کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

تأثیر زمان و مکان در فهم قرآن

تأثیر زمان و مکان در فهم قرآن

حسین عرب

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 43
‏ ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 44
‏ ‏

‏بس۫مِ اللهِ الرَّح۫منِ الرَّحیم۫‏

‏پیشگفتار‏

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و اله الطاهرین

‏با سلام و درود به روح ملکوتی امام راحل و آرزوی سلامتی و طول عمر برای‏‎ ‎‏مقام معظم رهبری؛ بی شک، برپایی این کنگره که در شرایط کنونی، ضرورت آن‏‎ ‎‏بر اندیشمندان و متفکران پوشیده نیست، گامی خواهد بود برای بهتر معرفی نمودن‏‎ ‎‏جامعیّت اسلام ناب و اینکه فقه و معارف اهل بیت ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ‏‎ ‎‏صلاحیّت پاسخ گویی به همه نیازهای عملی، فکری و اعتقادی در همه زمانها و‏‎ ‎‏مکانها را دارد.‏

‏در میان موضوعات پیشنهادی کنگره، موضوع «تأثیر زمان و مکان در‏‎ ‎‏فهم قرآن» توجه حقیر را به خود جلب کرد؛ ضمن اعتراف به بی بضاعتی خود،‏‎ ‎‏اما به لحاظ اهمیّت این موضوع، بحث در اطراف آن را مفید بلکه لازم‏‎ ‎‏می دانم؛ زیرا رابطه ای تنگاتنگ با مبحث معرفت دینی دارد که در این سالهای‏‎ ‎‏اخیر، یکی از پرحرارت ترین مباحث بوده است. مقالۀ حاضر، ذیل پنج عنوان‏‎ ‎‏تقدیم می گردد:‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 45
 

1 ـ تبیین مفهوم زمان و مکان

‏زمان و مکان به چند معنا به کار می رود:‏

‏(1 ـ 1) معنای فلسفی؛ در تعریف زمان اینچنین آمده است: ‏«مقدار متصل‎ ‎غیر قار عارض للحرکه»‎[1]‎‏ و در تعریف مکان می خوانیم: «‏الذی یصح ان‎ ‎ینتقل الجسم عنه و ان یسکن فیه و ان یکون ذاو ضع ای مشاراً الیه بانه هنا اوهناک و ان‎ ‎یکون مقدّراً له نصف و ثلث و ربع و ان یکون بحیث یمتنع حصول جسمین فی واحد‎ ‎منه‏»‏‎[2]‎‏.‏

‏(2 ـ 1) گاهی اطلاق کلمۀ زمان و مکان در مردم و افکار و اندیشه حاکم بر یک‏‎ ‎‏زمان و مکان به کار می رود؛ برای نمونه:‏

من اَمِنَ الزمان خانه و من اعظمه اهانه‎[3]‎‏.‏

ایها الناس انّا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود.

‏بدون شک در این موارد معنای فلسفی آن مراد نیست و این سخن در واقع،‏‎ ‎‏گلایه از مردم است. شعر معروف امام حسین ـ علیه السلام ـ در شب عاشورا‏‎ ‎‏«‏یادهر! افّ لک من خلیل‏»‏‏ نیز به همین معناست.‏

‏اینکه گاهی در کلمات بعضی از حکما و شعرا و بزرگان دیده می شود که از‏‎ ‎‏روزگار گله و شکایت می کنند منظور آنان از روزگار، «ابنای روزگار» است.‏

‏(3 ـ 1) گاهی زمان و مکان در معنایی اعم از معنای دوم به کار می رود که‏‎ ‎‏به طور وسیع مردم، فرهنگ و شرایط موجود اجتماعی و سیاسی و ویژگیهای‏‎ ‎‏آنها را شامل می شود. برای مثال، حدیث معروف امام صادق‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ : ‏‏«‏العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس‏»‏‎[4]‎‏ و علم به زمان که ضامن‏‎ ‎‏جلوگیری از هجوم اشتباهات است، عبارت است از شناخت مردم آن و‏‎ ‎‏اینکه نیکوکاران و خطاکاران، و مومنان و منافقان چه کسانی هستند و نیز‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 46
‏ ‏

‏ شناخت اوضاع و مناسبات مختلف، نیازهاو دردهای اجتماعی، اخلاقی و‏‎ ‎‏اعتقادی است.‏

2 ـ زمان و مکان، دو منبع شناخت و معرفت

‏همانطور که از ظاهر متون دینی استفاده می شود و نظر غالب حکمای اسلام‏‎ ‎‏هم همین است،‏‎[5]‎‏ انسان وقتی از مادر متولد می شود فاقد هرگونه شناخت است‏‎ ‎‏و نفس او لوح بی نقش است که فقط استعداد پذیرفتن نقوش را دارد. خداوند‏‎ ‎‏متعال می فرماید: ‏‏«‏و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاً و جعل‎ ‎لکم السمع والابصار والافئده لعلکم تشکرون‏»‏‎[6]‎‏ از آیه شریفه به خوبی استفاده‏‎ ‎‏می شود که خداوند گوش و چشم و دل را به عنوان ابزار شناخت در اختیار انسان‏‎ ‎‏قرار داده است. استاد شهید مطهری در مقدمه مقاله پیدایش کثرت در ادراکات،‏‎ ‎‏پس از اینکه نظریه حکمای اسلامی را در مورد کیفیّت حصول علم برای‏‎ ‎‏انسان شرح داده اند و اینکه اداراکات جزئی حسی مقدم بر ادراکات کلی عقلی هستند،‏‎ ‎‏جمله ای از «شواهدالربوبیه» صدر المتالهین(ره) نقل نموده اند و آن اینکه:‏‎ ‎‏«حواس به منزله جاسوسهای مختلفی هستند که از نواحی مختلف خبر می آورند و‏‎ ‎‏نفس از طریق این جاسوسها بهره مند می شود.»‏‎[7]‎

