تأثیر زمان و مکان در فهم قرآن
حسین عرب
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 43
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 44
بس۫مِ اللهِ الرَّح۫منِ الرَّحیم۫
پیشگفتار
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و اله الطاهرین
با سلام و درود به روح ملکوتی امام راحل و آرزوی سلامتی و طول عمر برای مقام معظم رهبری؛ بی شک، برپایی این کنگره که در شرایط کنونی، ضرورت آن بر اندیشمندان و متفکران پوشیده نیست، گامی خواهد بود برای بهتر معرفی نمودن جامعیّت اسلام ناب و اینکه فقه و معارف اهل بیت ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ صلاحیّت پاسخ گویی به همه نیازهای عملی، فکری و اعتقادی در همه زمانها و مکانها را دارد.
در میان موضوعات پیشنهادی کنگره، موضوع «تأثیر زمان و مکان در فهم قرآن» توجه حقیر را به خود جلب کرد؛ ضمن اعتراف به بی بضاعتی خود، اما به لحاظ اهمیّت این موضوع، بحث در اطراف آن را مفید بلکه لازم می دانم؛ زیرا رابطه ای تنگاتنگ با مبحث معرفت دینی دارد که در این سالهای اخیر، یکی از پرحرارت ترین مباحث بوده است. مقالۀ حاضر، ذیل پنج عنوان تقدیم می گردد:
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 45
1 ـ تبیین مفهوم زمان و مکان
زمان و مکان به چند معنا به کار می رود:
(1 ـ 1) معنای فلسفی؛ در تعریف زمان اینچنین آمده است: «مقدار متصل غیر قار عارض للحرکه» و در تعریف مکان می خوانیم: «الذی یصح ان ینتقل الجسم عنه و ان یسکن فیه و ان یکون ذاو ضع ای مشاراً الیه بانه هنا اوهناک و ان یکون مقدّراً له نصف و ثلث و ربع و ان یکون بحیث یمتنع حصول جسمین فی واحد منه».
(2 ـ 1) گاهی اطلاق کلمۀ زمان و مکان در مردم و افکار و اندیشه حاکم بر یک زمان و مکان به کار می رود؛ برای نمونه:
من اَمِنَ الزمان خانه و من اعظمه اهانه.
ایها الناس انّا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود.
بدون شک در این موارد معنای فلسفی آن مراد نیست و این سخن در واقع، گلایه از مردم است. شعر معروف امام حسین ـ علیه السلام ـ در شب عاشورا «یادهر! افّ لک من خلیل» نیز به همین معناست.
اینکه گاهی در کلمات بعضی از حکما و شعرا و بزرگان دیده می شود که از روزگار گله و شکایت می کنند منظور آنان از روزگار، «ابنای روزگار» است.
(3 ـ 1) گاهی زمان و مکان در معنایی اعم از معنای دوم به کار می رود که به طور وسیع مردم، فرهنگ و شرایط موجود اجتماعی و سیاسی و ویژگیهای آنها را شامل می شود. برای مثال، حدیث معروف امام صادق ـ علیه السلام ـ : «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس» و علم به زمان که ضامن جلوگیری از هجوم اشتباهات است، عبارت است از شناخت مردم آن و اینکه نیکوکاران و خطاکاران، و مومنان و منافقان چه کسانی هستند و نیز
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 46
شناخت اوضاع و مناسبات مختلف، نیازهاو دردهای اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی است.
2 ـ زمان و مکان، دو منبع شناخت و معرفت
همانطور که از ظاهر متون دینی استفاده می شود و نظر غالب حکمای اسلام هم همین است، انسان وقتی از مادر متولد می شود فاقد هرگونه شناخت است و نفس او لوح بی نقش است که فقط استعداد پذیرفتن نقوش را دارد. خداوند متعال می فرماید: «و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع والابصار والافئده لعلکم تشکرون» از آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که خداوند گوش و چشم و دل را به عنوان ابزار شناخت در اختیار انسان قرار داده است. استاد شهید مطهری در مقدمه مقاله پیدایش کثرت در ادراکات، پس از اینکه نظریه حکمای اسلامی را در مورد کیفیّت حصول علم برای انسان شرح داده اند و اینکه اداراکات جزئی حسی مقدم بر ادراکات کلی عقلی هستند، جمله ای از «شواهدالربوبیه» صدر المتالهین(ره) نقل نموده اند و آن اینکه: «حواس به منزله جاسوسهای مختلفی هستند که از نواحی مختلف خبر می آورند و نفس از طریق این جاسوسها بهره مند می شود.»
