دکتر شهیدی
احیا گری و اصلاحطلبی روح و جوهره قیام حسینی
این قیام میتواند ابعاد گوناگون داشته باشد اما بهیچوجه نمیتوان گفت امام حسین قیام کرد تا حکومت تشکیل دهد. اگر هدف امام حکومت بود، شاید کار بدانجا نمیکشید. او میخواست سنت پیامبر را تجدید کند و تجدید این سنت نیاز به ایجاد قدرت داشت. بنابراین اگر قیام امام به نتیجه میرسید، حکومت نیز تشکیل میداد. اسلام حکومت است، ولی حکومتی بر پایه دین. در مورد مسئله شهادت، البته درست است که سیدالشهداء شهید شد و با شهادتش اسلام را زنده کرد، اما آیا تمام غرض او این بود که شهید شود؟ امام میدانست که شهید میشود، ولی به حسب ظاهر عراقیان حجت را بر او تمام کرده بودند. اگر نمیرفت حق اعتراض با آنها بود و در پیشگاه خدا میگفتند ما او را خواندیم تا با نیروی ما دین را زنده کند، اما او نپذیرفت.
سخنان امام درباره انگیزۀ قیام خود صریح است. او دربارۀ حرکت خود به عراق فرمود: میخواهم بروم تا سنت مرده را زنده کنم و بدعت زنده را بمیرانم. نگفت میخواهم برای شهادت بروم. اگر غرض تنها شهادت بود چرا مسلم را فرستاد تا اوضاع را بررسی کند؟ چرا خانوادهاش را با خودش برد؟ نمیتوان ادعا کرد که تمام انگیزۀ سیدالشهدا از حادثۀ کربلا، شهادت بود.
لطفاً توضیح دهید که دقیقاً از چه موضعی حرکت امام را تحلیل میکنید، از موضع علم امام و یا از موضع قراین و شواهد خارجی؟ به هر حال از هر دو موضع ایشان یقین داشت که در این راه به شهادت میرسد. حال اگر هدف را بر مسئلۀ احیاء سنت پیامبر متمرکز کنیم، با فرض اینکه
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 83
امام میداند این راه، راهی است که به شهادت ختم میشود، این سؤال مطرح میشود که چه نتیجه قابل حصولی را حضرت مدنظر داشت که آن نتیجه، این حرکت را توجیه کند، ولو اینکه به شهادت منتهی شود؟
دو مسئله است: گاهی مبانی کلامی را در نظر میگیریم. و گاهی به تاریخ و جامعهشناسی تاریخی رجوع میکنیم. علم امام چیست و تا چه اندازه است، آیا همه چیز را میداند و اگر میداند، میتواند اراده کند یا نه، بحثهایی است که در علم کلام مطرح میشود.
اما آنچه که به این داستان مربوط میشود: میدانیم که رسول اکرم از خدا وحی میگرفت و علمی از جانب خدا داشت، اما او به ظاهر با مردم رفتار میکرد. کسانی که نزد پیامبر میآمدند و متظاهر به اسلام بودند و پیغمبر میدانست که اینها چگونهاند، با آنها چطور رفتار میکرد؟ آیا معاملۀ ظاهری میکرد یا معاملۀ واقعی؟ مسلماً ظاهری، حتی در صورت ظاهر از بعضی از آنها دلجویی هم میکرد.
امام حسین هم بنابر تکلیف ظاهری با مردم برخورد کرد. مردم از ایشان دعوت کردند به عراق برود؛ نوشتند: ما اینجا آمادهایم، سنت پیغمبر از میان ما رفته و شما هم تنها کسی هستید که میتوانید این سنت را احیا کنید و ما غیر از شما کسی را نداریم. حتی بعضیها میگفتند: اگر نیایید پیش خدا مسئولید. امام که نمیتوانستند به علم خودشان عمل کنند و بگویند نه، من نمیآیم چون میدانم شهید میشوم. مردم از او دعوت کرده بودند و او باید اجابت میکرد. این بحث دیگری است که آیا میدانست یا نمیدانست؛ من معتقدم میدانست ولی ناچار به رفتن بود.
پس تشکیل حکومت در کوفه را به عنوان هدف ظاهری میتوان پذیرفت؟
حکومتی که براساس دین و احیای سنت باشد، بله. اگر امام به کوفه میرسیدند و موفق میشدند و حکومت عراق در اختیار ایشان قرار میگرفت، در آن صورت براساس
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 84
مبانی اسلام، حکومت اسلامی تشکیل میدادند، ولی به انگیزۀ تشکیل حکومت نرفتند.
