نظریه اندیشه مدوّن در اسلام
مهدی هادوی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 401
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 402
بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
مقدمه
چه شد که زمان و مکان در اجتهاد نقش پیدا کرد و هر روز بر اهمیت آن افزوده شد؟
چرا این بحثها در گذشته مطرح نبود و چرا امام خمینی ـ قدس سره ـ چندان تاکیدی بر این جنبه در قبل از انقلاب نداشت؟ و چرا با گذشت زمان، پافشاری ایشان بر این امر بیشتر شد، به گونه ای که در «منشور روحانیت» ـ یعنی آخرین و مفصلترین پیامی که ایشان خطاب به روحانیت نگاشتند ـ شاهد این عبارات هستیم:
«زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند، مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است ـ به ظاهر همان مساله ـ در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد.»
آیا نه این است که آمدن اسلام عزیز به صحنۀ ادارۀ جامعه و به عنوان راه حلی نهایی برای مشکلات فردی و اجتماعی بشر در هر روزگار، ضرورت پرداختن به
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 403
این موضوع را ایجاب کرد و هر روز آن را شدیدتر و ملموستر نمود؟ مگر اسلام از روز اول برای همین منظور به صحنه نیامده بود؟ پس چرا تا این حد دیر باب این بحث گشوده شد؟ اینها، پرسشهایی است که قبل از پرداختن به «جایگاه زمان و مکان در اجتهاد» باید به آن پاسخ داد.
بی شک، آمدن اسلام به صحنۀ عمل اجتماعی، عامل اصلی طرح این مساله بود؛ ولی چرا بین این دو امر ترابط برقرار شد: «آمدن به صحنۀ عمل اجتماعی» و «طرح مسالۀ نقش زمان و مکان در اجتهاد»؟
برای گشودن سرّ ارتباط این دو قضیه، باید نظری به شان دین از یک سو، جایگاه دین کامل از سوی دیگر و موقعیت عمل اجتماعی در وهلۀ سوم بیفکنیم.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 404
گفتار اول دین و عناصر ثابت و متغیر
1 ـ 1 ـ دین چیست؟
در تفسیر «دین» آرا و مطالب گوناگونی ارائه شده است. برخی، هر گونه اعتقاد به امور غیبی را دین شمرده اند و مجموعۀ باورهای خرافی و وهمی را در خانوادۀ ادیان وارد کرده اند. اینان کسانی هستند که فقط از نگاه جامعه شناختی به دین نظر کرده اند و با معیار تجربه گرایی، به سنجش اندیشه ها و نهادهای دینی پرداخته اند.
از این منظر و با این ملاک، بین خرافات و عقاید مستند به دلیل فرقی گذاشته نمی شود و همگی به یک چوب رانده و در یک مقام قرار داده می شوند.
امّا اگر با بینشی الهی به مساله بنگریم و دین را در قاموس فرهنگ الهی تفسیر نماییم، دین مجموعۀ مطالبی است که از سوی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ برای هدایت بشر به وساطت انبیای الهی و رسولان ربّانی بیان شده است. در این تلقَّی، «دین» حقیقتی ثبوتی و واقعیتی عینی دارد، که گاه به درستی ادراک می شود و زمانی ـ به خطا ـ چیز دیگری به جای آن انگاشته می شود. از این رو در چنین منظری، عقاید نادرستی که پیروان یک دین به آن اعتقاد پیدا می کنند، یا تفسیرهای ناروایی که از حقایق دینی ارائه می کنند، جزو آن دین تلقّی نمی شود.
کمال دین
حال اگر با این نگاه، ادیان را مورد کنکاش قرار دهیم، درخواهیم یافت که هر دین، برای هدایت مردم در روزگار خاصی آمد و بدین روی، ادیان پیدا شدند و هر
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 405
دین تازه، عناصری افزون بر دین گذشته با خود به ارمغان آورد. از سوی دیگر، گذشت ایام، عقاید باطل و تحریفاتی را در هر دین وارد کرد، که دین تازه به نفی و اصلاح آنها همّت گماشت.
پس هر دین از یک سو «مکمِّل» دین گذشته و از سوی دیگر «مصحّح» آن بود، و این سلسلۀ تکمیلها و تصحیح ها تا آنجا ادامه یافت که کاملترین دین به صحنه آمد؛ و این دین در عین کمال و در برداشتن تمام آنچه بشر تا انتهای تاریخ برای رستگاری به آن نیاز دارد، مصون از تحریف و در امان از تغییر بود و اسلام عزیز همان دین خاتم است که تمامی نیازهای بشر را بیان کرده و کتاب آن «قرآن»، از هر تغییر و تحریفی مصون است.
2 ـ 1 ـ بحران ثبات دین و تغیّر دنیا
اما چگونه ممکن است دینی پا به عرصۀ وجود گذارد که تمامی آنچه بشر تا انتهای تاریخ برای رستگاری به آن نیازمند است، در بر داشته باشد؟ بشری که تا این حد گرفتار تغییر و تحوّل و تکامل است، چطور برای همیشه یک دین می تواند او را هدایت کند؟
گروهی چون خویش را در برابر این پرسش بدون پاسخ یافتند، به کلی از این ادّعا صرف نظر کردند و ذلیل و خوار پذیرفتند که سرّ خاتمیت دین بی نیازی بشر از هدایت الهی در اثر تکامل عقلی و فکری است! اما اگر چنین چیزی درست بود، می بایست پس از گذشت یک یا چند سده از ظهور اسلام، بشر، بی نیازی خود را از دین احراز می کرد و با عقل خویش دنبالۀ راه را می پیمود!
تاریخ معاصر بهترین گواه بر بطلان چنین امری است. بشر نه فقط احساس بی نیازی به دین نکرده است، بلکه پس از عصیان در برابر دین (پس از رنسانس) و چشیدن تلخیهای فراوان در این راه، امروز هر لحظه به دین نزدیکتر می شود و خود
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 406
را به آن نیازمندتر احساس می کند.
گروهی دیگر در برابر این پرسش، نظریۀ دین متکامل را پذیرفتند و ادعا کردند که دین خاتم، پابه پای تکامل بشر متکامل می شود؛ و هر روز خود را با مقتضیات تازه هماهنگ می سازد. این اندیشه تحوّل را به پیکر دین راه داد و جاودانگی تعالیم دینی را انکار نمود. برخی نیز به این نتیجه توجه کردند؛ پس با فرق نهادن میان «دین» و «معرفت دینی»، تلاش کردند در عین حلّ مشکل، از این تالی فاسد اجتناب کنند. اینان گفتند: «اصل دین، ثابت است اما معرفت دینی، متغیر و همپای معارف بشری در تکامل است!»
اینان در عین حال، توجه داشتند که امر متغیّر و در معرض زوال نمی تواند «مقدس» باشد؛ بدین لحاظ پذیرفتند که: «دین ثابت است و مقدس، و معرفت دینی متغیّر است و نامقدس». امّا آنچه به چنگ بشر می آید «معرفت دینی» است و «دین» در خلوت خالد خویش همواره دست نیافتنی باقی می ماند.
اینچنین دینی آسمانی، هیچ تاثیری در حیات بشر زمینی ندارد و بلکه از تعریف «دین» خارج است؛ زیرا چنانکه گفتیم، دین مجموعۀ مطالبی است که برای هدایت بشر از سوی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به وسیلۀ پیامبران بیان شده است. اگر آنچه بیان شده را «دین» بدانیم و با این همه بر تغییر و تحوّل ضروری و غیر قابل اجتناب معرفت دینی اصرار ورزیم، در واقع «دین» را گرفتار تحوّل نموده ایم و همان راه حل قبلی را در لفافه ای نو به ارمغال آورده ایم! پس به همان معضل گرفتار آمده ایم که چنین دینی، مقدّس نمی توان بود.
برای حل این مشکل به گونه ای که از بی راهه و کجراهه روی در امان باشیم و صراط مستقیم را بپیماییم ـ نه آنکه فقط در «صراط» باشیم! ـ آن است که در حال بشر بیندیشیم تا دریابیم آیا براستی آدمی در حال تغییر و تحوّل است؟ و تمامی شوون او دستخوش دگرگونی است؟ یا در ورای این پوستۀ متحوّل، هسته ای ایستا
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 407
و ثابت دارد؟ همان هسته ای که گذشته و حال و آیندۀ او را به یکدیگر مرتبط می کند؛ از او یک هویت جاری در بستر تاریخ می سازد و فرهنگ و تمدّن بشری را معنادار می کند.
آدمی در عین تکامل فکری و تغییر رفتاری، از ثبوتی فطری و ثباتی هوّیتی برخوردار است. تحوّل در روابط اجتماعی، آداب پوشش، شیوۀ سُکنی و ابزارهای مختلف، هیچگاه فطرت و غرایز طبیعی او را تغییر نمی دهد.
سوالات اساسی انسانی در طول تاریخ پر التهاب او همواره ثابت و لایتغیّر باقی مانده است. احساسات و عواطف او نیز «دست نخورده» به بقای خود ادامه داده است. به گونه ای که امروز نیز اشعار «هومر» و «فردوسی» برای ما جاذب، جالب و بر انگیزندۀ احساس و عاطفه است. دین جنبۀ ثابت آدمی را وجهۀ همّت هدایتهای خود قرار داده است؛ از این رو آموزه های دینی، ثابت و لایتغیّرند و با داشتن چنین خصلتی، از صفت «تقدّس» برخوردارند.