تأکید متون دینی (آیات و روایات) نسبت به مطالعه زمان گذشته اعم از آثار مدون و آثار محسوس، به خاطر نتایجی است که انسان می تواند از آن بگیرد. در واقع، خواندن و دیدن آثار گذشتگان و بررسی و تحقیق آنها علاوه بر آثار سازندۀ اخلاقی برای انسانها، جامعه انسانی را در زمینه های مختلف کمک خواهد کرد و از همین جهت است که امروز تاریخ و باستان شناسی از رشته های مهم علوم بشری هستند.
امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در وصیّت نامۀ خود خطاب به فرزندش امام حسن
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 47
مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ای بنّی، انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی اعمالهم و فکرت فی اخبارهم و سرت فی آثارهم حتی عدت کاحدهم بل کانی بما انتهی الیّ من امورهم قد عمرت مع اولهم الی آخرهم فعرفت صفو ذالک من کدره و نفعه من ضرره.»
به لحاظ اهمیت این مسأله، بعضی از فقهای بزرگ شیعه مانند مرحوم آیةالله بروجردی وقتی که می خواستند مسأله ای را از منابع اصلی، استنباط و استخراج نمایند به جنبه تاریخی آن عنایت ویژه ای داشتند و آن را در استنباط حکم شرعی موثر می دانستند. استاد شهید مطهری در این رابطه می فرماید: «گاه اتفاق می افتاد حدیثی طرح می شد و ابتداء یک معنا و مفهوم از آن به نظر می رسید ولی بعد معظم له (آیةالله بروجردی) تشریح می کرد که این شخصی که این سئوال را از امام کرده، اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و درآنجا مردم تابع فتوای فلان فقیه از فقهای عامه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده پس مقصود وی از سئوال این بوده که سئوال کرده و جواب شنیده وقتی که معظم این جهات را تشریح می کرد و به اصطلاح روحیه را تحلیل می کرد می دیدیم که معنی و مفهوم سئوال و جواب عوض می شود و شکل دیگری به خود می گیرد.»
3 ـ انطباق قرآن بر همۀ زمانها
این مطلبی است که پیوسته اذهان را به خود معطوف نموده است؛ بنابرآنچه که از امام هشتم ـ علیه السلام ـ نقل شده است، از امام صادق ـ علیه السلام ـ سئوال شد: «ما بال القرآن لایزداد علی النشر و الدرس الا غضّاً فقال لانّ الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لالناس دون ناس فهو فی کلّ زمان جدید و عند کلّ قوم
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 48
غضّ الی یوم القیامه.»
از سئوال و جواب پیدا است که سئوال کننده از اینکه قرآن همیشه تازه است و هرچه بیشتر تلاوت می شود نه تنها عادی و کهنه نمی شود بلکه بر طراوت آن افزوده می شود، متعجب است البته این سئوالی است که حتی برای معتقدان به قرآن مطرح است. در توضیح و یافتن پاسخ مناسب، چند امر را باید مورد دقت و بررسی قرار داد:
الف ـ از معارف حقه به خوبی می توان استفاده نمود ـ چنانچه بزرگان استفاده کرده اند ـ که قرآن کریم غیر از این وجود کتبی یک وجود مجرد و ملکوتی دارد و شواهد مطلب را هم می توان از روایات به دست آورد. از امام رضا ـ علیه السلام ـ در این رابطه روایتی نقل شده است که حضرت در توصیف قرآن می فرمایند: «هو حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المؤدی الی الجنه و المنجی من النار لایخلق من الازمنه و لا یغث علی الالسنة لانه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و حجة علی کل انسان ... »
شاهد، در این جملۀ نورانی امام است که فرمود: «لم یخلق من الازمنه» یعنی قرآن خلق شده از زمانها نیست بر خلاف دیگر کتابها و نوشته ها که چون برخاسته از زمانها و مکانها هستند، ممکن است مطالب آنها روزی باطل و کهنه گردد. همانطور که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود: «الشمس و القمر دائبان فی مرضاته یبلیان کلّ جدید و یقربان کل بعید» اصلاً اطاعت و فرمانبری خورشید و ماه این است که هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک نمایند. لکن موجودی که فوق زمان و مکان باشد از این امر مستثنی است.
