کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

امام خمینی (ره) و نقش زمان و مکان در احکام حکومتی

 

 

‎ ‎

‏ ‏

امام خمینی(ره) 

و نقش زمان و مکان در احکام حکومتی

علی اصغر حقدار

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 171
‏ ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 172
‏ ‏

بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

مقدمه:

‏دین اسلام به عنوان مکتبی جامعه و سنتی تمام عیار، دربردارندۀ جنبه های‏‎ ‎‏مختلف زندگی انسانی بوده و در زمینه های افعال، افکار و اخلاق دارای‏‎ ‎‏راه و روش ویژه ای است که متمایز کنندۀ آن از دیگر ادیان و مکاتب به شمار‏‎ ‎‏می رود. در این میان آن بخش از دستورات الهی که متوجه افعال مسلمین است و‏‎ ‎‏احکام فردی و اجتماعی آنان را در مراحل عبادی و اخلاقی به خود اختصاص داده،‏‎ ‎‏تحت عنوان «علم فقه» و در طی بیش از هزار و چهار صد سال به دست علمای‏‎ ‎‏مسلمان تبویب و تدوین شده و مجموعه موضوعات این علم حول محور‏‎ ‎‏«حکم شرعی» عهده دار تنظیم «افعال مکلفین» است. ‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 173
 

گفتار اوّل

کلیّات

الف) تعریف علم فقه و شاخصهای آن

1 - تعریف علم فقه 

‏به عبارت دیگر حدود علم فقه بر حسب ترتیب و تنظیم ابواب آن که از طهارت‏‎ ‎‏شروع شده و به دیات ختم می گردد، متکفل اداره و تنظیم امور افراد در‏‎ ‎‏جامعه اسلامی است. این علم، به تعبیر امام خمینی(ره) «تئوری ادارۀ جامعه از‏‎ ‎‏گهواره تا گور است»‏‎[1]‎‏. ‏

‏علم فقه عبارت است از معرفت و آگاهی به احکام عملی در منابع دینی‏‎ ‎‏اسلام که از طریق ادلۀ تفصیلی نظیر ظواهر کتاب، سنت، اجماع و عقل‏‎ ‎‏به دست آمده باشد. بر اساس این تعریف می توان اهم شاخصهای علم فقه را‏‎ ‎‏این گونه آورد:‏

2 - شاخصهای علم فقه

‏ (1 - 2) حقیقت احکام شرعی پیچیده و آگاهی به آن، مشقّت اجتهادی را‏‎ ‎‏می طلبد. ‏

‏ (2 - 2) مجتهد در بیان حکم شرعی (عبادات یا معاملات و ... ) نقش فعال و‏‎ ‎‏آفرینشگری دارد. ‏

‏ (3 - 2) فتاوای مجتهد آمیخته با آموزه های دینی است و از این رو بیان فتوای‏‎ ‎‏هیچ مجتهدی فارغ از تعبیر و خنثی نمی تواند باشد. این آمیختگی در دو شکل بروز‏‎ ‎‏می کند:‏

‏ (1 - 3 - 2) - اقتضای معرفتی در فتوای فقیه که از علوم دیگر سیراب‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 174
‏ ‏

‏شده باشد. ‏

‏ (2 - 3 - 2) - اقتضای شرایط زمانی و مکانی که موقعیت های فرهنگی،‏‎ ‎‏اجتماعی، اقلیمی و ... را در بیان عده ای از احکام شرعی از طرف فقیه داخل‏‎ ‎‏می کند. ‏

‏استاد شهید مطهری از این مقتضیات به «حاجتهای زمان» تعبیر کرده و‏‎ ‎‏در توضیح آن آورده اند:‏

‏ «انسان برای رسیدن به هدفهای واقعی که در هر زمان باید داشته باشد، احتیاج‏‎ ‎‏دارد به اموری که آن امور احتیاجات دوم بشر است؛ یعنی یک سلسله احتیاجات‏‎ ‎‏ثابت دارد و از این احتیاجات، احتیاجات دیگری برمی خیزد. انسان برای این‏‎ ‎‏احتیاجات دیگر خود، دنبال وسیله می گردد. این وسیله ها همیشه در تغییر و غالباً‏‎ ‎‏رو به تکامل است. تغییراتی که اجتماع بشر از این نظر پیدا می کند، تقاضای زمان‏‎ ‎‏به معنای حاجتهای زمان را تغییر می دهد» ‏‎[2]‎‏. ‏

‏ (4 - 2) می توان به فهم احکام شرعی با استنباطات اجتهادی نائل شد‏‎ ‎‏(فهم پذیری در فقه). از این منظر یکایک فقها می توانند فتوایی را به محک آزمون‏‎ ‎‏گذاشته و در خصوص صحت و سقم آن به تحقیق پردازند و استنباطات اجتهادی را‏‎ ‎‏در «آزمون پذیری بین الاذهانی» قرار دهند. ‏

‏حداقل فایده ای که این نگرش به علم فقه عرضه می دارد، سنجش در یافته های‏‎ ‎‏فقیهان خواهد بود که به لحاظ اقتضای شرایط زمانی و مکانی، از طرف عالمان‏‎ ‎‏مود انتقاد و قبول علمی قرار دارند، در حالی که حکم شرعیِ بیان شده در کتاب و‏‎ ‎‏سنت، ثابت و غیر قابل تغییر و تحول الی الابد باقی هستند. بنابراین تغییر شاخصها‏‎ ‎‏و معیارهای تعیین حقانیت و عدم آن در یک فتوا، مستقل از حجیت ذاتی و لایتغیر‏‎ ‎‏منابع دینی خواهد بود. ‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 175
 

ب) مبادی و منابع علم فقه

1 - مبادی علم فقه

‏علم فقه بمانند دیگر علوم دارای مبادی تصوری و تصدیقی است که‏‎ ‎‏عبارتند از:‏

‏ (1 - 1) مبادی تصوری علم فقه حدود و تعریفاتی است که از موضوع‏‎ ‎‏علم فقه و محمولات آن به عمل می آید، مثل اینکه در تعریف موضوع‏‎ ‎‏علم فقه آمده، حکم شرعی عبارت از قانون صادر از خدای تعالی برای‏‎ ‎‏سامان بخشیدن به زندگی مادی و معنوی و فردی و اجتماعی انسان است. حال اگر‏‎ ‎‏همین موضوع را به مداقۀ عقلانی بگذاریم، معلوم می شود که جعل احکام از طرف‏‎ ‎‏شارع یا مستقیماً به افعال مکلفین مربوط است (حکم تکلیفی) و یا اینکه حکم‏‎ ‎‏صادره به چیزهای دیگری که در رابطه با مکلف است نیز قابل اطلاق است‏‎ ‎‏(حکم وضعی). این گونه مباحث همان مبادی تصوری علم فقه را تشکیل می دهد‏‎ ‎‏و خارج از مسائل آن علم است و عده ای از مباحث «فلسفۀ علم فقه» را شامل‏‎ ‎‏می شود. ‏

‏ (2 - 1) مبادی تصدیقی علم فقه را قضایایی تشکیل می دهند که در حول‏‎ ‎‏مباحث فقهی بحث کرده و اثبات و نفی آنان را بر عهده دارند. مبادی تصدیقی، یا‏‎ ‎‏مستند به مسائل از علم فقه اند (اصول متعارفه)، یا اینکه از مطالب نظری بوده و‏‎ ‎‏در اثبات و نفی محتاج به علوم دیگری هستند که نقش پایه های معرفتی را برای‏‎ ‎‏استنباط حکم شرعی بازی می کنند (اصول موضوعه). این مسائل و اصول چون‏‎ ‎‏فی حد نفسه از مباحث علم فقه نیستند، در علوم دیگر به بحث گذارده می شوند،‏‎ ‎‏نظیر بحث از مدلول صیغه یا شأن نزولِ آیه که علومی همچون اصول فقه و‏‎ ‎‏علوم قرآنی تبیین آنان را بر عهده دارند. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 176
‏ ‏

‏از مطالب گذشته روشن شد که علم فقه وظیفۀ استنباط احکام شرعی فرعی را‏‎ ‎‏با استفاده از شیوه های اجتهادی از منابع اصلی به عهده دارد. بنابراین نخست باید‏‎ ‎‏معلوم شود که این منابع کدامند و طریقۀ به کارگیری آنان از سوی فقها بر چه مبنا و از‏‎ ‎‏چه زمانی بوده است. ‏

‏بنابر مشهور چهار منبع اصلی اجتهادی برای بیان احکام شرعی فرعی در میان‏‎ ‎‏فقیهان و مجتهدان (امامیه) وجود دارند که توجه به این منابع چهارگانه به شکل‏‎ ‎‏امروزی از دوران نضج علم فقه به دست شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی‏‎ ‎‏پیدا شده و تا به حال مورد استفادۀ فقیهان قرار گرفته است. در ادامۀ این نوشتار ذیل‏‎ ‎‏بحث از دوران تطور علم فقه، به این تحولات اشاره خواهد شد. در اینجا تنها‏‎ ‎‏به اجمال در باب منابع چهار گانۀ اجتهادی سخن می گوییم:‏

2 - منابع علم فقه

‏ (1 - 2) کتاب، مراد فقها از کتاب همان قرآن است که به عنوان اولین‏‎ ‎‏مرجع شناخت احکام شریعت مورد اتفاق تمامی فقها بوده و عالمان فقه در‏‎ ‎‏استنباط احکام شرعی از آیات الاحکام، توجه خاصی به فقه القرآن، تعیین‏‎ ‎‏مواضع استنباط در قرآن، محکمات و متشابهات، تخصیص عام (کتابی) به‏‎ ‎‏خبر واحد، تفسیر قرآن به خبر واحد و ... دارند. آنچه از فحوای کلام فقها‏‎ ‎‏در خصوص قرآن برمی آید استناد به حدود پانصد آیه است که بیانگر احکام و فروع‏‎ ‎‏عملی و قوانین حقوقی ، کیفری و معاملات هستند و «آیات الاحکام» خوانده‏‎ ‎‏می شوند. ‏

‏روش قرآن در بیان احکام دارای تنوع خاصی است؛ گاهی حکمی را‏‎ ‎‏به صورت امر بیان کرده و گاهی به صورت نهی و گاه آن را در جمله خبری بیان‏‎ ‎‏کرده است. همچنین گاه انجام یا ترک چیزی را (از آن رو که خوب یا بد است و‏‎ ‎‏مصلحت و مفسده دارد) می خواهد. این شیوۀ برخورد با احکام عملی از یک سو و‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 177
‏ ‏

‏بیان کلی احکام از سوی دیگر در قرآن باعث شده که فقها در استنباط احکام شرعی‏‎ ‎‏از آن، قواعدی را ابداع کنند و به تناسب موضوع هر آیه ای، بحث جداگانه ای را‏‎ ‎‏عنوان کنند. این امر تخصصّهای فقهی و شیوه های گوناگونِ شناخت اصولی را‏‎ ‎‏در طی ادوار مختلف تاریخی به وجود آورده است. ‏