3 ـ 1 ـ عناصر ثابت و متغیر در دین
بنابر آنچه گذشت، دین کامل در بردارندۀ تمامی عناصر ثابتی است که در رستگاری بشر موثّرند. این مقدار آن چیزی است که عقل اقتضا می کند، و بیش از این را در کمال دین لازم نمی بیند. از این رو اگر «دین خاتم» فقط به بیان عناصر ثابت، همه جایی و همه زمانی اکتفاء کرده بود و هیچ اشارتی به عناصر و متغیّر و موقعیتی نمی کرد، از دید عقل هیچ کاستی و کمبودی در آن نبود. امّا آنچه واقع شده است، غیر از این بوده است. اسلام عزیز، فقط به بیان عناصر ثابت و جهانشمول اکتفا نکرده، بلکه تفضّل فرموده و عناصر موقعیتی مربوط به روزگار خود را نیز بیان نموده است.
این است که معتقدیم رسول گرامی اسلام ـ علیه آلاف التحیة و السلام ـ افزون
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 408
بر شان رسالت و بیان عناصر جهانشمول و ثابت، از شان امامت نیز برخوردار بودند و به بیان عناصر موقعیتی متناسب با روزگار و عصر خود می پرداختند. به دیگر بیان، رسول اکرم (ص) در عین ابلاغ عناصر ثابت، خود به عنوان الگوی کامل مسلمین، بر اساس مقتضیات آن عناصر ثابت در روزگار خویش، به تبیین عناصر موقعیتی و متغیّر پرداختند؛ و در واقع، پا به میدان تطبیق و ادارۀ جامعه گذاشتند و با تشکیل اولین حکومت اسلامی، الگویی برای ساماندهی اجتماع اسلامی در راستای اهداف الهی، ارائه نمودند.
در این پرتو، آشکار است که چگونه «احکام ولایی» در کنار «احکام الهی» در قاموس اسلامی شکل می گیرد. «احکام الهی» همان احکام ثابت و جهانشمول اسلام، و «احکام ولایی» همان احکام متغیّر و موقعیتی برخاسته از احکام ثابت در یک وضعیت و موقعیت خاص است. در واقع، احکام ثابت پایه ها و ریشه های احکام متغیر، و احکام موقعیتی و متغیر شاخه ها و ثمرات احکام ثابت و جهانشمول در یک وضعیت خاص هستند.
2 ـ 4 ـ رابطۀ عناصر ثابت و متغیّر
گنجینۀ معارف اسلامی، مملوّ از عناصر جهانشمول و موقعیتی است که از زمان بعثت رسول اکرم (ص) تا غیبت کبرایِ امام زمان (عج) بیان شده است. تا حال فقیهان و عالمان دین در برخورد با این مجموعۀ گرانقدر شیوه ای جزءگرایانه و خُردنگر را دنبال کرده اند و هرگاه با پرسشی مواجه شده اند، با مراجعه به آن، کوشیده اند پاسخی در خور بیابند. در این روش هیچگاه ارتباط عناصر ثابت با یکدیگر و ارتباط آنها با عناصر متغیر، ملحوظ نبوده است. هر چه در دین یافت می شد، به عنوان امری ثابت و لایتغیّر تلقی می گشته است، مگر آنکه نشانه ای برخلاف آن یافت شود و آیتی بر ولایی بودن آن تجلّی کند؛ که در این
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 409
صورت به عنوان «حکم ولایی» تلقی شده و هیچ جستجویی از حکم یا احکام الهی که ریشۀ آن را تشکیل می داده اند، نمی شده است.
این رویه باعث شده است که مباحث اسلامی، فاقد نگرش کلان و نظام مند باشند و اجزای ساختار اندیشۀ اسلام، بی هیچ آداب و ترتیبی کنار هم قرار گیرد. این کنار هم آمدن هر چند در نهایت نظمی را پدید آورده است، ولی هیچگاه ترابط منطقی اجزا و نحوۀ تاثیر و تاثّر آنها با یکدیگر مورد کنکاش و دقت نظر واقع نشده است.
از سوی دیگر، به جنبۀ ولایی رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) چندان توجه نشده، و با تمامی آنچه بیان کرده اند به عنوان «حکم الهی» برخورد شده است و اگر در موردی آیات و نشانه های اعمال ولایت آشکار و واضح بوده اند، آن را حکمی ولایی برشمرده و به سادگی از کنار آن گذشته اند، بی آنکه پرسشی از زمینه و ریشۀ آن حکم مطرح کنند. چنین شیوه ای، اگر چه می تواند در یک حکومت غیر اسلامی یا یک حکومت اسلامی کهن کارگشا باشد، امّا در یک حکومت اسلامی جدید، با معضلات و ناتوانیهای فراوان مواجه خواهد بود.
از این روست که با پیدایش حکومت مقدس اسلامی در ایران و حرکت به سوی ادارۀ جامعه ای امروزی بر اساس معیارهای اسلامی، روز به روز اندیشۀ نقش زمان و مکان در اجتهاد بیشتر مطرح شد، و امروز به عنوان سوال اصلی، فراروی اسلام شناسان و فقیهان قد علم کرده است.
بی شک، تاثیر اصلی زمان و مکان، در حیطۀ احکام متغیر است که با موقعیت و زمان و مکان گره خورده اند. اما جایگاه تاثیر این دو عنصر فقط این نیست؛ بلکه از سوی دیگر، در همین دایره نیز نحوۀ تاثیر و کنش و واکنش این عوامل، امری است که به تفکّر و تامّل نیاز دارد.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 410
در حوزۀ عناصر ثابت، چگونگی ارتباط این عناصر در هر ساخت از مباحث فردی و اجتماعی و نیز وضعیت رابطۀ عناصر هر ساحت با حوزه های دیگر، مساله ای است که به آن پرداخته نشده است. این ابهامات باعث شده است، که ما از ارائۀ نظامهای اسلامی در زمینه های گوناگون مانند اقتصاد، سیاست، تربیت، ... ناتوان باشیم، و از سوی دیگر، محدودۀ تاثیر و چگونگی اثر زمان و مکان را به تشویق و ابهام بیان کنیم.
با این وصف، ضروری است که در پرتو یک نگرش سیستمی، به ساماندهی عناصر ثابت در حوزه های گوناگون حیات بشر مانند اقتصاد، سیاست، حقوق و غیر اینها بپردازیم و نحوۀ کُنش و واکُنش این عناصر در یکدیگر را تبیین نماییم. افزون بر این، می بایست ارتباط منطقی عناصر ثابت و متغیّر را با یکدیگر توضیح داد، و حوزۀ عمل دین شناس را از متخصصان سایر علوم، متمایز ساخت و زمینه های عمل مشترک و نحوۀ آن را روشن نمود. چنین رهیافت سیستمی را ما «نظریۀ اندیشۀ مدوّن (نظام مند) در اسلام» نامیده ایم، که در این مجال به شرح مختصر آن می پردازیم.
گفتار دوم نظریۀ اندیشه مدوّن (نظام مند) در اسلام
«نظریۀ اندیشه مدوّن در اسلام» رویکردی سیستمی در دین شناسی و در نهایت پاسخی بنیادی به پرسشهای زیر است:
ـ چگونه دین ثابت می تواند دنیای متغیّر را اداره کند؟
ـ چه چیزهایی را در زمینه های گوناگون حیات اجتماعی بشر می توان از دین توقع داشت؟
ـ آنچه باید از دین گرفت، به چه روشی قابل دستیابی است؟
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 411
ـ ارتباط منطقی علم و دین چگونه است؟
ـ همکاری دین شناسان و متخصّصان علوم در چه حوزه هایی و به چه شکلی میسور است؟
این نظریه، از سه بخش اصلی تشکیل می شود: ن آن
1 ـ پایه های کلامی نظریه
2 ـ پیکرۀ اصلی نظریه
3 ـ نتایج روش شناختی نظریه
1 ـ 2 ـ پایه های کلامی نظریه
«نظریۀ اندیشه مدوّن در اسلام» بر چند پایه کلامی استوار است که همگی از محکمات اعتقادی ما محسوب می شوند و در سطور گذشته به آن اشاره شد. در اینجا فهرست آن را ذکر می کنیم:
الف) دین آنچه را برای سعادت بشر لازم است، بیان نموده است.
ب) اسلام عزیز، دینِ خاتم است، یعنی همۀ آنچه را بشر در تمام زمانها و در سراسر مکانها به آن نیاز دارد، بیان کرده است.
ج) شان اصلی دین، بیان عناصر جهانشمول (هر زمانی و هر مکانی) است.
د) رسول اکرم (ص) افزون بر شان «رسالت» که بیان احکام جهانشمول را اقتضا می کرد، از شان «امامت» که نظر داشتن به شرایط زمانی و مکانی را طلب می کرد، برخوردار بودند و به لحاظ این شان عناصر موقعیتی (وابسته به زمان و مکان) را نیز بیان نموده اند.
هـ) عناصر جهانشمول و موقعیتی در بسیاری موارد در هم آمیخته و مختلط بیان شده اند.
و) عناصر جهانشمول از ارتباطی سیستمی با یکدیگر و با عناصر موقعیتی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 412
بر خوردارند.
از میان این مطالب، چهار امر اول (الف تا د) را در صفحات گذشته تا حدی توضیح دادیم. در اینجا باید این نکته را بر بند «د» بیفزاییم که ائمۀ آل البیت ـ علیهم السلام ـ بعد از رسول اکرم (ص) از شان بیان عناصر جهانشمول و عناصر موقعیتی برخوردار بوده اند؛ و جانشینی حضرت (ص) در هر دو جنبه را داشته اند. از این رو هنگامی که در بند «هـ» از اختلاط عناصر جهانشمول و موقعیتی سخن به میان می آوریم، مجموعۀ سنّت ـ اعم از سنت نبوی و سنت ائمه آل البیت ـ(ع) ـ را در نظر داریم.
