آیةالله سبحانی
الگو و چارچوبۀ مطلوب تحلیل و معرفی نهضت عاشورا
چارچوبۀ پیشنهادی مطلوب برای تحلیل و ارائۀ نهضت عاشورا به نسل امروز را چه میدانید؟
ارج گذاری به نقش رهبری در نهضت
مارکسیستها در تحلیل نهضتها غالباً انفجاریاند معتقدند وقتی فشار به مرحلهای میرسد که دیگر نمیتواند آن حالت کمّی گذشته حفظ شود، قهراً کمیت تبدیل به کیفیت میشود. مثلاً اگر گرمی آب زیاد شود، دیگر آب نمیتواند حرارت را تحمل کند و تبدیل به بخار میشود. اصولاً اینها تمام نهضتها را از این راه توجیه میکنند؛ معتقدند عامل محرکۀ تاریخ اقتصاد است و زور بر طبقۀ کارگران و کشاورزان به قدری زیاد میشود که اینها دیگر نمیتوانند نظام موجود را بپذیرند، انفجاری رخ میدهد و نظام دگرگون میشود؛ ولی اعتقاد ما خلاف این است.
ما معتقدیم که عاشورا و نهضتهای انبیا هرگز از قبیل انفجار نیست. معنای انفجاری بودن نهضتها این است که رهبر هیچ اثری ندارد و بود و نبود رهبر یکسان است؛ اگر علی و حسین بن علی هم نبودند، این نهضتها انجام میگرفت. ما در حرکت انبیا غیر این را قائلیم. ما معتقدیم که مسئله انفجار نیست. من حتی در مورد انقلاب خودمان، روا نمیدارم کلمه انقلاب را به کار ببرم، کلمۀ نهضت به کار میبرم. جریان عاشورا نهضت بود. این رهبر بود که فکر را ایجاد کرد. این رهبر بود که این جمعیت را از مدینه برداشت و به کربلا آورد. اگر این نهضت نبود، فشاری نبود که این حرکت را ایجاد کند و ما باید این درس را در مورد حرکتها و نهضتهای انبیا بیاموزیم و آنها را از این انقلابهای خلقی که در بلوک شرق بوجود آمده است جدا کنیم؛ که اینجا مسئله، مسئلۀ رهبر است و تمام تأثیر متعلق به رهبر است و
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 207
البته ملت هم ابزار و ادواتاند و بدون ابزار و ادوات کار به جایی نمیرسد. و لذا ما در آن شعر فارسی میخوانیم که:
من آن صفرم که هیچ ارزش ندارم ولی سرخیل صدها و هزارم
الف از قدرت من الف گردد فزاید اعتبارش زاعتبارم
جهان تا هست تا باقی است اعداد نکاهد ذرهای از اقتدارم
ولی با این همه نیرو که بینی همان صفرم که هیچ ارزش ندارم
حکم امام، حکم الف بود و بقیه حکم صفر بودند و نباید امام را مانند بقیۀ صفرها بگیریم و بگوییم صفرها با هم جمع شدند و حرکت کمی تبدیل به حرکت کیفی شد.
ضرورتهای پژوهشی و شیوهها و اصول تحقیق در نهضت عاشورا
در شناخت و بررسی حادثۀ عاشورا، چه ضرورتهای پژوهشی مطرح است و شیوههای بایستۀ تحقیق کدامند؟
ضرورت شناخت تخصصی تاریخ اسلام
واقعیت این است که در حوزههای علمیۀ ما نه تاریخ هست و نه تاریخشناسی، مگر افرادی که خودشان با زحمتهای خودشان به جاهایی رسیدهاند. تاریخ و تاریخشناسی، باید به صورت یک رشتۀ تخصصی درآید و این نمیشود مگر آنکه نظام ادبیات حوزه به قدری قوی شود که استفادۀ صحیح از تواریخ ممکن شود. نوع طلبههای عادی تاریخ طبری را نمیتوانند بخوانند چرا که تاریخ طبری به قلم قرن سوم و چهارم است و ادبیات خاصی دارد. اگر در حوزه، ادبیات عرب قوی شود و ما از نظر خواندن و نوشتن و حرف زدن، خودمان را مانند یک فرد عرب تلقی کنیم ـ نه عرب دانشگاهی، خیلی از عربهای دانشگاهی هم آن کتابها را نمیفهمند ـ؛ اگر ما بتوانیم رشتۀ تاریخ را در حوزۀ جزء رشتههای اصلی قرار دهیم، همان طور که رشتههای کلام و تفسیر را قرار دادیم؛ و تاریخ کربلا را از لابلای کتب، نامههای حضرت، مکاتبات حضرت، گفتههای دیگران، بیرون بکشیم، بهتر میتوانیم نهضت را درک کنیم. تحقیق راهش این است. باید یک نهضت عمومی در حوزه برای شناخت تاریخ اسلام ایجاد شود.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 208
اطلاعات ما دربارۀ تاریخ، غالباً کم و سطحی است، به جهت اینکه در حوزه یک رشته رسمیت دارد و آن فقه است و اصول، بقیۀ شاخهها رسمیت ندارد. در الازهر و در کشورهای عرب اخیراً علمی را پایهگذاری کردهاند به نام «فقهالسیرة»، از سیرۀ پیغمبر اکرم احکام را در آوردن، که ما از آن غافلیم. البته کار ریشه دارد، ابنقیّم قدری این کار را انجام داده است و اخیراً در الازهر دو نفر از محققین این کار را انجام دادهاند، یکی محمد غزالی است و یکی هم شخص دیگری.