‏تأکید متون دینی (آیات و روایات) نسبت به مطالعه زمان گذشته اعم از آثار‏‎ ‎‏مدون و آثار محسوس، به خاطر نتایجی است که انسان می تواند از آن بگیرد. در‏‎ ‎‏واقع، خواندن و دیدن آثار گذشتگان و بررسی و تحقیق آنها علاوه بر آثار سازندۀ‏‎ ‎‏اخلاقی برای انسانها، جامعه انسانی را در زمینه های مختلف کمک خواهد کرد و‏‎ ‎‏از همین جهت است که امروز تاریخ و باستان شناسی از  رشته های مهم علوم بشری‏‎ ‎‏هستند.‏

‏امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در وصیّت نامۀ خود خطاب به فرزندش امام حسن‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 47
‏ ‏

‏مجتبی ـ علیه السلام ـ می فرماید: ‏‏«‏ای بنّی، انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان‎ ‎قبلی فقد نظرت فی اعمالهم و فکرت فی اخبارهم و سرت فی آثارهم حتی عدت‎ ‎کاحدهم بل کانی بما انتهی الیّ من امورهم قد عمرت مع اولهم الی آخرهم فعرفت‎ ‎صفو ذالک من کدره و نفعه من ضرره‏.»‏‎[8]‎

‏به لحاظ اهمیت این مسأله، بعضی از فقهای بزرگ شیعه مانند مرحوم آیةالله‏‎ ‎‏بروجردی وقتی که می خواستند مسأله ای را از منابع اصلی، استنباط و استخراج‏‎ ‎‏نمایند به جنبه تاریخی آن عنایت ویژه ای داشتند و آن را در استنباط حکم شرعی‏‎ ‎‏موثر می دانستند. استاد شهید مطهری در این رابطه می فرماید: «گاه اتفاق‏‎ ‎‏می افتاد حدیثی طرح می شد و ابتداء یک معنا و مفهوم از آن به نظر می رسید‏‎ ‎‏ولی بعد معظم له (آیةالله بروجردی) تشریح می کرد که این شخصی که این‏‎ ‎‏سئوال را از امام کرده، اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و درآنجا مردم تابع فتوای‏‎ ‎‏فلان فقیه از فقهای عامه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در‏‎ ‎‏آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان‏‎ ‎‏سابقه ای بوده پس مقصود وی از سئوال این بوده که سئوال کرده و جواب شنیده وقتی‏‎ ‎‏که معظم این جهات را تشریح می کرد و به اصطلاح روحیه را تحلیل می کرد‏‎ ‎‏می دیدیم که معنی و مفهوم سئوال و جواب عوض می شود و شکل دیگری به خود‏‎ ‎‏می گیرد.»‏‎[9]‎

3 ـ انطباق قرآن بر همۀ زمانها

‏این مطلبی است که پیوسته اذهان را به خود معطوف نموده است؛ بنابرآنچه که‏‎ ‎‏از امام هشتم ـ علیه السلام ـ نقل شده است، از امام صادق ـ علیه السلام ـ سئوال‏‎ ‎‏شد: «‏ما بال القرآن لایزداد علی النشر و الدرس الا غضّاً فقال لانّ الله تبارک و تعالی‎ ‎لم یجعله لزمان دون زمان و لالناس دون ناس فهو فی کلّ زمان جدید و عند کلّ قوم‎ ‎

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 48
 

غضّ الی یوم القیامه‏.»‏‎[10]‎

‏از سئوال و جواب پیدا است که سئوال کننده از اینکه قرآن همیشه تازه است و‏‎ ‎‏هرچه بیشتر تلاوت می شود نه تنها عادی و کهنه نمی شود بلکه بر طراوت آن‏‎ ‎‏افزوده می شود، متعجب است البته این سئوالی است که حتی برای معتقدان به قرآن‏‎ ‎‏مطرح است. در توضیح و یافتن پاسخ مناسب، چند امر را باید مورد دقت و‏‎ ‎‏بررسی قرار داد:‏

الف‏ ـ از معارف حقه به خوبی می توان استفاده نمود ـ چنانچه بزرگان استفاده‏‎ ‎‏کرده اند ـ که قرآن کریم غیر از این وجود کتبی یک وجود مجرد و ملکوتی دارد و‏‎ ‎‏شواهد مطلب را هم می توان از روایات به دست آورد. از امام رضا ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏در این رابطه روایتی نقل شده است که حضرت در توصیف قرآن می فرمایند: ‏‏«‏هو‎ ‎حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المؤدی الی الجنه و المنجی من النار‎ ‎لایخلق من الازمنه و لا یغث علی الالسنة لانه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل‎ ‎دلیل البرهان و حجة علی کل انسان ... ‏»‏‎[11]‎

‏شاهد، در این جملۀ نورانی امام است که فرمود: «‏لم یخلق من الازمنه‏» یعنی‏‎ ‎‏قرآن خلق شده از زمانها نیست بر خلاف دیگر کتابها و نوشته ها که چون برخاسته از‏‎ ‎‏زمانها و مکانها هستند، ممکن است مطالب آنها روزی باطل و کهنه‏‎ ‎‏گردد. همانطور که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود: ‏‏«‏الشمس و القمر دائبان فی‎ ‎مرضاته یبلیان کلّ جدید و یقربان کل بعید‏» ‏‏اصلاً اطاعت و فرمانبری خورشید و ماه‏‎ ‎‏این است که هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک نمایند. لکن موجودی که فوق‏‎ ‎‏زمان و مکان باشد از این امر مستثنی است.‏

ب‏ ـ مناسب است در اینجا سخن ارزشمند حکیم، عارف، مفسر و‏‎ ‎‏محدث قرن یازدهم مرحوم فیض کاشانی (ره) را ذکر کنیم. ایشان در مقدمه‏‎ ‎‏چهارم از مقدمات تفسیر شریف صافی بیانی دارند که خلاصه آن چنین است:‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 49
‏ ‏