1 ـ 1 ـ 2 ـ اختلاط عناصر جهانشمول و موقعیتی
هر چند اندیشۀ وجود ثوابت و متغیرات در دین سابقه ای دیرینه دارد و از گذشته های دور و شاید صدر اسلام برخی از امور به عنوان حکم ولایتی و مخصوص به شرایط خاص، تلقی می شد، ولی همواره چنین می نمود که گویا عناصر متغیر، در عباراتی مستقل از عناصر ثابت بیان شده اند، به گونه ای که می توان ادلۀ دالّ بر احکام ثابت را از آنچه احکام متغیّر را بیان نموده، جدا کرد و مرز مشخّصی بین این دو گروه تعیین نمود. در این تلّقی، تمامی قرآن کریم و بخش عمده ای از سنت معصومین(ع) در گروه ادلۀ ثوابت قرار می گرفت و فقط موارد معدود و انگشت شماری را در عِداد متغیّرات می شمردند و برای اثبات آن، دهها شاهد و نکته ذکر می کردند.
امّا واقع این است که شان رسالت و شان امامت، نمودی توام داشته و هر چند در برخی موارد، ما فقط شاهد بیان احکام جهانشمول و یا احکام موقعیتی هستیم، امّا در اکثر موارد یا لااقل کثیری از موارد چنین فرق واضحی در میان نیست؛ بلکه حکم ثابت با توجه به موقعیت خاص تبیین گشته است، به گونه ای که بیان مزبور در بردارندۀ هر دو حکم به گونه ای مخلوط و ممتزج است و این امر حتی در
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 413
قرآن کریم نیز رخ داده است؛ یعنی یک امر جهانشمول نسبت به موردی خاص تبیین شده و چه بسا خصوصیات مورد نیز در این بیان، مورد تذکّر قرار گرفته است. از همین رو، هر آیه را شان نزولی است که در بهترین موقعیت و متناسب ترین مجال تنزیل گشته تا هر چه بهتر در دلها جا گیرد و هر چه روشنتر پیام خود را بازگو کند. در این حال، ما پیرایه های «مورد» را کنار می زنیم و با استناد به قاعدۀ «المورد لایخصّص الوارد» به جستجوی امری کلی، همیشگی و همه جایی ـ و در یک کلام جهانشمول ـ می پردازیم. و خود نیک واقفیم که اگر چنین نکنیم و در خصوصیت مورد گرفتار بمانیم، جاودانگی قرآن، این معجزۀ ابدی رسول اکرم (ص) و هدایت همیشگی و همه جایی آن را برای متقین (هدیً للمتقین) زیر سوال برده و در آن محکم اعتقادی، تردید روا داشته ایم.
امّا در این میان نباید غفلت کرد که شاید خصوصیات مورد در بیان قرآنی ملحوظ بوده است، به گونه ای که اگر بخواهیم به زلال ثابت آن برسیم باید برخی از ویژگیهای مزبور را الغا کنیم. با این نگاه نمی توان به سادگی متون دینی را به دو دستۀ: اکثریت دال بر احکام ثابت، و اقلیّت دال بر احکام متغیّر تقسیم کرد. بلکه در هر متن و عبارتی باید احتمال وجود عناصر متغیّر را مورد کنکاش و بررسی قرار داد.
از سوی دیگر، باید در ورای هر حکم متغیّر، حکم یا احکام ثابتی را که ریشه و اساس این متغیر را تشکیل داده اند، جستجو کنیم و براحتی از کنار آن به عنوان حکمی متغیّر عبور نکنیم. به عنوان مثال، این روزها عده ای بر خلاف فتوای مشهور که دیه را در خطای محض بر عاقله می داند، معتقدند که چنین حکمی مربوط به روزگار روابط قبیله ای و عشیره ای بوده و امروزه که چنین روابطی از بین رفته و نابود شده، مجالی برای اینگونه احکام نیست. اینان در مقابل مشهور که حکم مزبور را حکمی ثابت، همیشگی و همه جایی می انگاشتند، به تغییر آن و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 414
وابستگی تامّش به موقعیت، فتوا می دهند و به گمان خود با این فتوا همۀ مشکل را حل کرده و حال می توانند براحتی از این مساله بگذرند و بگویند چون قاعده این است که جرم هر کس را خودش باید پاسخگو باشد، در خطای محض هم دیه بر خود جانی است. اینان هرگز درنگ نکرده و از خود نپرسیده اند: براستی اگر این حکم (دیه بر عاقله در خطای محض) یک حکم موقعیتی و متغیّر و وابسته به شرایط روابط عشیره ای است، چرا اسلام عزیز چنین چیزی را پذیرفته و این آیین قبایلی را امضا کرده است؟ آیا در ورای این حکم متغیر، احکام و اصول ثابتی نبوده اند که اقتضا می کردند، در آن شرایط، چنین حکمی صادر شود؟ و آیا امروز این احکام و اصول ثابت، مقتضایی غیر از ثبوت دیه بر خود جانی در موارد خطای محض ندارند؟ شاید دیه بر عاقله نوعی بیمۀ عمومی تلقی می شده که شکل امروزین آن تحمّل دیه از ناحیۀ دولت یا یک نهاد دولتی است.
البته این نکته از باب مثال ذکر می شود، و مقصود در هیچیک، انتخاب رای یا تحمّل دیه از ناحیۀ دولت یا یک نهاد دولتی است.
1 ـ احکام ثابت و متغیر، و به بیان بهتر، عناصر جهانشمول و موقعیتی به گونه ای در هم آمیخته در متون دینی اعم از قرآن و روایات آمده اند؛ و نمی توان براحتی مجموعۀ متون را به دو بخش: اکثریت دال بر احکام ثابت و اقلیت دال بر احکام متغیر، تقسیم کرد. بلکه در واقع باید تقسیمی سه ضلعی داشت و متون دینی را به دو بخش اقلیت که یکی دال بر عناصر جهانشمول فقط، و دیگری دالّ بر عناصر موقعیتی است و یک بخش اکثریت که در آن، عناصر جهانشمول و موقعیتی در کنار هم، با هم و بلکه در هم تنیده بیان شده اند، تقسیم کرد. و اگر دقیقتر نگاه کنیم، باز به یک تقسیم دو ضلعی می رسیم؛ زیرا عناصر موقعیتی همواره بر عناصری جهانشمول مبتنی هستند و از آن حکایت دارند. بنابراین باید نصوص دینی به دو بخش: یکی اقلیت دالّ بر احکام ثابت و عناصر جهانشمول و دیگری
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 415
اکثریت دال بر احکام جهانشمول و موقعیتی که با هم و در هم تنیده اند، تقسیم شود.
2 ـ هر جا حکمی را متغیر و موقعیتی معرفی کردیم، هنوز کار به پایان نرسیده؛ بلکه باید در آن مورد به جستجوی عناصر جهانشمولی باشیم که این حکم موقعیتی را در آن وضعیت خاص، اقتضا کرده است و چه بسا این عناصر جهانشمول در شرایط فعلی نیز مقتضایی خاص، غیر از آنچه طبیعت امر بدون درنظر گرفتن این عناصر ثابت اقتضا می کند، داشته باشد.
2 ـ 1 ـ 2 ـ ارتباط سیستمی عناصر جهانشمول و موقعیتی
آنچه در بخش قبلی اشاره کردیم، مربوط به نحوۀ بیان عناصر جهانشمول و عناصر موقعیتی بود؛ و این که در بسیاری از موارد این دو گونه از عناصر دینی، به صورت در هم تنیده بیان شده اند. در اینجا به نحوۀ ارتباط مفاد عناصر جهانشمول با یکدیگر و با مفاد عناصر موقعیتی توجه داریم. عناصر جهانشمول در هر زمینه از حیات فردی و اجتماعی بشر یک سیستم را تشکیل می دهند. این سیستم دارای اجزایی ثابت، لایتغیّر و دائمی است، و این همان چیزی است که ما از «دین» در آن زمینه می توانیم توقّع داشته باشیم. این بخش به دلیل «ثبوت»، مقدس است و این بخش ثابت و مقدس، دست یافتنی و قابل علم است و هدایتهای اصلی انبیا و راهنماییهای ماندگار آنها همین قسمت را تشکیل می دهد.
در همان حال، عناصر ثابت در هر موقعیت، مقتضیات خاصی دارند که این مقتضیات در عین ارتباط با دین با زمان و مکان نیز در رابطه اند. این مجموعه نیز تحت تاثیر عناصر جهانشمول است.
2 ـ 2 ـ پیکرۀ اصلی نظریه
«نظریه اندیشۀ مدوّن (نظام مند) در اسلام» با در نظر گرفتن مبانی کلامی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 416
مزبور، به عنوان نتیجۀ منطقی و دستاورد عقلی آن مقدمات، مطرح می شود. بر اساس این نظریه، اسلام در هر زمینه از حیات فردی و اجتماعی بشر، مجموعه ای از عناصر جهانشمول و ثابت دارد که سیستم اسلام را در آن عرصه تشکیل می دهد. ما از این مجموعه به عنوان «نظام» یاد می کنیم. برای مثال، «نظام اقتصادی اسلام» مجموعۀ عناصر ثابتی است که اسلام در زمینۀ اقتصاد با خود به ارمغان آورده و به هیچ زمان خاص یا مکان ویژه ای بستگی ندارد.
در کنار این عناصر جهانشمول، در هر عرصه، عناصر موقعیتی نیز وجود دارند که مجموعۀ آنها را «مکانیزم» می نامیم. پس در حالی که در حوزۀ اقتصاد فقط یک «نظام اقتصادی اسلام» داریم، اما به تناسب زمان و عصر یا مکان و وضعیت جغرافیایی و ـ به تعبیر بهتر ـ به تناسب «موقعیت» که شامل تمام امورِ موثر در اقتصاد است، شاهد مکانیزمهای متنوعی خواهیم بود. «مکانیزم اقتصادی اسلام در عصر رسول اکرم (ص)» یکی از این مکانیزمهاست که با توجه به شرایط اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جزیرةالعرب در صدر اسلام، طراحی شده است.