ب ـ مناسب است در اینجا سخن ارزشمند حکیم، عارف، مفسر و محدث قرن یازدهم مرحوم فیض کاشانی (ره) را ذکر کنیم. ایشان در مقدمه چهارم از مقدمات تفسیر شریف صافی بیانی دارند که خلاصه آن چنین است:
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 49
«هرمعنایی از معانی، حقیقت و روحی دارد و صورتی و قالبی؛ و گاهی یک حقیقت دارای صور و قالبهای متعدد است؛ و الفاظ برای حقایق و ارواح وضع شده اند؛ لکن به خاطر ارتباطی که میان معانی و قالبها وجود دارد در قالبها هم استعمال می شوند. مثلاً لفظ قلم وضع شده است برای وسیلۀ نقش صور در الواح بدون اینکه لازم باشد آن قلم از نی، آهن و یا غیر این دو باشد؛ و حتی ملاحظه نمی شود که جسم باشد یا اینکه آن نقش محسوس باشد یا معقول و لوح از کاغذ باشد یا چوب بلکه صرف اینکه صدق منقوش کند کافی است. و صفت و حد و روح لوح هم همین است و بس بنابراین اگر در عالم هستی چیزی بود که می توان بوسیله آن علوم را در الواح قلوب رسم کرد پس سزاوارتر خواهد بود که همان را قلم بنامیم، ... » از این بیان نتیجه می گیریم آن چیزی که در بستر زمان دستخوش تغییر و تحول می شود قالبها و صورتها هستند نه معانی وروحها این اشتباهی است که برخی از نویسندگان معاصر در آثار و گفته های خود مرتکب شده اند و تصور کرده اند که با گذشت زمان وتحول و پیشرفت علوم و پیدایش ابزار جدید در مراحل مختلف، مفاهیم تغییر می کنند؛ در حالی که مفهوم و معنا محفوظ است و این مصداق است که تغییر می کند و آنچه به وسیلۀ زمان و مکان انجام می گیرد «تطبیق جدید» است نه «فهم جدید». برای مثال، وقتی که خداوند به مسلمانان می فرماید: «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه»، مسلمانان صدر اسلام این دستور و امثال آن را فوراً تطبیق می کردند بر شمشیر و سپر و ابزار نظامی آن زمان و مسلمانان زمان حضار هم تطبیق میکنند بر توپ و خمپاره و هواپیماهای نظامی و مانند آن، این دو نوع تطبیق است نه دو نوع فهم؛ اگر دو فهم بود باید فهم لاحق فهم سابق را تخطئه کند؛ در حالی که چنین نیست. الان همه ما قبول داریم که برداشت مسلمانان صدر اسلام از این آیه شریفه که امر خدا را حمل بر تهیه اسلحه آن زمان می کرده اند صحیح
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 50
بوده است. مثال دیگر، وسیله ای به نام ساعت در دست انسانهاست و کار آن تنظیم وقت است. همه می دانیم که این وسیله در طول زمان چه تغییرات مختلفی در آن بوجود آمده است از ساعت شنی و آبی گرفته تا ساعت امروزی این همان چیزی است که مرحوم فیض فرمود که قالبها عوض می شود اما روحها محفوظ است؛ لذا به همه آن صورتها (در مثال فوق) ساعت گفته می شود وهیچ مجاز و محذوری هم لازم نمی آید؛ با اینکه صورتها و قالبها بطور کلی عوض شده است که بین بعضی با بعض دیگر هیچ تشابهی وجود ندارد. در اینجا ممکن است برای خواننده عزیز این سؤال مطرح شود که با این برداشت که نقش زمان فقط تطبیق باشد پس چه می گویید در مورد مطابی که مردم و بخصوص دانشمندان و متفکران متأخر از کتاب و سنّت استفاده می کنند که اصلاً بذهن مردم سابق هم نرسیده است. در پاسخ می گوییم این هم مطلبی است حق امّا باید توجه داشت که قرآن کریم دارای مراتبی است، این حدیث شریف که از وجود گرامی سالار شهیدان حسین ابن علی ـ علیه السلام ـ و نیز امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرموده اند: «کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء علی العباره والارشاة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام و الارشاه للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیاء.»