‏ (2 - 2) دومین منبعی که برای استنباط احکام شرعی مورد استفادۀ مجتهدان‏‎ ‎‏قرار می گیرد، سنت است که در لغت به معنی روش و طریقه آمده و در اصطلاح‏‎ ‎‏اصولیین هر آنچه را که از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) قولاً و فعلاً و تقریراً صادر‏‎ ‎‏شده باشد، شامل می شود و دارای حجیت است. البته اعتبار و حجیتِ سنت‏‎ ‎‏بر خلاف حجیت قرآن که از ابتدا مورد قبول واقع شده، باید مدلل شده باشد، زیرا‏‎ ‎‏به استناد آیۀ شریفه: «‏و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله‏» و امثال آن و‏‎ ‎‏آیۀ شرفه: «‏اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم‏» و آیۀ تطهیر‏‎ ‎‏بحث و بررسی در عمل و گفتار و تقریر پیامبر و ائمه نیاز به دلیل شرعی و عقلی‏‎ ‎‏دارد. ‏

‏به هر حال سنت به لحاظ آنکه حجیت دارد، یکی از منابع استنباط‏‎ ‎‏احکام شرعی و جزو مبانی علم فقه محسوب می شود و در درجۀ اول بحث از‏‎ ‎‏احادیث از حیث صحت و سقم و ضعف و قوت متن آنان بر عهدۀ حدیث شناس‏‎ ‎‏(علم درایه) و از حیث توثیق و تضعیف راویان و ناقلان روایات بر عهدۀ‏‎ ‎‏راوی شناس (علم رجال) است. ‏

‏ (3 - 2) اجماع در لغت به معانی عزم و قصد و اتفاق به کار رفته است و‏‎ ‎‏در اصطلاح عبارت است از «‏اتفاق خاص و هو اتفاق من یعتبر قوله من الامه‎ ‎فی الفتاوی الشرعیه علی امر من الامور الدینیه‏». ‏

‏این منبع اجتهادی نیز بمانند دو منبع قبلی، از مسائل علم دیگری (اصول‏‎ ‎‏فقه) است و به عنوان مبنایی معرفتی در علم فقه مورد استفاده قرار می گیرد و از‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 178
‏ ‏

‏این رو بحث و اختلاف در تحقق و عدم آن و شرایط تحقق آن در علم اصول فقه‏‎ ‎‏بررسی می شود. ‏

‏اجماع به لحاظ اینکه در استنباط احکام شرعی موجب علم به رای معصوم(ع)‏‎ ‎‏می شود و دارای حجیت است، جزو منابع اجتهادی قرار گرفته است؛‏‎ ‎‏هر چند بدون کاشفیت از قول و فعل و تقریر معصوم حجیتی برای اجماع نزد امامیه‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏ (4 - 2) چهارمین منبعی که برای استنباط احکام شرعی مورد استفادۀ‏‎ ‎‏مجتهدان امامیه قرار می گیرد، عقل است که از زمان ابن ابی عقیل و‏‎ ‎‏ابن جنید اسکافی و بدنبال تحولاتی که فقه نقلی را به فقه عقلی و اجتهاد‏‎ ‎‏تعقلی تبدیل کرد، وارد حوزۀ مباحث فقهی شد. اما نخستین بار توسط ابن ادریس‏‎ ‎‏بود که دلیل عقلی وارد منابع اجتهادی گردید: «هر گاه آن سه دلیل یعنی کتاب و‏‎ ‎‏سنت و اجماع نبودند، نزد محققان این است که باید به دلیل عقل و حکم آن استناد‏‎ ‎‏کرد».‏

‏مبنای استقلال دلیل عقلی در وجوه حُسن و قبح و ملازمۀ بین حکم عقل و‏‎ ‎‏حکم شرع خلاصه می شود که در میان علمای اسلامی در دو قاعدۀ «‏کل ما حکم‎ ‎به الشرع، حکم به العقل و کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع» ‏شکل بندی‏‎ ‎‏شده است. بنابراین:‏

‏ (1 - 4 - 2) عقل با درک کردن خوبی فعل، حکم قطعی به وجوب آن پیدا‏‎ ‎‏می کند. ‏

‏ (2 - 4 - 2) عقل با درک کردن زشتی فعل، حکم قطعی به حرمت آن پیدا‏‎ ‎‏می کند. ‏

‏ (3 - 4 - 2) قاعدۀ ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع‏

‏ (4 - 4 - 2) قاعدۀ ملازمه میان حکم شرع و حکم عقل». ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 179
‏ ‏

‏همچنانکه هر عدلی در نزد عقل حسن ذاتی دارد و هر ظلمی دارای قبح ذاتی‏‎ ‎‏است. ‏

‏ ‏

ج)سیر تاریخی علم فقه

1 - از زمان حیات رسول اکرم(ص)‏ بحث از احکام فرعی مطرح بوده و محدثان‏‎ ‎‏نام آوری از اصحاب پیامبر و ائمه اطهار(ع) در حل مشکلات احکام شرعی سعی‏‎ ‎‏وافر داشته اند. ‏

‏«فقه شیعه در این دوره بر اساس دو مأخذ شکل گرفته بود که یکی کتاب و‏‎ ‎‏دیگری سنت بود، قیاس که در این زمانها در فقه اهل سنت داشت معمول‏‎ ‎‏می گردید، در فقه شیعه برای خود جایی نگشود و اجتهاد نیز مورد نیاز شیعه نبود،‏‎ ‎‏در آن زمانها که دسترسی به امام امکان داشت» ‏‎[3]‎‏. ‏

2 - دورۀ دوم‏ از ادوار فقهی در میان شیعه، با تدوین آن به صورت علمی مستقل‏‎ ‎‏با زمینه ها و موضوعات خاص از اوایل دوران غیبت صغرا شروع می شود که عمدتاً‏‎ ‎‏در دو حوزۀ قم و ری تشکل یافته بودند. در این دوره با انتقاد از شیوۀ نقلی محدثان‏‎ ‎‏قبلی و گذر از آن و مراجعه به عقلگرایی ابتدایی در استنباط احکام شرعی، فقه وارد‏‎ ‎‏مرحلۀ جدیدی شد. ‏

3 - دورۀ سوم‏ از تطورات فقهی با انعقاد اصولی و منظم مسائل فقه و با گسترش‏‎ ‎‏آرای عقلی در عرصه های فقهی از طرف شیخ مفید، جریان یافت. وی با عدول از‏‎ ‎‏روش اساتید و ارزیابی موقعیت اجتماعی و فکری شیعه در زمان خود، تحولی‏‎ ‎‏عمیق در شیوۀ استدلال فقهی به وجود آورد و با تاسیس و تدوین علم اصول فقه‏‎ ‎‏به عنوان منطق پژوهش در امر اجتهاد و تفریع فروع و تطبیق با اصول، مکتب‏‎ ‎‏مستقلی را در میان فقهای شیعه پدید آورد:‏

‏ «این مدرسه راه نوی را فراسوی مجتهدان گشود که به بحث و نقد و تحلیل‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 180
‏ ‏

‏روایات بپردازند، مدارس گذشته فقط به نقل حدیث اکتفا می کردند و خود را در‏‎ ‎‏چهارچوب آن محصور گردانیده بودند. به وسیله این مدرسه حصر مزبور شکست‏‎ ‎‏و اصول و قواعدی از احادیث استنباط گردید که فقیه را در دسترسی به حکم شرعی‏‎ ‎‏کمک می کرد. در این دوره است که اجتهاد به سبک شیعی آن به خود شکل می گیرد‏‎ ‎‏و پدید می آید که برای آن اصول و ضوابط و قواعدی مقرر می گردد و تفریع فروع و‏‎ ‎‏تطبیق با اصول برای نخستین بار رخ می نماید» ‏‎[4]‎‏. ‏

4 - دوران چهارم‏ در تاریخ علم فقه با انتقادات ابن ادریس حلی از آرای‏‎ ‎‏شیخ طوسی آغاز می شود که در حقیقت رکود صد ساله آن را در هم شکست.‏‎ ‎‏ابن ادریس با تالیف کتاب «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی» موجب تحولاتی‏‎ ‎‏در عرصۀ مباحث فقهی شده و باب نقد و اعتراض را بر آرای فقهی (و اصولی)‏‎ ‎‏شیخ طوسی گشود. ‏

‏او خود در اشاره به روش ابتکاریش در عرصه فقه اجتهادی در کتاب «السرائر»‏‎ ‎‏گوید:‏

‏ « ... من در این کتاب تحقیق خود را بر پایۀ سبکی تازه بنا نهادم، زیرا کشف‏‎ ‎‏احکام تنها به یکی از راههای ذیل ممکن است، یا از راه کتاب خدا، یا سنت‏‎ ‎‏متواتر پیامبر، یا اجماع، یا دلیل عقل، در صورتی که از سه راه اول امکان‏‎ ‎‏دسترسی به حکم شرعی نبود، آنگاه محققان دینی در مسائل شرعی به دلیل‏‎ ‎‏عقل تکیه کنند و از آن راه به همه احکام شرعی و مسائل فقهی آگاهی می یابند،‏‎ ‎‏پس باید بدان اعتماد و تکیه کرد و هر کس حجیت آن را انکار کند به گمراهی‏‎ ‎‏رفته و راه در تاریکی پیموده و گفتاری بیرون از محدودۀ مذهب به زبان‏‎ ‎‏آورده است» ‏‎[5]‎‏. ‏

‏از گفتار ابن ادریس ابواب مختلف کتاب السرائر بر می آید که روش‏‎ ‎‏ابتکاری وی همان طرح بحث های فقهی با نظر به آرای مجتهدان مذاهب و‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 181
‏ ‏

‏دقت در ابعاد گوناگون آن و دسته بندی و طرح گویای مساله مورد بحث‏‎ ‎‏بوده است. ‏

‏به دنبال این عمل ابتکاری ابن ادریس که دورۀ وی را از دوران قبلی متمایز‏‎ ‎‏می کرده، مجتهدان بعدی متاسفانه برخلاف روش وی با پیروی از شیوۀ‏‎ ‎‏اجتهادی اش به حاشیه نویسی بر افکارش بسنده کرده و علم فقه را به سوی فترت و‏‎ ‎‏رکود کشاندند. ‏

5 - پنجمین دوران‏ تطورات فقهی با ظهور محمدبن باقربن محمد اکمل بهبهانی‏‎ ‎‏معروف به «وحید بهبهانی» آغاز می شود که به دنبال غلبۀ اخباریگری و عدول از‏‎ ‎‏عقلگرایی در مباحث فقهی توسط محدثین، شیوۀ اجتهادی را مطرح کرده و‏‎ ‎‏موجبات شکست و انزوای اخباریان را فراهم آورد. ‏

‏در سایه تلاشهای وحید بهبهانی، بررسی کاملی از روایان اخبار و‏‎ ‎‏احادیث به عمل آمده و تنها از روایان صحیح در منابع استنباطی بهره گرفته شد.‏‎ ‎‏این خود نوعی مقابله با تحجر اخباریگری بود که تمامی روایات را اعم از صحیح و‏‎ ‎‏ضعیف در منابع فقهی دخیل می دانستند و این همه مربوط به وادی اجتهادی بود،‏‎ ‎‏ولی مباحث درون فقهی جز در چندین موضع، تحولی را در این دوره به خود‏‎ ‎‏ندید. ‏