با این وصف، آنچه اسلام عزیز در هر زمینه از حیات بشر، چه فردی و چه اجتماعی، برای ما به ارمغان آورده است، مجموعه ای هماهنگ، منسجم، ثابت و دائمی است که می تواند الگوی عمل فردی و اجتماعی انسان در تمام دوران قرار گیرد. در کنار این گنجینۀ گرانقدر، تطبیق رسول اکرم (ص) و ائمۀ آل البیت (ع) را در روزگار خود، شاهدیم. این تطبیق، الگو یا الگوهایی از مکانیزم اسلامی در زمینه های گوناگون برای ما ارائه می کند، که می توان با الهام گرفتن از آنها، به طرّاحی مکانیزم اسلامی متناسب با شرایط زمان و مکان خود پرداخت.
«نظام» و «مکانیزم»، مجموعه ای از قوانین را به ارمغان می آورند که آنها را
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 417
«حقوق» یا «قانون» نام می دهیم. با این وصف، «حقوق اقتصادی اسلام» یا «قوانین اقتصادی اسلام» مجموعه قوانینی است که در پرتو «نظام اقتصادی اسلام» و «مکانیزم اقتصادی اسلام» به دست آمده است. از این رو در عین دارا بودن قوانین ثابت، از قوانین متغیر و وابسته به موقعیت خاص نیز برخوردار است. پس در هر عرصه از حیات آدمی، ما با سه مجموعۀ «نظام»، «مکانیزم»، و «حقوق»، مواجهیم.
1 ـ 2 ـ 2 ـ نظام
هر جهان بینی، تفسیری از انسان، رابطۀ او با جهان پیرامون خود و مبدا هستی ارائه می کند. این تفسیر، نمودهای گوناگونی در عرصه های مختلف حیات بشری خواهد داشت. این نمود در واقع، نظامی است که آن جهان بینی در آن زمینه عرضه می کند. پس جهان بینی اسلامی، به عنوان مثال در حوزۀ اقتصاد نمودی دارد که ما از آن به «نظام اقتصادی اسلام» یاد می کنیم. در حقیقت، «نظام» نتیجۀ منطقی و دستاورد قهری یک جهان بینی در یک زمینه از حیات بشری، چه فردی و چه اجتماعی، است. به دیگر سخن، موضوع قضایا در یک «نظام»، از مصادیق موضوع قضایا در جهان بینی است، و چون جهان بینی ثابت و لایتغیّر است، عناصر نظام نیز ثابت و غیر وابسته به زمان یا مکان خاصی هستند. با این وصف، هر نظام، مجموعۀ اموری است که یک جهان بینی در زمینۀ خاصی از حیات بشر ـ فردی یا اجتماعی ـ ارائه می کند و این عناصر از سه ویژگی برخوردارند:
1 ـ اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارند و جهانشمولند.
2 ـ همگی به یک حوزۀ خاص ـ مانند اقتصاد ـ ارتباط دارند.
3 ـ قضایا بیانی توصیفی دارند.
1 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ جهانشمولی عناصر نظام
تفسیری که یک جهان بینی از انسان و جهان پیرامون او و مبدا و منتهایش
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 418
می دهد، همگی جهانشمول و غیر وابسته به زمان و مکان خاصی است، گرچه این جهان بینی، الهی نباشد. به دیگر بیان، از نگاهِ معتقد به یک جهان بینی، آن جهان بینی جهانشمول است، هر چند در واقع به خطا رفته باشد. از این رو «نظام» که نمود جهان بینی در یک عرصه از حیات بشر است، از دید صاحب آن جهان بینی، امری جهانشمول می باشد. پس جهانشمولی به معنای صدق همیشگی و همه جایی قضایایی است که در یک جهان بینی یا نظام عرضه می شود، آنهم از دیدگاه کسی که به آن جهان بینی و نظام، معتقد است.
دین کامل نیز تفسیری از جهان، مبدا و منتهای آن و جایگاه انسان در این مجموعه، ارائه می کند، که به زمان و مکان خاصی وابسته نیست. این تفسیر اسلامی از حقایق عالم، در هر ساحت از حیات بشر نتیجه ای منطقی و ضروری خواهد داشت، که آن نتیجه نیز جهانشمول است و نظام اسلام را در آن زمینه تشکیل می دهد.
2 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ ارتباط عناصر نظام با یک زمینه
همچنان که گفتیم نمود جهان بینی در هر عرصه از حیات آدمی، نظامی است که آن جهان بینی در آن زمینه ارائه می دهد، از این رو تمام عناصر یک نظام، رنگ و بویی مخصوص به آن زمینه دارند. به عنوان مثال، عناصر «نظام اقتصادی اسلام» همگی به اقتصاد و رابطۀ انسان با منابع کمیاب، ارتباط دارند.
3 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ توصیفی بودن عناصر نظام
قضایایی که یک جهان بینی در زمینۀ خاصی ارائه می کند، گاهی دستوری و در قالب «باید و نباید» و زمانی توصیفی و در هیات «هست و نیست» می باشند. بنابراین ما قضایا را به لحاظ قالب لفظی ـ و نه ساخت محتوایی ـ به دو دستۀ دستوری و توصیفی یا انشایی و اخباری تقسیم می کنیم.
عناصر اخباری که در «نظام» یا «مکانیزم» وجود دارند، ممکن است تکوینی و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 419
واقعی یا اعتباری و جعلی باشند، و عناصر انشایی که در «حقوق» چهره می نمایند، همگی اعتباریند؛ هر چند این اعتبار بر یک واقعیت تکوینی متکّی باشد. بنابراین برای تبیین عناصر نظام، همواره از قضایای اخباری و توصیفی استفاده می شود، چه مفاد این قضایا تکوینی و واقعی، و چه اعتباری و جعلی باشد. از همین رو، قضیۀ «مالکیت وجود دارد» در «نظام اقتصادی اسلام» به عنوان یک عنصر تلقّی می شود، هر چند مفاد آن، یک اعتبار است، زیرا مالکیت مقصود در این قضّیه جز یک اعتبار نیست.
4 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ نظام کامل و انسجام عناصر آن
یک نظام زمانی کامل است که تمامی عناصر جهانشمول، در یک ساحت را دارا باشد. نظامهای اسلامی در عالم ثبوت، از این ویژگی برخوردارند؛ زیرا بر تافته از دین کامل می باشند. به تعبیر دیگر، دین کامل، نظامهای کامل ارائه می کند، نظامهایی که تمامی عناصر جهانشمول در یک زمینه را که در سعادت بشر موثر است، داراست.
از سوی دیگر، عناصر یک نظام باید با هم سازگار و هماهنگ باشند و هیچگونه تعارض و تنافی بین آنها نباشد. پس اگر ما در مقام اثبات عناصری هماهنگ در نظام اقتصادی اسلام ـ مثلاً ـ یافتیم، این ناسازگاری خود دلیل بر بطلان لااقل یکی از این عناصر و ناصحیح بودن آن و عدم مطابقت آنچه یافته ایم با واقع، خواهد بود.
5 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ رابطه نظامهای مختلف یک جهان بینی
از آنجا که نظامهای گوناگون یک جهان بینی، همگی نتیجۀ منطقی آن عقیده در ساحَتهای مختلف حیات بشرند، و صغریات یک کبری و جزئیات یک کلی تلقّی می شوند، همگی با هم مرتبط، سازگار و هماهنگند و مجموع آنها در واقع همۀ زمینه های زندگی بشر را در بر می گیرد. از این رو، بسیاری از عناصر در
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 420
نظامهای گوناگون یک جهان بینی، بسیار به هم نزدیک و بلکه تعابیری مختلف از یک واقعیتند.
6 ـ 1 ـ 2 ـ 2 ـ بخشهای یک نظام
عناصر یک نظام ـ که همگی جهان شمول، توصیفی و مرتبط به یک حوزۀ خاص هستند ـ به سه بخش تقسیم می شوند: 1 ـ مبانی؛ 2 ـ اهداف؛ 3 ـ اصول.
مبانی نظام
کلیاتی که یک عقیده به عنوان اصل مسلم در یک زمینه خاص می پذیرد و در پرتو پذیرش آن به عنوان سنگ بنای این ساختار، دیگر عناصر نظام را بر آن استوار می کند، مبانی آن نظام شمرده می شوند. برای مثال، در حوزۀ اقتصاد، امور زیر را می توان به عنوان مبانی نظام اقتصادی اسلام معرفی کرد:
1 ـ مالکیت؛ 2 ـ مباحات عمومی؛ 3 ـ آزادی اقتصادی؛ 4 ـ کفالت همگانی یا مسوولیت مشترک؛ 5 ـ ارزش کار، حق و سرمایه.
در زمینۀ سیاست، برخی از مبانی نظام سیاسی اسلام عبارتند از:
1 ـ پیوند مستحکم دین و سیاست؛ 2 ـ اختصاص حاکمیت مطلق به خداوند تبارک و تعالی؛ 3 ـ مالکیت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) نسبت به ثروتهای طبیعی؛ 4 ـ ولایت فقیه در روزگار غیبت معصوم(ع)؛ 5 ـ ابتنای قوانین بر احکام اسلامی؛ 6 ـ وحدت امّت اسلام؛ 7 ـ وحدت حکومت اسلامی؛ 8 ـ جهانی بودن حکومت اسلامی؛ 9 ـ آزادی عقیده و بیان؛ 10 ـ احترام به امیال و عواطف انسان.
و به همین صورت می توان اموری مانند: 1) فطرت الهی انسان؛ 2) وجود روح مجرد در انسان؛ 3) نشات گرفتن همۀ زیباییها از ناحیه خداوند متعال؛ و... را به عنوان مبانی نظام هنری اسلام معرفی کرد.
