرا وقتی برخی متحجرین امام را به مناسبتهای مختلفی مورد هجوم و حتی تکفیر قرار‏‎ ‎‏می دادند.‏74 ‏مسلم است که در حضور چنین طایفه ای و در آن دوران حساس، طرح صریح‏‎ ‎‏این نظریه به صلاح اسلام و مسلمین نبوده است؛ لهذا امام در اواخر عمر خویش و‏‎ ‎‏همزمان با افشا نمودن چهره مقدس مآبان و متحجرین، ابعاد کاملتر این نظریه را آشکار‏‎ ‎‏ساختند.‏

‏ ‏

وضعیت بحرانی و اضطراری کشور و نظریه ولایت مطلقه فقیه

‏امام در طول حیات سیاسی خویش، به حفظ ائتلاف و وحدت همه نیروها در جهت‏‎ ‎‏مصالح اسلام اعتقاد داشتند و به همین دلیل از هر آنچه که این وحدت را مخدوش کند و‏‎ ‎‏بقای حکومت اسلامی را در شرایط بحرانی آن روز متزلزل سازد پرهیز می نمودند. در‏‎ ‎‏واقع عدم اصرار ایشان بر تبیین کامل اطلاق نظریه ولایت مطلقه نیز در سالهای اوایل‏‎ ‎‏انقلاب با چنین توجیهی، تبیین می شود.‏

‏امام در دمادم پیروزی انقلاب و اوایل آن، جهت ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه برای‏‎ ‎‏عموم مردم و گروههای «غیر خط امام» به شکلی مدارا گونه عمل کرده اند، لذا اطلاق این‏‎ ‎‏نظریه را به دلیل حفظ وحدت کلمه مسلمین و اجتناب از طرح مسایل مناقشه پذیر و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 40
‏رعایت مدارا با سایر گروههای سیاسی، آنچنان که باید و شاید مورد تأکید و تشریح قرار‏‎ ‎‏نداده اند و البته این امر خللی بر تداوم این نظریه وارد نمی سازد. ‏

‏ایشان با وجود آنکه از ماهیت و مواضع لیبرالی بسیاری از اعضای دولت موقت‏‎ ‎‏اطلاع داشتند ولی باز سعی می کردند تا آنجا که خطری اسلام را تهدید نکند، در آن‏‎ ‎‏شرایط بحرانی صبر پیشه نموده و از توان آنها برای مصالح نظام استفاده کنند.‏75‏ همین‏‎ ‎‏سیره و موضع تحمل و مدارا در قضیه عزل بنی صدر مشاهده می شود و امام جهت حفظ‏‎ ‎‏آرامش کشور در شرایط جنگی، فرمان عزل بنی صدر را ـ در 26 خرداد 1360 ـ پس از‏‎ ‎‏یک سال صبر و رعایت مصالح صادر می نمایند.‏76‏ به همین شکل فرمان عزل منتظری‏‎ ‎‏هم توسط ایشان پس از دو سال کوشش صبورانه صادر گردید.‏77

‏در امر ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه نیز امام، سعی داشتند که آرامش و وحدت کلمه‏‎ ‎‏جامعه را به خاطر موقعیت حساسی که نظام اسلامی در آن قرار داشت حفظ نمایند و‏‎ ‎‏اساساً با شعارهای فراگیر، همه طبقات و اصناف جامعه را در مسیر مبارزه با ایادی‏‎ ‎‏داخلی و خارجی، همراهی و رهبری کنند، به همین دلیل هم ایشان در تصویب اصل‏‎ ‎‏ولایت فقیه در قانون اساسی سال 1358 و اختیارات محدود آن کوتاه آمدند. کما اینکه‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

«اینکه در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و‎ ‎روحانیت بیشتر از این، در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر با‎ ‎این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقداری کوتاه آمدند. اینکه در قانون اساسی‎ ‎هست، این بعض شؤون ولایت فقیه است نه همه شؤون ولایت فقیه، و از ولایت‎ ‎فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است،‎ ‎هیچ کس ضرر نمی بیند.»78

‏البته باید اذعان داشت که رعایت شرایط بحرانی اضطراری کشور توسط امام تنها در‏‎ ‎‏نحوۀ ارائه نظریه مزبور مشاهده نمی شود، بلکه تأخیر مسایل مهمی مانند بازنگری قانون‏‎ ‎‏اساسی نیز به همین علت بوده است. ایشان در قضیۀ تتمیم این قانون و صدور فرمان آن‏‎ ‎‏اظهار داشتند که: ‏

«من نیز بنا بر احساس تکلیف شرعی و ملی خود از مدتها قبل در فکر حل آن‎ ‎بوده ام که جنگ و مسایل دیگر مانع از انجام آن می گردید.»79