6 - دوران ششم‏ نیز اگر چه بمانند دوران قبلی بیشتر مربوط به تحولات اصولی‏‎ ‎‏است، ولی به لحاظ اینکه زمینۀ مساعدی برای عرضۀ دوران نوین و ورود‏‎ ‎‏«فقه حکومتی» به عرصۀ ابحاث فقهی مهیّا کرد، دارای اهمیت بسزایی بود و‏‎ ‎‏بزرگانی را به جامعه عالمان علوم اسلامی تقدیم کرد. ‏

‏این دوران با نوآوریهای شیخ مرتضی انصاری در عرصه های اصولی و فقهی‏‎ ‎‏آغاز شد و تا تالیف رسالۀ «تنبیه الامة و تنزیه المله» به دست آیةالله نائینی، ادامه‏‎ ‎‏یافت. شاید در سایۀ عنایت به مسائل اجتماعی مسلمین بود که در این دوران با‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 182
‏ ‏

‏فقیهان نام آوری چون حاج میرزا محمد حسن شیرازی روبرو می شویم که فتوا‏‎ ‎‏به تحریم تنباکو داد و پایه های فقه سیاسی را پی ریخت و آخوند خراسانی نیز که یکی‏‎ ‎‏از اکابر شاگردان شیخ انصاری بود، فتوا به ضرورت مشروطیت داد. ‏

‏به هر حال با مراجعه به ادوار مختلف تاریخی علم فقه می توان دریافت که‏‎ ‎‏تحولات و تطورات گسترده ای در عرصه های ابحاث اجتهادی و استنباطی و درون‏‎ ‎‏فقهی است که به تناسب نیاز ازمنۀ مختلف از طرف مجتهدان و فقیهان خبیر‏‎ ‎‏صورت پذیرفته و مباحث متغیر فقهی را بر پایۀ استنباطات شخصی با مقتضیات‏‎ ‎‏زمان تطبیق داده اند که در کنار اینان، بخشی از مسائل ثابت فقهی نیز وجود‏‎ ‎‏داشته است. از طرفی برخلاف پندار برخی از ناپختگان در علم فقه و‏‎ ‎‏اصول، هیچ گاه به صورت کلی فقیهی در ارائۀ فتاوای خود وامدار علوم خارج‏‎ ‎‏از حیطۀ خود نبوده و علم فقه و فتاوای درون معرفتی فقهی از آبشخور خاصی دچار‏‎ ‎‏تحول گردیده است. بنابراین می توان گفت که علم فقه در طی حیات چهارده قرنی‏‎ ‎‏خویش با تغییرات و تحولاتی استمرار ثابتی داشته و در رشد و شکوفایی مباحث‏‎ ‎‏فقهی تمامی عالمان و فقیهان دخیل بودند و گسترش آن به افرادی از ناحیۀ خاصی‏‎ ‎‏اختصاص نداشته است. ‏

7 - دوران نوین در علم فقه‏ ‏

‏وجه تمایز این دوران با دوران های قبلی در صدارت فقه حکومتی و مورد‏‎ ‎‏توجه و عمل قرار گرفتن فقه سیاسی به عنوان «فلسفۀ عملی حکومت مسلمین»‏‎ ‎‏است که با انتشار کتاب «تنزیه الامه و تنبیه المله» حاج میرزا حسین نائینی،‏‎ ‎‏به طور تئوریک شروع شده و با پی ریزی حکومت اسلامی توسط امام خمینی(ره)‏‎ ‎‏و تشکیل «جمهوری اسلامی ایران» که طرح اولیه آن در کتاب «ولایت فقیه»‏‎ ‎‏ایشان، ظاهر شده به شکل عملی به عنوان آغاز تحرک مسلمین در جهان ادامه‏‎ ‎‏یافته است. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 183
‏ ‏

‏بنابراین می توان گفت این دوران به عنوان «عصر کاربردی اجتهاد»، نتیجۀ‏‎ ‎‏تمامی ادوار فقهی قبل بوده که تلاشهای گستردۀ فقها و مجتهدان در عرصه های‏‎ ‎‏علمی را به محک تجربه عملی گذاشته است و برای نخستین بار از زمان‏‎ ‎‏ائمه اطهار(ع) با تشکیل حکومت اسلامی، فقه شیعه نیز دچار تحولات بنیادین‏‎ ‎‏گردید و به تناسب مقتضیات حکومتی زمان حاضر مباحث تازه ای را در عرصه های‏‎ ‎‏فقهی طلبیده است. تکمیل بحث از تطورات علم فقه و طرح مباحث فقه حکومتی‏‎ ‎‏منوط به بررسی گزارشی فتاوای سیاسی فقهای ادوار پیشین است که به اجمال‏‎ ‎‏یادآوری می شود: ‏

‏نخستین مایه های فقه حکومتی را می توان در جوامع روایی اولیه مشاهده کرد‏‎ ‎‏که بعداً وارد افکار و آرای فقهای اقدم شیعه همچون شیخ صدوق و شیخ مفید‏‎ ‎‏شده است که در شکل بحث از «حدود و تعزیرات، امر به معروف و نهی از منکر،‏‎ ‎‏حدود ولایت فقیه» خلاصه می شوند. ‏

‏از دیگر بزرگان فقهی، ابوالصلاح حلبی شاگرد سید مرتضی است که در کتاب‏‎ ‎‏«الکافی فی الفقه» متعرض بحث از ولایت امور مسلمین در غیبت به دست فقهای‏‎ ‎‏جامع الشرایط شده و اجرای حدود و قضاوت و حل و فصل اختلافات مسلمین را‏‎ ‎‏بر عهدۀ آنان دانسته است. ‏

‏شیخ طوسی نیز دربارۀ اختیارات ولی فقیه در عصر غیبت بحث کرده و در باب‏‎ ‎‏جهاد و سیرۀ امام و باب قضایا و احکام و باب عمل سلطان و اخذ جوائز از کتاب‏‎ ‎‏«النهایة» ابحاث کاملی دربارۀ ولایت فقیه آورده است. ‏

‏علامه حلی نیز با تأکید بر حفظ و انتقال فتاوای پیشین در مورد فقه حکومتی در‏‎ ‎‏کتاب «منتهی المطلب» اختیارات ولی فقیه را همان اختیاراتی می داند که شیخ مفید‏‎ ‎‏و دیگران قائل بودند. ‏

‏شهید اول در «اللمعة الدمشقیة» به جواز اقامۀ حدود و قضا و حکومت فقهای‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 184
‏ ‏

‏واجد الشرایط در غیبت، فتوا داده است. ‏

‏شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز دربارۀ ولایت فقیه جامع الشرایط می گوید:‏

‏ «حدود و تعزیرات کلاً بر عهدۀ امام معصوم و یا نائب خاص او یا نائب عام‏‎ ‎‏یعنی فقیه و مجتهد است. بنابراین برای مجتهد جائز است که در زمان غیبت امام آن‏‎ ‎‏را اقامه کند و بر همه مکلفین نیز واجب است او را در تحقق این مقصود‏‎ ‎‏یاری کنند» ‏‎[6]‎‏.‏

‏ملا احمد نراقی نیز در کتاب «عوائد الایام» به تفصیل به بحث دربارۀ‏‎ ‎‏حکومت اسلامی و ولایت فقیه پرداخته است؛ او معتقد است که کلیه اختیارات‏‎ ‎‏و حقوق حکومتی پیامبر و ائمه در زمان غیبت به فقیه جامع الشرایط منتقل‏‎ ‎‏می شود. ‏

‏شیخ محمد حسن نجفی در کتاب «جواهر الکلام» ولایت فقیه را از ضروریات‏‎ ‎‏دین دانسته و گوید:‏

‏ «ظهور عمل و فتوای اصحاب یعنی فقهای امامیه در این است که به عمومیت‏‎ ‎‏ولایت فقیه معتقدند و آن را از مسلمات و بلکه از ضروریات می دانند» ‏‎[7]‎‏. ‏

‏آیت الله میرزا محمد حسین نائینی فقیه و اصولیِ نامدار، با نگارش‏‎ ‎‏کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» و طرح مسائل فقه حکومتی به سبک روز،‏‎ ‎‏مباحث ارزنده ای را در باب اختیارات فقیه در زمان غیبت، عنوان کرده و از‏‎ ‎‏حدود حکومت سیاسی فقها سخن به میان آورده است که خود بحث مستقلی را‏‎ ‎‏می طلبد. ‏

‏در میان معاصرین آیت الله نائینی و از جمله فقهایی که طرح تئوریک‏‎ ‎‏ولایت فقیه را در حدی محدود به مورد اجرا در آورد، مرحوم سید حسن مدرس‏‎ ‎‏است که با راهیابی به مجلس شورای ملی، برای نخستین بار در انظار عمومی‏‎ ‎‏سخن از حکومت اسلامی گفت. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 185
‏ ‏

‏حضرت امام خمینی(ره) با تکیه بر پشتوانه عظیم روایی و فقهی که دربارۀ‏‎ ‎‏حدود و اختیارات ولی فقیه در زمان غیبت و تشکیل حکومت اسلامی از طرف فقها‏‎ ‎‏به ایشان رسیده بود، در مرحلۀ اول به طرح تئوریک و مستدل وظایف حکومتیِ‏‎ ‎‏ولی فقیه از منظر فقه سیاسی مبادرت کرد و با تدریس این موضوع که به صورت‏‎ ‎‏کتاب «ولایت فقیه» درآمد، اصول بنیادی و امهات مسائل حکومت اسلامی را به‏‎ ‎‏بحث و بررسی گذاشتند. این امر با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و‏‎ ‎‏تشکیل جمهوری اسلامی به صورت عملی برای نخستین بار در طول تاریخ فقه به‏‎ ‎‏منصۀ ظهور رسید. ‏

‏امام راحل همچون فقهای پیشین، منابع اجتهادی را به کتاب و سنت و‏‎ ‎‏اجماع و عقل منحصر دانسته و بر پایۀ این ادله، بحث از فقه حکومتی را رونق‏‎ ‎‏بخشیدند؛ با این تفاوت که ایشان فقه را علمی جهانی می دانست و معتقد بود که با‏‎ ‎‏تکیه بر ابواب فقهی نیاز جامعه را هم می توان برطرف کرد (مدیریت فقهی) و‏‎ ‎‏به همین خاطر، فقه منحصر به اعمال شخصی و فردی از منظر عبادات و معاملات‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏امام خمینی(ره) آنجا که دربارۀ لزوم تشکیل حکومت به عنوان اساس فقه‏‎ ‎‏حکومتی (احکام سیاسی اسلام و کیفیت حکومت اسلامی) به بحث می پردازد،‏‎ ‎‏سخنان خود را مستند به آیات قرآنی و روایات وارده می کند و از اجماع فقها و شیوۀ‏‎ ‎‏استدلالی بهره می برد. وی در مورد ولایت فقیه در میان عقاید اسلامی،‏‎ ‎‏می نویسند:‏

‏ «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می شود و‏‎ ‎‏چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی‏‎ ‎‏اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد بیدرنگ‏‎ ‎‏تصدیق خواهد آمد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت» ‏‎[8]‎‏. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 186
‏ ‏