تمامی این امور عناصری همه جایی و همه زمانی (جهانشمول) هستند، که
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 421
اسلام عزیز به عنوان کلیاتی پذیرفته شده در زمینه های گوناگون، ارائه می کند و با پذیرش آنها، سایر عناصر نظام را در ساحتهای مختلف بر روی آنها بنابراین می نهد. مبانی یک نظام، ممکن است اموری اعتباری باشند؛ مانند: مالکیت و مباحات عمومی و آزادی اقتصادی در مبانی نظام اقتصادی اسلام و یا ولایت فقیه در عصر غیبت معصومین(ع) و آزادی عقیده و بیان در مبانی نظام سیاسی اسلام، و ممکن است این مبانی، اموری تکوینی و حقیقی باشند؛ مانند: اختصاص حاکمیت مطلق به خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در مبانی نظام سیاسی اسلام، یا فطرت الهی بشر و وجود روح مجرد در انسان در مبانی نظام هنری اسلام.
در گذشته نیز اشاره کردیم، هر چند عناصر نظام همگی بیانی توصیفی دارند، ولی ممکن است بیانگر اموری اعتباری باشند، همانگونه که امکان دارد اموری حقیقی و تکوینی را بیان کنند.
اهداف نظام: اهداف یک نظام، اموری کلی است که دستیابی به آنها، در آن نظام، مطلوب است. این عناصر در اغلب موارد اموری حقیقی و تکوینی هستند. برای مثال، «کفاف عمومی» و «تعدیل ثروت»، عناصر عدالت اجتماعی در بُعد اقتصادی را در نظام اقتصادی اسلام تشکیل می دهند و «عدالت اجتماعی در زمینۀ اقتصاد» خود یکی از اهداف نظام اقتصادی اسلام محسوب می شود. اقتدار اقتصادی حکومت اسلامی نیز از اهداف همین نظام است.
با همین نگرش می توان اموری مانند: «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و تقویت روح بندگی»، «استقلال حکومت اسلامی در ابعاد مختلف»، «اقتدار سیاسی حکومت اسلامی»، «تامین امنیت داخلی و جهانی»، «تامین عدالت در تمامی زمینه ها» و «نشر و توسعه اسلام» را به عنوان اهداف نظام سیاسی اسلام معرفی کرد.
در زمینۀ هنر نیز می توان اموری مانند: «تعالی روح الهی در انسان»، «صیقل
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 422
روح از زنگارهای جهان مادی»، «ارائه ارزشهای اسلامی به زبان هنر» و «بهره گیری از هنر به عنوان ابزاری برای دفاع از اسلام و هجوم علیه فرهنگ شرک و الحاد» را با عنوان اهداف نظام هنری اسلام ارائه کرد.
اهداف هر نظام، بسان دیگر عناصر نظام، اموری همه جایی و همه زمانی (جهانشمول)، توصیفی و مرتبط به زمینۀ آن نظام (اقتصاد، سیاست، هنر و...) می باشند.
اصول نظام: کلیاتی که یک نظام بر اساس مبانی خود برای رسیدن به اهدافش یا دور شدن از آنها ارائه می کند، اصول آن نظام محسوب می شوند. اصولی که شیوۀ دستیابی به اهداف را بر اساس مبانی می نمایانند، «اصول مثبت» و آنها که راه دور شدن از اهداف را نشان می دهند، «اصول منفی» خواهند بود. در واقع، «اصول مثبت» اموری است که بودن آنها می تواند اهداف را تامین کند؛ در حالی که «اصول منفی» نبودشان تامین کنندۀ اهداف است.
بدون شک همانگونه که مجموعۀ امور مفروض و پذیرفته شده در یک زمینه، مبانی نظام مرتبط با آن زمینه را تشکیل می دهد و به همان شکل که مجموعۀ اموری که رسیدن به آنها در یک نظام مطلوب است، اهداف آن نظام را سامان می دهد، به همین ترتیب پیاده کردن تمام اصول مثبت و اجتناب از تمامی اصول منفی، در فضایی که همۀ مبانی پذیرفته شده و در صورت نیاز در قالب قانون صیانت شده اند، می تواند ضامن تحقق اهداف نظام به طور کامل باشد و لذا گاه ممکن است به کارگیری برخی از اصول مثبت یا دوری از گروهی از اصول منفی یا عدم اعتنا به تامین تمامی مبانی باعث شود از اهداف نظام دور افتاده و از رسیدن به آنها محروم شویم. به عنوان مثال، اگر «فعالیت اقتصادی» ـ که یک اصل مثبت در نظام اقتصادی اسلام است ـ در جامعه رونق یابد، ولی از «ربا» ـ که یک اصل منفی در نظام اقتصادی اسلام است ـ جلوگیری نشود، نتیجه همان چیزی خواهد بود که ما
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 423
امروز در کشورهای سرمایه داری شاهد آن هستیم و آن عمیقتر شدن شکاف میان طبقه فقیر و غنی، و تکاثر اموال در دست عدۀ معدودی در جامعه است که با «تعدیل ثروت» ـ که یکی از عناصر عدالت اجتماعی در بُعد اقتصاد و یکی از اجزای این هدفِ مهمِ نظام اقتصادی اسلام است ـ کاملاً تناقض دارد.
اصول مثبت نظام اقتصادی اسلام، چهار امر کلی است: 1 ـ فعالیت اقتصادی؛ 2 ـ توزیع مجدّد ثروت؛ 3 ـ قرض الحسنة؛ 4 ـ مدیریت لایق اقتصادی.
و اصول منفی این نظام عبارتند از: 1 ـ ربا یا سوددهی سرمایه خارج از جریان؛ 2 ـ بیماریهای اقتصادی (کم فروشی، احتکار، خیانت، ...)؛ 3 ـ اکل مال به باطل (اکتساب ثروت و مال به چیزی که مال و ثروت نیست)؛ 4 ـ افراط و تفریط.
در ساحَت سیاست برای نظام سیاسی اسلام، می توان امور زیر را به عنوان اصول مثبت معرّفی کرد: 1 ـ جهت دهی تبلیغات در راستای اهداف نظام سیاسی اسلام؛ 2 ـ ترغیب به اتحاد؛ 3 ـ نظارت عمومی و مسوولیت همگانی؛ 4 ـ بیعت؛ 5 ـ شورا؛ 6 ـ حمایت از اقلیتهای مذهبی؛ 7 ـ حمایت از مسلمانان جهان؛ 8 ـ جهاد.
و در همین زمینه اصول زیر را می توان به عنوان اصول منفی ارائه نمود:
1 ـ عصبیّت؛ 2 ـ قبول حکومت جائر؛ 3 ـ فرقه گرایی؛ 4 ـ اسراف و رفاه طلبی؛ 5 ـ بی تفاوتی سیاسی؛ 6 ـ خودکامگی حکومت؛ 7 ـ مداخلۀ قهرآمیز در سایر کشورها برای تحمیل عقیده؛ 8 ـ مداخله در امور داخلی سایر کشورها.
در زمینۀ هنر می توان اموری مانند: بهره گیری از ابزارهای مناسب هنری و توجه به مخاطبین در هنر را به عنوان «اصول مثبت» و اموری همچون: انگیزش شهوات حیوانی و گسترش پوچی و بی هدفی را به عنوان «اصول منفی» در نظام هنری اسلام معرفی نمود.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 424
7 ـ 1 ـ 1 ـ 2 ـ نظام و رابطۀ بخشهای آن
آشکار شد که «نظام»، از سه بخش مبانی، اهداف و اصول تشکیل می شود و همگی در عین ثابت و توصیفی بودن، مرتبط به زمینۀ خاص آن نظام هستند. این سه بخش ارتباطی تنگاتنگ دارند، که نمودار زیر، آن را نشان می دهد:
در این «نظام» (سیستم)، «اصول» یا راهها، مسیر رسیدن به «اهداف» را بر اساس «مبانی» یا دور شدن از آنها را بر این اساس نشان می دهند. با توجه به اینکه «نبودِ اصول منفی» خود جزو اصول مثبت خواهد بود، می توان اصول را راه رسیدن به اهداف بر اساس مبانی تعریف کرد. به دیگر سخن، اگر از اصول منفی اجتناب کنیم، در فضای پذیرش مبانی، به سوی اهداف خواهیم رفت. در این نگرش می توان نمودار زیر را برای تصویر یک «نظام» ارائه کرد:
برای روشنتر شدن ارتباط تنگاتنگ مبانی، اهداف و اصول در یک نظام، به این مثال توجه کنید: در نظام اقتصادی اسلام، با پذیرش «مالکیت» در بخش خصوصی به عنوان یک مبنا و «تعدیل ثروت» به عنوان یک هدف، «توزیع مجدّد ثروت» به عنوان یک اصل مثبت معنا پیدا می کند، زیرا اگر اسلام به کلی منکر مالکیت خصوصی شده بود، دیگر ثروت شخصی مفهوم خود را از دست می داد و معنا نداشت که اسلام «تعدیل ثروت» را به عنوان هدف در نظام اقتصادی خود، ارائه کند. از سوی دیگر «توزیع مجدد ثروت» وقتی مفهوم پیدا می کند که مالکیت خصوصی پذیرفته شده باشد تا صاحبان سرمایه مالک محسوب شده و از طریق توزیع مجدد درآمد، ثروت از قلّه ها به درّه ها ریخته شود و «تعدیل ثروت» تحقّق پیدا کند.
2 ـ 2 ـ 2 ـ مکانیزم
همانگونه که در قبل بیان شد، عناصر ثابت در هر زمینه، نظام مربوط به آن
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 425
حوزه را تشکیل می دهند و این عناصر با یکدیگر ارتباطی تنگاتنگ و منسجم دارند. افزون بر عناصر ثابت، همواره به عناصر متغیر برخورد می کنیم که به موقعیت یعنی زمان و مکان پیاده شدن نظام، وابستگی دارد. اصول هر نظام، راههایی را تبیین می کند که بر اساس مبانی آن نظام می توان به اهداف آن نظام نایل شد. این اصول در هر زمان و مکان (موقعیت)، دو امر را در پی دارد:
1 ـ روشی برای پیاده کردن آن اصول در آن موقعیت؛
2 ـ نمودی خاص از آن اصول در آن موقعیت.