‏«هرمعنایی از معانی، حقیقت و روحی دارد و صورتی و قالبی؛ و گاهی‏‎ ‎‏یک حقیقت دارای صور و قالبهای متعدد است؛ و الفاظ برای حقایق و‏‎ ‎‏ارواح وضع شده اند؛ لکن به خاطر ارتباطی که میان معانی و قالبها وجود دارد‏‎ ‎‏در قالبها هم استعمال می شوند. مثلاً لفظ قلم وضع شده است برای وسیلۀ‏‎ ‎‏نقش صور در الواح بدون اینکه لازم باشد آن قلم از نی، آهن و یا غیر این دو‏‎ ‎‏باشد؛ و حتی ملاحظه نمی شود که جسم باشد یا اینکه آن نقش محسوس باشد‏‎ ‎‏یا معقول و لوح از کاغذ باشد یا چوب بلکه صرف اینکه صدق منقوش کند‏‎ ‎‏کافی است. و صفت و حد و روح لوح هم همین است و بس بنابراین اگر در‏‎ ‎‏عالم هستی چیزی بود که می توان بوسیله آن علوم را در الواح قلوب رسم کرد‏‎ ‎‏پس سزاوارتر خواهد بود که همان را قلم بنامیم، ... » از این بیان نتیجه می گیریم‏‎ ‎‏آن چیزی که در بستر زمان دستخوش تغییر و تحول می شود قالبها و صورتها‏‎ ‎‏هستند نه معانی وروحها این اشتباهی است که برخی از نویسندگان معاصر در‏‎ ‎‏آثار و گفته های خود مرتکب شده اند و تصور کرده اند که با گذشت زمان وتحول‏‎ ‎‏و پیشرفت علوم و پیدایش ابزار جدید در مراحل مختلف، مفاهیم تغییر می کنند؛‏‎ ‎‏در حالی که مفهوم و معنا محفوظ است و این مصداق است که تغییر می کند و‏‎ ‎‏آنچه به وسیلۀ زمان و مکان انجام می گیرد «تطبیق جدید» است نه «فهم جدید».‏‎ ‎‏برای مثال، وقتی که خداوند به مسلمانان می فرماید: ‏‏«‏و اعدوا لهم مااستطعتم‎ ‎من قوه‏»‏‏، مسلمانان صدر اسلام این دستور و امثال آن را فوراً تطبیق می کردند‏‎ ‎‏بر شمشیر و سپر و ابزار نظامی آن زمان و مسلمانان زمان حضار هم تطبیق میکنند‏‎ ‎‏بر توپ و خمپاره و هواپیماهای نظامی و مانند آن، این دو نوع تطبیق است نه دو‏‎ ‎‏نوع فهم؛ اگر دو فهم بود باید فهم لاحق فهم سابق را تخطئه کند؛ در حالی که‏‎ ‎‏چنین نیست. الان همه ما قبول داریم که برداشت مسلمانان صدر اسلام از این‏‎ ‎‏آیه شریفه که امر خدا را حمل بر تهیه اسلحه آن زمان می کرده اند صحیح‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 50
‏ ‏

‏بوده است. مثال دیگر، وسیله ای به نام ساعت در دست انسانهاست و کار آن‏‎ ‎‏تنظیم وقت است. همه می دانیم که این وسیله در طول زمان چه تغییرات مختلفی‏‎ ‎‏در آن بوجود آمده است از ساعت شنی و آبی گرفته تا ساعت امروزی این همان‏‎ ‎‏چیزی است که مرحوم فیض فرمود که قالبها عوض می شود اما روحها محفوظ‏‎ ‎‏است؛ لذا به همه آن صورتها (در مثال فوق) ساعت گفته می شود وهیچ مجاز و‏‎ ‎‏محذوری هم لازم نمی آید؛ با اینکه صورتها و قالبها بطور کلی عوض شده است که‏‎ ‎‏بین بعضی با بعض دیگر هیچ تشابهی وجود ندارد. در اینجا ممکن است برای‏‎ ‎‏خواننده عزیز این سؤال مطرح شود که با این برداشت که نقش زمان فقط تطبیق‏‎ ‎‏باشد پس چه می گویید در مورد مطابی که مردم و بخصوص دانشمندان و متفکران‏‎ ‎‏متأخر از کتاب و سنّت استفاده می کنند که اصلاً بذهن مردم سابق هم‏‎ ‎‏نرسیده است. در پاسخ می گوییم این هم مطلبی است حق امّا باید توجه داشت که‏‎ ‎‏قرآن کریم دارای مراتبی است، این حدیث شریف که از وجود گرامی سالار‏‎ ‎‏شهیدان حسین ابن علی ـ علیه السلام ـ و نیز امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل‏‎ ‎‏شده است که فرموده اند: ‏‏«‏کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء علی العباره‎ ‎والارشاة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام و الارشاه للخواص و اللطائف‎ ‎للاولیاء و الحقائق للانبیاء.‏»‏‎[12]‎

‏آنچه گذشت مربوط به عبارات قرآن بود و آنچه محققان و اندیشمندان  و حکما‏‎ ‎‏و عرفا استفاده می کنند و می فهمند اشارات و لطایف قرآن است که مراتب‏‎ ‎‏بالاتر هستند، همانطورکه حقایق قرآن را فقط انبیاء شهود می کنند. خلط بین‏‎ ‎‏این مراتب، مغالطه ای است که اشتباهات زیادی را به دنبال دارد. به طور‏‎ ‎‏مسلم، کسانی که با سرمایه های علمی از حکمت و عرفان و دیگر علوم به سراغ‏‎ ‎‏قرآن  می روند، بیشتر بهره می برند تا آن اذهان ساده ای که از توشه های علمی‏‎ ‎‏محرومند، این حدیث شریف را مرحوم کلینی در «اصول کافی» از امام سجاد‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 51
‏ ‏