‏حال که ادوار مختلف فقهی را به اجمال با اشاره ای به زمینه های اولیه‏‎ ‎‏طرح بحث حکومت و ولایت فقیه در میان فقیهان قبلی آوردیم، شایسته است که‏‎ ‎‏برای تکمیل محور اصلی نوشتار حاضر، به معانی زمان و مکان نیز اشاره ای‏‎ ‎‏داشته باشیم تا در نهایت چگونگی دخالت آنها در بیان احکام حکومتی از کلام‏‎ ‎‏امام خمینی روشن شود. ‏

‏ ‏

د) نقش زمان و مکان در تحول اجتهادی

‏مراد از نقش زمان و مکان در اجتهاد این است که هر زمان و مکانی دارای‏‎ ‎‏خصوصیات و ویژگیهایی است که با این ویژگیها موضوع حکم شرعی تغییر کرده و‏‎ ‎‏صدق حکم بر آن موضوع دچار تحول می گردد. امام خمینی در بیان جایگاه مهم‏‎ ‎‏زمان و مکان در پیشرفت بینش اجتهادی می گوید:‏

‏ «زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند، مسأله ای که در قدیم دارای‏‎ ‎‏حکمی بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و‏‎ ‎‏اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق‏‎ ‎‏روابط اقتصادی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم‏‎ ‎‏فرقی نکرده است واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد،‏‎ ‎‏مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد» ‏‎[9]‎‏. ‏

‏بنابراین مقصود از زمان، گذشت ساعات و دقایق نیست، بلکه دگرگونی و‏‎ ‎‏پویایی در مقطعی از زمان است که موجب پدید آمدن پرسشی جدید در میان فقیهان‏‎ ‎‏می شود و فقه نو اندیش و زمانشناس را به جوابگویی وامی دارد تا به نیازهای مبرم‏‎ ‎‏جامعه پرداخته و پویایی علم فقه را در بازتاب شرعی مسایل عرف، نمایان سازد.‏‎ ‎‏همچنین مکان نیز به معنی محیط زندگی انسانها اعمّ از اجتماع و فرهنگی که در آن‏‎ ‎‏رواج دارد، یا حکومتی که دارای قوانین اختصاصی و انتظام سیاسی خاص است،‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 187
‏ ‏

‏از عوامل مهمِ رشد و شکوفایی تحولات فقهی به شمار می رود. شهید مطهّری‏‎ ‎‏می نویسد:‏

‏ «اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و‏‎ ‎‏طرز تفکّر آنها در مسائل زندگی توجه کند، می بیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه‏‎ ‎‏و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تاثیر داشته، به طوری که فتوای‏‎ ‎‏عرب بوی عرب می دهد و فتوای عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی‏‎ ‎‏می دهد و فتوای شهری بوی شهری. این دین، دین خاتم است، اختصاص به زمان‏‎ ‎‏معین و یا منطقه معیّن ندارد، مربوط به همه منطقه ها و همه زمانهاست. دینی است‏‎ ‎‏که برای نظام زندگی و پیشرفت زندگی بشر آمده، پس چگونه ممکن است فقیهی از‏‎ ‎‏نظامات و جریان طبیعی بی خبر باشد، به تکامل و پیشرفت زندگی ایمان‏‎ ‎‏نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهای عالی و مترقّی این دین حنیف را که برای‏‎ ‎‏همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریانها و تحوّلات و پیشرفتها است کاملا‏‎ ‎‏و بطور صحیح استنباط کند» ‏‎[10]‎‏. ‏

‏در جمع بندی از نقش زمان و مکان در تحوّل اجتهادی باید گفت از آنجا که‏‎ ‎‏عده ای از قوانین شرعی قابل انعطاف بوده و قدرت تطابق با مسائل روزمره را‏‎ ‎‏دارند و از سوی دیگر عقل نیز به عنوان یکی از منابع استنباط در طول تاریخ فقه‏‎ ‎‏قدرت تشخیص حسن و قبح را داشته است و بر اساس اینکه بعضی احکام را‏‎ ‎‏می توان از راه مستقلات عقلیّه به دست آورد، می توان چنین نتیجه گرفت که‏‎ ‎‏مقتضیات زمان و شرایط مکانی از عوامل مؤثر در تغییر فتوای صادره، به شمار‏‎ ‎‏می روند. ‏

‏از بیان بالا معلوم می شود که مراد از تأثیر زمان و مکان در تحول اجتهادی این‏‎ ‎‏است که احکام الهی با قیود و شرایطی بر موضوعات خاصی استوار است و هرگاه‏‎ ‎‏آن شرایط و قیود و ویژگیها تغییر نیابد، حکم الهی نیز تا ابد تغییر نخواهد کرد، امّا‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 188
‏ ‏

‏اگر در قیود موضوع بر اثر گذشت زمان و تغییر مکان دگرگونی حاصل شود، چه‏‎ ‎‏بسا حکم نیز دگرگون خواهد شد؛ بنابراین هر حکمی که از سوی شارع مقدس‏‎ ‎‏صادر شده، دارای سه عنصر است:‏

‏1 - حکم‏

‏2 - متعلّق‏

‏3 - موضوع‏

‏در مسألۀ مورد بحث، دگرگونیِ موضوع موجب تغییر حکم می شود، بدون‏‎ ‎‏اینکه متعلق آن دچار تحول شده باشد؛ برای نمونه می توان از فتوای حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی(ره) در خصوص تغییر حکم شطرنج نام برد که با تغییر متعلّق آن حکم‏‎ ‎‏نیز دچار تحول شد. نخست سائل از ایشان استفتا می کند که: «اگر شطرنج آلات‏‎ ‎‏قمار بودن خود را به طور کلّی از دست داده باشد و چون امروز تنها به عنوان‏‎ ‎‏یک ورزش فکری از آن استفاده گردد، بازی با آن چه صورتی دارد؟» امام خمینی‏‎ ‎‏در پاسخ می فرماید: «بر فرض مذکور اگر برد و باختی در بین نباشد، اشکال‏‎ ‎‏ندارد». ‏

‏سپس ایشان در توضیح تغییر حکم شطرنج می نویسد:‏

‏ « ... بازی با شطرنج در صورتی که از آلت قمار بودن بکلّی خارج شده‏‎ ‎‏باشد، باید عرض کنم که شما مراجعه کنید به کتاب جامع المدارک مرحوم‏‎ ‎‏آیت الله آقای حاج سیّد احمد خونساری که بازی با شطرنج را بدون رهن جایز‏‎ ‎‏می داند و در تمام ادلّه خدشه می کند، در صورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان‏‎ ‎‏و نیز مقام علمیّت و دقّت نظرشان معلوم است، امّا اینکه نوشته اید از کجا که‏‎ ‎‏سائل بدست آورده که شطرنج به کلّی آلت قمار نیست، این از شما عجیب است،‏‎ ‎‏چون سؤالها و جوابها فرض است و بنابراین آنچه را من جواب داده ام در فرض‏‎ ‎‏مذکور است که اشکالی متوجه نیست و در صورت عدم احراز باید‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 189
‏ ‏

‏بازی نکنند ... » ‏‎[11]‎‏ ‏

‏از نحوۀ سؤال و جواب و فتوای حضرت امام خمینی معلوم می شود که‏‎ ‎‏در صورت تغییر متعلّق، حکم نیز موضوع جدیدی پیدا کرده و شأن تازه ای را‏‎ ‎‏به دست آورده است. ‏

‏به عبارت دیگر:‏

‏ «مراد از زمان، تحولی است که در مقطعی از زمان تحت تأثیر عواملی در فقه‏‎ ‎‏راه یافته یا می یابد و اثر چشمگیری به جای گذارده یا می گذارد و آنان را به راه نوئی‏‎ ‎‏رهنمون گردیده یا می گردد، و انگیزه اصلی آن دگرگونی و پویایی این است که‏‎ ‎‏پرسشی، پاسخ مناسب خود را دریافت دارد، مشکلی حل گردد، نیازی برطرف‏‎ ‎‏شود، راه پیشرفت جامعه به بن بست نیفتد، و در نتیجه فقه غنی و گرانبار همچنان‏‎ ‎‏یک قانون ایده آل، آینده نگر و پیش تاز، نبض جامعه را در دست داشته باشد و آن را‏‎ ‎‏به سوی تمدنی که شتابان به پیش می تازد، راهنمایی کند ... پس زمان، فقه را‏‎ ‎‏به جهش و جنبش وامی دارد، از صدوقین به قدیمین می کشاند، و از آن دو به‏‎ ‎‏شیخین و از آنان به ابن ادریس و ابن زهره، و سپس به محقق و علامه، و آنگاه‏‎ ‎‏شهیدین که مکتب های فقی آنان از یکدیگر متفاوت بوده و هر یک برای خود‏‎ ‎‏ویژگیها داشته است و عنصر اصلی فقه آنان ، پویائی و تحرک بوده و جهش و خیزش‏‎ ‎‏داشته ... مکان نیز در پویائی فقه نقش مهم بازی می کند. مکان، محیط زندگی‏‎ ‎‏انسانهاست، بدون شک این محیط همواره در تطور فقه اثری شگرف داشته است.‏‎ ‎‏محیط آن چیزهایی است که جامعه های انسانی را در خود فرا گرفته است؛ از مراکز‏‎ ‎‏اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی. اینها همه اثری چشمگیر‏‎ ‎‏در تحول فقه داشته اند و خواهند داشت و هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد.‏‎ ‎‏فقه مدینه تحت تأثیر همان محیط رنگ خاص خود را دارد، ولی هنگامی که همان‏‎ ‎‏فقه به عراق و کوفه منتقل می گردد، رنگ می بازد و رنگ می گیرد، چنانچه وقتی‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 190
‏ ‏

‏فقه شیعه از قم، مرکز محدثان بزرگ به بغداد کوچ کرد، در محیط جدید خود، در‏‎ ‎‏چهارچوب تمدنی دیگر، فرهنگی دیگر، آداب و عادات و عرفیاتی دیگر، نیازها و‏‎ ‎‏خواست هائی دیگر، رنگی دیگر به خود گرفت. و این امری است طبیعی و جائی‏‎ ‎‏برای انکار آن نیست» ‏‎[12]‎‏. ‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 191
 

گفتار دوّم 

احکام حکومتی امام خمینی 

و تأثیر زمان و مکان در آن 

‏حال که ارکان نظری نقش سازنده زمان و مکان در تغییر احکام شرعی و تحول‏‎ ‎‏اجتهادی روشن شد، به احکام حکومتی که متأثر از جریانات زمانی حاضر بوده و با‏‎ ‎‏حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی احکام دینی تازه ای را جلوه گر کرده،‏‎ ‎‏پرداخته و بخشی از فتاوای روشنگر امام خمینی را در باب احکام حکومتی به‏‎ ‎‏تفکیک موضوعات آن یادآور می شویم.‏

‏مجموعه احکامی که امام راحل(ره) در مسائل حکومتی صادر کرده اند بر‏‎ ‎‏دو بخش تقسیم می شوند: ‏

