دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)

علم امام و جایگاه آن در تحلیل و تبیین نهضت

حجةالاسلام والمسلمین هاشم زاده هریسی

علم امام و جایگاه آن در تحلیل و تبیین نهضت

دربارۀ «علم امام» و تأثیر و جایگاه آن در تفسیر حوادث نهضت عاشورا چه نظری دارید؟

علم امام همان علم غیب است. علم خاص خداست. وقتی امام و پیامبر آن را دارا باشند، اعطایی است و ذاتی نیست و وقتی ذاتی نبود چند و چون آن بسته به اعطای خداوند است: هر وقت که بخواهد و به هر مقدار که بخواهد.

در ماجرای عاشورا علاوه بر علم امام، همان زمینه‌های موجود نشان می‌داد که چه عملی می‌تواند راهگشای مشکل باشد. آیا شکست دادن و نابود کردن یزید راه حل مسئله بود یا خون دادن؟ رأی من این است که خون دادن می‌توانست مشکل گشا باشد. نابود کردن و از میان بردن ظالم گرچه خیلی خوب است، اما در آن شرایط راه حل نهایی مسئله نبود.

درباره محدوده علم امام، تأکید ندارم بر اینکه امام تمام موارد را بطور جزئی می‌داند. علم امام به کلیات است و در هر مورد که نیاز باشد، خدا به امام می‌فهماند. علم او ذاتی نیست، اعطایی است و طبق نیاز و مصالح، خداوند حقایق را به او نشان می‌دهد.

تبیین عقلانی نهضت عاشورا و ابعاد قدسی و الهی آن

در تبیین حادثۀ عاشورا، آیا تحلیلهای عقلانی را که به ابعاد طبیعی و انسانی نهضت معطوف است، مناسب و کارآمد می‌دانید و یا تفسیرهایی ماورایی و متافیزیکی از آن را ترجیح می‌دهید و اصولاً این دو منظر، در دیدگاه شما چه نسبتی با هم دارند؟ و آیا می‌توان آنها را با هم جمع نمود؟ نگرش پیشنهادی شما در تحلیل و تبیین این رخداد چیست؟


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 221
تکیه بر یکی از این دو بعد، به طور دربست، صحیح نیست. تحلیل عقلانی به این معنا که حرکت امام حسین را مو به مو زیر ذرهبین بگذاریم و بگوییم چرا آنجا، این طور کرد و چرا اینجا آن طور، با فلان قانون چه کرد؟ این عمل امام با فلان حکم شرعی، جور درمی‌آید یا جور درنمی‌آید، نه! اینگونه تحلیل عقلانی صحیح نیست. ما باید درست و نادرست را از امام حسین بیاموزیم نه اینکه عمل ایشان را مورد ارزیابی و داوری خود قرار دهیم و درست یا نادرست بدانیم. رفتار امام سنت است و برای ما حجّت و تحلیلهای عقلی و فلسفی به این معنا، جایز نیست.

باید حرکت امام حسین را آنچنان که رخ داده، از تاریخ بفهمیم و طبق آن بگوئیم و طبق آن عمل کنیم و از سخنان و حرکات امام حسین، برداشتهای فرهنگی و اخلاقی داشته باشیم و این ارزشها را از متن حادثه بیرون بکشیم.

حادثه دو بخش دارد: قول و فعل؛ سیره و حدیث. باید این ارزشها و حقایق را از مجموعه سنت و حدیث صحیحی که دربارۀ این نهضت وجود دارد، استنباط کنیم و روی آنها تکیه کنیم. این غیر از تحلیل فلسفی حرکات امام حسین است. این کار دانش و اطلاعات می‌خواهد، و نیازمند احاطه به کلمات و حرکات امام حسین است. کلمات و حرکاتی که به نقل صحیح به ما رسیده است؛ تا بتوان از آنها ارزشها و عقاید صحیح را استخراج کرد.

پس روش اول یعنی برخورد عقلانی صرف با مسأله عاشورا صحیح نیست؛ راه دوم هم درست نیست که چون این نهضت برنامۀ الهی است نباید و نمی‌توانیم آن را بفهمیم. برنامۀ الهی را هم در حد خودش می‌توان فهمید و از آن بهره گرفت. چنین نیست که بگوئیم یک برنامۀ الهی بوده و به امام حسین سپرده شده و امام حسین هم آن را انجام داده است و ما هم چشم بسته باید بپذیریم؛ خیر، باید در حد توان خودمان در فهم آن بکوشیم. بعضی از ابعاد آن، آن قدر عظیم است، آن قدر اسرار آمیز است که فهم آن برای ما میسر نیست، اما خیلی از مسائل آن هم قابل فهم برای ماست. ما همۀ حقایق جهان خلقت را نمی‌توانیم بفهمیم ولی هر آنچه را که در توان ماست، باید بفهمیم.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 222
به طور کلی در چه محدوده‌ای تحلیل و فهم نهضت عاشورا را مجاز می‌دانید؟