ما مجموعۀ این دو امر را که به زمان و مکان خاص (موقعیت) بستگی دارند، «مکانیزم» می نامیم. با این وصف، مکانیزم، مجموعۀ عناصر موقعیتی را تشکیل می دهد که با اصول نظام ارتباطی مستحکم دارند. به دیگر سخن، عناصر مکانیزمی در عین ارتباط با زمان و مکان، با اصول نظام مرتبطند.
روش یا روشهای پیاده کردن اصول نظام در یک موقعیت خاص را «روش یا روشهای مکانیزمی» نام می نهیم. نمودهای خاص هر یک از اصول در موقعیت خاص «اصول مکانیزمی» را تشکیل می دهند.
1 ـ 2 ـ 2 ـ 2 ـ روش مکانیزمی
هنگامی که قرار است در جامعه ای یک نظام پیاده شود، بی شک در آن جامعه وضعیتی خاص نسبت به زمینۀ آن نظام وجود دارد که می بایست این «وضعیت موجود» را به «وضعیت مطلوب» که در آن، اصول نظام در جامعه حاکم باشد، منتقل کرد. شیوۀ گذر از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب» در زمان و مکان خاص، «روش مکانیزمی» محسوب می شود و بخشی از «مکانیزم» را تشکیل می دهد.
به عنوان مثال، در مراجعه به نظام اقتصادی سرمایه داری در می یابیم که «از بین بردن بی کاری» به عنوان اصلی برای رسیدن به «رفاه عمومی» که یک هدف
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 426
اصلی این اقتصاد است، معرفی می شود. در همین حال، هنگامی که نظام سرمایه داری به دنبال پیاده کردن این اصل در جامعه است، شیوه های گوناگونی از سوی اقتصاددانان سرمایه داری پیشنهاد می گردد:
1 ـ «ژاک روئف» اقتصاددان فرانسوی، علت بی کاری «را بیمۀ بی کاری» می داند و از بین بردن این بیمه را به عنوان راهی برای ریشه کن کردن بی کاری مطرح می کند.
2 ـ «جان ماینردکینز» اقتصاددان انگلیسی معتقد است افزایش کسر بودجۀ دولت باعث بالا رفتن تقاضا و در نتیجه افزایش اشتغال خواهد شد. از این رو افزایش کسر بودجۀ دولت را شیوۀ از بین بردن بی کاری می داند.
3 ـ «میلتون فریدمن» استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو، افزایش بسیار محدود حجم سالانۀ پول از سوی دولت که با سطح مبادلات انطباق داشته باشد از شیوۀ بر طرف کردن بی کاری در جامعه می شمارد.
این سه نمونه، روشهای مختلف مکانیزمی هستند که توسط اقتصاددانان سرمایه داری در دایرۀ این نظام ارائه شده اند. بیتردید، این شیوه ها نمی توانند در هر موقعیتی موثر باشند و «وضعیت موجود» را به «وضعیت مطلوب» انتقال دهند؛ بلکه چه بسا شیوه ای که در یک جامعه یا در یک زمان مفید است، در زمان یا مکان دیگر نتیجه ای معکوس داشته باشد. قضایای مربوط به «روش مکانیزمی» را می توان در قالب قضایای شرطی به شکل زیر ارائه کرد: «اگر این روش مکانیزمی، آنگاه این اصل». یعنی هر روش مکانیزمی، در واقع مدعی این است که اگر پیاده شود می تواند زمینۀ پیاده شدن یک یا چند اصل را فراهم کند. با این توضیح می توان مثال بالا را به شکل زیر تعبیر کرد:
1 ـ اگر بیمۀ بی کاری از بین برود، آنگاه بی کاری از بین می رود (روش مکانیزمی ژاک روئف).
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 427
2 ـ اگر کسر بودجۀ دولت افزایش یابد، آنگاه بی کاری کاهش خواهد یافت (روش مکانیزمی جان ماینردکینز).
3 ـ اگر حجم سالانۀ پول توسط دولت به صورت بسیار محدود و منطبق با سطح مبادلات افزایش یابد؛ آنگاه بی کاری بر طرف خواهد شد (روش مکانیزمی میلتون فریدمن).
چنانچه ملاحظه می شود، در داخل یک نظام برای پیاده کردن یک اصل، ممکن است شیوه های مختلفی ارائه شود، در این میان شیوه ای موفق خواهد بود که در موقعیت مزبور بتواند در کوتاهترین زمان، «وضعیت موجود» را به «وضعیت مطلوب» تبدیل کند. از اینرو، آگاهی از موقعیت و شناخت کامل متغیرهای موثر در وضعیت موجود و مطلوب، نقشی اساسی در یافتن کاراترین روش مکانیزمی دارد. بنابراین، ارائه روش مکانیزمی موثر، در گرو شناخت عمیق اصول نظام از یک سو و موقعیت خارجی از سوی دیگر، می باشد.
2 ـ 2 ـ 2 ـ 2 ـ اصول مکانیزمی
اصول هر نظام، عناصری ثابت و جهانشمول هستند، ولی ممکن است در هر موقعیتی نمودی خاص متناسب با شرایط زمان و مکان داشته باشد. به دیگر سخن، تطبیق هر اصل در هر موقعیت ممکن است رنگ آن موقعیت را به خود بگیرد. برای مثال، اسلام قرض الحسنه را یک اصل مثبت، و سوددهی سرمایۀ خارج از جریان ـ یعنی ربای قرضی ـ را یک اصل منفی در نظام اقتصادی خود معرفی می کند. از سوی دیگر در روزگار ما بانک به صورت یک جزء حتمی در ساختار اقتصادی برای تسهیل مبادلات گستردۀ کنونی مطرح است، از این رو می توان بانکداری بدون ربا را به عنوان نمود این دو اصل در موقعیت کنونی در نظر گرفت؛ و از آن به عنوان مجموعهای از اصول مکانیزمی یاد کرد.
باید توجه داشت که «اصول مکانیزمی» قضایایی توصیفی و همردیف با اصول
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 428
نظام هستند. در واقع «اصول مکانیزمی» را می توان ترجمان یک یا چند «اصل نظام» در زمان یا مکان خاص دانست.
3 ـ 2 ـ 2 ـ حقوق
در هنگام اجرای یک نظام با مکانیزم خاص در جامعه ای مشخّص، آنچه در مقام عمل راهنمای افراد قرار می گیرد «قوانین» است. ما مجموعۀ این قوانین را «حقوق» مینامیم.
بخشی از این «حقوق» به طور مستقیم از خودِ نظام نشات می گیرد، و مانند نظام به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد. این بخش را «حقوق ثابت» نام می نهیم.
بخش دیگر حقوق، از مکانیزم سرچشمه می گیرد و همانند آن، وابسته به موقعیت خاصی است. به این بخش «حقوق متغیر» می گوییم. گاه حقوق ثابت و متغیر در قالبی کاملاً جدا نمود پیدا می کنند، و زمانی به صورت آمیخته و در چهرۀ یک حکم، تجلی می نماید. مبانی و اصول نظام می توانند منشا «حقوق ثابت» باشند، امّا اهداف هیچگاه چنین موقعیتی ندارند، زیرا مقاصدی هستند که جامعه با اجرای نظام، بدان نایل می شود.
قضایای حقوقی غالباً زبانی دستوری دارند، هر چند ممکن است گاه در شکل احکام وضعی و با چهرهای توصیفی خود را بنمایانند. به دیگر سخن، قوانین، برخی تکلیفی و گروهی وضعی می باشند. قوانین تکلیفی، از طریق الزام یا ترغیب، منع یا ترهیب، و یا اباحه، افراد را به طور مستقیم به مسیرهای خاصی هدایت می کند یا از مسیرهای خاصی باز می دارند. از این رو، قوانین تکلیفی همواره در چهرۀ دستور ـ چه الزامی و چه غیر الزامی ـ تجلّی می کنند. در مقابل، قوانین وضعی با زبانی توصیفی به اعتبار برخی از امور دست می زنند و از این رهگذر مجموعه ای از دستورها را برای افراد به ارمغان می آورند. به عنوان
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 429
مثال، هنگامی که در قوانین اسلامی پذیرفته می شود که حیازت مباهات عمومی عامل مالکیت آنهاست، این قانون وضعی با زبانی توصیفی، اباحۀ تصرفات مالک، منع از تصرفات دیگران بدون اذن مالک و احکامی دستوری از این قبیل را در پی دارد.
احکام وضعی یا تکلیفی، گاهی ثابت و زمانی متغیرند؛ برای نمونه، مالکیت شخص نسبت به مباهات عمومی که آن را حیازت می کند یک حکم وضعی ثابت است، در حالی که شرطیت ثبت سفارش برای واردات کالا در زمان خاص، یک حکم وضعی متغیر است. به همین ترتیب، تحریم خرید و فروش شراب یک حکم تکلیفی ثابت، و منع از مبادلۀ کوپن، یک حکم تکلیفی متغیر است.
1 ـ 3 ـ 2 ـ 2 ـ رابطۀ نظام، مکانیزم، حقوق
تا حال آشکار شد که قوانین ثابت و متغیر، قضایای توصیفی و دستوری، عناصر نظام، مکانیزم، و حقوق چگونه از ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر برخوردارند. حاصل آنچه گذشت را می توان در قالب نمودار زیر به تصویر کشید:
2 ـ 3 ـ 2 ـ 2 ـ، مکانیزم و حقوق در عالم ثبوت و اثبات
آنچه تا حال بیان شد، رابطۀ بین جهان بینی، نظام، مکانیزم و حقوق در عالم ثبوت و واقع بود. یک جهان بینی، در هر عرصه از حیات آدمی نمودی دارد که نظام مربوط به آن حوزه، از دیدگاه آن عقیده، می باشد. این نظام از عناصری جهانشمول و ثابت تشکیل شده و در هر زمان و مکان برای گذر از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب»، نیازمند روشهای مکانیزمی خاصی است؛ همچنین اصول نظام برای اجرا در هر زمان و مکان خصوصیاتی پیدا می کنند و اصول مکانیزمی را تشکیل می دهند. بازتاب عملی نظام، در «حقوق ثابت» تجلی می کند و چهرۀ اجرایی مکانیزم، در «حقوق متغیر».