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 41
‏شایان ذکر است که برداشت امام در مورد کوتاهی قانون اساسی نسبت به اختیارات‏‎ ‎‏وسیع ولایت مطلقه فقیه، مقرون به واقعیت بود و بعدها با مساعد شدن مقتضیات و به‏‎ ‎‏خاطر حفظ مصالح اسلام و تقویت نظام و حل معضلات جدید جامعه، ایشان به طور‏‎ ‎‏صریح و تفصیلی، کلیت و واقعیت نظریه پر قدمت و ثابت ولایت مطلقه فقیه را تشریح‏‎ ‎‏نموده، و هر روز زوایای بیشتری را همزمان با رخداد وقایع مستحدثه و نیازهای جدید،‏‎ ‎‏نمایان ساختند که اوج این تصریح در پیام 16 دی ماه سال 1366 رخ نمود. جالب‏‎ ‎‏اینجاست که حتی در این پاسخنامه هم چنین اظهار می دارند که:‏

«من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود و عقیده‎ ‎دارم که در این مواقع، سکوت بهترین طریقه است.»80

‏بدین ترتیب ایشان به خاطر اوضاع بحرانی کشور، ارائه نهایی و صریح نظریه خویش‏‎ ‎‏را تا جای ممکن به تأخیر انداخته اند.‏

‏ ‏

پاسخ به پاره ای شبهه ها و اشکالات

‏بعضی ممکن است در رد قدمت، تداوم و ثبات نظریه ولایت مطلقه فقیه این اشکال‏‎ ‎‏را وارد کنند که در بیانات امام در دهه های 20 و 30 و اوایل دهه 40 شمسی، مواردی‏‎ ‎‏وجود دارد که ایشان به قانون اساسی استناد و اتکا نموده و خواستار تحقق آن گشته اند. و‏‎ ‎‏این مغایر ثبات رأی امام در مورد این نظریه است.‏

‏پاسخ این امر، در بیانات ایشان به وضوح داده شده است و ایشان علت استناد خود را‏‎ ‎‏قاعدۀ «الزام» ذکر کرده اند. قاعده و شیوه ای که در بین سیرۀ پیامبران و ائمه‏‎ ‎‏معصومین ‏‏علیه السلام‏‏رایج و یکی از علل اساسی تکیه علی ‏‏علیه السلام‏‏ به بیعت مردم در امر حکومت‏‎ ‎‏بوده است.‏81

‏از آنجا که اصل دوم متمم قانون اساسی رژیم پهلوی، تصویب هر قانون خلاف قرآن‏‎ ‎‏را بی اعتبار فرض کرده بود، امام خمینی‏‏(س)‏‏ نیز با استناد به قانون اساسی مورد اتکای‏‎ ‎‏رژیم، قصد ملزم نمودن آنها را به انجام این امور داشتند و می خواستند اعمال ضد‏‎ ‎‏اسلامی آنها را با چنین استنادی افشا نموده و در صورت امکان از آن جلوگیری نمایند.‏82

‏از سویی در عصر نگارش کشف الاسرار که امکان اقامه حکومت اسلامی میسر نبوده‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 42
‏است، اگر امام اشاراتی به عدم مخالفت خود و علما با اصل تشکیلات و حکومت‏‎ ‎‏نموده اند، به خاطر اعتقاد فقه اسلامی و شیعی به ضرورت دایمی وجود حکومت است.‏‎ ‎‏از دید ایشان علمای پیشین، سلطنت الهی را حق و سایر سلطنتها را جور می دانستند ولی‏‎ ‎‏به دلیل عدم امکان استقرار و پذیرش آن، به نظامهای غیر الهی و بیهوده، اضطراراً بسنده‏‎ ‎‏نموده و به خاطر رعایت مصلحت عدم مخالفت با اصل تشکیلات، اسمی از حکومت‏‎ ‎‏نبرده اند و اساس همین حکومتهای نیم بند را بر هم نزده اند و از وظایف فقها فقط به فتوا‏‎ ‎‏و قضاوت و دخالت در حفظ مال صغیر و قاصر بسنده کرده اند.‏83

‏بنا به باور امام، نهی و مقابله با منکر «حکومت نامشروع» و تأسیس حکومت بر حق‏‎ ‎‏برای فقیه یا فقهای واجد شرایط، امری واجب و سقوط ناپذیر است و به شکل کفایی به‏‎ ‎‏عهده آنها است، داشتن قدرت یا عدم آن نیز در مبادرت به این مسأله، رافع تکلیف‏‎ ‎‏ایشان نیست؛ بنابراین، آنها باید با کوشش در جهت تحصیل قدرت، هر قدر که می توانند‏‎ ‎‏به این وظیفه قیام کنند.‏