‏بخش اوّل احکامی که با ظهور و استقرار جمهوری اسلامی مورد ابتلا واقع‏‎ ‎‏شده اند و به اصطلاح از مسائل مستحدثه حکومتی در فقه به شمار می روند؛ نظیر‏‎ ‎‏حدود اختیارات حکومت اسلامی و مصلحت ملاکی در آن و ... .‏

‏بخش دوّم مسائلی که به واسطۀ سقوط حکومت باطل و جایگزینی نظام شرعی‏‎ ‎‏با آن تغییر حکم داده و متعلق تازه ای را به خود اختصاص داده اند؛ نظیر دریافت‏‎ ‎‏خمس و انفال در حکومت اسلامی و تعیین وضعیت مسائل عبادی (حج و ... ) در‏‎ ‎‏حکومت اسلامی. ‏

‏ ‏

الف) حدود اختیارات دولت اسلامی 

‏اساس نظریات فقهی امام خمینی را قداست حکومت اسلامی تشکیل می دهد‏‎ ‎‏که خود نشأت گرفته از ولایت الهی و پیامبر و امامان است. بر پایۀ منابع دینی،‏‎ ‎‏والیان حکومت اسلامی که در حقیقت همان فقیهان و مجتهدان بصیر و آگاه به‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 192
‏ ‏

‏مقتضیات زمانند، استمراربخش خط توحیدی انبیا به شمار می روند. ایشان در‏‎ ‎‏اشاره به مبنای عقلی لزوم تشکیل حکومت می گویند:‏

‏ «از احکام روشن عقل که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند، آن است که‏‎ ‎‏در میانه بشر قانون و حکومت داریم است و آنچه عقل خدا داده حکم می کند، آن‏‎ ‎‏است که تاسیس حکومت به طوری که به حکم فرد متابعت و پیروی از آن لازم‏‎ ‎‏باشد، از کسی بجا و رواست که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرفی در آنها‏‎ ‎‏بکند، تصرف در مال خود باشد، و چنین شخصی که تصرف و ولایتش در تمام‏‎ ‎‏بشر به حکم خرد نافذ و درست است، خدای عالم است که مالک تمام موجودات‏‎ ‎‏و خالق ارض و سماوات است. پس هر حکمی که جاری کند، در مملکت خود‏‎ ‎‏جاری کرده و هر تصرفی بکند، در دادۀ خود تصرف کرده و اگر خدا به کسی‏‎ ‎‏حکومت داد و حکم او را به توسط گفته پیامبران لازم الاطاعه دانست، بر بشر نیز‏‎ ‎‏لازم است از وی اطاعت کنند، و غیر از حکم خدا و یا آن که خدا تعیین کرده، هیچ‏‎ ‎‏حکمی را نباید بشر بپذیرد، و جهت هم ندارد که بپذیرد ... » ‏‎[13]‎‏. ‏

‏امام خمینی اوصاف حکومت اسلامی را این گونه می نگارند:‏

‏ «اسلام حکومتی را تاسیس کرده که نه بر شیوۀ حکومت استبدادی است که‏‎ ‎‏رأی فرد و تمایلات نفسانی وی حاکم بر جامعه باشد و نه به روش حکومت‏‎ ‎‏مشروطه یا جمهوری است که بر اساس قوانین بشری آرای جمعی از بشر بر جامعه‏‎ ‎‏حکومت کند، بلکه حکومتی است که در تمام امور از قانون الهی مایه می گیرد و‏‎ ‎‏هیچ یک از رهبران حق استبداد رأی ندارد، بلکه تمامی آنچه در حکومت و اداره‏‎ ‎‏مملکت به اجرا درمی آید، باید بر طبق قانون الهی باشد حتی اطلاع از سرپرستان‏‎ ‎‏امور ... است. والی و رهبر حق دارد که در موضوعات طبق آنچه به صلاح‏‎ ‎‏مسلمانان یا کسانی است که در پهنه حکومتش بسر می برد، عمل کند و این استبداد‏‎ ‎‏به رأی نیست، بلکه رأیش تابع صلاح است، همچنانکه عملش نیز تابع مصلحت‏‎ ‎‏جامعه است ... » ‏‎[14]‎‏. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 193
‏ ‏

‏از نظر امام خمینی زمام جامعه در حکومت اسلامی باید به دست کسی باشد که‏‎ ‎‏گذشته از دارا بودن اجتهاد مصطلح در حوزه ها به مصلحت جامعه هم آگاه بوده و‏‎ ‎‏قدرت تصمیم گیری بر امور اجتماعی و سیاسی را داشته باشد:‏

‏ « ... یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد، ولی نتواند مصلحت‏‎ ‎‏جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص‏‎ ‎‏دهد و بطور کلّی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت‏‎ ‎‏تصمیم گیری باشد. این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی، مجتهد نیست و‏‎ ‎‏نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد» ‏‎[15]‎‏. ‏

‏امام خمینی بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی و عینیت یافتن حکومت‏‎ ‎‏اسلامی در مقاطع مختلف به تبیین و تشریح حدود اختیارات آن پرداخته و وظایف‏‎ ‎‏مهم این نوع حکومت را - که غیر از حکومتهای متعارف بشری است -‏‎ ‎‏بر شمرده اند. ایشان در یک حکم کلّی و در پاسخ به نامۀ شورای نگهبان مبنی بر‏‎ ‎‏تعیین حدود اختیارات دولت در قرارداد شروط الزامی، می فرماید:‏

‏ «دولت می تواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی‏‎ ‎‏می کنند، با شروط اسلامی و حتّی بدون شرط، قیمت مورد استفاده را از آنان‏‎ ‎‏بگیرد و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است ... بلکه‏‎ ‎‏در انفال که در زمان حکومت اسلامی امرش با حکومت است می تواند بدون شرط‏‎ ‎‏یا با شرط الزامی این امر را اجرا کند ... » ‏‎[16]‎‏. ‏

‏همانطور که از فحوای فتاوای امام بر می آید، اجرای قوانین تام الهی در جامعه‏‎ ‎‏بر حسب مصلحت‏‎[17]‎‏ اجتماع مسلمین از سوی دولت اسلامی باید به مورد اجرا‏‎ ‎‏گذاشته شوند و هیچ گونه کوتاهی در اجرای حدود الهی از نظر شرعی در آنها روا‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏امام خمینی پس از طرح مباحثی در خصوص حدود اختیارات دولت اسلامی و‏‎ ‎‏ضرورت تبیین دقیق وظایف حکومت اسلامی و رفع ابهام از آن، با اشاره به اینکه‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 194
‏ ‏

‏حکومت شعبه ای از ولایت مطلقۀ رسول الله(ص) و یکی از احکام اولیّه اسلام‏‎ ‎‏است، می فرماید:‏

‏ « ... اگر اختیارات حکومت در چهار چوب احکام فرعیۀ الهیه است، باید‏‎ ‎‏عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوّضه به نبی اسلام‏‎ ‎‏– صلی الله علیه و آله و سلّم - یک پدیده بی معنا و بی محتوا باشد. اشاره می کنم به‏‎ ‎‏پی آمدهای آن، که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آنها باشد؛ مثلا خیابان کشیها که‏‎ ‎‏مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است، در چهارچوب احکام فرعیّه‏‎ ‎‏نیست. نظام وظیفه و اعزام الزامی به جبهه ها و جلوگیری از ورود و خروج ارز و‏‎ ‎‏جلوگیری از ورود و خروج هر نحو کالا و منع احتکار در غیر دو سه مورد و‏‎ ‎‏گمرکات و مالیات و جلوگیری از گران فروشی، قیمت گذاری و جلوگیری از‏‎ ‎‏پخش مواد مخدر و منع از اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلی و حمل اسلحه‏‎ ‎‏به هر نوع که باشد و صدها امثال آن که از اختیارات دولت است ... باید عرض کنم‏‎ ‎‏حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله – صلی الل علیه و آله و سلّم - است‏‎ ‎‏یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدّم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج‏‎ ‎‏است. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و‏‎ ‎‏پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند‏‎ ‎‏و مسجدی که ضرار باشد در صورتی که دفع بدون تخریب نشود خراب کند.‏‎ ‎‏حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن‏‎ ‎‏قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند و می تواند هر‏‎ ‎‏امری را چه عبادی یا غیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از‏‎ ‎‏آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرائض‏‎ ‎‏مهم الهی است، در مواقعی که  مخالف اصلاح کشور اسالامی دانست، موقتاً‏‎ ‎‏جلوگیری کند. آنچه گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود ناشی از عدم شناخت‏‎ ‎‏ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 195
‏ ‏

‏امثال آنها با این اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض می کنم که فرضاً چنین‏‎ ‎‏باشد، این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است ... »‏‎[18]‎‏. ‏

‏علامۀ طباطبایی نیز احکام حکومتی را در اسلام بر حسب مصلحت جامعه و‏‎ ‎‏اقتضائات زمانی دانسته و می فرمایند:‏

‏ «ولی امر مسلمین می تواند یک سلسله تصمیماتی بر حسب مصلحت‏‎ ‎‏وقت گرفته و طبق آنها مقرراتی وضع نماید و به موقع اجرا گذارد مقررات نامبرده‏‎ ‎‏لازم الاجرا و همانند مقررات شریعت دارای اعتبار است، با این تفاوت که قوانین‏‎ ‎‏آسمانی ثابت و غیر قابل تغییر است، ولی مقررات موضوعه قابل تغییر و در ثبات‏‎ ‎‏و بقأ تابع مصلحت می باشد که آنها را به وجود آورده است و چون پیوسته زندگی و‏‎ ‎‏جامعه انسانی در تحول و رو به تکامل است، طبعاً این مقررات تدریجا تبدیل و‏‎ ‎‏تغییر پیدا کرده و جای خود را به احکام بهتر می دهد».‏‎[19]‎‏ ‏

‏امام خمینی در پیام روشنگر خویش حدود و اختیارات حکومت اسلامی را از‏‎ ‎‏مباحث اجتماعی تا مسائل عبادی افراد مسلمان گسترش داده است و تمامی احکام‏‎ ‎‏شرعی را از کانال نظام اسلامی قابل اجرا می داند که تحت سرپرستی و ولایتِ فقیه‏‎ ‎‏عادل و آگاه به امور زمان، عهده دار اجرای قوانین دینی بوده و در انجام وظایف‏‎ ‎‏محولۀ خود عاری از پیش فرضهای خود ساخته بشری است. ایشان حتی رسیدگی‏‎ ‎‏به امور محرومین را در جامعه از وظایف حکومت اسلامی می دانند. بواسطه‏‎ ‎‏موجودیت حکومت اسلامی که بر اساس حق الهی و به دست فقهای جامع الشرایط‏‎ ‎‏استقرار یافته، عده ای از مسائل شرعی تغییر یافته و احکام جدیدی در میان مباحث‏‎ ‎‏فقهی به منصه ظهور می رسند که بخشی از آنان را امام خمینی(ره) در پیام خود که‏‎ ‎‏نقل کردیم متذکر شده اند و بخشی دیگر را با مراجعه به دیگر آرا و فرمانهای ایشان‏‎ ‎‏می توان به دست آورد. حال آرای امامِ راحل را دربارۀ فقه حکومتی در سه بخش‏‎ ‎‏اقتصادی و حقوقی و عبادی که از نقش حیاتی در استقرار حکومت اسلامی‏‎ ‎‏برخوردارند، عرضه می داریم. ‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 196
 

