دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)

بیداری آفرینی در جامعۀ اسلامی و شکل گیری پیاپی نهضتهای ضد جور

علامه عسکری

آثار، پیامدها و دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام سیدالشهدا در تاریخ اسلام چه بوده است؟

بیداریآفرینی در جامعۀ اسلامی و شکل‌گیری پیاپی نهضتهای ضد جور 

معاویه در مدت چهل سال حکومت بر شام توانسته بود اهل شام را آنچنان که می‌خواهد، دور از اسلام پرورش دهد. صحابه پیامبر هم نتوانستند در این باره کاری انجام دهند. معاویه توانست با فریبکاری خود نگذارد امیرالمؤمنین با نود هزار مرد جنگی به شام برسد و شام را فتح کند ولی حضرت سیدالشهدا با سر بریدۀ خود و یارانش، شام را فتح کرد و شام دگرگون شد و یزید مجبور شد ذریه پیامبر را بعد از اسیری، با احترام بسیار به مدینه برگرداند.

مردم در همه کشورهای اسلامی بیدار شدند. اولین شورش در مدینه آغاز شد که آن را واقعه حرّه می‌نامند. دومین شورش در مکه برپا شد. سومین شورش، شورش توابین بود که چهارهزار نفر بودند و داستانش هم مفصل است، بعد هم قیام مختار روی داد؛ بدین ترتیب شورشها یکی پس از دیگری برپا شد تا خلافت بنیامیه سرنگون گردید.

احیای مفهوم راستین دینداری

مهمترین آثار قیام حضرت سیدالشهدا آن است که قداست خلافت شکسته شد و این پندار مسلمانان را که خیال می‌کردند طاعت خلیفه، دین است ـ در حدی که خلفا را محترمتر از پیامبر می‌دانستند ـ باطل کرد. این قداست به حدی رسیده بود که حجاج در زمان عبدالملک در خطبه‌اش گفت: اخلیفة احد کم اقرب عنده ام رسوله؛ آیا خلیفه و جانشین شما نزد شما مقربتر است یا فرستاده شما، مقصودش از این سخن آن بود که پیامبر یک پیغامآور از جانب خدا بود و عبدالملک خلیفه خدا روی زمین است. یک بار دیگر گفت: 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 188
تا چند گرد یک قبر و استخوانهای پوسیده می‌گردید؟ بیایید گرد عبدالملک طواف کنید!! طغیان تا به این حد رسیده بود که به جای حج در مکه و طواف دور خانه خدا، دستور داد به بیتالمقدس بروند و احرام ببندند و گرد صخره در بیتالمقدس طواف کنند و از احرام درآیند. در برابر این گروه از مسلمانان پیرو مکتب خلفا، شهادت حضرت سیدالشهدا سبب شد گروهی دیگر از مسلمانان بیدار شوند و اسلام را از ائمۀ اهل بیت فراگیرند؛ چنانکه پیروان مکتب خلفا معتقد شدند آیه کریمه وسع کرسیه السموات والارض معنایش آن است که خدا جسم است و بر روی کرسی نشسته است آن کرسی جسم است و جسم خدا از هر طرف کرسی چهار ذراع بزرگتر است، به جای این معنا ائمه اهلبیت به ما تعلیم نمودند که کرسی علم خدا است و علم خدا آسمان و زمین را فرا گرفته است. پس عقاید و احکام اسلام در اثر شهادت حضرت سیدالشهدا بتدریج با مجاهدتهای ائمۀ اهلبیت به جامعه باز گشت.

در مکتب خلفا، مرجع شناخت اسلام دستگاه خلافت بود. از زمان خلافت یزید، خلافت از دین جدا شد. قبل از یزید خلیفه هرچه می‌گفت خود، همان حکم اسلام می‌شد، اما بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا علمای مکتب خلفا، مالک بن انس و ابوحنیفه شدند؛ یعنی علمای اسلام در مکتب خلافت، از دستگاه خلافت جدا شدند و از آن روز سیاست از دین جدایی گرفت، البته در آن خلافت و آن حکومت می‌بایست دین از سیاست، جدا شود.

ولی چنانچه ائمه اهل البیت خلیفه باشند، دین همان است که ائمه می‌فرمایند و عمل می‌کنند و بعد از ائمه اهلبیت فقیه عادل می‌بایست حکومت اسلامی را تشکیل دهد، نه آنکه با هر ظالم و ستمگری که مسلمانان بیعت کنند، او ولی امر مسلمین و واجبالاطاعه می‌شود به طوری که قیام بر علیه او جائز نیست.