آنچه گذشت مربوط به عبارات قرآن بود و آنچه محققان و اندیشمندان و حکما و عرفا استفاده می کنند و می فهمند اشارات و لطایف قرآن است که مراتب بالاتر هستند، همانطورکه حقایق قرآن را فقط انبیاء شهود می کنند. خلط بین این مراتب، مغالطه ای است که اشتباهات زیادی را به دنبال دارد. به طور مسلم، کسانی که با سرمایه های علمی از حکمت و عرفان و دیگر علوم به سراغ قرآن می روند، بیشتر بهره می برند تا آن اذهان ساده ای که از توشه های علمی محرومند، این حدیث شریف را مرحوم کلینی در «اصول کافی» از امام سجاد
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 51
ـ علیه السلام ـ نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «ان الله عزوجل علم ان یکون فی آخرالزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالی «قل هو الله احد» و الایات من سورة حدید الی قوله «و هو علیم بذات الصدور». بدیهی و روشن است آن مطالب بلندی که برخی از بزرگان همچون صدرالمتالهین شیرازی و فیض کاشانی ـ رضوان الله تعالی علیهما ـ از سوره توحید و آیات اوایل سورۀ مبارکه حدید به دست می آورند غیر از آن چیزی که اعراب بادیه نشین در صدر اسلام می فهمیدند. به قول امام راحل ـ قدس سره۔: «قرآن و حدیث برای طبقات مختلفه مردم آمده، در آنها علومی است که مخصوصین به وحی می فهمند و دیگر مردم بهره ای از آن ندارند و علومی است که برای یک طبقه عالی از دانشمندان است و دیگران از آن بکلی بی بهره اند مانند براهینی که بر تجرد واجب و احاطه قیومی اوست که شماها اگر تمام قرآن را بگردید نمی توانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده کنید لکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین و شاگرد عالیمقدار آن فیض کاشانی علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج می کنند».
قرآن کریم با صراحت، داشتن سرمایه علمی را در فهم و تعقل مطالب خود دخیل می داند: «و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الاّ العالمون» البته اینکه عوامل کشف مطالب جدید از متون دینی چیست مطلبی است که بزودی در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
ج ـ مطلب دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که در بعضی از روایات مربوطه آمده است: «یجری کما یجری الشمس و القمر» یعنی قرآن مانند خورشید و ماه در جریان است این تعبیر، بسیار لطیف است خورشید آنگاه که از افق طبیعت پیدا می شود کم کم با نور خود تاریکیها را یکی پس ازدیگری از بین می برد؛ لکن برای روشن شدن نقاط مختلف زمین شرائط مخصوص لازم است و هر نقطه ای که
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 52
در مقابل خورشید قرار گرفت روشن می شود خلاصه اینکه این خورشید است که باید بتابد نه اینکه اماکن و نقاط تاریک در خورشید تصرفی جهت روشن شدن خود به عمل بیاورند. در مورد قرآن نیز اینطور است؛ با گذشت زمان، افکار، شرایط روبرویی با قرآن را پیدا می کنند و خورشید معارف قرآن زوایای تاریک افکار را روشن می سازد و این قرآن است که در بالا قرار گرفته و مهیمن بر تمام اندیشه هاست. پس افکار، تصرفی در قرآن نمی کنند و اجازه آن را ندارند. اگر کشف مطالب تازه بمعنای تصرف باشد دقیقاً همان «تفسیر به رأی» است که از آن نهی شده است. روشن است که ما از یک طرف مأمور به تدبر و تفکردر آیات الهی هستیم و از طرف دیگر تفسیر به رأی مورد نهی شدید است سرّ مطلب آن است که با تدبر و اندیشۀ، آن آمادگی تابش نور قرآن بوجود اید: همانطوریکه خود قرآن فرموده: «لایمسّه الاّالمطهرون». برای رسیدن به معارف بلند قرآن تطهیر از هرگونه آلودگی فکری و اعتقادی و اخلاقی لازم است.
4 ـ فهم و معرفت دینی و عوامل فهم جدید
این مسأله هم از مسائلی است که لازم است در مورد آن بحث شود؛ زیرا ارتباط آن با بحث زمان و مکان روشن است، باید بدانیم که چه فهم و معرفتی دینی است و معیار و میزان آن کدام است؟ و دیگر اینکه فهمهای تازه از دین مرهون چیست و سهم زمان و مکان و نیز علوم بشری غیر دینی در استخراج مطالب جدید از متون دین چقدر است؟
بدیهی است که دیندای، دین شناسی و دین باوری گرچه با هم بی ارتباط نیستد؛ اما بسیارند افرادی که دین دارند اما دین شناس نیستند و از دین جز یک معرفت اجمالی چیزی نمی دانند؛ مانند انسانی که گوهر گرانبهایی دارد و فقط وجود آن را در میان اموال خود می داند، بدون اینکه از ماهیت و ارزش آن خبری
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 53
داشته باشد. چنین شخصی گوهردار است نه گوهرشناس، گوهرشناسی هم فنی است که باید کسب کرد، همانطوریکه هر دین شناسی هم ممکن است دین باور نباشد.