به هر حال اینها که ما میگوییم بر پایۀ برداشتهای ناقص خودمان است، اینها گمان است. هر کس بر حسب مطالعات خود به نظری میرسد، ولی بنده به دوستان عزیز توصیه میکنم که مطالعه تاریخ ـ نه به عنوان صرف وقایع تاریخی، بلکه تحلیل تاریخ ـ را فراموش نکنند، مخصوصاً جامعهشناسی تاریخی که به شناخت بسیاری از حوادث تاریخ کمک فراوان میکند و گاهی هم از تکرار پارهای از اشتباهات جلوگیری میکند.
تحلیل و ارزیابی تفسیر «حکومتخواهانه» از قیام عاشورا
در صورتی که بر نظریۀ مبتنی بر انگیزۀ «تشکیل حکومت» در تحلیل حرکت امام حسین، نقدی دارید، بیان فرمایید.
بحث بر سر این است که در قیام سیدالشهدا حکومت به عنوان هدف تلقی شود یا به عنوان وسیله، اگر حکومت، هدف نهضت دانسته شود بر این نظر نقد جدی دارم، اما اگر حکومت وسیلهای جهت نیل به اهداف اساسیتر حرکت امام تلقی شود، البته نخستین کار پیغمبر هم در آغاز بعثت در مکه، فراخوانی مردم از شرک به توحید بود، سپس در مدینه حکومتی بر اساس توحید شکل داد. یک هدف بیشتر وجود ندارد و آن اقامۀ حکومت عدل است بر اساس اعتقاد به توحید. احیای سنت هم که امام قیام خود را به خاطر آن معرفی میکند همین است؛ اجرای عدالت برای اصلاح جامعه.
دربارۀ قراین و شواهدی که به عنوان مؤید نظریه «تشکیل حکومت» از سوی برخی از محققان ارائه شده، چه سخنی دارید؟
بله، تمامی اینها هست، ولی نه برای اینکه حضرت برود و حکومت تشکیل بدهد، بلکه برای اینکه بدعتها را از بین ببرد، برای اینکه حکومت آل ابوسفیان سرنگون شود؛ چون سرنگونی حکومت آل ابوسفیان و تشکیل و تثبیت حکومت آل علی به معنای تأسیس و استقرار عدالت اجتماعی است، همان چیزی که مورد نظر پیامبر بود.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 85
رسول اکرم که مبعوث شد، چگونه آغاز نمود؟ در ابتدا کوشش کرد که اختلافات قبیلهای و سپس نژادی را از میان ببرد. بعد هم در آخرین خطبهای که خواند فرمود: «خون شما، مال شما بر یکدیگر حرام است، تا زمانی که خدا را ملاقات کنید»؛ تمام آن کینهخواهیهای جاهلیت را از بین برد و عربستان پراکنده را به وحدت آورد، وحدتی براساس توحید در اعتقاد و عدالت در گفتار و رفتار. این وحدت پس از رحلت رسول آسیب پذیرفت و با روی کار آمدن آل ابوسفیان و بنیامیه از میان رفت. امام حسین میخواست این اتحاد را تجدید کند. حال میگوئید این هدف، تشکیل حکومت بود؟ من میگویم نه، حکومت وسیلهای برای ایجاد امت واحد بود.
این وسیلۀ ظاهری (حکومت) که در عراق امید تحقق آن میرفت، اگر در حجاز برای امام فراهم بود، همان جا میماند، ولی او میدید که با این عده کم، کمتر از صد یا دویست تن، نمیتوان کاری کرد.
بر فرض اینکه امام این قضیه را بر همین منوال پیش میبردند و حکومت تشکیل میدادند، (به عنوان ابزار) آیا برای ایشان موفقیتی بیش از پدر و برادرشان متصور بود؟
اگر این کار عملی میشد مسلماً موفقیت امام حسین بیشتر بود، شکی در آن نیست. یعنی عراق دربست در اختیار سیدالشهدا قرار میگرفت و در آن صورت شام دیگر نمیتوانست مقاومت کند و احتمال سقوط کامل آن هم وجود داشت ولی میبینید که این تنها یک فرض است.
از لحاظ شرایط اجتماعی و فرهنگ سیاسی مردم، زمینه در زمان امام حسین مساعدتر از زمان حضرت علی بود به دلیل اینکه مردم در مدت بیست سال، زجر فراوان کشیده بودند و آن صدماتی که باید از آل ابوسفیان بخورند، خورده بودند. حال آیا این تنبه ادامه پیدا میکرد یا نه، این دیگر در علم الهی است چون ما تنها دربارۀ آنچه تحقق مییابد، میتوانیم بحث کنیم.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 86