دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)

تاریخچه عزاداری سالار شهیدان

حجةالاسلام و المسلمین نظری منفرد

تاریخچه عزاداری سالار شهیدان

مراسم عزاداری عاشورا از چه زمانی آغاز شد و چه مراحل و تحولاتی را تا کنون پشت سر گذاشته است؟

اهل بیت نخستین عزاداران حسینی

من اصل روضهخوانی را از خود اهل بیت می‌دانم و اول کسی که بعد از شهادت امام حسین روضه خواند، حضرت زینب بود که قروة بن قیس حنظلی نقل می‌کند. می‌گوید: به خدا سوگند زینب را هرگز فراموش نمیکنم که برای امام حسین ندبه می‌کرد و با صوت حزین و قلب داغدار می‌گفت: «وا محمداه صلی علیک ملیک السماء هذا حین مر مّل بالدماء مقطّع الاعضاء و بناتک سبایا الی الله المشتکی...»؛[1] حتی در بعضی از مقاتل آمده: حتی رأینا دموع الخیل تنحدر علی حوافرها؛ [2]حتی اسبها گریه می‌کردند. روضه‌ای که حضرت زینب در قتلگاه خوانده واقعاً روضه است، همان روضه‌ای که ما می‌خوانیم و تکیه کلام تمام کسانی است که مقتل عاشورا را می‌خوانند: و از حضرت سکینه نقل شده است که: شنیدم پدرم می‌گفت: «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی».[3]

از طرف دیگر راجع به مراسم دفن از امام زینالعابدین مسائلی نقل شده که نشان می‌دهد که خود آن بزرگوار روضه می‌خوانده، مثلاً راجع به دفن امام حسین در بعضی از مقاتل اینطور آمده که وقتی بدن مطهر امام را در میان قبر گذاشتند، ایشان به پدرشان خطاب کردند و گفتند: «طوبی لارض تضمنت جسدک الشریف اما الدنیا فبعدک مظلمة و 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 250
الاخرة فبنورک مشرقة اما الحزن فسرمد و اللیل فمسهّد حتی یختار الله لی دارک التی انت مقیم بها فعلیک منی السلام یابن رسول‌الله و رحمة الله».[4] اینها تماماً روضه است.

خطبه‌ای که از حضرت سجاد در شام مشهور است، ذیل آن تماماً روضه است. بعضی از آن فراز‌ها را من اشاره می‌کنم: «انا ابن المقتول ظلماً انا ابن المجزور الرأس من القفا انا ابن العطشان حتی قضی انا ابن طریح کربلا انا ابن مسلوب العمامة و الرداء انا ابن من بکت علیه ملائکة السماء» [5]و امثال این تعبیرات که در فرمایشات حضرت سجاد زیاد است، که در حین صحبت ایشان مردم گریه می‌کردند و از بعضی از نقلها استفاده می‌شود حضرت عمامهشان را زمین گذاشتند و گریبان چاک زدند [6]و این روضه است.

برخی نقل کرده‌اند که حضرت زینب در مجلس یزید وقتی آن حالت را دید و خطبه را خواند، قیام کرد. یادی از مرحوم آیةالله العظمی اراکی کنم. این فرمایش ایشان است که سر درس می‌فرمود: «خطبۀ حضرت زینب در مجلس یزید بنیان خلافت امویان را متزلزل کرد». این غیر از خطبۀ کنار دروازه کوفه است. چون مردم کوفه شیعه بودند و اینجا کاخ یزید بود، امرا بودند، ارتشیان بودند، غیر ارتشیان بودند، خارجیها حضور داشتند. ایشان هنگامی که آن سخنرانی عجیب را می‌کرد در ضمن آن از موقعیت مجلس استفاده کرده و روضه می‌خواند: «امن العدل یابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و اماءک و سوقک بنات رسول‌الله سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوا بهن الاعداء من بلد الی بلد» تا آنجا که می‌فرماید: «منتحیا علی ثنایا ابیعبدالله سید شباب اهل الجنة تنکتها بمحضر تک» [7].

نمونۀ دیگر، حضرت سجاد کنار دروازه مدینه خطبه می‌خواند و مردم را متأثر می‌کند و به گریه می‌اندازد.