‏ ـ علیه السلام ـ نقل کرده است که آن حضرت فرمود: ‏‏«‏ان الله عزوجل علم ان یکون‎ ‎فی آخرالزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالی «قل هو الله احد» و الایات من سورة‎ ‎حدید الی قوله «و هو علیم بذات الصدور‏»‏‏. بدیهی و روشن است آن مطالب‏‎ ‎‏بلندی که برخی از بزرگان همچون صدرالمتالهین شیرازی و فیض کاشانی‏‎ ‎‏ـ رضوان الله تعالی علیهما ـ از سوره توحید و آیات اوایل سورۀ مبارکه حدید به‏‎ ‎‏دست می آورند غیر از آن چیزی که اعراب بادیه نشین در صدر اسلام می فهمیدند.‏‎ ‎‏به قول امام راحل ـ قدس سره۔: «قرآن و حدیث برای طبقات مختلفه مردم آمده،‏‎ ‎‏در آنها علومی است که مخصوصین به وحی می فهمند و دیگر مردم بهره ای از آن‏‎ ‎‏ندارند و علومی است که برای یک طبقه عالی از دانشمندان است و دیگران از آن‏‎ ‎‏بکلی بی بهره اند مانند براهینی که بر تجرد واجب و احاطه قیومی اوست که شماها‏‎ ‎‏اگر تمام قرآن را بگردید نمی توانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده کنید لکن اهل‏‎ ‎‏آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین و شاگرد عالیمقدار آن فیض کاشانی علوم‏‎ ‎‏عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج‏‎ ‎‏می کنند»‏‎[13]‎‏.‏

‏قرآن کریم با صراحت، داشتن سرمایه علمی را در فهم و تعقل مطالب خود‏‎ ‎‏دخیل می داند: ‏‏«‏و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الاّ العالمون‏»‏‎[14]‎‏ البته اینکه‏‎ ‎‏عوامل کشف مطالب جدید از متون دینی چیست مطلبی است که بزودی در مورد آن‏‎ ‎‏صحبت خواهیم کرد.‏

‏ج ـ مطلب دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که در بعضی از روایات‏‎ ‎‏مربوطه آمده است: ‏‏«‏یجری کما یجری الشمس و القمر‏»‏‎[15]‎‏ یعنی قرآن مانند خورشید و‏‎ ‎‏ماه در جریان است این تعبیر، بسیار لطیف است خورشید آنگاه که از افق طبیعت‏‎ ‎‏پیدا می شود کم کم با نور خود تاریکیها را یکی پس ازدیگری از بین می برد؛ لکن‏‎ ‎‏برای روشن شدن نقاط مختلف زمین شرائط مخصوص لازم است و هر نقطه ای که‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 52
‏ ‏

‏در مقابل خورشید قرار گرفت روشن می شود خلاصه اینکه این خورشید است که‏‎ ‎‏باید بتابد نه اینکه اماکن و نقاط تاریک در خورشید تصرفی جهت روشن شدن خود‏‎ ‎‏به عمل بیاورند. در مورد قرآن نیز اینطور است؛ با گذشت زمان، افکار، شرایط‏‎ ‎‏روبرویی با قرآن را پیدا می کنند و خورشید معارف قرآن زوایای تاریک افکار را‏‎ ‎‏روشن می سازد و این قرآن است که در بالا قرار گرفته و مهیمن بر تمام‏‎ ‎‏اندیشه هاست. پس افکار، تصرفی در قرآن نمی کنند و اجازه آن را ندارند. اگر‏‎ ‎‏کشف مطالب تازه بمعنای تصرف باشد دقیقاً همان «تفسیر به رأی» است که از آن‏‎ ‎‏نهی شده است. روشن است که ما از یک طرف مأمور به تدبر و تفکردر آیات الهی‏‎ ‎‏هستیم و از طرف دیگر تفسیر به رأی مورد نهی شدید است سرّ مطلب آن است که با‏‎ ‎‏تدبر و اندیشۀ، آن آمادگی تابش نور قرآن بوجود اید: همانطوریکه خود قرآن‏‎ ‎‏فرموده: ‏‏«‏لایمسّه الاّالمطهرون‏». برای رسیدن به معارف بلند قرآن تطهیر از هرگونه‏‎ ‎‏آلودگی فکری و اعتقادی و اخلاقی لازم است.‏

4 ـ فهم و معرفت دینی و عوامل فهم جدید

‏این مسأله هم از مسائلی است که لازم است در مورد آن بحث شود؛ زیرا‏‎ ‎‏ارتباط آن با بحث زمان و مکان روشن است، باید بدانیم که چه فهم و معرفتی دینی‏‎ ‎‏است و معیار و میزان آن کدام است؟ و دیگر اینکه فهمهای تازه از دین مرهون‏‎ ‎‏چیست و سهم زمان و مکان و نیز علوم بشری غیر دینی در استخراج مطالب جدید‏‎ ‎‏از متون دین چقدر است؟‏

‏بدیهی است که دیندای، دین شناسی و دین باوری گرچه با هم بی ارتباط‏‎ ‎‏نیستد؛ اما بسیارند افرادی که دین دارند اما دین شناس نیستند و از دین جز یک‏‎ ‎‏معرفت اجمالی چیزی نمی دانند؛ مانند انسانی که گوهر گرانبهایی دارد و فقط‏‎ ‎‏وجود آن را در میان اموال خود می داند، بدون اینکه از ماهیت و ارزش آن خبری‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 53
‏ ‏

‏داشته باشد. چنین شخصی گوهردار است نه گوهرشناس، گوهرشناسی هم فنی‏‎ ‎‏است که باید کسب کرد، همانطوریکه هر دین شناسی هم ممکن است دین‏‎ ‎‏باور نباشد.‏