‏قاعده فقهی «المیسور لایسقط باالمعسور» نیز همین معنا را دربردارد و منظور آن این‏‎ ‎‏است که «بر اثر سختی و عسر، انجام وظیفه به اندازه ای که در توان است از گردن ساقط‏‎ ‎‏نمی شود.» و بر اساس سلسله مراتب تدریجی امر به معروف و نهی از منکر، تا جای‏‎ ‎‏ممکن می بایستی به مدارج نازلۀ تکلیف عمل نمود.‏84‏ سیرۀ امام راحل‏‏(س)‏‏ مشعر بر آن‏‎ ‎‏است که اگر زمانی تأسیس حکومت اسلامی دشوار و ناممکن باشد و حکومت اشخاص‏‎ ‎‏جائر نیز اصل دین را مورد هدف قرار ندهد، توسل به قانون اساسی مشروطه جهت‏‎ ‎‏کاهش فشار و ستم آنها مفید خواهد بود. امام هم، در زمان رضاخان و مقطعی از‏‎ ‎‏حکومت شاه عملاً اینگونه رفتار نمود. زیرا اگر چه حکومت اسلامی، حکومتی بسیار‏‎ ‎‏آرمانی تر از مشروطه است، ولی مشروطه نیز بر استبداد ترجیح دارد. حتی ایشان‏‎ ‎‏معتقدند در چنین موقعیتی «اگر ورود بعضی از علما در برخی از شؤون دولت ‏‏[‏‏طاغوتی‏‏]‏‎ ‎‏موجب به پا داشتن فریضه یا فرایض و یا از بین رفتن منکر یا منکراتی گردد و محذور‏‎ ‎‏مهمتری مانند هتک حیثیت علم و علما و تضعیف عقاید افراد کم ایمان، در پی نداشته‏‎ ‎‏باشد واجب کفایی است که شرکت جویند»‏85‏، بر همین مبنا، امام در کتاب کشف الاسرار‏‎ ‎‏از همراهیهای بسیاری از علمای بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین یاد‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 43
‏می کنند،‏86‏ البته مبنای دیگر چنین همکاریهایی، اعتقاد فقه شیعی به ضرورت وجود‏‎ ‎‏دائمی حکومت است؛ بنابراین توصیه مشروط اینگونه همکاریها و یا استناد به قانون‏‎ ‎‏مشروطه در مقاطعی خاص، به هیچوجه به ثبات نظریه ولایت مطلقه فقیه خدشه ای‏‎ ‎‏وارد نمی کند و مترادف با قبول سلطنت ـ چه به شکل محدود و چه غیر محدود ـ نیست.‏

‏اساساً بیان تفصیلی طرح حکومت اسلامی و نظریه ولایت مطلقه فقیه و ذکر‏‎ ‎‏تفریعات آن از سوی امام، چیزی جز عمل به تکلیف شرعی نبوده است. این تکلیف به‏‎ ‎‏اقتضای ملاحظه عناصری در قالب زمان و مکان صورت پذیرفته است؛ مثلاً در موقع‏‎ ‎‏نگارش کتاب کشف الاسرار به دلیل ضرورت وجود حکومت و عدم امکان تأسیس‏‎ ‎‏حکومت اسلامی، نظریه ولایت مطلقه جنبۀ عملی نیافته و مورد اصرار قرار نگرفته‏‎ ‎‏است. بلکه فقها با گذشتن از حق زعامت و حکومت خویش و به خاطر رعایت مصالح‏‎ ‎‏مردم، که قوامش مبتنی بر وجود حکومت است، به همان حکومت نیم بند آن زمان‏‎ ‎‏بسنده کرده اند‏87‏؛ همچنین در مقطع پس از انقلاب، به دلیل حفظ مصالح نظام اسلامی که‏‎ ‎‏از دید امام، بالاترین تکلیف است و ادلۀ دیگری که در همین چهارچوب جای می گیرند،‏‎ ‎‏ذکر تفصیلی و کامل فروعات نظریه ولایت مطلقه فقیه تا جای ممکن توسط امام‏‎ ‎‏راحل‏‏(س)‏‏ به تأخیر افتاده و بنا به سیاست تدریج گرایی ـ که رویکرد و مبنای عملی‏‎ ‎‏پیامبران عظام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏  بوده است ـ تدریجاً بیان شده است.‏

‏این نحوۀ ارائه بدین خاطر است که رفته رفته بستر مناسب زمانی و مکانی و شعور‏‎ ‎‏سیاسی ـ دینی مردم مهیای دریافت آن گردد. زیرا چگونه ممکن است که رهبر در‏‎ ‎‏شرایطی که تنها نسیمی از اسلام آمده است به ارائه نهایی ترین سطح نظریه حکومت‏‎ ‎‏اسلامی و فروعات آن بپردازد و باید اذعان نمود که ایشان بر اساس سیاست‏‎ ‎‏تدریج گرایی، منتظر آماده شدن کامل جو و ظهور مقتضیات لازم از جمله بلوغ فکری و‏‎ ‎‏مذهبی مردم بودند و باید گفت که این رشد در واپسین سالهای حیات امام بیشتر شده‏‎ ‎‏بود و نفس همین امر باعث تکامل تدریجی نظریه ایشان گردید و عجیب آن است که‏‎ ‎‏برخی تکامل مزبور را با انقطاع و گسست نظریه و عدم ثبات آن، خلط نموده اند. تجربه‏‎ ‎‏تدریجی حکومت اسلامی و پیش آمدن جنگ و مشکلات روزافزون، و ضرورت ارائه‏‎ ‎‏راه حلهای جدید و گشایش دشواریهای نو، کاربرد ولایت مطلقه را توسط امام ایجاب‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 44
‏می نمود. ارائه کارویژه های متنوع ولایت مطلقه فقیه در طول زمان جهت حل معضلات‏‎ ‎‏باعث تطور و افزایش موارد اعمال این ولایت گردید که برخی این تطور را با نفس ظهور‏‎ ‎‏نظریه مذکور اشتباه گرفته اند. که این نیز، توهّم غلطی است. ‏