نمونۀ دیگر، حضرت زینب کنار قبر پیامبر آمده و دستش را این طرف و آن طرف


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 251
درمی‌گذارد و می‌گوید: «یا جداه انی ناعیة الیک افی الحسین و هی مع ذلک لاتجف لها عبرة و لاتفتر من البکاء و النحیب».[8]

نمونۀ دیگر، ام لقمان دختر عقیل وقتی خبر شهادت را شنید با خواهران خود ام ‌هانی و اسماء و رملة و زینب کنار قبر پیغمبر آمده و بر شهدا می‌گریست و می‌گفت:

ماذا تقولون اذ قال النبی لکم  ماذا فعلتم و انتم آخر الامم

بعترتی و باهلی بعد منقلبی  منهم اساری و منهم خرجوا بدم

ما کان هذا جزائی اذ نصحت لکم  ان تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی[9]

حرکت امالبنین و آمدن به قبرستان بقیع و خواندن آن اشعار که دوست و دشمن را متأثر می‌کرد، [10] اینها سراسر روضه است. بنابراین اصل روضهخوانی را باید از اهل بیت دانست؛ البته احتمال دارد ابنعباس هم اقتدا کرده باشد و از آنها گرفته باشد.

منظور محققان مزبور از «روضهخوانی» بر پا کردن مراسمی با آداب و رسوم خاص جهت ذکر حادثه عاشورا و احیاناً گریستن و بر سر و سینه زدن مستمعین است نه صرف سخنان امام سجاد و یا حضزت زینب در مجالس یزید و ابنزیاد و... که بیشتر جنبۀ دفاع از نهضت و شبههزدایی از آن را داشته است.

در زمان حضرت باقر، کمیت خدمت امام آمد و عرض کرد: آقا من اشعاری دارم. فرمودند: این ایام (ایام منی بود) ایام شعر نیست. گفت: آقا مربوط به خانوادۀ شماست. اشعارش را خواند و حضرت باقر بسیار گریستند.[11]

در مراسمی که زن و مرد شرکت داشتند، پرده‌ای بوده و زنهای ائمه پشت پرده


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 252
مینشستند و گاهی صدای گریۀ زنها از پشت پرده بلند می‌شد، [12] گاهی بعضی از شعرا حتی مادر حضرت صادق را با شعر مخاطب قرار می‌دادند. در بعضی از نقلها هست که وقتی کسی خدمت امام صادق آمد و حضرت به آن شخص که گویا ابوهروف مکفوف است، فرمود: شعر بخوان. او شروع به خواندن نمود. حضرت فرمود: نه، همانگونه که در دقة می‌خوانی برایم بخوان. می‌گوید این شعر را خواندم:

اُمرر علی جدث الحسین  فقل لا عظمه الزکیة[13]

از این سخن: «آنطوری که در مجالس خوانده می‌شود»، معلوم می‌شود در عصر خود ائمه مجالسی بوده و وقتی ائمه جلسه تشکیل می‌دادند، شاید در حضور امام برای آنها مشکل بوده که آنطور که در مجالس می‌خوانند، بخوانند. اما حضرت امر می‌کرد که برای ما این اشعار را همانطور که در مجالس می‌خوانید بخوانید. بله تاریخ این مجالس به عصر خود ائمه برمیگردد.

آغاز این مجالس همانطور که می‌فرمایید شاید از زمان ائمه بوده است (مخصوصاً امام باقر و امام صادق که روایت هم در این زمینه وارد شده) ولی شکل‌گیری و تحول و تکامل این مجالس در عصر خلفا به ویژه با آن حساسیتی که نسبت به اهل بیت وجود داشته و آن اختناقی که حاکم بوده، چگونه بوده است؟

در روایت محمد بن سنان است که می‌گوید: من روز عاشورا خدمت امام صادق رفتم دیدم که چهره امام صادق گرفته و حزن از صورتش نمایان و اشک چشمانش بر گونه‌هایش جاری است. به حضرت عرض کردم: آقا چرا حال شما اینطور است. یابن رسول‌الله مم بکاءک لاابکی الله عینیک فرمود که: نمی‌دانی امروز چه روزی است؟ عرض کردم: نه، فرمودند: «آیا نمی‌دانی که امروز حسین علیهالسلام به شهادت رسید»؛ یعنی روز


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 253
عاشوراست.[14]

در روایت دیگری است که فرمود: «عاشورا و ما هو الا یوم حزن و مصیبة»[15] از این روایت استفاده می‌شود که اهلبیت رسماً روز عاشورا را بعنوان روز حزن و مصیبت اعلام کردند. از حضرت رضا روایت است که می‌فرمود: «کان ابی علیهالسلام اذا دخل شهر المحرم لا یُری ضاحکا» [16]. خود خضرت رضا بر اساس روایت ریان بن شبیب روز اول محرم جلوس کردند و اشک ریختند و روضۀ عاشورا را خواندند.[17]

ائمه هم به این مجالس عنایت داشتند و در احیای آن می‌کوشیدند و هم به حفظ قبر امام حسین عنایت داشتند. مثلاً امام صادق به مسمع بن عبدالملک بصری می‌فرماید(آنطور که در کامل الزیارة هست): تو قبر حسین را زیارت می‌کنی؟ او می‌گوید که من آدم مشهوری هستم می‌ترسم (چون در آن عصر خفقان شدیدی بوده)، بعد حضرت از او سئوال می‌کند امام حسین را یاد می‌کنی؟ عرض می‌کند: بله آقا یاد می‌کنم. گاهی آثار حزن در چهره‌ام عیان می‌شود و حتی عیال من هم احساس می‌کند که من امروز محزون هستم.