‏نتیجۀ این سخن آنکه، فهم دین و معرفت دینی خود اسلوب و روش ویژه ای‏‎ ‎‏دارد. حال باید دید آن اسلوب و ضابطه چیست و باید به این نکته توجه داشت که‏‎ ‎‏قرآن کریم به جای کلمۀ «فهم» از واژه «فقه» استفاده کرده است و فقه نوع خاصی از‏‎ ‎‏فهم است. راغب در تعریف فقه می نویسد: «‏الفقه هو التوصل الی علم غائب بعلم‎ ‎شاهد‏» فقه عبارت است از رسیدن به علم غایب به وسیله علم شاهد. پس فقه یعنی‏‎ ‎‏درک عمیق و عالمانه که با مقدمات صحیح انجام گرفته باشد. اصولاً تمام تلاش‏‎ ‎‏انبیاء و ائمه و بزرگان دینی هم همین بوده است که مردم دین را درست و صحیح‏‎ ‎‏بفهمند. اینکه حضرت موسی ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ در ابتدای مأموریت‏‎ ‎‏بزرگ و رسالت عظیم الهی خود از خدا خواست: ‏«رب اشرح لی صدری و یسّرلی‎ ‎امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی»‏ و یکی از درخواستهای مهمّ او این بود‏‎ ‎‏که عقده از زبانش گشوده شود تا مردم سخن و کلام او را بفهمند منظور همین فهم‏‎ ‎‏صحیح و درست است نه هرگونه برداشت سطحی و عامیانه. امیرالمؤمنین علی ‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ در مورد حضرت موسی می فرماید ‏‏«‏لم یوجس موسی خیفة علی‎ ‎نفسه اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال‏»‏‎[16]‎‏؛ یعنی ترس حضرت موسی از غلبۀ‏‎ ‎‏جهال و دون ضلال، بود. یعنی می ترسید که مردم بین سحر و معجزه فرق‏‎ ‎‏نگذارند.‏

‏از این مطلب می خواهیم نتیجه بگیریم اینکه در برخی نوشته های معاصر‏‎ ‎‏آمده است «فهم و معرفت در هر عصری هندسه ای دارد و فهم دینی هم همیشه‏‎ ‎‏عصری است و مطهری یک دیندار عصر بود، شریعتی هم و دین هرکس فهم‏‎ ‎‏اوست از شریعت»‏‎[17]‎‏ لازمه این سخن، انکار هرگونه ضابطه برای شناخت دین‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 54
‏ ‏

‏ است و در نظر این نویسنده محترم هرگونه اظهار نظری درباره دین معرفت دینی‏‎ ‎‏است چه آن اظهار نظر با آگاهی و تخصص و کارشناسی انجام بگیرد یا نه. دلیل آن‏‎ ‎‏این است که می بینیم ایشان در کنار شخصیتی مانند علامه شهید مطهری که‏‎ ‎‏کارشناس جامع دین است و تمام عمر خود را صرف کسب معارف دینی‏‎ ‎‏نموده است، از شخصی نام می برد که بگفته شهید مطهری آگاهی او از مطالب و‏‎ ‎‏معارف دینی صفر است‏‎[18]‎‏.‏

‏اصولاً فهم هرچیزی مسبوق به علم بآن شیء است. امام صاد ق ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏فرمود: ‏‏«‏من لم یعلم لم یفهم و من لم یفهم لم یسلم‏»‏‎[19]‎‏. ‏‏فهم غیر عالمانه‏‏ ‏‏اصلاً فهم‏‎ ‎‏نیست. جای بسی تعجب است که چگونه در باب علوم دیگر اگر یک نفر‏‎ ‎‏غیر متخصص اظهار نظر کند، مثلاً کسی بخواهد با خواندن چند جزوه خود را‏‎ ‎‏یک طبیب ماهر قلمداد کند، او را با جنجال و استهزا از میدان به در می کنند،‏‎ ‎‏اما باب معرفت دینی آنقدر واسع است که هرکس در هر سطحی که باشد و‏‎ ‎‏دارای هرگونه علمی  باشد و در هر محیطی که پرورش یافته باشد و از در وارد شود‏‎ ‎‏بگوید دین چنین است و چنان است، اظهار نظر او را معرفت دینی می دانیم و‏‎ ‎‏می گوییم دین او هم همان است که او فهمیده است! گرچه با مبانی اولیه دین هم‏‎ ‎‏تعارض و تنافی داشته باشد! امر دیگری که لازم است نسبت بآن تحقیق و بررسی‏‎ ‎‏صورت گیرد، میزان دخالت علوم بشری  ـ در هر عصری ـ در استخراج مطالب‏‎ ‎‏جدید از متون دینی است. برخی معتقدند که هرگونه تغییر و تحولی که در معارف‏‎ ‎‏دینی به وجود می آید، به خاطر این است که در علوم دیگر تغییر و تحول رخ‏‎ ‎‏داده است قبل از هرگونه قضاوت و داوری ناچاریم پاره ای از عبارات موردنظر را‏‎ ‎‏ذکر کنیم:‏

‏«آوردیم که اندیشه دینی محاط و مسقف به اندیشه های غیر دینی است و فهم‏‎ ‎‏آدمیان از شریعت متناسب با فهمشان از مقولات و حقایق دیگر است؛ و تکامل‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 55
‏ ‏

‏حادث در معرفتهای بشری، در معرفت دینی منعکس می گردد»‏‎[20]‎‏ و نیز‏‎ ‎‏آورده است: «فهم دینی همواره عصری و نسبی است، نسبت و معاصرتی که نتیجه‏‎ ‎‏با مقدمات و مدلول دلیل دارد و به تاکید تمام افزودیم که حتی یک معرفت از‏‎ ‎‏معارف دینی نیست که فهمش متکی بر معارف بشری و مقتبس از فهمهای بیرون‏‎ ‎‏دینی و ملائم با آنها نباشد و کافی است کسی دنبال چنان معرفت مستقلی بگردد تا از‏‎ ‎‏ناکامی خویش درس بگیرد»‏‎[21]‎