از زمانی که امام حسین از مدینه حرکت کرده تا زمانی که به کربلا رسیده و حادثه عاشورا برپا شده و بعد که اسرا حرکت کرده‌اند ـ که چون امام در میانشان بوده این مرحله هم جزء سنت محسوب می‌شود ـ در حدود هفت، هشت ماه طول کشیده که در طول این چند ماه حدیث و سیره عاشورا شکل گرفته است. استخراج و برداشت ارزشها و حقایق از این مجموعه حدیث و سیره، محدوده مجاز تحلیل و فهم نهضت عاشوراست، اما خط قرمز تحلیل آنجاست که حرکات امام حسین را زیر سئوال ببریم: چرا امام این کار را کرد؟ و چرا فلان عمل او با فلان مسئله جور در نمی‌آید؟ و یا مثلاً بگوییم شهادت امام حسین با صلح امام حسن نمی‌سازد. هر یک از این دو عمل شرایط خاصی داشته، آن امام بوده طبق شرایط خود عمل نموده و این امام هم متناسب با شرایط خویش رفتار کرده است. با تغییر شرایط، موضوعات متفاوت می‌شود. یک روز حج رفتن حرام می‌شود و انجام آن، گناه محسوب می‌شود و یک روز هم واجب است و اگر کسی نرود به گفتۀ قرآن، کفر ورزیده است.

علل توجه ناکافی به سیره و ضرورت بهره‌گیری از آن در شناخت عاشورا

به نظر می‌رسد تا کنون شناختها و معارف دینی ما در حوزۀ تفکر دینی، بیشتر بر قول معصوم مبتنی بوده است تا عمل و سیرۀ معصوم و این بخش از سنت کمتر مورد اقبال و استفاده قرار گرفته است. ارزیابی شما از این مسئله چیست و به طور خاص در شناخت حادثۀ عاشورا چه جایگاهی برای سیره قائلید؟

دربارۀ اینکه چرا بیشتر بر قول معصوم تکیه شده و به سیره توجه چندانی نشده است، باید گفت هیچ تفاوتی میان حدیث و فعل و تقریر وجود ندارد. قول و فعل و تقریر، هر سه با ارزشاند، ولی مسئله این است که عملاً کدامیک بیشتر است. حدیث فراوان است و از ائمه و از معصوم زیاد نقل شده، اما در مورد سیره، همه حرکات که مبنای فکری و اعتقادی و


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 223
ارزشی ندارد. بعضی کارها دارای مبنای فکری و اعتقادی و ارزشی است. این است که منبع حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، نه آنکه حجیت آن بیشتر باشد. این هر سه منبع، به یک میزان حجتاند.

علاوه بر مسئله یاد شده، عدم توجه و مراجعه کافی به سیره، دلائل دیگری نیز دارد. یکی از این دلائل این است که معمولاً انسان به کارهای سهلتر، بیشتر گرایش دارد. مراجعه به حدیث آسان است، اما سیره احتیاج به تحقیق و تحلیل دارد و چون مسئله سیره تحقیقی است، افراد کمتری به آن می‌پردازند.

دلیل دیگر آنکه استنباط حکم از حدیث آسانتر است. مثالی از حادثۀ امام حسین بیاورم: وقتی امام حسین را به استانداری دعوت می‌کنند که بیا و با یزید بیعت کن، می‌بینیم که امام حسین رفت و برگشت و بیعت نکرد. این سیرۀ امام حسین است. اما چرا بیعت نکرد، این را کلام امام بیشتر برای ما روشن می‌کند که پس از بیان ماهیت یزید می‌گوید: «شایسته نیست مثل منی با چون اویی بیعت کنم». این کلام در رساندن علت بیعت نکردن امام، گویاتر از سیره است و فهم آن آسانتر.

این دو عامل باعث شده که بیشتر به دنبال حدیث رفته‌ایم و کمتر به سیره توجه کرده‌ایم و در نتیجه منابع فکری ما محدود شده و از بخش مهمی از سنت محروم مانده‌ایم و بهره ثروت عظیمی را از کف داده‌ایم. در شناخت و تحقیق از نهضت عاشورا باید از این منبع باارزش و مهم نیز بهره گرفت.

رویکرد اجتماعی ـ تاریخی در شناخت عاشورا

برخی از محققان بر این عقیده‌اند که یکی از کمبودها و نارساییهایی که در شناخت حادثۀ عاشورا وجود دارد این است که تا کنون این حادثه از دیدگاه تاریخی و جامعهشناختی مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است. نظر شما در این باره چیست؟

نکتۀ اول اینکه: تکتازی و یکسونگری در داستان عاشورا، صحیح نیست، مراد از


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 224
تکتازی کردن این است که مسئله را تنها از یک بعد بنگریم و جنبه‌های دیگر را نادیده انگاریم. در شناخت و تحلیل نهضت، به تمام ابعاد در حد خودش، باید بها داده شود. برخورد یک بعدی با قصه کربلا، آفتزاست.

مطلب دیگر آنکه برخورد جامعه‌شناسانه با نهضت عاشورا در فهم حرکت امام حسین مؤثر است. شناخت وضعیت جامعه آن روز و میزان درک و آگاهی مردم که چگونه به دنبال یزید رفته و به عنوان خلیفه پیامبر با او بیعت کردند ـ آن هم به نام مسلمان و در شرایطی که خیلی از آنها پیامبر را دیده بودند، ائمه را دیده بودند ـ در گرو تحلیل تاریخی و جامعه شناختی قیام امام حسین و زمینه‌های شکل‌گیری آن است و فهم مبنای حرکات امام حسین، با برخورد جامعه‌شناسانه با مسئله نهضت، میسر می‌گردد.

‏ ‏


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 225

‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 226