ب) مسائل اقتصادی در حکومت اسلامی 

‏تنظیم امور معیشتی جامعه و پی ریزی یک سلسله مقررات در خصوص‏‎ ‎‏مالکیتِ اموال و خرید و فروش از دوران اولیّه زندگی جمعی در میان ابنای بشر‏‎ ‎‏همیشه مطرح بوده و بر پایۀ حدود احتیاجات انسانی و رعایت اعتدال و میانه روی،‏‎ ‎‏اداره مسایل اقتصادی از دیرباز موردنظر قرار می گرفته است. دین اسلام نیز همانند‏‎ ‎‏هر مکتبی برای امور معیشتی افراد مسلمان که در یک جامعه زندگی می کنند،‏‎ ‎‏قوانین و مقرراتی را وضع کرده و مؤمنین را به رعایت آنان توصیه کرده است که‏‎ ‎‏مواردی از دستورات اسلامی در حیطۀ امور فقها جای گرفته و موارد دیگر اقتصادی‏‎ ‎‏ناظر به اصول اخلاقی است. ‏

‏استاد شهید مرتضی مطهّری می نویسد:‏

‏ «اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیرمستقیم. پیوند مستقیم اسلام با‏‎ ‎‏اقتصاد از آن جهت است که مستقیماً یک سلسله مقررات اقتصادی دربارۀ مالکیت،‏‎ ‎‏مبادلات، مالیات ها، ارث، مباهات و صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا‏‎ ‎‏مجازتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد. اسلام کتاب البیع، کتاب الاجاره،‏‎ ‎‏کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهبه، کتاب الوقف، دارد. و از‏‎ ‎‏طرف دیگر می دانیم اصل «‏نومن ببعض و نکفر ببعض‏» همانطور که قرآن کریم‏‎ ‎‏می فرماید، مطرود است، بنابراین یا باید اسلام را درست بپذیریم و یا دربست‏‎ ‎‏رد کنیم. ‏

‏پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است، در این جهت برخی‏‎ ‎‏مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین می باشند. اسلام مردم را توصیه می کند به‏‎ ‎‏امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی، خیانت، رشوه، همه اینها در‏‎ ‎‏زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم ثروت است. تا حدود مسائل‏‎ ‎‏اقتصادی روشن نشود، حدود عدالت و امانت و عفت و احسان و همچنین حدود‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 197
‏ ‏

‏دزدی و خیانت و رشوه روشن نمی شود» ‏‎[20]‎‏. ‏

‏در توضیح کلام مرحوم مطهری و برای تبیین بهتر این نکته که مسائل اقتصادی‏‎ ‎‏در اسلام از چه لحاظ مورد عنایت شارع مقدس بوده، باید گفت در بحث از امور‏‎ ‎‏اقتصادی سه عنوان به شرح زیر از یکدیگر قابل تفکیکند:‏

‏الف) مکتب اقتصادی‏

‏ب) علم اقتصاد. ‏

‏ج) سیاست های اقتصادی. ‏

‏با مراجعه به متون دینی اسلام به عنوان معرّف مکتبی جامع که پیام آور‏‎ ‎‏قسط و عدل در جوامع انسانی است و در جهت سعادت دنیوی و اخروی ابنای‏‎ ‎‏بشر، کمال دینی و خاتمیت نبوت را اعلام داشته است؛ با اینکه دارای قوانین‏‎ ‎‏تئوریک اقتصادی (علم اقتصاد) نبوده و از این بابت هیچ نقصی متوجه آن نیست،‏‎ ‎‏چرا که تئوریهای علم اقتصاد دچار ابطال و اثبات معرفتی بوده، ولی از لحاظ‏‎ ‎‏اقتصاد تشریحی (مکتب اقتصادی) دارای ارزشهای معیشتی و اخلاقی است؛ نظیر‏‎ ‎‏مالکیت عمومی که از آیۀ نخستِ سورۀ انفال استنباط شده یا عدالت اقتصادی که از‏‎ ‎‏آیۀ هفتم سوره حشر به دست می آید و چون از سویی شارع مقدس به «میدان آزاد‏‎ ‎‏اقتصادی» و یا منطقة الفراغ معتقد بوده، می تواند به پی ریزی اقتصاد تدبیری‏‎ ‎‏(سیاست های اقتصادی) نظیر وضع مالیات یا توزیع کالاها و آزادی سرمایه گذاری‏‎ ‎‏و نحوۀ مطلوب آن دست زند و به همین لحاظ می تواند از قواعد فقهی که در‏‎ ‎‏علم فقه مورد بحث واقع شده اند، در اصلاح امور متغیر معیشتی جامعه اسلامی‏‎ ‎‏یاری گیرد. این امور در حکومت اسلامی بر اساس اوامر ولیِ امر بوده و مجتهد‏‎ ‎‏جامع الشرایط و والی مسلمین می تواند مسایل اقتصادی دولت اسلامی را به لحاظ‏‎ ‎‏تغییرات زمانی و احتیاجات مکانی تنظیم کند، در این رابطه گوشه ایی از فتوای‏‎ ‎‏امام خمینی را در ارتباط با حاکمیت دولت اسلامی در برخی از مسائل اقتصادی‏‎ ‎‏متذکر می شویم:‏

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 198
 

1 - مسألۀ احتکار 

‏احتکار (به معنای حبس طعام و خوراکیها یا چیزهای خاص دیگر) را اکثر علما‏‎ ‎‏و فقهای پیشین از بابت اینکه نگهداری آن موجب گرانی قیمت کالا و عدم رفع نیاز‏‎ ‎‏مردم است، حرام دانسته اند و امام خمینی(ره) نیز از این باب که حبس متاع و کالا‏‎ ‎‏در تمامی مایحتاج مردم عمل نفرت انگیز است، پیرامون آن بحث کرده اند‏‎[21]‎‏. ‏

‏ایشان رفع احتکار و برخورد اصولی با محتکرین را از وظایف امام‏‎ ‎‏– علیه السلام - و ولی مسلمین که از احکام سلطانی به شمار می رفته و جزء شؤون‏‎ ‎‏رعایت مصلحت جامعه مسلمین از سوی ولی فقیه (به عنوان حاکم شرعی و‏‎ ‎‏قانونی) دانسته و می فرمایند:‏

‏ «برای امام - علیه السلام - و ولی مسلمین جایز و از شؤون اوست آنچه را که‏‎ ‎‏مصلحت مسلمین است عمل نماید؛ از قبیل ثابت نگهداشتن نرخ یا ثبات بخشیدن‏‎ ‎‏به نوعی صنعت یا حصر تجاری یا غیر اینها از اموری که دخیل در نظام و صلاح‏‎ ‎‏جامعه است» ‏‎[22]‎‏. ‏

‏امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز احتکار را از وظایف‏‎ ‎‏حکومت اسلامی دانسته و مجازات محتکرین را به علت اینکه جنبۀ عمومی دارد،‏‎ ‎‏جزء احکام سلطانیه و از مقررات حکومتی شمرده اند و در پاسخ به استفتائات‏‎ ‎‏رئیس دیوان عالی کشور در خصوص مجازات دولتی می فرمایند:‏

‏ « ... در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازات های منصوصه‏‎ ‎‏اکتفا شود، مگر آنکه جنبه عمومی داشته باشد؛ مثل احتکار و گرانفروشی که با‏‎ ‎‏مقررات حکومتی داخل در مسألۀ دوم است ... متخلّفین را به مجازاتهای بازدارنده‏‎ ‎‏به امر حاکم و یا وکیل او می توانند مجازات کنند» ‏‎[23]‎‏. ‏

‏علت ارجاع مجازات محتکرین به مقررات حکومتی در حکم امام خمینی ناظر‏‎ ‎‏به تغییر و تحوّل در شرایط زمانی است و به تناسب اقتضای هر زمانی می توان نسبت‏‎ ‎‏به افراد احتکار کننده مجازات های مختلفی تعیین کرد، همچنانکه در زمان جنگ که‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 199
‏ ‏

‏موقع پاسخگویی امام به استفتا بوده، افراد محتکر دارای حکم خاصی بودند که با‏‎ ‎‏وقوع صلح و شرایط جدید، مقررات اعلام شده مشمول تجدیدنظر‏‎ ‎‏قرار می گیرند. ‏

2 - احکام خمس و زکات 

‏پرداخت خمس و زکات که در اسلام از احکام اولیّه است، در دوران رهبری‏‎ ‎‏فقها در حکومت اسلامی، چگونگی صرف و وصول آنها از وظایف آنان بوده و‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی نیز بر وجوب پرداخت سهم امام به فقیه جامع الشرایط که‏‎ ‎‏رهبری جامعه اسلامی را بر عهده دارد، فتوا داده اند و در این مسأله نیز همانند مسالۀ‏‎ ‎‏احتکار مصلحت اسلام و مسلمین را مدّنظر داشته اند:‏

‏ «افضل بلکه احوط دفع کردن زکات است به فقیه در عصر غیبت بخصوص‏‎ ‎‏آنجا که فقیه زکات را مطالبه کند، زیرا که او به موارد مصرف زکات اعرف از‏‎ ‎‏دیگران است؛ هر چند که اقوی عدم وجوب آن است، مگر وقتی که فقیه مطالبه آن‏‎ ‎‏را برای مصلحت اسلام یا مسلمین حکم کند، پس در این صورت پیروی از این‏‎ ‎‏حکم واجب است اگر چه او مقلد حاکم نباشد» ‏‎[24]‎‏. ‏

‏ایشان در مسأله ای دیگر، شرط بریُّ الذمه بودن مالک را اخذ آن از سوی‏‎ ‎‏ولایت فقیه می دانند و در مسألۀ خمس نیز قریب به مضمون مورد زکات، حاکم‏‎ ‎‏اسلامی را عهده دار تصرف در آن دانسته اند:‏

‏ «هر کس در مفاد آیه و روایات تدبر کند، در می یابد که تمام سهام خمس به‏‎ ‎‏بیت المال تعلّق دارد و حاکم حق تصرف در آن را دارد و نظر حاکم که مبتنی بر‏‎ ‎‏مصلحت تمام مسلمانان است، لازم الاتباع می باشد ... همان گونه که امر تقسیم‏‎ ‎‏زکات نیز در هر زمان به عهده حاکم اسلامی آن زمان قرار دارد و او بنابر مصلحتی‏‎ ‎‏که تشخیص می دهد، در مصارف خاص صرف می کند» ‏‎[25]‎‏. ‏

‏همانطور که از بیانات امام خمینی پیداست گذشته از مصلحت عمومی جامعۀ‏‎ ‎‏مسلمین، زمان و مصارف خمس و زکات نیز در این مسأله مدخلیت دارد‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 200
‏ ‏

‏و لازم الاتباع بودن نظر حاکم مبتنی بر صدارت و حکومت اسلامی است.‏‎ ‎‏امام خمینی(ره) در کتاب کشف الاسرار نیز بابی را به مالیاتهای اسلامی شامل‏‎ ‎‏خمس، زکات، اراضی، خراجیّه، جزیه و ارث کسی که وارث ندارد، اختصاص‏‎ ‎‏داده و متصدی دریافت و مصرف آنها را دولت اسلامی دانسته اند‏‎[26]‎‏. ‏