این مراسم به این شکل، البته با نوساناتی که داشته، ادامه یافته است. در زمان ائمه در دورهای، خفقان شدید حاکم بوده، در زمان بنیعباس مقداری گشایش پیدا شده و سختگیری کمتر شده، باز در زمان متوکل سختگیری شدت یافته است.

این روایت را در تحف العقول دیدم، در مصادر دیگر هم باید باشد: شخصی می‌خواهد به کربلا برود، حضرت هادی می‌فرماید: من را در آنجا دعا کن؛ چون یکی از مواردی که خدای متعال اراده‌اش بر استجابت دعا تعلق گرفته، دعا در کنار قبر امام حسین است. اینها عنایت ائمه علیهمالسلام به مسئله عاشورا و مجالس عزاداری حضرت ابا عبدالله علیهالسلام را می‌رساند.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 254
عزاداری در عصر بعد از ائمه 

در عصر بعد از ائمه اول کسانی که امر امام حسین را احیا کردند و دکاکین را تعطیل کردند، دیالمه هستند. اینها روز عاشورا بازار بغداد را رسماً تعطیل کردند و مراسم تعزیهخوانی و عزاداری امام حسین را احیا کردند. بعضی از سیرهنویسان اهل سنت مانند ابن کثیر، صاحب الداریة و النهایه همین قضیه را نقل کردهاند. بنابراین می‌بینیم مراسم تعزیهخوانی و تعطیل دکاکین و عزاداری سینهزنی... و این حزن و اندوه را به نمایش درآوردن، امری است که سابقه تاریخی طولانی دارد.

خطبای معروف عصر حاضر 

خطبای معروفی که به خصوص در دوره‌های اخیر منبر می‌رفتند و مقیّد بودند که مقتل حضرت را بطور صحیح بخوانند، چه کسانی بودند و تا چه میزان در این امر موفق بودند؟

از کسانی که من به یاد دارم یکی مرحوم آقای محقق خراسانی است که یک یا دو منبر از ایشان را به خاطر دارم و در عصر خودش منبری بزرگ و پخته‌ای بود و از دیگر خطبایی که در عصر ما به مقتلخوانی عنایت داشتند، آن هم مقتلخوانی صحیح، مرحوم حاج آقامرتضی برقعی می‌باشد. ایشان سعی می‌کرد آنچه را در منابر نقل می‌کند، مستند بیان کند و به نقل تنها بسنده نمی‌کرد.

درباره مرحوم شیخ جعفر شوشتری، کتاب خصائص الحسینیه ایشان کتاب خاص و منحصربهفردی است و ایشان این کتاب را بعنوان تجسم عاشورا و تطبیق عاشورا با بعضی از عبادات نوشته، مثلاً می‌گوید: امام حسین وضوی خون گرفت، صحنۀ کربلا را به مکه و منی و قربانیهایی را که امام حسین در آنجا دادند، به قربانیان حجاج در روز عید قربان تشبیه کرده است. جنبۀ تجسم دادن و تشبیه کردن و امثال آن، محور بیانات مرحوم شوشتری است.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 255
کاربرد ذوقیات در توصیف و معرفی حادثۀ عاشورا

نظر شما درباره برخی برداشتهای ذوقی از داستان کربلا که احیاناً منشأ بعضی از روایات تاریخی نیز شده است، چیست؟

این مسئله که بر پایه آن مسائل ذوقی مطرح شده و بعد در قالب نقل تاریخی ارائه گردیده، یک بحث است و سؤال از حکم شزعی آن، بحث دیگری است. طبعاً اتفاق می‌افتذ که گوینده، در پایان منبرش مسائلی را مطرح کند که ذوقیات باشد نه واقعیات. سؤال جالبی را مرحوم نراقی یا یکی دیگر از مقتلنویسان قرون اخیر، قرن دوازدهم و اوائل قرن سیزدهم، مطرح کرده است. که مجوز شرعی برای بیان این قبیل مسائل وجود دارد یا نه؟