نتیجۀ این سخن آنکه، فهم دین و معرفت دینی خود اسلوب و روش ویژه ای دارد. حال باید دید آن اسلوب و ضابطه چیست و باید به این نکته توجه داشت که قرآن کریم به جای کلمۀ «فهم» از واژه «فقه» استفاده کرده است و فقه نوع خاصی از فهم است. راغب در تعریف فقه می نویسد: «الفقه هو التوصل الی علم غائب بعلم شاهد» فقه عبارت است از رسیدن به علم غایب به وسیله علم شاهد. پس فقه یعنی درک عمیق و عالمانه که با مقدمات صحیح انجام گرفته باشد. اصولاً تمام تلاش انبیاء و ائمه و بزرگان دینی هم همین بوده است که مردم دین را درست و صحیح بفهمند. اینکه حضرت موسی ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ در ابتدای مأموریت بزرگ و رسالت عظیم الهی خود از خدا خواست: «رب اشرح لی صدری و یسّرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی» و یکی از درخواستهای مهمّ او این بود که عقده از زبانش گشوده شود تا مردم سخن و کلام او را بفهمند منظور همین فهم صحیح و درست است نه هرگونه برداشت سطحی و عامیانه. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در مورد حضرت موسی می فرماید «لم یوجس موسی خیفة علی نفسه اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال»؛ یعنی ترس حضرت موسی از غلبۀ جهال و دون ضلال، بود. یعنی می ترسید که مردم بین سحر و معجزه فرق نگذارند.
از این مطلب می خواهیم نتیجه بگیریم اینکه در برخی نوشته های معاصر آمده است «فهم و معرفت در هر عصری هندسه ای دارد و فهم دینی هم همیشه عصری است و مطهری یک دیندار عصر بود، شریعتی هم و دین هرکس فهم اوست از شریعت» لازمه این سخن، انکار هرگونه ضابطه برای شناخت دین
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 54
است و در نظر این نویسنده محترم هرگونه اظهار نظری درباره دین معرفت دینی است چه آن اظهار نظر با آگاهی و تخصص و کارشناسی انجام بگیرد یا نه. دلیل آن این است که می بینیم ایشان در کنار شخصیتی مانند علامه شهید مطهری که کارشناس جامع دین است و تمام عمر خود را صرف کسب معارف دینی نموده است، از شخصی نام می برد که بگفته شهید مطهری آگاهی او از مطالب و معارف دینی صفر است.
اصولاً فهم هرچیزی مسبوق به علم بآن شیء است. امام صاد ق ـ علیه السلام ـ فرمود: «من لم یعلم لم یفهم و من لم یفهم لم یسلم». فهم غیر عالمانه اصلاً فهم نیست. جای بسی تعجب است که چگونه در باب علوم دیگر اگر یک نفر غیر متخصص اظهار نظر کند، مثلاً کسی بخواهد با خواندن چند جزوه خود را یک طبیب ماهر قلمداد کند، او را با جنجال و استهزا از میدان به در می کنند، اما باب معرفت دینی آنقدر واسع است که هرکس در هر سطحی که باشد و دارای هرگونه علمی باشد و در هر محیطی که پرورش یافته باشد و از در وارد شود بگوید دین چنین است و چنان است، اظهار نظر او را معرفت دینی می دانیم و می گوییم دین او هم همان است که او فهمیده است! گرچه با مبانی اولیه دین هم تعارض و تنافی داشته باشد! امر دیگری که لازم است نسبت بآن تحقیق و بررسی صورت گیرد، میزان دخالت علوم بشری ـ در هر عصری ـ در استخراج مطالب جدید از متون دینی است. برخی معتقدند که هرگونه تغییر و تحولی که در معارف دینی به وجود می آید، به خاطر این است که در علوم دیگر تغییر و تحول رخ داده است قبل از هرگونه قضاوت و داوری ناچاریم پاره ای از عبارات موردنظر را ذکر کنیم:
«آوردیم که اندیشه دینی محاط و مسقف به اندیشه های غیر دینی است و فهم آدمیان از شریعت متناسب با فهمشان از مقولات و حقایق دیگر است؛ و تکامل
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 55