‏مسأله شبهه ساز دیگر، برخی از اظهارات امام راحل در مصاحبه های قبل از انقلاب و‏‎ ‎‏روزهای اول پیروزی است. ایشان در پاسخ سؤالات خبرنگاران خارجی که مصرانه از‏‎ ‎‏ایشان می خواستند؛ نقش آینده خود را در دولت انقلابی مشخص کنند، بارها در‏‎ ‎‏مضامینی فرموده اند که من فقط نظارت می کنم و شغل دولتی نمی گیرم یا من همان که‏‎ ‎‏قبلاً بوده ام، در آینده نیز هستم و عباراتی از این قبیل.‏88

‏بعضی با عدم درک منطق درونی این بیانات، دچار این توهّم می گردند که اظهارات‏‎ ‎‏مذکور با قبول رهبری و ولایت مطلقه ایشان منافات دارد و اعمال و قبول چنین وظیفه ای‏‎ ‎‏نشانۀ گسست در تداوم نظریۀ ولایت مطلقه معظم له است.‏

‏به اختصار می توان گفت که یکی از علل اینگونه پاسخهای امام آن است که ولی فقیه‏‎ ‎‏به قول ایشان «نظارت» می کند نه «حکومت»، و بر اجرای قوانین اسلامی کنترل فعال‏‎ ‎‏دارد و هادی مردم در این مسیر است. دلیل دیگر در این نظر ایشان نهفته است که اساساً‏‎ ‎‏در اسلام حکومت، به معنای استیلای حاکم بر محکومین وجود ندارد.‏89

‏از سویی، پاسخ منفی امام به در رأس حکومت قرار گرفتن، بخاطر سن و موقعیت و‏‎ ‎‏رغبت شخصی ایشان و دشواری رهبری بوده است و بعدها نیز امام، پذیرفتن این امر را‏‎ ‎‏بخاطر احساس تکلیف و خواست مردم عنوان نمودند. همچنانکه اظهار می دارند:‏

«... اما خوب البته ملت یک چیزی را خواستند و ما همه تابع او هستیم.»90

‏از سویی امام همواره اعتقاد به ترجیح نقش ارشادی فقها و روحانیت داشتند و بر‏‎ ‎‏استقلال آنها و عدم آمیختگی این قشر با دولت پای می فشردند. به تعبیری ایشان،‏‎ ‎‏روحانیت را نه جزء دولت و نه خارج از آن می دانستند و ترجیح می دادند که وظیفه‏‎ ‎‏روحانیت در مراقبت و نظارت خلاصه شود‏91‏ و در مورد رئیس جمهوری و نخست وزیر‏‎ ‎‏شدن آنها فرمودند که «صلاحشان هم نیست که اینها بشوند.»‏92‏ ‏

‏اما پس از تجربه تلخ روی کارآمدن دولت موقت و دوران حکومت بنی صدر و‏‎ ‎‏آسیبهایی که در این میان به انقلاب اسلامی وارد گردید، بنا به پیشنهاد و درخواست یاران‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 45
‏امام و پذیرش و تأیید مردم، امام خمینی‏‏(س)‏‏ به حسب اضطرار و به خاطر ضرورت و‏‎ ‎‏اولویت حفظ نظام، با ریاست روحانیون در مناصب کلیدی نظام، موافقت نمودند هر‏‎ ‎‏چند که ایشان تا آخر حیاتشان از ترجیح نظری خود در اینباره عدول نکردند، همچنانکه‏‎ ‎‏در شهریور سال 63 اظهار داشتند:‏

«این مطلب را بارها گفته ام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند نه‎ ‎اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به‎ ‎جایی نمی رسید، حالا که رسید دیدید این طور شدند. استبداد دینی خود تهمتی‎ ‎است که از کنارش نباید گذشت.»93

‏با این توضیحات مشخص می گردد که هیچگونه تعارض و دوگانگی در پاسخهای‏‎ ‎‏امام راحل‏‏(س)‏‏ دیده نمی شود. البته لازم به ذکر است که امام اگر چه با صداقت به تبیین و‏‎ ‎‏روشنگری حکومت اسلامی و طرح ولایت فقیه برای جهانیان پرداخته است اما‏‎ ‎‏پاسخهای وی به خبرنگاران خارجی در این مواضع، با درایت و رازداری کامل و اختصار‏‎ ‎‏بیان شده و حتی گاهی از بیان بعضی مطالب سرنوشت ساز طفره رفته و یا سؤال را‏‎ ‎‏عامدانه به گونه ای پاسخ گفته اند که امکان سوء استفاده از آن در مقابله با نهضت میسر‏‎ ‎‏نگردد.‏94