‏اولین اشکالی که بر نظریۀ فوق وارد است این است که چنیی سخنی، صرف‏‎ ‎‏یک ادعا است؛ نه برهان عقلی بر آن اقامه شده است و نه شواهد قطعی تاریخی، آن‏‎ ‎‏را تأیید می کند. همان گونه که در پیش بیان شد، علوم و معارف دیگر در استنباط‏‎ ‎‏معارف تازه از کتاب و سنّت بی تأثیر نیستند و هرکس بیشتر به سلاح علم مجهز‏‎ ‎‏باشد از آیات قرآن و معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیشتر استفاده‏‎ ‎‏خواهد کرد، اما اینکه «همه آنچه که مردم و علما و دانشمندان دینی در طول‏‎ ‎‏تاریخ از دین فهمیده اند از معارف غیر دینی وام گرفته اند» مطلبی است که شاید‏‎ ‎‏به تخیّل شبیه تر است تا یک مطلب علمی استوار و قابل قبول. صاحب این‏‎ ‎‏نظریه تاکید دارد که هرکس هرچه را از دین فهمید ولو یک معرفت باشد حتماً باید‏‎ ‎‏از جای دیگری تغذیه کرده باشد. به این عبارت توجه فرمایید: «تا این جا دو‏‎ ‎‏مدعا را آزمودیم واستوار کردیم: اوّل اینکه همه فهمهای دینی مستند به فهمهای‏‎ ‎‏بیرون دینی اند (اصل تغذیه و تلائم به شکل موجبه کلیه) و دوم اینکه اگر قبض و‏‎ ‎‏بسطی در معارف غیر دینی افتد معرفت دینی را هم لاجرم در قبض و بسط خواهد‏‎ ‎‏افکند.»‏‎[22]‎

‏اینکه ایشان می گویند همه فهمهای دینی باید از بیرون تغذیه کنند، آبا بدین‏‎ ‎‏معنا نیست که در دین چیزی، به خودی خود، قابل فهم نیست و همواره باید‏‎ ‎‏اذهان از جای دیگر پر شود تا چیزی از دین بفهمند؟ آیا این سخن با تبیان بودن‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 56
‏ ‏

‏قرآن برای هر چیزی (از جمله خودش) سازگار است؟ مطلب دیگر این است که‏‎ ‎‏اگر این نظریه یک قاعده کلیه باشد ـ همانطور که ظاهر بلکه صریح آن‏‎ ‎‏است ـ اختصاص به زمان فعلی ندارد؛ آنچه اصحاب پیامبر و  یاران ائمه اطهار‏‎ ‎‏در زمان آن بزرگواران از دین و مذهب می فهمیدند، عصری و نسبی بوده‏‎ ‎‏و از بیرون دین تغذیه می شده است. از سلمان و ابوذر و امثال آنها بگذریم ـ که‏‎ ‎‏شاید فوراً بگویند آنها استثنا بودند ـ آن عرب بادیه نشین وقتی که فقط سوره‏‎ ‎‏زلزال را برای او می خوانند حرکت می کند، به او می گویند کجا می روی،‏‎ ‎‏آنچه برای تو خوانده شد فقط یک سوره کوچک قرآن بود! می گوید من آنچه که‏‎ ‎‏باید بفهمم فهمیدم. خط کلی خود را درزندگی از این سورۀ مبارکه مخصوصاً‏‎ ‎‏دو آیه آخر آن گرفت و پیامبر هم فرمود: «رجع فقیهاً». فهمش را از‏‎ ‎‏دین ـ و بالاتر، آن دین باوری که او پیدا کرد ـ از کجا تغذیه شده بود؟ امر دیگری‏‎ ‎‏که در این نظریه بطور کلی نادیده گرفته شده است عبارت است از نقش الهام‏‎ ‎‏و اشراق قلبی در پیدایش معارف جدید. فراموش نمی کنیم که خداوند در‏‎ ‎‏آیه شریفه ای که قبلاً نیز ذکر شد فرمود: ‏‏«‏و الله اخرجکم من بطون امهاتکم‎ ‎لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون‏»‏‎[23]‎‏. ‏‏خداوند‏‎ ‎‏متعال در این آیه شریفه، دل را در ردیف چشم و گوش ذکر فرموده است پس دل هم‏‎ ‎‏یکی از ابزارشناخت و معرفت است. امام صادق ـ علیه الصلاة و السلام ـ‏‎ ‎‏خطاب به عنوان بصری فرمود: ‏‏«‏لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من‎ ‎یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه. فان اردت العلم فاطلب اوّلاً فی نفسک‎ ‎حقیقة العبودیه و اطلب العلم باستعماله واستفهم الله یفهمک.‏»‏‎[24]‎‏ می ‏‏بینیم که امام‏‎ ‎‏صادق ـ علیه السلام ـ آن مرتبه  بالای علم و معرفت را به تعلم و قیل و قال و تغذیه از‏‎ ‎‏اینجا و آنجا (آنطور که صاحب این نظریه تعبیر می کند) نمی دانند؛ بلکه آن را‏‎ ‎‏محصول عبودیت می دانند و نیز برخلاف نظر نویسندۀ محترم این نظریه که می گوید‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 57
‏ ‏