این امر در السنه به «زبان حال خواندن» مشهود است. زبان حال غیر از زبان قال است و طبعاً نمی‌تواند حکم آن را داشته باشد، یعنی اگر بخواهیم زبان حال را استناد بدهیم، خالی از واقعیت و چه بسا دروغ است، الا اینکه انسان با تتبّع درمی‌یابد که زبان حال، مرضیّ ائمه بوده و من شاهدی براین مسئله دارم: «تائیّات دعبل»، 124 بیت است از دعبل که شعرهای زیبایی است و ظاهراً اول جایی که ایشان این شعرها را خوانده، خدمت حضرت رضا بوده است. هر چند مقداری از این اشعار بیان حقایق است، اما دعبل مسائلی نیز در اشعارش آورده که زبان حال است، و امام در برابر آن عکسالعملی نشان نداده و آن را تقریر کرده است و تقریر امام حجت است. در اشعار کمیت یا در اشعار سید حمیری (تردید دارم کدام است) که خدمت امام باقر خوانده شد، نظیر این مسائل درباره امام حسین آمده است.

بنابراین معلوم می‌شود ذوقیات اگر بدون استناد و تنها در حد زبان حال مورد استفاده قرار گیرد، کاربرد آن جایز است. اما نقل پاره‌ای مطالب، خصوصاً مطالبی که عظمت واقعه را مخدوش می‌سازد، شاید نوعی بی‌حرمتی به ساحت مقدس امام حسین و اهل بیت ایشان باشد. از نقل این گونه مطالب، که بعضاً باب هم شده است، باید جداً پرهیز شود.

بحثی که شهید مطهری تحت عنوان «تحریف عاشورا» در کتاب حماسه حسینی مطرح کرده، انصافاً بحث جالبی است. نکته قابل توجهی که ایشان در این کتاب به آن اشاره


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 256
کرده این است که ما نباید به حادثه کربلا از خودمان چیزی اضافه کنیم یا از آن چیزی کم کنیم و در اختیار شنونده و خواننده بگذاریم، که خدای ناکرده این تحریف ممکن است تبعاتی داشته باشد و به جای اینکه ما با نقل مسائل به شنونده نفع برسانیم، به او ضرر بزنیم و یک سلسله مسائل نادرست را در ذهن او تداعی کنیم. لکن در کنار این فرمایشات، مرحوم شهید مطهری انگشت روی نکاتی گذاشته که آن را احساس ضعف قلمداد کرده است. از باب نمونه اینکه: امام حسین هیچگاه روز عاشورا طلب آب نکرد، چون اگر چنین می‌کرد، حکایت از ذلت ایشان داشت، ممکن است برای کودکان، آب طلب کرده باشد، ولی برای خودش آب طلب نکرد.

این مسئله دو جهت دارد: یکی اینکه تاریخ کربلا را بررسی کنیم و ببینیم امام حسین واقعاً طلب آب کرده است یا نکرده و جهت دیگر، تحلیلی که ایشان دارد که این تحقیر و ذلت برای امام حسین است که در برابر لشکر دشمن از آنها تقاضای آب کرده باشد. آن مقدار که من تتبع کرده‌ام این طور نیست. امام حسین روز عاشورا طلب آب کرده است. البته ایشان ظاهراً نظرشان این است که مواردی که بهعنوان طلب آب نقل شده: «و هو یطلب الماء» یعنی عملاً طلب آب می‌کردند نه قولاً، لکن عبارات را ببینیم این طور نیست، در عبارات، کلمه «استسقاء» آمده است. استسقاء می‌کردند؛ یعنی طلب آب می‌کردند. این در تواریخ نقل شده است.

‏اما تحلیلی که ایشان در این مسأله دارد که این امر تحقیر امام است، نه، ممکن است به‏‏‌‏‏جهت اتمام حجّت با لشکر یزید و نمایاندن رذالت سپاه کوفه و معرفی آنان به آیندگان باشد.‏

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 257

  • - بحار الانوار، ج 45، ص 58.
  • - ذرینة النجاة گرمرودی،ص 168.
  • - - ذرینة النجاة گرمرودی،ص 169.
  • - ذرینة النجاة گرمرودی، ج 169.
  • - عوالم العلوم، ج 17، ص 410.
  • - نفس المهموم، ص 451.
  • - نفس المهموم، ص 444.
  • - بحارالانوار، ج 45، ص 198.
  • - کشف الغمة، ج2، ص 68.
  • - ابصار العین، ص31.
  • - الغدیر، ج2، ص2. 2.
  • - الغدیر،ج 2،ص192.
  • - بحار الانوار،ج 44،ص 288.
  • - نفس المهموم، ص383.
  • - سفینة البحار، ج2، ص196.
  • - امالی صدوق، مجلس 27، ح2.
  • - امالی صدوق، مجلس 27، ح5.