‏پرسشهای مصرانه خبرنگاران در یکصد و بیست مصاحبه در مورد حکومت اسلامی‏‎ ‎‏و ولایت فقیه و نوع مشارکت روحانیون در سیاست و نظام جدید و ...، حاکی از این‏‎ ‎‏خواست و کنجکاوی شدید غربیها بود که بدانند آیا رژیم اسلامی جدید، از نوع‏‎ ‎‏رژیمهای اسلامی تشریفاتی است یا جنبۀ عملی و رادیکال و ضد منافع آنها را بخود‏‎ ‎‏خواهد گرفت؟ و اساساً با فهم شکل حکومت اسلامی و زیر و بمها و زوایای پنهان آن،‏‎ ‎‏چگونه باید با رژیم جدید مواجه شد و با آن مقابله کرد؟ ‏

‏این یک واقعیت است که علاوه بر امدادهای غیبی، اظهارات امام ـ در مصاحبه های‏‎ ‎‏پیش از انقلاب، خصوصاً درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه ـ در ملایم نمودن‏‎ ‎‏طرفهای داخلی و خارجی درگیر با انقلاب اسلامی بسیار مؤثر بوده است و ایشان با‏‎ ‎‏اعمال درایت آمیز تاکتیک رازداری، و معرفی صادقانه چهره ای صلح طلب و مردمی از‏‎ ‎‏حکومت ولایت فقیه، باعث تسکین نسبی حساسیتهای غرب نسبت به انقلاب گشتند،‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 46
‏ضمن آنکه بدون راه انداختن جار و جنجالهای زاید، با بیاناتی کاملاً حساب شده، راه را‏‎ ‎‏برای تأسیس نظام اسلامی و بازگشت به ایران هموار نمودند. کدی ـ نویسنده آمریکایی ـ‏‎ ‎‏نیز بر این اعتقاد است که بسیاری از سیاستمداران آمریکایی بنا به اظهارات مردم و‏‎ ‎‏بی تجربگی سیاسی وی گمان می کردند در صورت پیروزی انقلاب، ایشان از کار کنار‏‎ ‎‏کشیده و زمام حکومت را به افراد میانه رو خواهد داد.‏95‏ اما تاریخ و فراز و نشیبهای آن‏‎ ‎‏ثابت کرد که درایت امام باعث این خوشبینی و در نتیجه تمهید فرصت به مقصود رسیدن‏‎ ‎‏نهضت اسلامی گردید و منجر به رفع مزاحمتهای غربیها، حداقل در همان اوایل کار شد.‏

‏بدین ترتیب فهم و تفسیر درست بیانات امام در مصاحبه های مزبور، بخوبی رافع‏‎ ‎‏توهّم گسست نظریه ولایت مطلقه فقیه است و حتی خلاف آن را ثابت می کند.‏

‏ ‏

استنتاج 

‏نظریه ولایت مطلقه فقیه از جایگاه محوری خاصی در نظام جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏برخوردار است و مبنای تئوریک آن را تشکیل می دهد. با این وجود شبهه های نادر و‏‎ ‎‏توهّماتی نیز به آن وارد گردیده است که از عمده ترین آنها اعتقاد به نوظهوری و گسست‏‎ ‎‏نظریه مزبور و فقدان پیشینۀ آن، در سیره نظری و عملی امام خمینی‏‏(س)‏‏ است. ‏

‏هدف اساسی این نوشتار هم پاسخگویی به این شبهه و اثبات قدمت، ثبات و تداوم‏‎ ‎‏آن در سیره نظری و عملی امام بوده است و برآنیم که این هدف نیز حاصل شده است.‏‎ ‎‏ذکر شواهد تفصیلی از بیانات و آثار امام در اینباره و ارائۀ تفسیر و تبیینهای لازم مؤید این‏‎ ‎‏مطلب بوده و بر قدمت و ثبات این نظریه در سیره امام حداقل از سال 1323 ه.ش. یعنی‏‎ ‎‏زمان نگارش کشف الاسرار مهر تأیید می زند و حاکی از آن است که دیدگاه امام در اینباره‏‎ ‎‏دچار تحول یا گسست نگشته است بلکه ثابت بوده و بنا به مقتضیات زمانی و مکانی و‏‎ ‎‏وقوع رویدادهای مستحدثه و نیازهای جدید، متکامل و منظور گشته است. سیره امام در‏‎ ‎‏این باب رابطه متقابلی با فقاهت شیعی و بویژه شیوه فقهی اجتهاد لازم هم دارد.‏