حادث در معرفتهای بشری، در معرفت دینی منعکس می گردد» و نیز آورده است: «فهم دینی همواره عصری و نسبی است، نسبت و معاصرتی که نتیجه با مقدمات و مدلول دلیل دارد و به تاکید تمام افزودیم که حتی یک معرفت از معارف دینی نیست که فهمش متکی بر معارف بشری و مقتبس از فهمهای بیرون دینی و ملائم با آنها نباشد و کافی است کسی دنبال چنان معرفت مستقلی بگردد تا از ناکامی خویش درس بگیرد»
اولین اشکالی که بر نظریۀ فوق وارد است این است که چنیی سخنی، صرف یک ادعا است؛ نه برهان عقلی بر آن اقامه شده است و نه شواهد قطعی تاریخی، آن را تأیید می کند. همان گونه که در پیش بیان شد، علوم و معارف دیگر در استنباط معارف تازه از کتاب و سنّت بی تأثیر نیستند و هرکس بیشتر به سلاح علم مجهز باشد از آیات قرآن و معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیشتر استفاده خواهد کرد، اما اینکه «همه آنچه که مردم و علما و دانشمندان دینی در طول تاریخ از دین فهمیده اند از معارف غیر دینی وام گرفته اند» مطلبی است که شاید به تخیّل شبیه تر است تا یک مطلب علمی استوار و قابل قبول. صاحب این نظریه تاکید دارد که هرکس هرچه را از دین فهمید ولو یک معرفت باشد حتماً باید از جای دیگری تغذیه کرده باشد. به این عبارت توجه فرمایید: «تا این جا دو مدعا را آزمودیم واستوار کردیم: اوّل اینکه همه فهمهای دینی مستند به فهمهای بیرون دینی اند (اصل تغذیه و تلائم به شکل موجبه کلیه) و دوم اینکه اگر قبض و بسطی در معارف غیر دینی افتد معرفت دینی را هم لاجرم در قبض و بسط خواهد افکند.»
اینکه ایشان می گویند همه فهمهای دینی باید از بیرون تغذیه کنند، آبا بدین معنا نیست که در دین چیزی، به خودی خود، قابل فهم نیست و همواره باید اذهان از جای دیگر پر شود تا چیزی از دین بفهمند؟ آیا این سخن با تبیان بودن
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 56
قرآن برای هر چیزی (از جمله خودش) سازگار است؟ مطلب دیگر این است که اگر این نظریه یک قاعده کلیه باشد ـ همانطور که ظاهر بلکه صریح آن است ـ اختصاص به زمان فعلی ندارد؛ آنچه اصحاب پیامبر و یاران ائمه اطهار در زمان آن بزرگواران از دین و مذهب می فهمیدند، عصری و نسبی بوده و از بیرون دین تغذیه می شده است. از سلمان و ابوذر و امثال آنها بگذریم ـ که شاید فوراً بگویند آنها استثنا بودند ـ آن عرب بادیه نشین وقتی که فقط سوره زلزال را برای او می خوانند حرکت می کند، به او می گویند کجا می روی، آنچه برای تو خوانده شد فقط یک سوره کوچک قرآن بود! می گوید من آنچه که باید بفهمم فهمیدم. خط کلی خود را درزندگی از این سورۀ مبارکه مخصوصاً دو آیه آخر آن گرفت و پیامبر هم فرمود: «رجع فقیهاً». فهمش را از دین ـ و بالاتر، آن دین باوری که او پیدا کرد ـ از کجا تغذیه شده بود؟ امر دیگری که در این نظریه بطور کلی نادیده گرفته شده است عبارت است از نقش الهام و اشراق قلبی در پیدایش معارف جدید. فراموش نمی کنیم که خداوند در آیه شریفه ای که قبلاً نیز ذکر شد فرمود: «و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون». خداوند متعال در این آیه شریفه، دل را در ردیف چشم و گوش ذکر فرموده است پس دل هم یکی از ابزارشناخت و معرفت است. امام صادق ـ علیه الصلاة و السلام ـ خطاب به عنوان بصری فرمود: «لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه. فان اردت العلم فاطلب اوّلاً فی نفسک حقیقة العبودیه و اطلب العلم باستعماله واستفهم الله یفهمک.» می بینیم که امام صادق ـ علیه السلام ـ آن مرتبه بالای علم و معرفت را به تعلم و قیل و قال و تغذیه از اینجا و آنجا (آنطور که صاحب این نظریه تعبیر می کند) نمی دانند؛ بلکه آن را محصول عبودیت می دانند و نیز برخلاف نظر نویسندۀ محترم این نظریه که می گوید