‏امام خمینی در یک جمع بندی از متصدی مالیاتهای اسلامی (حکومت‏‎ ‎‏اسلامی) و مصرف آن در جهت مصارف عمومی مسلمین با نقل نمونه هایی چند از‏‎ ‎‏مالیاتهای اسلامی می نویسد:‏

‏ «مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته، نشان می دهد‏‎ ‎‏تنها برای سد رمق فقرا و سادات نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین‏‎ ‎‏مخارج ضروری یک دولت بزرگ است؛ مثلا خمس یکی از درآمدهای هنگفتی‏‎ ‎‏است که به بیت المال می ریزد و یکی از اقلام بودجه را تشکیل می دهد. طبق‏‎ ‎‏مذهب ما از تمام منافع کشاورزی، تجاری، منابع زیرزمین، و روی زمین و به طور‏‎ ‎‏کلّی از کلیه منافع و عواید، به طرز عادلانه ای خمس گرفته می شود ... بدیهی است‏‎ ‎‏درآمد به این عظمت برای اداره کشور اسلامی و رفع همه احتیاجات مالی آن است.‏‎ ‎‏هرگاه خمس درآمد کشورهای اسلام، یا تمام دنیا را اگر تحت نظام اسلام درآید‏‎ ‎‏حساب کنیم، معلوم می شود منظور از وضع چنین مالیاتی، فقط رفع احتیاج سیّد و‏‎ ‎‏روحانی نیست، بلکه قضیه مهمتر از اینهاست. منظور رفع نیاز مالی تشکیلات‏‎ ‎‏بزرگ حکومتی است ... این به عهدۀ متصدیان حکومت اسلامی است که چنین‏‎ ‎‏مالیاتهایی را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده، سپس جمع آوری‏‎ ‎‏کنند و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده، سپس جمع آوری کنند و به مصرف‏‎ ‎‏مصالح مسلمین برسانند»‏‎[27]‎‏. ‏

‏امام خمینی با آگاهی از شرایط زمان دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی در‏‎ ‎‏نامه ای به استاد شهید مطهری، ایشان را در مصرف سهم مبارک امام(ع) در مواردی‏‎ ‎‏که موجب علوّ اسلام و ترویج احکام مقدس آن باشد، مجاز دانسته اند‏‎[28]‎‏ و در‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 201
‏ ‏

‏شرایط دیگری به جواز صرف حقوق شرعیّه (زکات و سایر صدقات) در راه مبارزه‏‎ ‎‏با اسرائیل و پشتیبانی از فلسطین فتوا داده اند‏‎[29]‎‏. ‏

‏همچنین در مواقع دیگری برای صیانت از خانواده های زندانیان سیاسی،‏‎ ‎‏صرف سهم امام(ع) را مجاز شمرده اند:‏

‏ «اشخاصی که به حسب وظیفه شرعیّه الهیه و برای حفظ اسلام و احکام مقدسه‏‎ ‎‏آن و صیانت کشورهای اسلامی از سلطه اجانب - خذلهم الله تعالی - قیام به‏‎ ‎‏امر به معروف و نهی از منکر با شرایط مقررۀ آن نموده اند و برای آنها در این‏‎ ‎‏انجام وظیفه گرفتاری از قبیل حبس یا قتل پیش آمده است و خانواده آنها محتاج به‏‎ ‎‏کمک و سرپرستی هستند، مؤمنین از هر طبقه موظفند که با کمال حفظ احترام آنها‏‎ ‎‏به کمک و پشتیبانی آنها قیام کنند و حاضر نشوند به خانواده برادران غیرتمند خود‏‎ ‎‏سخت بگذرد و مجازند تا ثلث از سهم مبارک امام علیه السلام را در این مورد‏‎ ‎‏صرف کنند ... »‏‎[30]‎‏. ‏

‏همچنانکه در مورد کمک به سیلزدگان و زلزله زدگان از محل سهم امام(ع)،‏‎ ‎‏ایشان اجازه استفاده از آن را صادر فرموده اند‏‎[31]‎‏. ‏

‏امام خمینی بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، بر حسب شرایط زمانی و‏‎ ‎‏اقتضای مصلحت جامعه اسلامی، دریافت مالیاتهای قانونی را در کنار مالیاتهای‏‎ ‎‏شرعی از وظایف حکومت اسلامی شمرده اند‏‎[32]‎‏. ‏

‏بنابراین ضرورت دریافت مالیات برای مصارف دولت اسلامی و در جهت‏‎ ‎‏حفظ مصالح کشور است:‏

‏ «جمله کلام آنچه برای اداره کردن کشور در داخل مملکت و برای حفظ‏‎ ‎‏عظمت و استقلال خارجی دخالت دارد، از بودجه دولتی باید تهیه شود. اگر دائره‏‎ ‎‏حسابداری جمع و خرج بودجه دولت اسلامی را درست بکند، خواهد دانست که‏‎ ‎‏این بودجه تکافو برای همه مصارف لازمه می کند. علاوه بر این بودجه اجباری که‏‎ ‎‏اگر مردم ندادند، دولت باید با قوه جبریّه از آنها بگیرد، در اسلام مالیاتهای بسیاری‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 202
‏ ‏

‏بطور اعانه و اختیاری هست که اگر ارشاد و تبلیغات اسلامی جریان صحیح‏‎ ‎‏پیدا کند، ممکن است درآمد بیت المال مملکت مضاعف شود» ‏‎[33]‎‏. ‏

3 - بیمه و احکام آن در حکومت اسلامی

‏بیمه از جمله مسائلی است که در جامعۀ مدنی دوران جدید مطرح شده و در‏‎ ‎‏موارد کاربردی خود عهده دار تأمین اجتماعی افراد جامعه است و از آنجا که امری‏‎ ‎‏معقول بوده، مکتب اسلام آن را پذیرفته و بر اساس قوانین شرعی، احکامی را بر آن‏‎ ‎‏مترتب کرده است. امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله، بیمه را از معاملات دانسته و‏‎ ‎‏جزو مسایل مستحدثه متعرض احکام مربوط به آن شده است و اصول و امّهات این‏‎ ‎‏قرارداد را در جامعه مسلمین تبیین کرده اند که با استقرار حکومت اسلامی،‏‎ ‎‏پیگیری و اجرای مقررات بیمه را مسؤولین نظام اسلامی عهده دار خواهد بود. ‏

‏امام خمینی در توضیح بیمه آورده اند:‏

‏ «بیمه قراردادی است میان بیمه گر و بیمه گذار که طی آن بیمه گر متعهد‏‎ ‎‏می شود که هرگاه به موضوع بیمه فلان خسارات وارد شد، جبران نماید و در برابر‏‎ ‎‏بیمه گذار مبلغی که مورد اتفاق طرفین است بپردازد. این قرارداد مانند سایر‏‎ ‎‏معاملات محتاج به اعلام معامله (ایجاب) از یکسو و پذیرفتن آن (قبول) از جانب‏‎ ‎‏دیگر است. در این مورد فرق نمی کند که اعلام تعهد از جانب بیمه گر باشد. به‏‎ ‎‏این ترتیب که بگویید من متعهد می شوم که فلان خسارت را در برابر فلان مقدار حق‏‎ ‎‏بیمه بپردازم و بیمه گر بپذیرد و یا به عکس بیمه گذار پیشنهاد کند که من در برابر‏‎ ‎‏جبران خسارت تعهد می کنم که مبلغی به عنوان حق بیمه بپردازم و بیمه گر بپذیرد.‏‎ ‎‏این قرارداد با هر زبانی قابل انعقاد است» ‏‎[34]‎‏. ‏

‏امام خمینی بعد از بیان شرایط انعقاد بیمه و انواع مختلف آن اعم از بیمه‏‎ ‎‏زندگی، بیمه ماشین، بیمه کارگران و کارمندان، آن را از وظایف دولت اسلامی‏‎ ‎‏بر شمرده اند: « ... بلکه بر دولتهاست که اهالی شهر یا سرزمین و یا مملکت را بیمه‏‎ ‎‏کنند.» ‏‎[35]‎

 

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 203
 

4 - احکام بانکی در حکومت اسلامی

‏مباحث مربوط به بانک نیز در فقه اسلامی از مسایل معاملات بوده و احکام‏‎ ‎‏بانکی نظیر وام با بهره، جوایز و خرید و فروش ارز را در خود جای داده است که با‏‎ ‎‏دولتی شدن آنها در حکومت اسلامی، خود دارای احکامی خاص شدند.‏‎ ‎‏امام خمینی(ره) در خصوص یکایک عملیات بانکی در فتوای خویش مواردی را به‏‎ ‎‏شرح ذیل متذکر شده اند:‏

‏الف - آنچه مردم به عنوان وام یا غیره از بانکها می گیرند، در صورتی که بر طبق‏‎ ‎‏شرع انجام پذیرد، حلال است و می توان در آن تصرف کرد ... .‏

‏ب - هر معامله صحیح و حلالی که کسی با یکی از مسلمانان انجام می دهد،‏‎ ‎‏انجام دادن آن با بانکها نیز محکوم به صحت است. ‏

‏ج - سپرده های بانکی اگر به عنوان قرض باشد و سود یا بهره در آن قرارداد‏‎ ‎‏نشود، مانعی ندارد و بانکها می توانند در آن سپرده تصرف نماید و چنانچه بهره،‏‎ ‎‏قرارداد شود، قرض باطل است و بانک نمی تواند در سپرده تصرف کند. ‏

‏د - جوایزی که بانکها و موسسات برای تشویق مردم به باز کردن حساب در‏‎ ‎‏بانک، یا قرعه کشی می پردازند و یا جایزه هایی که فروشندگان برای جلب مشتری‏‎ ‎‏تعیین می کنند، اشکالی ندارد‏‎[36]‎‏. ‏

5 - انفال در حکومت اسلامی: 

‏انفال نیز از مواردی است که با تشکیل حکومت اسلامی، سرپرستی آن با‏‎ ‎‏ولی فقیه و رهبر جامعه مسلمین است و تصرّف در آن به تمام اقسامش با اجازه‏‎ ‎‏دولت اسلامی جایز می باشد:‏

‏ «بدون اشکال زمین بایر و آنچه که برای امام(ع) است، ملک شخصی امام‏‎ ‎‏نیست که مانند سایر املاک شخصی میان ورّاثش تقسیم گردد، بلکه انفال یا متعلق‏‎ ‎‏به مقام رهبری است و یا ملک کسی نیست و امام سرپرستی آنها را عهده دار است،‏‎ ‎‏و بر فرض اینکه انفال ملک مقام رهبری باشد، امام(ع) ولی و سرپرست آنهاست،‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 204
‏ ‏