‏بدین لحاظ اثبات مدعاها و فرضیات این نوشتار به معنای نفی و ابطال کلیه باورها و‏‎ ‎‏توهّمات موجود در مورد گسست و نوظهوری نظریه ولایت مطلقه فقیه در سیره نظری و‏‎ ‎‏عملی امام خمینی‏‏(س)‏‏ می باشد و آن را قویاً رد می کند.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 47
پی نوشتها

‏1ـ آیت الله یوسف صانعی، ‏ولایت فقیه،‏ تهران، واحد مطالعات و تحقیقات بنیاد قرآن، امیرکبیر، چ 2،‏‎ ‎‏1364.‏

‏2ـ آیت الله محمد یزدی، ‏درسهایی پیرامون ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت‏،‏‎ ‎‏تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تیر 1362، ص 140.‏

‏3ـ سوره شوری، آیه 23، ‏قل لااسئلکم علیه اجراً الاالمودة فی القربی.

‏4ـ محمدبن محمد بحرالعلوم، ‏بلغه الفقیه‏، ج 3، تهران، منشورات مکتبة الصادق، چ 4، 1362،‏‎ ‎‏ص210.‏

‏5ـ امام خمینی‏‏(س)،‏ ولایت فقیه‏، قم، انتشارات آزادی (بی تا)، ص 56.‏

‏6ـ امام خمینی‏‏(س)،‏ شؤون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه از «کتاب البیع»‏،‏‎ ‎‏تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ 1، بهمن 1365، ص 35.‏

‏7ـ پرسش و پاسخ با آیت الله عمیدزنجانی در مورد قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه، رونامه‏‎ ‎رسالت‏، شماره 1850، 20 / 3 / 71.‏

‏8ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏شؤون و اختیارات ولی فقیه‏، ص 80.‏

‏9ـ مصطفی کواکبیان، ‏دموکراسی در نظام ولایت فقیه‏، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول،‏‎ ‎‏1370، ص 150.‏

‏10ـ احمد آذری قمی، ‏ولایت فقیه از دیدگاه فقهای اسلام‏، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالعلم، 1371،‏‎ ‎‏ص 15.‏

‏11ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏شؤون و اختیارات ولی فقیه‏، ص 61.‏

‏12ـ آیت الله یوسف صانعی، پیشین، ص 242 ـ 241.‏

‏13ـ امام خمینی‏‏(س)،‏ شؤون و اختیارات ولی فقیه‏، ص 35ـ33.‏

‏14ـ ‏صحیفه امام، مجموعه رهنمودهای امام خمینی‏(س)‏‏، ج 10، تهران، مرکز مدارک فرهنگی‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی وزارت ارشاد اسلامی، بهمن 1361، ص 53، مورخ 3 / 8 / 58.‏

‏15ـ همان، ص 21ـ20.‏

‏16ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏ولایت فقیه‏، ص 95.‏

‏17ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏شؤون و اختیارات ولی فقیه‏، ص 21.‏

‏18ـ ‏صحیفه امام‏، ج 10، ص 138، (بیانات مورخ 14 / 8 / 58).‏

‏19ـ آذری قمی، ‏ولایت فقیه از دیدگاه فقهای اسلام‏، ص 170.‏

‏20ـ ‏صحیفه امام‏، ج 10، ص 29.‏

‏21ـ همان، ج 18، ص 206 (بیانات مورخ 27 / 5 / 64).‏

‏22ـ آیت الله صانعی، ‏ولایت فقیه‏، ص 15ـ14.‏

‏23ـ همان، ص 31ـ30.‏

‏24ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏کشف الاسرار‏، (بی جا)، نشر ظفر، (1323)، ص 185.‏

‏25ـ آیت الله عبدالله جوادی آملی، ‏نقش امام خمینی در تجدید بنای نظام امامت»‏، کیهان اندیشه،‏‎ ‎‏شماره 24، خرداد و تیر 1368، ص 10.‏

‏26ـ ملا احمد نراقی، ‏شوؤن ولی فقیه‏، مترجم دکتر سید جمال موسوی، تهران، واحد تحقیقات‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 48
‏اسلامی بنیاد بعثت، 1367 (مقدمه مترجم، ص 10).‏

‏27ـ جوادی آملی، ‏نقش امام خمینی در تجدید بنای نظام امامت‏، ص 10ـ9.‏

‏28ـ همان، ص 11.‏

‏29ـ این تعبیر و توصیف از امام، توسط مرحوم آیت الله العظمی اراکی صورت گرفته است. ر.ک به،‏‎ ‎‏مصاحبه با ایشان در روزنامه ‏رسالت‏، 14 / 11 / 72.‏

‏30ـ ‏تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه‏، تهران، نهضت آزادی ایران، (بی تا).‏

‏31ـ همان، ص 134.‏

‏32ـ همان، ص 133.‏

‏33ـ سعید امیر ارجمند، ‏«قوانین اساسی ایران در چهارچوب تاریخی و تطبیقی»، مجله نگاه نو‏، مهر‏‎ ‎‏و آبان 1372، ص 11ـ10.‏