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 57
هر فهم دینی از بیرون تغذیه می کند، امام صادق می فرماید: «و استفهم الله یفهمک» از خدا طلب فهم کن و خدا به تو می فهماند. نویسنده محترم، اصلاً حسابی برای این امر باز نکره و آن مطالب تازه ای که عالمان با زحمت خود به دست می آورند را از داد و ستد منطقی بیرون می داند و عملاً ارزشی برای آن قائل نیست و تمام آنچه را مفسرین قرآن از قرآن استفاده کرده اند، مرهوم علوم رایج ـ آن هم غیر دینی ـ می داند: «چه استنباطات و تاویلات تازه ای می کنند که پیشینیان از آن کاملاً بی خبر بوده اند و این جز به برکت رشد معرفت بشری و علوم غیر دینی نیست و با نو شدن علم نوتر می شود.» حقیر به بعضی از نوشته هایی که در زمینه تفسیر است که صاحبان آنها تحت تاثیر گفته های غربی ها و بکله مرعوب آنها بوده اند کاری ندارم؛ آنچه نویسندۀ محترم در این عبارت و عبارات نظیر آن مدعی است، آن است که تکامل علم تفسیر و یافته های جدید دانشمندان این علم از کتاب خدا، به برکت علوم غیر دینی هر عصری است. کلیّت این سخن، به هیچ وجه قابل قبول نیست. مرحوم آیة الله العظمی حکیم (ره) در کتاب «حقایق الاصولش در آخر این مبحث که آیا استعمال لفظ در اکثر از یک معنا جایز است یا نه؟ تحت عنوان فایده، مطلبی را ذکر فرموده اند که ترجمۀ آن چنین است: «بعضی از بزرگان ـ دام تاییده ـ فرمودند که روزی با جمعی از بزرگان از جمله سید اسماعیل صدر و حاجی نوری صاحب «مستدرک» و سید حسن صدر به منزل آخوند ملا فتح الله ـ قدس سره ۔ رفتیم آن مرحوم آیۀ شریفه: «واعلموا ان فیکم رسول الله لو یطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم و لکن حبّب الیکم الایمان ... » را تلاوت فرمودند. سپس شروع کردند در تفسیر جملۀ «حبب الیکم» و بعد از بیان طولانی، به معنایی تفسیر نمود که وقتی حاضرین شنیدند توضیح خواستند و از اینکه قبل از بیان آن مرحوم، خود ملتفت این معنا نشده بودند، شگفت زده شدند. روز دوم آقایان حاضر شدند دوباره مرحوم ملافتح الله همان جمله را به یک معنای دیگری تفسیر نمودند غیر از معنای
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 58
گذشته مجدداً توضیح خواستند و تعجب کردند از این که قبل از بیان ایشان باین معنا منتقل نشده بودند روز سوم حاضر شدند و آنچه که دو روز گذشته اتفاق افتاده بود عیناً پیش آمد و هر روز که آقایان می آمدند تفسیری تازه برای این جمله ارائه می فرمودند؛ تا سی روز جریان به همین شکل گذشت و تمام آن معانی برای حاضران تازه و شگفت انگیز بود. موثقین کراماتی برای این مفسر نقل کرده اند.» بدیهی و روشن است که آنچه این مفسر صاحب کرامت از این آیه شریفه استفاده کرده است از علوم رایج و رسمی تغذیه نشده است؛ حتی از علوم رایج حوزه ها، چه رسد به علوم غیر دینی که در عبارت نویسنده محترم «قبض و بسط ... » آمده است. چون حاضران در آن جلسه افراد معمولی نبوده اند بلکه از بزرگان شیعه و اعلام علوم اسلامی بوده اند مانند مرحوم نائینی و سید اسماعیل و سید حسن صدر و حاجی نوری، و اگر آن سی تفسیری که مرحوم ملافتح الله از این کریمه به دست آورده بودند تغذیه شده از علوم رایج بود دلیلی نداشت که برای بزرگان حاضر در جلسه آنقدر غریب و تازه و شگفت انگیز باشد. ممکن است کسی بگوید این یک مورد خاص است. در جواب می گوییم آنچه که تاکید و تصریح شده (در نظریه قبض و بسط) به عنوان یک قاعدۀ کلی بیان گردیده و برای از بین بردن کلیّت حتی بیان یک مورد هم کافی است. در حالی که می توان شواهد زیاد دیگری نیز برای این امر ذکر کرد که جهت پرهیز از اطاله سخن از ذکر آن خودداری می شود.