‏چه مقام رهبری غیر از خصوصیت شخص امام(ع) است. بنابراین مقام رهبری‏‎ ‎‏مالک انفال است و امام(ع) ولی و سرپرست آنهاست، همچنانکه بر سایر امور‏‎ ‎‏ولایت دارد و بدون تردید اجازۀ امام در تصرف آنها به طور حیازت و احیاء معتبر‏‎ ‎‏است. همچنانکه در همه موارد ولایت شرعی چنین است و زمینهای بایر و‏‎ ‎‏بی صاحب و آنچه از قبیل خشکی، دریا و هواست، تحت ولایت حکومت است، و‏‎ ‎‏دولتهای دیگر حق تجاوز و تصرف در آنها را ندارند، مگر با اجازۀ زمامدار. اسلام‏‎ ‎‏در این امور چیزی جز آنچه نزد عقلاء و خردمندان است نیاورده، و معنای ولایت‏‎ ‎‏امام بر اراضی موات این است که احیای آن جایز نیست مگر با اجازه امام و در تمام‏‎ ‎‏این موارد ولی فقیه از جانب ائمه معصومین(ع) ولایت و سرپرستی دارد و هر حقی‏‎ ‎‏که برای امام است، در این جهات عمومی، مربوط به بیت المال مسلمین یا حدود‏‎ ‎‏کشور اسلامی، ولی فقیه اجازه سرپرستی آن را دارد» ‏‎[37]‎‏. ‏

6 - تحدید مالکیت

‏در میان مسایل مربوط به امور اقتصادی دولت اسلامی، امام خمینی(ره) با‏‎ ‎‏اشاره به حدود مالکیت، تشخیص آن را از اختیارات ولی امر مسلمین دانسته و آن را‏‎ ‎‏مساوی با برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی محسوب داشته اند:‏

‏ «مالکیت اگر مشروع باشد، محترم است؛ اما نه به این معنی که هر کس هر‏‎ ‎‏کاری می خواهد بکند و مالکیت از هر جا می خواهد پیدا شود. مشروع بودن‏‎ ‎‏معنایش این است که روی موازین شرعی باشد، ربا در کار نباشد، استثمار‏‎ ‎‏بی جهت مال مردم نباشد ... اسلام اموالی را که از راه نامشروع مجتمع شده به‏‎ ‎‏رسمیت نمی شناسد و در اسلام اموال مشروع و محدود به حدودی است و زائد بر‏‎ ‎‏این حدود اگر فرض کنیم که اموال کسی مشروع است، لکن طوری است که حاکم‏‎ ‎‏شرع، فقیه و ولی امر تشخیص دهد که اینقدر نباید داشته باشد، برای مصالح‏‎ ‎‏مسلمین می تواند تصرف کند. بنابراین در عین حالی که شارع مقدس مالکیت را‏‎ ‎‏محترم شمرده، لکن ولی امر می تواند همین مالکیت مشروع را در صورتی که ببیند‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 205
‏ ‏

‏خلاف صلاح مسلمین و اسلام است محدود به حد معینی کند» ‏‎[38]‎‏. ‏

‏امام راحل(ره) در این بیانات خود عنایت به بسط عدالت اجتماعی داشته و‏‎ ‎‏تعدیل ثروت را به صلاح جامعه می دانند:‏

‏ «مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و‏‎ ‎‏تامین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل‏‎ ‎‏عقل و عینیت در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تاویلات خارج از منطق‏‎ ‎‏نیست» ‏‎[39]‎‏. ‏

‏ ‏

ج) - مسایل حقوقی در حکومت اسلامی

‏مقام قضاوت که در میان مردم برای حل مسایل حقوقی به پا شده از وظایف‏‎ ‎‏فقیه جامع الشرایط بوده و با تشکیل نظام اسلامی جزو مسؤولیتهای ولی امر‏‎ ‎‏قرار می گیرد که به لحاظ تفکیک قوا در سیستم حکومتی به عهدۀ رئیس دیوان‏‎ ‎‏عالی کشور و سرپرست قوۀ قضائیه گذاشته می شود. ‏

‏امام خمینی(ره) با عنایت به اهمیت قوۀ قضائیه در پاسداری از جان و مال و‏‎ ‎‏ناموس مردم، وظیفه خطیر قضات را گوشزد کرده و جایگاه حساس قضاوت‏‎ ‎‏در اسلام را یادآور می شوند:‏

‏ «وبه قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت می کنم که با‏‎ ‎‏در نظر گرفتن احادیثی که از معصومین - صلوات الله علیهم - در اهمیت قضا و خطر‏‎ ‎‏عظیمی که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه درباره قضاوت به غیر حق وارد‏‎ ‎‏شده است، این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش‏‎ ‎‏سپرده شود و کسانی که اهل هستند از تصدی سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل‏‎ ‎‏میدان ندهند و بدانند که همانطور که خطر این مقام بزرگ است، اجر و فضل و‏‎ ‎‏ثواب نیز بزرگ است و می دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی‏‎ ‎‏است» ‏‎[40]‎‏. ‏

‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 206
‏ ‏

‏امام خمینی با اشاره به اهمیت مقام قضاوت ، هر دو بخش قضاوت در شرع‏‎ ‎‏اسلام را جزو وظایف ولی فقیه و حاکم اسلامی می دانند:‏

‏ «قضا در اسلام از حیث اهمیت شاید در ردیف اول مسائل اسلام باشد و‏‎ ‎‏تعبیراتی هم که در لسان ائمه شده است، کشف از اهمیت بسیار می کند ...‏‎ ‎‏قضاوت در اسلام که حفظ حقوق ناس است و حقوق الله، دو صورت دارد، یک‏‎ ‎‏صورت قضاوتی که قاضی مستقل در قضاست ... یک قسم از قضاوت هم در شرع‏‎ ‎‏هست که قضاوت قاضی مستقل نیست و قاضی را جعل می کنند. در قسم اول،‏‎ ‎‏قاضی مجتهد جامع الشرایط است و لازم نیست که هیچ کسی او را نصب کند، ولی‏‎ ‎‏در قسم دوم ... فقیه مجتهد عادل اشخاصی را که مورد اطمینان هستند که اجتهاد را‏‎ ‎‏نمی دانند، ولی از روی کتابهایی که در این باب نوشته شده است، می توانند مسائل‏‎ ‎‏قضا را بفهمند و ظاهراً عدله هم هستند، اینها را فقیه نصب می کنند که قضاوت‏‎ ‎‏کنند ... » ‏‎[41]‎‏. ‏

‏ ‏

د) مسایل عبادی در حکومت اسلامی

1 - نماز جمعه 

‏از آنچه در بخش مربوط به حدود وظایف و اختیارات ولی امر مسلمین‏‎ ‎‏آورده شد، معلوم می شود که تعیین ائمه جمعه و امیر الحجاج نیز از اموری است که‏‎ ‎‏برعهدۀ فقیه جامع الشرایط است و نصب و عزل امام جمعه و سرپرست حجاج با‏‎ ‎‏توجه به مصالح جامعه اسلامی از شؤون ولایت امر است. ‏

‏«حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم -‏‎ ‎‏است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی‏‎ ‎‏نماز و روزه و حج است ... حاکم می تواند ... هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی‏‎ ‎‏که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است‏‎ ‎‏جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی‏‎ ‎‏ ‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 207
‏ ‏

‏که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری کند» ‏‎[42]‎‏. ‏

2 - حج

‏بر اساس نگرش عقلانی، از شؤون و وظایف ولّی امر مسلمین است که در‏‎ ‎‏نظام اسلامی، نصب و اعزام امام جمعه و تعیین امیر الحجاج در مراسم سالیانه حج‏‎ ‎‏را بر عهده گیرد. ‏

3 - رؤیت هلال

‏مرحوم امام خمینی حتی در ثبوت رؤیت هلال در ماه مبارک رمضان و عید فطر‏‎ ‎‏و قربان به حکم حاکم فتوا داده اند‏‎[43]‎‏ که این امر نیز در حکومت اسلامی از وظایف‏‎ ‎‏آن به شمار می رود. این مطلب با مراجعه به تاریخ صدر اسلام و سیرۀ ائمه نیز تأیید‏‎ ‎‏می شود و «با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام، در می یابیم که هر حاکمی که رهبری‏‎ ‎‏مسلمانان را در امور سیاسی و اجتماعی به عهده داشت، امر هلال را نیز تصدی‏‎ ‎‏می کرد ... سیره ائمه(ع)، حکایت از آن دارد که امر هلال، از وظایف حاکم‏‎ ‎‏است. آن بزرگواران در دوران امامت خود، که بیش از دویست سال به طول‏‎ ‎‏انجامید، روزه و افطار و مناسک حج خود را به همراه مردم و با حکم حاکم انجام‏‎ ‎‏می دادند. در تاریخ نمونه ای سراغ نداریم که یکی از ائمه(ع) با امیر حاج منصوب‏‎ ‎‏از سوی حاکمان، در وقوف به عرفات و مشعر و منی و یا صوم و افطار مخالفت‏‎ ‎‏کرده باشند؛ در حالی که مخالفت ائمه(ع) با احکام ضد اسلامی حکام جور فراوان‏‎ ‎‏است ... » ‏‎[44]‎‏.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 208
‏ پی نوشت:‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 7ملاکات احکام و احکام حکومتی (مجموعه مقالات)صفحه 209

  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.
  • - مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، جلد 1، ص 202.
  • - علیرضا فیض، مبادی فقه و اصول، ص 127.
  • - همان مأخذ، ص 131.
  • - ابن ادریس، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، چاپ جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، 1410 ق، ج 1، ص 46.
  • - کشف الغطاء، چاپ سنگی، ص 420.
  • - محمد حسن نجفی ، جواهر الکلام ، جلد 16، ص 178.
  • - امام خمینی، ولایت فقیه، ص 3، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.
  • - اجتهاد در اسلام، مرتضی مطهری، ص 59.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 150-151.
  • - مبادی فقه و اصول، ص 124 - 125.
  • - امام خمینی، کشف الاسرار، ص 185.
  • - امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 461.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 176-177.
  • - روزنامه جمهوری اسلامی، 3 دی 1366.
  • - مصلحت، عبارت از تأمین هدف شارع است و «هدف شارع عبارت است از پاسداری از دین و حیات انسان و همچنین مواظبت از عقل و نسل و مال» (غزالی، المستصفی، ).
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 451-452.
  • - ولایت و زعامت، مندرج در کتاب «مرجعیت و روحانیت»، ص 98.
  • - مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص 34 - 35.
  • - تحریر الوسیله، ج 1، ص 502.
  • - تحریر الوسیله، ج 2، ص 626.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 473.
  • - تحریر الوسیله، ج اول، کتاب زکات، مسألۀ 5.
  • - کتاب البیع، ج 2، ص 495.
  • - کشف الاسرار، ص 255.
  • - ولایت فقیه، ص 22 - 24.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 221.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 194-195.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 399.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 399.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 254-256.
  • - کشف الاسرار، ص 225.
  • - تحریر الوسیله، ج 2، ص 610.
  • - همان مأخذ.
  • - ر. ک: تحریر الوسیله، ج 2، ص 616.
  • - کتاب البیع، ج 3، ص 14.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 480-481.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 322-323.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 424-426.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 12، ص 212-213.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 451-452.
  • - تحریر الوسیله، ج 1، ص 297.
  • - ر. ک: حکم حاکم به ثبوت هلال، مجلۀ فقه، شماره 2، زمستان 1373، ص 43 و 49.