ایستادگی و قیام در برابر نظام جور پیام نهایی نهضت حسینی

پیام قیام حضرت سیدالشهدا به مسلمانان تا آخر دنیا آن است که چنانچه سلطانی ظالم باشد و بر خلاف سنت پیامبر عمل کند، باید علیه او قیام کنند و هر قیامی که بعد از حضرت سیدالشهدا تا امروز برپا شده، بر اثر شهادت حضرت سیدالشهدا بوده است.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 189
فرهنگ عاشورایی خاستگاه نهضت امام خمینی(س)

و قیامی که حضرت امام خمینی کرد و شیعیان به زیر پرچم او با طاغوت جنگیدند از آثار قیام حضرت سیدالشهدا بود. جمهوری اسلامی در ایران برپا نشد مگر در اثر تربیتی که مردم شیعه دارند که معتقدند باید در مقابل طاغوت ظالم قیام کرد. رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی از نهضت حضرت سیدالشهدا استفاده کرد. این سرمایه در جامعۀ شیعیان وجود داشت و امام خمینی بخوبی از آن استفاده کرد؛ چنانکه به جبهه رفتن در جنگ تحمیلی نیز از آثار شهادتطلبی شیعیان تربیت شده این مکتب بود و خود این قیام و برپا داشتن جمهوری اسلامی در ایران سبب بیداری مسلمانان در کشورهای دیگر شد و اندیشۀ برپا داشتن حکومت اسلامی را در آنان به وجود آورد.

با توجه به آنچه فرمودید تعلیم و تربیت مسلمانان را هم باید از نتایج قیام امام حسین بشماریم.

آری، یکی از نتایج قیام امام همین بود، یعنی شناساندن اسلام خالص و ناب، اسلام محمّدی، مثلاً وقتی لشگریان حضرت امیر در جنگ بصره بر سپاه عایشه پیروز شدند، بر اساس سیره خلفای گذشته گمانشان این بود که بصره ملک ایشان می‌شود و همه اموال و داراییهای سپاه مقابل بر آنان مباح می‌گردد و حتی زنان و کودکانشان را هم اسیر و در میان خود تقسیم می‌کنند، همانند جنگهایی که در زمان ابوبکر برپا می‌شد و اموال و زنان سپاه مخالف را گرفته و اسیر می‌کردند! ولی امام از این کار جلوگیری کرد و فرمود: اینها مسلمانند و بر اساس اسلام ازدواج کرده‌اند و فقط آنچه در لشگر به غنیمت گرفته‌اید از آن شماست و در اموال و زنان و اولاد آنها حقی ندارید، ولی این اقدام و سخن امام در بین لشگریان بسادگی پذیرفته نشد، برخی شورش کردند و گفتند: عادلانه داوری نکردی! چگونه است که ریختن خونشان برای ما رواست ولی اموال و زنانشان بر ما حرام است؟! حضرت فرمود: اینها بر پایۀ اسلام ازدواج کرده و... و چون قانع نمی‌شدند، امام از راه دیگری وارد شد و فرمود: بسیار خوب! حالا که قبول ندارید و سهم خود را می‌طلبید، کدام


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 190
یک از شما حاضر است امالمؤمنین عایشه را سهم خود بگیرد؟! اگر بناست زنها را اسیر بگیرید، او را که در رأس همه است اوّل اسیر کنید!! در اینجا بود که شورشیان متوجه خطای خود شدند و به حکم امام تسلیم گردیدند و بخشی از احکام دین را بدین وسیله آموختند.

در دیگر جنگها هم مثلاً معاویه می‌گفت: به هر جا وارد شدید بکشید و اموالشان را به تاراج ببرید و...ولی علی به سپاهیانش می‌فرمود: هر جا وارد شدید زمانی از آبشخورهای آنجا آب بنوشید که حیواناتشان را آب داده باشند، اموالشان را نگیرید، مال کسی را با خود نبرید، اگر چیزی لازم داشتید کرایه کنید و کرایه‌اش را بپردازید. به همین جهات هم ارتش امام در مواردی دعوت امام را اجابت نمی‌کرد زیرا دنیا در آن نبود، و آنها جهادی را می‌خواستند که با دنیا همراه باشد، راه را گم کرده بودند، و امام حسین یکی از نتایج قیامش آن شد که راه جهاد صحیح را به مسلمانان نشان داد.