خلاصه سخن آنکه، ضمن اینکه تأثیر علوم دیگر را در فهم متون دینی انکار نمی کنیم، به هیچ وجه نمی توانیم بپذیریم که تمام فهمهای دینی و یافته های بزرگان و علمای دین، تغذیه شده از جاهای دیگری است و معارف اسلامی که با زحمات طاقت فرسای بزرگان دین از کتاب و کلمات معصومین استخراج شده است مانند چشمه جوشان است که به منبع بزرگ وحی متصل است ـ نه مانند آب انباری ـ که هر
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 59
مقدار از دیگران گرفته باشند همان مقدار را به انسانهای دیگر تحویل بدهند و هیچ جوششی و کاوشی در متن معارف اسلامی وجود نداشته باشدو همواره با اسباب و علوم بیگانه، به خزینه ذهن بزرگان وارد شده باشد؛ و آنچه علما به نام معارف دینی به تودۀ بشر تحویل می دهند در حقیقت، ره آورد علوم و سرمایه های دیگران باشد که در این صورت، این حرف به سفسطه شبیه تر است تا یک کلام علمی دور از تعصب.
باز بر این نکته به عنوان تذکار تاکید می کنیم که تمام علوم و یافته های بشر باید به خدمت قرآن و حدیث درآیند نه اینکه ثقلین را به خدمت آنها برد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ آنجا که رسالت جهانی امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را بیان فرموده اند، می فرمایند: «و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی.» آن حضرت، آرا و نظریات را به قرآن بر می گراند در هنگامی که قرآن را به آرا و نظر برگدانده باشند. بدیهی است که نایبان و جانشینان آن حضرت هم در عصر غیبت آن بزرگوار، همان رسالت را برعهده دارند که البته رسالتی است عظیم و خطیر.
5 ـ نقش روشها و ابزار در فهم و استفاده جدید
این مطلب نیز از اهمیّت ویژه ای برخوردار است، که هرچه روش استفاده از قرآن و ابزار به کار گرفته شده کاملتر باشد نتیجه نیز کاملتر خواهد بود. اصولاً حل کردن مشکلات یک علم و به دست آوردن نتایج تازه در گرو این است که مسائل آن علم درست و با روش خاص خود طرح و بررسی شود؛ اینکه در حدیث شریف داریم: «حسن السؤال نصف العلم» منظور این است که صورت سئوال و مطلب درست طرح شود اگر درست طرح شد نصف جواب درآن خواهد بود و خیلی از اشتباهات در هر علمی به خاطر این است که راه صحیح
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 60
برای حل مطلب انتخاب نشده است. در این راستا باید در نظر داشت که بهترین روش برای استفاده از قرآن کریم همان تفسیر قرآن به قرآن است و نیز برای دانستن نظر قرآن در مورد هر مطلبی، بهترین شیوه همان تفسیر موضوعی است که در این زمان مورد توجه بزرگان قرار گرفته است. بدون تردید اگر آیات مربوط به یک موضوع جمع آوری شود و آیات با یکدیگر مقایسه شود و اختلاف تعابیر همان آیات با یکدیگر بررسی شود، نتایج جدیدی به دست خواهد آمد. از باب نمونه اینکه خداوند در یک جا فرموده است: «جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله» ودر جای دیگر می فرماید: «و جاهدوا فی الله حق جهاده» اوّلاً فرق بین «فی سبیل الله» و «فی الله» چیست و ثانیاً تفاوت جهاد و حق جهاد چیست؟ یا در یک مورد فرموده است: «لهم درجات» و در جای دیگر «هم درجات» و در یک مورد می فرماید: «و العاقبة للمتقین» و در مورد دیگر: «والعاقبة للتقوی» و امثال این موارد که زیاد است و نمی توان گفت صرف تفنن در لفظ است؛ و بالاتر از آن، بررسی آیات یک موضوع گرچه تشابه لفظی هم نداشته باشد. بی شک، برای رسیدن به نتایج جدید، ایجاد معجمهای مختلف و تحقیقات گروهی و نیز استفاده از ابزار جدید مانند کامپیوتر نقش بس ارزنده ای خواهند داشت. «والسلام»
پی نوشت
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 61