‏34ـ نیکی. آر. کدی، ‏ریشه های انقلاب ایران‏، ترجمه عبدالکریم گواهی، تهران، انتشارات قلم، 1369،‏‎ ‎‏ص 380.‏

‏35ـ حسین بشیریه،‏ «نهادهای سیاسی توسعه»، مجله فرهنگ و توسعه‏، شماره 3، آذر و دی 1371،‏‎ ‎‏ص 3.‏

‏36ـ البته در این بین استثنائاتی هم وجود دارد به عنوان نمونه مؤلف کتاب ‏«زندگینامۀ سیاسی امام‎ ‎خمینی‏(س)»‏‏ به درستی یادآور شده که امام در ‏کشف الاسرار‏ به نحو روشن و گویی از ولایت فقیه سخن به‏‎ ‎‏میان آورده است؛ محمد حسن رجبی، ‏زندگینامه سیاسی امام خمینی‏(س)،‏‏ از آغاز تا تبعید، ج 1، تهران،‏‎ ‎‏کتابخانه ملی، ج 1010، بهار 1371، ص 194.)‏

‏37ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏کشف الاسرار‏، ص 291ـ290.‏

‏38ـ همان، ص 222.‏

‏39ـ همان، ص 195.‏

‏40ـ همان، ص 112ـ111.‏

‏41ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏الرسائل‏، ج 2، مع تذبیلات لمجتبی الطهرانی، قم، چاپخانه مهر، 1385، ص‏‎ ‎‏108.‏

‏42ـ همان، ص 104.‏

‏43ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏ولایت فقیه‏، ص 57.‏

‏44ـ همان، ص 55.‏

‏45ـ همان، ص 56.‏

‏46ـ لازم به ذکر است که اصولاً کتاب ولایت فقیه و البیع دو مبحث مجزا نیستند. بلکه دروس مکتوب‏‎ ‎‏به عربی در کتاب البیع است و بخشهایی از همین دروس که توسط شاگردان تنظیم و تقریر شده به صورت‏‎ ‎‏کتاب ولایت فقیه در آمده است. اما به دلیل انتشار مجزای این دو اثر و تاریخ انتشار و صورتبندی متفاوت،‏‎ ‎‏آن دو در این مقاله جداگانه بررسی شده اند.‏

‏47ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏شؤون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه از کتاب «البیع»‏،‏‎ ‎‏ص47.‏

‏48ـ همان، ص 44.‏

‏49ـ همان، ص 58.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 49
‏50ـ همان، ص 35.‏

‏51ـ ‏صحیفه امام‏، ج 20، ص 171 ـ 170 (مورخ 16 / 10 / 66).‏

‏52ـ آیت الله یوسف صانعی، ‏ولایت فقیه‏، ص 219.‏

‏53ـ ‏صحیفه امام‏، ج 1، ص 107، (مورخ 4 / 8 / 43).‏

‏54ـ همان، ج 8، ص 262، (مورخ 31 / 5 / 58).‏

‏55ـ همان، ج 10، ص 138، (مورخ 14 / 8 / 58).‏

‏56ـ همان، ج 15، ص 188، (مورخ 20 / 7 / 60).‏

‏57ـ آیت الله محمد ابراهیم جناتی، ‏«نقش زمان و مکان در اجتهاد، کاربردی ترین شیوه فقه‎ ‎اجتهادی»، کیهان،‏ شماره 14958، 14 / 10 / 1372.‏

‏58ـ ‏صحیفه امام‏، ص 171ـ170، ج 2، ص 61.‏

‏59ـ ‏ولایت فقیه‏، ص 70ـ69.‏

‏60ـ برای اطلاع بیشتر از شواهد دال بر کاربرد و شرح شیوه اجتهاد لازم در آثار مذکور امام، ر.ک به،‏‎ ‎‏بهرام اخوان کاظمی، ‏قدمت و تداوم نظریه ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی‏، تهران، انتشارات‏‎ ‎‏سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ص 124ـ111.‏

‏61ـ همان، ص 156ـ137.‏

‏62ـ امام خمینی، ‏ولایت فقیه‏، ص 57.‏

‏63ـ این برداشت در آثار شاگردان امام نیز آمده است برای مثال ر.ک به، آیت الله یوسف صانعی، ‏ولایت‎ ‎فقیه‏، ص 31 ـ 30 و آیت الله آذری قمی، ‏ولایت فقیه از دیدگاه فقهای اسلام،‏ ص 169ـ168.‏

‏64ـ ‏«والزموهم بما الزلموا علیه انفسهم» ‏ آنها را بدانچه خود را ملزم می دانند، الزام نمایید. ‏

‏65ـ ‏در جستجوی راه از کلام امام (دفترنهم) ملت، امت‏، تهران، امیر کبیر، 1362، ص 343.‏