در مکاتب بشری این چینش ثبوتی در مراحل اثبات نیز ثابت می ماند؛ یعنی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 430
ابتدا یک مکتب پذیرفته می شود، آنگاه نمود آن مکتب در عرصهای خاص از زندگی آدمی در قالب یک نظام تجلی می کند، سپس مکانیزم و حقوق ثابت و متغیر رخ می نمایانند.امّا در مکاتب الهی وضعیت بر این منوال نیست. یک پیامبر و یا امام ممکن است حقوق ثابت یا متغیری را که مردم بدان نیازمندند ارائه کند؛ بدون آنکه نظام یا مکانیزمی را که منشا این قوانین است، به طور واضح تبیین نماید. زیرا آنچه در عمل مورد احتیاج است، همان قوانین است و نظام یا مکانیزمی برای رسیدن به این قوانین، مورد نیاز است.
به دیگر سخن، در عقاید بشری این انسان است که با فکر و اندیشۀ خود تصویری از جهان اطراف خویش و جایگاه خود در آن به دست می آورد؛ سپس بر آن اساس، عرصههای گوناگون حیات خویش را تفسیر می کند و به ارائۀ نظامهای گوناگون می پردازد. او هر قدر به جهان بینی دقیقتری دست یافته باشد، در دستیابی به نظامهای کاملتر موفقیت بیشتری خواهد داشت. ابزار او در این امر، عقل و علم خود اوست که با مراجعه به آنها جهان و موقعیت خویش در آن را ادراک می کند و سپس بر اساس چنین ادراکی، به نظامهای گوناگون در زمینههای مختلف حیات خویش دست می یازد. مکانیزمهای متناسب را می یابد و به قانونگذاری بر اساس نظامها و مکانیزمها می پردازد. او در این فرآیند، متعبد به دستوری خاص نیست و فقط به راهنمایی عقل و خرد خویش عمل می کند و در حیطۀ ادراک و عقل خود به تفسیر و تقنین می پردازد. اگر او بشر را آزاد دانست، و فرد را اصیل شمرد، و این افراد را در جستجوی لذت و منفعت، آزاد به حساب آورد و جهان را صحنه ای برای رقابت این اشخاص در تصاحب کامیابیِ بیشتر دید، آنگاه در مبانی هر نظام در هر حوزه از حیات بشر آزادی در آن زمینه، و محدودیت آزادی هر فرد و آزادی دیگران را می پذیرد؛ و در زمرۀ اهداف بلکه در قلّه آن، دستیابی به نهایت لذت را قرار می دهد. به عنوان مثال، در نظام اقتصادی،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 431
مالکیت فردی را که نمود اصالت فرد در ناحیۀ اقتصاد است و آزادی مطلق فعالیتهای اقتصادی را که تجلی آزاد انگاشتن مطلق انسان است، به عنوان «مبانی» قبول می کند و هدف را دستیابی بشر به نهایت رفاه مادی، قرار می دهد. در اصول نیز «بازار آزاد» را به عنوان راهی برای رسیدن به هدف معرفی می کند؛ آنگاه روشهای مکانیزمی رسیدن به چنین بازاری (گذر از وضعیت موجود به مطلوب) و چگونگی این بازار را در زمان و مکان خاص (اصل مکانیزمی) تعیین می کند و در انتها، به تقنین قوانین مُلهَم از نظام و مکانیزم می پردازد و جنبههای اجرایی را تامین می کند.
امّا در مکاتب الهی، هر چند در عالم ثبوت وضع بر همین منوال است و همین چینش وجود دارد و حرکت از بالا به پایین آغاز می شود، امّا در عالم اثبات، مساله متفاوت است. به این معنا که پروردگار آگاه از همۀ امور و محیط به تمام اشیا، با علم به جای جای هستی، هم از جایگاه انسان در عالم باخبر است و هم مبانی، اهداف، و اصول را در عرصههای مختلف زندگی می داند. هم به چگونگی اجرای اصول در زمان و مکان خاص داناست و هم از کیفیت گذر از وضعیت موجود به مطلوب آگاهی دارد. هم قوانین ثابت را می شناسد و هم به قوانین متغیر احاطه دارد. امّا آنچه از این میان در اختیار آدمیان قرار می گیرد و از طریق انبیای الهی بدانان ابلاغ می شود، به خصوصیات آن دین بستگی دارد. اگر آن دین برای مدت محدودی آمده است، فقط نیاز آدمیان در آن محدوده را بیان می کند. ولی اگر دین خاتم است و تا روز قیامت دین دیگری بعد از آن نخواهد آمد، می بایست به گونه ای باشد که نیازهای تمام اعصار و امصار را تامین کند و اسلام عزیز چنین دینی است. بنابراین، اسلام به عنوان آخرین دین و به عنوان یک دین کامل، تمامی قضایای جهانشمول و ثابت را با خود به ارمغان آورده است و نبّیِ گرامی آن ـ علیه الصلوة و السلام ـ و ائمۀ آلالبیت ـ علیهم السلام ـ در زمان خود افزون
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 432
بر عناصر ثابت، عناصر موقعیتی را که مرتبط به زمان و مکان آنان بود برای مردم بیان نمودهاند. از این رو بخشی از عناصر دینی، جهانشمول و ثابتند و گروهی متغیر و موقعیتی. همانگونه که قبلاً گفتیم، در قرآن و سنت، ما هم به عناصر جهانشمول ـ توصیفی یا دستوری ـ بر می خوریم که در واقع بیانگر اجزای نظامهای مختلف اسلامی، یا حقوق ثابت نشات گرفته از آنهاست، و هم با اجزای متغیر ـ توصیفی یا دستوری ـ مواجهیم که به حل مشکلاتِ موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ یعنی زمان و مکانی که معصومین ـ علیهم السلام ـ در آن می زیستهاند، اختصاص دارد. بیشک، بخش اوّل یعنی عناصر ثابت ـ توصیفی یا دستوری ـ راهنمای ما در هر زمان و مکانی هستند. امّا بخش دوّم یعنی عناصر متغیر و وابسته به موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ نیز می تواند ما را در یافتن راه حلهای مربوط به زمان و مکان خودمان یاری کند، زیرا چه بسا بتوان از شیوۀ تطبیق عناصر نظام به وسیلۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ در موقعیتهای خاص به قوانین این تطبیق دست یافت و دانشی که روابط بین اجزای نظام با روشها و اصول مکانیزمی را تبیین می کند، به دست آورد. اگر در این تلاش کامیاب باشیم می توانیم آن دانش را دانشی اسلامی بنامیم. و به عنوان مثال، «علم اقتصاد اسلامی» داشته باشیم. پس «علم اقتصاد اسلامی» در صورتی قابل دستیابی است که ما بتوانیم از تطبیقاتی که ائمه ـ علیهم السلام ـ نسبت به عناصر نظام اقتصادی اسلام در روزگار خود انجام داده اند ـ یعنی از اصول مکانیزمی اقتصادی اسلام مربوط به زمان معصومین (ع) ـ و یا از شیوه ای که برای گذر از «وضعیت موجود» در زمان خود به «وضعیت مطلوب» در آن روزگار بهره جستهاند، یعنی روشهای مکانیزمی اقتصادی اسلام مربوط به زمان معصومین ـ علیهم السلام ـ قوانینی کلی برای استخراج اصول مکانیزمی یا روشهای مکانیزمی بیابیم.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 433
بنابراین، آنچه از منابع اسلامی می توان به دست آورد به سه بخش قابل تقسیم است:
1 ـ عناصر ثابت ـ توصیفی یا دستوری ـ که اجزای نظامهای اسلامی یا حقوق نشات گرفته و از آنها را تشکیل می دهد. این بخش با توجه به توضیحاتی که پیرامون حقیقت دین، و دین خاتم بیان شد، بخشی است که بدون شک قابل استخراج از منابع اسلامی است و پس از به دست آوردن، راهنمای تمامی مسلمانان در سراسر تاریخ و در هر سرزمینی خواهد بود.
2 ـ عناصر متغیر ـ توصیفی یا دستوری ـ مرتبط به موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ که اجزای مکانیزمهای اسلامی در روزگار معصومین ـ علیهم السلام ـ و حقوق نشات گرفته از آنها را تشکیل می دهد. این بخش نیز بدون شک قابل استخراج از منابع اسلامی است، ولی فقط در موقعیتی می تواند مورد استفاده قرار گیرد که درست مشابه موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ باشد. به بیان دیگر، در موقعیتهای مشابه موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ مکانیزمهای ارائه شده از سوی آنان لازم الاتباع است، زیرا آنان همان گونه که در امر دین معصوم و عالم بوده اند در امور دنیا نیز آگاه و از هر گونه لغزشی مبرّا بوده اند.
3 ـ روشهایی کلی برای اصول یا مکانیزمهای اسلامی که چگونگی تطبیق اصول نظام در شرایط مختلف یا گذر از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب» در موقعیتهای گوناگون را بیان می کند. استخراج این بخش، امری محتمل در منابع اسلامی می باشد و این همان است که از آن، به دانش اسلامی در زمینههای گوناگون یاد کردیم. بیتردید، اگر چنین دانشی در ساحتی از حیات آدمی از منابع اسلامی به دست آمده، بهره برداری از آن و کاربرد ضوابط و قوانین آن، امری لازم و ضروری خواهد بود.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 434
3 ـ 2 ـ نتایج روش شناختی نظریه
در خلال بحثهای گذشته آشکار شد که در مواجهه با اسلام عزیز می بایست به کشف نظامهای مختلف، مکانیزمهای گوناگون مرتبط به زمان معصومین ـ علیهم السلام ـ و احیاناً دانشهای اسلامی از منابع اسلام شناسی (کتاب و سنت) اقدام کنیم. از سوی دیگر، باید به تشخیص مکانیزمهای اسلامی متناسب با روزگار خود بپردازیم.