‏هر فهم دینی از بیرون تغذیه می کند، امام صادق می فرماید: «و استفهم الله‏‎ ‎‏یفهمک» از خدا طلب فهم کن و خدا به تو می فهماند. نویسنده محترم، اصلاً‏‎ ‎‏حسابی برای این امر باز نکره و آن مطالب تازه ای که عالمان با زحمت خود به‏‎ ‎‏دست می آورند را از داد و ستد منطقی بیرون می داند و عملاً ارزشی برای آن قائل‏‎ ‎‏نیست و تمام آنچه را مفسرین قرآن از قرآن استفاده کرده اند، مرهوم علوم رایج ـ آن‏‎ ‎‏هم غیر دینی ـ می داند: «چه استنباطات و تاویلات تازه ای می کنند که پیشینیان از آن‏‎ ‎‏کاملاً بی خبر بوده اند و این جز به برکت رشد معرفت بشری و علوم غیر دینی نیست‏‎ ‎‏و با نو شدن علم نوتر می شود.»‏‎[25]‎‏ حقیر به بعضی از نوشته هایی که در زمینه تفسیر‏‎ ‎‏است که صاحبان آنها تحت تاثیر گفته های غربی ها و بکله مرعوب آنها بوده اند‏‎ ‎‏کاری ندارم؛ آنچه نویسندۀ محترم در این عبارت و عبارات نظیر آن مدعی است،‏‎ ‎‏آن است که تکامل علم تفسیر و یافته های جدید دانشمندان این علم از کتاب خدا،‏‎ ‎‏به برکت علوم غیر دینی هر عصری است. کلیّت این سخن، به هیچ وجه قابل قبول‏‎ ‎‏نیست. مرحوم آیة الله العظمی حکیم (ره) در کتاب «حقایق الاصولش در آخر این‏‎ ‎‏مبحث که آیا استعمال لفظ در اکثر از یک معنا جایز است یا نه؟ تحت عنوان فایده،‏‎ ‎‏مطلبی را ذکر فرموده اند که ترجمۀ آن چنین است: «بعضی از بزرگان ـ دام تاییده ـ‏‎ ‎‏فرمودند که روزی با جمعی از بزرگان از جمله سید اسماعیل صدر و حاجی نوری‏‎ ‎‏صاحب «مستدرک» و سید حسن صدر به منزل آخوند ملا فتح الله ـ قدس سره ۔ رفتیم‏‎ ‎‏آن مرحوم آیۀ شریفه: «‏واعلموا ان فیکم رسول الله لو یطیعکم فی کثیر من الامر‎ ‎لعنتم و لکن حبّب الیکم الایمان ... ‏» ‏‏را تلاوت فرمودند. سپس شروع کردند در‏‎ ‎‏تفسیر جملۀ ‏‏«حبب الیکم»‏‏ و بعد از بیان طولانی، به معنایی تفسیر نمود که وقتی‏‎ ‎‏حاضرین شنیدند توضیح خواستند و از اینکه قبل از بیان آن مرحوم، خود ملتفت‏‎ ‎‏این معنا نشده بودند، شگفت زده شدند. روز دوم آقایان حاضر شدند دوباره‏‎ ‎‏مرحوم ملافتح الله همان جمله را به یک معنای دیگری تفسیر نمودند غیر از معنای‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 58
‏ ‏

‏گذشته مجدداً توضیح خواستند و تعجب کردند از این که قبل از بیان ایشان باین معنا‏‎ ‎‏منتقل نشده بودند روز سوم حاضر شدند و آنچه که دو روز گذشته اتفاق افتاده بود‏‎ ‎‏عیناً پیش آمد و هر روز که آقایان می آمدند تفسیری تازه برای این جمله ارائه‏‎ ‎‏می فرمودند؛ تا سی روز جریان به همین شکل گذشت و تمام آن معانی برای‏‎ ‎‏حاضران تازه و شگفت انگیز بود. موثقین کراماتی برای این مفسر نقل کرده اند.»‏‎[26]‎‎ ‎‏بدیهی و روشن است که آنچه این مفسر صاحب کرامت از این آیه شریفه‏‎ ‎‏استفاده کرده است از علوم رایج و رسمی تغذیه نشده است؛ حتی از علوم رایج‏‎ ‎‏حوزه ها، چه رسد به علوم غیر دینی که در عبارت نویسنده محترم «قبض و‏‎ ‎‏بسط ... » آمده است. چون حاضران در آن جلسه افراد معمولی نبوده اند بلکه از‏‎ ‎‏بزرگان شیعه و اعلام علوم اسلامی بوده اند مانند مرحوم نائینی و سید اسماعیل و‏‎ ‎‏سید حسن صدر و حاجی نوری، و اگر آن سی تفسیری‏‎ ‎‏که مرحوم ملافتح الله از این‏‎ ‎‏کریمه به دست آورده بودند تغذیه شده از علوم رایج بود دلیلی نداشت که برای‏‎ ‎‏بزرگان حاضر در جلسه آنقدر غریب و تازه و شگفت انگیز باشد. ممکن است‏‎ ‎‏کسی بگوید این یک مورد خاص است. در جواب می گوییم آنچه که تاکید و تصریح‏‎ ‎‏شده (در نظریه قبض و بسط) به عنوان یک قاعدۀ کلی بیان گردیده و برای از بین‏‎ ‎‏بردن کلیّت حتی بیان یک مورد هم کافی است. در حالی که می توان شواهد زیاد‏‎ ‎‏دیگری نیز برای این امر ذکر کرد که جهت پرهیز از اطاله سخن از ذکر آن خودداری‏‎ ‎‏می شود.‏

‏خلاصه سخن آنکه، ضمن اینکه تأثیر علوم دیگر را در فهم متون دینی انکار‏‎ ‎‏نمی کنیم، به هیچ وجه نمی توانیم بپذیریم که تمام فهمهای دینی و یافته های بزرگان‏‎ ‎‏و علمای دین، تغذیه شده از جاهای دیگری است و معارف اسلامی که با زحمات‏‎ ‎‏طاقت فرسای بزرگان دین از کتاب و کلمات معصومین استخراج شده است مانند‏‎ ‎‏چشمه جوشان است که به منبع بزرگ وحی متصل است ـ نه مانند آب انباری ـ که هر‏‎ ‎

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 59
‏ ‏

‏مقدار از دیگران گرفته باشند همان مقدار را به انسانهای دیگر تحویل بدهند و هیچ‏‎ ‎‏جوششی و کاوشی در متن معارف اسلامی وجود نداشته باشدو همواره با اسباب و‏‎ ‎‏علوم بیگانه، به خزینه ذهن بزرگان وارد شده باشد؛ و آنچه علما به نام معارف دینی‏‎ ‎‏به تودۀ بشر تحویل می دهند در حقیقت، ره آورد علوم و سرمایه های دیگران باشد‏‎ ‎‏که در این صورت، این حرف به سفسطه شبیه تر است تا یک کلام علمی دور از‏‎ ‎‏تعصب.‏