اساساً تاریخ میتواند به فقه ما کمک کند. یکی از مدارک فقه ما سنت است و سنت، هم قول معصوم است و هم فعل معصوم و هم تقریر معصوم.
جایگاه تعقل و عاطفه در رویکرد به نهضت عاشورا و ارائۀ آن
نسبت بین تعقل و عاطفه را، به نحوی که دارای مرز مشخص و در عین حال هماهنگ باشند، در برخورد با رخداد عاشورا و ارائۀ آن چگونه برآورد میکنید؟
دربارۀ گریه یک نظریه سید طاووس دارد. ایشان میگوید: اگر نبود اینکه روایات ما را دستور به گریه و عزاداری و این امور دادهاند، ما روز عاشورا را جشن میگرفتیم، چرا؟ چون روز عاشورا، روز حیات اسلام است. حیات تشیع، و حیات آیین است. در حقیقت ایشان بیشتر از منظر تعقل نگاه میکند تا عاطفه، ولی شما میدانید که تودۀ مردم بیشتر با عواطف سر و کار دارند تا تعقل، تعقل متعلق به افراد درس خوانده و تحصیلکرده است و لذا آنها مطالعه میکنند، درک میکنند و کمتر هم گریه میکنند، ولی تودۀ مردم را اگر بخواهیم به مکتب جذب کنیم، از طریق عواطف میتوانیم.
البته عاطفه یک امر قلبی، معنوی است. عزیز انسان که از دست میرود اشک میریزد. پیغمبر اکرم وقتی ابراهیم فوت کرد، فرمود: «تدمع العین و یحزن القلب و...»؛ چشمم اشک میریزد و قلبم اندوهبار است و زبانم برخلاف قضای حق جاری. مردی آمد و گفت: یا رسولالله تو به ما میگویی برای مرگ فرزندانتان گریه نکنید، خودت گریه میکنی (این را عبدالرحمن بن عوف گفت). پیامبر گفت: تو اشتباه میکنی، من چنین چیزی نگفتم، من گفتم
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 209
بد و بیراه نگویید. نه اینکه گفتم گریه نکنید. در جایی که انسان میبیند یک طفل شیرخوارۀ معصوم که هر انسان به او عاطفه میورزد، این ملت از جهت بیشرمی به جایی رسیدهاند که لبتشنه او را سر میبرند و سرش را بالای نیزه میبرند، گریستن یک امر طبیعی و غریزی است.
یکی از خطاها در برخورد با عاشورا، تکیۀ افراطی بر بعد عاطفی داستان و محدود کردن آن به همین جنبه است. چگونه میتوان این برخورد عاطفی را به سمت یک عاطفۀ مضبوط و کنترل شده و از سر معرفت سوق داد؟
عاطفۀ آمیخته با تعقل، بستگی به کیفیت سطح فرهنگی مردم دارد. فرهنگ مردم هر چه رشد کند بهتر میتوانند درک کنند. من الان تاریخ منبر 60 ساله ایران در خاطرم هست و میدانم وضعیت منابر از 60 سال قبل تا به حال چگونه بوده است. آن وقت، این مسائل خیلی مطرح نبود و اگر هم مطرح بود، تنها در سطح افراد معدودی بود، ولی الآن فرهنگ مردم بالا آمده، باسواد شدهاند و مطالعه کردهاند و وضع منابر خیلی تغییر کرده است.
آیا میتوان گفت که در برخورد علمی با جریان نهضت بایستهتر است که به سمت تحلیلهای عقلانی برویم و در برخورد عملی و معرفی نهضت، به لحاظ اینکه در حال حاضر، فرهنگ تودهها هنوز به سطحی نرسیده است که تحملپذیر نسبت به مباحث عقلانی باشد، برخورد عاطفی بهتر و موثرتر است؟
به عقیدۀ من این دو باید درآمیخته شوند و تا آنجا که مجال تعقل هست، برخورد عقلانی شود. ما دو نوع جامعه نداریم که میان آنها دیوار کشیده باشند.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 210