در این امر مهم، نیازمند یافتن روش متناسب با مورد هستیم، یعنی هم باید برای آنچه از کتاب و سنت می طلبیم، روش مناسبی داشته باشیم و هم در دستیابی به مکانیزمهای اسلامی از شیوه های مناسب بهره گیریم.
1 ـ 3 ـ 2 ـ راههای کشف نظام
از آنجا که «نظام» از یک سو به «جهان بینی» مرتبط است و از سوی دیگر به «حقوق»، برای کشف یک نظام اسلامی از منابع دینی سه راه متصور است:
1 ـ راه از بالا به پایین؛ به این معنا که با شناخت جهان بینی اسلامی به بررسی بازتاب این جهان بینی در عرصههای مختلف حیات بشری بپردازیم و عناصری از نظامهای اسلامی را کشف نماییم.
شهید بزرگوار علاّمه مطهری ـ رضوان الله علیه ـ با بهره برداری از این شیوه کوشیده است بازتاب برخی عناصر اعتقادی، مانند «عدل»، را در ساحت اقتصاد به دست آورد.
2 ـ راه مستقیم؛ در این روش با مراجعه به منابع اسلامی ـ کتاب و سنت ـ عناصری از نظامهای مختلف که در آن منابع بیان شده یا از آنها قابل استنباط است، شناسایی می شود.
ما در تدوین «ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن» از این راه
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 435
بهرهبردهایم.
3 ـ راه از پایین به بالا، در این راه با مراجعه به حقوق و تشخیص عناصر ثابت آن، اجزایی از نظامی که این عناصر از آن نشات گرفته است، به دست خواهد آمد.
شهید سید محمدباقر صدر در کتاب ارزشمند «اقتصادنا» از این طریق تلاش کرده است برخی عناصر نظام اقتصادی اسلام را استنباط نماید.
زمانی می توان ادعا کرد تمامی عناصر یک نظام اسلامی به دست آمده است که هر سه راه، آزموده شده باشد. زیرا گر چه هر یک از این راهها برای دستیابی به همۀ اجزای یک نظام در عالم واقع و ثبوت کافی است، ولی در مقام کشف و عالم اثبات، ممکن است محدودیت دانش باعث شود بعضی از عناصر نظام را از یک راه به دست نیاوریم و از راه دیگر به آن نایل شویم.
بدیهی است اگر در این تلاش به عناصر مناقض و منافی یکدیگر دست یابیم، این تنافی و تناقض خطای ما را در برخی مقدمات و در نتیجهای که بدان دست یافتهایم نشان می دهد و تجدیدنظر در راه آزموده شده را بر ما لازم می کند.
باید توجه داشت در تمامی راههای مذکور باید به حجتی مقبول ـ به اصطلاح علم اصول ـ دست یابیم، از این رو می توان گفت ما در استنباط نظامهای اسلامی از شیوۀ فقهی بهره میجوییم و با استناد به «فقه سنتی و اجتهاد جواهری» به استنباط عناصر نظامهای مختلف و حقوق ثابت نشات گرفته از این نظامها، می پردازیم.
به خوبی آشکار است که استخراج عناصر نظام، با استنباط حقوق ثابت نشات گرفته از آن، همگام و هماهنگ است؛ از این رو روشن شدن روشهای استخراج نظام برای آگاهی از طرق استنباط حقوق ثابت و بالعکس، کافی می نماید.
2 ـ 3 ـ 2 ـ روش استخراج مکانیزمهای معصومین (ع)
مکانیزمهای مرتبط به موقعیت معصومین ـ علیهم السلام ـ در بر گیرندۀ عناصر
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 436
متغیری است که از سوی آن بزرگان بیان شده است. برای تشخیص این عناصر باید به منابع اسلامی ـ کتاب و سنت ـ و کتب تاریخی مربوط به روزگار معصومین مراجعه کرد و به شیوۀ فقهی و با بهره گیری از «فقه سنتی و اجتهاد جواهری» به استنباط پرداخت. از اینرو از میان راههای ارائه شده برای دستیابی به نظامهای اسلامی دو راه در اینجا قابل استفاده است:
1 ـ راه مستقیم؛ یعنی با مراجعه به منابع اسلامی ـ کتاب و سنت ـ و تاریخ روزگار معصومین، عناصر متغیر مربوط به آن شرایط را دریابیم.
2 ـ راه از پایین به بالا؛ در این راه با مراجعه به حقوق و تشخیص عناصر متغیر آن، اجزایی از مکانیزمی که این عناصر از آن نشات گرفته است، به دست خواهد آمد.
3 ـ 3 ـ 2 ـ روش رسیدن به دانشهای اسلامی
قبلاً گذشت که دستیابی به دانشهای اسلامی و روش تطبیق عناصر نظام در موقعیتهای خاص یا گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب در شرایط مختلف، امری محتمل است و تا حال در این زمینه تجربۀ ملموسی ارائه نشده است. از این رو نمی توان شیوه های چندان متقنی در این ساحت ارائه کرد، هر چند گاه و بیگاه جرقههایی امیدبخش می درخشد و آرزوی رسیدن به این مهم را در جانهای مشتاق زنده می کند.
4 ـ 3 ـ 2 ـ منابع و روش کشف مکانیزم
برای رسیدن به مکانیزم متناسب با موقعیتی خاص، لازم است نظام اسلامی مربوط به آن زمینه استخراج شده باشد، آنگاه در پرتو این آگاهی، عناصر موثر در کیفیت تطبیق اصول نظام یا گذر از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب» با توجه به امور بشری در آن زمینه شناسایی گردد. بنابراین اگر بخواهیم مکانیزم اقتصادی را در زمان خویش برای شرایط ایران طراحی کنیم، می بایست مراحل زیر
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 437
را پشت سر بگذاریم:
1 ـ نظام اقتصادی اسلام را با توجه به سه روش بیان شده استخراج کنیم؛
2 ـ شرایط اقتصادی ایران و جهان را با استناد به معیارهای علم اقتصاد شناسایی کنیم؛
3 ـ پارامترهای موثر در نظام اقتصادی اسلام را از میان شرایط موجود اقتصادی ایران و جهان، تشخیص دهیم؛
4 ـ وضعیت مطلوب از دیدگاه نظام اقتصادی اسلام را با توجه به موقعیت فعلی ترسیم نماییم؛
5 ـ اصول مکانیزمی را با توجه به مرحلۀ سوم و روشهای مکانیزمی را با استناد به مرحله چهارم طراحی نماییم.
بدون شک پس از دستیابی به مکانیزم مناسب، می توان حقوق متغیر را براحتی به دست آورد.
خاتمه
در انتهای این نوشتار، بجاست که با توجه به نظریۀ مطرح شده ـ نظریۀ اندیشۀ مدون در اسلام ـ به دو نکته اشاره کنیم:
1 ـ نقش زمان و مکان در اجتهاد
2 ـ ارتباط دین و علوم بشری
نقش زمان و مکان در اجتهاد: با توجه به «نظریه اندیشه مدون در اسلام»، زمان و مکان، در عناصر ثابت و جهانشمول هیچ نقشی ندارند؛ در حالی که دارای تاثیری اساسی در اجزای متغیر و موقعیتی هستند. این امر، مرتبط است به عالم ثبوت و واقع، اما در عالم اثبات و کشف که اجتهاد مرتبط به آن است، مساله به این سادگی نیست، زیرا چنانچه گفتیم، عناصر ثابت و متغیر همواره در قالب
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 438
بیاناتی از هم جدا و متمایز در منابع اسلامی رخ ننموده اند، بلکه در بسیاری موارد در هم آمیخته و مختلط چهره نمایان کرده اند. از اینرو گاه تغییر زمان و مکان، موضوع یک حکم را گرفتار تبدیل و تحول می کند و یا باعث حمل روایتی بر «اتفاقی در موردی» (قضیة فی واقعةٍ) می شود.
اگر حضرت امام بازی با شطرنج را در صورتی که شطرنج از آلت مخصوص قمار بودن خارج شده باشد، جایز می شمارند، بدین معناست که آنچه به نحو حکم ثابت در اسلام بیان شده است، حرمت بازی با آلت مخصوص قمار است و تحریم بازی با شطرنج، در واقع حکمی موقعیتی مربوط به شرایطی است که شطرنج در زمرۀ آلات مخصوص قمار محسوب می شود.
ارتباط دین و علوم بشری: از «نظریه اندیشه مدون در اسلام» آشکار شد که بیان عناصر ثابت، شان اصلی دین محسوب می شود و این عناصر به شیوه ای فقهی از منابع دینی قابل استنباطند. اما سرنوشت عناصر متغیر، به همان میزان که با عناصر ثابت دینی گره خورده است، با موقعیت و شرایط مکانی و زمانی در پیوند و ارتباط است. تشخیص متغیرهای موجود در یک موقعیت و تاثیر هر یک از آنها در یک زمینۀ خاص، امری است که دانشهای بشری در صدد کشف آنند. علم اقتصاد به تشخیص عناصر دخیل در اقتصاد و تاثیر هر یک از آنها بر شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه می پردازد. از اینرو برای یافتن مکانیزم اقتصادی اسلام، همانگونه که به کشف نظام اقتصادی اسلام نیازمندیم، به دانش اقتصاد که موقعیت را برای ما ترسیم می کند محتاج خواهیم بود. همین امر تشکیل مجمع های مشترک، بین مجتهدان و کارشناسان علوم در زمینههای مختلف را اقتضا می کند.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 439
کتابنامه
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 440
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 442