‏باز بر این نکته به عنوان تذکار تاکید می کنیم که تمام علوم و یافته های بشر باید‏‎ ‎‏به خدمت قرآن و حدیث درآیند نه اینکه ثقلین را به خدمت آنها برد. امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏علی ـ علیه السلام ـ آنجا که رسالت جهانی امام زمان ـ عجل الله تعالی‏‎ ‎‏فرجه الشریف ـ را بیان فرموده اند، می فرمایند: ‏‏«‏و یعطف الرأی علی القرآن اذا‎ ‎عطفوا القرآن علی الرأی.‏»‏‎[27]‎‏ آن حضرت، آرا و نظریات را به قرآن بر می گراند در‏‎ ‎‏هنگامی که قرآن را به آرا و نظر برگدانده باشند. بدیهی است که نایبان و جانشینان‏‎ ‎‏آن حضرت هم در عصر غیبت آن بزرگوار، همان رسالت را برعهده دارند که البته‏‎ ‎‏رسالتی است عظیم و خطیر.‏

5 ـ نقش روشها و ابزار در فهم و استفاده جدید

‏این مطلب نیز از اهمیّت ویژه ای برخوردار است، که هرچه روش استفاده‏‎ ‎‏از قرآن و ابزار به کار گرفته شده کاملتر باشد نتیجه نیز کاملتر خواهد بود. اصولاً‏‎ ‎‏حل کردن مشکلات یک علم و به دست آوردن نتایج تازه در گرو این است که‏‎ ‎‏مسائل آن علم درست و با روش خاص خود طرح و بررسی شود؛ اینکه در‏‎ ‎‏حدیث شریف داریم: ‏«حسن السؤال نصف العلم»‎[28]‎‏ منظور این است که صورت‏‎ ‎‏سئوال و مطلب درست طرح شود اگر درست طرح شد نصف جواب درآن‏‎ ‎‏خواهد بود و خیلی از اشتباهات در هر علمی به خاطر این است که راه صحیح‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 60
‏ ‏

‏برای حل مطلب انتخاب نشده است. در این راستا باید در نظر داشت که بهترین‏‎ ‎‏روش برای استفاده از قرآن کریم همان تفسیر قرآن به قرآن است و نیز برای دانستن‏‎ ‎‏نظر قرآن در مورد هر مطلبی، بهترین شیوه همان تفسیر موضوعی است که در‏‎ ‎‏این زمان مورد توجه بزرگان قرار گرفته است. بدون تردید اگر آیات مربوط به‏‎ ‎‏یک موضوع جمع آوری شود و آیات با یکدیگر مقایسه شود و اختلاف تعابیر‏‎ ‎‏همان آیات با یکدیگر بررسی شود، نتایج جدیدی به دست خواهد آمد. از‏‎ ‎‏باب نمونه اینکه خداوند در یک جا فرموده است: ‏«جاهدوا باموالکم و انفسکم فی‎ ‎سبیل الله»‎[29]‎‏ ‏‏ودر جای دیگر می فرماید: ‏ «و جاهدوا فی الله حق جهاده»‎[30]‎‏ ‏‏اوّلاً‏‎ ‎‏فرق بین‏‏ ‏«فی سبیل الله»‏ ‏‏و‏‏ ‏«فی الله» ‏چیست و ثانیاً تفاوت جهاد و حق جهاد‏‎ ‎‏چیست؟ یا در یک مورد فرموده است: ‏«لهم درجات»‎[31]‎‏ ‏‏و در جای دیگر ‏«هم‎ ‎درجات»‎[32]‎‏ و در یک مورد می فرماید:‏ «و العاقبة للمتقین»‎[33]‎‏ و در مورد دیگر:‏‎ ‎«والعاقبة للتقوی»‎[34]‎‏ و امثال این موارد که زیاد است و نمی توان گفت صرف تفنن در‏‎ ‎‏لفظ است؛ و بالاتر از آن، بررسی آیات یک موضوع گرچه تشابه لفظی هم‏‎ ‎‏نداشته باشد. بی شک، برای رسیدن به نتایج جدید، ایجاد معجمهای مختلف و‏‎ ‎‏تحقیقات گروهی و نیز استفاده از ابزار جدید مانند کامپیوتر نقش بس ارزنده ای‏‎ ‎‏خواهند داشت. «والسلام»‏

پی نوشت

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 8منابع فقه و زمان و مکان (قرآن، سنت، عقل، سیره عقلیّه و عرف) (1) (مجموعه مقالات)صفحه 61

  • ـ محمد حسین طباطبایی، نهایة الحکمة، ص 214.
  • ـ همان، ص 129.
  • ـ نهج البلاغه، وصیت امام به حضرت مجتبی.
  • ـ اصول کافی، باب العقل و الجهل، ح 29.
  • ـ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 2، ص 14.
  • ـ نحل(16) آیه 78.
  • ـ اصول فلسفه و ... ، ج 2، ص 15.
  • ـ نهج البلاغه، نامه 31.
  • ـ مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، 202.
  • ـ سفینة البحار، ج 2، ص 413.
  • ـ بحار الانوار، ج 89، ص 14.
  • ـ مرسوعة کلمات الامام الحسین، ص 55.
  • ـ امام خمینی، کشف الاسرار، ص 323.
  • ـ سوره عنکبوت (29) آیه 43.
  • ـ بحار الانوار، ج 89، ص 98.
  • ـ نهج البلاغه، خطبه چهارم.
  • ـ عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 97.
  • ـ حسین غفاری، شریعت صامت، ص 218.
  • ـ اصول کافی، ج 1، باب العقل و الجهل، ح 29.
  • ـ عبدالکریم سروش، همان، ص 297.
  • ـ همان، ص 298.
  • ـ همان، ص 298.
  • ـ نحل (16) آیه 78.
  • ـ بحار الانوار، ج 1، ص 225.
  • ـ عبدالکریم سروش، همان، ص 348.
  • ـ حقایق الاصول، ج 1، ص 95.
  • ـ نهج البلاغه، خطبه 138.
  • ـ میزان الحکمة، ج 4، ص 331.
  • ـ توبه(9) آیه 41.
  • ـ حج(22) آیه 78.
  • ـ انفال(8) آیه 4.
  • ـ آل عمران(3) آیه 163.
  • ـ اعراف (7) آیه 128.
  • ـ ـ طه(20) ایه 132.