با بیان شما نتیجه حرکت و شهادت، احیای اسلام است، امری تدریجی و دراز مدت نه زودرس و ملموس، آیا استنباط ما درست است؟

 «شهادت» عامل اصلی آگاهیبخشی و احیاگری قیام امام(ع)

آری، نتیجه احیای اسلام بود و اگر امام بظاهر پیروز می‌شد و با او بیعت می‌کردند، اسلام احیا نمی‌شد! چرا؟ برای اینکه حکومتی که امام حسین تشکیل می‌داد بیقین قویتر از حکومت پدرش علی نبود.

آیا امام علی توانست آنچه را می‌خواست به انجام برساند؟ خود آن حضرت می‌گوید: من می‌خواستم احکامی را که دگرگون کرده‌اند به جامعه اسلامی بازگردانم و... تا آنجا که فرمود: گفتم نماز نافله را به جماعت نخوانید، جایز نیست! فریاد وا سنتاه وا سنت عمراه از ارتش من به آسمان بلند شد! (دقت کنید! ارتش امام با امامش چنین می‌کند). می‌گفتند علی ما را از نماز جماعت باز می‌دارد، و من که ترسیدم در لشگر شورش شود، آنها را به خودشان واگذاشتم.

پس اگر امام حسین هم خلیفه می‌شد، بیقین نمی‌توانست حکم معاویه را تغییر دهد، 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 191
چون مردم پرورده شده با تعلیمات دستگاه خلافت، این مسائل را نمی‌فهمیدند و هر گونه تغییر در روش خلفا را تغییر اسلام می‌دانستند.

یکی از اشتباهات این است که می‌گویند: نویسندگان نامه به امام حسین، شیعیان بودند و بعد هم همانها که نامه نوشتند، یعنی شیعیان، با او مخالفت کردند؛ خیر، اینها شیعه نبودند بلکه سنی بودند، چنانکه حضرت امیر هم در آن خطبه درباره بیعت کنندگان خود می‌فرماید: اگر بخواهم احکام اسلام را همان گونه که بوده به جامعه بازگردانم، جز تعداد اندکی از یارانم که امامت مرا از قرآن و سنت پیامبر گرفتهاند، کسی با من نمیماند؛ یعنی آنان که امامت امام را از کتاب و سنت گرفته باشند، اندک بودند و امام نمی‌توانست احکامی را که خلفای پیشین دگرگون کرده بودند دوباره به جامعۀ اسلام بازگرداند، زیرا پیکرۀ اسلام عقاید و احکام است، تنها اسم نیست، آنان که با امام علی بیعت کردند، در ذهن اکثرشان این پندار بود که علی هم خلیفهای است مثل دیگر خلفا و امام را همانند ما شیعیان، معصوم نمی‌دانستند؛ خود حضرت می‌فرماید: با من باقی نمی‌مانند مگر آنان که امامت مرا از قرآن و سنت دریافت کرده‌اند و اینها اندک بودند؛ دیگران به خیال خودشان می‌پنداشتند که امام با بیعت آنان امیر و حاکم شده است.

دعوتکنندگان امام حسین نیز که اکثرشان سنی بودند و تعداد کمی از شیعیان در میانشان بود، همین پندار و همین تفکر را بعینه دربارۀ حضرت سیدالشهدا داشتند؛ آنان چنین ذهنیتی نداشتند که امام، معصوم است و از جانب خدا امام است و هرچه می‌گوید باید اطاعت کنند! آنان امام را بعد از معاویه اولی و سزاوارتر به خلافت می‌دانستند، یعنی امام را از یزید بهتر می‌دانستند! و چون بیعت امام محقق نشد و به رقم آنان، امام با بیعت ایشان خلیفه نشد و به جای او بیعت ابنزیاد و یزید تحقق یافت و یزید خلیفه شد، پس امام حسین هم به گمان آنان باید با او بیعت کرده و او را اطاعت نماید. تناقضی هم در آن نمی‌دیدند! بیعت و خلیفه شدن و اطاعت کردن از خلیفه، سیره‌ای است پذیرفته شده از شیخین که در مواردی از کتاب خدا و سنت رسول هم پیشی می‌گیرد.

آری، این کژیها و کژاندیشیها در عالم اسلام بود که امام را وادار به قیام کرد تا با یزید


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 192
بیعت نکند و جان بازد، جانباختنی ویژه و استثنائی، تا مردم بیدار شوند و قداست خلافت شکسته شود و دیگر امامان اهل بیت فرصت بیان و تبیین اسلام و عقاید و احکام آن را بیابند و اسلام ناب محمدی را به جامعۀ اسلامی بازگردانند.

‎ ‎

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 193