‏66ـ ‏صحیفه امام‏، ج 10، ص 181، (بیانات مورخ 19 / 8 / 58).‏

‏67ـ همان، ج 3، ص 145، (بیانات مورخ 22 / 8 / 57).‏

‏68ـ همان، ج 13، ص 70، (بیانات مورخ 19 / 6 / 59).‏

‏69ـ ‏در جستجوی راه از کلام امام (دفترنهم) ملت، امت‏، ص 14ـ13.‏

‏70ـ همان، ج 13، ص 70، (بیانات مورخ 19 / 6 / 59).‏

‏ 71ـ ‏صحیفه امام‏، ج 21، ص 93ـ92.‏

‏72ـ برای ملاحظه آرای شریعتمداری در اینباره ر.ک به، احمد سمیعی، ‏طلوع و غروب دولت موقت‏،‏‎ ‎‏تهران، شباویز، 1371، ص 224ـ209، (بیانات مورخ مهرماه 1358).‏

‏73ـ ر. ک: ‏صحیفه امام‏، ج 21، ص 279ـ282، پیام به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور (بیانات مورخ‏‎ ‎‏3 / 12 / 67).‏

‏74ـ برای اطلاع در اینباره برای نمونه رجوع شود به مصاحبه با آیت الله احمد آذری قمی، ‏حضور‏،‏‎ ‎‏شماره 1، خرداد 1370، ص 21.‏

‏75ـ حجت الاسلام موسوی خوئینیها، «نکات ناگفته»، ‏حضور‏، شماره 2، آبان 1370، ص 12.‏

‏76ـ ‏نگاهی کوتاه بر اهم رویدادهای انقلاب‏، تهیه و تنظیم واحد مطالعات و تحقیقات، تهران، سازمان‏‎ ‎‏تبلیغات اسلامی، 1370، ص 44.‏

‏77ـ همان، ص 133، ‏صحیفه امام‏، ج 21، ص 116، پیام به نمایندگان مجلس (بیانات مورخ‏‎ ‎‏26 / 1 / 68).‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 50
‏78ـ ‏صحیفه امام‏، ج 11، ص 133، (بیانات مورخ 7 / 10 / 58).‏

‏79ـ همان، ج 21، ص 122، (بیانات مورخ 4 / 2 / 68).‏

‏80ـ همان، ج 20، ص 170، (بیانات مورخ 16 / 10 / 67).‏

‏81ـ ‏نهج البلاغه‏، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 173، ص 558.‏

‏82ـ بیانات امام در 11 آذر 1341 (منقول در، سید حمید روحانی، ‏نهضت امام خمینی‏، ج 1، قم،‏‎ ‎‏دارالفکر، (بی تا)، ص 200.‏

‏83ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏کشف الاسرار‏، ص 187ـ186.‏

‏84ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏ولایت فقیه‏، ص 58ـ57.‏

‏85ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏تحریر الوسیله‏، ج 1، نجف، مطبعة الادب (بی تا)، ص 475.‏

‏86ـ امام خمینی‏‏(س)‏‏، ‏کشف الاسرار‏، ص 189ـ187.‏

‏87ـ همان، ص 187ـ186.‏

‏88ـ ‏طلیعه انقلاب اسلامی (مصاحبه های امام خمینی‏(س)‏ در نجف، پاریس، قم)‏، تهران، مرکز‏‎ ‎‏دانشگاهی، 1362، ص 346 ، 318، 266، 261، 146، 145، 131، 30، 29، 14.‏

‏89ـ ‏صحیفه امام‏، ج 11، ص 36، (بیانات مورخ 27 / 9 / 58).‏

‏90ـ همان، ص 134، (بیانات مورخ 7 / 10 / 58).‏

‏91ـ همان، ص 133. مرحوم مطهری از کسانی است که اظهار می دارد که امام معتقد بوده اند که‏‎ ‎‏روحانیت باید مستقل و به صورت مردمی مانند همیشه باقی بماند و با دولت آمیخته نشود. مطهری بر این‏‎ ‎‏باور است که گرچه اشغال پست دولتی برای روحانیون تحریم نشده ولی انجام این امر بیشتر از باب‏‎ ‎‏اضطرار بوده است. ر.ک به، مرتضی مطهری، ‏پیرامون جمهوری اسلامی‏، تهران، صدرا، چ ششم، بهار،‏‎ ‎‏1370، ص 27ـ25.‏

‏92ـ ‏صحیفه امام‏، ج 11، ص 134.‏

‏93ـ همان، ج 19، ص 50، (بیانات امام خمینی‏‏(س)‏‏، در جمع فقها و حقوقدانان شورای نگهبان، مورخ‏‎ ‎‏11 / 6 / 63).‏

‏94ـ اخوان کاظمی، ‏پیشین‏، ص 232ـ223.‏

‏95ـ نیکی. آر. کدی،‏ ریشه های انقلاب اسلامی‏، ترجمه عبدالکریم گواهی، تهران، قلم، چ اول،‏‎ ‎‏1369، ص 373ـ372.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 51

‎ ‎

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 52

  • )) دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران.